اعطای جایزه البرز به آیت الله علی اکبر رشاد

اعطای جایزه البرز به آیت الله علی اکبر رشاد

به گزارش خبرگزاری فارس، شصت‌وسومین دوره اعطای جایزه البرز، ۱۵ اردیبهشت‌ماه در مرکز همایش‌های بین‌المللی صداوسیما و با حضور محمدرضا عارف، معاون اول رئیس جمهور و حسین افشین، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور برگزار شد.

در این مراسم، ۶۳ نفر از دانشمندان، فناوران و مخترعان، طلاب و دانشجویان با دریافت تندیس البرز و جایزه نقدی تکریم شدند. همچنین از ۴ دانشمند و چهره برجسته علمی کشور، یعنی آیت الله علی اکبر رشاد چهره برتر علوم انسانی، عبدالرضا سیمچی، چهره برتر نانومواد و دانشمند برتر علوم مهندسی، محمد عبدالهی، چهره برتر داروسازی کشور و علی‌اکبر موسوی موحدی بنیان‌گذار بیوشیمی‌فیزیک ایران به صورت ویژه تجلیل شد. جایزه علمی البرز که به «نوبل ایرانی» نیز شهرت دارد، توسط بنیاد فرهنگی البرز در هر سال به جمعی از نخبگان و دانشکندان تأثیرگذار کشور اعطا می‌گردد. این بنیاد توسط حسینعلی البرز، در سال ۱۳۴۲ وقف و تأسیس شده است. امسال نیز ۶۳ نفر از نخبگان و دانشمندان کشور توانستند این جایزه را دریافت کنند.

شهید مطهری هنوز هم مظلوم است

شهید مطهری هنوز هم مظلوم است

 

به گزارش خبرگزاری شبستان آیت‌الله «علی‌اکبر رشاد» ضمن گرامیداشت اندیشه و یاد علامه شهید «مرتضی مطهری» اظهار کرد: استاد شهید دانش و معرفت دینی را یک گام جلوتر بُرد و باب بحث‌های جدیدی را به روی حوزویان و دانشگاهیان، مردم و اهل نظر گشود؛ هنوز هم افکار و آثار شهید مطهری جای مطالعه و احیاناً کار علمی دارد چراکه مطالب و آثار ایشان به اندازه‌ای رمز و اشاره برای بحث های جدید دارد که هنوز می‌توانیم از آنها الهام بگیریم.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: ریشه‌ها و پی‌رنگ‌ مطالبی که شهید مطهری ارائه کرد تا چند دهه بعد همچنان مطرح بود و هست در حالی که این مباحث در روزگار حیات ظاهری ایشان مطالب مطرحی نبود یا اصلا مطرح به معنای رایج و شایع نبود و کسی به آن نمی پرداخت اما ایشان صریحا یا ضمنی در خلال مباحث به آن پرداخته بود، تقریر کرده و گزارش ‌می‌داد و احیانا اعلام نظر کرد.

 

محافظه‌کار نبود

وی افزود: شهید مطهری انسان پیشرفته و خردمندی بود و در کنار خرد، محافظه‌کار نبود بلکه ایثارگر بود؛ بسیاری از افراد خردمند هستند اما در قالب ملاحظات از ورود در برخی بحث‌ها پرهیز می کنند اما شهید مطهری ورود کرد و اقداماتی انجام داد که تقریباً غیرمتعارف بود؛ در آن دوره در ایران کلاً به سه نفر استاد گفته می شود از جمله استاد جعفری، استاد مصباح و استاد مطهری؛ به هرحال ایشان در ترازی بود که جایگاه و منزلتی در حوزه علمیه داشت و اسفارگو و شفاگوی مُسَلم بود؛ همچنین فیلسوف-متکلم برجسته بود و به جای اینکه به این سمت برود که روی فقه کار کند و فقه و اصول را بگوید فعالیت‌های دیگری داشت چه بسا که از بسیاری از کسانی که بعدها رساله دادند ایشان بالفعل یا بالقوه‌ تواناتر و شایسته‌تر بود و اگر به سمت فقه و اصول می رفت مرجعیت‌اش احراز می‌شد.

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: ما که در مباحث فلسفی و معرفت‌شناسی شهید مطهری شرکت می‌کردیم به وجهه فقهی ایشان توجه چندانی نداشتیم، کتابی را مرحوم آیت‌الله اشتهاردی در نقد کتاب «مساله حجاب» شهید مطهری نوشت و از آنجایی که ما شاگردی هر دو بزرگوار را کرده بودیم با اندیشه هر دو آشنا بودیم، نزد آیت الله اشتهاردی چند کتاب لمعه را به صورت خصوصی با دو تن دیگر از دوستان خوانده بودیم، به یاد می آورم که بین‌الطلوعین یک درس نزد ایشان بودیم و نماز صبح حرم می رفتیم، بعد به مدرسه فیضیه می‌آمدیم و نزد مرحوم آیت‌الله اشتهاردی که بعدها ایشان رساله هم نوشت لمعه می خواندیم، وقتی که درس تمام می‌شد و می‌خواستیم از مدرسه فیضیه خارج شویم هنوز آفتاب طلوع نکرده بود، با دوستان می گفتیم که ایشان فقیه و شاگرد آیت الله اراکی است و از آنجایی که در دروس شهید مطهری هم شرکت کرده بودیم، می گفتیم ایشان (مطهری) فیلسوف است؛ بنابراین وقتی کتاب «مساله حجاب» منتشر شد از جمله کسانی که کتاب را نقد کرد آیت الله اشتهاردی بود چون نظر فقهی‌اش با آیت الله مطهری مخالف بود.

این استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم ادامه داد: تا قبل از شهادت مطهری احدالناسی به او آیت الله نمی‌گفت و اگر خیلی احترام می کردند استاد مطهری می‌گفتند اما آقای شبیری یک جا نقل می کند که من نامه‌ای برای آقای مطهری فرستادم و نوشتم حجت الاسلام مرتضی مطهری، جناب شبیری داشت از تواضع شهید مطهری می گفت و اینکه آن شهید اینگونه جواب نامه را داد: حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین آقای شبیری.

 

به لحاظ معنوی فوق‌العاده اهل معنا و مرید اهل معنا بود

آیت الله رشاد ادامه داد: به هرحال به یاد می آورم که من از استاد دیگرم که از شاگردان شهید صدر بود سوال کردم که آقای اشتهاردی فقیه و نظرات ایشان صائب است همانجا بود که برای اولین بار شنیدم که گفتند آقای مطهری در فقه خیلی قوی است و این برای من تازگی و جای شگفتی داشت؛ این چنین شخصیتی ایثار کرد و آمد تهران و در دانشکده الهیات استادیار دانشکده الهیات شد تا بیاید و در این جبهه بایستد و در راس هرم فکری مارکسیست‌ها مناظره کند تا جایی که مناظرات ایشان در دانشگاه تهران هنوز که هنوز است مطرح می شود؛ در هر صورت او در عمل ایثار کرد و آمد در دانشکده الهیات استادیار شد و این یعنی سوختنِ جهتِ فقهی و فلسفی و آن حیثیت و ابهت و هویت حوزوی ایشان چراکه ایشان مدرک دکتری هم نداشت و با یک گواهی‌هایی، استادیار دانشکده الهیات شده بود و به هر حال رفتار ایشان درس آموز بود و به لحاظ معنوی فوق‌العاده اهل معنا و مرید اهل معنا بود. شهید مطهری مدتی به شیراز رفت تا میرزا علی اقای شیرازی را درک کند.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: آقای منتظری نقل می کند که با شهید مطهری هم‌حجره بودیم و او سحرها بلند می‌شد و در حالی که آن زمان هنوز مدرسه فیضیه لوله‌کشی نداشت به رودخانه قم می رفت و دو آفتابه با خودش می‌برد و آب می آورد و مرا هم صدا می کرد تا وضو بگیرم و نماز شب بخوانم و خودش هم بسیار اهل تهجد و معنا بود؛ مساله این است که شهید مطهری به لحاظ فلسفی و فقهی و معنوی ذهنی مبتکر، نقاد و مولد داشت و در عین حال آداب را رعایت می‌کرد و مقابل رشته‌های مختلف می‌ایستاد مثلا کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را در مقابل کتاب «دو قرن سکوت» دکتر زرین‌کوب نوشت یا کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» که شامل مجموعه مقالاتی بود که شهید در مجله «زن روز» نشر داد. یعنی او حاضر شد در آن مجله بنویسد حال آنکه ما امروز دنبال این هستیم که در کدام مجله علمی پژوهشی بنویسیم و اینکه چه قدر به ما پرداخت می کنند، اما شهید مطهری در آن مجله نوشت و نهایتاً کتابی شد که هنوز هم رقیب ندارد و بکر است؛ حرف‌های جدیدی زد و با اینکه ایشان اصلا حقوق نخوانده بود اما با ادبیات حقوقی توام با مبانی دینی این مطالب را نوشت؛ لذا  او مرد بزرگوار و انسان عظیمی بود و اگر این نبود شهادت نصیب‌اش نمی‌شد و اگر این نبود امام خمینی(ره) همه آثار او را تایید نمی کرد که بخوانیم.

 

شهید مطهری هنوز هم مظلوم است

آیت الله رشاد در پایان خاطرنشان کرد: مظلومیت شهید مطهری از آن زمان و تا همین الان هست، هنوز بسیاری افراد به او ایراد و اشکال می گیرند، در مورد کتاب «حماسه حسینی» اشکال وارد می کنند، کتاب «جاذبه و دافعه علی» او واقعا بدیع بود، همانجا به نقد شریعتی پرداخت و اشکالات او را مطرح کرد، آن زمان هرکسی که در فضای روشنفکری بود و اندکی هم مذهبی بود به حسینیه ارشاد می رفت و کتاب‌های منتشر شده آنجا را هم می خواند، ما نیز همین کار را می‌کردیم و در مسیر رفت و برگشت قم-تهران کتاب ها را می خواندیم؛ اما نکته جالب اینکه شهید مطهری همواره ثابت‌قدم و محکم روی مبانی دینی و اصولی که مطرح می کرد می‌ایستاد و واقعا در عصر ما یک پدیده بود، شخصیتی ذوابعاد و جامع‌الاطراف بود؛ او افتخار برای حوزه بود و هست؛ شهید مطهری الگوی ما طلاب است، وقتی کسی در دروس معرفت‌شناسی ایشان شرکت می کرد و بحث تمام می شد احساس می کرد که دلش نشاط پیدا کرده چراکه حرف نو یاد می گرفت.

 

شاهکار اجتهادی شهید مطهری

شاهکار اجتهادی شهید مطهری

به گزارش خبرنگار مهر، به بهانه شهادت استاد مرتضی مطهری و روز معلم متن زیر بازنشر درس اخلاق آیت الله رشاد در تاریخ دوم اردیبهشت ماه 1396 است که در ادامه می خوانید؛

عرض شد که بنا داریم چند جلسه ای را خارج از سلسله مباحث آفات اللسان، به طرح پاره ای از عناصر موثر در زیّ طلبگی اختصاص دهیم. در روند تکاملی یک طالب به یک عالم این عناصر لازم و ضروری است. مبنایی که عرض شد این بود که طلبگی خود یک سلوک است. طلبگی، دانشجویی نیست که بگوییم وارد محیطی می شویم و تعدادی از واحدهای آموزشی را اخذ می کنیم؛ امتحان می دهیم و مدرک می گیریم؛ آنگاه وظیفه خود را انجام داده ایم! بلکه در نظام حوزه و روند طلبگی، عناصر دیگری مقدم بر عنصر آموزش و علم هستند. به طرزی که اگر آن عناصر محقق نشود یا علم حاصل نمی شود و یا در صورت حصول می تواند زیان بار باشد.

آفات سیر و سلوک

درست مثل سیر و سلوکی که افراد در حوزه عرفان طی می کنند که اگر طبق شرایط پیش نروند معمولا دچار انحراف می شوند. نفس این سیر و سلوک، موجب اعوجاج فکری و انحراف عملی فرد می شود. مثلا وقتی در سلوک معنوی و عرفانی گفته می شود که حتما باید ولی و مربی داشت و تحت اشراف او سیر و سلوک کرد؛ یعنی نباید کسی انفرادی برای خود تصمیم بگیرد؛ طبق آن عمل کند و انتظار به جواب رسیدن داشته باشد. یا این سیر و سلوک به نتیجه نمی رسد و یا اگر پیشرفتی داشته باشد دچار اعوجاج و انحراف می شود و گاهی خودش به خطر تبدیل می شود.کسانی که در وادی معنویت و عرفان و شهود وارد شده اند ولی سر از کفر و الحاد درآورده اند؛ کم نیستند. علتش آن است که این شرط را رعایت نکرده اند. آفت دیگر اینکه، منازل سلوک ترتیبی دارد و باید براساس آن ترتیب، گام پیمود. مثلا اگر از منزل یقظه که مبدأ سلوک است آغاز نکنیم؛ مثل این است که ساختمانی را بدون پی گذاری بنا کرده ایم. لزوما برای این کار باید سیر معینی را که اهل سلوک تعیین کرده اند طی کرد. از روی نوشته هم نمی شود. بلکه باید مرشد راهی مراقب انسان باشد و سالک با هدایت او سیر مقامات کند.

