حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله علی اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه‌ زیست‌فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود. متن پانزدهمین جلسه از منظر شما خواهد گذشت:

وارد فروع فقهیه مربوط به این حوزه مهم شدیم و اولین مسئله ذیل اولین فصل از ساختار پیشنهادی مطرح شد.
اولین فصل عبارت بود از بُعد و عرصه علم؛ حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری چیست، در این بخش هم طبق منطقی که قبلا پیشنهاد داده بودیم گفتیم اول باید بررسی کنیم که علی الاطلاق حکم اولی کار علمی در زمینه زیست فناوری چیست؛ آیا مباح است، آیا مستحب است، آیا واجب است، آیا مکروه است، آیا حرام است؛ کار علمی در زمینه زیست فناوری مشمول کدام یک از احکام خمسه تکلیفیه می شود.

اول مسئله را بررسی کردیم و اجمالاً حسب ادله ای که اقامه شد حکم به اباحه و جواز کردیم هم به ادله قرآنی، هم روایی به اجمال و اشاره به ادله عقلی و فطری و به بعضی از مبادی نظری مربوطه داشتیم و به مسئله دوم که حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری چیست رسیدیم.

بررسی حکم ثانویه تحقیق در موضوعات زیست فناوری

تقسیم حکم ثانوی به ایجابی وسلبی ومشخص کردن مرتبه آن

مسئله اول پرسش از حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری علی الاطلاق بود؛ اما این‌جا می خواهیم با لحاظ شروط و قیود محتمل یا مسجل بررسی کنیم حکم ثانوی فعالیت علمی در زمینه زیست‌فناوری چیست، حکم ثانوی می تواند به جهات مختلفی تقسیم شود:

که آیا حکم ثانویِ فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری ایجابی است؟ ایجابی در حد جواز اباحه که مسئله اول بود منظور نیست بلکه ایجابی در حدی که پشتوانه الزامی باشد؛ خفیف آن مستحب و شدید آن واجب می‌شود.

وجه دوم اینکه حکم ثانوی جنبه سلبی داشته باشد، آن‌جا هم نسبت به ضعف و شدت به دو مرتبه تقسیم می شود: حکم کراهی و حکم حرمت؛ بنابراین در لایه حکم ثانوی ما می توانیم دو مسئله را مطرح کنیم، حسب اسبابی که موجب بروز حکم ثانوی بر این موضوع می شوند، گاه وجه مثبت را ایجاب می کند که خود یک مسئله است و گاه حیث سلبی (کراهت و حرمت) را سبب می‌شود که این نیز مسئله دیگری است.

بعد از مسئله اول که بررسی جواز و عدم جواز فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری علی الطلاق و به مثابه حکم اولی و اولا و بالذات بود، مسئله دوم و سوم ما این است که به اقتضاء اسباب ثانویه، حکم ثانوی ایجابی یا سلبی این امر چیست.

به این ترتیب فروع دوم و سوم به دست می‌آید، بنای ما بر مرور اجمالی است ولیکن مسئله فروع جزئیه بسیاری دارد؛ به جهات مختلف می توان همین حکم ثانوی را تفصیل داد و مسائل کثیره‌ای را تولید کرد زیرا حکم ثانوی در مقابل حکم اولی که جواز مطلق بود حکم را ناظر به قسم خاص یا شیوه خاص یا حد و مرتبه خاص یا غرض و غایت خاص یا شرایط و ظروف خاصه‌ای مورد بحث قرار دهیم؛ به این معنا که ممکن است همین حکم ثانوی اگر دقیق‌تر و با تفصیل مسائل مرتبط به مرحله ثانویه مورد بررسی قرار گیرد بعضی از تصرفات در خصوص بعضی از اقسام، حکمی داشته باشد.

در حالی که همان نوع تصرف در خصوص بعضی دیگر اقسام حکم فرق کند؛ یعنی حکم کار ژنتیک و مطالعه ژنتیکی در پِی کار زیست‌فناورانه در زمینه نبات با حوزه و زمینه حیوان تفاوت کند و یا حکم یک نوع از فعالیت علمی و احیانا استخدام آن داده علمی در خصوص حیوان چیزی باشد و در خصوص انسان متفاوت شود لذا این‌جا در همین مرحله یعنی از نظر آن قسم خاصِ از متعلق فعالیت علمی که ما این فعالیت علمی را روی چه چیزی انجام بدهیم نباتات یا حیوانات یا انسان کائنات حیّه یا مشتقات موجودات زنده بسا حکم نوعی از فعالیت علمی در قیاس با این موارد متفاوت شود.

هم‌چنان به بررسی اجمالی فعالیت علمی در زمینه زیست فناوری پایبند هستیم یعنی ممکن است به لحاظ مرتبه فعالیت و اینکه تا چه حدی فعالیت علمی انجام دهیم [مسئله را] بررسی کنیم مانند اینکه فقط در حد بهسازی نباتات، یا تغییر اساسی در نوعی از نبات، نوعی میوه، نوعی از غذا، نوعی از دوا و با توجه به اینکه از حداقل تا حداکثر تصرف اصلاح نباتات تا ایجاد نوعی نبات در صورت که به این عمل گفتیم شبه خلقت؛ البته خلقت نیست چون خلقت برای خالق تعالی است؛ بنابراین نه تنها [کابرد واژه خلقت در تصرفات انسانی] مُجاز نیست که اصلا ممکن نیست که بخواهیم بحث کنیم جایز هست یا نه، چنان‌که در خصوص انسان مثلا با سلول های بنیادی دست به استنساخ بزنیم که این خلقت نیست ولی بر یک اطلاق مسامحه آمیز یا یک معنای لغوی ممکن است نوعی خلقت قلمداد شود.

پس نه تنها از حیث نوع متعلق مطالعه امکان تفریع فروع هست بلکه می توان به لحاظ تعدیلات و تصرفاتی که در موجودات می‌کنیم هم مسائل مختلفی را فرض کنیم و مورد بحث قرار دهیم و بسا حکم هریک از آن مسائل تولید شده با نوع دیگری از آن تفاوت کند.

بررسی حکم ثانویه ایجابی

چنان‌که گفته شد حکم ایجابی گاه الزام ندارد که این حالت استحباب را ایجاب می کند و گاهی الزام دارد که آن سبب ایجاب‌کننده قوی است و در نتیجه یک مرتبه شدیده‌ای از حکم ایجابی را درپِی می‌آورد که اسم آن وجوب است؛ پس بنابراین ما در حکم ایجابی با دو مرتبه و دو احتمالِ مستحب بودن یا واجب بودن مواجه هستیم، مواردی از باب مثال بحث می‌شود؛ موضوعات یا اسبابی که موجب حکم ایجابی نسبت به فعالیت علمی و نتایج حاصل از آن می شود.

مثال اول (استحباب) اگر مصالح اساسی امت و تحفظ بر اساس دین در حدی از حدود در گرو علم بیوتکنولوژی باشد یعنی کار علمی بما هو فعل علمی محل بحث ما نیست که حکم اولی اش اباحه شد بلکه عوامل و اسبابی مازاد بر ذات فعالیت علمی در این فعالیت دخالت می‌کند و آن سبب دخیل گاه شدید و گاه خفیف است؛ عامل و سبب در این حد است که شرایط زندگی را تحسین و بهسازی می کند؛ مانند اینکه در فرآیند دادرسی ما بطور متعارف از شیوه‌های متعارف برای احراز هویت می‌توانیم استفاده کنیم اما اگر بتوانیم کار علمی کنیم و آن گزاره‌ها و قضایای مربوط به DNA را کشف کنیم و این اطلاعات به دست آمده را در فرآیند دادرسی مورد استفاده قرار دهیم و فرآیند دادرسی را بهبود می بخشد یا موجب اتقان بهتر می شود یا موجب سرعت عمل بیشتری در فرآیند دادرسی می شود، این مستحب می شود و به حدی نیست که امر دادرسی حل معضلات موارد مهمی از امر قضا در گرو علم به DNA باشد.

DNA انسان اگر به لحاظ علمی شناخته شود و قضایا و گزاره‌های مربوط به آن فراچنگ دانشمندان بیاید و قضات بتوانند استفاده کنند امور را تسهیل می کند که این یک حدی از ایجاب است و روشن است که حکمش استحباب است.

ولی گاهی مواردی پیش می‌آید و کاربردهایی پیدا می‌کند و یا حتی قبل از کاربرد و استخدام اطلاعات علمی مربوط به زیست‌فناوری خود تسلط بر این معارف و کشف قوانین حاکم بر حیات قبل از استخدام و اعمال آن پیامدهایی دارد؛ پیامدهایی در حد الزام یا در کشف و کاربرد آن قضایا و فرمول هایی که به دست آورده‌ایم پیامدهای الزامی دارد و عدم کشف و نتیجتاً عدم توان بر کاربرد آن پاره‌ای خسارت‌های معتنی به دارد.خب در این صورت قهرا به سمت الزام حکم می کند و در مواردی حکم وجوبی می شود.

مثال دوم (وجوب) اگر در دنیایی که دنیای مسابقه علمی و فناورانه است که همه ملل و ادیان در یک مسابقه نفسگیر درگیر هستند و امت اسلامی هم یکی از این ملل قلمداد می شود و حفظ آن برتری والا و درخور و فراخور امت، در گرو آن است که ما در مسابقه مربوط به مسائل و مطالعات علمی در زمینه زیست‌فناوری شأن مناسبی را احراز کنیم تا علو مرتبه اسلام و امت اسلامی حفظ شود و قاعده علو الإسلام حفظ شود، سیادت مسلمین نسبت به دیگرِ ملل و اقوام و امم حفظ شود یا پیشرفت کند و این همه در وهله اول در گرو تحصیل علم به تکنولوژی زیستی است.

خودِ علم به این حوزه و زمینه را فراچنگ داشته باشیم مایه اعتلای اسلام و برتری جامعه اسلامی است یا أقلاً کاربرد و کاربست قوانین مکشوفه موجب اعتلا، برتری و کسب رتبه درخور و فراخور شأن برای امت اسلامی می شود که لازمه کاربست و کاربرد درک و دریافت است.

به عنوان مقدمه واجب ما اول باید کار علمی در زمینه زیست فناوری کرده باشیم که پس از آن به استخدام آن معارف حاصله دست بزنیم که به این ترتیب مقام و موقعیتی در این مسابقه عظیمی که امروزه بشریت درگیر آن هست پیدا کنیم، در یک مراتب و حدودی از چنین حالت و وضعیتی حکم از حالت جواز به حالت استحباب بلکه به حالت وجوب ارتقاء پیدا می کند یعنی بسا بتوانیم قائل شویم حفظ علو اسلام و سیادت مسلمین در گرو کار علمی در زمینه زیست فناوری و احیانا در مواقعی هم کاربست آنچه به دست آمده است می باشد.

بنابراین بر دانشمندان جهان اسلام واجب کفایی است که به کار علمی بپردازند؛ یا در حوزه الهیات و مباحث کلامی شبهاتی ناشی از پیشرفت زیست‌فناوری و معلومات و اطلاعات مربوط به این زمینه مهم ایجاد شده است که پاسخ‌گفتن به این شبهات عقیدتی که عقاید مؤمنین را متزلزل می کند و اساس دین را سست می‌کند ما باید از زوایا و دقائق و ظرائف زیست‌فناوری آگاه باشیم؛ فرضاً وقتی در توحید و خالقیت شبهه می کنند، بتوانیم ماهیت زیست‌فناوری و تصرفات و تعدیلات در حیات حیوانات را فهم کنیم و بدانیم فرآوری سلول های بنیادی به معنای خلقت نیست و ماهیت این عمل با ماهیت خلقت متفاوت است و بتوانیم تبیین کنیم و پاسخ این شبهه را بدهیم خب چنین موردی نیز می تواند حکم ایجابی را پیش روی ما قرار دهد.

مثال سوم (وجوب) معالجه بعضی از بیماری های صعب العلاج در گرو آن است که ما مطالعات زیست فناورانه کنیم و به قوانین حیات آگاهی پیدا کنیم و بتوانیم آن قوانین را به استخدام درآورده و به کار ببندیم تا بعضی از بیماری های صعب العلاج را معالجه کنیم.

