ماهیت و مؤلفه‌های معنویت

به نظر ما معنویت دارای مؤلفه‌هایی از جمله «مؤلفه‌ی هستی‌شناختی» است. نگاه معنوی به هستی با نگاه غیرمعنوی به آن کاملاً متفاوت است. همچنین معنویت نگاه «ارزش‌شناختی» دارد. ارزش‌های مورد نظر یک انسان معنوی با ارزش‌های یک انسان غیرمعنوی کاملاً متفاوت هستند. رفتارها در نگاه انسان معنوی، معنادار است؛ همه‌ی اجزاء جهان معنی‌دار است؛ حتی جماد روح دارد و زنده است و شعور دارد؛ تا چه رسد به سایر سطوح مخلوقات. معنویت همچنین دارای «مؤلفه‌ی معرفت‌شناختی» است.

ماهیت و مؤلفه‌های معنویت


نهمین دور گفتگوی دینی با شورای پاپی گفتگوی ادیان واتیکان
با موضوع «ماهیت و مؤلفه‌های معنویت»
مکان:‌ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
زمان: ۵/۹/۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (آل عمران: ۱۹۱)

از اینکه در این جمع حضور دارم ابراز خوشحالی می‌کنم. عنوان بحث من «ماهیت و مؤلفه‌های معنویت» است. کلمه‌ی «معنویت» مصدر جعلی از کلمه‌ی «معنوی» است و این کلمه نیز منسوب به کلمه‌ی «معنا» است. برای این واژه به لحاظ لغوی، معانی مختلفی ذکر شده است؛ که در اینجا به برخی از این تعاریف اشاره می‌کنم، و پس از آن تلقی مقبول و مختار و مؤلفه‌هایی که بر آن مترتب است را ارائه می‌کنم.

 

معنویت را گاه معادل «فرامادیت» می‌انگارند و یا معادل با متافیزیک تصور می‌کنند؛ یعنی متافیزیک فلسفی و فراحسّی.
گاه نیز از معنویت تنها در حد ارتباط و اتصال به امر قدسی تعبیر می‌کنند تا به آن اندکی تلقی متعالی بدهند.
همچنین معنویت را به امور و رفتارهای خارق‌العاده تنزل می‌دهند و حتی به یک امر معماگونه و جادویی عنوان معنویت را اطلاق می‌کنند.
همین‌طور معنویت را گاه به حالات روان‌شناختی تنزل می‌دهند، ولو سطوح بسیار نازل و سخیف حالت‌های روان‌شناختی و حالت‌هایی که تحت تأثیر داروهای روان‌گردان پدید می‌آید.
معنویت را گاه به معنای فردیت و خلوت‌گزینی و دوری‌گرفتن از غیر و درون‌گرایی اطلاق می‌کنند.
گاه در یک نگاه فی‌الجمله متعالی تنها به اخلاق‌ورزی و اخلاق‌گرایی محض معنویت اطلاق می‌کنند.
همچنین معنویت را به بی‌اعتنایی و درواقع گریز از حاکمیت عقل معنا می‌کنند.
معنویت را در روزگار ما همچنین به یله‌گی و مسئولیت‌گریزی تفسیر می‌کنند. بعضی از فرقه‌های مدعی معنویت در جهان معاصر، معنویت را به حد گریز از مسئولیت و رهابودن تنزل می‌دهند. در سفری که به هند داشتم دستگاه اوشو و مجموعه‌ی سازمان او را دیدم و متوجه شدم که در آنجا معنویت را در حدی تنزل داده‌اند که انسان نسبت به هیچ چیز تعهد نداشته باشد، حتی در مقابل قانون؛ یعنی تنزل و فروکاستن معنویت تا حد یک زندگی شبه‌حیوانی که هیچ قاعده و قانونی جلودار انسان نیست.
گاه نیز اگر معنویت را به نحو متعالی معنا می‌کنند، اما آن را از دین و دیانت جدا می‌دانند و به حد یک نوع معرفت و تلقی شخصی از هستی فرو می‌کاهند. هنگامی که معنویت از دیانت تفکیک می‌شود، تمامی کارویژه‌های متعالی دیانت را از دست می‌دهد و قهراً تبدیل می‌شود به آنچه که انسان می‌فهمد و از دستاوردهای متعالی و عمیق دین جدا می‌شود و حداکثر ارزش آن، ارزش علم بشری می‌شود.

