اعمال فنون زیست‌فناورانه در حوزه درمان و پرسش هایی که در آن مطرح است

اعمال فنون زیست‌فناورانه در حوزه درمان و پرسش هایی که در آن مطرح است

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

در ذیل فصل دهم گفته شد آیا می‌توانیم فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه را در حوزه طب الصحة و بهداشت و درمان وارد کنیم یا خیر؟ گفته شد که پرسش‌های عمده‌ای که ذیل این عنوان قابل طرح هستند و باید در خلال بحث و بررسی به پاسخ آن‌ها پرداخته شود عبارتند از:

پرسش اول: آیا اصولاً استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو طب الصحة فی الجمله جایز است یا نه؟ جواب داده شد که قائل به جواز اجمالی هستیم به مثابه حکم اولی و ۵ دلیل نیز برای مبنای خود اقامه کردیم.

پرسش دوم: آیا به مثابه یک احتمال می‌توان از حرمت واردکردن فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو بهداشت و درمان دفاع کرد؟ بسا بعضی به مثابه حکم اولی قائل به حرمت باشند که ورود زیست‌فناوری در قلمرو بهداشت و درمان به حکم اولی و فی حد نفسه جائز نیست؛ اما ما با سه دلیل به عدم حرمت مطلق و فی حد نفسه قائل شدیم؛ قواعدی که بیان کرده‌اندحرمت فی حد نفسه را اثبات نمی‌کنند بلکه دلالت دارند که در شرایط و ظروفی ممکن است قائل به منع شویم؛ مثلاً می‌توان به قاعده لاضرر تمسک کرد اما نه برای اثبات «حرمت مطلقِ فی حد نفسه زیست‌فناوری در قلمرو بهداشت و درمان» بلکه در مواقعی که ضرر معتئٌ‌به و معتنی بهی اگر متوجه شود حکم چیست. بنابراین دلالت بر جواز دارد نه حرمت علی الاطلاق.

پرسش سوم: آیا اعمال و استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه به حکم ثانوی نیز قابل اثبات است؟ [جواز به حکم اولی و فی حد نفسه را با ۵ دلیل اثبات کردیم] می‌توان در مواردی اثبات کرد که به حکم ثانوی اعمال فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در طب الصحة جایز است. در جواب از این پرسش سوم قطعاً موارد بسیاری وجود دارد که به حکم ثانوی می‌توان قائل به جواز شد اما وقتی به حکم اولی، جواز اجمالی را اثبات کردیم دیگر نیاز به بحث از جواز به حکم ثانوی نخواهیم داشت؛ گرچه می‌توان در مواردی به حکم ثانوی نیز جواز را اثبات کرد مانند مواردی که به حکم اولی یک فرآیند زیست‌فناورانه را جایز ندانیم اما بر اساس ضرورت و اضطرار که به شدت مورد ابتلاء است و یک ضرورت عمده مربوط به بشر، مربوط به امت، مربوط به فرد اقتضاء می‌کند چنین فرآیند و فنی را به کار ببندیم؛ البته آن‌جا نوبت به بحث از جواز به حکم ثانوی می‌رسد و در محل خود باید بحث و بررسی شود.

پرسش چهارم: آیا اصل در حکم ثانوی حرمت است یا جواز؟ ذیل این عنوان و این پرسش محوری می‌توان پرسش‌های فرعی گوناگونی را مطرح کرد. پرسش اصلی {الحرمه بالحکم الثانوی} است. فروعی که ذیل این پرسش به مثابه پرسش‌های فرعی قابل طرح هستند:

ما اگر فرآیندی از فنون زیست‌فناورانه را در قلمرو صحت به کار ببندیم که موجب هلاک خواهد شد، حکم چیست؟

آیا استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در طب الصحة جایز است حتی اگر منجر به ضرر قطعی معتدٌ به بشود؟

اگر اعمال فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در یک عمل پزشکی و در یک رفتار درمانی منتهی به اضرار معتدٌبهِ به غیر شود جایز است؟ شخصی معالجه می‌شود اما بر او آثاری مترتب است که مضر به حال غیر است. آیا چنین چیزی مجاز است؟

اگر فنی و فرآیند زیست‌فناورانه‌ای را اعمال کنیم که احتمال ضرر محتمل معتدٌبه داشته باشد آیا مجاز هستیم یا نه؟

احتمال ضرر گاه نسبت به خود فرد است و گاه احتمال اضرار به غیر است که آیا در آن صورت نیز مجاز هستیم یا حرام به حکم ثانوی است؟

.می‌دانیم مثلاً مطالعه روی ژنوم انسانی به انکشاف اسرار بیشماری راجع به آن فرد یا قومی که ژنوم آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد منتهی می‌شود و اگر این مطالعه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه در زمینه ژنوم انسانی موجب افشاء اسرار افراد بشود حکم قضیه چیست؟ آیا حرمت ثانوی متوجه این فعل نمی‌شود؟

اگر اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه صورت پذیرد و بر اثر آن شرایطی به وجود آید که ضرورتاً کفار بر اسرار مسلمین اشراف پیدا می‌کنند و بر اثر این اشراف ممکن است بر اوضاع مسلمین مستولی شوند در این صورت حکم قضیه چیست؟ آیا حرمت ثانوی متوجه این فعالیت و اعمال این فرآیند نمی‌شود؟

اگر اعمال نوعی از فنّ زیست‌فناورانه در قلمرو پزشکی مستلزم حرام باشد در حالی که استخدام این فنون به حد ضرورت نرسیده است مثلاً لازمه آن فنّ خدشه بر حفظ فروج است بدون آن که ضرورت و اضطراری باشد. در این فرض آیا مجاز به اعمال فرآیندهای زیستفناورانه هستیم؟

کاربست فرآیندهای زیست‌فناورانه در مقام کار درمانی، موجب ازاله حیات از موجود زنده دیگری به غیر حق بشود آیا مجاز هستیم؟ ما در زمینه احترام «حیات» و «حرمت» و «حریم روح» قواعدی داریم هرچند کمتر به این نوع از مباحث در فقه پرداخته شده اما کما بیش در خلال بعضی از ابواب به آن اشاره شده و بعضی از أعاظم شبهه قاعده‌ای را مانند قاعده {حرمة الروح یا إحترام الروح} مطرح کردند.

به نظر می‌رسدجایز نیست و اگر چنین باشد این قاعده مانع است بر اینکه بی‌ضرورت و اضطرار اقدام به إزاله حیات از حیّ محترمی شود؛ چنان‌که در حکم صلات و صوم مسافر تقریباً اجماع یا فتوای مشهور این است که اگر کسی به قصد شکار سفر کند هرچند هشت یا هشتاد فرسخ نیز مسافت طی کند باید نمازش را تمام بخواند. چرا؟ چون به قصد إزاله حیات از حیوانی که دارای نفس است این راه را طی کرده است.

آیا انجام فعالیت‌های آزمایشگاهی روی حیوان مطلقاً جایز است یا نه؟ در هر حال حدود و قیودی وجود دارد که اگر شرایط محقق نباشد آزمایش بر روی بعضی حیوانات جایز نیست (بر خلاف بعضی مدعیان امروزی تمدن و حقوق بشر که متأسفانه چنین آزمایش‌ها را روی بعضی مردم مناطق آفریقایی و کشورهای جهان سومی پیاده می‌کنند). ممکن است کسی ادعا کند حرمت اولی دارد؛ برای نقض حرمت دلیل لازم داریم.

اگر استخدام و کاربست فعالیت‌های زیست‌فناورانه ولو در حوزه طب الصحة باعث واردشدن نقص و عیب بر موجودات زنده شود حکم این مسئله چیست؟ آیا مُجاز هستیم یا محدود؟ و اگر هم به حکم اولی و ابتدایی مُجاز باشیم به حکم ثانوی مجاز نیستیم؟

اگر نقص و عیبی بر موجود زنده‌ای بر اثر آزمایش و بر اثر اعمال فرآیندها و فنون زیست‌فناورانه وارد شد آیا مکلف به معالجه آن موجود زنده هستیم؟ آیا پزشک و زیست‌شناس مُجاز است موش آزمایشگاهی را به سرطان مبتلا کند و به حال خود رها کند یا نمی‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم؟

این‌ها پاره‌ای از مثال‌های طرح‌شده در این قسمت بود؛ یعنی در همه این موارد پرسش از این است که آیا به حکم ثانوی چنین فعالیت‌هایی حرام است و مُجاز نیست و ادله این ادعا چیست. بسا بتوان بر اساس تبیین‌ها و با تمسک به قواعدی که به بعضی از آن‌ها در آخر جلسه گذشته اشاره کردیم و فقط در حد نام‌بردن به آن‌ها اشاره کردیم بتوان حرمت ثانوی را برای فعالیت‌های زیست‌فناورانه اثبات کرد.