بایسته های سلوک طلبگی

الف) خودسازی

طلبگی هم صرفاً تحصیل نیست؛ نوعی سلوک است. به تعبیر دیگر؛ طلبگی محدود به آموزش نیست بلکه فراتر از آن است. اگر بناست چیزی تحصیل کنیم فقط علم نیست. شرایط بسیاری هم لازم دارد. بسا اگر فقط علم بیاموزیم نه تنها عالم دینی نمی شویم بلکه دینی هم نمی شویم. آدم خطرناکی خواهیم شد. انسانی که خودساخته نیست. خودسازی نکرده؛ ملکه تقوا را به دست نیاورده؛ نفس را تربیت نکرده و شرایط دیگر را احراز نکرده است وقتی علمی فراچنگ می آورد هرچه بیشتر باشد خطرناک تر می شود. لهذا باید در سیر طلبگی شروط و عناصری را تحصیل کنیم که در گذشته به بررسی شرط تهذیب و محاسبه نفس پرداختیم.

ب) تفکر

یکی دیگر از شروط و دستورالعمل های طلبگی، تفکر است. طلبه باید در روند تحصیل طلبگی و حضور در حوزه، روش تفکر یاد بگیرد و به فعل تفکر، ملتزم باشد. در غیر این صورت، طلبه نیست. بعداً هم عالم دینی بار نخواهد آمد.

در حوزه، اصل بر این است که غایت و انجام طلبگی، اجتهاد باشد. اجتهاد، به نوعی حاصل تفکر است. اجتهاد، حاصل مطالعه نیست. حتی حاصل پژوهش هم نیست. بلکه همه اینها مقدمه اجتهاد هستند. آن چیزی که به اجتهاد منتهی می شود؛ پیوند خوردنِ کاویدن و پژوهیدن به اندیشیدن است. یعنی وقتی انسان به مرحله اندیشیدن می رسد اجتهاد اتفاق می افتد. بدون تفکر، اجتهاد میسر نیست.

در سده اخیر معمول این است که یک سری کتاب ها را می خوانیم. مثلا در اصول فقه؛ ابتدا «الموجز» را می خوانیم که یک دوره اصول کوتاه است. بعد از آن «اصول فقه» مرحوم مظفر را می خوانیم که یک دوره اصول نیمه تفصیلی است. سپس «رسائل» هم خوانده می شود که محدود به اصول عملیه است و بخش های دیگر اصول در آن نیست.

 مرحوم شیخ (رضوان الله تعالی علیه) اهتمام خاصی داشته است که اصول عملیه را بسط و توسعه دهد. این تصمیم وقتی گرفته شد که موجی در دوره اخباری گری به وجود آمد و اصرار بر نص گرایی شکل گرفت. شاید شیخ این تدبیر را کرد تا اصول عملیه را تحکیم، تعمیق و تدوین کند. اصول عملیه بعد از آن است که شما ادله لفظی ندارید. آنگاه که آیه و روایت نداریم و در تکلیف شک داریم چه کنیم؟ به اصول عملیه رجوع می کنیم.  بعد از آن «کفایه الاصول» را می خوانیم. و با چهار دوره اصول- هرچند «رسائل» ناقص است- آشنا می شویم.

اندیشیدن؛ حلقه مفقوده آموزش!

در این مرحله فقط آموزش دیده ایم و احیانا با آراء هم آشنا شده ایم که به نحوی پژوهش و کاوش هم روی داده است. اما در سطوح، تفکر نکرده ایم. گرچه این روش، غلط است. ولی فعلا اینجور است که طلبه را به اندیشیدن وا نمی داریم. تنها می گوییم این کتاب ها را بخوان و خوب بیاموز. لذا اسمش را هم گذاشته ایم دوره سطح. گویی بنا نیست به عمق وارد شویم. بناست که پابند این متن باشیم و حاصلش این باشد که اصول بیاموزیم نه اینکه مجتهد شویم. حاصل این باشد که وقتی طلبه پله پله بالا رفت؛ دیگر بداند که علم اصول چیست؛ غایت آن شامل چه مطالب و قواعدی است و چه بخش هایی را در بر می گیرد.  لذا لازمه این دوره، اجتهاد نیست. بلکه طلبه وقتی مجتهد می شود که پای تفکر به میان بیاید. هرچند به نظر ما روش فعلی ناقص است که بعد از ده سال به طلبه بگوییم راجع به آراء اصولی بیاندیش!

 در دوره درس خارج که پایبند متن نیستیم می گوییم: فکر کن!. به آراء یک اصولی خاص پایبند نیستیم. ولی وقتی «کفایه» را می خوانیم؛ آراء مرحوم آخوند را بررسی می کنیم و اگر آراء دیگری هم مطرح می شود صاحب «کفایه» آنها را در راستای رأی خود، تأیید یا رد می کند. یا آن آراء را نقد می کند. طلبه، نقد او را می آموزد. حالا اگر فرضاً تقریر آخوند از نظر شیخ یا اشکلات او به شیخ، اشکال داشته باشد کسی نیست تا آنها را نقد کند. بنابراین در این دوره اصول، تفکر و چالش نمی کنیم. صرفاً آراء مختار چند شخصیت مهم و معتبر را می خوانیم. البته خواندن «رسائل» و «کفایه» لازم است اما عرض من این است که اگر روش ها را تغییر دهیم در همین مراحل هم می توان از طلبه اندیشیدن را طلب کرد.

می توان از طلبه خواست در عرض آن سه دوره کامل اصول فقه، «حلقات» شهید صدر (رحمه الله علیه) را هم بخواند و مباحثه کند. این، راه را برای تفکر باز می کند. چون مرحوم صدر، صد و چهل سال بعد از شیخ و صد سال بعد از آخوند ظهور کرده و نواندیش است. تنها فردی صاحب علم نیست بلکه نظریه هم دارد. آراء شهید صدر با آراء مرحوم آخوند متفاوت است. او نظریات آخوند را نقد می کند. وقتی به موازات دوره های اصول رایج، «حلقات» را هم بخوانیم راه برای تفکر باز می شود.

جایگاه اندیشیدن در مقطع درس خارج

این دوره سطح بود. اما در مقطع خارج، دیگر بنا نیست یاد بگیریم. بلکه قرار است بیاندیشیم. لذا نمی گویند کدام کتاب را می خوانی؟ براساس کدام مکتب درس می خوانی؟ آیا مکتب آخوند را می خوانی یا میرزا را؟ چون این دو نظرات متفاوتی با هم دارند. کسی که درس خارج می گوید یا خودش نظر جدید دارد یا تأثیر گرفته از نظرات رجال است. ولی مقید به مکتبی نیستیم. در نتیجه آراء مختلف، طرح و نقد می شود. بناست که طلبه برود و نظرات مختلف را ببیند. درس گفته شده را تقریر کند. دیگر راه تفکر باز می شود.

اشکال شما وارد نیست!

ما سه دسته قواعد را در حوزه فرا می گیریم. یکی از اشکالاتی که ناآگاهانه به حوزه می گیرند ولی وارد نیست اینست که گفته می شود: دانشگاه به روش شناسی اهتمام دارد ولی حوزه اینطور نیست. می گویند: در دانشگاه به روش شناسی تحقیق و پژوهش اهتمام خاصی وجود دارد. و شاهد می گیرند که مثلا دانشجویان در هرکدام از مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، دو واحد روش تحقیق می آموزند. می گویند: دانشگاهیان روش تحقیق فرا می گیرند از آن طرف حوزویان محتوا دارند ولی روش تحقیق ندارند. این مطلب را که اگر دروس حوزه به درستی خوانده شود محتوا دارد؛ من هم قبول دارم. لذا گاهی بعضی طلاب نظر مرا راجع به تحصیل هم زمان در دانشگاه جویا می شوند؛ می گویم: ضرورتی ندارد. چون دانشگاه چیزی به شما نخواهد داد. محتوایی به شما نمی افزاید. وقتی که آنجا صرف می کنید اگر در دروس حوزه صرف کنید خیلی قوی تر بار می آیید. در حوزه محتوا کاملا تأمین است.

شهید مطهری و شاهکارهای اجتهادیش!

نشان این سخن هم وجود دست پرورده های حوزه است. امثال شهید مطهری و شهید صدر (رحمه الله علیهما) چه خوانده اند؟ فقه و اصول خوانده اند. اما چرا مثل شهید صدر در اقتصادی که نخوانده است تأسیس نظریه می کند؟ چرا شهید مطهری در اقتصاد و حقوق آنطور قوی ورود پیدا می کند؟ در تاریخ هم وارد می شود در حالی که یک جلسه تاریخ نخوانده است؟ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را می نویسد و در مقابل تاریخ دان بزرگ روزگار خود قد علم می کند؟ در نقد کتاب « دو قرن سکوت» دکتر زرین کوب که یک محقق بزرگ و شایسته ستایش است این طور دست به قلم می شود و اجتهادی قلم می زند. در حقوق به خوبی نظریه حقوق طبیعی را تقریر می کند و به دفاع از حقوق زن می پردازد.

ایشان در ادبیات که کاملا خارج از تخصص اوست؛ نقد حافظ را می نویسد در حالی که نه شاعر است نه دیپلم ادبی دارد و نه حتی یک جلسه ادبی شرکت کرده است. تحصیلات روز او، ششم ابتدایی است. من این را از زبان خودشان شنیدم. می فرمود: وقتی می خواستم از فریمان به قم بروم تا طلبه شوم؛ دایی من که در آن زمان وکیل مجلس بود و قاعدتا روشنفکر و شلواری و کراواتی؛ به من گفت: آقا مرتضی! شما با این استعدادت می خواهی بروی قم آخوند شوی؟ تو اگر درست را ادامه دهی دکترا می گیری؛ استاد می شوی؛ کتاب می نویسی و صاحب آثار می شوی! استاد می فرمود: گوش به حرف ایشان ندادم و به قم آمدم. داستان مفصلی دارد. می گفت قم که آمدم به تدریج بعد از مدتی شروع به نوشتن کردم. ظاهرا می گفت اولین کتابم را که «نظام حقوق زن در اسلام» بود نوشتم و به دایی ام دادم.

او تعجب کرد که این کتاب، عجب قلمی دارد. قلم ایشان خیلی روان و زلال و پرکشش است. همین کتاب «داستان و راستان» که به قلم ایشان است این گونه است. مگر ایشان جایی رمان نویسی خوانده است؟ ولی این کتاب  یکی از نمونه های خوب داستان نویسی دینی شده است. یک فیلسوف و یک فقیه، نشسته و به این زیبایی برای نوجوانان، داستان نوشته است. بله؛ کتاب مسئله حجاب ایشان، فقهی است. ولی وقتی از حقوق می نویسد آنچنان به میدان می آید که «اندیشه سیاسی» می نویسد.

در ادبیات وارد می شود و حافظ را نقد می کند. استاد مطهری در تمام عمر خود تنها یک چهاربیتی، آنگاه که در زندان بوده برای امام سروده است. کلاس ادبیات هم نرفته است. ولی آن نقد ایشان -که متأسفانه موسسه چاپ آثار ایشان آن کتاب نقد حافظ را خیلی خام چاپ کرده است- برای بنده که مع الاسف چهل پنجاه سال از عمرم را در ادبیات سیر داشته ام؛ سر سوزن ذوقی دارم و متهمم به اینکه اهل ادبم؛ این همه دقت استاد، فوق العاده اعجاب برانگیز است. حاشیه های ایشان کوتاه است لکن بسیار دقیق و سنجیده و حساب شده است و اشعار حافظ را خیلی خوب طبقه بندی کرده است. هم به لحاظ محتوایی و هم از نظر رویکرد و گرایش و هم از دید ادبی نقد خوبی نوشته است.

