الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت

مجری: دانشمندان آکادمی‌های علوم در جهان معتقدند که نخبگان سرمایه‌های اصلی هر ملتی محسوب می‌شوند و به عبارتی چراغ راه آینده‌ی ملت‌ها محسوب می‌گردند. کشورهایی که نخبگان خود را ارج می‌نهند می‌توانند برای آینده‌ی خود برنامه‌ریزی مفصل و مبسوطی داشته باشند. اگر با نگاهی نقادانه و کنکاشانه به عقب بازگردیم و این سیر تحولات اجتماعی را به دقت نگاه کنیم درخواهیم یافت که چگونه نخبگان توانسته‌اند از این مسیر صعب‌العبور عبور کنند و سرانجام، آینده‌ی علمی کشور را بسازند. بنابراین یافتن این راهکار برای ما راهی بسیار دشوار خواهد بود و می‌تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند.

مقام معظم رهبری در نشست اخیر خود با نخبگان، دانشمندان و صاحب‌نظران علمی ـ فلسفی کشور در زمینه‌ی الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی، رهنمودها و راهکارهای ارزنده‌ای را بیان داشتند و تصریح کردند که رسیدن به نقطه‌ی مطلوب بلاشک نیازمند عبور از این راه پرمشکل است. ما چه باید کنیم و چگونه می‌توانیم این موانع را آرام‌آرام پشت سر بگذاریم؟

ما در جلسه‌ی امشب می‌خواهیم بحث کنیم که این راهکارها کجاست و مقرون به صرفه‌ترین راه با توجه به نخبگان علمی کشور و صاحب‌نظران فلسفی چگونه می‌تواند ما را به نقطه‌ی مطلوب برساند.

جناب حجت‌الاسلام و المسلمین رشاد میهمان امشب برنامه‌ی مشکوهًْ هستند.

استاد رشاد: بسم‌الله‌الرحمن الرحیم. من در آغاز برنامه‌ی ارجمند شما به جنابعالی و همکارانتان و به بینندگان مؤمن و حقیقت‌جو و علاقمند به مباحث فکری سلام عرض می‌کنم. در آستانه‌ی ماه محرم‌الحرام هستیم، پیشاپیش آرزو می‌کنم خداوند متعال توفیق درک فیض سوگواری برای حضرت سیدالشهداء و اصحاب و اعوان آن بزرگوار را به همه‌ی‌ ما عنایت کند.

مجری: آقای رشاد ما موقعی که بحث از نخبگان و قشر فرهیخته‌ی جامعه می‌کنیم رسالتی بس سنگین برعهده داریم حتی بحث در این زمینه. فکر می‌کنید بهترین گزینه برای استفاده از مکانیزم ظرفیت نخبگان کشور ما کجاست و چگونه می‌توانیم استفاده کنیم.

استاد رشاد: بسته به این‌که ما نخبه را به چه معنا منظور داشته باشیم و کدام طبقه از نخبه را در مد نظر داشته باشیم. به هرحال صنوف و ساحات مختلف و عرصه‌های گوناگون هرکدام نخبگان خود را دارند. علی‌القاعده به اقتضای تناسب حکم موضوع و موضوع بحث و با توجه به بهانه‌ی این مصاحبه و نکته‌ای که سبب شده این جلسه را در خدمتتان باشیم، منظور نخبگان فکری، حِکمی و علمی کشور و طبقه‌ی اندیشه‌وزر جامعه هستند.

از هر سرمایه‌ای باید در جایگاه خود بهره گرفت. عنصر مدیر را باید در نقطه‌ی مدیریت قرار داد و در کرسی مدیریت نشاند و از عامل انسانی که می‌تواند کار یدی انجام بدهد در جایگاه اجراء استفاده کرد و آن‌را در جایگاه مدیر نباید قرار داد. عناصر فکری را نیز که نقش آنها تولید معرفت و بسط اندیشه و راهکاریابی و گره‌گشایی معرفتی برای امور جامعه و شئون کشور است، در جایگاه درخور و فراخورشان قرار بدهیم. من تصور می‌کنم که ما حاجتمند سازماندهی و ایجاد یک سامانه‌ی کارآمد، برای قرار دادن نیروهای نخبه در جایگاه نظریه‌سازی، الگوپردازی و تصمیم‌سازی و ارائه‌ی رایزنی، هستیم.

باید چنین سامانه و سیستمی پدید بیاید. اتفاقی که در آن نشست افتاد تجربه‌ی بی‌پیشینه و قوی بود. این دست تجارب باید تکرار شود، رفتار رهبری برای مصادر امور درس‌آموز بود.

مجری: درواقع منظور جنابعالی این است که هر کسی در حیطه‌ی تخصصی خود باید مورد استفاده قرار گیرد؟

استاد رشاد: نخبه می‌بایست در جایگاه مطابق شأن نخبوی خود قرار گیرد. گاهی تصور می‌کنیم که اگر بخواهیم از نخبه بجا و خوب استفاده کنیم باید او را مدیر بگذاریم. درحالی‌که چه بسا از یک نخبه مدیریت برنیاید. همانطور که از یک مدیر اجرایی کار اصحاب فکر و معرفت برنمی‌آید. جایگاه را باید تعریف کنیم. در جامعه و نظام ما یک سطح و لایه‌ای از شبکه‌ی سازماندهی جامعه و نظام را باید خاص نخبگان قرار بدهیم و طبعاً در این سطح و ساحت تخصص‌ها مد نظر خواهد بود و هر نخبه‌ای به تناسب و به اقتضای تخصص خود در آن سلک و جایگاه شایسته قرار می‌گیرد.