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود:

جلسه هفدهم:
ما در مجموع ۲۰ محور را -که هریک موضوع یک فصل قرار می گرفت- برای بحث فقه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک طراحی کردیم. ۴ محور از ۲۰ محور پیشنهادی به مباحث پیش‌فقهی مربوط می‌شد و اجمالاً به آنها پرداختیم و عبور کردیم و ۱۶ محور باقیمانده دقیقاً از سنخ فقه محض قلمداد می شود که اولین موضوع از این فصول ۱۶ گانه مربوط به «جواز و اباحه کار علمی زیست فناوری» بود؛ گفته شد موضوع این فصل در ۳ مستوی و ۳ افق مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.

افق و مستوی اول «حکم اولی کار علمی دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری» بود که حسب ادله مختلفه اقامه شده جواز و اباحه آن را اثبات کردیم و در افق دوم «حکم ثانوی ایجابی دانش‌ورزی و پژوهش در زیست فناوری» بررسی شد که آیا می توان استحباب یا وجوب آن را اثبات کنیم؟ که در این افق هم پاسخ مثبت بود یعنی با تمسک به بعضی از ادله و خاصه قواعد فقهیه مرتبط و مختص ما در شرایطی و بر اساس قیودی استحباب و یا وجوب را احراز کردیم.

بررسی حکم ثانویه سلبی

بحث در حکم ثانوی دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک از لحاظ سلبی یعنی احتمال حذرِ خفیف (کراهت) یا حذرِ شدید (حرمت) است.

بنا داریم بگوییم حسب اقتضائات خاصی حکم دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری کراهت بلکه حرمت باشد؛ در چه شرایطی پژوهش و دانش‌ورزی حکم حذری پیدا می‌کند؟ اگر بر دانش و علوم زیستی و کشف قوانین حیات و تحصیل تکنیک ها و فرآیندهای زیست‌ورزانه پاره‌ای مفاسد و مضرات مترتب باشد حکم دانش‌ورزی و پژوهش در این زمینه چیست؟

جهاتی می تواند در تغییر حکم از اباحه و احیانا استحباب و وجوب به کراهت یا حرمت دخیل باشد، گاه دانش‌ورزی در قلمرو زیست شناسی موجب تبدیل [حکم] می شود؛ گاه تبدیل حکم از اباحه به حذر خفیف یا شدید به سبب تغییر موضوع است و گاه به سبب تغییر غایت.

بر اساس پاره ای قواعد {الأعمال بالنیّات} که «قصد» ماهیت ساز است و ماهیت موضوع و حکم را می سازد و جهت حکم را تغییر می دهد، ممکن است دانش ورزی به غایتی مُجاز و مباح باشد و به غایتی دیگر خیر؛ مثل کشف حقایق حیات و پی‌بردن به قوانین و سنن الهیه به غایت اعتلای کلمة الله و تحکیم توحید؛ با این انگیزه و غایت نه تنها مباح بلکه مستحب یا واجب می شود اما اگر کسی در مقام دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری به جای تحکیم عقاید حقّه، تضعیف عقاید آن را نشانه رفته است و غایت شومی را در ذهن دارد در این صورت حکم تغییر می کند یا [به عنوان مثال از دیگر موارد می‌توان گفت] به سبب آثاری که بر فعل معرفتی‌علمی مترتب می‌شود- آثاری که بسا لامحاله و لاجَرَم بر آن مترتب خواهد شد- اگر حیات را دستکاری کنیم و آثار خسارت باری بر حیات نبات و حیوان و انسان وارد شود قهرا این آثار منفی موجب تغییر و تبدیل حکم فعل علمی از جواز یا استحباب یا وجوب به کراهت و حرمت می شود.

بررسی قواعد

نکته: چون بنای ما بر اختصار است مواردی را که می تواند افراد و مصادیق «تبدیل موضوع یا غایت یا ترتب آثار» قلمداد شده و حسب مورد نیز به قاعده یا قواعدی که با تمسک به آنها نوع فعالیت علمی را غیر مُجاز یا مکروه انگاشت را ذکر می کنیم، قهرا طبق روال متعارف و فرآیندهای اجتهاد باید آیات و احادیث و در صورت وجود اجماع سپس ادله عقلیه را (البته به صورت گسترده بنا بر ورود نداریم) بررسی کرد.

قواعد فقهیه یا قواعد الفقه عموما برآیند و برآمد آیات، روایات و ادله عقلی قلمداد می شود بنابراین ما در مقام اشاره به ادله هریک از مصادیق مربوط به تبدیل موضوع یا تغییر غایت یا ترتب اثر به قواعد تنها به قواعد فقهیه اشاره می کنیم.

چند جلسه گذشته در خصوص قواعد فقهیه مرتبط حتی مختص به فقه زیست‌فناوری پرداختیم تا این‌جا قریب به ۱۰۰ قاعده را فهرست کردم؛ البته این یک فحص ابتدایی است و اطمینان دارم قواعد فقهیه مرتبط و مختص به صدها قاعده بالغ خواهد شد که به این قواعد خواهیم پرداخت انشاالله.

قاعدة الضروره فی کلِّ شیءٍ إلّا فی الدماء این قاعده را در مسئله تقیه مطرح می کنند اما می‌توان قلمرو آن را به مصادیق و مثال‌های آتی بسط داد.

فرض کنید قبل از إعمال قواعد و فرآیندهای زیست‌فناورانه درصدد کشف قوانین حیات و فهم فرآیندهای زیست فناورانه هستیم و این کار علمی مستلزم قتل نفس است چنین کارِ علمی قطعا مُجاز نیست اگر بنا باشد ما با مطالعه و به بهانه مطالعه علمی و پژوهش و دانش‌ورزی برای کشف قوانین زیستی و اسرار حیات و دست یافتن به تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست‌فناورانه مرتکب قتل شویم -فرض کنید جنینی را در حالی که ولوج روح شده و در شرایطی است که به او انسان و نفس اطلاق می شود و این از مسلمات فقه ماست، از این جنین سلب حیات کنیم و به خاطر کار علمی جنین را نابود کنیم -قهرا چنین کار علمی مُجاز نخواهد بود زیرا اگر ضرورت هم اقتضاء کند، ضرورت، حدود دارد و در همه چیز نیست اگر ضرورت در اکثر امور باعث اباحه و جواز است در حوزه دماء موجب جواز نیست.

قاعده حرمة إزالة الحیاة عن کلِّ حیٍّ بغیر حقٍ اگر کار علمی و دانش‌ورزی موجب سلب حیات از حیوان بغیرالحق باشد -گرچه بسیاری از فقهاء سلب حیات از حیوان را علی الإطلاق مُجاز دانسته و حفظ نفس حیوانی را واجب نمی دانند و حداکثر ممکن است ارتکاب به سلب حیات از حیوان را عملی غیر اخلاقی بینگارند نه عملی غیر شرعی ولی- ما معتقدیم سلب حیات از حیوان بغیرالحق مُجاز نیست؛ البته این‌که در چه جاهایی مُجاز است بحث دیگری است لهذا در همین مسئله و ما نحن فیه گاهی ضرورت مهم می شود که در مقام سنجیدن سلب حیات از حیوان با آن چه که در کار علمی و دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری مترتب است، این مسئله اهم از موضوع حفظ حیات حیوان است که در این صورت [سلب حیات از حیوان] مُجاز می شود؛ اگر به این حد نرسد ما معتقدیم به استناد این قاعده -که به مثابه یکی از قواعد فقه پیشنهاد می کنیم- می توان گفت هرگونه و برای هر نوع فعالیت علمی و در هر حدی از دانش‌ورزی قلمرو زیست‌شناسی نمی‌توان ازاله حیات کرد و آن فعل و فعالیت را مُجاز شمرد.

توضیح مبنا قاعده حرمت الازالة حیاة عن کل حی بغیر حق؛ منشأ [حرمت در این قاعده] می تواند چیزی غیر از مسئله ازاله حیات باشد؛ ولی قطعا یکی از وجوه عمده در مثالی که به آن استشهاد خواهم کرد ازاله حیات به غیر حق و لهوی و لغوی از آن و موجود ذی حیات است.

غالب فقها در خصوص طی مسافت کسی که تفنناً و تفرجاً برای شکار می رود نه تنها ۸ فرسخ بلکه ۸۰ فرسخ هم طی مسافت کند نماز او قصر نمی شود و نمی‌تواند روزه‌ خود را افطار کند و در حقیقت سفر مباح قلمداد نمی‌کنند و چون سفر مباح نیست حکم سفر شرعی بر آن مترتب نیست این به چه جهت است؟ این به جهت حفظ نفس محترمه حیوانی است این‌جا قتل انسان مطرح نبوده بلکه قتل حیوان و سلب حیات از آن است ما چنین فتاوایی را بین بزرگان و فقها داریم!