احتمال می دهم اکنون از زاویه نگاه ایشان یکی از شعرای برجسته زمان ما شروع به نوشتن نقد حافظ کرده باشد. حافظ بیست درصد اشعارش شاهکار است. هشتاد درصد آن متعارف است و چند تا شعر دارد که اگر من آنها را گفته بودم قطعاً در مجموعه خود چاپ نمی کردم. مثل شعر الغیاث. خب؛ شاید این تفطن را بنده نداشتم ولی شهید مطهری این نگاه را داشت که اینجور حافظ را مطلقاً بی نقص نبینیم. استاد مطهری در خیلی از ابواب، آثاری به جای گذاشته است. سوال اینجاست که یک طلبه چرا اینقدر جامع می شود؟ علتش همان است که عرض شد.

روش های سه گانه در آموزش حوزوی

ببینید ما در حوزه سه روش را می آموزیم. یکم: قواعد و آداب ادبی فهم متن؛ که با صرف و نحو و علوم بلاغی و بخشی از اصول که مباحث الفاظ است بدست می آید.

 دوم چیزی که فرا می گیریم و از نظر ترتیبی سوم است: قواعد فهم متن مقدس است. به زبان امروز، هرمنوتیک است. منتها هرمنوتیک هم مولف مدار است. ما می خواهیم نیت ماتن را که خداوند متعال یا معصوم است کشف کنیم. و البته قواعد و ضوابط هرمنوتیکی فوق العاده دقیقی در اصول ما وجود دارد که فرا می گیریم. البته غیر اینها هم نظیر مباحث معناشناسی و سمانتیکی در اصول ما وجود دارد. مجموعا ما را برای فهم متن مقدس توانا می کند. اصلا گفته می شود هرمنوتیک اولا منطق تفسیر متن مقدس بوده است. که هرمسِ فیلسوف آن را تأسیس کرده است. بعضی هم می گویند یونس بوده و آن را زبان پیامبری می دانند. به هر روی ابتدائاً برای فهم متن مقدس شکل گرفته است و بعداً احیاناً به دانشی برای تحریف متن مقدس انجامیده است. با همه دوره ها و شاخه هایی که هرمنوتیک دارد ولی الان جای بحث ما نیست. هرچند طلاب باید با این مباحث آشنا باشند.

دسته سوم از قواعدی که می آموزیم قواعد فکر کردن است که در ذیل دانش منطق، آموزش داده می شود. منطق صوری تنها صوری نیست چون ماده و محتوا فرا گرفته می شود و شرایط محتوای صحیح و طرز چینش هم گفته می شود. پس منطق، روش تفکر است. بنابراین ما در طلبگی سه دسته قواعد می آموزیم.

آموزش منطق، محتوایی خوب با روشی بد

اینجا عرض می کنم ممکن است روش های ما نقص داشته باشد؛ ولی محتوا سالم است. باید منطق خواند و از این نظر که در سال های ابتدائی تحصیل گذاشته شده کار درستی انجام گرفته است. روش شناسی در حوزه، فوق العاده مهم است. ما اصول را که روش فهم است از سال چهارم شروع می کنیم و تا زمانی که مرجع تقلید می شویم ادامه می دهیم. یعنی در حوزه به روش شناسی اهتمام فراوانی می شود؛ ولی این اشکال وجود دارد که در مقام اجرا موفق نیستیم. یعنی به نحوی از سر عادت و روال آموزشی منطق گفته می شود.

طلبه نمی داند برای چه منطق را می خواند؟ منطق چه کاربردها و کارایی هایی دارد؟ مهارت اندیشیدن را عملا اکتساب نمی کند. منطق به شیوه ای القا می شود که عملا، علمی حصولی برای ذخیره سازی در ذهن می گردد. و از آنجایی که تبدیل به مهارت و ملکه نمی شود انسان همان حفظیات را هم فراموش می کند. مشکل ما اینجاست که در روش آموزش اشکال داریم و الا علم منطق و متن فعلی آن لازم است. برنامه خوبی هم پایه ریزی شده است اما باید روش فعلی را اصلاح کرد.

یکی از مراحل و عناصر سلوک حوزوی، تفکر است. اصلا پلی که به اجتهاد می رسد اندیشیدن است. بدون آموختن روش تفکر، مجتهد نمی شویم. من فقها و اصولیون به نامی را می شناسم که معتقدم مجتهد نیستند. چنین افرادی احیاناً بارها هم درس خارج اصول گفته اند ولی به نظر من اجتهاد نکرده اند. یعنی همان طور که آن استاد خارج گو، کفایه را گفته، خارج هم گفته است. در درس خارج هم مثل کفایه، متن را تقریر و شاید آراء مخالف را تأیید کرده و حتی براساس رأی دیگری، رأی قبلی را ابطال کرده است. اما نیاندیشیده ایم و شاگرد را به اندیشیدن وا نداشته ایم که وقتی یک دور اصول می خواند مجتهد شود.

متأسفانه می بینیم کسانی را که دو یا سه دوره خارج اصول می بینند ولی همچنان به اجتهاد دست نیافته اند. اشکال کار کجاست؟ در دوره سطح بناست اصول یاد بگیریم؛ اما در درس خارج که بنا بر آموختن مجدد اصول نیست. آنجا بناست تفکر را بیاموزیم و اجتهاد در اصول را فراچنگ آوریم. به این معنا که اگر استاد، یک دوره خارج اصول گفت و شاگرد هم استعدادش را داشت و زحمتش را کشید دیگر مجتهد شود.

لذا دیگر دور دوم و سوم معنا ندارد. مرحوم صدر، به مدت دو سال و نیم، دوره خارج اصول مرحوم خویی را شرکت می کند و بعد از آن خود، درس خارج می گوید. دو دوره هم درس خارج می گوید تا اینکه شهید می شود. مرحوم امام(رحمه الله علیه)، همان زمانی که در درس خارج آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) شرکت می کرده خودش هم، خارج اصول می گفته است. آقای مطهری و منتظری و … شاگردان درس امام بوده اند که در محضر او حکمت و اصول می خوانده اند؛ سپس همگی همراه استاد خود، بر سر درس مرحوم بروجردی حاضر می شده اند. امام یک دوره تقریرات درس مرحوم بروجردی را به نام «لمعات الاصول» می نویسند. مرحوم منتظری هم، همان درس مرحوم بروجردی را به نام «نهایه الاصول» منتشر می کند.

بنای ما از این جلسات، پرداختن به مباحث نظری محض نیست. بلکه بیشتر مایلم کاربردی سخن بگویم. ببیینید شما در هر پایه ای که هستید چه برنامه ای برای تفکر دارید؟ اصلا دارید؟ ساعاتی را به فکر کردن اختصاص می دهید؟ اگر برنامه برای تفکر نداشته باشید پیش نخواهید رفت. این را جدی بگیرید! از خلقت الهی گرفته که اعم از مبدأشناسی و توحید است باید با تفکر جلو رفت تا همین درس هایی که می آموزید. تفکر برنامه می خواهد. فکر کردن خصوصا در سحر، حقیقتاً معجزه گر است. انسان احساس می کند از آسمان به انسان الهام می کنند.

اگر انسان اهل باشد و مستعد دریافت باشد و به صورت یک روند در ساعت مناسبی، فکر کردن را دنبال کند؛ واقعا فوق العاده است. آنقدر مسائل به ذهن انسان می رسد که حساب ندارد. در جلسه پیش عرض کردیم که معرفت، تجلی الهی است. این به این خاطر است که خدا در انسان تجلی می کند. چون علم مساوق با وجود است. و هر وجودی مبدأ الهی دارد. در لحظات مناسبی که الهامات الهی متوجه انسان می شود. آیا ساعتی دارید؟ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: « لی مع الله ساعه» من خود ساعتی را با خدا خلوت می کنم.

هیچ وقت می شود علاوه بر مطالعه و دیدن حواشی درس، بنشینید و با خود بگویید این «اصول فقه» مرحوم مظفر- یک « اصول فقه» دو جلدی داریم که از مرحوم مظفر است یک «اصول فقه» دوازده جلدی داریم که متعلق به مرحوم شیخ حسین حلی(رحمه الله علیه) و فوق العاده است. ایشان هم طراز و هم شاگردی مرحوم خویی است و هر دو شاگرد میرزای نائینی هستند.- که استاد ما آن را اینجور بیان کردند. قدری فکر کنیم ببینیم این قول مرحوم مظفر ایرادی ندارد؟ مطلب درست و دقیق است؟ این مطلب را به دوقسم تقسیم کرده است جا ندارد سه قسم شود؟ اصلا این تقسیم، صحیح است؟ آیا مقسَم، صحیح است؟

یک نمونه از ثمرات تفکر

گاهی بنده در درس خود این اشکالات را وارد می کنم. مثلا تمام اصولیون، واجب را به تعبدی و توصلی یا از حیثی دیگر به تکلیفی و وضعی تقسیم می کنند. بنده گفتم: اصلا این مقسَم، غلط است. برای اینکه اولا واجب را به تکلیفی و وضعی تقسیم می کنید سپس می گویید واجب تکلیفی پنج قسم است: واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح! این طور که مقسَم، غلط می شود! واجب، قسمی از تکلیفی است. نه اینکه واجب، مقسَم تکلیفی باشد! تا به پنج قسم، تقسیم شود که یک قسم آن خودش است.

چالش! علم که به آخر نرسیده است!

بنشینیم در مشهورات اصول فکر کنیم که این حرف درست است؟ تفکر کنید! می بینید عجب! چه اشکالی به ذهنم رسید. علم که به آخر نرسیده است. ممکن است به ذهن گذشتگان نرسیده باشد. اگر به شیخ اعظم، خاتم الاصولیین می گویند به این معنا نیست که ایشان ختم اصول باشند. بلکه تا دوره خود، خاتم الاصولیین بوده اند. اصول، راه خود را طی می کند. و ما باید به جلو برویم. اگر شیخ اعظم خاتم بود دیگر آخوند خراسانی، میرزای نائینی و محقق خراسانی و.. پیدا نمی شد. این همه اصولی آمدند و آراء شیخ را نقد کردند. ما باید به مثابه یک فرد پا جلو بگذاریم. فکر کنیم؛ تأمل کنیم. البته علی القاعده اشتباه هم رخ خواهد داد. احتیاط هم باید کرد. بالاخره با آراء مرد فکوری مثل شیخ اعظم مواجهیم. به راحتی نمی توان نقد کرد ولی از آن طرف هم گمان نکنیم نقد چنین فحولی محال است!

اما بدانیم در مقابلمان قله های بلندی مثل شیخ و میرزا و آخوند و محقق قرار دارند که به راحتی نمی توان آنها را فتح کرد. وقتی تفکر این قدر بها دارد؛ می توان فهمید معنای روایتی که می فرماید: «تفکر ساعه افضل من عباده ستین او سبعین سنه». یک ساعت فکر کردن به اندازه شصت یا هفتاد سال بلکه بیشتر، اهمیت و ارزش دارد. برای اینکه یک ساعت فکر کردن، گاهی دنیای انسان را عوض می کند؛ اما با شصت یا هفتاد سال ممکن است هیچ تحولی در فرد رخ ندهد. شصت سال فلان عابد در کنجی بنشیند و عبادت کند چه تأثیری در سرنوشت جامعه دارد؟! اما گاهی کسی با یک ساعت تفکر خود، سرنوشت ملتی را تغییر می دهد!

تفکر؛ رمز بصیرت

در بیانی حضرت امیرالمومنین می فرمایند: «من تفکر ابصر»(نهج البلاغه، کتاب ۳۱). راه اینکه انسان به بصیرت برسد، راه و هدف خود را بیابد؛ و مسیر درست را فهم کند تفکر است. بصیرت تنها سیاسی که نیست. بصیرت گاهی معنوی، عرفانی، علمی و… است. انسان صاحب بصر علمی و معرفتی می شود که این با تفکر حاصل می شود.

بیاموزید و در آن فکر کنید!

در بیانی دیگر از حضرت امیر علیه السلام است که می فرماید: «من اکثر الفکر فیما تعلّم اتقن علمه…». بنده هم همین فرمایش حضرت را توضیح می دادم. کسی درس می آموزد کافی است؟ می فرماید: نه اینطور نیست. آن چیزی را که فراگرفته است بنشیند و در آن بیاندیشد. استاد گفت؛ من هم حفظ کردم؛ مطالعه هم کردم؛ و به ذهنم سپردم پایان کار نیست. این فرایند، ابتر و ناقص می ماند. حلقه آخر که حلقه تعالی است جا مانده است. حضرت می فرماید: این طور درس نخوانید! روی همان مطلبی که آموخته اید فکر کنید. آنگاه است که علمتان محکم می شود. اشکالات، مرتفع می گردد. ارتقاء می یابد. به مطالب جدید دست می یابد. «…و فهم ما لم یکن یفهم»(غررالحکم،۸۹۱۷). از استاد چیزی فرا گرفته ایم ولی اگر تفکر نکنیم همان حرف استاد را خوب نفهمیده ایم. می فرماید: وقتی تفکر می کند فهم درست تر می یابد.

