عده‌ای مسأله رفراندوم را پیراهن عثمان کرده‌اند

عده‌ای مسأله رفراندوم را پیراهن عثمان کرده‌اند

عده‌ای مسأله رفراندوم را پیراهن عثمان کرده‌اند/ امروز جهاد تبیین، رسالت سنگین علما، فضلا و طلاب حوزه است.

رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران، در آغاز درس خارج فقه خود که در حوزه علمیه امام رضا (ع) برگزار می شود، با اشاره به جنجالی که اخیرا برخی پیرامون استفاده از سازکار همه پرسی در احراز نظر مردم در امور اجتماعی و سیاسی به راه انداخته اند، گفت: عده‌ای مسأله رفراندوم را پیراهن عثمان کرده‌اند و با شعارهای پوپولیستی، غوغا و عوام فریبی می‌کنند.

آیت‌الله رشاد در جمع طلاب و فضلای حوزه اظهار داشت: گاهی عده‌ای از سر دلسوزی و اخلاص درباره‌ مسائل سیاسی سخن می‌گویند هرچند ناصواب، مانعي ندارد. برخی دیگر از تفنن و وقت گذرانی وارد بحثهای سیاسی می‌شوند اما منصفانه و خردمندانه سخن می‌گویند باز مانعی ندارد، بهتر از همه کسانی‌اند که با دغدغه های علمی و به انگیزه گره گشايی از معضلات و مشکلات کشور و جامعه به بحث می پردازند؛ اما برخی در داخل یا خارج از سر غرض و مرض وارد بحث می‌شوند و از تحریف و توهین و دروغزني و ارتکاب هر رذیلت دیگری ابا و احتراز نمی‌کنند، یک مطلب عادی را دست می‌گیرند کاه را کوه می‌کنند و درباره آن قلم می‌زنند و قصه‌پردازی می‌کنند، غوغا و جنجال اخیر بر سر رفراندوم، یکی از این مسائل است. این رفتارهای غیرعلمی و غیر اخلاقی مایه تاسف است.

رئیس و مؤسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: بحث‌های نظری در حوزه‌های مختلف اعم از فلسفه و کلام و مسائل اجتماعی و سیاسی بسیار مطلوب است، اما برخی گویا مبتلا به نوعی بیماری‌اند که هزار و یک مسأله خوب و واقعی و مفید را نمی‌بینند اما در یک مقوله ای که در کشور مطرح می‌شود و ممکن است پیرامون آن غوغایی راه افتاده و به یک مسأله‌ چالشی بدیل شود و مدتی جامعه را مشغول و آرامش مردم را مخدوش کند، وارد بحث می‌شوند.

وی تصریح کرد: اخیراً رهبر معظم انقلاب در دیدار سالانه با دانشجویان در پاسخ به یکی از دانشجویان فرمودند: «اولا: در هیچ جای دنیامعمول نیست که همه امور را به همه پرسی بگذارند. و ثانیاً: همه امور قابل همه پرسی نیست. ثالثاً: برخی مسائل فنی است و نیاز به کارآشناسی و تخصص دارد و همه مردم نمی‌توانند نسبت به آن نظر بدهند. اصحاب حل و عقد باید وارد بحث و بررسی بشوند و تصمیم بگیرند. چنانکه در همه جا این نوع امور را به صاحب نظران می‌ سپارند. رابعا: استفاده از روش رفراندوم در امور عادی آن هم بطور مکرر که لازمه اش به میدان آمدن توده‌هاست مایه اختلاف و دسته بندی های اجتماعی و موجب جدل و تعارض میان اقشار مختلف و دوقطبی سازی می‌شود. اما روش های دیگر کمتر این عوارض را دارد. خامساً: رفراندوم روش بسیار پرهزینه ای برای کشور است. و سادسا: اجرای رفراندوم امر بسیار وقت گیری است، گاه شش ماه تمام کشور را درگیر می‌کنند. بالاخره مساله به این سادگی نیست که همه چیز را به همه پرسی احاله کنیم. »

این نکات تمام مطلبی است که حضرت آقا درآن جلسه مطرح کرده اند؛ کجای این مطالب اشکال دارد؟ انصاف و وجدان و مروت کجا رفته که این همه جنجال و غوغا راه انداخته اید؟ رفراندوم یکی از روش های دریافت نظر مردم است، راه‌های مختلفی برای ابراز رأی و نظر مردم وجود دارد و در کشور مرتب از آن راهها استفاده می‌شود.

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: قانونی اساسی، مسائلی را که باید برای حل آنها می‌توان از همه‌پرسی و رفراندوم استفاده کرد تا مردم نظرشان را نسبت به آنها بیان کنند مشخص کرده، در غیر این موارد، قانون اجرای رفراندم را مقرر نکرده است. علاوه بر این، همه‌پرسی بالمعنی الاعم هر روش و سازکار مطمئن و قانونی است که رأی و خواست حقیقی مردم را در مورد مسايل منعکس کند. بدین سان همه‌پرسی مصادیق و شیوه‌های متعددی دارد، برای نمونه در سازکار انتخابات نوعی همه پرسی است. در ایران در مقطعی مردم به یک فرد با مجموعه‌ای از برنامه‌ها و ادعاها برای ریاست جمهوری رأی می‌دهند و در مقطع دیگری به یک فرد دیگری به عنوان رئیس جمهور رأی می‌دهند که برخلاف آراء و ادعاهای نفر قبلی وای در میدان گذاشته است و این نشان می دهد که انتخابات در ایران، به‌راستی نمایانگر خواست و ارادۀ جامعه است و ساختار رسمی، تابع چرخش‌ها و نوسان‌های سیاسی خود مردم است.

وی عنوان کرد: اینکه در برهه‌ای مردم به فردی رأی می دهند و در برهه‌ای دیگر 180 درجه می‌چرخند و رأی خود را به دیگری می‌دهند نیز طبیعی است، چرا که مردم می‌خواهند ببینند چه کسی کشور را به خوبی اداره می‌کنند و یا گاهی هم به این دلیل است که کاندیداها، حرف‌هایی می‌زنند و وعده‌هایی می دهند که خوشایند مردم است و به کاندیدایی رای می دهند اما وعده ها عملی نمی‌شود و مردم چرخش می کنند. این پدیده از سویی حاکی تعیین کننده بودن رای و نظر مردم امر مهم کشور است، از سوی دیگر نشاندهنده آن است که برخی مردم را فریب می دهند و مردم فریب می خورند.

رئیس حوزه علمیه امام رضا (ع) در ادامه خاطرنشان کرد: به هر حال، این نوع انتخابات نوعی همه پرسی مستقیم و بلاواسطه است.

وی گفت: گاه همه پرسی در برخی امور غیرمستقیم و بالواسطه است، وقتی در مجلس شورأی اسلامی باید 300 نفر انتخاب شوند و مردم به جمع و گروه و جریان خاصی قرار است رأی بدهند در اینجا همه‌پرسی با واسطه است، اما در عین حال، نمایندگان با رأی خود از طرف مردم، به قوانین رأی می‌دهند و در مجلس اگر حرفی زده شود موضع مردم قلمداد می‌شود.

آیت‌الله رشاد افزود: وقتی نمایندگان مجلس برای قانون‌گذاری در همه‌پرسی‌های درون مجلس شرکت می‌کنند، در واقع مردم به طور غیرمستقیم در قانون‌گذاری شرکت کرده‌اند و جامعه نیز نمی‌گوید هرچه قانون در کشور باشد باید برای آنها همه‌پرسی برگزار ‌کنیم چراکه چنین موضوعی، عملی و حتی متعارف و معقول نیست.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: لذا در اینجا با واسطه عمل می‌کنند، و البته روشن است که مردم باید تلاش کنند کسانی را انتخاب کنند که نتیجه اصلی را بگیرند، چراکه ممکن است نمایندگان در مجلس تصمیمی بگیرند درحالی‌که نظر مردم، مسأله دیگری بوده است، اما در مجموع نمی‌توان هر موضوعی را به همه‌پرسی و رفراندوم بگذاریم بلکه باید حسب مورد از شیوه‌های دیگری استفاده کنیم که عملی باشد.

وی عنوان کرد: بنابراین همه‌پرسی، تنها روش پی‌بردن به آرا و امیال افراد و آحاد جامعه نیست و فقط در موارد خاص که قانون مشخص کرده اتفاق می‌افتد و در هر موضوع و مسأله‌ای نمی‌توان همه‌پرسی برگزار کرد.

آیت‌الله رشاد اظهار داشت: یک بار با همه‌پرسی قانون اساسی تصویب شده است و بار دیگر با همه پرسی مواد و مواردی از آن با همه پرسی اصلاح شده؛ نمی‌توان قانون اساسی را دم به دم به همه‌پرسی گذاشت، در برخی از کشورها مانند انگلیس مدعی دموکراسی، نظام پادشاهی و سلطنتی حاکم است و حتی قانون اساسی ندارد، و عجوزه ای به عنان ملکه در رأس امور قرار داشته که 70 سال با هزینه هاب گزاف و بی خاصیت حکومت کرده‌، کسی از همه پرسی سخن نمی گوید ، اما همین عقب افتاده ها در بی بی سی فارسی برای ما نسخه می پیچند!!!

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: برخی کشورها مانند بعضی ممالک عربی منطقه، قانون اساسی ندارند، انتخابات ندارند، کشور را قرون وسطایی اداره می کنند، حتی زن ها را به مسجد راه نمی دهند و در مسائل سیاسی برای آنها هیچ حق و نقشی قائل نیستند، در حالی که در رسانه هایشان برای ایران نسخه می پیچند!!!

آقایی که دلداده و بسا سرسپرده همین حاکمان ضد زن باشد، اخیرا قیافه روشنفکری گرفته زن بی حجاب را وارد مسجد می کند و عکس و فیلم می گیرد و منتشر می کند تا بگوید من طرفدار آزادی زن هستم!!! این بسیار مضحک است.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: برای همه‌پرسی، روش‌های مختلفی وجود دارد، اما عده‌ای مسأله رفراندوم را پیراهن عثمان کرده‌اند و هر روز در این باره می‌نویسند، این رسم این شیوه سیاست‌مداری عقلانی تلقی نمی‌شود، اگر کسانی که سیاسی‌اند و می‌خواهند در مسائل سیاسی ورود کنند باید در این مسائل به طور علمی و منطقی و اساسی و منصفانه ورود کنند و مرتب ذهن جامعه را مشوش نکنند تا کشور در یک فضای آرام و معقول، مسیر طبیعی خودش را بپیماید.

وی خاطرنشان کرد: در میان فقها، کمتر کسی را سراغ داریم که موضوع جمهوریت را عنصر جوهری و رکن نظام اسلامی بدانند؛ اما رهبر انقلاب جمهوریت و مردمسالاری را عنصر جوهری و رکنی ساختار نظام اسلامی میدانند . در این موضوع حسب مباحث فقهی، امام خمینی(ره) یک رأی دارند و رهبر انقلاب رأی دیگری دارند.

آیت‌الله رشاد گفت: در آرای فقهی و فنی حضرت امام خمینی(ره) موضوعی نداریم که درباره جمهوریت و انتخاب بحث کرده باشند، اما رهبر انقلاب تصریح دارند جمهوریت عنصر جوهری و رکنی نظام است، در کشور ما نیز طبق قانون اساسی همه امور را به رأی می گذارند.

وی افزود: بعید می‌دانم در عالم جایی وجود داشته باشد که مانند کشور ما همه مسائل خطیر به رأی مردم گذاشته شود. در مرحلۀ تحقق نظام جمهوری اسلامی که در تاریخ بشر بی‌نظیر است 98.2 مردم به نظام جمهوری اسلامی ایران رأی دادند و اصل قانون اساسی نیز همه‌پرسی شد و حتی رهبری نیز با رأی مردم با واسطه انتخاب شد.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران تصریح کرد: جهت اداره شهرها و شهرداریها، قصبات و حتی روستاهای کوچک شورایی با رای مردم انتخاب می شود، اما در اینجا عده‌ای با بیان‌های مشوش و معوج و سوگیریهای غرض ورزانه و بیماردلانه دربارۀ کاربرد رفراندوم، ذهن مردم را تخریب می‌کنند.

آیت‌الله رشاد عنوان کرد: بسیاری از مسائلی که در جامعه مطرح می‌شود نیاز به تبیین دارد باید بدانیم جهاد تبیین، رسالت سنگینی برعهده طلاب، فضلا و علما می نهد .

وی تصریح کرد: ما در جنگ ترکیبی گسترده ای درگیریم اما قله این جنگ، شناختی است و دشمنان و دژخیمان در قالب جنگ شناختی، ذهن‌ها را تخریب و با شایعات، در جامعه بدبینی ایجاد می‌کنند.

رئیس و مؤسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خاطرنشان کرد: در اینجا دشمن توانست با فوت طبیعي دختری که دچار بیماری زمینه‌ای و پیشینی بوده چنین هجمه‌ای را علیه نظام و امنیت و ارزش‌ها صورت داد، اما در امریکا سالی دوهزار نفر با اسلحه گرم کشته می‌شوند و کسی صدایش در نمی‌آید. این یعنی ما در وظیفه جهاد تبیین دچار قصور بلکه مرتکب تقصیر هستیم.

 

ماه مبارک رمضان، فرصت مهمی برای مطالعات معنوی است

ماه مبارک رمضان، فرصت مهمی برای مطالعات معنوی است

آیت الله علی اکبر رشاد:

ایام تعطیل، فرصت مهمی در جهت تعلم، رشد علمی، تحصیل تقوای الهی و تهذیب نفس برای طلاب است/ ماه مبارک رمضان، فرصت مهمی برای مطالعات معنوی است

رئیس شورای حوزه‌های علمیه تهران: ایام تعطیل، فرصت مهمی در جهت تعلم، رشد علمی، تحصیل تقوای الهی و تهذیب نفس برای طلاب است.

آیت الله علی اکبر رشاد در جلسه 223 از درس خارج فقه القضا اظهار داشت: در آستانه تعطیلات سال جدید و حلول ماه مبارک رمضان قرار داریم، از این رو خطاب به طلاب جوان، مدرسین و روحانیت پیرامون استفاده از این تعطیلات، مطالبی را بیان می‌کنیم.

عضو شورای انقلاب فرهنگی افزود: به خصوص طلاب بدانند تعطیلات یک فرصت است و از تعطیلات باید به احسن الوجه در جهت تعلم و رشد علمی و تحصیل تقوای الهی و تهذیب نفس استفاده کنند.

وی تصریح کرد: بزرگان ما از ایام تعطیلات در طول سال و تعطیلات مناسبتی مانند محرم و رمضان و یا تابستان بهره‌ها می بردند و برخی از دروسی که نمی شد در طول سال آن را به شاگردان ارائه کنند، این دروس را  به برخی از خواص از شاگردان خود در ایام تعطیل ارائه می کردند.

آیت الله رشاد همچنین در مورد بهره‌گیری از فرصت‌های تعطیل به بهترین نحو بیان کرد: این علما برخی از کارهای علمی که به زمان بسیط و مبسوطی نیاز داشت و باید در آن تمرکز پیدا می کردند تا کار به سرانجام برسد و در خلال ایام تحصیلی میسور و میسر نبود، در ایام تعطیل انجام می‌دادند.

وی ادامه داد:همچنین برخی از امور بزرگ به مثابه مقدمه ایام تعطیل و از باب اینکه در ایام تعطیل از آن بهره می گرفتند در سفر و حضر انجام می‌دادند، مثلا نقل است صاحب جواهر یادداشت‌هایی از فقه داشت و در سفر همراه خود می برد تا از آن استفاده کند.

رئیس و موسسه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این باره عنوان کرد: اگر کتب و کتاب خانه را نمی شد حمل و نقل کرد، ایشان ابتدا به عنوان یادداشت‌برداری از ابواب فقهی، کارهای جواهر را انجام می داده است و اگر سفری پیش می آمد در سفر نیز این یادداشت‌ها را همراه خود حمل می‌کرد که بعدها به کار عظیمی چون دایره المعارف متقن و محکم و مباهات کردنی جَواهرُ الکَلام فی شَرحِ شَرایعِ الاسلام منتهی شد.