درنتیجه اگر همین حرمت صید لغیر الضروره یا حرمت سلب حیات از حیوان به صورت غیرضروری که برای اکل و رفع حاجت نیست بلکه برای تفرج و تفریح است را به صورت قاعده تلقی کنیم- که در مسئله صوم و صلات سفر آثار و فروعی بر آن مترتب است- می تواند یک قاعده به حساب آید چون فروع جزئیه بسیاری بر آن مترتب است، این قاعده اینجا نیز می‌تواند مورد تمسک ما قرار بگیرد.

قاعده حفظ حرمت مومن اگر دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و فناوری‌های زیستی موجب تخفیف کرامت ذاتی انسان شود- انسان دارای کرامت ذاتی است تا آن‌جا که انسانیت او محفوظ است و تا جایی که خودِ او حریم خویش را به مثابه یک انسان حفظ می‌کند و دیگران نیز حق تجاوز به حریم انسانی او را نخواهند داشت- خود به خود نمی تواند مُجاز باشد اینکه به اعتبار سنجش‌ها، قیاسات و اهم و مهم کردنی بر اساس فقه الأولویات حکم ثانوی «اباحه» پیدا کند یک مطلب دیگر است، فی‌نفسه بخواهیم با تشریح و تجزیه جسد مومن این کار را انجام دهیم مُجاز نبوده و حرام و قابل تأمل خواهد بود.

قاعده وجوب التحفظ علی عِرض المسلم ­_لو علی عِرض الناس: اگر کار علمی در حوزه زیست فناوری و پژوهش و دانش ورزی در زمینه التکنولوژیه الحیویه و کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و تحصیل توان برای اعمال تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست فناورانه باعث خدشه در عِرض افراد شود و آبروی افراد را به مخاطره بیفکند، به اعتبار این عارضِ ثانوی اصل دانش‌ورزی محل تامل و اشکال می‌شود و این قاعده می تواند پشتوانه این مثال و مصداق قلمداد بشود.

قاعده وجوب التحفظ علی سرِّ المسلم أو الناس عن الغیر: اگر کار علمی زیست‌فناورانه در قلمرو حیات باعث افشاء و کشف اسرار انسان‌ها شود مانند اینکه پِی بردن به ژنوم انسانی دستیابی به صندوق أسرار و جعبه سیاه خصوصیات حیاتی یک انسان قلمداد شود یا احیانا با إعمال آن بعضی جهات فاش شود- فرضاً کسی با مطالعه زیست‌فناورانه و صرفا کار علمی در این زمینه پِی می برد که این فرد مرتکب فلان کبیره شده است- این اشاعه فحشاء است، این اشاعه سرِّ یک انسان است و قهرا به مثابه مانع تلقی می‌شود و حکم کار دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری را تحت تاثیر قرار دهد؛ البته همان طور که در خصوص مصادیق قبلی هم اشاره کردیم ممکن است مواردی وجود داشته باشد که ما مُجاز باشیم، مثلا در مسئله اشاعه فحشاء در خصوص پِی بردن به اسرار یک فرد از طریق مطالعه علمی در ژنوم او اگر با رضا و اجازه او باشد، پزشک و زیست‌شناس مؤمن یا بستگان او مانند اینکه به برادر خود اجازه می‌دهد که روی جسم او مطالعه کند یا احیانا آثار اهمّ و فوق العاده مهم و حیاتی دیگری بر این موضوع مترتب می شود در چنین مواقعی استثناء می‌شود ولی اصل بحث ما به اعتبار و به دلالت این قاعده آن است که در این زمینه‌ها کار علمی و پژوهشی باید همراه با احتیاط و لحاظ شرایط و جوانب مسئله صورت ببندد.

مسئله حفظ ژنوم انسانی و DNA افراد از مهم ترین اسرار بلکه شاید بتوان ادعا کرد که مهم‌ترین اسرار آدمی در DNA او نهفته است و مطالعه DNA می تواند با ملاحظات بسیار بسیار جدی و شدیدی همراه باشد.

قاعده حرمت الاضلال: یعنی کار دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و زیست‌فناوری سبب اضلال مردم یا حتی خودِ آن دانشمند شود؛ دانشمندی با مطالعه زیست فناوری در حالی که فاقد دقت ها و زمینه ها و مبانی بسیار مهمی که باید در مشت او باشد وارد کار پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری شود و تصور کند خالق شده و یک موجود زنده را خلق می‌کند.

بحثی که ما عرض کردیم کاربست قوانین حیات که ربانی و خالقانه است و از سوی خالق و باری جعل شده است و ما فقط به اراده او به این قوانین پِی می بریم و به اذن او این قوانین را در چهارچوب احکام شرعی تشریع شده از قِبَلِ او به کار می بندیم این اشکال ندارد و بلکه می تواند منتهی به تحکیم توحید شود اما اگر شخصی چنین ظرفیتی ندارد و بنا شود مطالعات زیست‌فناورانه انجام دهد این آقا در دام شرک و کفر خواهد افتاد یا احیانا مسبب آن می‌شود که دیگران دچار چنین مشکلی شوند که این می‌تواند حکم مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و قائل به حرمت شد چون همان‌طور که قاعده وجوب ارشاد جاهل داریم، خودِ حرمتِ اضلال هم قاعده است و به اتکاء قاعده حرمت اضلال چنین فعل و عملی مُجاز نیست.

قاعده حرمت اضرار به غیر: اگر ما با مطالعه و پژوهش زیست‌فناورانه به غیر ضرر می زنیم و فرد را به یک بیماری مبتلا می کنیم یا مثلا برای آزمایش ویروس برای آنکه چه آثار سوئی بر بدن انسان دارد یا این واکسن چه کارکرد و میزان کارایی در معالجه دارد، آن را به یک انسان ضعیفی تزریق کنیم-چنان‌که امروزه فرنگی‌ها چنین می کنند؛ دهه‌ها و شاید قرون است که مع الأسف بعضی آزمایشات خود را روی رنگین پوست‌ها انجام می‌دهند و حاصل فراچنگ آمده و منافعش را برای سفیدپوست‌ها مورد استفاده قرار می دهند و مع الأسف این انسان‌های مدعی تمدن ولی حقیقتاً وحشی از انسان‌های رنگین‌پوست در حد حیوانات آزمایشگاهی استفاده می کنند- این مُجاز نیست، چنین ضرر رساندن به دیگران برای فعالیتهای علمی مُجاز نیست و قهرا حکمِ مسئله متاثر می‌شود و اولاً باید تدابیری بشود که زیانی متوجه کسی نشود یا حتی خودِ فرد متضرر نشود.

قاعدة الإشتراک الأجیال المختلفه المتتالیه فی الإنتفاع عن مواهب الحیاة و المرافق الطبیعیه: یعنی به محیط زیست و منابع طبیعی لطمه بزنیم و نسل‌های آینده به لحاظ منابع و معادن و مبادی غذایی و یا دارویی دچار مشکل شوند جایز نیست.

قاعدة التقدم حقوق العامه و مصالحها علی حقوق الخاصه و منافعها

قاعده وجوب دفع ضرر محتمل

قاعده وجوب دفع اضرار

قاعده حرمة إفساد البیعه و الطبیعه و قاعده حرمة إهلاک الحرث: اگر کار علمی إدمار مرافق حیویه و نابودسازی مواهب و منابع حیاتی را سبب شود و کار اکتشاف زیست‌فناورانه باعث افساد حیات شود یا احیانا باعث نقص عضو در کسی شود یا باعث هلاک حرث و نسل شود، ما هلاک حرث همچنین هلاک نسل را به مثابه قاعده قبول داریم و قهرا ما را از هر حدود از فعالیت‌های علمی زیست‌فناورانه منع می‌کند.

قاعده إباحه طیّبات وتحریم خبائث و قاعده حرمة التعاون یا الإعانه علی الإثم و العدوان: تبدیل طیّب به خبیث؛ با کار زیست‌فناوری طبی مورد حاجت بشر را به خبیث تبدیل کنیم و مایعی را با تخمیر مُسکِر کنیم و یا فرض کنید اسلحه مُدَمِّره و نابود کننده و غیرمتعارف تولید کنیم که دست انسان ها و حکام وحشی بیفتد این قواعد می توانند مورد تمسک قرار بگیرند و بتوان به آنها استشهاد کرده و احیانا این مصداق و مثال را مُجاز ندانست.

ما قریب به ۲۰ قاعده را این جا شاهد آوردیم برای حوالی ۱۵ مثال و مصداقی که در آن‌جا پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری حکم آن می‌تواند کراهت و عمدتاً حرمت باشد را طرح کردیم و مورد بحث قرار دادیم به همین مقدار اکتفاء می‌کنیم و إن شاء الله جلسه بعد وارد بحث دیگری می شویم و بسا آن فصل دوم از مباحث فقهیه محضه را شروع کنیم.

