انفجار نور، تعبیر زیبای امام خمینی(ره) نشان از نورانیت این نهضت دارد.

انفجار نور، تعبیر زیبای امام خمینی(ره) نشان از نورانیت این نهضت دارد.

انفجار نور، تعبیر زیبایی از امام خمینی(ره) در مورد انقلاب اسلامی بود

رئیس شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران گفت: انفجار نور، تعبیر زیبایی از امام خمینی(ره) در مورد انقلاب اسلامی بود و نشان از نورانیت این نهضت دارد.

آیت الله علی اکبر رشاد در جمع طلاب در یک هزار و صد و بیست و ششمین جلسه درس خارج با گرامیداشت آغاز دهه فجر اظهار داشت:دهه نورانی فجر را گرامی می‌داریم، واژه دهه فجر از گفتمان امام اخذ شد و از ابتکارات ایشان بود.

وی بیان کرد:امام خمینی(ره)، انقلاب را انفجار نور تعبیر کردند، ایشان با اینکه فقیه بود و اصول خاصی همچون فقها داشت، اما در عین حال اینکه فیلسوف و عارفی بود که ادبیات خودرا  دارد و یک رهبر مردمی و توده ای و در متن جمعه به شمار می‌رفت و به زبان مردم با سادگی و روان، سخن می‌گفت.

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزو‌ی‌ امام رضا(ع) عنوان کرد:ایشان در کنار این ویژگی‌ها، در عین حال نیز ادیب و شاعری زبردست بود و اشعار قوی دارد و البته شعر متاخر ایشان شعر عرفانی بود که بعد از انقلاب در سال 68 گفتند و در مجموعه‌ای نیز نگارش شد.

وی تصریح کرد: این شعری است که به اشعار حافظ نزدیک‌تر است، بنده توفیق داشتم دیوران حضرت امام را تدوین کرده‌ام در مقدمه آن ادوار ادبیات امام را توضیح داده‌ام .

آیت‌الله رشاد خاطرنشان کرد:ایشان، به رسم عادت، در لا به لای روزنامه ها و گزارش‌های محرمانه‌شان، اشعاری را با خط زیبا می‌نوشته‌اند و در شعر، ادبیات خاص خودشان را داشتند و در این زمینه صاحب سبک بودند.

وی گفت:بنیانگذار انقلاب اسلامی حتی در بیانیه‌هایشان نیز چنین سبک و قلمی به روز داشتند که تاثیر بسیار زیادی در جامعه داشت و ملت ایران را با نهضت ایشان همراه ساخت.

مؤسس و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود:تعبیر انفجار نور در اقع ترکیب زیبایی بود که ایشان در مورد انقلاب اسلامی به کار گرفت.

وی بیان کرد:گرامی می داریم این ایام را و به روح پرفتوح این مرد عظیم تاریخ ساز تبریک می گوییم و خدا را شکر می‌کنیم که میراث او توسط فرزندانش حفظ شد و از محضر خلف صالح ایشان یعنی رهبر انقلاب که فردی شجاع و پرنبوغ و هوشمند و قدرتمند و در عین حال مظلومند بهره می‌گیریم.

آیت‌الله رشاد عنوان کرد:همچنین این ایام را به همه ملت و مستضعفین جهان و نیروهای مقاومت تبریک عرض می‌کنیم و یاد و خاطرات شهدا و رهروان این نهضت را زنده نگه می‌داریم.

وی با اشاره به مقاصد شریعت تصریح کرد: یکی از رسالت‌های دین، حفظ بشریت است و اسلام می خواهد در خاندان نیز نسب را حفظ کند.

تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) اظهار داشت: بلایی که بر سر کشورهای توسعه یافته آمده این است که نسب در این کشورها گم می شود و از این رو خانواده‌های تک والدینی را می پذیرند.

وی گفت: این رویه، برگشت به دوران جاهلیت است، چرا که نَسب قداست دارد و باید حفظ شود خدای متعال در چند مورد در گفتگو با پیامبر(ص) به این مساله اشاره دارد.

آیت‌الله رشاد افزود:گم شدن نسب در جوامع پیشرفته و غربی فاجعه است و زمینه فروپاشی خانواده ها را به وجود اورده است.

وی تصریح کرد:شکل گیری نهاد خانواده از مقاصد شریعت است تا اصل و نسب حفظ شود، در دنیایی که بسیاری از حیوانات خانواده دارند و این حریم را حفظ می کنند، برخی از انسانها حاضر به حفظ نسب و حریم خانواده نیستند و برخلاف فطرت خویش حرکت می‌کنند.

پیروزی انقلاب اسلامی به نفع همه ادیان جهان بود

پیروزی انقلاب اسلامی به نفع همه ادیان جهان بود

آیت الله علی اکبر رشاد رئیس و مؤسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت یوم الله ۲۲ بهمن طی سخنانی اظهار داشت: افزون بر ۴۰ سال از آن رویداد عظیم تاریخی و تاریخ ساز سپری شده است به رغم اینکه همه قدرت‌های استکباری و مبادی قدرت و ثروت در مقابل این انقلاب صف آرایی کردند و هر دم دسیسه و توطئه‌ای ایجاد می‌کنند اما با عنایت الهی این نهضت عظیم همچنان راه خویش را طی و روز افزون رو به سوی قدرت گرفتن و توسعه یافتن حرکت می‌کند.

رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران ادامه داد: زمانی ما در درون مرزها مورد تهدید قرار می‌گرفتیم اما امروز این ما هستیم که در فرا مرزها جبهه کفر و استکبار را تهدید می‌کنیم. در ابعاد مختلف این انقلاب و نظام بر آمده از آن، رو به گسترش و اقتدار است. نقطه ضعفی که ما با آن مواجه هستیم عدم تدبیر و شاید عدم توان برای باز گفت آن چیزی است که در این مقطع از تاریخ ایران، منطقه و جهان اسلام رخ داده است.

این استاد درس خارج بیان کرد: انقلاب اسلامی در مقطعی در جهان صورت تحقق بست که همه انقلاب‌ها در جای جای جهان رو به زوال رفت، جریان اصلاح طلبی در دنیا بنا را بر این نهاد که دیگر انقلاب در جهان رخ ندهد، شاید بزرگترین انقلاب تاریخ بشر که انقلاب‌های مارکسیستی بود بخش عمده جهان را فرا گرفته بود، در شرق عالم و شرق غرب همه جا این مارکسیسم بود که سلطه و سیطره داشت، تنها بخش کوچکی از جمعیت جهان خارج از پوشش دولت‌های مارکسیستی، کمونیستی و سوسیالیستی بودند.

وی افزود: برای مثال تنها یک کشور چین که بیش از یک میلیارد جمعیت داشت و روسیه که در آن زمان به عنوان شوروی محسوب می‌شد قریب به ۱۵ کشور بود که با عنوان بزرگترین سرزمین و جغرافیا در سیطره مارکسیسم قرار داشت، در اروپا نیز مناطق فراوانی در سیطره کمونیسم بود در آسیا، آفریقا و هر جای عالم کسی می‌خواست سخن از انقلاب داشته باشد باید با ادبیات مارکسیستی سخن می‌گفت و با رفتارهای مارکسیستی عمل می‌کرد.

آیت الله رشاد اضافه کرد: مراد از رفتارهای مارکسیستی آن است که لزوماً با جنگ مسلحانه، چریکی و ترور می‌خواستند قدرت خود را به حاکمان منطقه و … ثابت کنند. بحث کلام و کتاب نبود، سخن و سیره نبود که حرف اول را بزند و جامعه را رو به تغییر هدایت کند. بر همین اساس قدرت‌ها تصمیم گرفتند همه این انقلاب‌ها را سرکوب و نابود کنند و انقلابی در میان نباشد و چنین نیز کردند و در همه عالم انقلاب‌ها فروکش کردند فروپاشیده شدند و در اوج این روند در جهان و اوج روند ضدیت با دین که بخش بزرگی از جهان برجسته‌ترین شعارش این بود که دین افیون توده‌ها است در چنین شرایطی که دوره دین و دینداری تمام شده است و دین داران نیز اگر می‌خواستند حرف بزنند باید با ادبیات مارکسیستی سخن می‌گفتند انقلاب اسلامی ظهور کرد.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: خاطرم هست معمم ها و طلابی در قم و تهران بودند که ادبیاتشان ادبیات مارکسیستی بود و مارکسیسم بین معمم ها و طلاب تا بخش زیادی نفوذ کرده بود. بودند طلبه‌هایی که در قم به جرم گرایش‌های مارکسیستی ولو اندک شمار بعد از انقلاب دستگیر شدند، کتاب‌هایی که توسط برخی چهره‌های شناخته شده نوشته می‌شد متأثر از ادبیات مارکسیستی بود، حتی در کتاب تفسیر یکی از مشاهیر زمانی که نوشته‌های آن خوانده می‌شود احساس می‌شود که ادبیات نویسنده تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفته است، تفسیر مارکسیستی در همین تهران انجام گرفت و برخی چهره‌هایی که امروز نیز از چهره‌های سیاسی هستند آن زمان تفسیر می‌گفتند و قرآن کریم را مارکسیستی تفسیر می‌کردند.

رشاد گفت: در دوره‌ای که بنا نبود انقلابی در جهان رخ دهد و هر انقلاب دیگری که رخ می‌داد سرکوب می‌شد و در حالی که از جمعیت ۵ میلیاردی کره زمین قطعاً جمعیتی بالغ بر ۴ میلیارد آن تحت سیطره قدرت‌های رسماً مارکسیستی و یا گرایش مارکسیستی بودند در چنین شرایطی حضرت امام علم انقلاب را بر کف گرفت و به دوش کشید، هم انقلاب انجام داد و هم انقلاب دینی به راه انداخت؛ این حرکت بر خلاف حرکت تاریخ بود.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران ادامه داد: در چنین فضایی که در دنیا حاکم بود انقلاب دینی کردن هنر بزرگی محسوب می‌شد که حضرت امام انجام داد و چرخش در تاریخ ایجاد کرد بعدها گورباچف و سران برجسته شرق آن روزگار و حتی در غرب نیز سران آن بعدها اعتراف کردند که حضرت امام قرن‌ها جلوتر از زمان خودش فکر می‌کرد و چیزهایی می‌فهمید که ما نمی‌فهمیدیم و چیزهایی را می‌دید که ما نمی‌دیدیم.خاطرم هست در یک سفری که یکی از رهبران برجسته دین مسیحیت به ایران داشت درباره امام گفت او مرد بزرگی بود که در تاریخ چرخش ایجاد کرد در حالی که جهان شتابان به سوی مادیت، کفر و شرک می‌تاخت و پیش می‌رفت این مرد جریان تاریخ را به سمت دین تغییر داد و در این چرخش تنها شما مسلمانان نبودید که سود کردید بلکه همه ادیان سود کردند و انقلاب اسلامی به نفع همه ادیان تمام شد، او در حالی که دنیا برخلاف دین و جریان دینی حرکت می‌کرد در تاریخ چرخشی ایجاد کرد تا مجدد دنیا به سمت دین حرکت کند.

