استخدام زیست‌فناوری در حوزه بهداشت

استخدام زیست‌فناوری در حوزه بهداشت

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

از ابتدای بحث زیست‌فناوری اشاره شد که محور اصلی بحث در این فصل «جواز استخدام فرآیندها و فنون زیست‌فناورانه در قلمرو بهداشت و درمان» است. و باید ذیل هریک از محورها مسائل آن را معین کنیم. نمونه‌هایی از سوال‌ها را طرح کردیم اما به جهت این که هنوز به چهارچوبی برای ترتیب و ساختاربندی مباحث این فصل دست نیافته بودیم وارد محوربندی و دسته‌بندی و ساختاربندی فروع و مسائل فصل نشدیم؛ بلکه اولین بخش از مباحث مربوط به این فصل را که قدر متیقن بود-یعنی بحث جواز- باید راجع به آن بحث شود سپس به طرح مباحث مربوط به سایر محورهای قابل طرح در این فصل بپردازیم.

همان‌طور که در فصل قبلی درباره «پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری» اجمالاً بحث کردیم که آیا پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری فی الجمله مباح است یا خیر، اگر آنجا منتج به اثبات «عدم جواز» می‌شد قهراً نوبت به سایر فروع و مسائل نمی‌رسید. در این فصل نیز همین مطلب مطرح است؛ گفته شد موضوع این فصل بعد بحث از «اباحه پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری» است. باید بپرسیم که آیا استخدام این فرآیندها و فنون زیست‌فناورانه در قلمرو طب و صحت و بهداشت و درمان جایز است یا خیر. این فصل را به این جهت شروع کردیم که مبتلابه و مهم است.

ما تا این‌جا 5 دلیل بر اثبات جواز اجمالی کاربست فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو بهداشت و درمان اقامه کردیم.

بیان محورهای فصل استخدام زیست‌فناوری در حوزه بهداشت

بعد از فصل نخست که «جواز استخدام زیست‌فناوری در حوزه بهداشت و درمان» بود باید به این محورها بپردازیم. در هر محوری هم باید چند پرسش را پاسخ دهیم که اجمالاً به آن‌ها اشاره می‌کنیم. بعد از فصل اول هر محور را در ذیل یک فصل طرح خواهیم کرد.[1]

 

 

محور اول جواز إستخدام تکنولوجیه الحیویّه فی صعید الصحّه و الطب إجمالاً

این فصل مورد بحث قرار گرفت و ذیل هر محوری که تحت عنوان یک فصِّل مستقل قرار گیرد حداقل باید به این چند مطلب و مسئله پاسخ بدهیم:

  • پرسش اول تبیین عنوان محور و پرسش‌های فقهی قابل طرح اجمالا[2]:
    اول خودِ محور را توضیح بدهیم. مراد از جواز یا عدم جواز کاربرد فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو بهداشت و درمان چیست؛ همچنین، اجمالاً چه پرسش‌های فقهی ذیل آن قابل طرح است.
  • پرسش دوم جواز یا عدم جواز به مثابه حکم اولی و دلایل آن[3] : بحث از جواز یا عدم آن در صورتی که حکم اولی باشد و حکم آن به چه صورت می شود؟
  • پرسش سوم تحلیل جواز به مثابه حکم ثانوی: چنانچه در حکم اولی مبنای «عدم جواز» را در هریک از این محورها -مثلاً در محور اول یعنی اثبات جواز اجمالی کاربرد فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در حوزه بهداشت و درمان- اتخاذ کنیم به مثابه حکم ثانوی وضعیت چگونه است؟ آیا می‌توان گفت به مثابه حکم ثانوی مجاز است؟ یا به عنوان حکم ثانوی نیز مجاز نیست؟ و احیاناً ادله هریک از دو احتمال چیست؟
  • پرسش چهارم عدم جواز به مثابه حکم ثانوی و ادله آن: احتمال جواز به مثابه حکم ثانوی و ادله آن، احتمال عدم جواز به مثابه حکم ثانوی و ادله آن. بنابراین ذیل هریک از محورهایی که الان یک به یک به آن‌ها اشاره خواهیم کرد[این پرسش‌ها طرح خواهد شد].

محور دوم نکاح ، نطفه و بارداری[4]

محور دومی که باید در این فصل مورد بحث قرار گیرد بحث از مسائل «انعقاد نطفه و پدیدآمدن جنین و حمل» است؛ از همان پایگاه و زاویه زیست‌فناوری و کاربرد فنون و فرآِیندهای زیست‌فناورانه. ذیل همین محور دوم هم قهراً آن چهار پرسش باید مورد طرح و بحث قرار بگیرند.

 

 

 

محور سوم پیوند عضو [5]

آیا کاشت عضو جایز است یا نیست؟ آیا الحاق عضو جایز است یا نیست؟ این‌جا دو بحث مطرح است:«اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه و ایجاد عضو قطع شده یا فاقد عضو» و  «پیوند عضو». کاشت عضو و پیوند عضو بحث است که این مسئله مهم و مورد ابتلاء است و محور عمده‌ای قلمداد می‌شود. ذیل این محور هم طبعاً باید پرسش‌های أربعه را مطرح کنیم؛ باید بگوییم آیا مثلاً کاشت عضو از رهگذر کاربرد فرآیندهای زیست‌فناورانه جایز است یا نه و حکم اولی آن چیست و آیا به تعبیری ترمیم عضو مُجاز هست یا نیست، پیوند عضو مُجاز هست یا نیست. مخصوصاً جایی که به کاربرد فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه مربوط می‌شود. البته این پرسش‌ها و محورها و مطالب گاهی می‌تواند خارج از موضوع مباحث کنونی ما باشد یعنی بعضی پرسش‌ها به مناسبت ممکن است مطرح شود و به اجمال هم به آن بپردازیم ولی از نوع مباحث زیست‌فناورانه قلمداد نشود.

طرح سوالات مربوط به پیوند عضو

بعد از بحث رویاندن، کاشتن، ترمیم و پیوند، تبعاً می‌تواند پرسش‌هایی از این قبیل هم مطرح شود که آیا مثلاً قطع عضو به هر شکلی از موجود زنده محترم به رضای او و پیوند آن به فرد دیگر ممکن است؟ آیا مُجاز هستیم از میت محترم به همین منظور عضوی را قطع کنیم؟ آیا می‌توانیم عضو فرد مهدور الدم را قطع کنیم؟ کسی محکوم است و دقایق دیگری به جهت قصاص اعدام خواهد شد یا رَجم خواهد شد آیا در این حالت که همه اعضاء و جوارح او از بین خواهد رفت مُجاز هستیم که با رعایت همه جهات -مثل اینکه بیهوش یا بی‌حس شود تا اذیت نشود- تا زنده هست دست را قطع کنیم تا بتوانیم به یک فرد دیگری پیوند بزنیم؟

باز سوال مرتبط در ذیل این فص و محور این است که آیا می‌توانیم عضو فردی که دچار مرگ مغزی شده است را قطع کنیم؟ مثلاً اطباء از بهبود و بازگشت فردی که دچار مرگ مغزی شده است قطع امید کردند؛ آیا می‌توانیم عضو او را قطع کنیم؟ اصلِ نفسِ قطع‌کردن عضو یک سوال است.

این مسائل هرچند ممکن است در مواردی رأساً جزء إعمال و استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه قلمداد نشود اما پرسش‌های مرتبطی است که بسا ذیل این محور باید به آن‌ها پاسخ گفت و ما باید ذیل همین محور آن چهار پرسش را جواب بدهیم.

محور چهارم همانندآوری[6]

مشابه‌سازی، کلونینگ. پرسش‌های مهم فقهی ذیل این محور هم قابل طرح است و از مهم‌ترین محورهای مباحث این فصل همین محور قلمداد می‌شود. آیا جایز است ما از شیوه‌های دیگری جز از شیوه نکاح و لقاح به زایش و پدیدآمدن موجود زنده مخصوصاً انسان دست بزنیم؟ مثلاً با فرآوری و بارآوری سلول‌های بنیادی یک موجود زنده را از نبات، حیوان و انسان پدید بیاوریم؛ و امروزه مورد ابتلاء است. فرض کنید جنینی را به وجود می‌آورند که از سلول‌های بنیادی او می‌خواهند استفاده کنند. آیا این جایز است یا نه؟ آیا می‌توان سلول‌هایی که به وجود آوردیم را از بین ببریم؟ آیا بین جنین طبیعی و جنین آزمایشگاهی در این جهات تفاوت است یا خیر؟ از این قبیل سوال‌ها هم ذیل این محور مطرح می‌شود.