حکم اباحه در زمینه زیست فناوری

حکم اباحه در زمینه زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

راجع به احکام فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری گفته شد در این محور که اولین فصل از فصول 20 گانه پیشنهادی بود، ما در 3 افق یا رویکرد به بحث خواهیم پرداخت:

اول اصل «مباح بودن» کار علمی در قلمرو زیست فناوری؛ اثبات اباحه بدون ملاحظه عناصر و حیثیات مختلفی که می توانند در حکم دخالت کنند و حکم ثانوی را ایجاب کنند و در آن‌جا اباحه مطلق را اثبات کردیم.

در رویکرد دوم با لحاظ پاره‌ای عوامل و عناصر دخیل و ملاحظات موثر به سمت «استحباب» و یا حسب مورد «وجوب» قائل شدیم؛ به این معنا که بر اساس پاره‌ای ملاحظات بسا حکم اباحه به استحباب یا وجوب تبدیل و ارتقاء پیدا کند.

در رویکرد سوم با حسب ملاحظات دیگری ممکن است در مواقعی به «کراهت» یا «حرمت» قائل بشویم.

با این سه رویکرد اباحه، استحباب و یا وجوب و کراهت یا حرمت است که بحث را پیش می بریم.

لازم به ذکر است همانطور که جلسات قبل بیان شد مجال بحث تفصیلی نیست و نمی توانیم به تفصیل به احکام و ادله آن و مسائل قابل طرح ذیل هریک از فصولی که در ساختار این قسم از فقه پیش‌بینی کرده‌ایم بپردازیم؛ بسا همه فصول را به دلیل ضیق مجال حتی مورد بحث قرار ندهیم، گزیده ای از فصول و در هر فصل نیز گزیده‌ای از مسائل و در هر مسئله نیز گزیده‌ای از ادله را بیان کنیم چون اگر بخواهیم به تفصیل ورود کنیم بقدری مسائل و فروع قابل طرح و فرض است که معلوم نیست در کمتر از 3 یا 4 سال امکان مرور مجموعه احکامی که مترتب بر مسائل می‌شود داشت؛ لهذا به اجمال مرور می کنیم. بحث اباحه را به استناد به پاره‌ای از آیات، روایات و بعضی قواعد (قواعد نظریه، قواعد اخلاقی، قواعد فقهی) تمام کردیم.

متن تهیه‌شده برای کتاب فقه زیست فناوری را مرور می‌کنیم و ادله اثبات فقراتی که در این مسئله آمده را بررسی خواهیم کرد.

متن مسئله دوم این‌گونه است {لو کان شئون البشر الحیویه أو مصالح الأمه الأساس أو التحفظ بیضة الإسلام رهن إکتشاف القوانین المتحکّمه بالکائنات الحیّه و … علی أسرار الحیاة و العلم باتقنیات الحیویه یتبدل جواز السعی فی تلکم الأمور إلی الندب تارةً و إلی الوجوب اُخری}. عوامل و اموری می تواند وارد مسئله «جواز و عدم جواز کار علمی در حوزه زیست فناوری» شود که حکم اولی فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری را- که اباحه بود- به ندب یا حتی وجوب تبدیل کند؛ مثلا شئون حیاتی بشر در گرو کار علمی در قلمرو زیست فناوری باشد، مصالح اساسی امت اسلامی در رهن فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری باشد، حفظ کیان اسلام در رهن چنین فعالیت‌هایی باشد که ما اگر به قوانین حاکم بر موجودات زنده و زیست‌وران و اطلاع بر اسرار زیستی و حیات و علم پیدا کردن به قواعد و فرآیندهای زیستی نپردازیم این شئون و مصالح به مخاطره می‌افتد یعنی شئون و مصالح تامین نمی‌شود؛ حکم از حالت اباحه به حکم ثانوی تغییر می کند؛ حکم ثانوی بر این مسئله و موضوع عارض می شود در نتیجه ممکن است گاهی حکم از اباحه به استحباب تبدیل شود.

مثال اول (استحباب)

{کما لو احتاجت الأمه فی شئونه القضائیه إلی العلم بالتقنیات … الوراثیه}.

برای مثال در مسائل قضایی به مطالعهDNA نیاز شود تا قواعد و ضوابط علمی آن را فهم کنیم و به کار ببندیم، کمترین حالت ممکن این است که اگر این مسئله در یک حد فراتر از نیاز اولیه و غیرضروری فرض شود این حد از مطالعه «مستحب» خواهد بود. در مواقعی فهم این دانش (دانش ژنتیک) و پی بردن به قواعد حاکم بر DNA یک ضرورت است؛ بسیاری از امور و شئون قضایی متوقف بر دست‌یافتن و کاربرد قوانین و قواعد حاکم بر DNAاست؛ در این صورت ممکن است واجب باشد چنان‌که اکنون کما بیش این گونه شده است.

در جهان استفاده از تقنیات الشیفری الوراثیه و DNA یک امر متعارف و بلکه ضروری شده و بسیاری از امور در فرآیند دادرسی جز با اطلاع به این امر مهم و کاربست آن قابل کشف و اثبات نیست و در این صورت ممکن است حکم کار علمی در این باب از حد استحباب به حد وجوب ارتقاء پیدا کند.

مثال دوم(وجوب)

{و کما لو إمتلک العلم ببعض الأسالیب البیولوجیه و استخدامها دورًا هاماً فی الحفاظ علی البیعه و التلخص من المواد الکیمیاویه و السامه و الضاره}.

علم به پاره‌ای از شیوه‌ها و اسلوب‌های بیولوژیک و کاربرد آنها ممکن است نقش فوق العاده تعیین کننده‌ای در حفظ محیط زیست و کاهش مواد شیمیایی و سموم و اعمال روش‌های زیان‌بار در جهت حفاظت محیط زیست در آن کاربرد داشته باشد.

در یک مرتبه‌ای ممکن است کار علمی‌کردن و دست‌یافتن به شیوه‌ها و تقنیات و فرآیندهای جدید متکی بر زیست‌فناوری مستحب باشد و بسا در مواقعی به حد وجوب ارتقاء پیدا کند وقتی امور ضروری حیاتی مربوط به حفظ محیط زیست فقط بر کاربست شیوه‌ها و اسالیب و داده و یافته‌های زیست فناورانه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه متوقف باشد بسا در یک مواقعی و در یک شرایطی و در ظروفی واجب هم قلمداد شود؛ کما اینکه بعضی از امور موجب اشتداد الزام تا حد وجوب بشود.

مثال سوم(وجوب)

{و إلی الوجوب اُخری کما لو إقتضی التحفظ علی علو الإسلام و إعلاء کلمة الحق و الحفاظ علی سیادة المسلمین بالنسبه إلی الآخرین و تنمیة المجتمعة الإسلامی مثلا تحصیل العلم بالتقنیات الحیویه و استخدامها فی المجالات المختلفة أحیانا}.

اگر بخواهیم برتری اسلام و جهان اسلام و سیادت مسلمین را حفظ کنیم، استقلال و عظمت و مجد حتی امنیت مسلمانان را حفظ کنیم و به لحاظ تمدن‌سازی و توسعه و پیشرفت به چنین علمی نیاز داشته باشیم و نیاز و حاجت و اهمیت و ضرورت در حد فوق العاده معتدٌ به و معتنی بهی باشد بسا بر این اساس کار علمی در زمینه زیست فناوری به حد وجوب برسد.

مثال چهارم (وجوب)

{و کما إذا قام الرد علی الشبهات … و الإجابه علیها العلم بماهیة التقنیات الحیویه و الإطلاع علی إختلاف الخلقه عن تلکم التقنیات}.

پاسخ شبهاتی که امروزه از ناحیه یافته‌های زیست‌فناورانه متوجه دین شده بدون اطلاع از فنون و فرآیندهای زیست‌فناوری ممکن نیست ما باید زیست‌فناوری و فنون و فرآیندهای آن را فهم کنیم که حقیقت و تفاوت ماهوی این فرآیندها و فنون با امر خلقت چیست ما پاره‌ای از شبهات را نمی توانیم پاسخ بدهیم و این الزام می‌کند که در این قسمت ورود کنیم.

مثال پنجم (وجوب)

{و کما لو قام معالجة الأمراض الصعبه بالتقنیات و استخدامها فی المجالات الصحیه و الطبیه و الصیدلیه}.

بعضی از بیماری‌های صعب العلاج جز با فرمول‌ها، فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه معالجه نمی‌شود، معالجه انسان‌های مبتلا به این نوع بیماری‌ها در گرو مطالعات علمی و دست‌یافتن به قوانین و سننی است که بر حیات حاکم است و فراچنگ‌آوردن فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه و استخدام این فنون و فرآیندها برای معالجه و درمان است این موضوع می‌تواند حکم مسئله را به حد وجوب ارتقاء بدهد.