درمان این بیماری ها منحصرا در رهن اطلاع و علم به قوانین حیات و فعل و انفعالاتی است که بر اثر طی فرآیندهای زیست‌فناورانه می تواند اتفاق بیفتد با این بیان برای دانشمندان واجب کفایی می شود که در پِی مطالعه زیست‌فناورانه باشند و قواعد و قوانین حیات را کشف کنند و توان بر کاربست آن‌ها پیدا کنند و انسان‌های بیمار را معالجه کنند، معالجه انسان بیمار مخصوصا در بیماری های دشوار و صعب العلاج از واجبات است؛ درمان دردِ دردمندان بر انسان مسلمان مکلف واجب است و افرادی به حد کفایت باید توان پیدا کنند و به چنین فعالیت هایی دست بزنند.

مثال چهارم (وجوب) همچنین اگر احتمال داده یا یقین کنیم که منابع سنتی غذا و دوا کفاف نیاز امت اسلامی یا حتی بشریت را نمی دهد و این احتمال معتدٌ به باشد اگر حل این مشکل و معضل و رفع این نیاز شدید و اساسی در گرو مطالعات زیست‌فناورانه و تسلط بر قوانین حیات و فراچنگ آوردن ضوابط و سنن حاکم و توان برای کاربست داده‌های علمی باشد و اگر چنین چیزی پذیرفته شود ممکن است این موضوع محقق نشود ممکن است این احتمالِ درستی نباشد اما علی فرض صحت احتمال یا تحقق آن _حکم قضیه ایجابی شدید خواهد بود و الزام شدید خواهد شد و بر عده‌ای واجب می شود مطالعه کنند و علاوه بر منابع غذایی یا دوایی موجود به منابع جدیدی دست پیدا کنند که مبادا بشریت و امت اسلامی دچار قحطی شود و بیماران به لحاظ دسترسی به دارو دچار مشکل بشوند.

همچنین احیانا حفظ نباتات، اشجار، حیوانات و محیط زیست در گرو کار علمی دقیق و کسب توان برای کاربست آن قوانین و فرمول هایی که بر اثر مطالعه در حوزه زیست فناوری به دست آمده در حدی است که اگر چنین نکنیم حیات آدمی تهدید می شود خب این می تواند سبب شود حکم ثانوی مطالعه علمی وجوب شود و اگر مرتبه نازله‌ای از این الزام بود حکم ثانوی استحباب بشود.

مثال پنجم(وجوب) حفاظت از امنیت انسان، امنیت امت اسلامی و امنیت آحاد امت در گرو فهم مسائل امنیتی مترتب بر زیست‌فناوری باشد، بدانیم دشمن از طریق کشف و کاربرد شیوه های زیست فناورانه امت اسلامی را تهدید می کند، جان و امنیت آحادی از مسلمین را تهدید می کند و ممکن است که به شیوه های بیوتکنولوژیک دست به ترور بیولوژیک بزند.

این مهم در گرو آن است که ما مطلع باشیم تا بتوانیم ترورهای بیولوژیکی را خنثی کنیم؛ یا فراتر از آن در حوزه نظامی است که دشمن مسلح به سلاح های بیولوژیک شده است و می تواند سلاح های بیولوژیک را به کار ببندد بلکه در مواقعی سلاح های بیولوژیک ویرانگر و به شدت تهدید کننده و خانمان سوز نسبت به بشریت، نسب به امت اسلامی و نسبت به یک ملت مسلمان مشخص به کار برده است.

برای مقابله ممکن است بگوییم تولید سلاح های بیولوژیک لازم و واجب است؛ البته بسیار روشن است در صورت قوّت احتمال چنین خطری و یا در صورت فعلیت چنین تهدیدی در حد مواجهه و مقابله و برای خنثی کردن چنین تهدیدی ما مُجاز هستیم در این زمینه ورود کنیم؛ آیا ممکن است جامعه اسلامی را بلادفاع در برابر سلاح های مدرنی که دشمن به وجود آورده و احیانا آن را به کار می گیرد رها کنیم؟! و بسا در حد ضرورت حکم چنین فعالیتی واجب باشد که در حد کفایی و در حد ضرورت افرادی ورود کنند و اطلاعات و معلوماتی به دست آورند و حتی با کاربرد آن تولید سلاح هایی کنند برای بازدارندگی در قبال تهدیدات یا مقابله به مثل برای اینکه بتوانند دشمن را به عقب نشینی و تغییر رویه و عدم استفاده از چنین سلاح‌های خطرناکی وادار کنند.

به هر حال این ها احتمالاتی است که می تواند در جهت تعیین حکم ثانوی ایجابی کار علمی در زمینه زیست فناوری قابل طرح باشد و البته راجع به هریک از این احتمالات و انواع احتمالات دیگری که می توان مطرح کرد باید بحث جدی‌تر و جزئی‌تر انجام داد و ادله مربوط به هریک را مطرح کرد و ما هم در جلسات بعد به اجمال نسبت به بعضی از این موارد استدلال خواهیم کرد و إن شاءالله از بحث عبور خواهیم کرد.

سخنرانی آیت الله رشاد در دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر

سخنرانی آیت الله رشاد در دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دومین سمپوزیوم بین‌المللی و چهارمین سمپوزیوم ملی کریسپر جمهوری اسلامی ایران صبح روز دوشنبه مورخ ۳۰ خردادماه جاری با حضور آیت‌الله علی‌اکبر رشاد آغاز به کار کرد.

در ابتدای این سمپوزیوم بین‌المللی دکتر جواد محمدی رییس پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری ضمن خیر مقدم برخی امور و برنامه‌های علمی این پژوهشگاه را معرفی و تشریح نمود.

در ادامه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رییس و موسس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ضمن تقدیر از برگزار کنندگان این سمپوزیوم خطاب به عوامل این برنامه گفت: پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری مانند جبهه شماست و جبهه‌ای در خط مقدم قلمداد می‌شود. آنچه انجام می‌دهید حتما مستحب است و بلکه بعضاً امور شما واجب کفایی است.
وی افزود: وقتی کشوری اعلام می‌کند که به کار شما نیازمند است یعنی کار شما حیاتی است و در همه عرصه‌های حیات بشری موثر است. آمیزه تمدن زیست فناورانه است. اصولاً تمدن از تغییر پدید می‌آید؛ پس کار شما تنها مستحب نیست و بلکه واجب کفایی است. کار مستحب و واجب کفایی کاری الهی است بنابراین کار شما هم الهی است.

آیت‌الله رشاد ضمن اشاره به تاثیرات امور زیست فناورانه در امور فعل هستی و الهی خاطر نشان کرد: شما در پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیست فناوری در حال مطالعه فعل خدا هستید. اگر طلاب حوزه‌های علمیه در حال مطالعه امر خدا هستند، شما نیز در حال مطالعه علم خداوندید. عالم جایگاه جریان فعل الهی است. شما در حال مطالعه فعل خدا بوده پس کار شما واجب است. کار خود را قدر بدانید، همواره با وضو باشید و در حال عبادت چون کار شما الحمد و عین عبادت است. امور شما همانند قرآن خواندن است. چون قرآن هم درحال فهم علم خداست؛ گویا در تمام طول روز و در محیط کار خود در حال خواندن قرآن هستید.

وی با اشاره به تفاوت دیدگاهی روسای جمهور سال‌های قبل امریکا گفت: رئیس جمهور آمریکا معتقد بود که باید بشر را نجات دهد همزمان بوش اعلام کرد که کار در سلولهای بنیادی اخلاقی نیست و این کار دخالت در امر خداست. در آن زمان رهبر فرزانه جمهوری اسلامی ایران دستور داد تا کار در این امر شروع گردد. همین دو تفاوت دیدگاه در کلام است که تفاوت میان ایران اسلامی و امریکای را نمایان می‌سازد.

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: رهبر ما میگوید این امر و دخالت در آن لازم است اصلاً هم دخالت در کار خدا نیست. همین دو دیدگاه است که تفاوت‌ها را نشان می‌دهد. گاهی احکامی داریم که کلی هستند، قاعده یعنی اصل یعنی اساس. تغییر در خلقت یک قاعده است هر کاری که از نوع تغییر خلقت باشد جایز نیست کسی که به جای خداوند شیطان را دوست داشته باشد زیان کرده است و کار تصرف در زیست را شیطانی میداند، تغییر در خلقت دقیقا کار شیطان است و جایز نیست و تصرف در آن باید وجود داشته باشد تا تمدن شکل گیرد.

وی ادامه داد: ادله مختلفی بر استفاده از مهندسی ژنتیک وجود دارد. دستور خداوند است که اگر کسی به کار، پیشرفت، علم و تمدن نپردازد، امر الهی روی زمین مانده است. در جای دیگر، خداوند متعال می‌فرمایند که ما شما را از خاک آفریدیم و به عمران آن مامور ساختیم. امر خداوند عمران و آبادسازی است، پس برای این کار، باید به مهندسی ژنتیک و زیست فناوری روی آورد.

روایات، ادله عقلیه و فطریه دال بر جواز تحقیق زیستی

روایات، ادله عقلیه و فطریه دال بر جواز تحقیق زیستی

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در ادامه سلسله درس گفتارهای فقه محیط زیست آورده است:

حکم اولی کار علمی در مهندسی ژنتیک بحث شد که در قلمرو زیست فناوری مجاز است یا نیست، پاره‌ای از آیات به طور مطلق و احیانا عام کار علمی در قلمرو موجودات و کائنات را تجویز بلکه ترغیب و تشویق می کند؛ و آیات دیگری در خصوص انواع کائنات و موجودات ترغیب به تحقیق و پژوهش می‌کرد، بعضی از آیاتی که برای اثبات «ممنوعیت و حرمت تصرف در خلقت» تمسک کردند که مستلزم به کار علمی و پژوهشی برای کشف قوانین و اسرار خلقت است نیز بحث شد.

آیات متعدد دیگری نیز برای اثبات جواز زیست‌فناوری و بیوتکنولوژی و برای منع آن موجود است؛ بنا نیست به تفصیل وارد این فروع بشویم بلکه همین‌قدر که به اجمال از منابع بتوانیم نظر مختار را توضیح دهیم از هر فرعی عبور می‌کنیم.

«جواز و عدم جواز کار علمی» در قلمرو زیست فناوری و بعد از آن «اثبات جواز یا منع یا محدودیت» کاربرد آنچه از معرفت و دانش فراچنگ می آید چه حکمی خواهد داشت، شرایط جواز کاربرد و حدود محدودیت و ممنوعیت احتمالی کجاست؟

به بعضی از ادله کتابی اشاره کردیم و به تفسیر و تشریح آنها پرداختیم؛ طبق رویه باید به سراغ روایات و ادله مربوط به سنت برویم؛ بعد به سراغ ادله عقلیه و ذیل آن ادله فطریه برویم؛ و آیا در این موضوع اجماع شکل گرفته است یا خیر؛ و اشاره ای هم به قواعد و مبانی نظری و اخلاقی و فقهی ای که مرتبط به این مسئله و پاسخ این پرسش هست نیز نگاهی داشته باشیم.

روایات دال بر وجوب تفحص

در روایات مانند قرآن کریم که آیات فراوانی در زمینه ترغیب به تحصیل علم علی الإطلاق موجود است و بلکه لحن بعضی از آیات ایهام به وجوب و حتی الزام دارد، در روایات هم همینطور است.

اصولا در این فراوانی فرهنگ وحیانی و کلمات حضرات معصوم (سلام الله علیهم أجمعین) در زمینه تحریص به تعلیم علم و تحصیل دانش و کوشش برای پس‌بردن به قوانین هستی و اسرار خلقت از امتیازات اسلام است و قطعا و قطعا هیچ دین و آئینی به اندازه اسلام در این زمینه غنی نیست و این گفتن ندارد در نتیجه در روایات هم ما در زمینه علم‌اندوزی و تحقیق و پژوهش و تلاش برای تحصیل معرفت و انباشت اطلاعات و علوم، فقرات و قطعات فراوانی داریم.

اصول کافی: یکی از کتاب و منابع اصیل روایی ما اصول کافی است، در اصول کافی جلد اول، اولین باب، کتاب فضل العلم است.