مجری: آیا نخبگان باید در سرنوشت کشور خود دخالت داشته باشند یا براساس مسئله‌ی تقسیم تخصصی باید صرفاً رشته‌ی کار خود را دنبال کنند؟

استاد رشاد: من تصور می‌کنم شما از یک مطلب بدیهی می‌پرسید، آیا باید در سرنوشت دخالت کنند یا نه؟ و بین دو پرسش مطرح‌شده در ذیل و صدر بیان شما هیچ تعارضی نیست. کار خود بپردازند. من تصور می‌کنم کار نخبگان جز حضور تأثیرگذار در تصمیم‌سازی‌های سرنوشت‌ساز کشور نیست. یعنی بدون حضور نظری، معرفتی و کارشناختی آنها مگر می‌شود سرنوشت کشوری را تعیین کرد؟

مجری: مقام معظم رهبری در نشست اخیر با نخبگان تأکید به این مسئله کردند. این تأکید و اراده‌ی ایشان دالّ است بر این‌که نخبگان باید بیش از پیش مشارکت داشته باشند. این مسئله یک نوع دغدغه است. چه باید بکنیم؟

استاد رشاد: این جلسه که ملاحظه فرمودید یک ابتکار برای به خدمت گرفتن نخبگان بود که از سوی شخص رهبر فرهیخته‌ی انقلاب صورت گرفته بود.

این ابتکار ارزنده‌ای است که ما مسائل کلیدی و راهبردی علمی فکری و احیاناً تدبیری کلان کشور را با صاحب‌نظران حوزه‌ی مربوط در میان بگذاریم و به صورت کاملاً انتقادی، چالشی، و در افق مطلوب علمی، پیرامون آن مسائل گفتگو کنیم، آن هم در مقیاس حضور رهبری، و در یک استوای بسیار بالا و شاید بگوییم در بالاترین سطح ملی، تجربه و شیوه‌ی ارزشمندی است. رهبری می‌توانستند بفرمایند که رئیس‌جمهور بنشینند و حرف نخبگان را گوش کنند. یا بفرمایند نخبگان در شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای عالی امنیت ملی دعوت و حرف خود را بزنند و یا در دانشگاه‌ها در حضور اساتید و صاحب‌نظران، نظرات خود را ارائه کنند. ایشان گفتند من می‌خواهم شخصاً مسائل راهبردی و اندیشه‌های بنیادین و اساسی را که نقش کلیدی در تدبیر مسائل حیاتی کشور دارد متناوباً با نخبگان حوزوی و دانشگاهی در میان بگذارم، نخبگان ضمن این‌که خود یک سرمایه و اندوخته‌ی علمی مفصلی دارند، مقاله بنویسند و در جلسه‌ای که با حضور من تشکیل می‌شود ارائه کنند، نیایند فی‌البداهه سخن بگویند، بلکه قبلاً کار کرده باشند و گفت‌وگو شود.

نفس این نشست درس‌آموز بود، یک تجربه موفق بود و یک ارائه‌ی رهنمود عملی از ناحیه‌ی رهبری برای نحوه‌ی بهره‌برداری از ظرفیت نخبوی کشور بود که ما باید مسائل کلیدی و فکری را باید با نخبگان درمیان بگذاریم. آن هم نه این‌که از آنها مشورت بگیریم، بلکه بخواهیم فعالانه ارائه نظر بکنند، ما به آنها نگوییم چه بگویید و یا حتی پرسش‌های جزئی مطرح کنیم که آنها صرفاً پاسخ پرسش‌های ما را ارائه کنند بلکه مسئله مطرح و خود آنها به ابعاد و جزئیات و پرسش‌ها بپردازند.

شما ملاحظه می‌کنید به جای این‌که هر مقام دیگری و هر مرجع دیگری و هر شکل و صورت دیگری ایجاد کنیم برای این‌که نخبگان سخن بگویند، شخص رهبری چهار ساعت پای صحبت نخبگان می‌نشینند و مباحث مطرح می‌شود. مباحث با آراء مختلف، بعضی منتقد بودند. حتی بعضی از اساتید در آنجا عملاً در خلال مباحث خواستند بگویند اصلاً پیشرفت را چه سود؟ چنین چیزی را نمی‌خواهیم!

مجری: این‌که شما اشاره کردید نکته‌ی بسیار اساسی است. شما عنایت دارید که برای رسیدن به هر مرحله‌ی علمی بالاتر نیازمند پیشرفت هستیم، چنانچه امام علی(ع) می‌فرمایند که امروز ما باید با دیروزمان تفاوت داشته باشد. مقام معظم رهبری تصریح کردند که ما از کلمه‌ی پیشرفت استفاده کنیم و نه توسعه. برخی معتقدند که توسعه در بطن پیشرفت است. چگونه می‌توان از این مسئله استفاده کرد؟

استاد رشاد: واژه‌ی توسعه یک واژه‌ی وارداتی است، چون یک اصطلاح با بار فرهنگی تاریخی و اجتماعی مخصوص ظروف قومی اقلیمی خاص به نام فرنگ، زادگاه و زیستگاه این تلقی از تحول اجتماعی، تحول اقتصادی، تحول صنعتی و تحول سیاسی، یک اقلیم و جامعه‌ای خاص در میان قومیتی خاص یعنی غرب. هر واژه‌ای آنگاه که یک اصطلاح شد دنیایی از بار معنایی، فرهنگی، تاریخی و شرایط و ظروف اجتماعی را با خود حمل می‌کند؛ مثلاً وقتی شما واژه‌ی دموکراسی را که یک واژه‌ای است با یک پشتوانه‌ی تاریخی بسیار طولانی از دوره‌ی یونان و دموکراسی‌های مستقیم تا به امروز، این واژه را به کار می‌برید همه‌ی بار فرهنگی، تاریخی و اجتماعی ظرف تولد و تحول و تکامل خود را به همراه می‌آورد این واژه وقتی وارد جامعه ما می‌شود بار فرهنگی آن نیز بالاجبار وارد این جامعه می‌شود. اما اگر ما بیاییم در مقابل از آنچه مرادمان هست با یک تعبیر خودآفریده و ابداعی یاد کنیم و نام خاص و خودی را بر آن بگذاریم، از همین نقطه عزیمت و آغاز کار اعلام استقلال می‌کنیم. علاوه بر این‌که این دو واژه هر دو واژه‌ی عربی ـ فارسی هستند، اگر بخواهیم این دو کلمه را تحلیل واژگانی بکنیم، خواهیم دید تفاوت‌های آشکاری با هم دارند، در همین دو واژه حتی به لحاظ لغوی بار معنایی زیادی نهفته است. در کلمه‌ی توسعه هیچ بار معنوی نیست. کلمه‌ی توسعه پیش از هر چیزی حکایت از کمیت می‌کند، یعنی این وجه خاص و ویژگی تمدن غربی که سیطره‌ی کمیت است این خصلت در همین کلمه نهفته و تعبیه شده است. کلمه‌ی توسعه حاوی وسعت کمّی است، این غیر از کلمه‌ی ارتقاء و یا کلمه‌ی پیشرفت است. کلمه‌ی پیشرفت برعکس کلمه‌ی توسعه در خود اشاره رو به پیش و رو به آینده دارد.