مثال ششم (وجوب)

به عنوان یک احتمال مطرح می‌کنیم_ {و کما إذا احتمل إحتمالاً معتدًا به عدم کفائة المصادر التقلیدیه الموجوده لرفع حوائج الجیل الراهن الهامه أو الأجیال الآتیة القریبه و قام إزدیاد الإنتجاد الغذائیه و الدوائیه بالبحث عن مصادر الجدیده لتلکم …}.

گاهی احتمال می رود و الان بسیاری چنین ادعا می کنند و این ادعا در بحثی که اوایل داشتیم رد کردیم، آن‌ها می گویند منابع سنتی غذایی که در معادن طبیعی موجود سراغ داریم برای تغذیه جمعیتِ رو به تزاید کره زمین کفایت نمی‌کند، فرضاً چنین ادعای صحیح باشد حفظ جان انسان‌ها واجب است و از مقاصد اساسی و اصلی تشریع الهی و شریعت است و قهرا اگر چنین ادعا و مبنا و فرضی صحیح باشد باید به این موضوع پرداخت و به پاره‌ای فنون و فرآیندها و شیوه‌های فرآوری خوراکی و فرآیندهای زیست‌فناورانه دست یافت که کمیت و کیفیت احتیاجات غذایی و دوایی بشر را افزایش بدهیم تا بشریت به این مشکل دچار نشود.

مثال هفتم (وجوب)

{ و کما إذا وقایة البیعه المحیطه بالمسلمین بالعلم بالتقنیات الحیویه منحصرا و استعمالها فی الطبیعة أساسا}.

در قطعه و فقره دیگری گفتیم اگر حفاظت از محیط زیست نیازمند به آشنایی با زیست‌فناوری باشد حداقل [کار علمی و کاربرد آن در حوزه زیست‌فناوری] مستحب می‌شود؛ ولی این‌جا فرض کردیم که اگر حفظ محیط زیستی که متعلق به مسلمان‌ها است منحصرا به علم به فرآیندها و فرمول‌ها و شیوه‌های زیست‌فناورانه باشد باتوجه به این‌که حفظ محیط زیست، حفظ زیست و حیات انسانی و حیوانی و نباتی است، ممکن است حکم وجوب شود.

مثال هشتم(وجوب)

{و کما لو قام الصیانه عن المجتمع الإسلامی و آحاد الأمه عن الإغتیال البیولوژی بالإطلاع علی القوانین المتحکّمه بالحیاة و القدره علی إستخدامها}.

امروز در دنیا موضوع ترور بیولوژیکی بسیار جدی مطرح است و موارد متعددی هم مشاهده یا لاأقل ادعا می‌شود. اگر حفظ سلامت و امنیت مسلمان‌ها در گرو آن است که ما با فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه آشنا بشویم و با شیوه‌ای ساخت و داشت و کاربست چنین سلاحی آشنا شده تا بتوانیم آحاد مسلمان‌ها را از ترور بیولوژیکی حفظ کنیم حفظ جان مسلمان‌ها از اوجب واجبات است، از أهمّ مقاصد شریعت قلمداد می‌شود و در نتیجه این بخش از فعالیت علمی زیست‌فناورانه به حد وجوب ارتقاء پیدا می‌کند.

مثال نهم (وجوب)

{و کما لو قام ردع أعداء الأمه و الدوله الإسلامیه و التقابل معهم و الدفاع عن بیضة الإسلام بالإکتشاف تلکم القوانین و الإطلاع علی التقنیات المستعمله فی الکائنات الحیّه و … الأسلحه البیولوژیه و استخدام فنونها عند الضروره}.

ممکن است در شرایطی -که بعید نیست کسی ادعا کند آن شرایط هم‌اکنون موجود است- بازدارندگی دشمنان امت و دولت اسلامی و مقابله به مثل و تقابل با دشمنان و دفاع از کیان و کانون اسلام در گرو آگاهی به قوانین حاکم بر حیات باشد تا با فرآیندهای زیست‌فناورانه آشنا شده و با ساخت سلاح‌های بیلوژیکی آنها را بکار ببندیم.

ما امروزه با دشمنانی بی‌رحم و ضدبشری و ضداخلاق مواجه هستیم ممکن است تولید و داشت و کاربست چنین سلاح‌هایی به حکم اولی مُجاز نباشد اما به حکم ثانوی بسا لازم و واجب شود وقتی دشمن به چنین سلاح‌هایی دست پیدا می‌کند و ممکن است آن را به کار ببندد بلکه روزی چنین سلاح‌هایی را در حمله به کیان اسلام و نظام اسلامی و حیات مسلمین استخدام کند ما نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و اجازه بدهیم دشمن از چنین امکان ویرانگری استفاده کند؛ البته این‌گونه مطالب مخصوصاً مثال مذکور ملاحظات و دقائق و طرائف بسیار دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد.

{و علی أیها الحالٍ و کما مرَّ بما أنَّ إستحباب بتحصیل التکنولوژیه الحیویه أو وجوبها کحکم الثانوی سیکون رهن عناصر و الملاحظات الدخیلة الحکم و موضوعه فإنّه تختلف حکم إکتشاف القوانین المتحکّمه بالحیاة أقسام الکائنات الحیّه بإعتبار … و مراتب التعدیلات و حدودها اُخرًی و إغراض إستخدام التقنیات و ظروفه ثالثةً و لکن نحن لسنا بصدد تفصیل حالیاً إحترازًا عن المدِّ و التطوال فنکتفی بالإجمال}.

این متنی بود که برای اصل مسئله یعنی ارتقاء حکم فعالیت‌های علمی در زمینه زیست‌فناوری از حد اباحه به استحباب بلکه به حد وجوب ارائه کردیم و این متن بحث جلسه گذشته بود.

ما می‌توانیم به بعضی از ادله برای اثبات هریک از فقراتی که در این متن آمد تمسک کنیم در مقام بحث البته به همان شیوه متعارف کار فقهی که باید ابتداءً سراغ آیات و دلایل کتابی سپس سراغ روایات و دلایل روایی آن‌گاه اگر اجماع وجود داشته باشد به سراغ آن باید رفت و سپس به ادله عقلی تمسک کرد همانطور که گذشت قصد ما طرح اجمالی مباحث و فتح باب آن است این مباحث چندان رایج و شایع نیست.

ما یک ورود از جنس فتح باب در فقه مهندسی ژنتیک داریم؛ درنتیجه به اجمال مطالب را بیان کرده و عبور می کنیم لهذا برای اثبات اصل اباحه «کار علمی در زمینه‌های زیست‌فناوری» نسبتاً به تفصیل مخصوصاً در آیات قرآنی تمسک جستیم در این فرع و فرع بعدی نمی‌خواهیم به تفصیل طرح کنیم لهذا می‌خواهیم صرفاً به پاره‌ای از قواعد که پیشتر فهرست آن را ذکر کردیم اشاره کنیم و بگوییم ممکن است برای اثبات فقراتی که بیان کردیم و بحثی که در جلسه گذشته به آن پرداختیم تمسک کرد.

بررسی قواعد

قاعده علو:

اگر بعضی از دستاوردها و نتایج کاربردی فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در حد استحباب باشد می‌توان به قاعده «استحباب مقدمه مستحب» تمسک کرد و اگر کسی به وجوب مقدمه واجب معتقد بود حسب آراء مختلفی که در این زمینه وجود دارد اگر متعلق یک فعل زیست‌فناورانه طی فرآیندهای زیست فناورانه واجب باشد تبعاً علم به آن نیز به مثابه مقدمه واجب، واجب می‌شود در نتیجه می‌توان به قاعده «استحباب مقدمه مستحب» یا «وجوب مقدمه واجب» حسب مورد تمسک کرد؛ کما اینکه در مسئله حفظ علو اسلام و اعلاء کلمه حق و توسعه و پیشرفت مجتمع اسلامی و تمدن‌سازی به قاعده علو[1] تمسک کرد؛ همچنین در مسئله حکم ضرورت حفظ سیادت مسلمین نسبت به دیگران اگر در گرو تحصیل علم به فرآیندهای زیست فناورانه و کشف قواعد و قوانین حاکم بر حوزه زیستی باشد.

قاعده نفی سبیل:

می توانیم به قواعدی مانند قاعده «نفی سبیل» تمسک کنیم، قاعده نفی سبیل صرفاً به دفع سیطره و سلطه کافر بر مسلم محدود نیست بلکه به نظر ما نطاق و قلمرو و گستره این قاعده بسیار وسیع است و بر اساس آن حفاظت از سیادت مسلمین و حتی حفاظت بر علو اسلام می‌تواند با تمسک به قاعده نفس سبیل مورد بحث قرار بگیرد.