بسیاری از روایات تأکید بر ارزش ذاتی علم همچنین تحصیل آن دارد در این باب ما با ده‌ها روایت صحیح السند و در مجموع موثق مواجه هستیم که از آنها جواز بلکه لزوم کار علمی و نیز ارزش ذاتی علم همچنین ارزش ثانوی بعضی از علوم تمسک کرد.

در اولین روایتی که در اصول کافی در کتاب فضل العلم [1] آمده است عنوانی که مرحوم محدث کلینی (رضوان الله تعالی علیه) برای این باب از این کتاب استفاده کردند این است «باب فرض علم و وجوب طلب علم و انگیزش و تحریص و تحریک به طلب علم». ایشان با تعبیری فقیهانه از آنچه که در معنون این باب آمده است یاد می‌کند در واقع در عنوان مسئله فرض و واجب بودن علم و طلب آن را گنجاندند.

روایتی از امام صادق (ع) است: «أَخْبَرَنَا مُحَمّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِی الْحُسَیْنِ الْفَارِسِیّ عَنْ عَبْدِ الرّحْمَنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنّ اللّهَ یُحِبّ بُغَاةَ الْعِلْمِ».(الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه)

با سند خوب در این روایت از لسان پیامبر اعظم (ص) امام صادق (ع) می‌فرماید طلب علم بر هر مسلمانی فریضه است؛ یعنی تعبیر در وزان آن تعابیری است که راجع به واجبات شرعیه مطرح می‌شود؛ چنان‌که نماز بر مسلمان مکلف و واجد شرایطی واجب است تحصیل علم نیز بر هر مسلمانی فریضه است.

روایت دوم: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عِیسَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْعُمَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ».( الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه ).

این روایت از شخص حضرت صادق (ع) نقل شده است و بسا این بیان حضرت همان نقل از پیامبر اعظم (ص) است.

در روایت پنجم تقریبا همان مضمون نقل شده است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ».( الکافی،ج1،ص31،ط الاسلامیه)

روایت مرفوعه است ولی همان مضمون است. مرحوم کلینی در ذیل روایت فرموده {وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْمِ} همان مضامین را در این روایت پنجم هم آورده‌اند و تأکید بر آن روایت اول و دوم است.

روایت سوم از همین باب است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو الْحَسَنِ ع هَلْ یَسَعُ النَّاسَ تَرْکُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَا».(الکافی،ج1،ص30،ط الاسلامیه)

مضمون این روایت با روایات فوق متفاوت است در روایت سوال می‌شود آیا مردم حق دارند مسئله‌ای را که به آن نیاز دارند و محتاج آن هستند را ترک کنند و فرا نگیرند آیا بر آنها جایز است؟ امام می‌فرمایند خیر.

ممکن است سوال شود این روایت ظهور در مسائل شرعی دارد اگر کسی در مسائل شرعی احتیاج به مطلبی دارد آیا حق دارد آن را ترک کند و به دنبال فهم و درکش نرود و از کسی پرسش نکند؟ ممکن است [درجواب] کسی بگوید ظهور در این دارد؛ ولی می‌توان گفت [روایت در این موضوع] اطلاق دارد.

آیا مسئله فقط مسئله شرعی است؟ ممکن است از واژه چنین چیزی را دریافت؟ آیا این حصر را از کلمه «مسئله» می‌توان فهمید؟ به هر حال می‌فرماید هر آنچه که انسان احتیاج دارد؛ ممکن است مسئله شرعی باشد که آدم به آن احتیاج دارد و می‌خواهد بداند پاسخ صحیح این پرسش چیست همچنین ممکن است امر دیگری در حوزه دیگر باشد و به تعبیر مشهور {العلم علمان: علم الأدیان و علم الأبدان}[2].

بعضی ممکن است قائل شوند این روایت در حوزه علم الأدیان است و مراد سوالات شرعی است که انسان به آن احتیاج دارد و ملزَم است که پاسخ آن سوالات را فرا بگیرد ولیکن نمی‌توان بر تعبیر تصلب داشت؛ بلکه نمی‌توان ادعا کرد این تعبیر حصر در مسائل شرعیه است و می‌توان از اطلاق آن استفاده کرد و قائل شد هر آن چیزی را که بشر نیاز دارد حتی در موضوع تغذیه، لباس، مرکب، عمران و ساختمان و… . اگر زیست فناوری در شرایط زندگی انسان جزء ضروریات شد (حسب ادعایی که امروزه مطرح می‌شود که ما در حوزه سبز اگر دست به زیست فناوری نزنیم و اگر زیست فناوری سبز (نباتی، اشجاری و زراعی) را توسعه ندهیم به لحاظ تغذیه دچار مشکل خواهیم شد یا اصولا انسان نه به لحاظ کمّی بلکه به لحاظ کیفی نیاز دارد محصولات درختی و نباتی را فرآوری کند و محصولات بهتری را به دست بیاورد و این امروز نیاز زیستی و زندگی بشر است.

مقتضای حوائج حیاتی و حیوی و زیستی بشر اینست که درباره گیاهان و درختان و بالا بردن باروری و کمیت باردهی آنها و افزایش کیفیت بار و میوه آنها مطالعه کنیم اگر چنین چیزی وجود داشته باشد آیا این مشکل و معضل انسان نمی‌شود و از موارد شمول این روایت نمی‌تواند قلمداد شود که معصوم (ع) فرموده است که شما حق ندارید که نسبت به چنین امری بی تفاوت باشید؟ {هَلْ یَسَعُ النَّاسَ تَرْکُ الْمَسْأَلَةِ عَمَّا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ فَقَالَ لَا} .

و همینطور روایات دیگری که در همین باب فراوان است؛ البته بخشی از روایات بسیار روشن است که مربوط به مسائل دینی است ولی در مجموع روایات فراوانی در ابواب مختلف کتاب فضل العلم موجود است که قسمی از آنها دقیقاً به مسئله ما مرتبط است.

ما در این بخش به بیش از این توقف نمی‌کنیم زیرا اجمالاً جزء بدیهیات تعالیم دینی و فرهنگ اسلامی است که ما باید نسبت به فراگرفتن و کشف حقایق، قوانین و قواعد هستی و حیات تلاش کنیم و بلکه در حد ضرور و اضطرار به مرتبه وجوب و حکم وجوبی پیدا می‌کند به همین اشارات در قسمت روایات اکتفاء و عبور می‌کنیم.

ادله عقلیه وجوب تفحص

می‌توان به ادله عقلیه نیز تمسک کرد هیچ دلیل عقلی به نظر نمیرسد که انسان را از ورود در کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و هستی و عالم اسرار منع کند؛ علاوه بر اینکه عقل به نحو ایجابی به تلاش برای کشف قوانین و فراتر از کشف، کاربرد آن حکم می‌کند.

این آیه شریفه گرچه آیه است ولی در نوعی استدلال عقلی برای اثبات ارزش دانش و دانش وری است «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»[3] آیا دانایان با نادانان برابرند؟ این آیه هم بر ارزشمندی دانشوری و هم بر ارزش دانش تأکید می‌کند؛ ولی مطلب در آیه به صورت پرسش مطرح شده است یعنی خدای متعال عقل آدمی را به داوری فراخوانده و گویی خدای متعال به جای اینکه به لسان خود خواسته باشد بر ارزش علم و ارزشمندی عالم تصریح و تأکید کند از خودِ انسان پرسیده است که تو خود به اتّکاء عقل داوری کن آیا آنها که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ پاسخ روشن است که برابر نیستند و معنی آن این است که به مدد عقل ارزش علم، پژوهش، تحقیق و تلاش برای کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات و هستی اثبات می‌شود؛ به نظر می آید مطلب روشن است و لازم نیست بیش از این توقف کنیم.

ادله فطریه وجوب فحص

مگر نه اینست که می‌گوییم فطرت آدمی کمال‌خواه است، حقیقت‌جو است، نسبت به واقعیت‌ها و حقایق کنجکاو است، گرایش به کشف حقایق و تحصیل علم و دریافت دقائق و انباشت اطلاعات و معلومات دارد؛ این مقتضای فطرت آدم است و در نتیجه به حکم مقتضای فطری و ذاتی خلقت آدم یعنی اینکه خدای متعال بشر را چنین آفریده است ما می‌توانیم بگوییم به اتّکاء فطرت هم باید گفت تحصیل علم لازم و مطلوب است.

قواعد وجوب فحص

بحث شد با 4 دسته قواعد برای استنباط فروع مواجه هستیم و پیشاپیش هم مروری بر فهرست نمونه هایی از هریک از این 4 دسته داشتیم؛ قواعد و مبانی نظری، قواعد اخلاقی، قواعد اصولی و قواعد فقهی. گفتیم که ما با 4 دسته قاعده در قلمرو معرفت دینی مواجه هستیم و در هر قسمی از فقه خوب است انواع این 4 دسته قواعد و زیرساخت‌ها که می‌توانند در بررسی فروع فقهیه آن قسم از فقه به کار بروند مورد بحث و بررسی قرار بگیرند.

در این سلسله دروس چون به اختصار برگزار می‌کنیم صرفاً نمونه‌هایی را مورد اشاره قرار دادیم حتی هیچ ‌یک از قواعد از 4 دسته را به بررسی و طرح و شرح تفصیلی نپرداختیم و تنها از باب اشاره به نمونه و احیانا ذیل بعضی از نمونه‌ها نقطه و محل کاربرد آنها را مورد تلویح و اشاره قرار دادیم؛ به هر حال گفتیم اینها در جای جای مباحث مربوط به زیست فناوری و فروع فقهیه آن می‌تواند به کار بیاید و گره‌گشا باشد.

۱.قاعده توظیف الإنسان لتحقیق التقدم و التنمیه و الحضاره

یکی از قواعد، قاعده و یا اصل {توظیف الإنسان لتحقیق التقدم و التنمیه و الحضاره} است، اینکه انسان از قِبَلِ خدا وظیفه‌مند و مکلف است که سعی کند پیشرفت و توسعه و تمدن را پدید بیاورد خدای متعال مایل نیست انسان بَدَوی بماند و زندگی کند.

خدا در وجود انسان ظرفیت‌ها و توانایی‌های بسیاری قرار داده است؛ علاوه بر آن او را به تکامل و ترقی موظف ساخته است و خداوند می‌خواهد که بشر به مثابه یک تکلیف طبیعی و تکوینی به صورت درون‌خیز و هم به عنوان تکلیف تشریعی به شکل حکمی که از قِبَلِ شارع مقدس آمده است موظف باشد برای پیشرفت، ترقی، پدیدآوردن تمدن و برای عمران زمین تلاش کند که این در حیات انسان در تفکر دینی و تعالیم اسلامی یک اصل است، از جمله آیاتی که بر این مدعا دلالت می‌کند این آیه است که فرمودند «وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ»[4]

این آیه قصه حضرت صالح (سلام الله علیه) است که آن حضرت به قوم خود فرمودند که خدا را بپرستید و جز او را نپرستید کدام خدا؟ آن خدایی که شما را خلق کرد و از زمین پدید آورد و از شما طلب کرد که این زمین را آباد کنید، خب اینکه شما را از زمین پدید آورده است و شما را مأمور به آبادانی فرموده است به چه شکلی میسر است؟ آیا به اینست که انسان در همین زمین به طور عادی از آنچه موجود است استفاده کند و آیا زمین در این صورت آباد می‌شود؟ و یا نه در این عالم و در زمین تلاش کند و احیانا تغییر ایجاد کند و زمین و ما فی الأرض را تکامل ببخشد و اصلاح کند و بهبود ببخشد؟ اگر ممکن باشد سوال می‌شود که آیا بدون تحصیل علم و تحقیق و پژوهش و بدون کشف قواعد و قوانین حاکم بر کائنات أرضی و بدون اسرار و روابط مادی میان انواع موجودات این عالم و کائنات حیّه و موجودات زنده ممکن است به چنین چیزی دست زد؟

آیا این مستلزم آن نیست که انسان به تحقیق و پژوهش بپردازد، قوانین را کشف کند و به اسرار هستی و حیات در این کره پی ببرد؟ و اصولا ما این اصل را قبول داریم که اسلام دین ترقی، تکامل و تمدن‌سازی است و تمدن‌سازی و علم هم فی نفسه بخشی از تمدن است و هم ابزار و امکان تأسیس توسعه تمدنی است مگر ممکن است بدون علم و تحقیق تمدنی پدید آورد؟

نفس تحصیل علم، انباشت علم و فراچنگ داشتن اطلاعات علمی بخشی از حقیقت تمدن است و اصولا چنین امری ایجاد تمدن می‌کند و تمدن را توسعه می‌دهد، خب اگر ما به این قاعده ملتزم باشیم که باید باشیم و اسلام دین بَدَوی و دین رکود و دین رکون و دین توقف نیست بلکه دین تحرک، تمدن، حضاره، دین علم و معرفت است و اگر بپذیریم که خدای متعال بشر را به تحصیل این ارزش‌ها به مثابه یک قاعده حاکم موظف ساخته است خب قهرا می‌توانیم به آن تمسک کنیم و از باب لزوم محقَق ساختن پیشرفت و توسعه و پدیدآوردن حضاره و تمدن انسان را موظف به تحقیق و پژوهش و کشف قوانین و قواعد و پی بردن به اسرار حیات بدانیم.