مجری: پس درون آن توسعه وجود دارد؟

استاد رشاد: البته تا توسعه را به چه معنا بگیرید و کدام الگو مد نظر شما باشد. اگر شما بفرمایید توسعه در متن پیشرفت هست، باز ما این مشکل انتقال بار فرهنگی را پیدا می‌کنیم، حکایت کلمه‌ی آن را نیاورید، خود آن‌را بیاورید می‌شود. ما می‌گوییم غرب به عنوان دنیای خاص خود با تاریخ مخصوص خود، با فرهنگ خود، حتی مسائل دینی و مناسک، خود و احساسات و عواطف خاص مردم آن منطقه (کاری هم به مثبت و منفی بودن قضیه نداریم) به آرمان توسعه رسیده است، ما می‌گوییم این اتفاق و این الگو و این تلقی مال آن اقلیم و قوم است. ما قوم دیگری هستیم و در اقلیم دیگری زیست می‌کنیم. تیره و تبار دیگری داریم. سابقه‌ی تاریخی خاص خودمان را داریم. ما ملتی ریشه‌دارتر از آنها هستیم. هیچ دلیلی ندارد که با پذیرش گسست تاریخی از تبار و گذشته و از تاریخ خود جدا شویم و برویم الگوی وارداتی آنها را بپذیریم، حتی اگر این الگو منفی هم نباشد.

مجری: اگر ما صحبت‌های شما را به عنوان یک پایه قرار دهیم مشخص می‌شود که چرا ایشان تأکید دارند به الگوی اسلامی ـ ایرانی.

استاد رشاد: این ترکیبی که در عنوان این نشست به کار رفته بود از چهار واژه تشکیل شده بود: «الگو»، «پیشرفت»، «اسلامی»، «ایرانی». این چهار کلمه هرکدام نماینده‌ی یک جهتی و رکنی از مسئله است. درواقع هر یک واژه حاکی از یک معنایی بود که آن معانی با هم مراد از نشست و احیاناً این آرمان و رهنمود راهبردی است که رهبری مطرح کردند.

کلمه‌ی الگو درواقع حاکی بود از یک مقوله‌ی اجرایی. واژه‌ی الگو آنگاه مطرح می‌شود که ما بخواهیم برش بزنیم. مثلاً فرض کنید وقتی می‌گوییم حکومت اسلامی، در حکومت اسلامی ما یک سلسله عناصر ذاتی جوهری داریم و یک سلسله‌ عناصری که معطوف به ظروف تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقلیمی و جغرافیایی باید لحاظ شود که حکومت اسلامی بتواند در این ظرف محقق شود. اینها عناصر عارضی هستند، یعنی معطوف به شرایط و ظروف هستند. حکومت اسلامی یک سری عناصر جوهری دارد. مثلاً پای مشروعیت در عین حفظ حق و نقش مردم بند به دیانت و ولایت است، اما عنصر جوهری حکومت دینی ولایی است و شیعه و سنی هم نمی‌شناسد. یعنی برادران اهل سنت ما هم که معتقدند خلفا جانشین پیامبر(ص) بودند، می‌گویند ولی امر بودند. یعنی برای خلیفه و حتی خلفای بعدی که اکثراً ممکن است قبول داشته باشند که اینها عادل نبودند، با این‌همه می‌گفتند کسی که حاکم است، ولی است. یعنی ولایت یک عنصر جوهری و ذاتی حکومت دینی است، شیعه، سنی، قدیم و جدید نمی‌شناسد.

اما مثلاً شما می‌گویید الان ما در جمهوری اسلامی تفکیک قوا را پذیرفته‌ایم، تفکیک قوا جوهره‌ی‌ حکومت دینی نیست، بلکه یک مدل و الگو است. امروز در جهان حکومت‌ها به همین‌گونه تقسیم کار می‌کنند. حالا اگر فردا عقلای بشر رسیدند به یک فرم دیگری از تدبیر و تقسیم کار، و مثلاً گفتند تقسیم قوا باید به پنج قوه باشد، مثلاً مگر قوه‌ی فرهنگی (ثقافیه) کم چیزی است؟ یا قوه‌ی قهریه‌ی (نیروی مسلح) قوه‌ی کمی است. قوه‌ی فرهنگی امروزه کارآمدتر و تأثیرگذارتر و حساس‌تر و مهم‌تر است از قوه‌ی مقننه. امروزه رسانه و فرهنگ حرف اول را می‌زند و از ارتش و نیروهای نظامی مهم‌تر است. حالا فرض کنید که می‌گویند نیروهای مسلح در اختیار هیچ‌یک از سه قوه نباشد، برای این‌که ابزار آن قوه می‌شود. خوب یک کسی استدلال کند و بگوید که الان فرهنگ و رسانه و ارتباطات تأثیرگذارتر است. الان ابرقدرتها مشکل خود را در جهان با فرهنگ و ارتباطات و رسانه حل می‌کنند و سلطه و سیطره‌ی خود را بر جهان مستقر می‌کنند. بنابراین امکان فرهنگ در اختیار هیچ‌یک از سه قوه نباشد. این استدلال درستی است. یعنی با همان مبانیی که می‌گویند تفکیک قوا به سه قوه است، کسی استدلال کند و بگوید باید پنج قوه باشد و این هم یک مدل می‌شود.

