اهانت به حضرت زهرا(س) جرم است و نباید بی‌پاسخ بماند

اهانت به حضرت زهرا(س) جرم است و نباید بی‌پاسخ بماند

آیت‌الله رشاد در جلسه معرفتی و اخلاقی: اهانت به حضرت زهرا(س) جرم است و نباید بی‌پاسخ بماند

حضرت آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، رئیس و تولیت مجموعه حوزوی امام رضا(ع)، در جلسه معرفتی و اخلاقی این مجموعه، با اشاره به جایگاه بی‌بدیل حضرت زهرا(س) در بقای دین، نسبت به دو آفت خطرناک «غلو» و «انکار مسلمات دینی» هشدار داد و تأکید کرد که تعرض به ساحت اهل‌بیت(ع) – به‌ویژه حضرت زهرا(س) – جرم بوده و دستگاه‌های مسئول باید واکنشی مناسب و قانونی نشان دهند.

به گزارش روابط عمومی مجموعه حوزوی امام رضا علیه السلام، حضرت آیت‌الله علی‌اکبر رشاد، رئیس و تولیت مجموعه حوزوی امام رضا علیه‌السلام، در جلسه معرفتی و اخلاقی که با حضور طلاب و اساتید برگزار شد، حدیث «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك» را مورد تبیین قرار داد و نقش وجودی اهل‌بیت(ع) به‌ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) را در بقای رسالت و حقیقت دین تشریح کرد.

ایشان با بیان اینکه برخی روایات، ظاهرشان نشان‌دهنده وابستگی بقای رسالت و ولایت به وجود حضرت زهرا(س) است، تأکید کرد: «این روایات نباید دستاویز غلو قرار گیرد؛ مقصود، بیان محوریت حضرت در صیانت از دین و استمرار نور ولایت است.»

این حدیث معروف «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك» به ظاهر نوعی سلسله‌مراتب و ارزش‌گذاری هستی‌شناختی ترسیم می‌کند؛ بدین معنا که عالم افلاک، که فراتر و برتر از عالم مُلک است، پایه‌ای بسیار ارزشمند و مهم به شمار می‌رود. با این حال، در عین عظمت و اهمیت عالم افلاک و عوالم فرازمینی، خلقت آن‌ها در گرو خلقت رسول خدا‌ست؛ به گونه‌ای که اگر وجود مقدس ایشان نبود، افلاک نیز خلق نمی‌شد.

در عین حال، به‌رغم شأن عظیم حضرت ختمی‌مرتبت، ظاهر برخی روایات چنان است که خلقت آن حضرت نیز در گرو خلقت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام دانسته شده است. صورت مشهور روایت چنین می‌نماید. همچنین روایت دیگری به ظاهر می‌رساند که خلقت رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهماالسلام در گرو خلقت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیهاست؛ گویی اگر وجود مقدس حضرت زهرا نبود، نه رسول خدا خلق می‌شد و نه امیرالمؤمنین.

ظاهر این مجموعه روایات ممکن است نوعی ارزش‌گذاری میان مراتب خلقت تلقی شود؛ اما به نظر می‌رسد چنین برداشتی دقیق نیست. اگر کسی از ظاهر این روایات چنین نتیجه بگیرد که شأن قدسی و ارزشی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها از شأن قدسی و ارزشی پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله بالاتر است، این برداشت بوی غلو می‌دهد. بیان عظمت یک حقیقت مقدس نباید به گونه‌ای باشد که عظمت حقیقتی والاتر یا اعظم را مخدوش سازد.

متأسفانه این آفت در روزگار ما – هرچند در همه دوره‌های تاریخ کمابیش وجود داشته – برجسته‌تر شده است. برخی افراد کم‌سواد، هرچند ممکن است نیت خیر و اخلاص داشته باشند، مطالبی غیر دقیق را بر زبان می‌آورند. در سوی دیگر نیز، کسانی دیده می‌شوند که تحت تأثیر انگیزه‌های نفسانی و میل به دیده‌شدن، سخنانی می‌گویند تا مطرح گردند؛ سخنانی که گاه مسلّمات را زیر سؤال می‌برد. این همان آفت افراط و تفریط است. هم افراط – یعنی غلو – نادرست و بلکه جرم است، و هم تفریط – یعنی تنزّل دادن مقامات و انکار حقایق – خطا و بلکه جرم به شمار می‌رود.

غلو، صرفاً خطای معرفتی یا روش فهم نادرست نیست؛ غلو جرم است. همان‌گونه که تنزّل دادن مقامات و انکار جاهلانه شئون، آن هم در پوشش ژست روشنفکری و عالمانه، خطا و انحراف است. گاه مسائلی انکار می‌شود که نه‌تنها مشهورات سطحی نیستند، بلکه ریشه و مبنا دارند. هر دو آفت – افراط و تفریط – در این عصر برجسته شده‌اند؛ و همان‌طور که نفی ارزش‌ها خطاست و حتی جرم محسوب می‌شود، غلو نیز جرم است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند دو گروه درباره من مجرم‌اند: آنان که مرا تا حد الوهیت بالا بردند، و با اینکه حضرت با آنان سخن گفت و آنان را قانع نکرد، دستور داد تا به کیفر عملشان برسند؛ جرمی که برایش شدیدترین مجازات را مقرر فرمود. این تنها یک اشتباه معرفتی نبود؛ جرمی بود که مجازات داشت.

همچنین انکار حقایق اصولی و اساسی نیز جرم است. اگر کسی توحید را انکار کند یا ذات اقدس الهی را منکر شود، مرتکب جرم شده است، نه اینکه صرفاً تخلف علمی انجام داده باشد. البته تفاوت است میان بحث علمی و فنی که در آن آرا و احتمالات علمی نقل می‌شود، با آن‌گونه اظهار نظر که با هدف ضربه‌زدن به جامعه ایمانی، تضعیف بنیادهای فکری، معرفتی و اعتقادی امت، و تخریب باورهای دینی مطرح می‌شود. این رفتار جرم است، نه یک گفت‌وگوی علمی.

البته اگر در قلب کسی شرک یا انکار باشد، تا زمانی که اظهار نکند یا دست به اقدامی نزد، چنین حالتی جرم محسوب نمی‌شود؛ سخن در ظهور و بروز آن است که می‌تواند به ایمان جامعه آسیب رساند.

اگر کسی اگر در خانه خود مرتکب رفتار حرام گردد، تا زمانی که پنهان است، کسی حق ورود ندارد. اما هنگامی که فرد وارد عرصه عمومی می‌شود و تجاهر می‌کند – حتی اگر انگیزه‌ای برای انحراف جامعه نداشته باشد – همین اظهار علنی خودبه‌خود جرم محسوب می‌شود و آثار اجتماعی زیان‌باری به جا می‌گذارد.

متأسفانه در روزگار ما این مباحث به شکل نگران‌کننده‌ای پدیدار شده است. اخیراً دیده و شنیده‌اید که برخی افراد مدعی، کم‌سواد و شهرت‌طلب، با انگیزه‌های گوناگون، به انکار بعضی حقایق و حتی اهانت به حضرات معصومین علیهم‌السلام و ساحت قدسی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌پردازند. روشن است که مظلومیت حضرت زهرا همچنان ادامه دارد. ما روضه می‌خوانیم که آن بانوی بزرگوار «بین در و دیوار» قرار گرفت؛ امروز نیز باید این مصیبت را خواند که در قم، در محیط دانشگاه اسلامی، شخصی با لباس روحانیت به خود جرأت می‌دهد که به حضرت زهرا و به مسلمات دین اهانت کند. آیا چنین امری سزاوار واکنش نیست؟ آیا این رفتار جرم محسوب نمی‌شود؟ و آیا نباید بر اساس قانون با چنین مرتکبان برخورد شود؟ آیا این استمرار همان ظلمی نیست که در ماجرای بین در و دیوار رخ داد؟

آیا ترور شخصیت، از ترور شخص سنگین‌تر نیست؟ آن روز بدن مطهر حضرت زهرا بین در و دیوار قرار گرفت، امروز شخصیت آن حضرت زیر حمله برخی افراد قرار می‌گیرد. جای شگفتی است که چرا – آنگونه که انتظار می‌رود – مراجع قانونی، مراکز معرفتی و عقیدتی و بزرگان ما نسبت به چنین جرایمی واکنش نشان نمی‌دهند. چگونه پذیرفتنی است که فردی لباس روحانیت، که نماد دین، تشیع و مکتب اهل بیت علیهم‌السلام است، بر تن کند، سپس عمداً ویدئو ضبط کرده و منتشر نماید و با همین لباس، در رسانه‌های وابسته به جریان‌های تکفیری، علیه اصول اعتقادی شیعه سخن بگوید؟ آیا این جرم نیست؟ آیا دستگاه‌های مسئول نباید در برابر چنین رفتارهایی واکنش قانونی و قاطع داشته باشند؟

پیداست که در چنین مواردی قصد سوء و عنصر معنوی جرم کاملاً آشکار است. این افراد با نیت فاسد و انگیزه‌ای مبتنی بر توطئه – خواه از جهت سیاسی، خواه شرعی و دینی – مرتکب چنین رفتارهایی می‌شوند. بنابراین، هم نهادهایی که پاسبان و مرزبان عقاید مردم‌اند، و هم دستگاه‌هایی که نگهبان قانون، امنیت اجتماعی، امنیت عقیدتی، امنیت فکری و امنیت روانی جامعه به شمار می‌روند، باید واکنش مناسب و به‌موقع داشته باشند.