عضو شورای انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: عرض این است که ایام تعطیل فرصت مهمی است و بسیاری از امور و شئون ارزشمند علمی و معرفتی و معنوی که در ایام تحصیل به دلیل اشتغال روزمره درسی ممکن نمی‌شود را در ایام غیر درسی باید آن را انجام داد.

وی گفت: در حقیقت اگر تعلیم از طرف اساتید تعطیل است تعلیم از طرف طلاب تعطیل نیست و اگر تعلیم تعطیل باشد، احیانا تربیت و تزکیه و تهذیب نفس تعطیل نیست.

آیت الله رشاد افزود: تعطیل به معنای انبطال نیست و اگر درس را تعطیل کنیم به این معنا باشد که اوقات ما به انبطال و اتلاف بگذرد و عمر را تلف کنیم، در ایام تعطیل نیز می‌شود طلبه مطالعاتی که لازم است را انجام دهد و در حوزه‌های غیر درسی در این ایام به برنامه‌ریزی بپردازد.

وی اظهار داشت: در این ایام سال جدید که ده یا بیست روز تا یک ماه وقت و فرصت طلبه آزاد است و می‌تواند مطالب اساسی را مطالعه کند و در موضوعی تحقیق کند، نباید فرصت را از دست بدهد.

وی همچنین در این توصیه‌ها خطاب به طلاب افزود: طلبه می‌تواند در این ایام تعطیل و این فرصت به دست آمده به نگارش مقاله و رساله بپردازد و دروس را بازخوانی و مرور کند، وگرنه علم و مطالب فرار و فراموش شدنی است و در این باره از بزرگان نیز نقل شده وقتی پنج شنبه و جمعه تعطیل می شد و شنبه سر درس می آمدند بر مرور دروس و بازخوانی تاکید داشتند.

رئیس و موسسه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی عنوان کرد: اینکه چند روز تعطیل می‌شود به معنای اتلاف وقت نیست و اوقات مان را نباید به بیهودگی بگذرانیم، برعکس باید فرصت‌ها را مغتنم شمرد و کارهای لازم را که نیاز به وقت مبسوط و بسیط دارد انجام دهیم.

وی در خصوص ایام ماه مبارک رمضان نیز تصریح کرد: این ایام، فرصت مهمی برای مطالعات معنوی است، اگر کسی بنا بگذارد در ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن کند که انشالله همه ما مقید به آن هستیم به این سنت و رویه و از فضیلت این ماه باید استفاده کنیم.

آیت الله رشاد افزود: امسال ماه مبارک رمضان با ایام تعطیلات عید توام شده است و درست همان ایامی که تعطیلات رسمی شروع می شود، ماه مبارک رمضان نیز آغاز می‌گردد، بنا را بگذاریم از جمله کارهایی که در این ماه انجام دهیم، خاصه اگر موفق نیستیم به تبلیغ و عزیمت به مناطق دوردست برای تبلیغ و جهاد تبیین برویم در این فاصله یک ماه بر یک مطالعه معینی تمرکز کنیم .

وی در این خصوص بیان کرد: برای نمونه می شود ظرف یک ماه، یک دور به سرعت یک تفسیر را مطالعه کرد؛ اینکه بناست روزی مثلا یک جزء را تلاوت کنیم، این یک جزء را صرفا به تلاوت متن نپردازیم، بلکه با تدبر و مراجعه به تفسیر این آیات تلاوت شود.

رئیس حوزه علمیه امام رضا(ع) همچنین خاطرنشان کرد: اصولا بهتر است در تلاوت قرآن کریم از قران‌هایی بهره گرفت که همراه با تفاسیر است که در این زمینه قرآن‌های فشرده تفاسیر نیز وجود دارد که بسیار خلاصه است و می‌توان به آیات و تفاسیر مراجعه کرد.

وی اظهار داشت: می‌توان بنا را بگذاریم جوان‌هایی که خیلی تسلط بر مطالعه تفاسیر فنی و عربی ندارند از تفسیرهای روان و فارسی که وجود دارد، بهره بگیرند، از جمله تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی که ظاهرا خلاصه‌ای از آن تهیه شده است خود تفسیری نمونه برای جوانان مبتدی است و یا خلاصه‌های دیگر را مرور کنیم و یک دور قران را به همراه تفسیر بخوانیم؛چرا که اثر معرفتی و معنوی است و اثر وضعی روحی در انسان دارد.

آیت الله رشاد گفت:باید از فرصت ماه مبارک رمضان برای خودسازی و دگرسازی بهره‌برداری کنیم، رسول خدا تمام یک ماه رمضان را تقریبا طبق روایات و نقل تاریخی، کارهایشان را تعطیل و در ایامی که احیانا به حرام می رفتند ارتباطاتشان با جامعه قطع می کردند و در آن ایام بر عبادت مترکز می شدند.

وی افزود: شخصیت عظیمی چون رسول خدا زمانی که چنین موقعیتی و برنامه ای داشت، ارتباطات را کم می کردند و بر عبادت و تهجد و قیام شبانه و صیام روزانه تمرکز داشتند، ما که قطعا بسیار محاجیم از فرصت ماه رمضان برای خودسازی و برای دگرسازی استفاده کنیم، چرا که دگرسازی در خودسازی تاثیر دارد.

رئیس و موسسه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: خودسازی و دگرسازی به دو جهت اهمیت زیادی دارد، یکی اینکه آن چه خود به دیگران توصیه می کنیم فکر می کنیم خودمان نیز باید به آن عمل کنیم وگرنه اثری ندارد، علاوه بر اینکه وقتی در تهذیب دیگران می کوشیم، خدای متعال این عنایت را می‌کند که ما نیز متاثر شویم و از برکت این خدمت به دیگران ما را نیز برخوردار می‌نماید و احیانا در مقام تهذیب و تقوا پیشرفت می‌کنیم.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: ماه مبارک رمضان در حقیقت ماهی است که در آن، می‌توانیم برای یک سال توشه برگیریم بلکه برای یک عمر از این ماه باید استفاده کنیم و لیالی قدر برای این است که عمر خود را بلکه تاریخ مان را بسازیم.

آیت الله رشاد با بیان اینکه شب قدر، شب قدر و تقدیر است عنوان کرد: شب قدر برای تقدیر یک سال و یک عمر نیست، بلکه می توانیم در شبهای قدر، تقدیر تاریخ را از خدای متعال بخواهیم و خداوند تاریخ را به نفع مسلمانان رقم بزند و برای حل معضلات کشور و معضلات نظام و معضلات شیعه و جبهه مقاومت و حل معضلات امت مسلمان و مستضعفین در جهان دعا کنیم.

وی اظهار داشت: گاهی خدای متعال به دعای یک نفر یک تاریخ را به نحو دیگری رقم می‌زند، ما در قدرت و قوت و علل معنوی و باطنی اعتقاد داریم که الی البالطنی و الی المعنوی و الی الملکوتی از یک قدرت و قوت و تاثیر فوق العاده‌ای برخوردار است ومی شود که به یک دعا، یک مرتبه تاریخ چرخش کند، از این رو بیاییم دعا کنیم و با اولیای الهی انس داشته باشیم.

عضو شورای انقلاب فرهنگی تصریح کرد: فرصت فوق العاده ای است که طلاب و اساتید معزز از آن استفاده کنند و مردم عزیز و جوان‌ها از آن بهره بگیرند و جوانهایی که جبهه ها را اداره کردند و در مواقع خطر، سینه سپر می کنند و جوان هایی که در ایام خاص مانند ایام اعتکاف، سه روز در مسجد مستقر می‌شوند تا حظ ببرند، این جوان‌های عزیز بدانند شرف و ارزش ماه رمضان از همه ایام بالاتر است.

وی در مورد جایگاه ماه مبارک رمضان گفت: اگر بخواهند شب نیمه شعبان را تشبیه کنند می‌گویند مثل شب قدر است، یعنی اصل، شب قدر است، اینکه ما سه روز در مسجدی مستقر می شویم و اعتکاف می‌کنیم و روزه می گیریم، پس در این سی روز بلکه جایگاهی بالاتر است، جوان‌ها و مخصوصا طلاب از این فرصت استفاده کنند.

آیت الله رشاد افزود: وظیفه ذاتی و تکلیف ما اساتید و طلاب و روحانیون و تکلیف اصلی ما این است که خودساخته باشیم و دگر ساز باشیم و مردم را به اخلاق دعوت کنیم و خود نیز متخلق باشیم و دیگران را به تهذیب دعوت کنیم و خود مهذب باشیم و در تهذیب خود بکوشیم و معنویت جامعه را ارتقا بدهیم.

وی بیان کرد: امروز به شدت از جهت معنویت، احساس خلا می کنیم، آن چه در آشوبه‌های پاییزی رخ داد کاملا نشان داد که ما بیش از هر چیزی معذل فرهنگی داریم و در معضلات فرهنگی بیش از هر نقطه‌ای و هر حیثی معضل معنویت وجود دارد و باید برای ارتقای معنویت تلاش کرد.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه تهران عنوان کرد: از برکات و آثار جهاد تبیین که مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند ارتقای معنویت در جامعه است، جهاد تبیین یک تکلیف دینی و ملی برای همه طلاب است تا جامعه را آگاه کنیم، بسیاری از بدحجابی‌ها به دلیل عدم آگاهی از احکام دین و اثرات حجاب و عفاف است و باید در این باره جهاد تبیین صورت بگیرد.

وی تصریح کرد: طلاب و علما و مدرسین محترم باید از فرصت ماه رمضان استفاده کنند و حقایق را به مردم منتقل کنندف ما با یک جنگ ترکیبی در اغتشاشات مواجه بودیم که وجه اصلی و قوت آن، جنگ شناختی است، دشمنان بر ذهن مردم اثر می گذارند و نگرش ها را تغییر می دهند.

آیت الله رشاد تاکید کرد:مساله حجاب از ضروریات دین است و در این باره تردیدی وجود ندارد و آیات  روایات صریح قرآن کریم در این باره تاکید دارد و قطعا طلاب و روحانیت و حوزه‌های علمیه از مساله حجاب کوتاه نمی‌آیند.

وی گفت: بسیاری از همین جوانها، اعتقادات سالمی دارند و از روی جهل و ناآگاهی، چنین رویکردی پیدا کرده اند و ما وظیفه جهاد تبیین و آگاهی جامعه را داریم، اگر پیامدهای فرهنگی حجاب و عفاف تبیین شود و جوانان توجیه شوند که این پوشش و لباس، هویت ماست و ما نمی خواهیم تحت نفوذ فرهنگ بیگانه باشیم و حجاب، هویت و شخصیت زن و نماد عفت زن است بسیاری از همین بانوان کم حجاب نیز، حجاب را رعایت می کنند، اما باید طلاب و روحانیت بداند باید با منطق، روش های درست و با اخلاق  حالصانه و شجاعانه و در نظر گرفتن مصالح با این آسیب ها مواجه شویم.

 

سخنرانی آیت الله رشاد در دهمین اجلاسیه منطقه‌ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

سخنرانی آیت الله رشاد در دهمین اجلاسیه منطقه‌ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

نیاز مبرم به «نظریه فرهنگ مقاومتی»
سخنرانی آیت الله رشاد در دهمین اجلاسیه منطقه‌ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

به نقل از روابط عمومی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیت الله رشاد در نوبت صبح دهمین اجلاسیه منطقه‌ای جامعه مدرسین و علما و فضلای استان‌های تهران، البرز و سمنان که در مجتمع آموزشی فرهنگی آدینه تهران برگزار شد، از آمادگی مجموعه مدیریت حوزه علمیه تهران برای پیگیری مصوبات این اجلاسیه خبر داد.

وی در ادامه به دو مشکل اقتصاد و فرهنگ موجود در جامعه اشاره کرد و با یادآوری دیدگاه‌های عالمانه و دقیق رهبر معظم انقلاب درباره اقتصاد مقاومتی تاکید کرد که متاسفانه این نظریه و نگاه عالی چندان مورد توجه قرار نگرفت و به ویژه در دولت قبل تضییع شد و به نحو شایسته در دولت فعلی نیز مورد توجه نیست.

رشاد مشکلات اقتصادی کشور را دارای راهکار و قابل حل دانست و با تأکید بر لزوم توجه دولت به این راهکارها تصریح کرد: در عرصه فرهنگ نیز رهبر معظم انقلاب -مد ظله العالی- از همان زمان ریاست جمهوری‌شان ابتدا در قالب هشدار و انذار با عنوان تهاجم فرهنگی مطرح کردند و بعد از زعامت‌شان نیز در قالب‌های دیگر این هشدار را مطرح کردند و امروز نیز با عنوان جنگ ادارکی و شناختی این موضوع مطرح است.

وی با تاکید بر این که ما در عرصه فرهنگ به نظریه فرهنگ مقاومتی نیاز داریم، رها کردن جوانان در فضای مجازی را به مصلحت ندانست و گفت: رهبر معظم انقلاب اخیرا بر بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور تاکید دارند، ما در این زمینه مطالعاتی را آغاز کرده‌ایم و دیدگاه‌های محققانه را در اختیار مسؤولان قرار داده‌ایم.

رشاد بیان کرد: اگر بنا باشد فرهنگ مقاومتی تولید شود رکن مهم آن این است که ابتدا زیرساخت‌ها را درست کنیم، تا زمانی که باورهای غلط در جامعه وجود دارد و اذهان جامعه مشحون از مسائل غلط شده، این تحول اتفاق نخواهد افتاد.

وی تقابل و درگیری دو جبهه حق و باطل را همیشگی و تمام‌نشدنی خواند و با تأکید بر مدیریت‌پذیر بودن فرهنگ، تغییر نظام جاهلیت به اسلام توسط پیامبر گرامی اسلام -صلی الله علیه و آله- و سرنگونی رژیم ستمشاهی و برقراری نظام اسلامی را مؤید این نکته ارزیابی کرد.

رشاد با تأکید بر این که دشمنان با ابزارهای نوین سبک زندگی و تغییر باورهای جامعه را نشانه گرفته‌اند، دین‌بنیان بودن و درون‌خیز و برون‌گرایی را از مؤلفه‌های تحول فرهنگی جامعه دانست و یادآور شد: فرهنگ باید توسط حوزه در جامعه نهادینه شود، این کار باید توسط علما، بزرگان، شورای عالی و روحانیت انجام شود؛ تا زمانی که متن حوزه به عرصه نیاید این معضل حل نخواهد شد.

رئیس شورای عالی حوزه استان تهران در پایان پیشنهاد توسعه و امتداد شبکه‌ای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سراسر کشور را مطرح کرد و از شورای عالی جامعه مدرسین خواست در این زمینه تدابیری را اتخاذ کنند.

