حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود. متن پانزدهمین جلسه از منظر شما خواهد گذشت:

وارد فروع فقهیه مربوط به این حوزه مهم شدیم و اولین مسئله ذیل اولین فصل از ساختار پیشنهادی مطرح شد.
اولین فصل عبارت بود از بُعد و عرصه علم؛ حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری چیست، در این بخش هم طبق منطقی که قبلا پیشنهاد داده بودیم گفتیم اول باید بررسی کنیم که علی الاطلاق حکم اولی کار علمی در زمینه زیست فناوری چیست؛ آیا مباح است، آیا مستحب است، آیا واجب است، آیا مکروه است، آیا حرام است؛ کار علمی در زمینه زیست فناوری مشمول کدام یک از احکام خمسه تکلیفیه می شود.

اول مسئله را بررسی کردیم و اجمالاً حسب ادله ای که اقامه شد حکم به اباحه و جواز کردیم هم به ادله قرآنی، هم روایی به اجمال و اشاره به ادله عقلی و فطری و به بعضی از مبادی نظری مربوطه داشتیم و به مسئله دوم که حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری چیست رسیدیم.

بررسی حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

تقسیم حکم ثانوی به ایجابی وسلبی ومشخص کردن مرتبه آن

مسئله اول پرسش از حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری علی الاطلاق بود؛ اما این‌جا می خواهیم با لحاظ شروط و قیود محتمل یا مسجل بررسی کنیم حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست‌فناوری چیست، حکم ثانوی می تواند به جهات مختلفی تقسیم شود:

که آیا حکم ثانویِ فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری ایجابی است؟ ایجابی در حد جواز اباحه که مسئله اول بود منظور نیست بلکه ایجابی در حدی که پشتوانه الزامی باشد؛ خفیف آن مستحب و شدید آن واجب می‌شود.

وجه دوم اینکه حکم ثانوی جنبه سلبی داشته باشد، آن‌جا هم نسبت به ضعف و شدت به دو مرتبه تقسیم می شود: حکم کراهی و حکم حرمت؛ بنابراین در لایه حکم ثانوی ما می توانیم دو مسئله را مطرح کنیم، حسب اسبابی که موجب بروز حکم ثانوی بر این موضوع می شوند، گاه وجه مثبت را ایجاب می کند که خود یک مسئله است و گاه حیث سلبی (کراهت و حرمت) را سبب می‌شود که این نیز مسئله دیگری است.

بعد از مسئله اول که بررسی جواز و عدم جواز فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری علی الطلاق و به مثابه حکم اولی و اولا و بالذات بود، مسئله دوم و سوم ما این است که به اقتضاء اسباب ثانویه، حکم ثانوی ایجابی یا سلبی این امر چیست.

به این ترتیب فروع دوم و سوم به دست می‌آید، بنای ما بر مرور اجمالی است ولیکن مسئله فروع جزئیه بسیاری دارد؛ به جهات مختلف می توان همین حکم ثانوی را تفصیل داد و مسائل کثیره‌ای را تولید کرد زیرا حکم ثانوی در مقابل حکم اولی که جواز مطلق بود حکم را ناظر به قسم خاص یا شیوه خاص یا حد و مرتبه خاص یا غرض و غایت خاص یا شرایط و ظروف خاصه‌ای مورد بحث قرار دهیم؛ به این معنا که ممکن است همین حکم ثانوی اگر دقیق‌تر و با تفصیل مسائل مرتبط به مرحله ثانویه مورد بررسی قرار گیرد بعضی از تصرفات در خصوص بعضی از اقسام، حکمی داشته باشد.

در حالی که همان نوع تصرف در خصوص بعضی دیگر اقسام حکم فرق کند؛ یعنی حکم کار ژنتیک و مطالعه ژنتیکی در پِی کار زیست‌فناورانه در زمینه نبات با حوزه و زمینه حیوان تفاوت کند و یا حکم یک نوع از فعالیت علمی و احیانا استخدام آن داده علمی در خصوص حیوان چیزی باشد و در خصوص انسان متفاوت شود لذا این‌جا در همین مرحله یعنی از نظر آن قسم خاصِ از متعلق فعالیت علمی که ما این فعالیت علمی را روی چه چیزی انجام بدهیم نباتات یا حیوانات یا انسان کائنات حیّه یا مشتقات موجودات زنده بسا حکم نوعی از فعالیت علمی در قیاس با این موارد متفاوت شود.