در سوی دیگر ماجرا، در حوزه غلو نیز وضع همین‌گونه است. مرحوم علامه عسکری رضوان‌الله تعالی علیه، قهرمان پاسداری از حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام و مبارزه با مخالفان مکتب اهل بیت،  آثارو اندیشه‌ها و فعالیت‌های چندین‌ساله ایشان در ایران و عراق، سبب گرایش شمار فراوانی از روشنفکران، دانشمندان و شخصیت‌های برجسته جهان به تشیع – و گاه به اسلام – شد. عامه مردم شاید با کتاب‌های ایشان شیعه نشدند، اما بسیاری از طبقات اهل فکر و نخبگان با آثار او هدایت یافتند و راه حق را شناختند. افراد فراوانی در جهان را دیده‌ام که از طبقات نخبه، روشنفکر و فرهیخته و از ملت‌های گوناگون بوده‌اند و به‌واسطه مطالعه آثار مرحوم علامه عسکری رحمه‌الله علیه به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام گرایش یافته و شیعه شده‌اند. در مقطعی، زمانی که ایشان سخنی بر زبان آورد، حمله‌های بسیاری متوجه او شد. در دوره‌ای از ایشان خواستیم که مقاله‌ای درباره غلو بنویسند. در پاسخ، جمله‌ای فرمودند که مضمون آن چنین بود: «من بیم آن دارم که این کار امنیت اجتماعی آینده را با خطر روبه‌رو کند؛ من مطلب را تحقیق کرده‌ام، اما از نوشتن آن هراس دارم.»

اما درباره نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم – و اساتید نیز در مجلس حاضرند و چنانچه کلام من نقصی یا خطایی داشت تذکر خواهند داد – به نظر می‌رسد در این روایت یک نکته کلیدی وجود دارد. خطاست اگر بگوییم مقام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بالاتر از مقام رسول اعظم صلی‌الله علیه وآله است. اگر برخی از این سخن خوششان نیاید، به ما ناسزا نگویند. ما مداح جاهل را نقد می‌کنیم، نه مداح فاضل را. بسیاری از مداحان محترم و مخلص، استاد دانشگاه‌اند، اهل علم‌اند و ما بارها در مجالس عمومی حوزه از آنان دعوت کرده‌ایم و شخصاً می‌دانم که بدون دریافت هیچ‌گونه حق‌الزحمه‌ای مرثیه اهل‌بیت علیهم‌السلام را می‌خوانند. سخن ما چیز دیگری است.

به نظر می‌رسد این روایت یک حقیقت کلیدی را بیان می‌کند. گاهی در جلسات، پرسشی را طرح کرده‌ام: اگر حضرت زهرا نبودند، آیا شخص پیامبر اکرم صلی‌الله علیه وآله – که ما در نماز به ایشان سلام می‌دهیم – خود به شخصیت خویش ایمان نمی‌آورد؟ مگر پیامبران الهی نخست به نبوت و رسالت خود ایمان نمی‌آوردند؟ این‌گونه نیست که پیامبری به دین خود اعتقاد نداشته باشد. نخستین ایمان‌آورنده به نبوت، خودِ پیامبر است.

حال، اگر حضرت زهرا – چه در ولادت دنیوی و چه در خلقت نوری که هم‌تراز با رسول خدا و جزء پنج نور مقدّس‌اند که پیش از خلقت آدم آفریده شدند – در این عالم مُلک حضور نمی‌یافتند، چه رخ می‌داد؟ جسم پیامبر – که پیش از حضرت زهرا متولد شد – موجود بود؛ اما شخصیت پیامبر چه می‌شد؟ آیا اثری از شخصیت، فکر، مکتب و رسالت ایشان باقی می‌ماند؟ آیا اگر حضرت زهرا نبود، اثری از شخصیت و مکتب امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام باقی می‌ماند؟ آن دفاع جانانه حضرت زهرا، آن خطبه فدکیه، آن افشاگری‌ها و حتی فراتر از این‌ها، اصلاً آیا ائمه دیگر پدید می‌آمدند اگر حضرت زهرا نبود؟

اگر حضرت زهرا نبود، آیا حسین بن علی سلام‌الله علیه می‌بود؟ اگر سیدالشهدا نبود، آیا دین پیامبر باقی می‌ماند؟ چه چیزی از آن باقی می‌ماند؟

اگر امام صادق علیه‌السلام نبود، چه مقدار از دین پیامبر بر جای می‌ماند؟ البته مقصود این نیست که همه آنچه در دیگر مذاهب اسلامی است باطل است؛ خیر، بسیاری از معارف با حق آمیخته است. ما حقیقت را انکار نمی‌کنیم. وحدت جای خود محفوظ است. سخن در این است که اگر آنان نبودند، مسیر اسلام چه می‌شد؟ نباید چنین تصور کرد که اگر حضرت زهرا، امیرالمؤمنین، سیدالشهدا یا دیگر ائمه – به‌ویژه آنان که فرصت ظهور اجتماعی بیشتری داشتند مانند امام صادق علیه‌السلام – حضور نمی‌یافتند، باز هم چیزی از حقیقت دین باقی می‌ماند. حتی امام جواد علیه‌السلام – با اینکه در جوانی فرصت بسیار اندکی داشتند – وجود ملکوتی‌شان اثر خود را دارد؛ حتی اگر امامی یک‌ساله باشد، اثر وجودی‌اش محفوظ است.

اگر حضرت زهرا نبود، لازم نبود روایت بفرماید که «اگر فاطمه نبود تو را خلق نمی‌کردم»؛ بلکه مفهوم روایت چنین است که: اگر فاطمه نبود، تو – یعنی مکتب، رسالت، پیام، شخصیت و حقیقت تو – از میان می‌رفت. مکتب تو زوال می‌یافت. بقای حقیقی تو – نه بدن و شخص تو در عالم مُلک – بلکه حقیقت ملکوتی و معنوی رسالت تو – از بین می‌رفت. فاطمه، نقطه عطف معرفت، معنویت و ملکوت است. اگر این نقطه عطف در عالم مُلک ظهور نمی‌یافت – یعنی در قالب تولد جسمانی به دنیا نمی‌آمد – آن وجود مبارک با عمر کوتاه ۱۸، ۲۷ یا ۲۸ ساله، آن «کوثر»، آن «لیلةالقدر»، اگر نبود، گویی همه زحمات رسول خدا، همه عظمت آن حضرت، همه تعالیم بلند و همه عناصر متعالی رسالت الهی از میان می‌رفت.

این روایت می‌خواهد به همین نکته مهم اشاره کند. نمی‌خواهد مقایسه‌ای میان رسول خدا، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ارائه دهد؛ تا کسی بگوید حضرت زهرا از امیرالمؤمنین یا از پیامبر اکرم برتر است. بلکه می‌خواهد بگوید: در مقام تحقق خارجی، در مقام اثرگذاری تاریخی، در مقام صیانت از حقیقت دین و بقای مکتب، حضرت زهرا محور، نقطه ثقل و ضامن بقاست. اگر زهرا نبود، نه ائمه بودند و نه مکتب اهل‌بیت. و روشن است که این به معنای بطلان کامل دیگر مذاهب نیست؛ گفتیم که معارف موجود در دیگر مذاهب با حقیقت آمیخته است. امّا همان مقدار حقیقت نیز، در نهایت، تحت تأثیر نورانیت و وجود مبارک اهل‌بیت علیهم‌السلام حفظ شده است. فقهای ائمه اربعه اهل‌سنّت – مستقیم یا با واسطه – از شاگردان امام صادق علیه‌السلام بهره برده‌اند. اگر امام صادق نبود، روشن نیست که ابو‌حنفیّه چه مبانی و آرایی ارائه می‌داد و چه اندازه میان مذهب او و اسلام اصیل شکاف پدید می‌آمد.

می‌خواهم عرض کنم که این‌گونه نیست که آثار حضرات ائمه علیهم‌السلام تنها در شیعه پذیرفته شده باشد. ما شیعیان معتقدیم هرچه معصومان فرموده‌اند حق مطلق است؛ این باور ما نه بر اساس احساسات، بلکه بر مبانی استدلالی، بر شناخت مقام عصمت، صلاحیت و شأنیت آن ذوات مقدس استوار است. اما سخن تنها در شیعه نیست. مذاهب دیگر – از جمله مذاهب اربعه اهل‌سنّت که برادران دینی ما در سراسر کره زمین‌اند – به ما نزدیک‌تر از پیروان سایر ادیان و مذاهب‌اند. ما مذاهب اسلامی را با مسیحیان، یهودیان، بوداییان، مشرکان یا کفار مقایسه نمی‌کنیم؛ حلقه پیوند ما و دیگر مسلمانان، همین میراث مشترک اسلامی است.