سيطره مجاز در ساحت هويت تاريخی

سيطره مجاز در ساحت هويت تاريخی

سيطرة مجاز در ساحت هويت تاريخي
نقدی بر اندیشه های سیدحسین نصر
بازنشر نوشتاری از آیت الله علی اکبر رشاد برگرفته از گفتار دوم کتاب معنا منهای معنا

أَفَمَن يَمْشِي مُكِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيّاً عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
سيطرة مجاز
روزي رنه‌گنون در توصيف احوال عالم جديد و نقد مدرنيته، و براي اشاره به تك‌ساحتي و نيز سطحي و ساختاري شدن حيات بشر معاصر، از تعبير «سيطرة كميت» استفاده‌ كرد و كتابي نيز بدين نام منتشر كرد. اگر اين تلقي و تعبير در آن روز، مي‌توانست توصيفي مناسب از هويت و هيأت جهان جديد به‌شمار آيد و خصلت بشر متجدد و خصوصيت فرهنگ مدرنيته را بازگو نمايد، امروز چنين تعبيرهايي هرگز نمي‌تواند تعريف و توصيف رسا و گويايي از جهان و انسان معاصر به دست دهد.
واژگونه‌نگري آدمي و باژگونه‌زيستي او، اينك بسي عميق‌تر و وسيع‌تر از آن است كه با چنين عبارت‌هايي توصيف تواند شد. سيطرة كميت، اينك تنها وجهي از وجوه منشور باژگونگي حيات و هستي آدمي است؛ آن چه انسان معاصر بدان مبتلا شده، «سيطرة مجاز» است؛ مرگ دغدغة حقيقت، بلكه گريز از حقيقت و قناعت به مجاز، آن هم مجازهاي گوناگون و تو در تو، درد عمدة بشر معاصر است.
عهد ما عهد سيطرة مجاز، و روزگار حقيقت‌انگاري مجازها در ساحت‌هاي گوناگون معرفت و معيشت بشري است؛ قلمرو فلسفه، معرفت‌شناسي، علم، الهيات، معنويت، اخلاق، ارزش‌ها، تاريخ، هويت، سياست، حقوق، اقتصاد، تجارت و معاملات، صنعت، هنر، ادبيات، تفسير و…، همه و همه، امروزه مجال و مجلاي سيطرة مجاز و به محاق افتادن حقيقت است.
بي آنكه من اكنون درصدد شرح و اثبات اين انگاره در يكان يكان ساحت‌هاي پيش‌گفته باشم، صرفاً به‌منظور تمهيد مقدمه براي بحثم كه نقد و تحليل سنت‌‌گرايي نصر است‌، كوتاه و گذرا و تنها از باب ارائة نمونه، مدعاي «سيطرة مجاز» را در پاره‌اي از ساحات معرفتي و معيشتي توضيح مي‌دهم و تفصيل مطلب را به موقع و محلي مناسب احاله مي‌كنم.
تاريخ فلسفه گواه آن است كه فلسفه در تقابل با جلوه‌هاي سفسطه كه به صورت‌هاي «شكاكيت»، «نسبيت‌باوري» و «هيچ‌انگاري» متجلي شده بود، ظهور كرد، اما اكنون غالب فلسفه‌ها صورتي نسبي‌انگار، يا شكاكانه و گاه حتي‌ هيچ‌انگارانه يافته است، و بدين‌سان عملاً فلسفه به ضد خود بدل شده، و آن چه فلسفه نيست، فلسفه نام گرفته است.
با تفكيك «نومن» از «فنومن» در فلسفة كانت، و طرح انگارة سهم‌گذاري تعيين كنندة مقولات مفروض وي‌ در تكون معرفت، و تن در دادن به پندارة تهافت چاره‌ناپذير ذهن و عين، امروز معرفت عيني و حقيقي ناممكن پنداشته شده، و مجازاً به «نامعرفت»، معرفت گفته مي‌شود! اين عويصه در نگرش نوكانتي‌ها، صد چندان برجسته‌تر شده است و اينك گويي دستيابي به معرفت حقيقت و معرفت حقيقي و طبعاً حقيقت معرفت، افسانه و اسطوره است!
روزگاري، به توصيف كاشف و قاطع از واقعِ مكشوفِ مقطوع، «علم» گفته مي‌شد، اما اينك برحسب نظرية شايع در فلسفة علم، «ابطال‌پذيري»، خصلت علم انگاشته شده است، و گويي علم كاشفِ قاطع ميسر نيست، و يا علم قاطع و پايا ديگر علم قلمداد نمي‌گردد!
الهيات كه منشأ ماورائي و ماهيت قدسي دارد، و چون داراي هويتي پيام‌واره مي‌باشد، هدايت مآل است، و طبعاً بايد گزاره‌هاي آن لاهوتي، واقعمند و واضح باشد تا هدايتگر بوده و داراي قابليت تعلق ايمان باشد؛ در عصر ما گاه به مفاهيم فاقد جوهر قدسي و احياناً ايهام‌آلود و فهم‌ناپذير تحويل شده، در مقام سخن گفتن از دين نيز، تعبيرهاي مبهمي چون «تعلق به امر قدسي» به كار مي‌رود، امر قدسي تعريف‌ناشده يا تعريف‌ناپذير؛ كه طبعاً نمي‌تواند متعلق ايمان قرارگيرد، زيرا كه ايمان از آگاهي بر مي‌خيزد، و بايد بر نوعي شناخت استوار باشد، و گاه دين به هر نظام‌وارة عقيدتي و ايدئولوژيك ـ حتي و هر چند الحادي همچون ماركسيسم ـ اطلاق مي‌شود، و گهگاه الهيات تا حد احساسات و حالات روانشناختي سطحي و صوري غير معرفتي تنزيل مي‌يابد! بلكه گاه تا حد توهمات و خوشايندهاي فاقد واقعيت سقوط مي‌كند، تا آن جا كه چيزي به نام «الهيات ناواقع‌گرا» مجال‌ بروز و ابراز مي‌يابد!
كما اينكه معنويت به رضامندي و شكوفايي روانشناختي فروكاسته مي‌شود! و به قول فرانسيس بيكن: «ملكوت انسان جديد زميني مي‌گردد»، و عرفان به «تجربة» ديني تعبير و تجربة ديني نيز به هر حالت و حركتي، هر چند ماليخوليايي و توهم‌آميز، تحويل مي‌شود!
اخلاق تا حد مجموعة آداب و هنجارها تنزيل مي‌گردد، آداب و هنجارها نيز به حد پسند و ناپسند ناپايدار آدميان و تابع عرف و عادت‌ها كه قهراً نسبي و متطوّر است، تنزل مي‌يابد!
انسان جديد در حصار «من»هاي مجازي
اسف‌انگيزتر از اين‌ها اينكه انسان معاصر، در هجوم و حصار «من»‌هاي مجعول و مصنوعي بي‌شمار، «من حقيقي» خويش را گم كرده، دچار«خويش ديگر‌انگاري»هاي تو در تو و گونه‌گون شده است؛ برخي انسان‌ها و اقوام، منِ تكويني، منِ جنسيتي، منِ تاريخي، منِ بومي و ملي، منِ سياسي، و… خود را ترك كرده، در مَن‌هاي عاريتي و مجازي زندگي مي‌گذرانند.
در عهد ما، اومانيسم با طرح انگارة «انسانِ خود بنياد»، بشر معاصر را دچار توهم «خود خدا‌انگاري» ساخت، و بدين‌سان آدمي هويت خويش را در جغرافياي هستي باخت، و بيگانه از هستي و هستي‌بخش، در ورطة هبوط گرفتار آمد، و غافل از اينكه خلق در پيوند با خالقش معني مي‌شود، و انسان در نسبت با ديگر هستمندان، و در جايگاه حقيقي خويش هويت مي‌يابد، و لاجرم به هستي و هويتي كاذب و مجازي قانع شد! و چنين بود كه «خود گم‌كردگي هستاني» درد بزرگ بشر شد.
«خود‌شيء‌پنداري»، از ابتلائات شايع بشر روزگار ما است. ماشيني شدن زندگي، به ماشينيزم و «ماشين شدگي» آدمي انجاميده است؛ انسان به جزئي از زنجيرة پيچيدة تبديل و توليد بدل شده، و تا حد يكي از بي شمار پيچ و مهره‌هاي پيچيده و بي‌مِهر فرايند حيات معاصر تنزل كرده است! جان آدمي مغفول و منسي، و جسم او مسلط و مقدم داشته شده، و در عوض در كالبد ماشين، جان فرضي دميده ‌شده آن‌سان كه با او معاملة زندگان و خردمندان مي‌شود تا جايي كه اخيراً «انسان‌شدگي» ماشين به طور جد رخ نموده، و زودا كه انسانِ خليفة خدا و خالق ماشين، كه حق، جهان را مسخر او خواسته بود، و خود نيز سوداي تسخير طبيعت در سر مي‌پرورد، مقهور مطلق ماشين‌هاي انسان‌واره گردد!
اليناسيون و «خويش‌ديگر‌انگاري تاريخي» كه لاجرم خود گم‌كردگي ملي آحاد و اقوام را نتيجه مي‌دهد، وجه ديگر «هويت باختگي» بشر امروز به‌ويژه در جهان سوم است؛ توضيح اينكه: ادوار و عهود تاريخي فرهنگي «ميانه»، «مدرن»، و «فرامدرن»، كه جزء هويت تاريخي اقوامي از بني‌آدم در اقليم‌هاي خاصي از جهان بوده است، و طبعاً آن ادوار هرگز در حيات ديگر ملل و مناطق واقع نشده است و جزء هويت آنان نمي‌تواند به شمار آيد، بي هيچ مبنا و منطقي، مبنا و منطق تحليل تبيين حيات و هويت، پيشينه و كنونه و پسينة آن ملل و مناطق قرار مي‌گيرد. ملل اين مناطق نيز با حس «خويش ديگر‌انگاري»، طوطي‌وش، در پس آينه نشسته‌، اين ‌القائات را تكرار مي‌كنند، و كلاغ‌آسا به تقليد «ملل از ما بهتر انگاشته شده» مي‌پردازند و بي آن كه رفتار كبكانه را فراگرفته باشند، مشي كلاغانه را نيز فراموش مي‌كنند! يعني، «خود» خويش را از دست داده، خودِ عاريتي جديد نيز بر قامت آنان چالاك نمي‌افتد، در اين ميان دچار هويتي مشوش و مبهم گشته، چيزي جز «بي‌هويتي» فرا چنگ نمي‌آورند! غافل از اينكه شرق، شرق است و، غرب، غرب؛ شرق، مشرق عالم است و مطلع ديانت و معنويت، و غرب، مغرب عالم است و غروبگاه دين و معنا. شرقيان و خاصه مسلمانان مي‌توانند و مي‌بايد به پيشينه و حتي كنونة خود مباهات كنند، و آتية خويش را نيز بر گذشتة خود بنا نهند، و در يك كلمه: بايد «خود» باشند و خود را باشند.
شرقيان را همين رو سپيدي بس كه به يمن ديانت و معنويت، هرگز قرون سياه را تجربه نكردند، و غربيان را اين بس كه در كارنامه‌شان انگيزيسيون قرون وسطي و سكولاريزاسيون قرون اُخري ثبت است، و دريغ است كه شرقيان با انتساب و انتماء تصنعي ادوار تاريخي مغرب زمين به خويش، خود را هم‌عنان غربيانِ رو به غروب كنند، و وزر و وبال آنان را به ذمه گيرند!
فمنيسم افراطي، با «زنْ‌مردْ‌انگاري» و انكار ارزش شئون و نقش‌هاي زنانه، ناخودآگاه به تحقير تلويحي انوثت پرداخته و ناخواسته به برتري مردانگي بر زنانگي اذعان داشته، و با تلقين هويت جنسي استعاري و اعتباري، هويت طبيعي و حقيقي را از زنان بازستانده است؛ اكنون نه تنها زنان را از دستيابي به منزلت متعالي «زن بودن» و شأن شايان «همسري» با مردان، و برخورداري از لذت طبيعي و فطري «مادري» بازداشته است، بلكه با ابرام بر ارزش‌هاي استعاري و اصرار بر خواسته‌هاي ضد فطري و غيرطبيعي، علاوه بر آن كه آنان را دچار «هويت‌پريشي» كرده است، از دسترسي به حداقل حقوق طبيعي انساني‌شان نيز محروم ساخته است! زنِ فمنيسم‌زدة معاصر، اينك در برهوت حيرت ميان هويت مردانه يافتن و ماهيت زنانه داشتن، سر‌گردان است، و با هويتي «من درآوردي» و مجعول، دست به گريبان مي‌باشد! و چنان كه هموسكسواليسم نيز مردان مبتلا را دچار حس كاذب «خودْ زن‌انگاري» كرده، آنان را به موجود‌اتي حقير و منفور تبديل نموده و در برهوت حياتي ننگين و باژگون رها ساخته است.
در عرصة سياست نيز، دموكراسي حزبي كه الگوي غالب دولت‌هاي مدعي دموكراسي جهان است، با فرو كاستن نقش اعضا و هواداران احزاب تا حد سياهي لشگر در رقابت‌هاي حزبي، «خودِ» آن‌ها را به صحنه گردانان سياست واگذار كرده و عملاً توده‌ها را از اعمال ارادة سياسي مستقيم و مستقل محروم نموده است. در اين جوامع اين اقليت حاكمة حزبي است كه، به جاي هواداران مي‌انديشد و برمي‌گزيند؛ تصميم مي‌سازد و تصميم مي‌گيرد! رﺃس هرم حزب (بي‌آنكه قاعدة سازمان حزبي، حتي آگاه باشد و در سود و زيان داد و ستد‌هاي بينا حزبي، شريك باشد) تنها با لحاظ منافع و مصالح جمع محدود و معدود خود با رقباي سياسي خويش، زد و بند و، معامله و مصالحه مي‌كند! توده‌ها نيز سر در پيلة «من حزبي» ديگر ساخته و خيالين خويش، تصور مي‌كنند در صحنة سرنوشت، حضور دارند و در ساحت سياست ذي نقش و ذي سهم‌اند! آنان بسيار جدي در لشگركشي‌هاي سياسي و منازعات حزبي مشاركت مي‌كنند، و در همه‌پرسي‌ها و انتخاب‌ها نيز آرايي را در صندوق‌ها مي‌ريزند كه ديگران پيش‌تر در صندوق‌هاي مغز ايشان ريخته‌اند!
با خيالي صلحشان و جنگشان وز خيالي نـامشـان و نـنـگشـان!
در عالم اقتصاد و وادي تجارت هم اوضاع جز اين نيست؛ در حوزة فن و ادب و زبان و هنر نيز احوال چنين است؛ و قِس علي هذا ساير ساحت‌هاي و عرصه‌هاي حيات انسان معاصر.
چنان كه معروض افتاد: شرح و بسط اين نظر يا نظريه را به فرصتي ديگر موكول مي‌كنم.
نماد سيطرة مجاز در هويت تاريخي
اين گفتار، در مقام ارزيابي سنت‌گرايي و برخي سنت‌گرايان، خاصه مسلمانان سـنت‌گـرا، در چـارچـوب انـگـارة «سيطرة مجاز» است؛ و در اينجا بر مباني و مواضع سنت‌گراي شناختة ايراني جناب آقاي دكتر سيد حسين نصر انگشت تأكيد نهاده مي‌شود.
يكي از جلوه‌هاي سيطرة مجاز در ساحت هويت تاريخي، سنت‌گرايي برخي شرقيان و معنويت‌ورزي پاره‌اي از مسلمانان است ـ البته به طرز و طريقة خاصي كه زيبندة غربياني است كه از دسترسي به ديانت وحياني مصون از تحريف محروم‌اند، و در چنبرة ماديت مدرن گرفتار؛ ـ اينان بي آن كه تفطن كنند كه سرگذشت و سرنوشت ما شرقيان به غربيان نمي‌ماند، و از اين رو ما مشرقيان و مسلمانان همچون فرنگيان، محتاج و مجبور به طي طريق سنت‌گرايي نيستيم، «سوراخ دعا گم كرده»، به‌دور از هويت حقيقي تاريخي خويش، از سنت‌گرايي و معنويت‌ورزي فراديني دم مي‌زنند!
بركسي پوشيده نيست كه ظروف و زمينه‌هايي همچون موارد زير:
1. نارسايي‌ها و ناراستي‌هاي مسيحيت، (كه ناشي از انقضاي دورة حجيت صورت منزّل آن، و نيز دستكاري‌ها و دستبردهاي صورت بسته در صورت محقق مسيحيت است.)
2. بر آفتاب افتادن پوچي وعده‌هاي ايدئولوژي‌هاي مادي و مدرن؛
3. بستوهي و خستگي مردم مغرب زمين از ظلم و ظلمت ماديت معاصر؛
4. و بالاتر از همة اين‌ها، انگيزة رقيب‌تراشي قدرت‌هاي مسلط معاصر براي معنويت حقيقي (يعني اسلام) كه گرايش نسل تشنة معنا بدان، سخت آنان را به هراس افكنده است، و پاره‌اي عوامل ديگر، موجب ترويج و رواج مسلك‌ها و مشرب‌هاي گوناگون نو و كهنة شرقي و غربي در جهان به‌ويژه ديار فرنگ شده است؛ و اين همه هرگز و هرگز در دنياي شرق و در جهان اسلامي، خاصه در عالم تشيع معنا و مبنا ندارد.
از سرماية ثمين تشيع علوي و اسلام ناب، غفلت كردن، و چونان يك غربي گرفتارِ فقر معنوي، صلاي سنت‌گرايي سر دادن، و مردمان را به معنويت‌ورزي التقاطي فرا خواندن، از سوي يك مسلمان شيعي ايراني ـ هر چند دلسوزانه ـ خود نوعي غرب‌زدگي و هويت گم‌كردگي است؛ مشي و مدعاي امثال دكتر سيد حسين نصر مصداق چنين پديده‌اي است، از اين رو موضع من نسبت به نصر، موضعي نقادانه است، و البته نقد يك كس يا گروه، يك گفته يا گفتمان، هرگز به معني انكار صفايا و مزاياي آن كس و گروه، گفته و گفتمان نيست.
بنده، ناقد توأماً متجددان و سنت‌گرايان ايراني، و نيز منتقد گفتمان‌هاي تجددگرا و سنتي در دين‌پژوهي ايراني و اسلامي، هر دو هستم، از اين رو با نقد سنت‌گرايي در مقام دفاع از تجدد، و با نقادي سنتي‌انديشي در صدد حمايت از اصلاح‌گرايي ديني، نبوده‌ام و نيستم.
