جلسه هم اندیشی جمعی از متخصصین بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک با صاحبنظران علوم نظری _ دینی

جلسه هم اندیشی جمعی از متخصصین بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک با صاحبنظران علوم نظری _ دینی

نخستین جلسه هم اندیشی جمعی از متخصصین بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک با صاحبنظران علوم نظری _ دینی با حضور آیت الله علی اکبر رشاد برگزار شد.

بنا بر این گزارش با هدف شناسائی نظام مسائل نظری _ دینی زیست فناوری و مهندسی ژنتیک نخستین جلسه هم اندیشی جمعی از متخصصین بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک با صاحبنظران علوم نظری _ دینی با حضور آیت الله علی اکبر رشاد برگزار شد.

با توجه به آن که فناوری های پیشرفته و نوظهور زیستی و از جمله مهندسی ژنتیک موجب ایجاد مشکلات و ابهامات مختلف دینی، اخلاقی،‌ اجتماعی،‌ حقوقی و … شده است که از یک سو، مناظرات و مشاجرات گوناگونی را میان اندیشمندان علوم مختلف پدید آورده است و از سوی دیگر،‌ این مساله، در حوزه حکمرانی و سیاستی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. از همین رو،‌ به جهت پیدا کردن سازوکارهای حل منازعات علمی در ساحت های مختلف دانشی – معرفتی و همچنین تعیین سیاست ها،‌ راهبردها و تاکتیک های حکمرانی؛‌ پژوهش های علوم انسانی می تواند نقش بسیار تعیین کننده ای را در این مسیر داشته باشد.
برای پیمودن این مسیر و انجام بهتر این دست از پژوهش ها،‌ لازم است در ابتدا نظام مسائل نظری – دینی علوم زیست فناوری و مهندسی ژنتیک به طور جامع و دقیق مشخص و تبیین شوند. به همین منظور، ضروری است در بدو امر،‌ نظام مسائل تخصصی هر یک از حوزه های مرتبط با دانش زیست فناوری و مهندسی ژنتیک استقصاء و استخراج شوند.

اثبات جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات در آیات قرآن

اثبات جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات در آیات قرآن

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

جلسه گذشته از جواز و عدم جواز استخدام فناوری زیستی و زیست‌فناوری در حوزه حیات و موجودات زنده بحث شد بعد از ذکر پاره‌ای مقدمات به نمونه‌ای از پرسش‌ها و مسائلی که قابل طرح و بحث در این زمینه هستند نیز اشاره و گفته شد که باید با منطق مناسبی تفریع فروع بحث را سامان داد، بر اساس روش‌شناسی که برای تفریع فروع و تنسیق مسائل بیان شد تبعاً نخست از جواز اباحه یا حرمت علی الإطلاق یا اباحه یا حرمت در قیود و شروط و ظروف خاص سخن گفت.

بررسی ادله جواز یا عدم جواز اصل استخدام قوانین زیست‌فناورانه از لحاظ حکم اولی

اولین مسئله‌ای که می‌توان مطرح کرد آن است که آیا اصل استخدام قوانین و قواعد کشف‌شده و حاکم بر عرصه حیات و فرآیند زیستِ زیست‌وران و موجودات زنده مباح است یا نه. این نخستین پرسشی است که باید در بحث فقهی در زمینه فقه زیست‌فناوری پاسخ پیدا کند.

اگر جواز فرآیندهای زیست‌فناورانه فی الجمله اثبات شد نوبت به این پرسش می‌رسد که آیا می‌توان جواز مطلق را نیز اثبات کرد و در صورت عدم امکان آیا شروط و قیود و ظروفی که تحدیدکننده برای جواز و اباحه است چیست و در نتیجه آن‌ها را یک‌به‌یک در قالب مسائل بعدی به بحث و بررسی بگذاریم.

مفروض آن است که جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات مُجاز و مباح است و بر این موضوع می‌توانیم حسب روند عملیة الإستنباط و فرآیندهای اجتهاد به کتاب، سنت، عقل و در فرض وجود اجماع به آن استدلال کنیم.

قرآن

پاره‌ای از آیات بر جواز اجمالی زیست‌فناوری دلالت دارد؛ مانند آیاتی که تصرفات غیرعادی و فرآیندهای غیرمتعارف و غیرطورِ مألوف و مأنوس در زمینه فعل و انفعالات حیاتی و تکوین و تکوّنِ موجودات زنده در قرآن کریم مطرح می‌شود که به مثابه إعجاز و دلیل نبوت و رسالت انبیاء و پیامبران الهی قلمداد می‌شود، این آیات می‌تواند دلیل آن باشد که فرآیندهای غیر متعارف و فنون غیرمأنوس ممنوع نیست.

وقتی پاره‌ای از افعالی را که از قِبَلِ حق‌تعالی از انبیاء خواسته می‌شود که حضرات آن فرآیندها و فعالیت‌های مؤثر بر حیات جنبندگان و جانوران را به مثابه إعجاز ادعای نبوت إعمال کنند، این فرایندها وفعالیت‌ها می‌تواند بر جواز تصرفات و تعدیلات تکنولوژیک زیستی و حَیَوی دلالت کند.

آیه 49 سوره آل عمران:

وَرَسُولًا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ

از جمله فرآیندهایی که از انبیاء خواسته می‌شود ماجرای حضرت عیسی (س) است. آن بزرگوار فرمودند من هیئت طیر را از گل می‌سازم و در آن می دمم و به اذن الله پرنده می‌شود. حضرت عیسی (س) این معجزه را در قبال منکران برای اثبات نبوت خویش مورد تمسک قرار می دهد. در ادامه آیه از لسان حضرت مسیح (س) دیگر اعجازها از جنس اعجازهای طبی یا علم به غیب را هم ذکر می‌کند «وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

در قرآن کریم همه این معجزات را آن بزرگوار به عنوان یک سلسله معجزاتی که دال بر نبوت خویش است ذکر می‌فرماید.

شیوه استدلال

ممکن است این‌گونه استدلال کرد که وقتی خدای متعال این روند و فرآیند متفاوت از طور و طرزِ معمول و مأنوس را به مثابه دلیل رسالت پیامبر خود نقل می‌فرماید همچنین أعمال حضرت عیسی بن مریم را به مثابه یک عمل موفق نقل می‌فرماید، اگر طی فرآیندهای زیست‌ورانه، نظیر این أطوار غیرمتعارف [اعجازی انبیا علیهم السلام] باشد و از جمله مصادیق آن بوده و مذموم و منهی علی الإطلاق بود [و فرایندهای زیست فناوری را مذموم تلقی کنیم]، صحیح نبود قرآن کریم برهم‌زدن آن طورهای عادی و کاربست طورهای غیرعادی را ممدوح قلمداد کند؛ فضلاً اینکه آن را دلیل بر نبوت اعلام کند.

به نظر می‌رسد اثبات نبوت که یک امر قدسی است و اثبات این شأن برای اولیاء الهی نمی‌تواند با تمسک و یا با کاربست افعال و اعمال و أطوار غیر مباح صورت بپذیرد و قهراً مباح است؛ در نتیجه می‌توان به این مقدار اثبات کرد که صرف نقل اینکه پیامبر بزرگوار و اولوالعزمی چنان عیسی بن مریم (سلام الله علیه) با إعمال شیوه‌ها و روش‌های غیرمتعارف در حوزه زیست و حیات جنبندگان نبوت خویش را اثبات می‌کند، این دلالت دارد بر اینکه در هر صورت طیِ سیر و مسیر غیرمتعارف در عالم زیست مباح است.

یادآوری می‌گردد در صدد آن نیستیم که بگوییم آن‌چه که به دست مبارک پیامبر خدا واقع شده از نوع زیست فناوری است؛ نخیر! بلکه می‌خواهیم این مقدار از آیه استفاده کنیم که به هر حال إعمال أطوار غیرمتعارف در عرصه حیات و زندگی زیست‌وران و جنبندگان محذور و مذموم نیست؛ می‌خواهیم از این [ماجرای قرآنی] جواز اجمالی إعمالِ أطوار غیرمتعارف و استخدام قوانین حیات را استفاده کنیم.

البته این آیه از جهت دیگری به یک نکته دیگر نیز دلالت دارد و آن این است که به رغم آن‌که حضرت عیسی (س) عامل ارادی طی فرآیند پیدایش موجود زنده است اما فعل به اذن الله صورت پذیرفته و در حقیقت علیّت حقیقیه منسوب به خودِ باری‌تعالی است یعنی همین آیه وقتی این عمل را به اذن الله مقید می‌کند به این معنا است که حضرت عیسی (س) علت حقیقیه و اصلیه این پدیده نیست بلکه این اذن الهی و اراده و مشیت الهیه است که به دست حضرت مسیح اتفاق می‌افتد این رخداد، معلولی است که علت حقیقیه آن حق تعالی است.

آیه 260 سوره بقره:

َ «إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

داستان حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله علیه السلام) است در مسئله احیای طیور اربعه علی نمةٍ غیر عادیٍ؛ زنده‌کردن غیرمتعارف پرندگان چهارگانه‌ به امر الهی؛ آن‌گاه که ابراهیم به محضر الهی عرض کرد که بار پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مُرده زنده می‌کنی و مگر ممکن است مرده زنده شود و اگر ممکن است چگونه است. پاسخ می شنود مگر به احیاءکردن مردگان توسط ما ایمان نداری!؟ عرض کرد باور دارم ولیکن می‌خواهم دلم آرام شود؛ می‌خواهم علاوه بر بالحدس، روندِ احیاء را ببینم و شهود کنم. خدای متعال دستور می‌دهد جان چهار پرنده را بگیر و تجزیه و پراکنده کن و در چهار نقطه از کوه قطعات آنها را قرار بده و بعد آن‌ها را فرابخوان. خواهی دید که آن‌ها زنده می‌شوند و با شتابی خاص به سمت تو می‌آیند و از آن می‌فهمی که خدای متعال عزیز و حکیم است؛ خدای متعال هم قاهر و قادر است و هم قدرت و قهاریتش مبتنی بر حکمت است.

شیوه استدلال

اگر احیاء جانوران و زیست‌وران با فرآیند و شیوه مألوف و آشنا -که پرنده از رهگذر تخمی که پرنده ماده قرار می‌دهد و سیر و مسیری طی می‌شود و نهایتاً تخم پرنده جوجه می‌شود- انجام نگیرد بلکه با فرآیند دیگری غیر از فرآیند معمول انجام شود -به این شکل که شرایط پیدایش جوجه را در داخل تخم پرنده ایجاد کنیم و با فرآوری سلول بنیادین پرنده‌ای به وجود بیاید- سوال می‌شود که آیا این مجاز است یا خیر؟ در ماجرای حضرت ابراهیم (س) به‌هرحال پرندگانی با طی فرآیندی غیرفرآیند متعارف و با سپری‌شدن طوری غیر از طور مألوف و مأنوس زنده می‌شوند. اگر بنا بود که احیاء بر اساس طور غیر عادی، مذموم و محذور باشد خدای متعال این درخواست حضرت ابراهیم (س) را اجابت نمی‌فرمود اما اجابت شد.

دوباره تأکید می‌کنیم ما نمی‌خواهیم بگوییم فعل حضرت ابراهیم (س) یک عمل زیست‌فناورانه بود ولیکن می‌خواهیم بگوییم زنده‌شدن پرندگان به صورت غیرمتعارف با استفاده از سیر و مسیر غیر عادی مجاز است، پیشتر گفته شد و در ذیل آیه قبل بحث شد که طی این فرآیند مانند فرآیند متعارفی که مألوف و مأنوس است همگی بدون تفاوتی تحت اراده و مشیت تکوینیه الهیه و با علیّت حقیقیه حضرت باری صورت می‌بندد و حضرت ابراهیم و حضرت عیسی (سلام الله علیهم) تنها نقش مُعِدّ و عاملِ تحت مشیت الهیه را ایفاء می‌کنند و در نتیجه علت واقعی، حق‌تعالی است به هر حال در تمام أطوار و انواع پیدایش موجودات زنده این حقیقت جاری است که علت حقیقی حق‌تعالی است.

در هر صورت به نظر می‌رسد از این آیه استفاده می‌شود که خروج از طور متعارف و مألوف در مسائل مربوط به زیست ممنوع و مذموم نیست و اشکالی ندارد.

آیه 8 سوره نحل:

وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَ یَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

مورد دیگری که می‌تواند دلالت بر جواز طی طریق و طور متفاوت برای پدیدآوردن جانور و حیوان و موجودی زنده دلالت کند جایی است که قرآن کریم از موجودِ زنده‌ای نام می‌برد که با فرآیند متفاوت و غیر عادی به وجود آمده است؛ حیوان و جانوری با تناکح دو نوع حیوان متفاوت.

قرآن موضوع «قاطر» را به عنوان یک حیوان که از تناکح اسب و الاغ پدید می‌آید بدون اینکه نسبت به این اتفاق واکنش منفی داشته باشد قاطر را کنار خیل و اسبان و درازگوش به عنوان یکی از حیوانات ذکر می‌کند؛ یعنی نه تنها تقبیح نمی‌کند بلکه این استیلاد بِغال به شیوه تناکح دو نوع حیوان متفاوت (اسب و الاغ) را عادی و این خلقت را منسوب به خویش می‌کند.

تناکح دو نوع از حیوان و پدیدآوردن نوع سومی که متفاوت با نوع اول و دوم است و به اصطلاح این حیوان جدید با ابوان (پدر و مادرش) خود متفاوت است این نوعی تأیید این تصرف است؛ یعنی خدای متعال می‌فرمایند انسان‌هایی این تجربه را کرده‌اند که از طریق تزاوج و تناکح اسب و الاغ یک نوع سومی را به صحنه حیات آوردند و این هیچ اشکالی ندارد این مقدار می‌تواند فی الجمله فعالیت‌هایی که امروزه از طریق زیست‌فناوری اتفاق بیفتد دلالت بر جواز کند.

در گذشته چنان‌که قرآن ذکر کرده است قاطر با تناکح دو نوع از چهارپایان پدید آمده است و امروز موجودی به نام «لایگر» از تناکح شیر نر و ببر یا پلنگ ماده به وجود می‌آید، بعضی قائلند این اشکال دارد؛ ولی به نظر می‌رسد بین استری که از پدر و مادری متفاوت متولد می‌شود و مورد تأیید قرآن است با موجود دیگری که به لایگر معروف است- و به تعبیر عرب ها لایجر نام گذاری شده است که از شیر و پلنگ یا ببر به وجود آمده است- چه تفاوتی باشد؟ چرا آن [قاطر] مجاز است و صریحاً در قرآن کریم مورد تأیید خداوند متعال است و این [لایگر] مورد تایید نباشد! پس بنابراین اجمالاً ممکن است این‌گونه از آیه استفاده کرد.

نکات بسیار دقیقی در این آیه کوتاه وجود دارد مانند سواری‌گرفتن و زینت و زیبایی. قاطر از پدر و مادری از جنس خودش پدید نیامده است ولی خدای متعال می‌فرماید که ما این‌ها را خلق کردیم تا سوار آنها شوید؛ آن‌ها مرکب شما هستند و برای رکوب شما خلق کردیم؛ آن‌ها زینت و زیبایی هستند. و باز هم [قرآن] تأکید می‌فرماید که خدای متعال چیزهای دیگری را هم خلق می‌کند و شما نمی‌دانید، ممکن است اشاره به آن باشد که: چیزهایی را خلق کرده است که شما آن‌ها را نمی‌شناسید مثلا مردم منطقه خاورمیانه، جزیرة العرب و شرق با حیواناتی آشنا هستند که آن را مخلوق الهی می‌دانند ولی در غربِ عالَم حیواناتی هست که این [حیوانات را] در آن روزگار ندیده‌اند یا به این معنا است که ما مخلوقات دیگری از این قسم داریم و شما این‌جا با اسب و استر و حمیر آشنا هستید و در قسمت دیگر عالَم ما مرکوب‌های دیگری خلق کردیم یا به این معنا است که بعد از این هنوز خواهیم آفرید و آفرینش متوقف نشده است(چیزهایی که شما نمی دانید) یعنی احتمال دارد که با طی فرآیندهای زیست‌فناورانه جانوران و زیست‌ورانِ جدیدی به وجود خواهد آمد که آن‌ها نیز مخلوق الهی قلمداد می‌شوند.

«وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ» عطف به آیات قبلی است و در آیات قبلی آمده است «وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»؛ «وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ» عطف به «وَالْأَنْعَامَ» است که در آیات قبلی آمده است. آیه مورد استشهاد ما نیز آیه 8 است.

نکته: عمل تهجینِ (به وجود آوردن) جانوران و زیست‌وران و حیوانات دو وراثتی و دو ژنی که یک نوع فعالیت ژنتیکی قلمداد می‌شود در پذیرش بلکه مدح خدای متعال قرار گرفته است و آن را به عمل خود نسبت می‌دهد. این هم آیه دیگر و پدیده دیگری است که می‌توان برای اثبات جواز اجمالی به آن تمسک کرد.

بعضی از آیاتی که اصل پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری و کشف قوانین حاکم بر حیات و زندگی جنبندگان و جانوران را مورد تشویق قرار می‌دهد مورد تمسک قرار گرفت. بعضی از آیات و بعضی از مصادیق مذکور در آیاتی که دالّ بر جواز پژوهش و دانش‌ورزی است می‌تواند دالّ بر جواز استخدام نیز باشد چراکه دانش‌ورزی در بعضی از موارد و مصادیق مستلزم استخدام تجربی قوانینی است که حدس می‌زنیم زیرا وقتی کار علمی و پژوهشی ممکن [وقوعی] باشد گاهی کار علمی و پژوهشی انجام دادن مستلزم استخدام همان قوانین و تجربه‌کردن آن‌ها است و تبعاً تصرف در موجودات زنده اتفاق می‌افتد و این به آن معنا است که قرآن کریم به صورت ضمنی بر جواز اصل إعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه و استخدام قوانین قابل کشف نیز حکم فرموده است.

این‌ها نمونه‌هایی از آیاتی است که به نظر ما ممکن است به آن‌ها برای اثبات جواز اجمالی زیست‌فناوری تمسک کرد.

بررسی مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک

بررسی مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

پاره ای امور و نکات تمهیدی و مقدماتی را مطرح کردیم، بر اساس امور مقدماتی به روش‌شناسی «تفریع فروع» و «تفصیل مسائل» و «تبویب مباحث فقه زیست‌فناوری» دست پیدا کردیم؛ درنتیجه در شرایط فعلی اکنون ۲۰ فصل که شامل ۲۰ بحث محوری خواهد شد مجموعه فقه زیست‌فناوری را تشکیل می دهد.