محور پنجم مسائل مربوط به جنین و احکام آن

آنچه که مربوط به جنین و تجزیه و تفکیک سلول‌ها می‌شود. این هم یک محور بسیار پر اهمیت و قابل بحثی است.

محور ششم تغییر صفات به وسیله زیست‌فناوری

اقداماتی که با کاربست فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه برای تغییر صفات و خصائل موجودات زنده صورت می‌بندد. و از مهم‌ترین تغییر صفات -مثلاً در خصوص انسان- تغییر جنسیت است؛ در چه شرایطی ممکن است مُجاز باشد و در چه شرایطی مُجاز نباشد و عوارض مترتب بر آن موجب سوال‌های بسیاری است که باید پاسخ پیدا کند.

محور هفتم امور آزمایشگاهی و تشخیص

پرسش‌های زیادی در این قسمت که بسیاری از آن‌ها در پیوند با مباحث زیست‌فناورانه و زیست‌فناوری است قابل طرح است زیرا در مطالعات مرتبط با این عنوان با مسئله بسیار مهمی مانندDNA  سر و کار داریم.  پرسش‌های این محور اجمالاً آن است که آیا دستیابی به [اطلاعات] DNA  مجاز است یا خیر. اطلاع از اسرار ژنومی آحاد بشر جایز است؟ آنچه از اسرار هر فرد یا حتی نژادی از رهگذر مطالعه ژنوم انسانی به دست بیاید اسرار گرانبهایی است و اگر چنین اسراری به دست رقیب و خصیم آن فرد یا  قوم و نژاد بیفتد می‌تواند برای آن‌ها بسیار خطرساز باشد.

صرف اینکه دیگران از اسرار ژنومی اشخاص یا اقوام اطلاع پیدا کنند یا چنین اطلاعاتی از آنها به دست آید و به دیگران منتقل شود این چه احکامی دارد؟و اگر دیگران به وسیله افشاء به این اسرار آگاه شدند و این فرد یا افراد لطماتی بخورند حکمش چیست؟ دشمن با استفاده از این اطلاعاتِ افشاءشده اقداماتی علیه فرد و علیه اشخاص و علیه یک قوم و نژادی بکند چه احکامی بر آن مترتب است؛ البته شرایط و وضعیت‌ها متفاوت می‌شود و با فرض حالات و وضعیت‌های مختلفی این پرسش باید پاسخ داده شود.

آیا در مسائل آزمایشگاهی بیمار باید از آنچه به دست می‌آید آگاه بشود یا نشود؟ کسی آزمایش می‌کند، به اطلاعاتی راجع به آن فرد دست پیدا می‌کند؛ آیا لازم است این اطلاعات را به خودِ آن فرد منتقل کند؟ آیا این اطلاعات به شدت باید محرمانه بماند؟ آیا این فرد می‌تواند این اطلاعات را به دیگران یا به نهادها و دستگاه‌های بیمه‌گر منتقل کند؟

محور هشتم درمان[7]

در معالجات بحث‌های بسیاری قابل طرح است مثل درمان یک بیماری صعب العلاج در گرو نقل ژن انسانی به انسان دیگر باشد؛ انتقال ژن از انسانی به انسان دیگر جایز هست یا نیست؟ انتقال ژنِ حیوانی به انسان جایز هست یا نه؟ مخصوصاً زمانی‌که از ژن حیوانِ حرام گوشتی بخواهیم استفاده کنیم؛ مثلا ژنِ خوک را بخواهیم به انسان منتقل کنیم. البته باید تذکر داد اهل فن قائلند بحث «انتقال ژن» امروز به معنای انتقال فیزیکی نیست. احیاناً فرمول آن ژن را در فردِ ثانی استفاده می‌کنیم. در هر حال اگر فرض کنید اصل انتقال ژن مُجاز باشد آیا انتقال ژن حیوانی به انسان، ژن انسانی به حیوان، ژن حیوان حرام‌گوشت و نجس العین به انسان چه حکمی دارد؟ آیا با لحاظ {الأهمُّ فالأهمّ} ممکن است نسبت به افرادی که تحت معالجه هستند از طریق نقل ژن عواقبی را متوجه آن فرد کرد؟ و آیا آن عواقبی که می‌تواند متوجه فرد بشود این عواقب را ما باید لزوماً به فرد موضوع و تحت معالجه منتقل بکنیم و آیا موظف هستیم یا موظف نیستیم؛ درچه شرایطی موظف هستیم و در چه شرایطی مکلف نیستیم؟

محور نهم دارو

از محورهای بسیار مهم است. فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه امروزه کاربرد بسیار گسترده‌ای در زمینه تولید و مصرف دارو دارد که قبلاً به آن اشاره کردیم.

محور دهم حیوانات[8]

در هرصورت دامپزشکی و مسائلی در زمینه زیست‌فناوری از آن مطرح می‌شود. این‌جا هم پرسش‌های بسیار و گوناگونی مطرح هستند که ما از آن عبور می کنیم.

محور یازدهم مرگ مغزی

به نظر می‌رسد بحثی به عنوان محور مستقل لازم است در پایان این سلسله محاور مطرح بشود و آن مسئله مرگ مغزی است. گرچه مسئله مرگ مغزی اولاً و بالذات مرتبط با مباحث زیست‌فناوری نیست ولی می‌توان فرض ارتباط کرد؛ مثلاً شخصی دچار مرگ مغزی شده است. با اعمال فرآیندها و فنون زیست‌فناورانه او را بازگردانیم؛ این فرض با مسئله مرتبط می‌شود؛ روزی علم بتواند این گره را باز کند. ولی به هر حال پرسش‌های زیادی راجع به ماهیت مرگ مغزی و احکام فقهی مربوط به مرگ مغزی مطرح است که کمابیش هم بعضی از فضلا به این مسئله پرداختند. این هم محور دیگری است که به نظر ذیل مجموعه محورها که از آن‌ها یاد شد می‌تواند قابل طرح باشد کما بیش مهم و مرتبط با این مسئله است.

و صلَّ اللّه علی محمد و آله الطیّبین الطاهرین.

و أمّا محاور البحث الأصلیّة للفصل، فهي کالتالي

الفصّ الأوّل: إستخدام التکنولوجیا الحیویّة في صعيد الصحّة و الطبّ، اجمالاً .

الفصّ الثاني: في ما یتعلّق بالنطفة و النکاح، و یلیه البحث عمّا یرتبط بالحمل استطراداً .

الفصّ الثالث: في ما یتعلّق بالترقیع و زرع الأعضاء .

الفصّ الرّابع: في ما یتعلّق بالإستنساخ .

الفصّ الخامس: في ما یتعلّق بالإستتئام (بالفارسیة: دوقلوسازی) .

الفصّ السّادس: في ما یتعلّق بتغيير الصفات و الخصائل بنقل الجینات .

الفصّ السّابع: في ما یتعلّق بالإختبار و التشخیص .

الفصّ الثّامن: في ما یتعلّق بالعلاج .

الفصّ التّاسع: في ما یتعلّق بالصیدلانيّة و التداوي .

الفصّ العاشر: في ما یتعلّق بالجراحة التجمیلیّة (جراحة التجميل/ Plastic surgery) و الترمیمیّة . (نبحث عنها إستطراداً) .

الفصّ الحادي عشر: في ما یتعلّق بالحیوان (الطبّ البیطري).

الفصّ الثاني عشر: في ما یتعلّق بالموت الدّماغي (نبحث عنه إستطراداً).

 

[1] لزوم تبیین محاور البحث الأصلیّة لهذا الفصل (فصل إستخدام التکنولوجیا الحیویّة في صعيد الصحّة و الطبّ)، و تفریع فروع کلّ من المحاور و تفصیل مسائل کلّ منها، وفق المنهجيّة الّتي اسلفنا البحث فيها، کما ینبغي بَنیوة تلک الفروع و المسائل حسب منهجيّة التبویب الّتي اقترحناها سابقاً.

[2] تقریر العنوان و تسائلاته الفقهیه إجمالاً

[3] الجواز و عدمه بالحکم الأولی و أدلّته

[4] فی ما یتعلق بالنطفه و النکاح و یلیه البحث عما یرتبط بالحمل

[5] فی ما یتعلق بالترقیع و… العضو

[6] فی ما یتعلق بالإستنساخ

[7] فی ما یتعلق بالعلاج

[8] فی ما یتعلق بالحیوان (الطب الحیوانی

اثبات جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات در آیات قرآن

اثبات جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات در آیات قرآن

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

جلسه گذشته از جواز و عدم جواز استخدام فناوری زیستی و زیست‌فناوری در حوزه حیات و موجودات زنده بحث شد بعد از ذکر پاره‌ای مقدمات به نمونه‌ای از پرسش‌ها و مسائلی که قابل طرح و بحث در این زمینه هستند نیز اشاره و گفته شد که باید با منطق مناسبی تفریع فروع بحث را سامان داد، بر اساس روش‌شناسی که برای تفریع فروع و تنسیق مسائل بیان شد تبعاً نخست از جواز اباحه یا حرمت علی الإطلاق یا اباحه یا حرمت در قیود و شروط و ظروف خاص سخن گفت.