اصولا مسئله در اینجا با تمسک به این قاعده نه تنها می‌توان جواز را اثبات کرد بسا بتوان لزوم را هم از این قاعده استفاده کرد.

به بعضی دیگر از قواعد اخلاقی، قواعد فقهی و احیانا بعضی از قواعد اصولیه می‌توان برای اثبات جواز مطالعه و تحقیق برای کشف قواعد و قوانین حاکم بر حیات و زیست تمسک کرد ولی این را به عنوان نمونه عرض کردیم و به همین مقدار هم کفایت می‌کنیم.

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آیات الهی؛ جواز یا عدم جواز تحقیق در مسائل زیستی

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

به گزارش ایسنا، آیت الله رشاد در این درس گفتار مطرح می‌کند:

اولین مسئله‌ای که به عنوان نخستین فرع فقهی بر اساس ساختار پیشنهادی برای فقه مهندسی ژنتیک قابل طرح است در دستور بحث داشتیم و آن عبارت از این بود که آیا اصولاً کار علمی در چهارچوب مهندسی ژنتیک و در زمینه زیست‌فناوری مباح است یا نه؟

در تبیین محورهای ۱۵ گانه مربوط به ابعاد و عرصه‌های مرتبط با مهندسی ژنتیک در قسم مباحث کلامی و الهیات و مهندسی ژنتیک بحث شد پاره‌ای شبهات قابل طرح است و باید به آنها پاسخ داد؛ اجمالاً پاسخ شبهات را هم عرض کردیم.

با توجه به نکات و جهاتی که در تقریر شبهات کلامی و الهیاتی مطرح ‌شد از جمله اینکه این اعمال زیست‌فناوری نوعی دخالت در کار خدا و دستکاری خلقت است پس مُجاز نیست بنابراین اینکه آیا مُجاز هستیم وارد عرصه حیات بشویم و قوانین و سنن آن را کشف کنیم و به اسرار حیات پی ببریم اولین سوال است یعنی مطلقاً مُجاز است یا نه تا نوبت برسد به اینکه اگر مقید به قیدی شد حکم چیست یا پس از کشف قواعد و سنن، کاربست و حکم این قواعد و سنن و تصرف در موجودات زنده و کائنات چیست و تا سایر نکاتی که ما در کیفیت، نحوه و منطق تفریع فروع و تفصیل مسائل بحث کرده بودیم.

در نتیجه اولین سوال این بود که آیا اصولاً و علی الإطلاق کار علمی در حوزه زیست‌فناوری مُجاز است یا نیست؟

گفته شد اول به سراغ آیات می‌رویم و قهراً به حسب رویه به سراغ اخبار، در صورت امکان اجماع و بعد به سراغ ادله عقلیه و فطری برویم؛ و احیاناً سایر ادله که اینجا می‌توانند به کار بیایند و پاسخ این پرسش را روشن کنند.

دسته‌هایی از آیات را بحث کردیم، آیاتی که علی الإطلاق ظهور در جواز داشت؛ یعنی به طور عام و مطلق دعوت به کشف قوانین و سنن می‌کرد و آیات دیگری که احیاناً در موارد مهم خاص و همه موارد را در کنار هم مطرح می‌کرد و به نحوی به تدبر عقلی و دراست تجربی در زمینه کشف قوانین و قواعد حاکم بر هستی از نقطه نظر زیست‌شناسی و حیات‌شناسی ترغیب و تشویق می‌کرد، از باب نمونه پاره‌ای از این آیات را طرح و شرح کردیم و نکات و جهاتی که از این آیات قابل اصطیاد بود را توضیح دادیم.

آیات دال بر منع از تحقیق در مسائل زیستی

کمابیش مطرح شده که پاره‌ای از آیات ممکن است در منع ظهور داشته باشند؛ اینکه انسان حق ندارد وارد عرصه پیچیده زیست و حیات بشود و قوانین و قواعد حاکم بر این عرصه خطیر را کشف کند و آن را به کار ببرد؛ البته پاره‌ای از آیات ممکن است فقط در مرحله شناخت قوانین و قواعد زیستی ظهور داشته باشد. بعضی از قواعد یک قدم پیشتر رفته که به نحوی از انحاء در قلمرو زیستیِ زیست‌مندان و زیست‌وران و جانوران وارد شویم و در حیات آنها تصرف کنیم از حداقل تصرف در وجود آنها از حیث تعدیل و تصرف و نوعی دخالت در وجود حیاتی آنها تا مراحل فراتر و بالاتر.

بررسی دلالی آیه ۱۱۹ سوره نساء بر جواز اعمال زیست‌فناوری

وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً

قبل از این آیه، آیاتی به عنوان زمینه محتوا آمده است؛ مضمون آیه اینست که شیطان می‌گوید من مردم را گمراه خواهم کرد و به آنها آرزوهای دور و دراز تلقین کرده و آنها را به آرزوهای دور و دراز دلخوش خواهم ساخت؛ آنها را به سمت آرزوهای دست نایافتنی سوق خواهم داد و امر خواهم کرد که گوش حیوانات را به عنوان علامت ببُرند -مثلاً در ظاهر گوش حیوانات را تغییر دهند- و نیز امر خواهم کرد در خلق خدا دست ببَرَند و تغییر ایجاد کنند. و بعد آیه می‌فرماید و هر آن کسی که شیطان را سرپرست یا دوست خویش و امین خویش قلمداد کند- که البته به نظر می آید معنای اول یعنی سرپرست خویش قرار دهد در مقابل خدا- {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} دچار خسارت و زیان آشکار سنگینی شده است.

تشریح اشکال (امر شیطان به تغییر در خلق الله)

در این آیه چند گمراهی از زبان شیطان گفته شده است، گمراهی می‌تواند انواع و مراتب داشته باشد؛ بالاترین آن گمراهی از راه حق و مسیر توحید است و دوم اینکه به آنها آرزوهای طولانی و دور و دراز تلقین خواهم کرد انسان وقتی درگیر آرزوهای بلند و غلط است از واقعیت‌ها دور خواهد افتاد، از حقایق فاصله خواهد گرفت و مشغول دنیا خواهد شد در حقیقت شیطان می‌خواهد بگوید من آن‌ها را مشغول دنیا خواهم کرد و آنها را درگیر مشغولی‌های کاذب خواهم ساخت و سوم اینکه من به آنها دستور خواهم داد که آنها گوش حیوانات را بِبُرَند.

اینجا در روایات هم آمده و مفسرین هم به این پرداختند، یک سنت و عرف جاهلی بوده که گاهی حیوانات را تقسیم کرده و بعضی را نذر بت‌ها و علامت می‌گذاشتند-مثلاً گوش حیوان را می‌بُریدند تا معلوم شود این حیوان نذر بت است- یا اگر مَرکب بود سوار بر آن نشوند و اگر شیرده است شیرِ او را ندوشند و اگر باید از گوشت آن استفاده شود آن را نکشند و گوشتش را مصرف نکنند و اینجا اشاره به این عادت و عرف غلط جاهلی است، چهارم می‌فرماید که دستور خواهم داد که اینها خلق خدا را تغییر دهند.

شاهد مثال عمدتاً این قسمت از آیه است که شیطان می‌گوید من انسان‌ها را به تغییر در خلق خدا سوق خواهم داد، این آیه در نگاه اول این نکته را القاء می‌کند که شیطان آنها را به تغییر تکوین وامی‌دارد ظاهر عبارت «خلقُ الله» یعنی خلقت تکوینی؛ پس اگر کسی وارد فرآیند مطالعه خلقت بشود و قوانین و سنن را کشف کند و به اسرار خلقت و حیات پی‌ببَرد و بعد در خلقت تصرف کند این مُجاز نیست.

به هر حال ظاهر این فقره اینست که تصرف در خلقت، تغییر در خلقت است و ممنوع، منهی و حرام است؛ البته ما فعلاً در مرحله اول مسئله یعنی «کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات» بحث می‌کنیم ولی وقتی این مباحث در حوزه زیست‌فناوری مطرح می‌شود بعضی به این آیه تمسک می‌کنند و می‌خواهند بگویند وقتی تصرف در خلقت جایز نیست، کشف قوانین و قواعد حاکم بر خلقت و پی‌بردن به اسرار حیات [نیز] مستلزم تصرف است غالباً با تصرف و دستکاری و واردشدن در فرآیند زیست موجودات زنده و زیست‌ور باید این اتفاق بیفتد؛ یعنی زمانی‌که حیوان را تماشا کنید و به قوانین و قواعد حیاتی جاری در وجود او پی ببرید بلکه شروع به آزمایش‌کردن، جراحی‌کردن، تغییر یک جزء و قسمی از وجود آن حیوان و جابه‌جاکردن اجزاء می‌کنید اینها همان صورت‌های ساده عمل زیست‌فناوری است؛ هرچند این آیه راجع به اعمال تصرف، تعدیل و تغییر است اما از آن‌جایی که پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات غالباً مستلزم چنین رفتارهایی است خب این نهی شده است؛ هرچند که ممکن است برای پی‌بردن به قوانین و قواعد حیات در مواردی بدون تصرف و صرفاً با بعضی تجربه‌ها بی‌آنکه تصرفی در وجود موجود مورد مطالعه شده باشد آن قوانین کشف شود ولی غالباً چنین نیست و نوعاً ما باید با تصرفاتی در وجود حیوان زنده به قواعد پی‌ببریم و کشف کنیم.

غالباً این آیه را برای ممنوعیت و حرمت زیست‌فناوری نه تنها کشف قوانین حاکم بر زیست استفاده می‌کنند بلکه به آن استناد می‌کنند.

پس بنابراین به این آیه این‌گونه استدلال می‌شود که زیست‌فناوری و التکنولوجیه الحیویّه تغییر در خلقت است و تغییر در خلقت از اوامر و فعل شیطان است و اگر کسی دست به تغییر خلقت بدهد و در زیست‌وران تصرف کند و در آنها تعدیل، تغییر و تبدیلی ایجاد کند یک نوع عمل شیطانی است و حرام است و با توجه به اینکه مطالعه و تلاش برای کشف قواعد و قوانین هم نوعاً مستلزم طی چنین فرآیندی است پس بنابراین مطالعه برای کشف هم مجاز و مباح نیست.

پاسخ

بحث‌های متعددی را می‌توان ذیل این آیه طرح کرد، ما به اجمال به چند نکته اشاره می‌کنیم یا به تعبیری استشهاد و استدلال به این آیه برای اثبات حرمت زیست‌فناوری روشن شود.

۱.حرمت در تغییر تشریع است نه تکوین

{فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} تغییر در خلقُ الله هرچند در نگاه اول در تغییر تکوینی ظهور دارد ولیکن در روایات و نیز مفسرین نوعاً بیان کرده‌اند که مراد از این فقره تغییر در تشریع است نه در تکوین، علت اینکه افرادی به ظاهر آیه تمسک کرده یا از ظاهر این فقره نهی در تغییر در تکوین فهمیده‌اند احتمالاً اینست که اولاً در کنار فقره قبلی {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ} سخن از تغییر در ظاهر چهارپایان است که مثلاً گوششان را می‌بُرند و علامت می‌زنند که خودِ این یک تصرف در تکوین است چون فقره قبلی این را بیان می‌کند و بلافاصله بعد از آن فرموده {وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ}؛ چون آن تصرف یک تصرف در ظاهر است.