مرور مباحث گذشته

به بررسی مبادی نظری فقه ژنتیک اجمالا پرداختیم، فصل دوم و فصل سوم محور دوم راجع به مبادی و قواعد اخلاقیه مرتبط یا مختص به فقه زیست‌فناوری بود و بحث شد، در فصل سوم به قواعد اصولیه مرتبط به فقه زیست‌فناوری اشاره شد و در فصل چهارم اجمالاً در خصوص قواعد فقهیه مرتبط و مختص به فقه زیست‌فناوری بحث شد.

در مجموع این ۴ فصل را اجمالاً به مثابه مقدمات و مبادی مطرح کردیم.

گفته شد محورهای موضوعی که متعلق مباحث فقهی فقه زیست‌فناوری قلمداد می شوند در ۱۶ محور قابل طرح و فرض است که یک به یک باید آن‌ها را بحث و بررسی کرد، اولین محور که در ساختار موضوعی فصل پنجم از فصول ۲۰ گانه فقه زیست‌فناوری قلمداد شد عبارت از احکام دانش‌ورزی و پژوهش در زیست‌فناوری بود که آیا به طور مطلق یا اجمالی مُجاز به کار پژوهشی و دانشی در زمینه زیست‌فناوری هستیم؟ اگر مطلقاً مُجاز هستیم ادله آن کدام است؟ اگر به نحو ثانوی محدودیت‌هایی وجود دارد در چه حوزه‌هایی می‌باشد؟

فصل ششم: مسائلِ قلمرو بهداشت و درمان و پزشکی

اجمالاً این فصل در حد ذکر بعضی نمونه ها طی چند جلسه بررسی شد و به پایان بردیم، طبق ساختار و ترتیب پیشنهادی در فقه زیست فناوری باید در این جلسه به مسائل مربوط به حوزه «علوم شناختی» که مرتبط و در پیوند با التکنولوجیه الحیویّه (زیست فناوری) هستند بپردازیم و بعد از آن به فصول دیگری که در پِی این فصل (فصل ششم) باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد؛ اما از آن‌جا که ما مجال کافی برای پرداختن اجمالی به مسائل همه فصول ۱۶ گانه را نداریم ناچاراً در این مرحله و دوره پُرمسئله‌ترین و نسبتاً مفصل‌ترین این محاور و فصول یعنی مسائلِ قلمرو بهداشت و درمان و پزشکی بپردازیم.

مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک به شدت مورد ابتلا و مورد چالش است و فروع و مسائل پیش‌آمده یا قابل فرض فراوانی در ذیل آن مطرح است؛ در نتیجه به نظر می‌رسد نمی توانیم به همه مسائل این فصول هرچند در حد نمونه به آن بپردازیم و به ناچار با گزینش از میان این فصول، اولویت با بحث از این محور [مسائل پزشکی و بهداشتی] خواهد بود و قبل از ورود به فروع فقهی مطرح در ذیل این محور یا این فصل دو یا سه نکته را تذکراً بیان می‌کنیم.

نکته اول (نقش مهم زیست فناوری در پزشکی معاصر)

زیست‌فناوری و بالأخص مهندسی ژنتیک و الهندسة الوراثیه نقش و سهم بزرگی در امور بهداشتی و درمانی و پزشکی دارد و این نقش از پیشینه دیرینه‌ای نیز برخوردار است؛ در مسائل سلامت یا درمان و تولید دارو از شیوه‌های زیست‌فناورانه ولو از شیوه‌های بسیار ساده و اولیه و نخستینه آن استفاده می‌شده است و در روزگار ما این مسئله بسیار بسیار توسعه یافته است.

گسترش سرسام‌آوری (برای اینکه این واژه بسیار رسا است از آن استفاده می‌کنم) کاربست زیست‌فناوری و به خصوص مهندسی ژنتیک در حوزه بهداشت و درمان و مسائل متعلق و مرتبط با دانش پزشکی پیدا کرده است.

این گسترش به صورت فزاینده و روز به روز بلکه در مقیاس جهانی اگر به مسئله نگاه کنیم و تحولات و تحرکات را رصد کنیم باید بگوییم دم به دم در حال توسعه و تعمیق است به طوری که به نظر می رسد در آینده‌ای نه چندان دور طب (البته به معنای وسیع آن) تبدیل به زیست‌فناوری با دامنه گسترده آن می‌شود؛ یعنی زیست‌فناوری همه ابعاد و عرصه‌های طبّ بالمعنی الأوسع و الأعم یعنی در علوم آزمایشگاهی مرتبط در امر تشخیص، در مسائل بهداشت، پیشگیری، درمان، داروسازی و سایر مسائل مرتبط و امور پیراپزشکی و دیگر امور متعلق در پیوند با طبّ به معنای وسیع آن را فراخواهد پوشید.

نکته دوم (کاربست قوانین مکشوفه در پزشکی جایز است یاخیر؟)

ما در دروس قبلی تا جلسه پیش راجع به پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری و زیست و موجودات زنده و کائنات حیّه و جواز آن بحث کردیم که آیا بشر مُجاز است که به مداقّه در قوانین حیات و سنن حاکم بر عالم حیات بپردازد و به اسرار حیات پِی ببرد یا نه. این بحث انجام گرفت.

اما سوال اصلی آن است که کاربست این قوانین مکشوفه در قلمرو طبّ الصحة مطلقاً جایز است یا نه. ممکن است کسی بگوید مطالعه علمی در یک موضوع اشکال ندارد؛ اما زمانی که به قوانین و قواعدی دست یافتیم استخدام این قوانین جایز نیست زیرا کاربست آن به معنای دخالت در خلقت است؛ یعنی آگاهی از اسرار خلقت مانعی ندارد و در قرآن و روایات چون منتهی به فهم عظمت خلقت، عظمت خالق و تحکیم ایمان مخلوقات و انسان نسبت به خالق می شود بسیار بر این توصیه فرموده است اما کاربست آن مُجاز نیست و ممکن است کسی چنین نظری بدهد.

لهذا پرسش این است که آیا کار دانش‌ورزانه در قلمرو زیست و زیست‌فناوری مشروطاً مُجاز است یا مطلقاً؟ یا فرض و وجه سوم قابل طرح است و آن اینکه ما در چه قسمی از حیوانات این قواعد و قوانین کشف‌ شده را استخدام کنیم؛ مثلاً در غیرانسان مُجاز هستیم یا در گونه‌های خاصی از حیوانات مُجاز هستیم و در همه گونه‌های حیوانی مُجاز نیستیم یا فقط در حیوانات مُجاز اما در انسان‌ها جایز نیست و یا در بعضی از اصناف و مصادیق انسانی و آحاد انسان مُجاز هستیم.

اینکه در کدام قسم از جنبندگان و زندگان و موجودات زنده و موجوداتی که دارای نفس حیوانی و انسانی هستند مُجاز به کاربست قوانین مکشوفه هستیم ممکن است کسی بگوید مقید به اقسام و اصناف خاصی از حیوان و انسان در مقام کاربست هستیم یا بگوید کاربست این قوانین با شیوه‌های خاصی (نه به هر شیوه‌ای) مُجاز است یا شخص دیگری بگوید تا حدودی مُجاز هستیم؛ مثلاً در حد انتقال ژن از انسانی به انسان دیگر یا از حیوانی به انسانی و از گیاهی به حیوانی یا از گیاهی به انسانی و نه فراتر از آن؛ مثلاً اینکه روی سلول بنیادی هم کار کنیم و فرآوری کنیم و موجود زنده‌ای را پدید بیاوریم مُجاز نیست.

به عبارت دیگر ممکن است کسی چنین حد و شرطی را قائل شود که تا مرتبه‌ای از مراتب زیست‌فناوری یا اغراض خاصی به کاربرد این قواعد و قوانین کشف شده مُجاز هستیم و برای هر غرضی حق استفاده از قوانین کشف شده را نداریم؛ مثلاً برای اصلاح نژاد، ارتقاء نسل مُجاز اما برای اغراض دیگر مجاز نیستیم و باید سایر ظروف و جهات را دخیل بدانیم.

اگر به این ترتیب شد ممکن است مسئله حالت ثانویه حسب مورد مثبت یا منفی پیدا کند؛ حکم ثانوی مثبت [بنابر مثال] یعنی این قیود و شروط مستحب یا واجب است و حکم ثانوی منفی یعنی با این قیود و شروط مکروه و یا حتی حرام است. به این ترتیب در واقع باید دقت کنیم و ببینیم حد ورود و تصرف ما و کاربرد و کاربست ما کجا است و چیست.

نکته سوم (بررسی مسائل محتمل)

به بعضی موارد و مسائلی که در زمینه طبّ الصحة در پیوند با زیست‌فناوری و مخصوصاً مهندسی ژنتیک قابل طرح است اشاره می‌کنیم.

اولین بحث «چیستی حکم استخدام قوانین مکشوفه در حوزه صحت و طبّ» است که توضیح نسبتاً مفصلی نسبت به این فرع دادیم سوال دیگری که مطرح است اینکه حکم «استخدام قوانین مکشوفه هنگام وجود ضرورت و مسائل حیاتی که اقتضاء استخدام و کاربرد این قواعد و قوانین را داشته باشد و ضرورت های بشری و دینی اقتضاء کند» چیست.

مسئله بعدی اینکه اگر کاربست قوانین و قواعد کشف شده منجر به ضرر قطعی شود مجاز هستیم؟

مسئله دیگر اینکه اگر در این مفروض -یعنی کاربست قواعد و قوانین- موجب اضرار به غیر شود حکم آن چیست؟

مسئله دیگر اینکه اگر کاربرد این قوانین و قواعد و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه موجب ضرر محتمل باشد و به تعبیری ضرر محتمل معتدٌبهی مطرح است در این صورت آیا مُجاز به إعمال هستیم؟ اگر فرض در عدم جواز در ضرر قطعی باشد اگر احتمال ضرر یا اضرار معتدٌ به بدهیم حکم مسئله چیست؟ اگر فرآیند معینی از فرآیندهای زیست‌فناورانه را به کار ببندیم و احتمال دهیم زیان معتنی بهی متوجه دیگری باشد (که غالب این روندها و فرآیندهای زیست‌فناورانه ابتداءً باید در محدوده آزمایشگاهی مورد کاربست قرار بگیرد و پس از آزمودن فرایندها و تجربه کردن آنها توسعه بدهیم و به صورت انبوه و گسترده آن را به کار ببندیم.

گاه ممکن است بنا باشد روی انسان‌های خاصی چنین کاربست‌های نخستین و ابتدایی اعمال بشود. آیا در مقام آزمایش روی عناصر و افراد خاصی قید و شرطی می تواند مطرح باشد؛ و بلکه در فرض شایع‌تری) مثلاً اگر بخواهیم در مطالعات آزمایشگاهی فرآیندهای زیست‌فناورانه را به خاطر وجود احتمال خطر یا ضرر قطعی روی حیوان‌ها اعمال کنیم (در صورتی که روی انسان آزموده شود و احتمال ضرر ندهیم ممکن است بگوییم مشکلی نیست) آیا مجاز به کاربست آزمایش‌ها روی حیوان‌ها هستیم؟ مثلا حیوانی را مبتلا به بیماری خطیری بکنیم که علاج پذیر نیست یا صعب العلاج است، آیا حیات حیوانات ذاتا ارزش ندارد و ما می توانیم به هر صورتی در حیات حیوان‌ها تصرف کنیم یا چنین اجازه‌ای را نداریم؟ یا با قیود و شروط مشخصی خدای متعال چنین اجازه‌ای را به ما داده و مشروع می شود؟

پرسش و نمونه دیگر اینکه گاه جنین آزمایشگاهی تولید می‌کنند و سلول‌های بنیادی را از او دریافت و آنها را تا حدی فرآوری می‌کنند. آیا تخریب سلول‌های بنیادی مُجاز است یا این موجود زنده است و علی الإطلاق مُجاز نیستیم سلول بنیادی را تخریب کنیم؟ و یا در خصوص جنین همین طور؛ جنینی که با فرآوری سلول بنیادی به وجود می آید (جنین آزمایشگاهی) آیا مجاز به ازبین بردن این جنین هستیم؟ در چه مرحله از حیات او [مجاز هستیم] و در هر مرحله‌ای دارای چه حکمی است؟ آیا بین جنینِ آزمایشگاهی که با فرآوری سلول بنیادی به وجود آمده با جنین طبیعی که در رحم مادر پدید آمده است به لحاظ حکم تفاوت هست یا نیست؟

نمونه دیگر اینکه حکم انتقال سلول‌های بنیادی و ژن از فردی به فرد دیگر و از انسانی به انسان دیگر، از حیوانی به انسان، از انسانی به حیوانی چیست؟

از دیگر پرسش‌های بسیار پر اهمیت  اینکه آیا بدون استفاده از روش‌های طبیعی با کاربست قوانین و قواعد زیستی مکشوفه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه موجودات زنده‌ای را پدید بیاوریم مجاز هستیم این اتفاق بیفتد یا خیر؟ به تعبیر دیگر به جای استیلاد و تولید موجود زنده از نطفه و نکاح (چه در خصوص حیوان و چه در خصوص انسان) از طریق استفاده از سلول بنیادی انجام شود آیا اصل این موضوع مجاز هست یا نه؛ که بحث آن کما بیش با اصطلاحات استنساخ و همانندآوری و شبیه‌سازی و… مطرح است.

پرسش دیگر و از جمله مسائل شایع و مطرح دیگر موضوع DNA (الشیفره الوراثیه) است، آیا مجاز به کاربست اطلاعات و امور مرتبط با DNA و رمز زیستی انسان‌ها هستیم؟ به طورکلی ورود در این زمینه و استفاده از این امر آیا مطلقاً مجاز هستیم یا اجمالاً؟ در فرض اجمال چه قیود و شرایطی را باید رعایت کنیم؟ اینجا پرسش‌های فراوانی مطرح است اصولا بعضی از این پرسش‌ها اگر تفصیل بدهیم گاه تجزیه به چند ده پرسش فرعی می‌شود.

پرسش دیگر که قابل طرح است (و در عصر ما عمل می‌شود و باید احکام آن را بحث کرد) اینکه احکام مربوط به ایجاد بانک‌های ژنتیک چه ژن‌های نباتی، چه ژن‌های حیوانی و چه ژن‌های انسانی چیست؟ که بحث بسیار مهمی است و مسائل فراوانی در حول و حوش این فعالیت علمی و انسانی قابل طرح است.

چه تغییراتی در حوزه دام پزشکی مجاز است که انجام شود؟ چه تغییراتی مجاز است در حوزه انسان پزشکی اتفاق بیفتد؟ کدام از تغییرات مجاز است و کدام از تغییرات مجاز نیست؟ ملاحظه می‌کنید این «کدام ها» فروع بسیار و اجزاء فراوانی پیدا می کند به عنوان مثال آیا مجاز به تغییر وصف ذاتی یک فرد انسانی هستیم؟ مثلاً با اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه مرد را به زن تبدیل کنیم یا زن را به مرد تغییر صفت دهیم آیا مجاز هستیم یا مجاز خیر.

این چند مورد از باب مثال مطرح شد، با توجه به اینکه مسائل و فروع و فروض متفرق و متکثر و متنوعی مطرح است یک مطلب دیگر ضرورت پیدا می‌کند اینکه چگونه باید حوزه صحت و طبّ (بهداشت و درمان) و مسائل مرتبط و متعلق به طبّ بالمعنی الأوسع را تفریع فروع و تفصیل مسائل کنیم و منطق آن چیست؟ ظاهراً منطقی که ما برای تفریع فروع و تفصیل مسائل کل مباحث زیست‌فناورانه ارائه کردیم در اینجا کارایی دارد. این مسائل باید ساماندهی شده و در قالب ساختار منطقی صورت‌بندی شود بنابراین نیازمند به یک منطق و منهج هستیم. مجدداً اشاره می‌کنیم که با همان منطقی که برای صورت‌بندی و ساختاردهی و مهندسی مباحث و مسائل زیست‌فناوری با همه گستره آن پیشنهاد شد مشابه و مطابق همان در این محور و در ذیل این فصل نیز می توانیم به ساماندهی و مهندسی مسائل این بخش بپردازیم.

شاید الان دیگر نتوانیم وارد بحث‌های فرعی شویم اجمالاً این نکاتی که مطرح شد عرصه را مشخص کرد و حوزه بحث را تا حدی روشن ساخت و إن‌شاءالله از جلسه بعد به بررسی مسئله به مسئله و فرع به فرع از فروعی که فی الجمله به آن‌ها اشاره شد خواهیم پرداخت؛ گرچه ممکن است ما فقط به بعضی نمونه‌ها بپردازیم چون مجال ما بسیار محدود و مضیّق است.

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود:

جلسه هفدهم:
ما در مجموع ۲۰ محور را -که هریک موضوع یک فصل قرار می گرفت- برای بحث فقه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک طراحی کردیم. ۴ محور از ۲۰ محور پیشنهادی به مباحث پیش‌فقهی مربوط می‌شد و اجمالاً به آنها پرداختیم و عبور کردیم و ۱۶ محور باقیمانده دقیقاً از سنخ فقه محض قلمداد می شود که اولین موضوع از این فصول ۱۶ گانه مربوط به «جواز و اباحه کار علمی زیست فناوری» بود؛ گفته شد موضوع این فصل در ۳ مستوی و ۳ افق مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.

افق و مستوی اول «حکم اولی کار علمی دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری» بود که حسب ادله مختلفه اقامه شده جواز و اباحه آن را اثبات کردیم و در افق دوم «حکم ثانوی ایجابی دانش‌ورزی و پژوهش در زیست فناوری» بررسی شد که آیا می توان استحباب یا وجوب آن را اثبات کنیم؟ که در این افق هم پاسخ مثبت بود یعنی با تمسک به بعضی از ادله و خاصه قواعد فقهیه مرتبط و مختص ما در شرایطی و بر اساس قیودی استحباب و یا وجوب را احراز کردیم.

بررسی حکم ثانویه سلبی

بحث در حکم ثانوی دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک از لحاظ سلبی یعنی احتمال حذرِ خفیف (کراهت) یا حذرِ شدید (حرمت) است.

بنا داریم بگوییم حسب اقتضائات خاصی حکم دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری کراهت بلکه حرمت باشد؛ در چه شرایطی پژوهش و دانش‌ورزی حکم حذری پیدا می‌کند؟ اگر بر دانش و علوم زیستی و کشف قوانین حیات و تحصیل تکنیک ها و فرآیندهای زیست‌ورزانه پاره‌ای مفاسد و مضرات مترتب باشد حکم دانش‌ورزی و پژوهش در این زمینه چیست؟

جهاتی می تواند در تغییر حکم از اباحه و احیانا استحباب و وجوب به کراهت یا حرمت دخیل باشد، گاه دانش‌ورزی در قلمرو زیست شناسی موجب تبدیل [حکم] می شود؛ گاه تبدیل حکم از اباحه به حذر خفیف یا شدید به سبب تغییر موضوع است و گاه به سبب تغییر غایت.