تفکر؛ ریشه حیات و نیکی ها

از حضرت امام حسن علیه السلام است که می فرماید:«التفکر حیاه قلب البصیر.»(بحارالانوار،ج۷۸،ص۱۱۵،ح۱۱). دل آگاه به تفکر زنده است.

 باز از همین بزرگوار است که می فرماید: «اوصیکم بالتقوی و ادامه التفکر فانّ التفکر ابو کل خیر و ام»(تنبیه الخواطر،ج۱،ص۵۲) در این حدیث، حضرت تقوا و تفکر را در عرض هم قرار می دهد. ترتیبی نیست. حدیث می فرماید: تفکر، باید مداومت داشته باشد. مانند تقوا که همیشه باید باشد. در ادامه می فرماید: فکر کردن، پدر و مادر هر نیکی است. هر خیری با تفکر دست یافتی است.

بنابراین حاصل بحث ما در این جلسه این بود که یکی دیگر از عناصر و منازل سلوک طلبگی، تفکر است. و خصوصیت حوزه در این است که با تفکر مأنوس باشد. اگر در ما این اتفاق بیفتد طلبه هستیم. اما اگر چنین نیست و نیاندیشیده مطالب را تلقی می کنیم؛ داریم دانشگاهی درس می خوانیم.آنجا هم همین کار را می کنند. اما در حوزه این روش جوابگو نخواهد بود. بالاخره تصادفی، انسان شهید صدر و شهید مطهری نمی شود. بلکه با برنامه با روش و با تحمل زحمت می رسد. اگر می خواهیم به اجتهاد برسیم جز از پل تفکر نمی شود به اجتهاد دست یافت.

ان شاء الله خداوند متعال به همه ما توفیق سلوک معنوی و معرفتی عنایت بفرماید. 

حضور آیت‌الله اعرافی به تحول در حوزه تهران منجر شود

حضور آیت‌الله اعرافی به تحول در حوزه تهران منجر شود

آیت الله رشاد با اشاره به اینکه باید حضور مدیر حوزه‌های علمیه در استان تهران را فرصت بهینه بدانیم، گفت: امیدواریم این حضور در ادامه به یک تحول در حوزه علمیه تهران منجر شود.

استاد علی‌اکبر رشاد پیش از ظهر پنج شنبه در سفر دو روزه و نشست مشترک آیت الله اعرافی، مدیر حوزه‌های علمیه کشور و معاونان با شورای حوزه علمیه استان تهران که در سالن جلسات آیت الله بروجردی(ره) مدرسه علمیه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) برگزار شد، اظهار کرد: حوزه‌های علمیه در طول تاریخ تحولات بسیاری دیده‌اند.

رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران با اشاره به اینکه نخستین و اصلی‌ترین رکن این تحولات افراد و شخصیت‌ها هستند، مطرح کرد: امروز در آستانه سالگرد تاسیس حوزه علمیه قم هستیم و محور این اتفاق نیز آیت الله حائری بودند.

آیت الله رشاد با بیان اینکه از دل حوزه علمیه قم شخصیت‌های برجسته‌ای همچون امام خمینی(ره) ظهور کردند، عنوان کرد: امیدواریم دوره تحولی جدیدی در حوزه علمیه رقم بخورد.

وی با اشاره به اینکه مدیریت حوزه یک اقدام بسیار دشوار است، خاطرنشان کرد: مدیریت حوزه در مقایسه با انواع مدیریت‌ها کاری بسیار سخت‌تر و دشوارتر است.

استاد رشاد با بیان اینکه حضور آیت الله اعرافی دوره درخشانی را برای حوزه علمیه به وجود آورده است، تصریح کرد: باید در مسیر برنامه‌ریزی‌های انجام شده و مدیریت حوزه‌های علمیه همواره در کنار آیت الله اعرافی قرار بگیریم.

وی با اشاره به اینکه باید حضور مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور در استان تهران را فرصت بهینه بدانیم، یادآور شد: امیدواریم این حضور در ادامه به یک تحول در حوزه علمیه تهران منجر شود.

یازدهمین نشست اخلاقی آیت‌الله رشاد با محوریت «اسرار نماز» برگزار شد

یازدهمین نشست اخلاقی آیت‌الله رشاد با محوریت «اسرار نماز» برگزار شد

نماز برای خاشعین بال پرواز در ملکوت عوالم است.

در یازدهمین نشست اخلاقی آیت‌الله رشاد که با حضور طلاب، اساتید، دانشجویان و فرهیختگان در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد، موضوع «آداب نماز و ویژگی‌های نمازگزاران حقیقی» مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش دفتر تنظیم و نشر آثار مجتمع حوزوی امام رضا(ع)، در این جلسه که با مواعظ عمومی و مباحث متناسب با نیازهای جامعه و جوانان همراه بود، استاد رشاد به تبیین رازهای شگفت‌انگیز نماز و تأثیرات عمیق آن در زندگی مؤمنان پرداختند.

ایشان با اشاره به جایگاه نماز در اسلام، تأکید کردند: «نماز در دستگاه دین اسلام دارای اهداف متعالی و حکمت‌های ژرفی است که در سبک زندگی اسلامی تجلی می‌یابد.»

آیت‌الله رشاد با استناد به آیه ۴۵ سوره بقره «وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ»، خاطرنشان کردند: «نماز برای خاشعان، بال پرواز در ملکوت عوالم است و این عبادت، تنها برای کسانی که با خشوع می‌ایستند، سبک و شیرین می‌شود.»

وی همچنین به روایاتی از ائمه معصومین(ع) اشاره کرد و افزود: «امیرالمؤمنین علی(ع) چنان در نماز غرق می‌شد که حتی بیرون کشیدن تیر از پای مبارکشان در حال نماز را متوجه نشدند. همچنین، امام حسین(ع) در شب تاسوعا فرمودند: “إِنِّي أُحِبُّ الصَّلَاةَ”، که نشان‌دهنده عشق وافر اهل بیت(ع) به این فریضه الهی است.»

استاد رشاد در پایان، از نماز به عنوان «اقیانوس بی‌کران رشد معنوی» یاد کردند و تصریح نمودند: «رازهای نماز در قرآن و روایات، نه‌تنها از نظر کمیت، بلکه از نظر عمق تأثیرگذاری بر روح و روان انسان، حیرت‌آور است.»

این مراسم با استقبال گسترده حاضران همراه بود و در پایان، پرسش‌های شرکت‌کنندگان در این زمینه پاسخ داده شد.

برای شما دعا می کنیم آقای عراقچی!

برای شما دعا می کنیم آقای عراقچی!

آیت الله علی اکبر رشاد در ابتدای درس خارج حوزه علمیه امام رضا علیه السلام تهران با اشاره به مذاکرات پیش روی در مسقط عمان گفت: امروز شاید یک نقطه عطفی در تاریخ ایران قلمداد بشود به شرطها و شروطها، برخی می خواهند واقعه امروز را واقعه مهم و جدیدی قلمداد کنند. چیزی است که طی ده ها بعد از پیروزی انقلاب بارها تکرار شده است، مذاکراتِ نوعا غیر مستقیم بین ایران نو ظهور و آمریکای پیر و فرسوده، دو سه نکته را از باب یادآودری خطاب به وزیر معزز امور خارجه کشور ارجمند و عزیزمان ایران جناب آقای دکتر عراقچی سید بزرگوار و عزیز عرض می کنم.
باید توجه کنیم که پشتوانه های بسیار زی قیمت و بسیار بسیار گران مایه ای را در این آوردگاه که ورود کرده و هماورد دارد، از سوی ملتی بزرگ، کهن سال و ریشه دار، چندین هزار ساله با یک تاریخ تمدنی پربار و غریب 1400 سال یک مکتب و مرام و یک مکتب مترقی ، مکتب اهل بیت، ملتی که در همه تاریخ اقتدار خود را به رخ جهانیان کشیده در بزنگاه‌های تاریخی، ملتی که همیشه جز ملل نیرومند و تاثیرگذار و از ارکان حوادث و تحولات تاریخی منطقه بلکه جهان بوده است، چون وزیر محترم امور خارجه ایران میدانند بنده هم این حقیقت را تنها یادآوری می‌کنم که از یک ملت این چنینی نمایندگی می‌کنند به ایشان یادآوری می‌کنیم و می‌دانند که به هر حال اجمالاً اذن یک رهبری رو در این مورد دارند که در کره زمین همتا ندارد، رهبری مقتدر، رهبری بسیار باهوش و مدبر که جبهه مقاومت را که یکی از جبه های عظیم قدرت نمایی و تأثیرگذاری بر تدابیر بین‌المللی است، به سر انگشت خود میگرداند. رهبری که در پرتلاطم ترین ایام و سنوات کشور بزرگی مثل ایران رو اداره کرده است و چهره مقاومت را تقویت، توسعه، اداره و راهبری فرموده است و بارها دشمن غدار، جبار، مغرور و مختار رو به خضوع داشته مانند هم اکنون و نهایتاً به رغم آنکه دور قبل این دشمن غدار نامه نوشت او را لایق مبادله پیام نداست و نامه او را که مدعی است بزرگترین قدرت کره زمین است و با عاملیت و وساطت یک قدرت دیگر اقتصادی شرق و آسیا، نامه آمده بود حتی نامه را از او نگرفت، برغم دعوت مکرر برای مذارکره نپذیرفت و عواملی که اصرار کردند از داخل مذاکره کنند رو گفت برای امتحان برید جلو تا تجربه کنید که مذاکره سودی ندارد، این بار هم باز نپذیرفت طرف مبادله پیام باشد و با همه تهدیدها و با همه پیشنهادهای متفاوت که طرف غدار داد باز نپذیرفت مذاکره مستقیم باشد، زیر بار مذاکره مستقیم نرفت و گفت باید تو را امتحان کنم تو دروغگویی، تو فریب کاری، تو به عهد وفادار نیستی، تو عهد شکنی. از ناحیه چنین ملتی و به اذن چنین رهبری این مذاکره صورت بپذیرد.