رشاد بیان کرد: اگر کسی امروز را با پنجاه سال پیش مقایسه کند و معلوم شود که دینداری در عالم چه وضعی پیدا کرده مشخص می‌شود انقلاب اسلامی چه تحولی به همراه داشته است. زمانی در همین ایران و در دهه ۵۰ بعضی از چهره‌هایی که اگر نام برده شود انسان تعجب می‌کند از چهره‌هایی بودند که سیل‌آسا جمعیت را به سمت دین سوق می‌دادند اما هنگام اذان خجالت می‌کشیدند در میان جمعیت بلند شوند و نماز بخوانند، زیرا جو و فضا به گونه‌ای بود که گویی نماز خواندن از کارهای قبیح محسوب می‌شد اما امروز ملاحظه می‌شود که در اخبار بیان می‌شود که جمعیت میلیونی اعتکاف با حضور جوانان و نوجوانان در مساجد برگزار می‌شود. در فضای عالم تحولات خوبی در حوزه دینی به وجود آمده است.

وی افزود: که اگر در این زمینه مطالعات صورت بپذیرد مشخص می‌شود تا چه میزان چرخش در کار معرفت و فهم بشر از هستی به وجود آمده است، تحولاتی که در خود ایران به وجود آمده بسیار حائز اهمیت است به گونه‌ای که امروز همزمان ده‌ها دانش نو بخصوص در حوزه‌های علوم انسانی و حکمی در حال تولید است.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: در همین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بر روی افزون بر ۷۰ فلسفه مضاف کار شده و در حال انجام است و چند جلد کتاب و مقاله در این زمینه تألیف و منتشر شده است در حالی که خیلی از این موارد پیش از انقلاب نبود آنچه که در حوزه معرفت و علم و در حوزه‌های دانش‌های دینی رخ داده همه در سایه انقلاب اسلامی بوده است. انقلاب اسلامی اتفاق عظیمی بود که رخ داد.

معنویت؛ جوهره اصلی انقلاب

معنویت؛ جوهره اصلی انقلاب

انقلاب اسلامی ایران به‌مثابه رخدادی سیاسی ـ الهی، از چنان ماهیت پیچیده و تودرتویی برخوردار است که نظریه‌پردازان در تطبیق تئوری‌های مرسوم و رایج انقلاب به انقلاب اسلامی دچار مشکل شده و ناگزیر از رفو کردن و ترمیم‌های پیاپی و متعدد در تئوری‌های خود شده‌اند.

این اشکال شاید از آن‌جا ناشی می‌شود که غالب تحلیلگران و نهادهای تحقیقاتی، در ارزیابی و سنجش تحولات انقلاب، معاییر مادی، تجربی و پوزیتویستی صرف را مبنا قرار می‌دهند و برحسب قواعد ماتریالیستی به تحلیل چیزی می‌پردازند که به‌واقع پیش از این عالم، به عالم ملکوت تعلق دارد و بیش از آن که رخدادی سیاسی و این جهانی به‌شمار آید، تجلی اسم “الله اکبر” شناخته می‌شود.

آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، مؤسس و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی، که افزون بر جامعیّت علمی و مراتب فلسفی، خود از سابقون انقلاب و نمایندگان معرفتی آن است، در گفت‌وگو با تسنیم، از باطن ملکوتی و معنوی انقلاب سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که در بازخوانی این واقعه متضلّع و پردامنه نباید نگرش معنوی را از دست نهاد.

مشروح گفت‌وگوی خبرگزاری تسنیم را با رییس و موسس پژوهشگاه و عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در زیر می‌خوانید:
*همان طور که استحضار دارید انقلاب اسلامی ایران با ارایه هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی بدیع خود که ریشه در تعالیم مقدس دین اسلام داشت، تعریف جدیدی از روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی عرضه کرد؛ بااین‌همه هنوز در محافل آکادمیک و پژوهشی ما، درباره علل، ماهیت و زمینه‌های انقلاب اسلامی ایران بحثی مُقنع که بتواند تمام ابعاد و زوایا و خَبایای آن را توصیف و تحلیل کند به چشم نمی‌خورد؛ به‌اعتقاد شما این مشکل از کجا ناشی می‌شود و تعریف خود شما از انقلاب چیست؟

انقلاب اسلامی یک پدیده نیست، انقلابی به‌مفهوم لغوی آن یا حتی به‌مفهوم اصطلاحی رایج آن نیست که تنها یک دگرگونی که دفعتاً اتفاق می‌افتد، قلمداد شود. این انقلاب به‌مثابه یک اتفاقی که بعضی از شئون جامعه را در کشور تغییر داده باشد تلقی نمی‌شود، اگر هم پدیده است، پدیده‌ای پویاست و هرگز متوقف نمی‌گردد، اگر پدیده است، پدیده‌ای پایدار است و ان‌شاءالله زوال نمی‌پذیرد،
انقلابی که در عصر افول انقلاب‌ها، روزافزون رو به گسترش است. در روزگاری که انقلاب کردن به‌تعبیر عامیانه ورافتاده بود و همه انقلاب‌ها در سراسر جهان و عظیم‌ترین آن‌ها که بخش بزرگی از جهان را فرا گرفته بود مانند انقلاب‌های چپ و انقلاب‌های مارکسیستی، سقوط کردند، در چنین روزگاری انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، درست یک حرکت به‌ظاهر خلاف روند عادی جهانی.

*همان طور که اشاره کردید اگر ما جهات مختلفی را برای انقلاب اسلامی در نظر بگیریم، قطعاً یکی از این جهات که باید مورد توجه قرار بگیرد این حیث است که از نظر متفکران آن روزگار، عصر انقلاب در دنیا سپری شده بود و همه از “اصلاح” سخن می‌گفتند، اما انقلاب اسلامی، اساس این نگرش و روند را تغییر داد.

بله دقیقاً، اصلاً در آن روزگار این شعار جا افتاده بود که دین، افیون توده‌هاست. این انقلاب آمد و این تئوری پذیرفته را که بسا صدها میلیون انسان آن را باور کرده بودند ابطال نمود و ثابت کرد که دین افیون توده‌ها نیست بلکه برانگیزنده توده‌هاست، شور و شورش و شعور از دین برمی‌خیزد.
یکی از جهات دیگری هم که کمتر به آن توجه شده است تحلیل انقلاب با نگرش معنوی است، این نگاه، نگاهی بسیار خوب و تفطّنی است به این جهت که حیث باطنی انقلاب و ژرفای انقلاب بود که شاه را از کشور بیرون کرد.

*منظورتان این است که جوهره اصلی انقلاب “معنویت” بود نه امور مادی و عینی تاریخی؟

بله، ببینید! در طول تاریخ و در جوامع مختلف شاهان زیادی از سوی ملل برخاسته بیرون رانده شده‌اند و این اصلاً اتفاقی تازه‌ای نبود، گرچه سلطنت و نظام پادشاهی در ایران ریشه‌دار بود و در کمتر نقطه‌ای از جهان چنین رژیم پایدار و پرپیشینه‌ا‌ی سقوط کرده است چون در غالب کشورها، رژیم‌های پایدار این‌چنینی مانده‌اند.

به‌هرحال هنوز که هنوز است جوامعی بر پایه‌ نظام سلطنتی اداره می‌شوند اما در ایران جمهوریت آمد و سلطنت برگشت که این بسیار مهم بود و مهم‌تر از آن، این جهت بود که این انقلاب آمد و ماهیت انقلاب کردن را تغییر داد، جهت‌گیری انقلابی بودن را تغییر داد، هرچه معنوی‌تر و باتقواتر و آخرت‌باورتر، انقلابی‌تر.

این انقلاب همه چیز را تغییر داد، اگر بخواهیم ویژگی‌ها به‌معنای اختصاصات انقلاب اسلامی را برشمریم، فهرست بلندی خواهد شد، یکی از آن جهات همین حیث معنوی بودن انقلاب اسلامی است که شما هم به آن اشاره کردید.

این واقعه، واقعه‌ای معنوی و آخرالزمانی بود، به‌تعبیری که می‌تواند یکی از حلقات سلسله معنوی وحیانی الهی ـ که در طول تاریخ رخ داده است و غالباً انبیای الهی با الهام از سپهر الهی سرحلقه این حلقات بودند ـ باشد. این بار هرچند یک مرد الهی اما غیر از پیامبر ولی با تمام آن حالات و روحیات و خصوصیات که اولیای الهی دارند، یک مرد معنا، یک مرد معرفت و یک مرد عرفان آمد و وارد عرصه شد.

*اما به‌نظر می‌رسد از نظر آحاد جامعه، جهاد سیاسی و حماسی حضرت امام خمینی(ره) برجسته‌تر بوده است و بیشتر این وجه ایشان دیده شده است و در این شرایط بسیاری از وجوه شخصیتی حضرت امام(ره)، از جمله این حیث که ایشان بیش از آن که یک سیاستمدار (در معنای مرسوم و متعارف کلمه) باشد یا حتی فقیه و اصولی باشد، یک عارف بوده، دیده نشده است.

همین طور است، ایشان عارفی بود که هم در مقام معرفت و نظر و هم در مقام عمل و سلوک عارف بود و به مراتبی از جهات معنوی، جهات سلوکی و جهات عرفانی دست یافته بود و بسیاری از امور او از این منظر قابل مطالعه است، بسیاری از اتفاق‌هایی که رقم زد، باید از این جایگاه و پایگاه دیده و مطالعه شود.

در قضیه پیامی که حضرت امام(ره) برای گورباچف فرستادند، سقوط امپریالیسم غربی را پیش‌بینی کردند، حاج احمدآقا می‌گفتند یک روز صبح امام بیرون آمدند و این پیام را نوشته بودند و ترکیب را هم مشخص کرده بودند. امام(ره) زمانی که چیزی می‌نوشتند حتی یک تکه مقوا هم زیر دست خود نمی‌گذاشتند، پیرمردی 80ساله با آن ادبیات زیبا، حماسی و شورانگیز به همین سادگی می‌نوشتند.

استحضار دارید که دیوان حضرت امام را بنده گردآوری کردم، اشعار ایشان را که نگاه می‌کردم تماماً و شاید هم تمام اشعاری که در دهه شصت توسط ایشان نوشته شده بود، عموماً لابه‌لای روزنامه‌ها و خبرنامه‌ها به نگارش درآمده بود، مثلاً خبرنامه‌ای را خوانده بودند و در حاشیه آن شعر نوشته بودند.

شعرا معمولاً در سکوت و با توجه می‌نشینند، شعر را می‌نویسند و ویرایش می‌کنند، ولی ایشان در لابه‌لای امورات خود و حتی خواندن اخبار یا گزارشی که برای ایشان ارسال شده بود، شعری نوشته بودند؛ که البته بعداً بخش‌های عمده این اشعار را در تقویمی که خانم فاطمه طباطبایی به امام داده بودند و از ایشان خواسته بودند آن‌ها را پاک‌نویس و مرتب‌سازی کنند، نوشته بودند.

غرض این بود که بگویم ایشان آمده بودند، نامه را نوشته بودند و پیش‌بینی کرده بودند که امپریالیسم چپ سقوط می‌کند و آن پیش‌بینی عظیم در آن پیام نوشته شده بود که مارکسیسم به تاریخ خواهد پیوست و شما به امریکا پناه نبرید به سمت ما بیاید. جا دارد تا مضامین این پیام مورد مطالعه قرار گیرد. ما هیچ کاری در این بخش نکردیم حتی هیچ گونه ساده نگاری در خصوص آن پیام تاریخی، برای فهم بیشتر این افراد هم صورت نگرفته است.