جناب نصر، علي‌الادعا تجددستيز است، اما قطعاً غرب‌ستيز نيست، اما چگونه مي‌توان مغرب و مدرنيته را از هم جدا انگاشت؟ او مي‌گويد:
با انتقاد از آن چه، از چشم‌انداز سنتي خطاي محض و آشكار محسوب مي‌شود، مي‌كوشيم كه از «سنت طلايي غرب» دفاع كرده و بار ديگر حكمت خالده‌اي را احيا نماييم كه هم جاودان و هم جهاني است.
و نيز گفته است:
تا آن جا كه به زبان‌هاي سنتي مربوط مي‌شود، به دلايلي كه پيش‌تر آمد اين زبان‌ها داراي اصطلاحي كه دقيقاً با Tradition هماهنگ باشد نيستند. اصطلاحات اساسي مانند «دارما» در آيين هندوي ـ بودايي، «دين» در اسلام، و «تائو» در آيين تائويي، و از اين قبيل وجود دارند كه به طور تفكيك‌ناپذيري به معناي اصطلاح tradition مربوط مي‌شوند اما عيناً با آن يكي نيستند.
پس بنا‌ست با نقد تجدد غربي، احياي سنت طلايي غرب حاصل آيد، و سنت، معادل شناخته‌اي در زبان‌هاي سنتي ندارد، و در عين اينكه با هيچ يك از عناوين در اديان و دين‌واره‌ها ـ از جمله عنوان «دين» در اسلام ـ برابر نيست (سنت همان دين نيست) سنت، مجموعة اصول و حقايق فرا تاريخي، فرا اقليمي، فرا اقوامي و فرا ادياني است كه در همة دين‌ها و دين گونه‌ها يافت مي‌شود، و به نظر او هدف نهايي در سنت و معنويت، «چه سخن از خدا در ميان باشد و چه از نيروانا، يكي است.!»
مي‌توان از جناب نصر پرسيد: آيا نزاع سنت ـ مدرنيته، يك مسألة اسلامي ايراني است يا يك معضل اروپايي ـ آمريكايي؟ ظاهراً اين موضوع اصالتاً، يك مسألة ايراني و جهان اسلامي نيست؛ جهان اسلام و ايران، هرگز نه مدرنيته را تجربه كرده است، نه پست مدرنيته را، و نه سنت ـ با تلقي فرنگي‌اش ـ را آزموده، و نه براي مواجهه با تجدد، محتاج سنت‌گرايي با تلقي «شووان ـ كومارا سوامي» است. دنياي اسلام با برخورداري از ديانت غني و قويمي چون اسلام، و با بهره‌مندي از حكمت و معرفت محتشم و مغتنمي چون ميراث بازمانده از حكماي بزرگ خويش، هرگز حاجتمند طرح و ترويج مقولة مبهم و مشوشي به نام «سنت» نيست.
دوره‌هاي تاريخي ـ فرهنگي اقليم‌ها و اقوام، واقعيت‌هاي پديد آمده و سپري شده در ظروف خاص و مختص حيات آن‌ها است؛ نه مي‌توان آن‌ها را از صفحة هويت آنان زدود و سترد، نه مي‌توان براي غير آنان اين دوره‌ها را وضع و جعل كرد! تعميم ادعايي و ادوار حيات فرنگ به جوامع ديگر، از نوعي ذهنيت جبري‌گراي تاريخي حكايت مي‌كند. روزگاري ماركسيست‌ها پيامبرانه و پيشگويانه، مسير همة جهان را مشخص كرده، ادوار و عهود جهان‌شمول استثنا‌ناپذيري را مفروض داشته بودند كه همة عالم لاجرم بايد از دالان آن (دالان «ماركس ـ انگلس انگاشته») عبور كنند! آن‌ها ادعا مي‌كردند در صفحة شطرنج جهان، تكليف تاريخي همة نقاط گيتي را مشخص كرده‌اند و براي انقلاب سوسياليستي در نقاط مختلف نيز تاريخ تعيين مي‌كردند و مي‌گفتند: مي‌دانند در هر نقطه از جهان چه زماني انقلاب سوسياليستي رخ خواهد داد، و سرانجام چه زماني كمونيسم نهايي محقق خواهد شد! در حالي كه براي انقلاب سوسياليستي و ماركسيستي در فرانسه و انگلستان تاريخ قريب‌الوقوعي تعيين كرده بودند، ناگهان انقلاب سوسياليستي از روسيه آغاز شد، و زردهاي سرخ، راديكال‌ترين انقلاب ماركسيستي را برپا كردند، اما در انگلستان و فرانسه هيچ وقت بويي از ماركسيسم استشمام نشد.
ليبراليسم و ماركسيسم دو جريان از يك جبهه، و دو شاخه از يك تنه بودند. اين دو گفتمان از يك بستر فرهنگي برخاسته بودند، نزاع بين ليبراليسم و ماركسيسم، نزاع خانوادگي بود، ماركسيسم يك پديدة شرقي نبود. تقسيم جهان به بلوك شرق و غرب، تقسيم غرب به مشرق ِ غرب و مغربِ غرب بود. به تعبير علامة شهيد مرتضي مطهري، ليبراليسم و ماركسيسم «دو تيغة يك قيچي بودند»، كه در ريشه به هم پيوند خورده و در شاخه نيز با هم در يك تعامل تاريخي «متنازع‌نما»، و چه بسا «تباني شده»، در داد و ستد بودند. از اين رو آن گاه كه تاريخ مصرف ايدئولوژي ماركسيسم منقضي شد و به صف‌بندي كاذب و جنگ زرگري بين دو قطب غربي نياز نبود، يا چون رقيب جدي و حقيقي همچون اسلام انقلابي به صحنة رقابت با غرب پا نهاد، ماركسيسم غربي را به سرعت و سهولت و سادگي چيدن يك خيمه برچيدند، و بدين‌سان بساط اين خيمه‌شب‌بازي تاريخي برافتاد! از اين رو انسان احساس مي‌كند ارادة واحدي اين دو جريان به ظاهر متعارض را اداره مي‌كرده كه در يك مقطع خاص و تحت تأثير عزم همان اراده، اين چنين ساده، بلوك غربي ماركسيسم ور افتاد. از جمله قرائن صدق اين گمانه نيز برچيده نشدن كمونيسم در بلوك شرقي است!
سنت، مدرنيته و پسا مدرنيته نيز سه نسل فرهنگي از يك تيره و تبار‌اند، و با هم نسبت طولي خانوادگي دارند. تجددگرايي جزء هويت ملل مناطقي است كه مدرنيته بخشي از تاريخ حقيقي آن‌ها است، و پسامدرن، پديده و دوره‌اي تاريخي است كه در پي مدرنيته و در همان سرزميني كه مدرنيته در آن تحقق يافته است، محقق مي‌شود. به تصنع نمي‌توان ادوار تاريخي را جابه‌جا كرد؛ تاريخ چندان در اختيار ما نيست. من نمي‌خواهم اهميت نقش ‌اعجاز آميز ارادة بشري را در تحولات اجتماعي و تطور تاريخ انكار كنم، يا تأثير دوره‌هاي تاريخي غرب بر شرق و بالعكس را نفي كنم؛ بلكه من از سويي به قاعده‌پذيري و فلسفه‌مندي تاريخ قائلم و از ديگر سو به نقش عزم و ارادة آدمي، به مثابة خليفة خدا، ايمان دارم. آدمي مي‌تواند تاريخ را تغيير بدهد، اما نمي‌تواند تاريخ واقع شده در اقليمي را به صورت تصنعي به اقليمي ديگر منتقل كند. از اين منظر، نزاع سنت‌گرايان با مدرنيست‌ها يك نزاع خانوادگي است و طبعاً بايد خانگي هم بماند. دامنه‌اي كه در لبه‌هاي طيف سنت‌گرايي و مدرنيزم غربي در نقاط ديگر جهان (در غير زاد بوم، زيستگاه و اقليم فرهنگي ادوار سنت‌ و مدرنيته) جريان دارد، جريان‌هاي تبعي و حركت‌هاي تصنعي قلمداد مي‌شوند.
چنين نيست كه همة بشريت از جمله مسلمانان، يا بايد مدرن باشند يا سنت‌گرا. افراد و گفتمان‌هاي بسياري در جهان هستند كه نه مدرن‌اند و نه سنت‌گرا. لهذا حمله و هجمه به مدرنيته با دفاع از سنت‌گرايي ملازم نيست، و حمله به سنت‌گرايي هم با تجددگرايي ملازم نيست. جريان‌هاي فكري و متفكران همة نقاط جهان مجبور نيستند يا از مدرنيسم دفاع كنند يا از سنت‌گرا‌يي. در دنياي اسلام و در شرق، گفتمان‌هاي ديگري جريان دارد كه نه در جرگة مدرنيزم به‌شمار مي‌آيند و نه در زمرة هواداران سنت‌گرايي قرار مي‌گيرند.
معنويت عقيم
سيد حسين نصر، آنگاه كه به عنوان يك ايراني مسلمانِ شيعه، از سنت‌گرايي دم مي‌زند، و شرقيان و مسلمانان را به سنت‌گرايي مي‌خواند، دچار نوعي «خويش ديگر‌انگاري» شده است، و بر اين اساس، شخصيت و تفكر نصر در چارچوب تئوري سيطرة مجاز قابل تحليل مي‌شود. او شخصيت و هويت تاريخي خويش را گم كرده است و در بستر تاريخي عاريتي و مجازي زندگي مي‌كند. سنت، راه سوم ميان ديانت محض و الحاد مطلق است، سنت اگر الحادستيز هم باشد، همان ديانت نيست، تعبير«تشيعِ صفوي» دكتر شريعتي، هر چند از جهاتي محل تأمل است، اما در جاي خود تعبير معناداري است و در بحث فعلي ما نيز از گويايي و رسايي خاصي برخوردار است و مي‌تواند در توصيف حيثيت و ذهنيت جناب نصر به كار رود! تشيع نصر، اسلاميت و معنويت بي‌خطرِ نصيحت‌وار، ديانت شعرگونه و دين‌داري شاعرانه، و اسلام موازي با اسلام ناب است، و چنين تشيعي، همچون سنت‌گرايي و‌ي، گره از كار فرو بستة بشر نخواهد گشود! چنين اسلامي، اسلام علوي نيست. اسلام علي؛ اسلام حماسه و عرفان و دين جهاد و معنويت توأم است. معنويتي كه آقاي نصر آن را ترويج مي‌كند، معنويتي عقيم و خنثي است؛ معنويتي مشوش، در آميخته با مجموعه‌اي از تعبيرها و تصورات گنگ و مبهم و گاهي ضد و نقيض؛ باطن‌گرايي بي‌خطر، و معنويت‌ورزي بي‌ثمر، هرگز نمي‌تواند پناهگاهي در قبال آثار سوء مدرنيزم قلمداد شود و نقش سنگري را ايفا كند كه از جايگاه و پايگاه آن بتوان به ستيز با تجددگرايي و غرب‌زدگي پرداخت.
اگر سنت‌گرايي و معنويت‌ورزي منظور نظر جناب نصر، معنويتي زايا و پويا، رهايي‌بخش و شفابخش بود، در ابتدا و دست‌كم بايد شخص وي را نجات مي‌داد.
آقاي نصر مي‌گويد: مدرن‌ها نمي‌توانند متون مقدس و معنويتِ حكمت خالده را ادراك كنند و درست مي‌گويد؛ اما گنون و شووان هم نمي‌توانند بفهمند كه اسلامِ محمدي _علوي چيست؛ و آن‌ها قهراً نمي‌توانند رهبر فكري ـ معنوي ما شيعيان و ايرانيان قلمداد شوند. گنون، شووان، كومارا سوامي، بوكهارت، مارتين لينگر، ماركو پاليس، آلدوس هاكسلي، نورث، بورن، و… هريك در جايگاه تاريخي و بستر بومي و فضاي فرهنگي خاص خود، چه بسا محق شمرده شوند، و بسا سنت‌گرايي بتواند در بستر فرهنگي و تاريخي غرب مسيحي و براي مردم ماديت زده، مدرنيته‌ گَزيده، و باطنْ باختة آن ديار، جاذب و دلپذير و شايد تا حدي نافع و چاره‌ساز هم باشد، اما براي ما شرقيان و مسلمانان، هرگز!
فلتات و فترات سنت‌گرايي
اين گفتار در مقام نقد ماهوي و محتوايي سنت‌گرايي نيست، اما صرفاً از باب اشاره به نمونه‌اي از فترات و فلتات آن، در قالب چند پرسش، برخي نكته‌ها را مطرح مي‌كنم:
يك. برجسته‌ترين انگارة سنت‌گرايي «شووان ـ نصر»، انگارة وحدت متعالي اديان ـ البته به قرائت خودشان ـ است، اما با توجه به تنوع متعارض و متناقض اديان و دين‌واره‌ها، آيا چنين فرضيه‌اي وجه ممكن دارد؟ چسان مي‌توان مسالك مختلفي را كه در اصولي‌ترين باورها (مانند مبدأ و معاد، جهان‌شناسي و انسان‌شناسي) با هم دچار اختلاف فرو ناكاستني‌اند، كنار هم نشاند، و از آن‌ها محور مشترك و جوهر جامعي اخذ كرد؟ مثلاً آيا دين‌واره‌هاي غير متفطن به مبدأ با دين‌گونه‌هاي متفطن اما منكر آن؛ و اين دو، با اديان و اشباه اديان معتقد، و معتقدان چند خدايي و تك خدايي، همچنين خداباوران نامتشخص‌انگار، و مبدأمداران متشخص باور و…، قابل جمع‌اند؟ و اين مسالك با اين همه تهافت و تخالفِ عميق و آشكار چگونه مي‌توانند فرايند و برايند واحدي داشته باشند؟ پس چنين انگاره‌اي مبتلا و يا دست‌كم به قبول اجتماع و ارتفاع نقيضين متهم است.
دو. ميان اسلام و سنت‌گرايي، چه نسبتي برقرار است؟ عام و خاص مطلق؟ عام و خاص من‌وجه؟ تساوي؟ يا تباين؟ بنا به تصريح آقاي نصر، نسبت آن‌ها نسبت تساوي و تباين نيست؛ اما اگر عموم و خصوص است، كدام عام است و كدام خاص؟ اگر اسلام عام است، چه حاجت به سنت! «چون كه صد آمد نود هم نزد ماست»!، و به‌رغم قول به كمال، جامعيت و جاودانگي اسلام، ديگر سنت‌گرايي چه توجيهي دارد؟ و اگر سنت عام است، آن چيست كه سنت واجد آن است اما اسلام، فاقد آن؟ و آيا اين فقدان، نقص يا عيب ديانت خاتم قلمداد نمي‌شود؟
وانگهي با تهافت‌ها و تفاوت‌هاي سنت‌گرايي با اسلام چه بايد كرد؟ مثلاً اسلامِ قائل به حقانيت حصري يا شمولي خويش، و مصر بر بطلان مطلق يا نسبي اديان ديگر، با كثرت‌گرايي سنت‌باورانه و واحد‌انگاري استعلايي اديان و دين‌واره‌ها، چه‌سان همنشين تواند شد؟ و همچنين عقيده به مبدأ واحد متشخص، با امر قدسي مبهم مشتمل بر متشخص‌انگاري مبدأ و نامتشخص پنداري آن چگونه قابل جمع خواهد بود؟
سه. اين عنصر مشترك مبهم و مجهول موسوم به «سنت» چيست كه چونان ماهيت ساريه در همة دين‌ها و دين‌سان‌ها، عرفان‌ها و عرفان‌سان‌هاي متهافت و متعارض، منطوي و مندرج است؟ آيا اعتقاد به تكثر‌گرايي ديني، ناخودآگاه با اذعان به حقانيت و حجيت همة مسالك معنوي و معنوي‌نما ملازم نيست؟ و آيا قبول هر دو ديدگاهِ تشخص و عدم تشخص مبدأ، به معني فرضي و اعتباري‌انگاري مبدأ ـ تعالي عما يصفون ـ نخواهد بود؟ و آيا اين به مفهوم رويگرداندن از عقلانيت برهاني و تن در دادن به اجتماع نقيضين، و به‌نحوي تنفس در محيط عقلانيت نسبي و مدرن نمي‌باشد؟
چهار. از مشكلات اساسي سنت‌گرايي، كلي‌گويي و مبهم‌سرايي پيشاهنگان اين گفتمان است. امر قدسي چيست؟ امر متعالي كدام است؟ معرفت قدسي چيست؟ هسته و گوهر اديان اگر باطن‌گرايي و باطن‌ورزي است و همين براي نجات و نجاح بشر كافي است، پس ساير آموزه‌ها به چه كار مي‌آيند؟ چرا مبدأ دين حق يا مبادي اديان ـ علي‌الاطلاق ـ چنين پيرايه‌هايي (پوسته و صدف) را بر دين يا اديان بسته‌اند؟ آيا آن‌ها مفيد و لازم‌اند يا نامفيد و زايد؟ آيا مي‌توان دين‌ها را كه هريك كل منسجم‌اند، تجزيه كرد؟ تبعيض و تجزيه و سپس جامع‌گيري از آن‌ها آيا موجب تحريف و التقاط در دين‌ها (در همة دين‌ها) نمي‌گردد؟ ملاك جوهريت و عرضيت چيست؟ اگر مبدأ اديان و عرفان‌ها يكي است، چرا مبدأ متعال، انبيا و عارفان متعدد بر انگيخت و دستورها و آموزه‌هاي متعارض آموخت؟ اگر در پي هم آمدن اديان، سير تكاملي داشته و با لحاظ تفاوت شرايط ادوار حيات نسل‌هاي آدمي، صورت بسته است، اينك آيا همة آن‌ها به كار بشريت خواهند آمد؟ و اصولاً آيا احياي سنت ميسر است؟ اگر در ظرف تاريخي جديد به احياي آن دست بزنيم، همان خواهند شد كه بود؟
ارائة انگاره‌هايي چون «وحدت استعلالي اديان»، و توجيه «پلوراليسم معنوي»، از سوي سنت‌گرايان، نشانة تأثر آن‌ها از ارزش‌ها و آرمان‌هاي مدرنيسم است! به نظر مي‌رسد: «سنت‌گرايي» حضرات، بازي در زمين مدرنيته و در چارچوب قواعد بازي موضوعه از سوي متجددان است، و سنت‌گرايان ناخواسته و ناخودآگاه، خود، دچار نوعي غرب‌زدگي‌اند؛ و نيز اشكالات و مشكلات سنت‌گرايي كم از مسائل و معضلات تجدد‌گرايي نيست، اميد مي‌برم كه در فرصتي مناسب، توفيق بحث و بسط اين نكته دست دهد؛ ان‌شاءالله.