می‌خواهم بگویم در حکومت دینی من باب مثال یک سری عناصر جوهری وجود دارد که در هر مدلی که تعریف کنیم و برای هر شرایطی آن عناصر جوهری باید باشند. آنها باشند دینی است، نبودند دینی نیست. اما الگوها و مدل‌ها می‌تواند متفاوت شود.

در این ترکیب الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، کلمه‌ی الگو حاکی از این است که ما باید برویم به سمت طراحی یک مدل و سامانه‌ای متناسب با شرایط ایران و اجرایی. الگو حکایت از امکان اجرایی شدن و انطباق با ظروف و شرایط مختلف را دارد.

پیشرفت تعبیری است که با توسعه فرق می‌کند. من به خاطر ندارم و امکان دارد رهبر معظم انقلاب هم گاهی از واژه‌ی توسعه استفاده کرده باشند ولی در سخنرانی آن روز گفتند که من تعمد دارم به جای کلمه‌ی توسعه از واژه‌ی پیشرفت استفاده می‌کنم.

اسلامیت هم طبعاً جهات جوهری این الگو است.

صفت و پسوند ایرانی هم ویژگی‌های متناسب با شرایط فرهنگی، اقلیمی و عصری کشور است.

مجری: در صحبت‌های شما دو نکته‌ی اساسی بود که من مایلم یک مقدار تعمق بیشتری در آن داشته باشیم. شما فکر نمی‌کنید تأکید ایشان بر استفاده از کلمه‌ی پیشرفت به جای توسعه نوع نگاه تخصصی‌تر آن است. دنیای امروز بسیار پیشرفته است و با سرعت جلو می‌رود. شما اگر همزمان بخواهید توسعه پیدا کنید، باید تمام توان را منعطف به یک مقطع زمانی کنید ولی اگر اینها را جمع کنید و در یک نقطه جلو برود تخصصی‌تر جلو می‌رود.

استاد رشاد: در کلمه‌ی پیشرفت نگاه به آینده و به پیش نهفته است، اما در توسعه کمیت است. در توسعه و رشد و خصوصاً در رشد ممکن است عدالت هیچ جایگاهی نداشته باشد، اما در پیشرفت نمی‌توانیم بگوییم عدالت هیچ جایگاهی ندارد. چه پیشرفتی است که در آن عدالت، تساوی و حقوق افراد رعایت نشده باشد؟ و جامعه به طبقاتی با فواصل بسیار فاحش و زیاد تقسیم شده باشد؟

لهذا ویژگی‌هایی در تعبیر پیشرفت است که البته پاره‌ای از عناصر و ویژگی‌ها را هم می‌توانیم به صورت قراردادی منظور کنیم و پیشرفت را به صورت جامع تعریف کنیم و بگوییم مراد ما از پیشرفت این است و تفاوت‌های آن هم با توسعه‌ی غربی آن است. ولی به هرحال این تعبیر و کلمه می‌تواند بارهای فرهنگی، تاریخی، اجرایی و جهات دیگری را بعداً پیدا کند. یعنی اگر ما بیشتر کار کنیم، چه بسا روزی وقتی می‌گویند پیشرفت، بگویند یعنی پیشرفت اسلامی، وقتی می‌گویند توسعه، یعنی غربی آن. یعنی یک واژه حتی تا این اندازه می‌تواند از کاربرد و کاربست خود بار بگیرد.

مجری: آقای رشاد در مفهوم و تفسیر این حرف اشاره کردند که در بطن حکومت دینی اجزائی نهفته، همچون ولایی که در بطن خود است و لایتغیر است. بنابراین جای این سئوال هست که ما چه سازکاری بیاندیشیم که در سیر این حرکت‌ها روند تولیدی پررنگ‌تر و به عنوان سرمنشأ و مقصود بیشتر به چشم بیاید؟

اما قبل از این نکته آیا پیشنهاد این جلسه به عهده خود آقا بودند یا پیشنهاد دوستان بود؟

استاد رشاد: اصلاً ابتکار خود ایشان بود. ایشان اوایل سال مطرح کرده بودند که من می‌خواهم مسائل فکری و تدبیری راهبردی و اساسی را حسب موضوع و تناسب مسئله‌ی راهبردی با صاحب‌نظران و نخبگان علمی و فکری آن رشته در میان بگذارم و آنها مستقیماً نظرات خود را بدهند و بحث کنیم و حاصل مباحث حتی به سمت کاربردی شدن برود. درنتیجه این نشست اولین تجربه این نوع از مواجهه با نخبگان بود. ضمن این‌که اول صحبت یک فرمایشی داشتید که از ظرفیت نخبگان چگونه استفاده کنیم، الان به ذهن من رسید که خود همین ولایت فقیه، یک قالب و سازکاری است ثابت و بنیادی برای بهره‌برداری از نخبگان. چراکه ولی وفقیه که یک مجتهد جامع‌الشرایط و یک شخصیت علمی برجسته و بارز است که عدد کسانی که مجتهد جامع‌الشرایط می‌شوند در بین کل مسلمانان خیلی محدود است که یکی از اینها که از جهات دیگر هم مثل مدبر بودن، مدیر بودن برتر باشد باید زمام امور را به دست بگیرد و این یعنی زمام امر جامعه را به دست یک نخبه‌ی برجسته سپردن.

