بررسی ظرفیت‌ها و قابلیت‌های طلاب جوان در پیشبرد تحولات حوزه

خشت اول: موضوعی را که در خدمت شما می خواهیم بحث کنیم، نقش طلاب جوان در تحول حوزه است؛ به نظر شما می توان برای این قشر از طلاب که غالبا دهۀ اول عمر طلبگی خود را می‌گذرانند و هنوز به مرحله ثمردهی نرسیده‌اند، نقشی در تحول حوزه قائل شد؟

موضوع ارزشمندی را برای بحث و بررسی و تبادل نظر برگزیده‌اید.حداقل به دو دلیل، خوب و پسندیده است که طلاب جوان وارد مسائل حوزه شوند و به یک دلیل لاجرم و به ناچار وارد خواهند شد. آن دو دلیلی که ورود طلاب جوان را به مسائل ساختاری ‌ و بحث تحول و تکامل حوزه توجیه می‌کند، یکی به اعتبار طلبۀ جوان بودنشان است که به تعبیر شما دهه نخست حضور خودشان را در حوزه سپری می‌کنند و هنوز تا حدی نگاه بیرونی دارند و ذهن و زبان‌شان هنوز متصلب نشده است. یعنی یک نگاه تا حدی غیرحوزوی به حوزه دارند که این یک فرصت است. نگاه به هر چیزی از بیرون آن می‌تواند بسیار سازنده باشد. مطلب دیگر اینکه طلاب جوان اگر به تحول در حوزه در دوره جوانی نیاندیشند، هیچ ضمانتی ندارد که در دوره میانسالی و پختگی، دغدغه این بحث را داشته باشند. همانطور که علم‌آموزی در سنین پایین‌تر به تعبیر بعضی روایات و ضرب المثل‌ها مثل نقش روی سنگ است.

پی‌ریزی تفکر، دغدغه‌ها، رویکردها و شخصیت در این مقطع سامان پیدا می‌کند و اگر طلاب جوان را به بی‌تفاوتی، عدم آگاهی، پرهیز از آگاه شدن و پرهیز از موضع‌گیری و پرهیز از اندیشیدن به این مسئله در این مقطع ترغیب کنیم، بسا که فرصت را از آنها در دوره‌های بعدی هم سلب کرده‌ایم. به این دو دلیل، فکر می‌کنم ورود طلبه‌های جوان در این گونه مباحث مطلوب است. دلیل دیگر می‌گوید که اصولا نمی‌توان طلاب جوان را از ورود به این مطلب باز داشت، چرا که جوان هستند. بازرترین مشخصه دوره جوانی نوخواهی و نوگرایی است. کما اینکه از صفات و خصائل بارز دوره سالمندی، احتیاط است. نمی‌خواهم بگویم که نوخواهی بر احتیاط و محافظه‌کاری ترجیح دارد. اما لاجرم طلبه جوان، جوان است. تحول خواه است، نو می‌خواهد. اگر منع هم کنیم، او وارد این مباحث خواهد شد. اگر منع کنیم او مطالب را بازگو نمی‌کند که یا احساس اختناق سازمانی و صنفی می‌کند و یا بر اثر تأملات فردی و غیرآشکار و غیر علنی در جمع‌های خودی و بین همسالان خودشان، دیدگاه‌هایشان به انحراف کشیده می‌شود و آرام آرام ممکن است به مسیر نادرستی راه پیدا کند.

زیان بلندمدت آن نیز این خواهد بود که عملا اعتماد به نفس را از دست می‌دهند. زیان دیگرش این است که اینها احساس انس به حوزه نمی‌کنند و بسا که یک نوع احساس بیگانگی کنند و تصور کنند که در حوزه، خودی و ذی نفع به حساب نمی‌آیند و دیدگاه‌های آنها مورد اعتنا نیست. زیان‌های روان‌شناختی اینچنینی هم خواهد داشت.