شخصی را در تاریخ سراغ دارید که پسرش فردی مانند حاج آقا مصطفی باشد؟ شخصیتی که قطعاً ایشان در فلسفه، در اصول، در تفسیر نابغه بودند و من تصورم این است که این بزرگوار اگر می‌ماند و فلسفه را ادامه می‌داد، مکتبی جدید تاسیس می‌نمود. قالب مشهورات فلسفی ما را ایشان نقد کرده است و یک مجموعه فلسفی به نگارش درآورده که متاسفانه در همان حمله‌هایی که به بیت حضرت امام(ره) صورت می‌گرفت، مفقود شده است.

همشیره ایشان، خانم دکتر مصطفوی رساله دکتری خود را نیز در جستجوی این مجموعه فلسفی ادامه داد. این نشان می‌دهد که این مرد نگاهی جدی، شجاعانه و نقادانه نسبت به فلاسفه دارد. ایشان در اصول انصافا حرف نو داشته‌اند. در خیلی از جاها یا حرف نو داشتند و یا حرف‌های دیگران را نقد اساسی می‌کردند. تفسیر ایشان نیز به همین روال بوده که حتی یک جلد و نیم تفسیر پرحجم از ایشان فقط برای سوره حمد است که نشان می‌دهد ایشان مفسری برجسته نیز بودند.

امام(ره) فرمود که: مصطفی امید آینده اسلام است. امام احساساتی نبودند که بخواهند از سر احساسات این سخن را گفته باشند. حتی روزی که حاج آقا مصطفی به رحمت خدا رفتند امام درس خود را ترک نکردند و بعد از درس به منزل پسرشان آمدند. وقتی هم این خبر به گوش امام رسید امام فرمودند: این از الطاف خفیه الهی است. هر طور فکر می‌کردیم متوجه نمی‌شدیم که چگونه شهادت حاج آقا مصطفی می‌تواند از الطاف خفیه الهی باشد. ایشان فرزند امام بودند، امام باید غمگین می‌شدند اما آن جمله را فرمودند.

حاج آقا مصطفی یک نابغه، یک فاضل و یک استاد بودند. حالا متوجه شدیم که اگر رحلت ایشان پیش نمی‌آمد انقلاب صورت نمی‌گرفت.

رحلت ایشان بهانه شد برای شکسته شدن تمام مرزها. هنگامی که جنگ واقع شد امام باز هم این تعبیر را فرمودند که جنگ از الطاف خفیه الهی است. حالا تازه بعد از چهل و چند سال متوجه می‌شویم که چطور جنگ از الطاف خفیه الهی است.

اگر جنگی نمی‌بود آیا این اقتدار وجود داشت؟ آیا این قدرت موشکی به وجود می‌آمد؟ آیا این ابهتی که جمهوری اسلامی در دنیا پیدا کرده، پیدا می‌شد؟ آیا این ترسی که ابر قدرت‌ها و مستکبرین از جمهوری اسلامی و انقلاب و ملت ما دارند در دلشان می‌بود، این‌ها هشت سال مقاومت را دیدند.

*شما به عنوان استادی ممحّض در حوزه فلسفه اسلامی که با اندیشه‌ها، چهره‌ها و دانشوران این عرصه، آشنایی بلاواسطه و مستقیم دارید؛ کدام وجه از وجوه اندیشگی امام (ره) را برجسته‌تر می‌یابید؟

بنده در همان مقدمه دیوان امام(ره) این یادداشت را نوشته‌ام که اصولاً امام فقیه بود، اصولی بود، فیلسوف بود و اسفارگوی برجسته‌ای بود. دو نفر بودند که اسفار می‌گفتند، علامه طباطبایی و حضرت امام(ره). با پیام مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله تعالی علیه، مرحوم علامه درسشان را تعطیل ‌کردند، امام هم درس خود را تعطیل کردند و گفتند من از مرجعیت اطاعت می‌کنم، یعنی امام در تراز علامه طباطبایی (ره)، استاد مسلم حکمت و عرفان بودند.

تمام کتاب‌ها و نقدهای ایشان برای دوره جوانی و قبل از میان‌سالی ایشان است. مرحوم استاد مطهری و آقای منتظری که شاگردهای اول حضرت امام بودند اول شاگرد فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بودند، بعد شاگرد اصول و فقه ایشان شدند. یعنی آن‌ها درخواست می‌کنند که امام درس خارج فقه و اصول شروع کنند و امام همزمان و همراه با شاگردان خود درس خارج فقه اصول شروع می‌کنند و با شاگردهای خود به درس آیت‌الله بروجردی می‌رفتند. یعنی امام اول عارف است بعد اصولی و سپس سیاستمدار شده است.

*با این تقریر به نظر می‌رسد که از نظر شما، میان دو حوزه معرفت عرفانی و سیاسی، به لحاظ معرفت‌شناختی، نسبت تمانعی برقرار نیست.

بله. به عقیده بنده مایه‌های انقلابی‌گری امام(ره) از عرفان ایشان آغاز شده است و ریشه در حس عرفانی و سلوکی ایشان دارد و این سّر توفیق است. این سّر موفقیت‌هاست و این سّر فتوحاتی است که اتفاق می‌افتد، سد‌ها شکسته می‌شود و همه حرف‌ها تغییر می‌کند.

بیش از صد سال بود که انقلابیون جز به جنگ مسلحانه فکر نمی‌کردند، اصلاً معنی نداشت انقلابی بودن و مسلحانه نجنگیدن. حتماً باید با ترور و حمله و جنگ مسلحانه به انقلاب فکر می‌کردند. امام رویه مبارزه را هم تغییر دادند و هیچ وقت دست به سلاح نبردند.

بعضی‌ها به ملاقات امام(ره) رفتند و اصرار کردند ولی ایشان هرگز اجازه ندادند که از اسلحه استفاده شود. همان بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه هم ایشان فرمان جهاد و دست بردن به سلاح را نداد و فقط تهدید کرد و فرمودند: حکومت نظامی را نقض کنید در غیر این صورت ممکن است ما کار دیگری بکنیم.

امام هیچ گاه نفرمودند که ما سلاح به دست می‌شویم، همان‌طور که سلاح به دست مردم هم افتاد ولی هرگز ایشان فرمان جنگ مسلحانه ندادند و انقلاب را بر کلام و کتاب بنا نهادند. با این روش همه رویه‌ها و سنت‌ها تغییر کرد.

واقعا با انقلاب اسلامی تمام عادت‌ها شکسته شد. افسوس که چنین اتفاق عظیمی بی‌دخالت امثال بنده، همچنان و به لطف خدا پایدار و پویا است و ادامه پیدا می‌کند و روزافزون در حال درنوردیدن مرزهاست.

*اجازه بدهید به عنوان جمع‌بندی نهایی بحث، انقلاب اسلامی ایران را از منظری عملگرایانه بررسی کنیم و دیدگاه شما را درباره صورت‌بندی و نظم جدیدی که انقلاب و امام (ره) دایرمدار آن بودند جویا شویم. به اعتقاد شما این صورت‌بندی و نظم جدید توانست به نتایج ملموس و مطلوبی هم منتهی شود؟

من پاسخ شما را با طرح یک سوال مشخص می‌دهم؛ ما امروز قوی‌تر هستیم یا 40 سال پیش؟ قطعاً امروز ما قطبی در جهان هستیم و یک طرف تمامی مسائل در عالم، ایران است. کسی می‌تواند در جهان امروز تصمیمی بگیرد و کاری انجام دهد و اقدامی کند که ما یک طرف آن قضیه نباشیم؟ امکان ندارد.یکی از این روایات که وعده و نوید امن انقلاب اسلامی در آن آمده است، تصدیق نام امام (ره) است. این دیگر تحلیل نیست، در جلد هفتاد و سوم “بِحار”، مرحوم علامه مجلسی روایتی نقل می‌کند که خلفای اول و دوم و سوم در نزدیک منزل پیامبر(ص) ایستادند، حضرت علی (ع) نیز حضور داشتند. پیامبر از منزل بیرون آمده و روبروی حضرت علی(ع) نشستند و شروع به بحث در خصوص قومی کردند. خلفا سوال کردند که این قوم کجا هستند؟ حضرت پاسخ ندادند. هر کدام از خلفا سوال کردند حضرت پاسخی ندادند تا زمانی که حضرت علی(ع) پرسیدند این قوم چه کسانی هستند؟ که پیامبر(ص) پاسخ دادند ایشان شیعیان تو هستند و ویژگی‌ها و صفاتی از جمله دوست داشتن “روح‌الله” بدون دوست داشتن مال را ذکر فرمودند.

انقلاب اسلامی پدیده ای پویا، پایدار و بدون توقف است

انقلاب اسلامی پدیده ای پویا، پایدار و بدون توقف است

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به پاس ده‌ها سال خدمات علمی و انقلابی دکتر محمدی و تالیف آثار ممتاز در عرصه انقلاب اسلامی، “آیین‌ نکوداشت مقام علمی و فرهنگی استاد منوچهر محمدی” با حضور و سخنرانی آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، آیت‌الله صدیقی، حجت‌الاسلام رضا غلامی و تعدادی دیگر از اساتید حوزه و دانشگاه، شامگاه سه‌شنبه مورخ ۲۸ دی‌ماه جاری در محل مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه) برگزار شد.

آیت‌الله علی‌اکبر رشاد با حضور در این مراسم ضمن قدردانی از برگزار کنندگان آن گفت: خداوند را شاکرم که این سعادت نصیب شد تا در مراسمی برای ادب‌گذاری نسبت به یک استاد بارز و مبارز، برجسته و نظریه پرداز، با اخلاص و فروتن حضور داشته باشم.

در ادامه متن کامل سخنان آیت‌الله رشاد در آیین نکوداشت مقام علمی و فرهنگی استاد منوچهر محمدی از منظرتان عبور خواهد کرد.

این جزئی از اخلاق اسلامی است که کسانی که خدمت می‌کنند و نسبت به ضرورت تلاش می‌کنند، مورد تجلیل و توجه قرار گیرند. هرچند به یاد دارم که آقای غلامی می‌گفتند استاد محمدی نسبت به برگزاری این مراسم مقاومت می‌کردند و به سختی رضا دادند که این محفل برپا گردد.

انقلاب اسلامی یک پدیده نیست. انقلاب اسلامی، انقلابی به مفهوم لغوی آن یا حتی به مفهوم اصطلاحی رایج آن نیست که تنها یک دگرگونی که دفعتاً اتفاق می افتد قلمداد شود و این انقلاب به مثابه یک اتفاقی که بعضی از شئون جامعه را در کشور تغییر داده باشد تلقی نمی‌گردد. اگر هم پدیده است، پدیده‌ای پویاست و هرگز متوقف نمی‌گردد. اگر پدیده است پدیده‌ای پایدار است و انشاالله زوال نمی‌پذیرد. انقلابی که روزافزون رو به گسترش است در عصر افول انقلاب‌ها. در روزگاری که انقلاب کردن به تعبیر عامیانه ورافتاده بود و همه انقلاب‌ها در سراسر جهان و عظیم‌ترین آنها که بخش بزرگی از جهان را فرا گرفته بود مانند انقلاب‌های چپ و انقلاب‌های مارکسیستی، سقوط کردند، در چنین روزگاری انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. درست یک حرکت به ظاهر برخلاف رونده عادی جهانی. اگر ما بخواهیم جهات مختلفی را برای انقلاب اسلامی قلمداد کنیم قطعاً یکی از جهاتی که باید مورد توجه قرار گیرد این حیث است که عصر انقلاب از نظر متفکران در جوامع مختلف سپری شده بود و همه از اصلاح سخن می‌گفتند، اگر هم تغییری رخ می‌داد آن تغییر تدریجی پدید می‌آمد. یک انقلاب آمد این نگاه را تغییر داده و آن را زیر سوال برد. در آن روزگار این شعار جا افتاده بود که دین، افیون توده‌هاست. این انقلاب آمد و این تئوری پذیرفته را که بسا صدها میلیون انسان آن را باور کرده بودند ابطال نمود که دین افیون توده‌ها نیست، دین برانگیزنده توده‌هاست. شور و شورش و شعور از دین بر می‌خیزد. این که تصور می‌شد انقلاب یک امر مادی است، این انقلاب آمد و گفت خیر؛ انقلاب و این مصداق از انقلاب امری دنیوی نیست و سر و کار با آخرت مردم دارد. یک جریان معنوی است و اصلاً امری مادی نیست.