هم‌چنان به بررسی اجمالی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری پایبند هستیم یعنی ممکن است به لحاظ مرتبه فعالیت و اینکه تا چه حدی فعالیت علمی انجام دهیم [مسئله را] بررسی کنیم مانند اینکه فقط در حد بهسازی نباتات، یا تغییر اساسی در نوعی از نبات، نوعی میوه، نوعی از غذا، نوعی از دوا و با توجه به اینکه از حداقل تا حداکثر تصرف اصلاح نباتات تا ایجاد نوعی نبات در صورت که به این عمل گفتیم شبه خلقت؛ البته خلقت نیست چون خلقت برای خالق تعالی است؛ بنابراین نه تنها [کابرد واژه خلقت در تصرفات انسانی] مُجاز نیست که اصلا ممکن نیست که بخواهیم بحث کنیم جایز هست یا نه، چنان‌که در خصوص انسان مثلا با سلول های بنیادی دست به استنساخ بزنیم که این خلقت نیست ولی بر یک اطلاق مسامحه آمیز یا یک معنای لغوی ممکن است نوعی خلقت قلمداد شود.

پس نه تنها از حیث نوع متعلق مطالعه امکان تفریع فروع هست بلکه می توان به لحاظ تعدیلات و تصرفاتی که در موجودات می‌کنیم هم مسائل مختلفی را فرض کنیم و مورد بحث قرار دهیم و بسا حکم هریک از آن مسائل تولید شده با نوع دیگری از آن تفاوت کند.

بررسی حکم ثانویه ایجابی

چنان‌که گفته شد حکم ایجابی گاه الزام ندارد که این حالت استحباب را ایجاب می کند و گاهی الزام دارد که آن سبب ایجاب‌کننده قوی است و در نتیجه یک مرتبه شدیده‌ای از حکم ایجابی را درپِی می‌آورد که اسم آن وجوب است؛ پس بنابراین ما در حکم ایجابی با دو مرتبه و دو احتمالِ مستحب بودن یا واجب بودن مواجه هستیم، مواردی از باب مثال بحث می‌شود؛ موضوعات یا اسبابی که موجب حکم ایجابی نسبت به فعالیت علمی و نتایج حاصل از آن می شود.

مثال اول (استحباب) اگر مصالح اساسی امت و تحفظ بر اساس دین در حدی از حدود در گرو علم بیوتکنولوژی باشد یعنی کار علمی بما هو فعل علمی محل بحث ما نیست که حکم اولی اش اباحه شد بلکه عوامل و اسبابی مازاد بر ذات فعالیت علمی در این فعالیت دخالت می‌کند و آن سبب دخیل گاه شدید و گاه خفیف است؛ عامل و سبب در این حد است که شرایط زندگی را تحسین و بهسازی می کند؛ مانند اینکه در فرآیند دادرسی ما بطور متعارف از شیوه‌های متعارف برای احراز هویت می‌توانیم استفاده کنیم اما اگر بتوانیم کار علمی کنیم و آن گزاره‌ها و قضایای مربوط به DNA را کشف کنیم و این اطلاعات به دست آمده را در فرآیند دادرسی مورد استفاده قرار دهیم و فرآیند دادرسی را بهبود می بخشد یا موجب اتقان بهتر می شود یا موجب سرعت عمل بیشتری در فرآیند دادرسی می شود، این مستحب می شود و به حدی نیست که امر دادرسی حل معضلات موارد مهمی از امر قضا در گرو علم به DNA باشد.

DNA انسان اگر به لحاظ علمی شناخته شود و قضایا و گزاره‌های مربوط به آن فراچنگ دانشمندان بیاید و قضات بتوانند استفاده کنند امور را تسهیل می کند که این یک حدی از ایجاب است و روشن است که حکمش استحباب است.

ولی گاهی مواردی پیش می‌آید و کاربردهایی پیدا می‌کند و یا حتی قبل از کاربرد و استخدام اطلاعات علمی مربوط به زیست‌فناوری خود تسلط بر این معارف و کشف قوانین حاکم بر حیات قبل از استخدام و اعمال آن پیامدهایی دارد؛ پیامدهایی در حد الزام یا در کشف و کاربرد آن قضایا و فرمول هایی که به دست آورده‌ایم پیامدهای الزامی دارد و عدم کشف و نتیجتاً عدم توان بر کاربرد آن پاره‌ای خسارت‌های معتنی به دارد.خب در این صورت قهرا به سمت الزام حکم می کند و در مواردی حکم وجوبی می شود.