 

پیام تسلیت آیت الله رشاد در پی درگذشت آیت‌الله سید محمدصادق روحانی

پیام تسلیت آیت الله رشاد در پی درگذشت آیت‌الله سید محمدصادق روحانی

رییس شورای حوزه علمیه استان تهران در این پیام تاکید کرده است که: « از آن مرحوم، که همه‌ی عمر خویش را مصروف تدریس و تحقیق، تربیت نفوس و تعلیم طلاب کرد، آثار مکتوب ارزشمندی در فقه و اصول، از جمله زبدة الأصول و فقه الصادق، بیادگار مانده است».

متن پیام آیت الله رشاد بشرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم.

إنّا لِلّه و إنّا إلیه راجعون

خبر درگذشت فقیه بزرگوار، آیت‌الله حاج سید محمدصادق روحاني (قدّس سرّه)، مایه‌ی تالّم گردید. از آن مرحوم، که همه‌ی عمر خویش را مصروف تدریس و تحقیق، تربیت نفوس و تعلیم طلاب کرد، آثار مکتوب ارزشمندی در فقه و اصول، از جمله زبدة الأصول و فقه الصادق، بیادگار مانده است.

این‌جانب این ضایعه‌ی مولمه را، به محضر مبارک حضرت بقیّت الله (ارواحنا له الفداء)، رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظلّه) و سایر مراجع تقلید (دامت برکاتهم)، بیت عرق روحاني و شاگردان و ارادتمندان آن فقیه فقید، تسلیت عرض کرده، از بارگاه بلند باری برای او رفعت رتبت، و برای وابستگان و دلبستگان آن مرحوم صبر و اجر مسئلت می‌کنم. حشره الله مع اولیائه و اسکنه فسیح جنانه.

 

                                                                                                               علی‌اکبر رشـاد

۲۶، ۹، ۱۴۰۱

 

اعمال فنون زیست‌فناورانه در حوزه درمان و پرسش هایی که در آن مطرح است

اعمال فنون زیست‌فناورانه در حوزه درمان و پرسش هایی که در آن مطرح است

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

در ذیل فصل دهم گفته شد آیا می‌توانیم فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه را در حوزه طب الصحة و بهداشت و درمان وارد کنیم یا خیر؟ گفته شد که پرسش‌های عمده‌ای که ذیل این عنوان قابل طرح هستند و باید در خلال بحث و بررسی به پاسخ آن‌ها پرداخته شود عبارتند از:

پرسش اول: آیا اصولاً استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو طب الصحة فی الجمله جایز است یا نه؟ جواب داده شد که قائل به جواز اجمالی هستیم به مثابه حکم اولی و ۵ دلیل نیز برای مبنای خود اقامه کردیم.

پرسش دوم: آیا به مثابه یک احتمال می‌توان از حرمت واردکردن فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در قلمرو بهداشت و درمان دفاع کرد؟ بسا بعضی به مثابه حکم اولی قائل به حرمت باشند که ورود زیست‌فناوری در قلمرو بهداشت و درمان به حکم اولی و فی حد نفسه جائز نیست؛ اما ما با سه دلیل به عدم حرمت مطلق و فی حد نفسه قائل شدیم؛ قواعدی که بیان کرده‌اندحرمت فی حد نفسه را اثبات نمی‌کنند بلکه دلالت دارند که در شرایط و ظروفی ممکن است قائل به منع شویم؛ مثلاً می‌توان به قاعده لاضرر تمسک کرد اما نه برای اثبات «حرمت مطلقِ فی حد نفسه زیست‌فناوری در قلمرو بهداشت و درمان» بلکه در مواقعی که ضرر معتئٌ‌به و معتنی بهی اگر متوجه شود حکم چیست. بنابراین دلالت بر جواز دارد نه حرمت علی الاطلاق.

پرسش سوم: آیا اعمال و استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه به حکم ثانوی نیز قابل اثبات است؟ [جواز به حکم اولی و فی حد نفسه را با ۵ دلیل اثبات کردیم] می‌توان در مواردی اثبات کرد که به حکم ثانوی اعمال فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در طب الصحة جایز است. در جواب از این پرسش سوم قطعاً موارد بسیاری وجود دارد که به حکم ثانوی می‌توان قائل به جواز شد اما وقتی به حکم اولی، جواز اجمالی را اثبات کردیم دیگر نیاز به بحث از جواز به حکم ثانوی نخواهیم داشت؛ گرچه می‌توان در مواردی به حکم ثانوی نیز جواز را اثبات کرد مانند مواردی که به حکم اولی یک فرآیند زیست‌فناورانه را جایز ندانیم اما بر اساس ضرورت و اضطرار که به شدت مورد ابتلاء است و یک ضرورت عمده مربوط به بشر، مربوط به امت، مربوط به فرد اقتضاء می‌کند چنین فرآیند و فنی را به کار ببندیم؛ البته آن‌جا نوبت به بحث از جواز به حکم ثانوی می‌رسد و در محل خود باید بحث و بررسی شود.

پرسش چهارم: آیا اصل در حکم ثانوی حرمت است یا جواز؟ ذیل این عنوان و این پرسش محوری می‌توان پرسش‌های فرعی گوناگونی را مطرح کرد. پرسش اصلی {الحرمه بالحکم الثانوی} است. فروعی که ذیل این پرسش به مثابه پرسش‌های فرعی قابل طرح هستند:

ما اگر فرآیندی از فنون زیست‌فناورانه را در قلمرو صحت به کار ببندیم که موجب هلاک خواهد شد، حکم چیست؟

آیا استخدام فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در طب الصحة جایز است حتی اگر منجر به ضرر قطعی معتدٌ به بشود؟

اگر اعمال فنون و فرآیندهای زیست‌فناورانه در یک عمل پزشکی و در یک رفتار درمانی منتهی به اضرار معتدٌبهِ به غیر شود جایز است؟ شخصی معالجه می‌شود اما بر او آثاری مترتب است که مضر به حال غیر است. آیا چنین چیزی مجاز است؟

اگر فنی و فرآیند زیست‌فناورانه‌ای را اعمال کنیم که احتمال ضرر محتمل معتدٌبه داشته باشد آیا مجاز هستیم یا نه؟

احتمال ضرر گاه نسبت به خود فرد است و گاه احتمال اضرار به غیر است که آیا در آن صورت نیز مجاز هستیم یا حرام به حکم ثانوی است؟

.می‌دانیم مثلاً مطالعه روی ژنوم انسانی به انکشاف اسرار بیشماری راجع به آن فرد یا قومی که ژنوم آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد منتهی می‌شود و اگر این مطالعه و اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه در زمینه ژنوم انسانی موجب افشاء اسرار افراد بشود حکم قضیه چیست؟ آیا حرمت ثانوی متوجه این فعل نمی‌شود؟

اگر اعمال فرآیندهای زیست‌فناورانه صورت پذیرد و بر اثر آن شرایطی به وجود آید که ضرورتاً کفار بر اسرار مسلمین اشراف پیدا می‌کنند و بر اثر این اشراف ممکن است بر اوضاع مسلمین مستولی شوند در این صورت حکم قضیه چیست؟ آیا حرمت ثانوی متوجه این فعالیت و اعمال این فرآیند نمی‌شود؟

اگر اعمال نوعی از فنّ زیست‌فناورانه در قلمرو پزشکی مستلزم حرام باشد در حالی که استخدام این فنون به حد ضرورت نرسیده است مثلاً لازمه آن فنّ خدشه بر حفظ فروج است بدون آن که ضرورت و اضطراری باشد. در این فرض آیا مجاز به اعمال فرآیندهای زیستفناورانه هستیم؟

کاربست فرآیندهای زیست‌فناورانه در مقام کار درمانی، موجب ازاله حیات از موجود زنده دیگری به غیر حق بشود آیا مجاز هستیم؟ ما در زمینه احترام «حیات» و «حرمت» و «حریم روح» قواعدی داریم هرچند کمتر به این نوع از مباحث در فقه پرداخته شده اما کما بیش در خلال بعضی از ابواب به آن اشاره شده و بعضی از أعاظم شبهه قاعده‌ای را مانند قاعده {حرمة الروح یا إحترام الروح} مطرح کردند.

به نظر می‌رسدجایز نیست و اگر چنین باشد این قاعده مانع است بر اینکه بی‌ضرورت و اضطرار اقدام به إزاله حیات از حیّ محترمی شود؛ چنان‌که در حکم صلات و صوم مسافر تقریباً اجماع یا فتوای مشهور این است که اگر کسی به قصد شکار سفر کند هرچند هشت یا هشتاد فرسخ نیز مسافت طی کند باید نمازش را تمام بخواند. چرا؟ چون به قصد إزاله حیات از حیوانی که دارای نفس است این راه را طی کرده است.

آیا انجام فعالیت‌های آزمایشگاهی روی حیوان مطلقاً جایز است یا نه؟ در هر حال حدود و قیودی وجود دارد که اگر شرایط محقق نباشد آزمایش بر روی بعضی حیوانات جایز نیست (بر خلاف بعضی مدعیان امروزی تمدن و حقوق بشر که متأسفانه چنین آزمایش‌ها را روی بعضی مردم مناطق آفریقایی و کشورهای جهان سومی پیاده می‌کنند). ممکن است کسی ادعا کند حرمت اولی دارد؛ برای نقض حرمت دلیل لازم داریم.

اگر استخدام و کاربست فعالیت‌های زیست‌فناورانه ولو در حوزه طب الصحة باعث واردشدن نقص و عیب بر موجودات زنده شود حکم این مسئله چیست؟ آیا مُجاز هستیم یا محدود؟ و اگر هم به حکم اولی و ابتدایی مُجاز باشیم به حکم ثانوی مجاز نیستیم؟

اگر نقص و عیبی بر موجود زنده‌ای بر اثر آزمایش و بر اثر اعمال فرآیندها و فنون زیست‌فناورانه وارد شد آیا مکلف به معالجه آن موجود زنده هستیم؟ آیا پزشک و زیست‌شناس مُجاز است موش آزمایشگاهی را به سرطان مبتلا کند و به حال خود رها کند یا نمی‌توانیم چنین کاری را انجام دهیم؟

این‌ها پاره‌ای از مثال‌های طرح‌شده در این قسمت بود؛ یعنی در همه این موارد پرسش از این است که آیا به حکم ثانوی چنین فعالیت‌هایی حرام است و مُجاز نیست و ادله این ادعا چیست. بسا بتوان بر اساس تبیین‌ها و با تمسک به قواعدی که به بعضی از آن‌ها در آخر جلسه گذشته اشاره کردیم و فقط در حد نام‌بردن به آن‌ها اشاره کردیم بتوان حرمت ثانوی را برای فعالیت‌های زیست‌فناورانه اثبات کرد.

پیام آیت الله رشاد خطاب به سیاسیون، روحانیون، اساتید حوزه و دانشگاه، و جوانان انقلابی، در پی حوادث اخیر.

پیام آیت الله رشاد خطاب به سیاسیون، روحانیون، اساتید حوزه و دانشگاه، و جوانان انقلابی، در پی حوادث اخیر.

حضرات سیاستمدار! آقایان روحانی! و جوانان انقلابی!

پیام آیت الله رشاد خطاب به سیاسیون، روحانیون، اساتید حوزه و دانشگاه، و جوانان انقلابی، در پی حوادث اخیر.

در این پیام آمده است: بی‌شک باید این ماجرا (درگذشت بانوی جوان در پایگاه پلیس) «با دقت و سرعت»، بررسی و حقيقت امر روشن گردد، و در «صورت احراز قصور یا تقصیر»، ضمن اعلام صریح و اعلان سریع، «طبق قانون و شرع» با عامل یا عاملان این حادثه «برخورد قاطع» صورت بپذیرد.

این استاد خارج فقه و اصول حوزه تاکید کرده است: حجاب یک «قانون شرعي و رسمي» است، نباید با صدور بیانیه، و آشوب و اغتشاش و قانون‌شکني «با قانون مقابله کرد». و اگر قانون، بد اجرا شده باشد، باید روش را اصلاح کرد و اصل قانون را نباید زیر سؤال برد. همچنین وی تصریح کرده است: چشم به «اشارات ولي امر» بدوزید و سراپا گوش به «فرمان رهبر عزیزمان» باشید. »

رییس شورای حوزه علمیه تهران در این پیام، به قوه‌ی قضائیّه، نهادهای فرهنگي و دیني، علمای بلاد، حوزه‌های علمیه، دانشگاهها، اساتید حوزه و دانشگاه، طلاب و دانشجویان، و جوانان انقلابی، توصیه‌ها یا تقاضاهایی را مطرح کرده است.

متن پیام بشرح زیر است:

بسم الله الرّحمن الرّحیم.

إنّا لِلّه و إنّا إلیه راجعون

۱ـ «حادثه‌ی تلخ» درگذشت یک بانوی جوان بر اثر ایست قلبی در پایگاه پلیس، «عواطف آحاد جامعه‌ی ما» را عمیقا متاثر ساخت، و بی‌شک باید این ماجرا «با دقت و سرعت»، بررسی و حقيقت امر روشن گردد، و در «صورت احراز قصور یا تقصیر»، ضمن اعلام صریح و اعلان سریع، «طبق قانون و شرع» با عامل یا عاملان این حادثه «برخورد قاطع» صورت بپذیرد.