تصویری از تلقی درست از ماهیت و مؤلفه‌های معنویت

 

به نظر ما معنویت دارای مؤلفه‌هایی از جمله «مؤلفه‌ی هستی‌شناختی» است. نگاه معنوی به هستی با نگاه غیرمعنوی به آن کاملاً متفاوت است.
همچنین معنویت نگاه «ارزش‌شناختی» دارد. ارزش‌های مورد نظر یک انسان معنوی با ارزش‌های یک انسان غیرمعنوی کاملاً متفاوت هستند. رفتارها در نگاه انسان معنوی، معنادار است؛ همه‌ی اجزاء جهان معنی‌دار است؛ حتی جماد روح دارد و زنده است و شعور دارد؛ تا چه رسد به سایر سطوح مخلوقات.
معنویت همچنین دارای «مؤلفه‌ی معرفت‌شناختی» است.
معنویت یک دستگاه زیستی است و به تعبیری می‌توان گفت که یک جهان‌زیست است. معنویت دارای مؤلفه‌های گوناگونی است که در بالا به سه مؤلفه‌ی آن اشاره کردیم. مجموعه‌ی این مؤلفه‌ها از یکدیگر قابل تفکیک نیستند. اگر انسانی معنوی شد، هم هستی‌شناسی او معناگرایانه است و هم معرفت‌شناسی او، و نیز ارزش‌ها را به صورت معنادار تفسیر می‌کند.
جهان را دوگونه می‌توان دید؛ «جهان ذی‌روح» و «جهان بی‌روح». اگر هستی را چونان انسانی که دارای دو ساحت وجودی است ببینیم و برای او هم جسم قائل باشیم و هم جان، هستی‌شناسی ما معنوی می‌شود و آن‌گاه که جهان را فاقد روح بیانگاریم و جسد محض تلقی کنیم، معنا را از هستی‌شناسی حذف کرده‌ایم. آن‌گاه که ما به روحی در کالبد هستی معتقد باشیم و این روح را ببینیم، جهان را معنوی دیده‌ایم.
تعبیری از حضرت امام(ره) در اختیار داریم که البته این تعبیر ترجمه‌ی بخشی از یک روایت است. حضرت امام می‌فرمایند: «عالم محضر خداست»؛ یعنی همه‌جا و در همه‌ی ذرات اجزاء هستی (نه ذرات فیزیکال)، خداوند حاضر و ناظر است، و از درک این واقعیت توسط انسان می‌توان به «حس حضور» تعبیر کرد. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور: ۳۵)؛ خداوند در آسمان‌ها و زمین بی‌آنکه در درون اجزاء و اشیاء باشد حضور دارد؛ به این دلیل جهان را باید شعورمند دید.
صدرالمتألهین نظریه‌ای دارد که در آن می‌گوید همه‌ی موجودات و حتی جمادات زنده هستند. این نظریه با بسیاری از آیات قرآنی تأیید می‌شود. قرآن تصریح می‌کند که همه چیز دارای روح و شعور است، اما انسان‌ها تنها بعضی از آنها را درک می‌کنند؛ ما حیوانات را می‌بینیم که روح، شعور، احساس و عاطفه دارند و حتی بعضی گیاهان را می‌شناسیم که چنین هستند؛ اما نمی‌توانیم درک کنیم که سنگ هم دارای روح و شعور است. همه‌ی اجزاء عالم به‌صورت آگاهانه با یکدیگر روابط دارند. این جهان یک جهان مکانیکی نیست بلکه جهانی ارگانیکی است؛ همه‌ی عالم یک پیکره را پدید می‌آورند. به تعبیر بعضی از روایات یک انسان است. عرفا نوعاً می‌گویند که «انسان جهان صغیر و جهان انسان کبیر است».
هنگامی که همه‌ی هستی را جاندار و باروح تلقی کنیم «هستی‌شناسی معنوی» متولد می‌شود. در حوزه‌ی معرفت‌شناسی نیز همین‌گونه است. حصول معرفت طی یک فرایند مکانیکی و فیزیکال شکل نمی‌گیرد و تنها متکی به حس نیست. معرفت موهبتی است که از سپهر الهی، به ساحت انسانی تنزل می‌کند. همه‌ی مجاری معرفت و حتی عقل در خدمت این تنزل است، ولذا مقدس است. حس و مشاهده نیز همین‌گونه است. تجربه نیز در نگاه معنوی مقدس است، زیرا با تجربه در حال مطالعه‌ی عالم باروح هستیم و با توجه به اینکه عالم روح دارد، آن را مشاهده می‌کنیم. ولذا در نگاه معرفت‌شناسانه تنها «وحی» و «شهود» مقدس نیست و عقل و تجربه نیز در نگاه معرفت‌شناسانه معنوی، مقدس است.
به همان اندازه که دستاورد وحی مقدس و قدسی است، دستاورد عقل هم قدسی است و در نگاه معنوی بین معرفت عقلی و معرفت وحیانی تفاوت نیست و عقل از مدار دین و عالم معنویت بیرون رانده نمی‌شود. عقل موهبت خداوندی است و خدا انسان را با عقل بر سایر موجودات برتری داده است. این ارزش‌های مهم و عظیم را از نگاه دین نمی‌توان حذف کرد.