مثال دوم (وجوب) اگر در دنیایی که دنیای مسابقه علمی و فناورانه است که همه ملل و ادیان در یک مسابقه نفسگیر درگیر هستند و امت اسلامی هم یکی از این ملل قلمداد می شود و حفظ آن برتری والا و درخور و فراخور امت، در گرو آن است که ما در مسابقه مربوط به مسائل و مطالعات علمی در زمینه زیست‌فناوری شأن مناسبی را احراز کنیم تا علو مرتبه اسلام و امت اسلامی حفظ شود و قاعده علو الإسلام حفظ شود، سیادت مسلمین نسبت به دیگرِ ملل و اقوام و امم حفظ شود یا پیشرفت کند و این همه در وهله اول در گرو تحصیل علم به تکنولوژی زیستی است.

خودِ علم به این حوزه و زمینه را فراچنگ داشته باشیم مایه اعتلای اسلام و برتری جامعه اسلامی است یا أقلاً کاربرد و کاربست قوانین مکشوفه موجب اعتلا، برتری و کسب رتبه درخور و فراخور شأن برای امت اسلامی می شود که لازمه کاربست و کاربرد درک و دریافت است.

به عنوان مقدمه واجب ما اول باید کار علمی در زمینه زیست فناوری کرده باشیم که پس از آن به استخدام آن معارف حاصله دست بزنیم که به این ترتیب مقام و موقعیتی در این مسابقه عظیمی که امروزه بشریت درگیر آن هست پیدا کنیم، در یک مراتب و حدودی از چنین حالت و وضعیتی حکم از حالت جواز به حالت استحباب بلکه به حالت وجوب ارتقاء پیدا می کند یعنی بسا بتوانیم قائل شویم حفظ علو اسلام و سیادت مسلمین در گرو کار علمی در زمینه زیست فناوری و احیانا در مواقعی هم کاربست آنچه به دست آمده است می باشد.

بنابراین بر دانشمندان جهان اسلام واجب کفایی است که به کار علمی بپردازند؛ یا در حوزه الهیات و مباحث کلامی شبهاتی ناشی از پیشرفت زیست‌فناوری و معلومات و اطلاعات مربوط به این زمینه مهم ایجاد شده است که پاسخ‌گفتن به این شبهات عقیدتی که عقاید مؤمنین را متزلزل می کند و اساس دین را سست می‌کند ما باید از زوایا و دقائق و ظرائف زیست‌فناوری آگاه باشیم؛ فرضاً وقتی در توحید و خالقیت شبهه می کنند، بتوانیم ماهیت زیست‌فناوری و تصرفات و تعدیلات در حیات حیوانات را فهم کنیم و بدانیم فرآوری سلول های بنیادی به معنای خلقت نیست و ماهیت این عمل با ماهیت خلقت متفاوت است و بتوانیم تبیین کنیم و پاسخ این شبهه را بدهیم خب چنین موردی نیز می تواند حکم ایجابی را پیش روی ما قرار دهد.

مثال سوم (وجوب) معالجه بعضی از بیماری های صعب العلاج در گرو آن است که ما مطالعات زیست فناورانه کنیم و به قوانین حیات آگاهی پیدا کنیم و بتوانیم آن قوانین را به استخدام درآورده و به کار ببندیم تا بعضی از بیماری های صعب العلاج را معالجه کنیم.

درمان این بیماری ها منحصرا در رهن اطلاع و علم به قوانین حیات و فعل و انفعالاتی است که بر اثر طی فرآیندهای زیست‌فناورانه می تواند اتفاق بیفتد با این بیان برای دانشمندان واجب کفایی می شود که در پِی مطالعه زیست‌فناورانه باشند و قواعد و قوانین حیات را کشف کنند و توان بر کاربست آن‌ها پیدا کنند و انسان‌های بیمار را معالجه کنند، معالجه انسان بیمار مخصوصا در بیماری های دشوار و صعب العلاج از واجبات است؛ درمان دردِ دردمندان بر انسان مسلمان مکلف واجب است و افرادی به حد کفایت باید توان پیدا کنند و به چنین فعالیت هایی دست بزنند.

مثال چهارم (وجوب) همچنین اگر احتمال داده یا یقین کنیم که منابع سنتی غذا و دوا کفاف نیاز امت اسلامی یا حتی بشریت را نمی دهد و این احتمال معتدٌ به باشد اگر حل این مشکل و معضل و رفع این نیاز شدید و اساسی در گرو مطالعات زیست‌فناورانه و تسلط بر قوانین حیات و فراچنگ آوردن ضوابط و سنن حاکم و توان برای کاربست داده‌های علمی باشد و اگر چنین چیزی پذیرفته شود ممکن است این موضوع محقق نشود ممکن است این احتمالِ درستی نباشد اما علی فرض صحت احتمال یا تحقق آن _حکم قضیه ایجابی شدید خواهد بود و الزام شدید خواهد شد و بر عده‌ای واجب می شود مطالعه کنند و علاوه بر منابع غذایی یا دوایی موجود به منابع جدیدی دست پیدا کنند که مبادا بشریت و امت اسلامی دچار قحطی شود و بیماران به لحاظ دسترسی به دارو دچار مشکل بشوند.