آنچه پیروان اهل‌بیت را با دیگر مذاهب اسلامی پیوند می‌دهد، همین نقطه است: بسیاری از معارف حق، مستقیم یا غیر مستقیم، تحت تأثیر مبانی اهل‌بیت و تعالیم ائمه علیهم‌السلام است. بسیاری از اشکالاتی که ائمه بر مبانی برخی مذاهب وارد کرده‌اند، موجب اصلاح و تصحیح دیدگاه‌های آنان شده است.

ما امروز در علم رجال بحث می‌کنیم که آیا فلان راوی از «عامّه» است یا «شیعه»؛ اما همین راوی که ما روایتش را معتبر می‌شماریم، در محضر امام صادق علیه‌السلام درس خوانده و روایات او را نقل کرده است. آیا می‌توان گفت این افراد – که عالم، فقیه و مجتهد بوده‌اند – از امام صادق تأثیر نگرفته‌اند؟ محال است که ده‌ها سال حضور در محضر امام و نقل صدها روایت، هیچ اثر معرفتی بر آنان نگذاشته باشد؛ و چون آنان عالم بودند، اثرشان در جامعه نیز گسترده بوده است. پس نه تنها رؤسای مذاهب، بلکه شمار زیادی از علمای غیرشیعه، شاگردان امام صادق بوده‌اند.

در مجموع می‌خواهم بگویم شاید معنای روایت این‌گونه باشد: اگر حضرت زهرا نبود، گویی خلقت رسول خدا بیهوده می‌شد. زیرا ارزش خلقت پیامبر تنها به وجود جسمانی در عالم ملک نیست؛ بلکه به وجود ملکوتی اوست. شخصیت ملکوتی پیامبر در طول تاریخ، بدون حضرت زهرا، خنثی و زائل می‌شد. بحث در اینجا سنجش شخصیت‌ها یا مقایسه مقام‌های قدسی نیست. بلکه سخن بر سر این حقیقت است که حضرت زهرا نقطه عطف، محور اتصال، مرکز ثقل حقایق و ضامن بقا و دوام اسلام و تعالیم الهی است.

در این روایت – اگرچه در ادامه حدیث قدسی نیست – مفهوم چنین است که: اگر حضرت زهرا نبودند، امیرالمؤمنین نبود؛ رسول خدا در تاریخ باقی نمی‌ماند؛ تعالیم اسلام از میان می‌رفت و چیزی از حقیقت دین باقی نمی‌ماند. حتی ادیان پیشین – با همه تحریف‌هایی که داشتند – اگر اسلام ظهور نمی‌کرد، انحرافشان بسیار گسترده‌تر می‌شد.

بنابراین، حضرت زهرا برای همه هستی، برای همه عوالم، برای همه ملل و همه اقوام، منشأ خیر و برکت بوده‌اند.

اگر جرأت بیان داشته باشیم باید گفت کوثر یعنی همین: وجود مبارک حضرت زهرا کوثرِ زمین و کوثرِ همه عوالم است. اگر دانش را «نَسَب‌شناسی» کنیم، می‌بینیم که همه نسل‌های علمی، همه شاگردان ائمه، که سادات‌اند، فرزندان حضرت زهرا هستند. و حتی غیرسادات نیز علوم خود را از آنان آموخته‌اند، زیرا استادان آن‌ها خود شاگرد اهل‌بیت بوده‌اند. اگر علم را به‌صورت نسبی و سلسله‌وار بنگریم، سلسله دانش در نهایت به درِ خانه حضرت زهرا می‌رسد. اگر ایشان نبودند، علم نیز به تاراج می‌رفت. این یک تفسیر از این روایت است.

آیت‌الله رشاد با ابراز تأسف از رواج انحرافات فکری در فضای عمومی کشور گفت: «امروز دو جریان خطرناک – غلو و انکار مسلمات – در جامعه فعال شده‌اند. برخی افراد کم‌اطلاع و شهرت‌طلب، با لباس دین و گاه در رسانه‌های معاند، به اصول مسلم تشیع و حتی به ساحت حضرت زهرا(س) اهانت می‌کنند. این رفتار، گفت‌وگوی علمی نیست؛ جرم است و باید با آن برخورد شود.»

وی افزود: «هیچ‌کس حق ندارد با لباس روحانیت در رسانه‌های وابسته به جریان‌های تکفیری علیه عقاید اصلی شیعه صحبت کند. این اقدام، علاوه بر آسیب اجتماعی، دارای سوءنیت و عنصر معنوی جرم است.»

ریاست مجموعه حوزوی امام رضا(ع) با یادآوری اینکه تجاهر به رفتار انحرافی—even بدون قصد آسیب—جرم محسوب می‌شود، خاطرنشان کرد:
«همان‌گونه که تجاهر به گناه جرم است، اظهار علنی مطالب موهن علیه مقدسات نیز تعرض به امنیت اعتقادی مردم است و نهادهای مسئول باید قاطعانه وارد شوند.»

آیت‌الله رشاد در بخش دیگری از سخنان خویش، با اشاره به شخصیت علمی مرحوم علامه عسکری(ره) و تلاش‌های او در مرزبانی معرفت اهل‌بیت(ع) گفت:
«علامه عسکری یکی از بزرگ‌ترین مدافعان مکتب اهل‌بیت بود و آثارش موجب هدایت بسیاری از نخبگان جهان شد. او همواره نسبت به خطر غلو هشدار می‌داد.»

وی در پایان تأکید کرد: حفظ امنیت فکری و اعتقادی جامعه وظیفه مشترک نهادهای قانونی و مراکز علمی است و در برابر جریان‌های غلو و انکار مسلمات نباید سهل‌انگاری شود.

 

طبقه بندی علوم را باید از جمله مباحث فلسفی علم تلقی کرد

رئیس شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران گفت: طبقه بندی علوم را باید جز مباحث فلسفی علم تلقی کرد و در عین حال می توان با دو رویکرد پسینی و پیشینی به به این مساله نگریست

آیت‌الله علی‌اكبر رشاد در هم اندیشی سالانه نخبگان علوم انسانی حوزه‌های علمیه ابتدا با اشاره به برخی از تلاش‌های خود در حوزه علوم انسانی و طرح موضوعاتی از سال 99 تاکنون اظهار داشت: در سال 99 ماهیت و هویت علوم انسانی و در سال 1400 فلسفه‌های مضاف و علوم انسانی را طرح کردم، همچنین در سال 1401 بایستگی نگاشت نهادی در تولید علوم انسانی اسلامی را پیشنهاد دادم.

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزو‌ی‌ امام رضا(ع) افزود: از سوی دیگر در سال 1402 فرهنگ و انسان شناسی انضمامی یا همان علوم انسانی انضمامی را به عنوان موضوع برای ارائه قرار دادم و در سال 1403 نقش مقاصد شریعه در تولید علوم انسانی اسلامی را تقدیم کردم و امسال بنا دارم راجع الگوی طبقه‌بندی علوم و ذیل علوم انسانی را عرض نمایم.

وی بیان کرد: پیشاپیش عرض می‌کنم بسا علی‌المبنی اگر بنا باشد بحث کنیم، ما چیزی به نام علوم انسانی نداشته باشیم، به هر حال طبقه بندی علوم از جمله در این میان مجموعه و گروه دانشی را به عنوان علوم انسانی نام گذاری کردند، این براساس یک دستگاه معرفتی است که قهرا قابل مطالعه است و معلوم نیست براساس نظام فکری و دستگاه معرفتی ما، اگر بازاندیشی و بسته بندی علوم را از نو تنظیم کنیم به همین الگو برسیم.

آیت‌الله رشاد عنوان کرد: ولی ما وضعیت موجود را فعلا لحاظ می‌کنیم و بر این اساس وضع موجود که کمابیش منصوب است که از بعد از کانت این طبقه بندی تحقق یافته و پذیرفته شده را مبنا قرار می‌دهیم و در عین حال الگویی را برای طبقه بندی علوم از جمله علوم انسانی عرض می‌کنیم.

وی تصریح کرد: اصولا طبقه بندی علوم را باید جز مباحث فلسفی علم تلقی کرد و در عین حال می توان با دو رویکرد پسینی و پیشینی به به این مساله نگریست، یعنی یک بار علوم وضع موجود را ملحوظ داشت آن سان که هم اکنون هستند و سپس طبقه بندی کرد و بار دیگر منطقی نگاه کنیم و ناظر به مهندسی کلان معرفت آن سان که باید و شاید باشد و در نتیجه علوم را طور دیگری تعریف و طبقه بندی و رده بندی کنیم.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: قهرا هر کدام از این دو رویکرد را مد نظر داشته باشیم، چارچوبه و آن چه بعد از اعمال چارچوبه طبقه بندی پدید می‌آید با دیگری متفاوت خواهد بود.

وی تاکید کرد: طبقه بندی علوم با رویکرد پسینی یعنی بیان وحدت و تمایز دانش های محقق موجود با یکدیگر و به تعبیری دیگر نشان دادن وحدت علوم در عین کثرت و کثرت علوم در عین وحدت در وضع موجود است.