این‌که ملاحظه می‌کنید ایشان می‌گوید نخبگان بیایند، یعنی کسانی که هم‌زبان یک شخصیت نخبه‌ای که در رأس حکومت و تدبیر جامعه قرار می‌گیرد، از نتایج آن همین می‌شود که به جای این‌که ایشان مراجعه کند به بدنه‌ی غیرنخبوی و به سایر اقشار و اصناف، می‌گوید من با نخبگان تعامل می‌کنم و با رایزنی و مشورت و کنکاش با نخبگان امور جامعه را تدبیر کنم.

مجری: به نظر می‌رسد که نقطه‌ی اصلی این حرکت سیر الی الله باشد یعنی حرکت به سمت توحیدی، نه‌تنها در کلام و مباحث نظری که آن را در اداره‌ی حکومت راهبردی کنیم، برای این باید چه کنیم؟

استاد رشاد: اجازه بدهید به یک نکته دیگر اشاره کنم. گفته می‌شود واژه‌ی راستا را مرحوم شهید بهشتی به جای جهت وضع کرده است. در راستای همان بحث قبلی که مرتبط با بحث فعلی است، در واژه‌ی پیشرفت همین هم باز نهفته است. پیش، کدام سو است؟ از کل عالَم وجود چه کسی پیش‌تر از همه است؟ خدا. آیا عنصر و موجودی پیش‌تر و متعالی‌تر از حق‌تعالی هست؟ ما مرتبط می‌گوییم حق‌تعالی، آنی که برتر و بالاتر و بلندتر است. مرحوم اقبال لاهوری تعبیری دارد راجع به کارل مارکس می‌گوید، در تبیین ماهیت مکتب و تعلیمات او می‌گوید:

دین آن پیغمبر حق‌ناشناس بر مساوات شکم دارد اساس

مارکسیسم می‌گوید تساوی در شکم، لیبرالیسم و توسعه‌ی غربی می‌گوید رهایی در شکم و شهوت. توسعه در مدار بسته‌ی شکم و شهوت اتفاق می‌افتد، اما در پیشرفت مدار بسته نیست و رو به پیش است. ما هرچه پیش برویم حتی اگر ناخودآگاه باشد، حتی اگر کسی در شرایط تاریخی یا جغرافیایی واقع بشود که مستقیماً با تعالیم انبیاء آشنا نباشد و به مدد فطرت و عقل خود بخواهد پیش برود سرانجام پیشرفت محضر و ساحت حق‌تعالی است.

لهذا من تصور می‌کنم توحید با مدل و الگویی با تلقیی که ما تحت عنوان پیشرفت اسلامی داریم و ایرانیت و اسلامیت برای ما قابل تفکیک نیست، چون اسلامیت ما عین ایرانیت ماست و ایرانیت ما عین اسلامیت ماست. ما ایرانی را می‌خواهیم که اسلام الان جوهر آن است و جزء هویت آن شده. شما می‌فرمایید که چه کنیم تا عنصر توحید در متن حیات و پیشرفت ما بیشتر نمود پیدا کند، من تصور می‌کنم، آن تلقیی که از پیشرفت ایرانی ـ اسلامی داریم امکان ندارد که با توحید درآمیخته نباشد و پیشرفت معنی داشته باشد. اگر به سوی خدا نرویم، به توحید نزدیک نشویم و جامعه به توحید نرسد و مجموعه‌ی شئون به سمت توحید جهت نگیرد، دیگر پیشرفت نیست و از نظر ما پسرفت است. چون وقتی ما با توحید و حق‌تعالی فاصله پیدا می‌کنیم و از توحید جدا هستیم پیشرفت معنی ندارد. اصلاً اگر توحیدی نباشد پیشرفت معنی ندارد.

مجری: پس این باید در ذات فطرت بشر باشد.

استاد رشاد: فطرت هم در مقام نظر به عنوان فطرت معرفتی و هم در مقام عمل به عنوان فطرت معیشت به سمت توحید حرکت می‌کند. مثل عقل عملی و عقل نظری، ما فطرت معرفتی و فطرت معیشتی داریم و فطرت عملی و نظری داریم. همچنین عقل، هر دو به سمت توحید و حق ما را می‌برند. انبیاء الهی می‌آیند هم این عقل و فطرت را باور می‌کنند و هم تعالیم مازاد در چارچوب وحی القاء می‌کنند و در اختیار بشر قرار می‌دهند.

درنتیجه این‌که می‌فرمایید جایگاه توحید چه می‌شود، توحید چگونه می‌تواند توسعه پیدا کند، من می‌خواهم عرض کنم که اگر پیشرفت، پیشرفت است جز به سمت توحید نمی‌تواند حرکت کند.

مجری: یک نکته‌ی خیلی جالب اینجا وجود دارد، شما عنایت دارید که هر تحول اجتماعی اول باید بسترسازی علمی شود تا آن تحول به منصه ظهور بنشیند. شما اگر تاریخ کشور خودمان را ببینید، از زمانی که چیزی به نام ایران تشکیل شد تا به حال سیر نمادهای انسانی در کشور ما حتی در صورت شکلی هم به صورت رسیدن به خدا بوده. شما المان‌های ما را نگاه کنید به سمت بالاست، تجسم‌های ما را نگاه کنید به سمت بالا است. نشان می‌دهد که این مردم در ذات فطرت خود خداپرست هستند، حال ممکن است در ظاهر زرتشتی باشند، مسیحی باشند و یا غیره. بنابراین این بسترسازی فرهنگی در کشور و اقلیم ما فراهم بوده و امروز نیازمند یک تلنگر است که این حرکت راهبردی باید بر این بستر سوار شود و این نکته‌ای که ایشان اشاره می‌کنند شاید همان تلنگر است که یادمان باشد که باید این اتفاق بیافتد.