همچنین احیانا حفظ نباتات، اشجار، حیوانات و محیط زیست در گرو کار علمی دقیق و کسب توان برای کاربست آن قوانین و فرمول هایی که بر اثر مطالعه در حوزه زیست فناوری به دست آمده در حدی است که اگر چنین نکنیم حیات آدمی تهدید می شود خب این می تواند سبب شود حکم ثانوی مطالعه علمی وجوب شود و اگر مرتبه نازله‌ای از این الزام بود حکم ثانوی استحباب بشود.

مثال پنجم(وجوب) حفاظت از امنیت انسان، امنیت امت اسلامی و امنیت آحاد امت در گرو فهم مسائل امنیتی مترتب بر زیست‌فناوری باشد، بدانیم دشمن از طریق کشف و کاربرد شیوه های زیست فناورانه امت اسلامی را تهدید می کند، جان و امنیت آحادی از مسلمین را تهدید می کند و ممکن است که به شیوه های بیوتکنولوژیک دست به ترور بیولوژیک بزند.

این مهم در گرو آن است که ما مطلع باشیم تا بتوانیم ترورهای بیولوژیکی را خنثی کنیم؛ یا فراتر از آن در حوزه نظامی است که دشمن مسلح به سلاح های بیولوژیک شده است و می تواند سلاح های بیولوژیک را به کار ببندد بلکه در مواقعی سلاح های بیولوژیک ویرانگر و به شدت تهدید کننده و خانمان سوز نسبت به بشریت، نسب به امت اسلامی و نسبت به یک ملت مسلمان مشخص به کار برده است.

برای مقابله ممکن است بگوییم تولید سلاح های بیولوژیک لازم و واجب است؛ البته بسیار روشن است در صورت قوّت احتمال چنین خطری و یا در صورت فعلیت چنین تهدیدی در حد مواجهه و مقابله و برای خنثی کردن چنین تهدیدی ما مُجاز هستیم در این زمینه ورود کنیم؛ آیا ممکن است جامعه اسلامی را بلادفاع در برابر سلاح های مدرنی که دشمن به وجود آورده و احیانا آن را به کار می گیرد رها کنیم؟! و بسا در حد ضرورت حکم چنین فعالیتی واجب باشد که در حد کفایی و در حد ضرورت افرادی ورود کنند و اطلاعات و معلوماتی به دست آورند و حتی با کاربرد آن تولید سلاح هایی کنند برای بازدارندگی در قبال تهدیدات یا مقابله به مثل برای اینکه بتوانند دشمن را به عقب نشینی و تغییر رویه و عدم استفاده از چنین سلاح‌های خطرناکی وادار کنند.

به هر حال این ها احتمالاتی است که می تواند در جهت تعیین حکم ثانوی ایجابی کار علمی در زمینه زیست فناوری قابل طرح باشد و البته راجع به هریک از این احتمالات و انواع احتمالات دیگری که می توان مطرح کرد باید بحث جدی‌تر و جزئی‌تر انجام داد و ادله مربوط به هریک را مطرح کرد و ما هم در جلسات بعد به اجمال نسبت به بعضی از این موارد استدلال خواهیم کرد و إن شاءالله از بحث عبور خواهیم کرد.

پیام تسلیت آیت الله رشاد بمناسبت ارتحال استاد فاطمي‌نیا (ره)

پیام تسلیت آیت الله رشاد بمناسبت ارتحال استاد فاطمي‌نیا (ره)