بر اساس پاره ای قواعد {الأعمال بالنیّات} که «قصد» ماهیت ساز است و ماهیت موضوع و حکم را می سازد و جهت حکم را تغییر می دهد، ممکن است دانش ورزی به غایتی مُجاز و مباح باشد و به غایتی دیگر خیر؛ مثل کشف حقایق حیات و پی‌بردن به قوانین و سنن الهیه به غایت اعتلای کلمة الله و تحکیم توحید؛ با این انگیزه و غایت نه تنها مباح بلکه مستحب یا واجب می شود اما اگر کسی در مقام دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری به جای تحکیم عقاید حقّه، تضعیف عقاید آن را نشانه رفته است و غایت شومی را در ذهن دارد در این صورت حکم تغییر می کند یا [به عنوان مثال از دیگر موارد می‌توان گفت] به سبب آثاری که بر فعل معرفتی‌علمی مترتب می‌شود- آثاری که بسا لامحاله و لاجَرَم بر آن مترتب خواهد شد- اگر حیات را دستکاری کنیم و آثار خسارت باری بر حیات نبات و حیوان و انسان وارد شود قهرا این آثار منفی موجب تغییر و تبدیل حکم فعل علمی از جواز یا استحباب یا وجوب به کراهت و حرمت می شود.

بررسی قواعد

نکته: چون بنای ما بر اختصار است مواردی را که می تواند افراد و مصادیق «تبدیل موضوع یا غایت یا ترتب آثار» قلمداد شده و حسب مورد نیز به قاعده یا قواعدی که با تمسک به آنها نوع فعالیت علمی را غیر مُجاز یا مکروه انگاشت را ذکر می کنیم، قهرا طبق روال متعارف و فرآیندهای اجتهاد باید آیات و احادیث و در صورت وجود اجماع سپس ادله عقلیه را (البته به صورت گسترده بنا بر ورود نداریم) بررسی کرد.

قواعد فقهیه یا قواعد الفقه عموما برآیند و برآمد آیات، روایات و ادله عقلی قلمداد می شود بنابراین ما در مقام اشاره به ادله هریک از مصادیق مربوط به تبدیل موضوع یا تغییر غایت یا ترتب اثر به قواعد تنها به قواعد فقهیه اشاره می کنیم.

چند جلسه گذشته در خصوص قواعد فقهیه مرتبط حتی مختص به فقه زیست‌فناوری پرداختیم تا این‌جا قریب به ۱۰۰ قاعده را فهرست کردم؛ البته این یک فحص ابتدایی است و اطمینان دارم قواعد فقهیه مرتبط و مختص به صدها قاعده بالغ خواهد شد که به این قواعد خواهیم پرداخت انشاالله.

قاعدة الضروره فی کلِّ شیءٍ إلّا فی الدماء این قاعده را در مسئله تقیه مطرح می کنند اما می‌توان قلمرو آن را به مصادیق و مثال‌های آتی بسط داد.

فرض کنید قبل از إعمال قواعد و فرآیندهای زیست‌فناورانه درصدد کشف قوانین حیات و فهم فرآیندهای زیست فناورانه هستیم و این کار علمی مستلزم قتل نفس است چنین کارِ علمی قطعا مُجاز نیست اگر بنا باشد ما با مطالعه و به بهانه مطالعه علمی و پژوهش و دانش‌ورزی برای کشف قوانین زیستی و اسرار حیات و دست یافتن به تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست‌فناورانه مرتکب قتل شویم -فرض کنید جنینی را در حالی که ولوج روح شده و در شرایطی است که به او انسان و نفس اطلاق می شود و این از مسلمات فقه ماست، از این جنین سلب حیات کنیم و به خاطر کار علمی جنین را نابود کنیم -قهرا چنین کار علمی مُجاز نخواهد بود زیرا اگر ضرورت هم اقتضاء کند، ضرورت، حدود دارد و در همه چیز نیست اگر ضرورت در اکثر امور باعث اباحه و جواز است در حوزه دماء موجب جواز نیست.

قاعده حرمة إزالة الحیاة عن کلِّ حیٍّ بغیر حقٍ اگر کار علمی و دانش‌ورزی موجب سلب حیات از حیوان بغیرالحق باشد -گرچه بسیاری از فقهاء سلب حیات از حیوان را علی الإطلاق مُجاز دانسته و حفظ نفس حیوانی را واجب نمی دانند و حداکثر ممکن است ارتکاب به سلب حیات از حیوان را عملی غیر اخلاقی بینگارند نه عملی غیر شرعی ولی- ما معتقدیم سلب حیات از حیوان بغیرالحق مُجاز نیست؛ البته این‌که در چه جاهایی مُجاز است بحث دیگری است لهذا در همین مسئله و ما نحن فیه گاهی ضرورت مهم می شود که در مقام سنجیدن سلب حیات از حیوان با آن چه که در کار علمی و دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری مترتب است، این مسئله اهم از موضوع حفظ حیات حیوان است که در این صورت [سلب حیات از حیوان] مُجاز می شود؛ اگر به این حد نرسد ما معتقدیم به استناد این قاعده -که به مثابه یکی از قواعد فقه پیشنهاد می کنیم- می توان گفت هرگونه و برای هر نوع فعالیت علمی و در هر حدی از دانش‌ورزی قلمرو زیست‌شناسی نمی‌توان ازاله حیات کرد و آن فعل و فعالیت را مُجاز شمرد.

توضیح مبنا قاعده حرمت الازالة حیاة عن کل حی بغیر حق؛ منشأ [حرمت در این قاعده] می تواند چیزی غیر از مسئله ازاله حیات باشد؛ ولی قطعا یکی از وجوه عمده در مثالی که به آن استشهاد خواهم کرد ازاله حیات به غیر حق و لهوی و لغوی از آن و موجود ذی حیات است.

غالب فقها در خصوص طی مسافت کسی که تفنناً و تفرجاً برای شکار می رود نه تنها ۸ فرسخ بلکه ۸۰ فرسخ هم طی مسافت کند نماز او قصر نمی شود و نمی‌تواند روزه‌ خود را افطار کند و در حقیقت سفر مباح قلمداد نمی‌کنند و چون سفر مباح نیست حکم سفر شرعی بر آن مترتب نیست این به چه جهت است؟ این به جهت حفظ نفس محترمه حیوانی است این‌جا قتل انسان مطرح نبوده بلکه قتل حیوان و سلب حیات از آن است ما چنین فتاوایی را بین بزرگان و فقها داریم!

درنتیجه اگر همین حرمت صید لغیر الضروره یا حرمت سلب حیات از حیوان به صورت غیرضروری که برای اکل و رفع حاجت نیست بلکه برای تفرج و تفریح است را به صورت قاعده تلقی کنیم- که در مسئله صوم و صلات سفر آثار و فروعی بر آن مترتب است- می تواند یک قاعده به حساب آید چون فروع جزئیه بسیاری بر آن مترتب است، این قاعده اینجا نیز می‌تواند مورد تمسک ما قرار بگیرد.

قاعده حفظ حرمت مومن اگر دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و فناوری‌های زیستی موجب تخفیف کرامت ذاتی انسان شود- انسان دارای کرامت ذاتی است تا آن‌جا که انسانیت او محفوظ است و تا جایی که خودِ او حریم خویش را به مثابه یک انسان حفظ می‌کند و دیگران نیز حق تجاوز به حریم انسانی او را نخواهند داشت- خود به خود نمی تواند مُجاز باشد اینکه به اعتبار سنجش‌ها، قیاسات و اهم و مهم کردنی بر اساس فقه الأولویات حکم ثانوی «اباحه» پیدا کند یک مطلب دیگر است، فی‌نفسه بخواهیم با تشریح و تجزیه جسد مومن این کار را انجام دهیم مُجاز نبوده و حرام و قابل تأمل خواهد بود.

قاعده وجوب التحفظ علی عِرض المسلم ­_لو علی عِرض الناس: اگر کار علمی در حوزه زیست فناوری و پژوهش و دانش ورزی در زمینه التکنولوژیه الحیویه و کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و تحصیل توان برای اعمال تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست فناورانه باعث خدشه در عِرض افراد شود و آبروی افراد را به مخاطره بیفکند، به اعتبار این عارضِ ثانوی اصل دانش‌ورزی محل تامل و اشکال می‌شود و این قاعده می تواند پشتوانه این مثال و مصداق قلمداد بشود.

قاعده وجوب التحفظ علی سرِّ المسلم أو الناس عن الغیر: اگر کار علمی زیست‌فناورانه در قلمرو حیات باعث افشاء و کشف اسرار انسان‌ها شود مانند اینکه پِی بردن به ژنوم انسانی دستیابی به صندوق أسرار و جعبه سیاه خصوصیات حیاتی یک انسان قلمداد شود یا احیانا با إعمال آن بعضی جهات فاش شود- فرضاً کسی با مطالعه زیست‌فناورانه و صرفا کار علمی در این زمینه پِی می برد که این فرد مرتکب فلان کبیره شده است- این اشاعه فحشاء است، این اشاعه سرِّ یک انسان است و قهرا به مثابه مانع تلقی می‌شود و حکم کار دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری را تحت تاثیر قرار دهد؛ البته همان طور که در خصوص مصادیق قبلی هم اشاره کردیم ممکن است مواردی وجود داشته باشد که ما مُجاز باشیم، مثلا در مسئله اشاعه فحشاء در خصوص پِی بردن به اسرار یک فرد از طریق مطالعه علمی در ژنوم او اگر با رضا و اجازه او باشد، پزشک و زیست‌شناس مؤمن یا بستگان او مانند اینکه به برادر خود اجازه می‌دهد که روی جسم او مطالعه کند یا احیانا آثار اهمّ و فوق العاده مهم و حیاتی دیگری بر این موضوع مترتب می شود در چنین مواقعی استثناء می‌شود ولی اصل بحث ما به اعتبار و به دلالت این قاعده آن است که در این زمینه‌ها کار علمی و پژوهشی باید همراه با احتیاط و لحاظ شرایط و جوانب مسئله صورت ببندد.

مسئله حفظ ژنوم انسانی و DNA افراد از مهم ترین اسرار بلکه شاید بتوان ادعا کرد که مهم‌ترین اسرار آدمی در DNA او نهفته است و مطالعه DNA می تواند با ملاحظات بسیار بسیار جدی و شدیدی همراه باشد.

قاعده حرمت الاضلال: یعنی کار دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و زیست‌فناوری سبب اضلال مردم یا حتی خودِ آن دانشمند شود؛ دانشمندی با مطالعه زیست فناوری در حالی که فاقد دقت ها و زمینه ها و مبانی بسیار مهمی که باید در مشت او باشد وارد کار پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری شود و تصور کند خالق شده و یک موجود زنده را خلق می‌کند.

بحثی که ما عرض کردیم کاربست قوانین حیات که ربانی و خالقانه است و از سوی خالق و باری جعل شده است و ما فقط به اراده او به این قوانین پِی می بریم و به اذن او این قوانین را در چهارچوب احکام شرعی تشریع شده از قِبَلِ او به کار می بندیم این اشکال ندارد و بلکه می تواند منتهی به تحکیم توحید شود اما اگر شخصی چنین ظرفیتی ندارد و بنا شود مطالعات زیست‌فناورانه انجام دهد این آقا در دام شرک و کفر خواهد افتاد یا احیانا مسبب آن می‌شود که دیگران دچار چنین مشکلی شوند که این می‌تواند حکم مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و قائل به حرمت شد چون همان‌طور که قاعده وجوب ارشاد جاهل داریم، خودِ حرمتِ اضلال هم قاعده است و به اتکاء قاعده حرمت اضلال چنین فعل و عملی مُجاز نیست.

قاعده حرمت اضرار به غیر: اگر ما با مطالعه و پژوهش زیست‌فناورانه به غیر ضرر می زنیم و فرد را به یک بیماری مبتلا می کنیم یا مثلا برای آزمایش ویروس برای آنکه چه آثار سوئی بر بدن انسان دارد یا این واکسن چه کارکرد و میزان کارایی در معالجه دارد، آن را به یک انسان ضعیفی تزریق کنیم-چنان‌که امروزه فرنگی‌ها چنین می کنند؛ دهه‌ها و شاید قرون است که مع الأسف بعضی آزمایشات خود را روی رنگین پوست‌ها انجام می‌دهند و حاصل فراچنگ آمده و منافعش را برای سفیدپوست‌ها مورد استفاده قرار می دهند و مع الأسف این انسان‌های مدعی تمدن ولی حقیقتاً وحشی از انسان‌های رنگین‌پوست در حد حیوانات آزمایشگاهی استفاده می کنند- این مُجاز نیست، چنین ضرر رساندن به دیگران برای فعالیتهای علمی مُجاز نیست و قهرا حکمِ مسئله متاثر می‌شود و اولاً باید تدابیری بشود که زیانی متوجه کسی نشود یا حتی خودِ فرد متضرر نشود.

قاعدة الإشتراک الأجیال المختلفه المتتالیه فی الإنتفاع عن مواهب الحیاة و المرافق الطبیعیه: یعنی به محیط زیست و منابع طبیعی لطمه بزنیم و نسل‌های آینده به لحاظ منابع و معادن و مبادی غذایی و یا دارویی دچار مشکل شوند جایز نیست.

قاعدة التقدم حقوق العامه و مصالحها علی حقوق الخاصه و منافعها

قاعده وجوب دفع ضرر محتمل

قاعده وجوب دفع اضرار

قاعده حرمة إفساد البیعه و الطبیعه و قاعده حرمة إهلاک الحرث: اگر کار علمی إدمار مرافق حیویه و نابودسازی مواهب و منابع حیاتی را سبب شود و کار اکتشاف زیست‌فناورانه باعث افساد حیات شود یا احیانا باعث نقص عضو در کسی شود یا باعث هلاک حرث و نسل شود، ما هلاک حرث همچنین هلاک نسل را به مثابه قاعده قبول داریم و قهرا ما را از هر حدود از فعالیت‌های علمی زیست‌فناورانه منع می‌کند.

قاعده إباحه طیّبات وتحریم خبائث و قاعده حرمة التعاون یا الإعانه علی الإثم و العدوان: تبدیل طیّب به خبیث؛ با کار زیست‌فناوری طبی مورد حاجت بشر را به خبیث تبدیل کنیم و مایعی را با تخمیر مُسکِر کنیم و یا فرض کنید اسلحه مُدَمِّره و نابود کننده و غیرمتعارف تولید کنیم که دست انسان ها و حکام وحشی بیفتد این قواعد می توانند مورد تمسک قرار بگیرند و بتوان به آنها استشهاد کرده و احیانا این مصداق و مثال را مُجاز ندانست.

ما قریب به ۲۰ قاعده را این جا شاهد آوردیم برای حوالی ۱۵ مثال و مصداقی که در آن‌جا پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری حکم آن می‌تواند کراهت و عمدتاً حرمت باشد را طرح کردیم و مورد بحث قرار دادیم به همین مقدار اکتفاء می‌کنیم و إن شاء الله جلسه بعد وارد بحث دیگری می شویم و بسا آن فصل دوم از مباحث فقهیه محضه را شروع کنیم.

حکم اباحه در زمینه زیست فناوری

حکم اباحه در زمینه زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

راجع به احکام فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری گفته شد در این محور که اولین فصل از فصول 20 گانه پیشنهادی بود، ما در 3 افق یا رویکرد به بحث خواهیم پرداخت:

اول اصل «مباح بودن» کار علمی در قلمرو زیست فناوری؛ اثبات اباحه بدون ملاحظه عناصر و حیثیات مختلفی که می توانند در حکم دخالت کنند و حکم ثانوی را ایجاب کنند و در آن‌جا اباحه مطلق را اثبات کردیم.

در رویکرد دوم با لحاظ پاره‌ای عوامل و عناصر دخیل و ملاحظات موثر به سمت «استحباب» و یا حسب مورد «وجوب» قائل شدیم؛ به این معنا که بر اساس پاره‌ای ملاحظات بسا حکم اباحه به استحباب یا وجوب تبدیل و ارتقاء پیدا کند.

در رویکرد سوم با حسب ملاحظات دیگری ممکن است در مواقعی به «کراهت» یا «حرمت» قائل بشویم.

با این سه رویکرد اباحه، استحباب و یا وجوب و کراهت یا حرمت است که بحث را پیش می بریم.

لازم به ذکر است همانطور که جلسات قبل بیان شد مجال بحث تفصیلی نیست و نمی توانیم به تفصیل به احکام و ادله آن و مسائل قابل طرح ذیل هریک از فصولی که در ساختار این قسم از فقه پیش‌بینی کرده‌ایم بپردازیم؛ بسا همه فصول را به دلیل ضیق مجال حتی مورد بحث قرار ندهیم، گزیده ای از فصول و در هر فصل نیز گزیده‌ای از مسائل و در هر مسئله نیز گزیده‌ای از ادله را بیان کنیم چون اگر بخواهیم به تفصیل ورود کنیم بقدری مسائل و فروع قابل طرح و فرض است که معلوم نیست در کمتر از 3 یا 4 سال امکان مرور مجموعه احکامی که مترتب بر مسائل می‌شود داشت؛ لهذا به اجمال مرور می کنیم. بحث اباحه را به استناد به پاره‌ای از آیات، روایات و بعضی قواعد (قواعد نظریه، قواعد اخلاقی، قواعد فقهی) تمام کردیم.

متن تهیه‌شده برای کتاب فقه زیست فناوری را مرور می‌کنیم و ادله اثبات فقراتی که در این مسئله آمده را بررسی خواهیم کرد.

متن مسئله دوم این‌گونه است {لو کان شئون البشر الحیویه أو مصالح الأمه الأساس أو التحفظ بیضة الإسلام رهن إکتشاف القوانین المتحکّمه بالکائنات الحیّه و … علی أسرار الحیاة و العلم باتقنیات الحیویه یتبدل جواز السعی فی تلکم الأمور إلی الندب تارةً و إلی الوجوب اُخری}. عوامل و اموری می تواند وارد مسئله «جواز و عدم جواز کار علمی در حوزه زیست فناوری» شود که حکم اولی فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری را- که اباحه بود- به ندب یا حتی وجوب تبدیل کند؛ مثلا شئون حیاتی بشر در گرو کار علمی در قلمرو زیست فناوری باشد، مصالح اساسی امت اسلامی در رهن فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری باشد، حفظ کیان اسلام در رهن چنین فعالیت‌هایی باشد که ما اگر به قوانین حاکم بر موجودات زنده و زیست‌وران و اطلاع بر اسرار زیستی و حیات و علم پیدا کردن به قواعد و فرآیندهای زیستی نپردازیم این شئون و مصالح به مخاطره می‌افتد یعنی شئون و مصالح تامین نمی‌شود؛ حکم از حالت اباحه به حکم ثانوی تغییر می کند؛ حکم ثانوی بر این مسئله و موضوع عارض می شود در نتیجه ممکن است گاهی حکم از اباحه به استحباب تبدیل شود.