یکی از جهاتی که کمتر به آن توجه شده است و خوشبختانه مانند دیگر آثار و افکاری که استاد محترم جناب آقای دکتر منوچهر محمدی به آن توجه فرموده‌اند، دیدم که استاد محمدی به این موضوع هم توجه داشتند، این بود که انقلاب را با نگرش معنوی تحلیل نمایند. این نگاه، نگاه بسیار خوبی است و تفتنی به این جهت که آن حیث باطنی انقلاب و ژرفای انقلاب این بود که شاه را بیرون نمود. در طول تاریخ و در جوامع مختلف شاهان زیادی از سوی ملل برخاسته بیرون رانده شده‌اند و این اصلا اتفاقی تازه‌ای نبود، گرچه سلطنت و نظام پادشاهی در ایران ریشه‌دار بود و در کمتر نقطه‌ای از جهان چنین رژیم پایدار و پر پیشینه‌ی مستقر بوده و سقوط کرد و در قالب کشورها رژیم‌های پایدار این چنینی ماندند. به هرحال جوامعی هنوز که هنوز است بر پایه‌ی نظام سلطنت‌ها اداره می‌شوند؛ جمهوریت آمد و سلطنت برگشت، که این بسیار مهم بود و مهمتر از آن این جهت بود که این انقلاب آمد و ماهیت انقلاب کردن را تغییر داد. جهت‌گیری انقلابی بودن را تغییر داد. هرچه معنوی‌تر و با تقواتر و آخرت باورتر، انقلابیتر.

این انقلاب همه چیز را تغییر داد، اگر بخواهیم ویژگی‌ها به معنای اختصاصات انقلاب اسلامی را بر بشمریم، فهرست بلندی خواهد شد. یکی از آن جهات همین حیث معنوی بودن انقلاب اسلامی است. این واقعه، واقعه‌ای معنوی و آخرالزمانی بود. به تعبیری که می‌تواند یکی از حلقات سلسله معنوی وحیانی الهی که در طول تاریخ رخ داده است و غالباً انبیا الهی با الهام از سپهر الهی سرحلقه این حلقات بودند، باشد. اینبار هرچند که یک مرد الهی اما غیر از پیامبر ولی با تمام آن حالات و روحیات و خصوصیات که اولیای الهی دارند یک مرد معنا، یک مرد معرفت و یک مرد عرفان آمد و وارد عرصه شد.

جهاد سیاسی و حماسی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه از نظر توده مردم و اکثریت جامعه برجسته بود و بیشتر این وجه دیده شد. بسیاری از وجوه شخصیتی حضرت امام(ره) از جمله این حیث که حضرت امام بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد یا حتی فقیه و اصولی باشد، یک عارف بود، دیده نشد. عارفی که هم در مقام معرفت و نظر و هم در مقام عمل و سلوک عارف بود و به مراتبی از جهات معنوی جهات سلوکی و جهات عرفانی دست یافته بود و بسیاری از امور او از این وهله قابل مطالعه است. بسیاری از اتفاق‌هایی که رقم زد، باید از این جایگاه و پایگاه دیده شود و مطالعه گردد. بسیاری از تصمیماتی که ایشان رقم زد و تاثیرگذار بود که شخصا خودم این موارد را از حاج احمد خمینی رضوان الله علیه شنیدم. مثلا راجع به بازگشت ایشان به ایران بود که همه می‌گفتند امام از پاریس به ایران نباید برگردند، امثال استاد مطهری و دیگر ملی‌ها هم، نظرشان این بود که امام نباید به ایران بیایند چون خطراتی ایشان را تهدید خواهد کرد، اما امام یک روز صبح گفتند که باید برویم.

در قضیه پیامی که حضرت امام(ره) برای گرباچف فرستادند، سقوط امپریالیسم غربی را پیش بینی کردند. حاج احمدآقا می‌گفتند یک روز صبح امام بیرون آمدند و این پیام را نوشته بودند و ترکیب را هم مشخص کرده بودند. امام زمانی که چیزی می‌نوشتند حتی یک تکه مقوا هم زیر دست خود نمی‌گذاشتند، پیرمردی ۸۰ ساله با آن ادبیات زیبا، حماسی و شورانگیز به همین سادگی می‌نوشتند. استحضار دارید که دیوان حضرت امام را بنده گردآوری کردم. اشعار ایشان را که نگاه می‌کردم تماماً و شاید هم تمام اشعاری که در دهه شصت توسط ایشان نوشته شده بود، عموماً لابلای روزنامه‌ها و خبرنامه‌ها به نگارش درآمده بود. مثلا خبرنامه‌ای را خوانده بودند و در حاشیه آن شعر نوشته بودند. شعرا معمولاً در سکوت و با توجه می‌نشینند، شعر را می‌نویسند و ویرایش می‌کند، ولی ایشان در لابلای امورات خود و حتی خواندن اخبار یا گزارشی که برای ایشان ارسال شده بود، شعری نوشته بودند؛ که البته بعداً بخش‌های عمده این اشعار را در تقویمی که خانوم فاطمه طباطبایی به امام داده بودند و از ایشان خواسته بودند آنها را پاک‌نویس کرده و مرتب سازی کند، نوشته بودند. غرض این بود که بگویم ایشان آمده بودند، نامه را نوشته بودند و پیش‌بینی کرده بودند که امپریالیسم چپ سقوط می‌کند و آن پیش بینی عظیم در آن پیام نوشته شده بود که مارکسیسم به تاریخ خواهد پیوست و شما به امریکا پناه نبرید به سمت ما بیاید. جا دارد تا مضامین این پیام مورد مطالعه قرار گیرد. ما هیچ کاری در این بخش نکردیم حتی هیچگونه ساده نگاری در خصوص آن پیام تاریخی، برای فهم بیشتر این افراد هم صورت نگرفته است.

یکی از سفیرانی که قرار بود به روسیه بروند و این شخص هم فردی انقلابی است، پیش من آمدند، بنده به ایشان عرض کردم که شما پیام امام را دنبال کنید. برای این پیام با این عظمت هچ‌گونه کار فکری، کار تفسیری، کار تحلیلی و کار عملی صورت نگرفته است.

شخصی را در تاریخ سراغ دارید که پسرش فردی مانند حاج آقا مصطفی باشد؟ شخصیتی که قطعاً ایشان در فلسفه، در اصول، در تفسیر نابغه بودند و من تصورم این است که این بزرگوار اگر می‌ماند و فلسفه را ادامه می‌داد، مکتبی جدید تاسیس می‌نمود. قالب مشهورات فلسفی ما را ایشان نقد کرده است و یک مجموعه فلسفی را به نگارش درآورده که متاسفانه در همان حمله‌هایی که به بیت حضرت امام(ره) صورت می‌گرفت، مفقود شده است. همشیره ایشان خانم دکتر مصطفوی رساله دکتری خود را نیز در جستجوی این مجموعه فلسفی ادامه داد. این نشان می‌دهد که این مرد نگاهی جدی، شجاعانه و نقادانه نسبت به فلاسفه دارد. ایشان در اصول انصافا حرف نو داشته‌اند. در خیلی از جاها یا حرف نو داشتند و یا حرف‌های دیگران را نقد اساسی می‌کردند. تفسیر ایشان نیز به همین روال بوده که حتی یک جلد و نیم تفسیر پر حجم از ایشان فقط برای سوره حمد است که نشان می‌دهد ایشان مفسری برجسته نیز بودند.

امام(ره) فرمود که: مصطفی امید آینده اسلام است. امام احساساتی نبودند که بخواهند از سر احساسات این سخن را گفته باشند. حتی روزی که حاج آقا مصطفی به رحمت خدا رفتند امام درس خود را ترک نکردند و بعد از درس به منزل پسرشان آمدند. وقتی هم این خبر به گوش امام رسید امام فرمودند: این از الطاف خفیه الهی است. هر طور فکر می‌کردیم متوجه نمی‌شدیم که چگونه شهادت حاج احمدآقا می‌تواند از الطاف خفیه الهی باشد. ایشان فرزند امام بودند، امام باید غمگین می‌شدند اما آن جمله را فرمودند. حاج احمدآقا یک نابغه، یک فاضل و یک استاد بودند. حالا متوجه شدیم که اگر رحلت ایشان پیش نمی‌آمد انقلاب صورت نمی‌گرفت. رحلت ایشان بهانه شد برای شکسته شدن تمام مرزها. هنگامی که جنگ واقع شد امام باز هم این تعبیر را فرمودند که جنگ از الطاف خفیه الهی است. حالا تازه بعد از چهل و چند سال متوجه می‌شویم که چطور جنگ از الطاف خفیه الهی است. اگر جنگی نمی‌بود آیا این اقتدار وجود داشت؟ آیا این قدرت موشکی به وجود می‌آمد؟ آیا این ابهتی که جمهوری اسلامی در دنیا پیدا کرده، پیدا می‌شد؟ آیا این ترسی که ابر قدرت‌ها و مستکبرین از جمهوری اسلامی و انقلاب و ملت ما دارند در دلشان می‌بود، این‌ها هشت سال مقاومت را دیدند.

به نظر می‌آید که بنده در همان مقدمه دیوان امام این یادداشت را نوشته‌ام که اصولاً امام فقیه بود، اصولی بود، فیلسوف بود و اسفارگوی برجسته‌ای بود. دو نفر بودند که از اسفار می‌گفتند، علامه طباطبایی و حضرت امام(ره). با پیام مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان‌الله تعالی علیه مرحوم علامه درسشان را تعطیل می‌کردند، امام هم درس خود را تعطیل کردند و گفتند من از مرجعیت اطاعت می‌کنم یعنی امام در تراز علامه استاد مسلم حکمت و عرفان بودند.

تمام کتاب‌ها و نقدهای ایشان برای دوره جوانی و قبل از میان‌سالی ایشان است. مرحوم استاد مطهری و آقای منتظری که شاگردهای اول حضرت امام بودند اول شاگرد فلسفه، عرفان و اخلاق ایشان بودند، بعد شاگرد اصول و فقه ایشان شدند. یعنی آنها درخواست می‌کنند که امام درس خارج فقه و اصول شروع کنند و امام همزمان و همراه با شاگردان خود درس خارج فقه اصول شروع می‌کنند و با شاگردهای خود به درس آیت‌الله بروجردی می‌رفتند. یعنی امام اول عارف است بعد اصولی و سپس سیاستمدار شده است. به عقیده بنده مایه‌های انقلاب‌گری امام(ره) از عرفان ایشان آغاز شده است و ریشه در حس عرفانی و سلوکی ایشان دارد و این سّر توفیق است. این سّر موفقیت‌هاست و این سّر فتوحاتی است که اتفاق می‌افتد، صد‌ها شکسته می‌شود و همه حرف‌ها تغییر می‌کند.