۲ـ در پي این واقعه‌، در خلال چند روز اخیر، از سوی برخی «اشخاص»، «گروه‌های اجتماعی»، «جناح‌های سیاسی»، «جریان‌های معاند» و «دولت‌های متخاصم» رفتارهایی بروز کرد که «محل تامّل» جدي، و «درخور تذکّر» و «مایه‌ی اعتبار» است.

۳ـ حساب « دشمنان برون‌مرزی » انقلاب، نظام، دین و مکتب، و « اذناب داخلي آنان » روشن بود؛ «د شمن دشمن است »، از او جز « خصومت و خیانت » توقع نباید برد؛ دشمن همواره در پي فرصت برای ضربه‌زدن به «کیان و توان» ماست؛ همیشه درکار « دسیسه و دست‌اندازی » است، و هماره در صدد « دغل و دروغزني » است؛ او گاه از «کاه» «کوه» می‌سازد و گاه نیز «همه‌چیز» را «هیچ‌چیز» جلوه می‌هد، اما: «دوستان» چرا در این واقعه «دشمن‌سان» سخن گفتند و «دشمن‌پسند» عمل می‌کنند!

۴ـ این بسی جای شگفتي است که: برخی «سیاستمداران»، چرا با دشمنان و دژخیمانی همچون: « مشاور امنیت ملي آمریکای غدار »، « وزارت خارجه‌ی رژیم جعلی اسرائیل » (که اولین جايي بود که با دست‌پاچگي در واقعه موضع گرفت)، « سلطنت‌طلبان متحجّر»، «سازمان منافقین» (که دست‌های پلیدشان تا مِرفق به خون پاک هفده‌هزار تن از پاکترین فرزندان انقلاب و امام آغشته است)، و دیگر «گروهک‌های تروریستي» و «شبکه‌های رسانه‌ای معاند» همندا و همصدا شدند؟.

حضرات آقایان !

آیا توجه ندارید : در شرائطی که طبقاتی از جامعه از مضایق معیشتي «حاصل از تحریمها»، تحولات جهاني «ناشی از جنگ اوکراین»، و احیانا «سوء مدیریت برخي مسؤولان» رنج می‌برند، و «نهاد جامعه ملتهب است»، نباید احساسات آحاد آن را تحریک کرد ؟، تا آنکه ان شاء الله کشور عزیزمان از این تنگه‌‌ها و تنگنا‌های بسلامت گذر کند؟

حضرات!

آیا نمی‌دانستید: در روزهایی که تلاش مسؤولین ذی‌ربط، برای «پیش‌برد مذاکرات رفع تحریم»، در شرف نتیجه‌بخشی است، نباید دشمن و طرف‌های بهانه‌جوی روند مذاکرات را به «آسیب‌پذیری درونی نظام» امیدوار ساخت؟

آقایان!                                                                  

آیا شما درک نکردید که: در اوج حماسه‌ای که با «حضور دهها میلیونی پیروان اهل بیت» (سلام الله علیهم) در طریق الحسین (ع)، عالم متوجه مکتب سیدالشهدا (ع) شده است، نباید با «اظهارات ناصواب و غیرمستند»، «دست‌آورد این حماسه‌ی عظیم» را به باد داد؟ اگر به فضل الاهی و عنایت سالار شهیدان، «دشمنان و دست‌نشاندگان»، قبل از این حماسه‌ی عظیم «با غوغا و غائله‌ در عراق» نتوانستند مانع وقوع آن بشوند، شما در اوج «وقوع پیروزمندانه‌ی آن»، نباید کام آفرینندگان این «حماسه‌ی سترگ» را تلخ می‌کردید؟.

حضرات سیاستمدار!

آیا شما توجه ندارید که: درست در ایامی که با پیوستن کشورمان به «پیمان بزرگ شانکهای»، بخشی  از تحریمهای جبارانه‌ی غرب غدار و آمریکای جنایتکار «درشرف خنثی شدن» است، نباید این «موفقیت تاریخي» را با «حاشیه‌سازی» پیرامون یک اتفاق ـ هرچند تلخ ـ تحت الشعاع قرار دهید؟

حضرات آقایان!

آیا شما نمی‌دانید که: در آستانه‌ی «سفر رییس‌جمهور» برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل، و بهره‌گیری از این بلندگوی جهاني آماده می‌شود، و «باید مظلومیت و مطالبات ملت» را با قوت و قدرت در آن‌جا فریاد کند، نباید موضع کشور را در «میدان دیپلماسی» تضعیف کرد؟

۵ـ شگفت‌آورتر آنکه : چرا برخی روحانیون، در این حادثه «دچار واکنش عجولانه» و موضع‌گیری‌های غیر اصولي گشتند و به صدور «رای بی‌ مبنا و منطق» دست زدند ؟

آقایان روحاني!

چگونه در امری که هنوز «هیچ تحقیقی صورت نداده‌اید»؟ «هیچ سندي دال بر قصور و تقصیر» عامل یا عاملان آن در اختیار نداشتید و از تحقق موضوع مطمئن نبودید، با دستپاچگي «بیانیه صادر کردید» و باصطلاح «قضاوت شرعی کردید»؟ و نیروی حافظ امنیت کشور، بلکه «اصل نظام را متهم و محکوم کردید»؟

شما استحضار دارید که: «تهمت زدن و افترا بستن» به هرکس و هرگروهي حرام و جرم است، تهمت و افترا به یک جماعت خادم و یک نظام مقدس، «حرمت مضاعف» دارد و «جرم شدیدتر» بشمار مي‌رود. و اگر احیانا در آینده اثبات شود کسی در این واقعه مقصر نبوده، امروز در «قبال قانون»، فردا در «مقابل تاریخ»، و در قیامت در «محضر الاهي» باید پاسخگو باشیم؟

حضرات آقایان!

اگر عمل شما در این مورد از سر «احساس مسؤولیت شرعی و ملي» و به «انگیزه‌ی دفاع از حقوق مظلوم» بویژه بانوان است، چرا در قبال دهها مورد مشابه مسلم «سکوت کردید» و بیانیه‌ صادر نکردید؟ و «نظر باصطلاح شرعی» ندادید؟

حضرات سیاستمدار! و آقایان اهل علم!

اگر با این هجمه‌ی حجیم، «نهاد حافظ نظم و امنیت» (هرچند در کنار خدمات عظیم و با ایثارها و شهيددادن‌هایش، از برخی نفرات آن خطايي سرزده باشد ـ که باید طبق قانون با خاطیان برخورد شود ـ) «تضعیف گردد»، آیا خانه‌ها و خانواده‌های من و شما امنیت خواهند داشت؟ و «جامعه و کشور امن خواهد ماند»؟

آقایان !

نمی‌بینید این «رفتارهای نسنجیده و نیاندیشیده‌» به کجا ‌انجاميد و می‌انجامد؟، دشمن از آب گل آلود آشکارا ماهی «براندازی» می‌گیرد و «هنجارشکني» می‌کند، به «اصل انقلاب و اساس نظام» حمله‌ور شده، و مشتي عنصر ناآگاه و شرور، شعار «گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است» سر می‌دهند؟، «قرآن می‌سوزانند؟»، «پرچم‌های عزای سیدالشهدا را آتش می‌زنند»، «مسجد و مزار امامزاده به آتش می‌کشند؟»، «حجاب از سر زنان عفیف برمي‌دارند؟»، «مامور حافظ امنیت را زنده رنده می‌سوزانند؟»، «پرچم ایران عزیز را آتش می‌زنند»، «خسارت میلیاردی به اموال عمومي و بیت المال وارد می کنند؟»، و …؛ «فأین تذهبون»؟

حضرات آقایان!

آیا اکنون نباید بخاطر این رفتار نسنجیده و نیاندیشیده و خسارتبار، «در مقابل شرع و قانون پاسخگو باشید»؟ و آیا نباید تا دیرنشده، « برای جبران رفتار خطاآمیز خود اقدام کنید»؟ و آیا می‌دانید که مسؤولیت عواقب ناگوار «تحریک جوانان ناآگاه»، و «تشدید تنش و تلاطم» در جامعه، و «آتش تهیه ریختن برای اقدامات افراد شرور»، بر عهده‌ی کسان و گروههایی است که مرتکب کنش‌های زمینه‌ساز هنجارشکنانه و ویرانگر می‌شوند ؟.

آقایان!

حجاب یک «قانون شرعي و رسمي» است، نباید با صدور بیانیه، و آشوب و اغتشاش و قانون‌شکني «با قانون مقابله کرد». و اگر قانون، بد اجرا شده باشد (علی فرض)، باید روش را اصلاح کرد و اصل قانون را نباید زیر سؤال برد؛ اصلاح نیز باید از طرق قانونی و با طی فرایند مقرر صورت بپذیرد، و الا به تعبیر رایج «سنگ روی سنگ بند نمی شود»؛ کما این‌که مدت مدیدی است «اصلاحات روشی کنش نهادهای نظام» در حوزه‌ی عفاف و حجاب و امنیت اخلاقي در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی در حال بررسی است و اکنون «در شرف نهایی شدن است» و طبعا بزودی از سوی ریاست محترم این شورا به دستگاههای مسؤول ابلاغ خواهدشد.

و علی اي حال: آیا شما می‌پندارید: «اگر از واجب شرعی حجاب صرف نظر کنید»، مطالبات دشمن تمام می‌شود؟ و اگر به «برداشتن حجاب حداقلي» تن دردهید، افراد بدخواه و بداندیش که اکنون دست به‌آشوب و اغتشاش زده‌اند، بدین حد قانع خواهند شد؟ هرگز و هیهات: « وَ لَنْ‌تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ، قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى، وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لَانَصِيرٍ » (البقره:۱۲۰)

بنده به عنوان «طلبه‌ی کف حوزه» از سوی ارکان حوزه‌ی عظیم و عریق عاصمه، ضمن ابراز تاسف از وقایع رخ داده، این‌جا با کمال تواضع «چند توصیه و تقاضا» را معروض می‌دارم:

یک) قوه‌ی قضائیّه که نهاد اصلي «مقابله با فساد اقتصادی و اداری»، «اقامه‌ی عدل»، «استقرار امنیت»، «استیفای حقوق مستحقین» و «فریادرسی مظلومین» است، بی‌درنگ و با قاطعیت مضاعف وارد عمل شود و همزمان و تواما با: « فساد اقتصادی و اداری» و «آسیب‌زنندگان امنیت کشور» و «متجاوزان حقوق عامه» مقابله کند و مجرمان هر سه عرصه را در ملأ عام و طبق شرع و قانون مجازات نماید، تا جامعه «احساس عدالت و امنیت» کند.

چنان که در مناسبت دیگری عرض کرده‌ام: به دلیل آنکه «اختلاس از اموال عمومی»، از «عوامل گوناگون مشدده‌ی جرم» برخوردار است ( «هنگفت بودن مبالغ» مورد اختلاس، «کثرت مالکان و ذی‌نفعان»، «سوء استفاده از موقعیت» حکومتي، «فریب دادن مقامات مافوق»، «سلب اعتماد عمومی» از نظام، «تضعیف دولت دیني»، و …) و در مواردي مصداق جرم «فساد في الارض» قلمداد می‌شود، باید مرتکبان آن به «اشد مجازات» محکوم بشوند .

دو) به عنوان یک تن از هزار مسؤول شؤون فکری و فرهنگی کشور، صادقانه «اذعان می‌کنم»: دریغا و فسوسا که انذار‌های سی ساله‌ی رهبری فطن و فرهیخته انقلاب (دام ظلّه)، در مورد خطرات و مخاطرات «تهاجم فرهنگي»، «شبیخون فرهنگي»، «ناتوی فرهنگي»، «جنگ نرم»، «جنگ روایت‌ها» (جنگ شناختي)، «جهاد تبیین»، و اینک: «فرهنگ مقاومتي»؛ «آن‌سان که باید و شاید»، از سوی ما مسؤولان ذی‌ربط و ذی‌دخل «جدی گرفته نشده است»، و اکنون «خطرات و خسارتهای» این تعلل و تساهل در حال بروز و ظهور است. لهذا اکنون باید «نهادهای فرهنگي و دیني» که غالبا در انجام وظائف سازماني و صنفي، در عرصه‌های مختلف، از جمله امر حجاب و عفاف، «دچار قصور یا تقصیر» بوده‌اند، بدون فوت وقت، «با تدبیر و تلاش درخور و فراخور»، به «جبران مافات» همت ورزند.

سه) به عنوان طلبه‌ي کوچکي از طلاب حوزه، از «متولیان محترم شؤون حوزه‌های» مقدسه‌ی شیعه (صانها الله عن الحدثان) استدعا می‌کنم: برای «تولید محتوای» غني و تاثیرگذار و «دانش‌افزايي و مهارت‌آموزی فضلا و طلاب» عزیز برای خدمت فرهنگي و دینی در عرصه‌ی مختلف « بیش از پیش» اهتمام فرمایند.

چهار) علمای اعلام بلاد و ائمه‌ی محترم جمعه و جماعت، با اقشار مختلف، «خاصه جوانان»، همچنان و همچنان و همچنان «پدرانه رفتار فرمایند». «روحانیت پژواک ندای مظلومیت مردم» و پناه «ستمدیدگان بی‌پناه» است؛ ما طلاب و دانش‌آموختگان حوزه، در عین اینکه در «صف اول دفاع از انقلاب و نظام حاضریم»، حق نداریم «سرمایه‌های تاریخي قویم و گران‌سنگ بازمانده از سلف صالح، مانند «اعتماد عمومی به روحانیت» را به پای «ندانم‌کاریها» و «سوء مدیریت» برخی «مدیران ناصالح» بریزیم.

پنج) نهادهای متولي امور دانشگاهي، مسؤولان و اساتید بزرگوار دانشگاهها، به «جایگاه رکنی» و نقش تعیین‌کننده‌ی نظام دانشگاهي کشور در «تولید دانش و تعلیم نسل جوان» تفطن لازم دارند، اما شایسته است بیش و پیش از «تعلیم» به «تربیت اخلاقی و فکری شاگردان جوان» خود اهتمام فرمایند؛ آنچه اکنون در دانشگاهها بین برخی جوانان خودنمایی می‌کند «ضعف فرهگی و رفتاری» است؛ این نقطه‌ی نفوذ باید مسدود شود.

شش) اساتید حوزه و دانشگاه، طلاب، دانشجویان و جوانان فرهیخته و انقلابي، بیش از پیش به پیگیری «حکم شرعي» صادرشده از ناحیه‌ی زعیم حکیم امت (دام ظله الوارف) درباره‌ی «جهاد تبیین» اهتمام ورزند. آنک در دوره‌ی دفاع مقدس (جنگ نظامی) ایثارگران و شهیدان «تکلیف خویش را باحسن وجه» صورت دادند و آن «پیروزی عظیم»  را به ملت هدیه کردند؛ و اینک در این برهه‌ی خطیر، که دوره‌ی «جهاد کبیر» است، نوبت ما اصحاب دانشگاه و حوزه است که در «جنگ روایت‌ها» (جنگ شناختي)، «جهاد تبیین»، و «فرهنگ مقاومتي» فتح المبین دیگری را رقم بزنیم.

حاجت به ذکر نیست که: آنچه عرض ‌شد، هرگز به معنی نادیده انگاشتن خدمات و حسنات بی‌شمار قوه‌ی قضائیّه، نهادهای فرهنگي و دیني، علمای بلاد، حوزه‌های علمیه، دانشگاهها، اساتید حوزه و دانشگاه، طلاب و دانشجویان، طي دهه‌های گذشته‌ نیست.

هفت) کلامی نیز با عموم مردم شریف و باوفای کشور عزیزمان ایران اسلامی عرض می‌کنم: «گره همه‌ی مشکلات و موانع» در طول بیش از چهاردهه‌ی گذشته، هماره به «سرانگشت حضور و همت آحاد مردم» گشوده شده است، اکنون نیز چنین خواهدبود. روز جمعه فردا در سراسر کشور، از سوی نهادهای مسؤول، راهپیمايي اعلام شده است، انتظار می‌رود مانند همیشه با شور و نشاط برآمده از شعور انقلابی و ملي در این همآيي سیاسی برای اتمام حجت با هنجارشکنان و توهین‌کنندگان به مقدسات دینی و ملی، و اخطار به جریانهای وابسته و خائن، شرکت فرمایند.