مثال اول (استحباب)

{کما لو احتاجت الأمه فی شئونه القضائیه إلی العلم بالتقنیات … الوراثیه}.

برای مثال در مسائل قضایی به مطالعهDNA نیاز شود تا قواعد و ضوابط علمی آن را فهم کنیم و به کار ببندیم، کمترین حالت ممکن این است که اگر این مسئله در یک حد فراتر از نیاز اولیه و غیرضروری فرض شود این حد از مطالعه «مستحب» خواهد بود. در مواقعی فهم این دانش (دانش ژنتیک) و پی بردن به قواعد حاکم بر DNA یک ضرورت است؛ بسیاری از امور و شئون قضایی متوقف بر دست‌یافتن و کاربرد قوانین و قواعد حاکم بر DNAاست؛ در این صورت ممکن است واجب باشد چنان‌که اکنون کما بیش این گونه شده است.

در جهان استفاده از تقنیات الشیفری الوراثیه و DNA یک امر متعارف و بلکه ضروری شده و بسیاری از امور در فرآیند دادرسی جز با اطلاع به این امر مهم و کاربست آن قابل کشف و اثبات نیست و در این صورت ممکن است حکم کار علمی در این باب از حد استحباب به حد وجوب ارتقاء پیدا کند.

مثال دوم(وجوب)

{و کما لو إمتلک العلم ببعض الأسالیب البیولوجیه و استخدامها دورًا هاماً فی الحفاظ علی البیعه و التلخص من المواد الکیمیاویه و السامه و الضاره}.

علم به پاره‌ای از شیوه‌ها و اسلوب‌های بیولوژیک و کاربرد آنها ممکن است نقش فوق العاده تعیین کننده‌ای در حفظ محیط زیست و کاهش مواد شیمیایی و سموم و اعمال روش‌های زیان‌بار در جهت حفاظت محیط زیست در آن کاربرد داشته باشد.

در یک مرتبه‌ای ممکن است کار علمی‌کردن و دست‌یافتن به شیوه‌ها و تقنیات و فرآیندهای جدید متکی بر زیست‌فناوری مستحب باشد و بسا در مواقعی به حد وجوب ارتقاء پیدا کند وقتی امور ضروری حیاتی مربوط به حفظ محیط زیست فقط بر کاربست شیوه‌ها و اسالیب و داده و یافته‌های زیست فناورانه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه متوقف باشد بسا در یک مواقعی و در یک شرایطی و در ظروفی واجب هم قلمداد شود؛ کما اینکه بعضی از امور موجب اشتداد الزام تا حد وجوب بشود.

مثال سوم(وجوب)

{و إلی الوجوب اُخری کما لو إقتضی التحفظ علی علو الإسلام و إعلاء کلمة الحق و الحفاظ علی سیادة المسلمین بالنسبه إلی الآخرین و تنمیة المجتمعة الإسلامی مثلا تحصیل العلم بالتقنیات الحیویه و استخدامها فی المجالات المختلفة أحیانا}.

اگر بخواهیم برتری اسلام و جهان اسلام و سیادت مسلمین را حفظ کنیم، استقلال و عظمت و مجد حتی امنیت مسلمانان را حفظ کنیم و به لحاظ تمدن‌سازی و توسعه و پیشرفت به چنین علمی نیاز داشته باشیم و نیاز و حاجت و اهمیت و ضرورت در حد فوق العاده معتدٌ به و معتنی بهی باشد بسا بر این اساس کار علمی در زمینه زیست فناوری به حد وجوب برسد.

مثال چهارم (وجوب)

{و کما إذا قام الرد علی الشبهات … و الإجابه علیها العلم بماهیة التقنیات الحیویه و الإطلاع علی إختلاف الخلقه عن تلکم التقنیات}.

پاسخ شبهاتی که امروزه از ناحیه یافته‌های زیست‌فناورانه متوجه دین شده بدون اطلاع از فنون و فرآیندهای زیست‌فناوری ممکن نیست ما باید زیست‌فناوری و فنون و فرآیندهای آن را فهم کنیم که حقیقت و تفاوت ماهوی این فرآیندها و فنون با امر خلقت چیست ما پاره‌ای از شبهات را نمی توانیم پاسخ بدهیم و این الزام می‌کند که در این قسمت ورود کنیم.

مثال پنجم (وجوب)

{و کما لو قام معالجة الأمراض الصعبه بالتقنیات و استخدامها فی المجالات الصحیه و الطبیه و الصیدلیه}.

بعضی از بیماری‌های صعب العلاج جز با فرمول‌ها، فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه معالجه نمی‌شود، معالجه انسان‌های مبتلا به این نوع بیماری‌ها در گرو مطالعات علمی و دست‌یافتن به قوانین و سننی است که بر حیات حاکم است و فراچنگ‌آوردن فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه و استخدام این فنون و فرآیندها برای معالجه و درمان است این موضوع می‌تواند حکم مسئله را به حد وجوب ارتقاء بدهد.

مثال ششم (وجوب)

به عنوان یک احتمال مطرح می‌کنیم_ {و کما إذا احتمل إحتمالاً معتدًا به عدم کفائة المصادر التقلیدیه الموجوده لرفع حوائج الجیل الراهن الهامه أو الأجیال الآتیة القریبه و قام إزدیاد الإنتجاد الغذائیه و الدوائیه بالبحث عن مصادر الجدیده لتلکم …}.

گاهی احتمال می رود و الان بسیاری چنین ادعا می کنند و این ادعا در بحثی که اوایل داشتیم رد کردیم، آن‌ها می گویند منابع سنتی غذایی که در معادن طبیعی موجود سراغ داریم برای تغذیه جمعیتِ رو به تزاید کره زمین کفایت نمی‌کند، فرضاً چنین ادعای صحیح باشد حفظ جان انسان‌ها واجب است و از مقاصد اساسی و اصلی تشریع الهی و شریعت است و قهرا اگر چنین ادعا و مبنا و فرضی صحیح باشد باید به این موضوع پرداخت و به پاره‌ای فنون و فرآیندها و شیوه‌های فرآوری خوراکی و فرآیندهای زیست‌فناورانه دست یافت که کمیت و کیفیت احتیاجات غذایی و دوایی بشر را افزایش بدهیم تا بشریت به این مشکل دچار نشود.

مثال هفتم (وجوب)

{ و کما إذا وقایة البیعه المحیطه بالمسلمین بالعلم بالتقنیات الحیویه منحصرا و استعمالها فی الطبیعة أساسا}.

در قطعه و فقره دیگری گفتیم اگر حفاظت از محیط زیست نیازمند به آشنایی با زیست‌فناوری باشد حداقل [کار علمی و کاربرد آن در حوزه زیست‌فناوری] مستحب می‌شود؛ ولی این‌جا فرض کردیم که اگر حفظ محیط زیستی که متعلق به مسلمان‌ها است منحصرا به علم به فرآیندها و فرمول‌ها و شیوه‌های زیست‌فناورانه باشد باتوجه به این‌که حفظ محیط زیست، حفظ زیست و حیات انسانی و حیوانی و نباتی است، ممکن است حکم وجوب شود.

مثال هشتم(وجوب)

{و کما لو قام الصیانه عن المجتمع الإسلامی و آحاد الأمه عن الإغتیال البیولوژی بالإطلاع علی القوانین المتحکّمه بالحیاة و القدره علی إستخدامها}.

امروز در دنیا موضوع ترور بیولوژیکی بسیار جدی مطرح است و موارد متعددی هم مشاهده یا لاأقل ادعا می‌شود. اگر حفظ سلامت و امنیت مسلمان‌ها در گرو آن است که ما با فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه آشنا بشویم و با شیوه‌ای ساخت و داشت و کاربست چنین سلاحی آشنا شده تا بتوانیم آحاد مسلمان‌ها را از ترور بیولوژیکی حفظ کنیم حفظ جان مسلمان‌ها از اوجب واجبات است، از أهمّ مقاصد شریعت قلمداد می‌شود و در نتیجه این بخش از فعالیت علمی زیست‌فناورانه به حد وجوب ارتقاء پیدا می‌کند.

مثال نهم (وجوب)

{و کما لو قام ردع أعداء الأمه و الدوله الإسلامیه و التقابل معهم و الدفاع عن بیضة الإسلام بالإکتشاف تلکم القوانین و الإطلاع علی التقنیات المستعمله فی الکائنات الحیّه و … الأسلحه البیولوژیه و استخدام فنونها عند الضروره}.

ممکن است در شرایطی -که بعید نیست کسی ادعا کند آن شرایط هم‌اکنون موجود است- بازدارندگی دشمنان امت و دولت اسلامی و مقابله به مثل و تقابل با دشمنان و دفاع از کیان و کانون اسلام در گرو آگاهی به قوانین حاکم بر حیات باشد تا با فرآیندهای زیست‌فناورانه آشنا شده و با ساخت سلاح‌های بیلوژیکی آنها را بکار ببندیم.

ما امروزه با دشمنانی بی‌رحم و ضدبشری و ضداخلاق مواجه هستیم ممکن است تولید و داشت و کاربست چنین سلاح‌هایی به حکم اولی مُجاز نباشد اما به حکم ثانوی بسا لازم و واجب شود وقتی دشمن به چنین سلاح‌هایی دست پیدا می‌کند و ممکن است آن را به کار ببندد بلکه روزی چنین سلاح‌هایی را در حمله به کیان اسلام و نظام اسلامی و حیات مسلمین استخدام کند ما نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و اجازه بدهیم دشمن از چنین امکان ویرانگری استفاده کند؛ البته این‌گونه مطالب مخصوصاً مثال مذکور ملاحظات و دقائق و طرائف بسیار دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.

{و علی أیها الحالٍ و کما مرَّ بما أنَّ إستحباب بتحصیل التکنولوژیه الحیویه أو وجوبها کحکم الثانوی سیکون رهن عناصر و الملاحظات الدخیلة الحکم و موضوعه فإنّه تختلف حکم إکتشاف القوانین المتحکّمه بالحیاة أقسام الکائنات الحیّه بإعتبار … و مراتب التعدیلات و حدودها اُخرًی و إغراض إستخدام التقنیات و ظروفه ثالثةً و لکن نحن لسنا بصدد تفصیل حالیاً إحترازًا عن المدِّ و التطوال فنکتفی بالإجمال}.

این متنی بود که برای اصل مسئله یعنی ارتقاء حکم فعالیت‌های علمی در زمینه زیست‌فناوری از حد اباحه به استحباب بلکه به حد وجوب ارائه کردیم و این متن بحث جلسه گذشته بود.

ما می‌توانیم به بعضی از ادله برای اثبات هریک از فقراتی که در این متن آمد تمسک کنیم در مقام بحث البته به همان شیوه متعارف کار فقهی که باید ابتداءً سراغ آیات و دلایل کتابی سپس سراغ روایات و دلایل روایی آن‌گاه اگر اجماع وجود داشته باشد به سراغ آن باید رفت و سپس به ادله عقلی تمسک کرد همانطور که گذشت قصد ما طرح اجمالی مباحث و فتح باب آن است این مباحث چندان رایج و شایع نیست.

ما یک ورود از جنس فتح باب در فقه مهندسی ژنتیک داریم؛ درنتیجه به اجمال مطالب را بیان کرده و عبور می کنیم لهذا برای اثبات اصل اباحه «کار علمی در زمینه‌های زیست‌فناوری» نسبتاً به تفصیل مخصوصاً در آیات قرآنی تمسک جستیم در این فرع و فرع بعدی نمی‌خواهیم به تفصیل طرح کنیم لهذا می‌خواهیم صرفاً به پاره‌ای از قواعد که پیشتر فهرست آن را ذکر کردیم اشاره کنیم و بگوییم ممکن است برای اثبات فقراتی که بیان کردیم و بحثی که در جلسه گذشته به آن پرداختیم تمسک کرد.

بررسی قواعد

قاعده علو:

اگر بعضی از دستاوردها و نتایج کاربردی فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در حد استحباب باشد می‌توان به قاعده «استحباب مقدمه مستحب» تمسک کرد و اگر کسی به وجوب مقدمه واجب معتقد بود حسب آراء مختلفی که در این زمینه وجود دارد اگر متعلق یک فعل زیست‌فناورانه طی فرآیندهای زیست فناورانه واجب باشد تبعاً علم به آن نیز به مثابه مقدمه واجب، واجب می‌شود در نتیجه می‌توان به قاعده «استحباب مقدمه مستحب» یا «وجوب مقدمه واجب» حسب مورد تمسک کرد؛ کما اینکه در مسئله حفظ علو اسلام و اعلاء کلمه حق و توسعه و پیشرفت مجتمع اسلامی و تمدن‌سازی به قاعده علو[1] تمسک کرد؛ همچنین در مسئله حکم ضرورت حفظ سیادت مسلمین نسبت به دیگران اگر در گرو تحصیل علم به فرآیندهای زیست فناورانه و کشف قواعد و قوانین حاکم بر حوزه زیستی باشد.

قاعده نفی سبیل:

می توانیم به قواعدی مانند قاعده «نفی سبیل» تمسک کنیم، قاعده نفی سبیل صرفاً به دفع سیطره و سلطه کافر بر مسلم محدود نیست بلکه به نظر ما نطاق و قلمرو و گستره این قاعده بسیار وسیع است و بر اساس آن حفاظت از سیادت مسلمین و حتی حفاظت بر علو اسلام می‌تواند با تمسک به قاعده نفس سبیل مورد بحث قرار بگیرد.

قاعده الارشاد:

در آن فقره‌ای که راجع به رد شبهات کلامی و عقیدتی بیان شد اگر توان‌یافتن و امکان‌پیداکردن برای دفع شبهات نسبت به اساس دین در گرو علم به ظرائف فرآیندها و فنون زیست فناورانه باشد- که الان قطعا چنین است- به حکم قاعده «ارشاد» مطالعات علمی در حوزه زیست‌فناوری ضروری می شود.

قاعده تحفظ:

می‌توان به قاعده‌ای به عنوان قاعده «وجوب تفقه در دین» در کنار قاعدة الإرشاد نیز تمسک کرد یا در آن فقره‌ای که در مسئله معالجه امراض صعب العلاج ذکر کردیم می‌توان به قاعده «تحفظ بر حیات» تمسک کرد. آیا حفظ حیات جزء مقاصد اصلی قطعی شارع نیست؟ مگر ممکن است کسی خلاف این را ادعا کند. این می‌تواند قاعده نظری بنیادین فقه و شریعت قلمداد بشود و در چنین مواردی بتوانیم به آن تمسک کنیم.

قاعده اشتراک نسل ها در بهره برداری از مواهب طبیعت:

کما این‌که در مسئله حفاظت از محیط زیست، توسعه منابع غذایی و دوایی آنچنان که نسل حاضر یا حتی نسل‌های آتی از این جهت دچار مشکل نشوند و احیانا بشریت به مخاطره نیفتد می‌توان به قواعدی از قبیل قاعده «اشتراک نسل‌ها در بهره‌برداری از مواهب طبیعت» تمسک کرد.

حسب پاره‌ای آیات می‌توان اثبات کرد که همه نسل‌ها مالک زمین هستند، همه نسل‌ها مالک منابع و ذخایر هستند نسل موجود نمی‌تواند منابع را نابود کند که نسل بعد حیاتش به مخاطره بیفتد، «حفاظت از نسل» به مثابه یک قاعده در این‌جا به کار می‌آید «اشتراک نسل‌ها در انتفاع از مواهب حیات و مرافق طبیعت» در این مسئله به کار می‌آید.

قاعده «حفظ نسل» چنان‌که فساد نسل جایز نیست، حفظ نسل و نیز حفظ حرث به مثابه دو قاعده قابلیت تمسک دارند؛ یا در مسئله حفظ محیط زیستِ مسلمان‌ها نظیر همین است و می‌توان به این قواعد تمسک کرد.

قاعده إعداد القوه:

درمثال نهم که راجع به بازدارندگی دشمنان و خنثی‌سازی ترورهای بیولوژیک و بازداشتن دشمنان دولت و امت اسلامی از تهاجم‌ها و جنگ‌های بیولوژیکی بحث شد، اگر مقابله به مثل و دفاع از کیان اسلام با استفاده از سلاح‌ بیولوژیکی ضرورت داشته و اگر چنین سلاح‌ها و امکاناتی را در اختیار نداشته باشیم کیان و استقلال جهان اسلام و دولت اسلامی به مخاطره بیفتد، در چنین مواقعی به مثابه یک ضرورت باید به کار علمی در حوزه زیست‌فناوری و حتی سلاح‌های بیولوژیک بپردازیم؛ البته چنان‌که عرض شد و تاکید می کنیم با ملاحظات فراوانی که در کنار این امر قابل طرح هستند بر این حوزه و فقره از این مسئله هم می‌توان به قاعده {إعداد القوه} تمسک کرد؛ این اعداد قوه طبعاً شامل اعداد قوه در همه جنبه‌ها و جهات است؛ هم إعداد قوه به مفهوم داشتن‌سلاح‌های‌تامین کننده‌قوه، هم آگاهی از شیوه‌های پدیدآوردن چنین سلاح‌هایی و کیفیت کاربست آنها که همه این‌ها جزء مفهوم إعداد قوه می تواند قلمداد بشود.

قاعده مقابله به مثل:

قاعده مقابله به مثل آن است که شما می‌توانید با دشمن مقابله به مثل کنید و آن‌گونه که دشمن رفتار می‌کند شما باید با او رفتار کنید؛ اگر رفتارهای او ویرانگر و خسارت‌بار است تا زمانی‌که ضرورت ایجاب نکرده باشد حق رفتار مشابه را ندارید اما گاه مسئله به حد ضرورت می‌رسد و حفظ کیان اسلام و مسلمین دقیقاً و منحصراً در گرو چنین مقابله‌ای است و بازدارندگی دشمن جز از این راه میسر نیست؛ در این صورت با تمسک به این قاعده می‌توان گفت ما در این زمینه‌ها جواز مطالعه علمی و تولید امکان و در صورت اضطرار کاربرد آن امکان را پیدا می‌کنیم و بلکه در حد وجوب این می‌تواند اتفاق بیفتد.