آیت‌الله رشاد اظهار داشت: به طور دقیق‌تر و فنی‌تر بخواهیم تعریف کنیم، می‌توانیم بگوییم ترسیم جغرافیای میراث معرفتی بشر و تعیین جایگاه هر گروه دانش در آن و هر یک از دانش‌ها در میان هم بندان خودش براساس معیارها و معیارهای معین است؛ بنا بر پیشینی اگر بخواهیم تعریف کنیم که منطقی و مطلوب ماست، مهندسی مطلوب معرفت خواهد بود.

وی گفت:همچنین اگر بخواهیم به تفصیل توضیح دهیم تعریف ما از طبقه بندی علوم به نحو منطقی و پیشینی مبتنی بر نظریه مبنایی است که ما پیشنهاد می کنیم عبارت از صورت بندی هرم شبکه سان‌پویا و سرگشت یابنده مجموعه معارف از رهگذر سنجش مولفه‌های رکنی تکلم بخش دانش‌ها با یکدیگر است.

عضو شورای عالی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی افزود: در این عبارت بلندی که پیشنهاد کرده‌ایم واژه ها و ترکیب‌هایی آمده بود که هر کدام اشاره‌ای به حیث و جهتی در الگوی پیشنهادی برای طبقه بندی علوم داریم، خواهد داشت، کلمه صورت‌بندی یعنی باید فعالانه اگر در طبقه بندی و دسته بندی طولی و عمودی و دسته بندی عرضی علوم عمل کنیم و نه منفعلانه باشد بلکه با طبقه بندی به علم، جهات دهیم.

وی بیان کرد: در حقیقت با رویکرد پیشینی و به نحو مختار و مبتنی بر مبنای پذیرفته به معرفت انباشته بشر جهت دهیم، از تعبیر هرم شبکه سان به دو نسبت علوم با یکدیگر اشاره می کنیم؛ هرم نسبت عمودی معرفت و نسبت مجموعه علوم را مورد مشاهده قرار می دهیم؛ اینکه پاره‌ای از علوم بر یکدیگر مترتب است و کلمه شبکه سان به نسبت عرضی علوم مناسبات افقی و ترتب عرضی آنها با یکدیگر در سامانه پیشنهادی اشاره می کنیم.

آیت‌الله رشاد تصریح کرد: در کلمه پویا و سرگشت یابنده، خواستیم بگوییم نقش الگو و رویکرد مورد نظر در پیش روندگی معرفت و فراشوندگی دانش ها تاثیر دارد، آن چنان طبقه بندی کنیم که صرفا گزارش نباشد بلکه جهت بخشی نیز باشد گرایش نیز در آن دخیل و در نتیجه پویا و با نشاط و زنده و هم تکاملی باشد با تعبیر مجموعه معارف به گستره این الگوی پیشنهادی که همه معرفت بشری را شامل می‌شود و بسی فراتر از علوم تجربی و بلکه مجموعه دانش‌های مدون کنونی می‌شود.

وی اظهار داشت: این عبارت از رهگذر سنجش مولفه‌های رکنی تکلم بخش دانش‌ها با یکدیگر به نظریه مبنای طبقه بندی علوم اشاره می‌کنیم؛ اگر این تعریف را بپذیریم این الگو در کنار سایر الگوهای طبقه بندی که نام های گوناگون دارند و ما حدود 24 الگو اجمالا در کتاب فلسفه وجودی طرح کرده ایم.

مؤسس و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی‌ امام رضا(ع) خاطرنشان کرد: اگر کسی این الگوی طبقه بندی را تعبیر کند به هرم شبکه سان تعبیر نه چندان نامناسبی را نگفته است تعبیر مناسبی است؛ در فلسفه علم مبحثی باید تحت عنوان هویت شناسی داشته باشیم در این بخش مساله ها جایگاه خود را پیدا می کنند در این جا مبحث طبقه بندی علم جای می‌گیرد.

وی گفت: ما مبحثی تحت عنوان ملاک وحدت و تمایز علوم داریم که در فلسفه بحث می‌شود و مرحوم شیخ در منطق شفا بحث کرده است، جای آن هم همین جاست، چون از حیث معرفت شناسی است و در منطق بحث می‌شود در سایر علوم و به ویژه بعد از فلسفه در اصول این مساله جدی تلقی شده است و اصولیون در مبادی مساله وحدت موضوع علم را بحث می‌کنند، این بحث پاسخ به یک پرسش است که چه انباشتی از قضایا موجب می‌شود انباشتی از قضایا، علم تلقی شود و از درون پیوندی با یکدیگر پیدا می‌کنند و چه می‌شود، این انباشت با دیگر انباشت‌های معرفتی در کجا جدا می‌شوند.

آیت‌الله رشاد افزود: انسجام درونی و تفاوت بیرونی انباشتی از معرفت با چه ملاکی مشخص می‌گردد که در آن علم تولید و علم، علم می‌شود و علم‌شدگی و دانش‌شدگی انباشتی از قضایا در گرو مشخص کردن ملاک وحدت و تمایز است؛ در این زمینه آرای مختلفی وجود دارد.

وی بیان کرد: معروفترین و مهم‌ترین ملاک، موضوع است، حکما عمدتا علوم را براساس موضوع می‌سنجند، ابن سینا در کتاب برهان به طور مفصل این مطلب را بحث کرده است و قدیمی‌ترین اصولیون ما نیز این گونه‌اند .برخی دیگر بین علوم حقیقی و علوم اعتباری تفضیل قائل می‌شوند، علامه جوادی از معاصرین و علامه طباطبایی از حکما همان نظریه حکما را پذیرفتند و موضوع را در علوم حقیقی دست کم محور و معیار تلقی می‌کنند.

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزو‌ی‌ امام رضا(ع) یادآور شد: بعضی گفتند ملاک تمایز دانش‌ها دست نخبگان است، بنده در مساله ملاک وحدت و تنازع و علم مبنایی دارم نظریه‌ای تحت عنوان تناسخ و تناسق سازوارگی مولفه های رکنی دانش طرح کردند و بر این باورم که هر علمی دارای 5 مولفه رکنی چون مبانی، موضوع، مسایل، منهج و غایت است.

وی گفت: در این راستا هیچ یک از نظریه‌هایی که در مساله ملاک وحدت تمایز علم مطرح شده قابل دفاع نیست چرا که برخی از علم‌ها ممکن است قابلیت تبدیل نداشته باشد و مجموع این‌ها هر یک موارد نقض دارند؛ در یک ملاک واحدی نمی توان این‌ها را تلقی کرد چنان چه دیدیم برخی گفتند بین علوم حقیقی و علوم اعتباری باید تفاوت قائل شد این نشان می‌دهد نتوانستند به یک ملاک برسند.

آیت‌الله رشاد عنوان کرد: آن گاه که این 5 مولفه ذکر شد اگر با هم تناسب و سازگاری داشته باشند بدین معنا که هر موضوعی همان دسته از مسائل را تولید نمی‌کند که موضوع دیگر و هر دسته از مسائل هر علمی با همان منطقی حل نمی‌شود که در علم دیگر است.

وی بیان کرد: هر دسته از مسائل با هر نوع از منطق و حتی تامین غایت و هر غایتی با هر دسته از مسائل تامین شدنی نیست؛ غایت متناسب با مسائل و مسائل متناسب با موضوع و هر سه متناسب با منطق، مجموع این‌ها که متناسب می‌شود، یک دستگاه می‌گردد و به این ترتیب علم به وجود می‌آید.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: بنده 25 الگوی طبقه بندی علوم را به اجمال در کتاب فلسفه علم و دینی گزارش کردم و توضیح دادم و عرض کردم می توانیم براساس براساس نظریه تناسب مولفه رکنی علم که ملاک وحدت و تمایز است حرکت کنیم و در نتیجه ما در طبقه بندی علوم می خواهیم وحدت و قرابت علوم را تحلیل کنیم که چه مناسبت درونی با یکدیگر دارند و تمایز و اختلاف علم و فاصله علوم را از یکدیگر مشخص کنیم و ملاک ما باید شود وحدت و تمایز ولو بر مبنای نظریه تناسب اگر این کار را انجام دهیم.

وی گفت: می‌توانیم مجموعه علوم را براساس این میعار نسبت کم و زیاد شدن فاصله‌هایشان سبب می‌شود در کنار هم و در گروه دیگر قرار می گیرند را مشخص کنیم به این ترتیب بیاییم الگوی جدیدی را برای طبقه بندی علوم ارائه دهیم همین موضوع را می توانیم در حوزه علوم انسانی مطرح کنیم؛ در نهایت سه نوع طبقه بندی علوم انسانی پیشنهاد داده ایم که در جای خودش باید بحث شود ولی الگوی کلان و مطلوب حقیر بعد از نظریه تناسب مولفه های رکنی علوم یا علم داریم این است که عرض شد.