وزیر امور خارجه ما به نیکی می‌داند که طرف مقابل ما یک دولت و ملت بی‌ریشه‌ای است، ۲۵۰ سال بیشتر پیشینه ندارند اینها، بلکه حافظه تاریخی آنها آنقدر ضعیف است که در همین اخیر طی مصاحبه‌ای که آقای کذا، رئیس جمهور آمریکا داشت گفت که ما چهار پنج هزار سال که رابطه داریم، در حالی که کل سابقه ۲۵۰ سال است، گفتند چند هزار ساله با شما پیشینه و روابط داریم که مترجمش تعجب کرد که چقدر بی‌حافظه است و چقدر از تاریخ کشور خودش حتی بی اطلاع است و یا چقدر دچار غرور و سرمستی که مثل آدم مست سخن میگوید، که حتی کلمات رو به جا به کار نمی‌برد و خاطرات رو فراموش کرده است، اما به هر حال یک آدم مغرور سبک مغز طرف ماست یک قدرت پوشالی رو به فروپاشی عهد شکن طرف ماست، ما به هر حال پس از سالها در نهایت دو سال پیاپی پیوسته مذاکره رسیدیم به پیمان به راحتی مثل آب خوردن پیمان رو نقض کرد و پاره کرد و الان چگونه میشه او اعتماد کرد طرف مغرور بی‌خرد سبک مغز عهد شکن طرف ماست، باید به این توجه توجه داشت که دشمن ما به رغم غرور، بسیار ترسو است و به رغم یاوه‌گویی و تهدید، اما به شدت موضع سیال و پیوسته متغیری داره که آن به آن مواضعش تغییر می‌کند و هم اکنون هم به رغم اینکه گفته شده آقا مسئله روشن است که ما مذاکره غیرمستقیم داریم یک کشور دیگری واسطه است، طرف ما شما نیستید، ما به اعتبار اون کشور واسطه که اعلام کردیم پیشینه او را قبول داریم می نشینیم پای مذاکره تا حرف بزنیم به رغم این، اون نمیداند و نمی فهمد معنی مذاکره مستقیم غیر مستقیم چیست، اعلام میکنه در آستانه چنین مذاکره که ما داریم مذاکره مستقیم می‌کنیم کسی که از الفبای سیاست گویی بی‌اطلاع است به هر حال با یک همچین دشمنی طرفیم، آقای وزیر خارجه می‌داند این دشمن ما یک یهودی صهیونیست رو طرفین هماوردی قرار داده یهودی است یک صهیونیست است و او مامور نخست وزیر جنایتکار رژیم جعلی صهیونیستی است، بدانیم هر آنچه میگوییم مستقیما و با سرعت به اسراییل منتقل خواهد شد آقای وزیر خارجه ما یک دیپلمات پخته است، دیپلمات کارآزموده است، یک دیپلمات تواناست و می‌داند که این مذاکره عملاً گویی یک مذاکره بیهوده‌است که آمریکایی‌ها میدانند کار بیهوده ای میکنند به آنچه که می‌خواهند نخواهند رسید، اما تحت فشار باند جنایتکار صهیونیستی، آمریکا حتی وارد این گود شده است و خود اینکه یک یهودی غیر دیپلمات یک تاجر یهودی و صهیونیست شده است طرف مذاکره خودش هزار یک معنا دارد این را حتما سیاسیون میفهمند که یعنی چه.
آقای وزیر امور خارجه عزیز و ارجمند ما که میدانند شیوه مذاکره چگونه است، کجا باید ایستاد، وزیر ما سید است در کالبدش ژن علوی جریان دارد، باید علوی در این جبهه ظاهر بشود و چون جدش امیرالمومنین علی علیه السلام و سیدالشهدا باید در این نبرد حضور پیدا کند، با قوت و قدرت توکل کند و در این نبرد مردانه، جانانه، شجاعانه و قاطع ان‌شالله عمل کنید و با پیروزی از این صحنه نبرد خارج بشود.
جناب آقای عراقچی عزیز و ارجمند، سید بزرگوار جد شما در ۸۰ نبرد در طی ۱۲ سال پیروز و سرافراز بیرون آمد، هیچ یک از این‌ها رو آنقدر بزرگ ندانست و هیچ یک از اینها رو پیروزی و فتح و ظفر قلمداد نکرد و فوز نپنداشت، وقتی که فرقش شکافت و در آستانه شهادت قرار گرفت فرمود فزت و رب الکعبه، در این نبرد جناب آقای عراقچی باید حسین وار وارد نبرد بشوید تا در مقیاس تاریخ پیروز شویم، جناب آقای عراقچی از یک خانواده متدین و سید است و فرزندش طلبه است، ما اطمینان داریم که آنچه برای او ملاک و مبناست مصالح ملی، مواضع اساسی انقلاب و رهنمودهای مقام معظم رهبر انقلاب و آرمان های انقلابی و خواست ملت ایران است که روی چنین سکویی ایستاده است، ما اطمینان داریم و در عین حال به آقای عراقچی عزیز عرض میکنیم که دعای یک ملت قهرمان و دلسوخته و عازم و جازم بدرقه راه شماست و برای پیروزی شما دعا میکنند، اما در هر حال مایلند و علاقه مند هستند پشت قاتل قهرمان ملی ما و سید الشهدای جبهه مقاومت را در این هماورد به خاک بمالید، ان شاءالله دعا میکنیم با پیروزی و فتح و ظفر برگردید و با قدرت و قوت در مقابل دشمن بایستید و او را از آنچه هوس دار مأیوس کنید و ملت ما را انشاالله در این هماورد و آوردگاه سر افراز کنید
برای شما دعا میکنیم آقای عراقچی
اللّهُمَّ وَفِّقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضي، وَ جَنِبنا أنَّا تُغبِضُ تَنحاها

دهمین نشست اخلاقی آیت الله رشاد با محوریت «آداب نماز و مبارزه با شیطان» برگزار شد

دهمین نشست اخلاقی آیت الله رشاد با محوریت «آداب نماز و مبارزه با شیطان» برگزار شد

دهمین نشست اخلاقی آیت الله رشاد با حضور طلاب، اساتید مجتمع حوزوی امام رضا(علیه السلام)، دانشجویان و فرهیختگان تهران در حوزه علمیه امام رضا (علیه السلام) برگزار شد.

در این سلسله نشستها که با مواعظ عمومی و مباحث متناسب با نیازهای جامعه و جوانان همراه است، موضوع «آداب نماز و ویژگی های نمازگزاران حقیقی» محور اصلی سخنان استاد رشاد قرار گرفت.

نماز؛ پناهگاه مومن در برابر شیطان
آیت الله رشاد در این جلسه، شیطان رجیم را دشمن قسم خورده انسان دانست و تأکید کردند: «انسان بهتنهایی توان مقابله با این دشمن بزرگ را ندارد و تنها با استعانت از پروردگار متعال میتواند در این نبرد پیروز شود.»

ایشان با اشاره به اهمیت نماز به عنوان مهمترین پناهگاه انسان در برابر شیطان، تصریح کردند: «شیطان تمام تلاش خود را برای ایجاد مانع در مسیر نماز مومن به کار میگیرد، چراکه نماز، سنگر محکم ایمان و میدان جهاد با وسوسه های شیطانی است.»

محراب؛ میدان جنگ با نفس و شیطان
استاد رشاد با اشاره به معنای لغوی «محراب» به عنوان «میدان نبرد»، خاطرنشان کردند: «نمازگزار واقعی کسی است که در محراب نماز، با نفس اماره و وسوسه های شیطان مبارزه میکند.» ایشان با تلاوت بیتی از باباطاهر عریان:

«خوشا آنان که دایم در نمازند / که بهشت جاودان بازارشان بی»،
بر جایگاه رفیع نماز در رسیدن به سعادت اخروی تأکید کردند.

هشدار نسبت به غفلت از دشمنی شیطان
در ادامه، آیت الله رشاد به خطر غفلت از دشمنی شیطان اشاره و هشدار دادند: «شیطان دشمنی کینه توز و قسم خورده است، اما گاهی چنان در غفلت فرو میرویم که کینه او را فراموش میکنیم. این غفلت در لحظات حساس، موجب تسلط شیطان بر انسان میشود.»

ایشان با اشاره به سوگند شیطان به خداوند مبنی بر گمراه کردن انسان، تأکید کردند: «ابلیس از هیچ تلاشی برای فریب انسان فروگذار نخواهد کرد و تنها با هوشیاری و توکل بر خدا میتوان در این نبرد پیروز شد.»

روایتی از شهید چیت سازیان و تأکید رهبر انقلاب
در پایان، استاد رشاد به سخن شهید علی چیت سازیان اشاره کردند که میفرمود: «اگر میخواهی از سیم خاردار دنیا عبور کنی، اول باید از سیم خاردار نفس خود بگذری.» ایشان یادآور شدند که این جمله به صورت تأکیدی توسط مقام معظم رهبری نیز بازگو شده است، که نشان دهنده اهمیت جهاد با نفس به عنوان پیش نیاز هر مبارزه بیرونی است.

این نشست با پرسش و پاسخ و ذکر دعای فرج به پایان رسید. جلسات اخلاقی آیت الله رشاد به صورت منظم در حوزه علمیه امام رضا(علیه السلام) برگزار میشود.

بدون شک ایران از کانون‌های تولید علوم انسانی اسلامی بوده است

بدون شک ایران از کانون‌های تولید علوم انسانی اسلامی بوده است

آیت‌الله رشاد با اشاره به روند توسعه و تطور علوم انسانی اسلامی، اظهار کرد: بی‌شک ایران از کانون‌های تولید این علوم بوده است، باید توجه داشته باشیم که این عرصه انسان را به کمال الهی می رساند.

به گزارش گروه دین و اندیشه خبرگزاری شبستان: هم‌اندیشی علمی «وقوع علوم انسانی اسلامی؛ پیشینه، راهکارها، مصادیق» به همت گروه فرهنگ پژوهی و گروه غرب‌شناسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی روز دوشنبه، ۲۷ اسفند برگزار شد.

آیت‌الله «علی‌اکبر رشاد» در این هم‌اندیشی با بیان اینکه مساله علوم انسانی اسلامی یک کلان مساله بوده و مطلبی نیست که بتوان در قالب یک نشست و سخنرانی جهات و ابعاد مختلف آن را بررسی کرد، افزود: آنچه که رخ داده بخشی از تطور و توسعه‌ای است که در علوم موجود به وقوع پیوسته است؛ ما علوم انسانی را در این عرصه وسیع تلقی می‌کنیم یعنی شامل هرآن چیزی که تدبیرش انسان را صورت می‌دهد و سامان می‌بخشد؛ در نتیجه آنچه که بر سبک زندگی انسان تاثیر می‌گذارد و مواجهه انسان را با مسایل مختلف در مقام نظر و عمل تمشیت می‌کند، آنچه که در جهات مختلف برای دوام و پیگیری زیست انسان به آن نیازمند است، آنچه که نرم افزار حیات انسان را در حوزه فرهنگ و سبک زندگی و مناسبات بین آحاد و جوامع تدبیر می‌کند را علوم انسانی تلقی می‌کنیم.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: چند اتفاق در حال جریان است، یکی تطور و توسعه علوم موجود است، اگر بپذیریم که بشر عمر درازی به بلندی وجود این موجود یعنی انسان دارد و بپذیریم که انسان برای تمشیت شئون‌اش از مجموعه‌ای از عناصر نرم افزار حیاتی استفاده می‌کند و مناسبات و رفتارش را تنظیم و عواطف و احساسات اش را تدبیر می‌کند، در این صورت نمی‌توانیم بگوییم که علوم انسانی به معنای وسیع یک امر نوظهور است؛ البته قبول داریم که در یک تلقی سن علوم انسانی موجود و علوم انسانی مسلط طولانی نیست و شاید به افزون بر ۲۰۰  سال نرسد؛ البته بسیاری تصور می‌کنند که علوم انسانی موجود احیانا با «کانت» شروع شده است.

مسلمانان از پیشگامان تولید علوم انسانی بودند

وی افزود: ما می‌دانیم که اگر تنظیم و صورت‌بندی در این یک تا دو قرن اخیر متحول شد اما آرا و دانشگاهی نیز در گذشته حیات بشر بوده است چراکه بدون علوم انسانی اصولا تدبیر و تمشیت بشر ممکن نیست، بنابراین برای علوم انسانی می‌توانیم ادواری را قایل باشیم و نمی‌توانیم بگوییم نبوده و امر جدیدی است که اکنون پیدا شده است، در این میان قطعا مسلمانان جزو پیشگامان تولید این دسته از علوم بودند و بی شک ایران از کانون‌های تولید این علوم بوده است و در طول تاریخ دانش‌های بسیاری را اگر از دیگر ملل وام گرفته اما آنها را متحول ساخته و تکمیل کرده و دانش‌هایی را هم خودش تبسیط کرده و در حوزه‌های مختلف موسس بوده است؛ برای مثال مردم ایران در حوزه ادبیات موسس بوده‌اند و حتی ادبیات عرب و عمده علوم ادبی مشرف بر زبان عربی توسط ایرانیان بنا نهاده شده یا تکامل یافته و تکمیل شده است.

آیت الله رشاد تصریح کرد: تطور و توسعه علوم انسانی در دو تا سه دهه اخیر از جمله با رویکرد دینی و با توجه به پیش‌فرض‌ها و روش‌شناسی‌های بومی و اسلامی صورت بسته و در نتیجه یک اتفاق که کمترین تغییر و تحول را می‌شود به آن نسبت داد و حداقل تغییر قلمداد کرد این است که تطور و توسعه در برخی علوم موجود رخ داده است؛ اتفاق دیگری که در این دو تا سه دهه رقم خورد تکثر موجود است یعنی از علم‌هایی که ما داشتیم این علوم تفکیک و تجزیه به علوم متعدد شدند؛ حال اگر آن محور اول را فرض کنیم و فلسفه و الهیات را در زمره علوم انسانی با معنالاعم تلقی کنیم کسی نمی‌تواند انکار کند که ایرانیان در گذشته و طی هزار سال اخیر و همچنین در دو سه تا سه دهه اخیر تحولاتی را ایجاد کردند و در مسایل، روش شناسی و حتی در کالبد، بر اساس گزاره های فلسفی پاسخ مساله داده و تحول را منجر شدند.

بی‌شک ایران از کانون‌های تولید علوم انسانی بوده است

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اما در مورد تکثر علوم برای مثال تجزیه شدن فلسفه، ما با پدیده جدیدی مواجهیم که در دو تا سه دهه اخیر در ایران رقم می‌خورد که عبارت است از دانش فلسفه‌های مضاف علوم که این اتفاق در حوزه حکمت در مقیاس چند دهه دانش در حال شکل گیری و تکون است که بعدا اشاره می‌کنم؛ در مقام عمل در حوزه برخی از این دانش‌ها که از فلسفه جدا می‌شود و فلسفه دارد تجزیه به چند دانش می‌شود و ما در برخی از آنها آثار فاخر ارزشمند به لحاظ کمی و کیفی قابل توجه و در خور اعتنایی را در دسترس داریم.