در مجموع می‌توان به این سلسله از قواعد برای اثبات استحباب یا وجوب فقراتی که در این مسئله ذکر شد تمسک کرد، به همین میزان کفایت کنیم چنان‌که اگر بخواهیم استدلال کنیم و به سراغ آیات قرآنی برویم می‌توان پاره‌ای از آیات را مطرح و به آن‌ها تمسک کرد اگر سراغ روایات برویم هم چنین است؛ و احیاناً می توان ادله عقلی اقامه کرد ما به ذکر نمونه‌هایی از قواعدی که در این قلمرو و در این مستوی قابل ذکر است اکتفا می‌کنیم و بحث را به پایان می‌بریم که جلسه بعد به سراغ فرض سوم برویم این‌که کار مطالعات علمی زیست‌فناورانه در چه مواردی مکروه یا حرام است.

حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود. متن پانزدهمین جلسه از منظر شما خواهد گذشت:

وارد فروع فقهیه مربوط به این حوزه مهم شدیم و اولین مسئله ذیل اولین فصل از ساختار پیشنهادی مطرح شد.
اولین فصل عبارت بود از بُعد و عرصه علم؛ حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری چیست، در این بخش هم طبق منطقی که قبلا پیشنهاد داده بودیم گفتیم اول باید بررسی کنیم که علی الاطلاق حکم اولی کار علمی در زمینه زیست فناوری چیست؛ آیا مباح است، آیا مستحب است، آیا واجب است، آیا مکروه است، آیا حرام است؛ کار علمی در زمینه زیست فناوری مشمول کدام یک از احکام خمسه تکلیفیه می شود.

اول مسئله را بررسی کردیم و اجمالاً حسب ادله ای که اقامه شد حکم به اباحه و جواز کردیم هم به ادله قرآنی، هم روایی به اجمال و اشاره به ادله عقلی و فطری و به بعضی از مبادی نظری مربوطه داشتیم و به مسئله دوم که حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری چیست رسیدیم.

بررسی حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

تقسیم حکم ثانوی به ایجابی وسلبی ومشخص کردن مرتبه آن

مسئله اول پرسش از حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری علی الاطلاق بود؛ اما این‌جا می خواهیم با لحاظ شروط و قیود محتمل یا مسجل بررسی کنیم حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست‌فناوری چیست، حکم ثانوی می تواند به جهات مختلفی تقسیم شود:

که آیا حکم ثانویِ فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری ایجابی است؟ ایجابی در حد جواز اباحه که مسئله اول بود منظور نیست بلکه ایجابی در حدی که پشتوانه الزامی باشد؛ خفیف آن مستحب و شدید آن واجب می‌شود.

وجه دوم اینکه حکم ثانوی جنبه سلبی داشته باشد، آن‌جا هم نسبت به ضعف و شدت به دو مرتبه تقسیم می شود: حکم کراهی و حکم حرمت؛ بنابراین در لایه حکم ثانوی ما می توانیم دو مسئله را مطرح کنیم، حسب اسبابی که موجب بروز حکم ثانوی بر این موضوع می شوند، گاه وجه مثبت را ایجاب می کند که خود یک مسئله است و گاه حیث سلبی (کراهت و حرمت) را سبب می‌شود که این نیز مسئله دیگری است.

بعد از مسئله اول که بررسی جواز و عدم جواز فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری علی الطلاق و به مثابه حکم اولی و اولا و بالذات بود، مسئله دوم و سوم ما این است که به اقتضاء اسباب ثانویه، حکم ثانوی ایجابی یا سلبی این امر چیست.

به این ترتیب فروع دوم و سوم به دست می‌آید، بنای ما بر مرور اجمالی است ولیکن مسئله فروع جزئیه بسیاری دارد؛ به جهات مختلف می توان همین حکم ثانوی را تفصیل داد و مسائل کثیره‌ای را تولید کرد زیرا حکم ثانوی در مقابل حکم اولی که جواز مطلق بود حکم را ناظر به قسم خاص یا شیوه خاص یا حد و مرتبه خاص یا غرض و غایت خاص یا شرایط و ظروف خاصه‌ای مورد بحث قرار دهیم؛ به این معنا که ممکن است همین حکم ثانوی اگر دقیق‌تر و با تفصیل مسائل مرتبط به مرحله ثانویه مورد بررسی قرار گیرد بعضی از تصرفات در خصوص بعضی از اقسام، حکمی داشته باشد.

در حالی که همان نوع تصرف در خصوص بعضی دیگر اقسام حکم فرق کند؛ یعنی حکم کار ژنتیک و مطالعه ژنتیکی در پِی کار زیست‌فناورانه در زمینه نبات با حوزه و زمینه حیوان تفاوت کند و یا حکم یک نوع از فعالیت علمی و احیانا استخدام آن داده علمی در خصوص حیوان چیزی باشد و در خصوص انسان متفاوت شود لذا این‌جا در همین مرحله یعنی از نظر آن قسم خاصِ از متعلق فعالیت علمی که ما این فعالیت علمی را روی چه چیزی انجام بدهیم نباتات یا حیوانات یا انسان کائنات حیّه یا مشتقات موجودات زنده بسا حکم نوعی از فعالیت علمی در قیاس با این موارد متفاوت شود.

هم‌چنان به بررسی اجمالی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری پایبند هستیم یعنی ممکن است به لحاظ مرتبه فعالیت و اینکه تا چه حدی فعالیت علمی انجام دهیم [مسئله را] بررسی کنیم مانند اینکه فقط در حد بهسازی نباتات، یا تغییر اساسی در نوعی از نبات، نوعی میوه، نوعی از غذا، نوعی از دوا و با توجه به اینکه از حداقل تا حداکثر تصرف اصلاح نباتات تا ایجاد نوعی نبات در صورت که به این عمل گفتیم شبه خلقت؛ البته خلقت نیست چون خلقت برای خالق تعالی است؛ بنابراین نه تنها [کابرد واژه خلقت در تصرفات انسانی] مُجاز نیست که اصلا ممکن نیست که بخواهیم بحث کنیم جایز هست یا نه، چنان‌که در خصوص انسان مثلا با سلول های بنیادی دست به استنساخ بزنیم که این خلقت نیست ولی بر یک اطلاق مسامحه آمیز یا یک معنای لغوی ممکن است نوعی خلقت قلمداد شود.

پس نه تنها از حیث نوع متعلق مطالعه امکان تفریع فروع هست بلکه می توان به لحاظ تعدیلات و تصرفاتی که در موجودات می‌کنیم هم مسائل مختلفی را فرض کنیم و مورد بحث قرار دهیم و بسا حکم هریک از آن مسائل تولید شده با نوع دیگری از آن تفاوت کند.

بررسی حکم ثانویه ایجابی

چنان‌که گفته شد حکم ایجابی گاه الزام ندارد که این حالت استحباب را ایجاب می کند و گاهی الزام دارد که آن سبب ایجاب‌کننده قوی است و در نتیجه یک مرتبه شدیده‌ای از حکم ایجابی را درپِی می‌آورد که اسم آن وجوب است؛ پس بنابراین ما در حکم ایجابی با دو مرتبه و دو احتمالِ مستحب بودن یا واجب بودن مواجه هستیم، مواردی از باب مثال بحث می‌شود؛ موضوعات یا اسبابی که موجب حکم ایجابی نسبت به فعالیت علمی و نتایج حاصل از آن می شود.

مثال اول (استحباب) اگر مصالح اساسی امت و تحفظ بر اساس دین در حدی از حدود در گرو علم بیوتکنولوژی باشد یعنی کار علمی بما هو فعل علمی محل بحث ما نیست که حکم اولی اش اباحه شد بلکه عوامل و اسبابی مازاد بر ذات فعالیت علمی در این فعالیت دخالت می‌کند و آن سبب دخیل گاه شدید و گاه خفیف است؛ عامل و سبب در این حد است که شرایط زندگی را تحسین و بهسازی می کند؛ مانند اینکه در فرآیند دادرسی ما بطور متعارف از شیوه‌های متعارف برای احراز هویت می‌توانیم استفاده کنیم اما اگر بتوانیم کار علمی کنیم و آن گزاره‌ها و قضایای مربوط به DNA را کشف کنیم و این اطلاعات به دست آمده را در فرآیند دادرسی مورد استفاده قرار دهیم و فرآیند دادرسی را بهبود می بخشد یا موجب اتقان بهتر می شود یا موجب سرعت عمل بیشتری در فرآیند دادرسی می شود، این مستحب می شود و به حدی نیست که امر دادرسی حل معضلات موارد مهمی از امر قضا در گرو علم به DNA باشد.

DNA انسان اگر به لحاظ علمی شناخته شود و قضایا و گزاره‌های مربوط به آن فراچنگ دانشمندان بیاید و قضات بتوانند استفاده کنند امور را تسهیل می کند که این یک حدی از ایجاب است و روشن است که حکمش استحباب است.

ولی گاهی مواردی پیش می‌آید و کاربردهایی پیدا می‌کند و یا حتی قبل از کاربرد و استخدام اطلاعات علمی مربوط به زیست‌فناوری خود تسلط بر این معارف و کشف قوانین حاکم بر حیات قبل از استخدام و اعمال آن پیامدهایی دارد؛ پیامدهایی در حد الزام یا در کشف و کاربرد آن قضایا و فرمول هایی که به دست آورده‌ایم پیامدهای الزامی دارد و عدم کشف و نتیجتاً عدم توان بر کاربرد آن پاره‌ای خسارت‌های معتنی به دارد.خب در این صورت قهرا به سمت الزام حکم می کند و در مواردی حکم وجوبی می شود.

مثال دوم (وجوب) اگر در دنیایی که دنیای مسابقه علمی و فناورانه است که همه ملل و ادیان در یک مسابقه نفسگیر درگیر هستند و امت اسلامی هم یکی از این ملل قلمداد می شود و حفظ آن برتری والا و درخور و فراخور امت، در گرو آن است که ما در مسابقه مربوط به مسائل و مطالعات علمی در زمینه زیست‌فناوری شأن مناسبی را احراز کنیم تا علو مرتبه اسلام و امت اسلامی حفظ شود و قاعده علو الإسلام حفظ شود، سیادت مسلمین نسبت به دیگرِ ملل و اقوام و امم حفظ شود یا پیشرفت کند و این همه در وهله اول در گرو تحصیل علم به تکنولوژی زیستی است.

خودِ علم به این حوزه و زمینه را فراچنگ داشته باشیم مایه اعتلای اسلام و برتری جامعه اسلامی است یا أقلاً کاربرد و کاربست قوانین مکشوفه موجب اعتلا، برتری و کسب رتبه درخور و فراخور شأن برای امت اسلامی می شود که لازمه کاربست و کاربرد درک و دریافت است.

به عنوان مقدمه واجب ما اول باید کار علمی در زمینه زیست فناوری کرده باشیم که پس از آن به استخدام آن معارف حاصله دست بزنیم که به این ترتیب مقام و موقعیتی در این مسابقه عظیمی که امروزه بشریت درگیر آن هست پیدا کنیم، در یک مراتب و حدودی از چنین حالت و وضعیتی حکم از حالت جواز به حالت استحباب بلکه به حالت وجوب ارتقاء پیدا می کند یعنی بسا بتوانیم قائل شویم حفظ علو اسلام و سیادت مسلمین در گرو کار علمی در زمینه زیست فناوری و احیانا در مواقعی هم کاربست آنچه به دست آمده است می باشد.

بنابراین بر دانشمندان جهان اسلام واجب کفایی است که به کار علمی بپردازند؛ یا در حوزه الهیات و مباحث کلامی شبهاتی ناشی از پیشرفت زیست‌فناوری و معلومات و اطلاعات مربوط به این زمینه مهم ایجاد شده است که پاسخ‌گفتن به این شبهات عقیدتی که عقاید مؤمنین را متزلزل می کند و اساس دین را سست می‌کند ما باید از زوایا و دقائق و ظرائف زیست‌فناوری آگاه باشیم؛ فرضاً وقتی در توحید و خالقیت شبهه می کنند، بتوانیم ماهیت زیست‌فناوری و تصرفات و تعدیلات در حیات حیوانات را فهم کنیم و بدانیم فرآوری سلول های بنیادی به معنای خلقت نیست و ماهیت این عمل با ماهیت خلقت متفاوت است و بتوانیم تبیین کنیم و پاسخ این شبهه را بدهیم خب چنین موردی نیز می تواند حکم ایجابی را پیش روی ما قرار دهد.

مثال سوم (وجوب) معالجه بعضی از بیماری های صعب العلاج در گرو آن است که ما مطالعات زیست فناورانه کنیم و به قوانین حیات آگاهی پیدا کنیم و بتوانیم آن قوانین را به استخدام درآورده و به کار ببندیم تا بعضی از بیماری های صعب العلاج را معالجه کنیم.

درمان این بیماری ها منحصرا در رهن اطلاع و علم به قوانین حیات و فعل و انفعالاتی است که بر اثر طی فرآیندهای زیست‌فناورانه می تواند اتفاق بیفتد با این بیان برای دانشمندان واجب کفایی می شود که در پِی مطالعه زیست‌فناورانه باشند و قواعد و قوانین حیات را کشف کنند و توان بر کاربست آن‌ها پیدا کنند و انسان‌های بیمار را معالجه کنند، معالجه انسان بیمار مخصوصا در بیماری های دشوار و صعب العلاج از واجبات است؛ درمان دردِ دردمندان بر انسان مسلمان مکلف واجب است و افرادی به حد کفایت باید توان پیدا کنند و به چنین فعالیت هایی دست بزنند.

مثال چهارم (وجوب) همچنین اگر احتمال داده یا یقین کنیم که منابع سنتی غذا و دوا کفاف نیاز امت اسلامی یا حتی بشریت را نمی دهد و این احتمال معتدٌ به باشد اگر حل این مشکل و معضل و رفع این نیاز شدید و اساسی در گرو مطالعات زیست‌فناورانه و تسلط بر قوانین حیات و فراچنگ آوردن ضوابط و سنن حاکم و توان برای کاربست داده‌های علمی باشد و اگر چنین چیزی پذیرفته شود ممکن است این موضوع محقق نشود ممکن است این احتمالِ درستی نباشد اما علی فرض صحت احتمال یا تحقق آن _حکم قضیه ایجابی شدید خواهد بود و الزام شدید خواهد شد و بر عده‌ای واجب می شود مطالعه کنند و علاوه بر منابع غذایی یا دوایی موجود به منابع جدیدی دست پیدا کنند که مبادا بشریت و امت اسلامی دچار قحطی شود و بیماران به لحاظ دسترسی به دارو دچار مشکل بشوند.

همچنین احیانا حفظ نباتات، اشجار، حیوانات و محیط زیست در گرو کار علمی دقیق و کسب توان برای کاربست آن قوانین و فرمول هایی که بر اثر مطالعه در حوزه زیست فناوری به دست آمده در حدی است که اگر چنین نکنیم حیات آدمی تهدید می شود خب این می تواند سبب شود حکم ثانوی مطالعه علمی وجوب شود و اگر مرتبه نازله‌ای از این الزام بود حکم ثانوی استحباب بشود.

مثال پنجم(وجوب) حفاظت از امنیت انسان، امنیت امت اسلامی و امنیت آحاد امت در گرو فهم مسائل امنیتی مترتب بر زیست‌فناوری باشد، بدانیم دشمن از طریق کشف و کاربرد شیوه های زیست فناورانه امت اسلامی را تهدید می کند، جان و امنیت آحادی از مسلمین را تهدید می کند و ممکن است که به شیوه های بیوتکنولوژیک دست به ترور بیولوژیک بزند.

این مهم در گرو آن است که ما مطلع باشیم تا بتوانیم ترورهای بیولوژیکی را خنثی کنیم؛ یا فراتر از آن در حوزه نظامی است که دشمن مسلح به سلاح های بیولوژیک شده است و می تواند سلاح های بیولوژیک را به کار ببندد بلکه در مواقعی سلاح های بیولوژیک ویرانگر و به شدت تهدید کننده و خانمان سوز نسبت به بشریت، نسب به امت اسلامی و نسبت به یک ملت مسلمان مشخص به کار برده است.

برای مقابله ممکن است بگوییم تولید سلاح های بیولوژیک لازم و واجب است؛ البته بسیار روشن است در صورت قوّت احتمال چنین خطری و یا در صورت فعلیت چنین تهدیدی در حد مواجهه و مقابله و برای خنثی کردن چنین تهدیدی ما مُجاز هستیم در این زمینه ورود کنیم؛ آیا ممکن است جامعه اسلامی را بلادفاع در برابر سلاح های مدرنی که دشمن به وجود آورده و احیانا آن را به کار می گیرد رها کنیم؟! و بسا در حد ضرورت حکم چنین فعالیتی واجب باشد که در حد کفایی و در حد ضرورت افرادی ورود کنند و اطلاعات و معلوماتی به دست آورند و حتی با کاربرد آن تولید سلاح هایی کنند برای بازدارندگی در قبال تهدیدات یا مقابله به مثل برای اینکه بتوانند دشمن را به عقب نشینی و تغییر رویه و عدم استفاده از چنین سلاح‌های خطرناکی وادار کنند.

به هر حال این ها احتمالاتی است که می تواند در جهت تعیین حکم ثانوی ایجابی کار علمی در زمینه زیست فناوری قابل طرح باشد و البته راجع به هریک از این احتمالات و انواع احتمالات دیگری که می توان مطرح کرد باید بحث جدی‌تر و جزئی‌تر انجام داد و ادله مربوط به هریک را مطرح کرد و ما هم در جلسات بعد به اجمال نسبت به بعضی از این موارد استدلال خواهیم کرد و إن شاءالله از بحث عبور خواهیم کرد.

سخنرانی آیت الله رشاد در دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر

سخنرانی آیت الله رشاد در دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر جمهوری اسلامی ایران صبح روز دوشنبه مورخ ۳۰ خردادماه جاری با حضور آیت‌الله علی‌اکبر رشاد آغاز به کار کرد.

در ابتدای این سمپوزیوم بین‌المللی دکتر جواد محمدی رییس پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری ضمن خیر مقدم برخی امور و برنامه‌های علمی این پژوهشگاه را معرفی و تشریح نمود.

در ادامه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رییس و موسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ضمن تقدیر از برگزار کنندگان این سمپوزیوم خطاب به عوامل این برنامه گفت: پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری مانند جبهه شماست و جبهه‌ای در خط مقدم قلمداد می‌شود. آنچه انجام می‌دهید حتما مستحب است و بلکه بعضاً امور شما واجب کفایی است.
وی افزود: وقتی کشوری اعلام می‌کند که به کار شما نیازمند است یعنی کار شما حیاتی است و در همه عرصه‌های حیات بشری موثر است. آمیزه تمدن زیست فناورانه است. اصولاً تمدن از تغییر پدید می‌آید؛ پس کار شما تنها مستحب نیست و بلکه واجب کفایی است. کار مستحب و واجب کفایی کاری الهی است بنابراین کار شما هم الهی است.