هشت) در پایان فروتنانه و پدرانه «چند توصیه‌ی ویژه‌» دارم به جوانان انقلابي و جان بر کف حاضر در صحنه‌های دفاع از دین، انقلاب، نظام و کشور:

اوّلاً: فتنه‌ای دیگر در شرف وقوع است، مراقب باشید در «فضای مه‌آلود فتنه»، راه را گم نکنید، مواظب باشید دشمن غدار و اذناب طرار او با «شعبده‌ی رسانه‌ای» و «فنون جنگ شناختي»، جای «جلاد و شهید» را عوض نکنند و «چاه» را «راه» ننمایانند، لهذا چشم به «اشارات ولي امر» بدوزید و سراپا گوش به «فرمان رهبر عزیزمان» باشید.

ثانیاً: بدانید: نظام و نهادهای مسؤول کشور از قدرت و اقتدار لازم برای حفظ امنیت و ثبات برخوردارند، نظام مقتدر اسلامی آن «بیدی نیست که بدین بادهای ناموزون بلرزد»، این‌بار نیز مانند همیشه، دشمن «عرض خود می‌برد و زحمت ما می‌دارد».

ثالثاً: جوانان عزیز که در صحنه حاضرید، مراقب باشید از حدود اخلاق، شرع و قانون و مصالح ملی خارج نشوید. بدانید همان‌گونه که تعلل و تفریط غلط و ناصواب است، تندی و افراط نیز نادرست و نارواست.

رابعاً: در این برهه (و البته همیشه) باید مراقب «اولیّت‌ها» و «عدم جایگزینی مسائل اصلی با فرعی» باشید. و تاکید می‌کنم: امروز باید خیل عظیم جبهه‌ی نیروهای انقلابي و وفاداران صادق نظام اسلامی، همگی از هر جناح‌ و جریانی «در صف واحد به مصاف دشمن» بروند. مباد در «غلیان غوغا و غائله»، به جای مقابله با دشمن اصلي، به «مقابله‌ی برادر با برادر» گرفتار شویم. و السلام علی من اتّبع الهدی.

علی اکبر رشاد

۳۱، ۶، ۴۰۱ ش، مطابق ۲۶ صفر ۱۴۴۴ق

پیام تسلیت آیت الله رشاد در پی ارتحال مؤسس حوزه فیروزکوه آیت‌الله حاج سید عنایت الله دریاباری

پیام تسلیت آیت الله رشاد در پی ارتحال مؤسس حوزه فیروزکوه آیت‌الله حاج سید عنایت الله دریاباری

رییس شورای حوزه علمیه استان تهران در این پیام تاکید کرده است که: از جمله خدمات ماندگار آن عالم مجاهد احداث مجموعه‌ی حوزه علمیه امام صادق(ع) روستای دارالسیاده وشتان فیروزکوه بود که با همت بلند او و تحمل مشقات بسیار به ثمر نشست.
متن پیام آیت الله رشاد بشرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
إنّا لِلّه و إنّا إلیه راجعون
خبر ارتحال استاد اخلاق حوزه و مؤسس حوزه‌ی علمیه فیروزکوه آیت‌الله حاج سید عنایت الله دریاباری (قدّس سرّه)، مایه‌ی تالّم و تأسف گردید. این روحانی ربانی که همه‌ی عمر خویش مصروف تربیت نفوس و تعلیم طلاب کرد، مراتب علمی و محاسن اخلاقي را با ارائه‌ی خدمات ارزشمند اجتماعی توأم ساخته بود. از جمله خدمات ماندگار آن عالم مجاهد احداث مجموعه‌ی حوزه علمیه امام صادق(ع) روستای دارالسیاده وشتان فیروزکوه بود که با همت بلند او و تحمل مشقات بسیار به ثمر نشست.
این‌جانب این ضایعه‌ی مولمه را، به محضر مبارک حضرت بقیّت الله (ارواحنا له الفداء) و ارکان حوزه‌ی علمیه عریق و عظیم عاصمه، بیت مکرم و شاگردان و ارادتمندان آن راحل رستگار، بویژه فرزند فاضل ایشان حجت الاسلام سیدمحمد دریاباری، تسلیت عرض کرده، از بارگاه بلند باری برای او رفعت رتبت، و برای وابستگان و دلبستگان آن مرحوم صبر و اجر مسئلت می‌کنم. حشره الله مع سیدالشهداء و الأحرار و اصحابه الأبرار (سلام الله علیه و علیهم) و اسکنه فسیح جنانه.

علی‌اکبر رشـاد
۲۸، ۶، ۱۴۰۱

 

حوزه در صف مقابله فرهنگی و خط مقدم جنگ فرهنگی ایستاده است

حوزه در صف مقابله فرهنگی و خط مقدم جنگ فرهنگی ایستاده است

رییس شورای حوزه های علمیه استان تهران گفت: حوزه در صف مقابله فرهنگی و خط مقدم جنگ فرهنگی ایستاده است.
آیت الله علی اکبر رشاد در آیین آغاز سال تحصیلی حوزه های علمیه استان تهران ضمن اظهار تاسف از فراهم نشدن شرایط حضور مرجع مجاهد آیت الله العظمی نوری همدانی در این مراسم اظهار داشت: امیدواریم در جمع دیگری از حضور عالم بزرگوار بهره ببریم.
رییس شورای حوزه های علمیه استان تهران افزود: حلول صفر المظفر، ماه سوگواری حضرت ختمی‌مرتبت (ص) و سبط اکبرحضرت مجتبی (ع) و حضرت رضا (ع) را تسلیت می گوییم، خوشا به حال احوال آنانی که برای راهپیمایی نورانی اربعین حاضر می شوند که راهپیمایی خاکی نیست و افلاکیست.
وی همچنین با تسلیت ضایعه‌ی ارتحال مدرس جلیل القدر حوزه عریق تهران، فقیه متضلع و فیلسوف برجسته مشائي زبردست حوزه تهران و قم ، آیت‌الله حاج سیدحسن سعادت مصطفوی (قدّس الله رَمسه). تصریح کرد: تمام دوران طلبگی اش را در تهران سپری کرده است، پدر بزرگوارشان، ایشان را در سن ده سالگی به تهران کوچ می دهد و در این جا دوران تحصیل را می‌گذراند
رئیس و موسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: این روحانی ربانی که فرزند مدرس جامع معقول و منقول، مرحوم آیت الله سید محمّد سعادت مصطفوی بود، عمده تحصیل سطوح و خارج و حکمت را در تهران، مدرسه‌ی رضائیه یعنی مرکز حوزه علمیه امام رضا (ع) فعلی نزد پدر بزرگوارشان گذراند.
وی عنوان کرد: وی همچنین محضر فقه و فلسفه‌ و عرفان فقها و حکمای بزرگی چون آیت الله شیخ محمدتقی آملی، آیت الله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، آیت الله شیخ محمدحسین ثقفی تهرانی نجفی، آیت الله شیخ محمدعلی حکیم تشکر شیرازی درک کرده بود.و در محضر برخی چند دوره را سپری کرده است.
آیت الله رشاد خاطرنشان کرد: ایشان بسیار بین مردم متواضع بود و در مسجدی امامت می‌کرد، در زندگی اش غم حوزه و حکمت را می خورد و از مظلومیت حکمت در برخی از حوزه ها نگران بود که آن طور که باید به حکمت اهتمام نیست.
وی یادآور شد: تهران امروز آخرین فیلسوف خود را از دست داد و با او باید وداع کرد، این یک خطر برای حوزه تهران است چرا که در دهه اخیر معاظم و بزرگان زیادی را از دست داده ایم، همچون خسروشاهی که شاگرد مستقیم علامه و در حکمت سرآمد بود و مانند آیت الله خوشبخت و مرحوم ایت الله پهلوانی که متضلع بود.
رییس شورای حوزه های علمیه استان تهران گفت: ما در این راه بزرگانی را از دست دادیم که پشتوانه ما در حوزه ها بودند همچون آقا مجتبی تهرانی که اهل حکمت و فقه و ذوب در آرای امام بود و حدود 30 سال با ایشان معاشرت داشت، فقه شان، فقه امام بود و امام نسبت به ایشان ارادت خاصی داشت و آقا مصطفی در تفسیر نابغه ای و بحث های معنوی و عرفانی نابغه ای بود، با از دست دادن این عزیزان مشخص نیست چه زمانی بزرگ دیگری به منصه ظهور برسد.
وی با تقدیر از متولیان و خادمان حوزه که شبانه روز در تلاش هستند افزود: از مدیر و معاون و شورای حوزه استان و یکایک اساتید و مدرسین و طلاب که مسائل را تدبیر می کنند تقدیر می کنیم.و نوروز نور و معنویت، و عیدعلم و معرفت را ارج می نهیم.
آیت الله رشاد با اشاره به موضوع فرهنگ مقاومتی و رسالت حوزه بیان کرد: دو معضل اصلی کشور حوزه‌ی امر معیشت و امرمعرفت است، حوزه‌ی امر معیشت ناشی از تحریم ها و دیگری ناشی از سو مدیریت هاست و امر معرفت و فرهنگ نیز به دلیل غفلت دچار خلاء است.
وی تصریح کرد: در زمینه اقتصاد رهبری نظریه ای همچون اقتصاد مقاومتی را مطرح فرمودند، هر چند در عمل به آن توجه نشده است، اینکه هر از چند گاهی خبر اختلاس را می‌شنویم و دلمان به درد می آید و غرورمان آزرده می شود که چرا این نظام پاک به دست نا اهلان افتاده باشد و چرا رهنمودهای رهبری در اقتصاد و مواجهه با فساد جدی گرفته نمی‌شود بسیار رویدادی تلخ است.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به اینکه اختلاس گر مصداق فساد فی الارض است عنوان کرد: اختلاس به ذات، جرم بزرگی است و با توجه به ابعاد آن، جرم شدید تر می شود چون از بیت المال و سرمایه عمومی دزدی می شود، کسی که اختلاس می کند با روان جامعه بازی می کند و باعث بدبینی و شروع اتهام به سران نظام میشود.
وی خاطرنشان کرد: طبق نظریه‌ اقتصاد مقاومتی در حل مشکل معیشت با اتکاء به ظرفیتهای داخلی باید حرکت کرد، ما از ریاست قوه قضائیه تقاضا داریم به طور جدی وارد این معضلات شوند، اگر این اختلاس گران در ملا عام اعدام شوند حتی کسانی که با حربه زورگیری می‌کنند این فعل محاربه است و نباید معطل شوند تا زمانی که قاطع برخورد نشود این معضلات رفع نمی شود.
آیت الله رشاد ادامه داد: مشکل بعدی مساله فرهنگ است که پیچیده تر از مساله اول می باشد، فساد مشکل بشریت است و مساله فرهنگ و تهاجم فرهنگی همین است، ما با در حل مساله پیشتاز بودیم و رهبری عمق فاجعه را قبل از رهبر شدن و در دوران ریاست جمهوری درک کرده بودند.
وی بیان کرد:در واقع دغدغه‌ی دیرین رهبري اهم از «تهاجم فرهنگي»، «شبیخون فرهنگی»، «ناتوی فرهنگی»، «جنگ نرم»، «جنگ روانی»، «جنگ شناختی»، «جنگ روایتها» بوده و هست، مسائلی که روز به روز تشدید می شد، باید مانند زمان جنگ همه به میدان بیایند هر چند ایشان فرمودند که جنگ نظامی را همه درک می کردند ولی تهاجم فرهنگی را جامعه و حتی مسئولان به خوبی متوجه نمی شوند.
مدیر حوزه‌های علمیه تهران اظهار داشت: راهکار همانی است که در حوزه اقتصاد بود و همان گونه که مقاومت اقتصادی نیاز است باید به مقاومت فرهنگی نیز بپردازیم، در این میان حوزه در صف مقابله فرهنگی و خط مقدم جنگ فرهنگی ایستاده است، همان طور که حوزه نیز در زمینه اقتصاد هم تلاش های خوبی داشته است.
وی تصریح کرد: خود فرهنگ مقاوم است و باید محتوا غنی و عمیق و قوی و قابل فهم و مطابق با زمان باشد تا اذهان را بسازیم، امروز جبهه فرهنگ است و لایه عمیق ان جنگ شناختی است، انواع جنگ ها خطرناک است اما امروز با خطرات جنگ شناختی مواجه ایم زیرا ذهنها و در قعر خانه ها و محله ها و مساجد دارند بمباران می کنند.
آیت الله رشاد با تاکید بر اینکه حوزه به علوم شناختی اهتمام اشته باشد گفت: 740 درس در حوزه است اما یک کرسی علوم شناختی دایر نیست، فرهنگ مقاومتی فرهنگ سلبی نیست بلکه باید مدیریت کرد، مگر می شد شاهراههای اطلاعاتی را بست اما می توان کار ایجابی کرد.
وی افزود: با نگاه علمی مشکل اقتصاد باید حل شود چون مساله اقتصاد علمی است فرهنگ نیز همان طور است حوزه علمیه عظیم شیعه در زمینه فرهنگ اهتمام داشته باشد در قم کار بزرگی اخیرا آیت الله یزدان پناه انجام ودر این باره بحث هایی را مورد توجه قرار داده است.
مدیر حوزه‌های علمیه تهران تصریح کرد: در دانشگاه رشته فلسفه فرهنگ هنوز نیست حوزه نیز باید در بحث های نظری در فرهنگ و مباحث عملی ورود کند ما طلاب توانایی داریم جهاد تبیین که رهبری فرمودند همین است، سربازان فرهنگ باید به میدان بیایند، ما هنوز پایگاه اطلاع رسانی قدرتمند نتوانسته ایم راه اندازی کنیم،ما نیاز به اشاعه حرف های خوب و تولید محتوا داریم.
وی عنوان کرد: حوزه تهران ظرفیت عظیمی است و 15 هزار طلبه در طراز حوزه های بزرگ دارد، باید حوزه در پاسخ به شبهات و تولید محتوا اعلام آمادگی می کنیم، در حوزه فرهنگ آتش به اختیاری است زیرا در محاصره هستیم، جوان ها در دام فرهنگی اسیر می شوند اما کشته های فرهنگی ما شهید نیستند.
آیت الله رشاد تاکید کرد: روحانیت و حوزه نیز نباید مطالب بدون سند را به جای مسلمات دین مطرح کنند این ها دشمن ساز است و باید توجه داشت.
وی گفت: در واقع فرهنگ مقاومتی یعنى فرهنگی که در شرائط تهاجم همه جانبه فرهنگی، روانی و شناختی می تواند تضمین کننده‌ى رشد و شکوفائى فکری و فرهنگی کشور باشد و به ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه و افراد آن بینجامد و آنها را در برابر هجمه های فرهنگی مصون بدارد.
مدیر حوزه‌های علمیه تهران بیان کرد: باید بتوانیم در مورد مفاهیم مرتبطی چون اصالتِ فرهنگ و مهندسی فرهنگی و جنگِ فرهنگی و جنگِ نرم و رخنۀ فرهنگی و استقلالِ فرهنگی و پیشرفت درون‌زا و مصون‌سازی فرهنگی و مردم‌سالاریِ فرهنگی و خلّاقیّت فرهنگی و بازسازیِ انقلابیِ ساختارِ فرهنگی و تحوّلِ فرهنگی و ….به جهاد تبیین بپردازیم.
وی در خصوص شاخص ها نیز خاطرنشان کرد: از جمله این شاخص ها می توان به تمرکز اجتماعی بر روی ارزش‌های فرهنگیِ خودی و مستحکم‌بودن ساختِ فرهنگیِ درونیِ نظام نسبت به ضربه‌ها و وجود مرزبندیِ فرهنگی با فرهنگ‌های دیگر و بالابودن اعتماد‌به‌نفس ملّی و بی‌تفاوتی اجتماعی نسبت تحریم‌ ها اشاره کرد.
آیت الله رشاد با تشریح اهداف در این مقاومت گفت: دفاع از هویّت ملّی به‌عنوان مبنای تشخّص و تمایز و تثبیت و تداوم آرمان‌های انقلابی در ذهنیّت جمعی و تقویّت هوداری و وفاداریِ بدنة اجتماعیِ‌ انقلاب و کمک به پیشرفت اقتصادیِ ‌درون‌زا و خارج‌کردن اقتصاد از وضعیّت شرطی‌شده از جمله اهداف است.
وی همچنین با وجود برخی از نقاط قوت اشاره و بیان کرد: ریشه‌داری فرهنگ اسلامی- شیعی در جامعة ایران، دلبستگیِ جمعی به نمادهای مقاومت از جمله حاج‌قاسم ‌سلیمانی، شکست عبرت‌آمیزِ تجربة سازش و عقب‌نشینی در دولت اعتدال‌گرا و رویش‌های عینیِ برخاسته از فرهنگ مقاومتی در حوزة اقتصاد بخش قابل توجهی از این ظرفیتهاست.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به برخی از آسیب ها و ضعف ها در این حوزه متذکر شد: تصویرسازیِ ناصواب و غیرواقعی از فرهنگ مقاومتی و تئوریزه‌نشدن فرهنگ مقاومتی و وسوسه‌افکنی نیروهای بومیِ ‌تجدّد در میان مردم و وجود اشرافی‌گری در بخش‌هایی از حاکمیّت از جمله این آسیب هاست.
وی با تاکید بر آینده‌نگاری افزود: آینده‌نگاری در لایة حاکمیّتی و آینده‌نگاری در لایة اجتماعی تحقق می یابد و باید به آن توجه داشت.
آیت الله رشاد پیرامون سیاستهای کلی در تحقق مقاومت فرهنگ اظهار داشت: تولید علوم ‌انسانی ‌اسلامی به‌خصوص در قلمرو الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت فرهنگ و به‌کارگیری فناوری‌های نو برای بازتولید ثروت‌های فرهنگی مقاومت‌زا و بازاندیشی در آفند و پدآفندِ فرهنگی به‌خصوص رسانه‌های جدید و ایجاد مرزبندی فرهنگی و اصرار بر آن و ارتقاء نگاه و احساس مسئولیّتِ متصدیان و نخبگان و فعّالان به فرهنگ و نظم و محتوای انقلابی و بخشیدن به شاکله و آرایش فرهنگ از جمله این سیاست هاست.
وی تصریح کرد: ما در اعتلای فرهنگ به ابزارهایی چون فرهنگ حماسی و مقاومت‌خیزِ اسلامی- شیعی، نیروهای اجتماعیِ‌ پیشران، حلقه‌های میانی، رسانه‌های رسمی و غیررسمی و نظام آموزشی نیاز داریم.
رییس شورای حوزه های علمیه استان تهران در پایان گفت: نهادها از جمله نهادهای حاکمیّتی از قبیل شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت علوم، تحقیقات و فن‌آوری، صداوسیما و … و همچنین نهادهای معرفتی چون حوزه‌ها، دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها. و..نهادهای مردمی از قبیل گروه‌های خودجوش فرهنگی نقش به سزایی در مقاومت فرهنگ دارند.