خشت اول: این رویکرد شما که طلاب جوان به علت نگاه بیرونی که به حوزه دارند یک فرصت برای حوزه هستند، متاسفانه در حوزه وجود ندارد و تمام نقش را برای کسانی قائل هستند که سالها در حوزه بوده‌اند.حال به نظر جنابعالی طلاب برای رسیدن به این نقش و ایفای آن و جدی گرفته شدن در فضای حوزه باید چه کنند؟

هر کاری روشی دارد. اینکه طلاب در چارچوب مجموعه‌های طلاب استانی حضور پیدا کنند، سازوکاری است که از بعد انقلاب اندیشیده شده است. شورای نمایندگان استان‌ها و نمایندگان هر شهرستان وقتی تجمع می‌کنند، یک موقعیت حقوقی پیدا می‌کنند و تبلور و تراکم رأی و دیدگاه همۀ طلاب آن شهر و یا استان به حساب می‌آید. این سازوکار باید به خوبی هم از ناحیه مدیریت حوزه و هم از ناحیه طلاب (چه جوان و چه میان‌سال) مورد بهره‌برداری قرار بگیرد. این یک سازوکار تعریف‌شده، معقول، متعارف و کمابیش معمولی است که در مراکز علمی و آموزشی نظیر اینگونه برنامه‌ها را اعمال می‌کنند.

در عین حال در چارچوب حلقاتی که احیانا در قالب این شوراهای تعریف‌شده هم ممکن است نگنجد، طلاب می‌توانند بحث‌هایشان را مطرح کنند. مستقیما به مدیریت و یا واحدهای مربوط مراجعه کنند و یا به یک فرد مورد اعتماد مدیریت و سامانه عرفی مدیریتی و هدایتی حوزه رجوع کرده و مطلب خود را منتقل کنند. به هر حال جمعی هستند و استادی دارند. آن استاد از زبان اینها مطلب را منعکس کنند. به طرق و روش‌هایی از این قبیل باید اندیشید. وقتی می‌گوییم طلاب جوان، تصور می‌کنیم که انگار از نظر سنی طلاب طبقه‌بندی شده‌اند و بین مقاطع سنی مختلف جداره‌ها و دیوارهایی نصب شده است که اینها کاملا از هم جدا هستند. این تفکیک را نباید انجام دهیم. در شورای طلاب استان، طلبه‌های مبتدی سنوات دوره ابتدایی و صفوف اولیه حضور دارند تا طلاب برجسته‌ای که خودشان مدرس هستند و چندین سال در حوزه حضور داشته‌اند. این مجموعه هستند که نظر می‌دهند و طبعا در چنین تجمع‌هایی بزرگ‌ترها به کوچک‌تر (اگر مجمع و جلسه‌ای بود) نخواهند گفت که شما اظهارنظر نکن چون سن و یا سابقه تحصیلی شما کم است. در اینگونه مسائل صنفی طبعا سن و سابقه تحصیلی تنها محور نمی‌باشد. ما به این نکته هم توجه داشته باشیم که حوزه شبیه نظام آموزش و پرورش و یا آموزش عالی، طبقه‌بندی نشده که مبتدی‌ها مثلا یک صنف قلمداد شوند. دانش‌آموز با دانشجو دو صنف قلمداد شوند. صنف دانشجویی، صنف دانش‌آموزی و یا صنف معلمان و استادان فرض شود. چنین نیست؛ در نتیجه کم پیش می‌آید و یا رخ نمی‌دهد که یک مرتبه صد یا پانصد نفر طلبه هم سطح و کم سابقه اظهار نظر کنند. حالا بگوییم که سازوکار اظهار نظر اینها چیست؟ از این حیث بسیاری از طلاب جوان هم مثل طلاب پخته و میانسال از ابزارها و امکان‌های موجود استفاده می‌کنند و در کنار آنها و با آنها به اظهار نظر و احیانا آنچه که صلاح است می‌پردازند. در نتیجه می‌توان این سوال را تعمیم داد که فضلای برجسته، فضلای میان‌سال، فضلای نسل دو و یا سه حوزه چگونه باید نظرات و دیدگاه‌هایشان را به مصادر امور، مراجع تقلید و متصدیان و تصمیم‌گیران منتقل کنند؟ از هر راهی که آنها بنا است که اقدام کنند، طلاب جوان هم از همان طرق می‌توانند بهره‌برداری کنند. لذا شیوه‌ها چندان خصوصیت ندارد. شأن و شایستگی طبعا تفاوت می‌کند، اما روش‌ها و شیوه‌ها متفاوت نیست. از همان روش‌های متعارف و معمولی که دیگر اقشار حوزوی استفاده می‌کنند، اینها هم می‌توانند استفاده کنند.