وی اظهار کرد: در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی از اقل تولید که در قالب چند مقاله باشد و در چندین عنوان در قالب چندین مجلد تولید آثار شده است و من در مقدمه کتاب «فلسفه مضاف» فهرست عنوان‌های آثاری که در فلسفه مضاف فقط در پژوهشگاه تالیف و منتشر شده را ارایه کرده‌ام که حدودا به صد عنوان می‌رسد و این در حالی است که بعد از آن هم تعدادی اثر منتشر شد و البته نهادهای موازی دیگری هم داریم که آنها هم فعالیت در این گستره دارند و شمار آثار آنها نیز قابل توجه است لذا این اتفاق فقط در حد تجریه و تکفکیک نیست بلکه پیدایش یک پارادایم در حوزه فلسفه‌های مضاف است.

دانش‌هایی را در حوزه فلسفه مضاف تولید کردیم که در جهان پیشینه نداشتند

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: در این عرصه در برخی از فلسفه‌های مضاف؛ رویکرد سمت گیری و تحول معرفتی را دیده‌ایم که در دنیای غرب احیانا وجود داشته و در آن زمینه‌ها با مبانی و رویکرد اسلامی فلسفه تولید کرده‌ایم و در برخی موارد هم دانش‌های فلسفی تولید کرده‌ایم که در دنیا نبوده است، فلسفه دین به صورت دانش حدود ۲۰۰ سال سابقه در جهان دارد، ما دانش‌هایی را در حوزه فلسفه مضاف تولید کردیم که پیشینه ندارد مثل فلسفه اصول، فلسفه فقه که در دنیا پیشینه ندارد و این دو عنوان از باب نمونه طی همین کمتر از سه دهه اخیر مطرح شده و در پژوهشگاه آثار ارزشمندی در این عرصه ارایه شده و بیرون از پژوهشگاه نیز برخی از اساتید در مقیاس حدود سی جلد آثاری را با محور فلسفه اصول کار کردند و منتشر شده است.

وی افزود: همچنین در حوزه الهیات و کلام جدید شیعی، در حوزه مطالعات دین خصوصا فلسفه دین، کارهای بسیاری انجام شده است، در قالب مسایل فلسفه دین مباحثی که ارایه شده کم نبوده است و در ایران دانش تولید شده و برخی چهره‌های برجسته جهانی به این مساله اذعان دارند مثل ابوزید که صریحا اذعان دارد که ایران در بین همه کشورها در این عرصه پیشرو است و انباشت علوم و معارفی که درایران تولید می‌شود در هیچ کشوری دیگر این اتفاق رقم نخورده است؛ این سخنان از سوی کسی است که با ما چندان هم‌مشرب نبوده است؛ همچنین در حوزه کلام شیعی نیز با تحول مواجهیم گرچه که تحول در این عرصه قبل از انقلاب و با شهید مطهری آغاز شد؛ از سوی دیگر در حوزه دانشی چون فقه و اصول اتفاقات فروانی در حال رقم خوردن است یعنی فقه از حد یک دانش تلقی شدن فراتر رفته و به چندین دانش تبدیل می‌شود؛ بنابراین علم فقه در حال تفکیک و تجزیه به دانش‌های مختلف است کما اینکه همین اتفاق در علم اصول به تدریج در حال رقم خوردن است؛ به هرحال در فرآیند تکثر دانش‌ها این یک تجربه بشری است و ما علم‌های بسیاری داشتیم که زمانی یک علم بودند و بعد تجزیه به ده‌ها علم شدند.

آیت الله رشاد ادامه داد: برای مثال امروز دیگر نمی‌گوییم علم پزشکی بلکه می‌گوییم علوم پزشکی؛ دیگر نمی‌گوییم علم اجتماعی بلکه می‌گوییم علوم اجتماعی، یا نمی‌گوییم علم سیاسی بلکه می‌گوییم علوم سیاسی و این یعنی یک دانش دارد تکثیر می‌شود و این تکثیر در دانش‌های بومی در حال رقم خوردن است که به معنای تولید تازه، توسعه و تاسیس است؛ برای مثال زمانی شاید دانش مستقلی به عنوان علم صرف و دانش مستقلی تحت این عنوان نداشتیم و همه آنها ذیل دانش ادب تلقی می‌شدند اما رفته رفته جداگانه قلمداد شدند، لذا ما نظریه تناسب مولفه‌های رکنی را مطرح کردیم و طی آن معتقدیم که هر علمی دارای پنج مولفه رکنی است؛ مولفه مبادی و پیش انگاشته‌ها؛ مولفه مبانی، مولفه موضوع و مسایل؛ مولفه منطق و روش‌شناسی و مولفه دستاورد و کارکردها؛ با در نظر گرفتن این مباحث با شکل‌گیری وحدت درونی علم است که تفاوت با سایر علوم ایجاد می‌شود، این دیدگاه در حوزه علوم انسانی اسلامی در شاخه‌های مختلف، هم به لحاظ مبانی و هم به لحاظ موضوع و مسایل و هم به لحاظ غایت و دستاوردها منجر به شکل گیری اتفاقاتی می‌شود.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: ما در حوزه تولید فلسفه‌های مضاف، در پژوهشگاه فعالیت‌های مختلفی داشته‌ایم و البته نهادهای دیگر و سایر اساتید در این عرصه کارهای بزرگی انجام دادند؛ نظریات و بحث‌های جدیدی ارایه شده است؛ از لحاظ هستی شناختی و معرفت شناختی و برخی علوم دیگر به لحاظ انسان شناختی و جامعه‌شناختی آرا جدید ناشی از تعالیم الهی پدید آمده و گاهی صورت بندی شده است و در قالب یک دانش؛ مرکز دستگاه‌وار شکل گرفته است که کاملا متفاوت با آن مبانی است که علم سکولار از آنها سرچشمه گرفته است لذا به لحاظ مبانی اتفاقات جدیدی اکنون می افتد که علم انسانی نوظهوری را در ایران و برخی کشورها شکل داده که متفاوت از علوم انسانی رایج است.

در حوزه هستی‌شناسی توحیدمحور هستیم

وی گفت: در حوزه موضوع نیز این روال جریان دارد و هستی شناسی اسلامی با هستی‌شناسی غیر اسلامی و سکولار کاملا متفاوت است؛ ما در حوزه هستی شناسی توحیدمحور هستیم،  هستی حقیقی را خدا می‌دانیم، او را مبدا هستی می‌دانیم و هستی سایر موجودات را وام‌دار حق تعالی می‌دانیم، بسیاری از احکام هستی شناسانه که در فلسفه ما به تفصیل بحث شده در فلسفه اسلامی بسیار غنی‌تر است به اعتبار اینکه هستی‌شناسی را الهیات قلمداد می‌کنیم؛ بنابراین با توجه به انسان‌شناسی که ما داریم طبیعتا موضوعات علوم انسانی مورد علاقه و اعتقاد ما با سایر تلقی‌ها و باورها متفاوت است.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: انسانی که ما به عنوان موضوع علوم انسانی قلمداد می‌کنیم انسان الهی است و بناست که خلیفه الله شود، این انسان حیوان برتر نیست بلکه برتر از حیوان است؛ ناطق نیست، بلکه موجودی است که خدای متعال او را آفریده تا خلیفه او در زمین باشد البته به صرف اینکه گفتیم انسان خلیفه الهی است تمام نیست بلکه این خلیفه الهی بودن هزاران ثمرات دارد و همان طور که گفتم انسان به این معنا نیست که او صرفا حیوان برتر باشد که در فرآیند تکامل به موجود فعلی تبدیل شده باشد و عم و غم‌اش شکم و شهوت و طبیعت‌اش باشد؛ در انسان شناسی اسلامی گرانیگاه این مسایل نیست، وقتی موضوع علم انسانی را چنین تلقی کنیم معلوم است که همه چیز تفاوت پیدا می‌کند.

وی با بیان اینکه در علم مدرن و علم انسانی غالبا چه در شناخت و چه در فهم موضوع مبتلا به تجزیه هستیم، افزود: این یعنی به موضوع علم از زاویه محدود می‌نگریم چه در آرا و نظریات و فرضیاتی که در ارایه مسایل داریم و چه در منابع؛ عمدتا در مقام ادعا متکی به تجربه هستیم و در علوم انسانی نیز عملا تجربه محور عمل می‌شود اما در علوم انسانی اسلامی قهرا منابع تعدد پیدا شده و عقل میدان وسیع‌تری پیدا می‌کند و وحی وارد روند تولید معرفت می‌شود.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: گزاره‌های مربوط به علوم از جمله علوم انسانی در لسان وحی فراوانی دارد و در نتیجه وارد علم می‌شود، بنابراین وقتی منابع متعدد شد روش هم متعدد می‌شود و احیانا کاربست هرکدام از این منابع، شهود، تجربه (البته اگر تجربه را منبع قلمداد کنیم) دستگاه روشگانی علوم انسانی اسلامی را دست می‌دهد. ‌

علوم انسانی اسلامی می‌خواهد انسان را به کمال الهی برساند

آیت الله رشاد گفت: با توجه به آنچه که اشاره شد روش علوم انسانی اسلامی با روش سایر مکاتب و گفتمان‌ها متفاوت است چه اینکه در غایت هم اینگونه است، علوم انسانی اسلامی می‌خواهد انسان را به کمال الهی برساند؛ غایت انسان شکم و شهوت و شهرت نیست، به تعبیر عامیانه غایات علوم انسانی اسلامی با غایات علوم انسانی رایج زمین تا آسمان تفاوت دارد چراکه انسان در علوم انسانی اسلامی در زمین متوقف نیست بلکه آسمانی است، البته باید اذعان کنیم دانش‌های اسلامی که در برخی حوزه‌ها شکل می‌گیرد نوپا هستند و پیشینه تاریخی ندارند و شاید علوم انسانی جدید و عمدتا غربی که دویست سال پیشینه دارد متفکران بسیاری رویش کار کرده باشند و نظر ارایه داده باشند و طبیعی است که به لحاظ ادبیات وسیع‌تر باشد اما علوم انسانی اسلامی در شرف تحقق است و شاید در برخی جهات به آن حد نرسیده باشد اما حسب مورد پیشرفت بسیاری داشته‌ایم.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: امروزه صدها و بلکه باید جرات کنیم و بگوییم هزاران عنوان اثر در علوم انسانی اسلامی از ناحیه نهادهای فعال که البته عددشان زیاد نیست منتشر شده است و بزرگانی چون آیت‌الله جوادی آملی آثار فاخری را خلق کردند و اگر به این فهرست رساله‌هایی که در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها در حوزه علوم انسانی اسلامی نوشته شده را اضافه کنیم رقم بسیار بالای خواهد شد همچنین مجلات متعددی که دراین عرصه منتشر شده و قابل توجه است.

وی افزود: مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه کشور کاری انجام داد و نمونه‌ای از آثار چند دستگاه معدود را در این حوزه در قالب نمایشگاهی برپا کرد که اکنون در شهر مقدس قم (جنب مدرسه فیضیه) قابل بازدید است؛ در تهران نیز نمایشگاهی از آثار در مدرسه مروی ارایه شده است و آثاری ارزشمند ارایه شده که جای تامل دارد؛ اما مساله‌ای که نباید از ذهن دور نگاه داشت اینکه انقلاب اسلامی روند علوم انسانی اسلامی را تسریع بخشید و قبل از انقلاب در برخی کشورها نظیر مصر و مالزی و اندونزی این دغدغه بود و کارهایی هم انجام شد، برخی کشورهای غیر اسلامی نیز دروس اسلامی ارایه می‌کنند، برای مثال برخی دانشگاه‌ها در لندن در رشته اقتصاد اسلامی دکترا می‌دهند، کسانی که کعبه‌شان غرب و احیانا انگلستان است ببینند که همین کشور در حد دکترا در عرصه اقتصاد اسلامی کار کرده است، اما اینجا برخی در ایران برای مقطع کارشناسی ارشد می‌گفتند اقتصاد اسلامی بینا رشته‌ای است، در حالی که علاوه بر آنچه که اشاره شد امروز در سطح دنیا بانکداری اسلامی در برخی از کشورها اعمال می‌شود.

اهانت به ساحت قدسی این رجل عظیم الشأن هتک حریم همه‌ی ارزشهای والای ملی، اسلامی و انسانی است.