بیش از صد سال بود که انقلابیون جز به جنگ مسلحانه فکر نمی‌کردند، اصلاً معنی نداشت انقلابی بودن و مسلحانه نجنگیدن. حتماً باید با ترور و حمله و جنگ مسلحانه به انقلاب فکر می‌کردند. امام رویه مبارزه را هم تغییر دادند و هیچ وقت دست به سلاح نبردند. بعضی‌ها به ملاقات امام(ره) رفتند و اصرار کردند ولی ایشان هرگز اجازه ندادند که از اسلحه استفاده شود. همان بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه هم ایشان فرمان جهاد و دست به سلاح بردن نداد و فقط تهدید کرد و فرمودند: حکومت نظامی را نقض کنید در غیر این صورت ممکن است ما کار دیگری بکنیم. امام هیچگاه نفرمودند که ما سلاح به دست می‌شویم، همانطور که سلاح به دست مردم هم افتاد ولی هرگز ایشان فرمان جنگ مسلحانه ندادند و انقلاب را بر کلام و کتاب بنا نهادند. با این روش همه رویه‌ها و سنت‌ها تغییر کرد واقعا با انقلاب اسلامی تمام عادت‌ها شکسته شد. افسوس که چنین اتفاق عظیمی بی‌دخالت امثال بنده، همچنان و به لطف خدا پایدار و پویا است و ادامه پیدا می‌کند و روزافزون در حال درنوردیدن مرزهاست.

امروز ما قویتر هستیم یا ۴۰ سال پیش؟ قطعاً امروز ما قطبی در جهان هستیم و یک طرف تمامی مسائل در عالم، ایران است. کسی می‌تواند در جهان امروز تصمیمی بگیرد و کاری انجام دهد و اقدامی کند که ما یک طرف آن قضیه نباشیم؟ امکان ندارد. هیچ چیز در عالم بدون حضور ایران نمی‌تواند اتفاق بیفتد. این اتفاق، اتفاق بسیار بزرگی است و انشاالله ادامه خواهد داشت و این انقلاب به ظهور حضرت حجت(عج) به روایات فراوانی که وجود دارد منتهی خواهد شد.

یکی از این روایات که وعده و نوید امن انقلاب اسلامی در آن آمده است، تصدیق نام امام است. این دیگر تحلیل نیست در جلد هفتاد و سوم بهار روایتی از قول مرحوم علامه مجلسی نقل می‌کند که خلفای اول و دوم و سوم در نزدیک منزل پیامبر(ص) ایستادند، حضرت علی علیه السلام نیز حضور داشتند. پیامبر از منزل بیرون آمده و روبروی حضرت علی(ع) نشستند و شروع به بحث در خصوص قومی کردند. خلفا سوال کردند که این قوم کجا هستند؟ حضرت پاسخ ندادند. هر کدام از خلفا سوال کردند حضرت پاسخی ندادند تا زمانی که حضرت علی(ع) پرسیدند این قوم چه کسانی هستند؟ که پیامبر(ص) پاسخ دادند ایشان شیعیان تو هستند و ویژگی‌ها و صفاتی از جمله دوست داشتن روح‌الله بدون دوست داشتن مال و نصب آن برای این قوم است.

استاد منوچهر محمدی بیش از نیم قرن پای این انقلاب بودند و هنوز هم هستند و در آینده هم انشاالله جامعه ما از وجود با برکت ایشان استفاده خواهد کرد. استاد محمدی سه ویژگی بارز دارند؛ ویژگی اول ایشان دانشمند بودن است. ایشان آدم باسوادی هستند، وصف دانشمندی برای ایشان صدق می‌کند و ایشان عالم‌اند. دومین ویژگی استاد محمدی اندیشمند بودن است. ایشان متفکر و نظریه‌پرداز است. آثار ایشان را ملاحظه کنید اثری از آثار ایشان وجود ندارد که حرف نو در آن نباشد واقعاً ایشان اندیشمند است، می‌اندیشد و می‌نویسد. سومین ویژگی ایشان هم این است که استاد منوچهر محمدی دارای وسعت و دغدغه‌مندی انقلابی هستند. اگر بخواهیم شخصیت استاد ارزشمند منوچهر محمدی را در سه کلمه وصف کنیم باید بگوییم: ایشان مردیست دانشمند و اندیشمند و دغدغه‌مند.

استاد منوچهر محمدی همه وجود و حیثیت و شب و روز خود را در راه انقلاب وقف کرده است. ایشان با عمق وجود همراه انقلاب است و غم انقلاب را می‌خورد و برای این انقلاب تلاش می‌کند. ایشان زندگی خود را نیز صرف انقلاب کرده است. مجموعه آثار، کتاب‌ها و حتی منزل خود را نیز به مرکز مطالعات مربوط به انقلاب اسلامی تبدیل کرده است. خداوند مجاهدت‌های ایشان را ذخیره آخرت قرار دهد. به ایشان به خاطر این حالات روحی، انقلابی، جهادی، معنوی، ایثار، اخلاق خوش، تواضع و فروتنی و در عین حال بی پیرایگی تبریک عرض می‌کنیم.

انقلاب اسلامی ایران، الگوی فکری ملت‌های مسلمان

همایش بین‌المللی بیداری اسلامی: تحول جغرافیای سیاسی ـ فرهنگی خاورمیانه
تاریخ: ۱۰/۳/۱۳۹۰
مکان: تهران، سالن همایش‌های بین‌المللی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
برگزارکنندگان: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات، صدا و سیما

بسم‌الله الرحمن الرحیم

از همه دوستان و دست‌اندرکارانی که این همایش ارجمند را برگزار ‌کرده‌اند تشکر می‌کنم و از میهمانان عزیز نیز به طور مضاعف سپاس‌گزارم.
آنچه در منطقه در حال رخ دادن است، به دلیل هویت جریان‌ها و نهضت‌های اسلامی است که خودجوش و مستقل و بدون هیچ‌گونه وابستگی به کشور و یا قدرتی، فقط با عزم ملی و دینی به‌پا خاسته‌اند. این نهضت‌ها با ایدئولوژی اسلامی و جهت‌گیری ضداستبدادی و ضداستکباری در برابر حاکمان وابسته و مستبدی که بر کشورهای‌شان سیطره یافته بودند قیام کرده‌اند و در حقیقت فریاد بیداری و اعتراض علیه استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل است که از طریق این حاکمان، آنها را زیر سیطره‌ی خود درآورده بودند.
روشن است که این نهضت‌ها پیشینه و پایه‌هایی دارد. مطلع این نهضت‌ها، انقلاب عظیم اسلامی است که در ایران رخ داد. این انقلابِ عظیم مطلع و سرآغاز بیداری تاریخی عظیم اسلامی قلمداد می‌شود. ایران، هرگز به دنبال مداخله در امور داخلی هیچ کشوری نیست، اما تفکر اسلامی که در ایران منشأ این انقلاب عظیم شد الگوی فکری ملت‌های مسلمان را جهان شده است. شایان ذکر است که این تفکر متعلق به ایرانیان و حتی هیچ مذهبی نیست و فقط اسلامی و مستند به کتاب و سنت است.
آنچه رخ می‌دهد تجلی وعده محتوم الهی است. اراده خداوند متعال بر پیروزی مستضعفان و نابودی مستکبران تعلق گرفته است. خداوند متعال در قرآن وعده داده و پیامبر او نوید داده است و ائمه اهل بیت مژده داده‌اند که سرانجام مستضعفان و مسلمانان به پا خواهند خاست و نهضت‌هایی از این دست رخ خواهد داد و پایان کار از آن پرهیزکاران و مستضعفان خواهد بود.
در این میان، نقش ایران، خاص و ویژه است. روایاتی که ذیل بعضی از آیات از پیامبر اعظم یا ائمه اهل بیت(ع) آمده، بسیار است و این روایات در همه منابع اسلامی، هم در کتاب‌های برادران اهل سنت و هم در کتاب‌های اهل تشیع ذکر شده است، به‌گونه‌ای که بعضی از مضامین آنها قطعاً در حد تواتر است. در بعضی روایات آمده است که وقتی سوره جمعه نازل شد، پیامبر اعظم(ص) سوره را تلاوت فرمودند؛ زمانی که به این آیه رسیدند که «وَ آخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِم؛ و بر جماعت‌های دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته‌اند» (آیه ۳) پرسیده شد: «این کسانی که هنوز به ما پیشاهنگان اسلام‌گرا، که مردم عرب هستیم، نپیوسته‌اند چه کسانی هستند؟» پیامبر سکوت کردند، ولی درحالی‌که سلمان فارسی در کنار دست ایشان بود: «فَضَرَبَ یَدَهُ عَلَى فَخِذِ سَلْمَانَ فَقَالَ هَذَا وَ قَوْمُهُ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوْ کَانَ الْإِیمَانُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ؛ اگر ایمان بر ستاره ثریا هم آویخته باشد، مردانی چون سلمان بدان دست خواهند یافت»؛ یا ذیل آیه ۳۸ سوره محمد(ص) که «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ ثُمَّ لا یَکُونُوا أَمْثالَکُم‏؛ و اگر روی برتابید [خدا] جای شما را به مردمی غیر از شما خواهد داد که مانند شما نخواهند بود» این حدیث از امام صادق(ع) نقل شده است: پس از تلاوت این آیه، مردم از رسول‌الله سؤال کردند: اگر ما قوم پیامبر اعظم کوتاهی کنیم، آنان که پیش خواهند افتاد و به جای ما خواهند نشست چه کسانی هستند؟ باز در اینجا پیامبر(ص) بر زانوان سلمان، که کنار دست ایشان بود، دست زدند و فرمودند که این مرد و قوم این مرد هستند.
در نمونه‌ای دیگر زمانی که آیه: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا» خوانده شد از امام صادق(ع) پرسیدند که اینان چه کسانی هستند که با یهود، جهود و نسل آنها [که امروز صهیونیست‌ها هستند]، اینچنین شدید مقابله خواهند کرد و آنها را دیار به دیار و خانه به خانه خواهند جست؟ حضرت (ع) سه بار فرمود: «هُمْ وَ اللَّهِ أَهْلُ قُمَّ» (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶).
در بعضی از روایت‌ها به جایگاه قم در بیداری اسلامی و اشاعه معارف الهی و نبوی اشاره شده است؛ برای نمونه امام صادق(ع) در حدیثی فرموده‌اند: «وَ سَیَأْتِی زَمَانٌ تَکُونُ بَلْدَهُ قُمَّ وَ أَهْلُهَا حُجَّهً عَلَى الْخَلَائِقِ وَ ذَلِکَ فِی زَمَانِ غَیْبَهِ قَائِمِنَا ع إِلَى ظُهُورِهِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا» (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲). در روایت مشابه اما مفصل دیگری باز همین مضمون مطرح شده است.
قم یک دولت نیست، شهر علمی و پایتخت دانش و معرفت و تعالیم اهل بیت است. از قرن اول هجری تا امروز قم همیشه کانون علم و معرفت بوده؛ یعنی از اشعریین قمیین تا هم‌اکنون، که یکی از حوزه‌های علمی بزرگ جهان اسلام در آن مستقر است، بسیاری از عالمان و اهل معرفت در این شهر به کار علمی مشغول‌اند. روایات فراوانی هم به جایگاه و سهم این شهر در بیداری اسلامی و اشاعه معارف الهی و نبوی اشاره کرده‌اند. حتی در بعضی از روایات تصریح شده ‌که مردی از قم آغازگر است: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ؛ مردی از قم برمی‌خیزد که همه را به حق دعوت می‌کند و پیرامون او قومی و ملتی جمع می‌شوند که چونان پاره‌های آهن سخت‌اند و بادهای تند حوادث آنها را از جا نمی‌جنباند، آنها از جنگ خسته نمی‌شوند. در فرهنگ آنها چیزی به نام ترس وجود ندارد، آنها نمی‌ترسند و آنها به خدا توکل دارند و پایان کار از آن پرهیزگاران است». (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶)
شگفت‌تر این‌ است که در روایتی آمده است که پیامبر اکرم (ص) در آستانه خانه‌اش نشسته بود، عده‌ای از اصحاب هم نزد ایشان بودند، خلفای اربعه، هر چهار تن حضور داشتند. پیامبر(ص) از قومی سخن گفت و جمعیت حاضر یکی‌یکی پرسیدند: اینان کیستند تا اینکه حضرت علی(ع) سؤال ‌کرد و پیامبر(ص) پاسخ داد: «أَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَخَرَجَ إِلَیْهِمُ النَّبِیُّ ص فَجَلَسَ إِلَیْهِمْ فَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَى بِنَعْلِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ قَالَ أَبُو بَکْرٍ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ الزُّبَیْرُ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَسَکَتَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِکَ شِیعَتُکَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِیُّ» (بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۳۹) در بحارالانوار، علامه مجلسی بر این روایت یک پاورقی زده، و بروْح الله خوانده و نه به روح‌الله. در ذیل حدیث هست که لا علی انساب و لا علی اموال. اینها روْح‌الله را دوست می‌دارند نه به خاطر نسب و نسبت و نه به خاطر مال دنیا، خود او و مرام و فکرش را دوست می‌دارند. علامه مجلسی پاورقی زده و گفته است که نمی‌دانم روْح‌الله یعنی چه، آیا علم است یا دین اما توضیح می‌دهد هرچه هست و هرکه هست به خاطر خدا دوست داشته می‌شود نه به خاطر مال دنیا و نسب.
آن کاری که افزون بر چهل سال پیش آن مرد بزرگ برخاست و سی‌ودوسال پیش با فتح و پیروزی بر منصه حاکمیت نشاند، امروز پیامش به گوش ملت‌ها رسیده است. هیچ لازم نیست ایران در این حوادث مداخله کند و نمی‌کند. البته ما وظیفه دینی خودمان می‌دانیم که حمایت فرهنگی، علمی، و معنوی از این ملت‌ها بکنیم، اما آنها خود بیدار شده‌‌اند و به حمایت خارجی نیازی ندارند. آنهایی که از بیرون مرزها در امور این کشورها مداخله می‌کنند منفور خواهند شد و این ملت‌ها همان‌گونه که حکام را بیرون می‌کنند، حامی آنها را هم از کشورشان بیرون خواهند راند. آنچه اتفاق افتاده این است که پیام امام به گوش ملت‌ها و امت اسلامی رسیده است. والسلام.