دلایل عام اباحه اجمالی تصرف زیست فناورانه بررسی شد

دلایل عام اباحه اجمالی تصرف زیست فناورانه بررسی شد

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

در این مورد بحث شد که آیا دانش ورزی و پژوهش در زمینه زیست فناوری و بیوتکنولوژی اصولا مباح هست یا نه، این را با ادله ای فی الجمله اباحه اجمالی اثبات کردیم.

بعد از آن برای پژوهش و دانش ورزی در زمینه زیست فناوری نوبت به اعمال زیست فناوری رسید به تعبیری استخدام و کاربرد قوانین و قواعد حاکم بر حیات و جانوران و موجودات زنده در عرصه ها و حوزه های مختلف و گفتیم به لحاظ اهمیت به رغم این که ترتیب ساختاری که پیشنهاد داده بودیم با آن چه که الان داریم پیش می رویم متفاوت است از مسئله طب و صحت و بهداشت و درمان آغاز کنیم مقدمتا در خصوص این که آیا فی الجمله می توان اثبات کرد که کاربست فرآیندهای زیست فناورانه در قلمرو طب الصحة مجاز است یا نه بلکه فراتر از آن اصل کاربست آیا مجاز است که ما فرآیندهای زیست فناورانه را به کار هم ببندیم؟

گفتیم به لحاظ کار علمی مانعی ندارد اما عملا هم می توان آن چه را که در مطالعات علمی فراچنگ آوردیم به کار هم ببندیم و داشتیم این را اثبات می کردیم البته ناظر به حوزه طب و بهداشت ولو این که این بحث اعم از قلمرو بهداشت و سایر حوزه ها است یعنی ما این مبحث را در واقع حد فاصل بین اثبات جواز اجمالی پژوهش و دانش ورزی با ساحات و مجالاتی که در جنبه های مختلف مرتبط و درگیر با مسئله زیست فناوری است مطرح می‌کنیم.

باید توجه داشت که این بحث را بعنوان یک پل و بعنوان برزخ بین کار پژوهشی و کار عملی داریم مورد بحث قرار می دهیم ولی چون وعده کردیم که بعد از این به کاربست و مسائل مربوط به زیست فناوری در قلمرو طب و بهداشت بپردازیم، داریم این مطلب را متصل به این بحث عنوان می کنیم.

مرور ادله گذشته در باب جواز استخدام قواعد زیست فناورانه

1.اعجازهای درمانی در قرآن: مواردی که از قرآن خواستیم ادعا کنیم اصل اباحه کاربرد فرآیندهای زیست فناورانه در عرصه های مختلف خاصّه در زمینه پزشکی و بهداشت و درمان مجاز است و مربوط می شود به استناد به معجزاتی که در زمینه های مختلف و خصوصا در باب طب و درمان از سوی انبیاء اتفاق می افتاد که به نحوی تقریر کردیم و خواستیم بر اساس آن بگوییم این اجمالا بر جواز دلالت می کند.

2.تایید عمل زیست فناورانه در قرآن: که مطرح کردیم این که گفتیم قرآن کریم بعضی از مصادیق عملی که امروزه از آن به نوعی زیست فناوری تعبیر می شود قرآن کریم آن مصادیق را تایید کرده است، تقریر فرموده است و رد نکرده که تایید کرده و بلکه تحسین هم کرده است مثل تهجین اسب و الاغ و پدید آمدن قاطر [یعنی جفت کردن دو نوع متفاوت و عیبناک شدن متولد یعنی عقیم شدن متولد]

3. التزام همراهی پژوهش با استخدام: بعضی از ادله ای که بر جواز دراسه (پژوهش و دانش ورزی) در زمینه زیست فناوری دلالت می کند بر جواز اعمال و استخدام این فرآیندهای زیست فناورانه نیز دلالت می کند چرا که اصولا پژوهش و دانش ورزی در بسیاری از موارد مربوط به زیست فناوری، جز به اعمال آن میسر نیست و لزوما با اعمال فرآیندها و فنون زیست فناورانه مطالعه و پژوهش اتفاق می افتد و اگر ما پژوهش و دانش ورزی در زمینه زیست فناوری را با آیات و ادله ای اثبات کنیم بطور ضمنی جواز کاربست این فنون و فرآیندها را هم اثبات کرده ایم.

قواعد

قاعده أصالة البرائه : اصل برائت یکی از اصول بسیار بسیار مهم و پرکاربرد در فقه است هم غالب فقهای عامه این اصل را قبول دارند و آن را به کار می برند و هم غالب فقهای شیعه و یک اجماعی در پذیرش أصالة البرائه در طول تاریخ بین فقهای جهان اسلام قابل طرح است.

أصالة البرائه می گوید که اصل در اشیاء و أعمال، اباحه است تا زمانی که دلیل بر تحریم وارد نشده باشد. در زمینه ادله این اصل، اینجا مقام بحث آن نیست. همین قدر می دانیم که در نقض و ابهام ادله ای که از آیات و روایات و خصوصا احادیت اقامه شده است چالش های بسیاری وجود دارد و در این که روایات متعدد است و در منابع روایی شیعه و سنی اخبار فراوانی مستمسک این اصل و یا قاعده قلمداد می شود و در روایات ما هم احادیث متعددی از حضرات معصومین خاصّه امام صادق (ع) وارد شده است و مرحوم آقای بروجردی در جامع الأحادیث این احادیث را یک جا جمع کرده و طبقه بندی کرده و بحث مبسوط و فنی و مضبوطی پیرامون آن ها انجام داده است. اجمالا می پذیریم که ما چیزی به نام اصل برائت داریم و روایاتی داریم که بر این اصل دلالت می کند البته چنان که اشاره شد بعضی از روایات سندا محل تامل هستند، بعضی دلالتا محل تامل هستند اما در مجموع شماری از این روایات سندا و دلالتا پذیرفته و قابل اعتماد و اتکاء هستند.

بررسی اجمالی ادله قاعده اصالۀ البرائه

روایات می گوید که {الأشیاءُ مطلَقةٌ ما لم یَرِدْ علیکَ أمرٌ و نَهْیٌ} اشیاء و امور آزاد است و شما می توانید دست بزنید و مرتکب بشوید تا زمانی که امر و نهی ای وارد نشده است تا وقتی امری نیامده که از آن وجوب استفاده کنید و نهی ای نیامده است که از آن حرمت استفاده کنید حکم اباحه است یا احیانا روایت {کلُّ شیءٍ مُطْلَقٌ حتّی یَرِدَ فیه نَصٌّ} در بعضی کلمات هم هست {کُلُّ شَیْ‌ءٍ مُطْلَقٌ حَتَّی‌ یَرِدَ فِیهِ‌ نَهْیٌ} و امثال این روایات که متعدد است.

در مجموع أصالة البرائه به ما می گوید شما در مواردی از حکم و موضوع (البته بعضی روایات دال بر برائت یا حلیت است در خصوص موضوع و شبهات موضوعیه و بعضی دیگر مربوط به حکم است) وقتی با امری مواجه هستید که حکم آن را نمی دانید یا احیانا آن را نمی شناسید یا حکمش و یا موضوعش را نمی شناسید شما مطلق و آزاد هستید و دستتان باز است. در نتیجه ما بعضی از نمونه های زیست فناوری را اگر تردید کنیم که آیا مباح است یا نیست، جایز است یا نیست می توانیم به أصالة البرائه یا احیانا أصالة الحلیه در مواردی تمسک کنیم.

اشکال و جواب

این که کسی بگوید این موارد، موارد مستحدثه و مستجدّه است و احیانا عمومات، اطلاقات و اصول شامل آن ها نمی شود، این مسموع نیست برای این که متعلق عمومات و اطلاقات موارد موجود و محقق در عصر صدور این عمومات و اطلاقات نیست. عمومات و اطلاقات زمان مند و تاریخ مند نیستند و قواعد اصول چه بسا بتوانیم بگوییم در عهدی که دسترسی به معصوم (ع) نیست از کاربرد و کارایی بیشتری برخوردار است یعنی به تعبیر دیگری در عهد عدم دسترسی به معصوم (ع) و در عصر غیبت ما به اصول به بیش از عهد حضور نیازمند هستیم و این اصول بیش از آن که در دوره حضور موجه باشد و مورد ابتلاء و باید هم بکار بروند، در عهد غیبت کاربرد مضاعف دارد و بیشتر به کار می آید و این شبهه مسموع نیست و در مجموع می توانیم به این قاعده هم تمسک کنیم و به این اصل استناد کنیم و اجمالا جواز اعمال فرآیندهای زیست فناوری و زیست فناورانه را اثبات کنیم.

قاعده تسخیر تشریعی

انواع تسخیر

تسخیر تکوینی : بعضی آیات اشاره به این نوع از تسخیر دارند. تسخیر تکوینی ای که در واقع یک اصل انشائی تکوینی است که خدای متعال به بشر قدرت تصرف در زمین و آسمان را داده است. قدرت و توان تصرف در امکانات عادی، مادی و مشهود را داده است. آیاتی مثل {أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ}[1] اینگونه آیات که دارد از فعل و انفعالاتی که در عالم ماده می تواند واقع بشود، سخن می گوید و در عین حال می گوید شما بشر را بر این عالم مسخر کردیم این اشاره بر تسخیر تکوینی دارد در واقع این، إخبار از تسخیر تکوینی است، این یک اصل است که محل بحث ما این نیست.

تسخیر اجتماعی: {وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا}[2] این آیه در واقع از یک اصل تسخیر دیگری سخن می گوید یعنی إخبار از یک امر تسخیری دیگری می کند که مربوط به تسخیر اجتماعی است و طبقات مختلف و آحاد مختلف که در درجات مختلف قرار دارند برای گذران مناسبات و روابط و امور و شئون خودشان هریک دیگری را تسخیر می کند و به خدمت می گیرد و به این شکل جامعه شکل می گیرد و به این شکل جامعه قوام پیدا می کند و به این شکل اجتماع دوام پیدا می کند. این هم یک تسخیر است.

تسخیر تشریعی: تسخیری که در این قاعده طرح می کنیم تسخیر تشریعی است یعنی می خواهیم بگوییم یک نوع تسخیر هم داریم که به نحوی انشاء تسخیر شده است یعنی خدای متعال به نحو انشائی إجازه تسخیر داده است.

مراد ما از اصل یا قاعده تسخیر که بوسیله آن می خواهیم برای اثبات جواز اجمالی اعمال فرآیندهای زیست فناورانه استفاده کنیم تسخیر تشریعی است. این گونه از تسخیر در قرآن کریم مستنداتی دارد. آیاتی مثل {وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ}[3] به نظر ما اشاره به این اصل دارد زمین را برای أنام و موجودات زنده روی زمین قرار داده ایم که از آن استفاده کنند و مجاز هستند که استفاده کنند. إنس و جن که مکلف هستند آن ها هم مجاز هستند بهره بگیرند و اعمال فرآیندهای زیست فناورانه می تواند همگی یا بعضی از مصادیق این بهره مندی و بهره برداری از مواهب أرضی قلمداد بشود. یا آیه {هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا}[4] همه آن چه را در زمین است برای شما خلق کرده است این در واقع به این معنا است که شما مجاز هستید از مواهب أرضی و از مرافق خاکی استفاده کنید.

خدای متعال به شما اجازه داده است و برای شما خلق کرده است یعنی برای این که بتوانید از آن بهره برداری کنید و این در واقع یک نوع اجازه تصرفی است که خدای متعال به انسان می دهد برای تصرف در موجوداتی که در زمین هست و اعمال فرآیندهای زیست فناورانه نوعی تصرف در موجودات زنده موجود در کره خاکی است و نیز آیه {أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی الْأَرْضِ}[5] مگر نمی بینی که خدای متعال آن چه را در زمین است به تسخیر شما در آورده است.

یا آیه {سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً}[6] خدای متعال در آن چه در آسمان ها و زمین است را آن چه در بالا و پایین هست همه را مسخر شما ساخته است و بر شما نعمت های ظاهری و باطنی اش را فرو ریخته است، فرو ریخته است یعنی بتوانید بهره بگیرید یعنی استفاده کنید، در آن تصرف کنید، در آن تغییر ایجاد کنید و به هر حال اطلاق هم دارد. شما می توانید بهره برداری کنید و مطلقا برای شما تسخیر شده است و می توانید از آن بهره برداری کنید و در آن تصرف کنید. هم چنین آیات دیگر هم مانند آیه {وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ}[7] و آیات دیگری که احیانا دلالت بر این اصل دارد.

به نظر ما اصل تسخیر تشریعی می تواند دلیل عامی باشد که ما از آن اباحه اجمالی تصرف زیست فناورانه در موجودات زنده روی کره زمین را استفاده کنیم و در واقع به این ترتیب دلیل دیگری بر ادله اثبات اباحه اجمالی به دست آورده باشیم.

به نظر می آید این مجموعه نکات و جهاتی که به مثابه ادله برای اثبات اباحه اجمالی اعمال فرآیندهای زیست فناورانه گفته شد و خاصّه آن ادله ای که جلسه قبل مطرح کردیم، موردهای احیانا مرتبط با حیات، مرتبط با طب و بهداشت و درمان و احیاء و امثال آن بودند.