تمدن و پیشرفت در گرو التزام به حقوق مالکیت فکری است

تمدن و پیشرفت در گرو التزام به حقوق مالکیت فکری است

رئیس شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران گفت: تا زمانی که مالکیت فکری را به رسمیت نشناسیم و حساس نباشیم و اعتبار در خور را قائل نباشیم و در عمل ملتزم نباشیم دانش علمی پیشرفتی نمی‌کند

آیت‌الله علی‌اكبر رشاد در همایش مالکیت که در جیرفت برگزار شد، در خصوص مباحث این همایش علمی اظهار داشت: برگزاری همایش اقدامی ارزشمند است و جای بسیار سپاسگذاری و قدرشناسی از متولیان دارد، به رقم اینکه کشور ما جزء کشورهایی است که از نظر قانونگذاری در این زمینه بسیار پیش قدم بوده و از اولین قانونی که در ایران راجع به مالکیت فکری سپری شده حدود 100 سال می‌گذرد، اما در عمل به این امر بسیار مهم یعنی مالکیت فکری و مسائل و آثار آن و اعمال قانون مربوط به آن و توسعه و روزآمدسازی قوانین مربوط به آن اهتمام درخوری صورت نپذیرفته است.

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزو‌ی‌ امام رضا(ع)، بیان کرد: در این فرصت کوتاه چند نکته را عرض می‌کنیم؛ اولا، آن تلقی که از مالکیت به نظر می‌رسد قابل دفاع است و در تعریف مالکیت بحث‌های چالشی زیادی شده و نظریات گوناگونی وجود دارد و به جهات مختلف براساس مبانی و ملاک و احیانا شاخص‌ها و امثال آن، هر کس به نحوی این مقوله را تعریف می‌کند.

وی تصریح کرد: همانند بسیاری از دیگر مقولات حیاتی که به شدت مورد اختلاف بین اهل نظر و اهل فن است و به میزان اهمیت و ارزشمندی موضوع اهتمام بیشتری و قهرا موجب پیدایش نظریه‌های گوناگون می‌شود و مساله مالکیت نیز این گونه است.

مالکیت، نوعی پیوند میان شخص حقیقی و یا حقوقی با جزء او که تصورفات اصالی آن را در آن موجه می‌سازد

آیت الله رشاد عنوان کرد: بنده تصور می‌کنم مالکیت را به زبان ساده بخواهیم تعریف کنیم باید بگوییم نوعی پیوند میان شخص حقیقی و یا حقوقی با جزء او که تصورفات اصالی آن را در آن موجه می‌سازد؛ یعنی مالکیت رابطه‌ای و پیوندی است که بین انسان به عنوان یک شخص حقیقی و یا حقوقی برقرار می شود با جز خود آن شخص که این نوع پیوند این امکان را فراهم می‌کند که او در آن مِلک و اگر لزوما باید مال باشد بتواند تصرف کند.

لزوما مالِکیت فقط بر مال تعلق نمی‌گیرد

وی اظهار داشت: لزوما مالِکیت فقط بر مال تعلق نمی‌گیرد ممکن است چیزی، مالیَت حتی نداشته باشد، اما مالکیت همچنان باشد، یعنی چیزی مالیت نداشته باشد اما مالکیت به آن تعلق گیرد و یا لااقل چیزی، در زمانی مالیت داشته و ملکیت بر آن تعلق گرفته، آن مالیت را از دست داده و مورد رغبت عقلا نیست، اما همچنان، مالِک، مالِک است و او از مالِکیت ساقط نمی‌شود؛ در واقع مِلکیت است؛ مالیت نیست؛ چنین پیوندی را مالکیت می گوییم و این حالت را مِلکیت می گوییم.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: مالکیت اقسام دارد و معمولا مالکیت را به دو قسم تقسیم می کنند؛ بنده می‌پسندم به دلیل تفاوت‌هایی که بین انواع این نوع از پیوند که از آن به مالکیت تعبیر می‌کنیم دست کم مالکیت را به 4 قسم تقسیم کنیم؛ معمولا می‌گویند مالکیت حقیقی و مالکیت اعتباری و غالبا مالکیت را به یک پیوند اعتباری تعبیر و تفسیر می‌کنیم که این دقیق نیست، لزوما مالکیت و همه انواع آن اعتباری نیست؛ ما می‌گوییم نوعی مالکیت حقیقی داریم و آن مالِکیت باری تعالی نسبت به مخلوقاتش است.

وی گفت: خدای متعال مالک همه مخلوقات است؛ منشاء این مالکیت، خالقیت است، چون خدای متعال، خالق مخلوقات است، مالک آنها نیز هست، در واقع در این جا ما به نحوی مالِکیت را با نگاه و رویکرد هستی شناختی تفسیر می‌کنیم؛ از آن جا که ملک‌های مملوک الهی که مالکیت خداوند به آن تعلق می گیرد ناشی از حیث هستی شناختی است چون خدای منان مِلک‌هایی را که مالکانه است خلق کرده و از نیست به هستی آورده است، قهرا مالک آنها نیز هست و این نوع از اشیا و مجموعه هستی ااز آن خدایِ متعال است.

آیت‌الله رشاد افزود: ما در واقع مالکیت و آن پیوندی که بین حق‌تعالی با موجوداتِ ممکن وجود دارد، آن پیوند را براساس اینکه خدای متعال خالق است این پیوند را پیوند مالکیت می‌دانیم و این نوع پیوند چون دقیقا برخاسته از تعلق و نسبتِ هستی شناسانه با ذاتِ باری تعالی است این نوع مالکیت را، مالکیت حقیقی می نامیم چه آن نوع مالکیت از جنس هستی‌شناختی است و بر هستی اشیا و ذات تعلق می‌گیرد.

وی تصریح کرد: نوع دوم را می‌توانیم به مالکیت شبه حقیقی تعبیر کنیم؛ می‌خواهیم بگوییم مالکیت فکری اگر ادعا نکنیم مالکیت حقیقی است مالکیت شبه حقیقی است یعنی فراتر از سطح و حد پیوندی است که اشخاص با اموال و مِلک در حد پیوند اعتباری یا شبه اعتباری و یا فرا اعتباری دارند.

عضو شورای عالی الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، بیان کرد: انسان در مالِکیت فکری، چیزی قریب به نوع نقشی که خدای متعال نسبت به ممکنات داشته؛ دارد، یعنی مالکیت فکری به نحوی مخلوق مالک خویش است، مِلک فکری که مالِکیت فکری بر آن تعلق می‌گیرد نوعی مالک او سِمَت خَلقی به او دارد و خالق اثر است و چون مُبدعِ مِلکِ فکری، نفس آدمی است و نفسِ آدمی، نقش خالقیت و نقش ابداع در مِلک فکری دارد؛ اگر بخواهیم احتیاط کنیم می گوییم چیزی شبیه به نسبتی است که علت وجودیِ مِلکِ ممکن در نسبت به این خداوندِ ما سوی الله دارد شبیه آن نسبت به نظر می‌رسد برقرار می شود؛ یعنی وجه کمابیش هستی شناختی دارد رابطه بین مالِک فکری با مِلک فکری‌اش؛ چون که مالکِ فکری، آن ملک فکری را خلق کرده و پدید آورده و او در واقع ملک فکری امتداد وجودیِ مالک خویش است و با مالکیت اعتباری فرق می‌کند؛ این مالکیت اعتباری نمی‌توان گفت و دقیق نیست.

آیت‌الله رشاد اظهار داشت: اگر تعبیر کنیم نسبت به ارتباط اعتباری، پیوند اعتباری نیست، واقعا به اعتبار معتبِر نیست یعنی به رسمیت شناخته شدن و یا حتی اگر به رسمیت نشناسد قانون، به لحاظ هستی شناختی، مِلک فکری چون امتداد وجودی مالک او که خالق اوست قلمداد می‌شود یک پیوند نفس الامری و واقعی وجود دارد یعنی پیوند هستی شناسانه بین مالک فکری و ملک فکری او برقرار است لهاذا ما از این به مالکیت شبه حقیقی تعبیر می‌کنیم تا با مالکیت حقیقی که مالکیت خدای متعال است خلط نشده باشد ولی از آن جهت به جهاتی که شباهت دارد به مالکیت که خدای متعال نسبت به ممکنات دارد از او به مالکیت شبه حقیقی تعبیر می‌کنیم.

وی گفت: به هر حال منشا پیدایش و آن عنصر و امکانی و آن علتی و سببی که پیوند بین مالک فکری با ملک فکری برقرار می‌شود حیث هستی شناختی و آفرینشی دارد؛ آفرینشیِ به اصطلاح ناشی از فعل نرم خالق او، در نتیجه ما مالکیت فکری را اگر به مالکیتی ناشی از پیوندی که بر مالکیت نیز تعبیر کردیم، مالکیت ناشی از فعل نرم شخص؛ هر چند از باب تقلیب و تغلیظ نقش سهم مالک موجود؛ چون ممکن است بگویند آن چه پدید می‌آید که منحصرا دست‌آفریده مالک فکری که مدعی مالکیت فکری آن شی است نیست.