علل چرخش برخی چهره‌ها از مبانی انقلاب/ رویش بر ریزش غلبه دارد

بنده به امکان وقوع پدیده‌ی «چرخش چهره‌ها» و حتی و فراتر از آن به «چرخش جبهه‌ها» به عنوان یک واقعیت تکرارپذیر باور دارم؛ چرخش چهره‌ها به معنی تغییر و تبدل موضع مشاهیر یک جامعه و عناصر اجتماعی شناخته‌ی در میان یک ملت، امری عادی است و تصور می‌کنم این حقیقت می‌تواند چونان یک نظریه‌ی اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. ایران عهد انقلاب نمایشگاه عظیمی از چرخش چهره‌ها بوده است!


* لطفاً بفرمایید اصولاً چرا برخی از خواص و نخبگان به یکباره دچار تغییر در مواضع و عدول از اصول انقلاب می‌شوند؟ شما به نظریه‌ی چرخش نخبگان معتقدید؟
تعبیری در جامعه‌شناسی مطرح است تحت عنوان «چرخش نخبگان»؛ به نظر من این تعبیر، تعبیری غلط‌انداز بلکه جانبدارانه از فرایند عدول از اصول توسط برخی خواص است؛ زیرا لزوماً هر آن که از اصول و آرمان‌ها عدول می‌کند نخبه نیست؛ بلکه و بسا چرخش‌ها ـ که ناشی از ناپایداری فکری، تذبذب شخصیتی، و خصلت «نون به نرخ روز خوردن» و امثال این آفات است ـ گاه نشانه‌ی نانخبگی و ناپختگی چنین عناصری است؛ و بسا کسانی که بر مبانی و مواضع خویش اصرار می‌ورزند، و همچنان وفادار و پایدار مانده‌اند نخبه‌تر و برگزیده‌تر باشند.
براساس چه ملاکی کسانی که دچار آفت دگردیسی شده و مبتلا به بیمارهایی چون تجدیدنظرطلبی، ندامت از کرده‌ی صواب و گذشته‌ی پرافتخار خویش و همرزمان و همالان، گرفتار آفت فرافکنی و سیاه‌نمایی، عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری می‌شوند، نخبه‌اند؛ اما کسانی که بر مبانی و مواضع اصولی و میثاق انقلابی خود همچنان پایبند و پایدار مانده باشند، و صرفاً به دلیل اینکه بر اصول و آرمان‌ها اصرار می‌ورزند و از ثبات فکری برخوردارند نخبه نیستند؟ ولو اینکه متفکری فرهیخته، عالمی آگاه به زمان و دانشگاهی فاضل و صاحب صدها اثر علمی فکری فاخر باشند؟
تعبیر صحیح و واقع‌بینانه از این پدیده، اگر بتوان آن را به مثابه یک نظریه تلقی کرد، عنوان «چرخش چهره‌ها» است؛ یعنی چهره‌ها و مشاهیر گاهی دچار یک نوع عدول و اعراض از مبانی و اصول می‌شوند و چنین چیزی در تاریخ ملل، در سیر تاریخ اسلام بسیار رخ داده و در جامعه‌ی کنونی ما نیز می‌تواند اتفاق بیافتد.
با توجه به تبیینی که عرض شد، من به امکان وقوع پدیده‌ی «چرخش چهره‌ها» و حتی و فراتر از آن به «چرخش جبهه‌ها» به عنوان یک واقعیت تکرارپذیر باور دارم؛ چرخش چهره‌ها به معنی تغییر و تبدل موضع مشاهیر یک جامعه و عناصر اجتماعی شناخته‌ی در میان یک ملت، امری عادی است و تصور می‌کنم این حقیقت می‌تواند چونان یک نظریه‌ی اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. ایران عهد انقلاب نمایشگاه عظیمی از چرخش چهره‌ها بوده است!

* آیا این پدیده را می‌توان در ذیل فرایند اجتماعی ریزش و رویش تحلیل کرد؟
پدیده‌ی «چرخش چهره‌ها» همان مقوله‌ی «ریزش و رویش» نیست؛ زیرا چرخش چهره‌ها امری یکسویه و مختص به خواص اجتماعی است، ریزش‌ها و رویش‌ها مقوله‌ای دو سویه است و نیز مخصوص خواص نیست بلکه پدیده‌ی فراگیرتری است، در هر جامعه‌ای و نسبت به هر امری ریزش‌هایی و رویش‌هایی رخ می‌دهد، و البته باید سنجید و مشخص کرد که روند رویش غلبه داشته است یا روند ریزش؛ در صورت غلبه‌ی روند ریزش، می‌توان آن را نشانه‌ی فروپاشی موضوع و محور پدیده، قلمداد کرد. قوام روزافزون و دوام پرسطوت، اقتدار رو به تزاید، بالندگی و پیشروندگی پرشتاب انقلاب اسلامی، فتوحات و مرزگشایی‌های پیاپی آن در نقاط مختلف جهان، حاکی از این است که الحمدلله رویش‌ها بر ریزش‌ها در فرایند حیات انقلاب اسلامی غلبه دارد و این روند امیدبخش در داخل و خارج کشور کاملاً محسوس و مشهود است.
در این خصوص می‌توان به رفتار اجتماعی خودجوش اخیر، یعنی واقعه‌ای که مردم در بدرقه‌ی شهدای غواص خلق کردند، مثال زد. اگر جمعیتی که برای تشییع شهدا آمده بودند را تحلیل اجتماعی و نسلی بکنیم، به نکات بسیاری پی‌خواهیم برد، از جمله به روند غلبه‌ی رویش‌ها بر ریزش‌ها، اکثریت حاضرین به نسلی تعلق داشتند که در زمان شهادت این غواصان یا متولد نشده بودند یا کودکان خردسالی بیش نبودند، اما آن روز چنان آرمانخواهانه، قدرشناسانه، شورانگیز و پرنشاط به صحنه آمدند که به جهت ازدحام جمعیت، طی مسافت کمتر از دوهزار متری فاصله‌ی میدان بهارستان تا معراج شهدا در خیابان بهشت، ده ساعت به درازا کشید، این مسئله یعنی غلبه‌ی رویش بر ریزش.
حوادث و جریانات بیرون از مرزهای کشور نیز همین واقعیت را تأیید می‌کند؛ انقلاب اسلامی ایران سه دهه قبل اتفاق افتاده، اما امروز، بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی در جهان و منطقه در حال گسترش و شکوفایی است، امروز انقلاب اسلامی در منطقه اقتدار بی‌نظیری فراچنگ آورده و در جهان هواداران بی‌شماری دارد، هوادارانی که با آرمان‌های انقلاب به صورت احساسی و عاطفی و موج‌واره برخورد نمی‌کنند، بلکه برخورد آنان با مبانی و مواضع انقلاب کاملاً خودآگاهانه و عمیق و با ویژگی‌ها و خصایل پایدار است. به موازات پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب‌های بسیاری در نقاط مختلف جهان اتفاق افتاد اما به سرعت افول کرد و برچیده شد، اما همچنان این انقلاب و جریان‌های هوادار آن که دامنه‌ی انقلاب اسلامی قلمداد می‌شوند، بالنده پیش می‌روند. این نکته نیز نشان‌دهنده‌ی غلبه‌ی رویش بر ریزش در مقیاس جهانی و برون‌مرزی است.
ریزش همانند رویش اجتناب‌ناپذیر است، مهم این است که روشن شود کدامیک بر دیگری غلبه دارند و خوشبختانه ما می‌بینیم درباره‌ی انقلاب اسلامی، روند رویش بر آفت ریزش غلبه دارد.
هرچند جریان چرخ چهره‌ها در انقلاب اسلامی نیز یک جریان غالب نیست؛ اما یک پدیده واقعی در جامعه ماست. مشاهده می‌کنیم که چهره‌ها یا حتی جبهه‌هایی به تدریج اما ظاهراً یکباره تغییر موضع می‌دهند! آن‌چنان که آن فرد یا جریان، دیگر می‌شود. اگر فهرستی از مواضع پیشین یک چهره یا یک جریان تهیه شود احساس می‌شود که گویی صددرصد دیگر شده است! به‌طوری که یک فرد یا جریان، تمام قد در مقابل خود تاریخی‌اش می‌ایستد، حکایت «موسیی با موسیی در جنگ شد» است! مصادیق این پدیده در جامعه‌ی کنونی ما کم نیست.