آیت‌الله رشاد ضمن اشاره به تاثیرات امور زیست فناورانه در امور فعل هستی و الهی خاطر نشان کرد: شما در پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری در حال مطالعه فعل خدا هستید. اگر طلاب حوزه‌های علمیه در حال مطالعه امر خدا هستند، شما نیز در حال مطالعه علم خداوندید. عالم جایگاه جریان فعل الهی است. شما در حال مطالعه فعل خدا بوده پس کار شما واجب است. کار خود را قدر بدانید، همواره با وضو باشید و در حال عبادت چون کار شما الحمد و عین عبادت است. امور شما همانند قرآن خواندن است. چون قرآن هم درحال فهم علم خداست؛ گویا در تمام طول روز و در محیط کار خود در حال خواندن قرآن هستید.

وی با اشاره به تفاوت دیدگاهی روسای جمهور سال‌های قبل امریکا گفت: رئیس جمهور آمریکا معتقد بود که باید بشر را نجات دهد همزمان بوش اعلام کرد که کار در سلولهای بنیادی اخلاقی نیست و این کار دخالت در امر خداست. در آن زمان رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران دستور داد تا کار در این امر شروع گردد. همین دو تفاوت دیدگاه در کلام است که تفاوت میان ایران اسلامی و امریکای را نمایان می‌سازد.

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: رهبر ما میگوید این امر و دخالت در آن لازم است اصلاً هم دخالت در کار خدا نیست. همین دو دیدگاه است که تفاوت‌ها را نشان می‌دهد. گاهی احکامی داریم که کلی هستند، قاعده یعنی اصل یعنی اساس. تغییر در خلقت یک قاعده است هر کاری که از نوع تغییر خلقت باشد جایز نیست کسی که به جای خداوند شیطان را دوست داشته باشد زیان کرده است و کار تصرف در زیست را شیطانی میداند، تغییر در خلقت دقیقا کار شیطان است و جایز نیست و تصرف در آن باید وجود داشته باشد تا تمدن شکل گیرد.

وی ادامه داد: ادله مختلفی بر استفاده از مهندسی ژنتیک وجود دارد. دستور خداوند است که اگر کسی به کار، پیشرفت، علم و تمدن نپردازد، امر الهی روی زمین مانده است. در جای دیگر، خداوند متعال می‌فرمایند که ما شما را از خاک آفریدیم و به عمران آن مامور ساختیم. امر خداوند عمران و آبادسازی است، پس برای این کار، باید به مهندسی ژنتیک و زیست فناوری روی آورد.

روایات، ادله عقلیه و فطریه دال بر جواز تحقیق زیستی

روایات، ادله عقلیه و فطریه دال بر جواز تحقیق زیستی

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در ادامه سلسله درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

حکم اولی کار علمی در مهندسی ژنتیک بحث شد که در قلمرو زیست فناوری مجاز است یا نیست، پاره‌ای از آیات به طور مطلق و احیانا عام کار علمی در قلمرو موجودات و کائنات را تجویز بلکه ترغیب و تشویق می کند؛ و آیات دیگری در خصوص انواع کائنات و موجودات ترغیب به تحقیق و پژوهش می‌کرد، بعضی از آیاتی که برای اثبات «ممنوعیت و حرمت تصرف در خلقت» تمسک کردند که مستلزم به کار علمی و پژوهشی برای کشف قوانین و اسرار خلقت است نیز بحث شد.

آیات متعدد دیگری نیز برای اثبات جواز زیست‌فناوری و بیوتکنولوژی و برای منع آن موجود است؛ بنا نیست به تفصیل وارد این فروع بشویم بلکه همین‌قدر که به اجمال از منابع بتوانیم نظر مختار را توضیح دهیم از هر فرعی عبور می‌کنیم.

«جواز و عدم جواز کار علمی» در قلمرو زیست فناوری و بعد از آن «اثبات جواز یا منع یا محدودیت» کاربرد آنچه از معرفت و دانش فراچنگ می آید چه حکمی خواهد داشت، شرایط جواز کاربرد و حدود محدودیت و ممنوعیت احتمالی کجاست؟

به بعضی از ادله کتابی اشاره کردیم و به تفسیر و تشریح آنها پرداختیم؛ طبق رویه باید به سراغ روایات و ادله مربوط به سنت برویم؛ بعد به سراغ ادله عقلیه و ذیل آن ادله فطریه برویم؛ و آیا در این موضوع اجماع شکل گرفته است یا خیر؛ و اشاره ای هم به قواعد و مبانی نظری و اخلاقی و فقهی ای که مرتبط به این مسئله و پاسخ این پرسش هست نیز نگاهی داشته باشیم.

روایات دال بر وجوب تفحص

در روایات مانند قرآن کریم که آیات فراوانی در زمینه ترغیب به تحصیل علم علی الإطلاق موجود است و بلکه لحن بعضی از آیات ایهام به وجوب و حتی الزام دارد، در روایات هم همینطور است.

اصولا در این فراوانی فرهنگ وحیانی و کلمات حضرات معصوم (سلام الله علیهم أجمعین) در زمینه تحریص به تعلیم علم و تحصیل دانش و کوشش برای پس‌بردن به قوانین هستی و اسرار خلقت از امتیازات اسلام است و قطعا و قطعا هیچ دین و آئینی به اندازه اسلام در این زمینه غنی نیست و این گفتن ندارد در نتیجه در روایات هم ما در زمینه علم‌اندوزی و تحقیق و پژوهش و تلاش برای تحصیل معرفت و انباشت اطلاعات و علوم، فقرات و قطعات فراوانی داریم.

اصول کافی: یکی از کتاب و منابع اصیل روایی ما اصول کافی است، در اصول کافی جلد اول، اولین باب، کتاب فضل العلم است.

بسیاری از روایات تأکید بر ارزش ذاتی علم همچنین تحصیل آن دارد در این باب ما با ده‌ها روایت صحیح السند و در مجموع موثق مواجه هستیم که از آنها جواز بلکه لزوم کار علمی و نیز ارزش ذاتی علم همچنین ارزش ثانوی بعضی از علوم تمسک کرد.

در اولین روایتی که در اصول کافی در کتاب فضل العلم [1] آمده است عنوانی که مرحوم محدث کلینی (رضوان الله تعالی علیه) برای این باب از این کتاب استفاده کردند این است «باب فرض علم و وجوب طلب علم و انگیزش و تحریص و تحریک به طلب علم». ایشان با تعبیری فقیهانه از آنچه که در معنون این باب آمده است یاد می‌کند در واقع در عنوان مسئله فرض و واجب بودن علم و طلب آن را گنجاندند.

روایتی از امام صادق (ع) است: «أَخْبَرَنَا مُحَمّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحُسَیْنِ الْفَارِسِیّ عَنْ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنّ اللّهَ یُحِبّ بُغَاةَ الْعِلْمِ».(الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه)

با سند خوب در این روایت از لسان پیامبر اعظم (ص) امام صادق (ع) می‌فرماید طلب علم بر هر مسلمانی فریضه است؛ یعنی تعبیر در وزان آن تعابیری است که راجع به واجبات شرعیه مطرح می‌شود؛ چنان‌که نماز بر مسلمان مکلف و واجد شرایطی واجب است تحصیل علم نیز بر هر مسلمانی فریضه است.

روایت دوم: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ».( الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه ).

این روایت از شخص حضرت صادق (ع) نقل شده است و بسا این بیان حضرت همان نقل از پیامبر اعظم (ص) است.

در روایت پنجم تقریبا همان مضمون نقل شده است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ».( الکافی،ج1،ص31،ط الاسلامیه)

روایت مرفوعه است ولی همان مضمون است. مرحوم کلینی در ذیل روایت فرموده {وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ} همان مضامین را در این روایت پنجم هم آورده‌اند و تأکید بر آن روایت اول و دوم است.

روایت سوم از همین باب است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ ع هَلْ یَسَعُ النَّاسَ تَرْکُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَا».(الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه)

مضمون این روایت با روایات فوق متفاوت است در روایت سوال می‌شود آیا مردم حق دارند مسئله‌ای را که به آن نیاز دارند و محتاج آن هستند را ترک کنند و فرا نگیرند آیا بر آنها جایز است؟ امام می‌فرمایند خیر.

ممکن است سوال شود این روایت ظهور در مسائل شرعی دارد اگر کسی در مسائل شرعی احتیاج به مطلبی دارد آیا حق دارد آن را ترک کند و به دنبال فهم و درکش نرود و از کسی پرسش نکند؟ ممکن است [درجواب] کسی بگوید ظهور در این دارد؛ ولی می‌توان گفت [روایت در این موضوع] اطلاق دارد.

آیا مسئله فقط مسئله شرعی است؟ ممکن است از واژه چنین چیزی را دریافت؟ آیا این حصر را از کلمه «مسئله» می‌توان فهمید؟ به هر حال می‌فرماید هر آنچه که انسان احتیاج دارد؛ ممکن است مسئله شرعی باشد که آدم به آن احتیاج دارد و می‌خواهد بداند پاسخ صحیح این پرسش چیست همچنین ممکن است امر دیگری در حوزه دیگر باشد و به تعبیر مشهور {العلم علمان: علم الأدیان و علم الأبدان}[2].

بعضی ممکن است قائل شوند این روایت در حوزه علم الأدیان است و مراد سوالات شرعی است که انسان به آن احتیاج دارد و ملزَم است که پاسخ آن سوالات را فرا بگیرد ولیکن نمی‌توان بر تعبیر تصلب داشت؛ بلکه نمی‌توان ادعا کرد این تعبیر حصر در مسائل شرعیه است و می‌توان از اطلاق آن استفاده کرد و قائل شد هر آن چیزی را که بشر نیاز دارد حتی در موضوع تغذیه، لباس، مرکب، عمران و ساختمان و… . اگر زیست فناوری در شرایط زندگی انسان جزء ضروریات شد (حسب ادعایی که امروزه مطرح می‌شود که ما در حوزه سبز اگر دست به زیست فناوری نزنیم و اگر زیست فناوری سبز (نباتی، اشجاری و زراعی) را توسعه ندهیم به لحاظ تغذیه دچار مشکل خواهیم شد یا اصولا انسان نه به لحاظ کمّی بلکه به لحاظ کیفی نیاز دارد محصولات درختی و نباتی را فرآوری کند و محصولات بهتری را به دست بیاورد و این امروز نیاز زیستی و زندگی بشر است.

مقتضای حوائج حیاتی و حیوی و زیستی بشر اینست که درباره گیاهان و درختان و بالا بردن باروری و کمیت باردهی آنها و افزایش کیفیت بار و میوه آنها مطالعه کنیم اگر چنین چیزی وجود داشته باشد آیا این مشکل و معضل انسان نمی‌شود و از موارد شمول این روایت نمی‌تواند قلمداد شود که معصوم (ع) فرموده است که شما حق ندارید که نسبت به چنین امری بی تفاوت باشید؟ {هَلْ یَسَعُ النَّاسَ تَرْکُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَا} .

و همینطور روایات دیگری که در همین باب فراوان است؛ البته بخشی از روایات بسیار روشن است که مربوط به مسائل دینی است ولی در مجموع روایات فراوانی در ابواب مختلف کتاب فضل العلم موجود است که قسمی از آنها دقیقاً به مسئله ما مرتبط است.

ما در این بخش به بیش از این توقف نمی‌کنیم زیرا اجمالاً جزء بدیهیات تعالیم دینی و فرهنگ اسلامی است که ما باید نسبت به فراگرفتن و کشف حقایق، قوانین و قواعد هستی و حیات تلاش کنیم و بلکه در حد ضرور و اضطرار به مرتبه وجوب و حکم وجوبی پیدا می‌کند به همین اشارات در قسمت روایات اکتفاء و عبور می‌کنیم.

ادله عقلیه وجوب تفحص

می‌توان به ادله عقلیه نیز تمسک کرد هیچ دلیل عقلی به نظر نمیرسد که انسان را از ورود در کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و هستی و عالم اسرار منع کند؛ علاوه بر اینکه عقل به نحو ایجابی به تلاش برای کشف قوانین و فراتر از کشف، کاربرد آن حکم می‌کند.

این آیه شریفه گرچه آیه است ولی در نوعی استدلال عقلی برای اثبات ارزش دانش و دانش وری است «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[3] آیا دانایان با نادانان برابرند؟ این آیه هم بر ارزشمندی دانشوری و هم بر ارزش دانش تأکید می‌کند؛ ولی مطلب در آیه به صورت پرسش مطرح شده است یعنی خدای متعال عقل آدمی را به داوری فراخوانده و گویی خدای متعال به جای اینکه به لسان خود خواسته باشد بر ارزش علم و ارزشمندی عالم تصریح و تأکید کند از خودِ انسان پرسیده است که تو خود به اتّکاء عقل داوری کن آیا آنها که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ پاسخ روشن است که برابر نیستند و معنی آن این است که به مدد عقل ارزش علم، پژوهش، تحقیق و تلاش برای کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و هستی اثبات می‌شود؛ به نظر می آید مطلب روشن است و لازم نیست بیش از این توقف کنیم.

ادله فطریه وجوب فحص

مگر نه اینست که می‌گوییم فطرت آدمی کمال‌خواه است، حقیقت‌جو است، نسبت به واقعیت‌ها و حقایق کنجکاو است، گرایش به کشف حقایق و تحصیل علم و دریافت دقائق و انباشت اطلاعات و معلومات دارد؛ این مقتضای فطرت آدم است و در نتیجه به حکم مقتضای فطری و ذاتی خلقت آدم یعنی اینکه خدای متعال بشر را چنین آفریده است ما می‌توانیم بگوییم به اتّکاء فطرت هم باید گفت تحصیل علم لازم و مطلوب است.

قواعد وجوب فحص

بحث شد با 4 دسته قواعد برای استنباط فروع مواجه هستیم و پیشاپیش هم مروری بر فهرست نمونه هایی از هریک از این 4 دسته داشتیم؛ قواعد و مبانی نظری، قواعد اخلاقی، قواعد اصولی و قواعد فقهی. گفتیم که ما با 4 دسته قاعده در قلمرو معرفت دینی مواجه هستیم و در هر قسمی از فقه خوب است انواع این 4 دسته قواعد و زیرساخت‌ها که می‌توانند در بررسی فروع فقهیه آن قسم از فقه به کار بروند مورد بحث و بررسی قرار بگیرند.

در این سلسله دروس چون به اختصار برگزار می‌کنیم صرفاً نمونه‌هایی را مورد اشاره قرار دادیم حتی هیچ ‌یک از قواعد از 4 دسته را به بررسی و طرح و شرح تفصیلی نپرداختیم و تنها از باب اشاره به نمونه و احیانا ذیل بعضی از نمونه‌ها نقطه و محل کاربرد آنها را مورد تلویح و اشاره قرار دادیم؛ به هر حال گفتیم اینها در جای جای مباحث مربوط به زیست فناوری و فروع فقهیه آن می‌تواند به کار بیاید و گره‌گشا باشد.

۱.قاعده توظیف الإنسان لتحقیق التقدم و التنمیه و الحضاره

یکی از قواعد، قاعده و یا اصل {توظیف الإنسان لتحقیق التقدم و التنمیه و الحضاره} است، اینکه انسان از قِبَلِ خدا وظیفه‌مند و مکلف است که سعی کند پیشرفت و توسعه و تمدن را پدید بیاورد خدای متعال مایل نیست انسان بَدَوی بماند و زندگی کند.

خدا در وجود انسان ظرفیت‌ها و توانایی‌های بسیاری قرار داده است؛ علاوه بر آن او را به تکامل و ترقی موظف ساخته است و خداوند می‌خواهد که بشر به مثابه یک تکلیف طبیعی و تکوینی به صورت درون‌خیز و هم به عنوان تکلیف تشریعی به شکل حکمی که از قِبَلِ شارع مقدس آمده است موظف باشد برای پیشرفت، ترقی، پدیدآوردن تمدن و برای عمران زمین تلاش کند که این در حیات انسان در تفکر دینی و تعالیم اسلامی یک اصل است، از جمله آیاتی که بر این مدعا دلالت می‌کند این آیه است که فرمودند «وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ»[4]

این آیه قصه حضرت صالح (سلام الله علیه) است که آن حضرت به قوم خود فرمودند که خدا را بپرستید و جز او را نپرستید کدام خدا؟ آن خدایی که شما را خلق کرد و از زمین پدید آورد و از شما طلب کرد که این زمین را آباد کنید، خب اینکه شما را از زمین پدید آورده است و شما را مأمور به آبادانی فرموده است به چه شکلی میسر است؟ آیا به اینست که انسان در همین زمین به طور عادی از آنچه موجود است استفاده کند و آیا زمین در این صورت آباد می‌شود؟ و یا نه در این عالم و در زمین تلاش کند و احیانا تغییر ایجاد کند و زمین و ما فی الأرض را تکامل ببخشد و اصلاح کند و بهبود ببخشد؟ اگر ممکن باشد سوال می‌شود که آیا بدون تحصیل علم و تحقیق و پژوهش و بدون کشف قواعد و قوانین حاکم بر کائنات أرضی و بدون اسرار و روابط مادی میان انواع موجودات این عالم و کائنات حیّه و موجودات زنده ممکن است به چنین چیزی دست زد؟

آیا این مستلزم آن نیست که انسان به تحقیق و پژوهش بپردازد، قوانین را کشف کند و به اسرار هستی و حیات در این کره پی ببرد؟ و اصولا ما این اصل را قبول داریم که اسلام دین ترقی، تکامل و تمدن‌سازی است و تمدن‌سازی و علم هم فی نفسه بخشی از تمدن است و هم ابزار و امکان تأسیس توسعه تمدنی است مگر ممکن است بدون علم و تحقیق تمدنی پدید آورد؟

نفس تحصیل علم، انباشت علم و فراچنگ داشتن اطلاعات علمی بخشی از حقیقت تمدن است و اصولا چنین امری ایجاد تمدن می‌کند و تمدن را توسعه می‌دهد، خب اگر ما به این قاعده ملتزم باشیم که باید باشیم و اسلام دین بَدَوی و دین رکود و دین رکون و دین توقف نیست بلکه دین تحرک، تمدن، حضاره، دین علم و معرفت است و اگر بپذیریم که خدای متعال بشر را به تحصیل این ارزش‌ها به مثابه یک قاعده حاکم موظف ساخته است خب قهرا می‌توانیم به آن تمسک کنیم و از باب لزوم محقَق ساختن پیشرفت و توسعه و پدیدآوردن حضاره و تمدن انسان را موظف به تحقیق و پژوهش و کشف قوانین و قواعد و پی بردن به اسرار حیات بدانیم.