مؤسس و رئیس حوزه‌ی علمیه‌ی‌ امام رضا(ع) عنوان کرد: گاهی بشریت و جامعه‌ای و نسل‌هایی درگیر امری هستند و یا بوده اند و آخر سر آن پرده آخر حلقه نهایی از زنجیره حلقات حلقات پدید آوری این شی و این امر مدعی مالکیت فکری او می شود ولو از باب تقلیب آن حلقه آخر و از باب تغلیظ نقش حلقه آخر نیز می‌گوییم بالاخره او اگر از گردآوری و تجمیع تعاملات و فعالیت فکری و فعل نرم آحاد و یا نسل‌ها توانسته است آن شی را نهایی کند یا امری را نهایی کند که ملک شود و مورد رغبت عقلا و این فرد نیز مالک فکری آن ولو از باب تقلیب و تغلیظ سهم و نقش این حلقه آخر شده ولو با اندک مسامحه می توانیم بگوییم آن وضعیت غایی محصول فعل نرم این حلقه آخر است و او امتداد وجودی این فردی است که امروزه مدعی مالکیت فکری آن شی و یا امر و حق است.

وی بیان کرد: قسم سوم این است مالکیت اعتباری است اشکالی ندارد می گوییم چنان که معروف است در واقع مالکیتی که منشا انتزاع دارد قسم سوم این است، مالکیت اعتباری دارای منشاء انتزاع است، به این معنا که باز به نحوی آن ملک پیوند با عمل مالِک مدعی دارد در واقع ناشی از مالکیت فکری ناشی از فعل نرم شخص بود، این جا این مالکیت ناشی از فعل سخت مالک مدعی مالکیت است.

این استاد عالی حوزه افزود: منتها گاهی فعل سختی بی واسطه کاری را انجام داده است مثلا زمین را آباد کرده و در زمینی دیواری را برافراشته است مستقیما این دیوار آفریده دست اوست و فعل سخت اوست نه فعل نرم او فقط بگوییم کار فکری انجام شده بیش از آن که فکر او سهم داشته باشد دست‌های او در خلق این اثر و شیء سهم دارد و نقش داشته است و یا بالواسطه و بالمباشره و بلاواسطه بلکه گاه بالواسطه احیانا او چیزی را مالک بوده که بلاواسطه و مباشرتا آن چیزی که مملوک اوست دست آفریده این آقای مالک است و مثلا پول شده و پول را در اختیار کسانی قرار داده تا چیزهایی را بیافریند پس بنابراین بالواسطه می‌شود حاصل فعل سخت این مالک به این اعتبار و در هر صورت در مجموع این نوع از مالکیت را ما مالکیت اعتباری تعبیر کنیم در مقابل مالکیت حقیقی و شبه حقیقی است.

آیت الله رشاد خاطرنشان کرد:نوع چهارم از مالکیت، مالکیت اعتباری محض است که در واقع بهره ای از فعل نرم یا سخت مالِک ندارد و این پیوند هیچ تحت تاثیر فعل نرم یا فعل سخت مالک نیست، مثلا وقتی به ارث قهرا چیزی از مورث به وارث منتقل می‌شود به این جا وارث، مالک می‌شود اما نه فعل نرمی از آن سر زده برای خلق این ثروت و این پدیده و این شی و یا هر حقی و هر چیزی که قابل انتقال است از طریق ارث به کسی و وارث و نه تحت تاثیر فعل سخت آن احیانا شی پدید امده این امر و خلق شده و به منصه ظهور نشسته است.

وی بیان کرد: این را می‌توانیم بگوییم اعتباری محض است در واقع با یک اعتباری دارای منشا انتزاع ناشی از فعل سخت فرد داریم و یک اعتباری که به فعل سخت فرد هم نسبتی ندارد و کس دیگری ملکی داشته و فوت کرده و به صورت قهری این فرد وارث بوده و ملک منتقل شده و وارث نقشی در پیدایش این ملک نداشته است این اعتباری محض است و قسم سوم اعتباری محض نیست، اعتباری دارای منشا انتزاع است، به هر حال ناشی ملکیت و مالکیت انتزاع می شود از فعل سختی که از او سر زده است به این تریتیب می توانیم بگوییم 4 نوع و 4 طبقه مالکیت می توانیم قائل شویم.

مؤسس و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی عنوان کرد: نکته مهم دیگر اینکه تاکید کنیم روی اهمیت مالکیت فکری؛ به هر حال چنان که عرض شد مالکیت فکری ناشی از و تحت تاثیر و برآیند فعل نرم مالک است و گفتیم بین نفس مالک و آن ملک، پیوندی برقرار می شود شبیه پیوندی که بین خدای متعال و مخلوقاتش است ذیل این روایت معروف رسول خدا تفاسیری گوناگونی مطرح شده مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَد عَرَفَ رَبَّهُ.

وی گفت: یک جهت این است گفتند نفس آدمی به خدای متعال شباهت دارد؛ خدا شبیه نفس نیست، اما نفس آدمی شبیه خدای متعال است از این جهت که خدای متعال از نیست، هست پدید می آورد و آن چه را خلق می کند از نیست پدید آورنده است؛ در مالکیت فکری نیز به نظر می رسد همین جهت وجود دارد یعنی فکر آدمی که ناشی از نفس و برآیند نفس است نه فعل جسمی وی این شی و امر را که ملک فکری شده به وجود آورده است.

تعبیر مالکیت فکری دقیق تر از تعبیر مالکیت معنوی است

آیت الله رشاد اظهار داشت: از این جهت مالکیت فکری از اهمیت خاصی برخوردار است در این جا گاهی دو تعبیر را به کار می برند گاهی می گویند مالکیت فکری و یا معنوی تعبیر می کنند؛ به نظر می رسد تعبیر مالکیت فکری دقیق تر از تعبیر مالکیت معنوی است، مالکیت معنوی علاوه بر این که از این جهت که معنویت به معانی گوناگون به کار می کرد وقتی او را وصف به مالکیت قرار می دهیم موجب تشویش اذهان می شود انتقال مدعا دشوار می شود به دلیل تکثر تلقی ها و ذهن انسان مشوش می شود به جهات مختلف تا بفهمد منظور از مالکیت، معنوی مالکیت قدسی نیست مالکیت مُلکی است اما به نحو معنوی است و به اشیای غیر محسوس تعلق گرفته است و این اصطلاح در ادبیات سایر ملل و سایر زبان ها رایج نیست و معادل ندارد مالکیت معنوی اما به دیگر زبان ها به مالکیت فکری اطلاق می شود لذا به این دو جهت به نظر می‌رسد تعبیر مالکیت فکری از مالکیت معنوی بهتر است.

وی در ادامه بیان کرد: نکته سوم اینکه مالکیت فکری به اعتبار و در قیاس با انواع مالکیت، به جز مالکیت واقعی و حقیقی مطلق که مالکیت خدای متعال نسبت به مخلوقاتش است از یک ارزش بیشتری برخوردار است و از کارکرد افزون تری یعنی آن چه دست آفریده و دست آورده فکر است معمولا عنصر ارزشمند تری است تا آن که دستاورده و دست پرورده دست است، و آثار مترتب بر ملک فکری بسی کمی و کیفی افزون‌تر و بالاتر است و از جمله اینکه عمدتا عناصر نرم حیات انسان مانند فرهنگ و علم و حتی فناوری دست پرورده و دستاورده فکر آدمی است در واقع مخلوق فکر انسان است و مخلوق فعل سخت انسان؛ و اصولا اگر بنا باشد بین مالکیت اعتباری دارای منشا انتزاعی یا مالکیت فاقد منشا انتزاع مستند به فعل سخت انسانی یا فعل نرم همانند موضوع ارث اگر مقایسه شود.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: این ها قابل مقایسه نیستند و نقشی که مالکیت فکری و فرآورده‌های فکری آدمی در پیدایش عناصر نرم حیات بشر و امور حیاتی زیست بشر ایفا می کند قابل قیاس نیست اصولا در کفه ترازو قرار بدهیم و مالکیت اعتباری محض یا مالکیت اعتباری دارای منشا انتزاع را در کفه دیگر قرار دهیم اصولا این ها هم وزن نیستند و آن چه تمدن خلق می کند مالکیت فکری است و آن چه فناوری پدید می‌آورد مالکیت فکری است و آن چه نظامات را که جز مولفه های تمدن هستند پدید می آورد این فعالیت فکری است.

وی گفت: آن چه دانش و معرفت را خلق می کند فکر است و علم از جنس فرآورده های فکری است لذا ارزش فوق العاده ای به لحاظ کیفی، مالکیت فکری دارد و البته چه بسا به لحاظ کمی نیز شاید چنین باشد چون در آن مالکیت اعتباری دارای منشا انتزاع، فکر نیز سهم و شرکتی دارد در پیدایش آن اثر و ملک اعتباری و از این جهت ما باید توجه بیشتری به مساله مالکیت فکری داشته باشیم اگر کشور بخواهد ترقی کند پیشرفت کند و بناست تمدنی بنا نهاده شود و اگر بناست جامعه متحول شود و تاریخ بسازیم و در این پیچ تاریخی که در آن قرار داریم و در حال حرکت هستیم پیشرو باشیم و احیانا از سایر ملل جلو بزنیم باید به مالکیت فکری اعتبار بیشتری بدهیم و بیشتر اعتنا کنیم و باید دریغاگو بود و اسف خوان که در جامعه ما و نهادهای ما و مراجع تصمیم گیری ما و در قوای مختلف، قوای سه گانه در محاکم کشور و در مجموعه نهادها و مجموعه متولیان امور و مسئولان آن اعتنایی که باید شود نمی شود.