بررسی ادله جواز یا عدم جواز اصل استخدام قوانین زیست‌فناورانه از لحاظ حکم اولی

اولین مسئله‌ای که می‌توان مطرح کرد آن است که آیا اصل استخدام قوانین و قواعد کشف‌شده و حاکم بر عرصه حیات و فرآیند زیستِ زیست‌وران و موجودات زنده مباح است یا نه. این نخستین پرسشی است که باید در بحث فقهی در زمینه فقه زیست‌فناوری پاسخ پیدا کند.

اگر جواز فرآیندهای زیست‌فناورانه فی الجمله اثبات شد نوبت به این پرسش می‌رسد که آیا می‌توان جواز مطلق را نیز اثبات کرد و در صورت عدم امکان آیا شروط و قیود و ظروفی که تحدیدکننده برای جواز و اباحه است چیست و در نتیجه آن‌ها را یک‌به‌یک در قالب مسائل بعدی به بحث و بررسی بگذاریم.

مفروض آن است که جواز زیست‌فناوری و استخدام قوانین حاکم بر حیات مُجاز و مباح است و بر این موضوع می‌توانیم حسب روند عملیة الإستنباط و فرآیندهای اجتهاد به کتاب، سنت، عقل و در فرض وجود اجماع به آن استدلال کنیم.

قرآن

پاره‌ای از آیات بر جواز اجمالی زیست‌فناوری دلالت دارد؛ مانند آیاتی که تصرفات غیرعادی و فرآیندهای غیرمتعارف و غیرطورِ مألوف و مأنوس در زمینه فعل و انفعالات حیاتی و تکوین و تکوّنِ موجودات زنده در قرآن کریم مطرح می‌شود که به مثابه إعجاز و دلیل نبوت و رسالت انبیاء و پیامبران الهی قلمداد می‌شود، این آیات می‌تواند دلیل آن باشد که فرآیندهای غیر متعارف و فنون غیرمأنوس ممنوع نیست.

وقتی پاره‌ای از افعالی را که از قِبَلِ حق‌تعالی از انبیاء خواسته می‌شود که حضرات آن فرآیندها و فعالیت‌های مؤثر بر حیات جنبندگان و جانوران را به مثابه إعجاز ادعای نبوت إعمال کنند، این فرایندها وفعالیت‌ها می‌تواند بر جواز تصرفات و تعدیلات تکنولوژیک زیستی و حَیَوی دلالت کند.

آیه 49 سوره آل عمران:

وَرَسُولًا إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ

از جمله فرآیندهایی که از انبیاء خواسته می‌شود ماجرای حضرت عیسی (س) است. آن بزرگوار فرمودند من هیئت طیر را از گل می‌سازم و در آن می دمم و به اذن الله پرنده می‌شود. حضرت عیسی (س) این معجزه را در قبال منکران برای اثبات نبوت خویش مورد تمسک قرار می دهد. در ادامه آیه از لسان حضرت مسیح (س) دیگر اعجازها از جنس اعجازهای طبی یا علم به غیب را هم ذکر می‌کند «وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».

در قرآن کریم همه این معجزات را آن بزرگوار به عنوان یک سلسله معجزاتی که دال بر نبوت خویش است ذکر می‌فرماید.

شیوه استدلال

ممکن است این‌گونه استدلال کرد که وقتی خدای متعال این روند و فرآیند متفاوت از طور و طرزِ معمول و مأنوس را به مثابه دلیل رسالت پیامبر خود نقل می‌فرماید همچنین أعمال حضرت عیسی بن مریم را به مثابه یک عمل موفق نقل می‌فرماید، اگر طی فرآیندهای زیست‌ورانه، نظیر این أطوار غیرمتعارف [اعجازی انبیا علیهم السلام] باشد و از جمله مصادیق آن بوده و مذموم و منهی علی الإطلاق بود [و فرایندهای زیست فناوری را مذموم تلقی کنیم]، صحیح نبود قرآن کریم برهم‌زدن آن طورهای عادی و کاربست طورهای غیرعادی را ممدوح قلمداد کند؛ فضلاً اینکه آن را دلیل بر نبوت اعلام کند.

به نظر می‌رسد اثبات نبوت که یک امر قدسی است و اثبات این شأن برای اولیاء الهی نمی‌تواند با تمسک و یا با کاربست افعال و اعمال و أطوار غیر مباح صورت بپذیرد و قهراً مباح است؛ در نتیجه می‌توان به این مقدار اثبات کرد که صرف نقل اینکه پیامبر بزرگوار و اولوالعزمی چنان عیسی بن مریم (سلام الله علیه) با إعمال شیوه‌ها و روش‌های غیرمتعارف در حوزه زیست و حیات جنبندگان نبوت خویش را اثبات می‌کند، این دلالت دارد بر اینکه در هر صورت طیِ سیر و مسیر غیرمتعارف در عالم زیست مباح است.

یادآوری می‌گردد در صدد آن نیستیم که بگوییم آن‌چه که به دست مبارک پیامبر خدا واقع شده از نوع زیست فناوری است؛ نخیر! بلکه می‌خواهیم این مقدار از آیه استفاده کنیم که به هر حال إعمال أطوار غیرمتعارف در عرصه حیات و زندگی زیست‌وران و جنبندگان محذور و مذموم نیست؛ می‌خواهیم از این [ماجرای قرآنی] جواز اجمالی إعمالِ أطوار غیرمتعارف و استخدام قوانین حیات را استفاده کنیم.

البته این آیه از جهت دیگری به یک نکته دیگر نیز دلالت دارد و آن این است که به رغم آن‌که حضرت عیسی (س) عامل ارادی طی فرآیند پیدایش موجود زنده است اما فعل به اذن الله صورت پذیرفته و در حقیقت علیّت حقیقیه منسوب به خودِ باری‌تعالی است یعنی همین آیه وقتی این عمل را به اذن الله مقید می‌کند به این معنا است که حضرت عیسی (س) علت حقیقیه و اصلیه این پدیده نیست بلکه این اذن الهی و اراده و مشیت الهیه است که به دست حضرت مسیح اتفاق می‌افتد این رخداد، معلولی است که علت حقیقیه آن حق تعالی است.

آیه 260 سوره بقره:

َ «إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

داستان حضرت ابراهیم (علی نبینا و آله علیه السلام) است در مسئله احیای طیور اربعه علی نمةٍ غیر عادیٍ؛ زنده‌کردن غیرمتعارف پرندگان چهارگانه‌ به امر الهی؛ آن‌گاه که ابراهیم به محضر الهی عرض کرد که بار پروردگارا! به من نشان بده که چگونه مُرده زنده می‌کنی و مگر ممکن است مرده زنده شود و اگر ممکن است چگونه است. پاسخ می شنود مگر به احیاءکردن مردگان توسط ما ایمان نداری!؟ عرض کرد باور دارم ولیکن می‌خواهم دلم آرام شود؛ می‌خواهم علاوه بر بالحدس، روندِ احیاء را ببینم و شهود کنم. خدای متعال دستور می‌دهد جان چهار پرنده را بگیر و تجزیه و پراکنده کن و در چهار نقطه از کوه قطعات آنها را قرار بده و بعد آن‌ها را فرابخوان. خواهی دید که آن‌ها زنده می‌شوند و با شتابی خاص به سمت تو می‌آیند و از آن می‌فهمی که خدای متعال عزیز و حکیم است؛ خدای متعال هم قاهر و قادر است و هم قدرت و قهاریتش مبتنی بر حکمت است.

شیوه استدلال

اگر احیاء جانوران و زیست‌وران با فرآیند و شیوه مألوف و آشنا -که پرنده از رهگذر تخمی که پرنده ماده قرار می‌دهد و سیر و مسیری طی می‌شود و نهایتاً تخم پرنده جوجه می‌شود- انجام نگیرد بلکه با فرآیند دیگری غیر از فرآیند معمول انجام شود -به این شکل که شرایط پیدایش جوجه را در داخل تخم پرنده ایجاد کنیم و با فرآوری سلول بنیادین پرنده‌ای به وجود بیاید- سوال می‌شود که آیا این مجاز است یا خیر؟ در ماجرای حضرت ابراهیم (س) به‌هرحال پرندگانی با طی فرآیندی غیرفرآیند متعارف و با سپری‌شدن طوری غیر از طور مألوف و مأنوس زنده می‌شوند. اگر بنا بود که احیاء بر اساس طور غیر عادی، مذموم و محذور باشد خدای متعال این درخواست حضرت ابراهیم (س) را اجابت نمی‌فرمود اما اجابت شد.