قاعده الارشاد:

در آن فقره‌ای که راجع به رد شبهات کلامی و عقیدتی بیان شد اگر توان‌یافتن و امکان‌پیداکردن برای دفع شبهات نسبت به اساس دین در گرو علم به ظرائف فرآیندها و فنون زیست فناورانه باشد- که الان قطعا چنین است- به حکم قاعده «ارشاد» مطالعات علمی در حوزه زیست‌فناوری ضروری می شود.

قاعده تحفظ:

می‌توان به قاعده‌ای به عنوان قاعده «وجوب تفقه در دین» در کنار قاعدة الإرشاد نیز تمسک کرد یا در آن فقره‌ای که در مسئله معالجه امراض صعب العلاج ذکر کردیم می‌توان به قاعده «تحفظ بر حیات» تمسک کرد. آیا حفظ حیات جزء مقاصد اصلی قطعی شارع نیست؟ مگر ممکن است کسی خلاف این را ادعا کند. این می‌تواند قاعده نظری بنیادین فقه و شریعت قلمداد بشود و در چنین مواردی بتوانیم به آن تمسک کنیم.

قاعده اشتراک نسل ها در بهره برداری از مواهب طبیعت:

کما این‌که در مسئله حفاظت از محیط زیست، توسعه منابع غذایی و دوایی آنچنان که نسل حاضر یا حتی نسل‌های آتی از این جهت دچار مشکل نشوند و احیانا بشریت به مخاطره نیفتد می‌توان به قواعدی از قبیل قاعده «اشتراک نسل‌ها در بهره‌برداری از مواهب طبیعت» تمسک کرد.

حسب پاره‌ای آیات می‌توان اثبات کرد که همه نسل‌ها مالک زمین هستند، همه نسل‌ها مالک منابع و ذخایر هستند نسل موجود نمی‌تواند منابع را نابود کند که نسل بعد حیاتش به مخاطره بیفتد، «حفاظت از نسل» به مثابه یک قاعده در این‌جا به کار می‌آید «اشتراک نسل‌ها در انتفاع از مواهب حیات و مرافق طبیعت» در این مسئله به کار می‌آید.

قاعده «حفظ نسل» چنان‌که فساد نسل جایز نیست، حفظ نسل و نیز حفظ حرث به مثابه دو قاعده قابلیت تمسک دارند؛ یا در مسئله حفظ محیط زیستِ مسلمان‌ها نظیر همین است و می‌توان به این قواعد تمسک کرد.

قاعده إعداد القوه:

درمثال نهم که راجع به بازدارندگی دشمنان و خنثی‌سازی ترورهای بیولوژیک و بازداشتن دشمنان دولت و امت اسلامی از تهاجم‌ها و جنگ‌های بیولوژیکی بحث شد، اگر مقابله به مثل و دفاع از کیان اسلام با استفاده از سلاح‌ بیولوژیکی ضرورت داشته و اگر چنین سلاح‌ها و امکاناتی را در اختیار نداشته باشیم کیان و استقلال جهان اسلام و دولت اسلامی به مخاطره بیفتد، در چنین مواقعی به مثابه یک ضرورت باید به کار علمی در حوزه زیست‌فناوری و حتی سلاح‌های بیولوژیک بپردازیم؛ البته چنان‌که عرض شد و تاکید می کنیم با ملاحظات فراوانی که در کنار این امر قابل طرح هستند بر این حوزه و فقره از این مسئله هم می‌توان به قاعده {إعداد القوه} تمسک کرد؛ این اعداد قوه طبعاً شامل اعداد قوه در همه جنبه‌ها و جهات است؛ هم إعداد قوه به مفهوم داشتن‌سلاح‌های‌تامین کننده‌قوه، هم آگاهی از شیوه‌های پدیدآوردن چنین سلاح‌هایی و کیفیت کاربست آنها که همه این‌ها جزء مفهوم إعداد قوه می تواند قلمداد بشود.

قاعده مقابله به مثل:

قاعده مقابله به مثل آن است که شما می‌توانید با دشمن مقابله به مثل کنید و آن‌گونه که دشمن رفتار می‌کند شما باید با او رفتار کنید؛ اگر رفتارهای او ویرانگر و خسارت‌بار است تا زمانی‌که ضرورت ایجاب نکرده باشد حق رفتار مشابه را ندارید اما گاه مسئله به حد ضرورت می‌رسد و حفظ کیان اسلام و مسلمین دقیقاً و منحصراً در گرو چنین مقابله‌ای است و بازدارندگی دشمن جز از این راه میسر نیست؛ در این صورت با تمسک به این قاعده می‌توان گفت ما در این زمینه‌ها جواز مطالعه علمی و تولید امکان و در صورت اضطرار کاربرد آن امکان را پیدا می‌کنیم و بلکه در حد وجوب این می‌تواند اتفاق بیفتد.

در مجموع می‌توان به این سلسله از قواعد برای اثبات استحباب یا وجوب فقراتی که در این مسئله ذکر شد تمسک کرد، به همین میزان کفایت کنیم چنان‌که اگر بخواهیم استدلال کنیم و به سراغ آیات قرآنی برویم می‌توان پاره‌ای از آیات را مطرح و به آن‌ها تمسک کرد اگر سراغ روایات برویم هم چنین است؛ و احیاناً می توان ادله عقلی اقامه کرد ما به ذکر نمونه‌هایی از قواعدی که در این قلمرو و در این مستوی قابل ذکر است اکتفا می‌کنیم و بحث را به پایان می‌بریم که جلسه بعد به سراغ فرض سوم برویم این‌که کار مطالعات علمی زیست‌فناورانه در چه مواردی مکروه یا حرام است.

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتار مطرح می‌کند:

اولین مسئله‌ای که به عنوان نخستین فرع فقهی بر اساس ساختار پیشنهادی برای فقه مهندسی ژنتیک قابل طرح است در دستور بحث داشتیم و آن عبارت از این بود که آیا اصولاً کار علمی در چهارچوب مهندسی ژنتیک و در زمینه زیست‌فناوری مباح است یا نه؟

در تبیین محورهای ۱۵ گانه مربوط به ابعاد و عرصه‌های مرتبط با مهندسی ژنتیک در قسم مباحث کلامی و الهیات و مهندسی ژنتیک بحث شد پاره‌ای شبهات قابل طرح است و باید به آنها پاسخ داد؛ اجمالاً پاسخ شبهات را هم عرض کردیم.

با توجه به نکات و جهاتی که در تقریر شبهات کلامی و الهیاتی مطرح ‌شد از جمله اینکه این اعمال زیست‌فناوری نوعی دخالت در کار خدا و دستکاری خلقت است پس مُجاز نیست بنابراین اینکه آیا مُجاز هستیم وارد عرصه حیات بشویم و قوانین و سنن آن را کشف کنیم و به اسرار حیات پی ببریم اولین سوال است یعنی مطلقاً مُجاز است یا نه تا نوبت برسد به اینکه اگر مقید به قیدی شد حکم چیست یا پس از کشف قواعد و سنن، کاربست و حکم این قواعد و سنن و تصرف در موجودات زنده و کائنات چیست و تا سایر نکاتی که ما در کیفیت، نحوه و منطق تفریع فروع و تفصیل مسائل بحث کرده بودیم.

در نتیجه اولین سوال این بود که آیا اصولاً و علی الإطلاق کار علمی در حوزه زیست‌فناوری مُجاز است یا نیست؟

گفته شد اول به سراغ آیات می‌رویم و قهراً به حسب رویه به سراغ اخبار، در صورت امکان اجماع و بعد به سراغ ادله عقلیه و فطری برویم؛ و احیاناً سایر ادله که اینجا می‌توانند به کار بیایند و پاسخ این پرسش را روشن کنند.

دسته‌هایی از آیات را بحث کردیم، آیاتی که علی الإطلاق ظهور در جواز داشت؛ یعنی به طور عام و مطلق دعوت به کشف قوانین و سنن می‌کرد و آیات دیگری که احیاناً در موارد مهم خاص و همه موارد را در کنار هم مطرح می‌کرد و به نحوی به تدبر عقلی و دراست تجربی در زمینه کشف قوانین و قواعد حاکم بر هستی از نقطه نظر زیست‌شناسی و حیات‌شناسی ترغیب و تشویق می‌کرد، از باب نمونه پاره‌ای از این آیات را طرح و شرح کردیم و نکات و جهاتی که از این آیات قابل اصطیاد بود را توضیح دادیم.