استاد رشاد: بله. کار انبیاء تذکر است، کار اولیاء تذکر است و رهبری که ولی است و از اولیاء است کارش همان تذکر فطرت است. بیدار ساختن و مبعوث ساختن و برانگیختن فطرت است که به تعبیر حضرت امیر(ع) کار انبیاست.

به تعبیر امروزی‌ها چیزی شبیه به دور هرمنوتیکی و یا در ادبیات خودمان حرکت از اجمال به تفصیل و از تفصیل به تفصیل فراتر است. در این‌که این خصلت و سرشت تاریخی ایرانیان است که خداگرا بودند و خداپرست بودند و آنهایی که اهل تاریخ و تمدن و باستانشناسی هستند نوعاً می‌گویند که در تاریخ ایران هیچ نشانه‌ای از شرک دیده نمی‌شود. تمام کاوش‌ها و حفاری‌ها نشان می‌دهد که در هیچ جا بتی پیدا نشده و ایرانی‌ها موحد بودند و پیرو انبیاء و اولیاء الهی و به همین جهت هم هست که زرتشت چون پیامبر قلمداد می‌شود و بسا پیامبر بوده و زرتشتی در حکم دیانت الهی است و از لحاظ فقهی حکم اهل کتاب را دارند.

طی چهارده قرن اخیر از جمله سرزمین‌هایی که خیلی سریع از اسلام استقبال کرد و یک نظام کهن اما غیرالهی و دینی را خود مردم با عدم پشتیبانی موجب فروپاشی شدند، یعنی اینجور نبود که بگوییم مسلمانان هجوم آوردند و ایران را اشغال کردند. شاهان ساسانی گریختند به جهت این‌که مردم رو به مسلمانان داشتند و از جریان نظام شاهنشاهی حمایت نکردند.

از آن زمان که اسلام به ایران آمده، ضمن این‌که با فطرت ایرانیان و همه‌ی بشریت اسلام سازگار است، با سرشت تاریخی ایرانیان هم این دین گویی سازگارتر بوده. به همین جهت از میان خیلی از ملل اسلام رفت و پس زدند و برگشت و اسلام از آن سرزمین‌ها عقب نشست. در بسیاری از مناطق اسلام رفت و مقدار زیادی از فرهنگ و محیط آنجا متأثر شد و آن بالندگی و تعالی که در جوهر اسلام هست آنچنان که باید در آن سرزمین‌ها نمود ندارد. اما در ایران، اسلام هرچه صیقلی‌تر شده، هرچه بالنده‌تر شده، هرچه پرجلوه‌تر شده و خدماتی که ایرانیان به اسلام ارائه کردند که طبعاً از اسلام بسیار خدمت گرفتند، به تعبیر مرحوم علامه شهید مطهری، خدمات متقابل ایران و اسلام، این هم دوباره حاکی از همین جهت است که یک نوع انس ذاتی بین ایرانیان و اسلام وجود داشته که این تعامل را سبب شد و ایرانی‌ها نه‌تنها اسلام را پذیرفتند و هضم کردند و خود در متن اسلام قرار گرفتند و هضم اسلام شدند و ایرانیت همان اسلامیت شد و اسلامیت فاصله‌ی زیادی با آنچه ما ایرانیت (البته در دوره‌ی اسلامی و با چشم‌پوشی از بعضی لغزش‌ها) قلمداد می‌کنیم پیدا نکرد. این کشور و این ملت توانستند اسلام را به مناطق دیگر جهان نیز منتقل کنند. تصور می‌شود کشورگشایی‌ها و جهان‌گشایی اسلامی تنها به دست سرداران و سران صدر اسلام و اعراب اتفاق افتاد. من دلم می‌خواهد یک محقق جغرافیاشناس و یک مورخ دقیق و مدقق مطالعه کند و ببیند سهم ایرانیان در توسعه اسلام در سراسر جهان، نه فقط به لحاظ فکری و علمی که خیلی آشکار است و اصولاً عمده‌ی علوم اسلامی را ایرانیان تأسیس کردند، عمده‌ی علما و فقهای شیعه و سنی ایرانی هستند، یعنی به لحاظ کمی و کیفی، جهات علمی خیلی روشن است و کسی نمی‌تواند ذره‌ای انکار کند. من می‌خواهم به یک نقطه‌ی مغفول‌مانده اشاره کنم و آن این‌که در جهان به لحاظ گسترش جغرافیایی اسلام در عالم ببینند که مسلمانان ایرانی اسلام را به نقاط بسیار دوردست جهان بردند یا دیگر ملل؟ الان در سراسر چین ببیند در مناطق مسلمان‌نشین، بی‌آنکه معنای واژه را بدانند با واژگان فارسی کلمات دینی را ادا می‌کنند. مثلاً می‌گویند نماز دوگانه می‌خوانم، یعنی مسلمان چینی امروز وقتی نماز می‌خواند بعد از قرن‌ها وقتی نیت می‌کند می‌گوید نماز دوگانه می‌خوانم.

در منطقه‌ی آسیای میانه ببینید رهبرانی که هجرت کردند و آن مناطق را مسلمان کردند کجایی بودند؟ به افریقا مراجعه، شهرهایی هست که نامشان ایرانی است.

شما به آفریقا، به آسیا، به شبه‌قاره نگاه کنید می‌بینید که ایرانیان بودند که اسلام را به سراسر جهان بردند، هم به لحاظ معرفتی و هم به لحاظ گسترش جغرافیایی.

مجری: هر حرکتی از یک نقطه‌ای آغاز می‌شود تا برسد به انتها و نقطه‌ی مطلوب. به طور طبیعی و قهری این حرکت به مرور زمان ضعیف می‌شود و آرام در تاریخ مضمحل می‌شود. این نیازمند یک ضمانت اجرایی است، اگر ما بپذیریم که راه همین است و باید طی شود ضمانت اجرایی آن کجاست؟

استاد رشاد: ضمانت اجرایی این پیشنهاد و طراحی که انشاءالله بشود و به اجرا دربیاید، اولاً در خود مدل و الگو نهفته است، یعنی چیزی که ذاتاً بالنده و پیش‌رونده است که نمی‌تواند متوقف شود. مثل این‌که شما بفرمایید در ذات آب روندگی است، بگوییم کی منجمد و متوقف می‌شود. اگر هم عوامل و عناصری از بیرون تأثیر بگذارند مقطعی است.