شایسته است اصحاب خطابه و ارباب وعظ، او را الگوی عمل خویش در سنگر منبر قرار دهند.
در پی ارتحال خطیب خلیق و واعظ متعظ، استاد فاطمي‌نیا (ره)، پیام تسلیتی از سوی آیت الله علی اکبر رشاد، ریاست شورای حوزه‌های علمیه استان تهران و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه¬ی اسلامی صادر شد.
در این پیام تاکید شده است که: فقدان اين شخصیت فاضل و بافضيلت موجب خلأ فکري و خسارت فرهنگي فراوان در میان طبقات مختلف، بویژه جامعه‌ی نخبگاني خواهدگشت.
متن پیام بشرح زیر است:
إنا لله وإنا الیه راجعون
با تاسف و تاثر عمیق، مطلع شدیم عالم عامل، خطیب خلیق، واعظ متعظ، حضرت حجت الاسلام و المسلمین، استاد سیدعبدالله فاطمي‌نیا (طاب ثراه) دار فاني را وداع گفته¬اند.
ایشان که طی سنوات متمادي از موائد معنوی و معرفتي بزرگان معنا و معرفت معاصر بهره‌ها‌ برده و با مطالعه و مداقه در معارف حیات‌بخش اهل بیت (سلام الله علیهم) ژرفاي تعالیم اسلام اصيل را فراچنگ آورده بود، با حضور علمی و اخلاقي ممتد در متن جامعه، به شخصیت معنوي و معرفتي بسیار تاثیرگذاري در پایتخت جمهوری اسلامی بدل شده بود.
فضل علمی و اطلاعات جامع، فضائل اخلاقي و معنویت‌گرائي، تواضع و اخلاص سرشار، بیان شیرین و جذاب، لحن نافذ و تاثیرگذار، سرمایه‌ی او در جهت تزکیه‌ی نفوس و هدایت معنوی و معرفتي طبقات تحصیلکرده بود. شایسته است اصحاب خطابه و ارباب وعظ و نُصح، او را الگوی عمل خویش در سنگر منبر قرار دهند.
پشتیبانی بی¬دریغ او از نهضت حضرت امام خمینی (قده) و حمایت پایدار او از نظام مقدس جمهوری اسلامی، و تاکید بر منویات رهبري انقلاب (دام ظله)، و اهتمام پیوسته‌ی او در تبیین معارف اهل بیت (س) مایه‌ی دلگرمي و ارتقاء روحیه‌ی انقلابی و آرمانخواهی، تقویت ایمان و اعتقاد عناصر مؤمن و انقلابی بود.
بي‌شک فقدان اين شخصیت فاضل و بافضيلت موجب خلأ فکري و خسارت فرهنگي فراوان در میان طبقات مختلف، بویژه جامعه‌ی نخبگاني خواهدگشت.
بنده‌ی طلبه‌ی کمترین به عنوان خادم حوزه‌ی عریق و عظیم تهران، از سوی خود و شورا و مرکز مدیریت حوزه، و نیز مدیران و محققان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، این ضایعه¬ی مولمه را به محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی و سایر مراجع عظام تقلید (دام ظلهم)، ارادتمندان و فرزندان سوگوار اين شخصیت خلیق و خدوم تسلیت عرض کرده، از بارگاه بلند باری برای بازماندگانش صبر و سلامت، و برای آن فقید سعید، غفران و حشر با اولیائش را مسئلت ¬دارم. تغمده الله بواسع رحمته، و أسكنه فسيح جنانه .
علی¬اکبر رشاد
رییس شورای حوزه¬های علمیه¬ی استان تهران
۲۶، ۲، ۱۴۰۱ شمسي

نهمین کنگره اخلاق پزشکی ایران با سخنرانی آیت الله رشاد آغاز به کار کرد

نهمین کنگره اخلاق پزشکی ایران با سخنرانی آیت الله رشاد آغاز به کار کرد

آیت الله علی اکبر رشاد: اخلاق، بدون معنویت، فاقد پشتوانه تاثیرگذاری است / اخلاق بدون معنویت، به آداب خشک و بی روح فروکاسته می شود

نهمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران به صورت مجازی و به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی کرمان با محوریت ملاحظات اخلاقی در پاندمی کووید۱۹ و دستیابی دانشجویان علوم پزشکی به هویت حرفه ‌ای، با سخنرانی دکتر باقر لاریجانی، آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، دکتر حمیدرضا رشیدی‌نژاد، همراه با پنل‌های تخصصی دیگر در روز دوشنبه مورخ 20 دی‌ماه جاری آغاز به کار و روز چهارشنبه 22 دی‌ماه به پایان رسید.
آیت‌الله رشاد ضمن تقدیر از دست‌اندرکاران و برگزار کنندگان این کنگره و عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری شهادت حضرت زهرا(س) و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی گفت: غالباً گفته می‌شود که اسلام دارای سه بعد است، یعنی اضلاع و ابعاد هندسه‌ی معرفتی دین سه ضلع عقاید، احکام و اخلاق است. اما هندسه معرفتی دین از نظر ما دارای پنج بعد و پنج ضلع است.
در ادامه متن کامل سخنان آیت‌الله علی‌اکبر رشاد در نهمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران از منظرتان عبور خواهد رد.
هندسه معرفتی دین از نظر ما دارای پنج بعد و پنج ضلع است. ضلع عقائد، ضلع باورها که دانش کلام عهده داره تبیین و ترویج آن است و بر اساس ارزش‌های دینی مبانی برآمده از دین و با روش معتبر دینی آنها را به دست آورد، ضلع سوم ضلع معنویت است چهارچوب مواجهه با باطن هستی و رفتار بر اساس این مواجهه که معنویت نام دارد، ضلع چهارم نیز ضلع اخلاق است، فضائل و رذائل، مواجهه با فضائل و رذائل، مواجهه مثبت با فضائل و مواجهه سلبی با رذائل و پنجمین ضلع، ضلع احکام است به معنای خاص، که فقه عهده دار بیان آن است.
دین دارای پنج ضلع است و اسلام به مثابه دین کامل و جامع از یک هندسه پنج ضلعی برخوردار است. دین تنها یکی از این اضلاع نیست. دین عبارت نیست از، تنها قواعد، تنها احکام، تنها اخلاق و حتی تنها عرفان، تنها معنویت و احیاناً آموزه‌ها و گزاره‌های علمی بر آمده از دین یا معتبر از نظر دین؛ بلکه دین عبارت است از: همه این ابعاد و اضلاع. دین به معنای کلمه و به معنای درست آن یعنی عقائد علم دینی، معنویت دینی، اخلاق دینی و احکام دینی.
پزشکان اصحاب علم و امر سلامت‌اند ولیکن سلامت بدنی رسالت اولیه و ذاتی آنان است. سلامت بدنی مهم و بعد بسیار بسیار اساسی سلامت آدمی است، لکن سلامت به معنوی کلمه یعنی سلامت کامل. سلامت جامع‌الاطراف آن سلامتی است که آدمی را در همه این ابعادی که دین در پی تحصیل و تامین آن است به حد تراز برساند. ترازمندی انسان و توانمندی انسان در همه این ابعادی که دین در اندیشه تامین آن برای بشر است یعنی سلامت در واقع سلامت مطلق.
سلامت جامع عبارت است از ترازمندی انسان و توانمندی او در اضلاع و ابعاد مختلفی که دین برای تحصیل و تبیین آن فرود آمده است. در واقع به تعبیری دیگر سلامت دارای ابعاد گوناگون و اضلاع مختلفی به ابعاد شخصیت انسان است. شخصیت انسان یک منشور واره است. انسان هم محتاج عقیده است تا زیست کند. برای زیستن نیازمند مجموعه‌ای از باورهاست باید باور داشته باشد به جهان، جهان محتاج جهان بینی است و نیز محتاج جهان شناسی. جهان‌ینی را کلام و الهیات به انسان می‌بخشد و جهان شناسی را علم به انسان می بخشد. انسان همانگونه که نیازمند به جهان‌بینی است محتاج جهان‌شناسی نیز است. انسان نیازمند است که با باطن عالم مواجه شود با باطن کائنات روبرو گردد این عالم ملکی دارد و ملکوتی؛ آدمی می‌خواهد با ملکوت این عالم هم مواجه شود همانطور که با علم و ملک این عالم روبه‌رو و آشنا می‌شود و آن را می‌شناسد، نیازمند است که با ملکوت این عالم هم مواجه شود و علم و دانشی نسبت به باطن عالم معرفت کسب کند. همانگونه که محتاج است بر اساس آنچه از علم به دست آمده است رفتار کند و مطابق علم عمل کند، نیازمند است که مطابق فهم معنوی از عالم و آن مواجهه‌اش با باطن عالم نیز سلوک و رفتار کند. چنانکه این انسان نیازمند است با ارزش‌ها زیست کند فضائل را بشناسد و بدان ملتزم باشد و اگر آسیب دید درمان کند و رذائل را بشناسد و از آن‌ها پرهیز نماید و اگر مبتلا شد درمان کند و نیز این انسان محتاج است که سلوکی شرعی داشته باشد. آنسان که خالق او گفته است از خلقت و از تربیت او انسانی زندگی کند فقه که حاصل استنباط شریعت است عهده دار بیان این قسمت بوده و انسان به این نیز محتاج است.