آیات دال بر منع از تحقیق در مسائل زیستی

کمابیش مطرح شده که پاره‌ای از آیات ممکن است در منع ظهور داشته باشند؛ اینکه انسان حق ندارد وارد عرصه پیچیده زیست و حیات بشود و قوانین و قواعد حاکم بر این عرصه خطیر را کشف کند و آن را به کار ببرد؛ البته پاره‌ای از آیات ممکن است فقط در مرحله شناخت قوانین و قواعد زیستی ظهور داشته باشد. بعضی از قواعد یک قدم پیشتر رفته که به نحوی از انحاء در قلمرو زیستیِ زیست‌مندان و زیست‌وران و جانوران وارد شویم و در حیات آنها تصرف کنیم از حداقل تصرف در وجود آنها از حیث تعدیل و تصرف و نوعی دخالت در وجود حیاتی آنها تا مراحل فراتر و بالاتر.

بررسی دلالی آیه ۱۱۹ سوره نساء بر جواز اعمال زیست‌فناوری

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً

قبل از این آیه، آیاتی به عنوان زمینه محتوا آمده است؛ مضمون آیه اینست که شیطان می‌گوید من مردم را گمراه خواهم کرد و به آنها آرزوهای دور و دراز تلقین کرده و آنها را به آرزوهای دور و دراز دلخوش خواهم ساخت؛ آنها را به سمت آرزوهای دست نایافتنی سوق خواهم داد و امر خواهم کرد که گوش حیوانات را به عنوان علامت ببُرند -مثلاً در ظاهر گوش حیوانات را تغییر دهند- و نیز امر خواهم کرد در خلق خدا دست ببَرَند و تغییر ایجاد کنند. و بعد آیه می‌فرماید و هر آن کسی که شیطان را سرپرست یا دوست خویش و امین خویش قلمداد کند- که البته به نظر می آید معنای اول یعنی سرپرست خویش قرار دهد در مقابل خدا- {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} دچار خسارت و زیان آشکار سنگینی شده است.

تشریح اشکال (امر شیطان به تغییر در خلق الله)

در این آیه چند گمراهی از زبان شیطان گفته شده است، گمراهی می‌تواند انواع و مراتب داشته باشد؛ بالاترین آن گمراهی از راه حق و مسیر توحید است و دوم اینکه به آنها آرزوهای طولانی و دور و دراز تلقین خواهم کرد انسان وقتی درگیر آرزوهای بلند و غلط است از واقعیت‌ها دور خواهد افتاد، از حقایق فاصله خواهد گرفت و مشغول دنیا خواهد شد در حقیقت شیطان می‌خواهد بگوید من آن‌ها را مشغول دنیا خواهم کرد و آنها را درگیر مشغولی‌های کاذب خواهم ساخت و سوم اینکه من به آنها دستور خواهم داد که آنها گوش حیوانات را بِبُرَند.

اینجا در روایات هم آمده و مفسرین هم به این پرداختند، یک سنت و عرف جاهلی بوده که گاهی حیوانات را تقسیم کرده و بعضی را نذر بت‌ها و علامت می‌گذاشتند-مثلاً گوش حیوان را می‌بُریدند تا معلوم شود این حیوان نذر بت است- یا اگر مَرکب بود سوار بر آن نشوند و اگر شیرده است شیرِ او را ندوشند و اگر باید از گوشت آن استفاده شود آن را نکشند و گوشتش را مصرف نکنند و اینجا اشاره به این عادت و عرف غلط جاهلی است، چهارم می‌فرماید که دستور خواهم داد که اینها خلق خدا را تغییر دهند.

شاهد مثال عمدتاً این قسمت از آیه است که شیطان می‌گوید من انسان‌ها را به تغییر در خلق خدا سوق خواهم داد، این آیه در نگاه اول این نکته را القاء می‌کند که شیطان آنها را به تغییر تکوین وامی‌دارد ظاهر عبارت «خلقُ الله» یعنی خلقت تکوینی؛ پس اگر کسی وارد فرآیند مطالعه خلقت بشود و قوانین و سنن را کشف کند و به اسرار خلقت و حیات پی‌ببَرد و بعد در خلقت تصرف کند این مُجاز نیست.

به هر حال ظاهر این فقره اینست که تصرف در خلقت، تغییر در خلقت است و ممنوع، منهی و حرام است؛ البته ما فعلاً در مرحله اول مسئله یعنی «کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات» بحث می‌کنیم ولی وقتی این مباحث در حوزه زیست‌فناوری مطرح می‌شود بعضی به این آیه تمسک می‌کنند و می‌خواهند بگویند وقتی تصرف در خلقت جایز نیست، کشف قوانین و قواعد حاکم بر خلقت و پی‌بردن به اسرار حیات [نیز] مستلزم تصرف است غالباً با تصرف و دستکاری و واردشدن در فرآیند زیست موجودات زنده و زیست‌ور باید این اتفاق بیفتد؛ یعنی زمانی‌که حیوان را تماشا کنید و به قوانین و قواعد حیاتی جاری در وجود او پی ببرید بلکه شروع به آزمایش‌کردن، جراحی‌کردن، تغییر یک جزء و قسمی از وجود آن حیوان و جابه‌جاکردن اجزاء می‌کنید اینها همان صورت‌های ساده عمل زیست‌فناوری است؛ هرچند این آیه راجع به اعمال تصرف، تعدیل و تغییر است اما از آن‌جایی که پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات غالباً مستلزم چنین رفتارهایی است خب این نهی شده است؛ هرچند که ممکن است برای پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات در مواردی بدون تصرف و صرفاً با بعضی تجربه‌ها بی‌آنکه تصرفی در وجود موجود مورد مطالعه شده باشد آن قوانین کشف شود ولی غالباً چنین نیست و نوعاً ما باید با تصرفاتی در وجود حیوان زنده به قواعد پی‌ببریم و کشف کنیم.

غالباً این آیه را برای ممنوعیت و حرمت زیست‌فناوری نه تنها کشف قوانین حاکم بر زیست استفاده می‌کنند بلکه به آن استناد می‌کنند.

پس بنابراین به این آیه این‌گونه استدلال می‌شود که زیست‌فناوری و التکنولوجیه الحیویّه تغییر در خلقت است و تغییر در خلقت از اوامر و فعل شیطان است و اگر کسی دست به تغییر خلقت بدهد و در زیست‌وران تصرف کند و در آنها تعدیل، تغییر و تبدیلی ایجاد کند یک نوع عمل شیطانی است و حرام است و با توجه به اینکه مطالعه و تلاش برای کشف قواعد و قوانین هم نوعاً مستلزم طی چنین فرآیندی است پس بنابراین مطالعه برای کشف هم مجاز و مباح نیست.

پاسخ

بحث‌های متعددی را می‌توان ذیل این آیه طرح کرد، ما به اجمال به چند نکته اشاره می‌کنیم یا به تعبیری استشهاد و استدلال به این آیه برای اثبات حرمت زیست‌فناوری روشن شود.

۱.حرمت در تغییر تشریع است نه تکوین

{فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} تغییر در خلقُ الله هرچند در نگاه اول در تغییر تکوینی ظهور دارد ولیکن در روایات و نیز مفسرین نوعاً بیان کرده‌اند که مراد از این فقره تغییر در تشریع است نه در تکوین، علت اینکه افرادی به ظاهر آیه تمسک کرده یا از ظاهر این فقره نهی در تغییر در تکوین فهمیده‌اند احتمالاً اینست که اولاً در کنار فقره قبلی {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ} سخن از تغییر در ظاهر چهارپایان است که مثلاً گوششان را می‌بُرند و علامت می‌زنند که خودِ این یک تصرف در تکوین است چون فقره قبلی این را بیان می‌کند و بلافاصله بعد از آن فرموده {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}؛ چون آن تصرف یک تصرف در ظاهر است.

۲. فعل شیطان در زمینه گمراهی است

احتمالاً در این فقره دوم بلافاصله {فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} آمده است؛ این [قسمت از آیه] حمل به همان تغییر ظاهر و تصرف در تکوین شده است نه تغییر در تشریع در عین اینکه ما در خودِ این آیه اگر دقت کنیم سیاق آن می‌تواند ما را به معنای دقیق‌تر و عمیق‌تر این فقره رهنمون کند.

در این آیه همه بحث از امر شیطان است که فعل و امر او در زمینه‌ها و جهاتی است، «فعل شیطان در اضلال مردم» که وقتی [واژه] «اضلال» گفته می‌شود ظاهراً [به این معنا است که] اگر کسی در راه باشد باید او را گمراه کرد یعنی باید مسبوق به هدایت باشد و کسی باید در مسیر هدایت حرکت کند و بعد ما او را گمراه کنیم که گفته می‌شود اضلال و گمراه شد، شیطان می‌گوید من این‌ها را گمراه می‌کنم؛ یعنی اینها مسبوق به هدایت هستند و اگر به اقتضای فطرت حرکت کنند در مسیر هدایت و توحید حرکت خواهند کرد و به مبداء و معاد توجه و اعتقاد خواهند داشت و اضلال به این معناست؛ پس بحث از گمراهی است.