دوباره تأکید می‌کنیم ما نمی‌خواهیم بگوییم فعل حضرت ابراهیم (س) یک عمل زیست‌فناورانه بود ولیکن می‌خواهیم بگوییم زنده‌شدن پرندگان به صورت غیرمتعارف با استفاده از سیر و مسیر غیر عادی مجاز است، پیشتر گفته شد و در ذیل آیه قبل بحث شد که طی این فرآیند مانند فرآیند متعارفی که مألوف و مأنوس است همگی بدون تفاوتی تحت اراده و مشیت تکوینیه الهیه و با علیّت حقیقیه حضرت باری صورت می‌بندد و حضرت ابراهیم و حضرت عیسی (سلام الله علیهم) تنها نقش مُعِدّ و عاملِ تحت مشیت الهیه را ایفاء می‌کنند و در نتیجه علت واقعی، حق‌تعالی است به هر حال در تمام أطوار و انواع پیدایش موجودات زنده این حقیقت جاری است که علت حقیقی حق‌تعالی است.

در هر صورت به نظر می‌رسد از این آیه استفاده می‌شود که خروج از طور متعارف و مألوف در مسائل مربوط به زیست ممنوع و مذموم نیست و اشکالی ندارد.

آیه 8 سوره نحل:

وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهَا وَزِینَةً وَ یَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

مورد دیگری که می‌تواند دلالت بر جواز طی طریق و طور متفاوت برای پدیدآوردن جانور و حیوان و موجودی زنده دلالت کند جایی است که قرآن کریم از موجودِ زنده‌ای نام می‌برد که با فرآیند متفاوت و غیر عادی به وجود آمده است؛ حیوان و جانوری با تناکح دو نوع حیوان متفاوت.

قرآن موضوع «قاطر» را به عنوان یک حیوان که از تناکح اسب و الاغ پدید می‌آید بدون اینکه نسبت به این اتفاق واکنش منفی داشته باشد قاطر را کنار خیل و اسبان و درازگوش به عنوان یکی از حیوانات ذکر می‌کند؛ یعنی نه تنها تقبیح نمی‌کند بلکه این استیلاد بِغال به شیوه تناکح دو نوع حیوان متفاوت (اسب و الاغ) را عادی و این خلقت را منسوب به خویش می‌کند.

تناکح دو نوع از حیوان و پدیدآوردن نوع سومی که متفاوت با نوع اول و دوم است و به اصطلاح این حیوان جدید با ابوان (پدر و مادرش) خود متفاوت است این نوعی تأیید این تصرف است؛ یعنی خدای متعال می‌فرمایند انسان‌هایی این تجربه را کرده‌اند که از طریق تزاوج و تناکح اسب و الاغ یک نوع سومی را به صحنه حیات آوردند و این هیچ اشکالی ندارد این مقدار می‌تواند فی الجمله فعالیت‌هایی که امروزه از طریق زیست‌فناوری اتفاق بیفتد دلالت بر جواز کند.

در گذشته چنان‌که قرآن ذکر کرده است قاطر با تناکح دو نوع از چهارپایان پدید آمده است و امروز موجودی به نام «لایگر» از تناکح شیر نر و ببر یا پلنگ ماده به وجود می‌آید، بعضی قائلند این اشکال دارد؛ ولی به نظر می‌رسد بین استری که از پدر و مادری متفاوت متولد می‌شود و مورد تأیید قرآن است با موجود دیگری که به لایگر معروف است- و به تعبیر عرب ها لایجر نام گذاری شده است که از شیر و پلنگ یا ببر به وجود آمده است- چه تفاوتی باشد؟ چرا آن [قاطر] مجاز است و صریحاً در قرآن کریم مورد تأیید خداوند متعال است و این [لایگر] مورد تایید نباشد! پس بنابراین اجمالاً ممکن است این‌گونه از آیه استفاده کرد.

نکات بسیار دقیقی در این آیه کوتاه وجود دارد مانند سواری‌گرفتن و زینت و زیبایی. قاطر از پدر و مادری از جنس خودش پدید نیامده است ولی خدای متعال می‌فرماید که ما این‌ها را خلق کردیم تا سوار آنها شوید؛ آن‌ها مرکب شما هستند و برای رکوب شما خلق کردیم؛ آن‌ها زینت و زیبایی هستند. و باز هم [قرآن] تأکید می‌فرماید که خدای متعال چیزهای دیگری را هم خلق می‌کند و شما نمی‌دانید، ممکن است اشاره به آن باشد که: چیزهایی را خلق کرده است که شما آن‌ها را نمی‌شناسید مثلا مردم منطقه خاورمیانه، جزیرة العرب و شرق با حیواناتی آشنا هستند که آن را مخلوق الهی می‌دانند ولی در غربِ عالَم حیواناتی هست که این [حیوانات را] در آن روزگار ندیده‌اند یا به این معنا است که ما مخلوقات دیگری از این قسم داریم و شما این‌جا با اسب و استر و حمیر آشنا هستید و در قسمت دیگر عالَم ما مرکوب‌های دیگری خلق کردیم یا به این معنا است که بعد از این هنوز خواهیم آفرید و آفرینش متوقف نشده است(چیزهایی که شما نمی دانید) یعنی احتمال دارد که با طی فرآیندهای زیست‌فناورانه جانوران و زیست‌ورانِ جدیدی به وجود خواهد آمد که آن‌ها نیز مخلوق الهی قلمداد می‌شوند.

«وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِیرَ» عطف به آیات قبلی است و در آیات قبلی آمده است «وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَحِینَ تَسْرَحُونَ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَی بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بَالِغِیهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»؛ «وَالْخَیْلَ وَالْبِغَالَ» عطف به «وَالْأَنْعَامَ» است که در آیات قبلی آمده است. آیه مورد استشهاد ما نیز آیه 8 است.

نکته: عمل تهجینِ (به وجود آوردن) جانوران و زیست‌وران و حیوانات دو وراثتی و دو ژنی که یک نوع فعالیت ژنتیکی قلمداد می‌شود در پذیرش بلکه مدح خدای متعال قرار گرفته است و آن را به عمل خود نسبت می‌دهد. این هم آیه دیگر و پدیده دیگری است که می‌توان برای اثبات جواز اجمالی به آن تمسک کرد.

بعضی از آیاتی که اصل پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری و کشف قوانین حاکم بر حیات و زندگی جنبندگان و جانوران را مورد تشویق قرار می‌دهد مورد تمسک قرار گرفت. بعضی از آیات و بعضی از مصادیق مذکور در آیاتی که دالّ بر جواز پژوهش و دانش‌ورزی است می‌تواند دالّ بر جواز استخدام نیز باشد چراکه دانش‌ورزی در بعضی از موارد و مصادیق مستلزم استخدام تجربی قوانینی است که حدس می‌زنیم زیرا وقتی کار علمی و پژوهشی ممکن [وقوعی] باشد گاهی کار علمی و پژوهشی انجام دادن مستلزم استخدام همان قوانین و تجربه‌کردن آن‌ها است و تبعاً تصرف در موجودات زنده اتفاق می‌افتد و این به آن معنا است که قرآن کریم به صورت ضمنی بر جواز اصل إعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه و استخدام قوانین قابل کشف نیز حکم فرموده است.

این‌ها نمونه‌هایی از آیاتی است که به نظر ما ممکن است به آن‌ها برای اثبات جواز اجمالی زیست‌فناوری تمسک کرد.

بررسی مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک

بررسی مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

پاره ای امور و نکات تمهیدی و مقدماتی را مطرح کردیم، بر اساس امور مقدماتی به روش‌شناسی «تفریع فروع» و «تفصیل مسائل» و «تبویب مباحث فقه زیست‌فناوری» دست پیدا کردیم؛ درنتیجه در شرایط فعلی اکنون ۲۰ فصل که شامل ۲۰ بحث محوری خواهد شد مجموعه فقه زیست‌فناوری را تشکیل می دهد.

مرور مباحث گذشته

به بررسی مبادی نظری فقه ژنتیک اجمالا پرداختیم، فصل دوم و فصل سوم محور دوم راجع به مبادی و قواعد اخلاقیه مرتبط یا مختص به فقه زیست‌فناوری بود و بحث شد، در فصل سوم به قواعد اصولیه مرتبط به فقه زیست‌فناوری اشاره شد و در فصل چهارم اجمالاً در خصوص قواعد فقهیه مرتبط و مختص به فقه زیست‌فناوری بحث شد.