۲. فعل شیطان در زمینه گمراهی است

احتمالاً در این فقره دوم بلافاصله {فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ} آمده است؛ این [قسمت از آیه] حمل به همان تغییر ظاهر و تصرف در تکوین شده است نه تغییر در تشریع در عین اینکه ما در خودِ این آیه اگر دقت کنیم سیاق آن می‌تواند ما را به معنای دقیق‌تر و عمیق‌تر این فقره رهنمون کند.

در این آیه همه بحث از امر شیطان است که فعل و امر او در زمینه‌ها و جهاتی است، «فعل شیطان در اضلال مردم» که وقتی [واژه] «اضلال» گفته می‌شود ظاهراً [به این معنا است که] اگر کسی در راه باشد باید او را گمراه کرد یعنی باید مسبوق به هدایت باشد و کسی باید در مسیر هدایت حرکت کند و بعد ما او را گمراه کنیم که گفته می‌شود اضلال و گمراه شد، شیطان می‌گوید من این‌ها را گمراه می‌کنم؛ یعنی اینها مسبوق به هدایت هستند و اگر به اقتضای فطرت حرکت کنند در مسیر هدایت و توحید حرکت خواهند کرد و به مبداء و معاد توجه و اعتقاد خواهند داشت و اضلال به این معناست؛ پس بحث از گمراهی است.

۳. بریدن گوش نیت شرک‌آلود دارد

فقره بعدی یعنی {وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ} است؛ یعنی انسان‌ها را به آرزوهای دور و دراز وامیدارم و سوق می‌دهم این یک مسئله درونی و ذهنی و فکری است در واقع سخن از یک انحراف فکری و اندیشگی است در فقره سوم که بیشتر سبب شده اذهان به جای توجه به تغییر در تشریع، تغییر در تکوین را فهم کنند اینست که در این فقره از علامت‌گذاری گوش حیوانات سخن گفته است که این یک تصرف ظاهری است؛ اما این معنا و وجه ظاهر آیه است یا به تعبیر دیگری صورت مطلب اینست اما آیا صرف علامت‌زدن گوش مرتکب گناه شده‌ایم و شیطان می‌گوید گوش حیوانات را علامت بزنید یا بِبُرید یا منگنه بزنید یا داغ بزنید یا رنگ کنید؛ آیا اینست و این اشکال دارد؟ یا نه مطلب دقیق و عمیق این فقره اینست که آنها برای بتها نذر می‌کردند؛ یعنی باطن این عمل، عملی مشرکانه است و از این جهت است که شیطان انسان را به آن امر می‌کند؛ یعنی اگر کسی با انگیزه و قصد مشرکانه علامتی در اعضای حیوانی قرار بدهد این مُجاز نیست و اشکال دارد؟

اما اگر مثلاً فرض کنید دو چوپان کلی گوسفند دارند برای اینکه اینها با هم مخلوط نشوند هر کدام گوسفندان خود را به شکلی رنگ می‌کنند یا با یک علامتی مشخص می‌کند و مثلا گوش اینها را می‌بُرد -و معمول هست که گوش حیوانات را علامت می‌زنند یا به دلایلی در آنها تصرف می‌کنند مثلاً گوش سگی که همراه با گله باید به بیابان برود را می‌بُرند برای اینکه مثلا اگر با یک حیوان درنده مثل گرگ درگیر شد گوش سگ را نکَند- آیا این با این قصد اشکال دارد؟ نه چنین چیزی نیست.

مسئله و دغدغه این تصرف در گوش و در یکی از اعضای حیوان نیست بلکه مسئله آیه آن قصد مشرکانه است پس بنابراین این فقره از آیه در ظاهر از یک تصرف در تکوین نهی می‌کند، این نهی متوجه آن نیست بلکه متوجه آن قصد است که این کار را به انگیزه مشرکانه انجام می‌دهد و شیطان از این جهت امر می‌کند.

۴.نکته چهارم تغییر خلق تغییر تکوین نیست

محل بحث ما این مسئله است که تشریع در واقع امر و خلق الهی است و فقره ذیل آیه مؤید این مطلب است و چندین مؤید در اینجا وجود دارد که یکی همین است؛ {وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً} کسی شیطان را در مقابل خداوند متعال سرپرست خودش اتخاذ کند این خسارت بسیار و آشکاری دیده است. این بحث توحید است یعنی اگر به جای توحید به شرک و کفر پناه ببرد خسارت دیده است.

آیات و روایات مؤید

روایاتی مشیر هستند به اینکه این تغییر خلق الله، تغییر دین الله یا امر الله است.

خبری منسوب به امام باقر (ع) است {عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ (علیه السلام) فِی‌قَوْلِ اللَّه وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ (ع) دینُ اللهِ }[۱] سوال شد که آقا منظور از این فقره آیه چیست؟ منظور از تغییر خلق الله، تغییر دین الله است. این در تفسیر عیّاشی ذیل آیه آمده است و در بعضی منابع حدیثی ما هم این حدیث ذکر شده است.

روایت دیگری از امام صادق (ع) است {عَنْ یُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِی قَوْلِ اللَّهِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ قَالَ أَمْرَ اللَّهِ بِمَا أَمَرَ بِهِ }[۲] (ما اینها را به عنوان مؤید می‌آوریم به همین جهت خیلی توجه به سند این دو روایت نداریم) منظور تغییر امر الله تحت تاثیر امر شیطان است، اوامر و نواهی الهی است، شیطان امر می‌کند که اوامر و نواهی الهیه را تغییر بدهید یعنی تغییر تشریع است نه تغییر تکوین سیاق آیه این معنا را تایید می‌کند که مراد از تغییر در اینجا تغییر تشریع است و گویی بدعت‌گذاری و ترک شرعیات مورد نظر هست.

آیات دیگری نیز وجود دارد که دقیقاً سخن از شریعت و تشریع و سخن از دین و دین‌باوری و منشأ دین دارد؛ در آنجا هم تعبیر مشابهی آمده که اگر به ظاهر آن آیات هم بخواهیم ملتزم باشیم ممکن است همین فهم را کنیم.

آیه فطرت یعنی آیه ۳۰ سوره روم {فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ} این آیه دستور می‌دهد وجه و صورت خویش را به سمت دین حنیف بچرخان و به آن روی‌ آور؛ آن دین حنیفی که فطرت الهی است؛ فطرتی که بشر را با آن سرشته است در این آیه سخن از دین فطری و دستور گرایش به سوی دین فطری است.

بلافاصله بعد از آن می‌فرماید تبدیل در خلق الهی نیست خب اینجا هم ظاهر آیه هم همین است که سخن از خلق است و خلق هم معطوف به تکوین است این فقره از این آیه ارتباطی به تکوین ندارد چنان‌که آن فقره از آیه محل بحث هم همین‌طور است و به تکوین ارتباط ندارد چون دین فطری است و با تکوین آدمی سازگار و متلائم است و در اینجا هم سخن از دین فطری است و این به این معناست که منشأ دین تغییر نخواهد کرد و آدمی تا ابد و تا آخرین نفر از آدمیان در روی زمین دارای فطرت خواهند بود و فطرت همه آحاد انسانی واحد هست و همه فطرت‌مند هستند و متفطِّر به یک فطرت و سرشته به یک سرشت هستند، اینکه روشن است اما ببینید آنجا هم تعبیر همین است که در خلق الهی تبدیلی نیست اینجا تغییر است و در آیه‌ای که داریم عرض می‌کنیم تبدیل می‌باشد.

این آیه هم مؤید آنست که در آن آیه ما باید تغییر خلق را به جای تغییر تکوین به تغییر تشریع حمل کنیم؛ گرچه منافات ندارد زیرا این آیه تغییر در تکوین و تغییر در فطرت را منتفی می‌داند و همین‌طور بعضی دیگر از آیات و دقت به روایاتی که در ذیل آیه آمده و شواهدی که در سایر آیات الهی وجود دارد به مسئله شریعت معطوف است.

پس بنابراین از این آیه لزوماً تغییر در تکوین همچنین فرآیندهای زیست فناورانه از مصادیق آن باشد محل تأمل است و نمی‌توان به این آیه و بر فرض وجود آیات مشابه برای اثبات حرمت أعمال زیست‌فناوری تمسک کرد تا قائل شویم اگر بنا باشد ما به کشف قوانین دست بزنیم باید نوعی فرآیندهای زیست فناورانه را إعمال کنیم تا قوانین را کشف کنیم یا با کشف قوانین می‌خواهیم بعداً زیست فناوری کنیم.

آن غایتی که مترتب بر فهم این قواعد و قوانین است منهی است پس فهم این قواعد و قوانین هم منهی است، اگر فهمی لاجَرم منتهی به فعلی خواهد شد که آن فعل منهی است، این فهم هم مثلاً باید منهی باشد. کسی بخواهد چنین نتیجه‌ای از این آیه بگیرد که بعضی خواستند چنین بکنن. ما در ادامه به بعضی دیگر از آیات هم تمسک خواهیم کرد و سپس إن شاءالله به سراغ روایات خواهیم رفت.

سرشت لسانی قرآن کریم و فقه محیط زیست

سرشت لسانی قرآن کریم و فقه محیط زیست

آنچه پیش روی خوانندگان قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت‌الله رشاد تحت عنوان «فقه زیست فناوری» که در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا (ع) ارائه می‌شود.

آیت الله علی‌اکبر رشاد رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران درسلسله جلسات دروس خارج فقه تحت عنوان «فقه زیست فناوری» با مروری بر مباحث جلسات گذشته بیان کرد: جلسه گذشته راجع به برخی ادله کتابی مربوط به کار علمی در قلمرو مهندسی ژنتیک بحث شد. گفته شد ادله قرآنی را می‌توان به گروه‌ها و دسته‌های چندگانه‌ای تقسیم کرد. پاره‌ای از آیات به طور مطلق و به نحو فراگیر و عام در کاوش و پژوهش حوزه زیستی و زیست‌وران و موجودات زنده و کائنات حیّه لسان تجویزی دارند؛ بلکه بشر را در این زمینه تشویق و ترغیب می‌کند.

سرشت لسانی قرآن کریم

آیت الله رشاد با بیان این که به اختصار به این نکته تفسیری ناشی از سرشت لسانی قرآن اشاره کنم و سپس به توضیح نمونه آیاتی که به کار علمی در خصوص موجودات زیست‌ور تشویق می‌کند برگردم، اظهار کرد: قرآن کریم به جهت ساختار صوری و محتوایی خود اگر هر موضوعی را که مرتبط با شأن و رسالت این کتاب بزرگ باشد با آن رویکرد مطالعه کرده و مرور کنید این تصور در شما قوت می‌گیرد که گویی این کتاب درباره همین موضوع است یا ثقل مباحث این کتاب مربوط به همین موضوعی است که شما در صدد مطالعه آن هستید و این چیز بسیار شگفت و شگرفی است؛ مثلاً اگر بخواهید وارد بحث از توحید و ذات الصفات باری بشوید از باء بسم الله قرآن که آغاز می‌کنید تا سینِ ناسِ این کتاب مقدس و مبارک فکر می‌کنید این کتاب یکسره الهی‌نامه است؛ چنانکه اگر به قصد انسان‌شناسی و مطالعه سرشت و صفات و امور و شئون انسان وارد مطالعه بشوید باز از همان سوره فاتحة الکتاب (دیباچه قرآن کریم) تا سوره ناس آنقدر مطلب وجود دارد و انبوهی از معلومات و اطلاعات مربوط به انسان و در زمینه انسان‌شناسی در این کتاب مطرح شده که تصور می‌کنید کتاب قرآن انسان‌نامه است و اثری در انسان‌شناسی است؛ چنانکه با موضوع مطالعه جامعه شناسی یا حکم شناسی یا مباحث علمی.