انسان به همه این موارد احتیاج دارد آنگاه که همه این ابعاد حاصل شد او سالم است. سلامت هر چند اولاً در معنای خاص ناظر است به بدن؛ غالباً وقتی گفته می‌شود سلامت ذهن، به سمت سلامت بدنی منعطف می‌گردد. اما بشر که فقط بدن نیست، بشر دارای روان نیز هست، پس احتیاج به سلامت روان دارد.
بشر فقط فرد نیست باید با دیگران روابطی داشته باشد و نیازمند سلامت در حوزه مناسبات با دیگران است. پس بنابراین به سلامت اجتماعی هم محتاج است بشر تنها و تنها بنا نیست با ملک عالم مواجه شود، با حوزه مادی عالم مواجه شود، با قلمرو فرامادی و با حوزه ملکوت عالم هم می‌خواهد که مواجه شود. آنچه از ملکوت عالم به دست می‌آورد به او نوعی از رفتار را دیکته می‌کند و رفتار کردن مطابق با این مواجهه همان رفتار و سلوک معنوی و عرفانی خواهد شد و آنگاه که به حد ترازی از این نحوه مواجهه و این گونه سلوک رسید او از لحاظ معنوی هم، سالم قلمداد می‌شود.
در حوزه اخلاق نیز همینطور است. انسان با مجموعه‌ای از ارزشها باید زیست کند باید فضائل را دریافت و از رذائل دوری کند آنگاه که در حد تراز از این جهت بود او سالم اخلاقی است. در حوزه رفتار و بایدها و نبایدها که اگر در مقام بایدها و نبایدها برابر شریعت الهی رفتار کرد او از این جهت سالم خواهد بود. در واقع باید گفت که سلامت دارای ابعاد و لایه‌های گوناگون است سلامت جسمی، سلامت روانی، سلامت در مناسبات اجتماعی، سلامت از حیث معنوی، سلامت به لحاظ باور و اعتقاد، سلامت به لحاظ ادراک و سلامت به لحاظ اخلاق و جز اینها.
سلامت ابعاد گوناگونی دارد. هرچند اطبا عهده‌دار تامین سلامت جسم هستند، اما تامین سلامت جسم بدون سلامت روح میسر نیست. تحصیل سلامت جسمانی بدون حصول سلامت اخلاقی ممکن نیست. تدارک سلامت بدنی بدون فراهم آمدن سلامت معنوی امکان ندارد. لهذا ما اگر سلامت را به معنای جامع و وسیع آن با لحاظ همه ابعادی که باید حاصل شود بخواهیم تعریف نماییم، سلامت عبارت‌ است از: برخورداری آدمی از حد تراز به لحاظ جسم یا روان یا مناسبات اجتماعی یا معنویت یا باورـاعتقاد یا ادراک یا اخلاق یا جز اینها. هر یک قسمی از سلامت‌اند اما سلامت کامل آن است که کسی از همه این جهات تراز باشد و از توانایی لازم و طبیعی برخوردار باشد.
تامین سلامت بدنی بدون سلامت معنوی میسر نیست. تامین سلامت بدنی بدون سلامت اخلاقی میسر نیست. تامین و تدارک سلامت بدنی بدون تامین و تدارک سلامت اعتقادی و باورهای درست میسر نیست. چنانکه در ابعاد دیگر هم همین است یعنی دیگر ابعاد سلامت هم در گرو تامین سایر انواع آن هستند. یعنی اصولاً سلامت ادراکی، روانی، حتی سلامت اخلاقی و سلامت معنوی بدون اینکه حدی از سلامت بدنی فراهم باشد و تامین شود ممکن نیست. یعنی ما نباید این موضوع را یک سویه ببینیم و به آن تک ساحتی بنگریم.
مسئله سلامت دارای ابعاد گوناگونی است که هر بعد از این ابعاد در رهن تحقق سایر ابعاد است. البته هر یک از اصحاب معرفت در هر حوزه و رشته‌ای رسالت ذاتی و عرضی دارند. اطبا دارای رسالت ذاتی در قلمرو سلامت بدنی هستند. رسالت ذاتی پزشکان تامین و تدارک سلامت بدنی و جسمی است اما همانطور که گفته شد، مگر میسر است بی آنکه سلامت روحی حاصل شود، بی آنکه سلامت اخلاقی حاصل گردد، بی آنکه سلامت معنوی فراچنگ آید، سلامت بدنی آن‌سان که باید و شاید حاصل شود و بالعکس. بنابراین طبیب بدن به تعبیر روایی‌اش، آنکه عهده‌دار تامین طب‌الادیان است باید کم و بیش در حد دانش خود و در حد ضرورت به حیث طب‌العبدانی توجه نماید و این که معروف است میگویند عقل سالم در بدن سالم است، این مطلب عامیانه نیست، بلکه مطلبی است حکیمانه، دقیق، درست و از این جهت است که شما عزیزان و اساتید و دانشمندان و پزشکان متخلق به این امر اهتمام