اهانت به ساحت قدسی این رجل عظیم الشأن هتک حریم همه‌ی ارزشهای والای ملی، اسلامی و انسانی است.

آیت الله رشاد در واکنش به اهانت به ساحت مقدس آیت الله العظمی جوادی آملی:
اهانت به ساحت قدسی این رجل عظیم الشأن هتک حریم همه‌ی ارزشهای والای ملی، اسلامی و انسانی است.
وی با صدور بیانیه تاکید کرد: باید وا اسفازن و دریغاگوی شد که شبپرگان شب‌پرستی سر از رخنه‌ی دیوار افکار پوسیده و فرسوده‌ی سکولاریستی بر‌آورند و پنجه بر چهره‌ی تابناک خورشید فروزان ایران، انقلاب اسلامی و شیعه بکشند!

متن بیانیه‌ی رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران بشرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرّحیم
إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ

بنده‌ی کمترین از شنیدن سخنان سخیف یکی دو تن عمامه به سر ناسخته، در محیط مقدس حوزه (صانها الله عن الحدثان)، بغایت شگفت‌زده و از عمق جان افسرده شدم که: چه به روزگار نهاد نورانی حوزه‌ آمده است که عناصری در آن یافت‌ می شوند که جرئت ‌می کنند به ساحت قدسی سرمایه‌ی قویم و عظیم شیعه آشکارا جسارت روا ‌دارند؟
باید وا اسفازن و دریغاگوي شد که شبپرگان شب‌پرستي سر از رخنه‌ی دیوار افکار پوسیده و فرسوده‌ی سکولاریستي بر‌آورند و پنجه بر چهره‌ی تابناک خورشید فروزان ایران، انقلاب اسلامي و شیعه بکشند!
حکیم الفقهاء و فقیه الحکماء، عارف انقلابي و مرجع مجاهد، علامه‌ی ذوفنون آیت الله العظمی جوادي آملي (دامت برکاته)، اینک چکاد معرفت و معنویّت اسلامي، نماد التقای بحرین حکمت و فقاهت شیعي، مایه‌ی فخر حوزه، موجب مباهات ایران، و جهان اسلام، بلکه از مفاخر بشریّت‌ در این روزگارند؛ و لهذا اهانت به ساحت قدسي این رجل عظیم الشأن هتک حریم همه‌ی ارزشهای والای ملي، اسلامی و انساني بشمار است.
هرچند ترشّح عَفْطه‌ی آلوده‌اي،‌ اقیانوس ژرف و کَران‌ناشناس، فیّاض و موّاجی چون ساحت صاحب دانشنامه‌ی وحیاني «تسنیم»، و خالق موسوعه‌ی سترگ «رحیق مختوم»، و مؤلف گنجینه‌ی گرانبهای «ادب فنای مقرَّبان»، و مصنّف متن متین «تحریر الاصول» و پدیدآورنده‌ی سِفر قویم «ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت»، را هرگز نیارست آلود؛ و چنانکه مشتي غَبرا هیچگاه غبار بر سیماي آفتاب جهان‌تاب نتوانست نشاند، که: «يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»، اما این حادثه‌ی تلخ، غبار غم بر چهره‌ی خیل عظیم نخبگان و فرهیختگان کشور، و آه اسف بر سینه‌ی انبوه شاگردان و ارادتمندان این نادره‌ی دوران و عَبقَري عصر نشانید.
اسف‌آورتر و اندوه ‌انگیزتر آن بود که: رواداشت این اهانت و افترا، بجهت دفاع عالمانه، شجاعانه و مسئولانه‌ی این فقیه فذ و فیلسوف فکور و مرجع مجاهد از اصل اصیل ولایت فقیه، و تکریم شخص شخیص زعیم حکیم انقلاب، و ولي أمر امت و نیابت حقّه حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) صورت بست!؛ و این عمل هجمه‌ به اساس انقلاب، رکن رکین نظام و عمود خیمه‌ی جبهه‌ی مقاومت قلمداد می‌شود، و جز همنوایی علني با حکام جبّار آمریکا، رژیم سفّاک صهیوني و مرتجعین منطقه، و هم‌آوایی با اذناب قدرتهای غدار جبهه‌ی کفر و استکبار نیست، و قطعاً مصداق «تعاون بر اثم و عدوان» بشمار است، « وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ».
علی اکبر رشاد

آزادی تشریعی و تکوینی دو روی یک سکه هستند

آزادی تشریعی و تکوینی دو روی یک سکه هستند

به نقل از روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اولین پیش نشست همایش بین المللی حقوق ملت و آزادی‌های مشروع در منظومه فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای با موضوع “نسبت سنجی حقوق ملت و آزادی های مشروع با عدالت در منظومه فکری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای” با حضور آیت‌الله علی اکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه دبیر محترم شورای عالی انقلاب فرهنگی و دکتر محمدجواد لاریجانی رئیس محترم پژوهشگاه دانش های بنیادی امروز در پژوهشکده شورای نگهبان با مشارکت پژوهشگاه برگزار شد.

آیت‌الله علی اکبر رشاد، در اولین پیش نشست همایش بین المللی حقوق ملت و آزادی‌های مشروع در منظومه فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای اظهار کرد: ما اصطلاحی داریم که به مفهوم “آزادی تکوینی” تعبیر می‌شود. این آزادی گاهی با “آزادی تشریعی” مقایسه می‌شود. در واقع، این یک مسئله مربوط به تکوین انسان‌هاست که آیا انسان تکویناً آزاد است یا مجبور. وقتی قائل به آزادی می‌شویم، به اختیار نیز اشاره داریم. کلمه “اختیار” یک سلاح کلامی و فلسفی است و این مفهوم موضوع بحث‌های کلامی و فلسفی است. بنابراین، دانش فلسفه و دانش کلام عهده‌دار بحث از این تلقی و این مقوله هستند.

وی افزود: اصطلاح دیگری که ممکن است مصطلح نباشد، اما به عنوان اصطلاح تعبیر می‌شود، “قیاس تغییر آزادی تکوینی” است. از این رو، می‌توان گفت که آزادی تشریعی در مقابل آزادی تکوینی قرار دارد. آزادی تکوینی به باطن انسان و وجود او مربوط می‌شود و به این می‌پردازد که چه کاری از او برمی‌آید و آیا در توانش هست یا نیست؛ در حالی که در آزادی تشریعی بحث این است که آیا فرد می‌تواند کاری را انجام دهد یا نه.

رئیس پژوهشگاه تصریح کرد:در این زمینه، شعر معروف مولانا را به یاد می‌آوریم: “گویی این کنم یا آن کنم، خود دلیل اختیار است ای صنم.” این شعر نشان‌دهنده مقوله اول یعنی آزادی تکوینی است.

وی ادامه داد: موضوع دوم که بخش عمده‌ای از بحث این نشست و سلسله پیش‌نشست‌ها و نهایتاً همایش بزرگ بین‌المللی خواهد بود، آزادی تشریعی است. آزادی تشریعی را می‌توان به دو قسم تقسیم کرد: آزادی درونی و آزادی بیرونی.

رشاد بیان کرد: آزادی درونی به رهایی و آزادی انسان در خوی و خصلت و کشش‌های درونی و جهات معنوی مربوط می‌شود. این نوع از آزادی موضوع علم اخلاق و عرفان است. از سوی دیگر، آزادی بیرونی عمدتاً به کنش‌های جوارحی انسان اطلاق می‌شود که رفتار او را در چهارچوب قواعد و ضوابط مدیریت می‌کند.

به گفته وی؛ برای تأکید بر مفهوم آزادی درونی، به کلام حافظ اشاره می‌کنم: “غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است.” این شعر در واقع سخن از آزادی درونی را به میان کشیده است. اگر انسان وابسته شود و گرفتار تعلقات گردد، آزاد نیست. وقتی درونش اسیر باشد، به تبع آن، بیرونش نیز اسیر خواهد بود.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی بیان کرد: اگر بخواهیم تصرفی در بیت حافظ داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم: “غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هرچه رنگ تحکم پذیرد آزاد است.”

وی افزود: آزادی دوم یعنی آزادی بیرونی، زمانی تحقق می‌یابد که فرد تحت فشار یا تحکم از بیرون قرار گیرد. در واقع، اگر ما تحت تأثیر عوامل بیرونی قرار بگیریم، آزادی ما تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. بنابراین، ما دو مفهوم داریم که شبیه هم هستند اما در پیوند با یکدیگر یک مفهوم واحد از آزادی را تشکیل می‌دهند.

به گفته وی؛ آزادی را باید اصلاح کنیم؛ آن را به همان “آزادی درونی” تعبیر کنیم که ایهام دارد. آزادگی یک حالت، خصلت، خوی و وصف است که باید به آن توجه کرد.

رشاد عنوان کرد: در آموزه‌های دینی و تعالیم قرآن کارکردها و خدماتی برای رسول خدا ذکر شده است. ممکن است کسی به اعتبار اطلاق این فرقه از آیه‌ای بگوید که آن بزرگوار برده‌ها را آزاد کردند؛ زیرا آن‌ها گرفتار اسارت درونی بودند. ای بسا فردی در ظاهر آزاد باشد؛ اما در باطن تحت زنجیر تحکم باشد. پیامبر اعظم (ص) آمدند تا این زنجیرها را بشکنند، چرا که در جامعه‌ای که برده‌داری رواج فوق‌العاده‌ای داشت، اصولاً کسی برده‌داری را قبیح نمی‌دانست.

وی همچنین افزود: به نظر می‌رسد بر اساس قاعده سیاه که مایعات را غالباً می‌توانیم بر اساس آن فهم کنیم، مرحوم علامه طباطبایی نیز تقریباً بر مبنای تقلید از این قاعده در تفسیر المیزان بهره برده‌اند. ایشان عمدتاً با تمسک به سیاق آیات یک بخش از یک سوره و همچنین سیاق کلان قرآن به تفسیر قرآن پرداخته‌اند.

به گفته وی،اگر ملاحظه کنیم، قرآن کریم می‌فرماید: “الذین یتبعون الرسول النبی امی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التورات والانجیل یأمرهم بالمعروف وینهیهم عن المنکر.” (آیه ۱۵۷ سوره اعراف) این آیه نشان‌دهنده این است که اهل انجیل و اهل تورات نیز نام مبارک رسول خدا (ص) را می‌شناختند؛ زیرا به نحو مکتوب در انجیل و توراتی که در آن عصر وجود داشت، ذکر شده بود.

رشاد گفت: به همین جهت، با اینکه این مسئله بارها در قرآن آمده است که نام حضرت در انجیل و تورات موجود است، هیچ یک از یهودیان یا مسیحیان نتوانسته‌اند انکار کنند. آن‌ها حتی تن به جنگ دادند؛ اما هرگز نگفتند که نام شما کجا آمده است. بنابراین، معلوم می‌شود که در نسخه‌های آن زمان در انجیل و تورات اوصاف ایشان ذکر شده بود و اینکه ایشان به عنوان پیامبر خاتم ظهور خواهند کرد.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی بیان کرد: نسخه‌های فعلی تورات متاخر تنظیم شده‌اند و انجیل اصلی حوالی ۳۰۰ سال بعد از ظهور مسیح نوشته شده است. برخی معتقدند حدود ۳۰۰ انجیل مختلف وجود داشته که از میان آن‌ها چهار تا انتخاب و رایج شده است. به هر حال، تصرفاتی که فرمودید، پنج عمل و رفتار را سرلوحه کار خود قرار داده بود.

وی همچنین افزود: نهی از منکر با سردشت و حلال انگاشتن طیبات و حرام اعلام کردن حوائج، تعابیر بسیار گسترده‌ای دارد؛ مثلاً از لحم خنزیر حرام کرده‌اند یا فرض کنید میوه‌ها را حلال اعلام کرده‌اند. این عبارات بسیار وسیع هستند و یادم می‌آید که عقلانیت را جمع‌بندی می‌کنند. بنابراین نمی‌توان رو به یک مصداق یا نوع خاصی از اقلام آورد؛ مثلاً زنجیر یا حتی نظام برده‌داری که احیاناً رایج بوده است؛ بلکه همه اقلام شامل همه آنچه در آن روزگار بوده‌اند، مدنظر هستند.