وی با اشاره به این که اگر شما وارد قرآن کریم بشوید از آغاز تا انجام این نامه نورانی مطالب فراوانی را فراچنگ خواهید آورد که مربوط به مطالب و مسائل علمی می‌شود به حدی که بعضی از محققین و مؤلفین کتاب‌هایی تحت عنوان قرآن و علم و با نام‌های مشابه دیگر نوشته‌اند، متذکر شد: گاهی غیر مسلمان‌ها هستند که در این زمینه و با این دست عناوین مطالعه کرده و اثر تولید کردند؛ یعنی کتاب‌هایی وجود دارد که مسیحیانی از این زاویه وارد مطالعه قرآن شدند و دریافتند که در قرآن مطالب علمی شگفت و شگرف گسترده و ژرفِ بسیاری وجود دارد و مسائل پیچیده و مسائل پیشرفته و ظرائف و طرائف وسیعی در زمینه‌های علمی در قرآن کریم مطرح شده است.

آیت الله رشاد ادامه داد: در حوزه‌های مختلف مانند مسائل کیهان‌شناسی، مسائل زیستی مربوط به انسان و حیوان و گیاهان، زمین شناسی، مطالعه آثار و خواص زمین، کوه‌ها، دره‌ها و دریاها نکات معتنی بهی در این زمینه‌ها که مطالب علمی قلمداد شود- که پاره‌ای از آنها احیانا جدیدا کشف شده و بسا در قرآن از بعضی از آیات وعده داده شده که بعضی مطالب هست که بعدا به دست خواهد آمد- تصور می‌کنید قرآن کریم در این عرصه و زمینه نازل شده است، این سرشت و خصوصیت کتاب الهی است که بنده خودم این را تجربه کردم.

ادله جواز تحقیق و ژرفکاوی

قرآن (جواز خاص)

وی یادآور شد: دسته دیگر آیاتی است که کشف سنن حاکم بر خلقت را مطرح می‌کند که در موارد خاص و ناظر به نوع خاصی از موجود زنده از جواز و بلکه لزوم مطالعه در اسرار خلقت سخن می‌گوید. از این دست آیات بسیار است و اگر بخواهیم به شمارش آنها بپردازیم قطعاً به صدها آیه بالغ می‌شود.

آیت الله رشاد ادامه داد: آیاتی قهراً مطالعه زیست‌شناسانه و دانش‌ورزانه موضوعات معین و موجودات مشخصی را تجویز می‌کند؛ فقط یک ترغیب عمومی و کلی برای مطالعه مطلق موجودات در قرآن مطرح نیست بلکه نسبت به موارد مختلف از جمله راجع به زیست‌وران و موجودات زنده قرآن کریم ترغیب به مطالعه و پژوهش می‌کند.

وی با بیان اینکه از نگاه قرآن کریم مطالعه زیست‌شناسانه مُجاز و مباح است، اظهار داشت: بعد از این مسئله سخن راجع به این است که اگر ما مطالعه کردیم و کشف سنن و قوانین شد و به اسرار پی بردیم آیا مُجاز به استخدام این سنن و قواعد و قوانین زیستی هستیم یا نه(که همان زیست فناوری می شود).

آیت الله رشاد عنوان کرد: در بررسی آیات زیست‌ورانه قبلاً در یکی از جلسات به آیاتی از سوره واقعه تمسک کردیم؛ جایی‌که فصول 10و 16 گانه‌ای را که موضوع هر یک مسئله مهندسین ژنتیک بود و از جمله آن ساحات، ساحت کلام و الهیات بود، آن‌جا اجمالاً به این آیات اشاره کردیم.

وی با بیان آیات شریفه «أَفَرَأَیْتُمْ مَا تُمْنُونَ أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ نَحْنُ قَدَّرْنَا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِینَ عَلَی أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثَالَکُمْ وَنُنْشِئَکُمْ فِی مَا لَا تَعْلَمُونَ وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَی فَلَوْلَا تَذَکَّرُونَ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَحْرُثُونَ أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ أَفَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتِی تُورُونَ» (واقعه، 57 تا 73 )، تصریح کرد: آیات قبل و بعد هم کاملاً با همین آیات هماهنگ و در پیوند است، در این آیات قرآن کریم پرسش می‌کند آیا شما این مایعی که از مردها خارج می‌شود را دیده‌اید؟ آیا شما آن را آفریده‌اید و یا کلاً خلقی انسان را که ماده اولیه‌اش این مایع هست را شما انجام دادید یا ما خالق هستیم؟! شما که می‌دانید فرآیند پیدایش انسان چگونه است؛ اعتراف کنید که این فرآیند را شما هدایت می‌کنید یا ما آفریننده هستیم؟ که قطعاً ما آفریننده‌ایم در عین حال که ما با این فرآیند، حیات انسان را آغاز و ادامه می‌دهیم با یک فرآیند و واقعه‌ای نیز این حیات را به پایان می‌بریم، ما نه تنها حیات را بلکه موت نیز به دست ماست و کسی هم نمی‌تواند در این زمینه بر ما پیشی بگیرد یا احیانا کسی بر ما پیشی نگرفته است؛ یعنی حیات و ممات اگر به دست ما جریان پیدا می‌کند این بی‌پیشینه است و ما می‌توانیم امثال شما را دوباره بیاوریم یعنی در نشئه و حیات دیگر شما را از نو زنده کنیم، وجود شما را انشاء کنیم زمانی که از آن مطلع نیستید (یعنی قیامت)؛ و وقتی ممکن است فرآیندی را برای پدیدآوردن شما به عنوان موجودات زنده برتر طی کنیم که این کار را انجام داده‌ایم و شما هم بخشی از آن را مطلع هستید و مشاهده می‌کنید، آیا فکر می‌کنید دیگر نمی‌توانیم همین فرآیند را تکرار کنیم؟! یعنی نشئه دیگر و قیامت را برپا کنیم؟ که می‌توانیم؛ این آیات اشاره‌ای به مسائل زیستی و فرآیند حیات و ممات بود.

آیت الله رشاد در ادامه بیان کرد: آیات بعدی از آیه 63 اشاره به موضوع زراعت اشاره می‌کند که شما آنچه را که کشت می‌کنید آیا ملاحظه می‌کنید. آیا شما کشت و زراعت می‌کنید و می‌رویانید یا این ما هستیم که می‌رویانیم؟! حقیقتاً ما زارع و رویاننده‌ایم، ما این هسته و حبّه و دانه را سبز می‌کنیم و این در حالی است که ما می‌توانستیم چنین نکنیم. ما می‌توانستیم به عکس این فرایند عمل کنیم؛ یعنی به جای اینکه این خصلت هسته را که وقتی در شرایطی قرار می‌گیرد سبز بشود بر عکس این هسته نابود شود ولی چنین نکردیم که اگر می‌خواستیم {لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا} ما می‌توانستیم چنین کنیم که کلا بپوسانیم و بخشکانیم و متلاشی کنیم، لاشیء کنیم.

وی ابراز کرد: آیه 69 راجع به آب می‌فرماید {أَفَرَأَیْتُمُ الْمَاءَ الَّذِی تَشْرَبُونَ} آیا آبی را که می‌نوشید دیده‌اید. آیا این آب را شما از ابرهای باران‌زا و باران‌خیز می‌بارانید یا این ما هستیم؟! اگر ما می‌خواستیم غیر این می‌کردیم {لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا} این آب نوشیدنی شیرین که شما از آن بهره می‌برید و دوام سلامت و حیات شما در گرو استفاده از آنست این را می‌توانستیم أجاج (تلخ) و ناگوار قرار بدهیم.

آیت الله رشاد با تاکید بر اینکه در روایتی دیگر منسوب به حضرت رسول (ص) آمده که می‌توانستیم این را شور، تلخ و ناگوار کنیم ولی شیرین و گواراست. آیا این شما هستید که چنین می‌کنید یا ما هستیم که در طبیعت این خصوصیات و این نظام علّی معلولی را قرار دادیم، یادآور شد: راجع به آتش سخن گفته می‌شود. شما آتشی را که برمی افروزید آیا شما هستید که آن ماده و وقود آن را فراهم می‌کنید و خاصیت سوختن را در آن قرار دادید و آن آتشگیره‌ای که مثلا نزدیک به کنده‌ای می‌شود و این حالت به وجود می‌آید را شما به وجود آوردید یا ما انجام دادیم؟!

وی متذکر شد: در این آیات سوره واقعه چند نکته زیست فناورانه وجود دارد که قابل طرح است که در جهت بحث به چند نکته اشاره می‌کنیم.

نکته اول: قوانین طبیعت تابع قواعد الهی (نظام علّی معلولی)

آیت الله رشاد بیان کرد: خدای متعال آنچه را که در طبیعت بر اساس جعل و قوانین موضوعه او جریان پیدا می‌کند به خودش نسبت می‌دهد؛ یعنی حتی آنچه را که در طبیعت در جریان است و تصور می‌کنیم که این طبیعت است که خود به خود در آن این اتفاقات می‌افتد اینها را می‌فرماید من انجام دادم. این به چه معناست؟ این قهراً به این معناست که این صورت قضیه را نبینید بلکه سیرت مطلب را ببینید. ظاهر را نگاه نکنید باطن را بنگرید. در باطن این من هستم که عالَم را اداره می‌کنم ولو اینکه قوانین و قواعدی گذاشتم و نظام علّی-معلولی را وضع کردم که در بستر علّی-معلولی و بر اساس این قواعد و سننی که وضع کردم این اتفاقات می‌افتد ولی تحت اراده من است، پس جعل این قواعد از خلق علت و از اعمال این قواعد همگی به من برمی‌گردد. «أم نحن الخالقون»، «نحن قدّرنا بینکم الموت»، «أم نحن زارعون»، «لو نشاء لجعلناه حطاما»، «أم نحن المُنزلون»، «لو نشاء جعلناه أجاجا»، «أم نحن المُنشئون» اینها می‌گویند ما هستیم یا شما هستید.

وی ادامه داد: در واقع همه این کارها را ما انجام می‌دهیم و تلویح به این است که ما برای این امور و شئون علت حقیقی هستیم زیرا قاعده علّیت را ما قرار دادیم، خالق علّت ما هستیم، مُنَفِّذ قوانین و به جریان‌افکننده قوانین و سنن حاکم نیز ما هستیم. همه اینها بر حسب مشیت تکوینیه ما جریان پیدا می‌کند و اگر ما اراده نکرده بودیم نه علّیتی معنا داشت، نه علّتی به وجود می‌آمد، نه جریان قوانین علّی-معلولی سریان پیدا می‌کرد؛ بلکه ما می‌توانستیم بر خلاف کنیم می‌توانستیم به جای اینکه مثلا آب را شیرین و گوارا قرار بدهیم، شور و تلخ قرار دهیم چنانکه در سراسر عالم انبوه آب‌هایی هستند که خاصیتی این چنینی دارند و دریاهایی هستند که قرآن هم به آن اشاره کرده که از یک نقطه‌ای شیرین و گواراست و از یک نقطه‌ای شور و تلخ و ناگوار است.

نکته دوم انسان و طبیعت واسطه اراده الهی

آیت الله رشاد توضیح داد: در عین حال به نقش عامل صاحب اراده مثل انسان در مسائل مربوط به نسل و نیز نقش عامل غیرصاحب‌اراده یعنی طبیعت در مسائلی در همین آیات اذعان می‌شود، در مسائل «نسل» به نقش و کارکرد عامل صاحب اراده یعنی انسان اعتراف شده و در مسائل انزال ماء از ابر و برافروختن آتش اینجا نقش عناصر طبیعی ملاحظه شده و به آن اذعان شده است؛ ولیکن معلوم است وقتی می‌گوییم علّیت نظام علّی-معلولی مجعول ماست، علّیت اراده ماست، علّت مخلوق ماست و قهراً معلول هم مخلوق ما خواهد بود اعمال این فرآیند نظام علّی-معلولی از قِبَلِ ماست. وقتی این بحث‌ها مطرح می‌شود تکلیف علّی واقعی و حقیقی روشن می‌شود اما در عین حال ما در همین نظام علّی‌معلولی فرآیندهایی را تعریف کردیم و عناصری را حق دخالت دادیم به مثابه مُعِدّات که عوامل صاحب اراده مانند انسان و عوامل غیرارادی مانند طبیعت چنان ابزارهای ما و معدّات عمل می‌کنند.