*چرا چنین پدیده‌ای در جامعه‌ی ما رخ می‌هد؟
پدیده‌ی چرخش چهره‌ها یک پدیده‌ی هزارتوست و لهذا تحت تأثیر علل و عوامل گوناگونی صورت می‌بندد؛ البته چرخش‌ها در جامعه‌ی ما بیش از آنکه مدلل و منطقی باشند، معلل یا مصلحتی‌اند؛ علل و عوامل چرخش چهره‌ها می‌تواند به دو دسته‌ی کلان علل معرفتی و عوامل غیرمعرفتی تقسیم شود. هر یک از این دو دسته‌ی کلان نیز به اقسام بسیاری تقسیم می‌شود که مجال این گفت‌وگو فرصت مناسبی برای تبیین همه‌ی آنها نیست، من در این مجال مختصر تنها به برخی از آنها اشاره می‌کنم.
عوامل معرفتی: در بخش عوامل معرفتی به موارد فراوانی می‌توان اشاره کرد، از جمله: فقر معرفتی و کم‌سوادی دینی و انقلابی. در اوج مراحل نهایی مبارزات با رژیم ستمشاهی و اوایل پیروزی انقلاب، عده‌ای از روی احساسات، انقلابی شدند و احیاناً در فرایند برقراری دولت اسلامی پست گرفتند و چهره شدند، و هنگامی که به مرور زمان، احساسات فروکش کرد و یا عقاید مورد هجوم قرار گرفته و توسط دشمن بمباران فرهنگی ‌شد، چون اینان از عمق معرفتی برخوردار نبودند، کوتاه آمدند یا به تعبیر عامیانه اما رسا کم آوردند! آرام آرام از مدار خارج می‌شوند و از مسیر رود خروشان به ساحل امن می‌‌برند. این عامل معرفتی در میان توده‌ها و افراد بدون معلومات دینی و فاقد آگاهی عمیق انقلابی بسیار مؤثر بوده است، من برای تمام مواردی که ذکر می‌کنم شواهد مشخص سراغ دارم، اما به جهت پرهیز ایجاد حساسیت و تحفظ بر حیثیت افراد از نام‌بردن اجتناب می‌کنم.
عامل دیگر معرفتی، «بیدارشدگی رسوبات و رگه‌های انحرافی» بازمانده در لایه‌های هزارتوی اذهان است؛ اندیشه‌ها و عقاید انحرافی و التقاطی که در دوره‌های قبل از انقلاب از ناحیه‌ی بعضی از شخصیت‌های شاخص تاثیرگذار آن دوران‌ القاء می‌شد، یکی پس از دیگری بازیابی شده خودنمایی می‌کند و در قالب زاویه پیداکردن با مبانی و آرمان‌های زلال انقلاب اسلامی جلوه می‌کند.

* درباره‌ی این رسوبات و رگه‌های انحرافی باقی‌مانده از قبل انقلاب توضیح بیشتری بفرمایید.
قبل از انقلاب جبهه‌ها چندان تفکیک شده نبود، همه‌ی آثاری که از سوی همه‌ی جریان‌های مبارز، حتی کسان و گروه‌های دارای زاویه‌ی انحراف مورد مطالعه‌ی جوان‌ها بود مثلاً عناصری بودند که در جبهه و طیف واحد مبارزه قرار گرفته بودند که (به تعبیر امروزین آن) گرایش نواعتزالی داشتند و تحت تأثیر نواعتزالیان جهان عرب یا شبه‌قاره بودند؛ تحت تأثیر کتاب‌هایی که آن زمان ترجمه و در بین جریان‌های مبارز و روشنفکر عرضه و مطالعه می‌شد. همچنین لیبرال‌هایی که در قالب جبهه‌ی ملی، نهضت آزادی و خرده‌حزب‌های منشعب از جبهه‌ی ملی در عرصه‌ی مبارزات کمابیش حضور داشتند؛ نویسندگان و اندیشمندانی از آنان همچون مرحوم بازرگان که تفکر لیبرالی ـ اسلامی داشتند (اگر این ترکیب، ترکیب متناقضی قلمداد نشود) و می‌توان از آنها به «گفتمان الهیات اجتماعی راستگرا» تعبیر کرد، آثاری تألیف و منتشر می‌کردند و مورد مطالعه‌ی عناصر مبارز بود و قهراً محتواً و مفاهیم آن در ذهن خوانندگان جایگیر می‌شد و عده‌ای نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.
همین‌طور جریان‌های سوسیالیستی که در عین داشتن عِرق دینی، به لحاظ فکری، اجتماعی و اقتصادی به‌شدت متأثر از سوسیالیسم مارکسی بودند، افرادی همچون مرحوم شریعتی، پیمان، و حتی سازمان مجاهدین و خرده‌گروه‌های مبارز، آثاری را منتشر می‌کردند و به دست جوان‌ها می‌رسید و می‌خواندند. بنده از این طیف در طیف الهیات اجتماعی به «الهیات چپ‌گرا» تعبیر می‌کنم. این عده هم می‌خواستند مسلمان باشند و هم سوسیالیست؛ اینها حتی از ابوذر هم قرائت سوسیالیستی ارائه می‌کردند. و جریان‌های مختلف دیگر که اکنون مجال ذکر آنها نیست.
این جریان‌ها در آن زمان افراد بسیاری را به خود جذب می‌کردند و در عصر مبارزات، روی جوان‌ها و نوجوان‌ها تأثیر می‌گذاشتند و رسوبات آنها باقی ماند. این رسوبات در مقطعی برجسته و برملا شد و سبب شد عده‌ای از متن انقلاب اعراض و عدول کنند.
عامل معرفتی دیگر اینکه جبهه‌بندی‌های جهانی فکری نیز امروز به‌شدت تأثیرگذار هستند. بعضی اشخاص و جریان‌ها در داخل کشور الآن وجود دارند که متأثر از جریان‌های فکری جهانی‌اند، این افراد نیز به دلیل تهافت و تفاوت مبادی فکری مورد قبول خود با مبانی نظری انقلاب، آرام آرام از بدنه‌ی انقلاب فاصله می‌گیرند. مثلاً عده‌ای دنباله‌رو تفکر پوپر هستند، و جماعتی دیگر دامنه‌ی تفکر هایدگر قلمداد می‌شوند، در مواقع و مواضع حساس، تفاوت نظر به تهافت عمل منتهی می‌شود و موجب چرخش آنان می‌شود و از انقلاب عدول و اعراض می‌کنند. البته برخی نیز مقاومت می‌کنند.
سیطره‌ی علوم انسانی غربی نیز نقش بسزایی در چرخش‌ها ایفا کرده است. افراد وقتی دانش سکولار را فرا می‌گیرد، اگر از ایمان قوی برخوردار نباشد و آگاهانه با آن مواجه نشود، آسیب می‌بینند. علوم انسانی غربی و سکولار را باید فرا گرفت، اما آگاهانه و آزادانه و نه جاهلانه و مقلدانه.
علل معرفتی فراوان دیگری نیز قابل طرح است که من در این مجال به ذکر همین چند نمونه بسنده می‌کنم از اشاره به سایر موارد احتراز می‌کنم؛ شاید فرصتی دست دهد که به کمال همه‌ی موارد را به صورت طبقه‌بندی شده شرح کنم، ان شاء الله.