دارید که در حوزه پزشکی به اخلاق در ابعاد مختلف آن بپردازید. اینکه پزشکان یک سلسله اصول اخلاقی را باید ملتزم باشند، پرستاران باید به یک سلسله ارزش‌های اخلاقی پایبند باشند، مراجعان و بیماران و همراهان نیز همانگونه باید به این موارد اخلاقی پایبند باشند و همه عناصر انسانی که با امر سلامت مواجه هستند باید یکسری سلسله ارزش‌های اخلاقی را رعایت نمایند. مجموعه ارزش‌های اخلاقی مشترک و احیاناً هر یک عاری از ارزش‌ها و دستورهای اخلاقی خاص، اما بنده می‌خواهم عرض کنم که اخلاق هر چند بعدی از ابعاد هندسی و معرفتی دین و ضلعی از اضلاع منشور و وجود منشور‌واره انسان است و از ارزش خاصی برخوردار است، خودبه‌خود و ذاتاً، اما اخلاق بدون معنویت در خطر تبدیل شدن به آداب خشک بی روح است. اگر ما پایه‌ها و ریشه‌های اخلاق را به معنویت، یعنی باطن ملکوت، باطن عالم، باطن کائنات و درون هستی و لایه‌های زیرین هستی پیوند نزنیم، اخلاق تضمینی نخواهد داشت و عملاً به حدود آداب تنزل خواهد کرد. در مطالعاتی که کم و بیش بنده در حوزه اخلاق حرفه‌ای داشته‌ام و مواجهاتی که با بعضی از اصحاب این حوزه معرفتی اخلاق کاربردی و اخلاق حرفه‌ای داشتم و با برخی از بانیان این قلمرو و بعضی از مدعیان این حوزه که غیر ایرانی بودند ملاقلت داشتم، به بعضی از این آقایان عرض کردم که اخلاق خود به خود ارزشمند است، چون اصولاً عهده‌‌دار تبیین ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها و عهده دار مدیریت انسان در این قلمرو است، اما اگر این اخلاق را به باطن عالم و به معنای عالم پیوند نزنیم، چه بسا تاحد آداب تنزل کنیم. یعنی در دین هم همین‌طور است، در دین، عقاید، علوم، اسرار، اخلاق، احکام و آداب داریم. بعضی بزرگان در همین زمینه‌ها نوشتاری دارند مثل حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه که می‌دانیم ایشان هم فیلسوف، هم عارف، هم فقیه، هم اخلاقی بودند و کتاب فلسفی و کتاب عرفانی و کتاب اصولی و فقهی و کتاب معطوف به اسرار نیز دارند و بسا در قیاس با تمامی کتاب‌هایی که در این زمینه بزرگانی نوشته‌اند، دقیق تر است؛ اما خود ایشان در کنار اینکه اسرار الصلاة دارند آداب الصلاة هم دارند که می‌گویند آداب غیر از اخلاق است. لهذا سنن بیشتر معطوف به سبک زندگی است به معنای محدود آن وگرنه سبک زندگی شامل تمامی جهات می‌شود. اخلاق با معنویت اخلاق عمیقی است. اصولاً مکاتب اخلاقی گوناگون است. مانند اخلاق فلسفی، اخلاق عقلی، اخلاق روایی و همچنین اخلاق معنوی که از جمله آنها است. مثلاً نمونه امثال مرحوم آقای قاضی رضوان‌الله تعالی علیه که به عنوان عارف شناخته‌ شده‌اند، پیش از این ایشان به عنوان عارفی اخلاقی معنوی هستند. یعنی اخلاق ایشان پشتوانه معنوی دارد. لهذا بنده در پایان تاکید می‌کنم که شما عزیزان و اساتید بزرگوار و دانشمندان دردمند که در این محفل اجتماع فرموده‌‌اید اهتمام درست و به جایی است که ما هم خود مبادی آداب و اخلاق باشیم و هم از همکارانمان بخواهیم که چنین باشند. هم بیماران و همراهان بیماران باید چنین باشند اما بدانیم که اخلاق آنگاه که به معنویت پیوند میخورد پایدار و معنی‌دار می‌شود و ضمانت پیدا می‌کند. اگر بدانیم رفتار اخلاقی ما با بیمار ناشی از آن است که ما در مقابل این بیمار به عنوان امانت، با سلامت او به عنوان نعمت خدا و با جسم او به عنوان آفرینش خدا روبرو هستیم، در نتیجه به جای اینکه مسئله را مثلا در حد رعایت حقوق یا اخلاق متعلق به این بیمار تنزل بدهیم، خود را با خدا روبه رو میبینیم و می‌دانیم که با خداوند طرف هستیم چنانکه این سلامت نعمت خداست، این بدن خلقت خداست، این انسان عبد خداست و خدا از ما مطالبه می‌کند که چنین و چنان رفتار کنیم. یعنی رفتار اخلاقی را پیوند بزنیم به روح و باطن هستی که خداوند متعال است. به این ترتیب اخلاق معنی دارتر می‌شود و علاوه بر این که می‌دانیم ضمن اینکه اخلاق به مثابه ابزار برای تامین سلامت مفید است، اخلاق معنوی مفیدتر است؛ چنانکه معنویت نیز ابزار و روش خوبی است برای تامین سلامت و امنیت جسمی و روحی انسان‌ها.