اصولا مسئله در اینجا با تمسک به این قاعده نه تنها می‌توان جواز را اثبات کرد بسا بتوان لزوم را هم از این قاعده استفاده کرد.

به بعضی دیگر از قواعد اخلاقی، قواعد فقهی و احیانا بعضی از قواعد اصولیه می‌توان برای اثبات جواز مطالعه و تحقیق برای کشف قواعد و قوانین حاکم بر حیات و زیست تمسک کرد ولی این را به عنوان نمونه عرض کردیم و به همین مقدار هم کفایت می‌کنیم.

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتار مطرح می‌کند:

اولین مسئله‌ای که به عنوان نخستین فرع فقهی بر اساس ساختار پیشنهادی برای فقه مهندسی ژنتیک قابل طرح است در دستور بحث داشتیم و آن عبارت از این بود که آیا اصولاً کار علمی در چهارچوب مهندسی ژنتیک و در زمینه زیست‌فناوری مباح است یا نه؟

در تبیین محورهای ۱۵ گانه مربوط به ابعاد و عرصه‌های مرتبط با مهندسی ژنتیک در قسم مباحث کلامی و الهیات و مهندسی ژنتیک بحث شد پاره‌ای شبهات قابل طرح است و باید به آنها پاسخ داد؛ اجمالاً پاسخ شبهات را هم عرض کردیم.

با توجه به نکات و جهاتی که در تقریر شبهات کلامی و الهیاتی مطرح ‌شد از جمله اینکه این اعمال زیست‌فناوری نوعی دخالت در کار خدا و دستکاری خلقت است پس مُجاز نیست بنابراین اینکه آیا مُجاز هستیم وارد عرصه حیات بشویم و قوانین و سنن آن را کشف کنیم و به اسرار حیات پی ببریم اولین سوال است یعنی مطلقاً مُجاز است یا نه تا نوبت برسد به اینکه اگر مقید به قیدی شد حکم چیست یا پس از کشف قواعد و سنن، کاربست و حکم این قواعد و سنن و تصرف در موجودات زنده و کائنات چیست و تا سایر نکاتی که ما در کیفیت، نحوه و منطق تفریع فروع و تفصیل مسائل بحث کرده بودیم.

در نتیجه اولین سوال این بود که آیا اصولاً و علی الإطلاق کار علمی در حوزه زیست‌فناوری مُجاز است یا نیست؟

گفته شد اول به سراغ آیات می‌رویم و قهراً به حسب رویه به سراغ اخبار، در صورت امکان اجماع و بعد به سراغ ادله عقلیه و فطری برویم؛ و احیاناً سایر ادله که اینجا می‌توانند به کار بیایند و پاسخ این پرسش را روشن کنند.

دسته‌هایی از آیات را بحث کردیم، آیاتی که علی الإطلاق ظهور در جواز داشت؛ یعنی به طور عام و مطلق دعوت به کشف قوانین و سنن می‌کرد و آیات دیگری که احیاناً در موارد مهم خاص و همه موارد را در کنار هم مطرح می‌کرد و به نحوی به تدبر عقلی و دراست تجربی در زمینه کشف قوانین و قواعد حاکم بر هستی از نقطه نظر زیست‌شناسی و حیات‌شناسی ترغیب و تشویق می‌کرد، از باب نمونه پاره‌ای از این آیات را طرح و شرح کردیم و نکات و جهاتی که از این آیات قابل اصطیاد بود را توضیح دادیم.

آیات دال بر منع از تحقیق در مسائل زیستی

کمابیش مطرح شده که پاره‌ای از آیات ممکن است در منع ظهور داشته باشند؛ اینکه انسان حق ندارد وارد عرصه پیچیده زیست و حیات بشود و قوانین و قواعد حاکم بر این عرصه خطیر را کشف کند و آن را به کار ببرد؛ البته پاره‌ای از آیات ممکن است فقط در مرحله شناخت قوانین و قواعد زیستی ظهور داشته باشد. بعضی از قواعد یک قدم پیشتر رفته که به نحوی از انحاء در قلمرو زیستیِ زیست‌مندان و زیست‌وران و جانوران وارد شویم و در حیات آنها تصرف کنیم از حداقل تصرف در وجود آنها از حیث تعدیل و تصرف و نوعی دخالت در وجود حیاتی آنها تا مراحل فراتر و بالاتر.

بررسی دلالی آیه ۱۱۹ سوره نساء بر جواز اعمال زیست‌فناوری

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً

قبل از این آیه، آیاتی به عنوان زمینه محتوا آمده است؛ مضمون آیه اینست که شیطان می‌گوید من مردم را گمراه خواهم کرد و به آنها آرزوهای دور و دراز تلقین کرده و آنها را به آرزوهای دور و دراز دلخوش خواهم ساخت؛ آنها را به سمت آرزوهای دست نایافتنی سوق خواهم داد و امر خواهم کرد که گوش حیوانات را به عنوان علامت ببُرند -مثلاً در ظاهر گوش حیوانات را تغییر دهند- و نیز امر خواهم کرد در خلق خدا دست ببَرَند و تغییر ایجاد کنند. و بعد آیه می‌فرماید و هر آن کسی که شیطان را سرپرست یا دوست خویش و امین خویش قلمداد کند- که البته به نظر می آید معنای اول یعنی سرپرست خویش قرار دهد در مقابل خدا- {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} دچار خسارت و زیان آشکار سنگینی شده است.

تشریح اشکال (امر شیطان به تغییر در خلق الله)

در این آیه چند گمراهی از زبان شیطان گفته شده است، گمراهی می‌تواند انواع و مراتب داشته باشد؛ بالاترین آن گمراهی از راه حق و مسیر توحید است و دوم اینکه به آنها آرزوهای طولانی و دور و دراز تلقین خواهم کرد انسان وقتی درگیر آرزوهای بلند و غلط است از واقعیت‌ها دور خواهد افتاد، از حقایق فاصله خواهد گرفت و مشغول دنیا خواهد شد در حقیقت شیطان می‌خواهد بگوید من آن‌ها را مشغول دنیا خواهم کرد و آنها را درگیر مشغولی‌های کاذب خواهم ساخت و سوم اینکه من به آنها دستور خواهم داد که آنها گوش حیوانات را بِبُرَند.

اینجا در روایات هم آمده و مفسرین هم به این پرداختند، یک سنت و عرف جاهلی بوده که گاهی حیوانات را تقسیم کرده و بعضی را نذر بت‌ها و علامت می‌گذاشتند-مثلاً گوش حیوان را می‌بُریدند تا معلوم شود این حیوان نذر بت است- یا اگر مَرکب بود سوار بر آن نشوند و اگر شیرده است شیرِ او را ندوشند و اگر باید از گوشت آن استفاده شود آن را نکشند و گوشتش را مصرف نکنند و اینجا اشاره به این عادت و عرف غلط جاهلی است، چهارم می‌فرماید که دستور خواهم داد که اینها خلق خدا را تغییر دهند.

شاهد مثال عمدتاً این قسمت از آیه است که شیطان می‌گوید من انسان‌ها را به تغییر در خلق خدا سوق خواهم داد، این آیه در نگاه اول این نکته را القاء می‌کند که شیطان آنها را به تغییر تکوین وامی‌دارد ظاهر عبارت «خلقُ الله» یعنی خلقت تکوینی؛ پس اگر کسی وارد فرآیند مطالعه خلقت بشود و قوانین و سنن را کشف کند و به اسرار خلقت و حیات پی‌ببَرد و بعد در خلقت تصرف کند این مُجاز نیست.

به هر حال ظاهر این فقره اینست که تصرف در خلقت، تغییر در خلقت است و ممنوع، منهی و حرام است؛ البته ما فعلاً در مرحله اول مسئله یعنی «کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات» بحث می‌کنیم ولی وقتی این مباحث در حوزه زیست‌فناوری مطرح می‌شود بعضی به این آیه تمسک می‌کنند و می‌خواهند بگویند وقتی تصرف در خلقت جایز نیست، کشف قوانین و قواعد حاکم بر خلقت و پی‌بردن به اسرار حیات [نیز] مستلزم تصرف است غالباً با تصرف و دستکاری و واردشدن در فرآیند زیست موجودات زنده و زیست‌ور باید این اتفاق بیفتد؛ یعنی زمانی‌که حیوان را تماشا کنید و به قوانین و قواعد حیاتی جاری در وجود او پی ببرید بلکه شروع به آزمایش‌کردن، جراحی‌کردن، تغییر یک جزء و قسمی از وجود آن حیوان و جابه‌جاکردن اجزاء می‌کنید اینها همان صورت‌های ساده عمل زیست‌فناوری است؛ هرچند این آیه راجع به اعمال تصرف، تعدیل و تغییر است اما از آن‌جایی که پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات غالباً مستلزم چنین رفتارهایی است خب این نهی شده است؛ هرچند که ممکن است برای پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات در مواردی بدون تصرف و صرفاً با بعضی تجربه‌ها بی‌آنکه تصرفی در وجود موجود مورد مطالعه شده باشد آن قوانین کشف شود ولی غالباً چنین نیست و نوعاً ما باید با تصرفاتی در وجود حیوان زنده به قواعد پی‌ببریم و کشف کنیم.

غالباً این آیه را برای ممنوعیت و حرمت زیست‌فناوری نه تنها کشف قوانین حاکم بر زیست استفاده می‌کنند بلکه به آن استناد می‌کنند.

پس بنابراین به این آیه این‌گونه استدلال می‌شود که زیست‌فناوری و التکنولوجیه الحیویّه تغییر در خلقت است و تغییر در خلقت از اوامر و فعل شیطان است و اگر کسی دست به تغییر خلقت بدهد و در زیست‌وران تصرف کند و در آنها تعدیل، تغییر و تبدیلی ایجاد کند یک نوع عمل شیطانی است و حرام است و با توجه به اینکه مطالعه و تلاش برای کشف قواعد و قوانین هم نوعاً مستلزم طی چنین فرآیندی است پس بنابراین مطالعه برای کشف هم مجاز و مباح نیست.

پاسخ

بحث‌های متعددی را می‌توان ذیل این آیه طرح کرد، ما به اجمال به چند نکته اشاره می‌کنیم یا به تعبیری استشهاد و استدلال به این آیه برای اثبات حرمت زیست‌فناوری روشن شود.

۱.حرمت در تغییر تشریع است نه تکوین

{فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} تغییر در خلقُ الله هرچند در نگاه اول در تغییر تکوینی ظهور دارد ولیکن در روایات و نیز مفسرین نوعاً بیان کرده‌اند که مراد از این فقره تغییر در تشریع است نه در تکوین، علت اینکه افرادی به ظاهر آیه تمسک کرده یا از ظاهر این فقره نهی در تغییر در تکوین فهمیده‌اند احتمالاً اینست که اولاً در کنار فقره قبلی {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ} سخن از تغییر در ظاهر چهارپایان است که مثلاً گوششان را می‌بُرند و علامت می‌زنند که خودِ این یک تصرف در تکوین است چون فقره قبلی این را بیان می‌کند و بلافاصله بعد از آن فرموده {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}؛ چون آن تصرف یک تصرف در ظاهر است.

۲. فعل شیطان در زمینه گمراهی است

احتمالاً در این فقره دوم بلافاصله {فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} آمده است؛ این [قسمت از آیه] حمل به همان تغییر ظاهر و تصرف در تکوین شده است نه تغییر در تشریع در عین اینکه ما در خودِ این آیه اگر دقت کنیم سیاق آن می‌تواند ما را به معنای دقیق‌تر و عمیق‌تر این فقره رهنمون کند.

در این آیه همه بحث از امر شیطان است که فعل و امر او در زمینه‌ها و جهاتی است، «فعل شیطان در اضلال مردم» که وقتی [واژه] «اضلال» گفته می‌شود ظاهراً [به این معنا است که] اگر کسی در راه باشد باید او را گمراه کرد یعنی باید مسبوق به هدایت باشد و کسی باید در مسیر هدایت حرکت کند و بعد ما او را گمراه کنیم که گفته می‌شود اضلال و گمراه شد، شیطان می‌گوید من این‌ها را گمراه می‌کنم؛ یعنی اینها مسبوق به هدایت هستند و اگر به اقتضای فطرت حرکت کنند در مسیر هدایت و توحید حرکت خواهند کرد و به مبداء و معاد توجه و اعتقاد خواهند داشت و اضلال به این معناست؛ پس بحث از گمراهی است.

۳. بریدن گوش نیت شرک‌آلود دارد

فقره بعدی یعنی {وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ} است؛ یعنی انسان‌ها را به آرزوهای دور و دراز وامیدارم و سوق می‌دهم این یک مسئله درونی و ذهنی و فکری است در واقع سخن از یک انحراف فکری و اندیشگی است در فقره سوم که بیشتر سبب شده اذهان به جای توجه به تغییر در تشریع، تغییر در تکوین را فهم کنند اینست که در این فقره از علامت‌گذاری گوش حیوانات سخن گفته است که این یک تصرف ظاهری است؛ اما این معنا و وجه ظاهر آیه است یا به تعبیر دیگری صورت مطلب اینست اما آیا صرف علامت‌زدن گوش مرتکب گناه شده‌ایم و شیطان می‌گوید گوش حیوانات را علامت بزنید یا بِبُرید یا منگنه بزنید یا داغ بزنید یا رنگ کنید؛ آیا اینست و این اشکال دارد؟ یا نه مطلب دقیق و عمیق این فقره اینست که آنها برای بتها نذر می‌کردند؛ یعنی باطن این عمل، عملی مشرکانه است و از این جهت است که شیطان انسان را به آن امر می‌کند؛ یعنی اگر کسی با انگیزه و قصد مشرکانه علامتی در اعضای حیوانی قرار بدهد این مُجاز نیست و اشکال دارد؟

اما اگر مثلاً فرض کنید دو چوپان کلی گوسفند دارند برای اینکه اینها با هم مخلوط نشوند هر کدام گوسفندان خود را به شکلی رنگ می‌کنند یا با یک علامتی مشخص می‌کند و مثلا گوش اینها را می‌بُرد -و معمول هست که گوش حیوانات را علامت می‌زنند یا به دلایلی در آنها تصرف می‌کنند مثلاً گوش سگی که همراه با گله باید به بیابان برود را می‌بُرند برای اینکه مثلا اگر با یک حیوان درنده مثل گرگ درگیر شد گوش سگ را نکَند- آیا این با این قصد اشکال دارد؟ نه چنین چیزی نیست.

مسئله و دغدغه این تصرف در گوش و در یکی از اعضای حیوان نیست بلکه مسئله آیه آن قصد مشرکانه است پس بنابراین این فقره از آیه در ظاهر از یک تصرف در تکوین نهی می‌کند، این نهی متوجه آن نیست بلکه متوجه آن قصد است که این کار را به انگیزه مشرکانه انجام می‌دهد و شیطان از این جهت امر می‌کند.

۴.نکته چهارم تغییر خلق تغییر تکوین نیست

محل بحث ما این مسئله است که تشریع در واقع امر و خلق الهی است و فقره ذیل آیه مؤید این مطلب است و چندین مؤید در اینجا وجود دارد که یکی همین است؛ {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} کسی شیطان را در مقابل خداوند متعال سرپرست خودش اتخاذ کند این خسارت بسیار و آشکاری دیده است. این بحث توحید است یعنی اگر به جای توحید به شرک و کفر پناه ببرد خسارت دیده است.

آیات و روایات مؤید

روایاتی مشیر هستند به اینکه این تغییر خلق الله، تغییر دین الله یا امر الله است.

خبری منسوب به امام باقر (ع) است {عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی‌قَوْلِ اللَّه وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ (ع) دینُ اللهِ }[۱] سوال شد که آقا منظور از این فقره آیه چیست؟ منظور از تغییر خلق الله، تغییر دین الله است. این در تفسیر عیّاشی ذیل آیه آمده است و در بعضی منابع حدیثی ما هم این حدیث ذکر شده است.

روایت دیگری از امام صادق (ع) است {عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ أَمْرَ اللَّهِ بِمَا أَمَرَ بِهِ }[۲] (ما اینها را به عنوان مؤید می‌آوریم به همین جهت خیلی توجه به سند این دو روایت نداریم) منظور تغییر امر الله تحت تاثیر امر شیطان است، اوامر و نواهی الهی است، شیطان امر می‌کند که اوامر و نواهی الهیه را تغییر بدهید یعنی تغییر تشریع است نه تغییر تکوین سیاق آیه این معنا را تایید می‌کند که مراد از تغییر در اینجا تغییر تشریع است و گویی بدعت‌گذاری و ترک شرعیات مورد نظر هست.

آیات دیگری نیز وجود دارد که دقیقاً سخن از شریعت و تشریع و سخن از دین و دین‌باوری و منشأ دین دارد؛ در آنجا هم تعبیر مشابهی آمده که اگر به ظاهر آن آیات هم بخواهیم ملتزم باشیم ممکن است همین فهم را کنیم.

آیه فطرت یعنی آیه ۳۰ سوره روم {فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ} این آیه دستور می‌دهد وجه و صورت خویش را به سمت دین حنیف بچرخان و به آن روی‌ آور؛ آن دین حنیفی که فطرت الهی است؛ فطرتی که بشر را با آن سرشته است در این آیه سخن از دین فطری و دستور گرایش به سوی دین فطری است.

بلافاصله بعد از آن می‌فرماید تبدیل در خلق الهی نیست خب اینجا هم ظاهر آیه هم همین است که سخن از خلق است و خلق هم معطوف به تکوین است این فقره از این آیه ارتباطی به تکوین ندارد چنان‌که آن فقره از آیه محل بحث هم همین‌طور است و به تکوین ارتباط ندارد چون دین فطری است و با تکوین آدمی سازگار و متلائم است و در اینجا هم سخن از دین فطری است و این به این معناست که منشأ دین تغییر نخواهد کرد و آدمی تا ابد و تا آخرین نفر از آدمیان در روی زمین دارای فطرت خواهند بود و فطرت همه آحاد انسانی واحد هست و همه فطرت‌مند هستند و متفطِّر به یک فطرت و سرشته به یک سرشت هستند، اینکه روشن است اما ببینید آنجا هم تعبیر همین است که در خلق الهی تبدیلی نیست اینجا تغییر است و در آیه‌ای که داریم عرض می‌کنیم تبدیل می‌باشد.