تصور من این است که اولاً خود الگو باید به نحوی طراحی شود و اگر آنچنان که مد نظر رهبر معظم انقلاب هست و در بیاناتشان در این سال‌ها مطرح کرده‌‌اند و آنچنان که اهل فضل و نخبگانی که در آن نشست بودند و دیگرانی که علاقمند بودند در آن نشست حضور پیدا کنند ولی به دلیل کمبود جا موفق نشدند، افراد بسیاری به این مسئله می‌اندیشند که این الگو طراحی شود.

من می‌خواهم بگویم اولاً ذات این الگو از جنس پیشرفت است. پیشرفت یعنی ما چیزی را پشت سر بگذاریم و چیزی را همیشه پیش رو داشته باشیم. پیشرفت مدار نیست، دور خود نمی‌چرخد، طولی است و پیش می‌رود، بالنتیجه هرگز متوقف نمی‌شود چون اگر متوقف شود پیشرفت نخواهد بود مگر این‌که بفرمایید مثلاً حضرت امیر به شهادت رسید و لذا دولت ایشان از میان رفت، این غیر از آن است که بگوییم باشد ولی متوقف باشد. الگوی پیشرفت و الگوی اسلامی توقف‌پذیر نیست و در ذات آن است. علاوه بر این‌که مسئله از ناحیه‌ی رهبری مطرح شده.

یک نکته‌ای را ایشان اشاره فرمودند و گفتند که این مسئله به تعبیر ما فرادولتی است، ایشان فرمودند این مسئله مربوط به این دولت و آن دولت نیست. اگر دولتی بیاید و مثلاً توسعه و رفاه اقتصادی را مطرح می‌کند، دیگری توسعه سیاسی را مطرح می‌کند، یکی توسعه فرهنگی را مطرح می‌کند. هر دولتی سلیقه و سیاستی دارد و شعارهایی دارد برای این‌که خودش را بتواند اداره کند و رأی مردم را بگیرد. اما این مسئله اینگونه نیست، مقوله‌ی پیشرفت فرادولتی، فراقوا، فرابخشی و از ناحیه‌ی رهبری مطرح شده، و ایشان تنها رهبری جمهوری اسلامی نیست و ما ایشان را ولی امر مسلمین می‌دانیم و اگر این الگو طراحی شود آثار آن می‌تواند برای دیگر کشورها هم مفید باشد و اگر کشوری خواست از ما اقتباس کند ظروف تاریخی و فرهنگی خود را اعمال می‌کند.

مجری: آیا ممکن است آسیبی آن را تهدید کند؟

استاد رشاد: چیزی نیست که آسیب‌پذیر نباشد. اولین آسیب این است که بد بفهمیم. در طول سی سال پس از انقلاب، هم حضرت امام(ره) و هم رهبر معظم انقلاب، رهنمودهای راهبردی تاریخ‌سازی ارائه کردند. پاره‌ای از آنها که من تصور می‌کنم شمار زیادی از رهنمودهای راهبردی رهبری باشد، بد فهمیده شده و درنتیجه خوب عمل نشد. من معتقدم رهنمودهای راهبردی تاریخ‌ساز که با آن رهنمودها اگر اتفاق می‌افتاد تاریخی دیگر شروع می‌شد و بر تاریخ تأثیر می‌گذاشت، از ناحیه‌ی ایشان صادر شد، من گاهی از زبان شخص ایشان در بعضی موارد این تعبیر را شنیده‌ام که فرمودند نفهمیدند یا بد فهمیدند که من چه گفتم. ما هم طلبه هستیم و اهل بحث و تحقیق هستیم و خود ما هم می‌فهمیم که آنچه ایشان فرمودند و مقصودشان این چیزی نبود که آقایان دنبال می‌کنند که بخواهند با مصاحبه و سمینار و چهار شعار مسئله را تمام کنند.

اگر این آرمان و این راهبردی که ایشان مطرح فرمودند بد فهمیده شود اولین آسیب است و ممکن است با این آسیب جوهر قضیه تغییر کند و با بدفهمی نوعی تبدل ماهیت رخ بدهد و درنتیجه آن جوهر اصلی نماند و کار آسیب ببیند.

دومین آسیب این است که فرض کنید خوب بفهمیم، مثل بسیاری چیزها که چند روزی همه گرم هستیم و خیلی جدی موضوع را تعقیب می‌کنیم و آرام‌آرام مقوله‌ی دیگری مطرح می‌شود و جای آن را می‌گیرد. درحالی‌که ایشان فرمودند اگر این الگو طراحی شود تمام اسناد بالادستی باید ذیل این الگو باید تعریف شوند. یعنی در آینده شما اگر بخواهید سند چشم‌انداز بیست ساله بعدی را طراحی کند، آن سند چشم‌انداز باید یک مقطعی از تحقق الگوی پیشرفت ایرانی ـ اسلامی قلمداد شود. این مسئله مسئله امروز و فردا و روزمره نیست.