اگر از حیث ارزش‌شناختی نیز بخواهم توضیح دهم، درواقع در عالم ارزش‌ها هم انسان معنوی همه چیز را ارزشمند می‌بیند. بیانی از حضرت مسیح(ع) در روایات ما نقل شده است که ایشان از جایی عبور می‌کردند، لاشه‌ی سگی را دیدند که متعفن شده بود. بعضی همراهان گفتند که چقدر این لاشه بدبو و زشت است؛ ایشان فرمودند که به دندان‌های آن نگاه کنید ببینید چقدر سفید است، زیبایی آن را ببینید. انسان معنوی همه چیز را ارزشمند و ارزشی می‌بیند. همه چیز را با حیات جاودانه پیوند می‌زند. این عالم از عالم آخرت جدا نیست. دنیا مقدس است، ثروت مقدس است، کار مقدس است. در روایات ما هست که اگر کسی برای تأمین معاش خانواده‌اش کار کند، درواقع در حال جهاد است؛ یعنی همان‌طور که فردی برای آزادی انسان‌ها و بسط معنویت جهاد کند، و در این راه کشته شود، شهید محسوب می‌شود، کسی که برای تأمین معاش خانواده‌اش تلاش می‌کند، اگر هنگام کار از دنیا برود در حکم شهید است.
بین مادیت و معنویت در نگاه معنوی مورد قبول ما هیچ تعارضی نیست، بلکه تلائم و ترتب طولی وجود دارد. به این معنا که مادیت می‌تواند ما را به معنویت منتقل کند. ما در همین دنیا آخرت خود را می‌سازیم. فعالیت‌های این‌دنیایی، آن‌گاه که با نیت صحیح و به قصد تقرب به ساحت الهی باشد، عبادت است. اگر همه‌ی کارها با نیت درست و الهی انجام شود، می‌تواند الهی و عبادت باشد؛ یعنی همان‌گونه که نمازخواندن ثواب دارد، کار کردن هم اگر به قصد الهی باشد ثواب خواهد داشت. به این صورت همه‌ی افعال و رفتارها معنوی می‌شود. به همین جهت باید از ایجاد گسست بین معنویت و دیانت که یک جهان‌بینی و جهان‌زیست است پرهیز کنیم.
آخرین نکته‌ی من به عنوان جمع‌بندی نگاه به آیه‌ای است که در آغاز سخن تلاوت کردم: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (آل عمران: ۱۹۱)». در این آیه به‌صورت یک‌جا همگی مختصات معنویت اسلامی و معنویت مقبول ذکر شده است. به تعبیر این آیه از قرآن انسان معنوی کسی که همه‌ی آنات و همه‌ی لحظات او همواره در حال معنویت است، زیرا همواره در حال ذکر است و همواره متذکر به روح هستی است. پیوسته متذکر است که این عالم روحی دارد و با آن روح در تماس است. معنویت از عقلانیت جدا نیست، تفکر جزء معنویت است و با تفکر به معنویت می‌رسیم. بین عقلانیت و معنویت نه‌تنها تعارضی وجود ندارد بلکه عقلانیت و تعقل طریق دستیابی به معنویت است. متعلَق تفکر معنوی تنها مسائل صرفاً معنوی نیست که بگوییم تنها باید به عبادت فکر کند، بلکه انسان باید به هستی فکر کند، به آسمان‌ها بیاندیشد و آفریده‌های خدا در زمین را الهی ببیند و آفریده‌ها را در حال عبادت و زیست معنوی مشاهده کند. مطابق آیه انسان باید اذعان کند که خداوند این عالم را باطل و بی‌هدف و تهی و پوچ نیافرده است. این عالم محتوا، معنی و عمق دارد. و نهایتاً به آخرت اعتراف می‌کند که خداوندا ما را در مسیری قرار بده که شایسته دوزخ تو نباشیم بلکه شایسته بهشت باشیم.
در این آیه همه مؤلفه‌های هستی‌شناختی معنویت آمده و هم مؤلفه‌ی معرفت‌شناختی معنویت مورد نظر و مختار مورد اشاره واقع شده و هم مؤلفه‌ی ارزش‌شناختی آن، چه آنکه در این آیه همه‌ی هستی ارزشمند قلمداد شده است و خداوند منزه است از اینکه عالم را باطل خلق کرده باشد و به خاطر سبحانیت و تنزه خود ما را از آتش جهنم نجات بده.
اگر در این آیه دقت کنیم عناصر و مؤلفه‌های بسیاری برای معنویت مورد نظر قرآن که مقبول ماست مطرح شده و مورد اشاره و یا تصریح قرار گرفته است. والسلام.

دیدگاهتان را بنویسید