این آیه هم مؤید آنست که در آن آیه ما باید تغییر خلق را به جای تغییر تکوین به تغییر تشریع حمل کنیم؛ گرچه منافات ندارد زیرا این آیه تغییر در تکوین و تغییر در فطرت را منتفی می‌داند و همین‌طور بعضی دیگر از آیات و دقت به روایاتی که در ذیل آیه آمده و شواهدی که در سایر آیات الهی وجود دارد به مسئله شریعت معطوف است.

پس بنابراین از این آیه لزوماً تغییر در تکوین همچنین فرآیندهای زیست فناورانه از مصادیق آن باشد محل تأمل است و نمی‌توان به این آیه و بر فرض وجود آیات مشابه برای اثبات حرمت أعمال زیست‌فناوری تمسک کرد تا قائل شویم اگر بنا باشد ما به کشف قوانین دست بزنیم باید نوعی فرآیندهای زیست فناورانه را إعمال کنیم تا قوانین را کشف کنیم یا با کشف قوانین می‌خواهیم بعداً زیست فناوری کنیم.

آن غایتی که مترتب بر فهم این قواعد و قوانین است منهی است پس فهم این قواعد و قوانین هم منهی است، اگر فهمی لاجَرم منتهی به فعلی خواهد شد که آن فعل منهی است، این فهم هم مثلاً باید منهی باشد. کسی بخواهد چنین نتیجه‌ای از این آیه بگیرد که بعضی خواستند چنین بکنن. ما در ادامه به بعضی دیگر از آیات هم تمسک خواهیم کرد و سپس إن شاءالله به سراغ روایات خواهیم رفت.

فقه بیولوژی

فقه بیولوژی

آیت الله رشاد در یازدهمین جلسه درس خارج فقه مهندسی ژنتیک بررسی کرد:
فقه بیولوژی

اشاره:
آنچه پیش روی خوانندگان ارجمند قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله رشاد که تحت عنوان «فقه مهندسی ژنتیک و جنگ بیولوژیک» (فقه التکنولوجیا الحیویه و الحرب البیولوجیه)، هفت صبح روزهای زوج هفته، در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضای تهران ارائه می‌شود. این دروس بصورت برخط (آنلاین) از طریق شبکه ‌اینترنتی Eshia (ایشیا/ مدرسه فقاهت) قابل دریافت است. (روش اتصال به شبکه در پایگاه رسمی استاد، توضیح داده شده است)
ضمنا صوت و متن دروس نیز در پایگاه رسمی آیت الله رشاد، پایگاه رسمی حوزه امام رضا (ع)، کانال آیت الله رشاد و کانال حوزه علمیه استان تهران، در شبکه‌های ایتا، سروش و بله، برای استفاده فضلا و طلاب عزیز متناوبا بارگذاری می‌شود.

جلسه گذشته بعد از بیان اجمالی سه فصل مقدماتی یعنی قواعد نظریه، قواعد اخلاقیه و قواعد فقهیه وارد فصول اصلی فقه مهندسی ژنتیک شدیم.
حدود 15 یا 16 فصل را به عنوان فصول محوری و متن فقه مهندسی ژنتیک مورد بحث قرار خواهیم داد که اولین آن ارتباط مهندسی ژنتیک با التکنولوژیه الحیویّه فی المجالات العلمیه است؛ از این باب که احکام کار علمی در زیست فناوری چیست؟ حکم کار علمی و پژوهش و تحقیق در حوزه زیست‌فناوری علی الإطلاق و قبل از ورود به ابعاد و عرصه‌ها چیست؟
قبل از آنکه به مناهجی که برای تفریع فروع و تفصیل مسائل و نیز تبویب و بَنیَوِه و ساختاربندی همچنین شیوه تخریج و استنباط احکام در این قسم از فقه بپردازیم باید چند پرسش مطرح شود:
• چندگونه کار علمی در ارتباط با تکنولوژی حیوی و زیست فناوری ممکن است انجام داد؟
• انواع و مصادیق اصلی کار علمی در حوزه زیست فناوری کدام است؟
• اجزاء و مراتب فرعی هر یک از این انواع را استقصاء کنیم که چند نوع کار علمی می‌توان انجام داد
• و انواع کارهای علمی دارای چه مراتب طولی هستند؟
• احکام وضعیه‌ای که ذاتاً و به اقتضاء احوال ذاتیه اولیه به آن قسم از کار علمی تعلق می‌گیرد چیست؟ آیا ذاتاً مباح است، جایز است؛ ذاتاً حکم آن چیست؟ جواز، استحباب، وجوب، کراهت، حرمت؛ و نیز به لحاظ احوال عارضه بر هر نوع و هر مرتبه‌ای از هر نوع دارای چه حکمی است؛ مثلا ذاتاً مباح است اما احوالی بر این فعل علمی در این قلمرو عارض شده است. با لحاظ احکام عارضه، احکام ثانویه معطوف به هر یک از این انواع و مراتب چیست؟ اگر مثلا ذاتاً مباح است ولی به جهتی مانند «احتمال ضرر» آیا این فعل همچنان مباح است یا بنابر قاعده احتمال ضرر حق ورود نداریم؛ یا از سوی دیگر اگر ذاتاً مباح است اما ادامه حیات بشر در گرو چنین فعالیت‌های علمی باشد و یک ضرورت قلمداد شود آیا همچنان حکم اباحه است یا مرتبه‌ای فراتر از اباحه؛ مثلاً واجب می‌شود؟

روش شناسی تفرع، تبویب وتخریج

تمامی کار علمی در قلمرو زیست فناوری و در هر نوع و مراتب و رتبه آن باید اولا حکم ذاتی و اولی مورد بحث قرار گیرد که ذاتاً متعلق کدام یک از احکام خمسه تکلیفیه است؛ یا اگر حکم وضعی هم بر آن مترتب است مشمول کدام حکم وضعی خواهد شد؛ ثانیاً حسب عوارضی که متوجه آن نوع از فعالیت علمی یا آن مرتبه خاص از آن نوع فعالیت علمی می‌شود چه تاثیری دارد و حکم ثانوی حالات و انواع و یا مراتب این انواع چیست.
کشف حکم و مرز حوزه مطالعات زیست فناوری
با توجه به روش‌شناسی باید سوال‌ها را منقح کنیم و بگوییم سوال شما چیست. آیا از حکم تصرف و تعدیلات و مطالعه در خلقت برای اکتشاف سنن و اسرار حاکم بر آن علی الإطلاق می‌پرسید؟ آیا یک سوال و در یک مستوی است؟ در مستوای ذاتی و در حد مطالعه و تلاش علمی برای کشف سنن و اسرار علی الإطلاق؟ (زیرا احتمال می‌دهیم عوامل، عناصر و جهات گوناگونی در حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری دخیل باشد)؛ لهذا اول باید بپرسیم مطلقاً جایز است یا مطلقاً جایز نیست (مطلقاً جایز نیست در برابر این اقسام و وجوهی که خواهیم گفت) یا در قسم خاصی از خلقت می‌توانیم مطالعه کنیم؛ مثلاً می‌توانیم سنن و قوانین حاکم بر حیات و هستی موجودات را مطالعه اکتشافی کنیم و می‌توانیم تنها در قسم خاصی از خلقت مثل جمادات مطالعه کنیم و مورد بررسی قرار دهیم؛ یا فراتر از آن یعنی نباتات یا فراتر از آن یعنی اشجار (اگر اشجار فراتر از نباتات باشند و در یک طبقه نباشند) و یا فراتر از اینها یعنی در حیوانات و یا فراتر از اینها یعنی در انسان.
ممکن است کسی بگوید ما قائل به جواز هستیم ولی فقط در جمادات. شما قوانین و سنن مجعوله الهیه را که اراده تکوینیه الهیه را تشکیل می‌دهد در جمادات مطالعه کنید و هیچ محدودیتی نیست؛ دیگری بگوید ممکن است فراتر نیز پیش رفت و در نباتات هم می‌توان به مطالعه علمی پرداخت و قوانین، قواعد، سنن و اسرار حاکم بر آن را کشف کرد (مثلا در نوع جماد هم مُجاز هستیم ولی در بقیه مُجاز نیستیم)؛ و ممکن است دیگری فراتر بگوید که علاوه بر اجازه غوررسی علمی برای کشف قواعد و قوانین و سنن و اسرار خلقت در قلمرو جمادات و نباتات، می‌توانیم وارد عرصه حیوان نیز بشویم و زیست فناوری و شیوه‌های آن را – چون وقتی قوانین و قواعد را کشف می‌کنیم ممکن است فرآیندهای متشکل از این قواعد و قوانین جعلی الهی را تکرار و اعمال کنیم و زیست فناوری اتفاق بیفتد – بگوید علاوه بر جماد، نبات و شجر در قسم حیوان هم مُجاز هستیم اما نباید وارد قلمرو خلقت و حیات انسان بشویم؛ دیگری ممکن است بگوید حتی در موضوع انسان هم می‌توان ورود کرد و برای به‌دست‌آوردن قوانین، قواعد، سنن و اسرار موجود در حیات انسان هم کار علمی اکتشافی کرد.
اقسام دیدگاه ها در مقام کار اکتشافی علمی:
1.موضوع
اگر گفته شود ما قائل به جواز مطلق مطالعات در مطلق خلقت و خلائق نیستیم ولی در قسم خاصی از این خلقت مُجاز هستیم و در قسم‌های دیگر مُجاز نیستیم یا در قسمی مستحب و در قسمی دیگر مکروه است حتی در قسمی مستحب و حتی واجب است ورود کنیم اما در قسم دیگری جایز نیست مثلا کسی قائل شود ورود در حوزه مطالعات انسانی جایز نیست یا در حوزه مطالعات زیست‌فناوران و قواعد و قوانین حیاتی حیوان جایز نیست اما در بخش‌های دیگر جایز است؛ یا به عکس بگوید در خصوص کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات انسان واجب است زیرا تداوم حیات، سلامت یا ارتقاء انسان و بهبود زندگی او برای شاداب زندگی‌کردن و سرزنده بودن در گرو کشف این قواعد و قوانین و کاربرد آنهاست؛ و چون در گرو کاربرد این قوانین است باید این قواعد را کشف کنیم.
2.روش
چیز دیگری که دخیل است در مقابل اطلاق که گفتیم مطلقا جایز است یا نه، شیوه غوررسی و مطالعه علمی است. ممکن است به این شیوه می‌توان مطالعات در خلقت کرد و به شیوه دیگر ممکن نیست؛ مثلاً فرض کنید در سلول‌های بنیادین اگر کار علمی در گرو نابودکردن جنین است جایز نیست اما اگر چنین نیست جایز است؛ یا حتی در مرتبه خاص از غوررسی، ژرف‌نگری و ژرف‌کاوی علمی یعنی مرتبه خاصی از ژرف‌کاوی علمی مُجاز است و مراتب دیگر جایر نیست؛ یا اینکه تا مراتبی مُجاز و بالاتر از آن مُجاز نیست؛ مثلاً شما می‌توانید در حد کشف خصوصیات ژن و خصائص ژنوم انسانی علی الإطلاق وارد مطالعه شوید و حتی برای شناخت خودِ سلول‌های بنیادین منعی نیست اما برای بررسی اینکه چگونه ممکن است سلول‌های بنیادین را دست‌کاری کرد و تصرفات و تعدیلاتی در آن انجام داد که بعد منتهی شود به اینکه آن کشفیات را در خلق نوعی از انسان به کار ببندیم که همانند‌آوری باشد، دیگر جایز نیست.
3.اغراض
چیز دیگری که دخیل است أغراض است. اینکه شما با چه غرضی کار علمی می‌کنید؛ مثلاً فرض کنید کسی بگوید برای پی‌بردن به اسرار خلقت، عظمت خالق و استحکام عقاید جایز است ولی برای جهت دیگری جایر نیست. ممکن است کسی به ظواهر بعضی از آیات تمسک کند و بگوید جاهایی که آیات به ما اجازه دادند که در کار خلقت ورود کنیم و مطالعه علمی و اکتشافی کنیم به قصد درک عظمت خلقت و بزرگی خالق و تحکیم عقاید است اما اگر این نوع فعالیت‌ها به انگیزه دیگر انجام شود مُجاز نیست. در هر حال اگر قائل شویم ژرف‌کاوی برای کشف سنن و اسرار علی الإطلاق جایز است تکلیف روشن است اما اگر قائل شویم علی الإطلاق جایز نیست بلکه به قسم خاص یا مرتبه خاصی از ژرف‌کاوی مقید است یا به غرض، غایت و هدفی خاص مقید است و با هر هدفی نمی‌توان این کار را انجام داد باید تفریع فروع کرده و بپرسیم کدام قسم و نوع از خلقت مُجاز و کدام مُجاز نیست؛ مثلاً به هدف ساخت سلاح بیولوژیک جایز نیست اما به هدف بهسازی حیات و سلامت انسانی جایز است. یا اگر بنا شد شیوه در حکم موثر باشد باید ببینیم کدام شیوه مُجاز و کدام مُجاز نیست. اگر مرتبه‌ای از کار مطالعه علمی مُجاز است باید پرسید کدام مرتبه مُجاز و کدام مرتبه مُجاز نیست. یا اگر أغراض دخیل بود باید بگوییم فعالیت اکتشافی برای کدام أغراض مباح است و برای کدام مباح نیست.
به هر حال احتمالات مختلفی وجود دارد که بر اساس روش‌شناسی‌هایی که عرض شد فعلاً در مرحله مطالعه کلان و مطالعه کلی و بدون ورود در ابعاد و عرصه های 10 و 15 گانه‌ است. فعلاً فقط می‌خواهیم مقام کار اکتشافی علمی را بحث کنیم؛ البته چندان نمی‌توان مرزبندی کرد و بعضی از موارد نیازمند به ذکر مثال است و وقتی وارد ذکر مثال می‌شویم نوعاً مثال را از همان عرصه‌ها و ابعاد 10 و 15 گانه‌ای که برشمردیم- و بعداً به خصوص راجع به آنها بحث خواهیم کرد- مربوط می‌شود و از همان عرصه‌ها باید مثال بزنیم؛ ولی فعلا بنای ما بر این نیست که مثلاً احکام حوزه زراعی-غذایی یا احکام طبی-صحّی یا مثلا احکام اقتصادی-تجاری را بگوییم. فصل اول از محورهای اصلی و اولی متنِ فقهیِ این قسم و فنّ از فقه عبارت بود از احکام فعالیت علمی در قلمرو زیست‌فناوری و به همین لایه و مستوا می‌خواهیم اکتفا کنیم.
احکام فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری:
بررسی ادله
اولین مسئله‌ای که مطرح می‌شود و در مستوای پرسش اطلاقی یعنی حکم چنین فعالیتی به طور مطلق چیست (بدون قیود مختلفی که مورد اشاره قرار گرفت؛ آنها هر کدام موضوع یک مسئله می‌شوند و باید بعد از این مبحث جداگانه به بررسی حکم و ادله آنها بپردازیم) جواز ژرف‌کاوی علمی-اکتشافی در خلقت برای صرفاً کشف قوانین و قواعد و سنن و اسرار خلقت و یا عدم جواز چنین عملی.
ما عرض کردیم ادله مختلفی را می‌توان برای بیان جواز مطلق اقامه کرد؛ از کتاب، سنت، عقل و احیاناً می‌توان تقریر و تقریبی فطری هم بهره برد و بسا بتوانیم اجماعی نیز ارائه کنیم که در زمان خودش مشخص خواهد شد.
قرآن
1.جواز تحقیق و ژرفکاوی
گفته شد می‌توان آیات را چند دسته کرد:
یک: آیاتی که علی الإطلاق بر جواز دلالت دارد. گفتیم دسته‌ای از آیات هستند که امر به اکتشاف سنن حاکم می‌کند که قرآن می‌فرماید می‌توانید آن قوانین و قواعدِ حاکم بر عالَمِ مادی و ماده را مطالعه کنید.
• «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فإنَّ الآیه صریحةٌ فی الأمر بالسیر فی الأرض سیر التَدَبُّر و التجریب لأنَّ السیر فی الأرض غیر السفر و کما أنَّ الآیه نصٌ فی الأمر بالنظر إلی کیفیة الخلقه و لا معنا للنظر هاهنا إلا الدقّه العقلیه تارةً و الدراسه التجریبیه اُخری» (عنکبوت،20)
این آیه اولاً صریح در امرکردن به سیر در أرض است. سیر نه از نوع سفر تفریحی و تماشایی بلکه سیر دِقّی، تدبُّری و تجربی منظور است.
نکته دیگر آیه این است که آیه در امرکردن به دقت در کیفیت خلقت صریح و نص است و دستور می‌دهد که به کیفیت خلقت نظر کنید؛ که این نظرِ دقّی است و تماشایی و سطحی نیست.
وقتی خداوند متعال می‌فرماید در این هستی و حیات پیچیده نظر کنید، اطلاق دارد و شامل نظر عقلی می‌شود؛ یعنی در هستی، حیات و خلقت نظر عقلی-فلسفی کنید و هم نظر حسی و تجربی که آن هم نظر و اندیشیدن است.
• «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» (ملک،3)
این آیه خیلی آشکار امر می‌کند که به خلقت الهی بازنگری کن، نگاه دوباره کن، نگاه مکرر کن تا از این رهگذر پی ببری که فطور و تفاوتی در خلقت الهی نیست. آیا این جز اینست که یک نگاه عقلانی، تعقلی، برهانی، فلسفی و یک نگاه تجربی، مشاهده‌ای و حسی در خلقت کنید؟ این یعنی شما مُجاز هستید بروید قواعد و قوانین را کشف کنید و به سنن و اسراری که در خلقت وجود دارد پی ببرید.
• آیه دیگر که در همین جهت و تقریباً با همین مستوی دلالت بر مقصود دارد آیه معروف «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت،53) است.
این آیه می‌گوید مطالعه آفاقی کنید و در بیرون وجودتان مطالعه کنید، مطالعه أنفسی بکنید و در درون وجودتان مطالعه کنید. آیا مطالعه آفاق و أنفس بدون تدبّر عقلی ناشی از مشاهده حسی و تجربیِ موارد، نمونه‌ها و مصادیق ممکن است؟ که ممکن نیست. و اگر ممکن نیست پس بنابراین قرآن دستور به مطالعه علمی اکتشافی برای دست‌یابی به قواعد و قوانین حاکم و برای اطلاع از اسرار حاکم بر خلقت و موجود در خلقت دارد.
این آیات، دسته اول از آیاتی هستند که بر مقصود یعنی جواز تحقیق و ژرف‌کاوی علمی به أشکال و أنحاء مختلف آن در خلقت ذکر شد و علی الإطلاق اجازه می‌دهد و از مجموعه آنها می‌توان این‌گونه استفاده کرد که در حقیقت همه اقسام خلقت مادی می‌تواند در دسترس ژرف‌کاوی‌های اکتشافی علمی قرار گیرد.