نکته سوم پدیده ها نظامندند

وی عنوان کرد: می‌توان گفت ما با یک فرآیندی و در چهارچوب طور و أطواری این عالم را اداره می‌کنیم، همان‌طور و اطواری که به نمونه‌هایی از آن در همین آیات اشاره شده است؛ مثلاً با این فرآیند که دریا بخار شود و ابر تشکیل شود و باد بوزد و این ابر به سمتی هدایت شود بعد ابر در جایی متراکم شود و فعل و انفعالاتی اتفاق بیفتد و سرانجام قطرات آب یا تگرگ فرود بیاید به هر حال این مسائل باید اتفاق بیفتد و همه اینها معدّات هستند و بالنتیجه انسان در این میان نقش آفرینی می‌کند.

آیت الله رشاد متذکر شد: اینجا قرآن کریم به این حیث و نکته می‌خواهد اشاره کند که طورهایی که ما در آن طورها این فعل و انفعالات را انجام می‌دهیم و این اتفاقات می‌افتد و این پدیده‌ها پیدا می‌شود اما این به این معنا نیست که ما دستمان بسته است ما این فرآیندها را جعل کردیم و آن فرآورده‌ها را پدید می‌آوریم ما می‌توانستیم و می‌توانیم و یا می‌شود که با فرآیندهای دیگری همین پدیده‌ها پدید آیند یا فرآورده‌های دیگر و محصولات دیگری پدید بیایند، این هم باز به نظر می‌رسد که نکته‌ای است که قرآن کریم در این آیات به آن اشاره می‌کند و می‌گوید اگر حتی به شکل دیگری هم اتفاقات جریان پیدا کند باز به تعبیری، ما پشت صحنه هستیم یعنی اگر آب به جای اینکه شیرین وگوارا باشد شور و تلخ می‌شد هم باز ما انجام داده‌ایم و می‌توانیم چنین کنیم، پس بنابراین طرز و طور دیگری هم از ما برمی‌آید و در این عالم به جای آنچه که عادت کردید و مشاهده می‌کنید و دیده‌اید خلاف آن هم می‌تواند اتفاق بیفتد و در آن هم باز نظام علّی‌معلولی مجعول ما و وضعی ما جریان پیدا خواهد کرد.

نکته چهارم خلق دنیا نشانه آخرت

آیت الله رشاد ادامه داد: در این آیات آمده وقتی ما قادریم این نشئه أولی و این خلقت اولیه و این حیات کنونی را پدید بیاوریم نظیر آن را هم می‌توانیم، می‌توانیم نشئه دیگری را یعنی برزخ و قیامت را هم ایجاد کنیم و شما را در عالم برزخ با حیات برزخی و با جسم برزخی در عالم قیامت با حیات قیامی و جسم قیامتی شما را از نو به منصه حیات بیاوریم و بنشانیم زیرا أدلُّ الدلیل علی إمکان شیءٍ وقوعه؛ و وقتی ما یکبار توانستیم این کار را انجام دهیم برای بار دیگر هم می‌توانیم همان را تکرار کنیم.

نکته پنجم فناوری خلقت در ذرات قابل تکثیر

آیت الله رشاد بیان کرد: این آیات تصریح می‌کند که إنشاء انسان کامل و حیوان کامل را می‌توانیم انجام دهیم و همچنین نباتی را با همان ویژگی‌هایی که دارد از یک ماده خیلی جزئی، کامل به وجود بیاوریم. در واقع این یک تلویح به این نکته است که اگر مثلاً مجموعه آنچه که در قالب یک انسان تمام، به منصه ظهور می‌رسد و متولد می‌شود و رشد کرده و بالغ و کامل می‌شود همه اینها در یک ذره نهفته است؛ یک‌ذره قابلیت تکثر و توسعه خویش را از ذره ناچیزی که به چشم غیرمسلح دیده نمی‌شود تا انسان تمام عیار ارتقاء پیدا کند؛ و در گیاه هم همین نکته مطرح است، این نکته در واقع به نحوی تلویح به امکان إنشاء از سلول‌های بنیادین هم هست، سلول‌های بنیادین در واقع به همین معناست که زیست‌شناس سلول بنیادی را با فناوری و فرآوری و طی فرآیندهای حیاتی خاص به لحاظ علمی به یک انسان کامل و حیوان کامل و گیاه کامل می‌رساند.

نکته هفتم امر به غوررسی در خلقت

رئیس شورای حوزه های علمیه استان تهران با بیان اینکه نکته ششم جواز تکثیر این فناوری که در این آیات به آن اشاره شد، در خصوص امر به غوررسی در خلقت تصریح کرد: این نکته جمع‌بندی نکات است هرچند بعضی از این نکات مستقیماً به بحث ما مربوط نمی‌شود ولی مجموعه نکات این مطلب را القاء می‌کند که این آیات نوعی فراخوان فراگیر پیوسته و بی وقفه‌ای است که خطاب به انسان صادر شده که عالَم را مطالعه کنید، اسرار عالَم را کشف کنید، قوانین و سنن موضوعه و مجعوله ما را در این عالَم کشف کنید و به دست بیاورید و با تدبر عقلی و پژوهش تجربی در خلقت با همه انواع و مراتب آن(یعنی مرتبه انسانی را در این آیات ذکر فرمود، مرتبه گیاهی، درختی، نباتی را ذکر فرمود، در مرتبه جمادی (غیر زنده) آب را ذکر فرمود، در مرتبه جامدات کُنده درخت و آتش‌افروزه را ذکر فرمود) در همه اینها مطالعه کنید.

وی ادامه داد: به این معناست که این آیات به غوررسی و ژرف‌کاوی در کائنات و موجودات زنده و غیرزنده جواز مطلق می‌دهد و ظاهر این آیات این است که بعدها ببینیم آیا قیدها و تخصیص‌هایی هم وجود دارد یا نه؛ ولی فعلاً این آیات بر همان مدعای اول و پاسخ مسئله اول است که ما مطرح کردیم اینکه آیا می‌توان گفت در حوزه زیست و فرآیندهای زیست‌ورانه علی الإطلاق مُجاز به کاوش و کوشش و پژوهش و تحقیق هستیم تا به فناوری زیستی قادر بشویم یا نه، بلکه می‌توان گفت این آیات صریح است در اکتشاف سنن حاکم به انواع خلائق و اسرار مستتر در عالم؛ لازم است که وارد شویم و گویی علاوه بر ترغیب، یک نوع تکلیف هم بر عهده ما هست که برای شناخت خدا، برای شناخت مبداء و برای شناخت معاد به این امر بپردازیم؛ آیات بسیاری از این دست در قرآن کریم است که می‌توان به آنها تمسک کرد که ما فهرست آن را در متن آورده‌ایم.

فقه بیولوژی

فقه بیولوژی

آیت الله رشاد در یازدهمین جلسه درس خارج فقه مهندسی ژنتیک بررسی کرد:
فقه بیولوژی

اشاره:
آنچه پیش روی خوانندگان ارجمند قرار دارد، سلسله مباحثی است برگرفته از دروس خارج فقه آیت الله رشاد که تحت عنوان «فقه مهندسی ژنتیک و جنگ بیولوژیک» (فقه التکنولوجیا الحیویه و الحرب البیولوجیه)، هفت صبح روزهای زوج هفته، در مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضای تهران ارائه می‌شود. این دروس بصورت برخط (آنلاین) از طریق شبکه ‌اینترنتی Eshia (ایشیا/ مدرسه فقاهت) قابل دریافت است. (روش اتصال به شبکه در پایگاه رسمی استاد، توضیح داده شده است)
ضمنا صوت و متن دروس نیز در پایگاه رسمی آیت الله رشاد، پایگاه رسمی حوزه امام رضا (ع)، کانال آیت الله رشاد و کانال حوزه علمیه استان تهران، در شبکه‌های ایتا، سروش و بله، برای استفاده فضلا و طلاب عزیز متناوبا بارگذاری می‌شود.

جلسه گذشته بعد از بیان اجمالی سه فصل مقدماتی یعنی قواعد نظریه، قواعد اخلاقیه و قواعد فقهیه وارد فصول اصلی فقه مهندسی ژنتیک شدیم.
حدود 15 یا 16 فصل را به عنوان فصول محوری و متن فقه مهندسی ژنتیک مورد بحث قرار خواهیم داد که اولین آن ارتباط مهندسی ژنتیک با التکنولوژیه الحیویّه فی المجالات العلمیه است؛ از این باب که احکام کار علمی در زیست فناوری چیست؟ حکم کار علمی و پژوهش و تحقیق در حوزه زیست‌فناوری علی الإطلاق و قبل از ورود به ابعاد و عرصه‌ها چیست؟
قبل از آنکه به مناهجی که برای تفریع فروع و تفصیل مسائل و نیز تبویب و بَنیَوِه و ساختاربندی همچنین شیوه تخریج و استنباط احکام در این قسم از فقه بپردازیم باید چند پرسش مطرح شود:
• چندگونه کار علمی در ارتباط با تکنولوژی حیوی و زیست فناوری ممکن است انجام داد؟
• انواع و مصادیق اصلی کار علمی در حوزه زیست فناوری کدام است؟
• اجزاء و مراتب فرعی هر یک از این انواع را استقصاء کنیم که چند نوع کار علمی می‌توان انجام داد
• و انواع کارهای علمی دارای چه مراتب طولی هستند؟
• احکام وضعیه‌ای که ذاتاً و به اقتضاء احوال ذاتیه اولیه به آن قسم از کار علمی تعلق می‌گیرد چیست؟ آیا ذاتاً مباح است، جایز است؛ ذاتاً حکم آن چیست؟ جواز، استحباب، وجوب، کراهت، حرمت؛ و نیز به لحاظ احوال عارضه بر هر نوع و هر مرتبه‌ای از هر نوع دارای چه حکمی است؛ مثلا ذاتاً مباح است اما احوالی بر این فعل علمی در این قلمرو عارض شده است. با لحاظ احکام عارضه، احکام ثانویه معطوف به هر یک از این انواع و مراتب چیست؟ اگر مثلا ذاتاً مباح است ولی به جهتی مانند «احتمال ضرر» آیا این فعل همچنان مباح است یا بنابر قاعده احتمال ضرر حق ورود نداریم؛ یا از سوی دیگر اگر ذاتاً مباح است اما ادامه حیات بشر در گرو چنین فعالیت‌های علمی باشد و یک ضرورت قلمداد شود آیا همچنان حکم اباحه است یا مرتبه‌ای فراتر از اباحه؛ مثلاً واجب می‌شود؟