آیت الله رشاد تاکید کرد: تا زمانی که مالکیت فکری را به رسمیت نشناسیم و حساس نباشیم و اعتبار در خور را قائل نباشیم و در عمل ملتزم نباشیم علمی پیشرفتی نمی‌کند و تمدن اتفاق نمی افتد و فناوری رشد نمی کند و اگر فناور خالق و اگر مبتکر و مبدع و مخترع و دانشمند و اندیشمند مطمن نباشد که حقوق حفظ می شود ما در یک نقطه ای دچار وقفه مطلق یا کندی در روند و رفتار و فرآیندها خواهیم شد و این بزرگترین مانع بر پیشرفت و توسعه و پیدایش تمدن و تحقق تکامل اجتماعی خواهد بود.

وی گفت: لذا توصیه من به مدیران در نقاط و ساحات و مراتب و مراحل گوناگون مدیریت کشور این است که این امر مهم بسیار توجه کنیم و اخیرا قاون خوبی را مجلس تنظیم و تدوین کرده و در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز تلاش هایی است ولی بیش از این باید به این مساله اهتمام کنیم و در پایان فضلای حوزه عرض می کنیم در این موضوع باید کار کنیم مالکیت فکری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است رشته ای باید راه بیفتد رشته مالکیت فکری در حوزه های علمیه باید رواج یابد مسائل مختلف که در پیوند مالکیت فکری هستند پیش بینی شود و فقهای عظام و صاحب رساله و فتوا به این امر توجه بیشتری نمایند.

رئیس شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران اظهار داشت: در اصل مساله مالکیت فکری تردید نکنیم و یا احیانا آن را با مالکیت اعتباری قیاس نکنیم، چرا که اهمیت زیادی دارد و شاید با توجه به آن در بسیاری از شئون و امور جامعه گره‌های کوری گشوده شود.

 

نشست علمی «زیست مقدس» به منظور گرامیداشت آیت الله مقدس برگزار شد

نشست علمی «زیست مقدس» به منظور گرامیداشت آیت الله مقدس برگزار شد

آیت‌الله علی اکبر رشاد، رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران، در نشست علمی «زیست مقدس» که چهارشنبه ۲۳ مهر در مدرسه علمیه خاتم‌الاوصیا و به منظور گرامیداشت آیت‌الله مقدس برگزار شد، با تبیین دقیق مفهوم «عالم دینی تراز» گفت: «هر عالمی که اطلاعات دینی در سینه دارد، عالم دینی نیست؛ عالم دینی کسی است که دین در قامت او دیده شود، در چهره و رفتار و معاشرتش تجسم یابد.» او با بیان اینکه «روحانی بی‌اخلاق، روحانی نیست؛ حتی اگر سه جلد کتاب اخلاق نوشته باشد»، بر ضرورت الگوگیری طلاب جوان از شخصیت‌هایی چون آیت‌الله مقدس تأکید کرد.

آیت‌الله رشاد با انتقاد از کاربرد سطحی واژه «روحانی» گفت: «اصطلاح روحانی از فرهنگ مسیحیت وارد ادبیات ما شد. در آنجا روحانی یعنی راهب گوشه‌نشین، تارک دنیا. در حالی که عالم دینی در منطق اهل‌بیت(ع) در جامعه است، با مردم زندگی می‌کند، اما اسیر دنیا نیست.»

وی در ادامه با تفکیک میان «عالم به دین» و «عالم دینی» توضیح داد:

«ممکن است کسی انبوهی از معلومات دینی در کتاب‌ها و حافظه خود ذخیره کرده باشد، اما این علم در جان او رسوخ نکرده و به عمل تبدیل نشده باشد. چنین فردی در واقع کتابخانه‌ای متحرک است. اما عالم دینی کسی است که با دیدن او انسان یاد خدا می‌افتد.»

رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران سپس شش شاخص اصلی برای «عالم دینی تراز» را برشمرد:

۱. زهد، ساده‌زیستی و معناورزی

۲. اخلاق اجتماعی و خوش‌خُلقی در معاشرت

۳. دانش عمیق همراه با زمان‌آگاهی و فهم تاریخی

۴. برخورداری از مهارت‌های سخت و نرم لازم برای تبلیغ، از جمله مخاطب‌شناسی، عرف‌شناسی و قدرت حل تعارض

۵. رعایت حریم‌ها و احتیاط در شبهات؛ حتی ترک مکروهاتی که برای روحانی حرام محسوب می‌شود

۶. ذکاوت، دوراندیشی و آینده‌شناسی در تصمیمات اجتماعی

 

آیت الله رشاد با ذکر مثالی درباره حساسیت عرفی نسبت به رفتار روحانیون گفت: «ممکن است برای یک فرد عادی خوردن ساندویچ در خیابان اشکال نداشته باشد، ولی برای روحانی خلاف مروّت است و اثر شرعی دارد. همان‌طور که مروت را در کنار عدالت برای امامت جماعت شرط می‌دانند.»

آیت‌الله رشاد سپس با تطبیق این شاخص‌ها بر شخصیت مرحوم آیت‌الله مقدس افزود: «ایشان با حداقل امکانات، مدرسه علمیه تأسیس کرد و نسلی از طلاب را تربیت نمود. با وجود سن بالا، روحیه‌ای جوان و زمان‌شناس داشت و محبوب نوجوانان بود؛ این نشانه درک زمانه و معاشرت صحیح با نسل جدید است.»

رییس شورای حوزه های علمیه استان تهران با هشدار نسبت به «خلأ معنوی در تهران» گفت: «تهران یکی پس از دیگری استوانه‌های معنوی خود را از دست می‌دهد. این فقط فروکش فیزیکی نیست؛ سقوط معنوی است. اگر جای این بزرگان پر نشود، جامعه دچار خطر خواهد شد.»

 

آیت الله علی اکبر رشاد در پایان گفت:«امیدوارم خداوند به ما توفیق دهد که حق این بزرگان را در معرفی و الگوپردازی برای نسل امروز ادا کنیم.»

پیام آیت الله رشاد بمناسبت درگذشت هنرمند دردمند، دکتر محمد کاسبی

پیام آیت الله رشاد بمناسبت درگذشت هنرمند دردمند، دکتر محمد کاسبی

آیت الله رشاد تاکید کرد: سینه‌ی کاسبي، مالامال از درد دین، شور انقلابي، عشق علی (ع)، و ارادت به ساحت رهبر هنرسنج و هنرورپرور انقلاب بود.

متن پیام بشرح زیر است:

جان آرام دوست دیرین من، هنرمند دردمند و انقلابي، دکتر محمد کاسبي، به ملکوت اعلی پیوست و در ساحت رحمت الاهی آرام گرفت.

سینه‌ی کاسبي، مالامال از درد دین، شور انقلابي، عشق علی (ع)، و ارادت به ساحت رهبر هنرسنج و هنرورپرور انقلاب بود. او زاده‌ی جنوب شهر بود و از میان توده‌های محروم برخاسته بود، عمري غم مردم ‌خورد، با فرهنگ فتوت و مرام مردمي ‌زیست، و سرانجام پس از سالها تحمل مرارت بیماری و دشواریهای تامین هزینه‌ی سنگین معالجه‌ی خویش، جان به جانان سپرد.

این بنده‌ی کمترین دریغاگویان و فسوس‌­خوان، درگذشت این هنرمند متعهد را به ساحت قدسی رهبر فرهیخته‌ی انقلاب اسلامی، جامعه‌ی هنری کشور، خانواده‌ی داغدار و علاقه‌مندان سوگ‌زده‌ی او، تسلیت عرض می کنم.

خداوند مهربان و بخشنده، او را رحمت کناد و با مولایش امیر مؤمنان (ارواحنا فداه) محشور دارد.