مجری: به خوب جایی رسیدیم. بحث که به اینجا می‌رسد در مباحث فلسفی این مسئله به وجود می‌آید که ذات هر چیزی یک علت موجده دارد و یک علت مبقیه. درواقع تولد و به وجود آمدن و استمرار و حفظ آن. ما تولد را پیدا کردیم و رسیدیم به آنجا که علت شکوفا شدن ما در چیست، حال استمرار آن را چگونه می‌توان حفظ کرد؟

استاد رشاد: در فلسفه می‌گویند علت مبقیه همان علت موجده است، یعنی همان که ایجاد می‌کند، همان هم باید ابقا کند. من عرض کردم که رهبری علت موجده‌ی این ابتکار راهبردی است موضوع را مطرح کرده‌اند، علت مبقیه هم خواهند بود. ایشان بالای سر کار هستند و تعقیب خواهند. ضمن این‌که خود این مقوله و راهبرد اهمیت ذاتی دارد و شاید مهم‌تر از هر رهنمود و راهبردی است که طی این سی سال مطرح شده، و خود این اهمیت دارد و آقا اهتمام خاص به این خواهند داشت ولی من عرض می‌کنم همان کسی که این موضوع را مطرح کرد، گویی دید که بعضی راهبردها و رهنمودها را که مطرح می‌کنند، طبعاً ایشان که نمی‌توانند هر رهنمودی که مطرح می‌کنند خودشان هم تا مقام اجرا پیش ببرند، باید به مدیران نظام، به نخبگان و حوزه و دانشگاه سپرده بشود و آنها کار را پیش ببرند که احیاناً گاهی نمی‌کنند. ایشان مثل این‌که از تجربه‌ی تلخ شکست بعضی از آرمان‌ها و عدم پیشرفت مطلوب بعضی از رهنمودها و راهبردها به این جهت توجه فرمودند که این موضوع را خودشان تعقیب کنند. احساس من این است که این مسئله اینقدر برای ایشان جدی است که رأساً موضوع را پیگیری خواهند کرد و من به یاد نمی‌آورم که در ارتباط با رهنمود و مسئله‌ای ایشان در همان جلسه فی‌المجلس گفته باشند که مؤسسه‌ای تأسیس خواهیم کرد. باید تشکیلاتی به وجود بیاید که این کار را هدایت کند و این کار سپرده نشود به دستگاه‌های موجود و دچار سرنوشت رهنمودهایی دیگر شود. و احتمال می‌دهم که ایشان خودشان بر آن ستاد نظارت کنند.

مجری: چه کسانی در آن ستاد هستند؟

استاد رشاد: هنوز که تشکیل نشده، ایشان دستور فرمودند که باید ستادی به وجود بیاید. بسا هم ایشان هنوز تصمیم‌گیری نکرده باشند ولی در صحبت‌هایشان دو بار اشاره کردند که این ستاد تشکیل می‌شود. می‌فرمودند مطلب کوتاه‌مدت نیست و کاری است که ممکن است ده سال طول بکشد و کار علمی فراوان و کارشناسی فراوان می‌خواهد.

مجری: آقای رشاد یک بحث کلیدی هم هست، تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد بیشتر علوم از مشرق‌زمین و اخص از ایران به غرب رفت. به طور طبیعی طالبانی در دنیا هستند که این علوم را جذب کنند و زمینه‌ی جذب دانشمندان ما و نخبگان ما در فراسوی مرزها فراهم شود. بنابراین نیازمند است که ما یک جاذبه‌ای بیافرینیم و جاذبه هم یک امر اتفاقی نیست و باید در آن مسائل مادی و دنیوی باشد. ما چه باید بکنیم؟

استاد رشاد: معرفت خوش‌نشین است. معرفت قوم و خویش و جغرافیا نمی‌شناسد. هرجا که به معرفت خوش‌بگذرد و حرمت ببیند و قدر ببیند و در صدر بنشیند به آنجا کوچ خواهد کرد. ما اگر آنچرا تولید می‌کنیم معرفت باشد و به تعبیر جنابعالی در مقام معیشت و عمل هم بتواند موفق باشد طبعاً مورد اقتباس قرار خواهد گرفت. مقوله‌ی پیشرفت ایران اسلامی با مسئله‌ی مثلاً فلسفه و معرفت‌شناسی فرق می‌کند. شما ممکن است در اینجا فلسفه‌ای را تولید کنید و به عنوان یک کالای روشنفکری و ویژه‌ی اشرافی علمی بین نخبگان خاصی به نام فیلسوفان دست به دست بگردد، اما مسئله‌ی پیشرفت از این قبیل نیست. ما اگر بتوانیم الگو طراحی کنیم، خارج از آن ویژگی‌های ایرانی آن که فقط مختصات ظرف تحقق و ظرف اجراست، جوهر قضیه و اسلامیت مسئله و جهتگیری که موضوع که پیشرفت است و نه توسعه و نه رشد و نه هر تعبیر دیگری، مورد توجه و مقبول دیگر ملل قرار خواهد گرفت.

مجری: این خیلی دیر است.

استاد رشاد: این مسئله را آقا هم مطرح کردند که ممکن است بگویند چرا حالا، چرا در این سی سال نشده. ایشان ضمن این‌که به صورت ضمنی گفتند که ما طی این سی سال فاقد این مطلب بودیم و زیان کردیم، و به تعبیر ایشان فرمودند که ما هفت و هشتی حرکت کردیم، ولی در عین حال گفتند هم دیر نیست و هم به هرحال باید شروع شود و شروع هم شد. انشاءالله همانطور که انقلاب پیام داشت در این حرکت هم پیام خواهیم داشت.

این نکته را هم عرض کنم که در جهان، امروزه استعداد و زمینه‌ی روحی و ذهنی برای پذیرش تجربه‌های جمهوری اسلامی بسیار به چشم می‌خورد. همین مسئله‌ی بانکداری اسلامی که ما طرح کردیم، در غرب به شدت دنبال می‌شود. شما خبر دارید که سال‌های سال است در کشور انگلستان، دکترای اقتصاد اسلامی تدریس می‌کنند و مدرک می‌دهند؟ و دنبال همین مدل هستند که مدل بانکداری اسلامی که ربا از آن حذف می‌شود چگونه اداره می‌شود.

مجری: من مایل بودم این بحث ادامه پیدا کند ولی متأسفانه وقت ما به پایان رسیده است.

دیدگاهتان را بنویسید