در مجموع این ۴ فصل را اجمالاً به مثابه مقدمات و مبادی مطرح کردیم.

گفته شد محورهای موضوعی که متعلق مباحث فقهی فقه زیست‌فناوری قلمداد می شوند در ۱۶ محور قابل طرح و فرض است که یک به یک باید آن‌ها را بحث و بررسی کرد، اولین محور که در ساختار موضوعی فصل پنجم از فصول ۲۰ گانه فقه زیست‌فناوری قلمداد شد عبارت از احکام دانش‌ورزی و پژوهش در زیست‌فناوری بود که آیا به طور مطلق یا اجمالی مُجاز به کار پژوهشی و دانشی در زمینه زیست‌فناوری هستیم؟ اگر مطلقاً مُجاز هستیم ادله آن کدام است؟ اگر به نحو ثانوی محدودیت‌هایی وجود دارد در چه حوزه‌هایی می‌باشد؟

فصل ششم: مسائلِ قلمرو بهداشت و درمان و پزشکی

اجمالاً این فصل در حد ذکر بعضی نمونه ها طی چند جلسه بررسی شد و به پایان بردیم، طبق ساختار و ترتیب پیشنهادی در فقه زیست فناوری باید در این جلسه به مسائل مربوط به حوزه «علوم شناختی» که مرتبط و در پیوند با التکنولوجیه الحیویّه (زیست فناوری) هستند بپردازیم و بعد از آن به فصول دیگری که در پِی این فصل (فصل ششم) باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد؛ اما از آن‌جا که ما مجال کافی برای پرداختن اجمالی به مسائل همه فصول ۱۶ گانه را نداریم ناچاراً در این مرحله و دوره پُرمسئله‌ترین و نسبتاً مفصل‌ترین این محاور و فصول یعنی مسائلِ قلمرو بهداشت و درمان و پزشکی بپردازیم.

مسائل پزشکی و بهداشتی مرتبط با مسئله زیست‌فناوری و مهندسی ژنتیک به شدت مورد ابتلا و مورد چالش است و فروع و مسائل پیش‌آمده یا قابل فرض فراوانی در ذیل آن مطرح است؛ در نتیجه به نظر می‌رسد نمی توانیم به همه مسائل این فصول هرچند در حد نمونه به آن بپردازیم و به ناچار با گزینش از میان این فصول، اولویت با بحث از این محور [مسائل پزشکی و بهداشتی] خواهد بود و قبل از ورود به فروع فقهی مطرح در ذیل این محور یا این فصل دو یا سه نکته را تذکراً بیان می‌کنیم.

نکته اول (نقش مهم زیست فناوری در پزشکی معاصر)

زیست‌فناوری و بالأخص مهندسی ژنتیک و الهندسة الوراثیه نقش و سهم بزرگی در امور بهداشتی و درمانی و پزشکی دارد و این نقش از پیشینه دیرینه‌ای نیز برخوردار است؛ در مسائل سلامت یا درمان و تولید دارو از شیوه‌های زیست‌فناورانه ولو از شیوه‌های بسیار ساده و اولیه و نخستینه آن استفاده می‌شده است و در روزگار ما این مسئله بسیار بسیار توسعه یافته است.

گسترش سرسام‌آوری (برای اینکه این واژه بسیار رسا است از آن استفاده می‌کنم) کاربست زیست‌فناوری و به خصوص مهندسی ژنتیک در حوزه بهداشت و درمان و مسائل متعلق و مرتبط با دانش پزشکی پیدا کرده است.

این گسترش به صورت فزاینده و روز به روز بلکه در مقیاس جهانی اگر به مسئله نگاه کنیم و تحولات و تحرکات را رصد کنیم باید بگوییم دم به دم در حال توسعه و تعمیق است به طوری که به نظر می رسد در آینده‌ای نه چندان دور طب (البته به معنای وسیع آن) تبدیل به زیست‌فناوری با دامنه گسترده آن می‌شود؛ یعنی زیست‌فناوری همه ابعاد و عرصه‌های طبّ بالمعنی الأوسع و الأعم یعنی در علوم آزمایشگاهی مرتبط در امر تشخیص، در مسائل بهداشت، پیشگیری، درمان، داروسازی و سایر مسائل مرتبط و امور پیراپزشکی و دیگر امور متعلق در پیوند با طبّ به معنای وسیع آن را فراخواهد پوشید.

نکته دوم (کاربست قوانین مکشوفه در پزشکی جایز است یاخیر؟)

ما در دروس قبلی تا جلسه پیش راجع به پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری و زیست و موجودات زنده و کائنات حیّه و جواز آن بحث کردیم که آیا بشر مُجاز است که به مداقّه در قوانین حیات و سنن حاکم بر عالم حیات بپردازد و به اسرار حیات پِی ببرد یا نه. این بحث انجام گرفت.

اما سوال اصلی آن است که کاربست این قوانین مکشوفه در قلمرو طبّ الصحة مطلقاً جایز است یا نه. ممکن است کسی بگوید مطالعه علمی در یک موضوع اشکال ندارد؛ اما زمانی که به قوانین و قواعدی دست یافتیم استخدام این قوانین جایز نیست زیرا کاربست آن به معنای دخالت در خلقت است؛ یعنی آگاهی از اسرار خلقت مانعی ندارد و در قرآن و روایات چون منتهی به فهم عظمت خلقت، عظمت خالق و تحکیم ایمان مخلوقات و انسان نسبت به خالق می شود بسیار بر این توصیه فرموده است اما کاربست آن مُجاز نیست و ممکن است کسی چنین نظری بدهد.

لهذا پرسش این است که آیا کار دانش‌ورزانه در قلمرو زیست و زیست‌فناوری مشروطاً مُجاز است یا مطلقاً؟ یا فرض و وجه سوم قابل طرح است و آن اینکه ما در چه قسمی از حیوانات این قواعد و قوانین کشف‌ شده را استخدام کنیم؛ مثلاً در غیرانسان مُجاز هستیم یا در گونه‌های خاصی از حیوانات مُجاز هستیم و در همه گونه‌های حیوانی مُجاز نیستیم یا فقط در حیوانات مُجاز اما در انسان‌ها جایز نیست و یا در بعضی از اصناف و مصادیق انسانی و آحاد انسان مُجاز هستیم.

اینکه در کدام قسم از جنبندگان و زندگان و موجودات زنده و موجوداتی که دارای نفس حیوانی و انسانی هستند مُجاز به کاربست قوانین مکشوفه هستیم ممکن است کسی بگوید مقید به اقسام و اصناف خاصی از حیوان و انسان در مقام کاربست هستیم یا بگوید کاربست این قوانین با شیوه‌های خاصی (نه به هر شیوه‌ای) مُجاز است یا شخص دیگری بگوید تا حدودی مُجاز هستیم؛ مثلاً در حد انتقال ژن از انسانی به انسان دیگر یا از حیوانی به انسانی و از گیاهی به حیوانی یا از گیاهی به انسانی و نه فراتر از آن؛ مثلاً اینکه روی سلول بنیادی هم کار کنیم و فرآوری کنیم و موجود زنده‌ای را پدید بیاوریم مُجاز نیست.

به عبارت دیگر ممکن است کسی چنین حد و شرطی را قائل شود که تا مرتبه‌ای از مراتب زیست‌فناوری یا اغراض خاصی به کاربرد این قواعد و قوانین کشف شده مُجاز هستیم و برای هر غرضی حق استفاده از قوانین کشف شده را نداریم؛ مثلاً برای اصلاح نژاد، ارتقاء نسل مُجاز اما برای اغراض دیگر مجاز نیستیم و باید سایر ظروف و جهات را دخیل بدانیم.

اگر به این ترتیب شد ممکن است مسئله حالت ثانویه حسب مورد مثبت یا منفی پیدا کند؛ حکم ثانوی مثبت [بنابر مثال] یعنی این قیود و شروط مستحب یا واجب است و حکم ثانوی منفی یعنی با این قیود و شروط مکروه و یا حتی حرام است. به این ترتیب در واقع باید دقت کنیم و ببینیم حد ورود و تصرف ما و کاربرد و کاربست ما کجا است و چیست.

نکته سوم (بررسی مسائل محتمل)

به بعضی موارد و مسائلی که در زمینه طبّ الصحة در پیوند با زیست‌فناوری و مخصوصاً مهندسی ژنتیک قابل طرح است اشاره می‌کنیم.

اولین بحث «چیستی حکم استخدام قوانین مکشوفه در حوزه صحت و طبّ» است که توضیح نسبتاً مفصلی نسبت به این فرع دادیم سوال دیگری که مطرح است اینکه حکم «استخدام قوانین مکشوفه هنگام وجود ضرورت و مسائل حیاتی که اقتضاء استخدام و کاربرد این قواعد و قوانین را داشته باشد و ضرورت های بشری و دینی اقتضاء کند» چیست.