رشاد بیان کرد: حال باید مطالعه تاریخی و جامعه‌شناختی انجام داد تا مطالب مربوط به شناختی کرد که چه بندهایی بر گردن مردم بسته بوده است؛ از خرافات و اوهام گرفته تا انگاره‌های غلطی که رایج بوده‌اند و مسلم قلمداد می‌شده‌اند. همچنین باید به اصالت‌های قومیتی، فرهنگی و اجتماعی توجه کرد؛ زیرا شرایط حقوقی وجود داشت که افرادی برده و کنیز قلمداد می‌شدند و در خانه‌ها یا مزارع کار می‌کردند.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی تصریح کرد: نتیجه این تحریر محتوایی این آیه این است که پیامبر اعظم (ص) آمدند تا هر دو نوع یا همه انواع آزادی‌هایی را که می‌توان برشمرد با ضوابط برای بشریت آوردند و همه اسارت‌هایی را که متصور است، بنا داشتند که از بشریت بردارند. اما به نظر می‌رسد اگر بخواهیم انتخاب کنیم آیا اینجا مسئله آزادی‌های درونی است یا بیرونی، شاید بتوان گفت آزادی‌های درونی را حتی تقسیم‌بندی کرد؛ زیرا آزادی‌های بیرونی هم باز به دو قسم تقسیم می‌شوند.

وی بیان کرد: گاهی جوانه آدمی اسیر است؛ مثلاً فرض کنید فرد آزادی تفکر ندارد یا آزادی عقیده ندارد. همچنین جوانح آدم نیز اسیر هستند؛ یعنی آزادی بیان ندارد یا آزادی عمل ندارد. بنابراین، آزادی بیرونی هم به آزادی جوانی و آزادی جوارحی تقسیم می‌شود.

به گفته وی؛ از توضیحاتی که درباره این کلمات و تعابیر ارائه کردم، هدفم این است که بعداً بتوانیم تلقی روشنی از این اصطلاحات پیدا کنیم. قطعاً اساتید حاضر در جلسه نیز به این نکته توجه دارند. قبل از اینکه به مبنای رهبر معظم انقلاب بپردازم، غنای این سلسله نشست‌ها عمدتاً تحلیل ترقی‌ها و تعاریف و دیدگاه‌ها و نگرش‌های رهبر انقلاب خواهد بود.

رشاد عنوان کرد: در نگاه ما، این تقسیم‌بندی انجام گرفته و تمرکزی که صورت می‌پذیرد روی آزادی بیرونی، در نگاه دینی ما چنین نیست. این تقسیم‌بندی به لحاظ نظری درست است اما به لحاظ واقعی ناقص است؛ زیرا ساحت‌های مختلف در خارج با یکدیگر پیوند دارند. یعنی آزادی و آزادگی دو مقوله نیستند که کاملاً جدا باشند؛ بلکه اگر فردی آزادی داشته باشد بدون اینکه مبتلا به آزادگی باشد، چنین چیزی ممکن نیست.

وی افزود: اگر کسی مرزهای خود را نشناسد، از اصرار به خود تا اصرار به غیر مرتکب خواهد شد. این بدان معناست که نقض آزادی دیگران نیز نقض آزادی خودش خواهد بود. در تبیین ما در واقع دینی ما در اسلام، آزادی و آزادگی دقیقاً دو روی سکه‌ای هستند که ارزش واحد دارند؛ دو رویه دارند اما ارزش واحد دارند.

به گفته وی؛ این نکته را از بعضی آیات می‌توان استفاده کرد. آیه معروفی که ما معمولاً محدود معنی می‌کنیم یا ناقص آیه را معنی می‌کنیم، آیه‌ای از سوره زمر است؛ آیات ۱۷ و ۱۸. معمولاً از ذیل دو کلمه آخر آیه ۱۷ شروع می‌کنیم؛ اما آیه ۱۸ را کامل نمی‌خوانیم. دعای کاملش این است: “إنّما یؤمن باللّه من إذا ذُکِرَ بِهِ وَ قَلَبُهُ مُتَجَاوِزٌ إِلَی اللّه.” (آیه ۱۷ سوره زمر)

وی ادامه داد: این آیه نشان‌دهنده آن است که کسانی که از طاغوت پیروی می‌کنند، نه تنها طاغوت را عبادت نمی‌کنند؛ بلکه تسلیم تحکم‌هایی هستند که متوجه انسان می‌شود. عبادت طاغوت عبادت نیست؛ بلکه تسلیم شدن در مقابل طاغوت تحکم‌هاییست که متوجه انسان می‌شود.

رشاد عنوان کرد: بنابراین باید توجه داشت که اطاعت طاغوت ممکن است در بعضی فضاهای اجتماعی انصراف داشته باشد؛ قبل از اینکه به مواجهه با آزادی بیرونی بپردازیم باید به آزادی درونی توجه کنیم. هر دو باید مورد توجه قرار گیرند.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اسلامی بیان کرد: عبادت را بیان می‌کنیم و سپس عمدتاً به مسئله آزادی اندیشه و آزادی بیان می‌پردازیم. در واقع، تدعون احسنه در اینجا به معنای یتبعون است؛ یعنی در عمل، بهتر را می‌پسندند و می‌پذیرند. به لحاظ اندیشه، مقام عمل نیز مهم است. بنابراین، باید بگوییم که افرادی که صاحب فکر و عقل هستند، خردمندان واقعی‌اند.

وی افزود: به همین دلیل، یک اصل اساسی در حل مسئله آزادی سیاسی، اجتماعی، بیان و عقیده وجود دارد. این اصل اساسی این است که ما در جهان اندیشگی و به تغییر فرهنگی اسلامی باید توجه داشته باشیم که نمی‌توان آزادی را از آزادگی جدا کرد. این دو در پیوند با یکدیگرند و هر یک بدون دیگری ناقص و گاه اصلاً معدوم خواهد بود.

به گفته وی؛ نکته دیگری که باید مطرح کنم، نسبت آزادی‌های مشروع با حقوق و رابطه این دو با عدالت است. آزادی خود حقی است از جمله اساسی‌ترین حقوق بشر. در عین حال، آزادی تکلیف نیز به همراه دارد. انسان به لحاظ مفهوم تکوینی و همچنین مفهوم تشریعی خود مکلف است. زیرا اگر انسان آزاد نباشد، نمی‌توان او را مکلف دانست؛ چرا که انسان دست بسته نمی‌تواند تکلیفی داشته باشد. اگر فردی صاحب خرد و تشخیص نباشد، نمی‌تواند مکلف باشد.

رشاد بیان کرد: در حقیقت، حق و تکلیف با همدیگر ارتباط دارند؛ یعنی هر حقی تکلیفی بر عهده انسان می‌آورد و هر تکلیفی احیاناً حقی را موجب می‌شود. بنابراین، وقتی ما می‌گوییم آزادی‌ها با حقوق چه نسبتی دارند، باید توجه کنیم که این‌ها با عدالت پیوند دارند. بزرگ‌ترین حق انسان در عین حال بزرگ‌ترین تکلیف انسانیت نیز عدالت است.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی تصریح کرد: آزادی‌های مشروع و حقوق دو روی یک سکه‌اند و کاملاً در پیوند با یکدیگر هستند. کما اینکه عدالت مقوله‌ای است که مذهب به هم سنجش آزادی است؛ هم اعمال حق و هم انجام تکلیف. عدالت با گستردگی خود می‌تواند مجموع این‌ها را در یک چهارچوب حل کند.

به گفته وی؛ در این راستا، قاعده‌ای داریم که استاد محترم خسرو پناهی در کتاب بسیار ارزشمند و عمیق خود به آن پرداخته‌اند. قاعده «لا ضرر» یا اصل «لا ضرر» مبنای استدلال این قواعد است. داستانی که از ساحت مقدس رسول اعظم (ص) نقل شده است، به ما می‌آموزد که چگونه باید در این زمینه عمل کنیم.اجمالاً می‌دانید که کسی نخلی در باغستان یک انصاری داشت و بار آن باغ بر دوش او بود، در حالی که خانواده‌اش در آن باغ زندگی می‌کردند. این فرد مکرراً وارد حریم خصوصی آن خانواده می‌شد و به بهانه آبیاری درختان، مزاحم زندگی آن‌ها می‌گردید. انصاری شکایت به ساحت رسول خدا (ص) برد و گفت: «آقا! این شخص مزاحم زندگی ماست و من باید در حریم خصوصی خودم آزادانه زندگی کنم.»

وی ادامه داد: حضرت پیشنهاد دادند که درخت را از او بخرند یا به او چیزی بدهند تا او راضی شود، اما او نپذیرفت. در نهایت، حضرت فرمودند: «اذهب فقلعها» یعنی برو و درخت را بکن. سپس فرمودند: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام»؛ یعنی در اسلام هیچ ضرری وجود ندارد.

رشاد بیان کرد: به نظر من، قاعده «لا ضرر» یکی از قواعد فوق‌العاده کارآمد در این زمینه است. پس از این توضیحات، اشاره بیشتری نمی‌کنم؛ اما ظاهراً وقتی تمام ۲۵ دقیقه شد، فکر می‌کنم آقایان مرور کردند برخی از فقرات ایشان را که در مناسبت‌های مختلف بیان فرموده بودند.

وی افزود:به یاد دارم که ایشان سلسله بحث‌هایی را در نماز جمعه تهران مطرح کردند. همچنین در جلساتی که با حضور استاد محترم برگزار می‌شد، بحث آزادی یکی از موضوعات اصلی بود. این جلسات اندیشه راهبردی با برنامه‌ریزی دقیق تدارک دیده شده بود و مورد توجه قرار گرفت.

رشاد عنوان کرد: در اسلام، مبنای اصلی آزادی انسان توحید است. از هر زاویه که به توحید نگاه کنیم، پیوند آن با آزادی روشن است. خداوند ما را آزاد خلق کرده است؛ به تعبیر امام سجاد (ع)، در نامه ۳۱ خود به امام (ع)، این نکته را بیان می‌کند که خداوند تو را آزاد خلق کرده است. هیچ‌کس نمی‌تواند عبد غیر خدا باشد. اگر می‌خواهیم عبادت کنیم و توحید و صفات الهی را درک کنیم، عرفا اصطلاحی دارند که به آن “تخاصم” می‌گویند. این اصطلاح به ما کمک می‌کند تا رفتار خود را در چارچوب اسامی الهی تنظیم کنیم. هر اسم الهی با اسم دیگر در تعامل است و تجلی اسماء الهی نیز با حدود و ثغور مواجه است.

وی افزود:در واقع، تجلی الهی در هستی و رفتار انسان، تحت تأثیر احکامی است که خداوند متعال وضع کرده است. به همین دلیل، قاعده «لا ضرر» که پیش‌تر ذکر شد، در عبادت ما نیز تأثیرگذار است. عبادت چگونه باید باشد؟ در روایات از رسول خدا (ص) تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ای از عبادت داریم. عبادت می‌تواند به سه دسته تقسیم شود: عبادت بردگان و بندگان یا افراد ترسو، عبادت تجار که به نوعی به فاکتورهای دنیوی وابسته‌اند، و عبادتی که از سر شکر یا از سر شناخت عظمت الهی و شایستگی خداوند برای عبادت انجام می‌شود.

رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی بیان کرد: این نوع عبادت باید با حرارت و عشق انجام شود؛ یعنی باز هم آزادی به امر توحید گره می‌خورد. آیه‌ای که در آن جلسه تلاوت شد، نشان می‌دهد که توحید فقط بحث عبادت مصطلح نیست، بلکه شامل اعتقاد به خدا و کفر به طاغوت نیز می‌شود. عبودیت خدا به معنای عدم عبودیت غیر خداست. در این راستا، آیه‌ای را تلاوت کردند که می‌فرماید: «کلمة سوا بینا و بینکم الله نعبد الا الله ولا نشرک به شیئا». استفاده زیبایی از این آیه کردند و فرمودند که آیه تصریح نمی‌کند که ما کسی را شریک قرار نمی‌دهیم، بلکه می‌گوید هیچ شیئی را شریک قرار نمی‌دهیم. واژه «شی» در ادبیات عرب به معنای همه چیز است؛ از ثروت گرفته تا قدرت.

وی بیان کرد: این آیه پیامبر (ص) را مأمور می‌کند تا به مسیحیان بگوید: «بیایید بر سر مشترکات خود بایستیم؛ یعنی توحید». پس از آن، باید توجه کنیم که عبادت جز خدا را نکنیم و شرک نورزیم؛ نه به هیچ کس و نه به هیچ چیز، حتی اگر آن چیز سنگ یا بت باشد. حاصل بحث این است که ما باید مجموعاً آزادی و آزادگی را در پیوند با یکدیگر مطالعه کنیم. اگر ما آزادی بیرونی را در چارچوب ضوابطی که توحید را محقق می‌سازد و انسان را ملتزم به توحید نگاه می‌دارد، نبینیم، آن آزادی واقعی نخواهد بود و عملاً چنین آزادی‌ای محقق نخواهد شد.