روش شناسی تفرع، تبویب وتخریج

تمامی کار علمی در قلمرو زیست فناوری و در هر نوع و مراتب و رتبه آن باید اولا حکم ذاتی و اولی مورد بحث قرار گیرد که ذاتاً متعلق کدام یک از احکام خمسه تکلیفیه است؛ یا اگر حکم وضعی هم بر آن مترتب است مشمول کدام حکم وضعی خواهد شد؛ ثانیاً حسب عوارضی که متوجه آن نوع از فعالیت علمی یا آن مرتبه خاص از آن نوع فعالیت علمی می‌شود چه تاثیری دارد و حکم ثانوی حالات و انواع و یا مراتب این انواع چیست.
کشف حکم و مرز حوزه مطالعات زیست فناوری
با توجه به روش‌شناسی باید سوال‌ها را منقح کنیم و بگوییم سوال شما چیست. آیا از حکم تصرف و تعدیلات و مطالعه در خلقت برای اکتشاف سنن و اسرار حاکم بر آن علی الإطلاق می‌پرسید؟ آیا یک سوال و در یک مستوی است؟ در مستوای ذاتی و در حد مطالعه و تلاش علمی برای کشف سنن و اسرار علی الإطلاق؟ (زیرا احتمال می‌دهیم عوامل، عناصر و جهات گوناگونی در حکم فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری دخیل باشد)؛ لهذا اول باید بپرسیم مطلقاً جایز است یا مطلقاً جایز نیست (مطلقاً جایز نیست در برابر این اقسام و وجوهی که خواهیم گفت) یا در قسم خاصی از خلقت می‌توانیم مطالعه کنیم؛ مثلاً می‌توانیم سنن و قوانین حاکم بر حیات و هستی موجودات را مطالعه اکتشافی کنیم و می‌توانیم تنها در قسم خاصی از خلقت مثل جمادات مطالعه کنیم و مورد بررسی قرار دهیم؛ یا فراتر از آن یعنی نباتات یا فراتر از آن یعنی اشجار (اگر اشجار فراتر از نباتات باشند و در یک طبقه نباشند) و یا فراتر از اینها یعنی در حیوانات و یا فراتر از اینها یعنی در انسان.
ممکن است کسی بگوید ما قائل به جواز هستیم ولی فقط در جمادات. شما قوانین و سنن مجعوله الهیه را که اراده تکوینیه الهیه را تشکیل می‌دهد در جمادات مطالعه کنید و هیچ محدودیتی نیست؛ دیگری بگوید ممکن است فراتر نیز پیش رفت و در نباتات هم می‌توان به مطالعه علمی پرداخت و قوانین، قواعد، سنن و اسرار حاکم بر آن را کشف کرد (مثلا در نوع جماد هم مُجاز هستیم ولی در بقیه مُجاز نیستیم)؛ و ممکن است دیگری فراتر بگوید که علاوه بر اجازه غوررسی علمی برای کشف قواعد و قوانین و سنن و اسرار خلقت در قلمرو جمادات و نباتات، می‌توانیم وارد عرصه حیوان نیز بشویم و زیست فناوری و شیوه‌های آن را – چون وقتی قوانین و قواعد را کشف می‌کنیم ممکن است فرآیندهای متشکل از این قواعد و قوانین جعلی الهی را تکرار و اعمال کنیم و زیست فناوری اتفاق بیفتد – بگوید علاوه بر جماد، نبات و شجر در قسم حیوان هم مُجاز هستیم اما نباید وارد قلمرو خلقت و حیات انسان بشویم؛ دیگری ممکن است بگوید حتی در موضوع انسان هم می‌توان ورود کرد و برای به‌دست‌آوردن قوانین، قواعد، سنن و اسرار موجود در حیات انسان هم کار علمی اکتشافی کرد.
اقسام دیدگاه ها در مقام کار اکتشافی علمی:
1.موضوع
اگر گفته شود ما قائل به جواز مطلق مطالعات در مطلق خلقت و خلائق نیستیم ولی در قسم خاصی از این خلقت مُجاز هستیم و در قسم‌های دیگر مُجاز نیستیم یا در قسمی مستحب و در قسمی دیگر مکروه است حتی در قسمی مستحب و حتی واجب است ورود کنیم اما در قسم دیگری جایز نیست مثلا کسی قائل شود ورود در حوزه مطالعات انسانی جایز نیست یا در حوزه مطالعات زیست‌فناوران و قواعد و قوانین حیاتی حیوان جایز نیست اما در بخش‌های دیگر جایز است؛ یا به عکس بگوید در خصوص کشف قوانین و قواعد حاکم بر حیات انسان واجب است زیرا تداوم حیات، سلامت یا ارتقاء انسان و بهبود زندگی او برای شاداب زندگی‌کردن و سرزنده بودن در گرو کشف این قواعد و قوانین و کاربرد آنهاست؛ و چون در گرو کاربرد این قوانین است باید این قواعد را کشف کنیم.
2.روش
چیز دیگری که دخیل است در مقابل اطلاق که گفتیم مطلقا جایز است یا نه، شیوه غوررسی و مطالعه علمی است. ممکن است به این شیوه می‌توان مطالعات در خلقت کرد و به شیوه دیگر ممکن نیست؛ مثلاً فرض کنید در سلول‌های بنیادین اگر کار علمی در گرو نابودکردن جنین است جایز نیست اما اگر چنین نیست جایز است؛ یا حتی در مرتبه خاص از غوررسی، ژرف‌نگری و ژرف‌کاوی علمی یعنی مرتبه خاصی از ژرف‌کاوی علمی مُجاز است و مراتب دیگر جایر نیست؛ یا اینکه تا مراتبی مُجاز و بالاتر از آن مُجاز نیست؛ مثلاً شما می‌توانید در حد کشف خصوصیات ژن و خصائص ژنوم انسانی علی الإطلاق وارد مطالعه شوید و حتی برای شناخت خودِ سلول‌های بنیادین منعی نیست اما برای بررسی اینکه چگونه ممکن است سلول‌های بنیادین را دست‌کاری کرد و تصرفات و تعدیلاتی در آن انجام داد که بعد منتهی شود به اینکه آن کشفیات را در خلق نوعی از انسان به کار ببندیم که همانند‌آوری باشد، دیگر جایز نیست.
3.اغراض
چیز دیگری که دخیل است أغراض است. اینکه شما با چه غرضی کار علمی می‌کنید؛ مثلاً فرض کنید کسی بگوید برای پی‌بردن به اسرار خلقت، عظمت خالق و استحکام عقاید جایز است ولی برای جهت دیگری جایر نیست. ممکن است کسی به ظواهر بعضی از آیات تمسک کند و بگوید جاهایی که آیات به ما اجازه دادند که در کار خلقت ورود کنیم و مطالعه علمی و اکتشافی کنیم به قصد درک عظمت خلقت و بزرگی خالق و تحکیم عقاید است اما اگر این نوع فعالیت‌ها به انگیزه دیگر انجام شود مُجاز نیست. در هر حال اگر قائل شویم ژرف‌کاوی برای کشف سنن و اسرار علی الإطلاق جایز است تکلیف روشن است اما اگر قائل شویم علی الإطلاق جایز نیست بلکه به قسم خاص یا مرتبه خاصی از ژرف‌کاوی مقید است یا به غرض، غایت و هدفی خاص مقید است و با هر هدفی نمی‌توان این کار را انجام داد باید تفریع فروع کرده و بپرسیم کدام قسم و نوع از خلقت مُجاز و کدام مُجاز نیست؛ مثلاً به هدف ساخت سلاح بیولوژیک جایز نیست اما به هدف بهسازی حیات و سلامت انسانی جایز است. یا اگر بنا شد شیوه در حکم موثر باشد باید ببینیم کدام شیوه مُجاز و کدام مُجاز نیست. اگر مرتبه‌ای از کار مطالعه علمی مُجاز است باید پرسید کدام مرتبه مُجاز و کدام مرتبه مُجاز نیست. یا اگر أغراض دخیل بود باید بگوییم فعالیت اکتشافی برای کدام أغراض مباح است و برای کدام مباح نیست.
به هر حال احتمالات مختلفی وجود دارد که بر اساس روش‌شناسی‌هایی که عرض شد فعلاً در مرحله مطالعه کلان و مطالعه کلی و بدون ورود در ابعاد و عرصه های 10 و 15 گانه‌ است. فعلاً فقط می‌خواهیم مقام کار اکتشافی علمی را بحث کنیم؛ البته چندان نمی‌توان مرزبندی کرد و بعضی از موارد نیازمند به ذکر مثال است و وقتی وارد ذکر مثال می‌شویم نوعاً مثال را از همان عرصه‌ها و ابعاد 10 و 15 گانه‌ای که برشمردیم- و بعداً به خصوص راجع به آنها بحث خواهیم کرد- مربوط می‌شود و از همان عرصه‌ها باید مثال بزنیم؛ ولی فعلا بنای ما بر این نیست که مثلاً احکام حوزه زراعی-غذایی یا احکام طبی-صحّی یا مثلا احکام اقتصادی-تجاری را بگوییم. فصل اول از محورهای اصلی و اولی متنِ فقهیِ این قسم و فنّ از فقه عبارت بود از احکام فعالیت علمی در قلمرو زیست‌فناوری و به همین لایه و مستوا می‌خواهیم اکتفا کنیم.
احکام فعالیت علمی در قلمرو زیست فناوری:
بررسی ادله
اولین مسئله‌ای که مطرح می‌شود و در مستوای پرسش اطلاقی یعنی حکم چنین فعالیتی به طور مطلق چیست (بدون قیود مختلفی که مورد اشاره قرار گرفت؛ آنها هر کدام موضوع یک مسئله می‌شوند و باید بعد از این مبحث جداگانه به بررسی حکم و ادله آنها بپردازیم) جواز ژرف‌کاوی علمی-اکتشافی در خلقت برای صرفاً کشف قوانین و قواعد و سنن و اسرار خلقت و یا عدم جواز چنین عملی.
ما عرض کردیم ادله مختلفی را می‌توان برای بیان جواز مطلق اقامه کرد؛ از کتاب، سنت، عقل و احیاناً می‌توان تقریر و تقریبی فطری هم بهره برد و بسا بتوانیم اجماعی نیز ارائه کنیم که در زمان خودش مشخص خواهد شد.
قرآن
1.جواز تحقیق و ژرفکاوی
گفته شد می‌توان آیات را چند دسته کرد:
یک: آیاتی که علی الإطلاق بر جواز دلالت دارد. گفتیم دسته‌ای از آیات هستند که امر به اکتشاف سنن حاکم می‌کند که قرآن می‌فرماید می‌توانید آن قوانین و قواعدِ حاکم بر عالَمِ مادی و ماده را مطالعه کنید.
• «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ فإنَّ الآیه صریحةٌ فی الأمر بالسیر فی الأرض سیر التَدَبُّر و التجریب لأنَّ السیر فی الأرض غیر السفر و کما أنَّ الآیه نصٌ فی الأمر بالنظر إلی کیفیة الخلقه و لا معنا للنظر هاهنا إلا الدقّه العقلیه تارةً و الدراسه التجریبیه اُخری» (عنکبوت،20)
این آیه اولاً صریح در امرکردن به سیر در أرض است. سیر نه از نوع سفر تفریحی و تماشایی بلکه سیر دِقّی، تدبُّری و تجربی منظور است.
نکته دیگر آیه این است که آیه در امرکردن به دقت در کیفیت خلقت صریح و نص است و دستور می‌دهد که به کیفیت خلقت نظر کنید؛ که این نظرِ دقّی است و تماشایی و سطحی نیست.
وقتی خداوند متعال می‌فرماید در این هستی و حیات پیچیده نظر کنید، اطلاق دارد و شامل نظر عقلی می‌شود؛ یعنی در هستی، حیات و خلقت نظر عقلی-فلسفی کنید و هم نظر حسی و تجربی که آن هم نظر و اندیشیدن است.
• «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» (ملک،3)
این آیه خیلی آشکار امر می‌کند که به خلقت الهی بازنگری کن، نگاه دوباره کن، نگاه مکرر کن تا از این رهگذر پی ببری که فطور و تفاوتی در خلقت الهی نیست. آیا این جز اینست که یک نگاه عقلانی، تعقلی، برهانی، فلسفی و یک نگاه تجربی، مشاهده‌ای و حسی در خلقت کنید؟ این یعنی شما مُجاز هستید بروید قواعد و قوانین را کشف کنید و به سنن و اسراری که در خلقت وجود دارد پی ببرید.
• آیه دیگر که در همین جهت و تقریباً با همین مستوی دلالت بر مقصود دارد آیه معروف «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (فصلت،53) است.
این آیه می‌گوید مطالعه آفاقی کنید و در بیرون وجودتان مطالعه کنید، مطالعه أنفسی بکنید و در درون وجودتان مطالعه کنید. آیا مطالعه آفاق و أنفس بدون تدبّر عقلی ناشی از مشاهده حسی و تجربیِ موارد، نمونه‌ها و مصادیق ممکن است؟ که ممکن نیست. و اگر ممکن نیست پس بنابراین قرآن دستور به مطالعه علمی اکتشافی برای دست‌یابی به قواعد و قوانین حاکم و برای اطلاع از اسرار حاکم بر خلقت و موجود در خلقت دارد.
این آیات، دسته اول از آیاتی هستند که بر مقصود یعنی جواز تحقیق و ژرف‌کاوی علمی به أشکال و أنحاء مختلف آن در خلقت ذکر شد و علی الإطلاق اجازه می‌دهد و از مجموعه آنها می‌توان این‌گونه استفاده کرد که در حقیقت همه اقسام خلقت مادی می‌تواند در دسترس ژرف‌کاوی‌های اکتشافی علمی قرار گیرد.