مسئله بعدی اینکه اگر کاربست قوانین و قواعد کشف شده منجر به ضرر قطعی شود مجاز هستیم؟

مسئله دیگر اینکه اگر در این مفروض -یعنی کاربست قواعد و قوانین- موجب اضرار به غیر شود حکم آن چیست؟

مسئله دیگر اینکه اگر کاربرد این قوانین و قواعد و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه موجب ضرر محتمل باشد و به تعبیری ضرر محتمل معتدٌبهی مطرح است در این صورت آیا مُجاز به إعمال هستیم؟ اگر فرض در عدم جواز در ضرر قطعی باشد اگر احتمال ضرر یا اضرار معتدٌ به بدهیم حکم مسئله چیست؟ اگر فرآیند معینی از فرآیندهای زیست‌فناورانه را به کار ببندیم و احتمال دهیم زیان معتنی بهی متوجه دیگری باشد (که غالب این روندها و فرآیندهای زیست‌فناورانه ابتداءً باید در محدوده آزمایشگاهی مورد کاربست قرار بگیرد و پس از آزمودن فرایندها و تجربه کردن آنها توسعه بدهیم و به صورت انبوه و گسترده آن را به کار ببندیم.

گاه ممکن است بنا باشد روی انسان‌های خاصی چنین کاربست‌های نخستین و ابتدایی اعمال بشود. آیا در مقام آزمایش روی عناصر و افراد خاصی قید و شرطی می تواند مطرح باشد؛ و بلکه در فرض شایع‌تری) مثلاً اگر بخواهیم در مطالعات آزمایشگاهی فرآیندهای زیست‌فناورانه را به خاطر وجود احتمال خطر یا ضرر قطعی روی حیوان‌ها اعمال کنیم (در صورتی که روی انسان آزموده شود و احتمال ضرر ندهیم ممکن است بگوییم مشکلی نیست) آیا مجاز به کاربست آزمایش‌ها روی حیوان‌ها هستیم؟ مثلا حیوانی را مبتلا به بیماری خطیری بکنیم که علاج پذیر نیست یا صعب العلاج است، آیا حیات حیوانات ذاتا ارزش ندارد و ما می توانیم به هر صورتی در حیات حیوان‌ها تصرف کنیم یا چنین اجازه‌ای را نداریم؟ یا با قیود و شروط مشخصی خدای متعال چنین اجازه‌ای را به ما داده و مشروع می شود؟

پرسش و نمونه دیگر اینکه گاه جنین آزمایشگاهی تولید می‌کنند و سلول‌های بنیادی را از او دریافت و آنها را تا حدی فرآوری می‌کنند. آیا تخریب سلول‌های بنیادی مُجاز است یا این موجود زنده است و علی الإطلاق مُجاز نیستیم سلول بنیادی را تخریب کنیم؟ و یا در خصوص جنین همین طور؛ جنینی که با فرآوری سلول بنیادی به وجود می آید (جنین آزمایشگاهی) آیا مجاز به ازبین بردن این جنین هستیم؟ در چه مرحله از حیات او [مجاز هستیم] و در هر مرحله‌ای دارای چه حکمی است؟ آیا بین جنینِ آزمایشگاهی که با فرآوری سلول بنیادی به وجود آمده با جنین طبیعی که در رحم مادر پدید آمده است به لحاظ حکم تفاوت هست یا نیست؟

نمونه دیگر اینکه حکم انتقال سلول‌های بنیادی و ژن از فردی به فرد دیگر و از انسانی به انسان دیگر، از حیوانی به انسان، از انسانی به حیوانی چیست؟

از دیگر پرسش‌های بسیار پر اهمیت  اینکه آیا بدون استفاده از روش‌های طبیعی با کاربست قوانین و قواعد زیستی مکشوفه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه موجودات زنده‌ای را پدید بیاوریم مجاز هستیم این اتفاق بیفتد یا خیر؟ به تعبیر دیگر به جای استیلاد و تولید موجود زنده از نطفه و نکاح (چه در خصوص حیوان و چه در خصوص انسان) از طریق استفاده از سلول بنیادی انجام شود آیا اصل این موضوع مجاز هست یا نه؛ که بحث آن کما بیش با اصطلاحات استنساخ و همانندآوری و شبیه‌سازی و… مطرح است.

پرسش دیگر و از جمله مسائل شایع و مطرح دیگر موضوع DNA (الشیفره الوراثیه) است، آیا مجاز به کاربست اطلاعات و امور مرتبط با DNA و رمز زیستی انسان‌ها هستیم؟ به طورکلی ورود در این زمینه و استفاده از این امر آیا مطلقاً مجاز هستیم یا اجمالاً؟ در فرض اجمال چه قیود و شرایطی را باید رعایت کنیم؟ اینجا پرسش‌های فراوانی مطرح است اصولا بعضی از این پرسش‌ها اگر تفصیل بدهیم گاه تجزیه به چند ده پرسش فرعی می‌شود.

پرسش دیگر که قابل طرح است (و در عصر ما عمل می‌شود و باید احکام آن را بحث کرد) اینکه احکام مربوط به ایجاد بانک‌های ژنتیک چه ژن‌های نباتی، چه ژن‌های حیوانی و چه ژن‌های انسانی چیست؟ که بحث بسیار مهمی است و مسائل فراوانی در حول و حوش این فعالیت علمی و انسانی قابل طرح است.

چه تغییراتی در حوزه دام پزشکی مجاز است که انجام شود؟ چه تغییراتی مجاز است در حوزه انسان پزشکی اتفاق بیفتد؟ کدام از تغییرات مجاز است و کدام از تغییرات مجاز نیست؟ ملاحظه می‌کنید این «کدام ها» فروع بسیار و اجزاء فراوانی پیدا می کند به عنوان مثال آیا مجاز به تغییر وصف ذاتی یک فرد انسانی هستیم؟ مثلاً با اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه مرد را به زن تبدیل کنیم یا زن را به مرد تغییر صفت دهیم آیا مجاز هستیم یا مجاز خیر.

این چند مورد از باب مثال مطرح شد، با توجه به اینکه مسائل و فروع و فروض متفرق و متکثر و متنوعی مطرح است یک مطلب دیگر ضرورت پیدا می‌کند اینکه چگونه باید حوزه صحت و طبّ (بهداشت و درمان) و مسائل مرتبط و متعلق به طبّ بالمعنی الأوسع را تفریع فروع و تفصیل مسائل کنیم و منطق آن چیست؟ ظاهراً منطقی که ما برای تفریع فروع و تفصیل مسائل کل مباحث زیست‌فناورانه ارائه کردیم در اینجا کارایی دارد. این مسائل باید ساماندهی شده و در قالب ساختار منطقی صورت‌بندی شود بنابراین نیازمند به یک منطق و منهج هستیم. مجدداً اشاره می‌کنیم که با همان منطقی که برای صورت‌بندی و ساختاردهی و مهندسی مباحث و مسائل زیست‌فناوری با همه گستره آن پیشنهاد شد مشابه و مطابق همان در این محور و در ذیل این فصل نیز می توانیم به ساماندهی و مهندسی مسائل این بخش بپردازیم.

شاید الان دیگر نتوانیم وارد بحث‌های فرعی شویم اجمالاً این نکاتی که مطرح شد عرصه را مشخص کرد و حوزه بحث را تا حدی روشن ساخت و إن‌شاءالله از جلسه بعد به بررسی مسئله به مسئله و فرع به فرع از فروعی که فی الجمله به آن‌ها اشاره شد خواهیم پرداخت؛ گرچه ممکن است ما فقط به بعضی نمونه‌ها بپردازیم چون مجال ما بسیار محدود و مضیّق است.

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

حکم کراهت و حرمت در زمینه زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان « فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود:

جلسه هفدهم:
ما در مجموع ۲۰ محور را -که هریک موضوع یک فصل قرار می گرفت- برای بحث فقه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک طراحی کردیم. ۴ محور از ۲۰ محور پیشنهادی به مباحث پیش‌فقهی مربوط می‌شد و اجمالاً به آنها پرداختیم و عبور کردیم و ۱۶ محور باقیمانده دقیقاً از سنخ فقه محض قلمداد می شود که اولین موضوع از این فصول ۱۶ گانه مربوط به «جواز و اباحه کار علمی زیست فناوری» بود؛ گفته شد موضوع این فصل در ۳ مستوی و ۳ افق مورد بحث و بررسی قرار می دهیم.