* درخصوص عوامل غیرمعرفتی دخیل در پدیده‌ی چرخش چهر‌ه‌ها و فرایند تجدیدنظرطلبی توضیح بفرمایید.
عوامل غیرمعرفتی بسیاری در این میان هست که منشأ این چرخش‌ها و تغییرها و تجدیدنظرطلبی‌ها به‌شمار می‌رود؛ این عوامل می‌تواند به گروه‌های گوناگونی دسته‌بندی شود که ازجمله‌ی این علل می‌توان به «جهات روانی» اشاره کرد. افرادی زمانی جوان بوده‌اند و وارد گردونه‌ی مبارزه شده‌اند، جوان سر پرشوری دارد، جوان پرانرژی است، جوان نوخواه است، معترض و منتقد است. این عناصر جوان به اقتضای احوال روان‌شناختی به انقلاب می‌پیوندد؛ اما وقتی شور جوانی افول می‌کند، برخی افراد عافیت‌طلب، محافظه‌کار و گوشه‌گیر می‌شوند و تمایل دارند که با دیگران سازش کنند و با آنها کنار بیایند. وقتی سن و سال این دسته از افراد بالا می‌رود، روح مبارزه و نشاط انقلابی را از دست می‌دهند. البته معلوم می‌شود انقلابی‌گری اینها نیز همانند عده‌ای که تحت تأثیر برخی عوامل معرفتی مانند کاستی معرفتی و سطحی‌نگری دچار دگردیسی می‌شوند، سطحی و احساسی است. این عده نیز به لحاظ عاطفی، احساسی و روانی سطحی هستند و انقلابی‌گری در عمق جانشان ریشه نداشته است. به همین جهت تاب نمی‌آورند و تحول سنی آنها به تحول فکری، معرفتی و رفتاری منتهی می‌شود.
گاه نیز تندروی‌های غیرمنطقی و افراط در قالب تفریط و کندروی‌ها ظهور پیدا می‌کنند. تندروی آفت است. تندروی و افراط و رفتار غیرمنطقی و غیراصولی حتا در هواداری از حق، خطرناک است. اصولاً تندروی بی‌مبنا و منطق در هر سو که باشد خطرناک است! تندروهای انقلابی بسیاری بودند که به کندروهای انقلابی و حتی تندروهای ضدانقلاب امروز بدل شدند. نه تنها محافظه‌کار شدند که گاهی در مقابل انقلاب نیز ایستادند. تندرو‌های فاقد مبنا و منطق وفادار نیستند و همواره در معرض عدول و اعراض قرار دارند. برخی نیز تحت تأثیر چنین عاملی دگرگون می‌شوند.
لطمه‌دیدن از فرآیند انقلاب ـ به درست یا به اشتباه ـ عامل دیگر است. گاهی ممکن است یک قاضی و یا یک مدیر اشتباه کرده و موجب تضییع حق فرد یا افرادی شده باشد؛ چنین چیزی می‌تواند در مواضع فرد تضییع‌ حق شده و اطرافیان او تأثیر بگذارد. مدیران و مسؤولان باید مراقب اعمال و عواقب بی‌دقتی‌های خود باشند که تاوان بدکرداری آنها را انقلاب می‌پردازد، آنان در این دنیا باید در مقابل خون شهدا و در محکمه‌ی تاریخ و وجدان خود، و در آخرت نیز در بارگاه عدل الهی آماده‌ی پاسخگویی باشند، اینان باید بدانند که با ندانم‌کاری‌ها و خطا و خیانت خویش ثمره‌ی خون دل‌های انبیا و اولیا و دسترنج مصلحان و شهدا را به باد می‌دهند.
عامل دیگر، تأثیرپذیری از اطرافیان است. ملازمان و نزدیکان منحرف و منافق، در روند «چرخش چهره‌ها» بسیار مؤثر هستند. به فردی گفتند چرا معتاد شدی؟ گفت: «امان از رفیق بد»! اما زغال خوب هم بی‌تأثیر نبود.
دست‌یابی به جاه و جیفه نیز نقش مهمی در چرخش‌ها و تبدل‌های نظری و عملی دارد. بسیاری از افراد هنگامی که به ثروت و قدرت می‌رسند محافظه‌کار می‌شوند و قصد حفظ مال و موقعیت خود را دارند. به جاه و جیفه رسیده‌اند و دیگر نمی‌توانند به صاحبان قدرت و ثروت اعتراض کنند، خود جزء همین طبقات شده‌اند و در نتیجه اشکالات و انتقادات به خود همینان نیز برمی‌گردد.
عامل دیگر «دیون سیاسی» است. گاهی یک رفاقت قدیمی باعث تغییر موضع رفیق دیگر می‌شود، حال مثبت باشد یا منفی. پیوندهای حزبی نیز بسیار مؤثر است. گاهی شخص کاری به حق و باطل ندارد و برای او تنها این مهم است که موضع جبهه و جریان فکری حزبش چیست. هرچند در آغاز ممکن است در دل راضی نباشد، اما آرام‌آرام دلش نیز عوض می‌شود. وقتی در انتخابات کسی از کس و کسان کمک گرفته است وامدار او شده است باید به نحوی حامی خود را راضی نگه‌دارد. زمانی که کسی چشم طمع به حمایت جریانی یا کسانی دارد، هرچند در ظاهر با آن جریان یا کسان همسویی و هم‌آوایی می‌کند؛ اما این همسویی و هم‌آوایی ظاهری و مصلحتی، در نهایت منتهی به تغییر مواضع واقعی می‌گردد!
احساس حقارت ناشی از ناکامی‌ها نیز موثر است. فرد با خود می‌گوید چرا رفیق من ارتقاء پیدا کرد؟ چرا فلان فرد محبوب جامعه شده است؟ چرا من چنین نباشم و نشوم؟ برای جلب انظار و کسب محبوبیت دست به کار می‌شود و این به تحول و تبدل منجر می‌شود.
عوامل اجتماعی نیز گروه مهمی از علل و عوامل چرخش‌ها را تشکیل می‌دهند. سلطه‌ی نافذ فرهنگ غربی بسیار مؤثر است؛ سفرها، ارتباطات با ملل، اقامت در کشورهای غربی به جهت تحصیل و مأموریت مؤثر است. من از زبان بعضی چهره‌های چرخش‌کرده مستقیماً شنیده‌ام که ما تا زمانی که به غرب نرفته بودیم این‌طور فکر نمی‌کردیم. مدتی که در غرب ماندیم، این‌گونه شدیم؛ تصور می‌کند که راه را پیدا کرده است؛ می‌گوید وقتی در بستر فرهنگی غرب زندگی کردم ذهن و زبان و زندگی‌ام تغییر کرد.
عوامل اجتماعی دیگری چون تشویق‌های بی‌جا نیز اثر دارند. متملقان منتظرند کسی چیزی بگوید تا او را تشویق کنند. هرچند که این گفته‌ها بی‌ربط، بی‌اساس و حتی خلاف عقل و دین و مصلحت و منافع ملی باشد. به او می‌گویند: احسنت! چه شهامتی، چه شجاعتی، نظریه‌ی جدید ارائه کردی، حرف تازه‌ای زدی! این تشویق‌های بی‌جا افرادی را که فاقد ظرفیت‌اند و روح کوچکی دارند، مغرور و از خودبی‌خود می‌کند.
برخورد حضرت امام با این‌گونه صحنه‌ها را مشاهده کنید. صحبتی که در مجلس اول مرحوم آقای فخرالدین حجازی به عنوان نماینده اول آن دوره در محضر امام کرد تبدیل به خاطره‌ی ملی شده است. مرحوم حجازی تعابیر بلندی را به زبان آورد که همه درست بود؛ اما امام با آن لحنی توأم با مزاح به مرحوم آقای حجازی فرمودند: آقای حجازی جوری حرف می‌زند که آدم باورش می‌شود. یا در اوج اقتدار و محبوبیت و هنگامی که دشمن چندده‌ساله او و دین و ملت ، شکست خورده است، و میلیون‌ها دل فرودگاه او شده‌ است و یک ملت منتظر است تا هواپیمای او بر قلب آنها فرود بیاید، و درست در زمانی که احتمال می‌دهد حتا هواپیما را ساقط کنند و یا بربایند، در جواب کسی که از ایشان می‌پرسد چه احساسی دارید؟ جواب می‌دهند: «هیچ احساسی ندارم». این روح بلند و عظیم کجا و آن کسی که به وزش نسیم تملق فردی همچون خود، جانش جابه‌جا می‌شود و دلش می‌لرزد کجا؟
دسته‌ی دیگر عوامل غیرمعرفتی عوامل اخلاقی هستند. حسد از این جمله است که هم حیث روانی دارد و هم جنبه‌ی اخلاقی. حیث روانی آن به این دلیل است که ارادی نیست و از جمله رذایل غیرارادی است که فقط باید آن‌را مهار و مدیریت کرد.
شهرت‌طلبی و آوازه‌جویی نیز جزء این عوامل مهم غیرمعرفتی است، بعضی از مخالفت‌ها، اعراض‌ها و موضع‌گیری‌ها، چیزی جز این نیست که فرد می‌خواهد خودی نشان بدهد و بگوید من هم هستم. متفاوت حرف می‌زند تا جلب توجه کند و این بلای عظیمی است و کم نیستند کسانی که برخلاف میل قلبی‌ و حتی عقیده‌شان سخن می‌گویند، تا دیده شوند! «هوس دیده‌شدن» مسئله‌ی کوچکی نیست و ازجمله عوامل روانی، بلکه اخلاقی مهم و بسیار مهم در «چرخش چهره‌ها» است.
انسان گناهکار هر گناهی که می‌کند یک قدم از حقیقت فاصله می‌گیرد و اگر روند معصیت‌کاری را متوقف نکند زاویه او با حقایق، دین، شریعت و انقلاب روزافزون خواهد شد.
علل و عوامل اخلاقی نیز بسیارند و باید سر فرصت و به تفصیل به آنها پرداخته شود، زیرا به نظر می‌رسد این گروه، بیش از سایر علل در اعراض مشاهیر و توده‌ها از انقلاب اسلامی که جوهری اخلاقی و معنوی دارند نقش‌آفرینند.
* امروز شاهدیم عده‌ای به تحریف آرای حضرت امام(ره) روی آورده‌اند. مقام معظم رهبری نیز در سالگرد رحلت امام به این مسأله اشاره کردند. آنها به جای اینکه شجاعانه اعتراف کنند که تغییر کرده‌اند، سعی می‌کنند امام را به نفع خود تفسیر کنند. چطور چنین چیزی ممکن است که بعد از بیست‌وچند سال از رحلت امام کسانی به راحتی افکار امام که مدون و ثبت شده است را مورد تحریف قرار دهند؟
این سؤال را این‌گونه نیز می‌توانید طرح کنید: چطور شد که به محض اینکه رسول گرامی اسلام(ص) سر بر بالین رحلت نهاد، بلافاصله تحریف‌ها آغاز شد و آن جریان‌های انحرافی عظیم به‌وجود آمد؟ او که پیامبر اعظم(ص) بود، و راه و روش او نیز اصل اسلام بود؛ امام(سلام الله و رضوانه علیه) فرزند رسول الله(ص) بود و انقلاب اسلامی نیز جرقه‌ای و جلوه‌ای از آن اسلام ناب بود؟ «برایی‌های تحریف» اسلام و انحراف از مسیر پیامبر اعظم(ص) طابق النعل بالنعل، پاسخ «چرایی‌های تحریف» مکتب انقلابی حضرت امام(س) و انحراف از مسیر انقلاب اسلامی است. بسیاری از علل و عواملی که مورد اشاره قرار گرفت در پس رحلت پیامبر(ص) نیز رخ داد؛ کسانی که درصدد تحریف حضرت امام‌اند مکتب او را مانع چرخش‌های خود می‌بینند، اینان می‌خواهند با تحریف امام راه را برای انحراف‌ها و چرخش‌ها هموار کنند.
اگر عده‌ای به رغم اعراض از نظام و انقلاب باز هم خودشان را به امام و انقلاب منتسب می‌کنند می‌تواند نقطه‌ی مثبت و امیدوارکننده‌ای باشد؛ نباید آنها را برانیم. باید بگوییم شما هنوز هم در طیف انقلابید و در دامان رحمت انقلاب هستید؛ بسا منفعل شوند و به گذشته و مبانی و مواضع درست انقلابی‌شان برگردند. البته این حالت یک وجه منفی نیز دارد و آن اینکه آنها با این رفتارها دارند نفاق می‌ورزند.
از نکات مثبت این وضعیت نیز می‌توان به این مسئله اشاره کرد که ممکن است اینها در باطن همچنان حق را با انقلاب بدانند و حقانیت انقلاب و راه امام را قبول داشته باشند؛ منتها دچار یک وضعیت دوشخصیتی شده باشند، از سویی امیالشان آنها را به سمت فرنگی‌اندیشی و فرنگی‌مآبی می‌راند و علاقه دارند در مقام فکر و عمل فرنگی باشند؛ اما از حیث دیگر بعضی از احساسات و عواطف و خاطرات و وجدان چندلایه درونی‌شان به آنها می‌گوید که حق با امام بود. ما باید بر همین وجه مثبت مسئله تکیه کنیم. ما باید امام را برای آنها درست تفسیر کنیم و سعی کنیم آنها را به گذشته‌ی انقلابی‌شان ارجاع بدهیم؛ بلکه باید به آنها بگوییم امام نیاز به تفسیر ندارد، از امام قرائت‌های متعدد ارائه نکنید. امام نصوص و محکمات فراوانی دارد، مواضع و کلمات و تعالیم امام به حدی مبانی محکمات دارد که هرگز جای خدشه و شبهه‌ای را باقی نمی‌گذارد.
ملاحظه می‌کنیم که رهبر فرهیخته انقلاب اسلامی احساس خطر می‌کند و لازم می‌داند که بار دیگر البته برای چندمین بار راه امام را با اشاره به اصول اساسی آن، مکتب‌وار و شفاف تبیین کند. ایشان این کار را در گذشته نیز انجام داد‌ه‌اند؛ سال‌ها پیش در همین مراسم ۱۴ یا ۱۵ خرداد در حرم حضرت امام سخنرانی داشتند و این تبیین را با ادبیات آن زمان ارائه کردند.
این مسئله به دلسوزان و مشفقان انقلاب و پیروان حقیقی حضرت امام دیکته و تأکید می‌کند که از این نقطه‌ی امید استفاده کنید و امام را آنچنان که بوده و هست معرفی کنید. خطاب به کسانی که همچنان نوعی علاقمندی و ارادت به حضرت امام در درونشان وجود دارد، می‌گویم امام را آنچنان که بود و هست بیان کنید. این تکلیف ماست و تکلیف کسانی که امام را آنچنان که بوده می‌فهمند و می‌خواهند. این وظیفه‌ی جدیدی است که بر دوش کسانی که در فضای گفتمان اصیل انقلاب تنفس می‌کنند نهاده شده است.