خشت اول: احساس ما اینست که در حوزه حساسیت بیش از حدی نسبت به طلاب جوان وجود دارد؛ بنحوی که تا حرف از نسبت طلاب جوان و تحول می زنیم، سریعا موضع گیری می شود که این مسئله آسیب های زیادی می تواند برای حوزه داشته باشد و بقدری این آسیب ها را جدی می دانند که عملا طلاب جوان را از صحنۀ حوزه به حاشیه می کشاند.نظر جنابعالی در این مورد چیست؟

اگر ورود طلاب جوان در یک چارچوب معقول و مورد اعتمادی سامان پیدا کند و بروز وظهور بیابد این نگرانی ها دیگرمعنایی ندارد. اولا طلاب توجه کنند که تصمیم‌گیرحوزه آنها نیستند، ولی حق دارند که نظرات و دیدگاه‌هایشان را ابراز کنند.باید بین شور و رایزنی و بحث و بررسی با تصمیم‌گیری تفاوت قائل شد. مراجع عظام و مصادر امور حوزه، مرجع تصمیم‌گیری هستند و تصمیم‌گیری حق آنهاست. اما این با اینکه در مقام تصمیم‌سازی، طبقات مختلف حوزوی و حتی اقشار غیر حوزوی منوط به حسن نیت و فهم درست از موضوع به مشورت‌دهی و نظردهی بپردازند، منافات ندارد. بنابراین اگر بین تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تفاوت قائل شویم و مرزهای این دو را رعایت کنیم، روشن است که دیگر این شبهه بروز نمی‌کند که آیا طلاب جوان حق دارند که در مسائل حوزه اظهارنظر کنند یا خیر؟ چون اظهار نظر و مشورت‌دهی غیر از تصمیم‌گیری است. ثانیا اذعان داشته باشند که حوزه نظامی دارد که در چارچوب آن نظام اداره می‌شود که در آن سامانه و نظام، مرجعیت رکن است.علاوه بر این سامانۀ عرفی،حوزه یک سازمان مدیریت هم دارد که آن سازمان مدیریتی هم کمتر از طلاب جوان، دلسوز حوزه نیست. بلکه حتما از آنها دلسوزتر است.

نکته سوم، اینکه فراتر از جهات سازمانی و ضرورت رفتار مضبوط و قاعده‌مند، به عنوان یک واقعیت بپذیرند که بزرگان چند پیراهن از آنها بیشتر پاره کرده‌اند. قبول کنند که آنچه به ذهنشان می‌رسد حق‌ مطلق نیست. راه‌هایی که می‌اندیشند لزوما صائب و احیانا کامیاب نخواهد بود. ضمن اینکه هرچه بگویند برای ما ارزشمند است و ما بعنوان نسل گذشتۀ حوزه باید استقبال کنیم و اعتنا کنیم و مغتنم بدانیم و میدان را باز کنیم تا اینها رشد کنند. بنابراین از یک طرف آن‌ها جوان هستند و می‌بایست دغدغه سرنوشت خودشان و حوزه را از هم اکنون داشته باشند و از طرف دیگر بپذیرند در جایگاه تصمیم‌گیری نیستند، کارشناس پختۀ امور حوزه نیستند و اعتماد کنند که آنها حداکثر طرف‌های مشورت مراجع و مصادر تصمیم‌گیر هستند و آن‌ها هم به حکم «وشاورهم فی الامر» با آنها رایزنی می‌کنند و مطالب آنها را می‌شنوند، ولی تصمیم‌گیری با آن مصادر و مراجع خواهد بود.

نکتۀ دیگری که باید محل توجه طلاب جوان باشد، این است که اولین وظیفه طلاب ورود در مسائل مدیریتی و صنفی و اجتماعی نیست. در این زمینه حق و وظیفه دارند، اما این وظیفه ثانوی، دوم و سوم آنها به حساب می‌آید. اولین وظیفه آنها درس‌خواندن است و مبادا به بهانه این مسئله مهم که باید به حوزه پرداخت، باید راجع به حوزه اندیشید، باید اظهار نظر کرد، باید چاره و تدبیری کرد تا امور به سامان‌تر شود، اینها از تکلیف اصلی و وظیفه اصلی این دوره از حیاتشان که قبل و پیش از هر چیز درس‌خواندن است، غافل ‌شوند. اگر این چارچوب‌ها را رعایت کنند، طبعاً نقش مؤثری را می‌توانند داشته باشند و از جهات تخریبی ورود آنها در این مسائل هم پیش‌گیری می‌شود. علاوه بر اینکه هر قشر و طبقه‌ای از طبقات حوزه اگر بنا است در مسائل حوزه وارد شوند و اظهار نظر کنند و حتی احیانا در شرایطی اقدام هم کنند، باید تعریف شده باشد.مثلا طلاب در جایی که احساس می‌کنند حوزه نیاز به تحول و تکامل دارد نباید مثل رفتارهای دانشجویی سبک که دور از شأن طلاب است، تحصن و تجمعی کنند و به این شکل و صورت مطلب خود را پیش ببرند. طبعا از مجاری مقبول و معتبر مطالب خود را باید به مصادر تصمیم منتقل کنند. اینجا و آنجا گفتن، از درس بازماندن، احیانا تشویش اذهان ایجاد کردن، اتلاف وقت کردن، به روش‌های نامناسب با شؤون حوزه اقدام به طرح دیدگاه‌ها کردن، اینها به جای اینکه مفید باشند، حتما مضر خواهند بود.لذا این جهت هم باید رعایت شود. با این چارچوب‌ها، نه تنها طلاب، خوب و شایسته است که وارد این مباحث شوند، بلکه می‌توان گفت به نحوی ضرورت است و از طرفی چون جوان هستند، لاجرم وارد خواهند شد و نمی‌توان اینها را بازداشت.