افق و مستوی اول «حکم اولی کار علمی دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری» بود که حسب ادله مختلفه اقامه شده جواز و اباحه آن را اثبات کردیم و در افق دوم «حکم ثانوی ایجابی دانش‌ورزی و پژوهش در زیست فناوری» بررسی شد که آیا می توان استحباب یا وجوب آن را اثبات کنیم؟ که در این افق هم پاسخ مثبت بود یعنی با تمسک به بعضی از ادله و خاصه قواعد فقهیه مرتبط و مختص ما در شرایطی و بر اساس قیودی استحباب و یا وجوب را احراز کردیم.

بررسی حکم ثانویه سلبی

بحث در حکم ثانوی دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست فناوری و مهندسی ژنتیک از لحاظ سلبی یعنی احتمال حذرِ خفیف (کراهت) یا حذرِ شدید (حرمت) است.

بنا داریم بگوییم حسب اقتضائات خاصی حکم دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری کراهت بلکه حرمت باشد؛ در چه شرایطی پژوهش و دانش‌ورزی حکم حذری پیدا می‌کند؟ اگر بر دانش و علوم زیستی و کشف قوانین حیات و تحصیل تکنیک ها و فرآیندهای زیست‌ورزانه پاره‌ای مفاسد و مضرات مترتب باشد حکم دانش‌ورزی و پژوهش در این زمینه چیست؟

جهاتی می تواند در تغییر حکم از اباحه و احیانا استحباب و وجوب به کراهت یا حرمت دخیل باشد، گاه دانش‌ورزی در قلمرو زیست شناسی موجب تبدیل [حکم] می شود؛ گاه تبدیل حکم از اباحه به حذر خفیف یا شدید به سبب تغییر موضوع است و گاه به سبب تغییر غایت.

بر اساس پاره ای قواعد {الأعمال بالنیّات} که «قصد» ماهیت ساز است و ماهیت موضوع و حکم را می سازد و جهت حکم را تغییر می دهد، ممکن است دانش ورزی به غایتی مُجاز و مباح باشد و به غایتی دیگر خیر؛ مثل کشف حقایق حیات و پی‌بردن به قوانین و سنن الهیه به غایت اعتلای کلمة الله و تحکیم توحید؛ با این انگیزه و غایت نه تنها مباح بلکه مستحب یا واجب می شود اما اگر کسی در مقام دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری به جای تحکیم عقاید حقّه، تضعیف عقاید آن را نشانه رفته است و غایت شومی را در ذهن دارد در این صورت حکم تغییر می کند یا [به عنوان مثال از دیگر موارد می‌توان گفت] به سبب آثاری که بر فعل معرفتی‌علمی مترتب می‌شود- آثاری که بسا لامحاله و لاجَرَم بر آن مترتب خواهد شد- اگر حیات را دستکاری کنیم و آثار خسارت باری بر حیات نبات و حیوان و انسان وارد شود قهرا این آثار منفی موجب تغییر و تبدیل حکم فعل علمی از جواز یا استحباب یا وجوب به کراهت و حرمت می شود.

بررسی قواعد

نکته: چون بنای ما بر اختصار است مواردی را که می تواند افراد و مصادیق «تبدیل موضوع یا غایت یا ترتب آثار» قلمداد شده و حسب مورد نیز به قاعده یا قواعدی که با تمسک به آنها نوع فعالیت علمی را غیر مُجاز یا مکروه انگاشت را ذکر می کنیم، قهرا طبق روال متعارف و فرآیندهای اجتهاد باید آیات و احادیث و در صورت وجود اجماع سپس ادله عقلیه را (البته به صورت گسترده بنا بر ورود نداریم) بررسی کرد.

قواعد فقهیه یا قواعد الفقه عموما برآیند و برآمد آیات، روایات و ادله عقلی قلمداد می شود بنابراین ما در مقام اشاره به ادله هریک از مصادیق مربوط به تبدیل موضوع یا تغییر غایت یا ترتب اثر به قواعد تنها به قواعد فقهیه اشاره می کنیم.

چند جلسه گذشته در خصوص قواعد فقهیه مرتبط حتی مختص به فقه زیست‌فناوری پرداختیم تا این‌جا قریب به ۱۰۰ قاعده را فهرست کردم؛ البته این یک فحص ابتدایی است و اطمینان دارم قواعد فقهیه مرتبط و مختص به صدها قاعده بالغ خواهد شد که به این قواعد خواهیم پرداخت انشاالله.

قاعدة الضروره فی کلِّ شیءٍ إلّا فی الدماء این قاعده را در مسئله تقیه مطرح می کنند اما می‌توان قلمرو آن را به مصادیق و مثال‌های آتی بسط داد.

فرض کنید قبل از إعمال قواعد و فرآیندهای زیست‌فناورانه درصدد کشف قوانین حیات و فهم فرآیندهای زیست فناورانه هستیم و این کار علمی مستلزم قتل نفس است چنین کارِ علمی قطعا مُجاز نیست اگر بنا باشد ما با مطالعه و به بهانه مطالعه علمی و پژوهش و دانش‌ورزی برای کشف قوانین زیستی و اسرار حیات و دست یافتن به تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست‌فناورانه مرتکب قتل شویم -فرض کنید جنینی را در حالی که ولوج روح شده و در شرایطی است که به او انسان و نفس اطلاق می شود و این از مسلمات فقه ماست، از این جنین سلب حیات کنیم و به خاطر کار علمی جنین را نابود کنیم -قهرا چنین کار علمی مُجاز نخواهد بود زیرا اگر ضرورت هم اقتضاء کند، ضرورت، حدود دارد و در همه چیز نیست اگر ضرورت در اکثر امور باعث اباحه و جواز است در حوزه دماء موجب جواز نیست.

قاعده حرمة إزالة الحیاة عن کلِّ حیٍّ بغیر حقٍ اگر کار علمی و دانش‌ورزی موجب سلب حیات از حیوان بغیرالحق باشد -گرچه بسیاری از فقهاء سلب حیات از حیوان را علی الإطلاق مُجاز دانسته و حفظ نفس حیوانی را واجب نمی دانند و حداکثر ممکن است ارتکاب به سلب حیات از حیوان را عملی غیر اخلاقی بینگارند نه عملی غیر شرعی ولی- ما معتقدیم سلب حیات از حیوان بغیرالحق مُجاز نیست؛ البته این‌که در چه جاهایی مُجاز است بحث دیگری است لهذا در همین مسئله و ما نحن فیه گاهی ضرورت مهم می شود که در مقام سنجیدن سلب حیات از حیوان با آن چه که در کار علمی و دانش‌ورزی در زمینه زیست فناوری مترتب است، این مسئله اهم از موضوع حفظ حیات حیوان است که در این صورت [سلب حیات از حیوان] مُجاز می شود؛ اگر به این حد نرسد ما معتقدیم به استناد این قاعده -که به مثابه یکی از قواعد فقه پیشنهاد می کنیم- می توان گفت هرگونه و برای هر نوع فعالیت علمی و در هر حدی از دانش‌ورزی قلمرو زیست‌شناسی نمی‌توان ازاله حیات کرد و آن فعل و فعالیت را مُجاز شمرد.

توضیح مبنا قاعده حرمت الازالة حیاة عن کل حی بغیر حق؛ منشأ [حرمت در این قاعده] می تواند چیزی غیر از مسئله ازاله حیات باشد؛ ولی قطعا یکی از وجوه عمده در مثالی که به آن استشهاد خواهم کرد ازاله حیات به غیر حق و لهوی و لغوی از آن و موجود ذی حیات است.

غالب فقها در خصوص طی مسافت کسی که تفنناً و تفرجاً برای شکار می رود نه تنها ۸ فرسخ بلکه ۸۰ فرسخ هم طی مسافت کند نماز او قصر نمی شود و نمی‌تواند روزه‌ خود را افطار کند و در حقیقت سفر مباح قلمداد نمی‌کنند و چون سفر مباح نیست حکم سفر شرعی بر آن مترتب نیست این به چه جهت است؟ این به جهت حفظ نفس محترمه حیوانی است این‌جا قتل انسان مطرح نبوده بلکه قتل حیوان و سلب حیات از آن است ما چنین فتاوایی را بین بزرگان و فقها داریم!

درنتیجه اگر همین حرمت صید لغیر الضروره یا حرمت سلب حیات از حیوان به صورت غیرضروری که برای اکل و رفع حاجت نیست بلکه برای تفرج و تفریح است را به صورت قاعده تلقی کنیم- که در مسئله صوم و صلات سفر آثار و فروعی بر آن مترتب است- می تواند یک قاعده به حساب آید چون فروع جزئیه بسیاری بر آن مترتب است، این قاعده اینجا نیز می‌تواند مورد تمسک ما قرار بگیرد.