۳. بریدن گوش نیت شرک‌آلود دارد

فقره بعدی یعنی {وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ} است؛ یعنی انسان‌ها را به آرزوهای دور و دراز وامیدارم و سوق می‌دهم این یک مسئله درونی و ذهنی و فکری است در واقع سخن از یک انحراف فکری و اندیشگی است در فقره سوم که بیشتر سبب شده اذهان به جای توجه به تغییر در تشریع، تغییر در تکوین را فهم کنند اینست که در این فقره از علامت‌گذاری گوش حیوانات سخن گفته است که این یک تصرف ظاهری است؛ اما این معنا و وجه ظاهر آیه است یا به تعبیر دیگری صورت مطلب اینست اما آیا صرف علامت‌زدن گوش مرتکب گناه شده‌ایم و شیطان می‌گوید گوش حیوانات را علامت بزنید یا بِبُرید یا منگنه بزنید یا داغ بزنید یا رنگ کنید؛ آیا اینست و این اشکال دارد؟ یا نه مطلب دقیق و عمیق این فقره اینست که آنها برای بتها نذر می‌کردند؛ یعنی باطن این عمل، عملی مشرکانه است و از این جهت است که شیطان انسان را به آن امر می‌کند؛ یعنی اگر کسی با انگیزه و قصد مشرکانه علامتی در اعضای حیوانی قرار بدهد این مُجاز نیست و اشکال دارد؟

اما اگر مثلاً فرض کنید دو چوپان کلی گوسفند دارند برای اینکه اینها با هم مخلوط نشوند هر کدام گوسفندان خود را به شکلی رنگ می‌کنند یا با یک علامتی مشخص می‌کند و مثلا گوش اینها را می‌بُرد -و معمول هست که گوش حیوانات را علامت می‌زنند یا به دلایلی در آنها تصرف می‌کنند مثلاً گوش سگی که همراه با گله باید به بیابان برود را می‌بُرند برای اینکه مثلا اگر با یک حیوان درنده مثل گرگ درگیر شد گوش سگ را نکَند- آیا این با این قصد اشکال دارد؟ نه چنین چیزی نیست.

مسئله و دغدغه این تصرف در گوش و در یکی از اعضای حیوان نیست بلکه مسئله آیه آن قصد مشرکانه است پس بنابراین این فقره از آیه در ظاهر از یک تصرف در تکوین نهی می‌کند، این نهی متوجه آن نیست بلکه متوجه آن قصد است که این کار را به انگیزه مشرکانه انجام می‌دهد و شیطان از این جهت امر می‌کند.

۴.نکته چهارم تغییر خلق تغییر تکوین نیست

محل بحث ما این مسئله است که تشریع در واقع امر و خلق الهی است و فقره ذیل آیه مؤید این مطلب است و چندین مؤید در اینجا وجود دارد که یکی همین است؛ {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} کسی شیطان را در مقابل خداوند متعال سرپرست خودش اتخاذ کند این خسارت بسیار و آشکاری دیده است. این بحث توحید است یعنی اگر به جای توحید به شرک و کفر پناه ببرد خسارت دیده است.

آیات و روایات مؤید

روایاتی مشیر هستند به اینکه این تغییر خلق الله، تغییر دین الله یا امر الله است.

خبری منسوب به امام باقر (ع) است {عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی‌قَوْلِ اللَّه وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ (ع) دینُ اللهِ }[۱] سوال شد که آقا منظور از این فقره آیه چیست؟ منظور از تغییر خلق الله، تغییر دین الله است. این در تفسیر عیّاشی ذیل آیه آمده است و در بعضی منابع حدیثی ما هم این حدیث ذکر شده است.

روایت دیگری از امام صادق (ع) است {عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ أَمْرَ اللَّهِ بِمَا أَمَرَ بِهِ }[۲] (ما اینها را به عنوان مؤید می‌آوریم به همین جهت خیلی توجه به سند این دو روایت نداریم) منظور تغییر امر الله تحت تاثیر امر شیطان است، اوامر و نواهی الهی است، شیطان امر می‌کند که اوامر و نواهی الهیه را تغییر بدهید یعنی تغییر تشریع است نه تغییر تکوین سیاق آیه این معنا را تایید می‌کند که مراد از تغییر در اینجا تغییر تشریع است و گویی بدعت‌گذاری و ترک شرعیات مورد نظر هست.

آیات دیگری نیز وجود دارد که دقیقاً سخن از شریعت و تشریع و سخن از دین و دین‌باوری و منشأ دین دارد؛ در آنجا هم تعبیر مشابهی آمده که اگر به ظاهر آن آیات هم بخواهیم ملتزم باشیم ممکن است همین فهم را کنیم.

آیه فطرت یعنی آیه ۳۰ سوره روم {فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ} این آیه دستور می‌دهد وجه و صورت خویش را به سمت دین حنیف بچرخان و به آن روی‌ آور؛ آن دین حنیفی که فطرت الهی است؛ فطرتی که بشر را با آن سرشته است در این آیه سخن از دین فطری و دستور گرایش به سوی دین فطری است.

بلافاصله بعد از آن می‌فرماید تبدیل در خلق الهی نیست خب اینجا هم ظاهر آیه هم همین است که سخن از خلق است و خلق هم معطوف به تکوین است این فقره از این آیه ارتباطی به تکوین ندارد چنان‌که آن فقره از آیه محل بحث هم همین‌طور است و به تکوین ارتباط ندارد چون دین فطری است و با تکوین آدمی سازگار و متلائم است و در اینجا هم سخن از دین فطری است و این به این معناست که منشأ دین تغییر نخواهد کرد و آدمی تا ابد و تا آخرین نفر از آدمیان در روی زمین دارای فطرت خواهند بود و فطرت همه آحاد انسانی واحد هست و همه فطرت‌مند هستند و متفطِّر به یک فطرت و سرشته به یک سرشت هستند، اینکه روشن است اما ببینید آنجا هم تعبیر همین است که در خلق الهی تبدیلی نیست اینجا تغییر است و در آیه‌ای که داریم عرض می‌کنیم تبدیل می‌باشد.

این آیه هم مؤید آنست که در آن آیه ما باید تغییر خلق را به جای تغییر تکوین به تغییر تشریع حمل کنیم؛ گرچه منافات ندارد زیرا این آیه تغییر در تکوین و تغییر در فطرت را منتفی می‌داند و همین‌طور بعضی دیگر از آیات و دقت به روایاتی که در ذیل آیه آمده و شواهدی که در سایر آیات الهی وجود دارد به مسئله شریعت معطوف است.

پس بنابراین از این آیه لزوماً تغییر در تکوین همچنین فرآیندهای زیست فناورانه از مصادیق آن باشد محل تأمل است و نمی‌توان به این آیه و بر فرض وجود آیات مشابه برای اثبات حرمت أعمال زیست‌فناوری تمسک کرد تا قائل شویم اگر بنا باشد ما به کشف قوانین دست بزنیم باید نوعی فرآیندهای زیست فناورانه را إعمال کنیم تا قوانین را کشف کنیم یا با کشف قوانین می‌خواهیم بعداً زیست فناوری کنیم.

آن غایتی که مترتب بر فهم این قواعد و قوانین است منهی است پس فهم این قواعد و قوانین هم منهی است، اگر فهمی لاجَرم منتهی به فعلی خواهد شد که آن فعل منهی است، این فهم هم مثلاً باید منهی باشد. کسی بخواهد چنین نتیجه‌ای از این آیه بگیرد که بعضی خواستند چنین بکنن. ما در ادامه به بعضی دیگر از آیات هم تمسک خواهیم کرد و سپس إن شاءالله به سراغ روایات خواهیم رفت.

آرشیو مباحث فقه زیست فناوری

آرشیو مباحث فقه زیست فناوری

درس خارج فقه معاصر در سال‌ جاری ، عصر روزهای پنج شنبه یک ساعت و نیم به مغرب در موضوع «فقه مهندسی ژنتیک و جنگ بیولوژیک» (فقه التکنولوجیا الحیویه و الحرب البیولوجیه) بصورت مجازی برگزار می‌شود. این دروس بصورت برخط (آنلاین) از طریق شبکه ‌اینترنتی (ایشیا/ مدرسه فقاهت) قابل دریافت است.

همچنین برای پیگیری و دریافت آرشیو متن دروس از قسمت ذیل استفاده کنید

جلسه اول
جلسه دوم
جلسه سوم
جلسه چهارم
جلسه پنجم
جلسه ششم
جلسه هفتم
جلسه هشتم
جلسه نهم
جلسه دهم
جلسه یازدهم
جلسه دوازدهم
جلسه سیزدهم
جلسه چهاردهم
جلسه پانزدهم
جلسه شانزدهم
جلسه هفدهم
جلسه هجدهم
جلسه نوزدهم
جلسه بیستم 
جلسه بیست و یکم