اگر وارد شدند، طبعا اینها کفر که نمی‌خواهند بگویند. به نظرم باید اجازه دهیم اینها وارد شوند، منتهی آنها هم باید توجه به مسائل و حریم‌های موجود در حوزه داشته باشند. اگر اظهار نظر کنند مشکلی پیش نمی‌آید، منتهی آنها هم تصور کنند که هر مطلب خام و ناساخته و ناپخته‌ای را از باب اینکه اظهار نظر می‌کنند طرح کنند، هم وقت خودشان را تلف می‌کنند و هم اشتغال ذهنی ایجاد می‌کنند و یا سبب پاره‌ای مشکلات در محیط می‌شوند. لذا باید اینها را رعایت کنند. معمولا طلابی که دغدغه این مباحث را دارند، طلاب معقول و فرهیخته‌ای هستند. هر طلبه ای دغدغۀ ورود به این مسائل را ندارد. لزوما طلاب مستعد‌تر و نخبه‌تر چنین دغدغه‌هایی دارند که مطمئن هستم این چارچوب‌ها، قواعد، اصول و ارزش‌هایی را که اشاره کردم، می‌دانند وملتزم و پایبند هستند. نکته‌ای به نکات قبلی اضافه کنم و اینکه نقد داشتن و یا حتی ارائه پیشنهاد به معنای جواز نقض وضع موجود نیست. یعنی طلبه‌ها اگر به وضع موجود نقدی داشته باشند و یا بخواهند پیشنهاد وضع مطلوب‌تری را ارائه کنند، این در حد پیشنهاد، نظردهی، رایزنی و مشاوره باید تلقی شود و این نوع اظهار نظرها نباید آنها را نسبت به وضع موجود به حدی بدبین کند که بگویند وضع موجود مناسب نیست و وضع مطلوب هم که در دست ما نیست که به وجود بیاوریم. بنابراین درس نخوانیم. یعنی یک نوع یأس و زدگی از تحصیل به آنها دست می‌دهد. اگر تصور کند که مثلا این برنامه درسی در فلان مدرسه خوب نیست و چند تا نقد داشته باشد، این نه مجوز این هست و نه به صلاح است. ما انتقاد داریم، پس وضع موجود را هم قبول نداریم، پس از وضع موجود تبعیت نمی‌کنیم. بیش از همه طلبه محصل زیان خواهد دید. همانطور که اشاره کردم طلاب جوان باید به بزرگ‌ترهای حوزه اعتماد کرده باشند بسا که وضع موجود پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای دارد که ما نمی‌دانیم. مثل شبهاتی که به ذهن انسان خطور می‌کند و ابتدا فکر می‌کند که عجب شبهه‌ای است و این اصلا جواب ندارد اما وقتی با یک اهل فن مواجه می‌شود، می‌بیند که اصلا مطلب جور دیگری بوده است. در مسائل اجرایی هم همینطور می‌تواند باشد. طلاب جوان توجه کنند که مبادا این دغدغه‌ها، نقدها، ارزیابی‌ها، پیشنهادها و ارائه بدیل‌ها از نظر روانی آنها را به نقطه‌ای برساند که از وضع موجود ناراضی باشند تا دیگر نتوانند درس بخوانند. این هم نکته‌ مهمی است.

دیدگاهتان را بنویسید