قاعده حفظ حرمت مومن اگر دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و فناوری‌های زیستی موجب تخفیف کرامت ذاتی انسان شود- انسان دارای کرامت ذاتی است تا آن‌جا که انسانیت او محفوظ است و تا جایی که خودِ او حریم خویش را به مثابه یک انسان حفظ می‌کند و دیگران نیز حق تجاوز به حریم انسانی او را نخواهند داشت- خود به خود نمی تواند مُجاز باشد اینکه به اعتبار سنجش‌ها، قیاسات و اهم و مهم کردنی بر اساس فقه الأولویات حکم ثانوی «اباحه» پیدا کند یک مطلب دیگر است، فی‌نفسه بخواهیم با تشریح و تجزیه جسد مومن این کار را انجام دهیم مُجاز نبوده و حرام و قابل تأمل خواهد بود.

قاعده وجوب التحفظ علی عِرض المسلم ­_لو علی عِرض الناس: اگر کار علمی در حوزه زیست فناوری و پژوهش و دانش ورزی در زمینه التکنولوژیه الحیویه و کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و تحصیل توان برای اعمال تقنیات و فناوری‌ها و فرآیندهای زیست فناورانه باعث خدشه در عِرض افراد شود و آبروی افراد را به مخاطره بیفکند، به اعتبار این عارضِ ثانوی اصل دانش‌ورزی محل تامل و اشکال می‌شود و این قاعده می تواند پشتوانه این مثال و مصداق قلمداد بشود.

قاعده وجوب التحفظ علی سرِّ المسلم أو الناس عن الغیر: اگر کار علمی زیست‌فناورانه در قلمرو حیات باعث افشاء و کشف اسرار انسان‌ها شود مانند اینکه پِی بردن به ژنوم انسانی دستیابی به صندوق أسرار و جعبه سیاه خصوصیات حیاتی یک انسان قلمداد شود یا احیانا با إعمال آن بعضی جهات فاش شود- فرضاً کسی با مطالعه زیست‌فناورانه و صرفا کار علمی در این زمینه پِی می برد که این فرد مرتکب فلان کبیره شده است- این اشاعه فحشاء است، این اشاعه سرِّ یک انسان است و قهرا به مثابه مانع تلقی می‌شود و حکم کار دانش‌ورزی و پژوهش در زمینه زیست‌فناوری را تحت تاثیر قرار دهد؛ البته همان طور که در خصوص مصادیق قبلی هم اشاره کردیم ممکن است مواردی وجود داشته باشد که ما مُجاز باشیم، مثلا در مسئله اشاعه فحشاء در خصوص پِی بردن به اسرار یک فرد از طریق مطالعه علمی در ژنوم او اگر با رضا و اجازه او باشد، پزشک و زیست‌شناس مؤمن یا بستگان او مانند اینکه به برادر خود اجازه می‌دهد که روی جسم او مطالعه کند یا احیانا آثار اهمّ و فوق العاده مهم و حیاتی دیگری بر این موضوع مترتب می شود در چنین مواقعی استثناء می‌شود ولی اصل بحث ما به اعتبار و به دلالت این قاعده آن است که در این زمینه‌ها کار علمی و پژوهشی باید همراه با احتیاط و لحاظ شرایط و جوانب مسئله صورت ببندد.

مسئله حفظ ژنوم انسانی و DNA افراد از مهم ترین اسرار بلکه شاید بتوان ادعا کرد که مهم‌ترین اسرار آدمی در DNA او نهفته است و مطالعه DNA می تواند با ملاحظات بسیار بسیار جدی و شدیدی همراه باشد.

قاعده حرمت الاضلال: یعنی کار دانش‌ورزی و پژوهش در قلمرو زیست‌شناسی و زیست‌فناوری سبب اضلال مردم یا حتی خودِ آن دانشمند شود؛ دانشمندی با مطالعه زیست فناوری در حالی که فاقد دقت ها و زمینه ها و مبانی بسیار مهمی که باید در مشت او باشد وارد کار پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری شود و تصور کند خالق شده و یک موجود زنده را خلق می‌کند.

بحثی که ما عرض کردیم کاربست قوانین حیات که ربانی و خالقانه است و از سوی خالق و باری جعل شده است و ما فقط به اراده او به این قوانین پِی می بریم و به اذن او این قوانین را در چهارچوب احکام شرعی تشریع شده از قِبَلِ او به کار می بندیم این اشکال ندارد و بلکه می تواند منتهی به تحکیم توحید شود اما اگر شخصی چنین ظرفیتی ندارد و بنا شود مطالعات زیست‌فناورانه انجام دهد این آقا در دام شرک و کفر خواهد افتاد یا احیانا مسبب آن می‌شود که دیگران دچار چنین مشکلی شوند که این می‌تواند حکم مسئله را تحت تاثیر قرار دهد و قائل به حرمت شد چون همان‌طور که قاعده وجوب ارشاد جاهل داریم، خودِ حرمتِ اضلال هم قاعده است و به اتکاء قاعده حرمت اضلال چنین فعل و عملی مُجاز نیست.

قاعده حرمت اضرار به غیر: اگر ما با مطالعه و پژوهش زیست‌فناورانه به غیر ضرر می زنیم و فرد را به یک بیماری مبتلا می کنیم یا مثلا برای آزمایش ویروس برای آنکه چه آثار سوئی بر بدن انسان دارد یا این واکسن چه کارکرد و میزان کارایی در معالجه دارد، آن را به یک انسان ضعیفی تزریق کنیم-چنان‌که امروزه فرنگی‌ها چنین می کنند؛ دهه‌ها و شاید قرون است که مع الأسف بعضی آزمایشات خود را روی رنگین پوست‌ها انجام می‌دهند و حاصل فراچنگ آمده و منافعش را برای سفیدپوست‌ها مورد استفاده قرار می دهند و مع الأسف این انسان‌های مدعی تمدن ولی حقیقتاً وحشی از انسان‌های رنگین‌پوست در حد حیوانات آزمایشگاهی استفاده می کنند- این مُجاز نیست، چنین ضرر رساندن به دیگران برای فعالیتهای علمی مُجاز نیست و قهرا حکمِ مسئله متاثر می‌شود و اولاً باید تدابیری بشود که زیانی متوجه کسی نشود یا حتی خودِ فرد متضرر نشود.

قاعدة الإشتراک الأجیال المختلفه المتتالیه فی الإنتفاع عن مواهب الحیاة و المرافق الطبیعیه: یعنی به محیط زیست و منابع طبیعی لطمه بزنیم و نسل‌های آینده به لحاظ منابع و معادن و مبادی غذایی و یا دارویی دچار مشکل شوند جایز نیست.

قاعدة التقدم حقوق العامه و مصالحها علی حقوق الخاصه و منافعها

قاعده وجوب دفع ضرر محتمل

قاعده وجوب دفع اضرار

قاعده حرمة إفساد البیعه و الطبیعه و قاعده حرمة إهلاک الحرث: اگر کار علمی إدمار مرافق حیویه و نابودسازی مواهب و منابع حیاتی را سبب شود و کار اکتشاف زیست‌فناورانه باعث افساد حیات شود یا احیانا باعث نقص عضو در کسی شود یا باعث هلاک حرث و نسل شود، ما هلاک حرث همچنین هلاک نسل را به مثابه قاعده قبول داریم و قهرا ما را از هر حدود از فعالیت‌های علمی زیست‌فناورانه منع می‌کند.

قاعده إباحه طیّبات وتحریم خبائث و قاعده حرمة التعاون یا الإعانه علی الإثم و العدوان: تبدیل طیّب به خبیث؛ با کار زیست‌فناوری طبی مورد حاجت بشر را به خبیث تبدیل کنیم و مایعی را با تخمیر مُسکِر کنیم و یا فرض کنید اسلحه مُدَمِّره و نابود کننده و غیرمتعارف تولید کنیم که دست انسان ها و حکام وحشی بیفتد این قواعد می توانند مورد تمسک قرار بگیرند و بتوان به آنها استشهاد کرده و احیانا این مصداق و مثال را مُجاز ندانست.

ما قریب به ۲۰ قاعده را این جا شاهد آوردیم برای حوالی ۱۵ مثال و مصداقی که در آن‌جا پژوهش و دانش‌ورزی در زمینه زیست‌فناوری حکم آن می‌تواند کراهت و عمدتاً حرمت باشد را طرح کردیم و مورد بحث قرار دادیم به همین مقدار اکتفاء می‌کنیم و إن شاء الله جلسه بعد وارد بحث دیگری می شویم و بسا آن فصل دوم از مباحث فقهیه محضه را شروع کنیم.