علی ­اکبر رشاد 

                                                                                    ۲۰، ۷، ۱۴۰۴

 

آتش بس غزه «فتح‌الفتوح» جبهه مقاومت است

آتش بس غزه «فتح‌الفتوح» جبهه مقاومت است

پیام تبریک حضرت آیت الله رشاد به مناسبت پیروزی جبهه مقاومت در درس خارج حوزه علمیه امام رضا علیه السلام
آن‌چه را که در این ایامِ نورانی، به عنوان «فتح‌الفتوح» برای جبهۀ مقاومت رقم خورد، به پیشگاهِ حضرت حجتِ منتظر ـ عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ـ و به محورِ استوارِ مقاومت، رهبرِ فرزانه‌ی انقلاب، که عمودِ خیمۀ جهاد و استقامت در این عصرند، و به همۀ ارکانِ این جبهه در سراسرِ گیتی، از مسلمان و غیرمسلمان، از شیعه و سنی، از ایران و دیگر دیار، از مردمانِ غربِ آسیا تا آفریقا و اروپا و آمریکای لاتین، تبریک و تهنیت می‌گوییم.
و در این میان، یادِ شهیدانِ والامقامی را گرامی می‌داریم که با نثارِ جانِ خویش، و مجاهدانِ بی‌ادعایی که با تلاش‌های خستگی‌ناپذیرِ خود، بسترِ این فتحِ عظیم را فراهم آوردند؛ در برابرِ ایشان سر تعظیم فرود می‌آوریم.
دشمن، دو سال تمام، قتل‌عام کرد، جنایت کرد، نسل‌کشی را مرتکب شد؛ چنان که تاریخ، نظیرِ آن را به خاطر ندارد. چهار هدفِ اصلی را پی می‌گرفت، اما به هیچ‌یک دست نیافت و سرانجام، ناچار شد ـ همچون جنگِ تحمیلیِ دوازده‌روزه ـ تن به سازش با جبهۀ مقاومت، با نمایندگیِ والای غزه دهد. ناچار شد بپذیرد که فلسطین، واقعیتی است تردیدناپذیر؛ که جبهۀ مقاومت، قدرتی است انکارناشدنی؛ که مجاهدان، پابرجا و پایدارند و خواهند ماند. ناچار شد پشتِ میزِ مذاکره بنشیند، در حالی که در برابرِ او، نشانِ فلسطین می‌درخشد و او ناگزیر است با همان رزمندگانی گفت‌وگو کند که می‌خواست از صفحۀ روزگار محوشان کند؛ و حتی به خواستِ آنان، مذاکره را رو در رو انجام دهد.
آنان، با پشتیبانیِ همه‌جانبۀ آمریکا و حضورِ نمایندگانِ متعدد از آن کشور و دیگر کشورهای منطقه، نتوانستند حتی یکی از برنامه‌های خود را عملی کنند. نه اسرای خویش را آزاد کردند، نه توانستند جریانِ رزمندگانِ قسام را نابود کنند ـ که بلکه ایشان، قدرتمندتر و محبوب‌تر شدند ـ و نه غزه و فلسطین را از جغرافیای سیاسی حذف کردند. و نه با تضعیفِ جریانِ فلسطین، توانستند «طرح شوم صلح ابراهیمی» را به کرسیِ تحقق بنشانند؛ بلکه آن چنان این زمینه از میان رفت که کشورهای پشت‌پرده، دیگر جرئتِ اندیشیدن به آن را نیز ندارند.
خداوند متعال، به دستِ دشمن، کاری کرد که در تاریخِ بشر، بی‌سابقه بود: ملتی مظلوم، این‌سان در دل‌های جهانیان جای گرفت. آمریکا و اسرائیل و دست‌نشاندگانشان می‌خواستند پرچمِ فلسطین و غزه را از صفحه‌ی روزگار محو کنند، اما آن پرچم، جهانگیر شد؛ به مقیاسِ میلیاردها نسخه تکثیر شد و در سراسرِ گیتی به اهتزاز درآمد. آرمانِ فلسطین، آرمانی جهانی شد؛ و مقاومتِ غزه، نمادِ حیات و امید.
مقامِ معظمِ رهبری، در آغازِ عملیاتِ «طوفان الاقصی» فرمودند: «این اتفاق، برای اسرائیل جبران‌ناپذیر است و این آبروی از دست‌رفته، بازنخواهد گشت.» این، تنها بخشی از نتایجِ درخشانِ این صبحِ پیروزی است و باید چشم به آینده داشت تا شکوفه‌های دیگرِ این درختِ برکت را ببینیم.
این پیش‌بینیِ دقیق، که با مددِ امدادهای غیبی همراه بود، از مصادیق «الطافِ خفیۀ الهی» است ـ چنان که در بیانِ حضرت امام خمینی (ره) می‌شنیدیم ـ و باطنی عمیق و نورانی در پسِ خود دارد. این واقعه به همگان اثبات کرد که اگر بایستیم و پایداری کنیم، پیروزیم و هرگز شکست نخواهیم خورد؛ و اگر سستى کنیم، زیان خواهیم دید.
از درخشان‌ترین نکاتِ این رویدادِ عظیم، این بود که در کنارِ مردمِ غزه، تنها شیعیانِ پیروِ مکتبِ اهل‌بیت (علیهم‌السلام) ایستادند و تنها از ایشان سپاس‌گزاری شد: ایران ایستاد، لبنان ایستاد، یمن ایستاد، عراق ایستاد. در حالی که بسیاری از کشورهای اهلِ سنت، پشتِ پرده در پیِ سازش بودند و حتی دستِ دوستی به سوی دشمن دراز می‌کردند. این شیعیانِ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) بودند که مردانه در کنارِ مظلومانِ غزه ایستادند و دشمن را به زانو درآوردند. این پیروزی را به همۀ پیروانِ این مکتبِ نورانی، ویژه تبریک می‌گوییم.
اسرائیل، یک موجودیتِ ملی و طبیعی نیست؛ بلکه پادگانی است از غاصبان و مزدورانِ کفر و استکبار، دست‌نشاندگانِ آمریکا و ناتو و صهیونیسم. صهیونیست‌هایی که بسیاری از آنان یهودی نیستند و یهودیانی که صهیونیست نیستند. این جریانِ صهیونیسم است که جوهرِ فکریِ آمریکای امروز را تشکیل داده و در برابرِ مسلمانان ایستاده است. و این صهیونیسم بود که تسلیم شد. روزی که این پادگانِ غصب از جغرافیای سیاسی حذف گردد، آن‌گاه اسرائیل به‌راستی نابود شده است.
سخن پایانی:
پیروزیِ کنونی، طلیعۀ فتح‌الفتوحی بزرگ‌تر است؛ نویدی است برای همۀ آزادگان جهان که حق‌پرستی و مقاومت، سرانجامی نورانی دارد.

جهاد جامعه را تغییر داد و حتی ضدانقلاب‌ها را به میدان دفاع از وطن آورد

جهاد جامعه را تغییر داد و حتی ضدانقلاب‌ها را به میدان دفاع از وطن آورد

آیت‌الله رشاد در مراسم سالگرد طوفان الاقصی و شهادت سیدحسن نصرالله:
جهاد جامعه را تغییر داد و حتی ضدانقلاب‌ها را به میدان دفاع از وطن آورد
آیت‌الله رشاد در مراسم سالگرد طوفان الاقصی و سالگرد سید مقاومت با اشاره به جایگاه جهاد در مراتب هدایت انسان اظهار کرد: جهاد انسان را عوض می‌کند چنانکه دیدیم افرادی که ضدانقلاب بودند در این حمله اخیر، پای انقلابی آمدند در حالی که سال ها علیه آن بودند.
به گزارش روابط عمومی مجموعه حوزوی امام رضا (ع) مراسم سالگرد طوفان الاقصی و سالگرد سیدمقاومت شهید «سید حسن نصرالله» و یادبود شهدای جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و ۱۲۰‌ شهید حوزه علمیه امام رضا (ع) صبح امروز (سه‌شنبه، ۱۵ مهرماه) به میزبانی این حوزه علمیه برگزار شد.

بر پایه این گزارش: در این مراسم آیت‌الله «علی اکبر رشاد»، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدیر حوزه علمیه امام رضا(ع)؛ سردار «علیرضا سالارکیا» معاون هماهنگ کننده سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ؛ حجت‌الاسلام «محمدهادی رحیمی صادق» مدیر حوزه‌های علمیه تهران حضور داشته و سخنرانی کردند.
از جمله برکات برگزاری این مراسم حضور پیکر یکی از ۴۶ تن از شهدای تازه تفحص شده اخیر در مراسم بود که با استقبال اساتید و طلاب همراه بود.
همچنین در این مراسم از حوزه علمیه خواهران نیز تنی چند از اساتید و پژوهشگران از جمله «نرگس رنگرز» مدیر مدرسه صالحیه؛ «فریده سرخی» مدیر؛ «مریم عبداللهی» معاون فرهنگی و «زکیه سادات محمد نژاد» به عنوان کارشناس فرهنگی از مدرسه علمیه خواهران حجت (عج) حضور داشتند.

در ابتدای مراسم آیت‌الله رشاد طی سخنانی با بیان اینکه یکی از منازلی که شأنی فراتر از حد یک منزل دارد «جهاد» است، گفت: کل سیر سلوک در واقع جهاد است؛ جهاد چونان پرچمی به دست اهل معنا و معرفت است و به بیان دیگر یک پوشش محسوب میشود که همه سلوک در متن آن جریان پیدا می‌کند اما تفاوت جهاد با بقیه منازل این است که انسان جهشی سیر را انجام می‌دهد و سلوک اتفاق می افتد، چنانکه امام خمینی(ره) فرمودند: رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است؛ اشاره امام راحل از این جهت بود که او در این سن بین غیرمعصومین به این کمال رسیده بود که در سلوک معنوی دست به چنین جهادی بزند.
رییس حوزه علمیه امام رضا(ع) گفت: امام علی(ع) فرمودند: «إنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبْوابِ الجَنّةِ فَتَحَهُ اللّه ُ لِخاصَّةِ…» (همانا جهاد یکی از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیای خاص خود گشوده است)؛ بر این اساس هر عمل صالحی دری‌ به روی انسان می‌گشاید اما جهاد خاصه اولیا است آن هم خواص از اولیا که از این در وارد بهشت می‌شوند؛ کسی که مجاهد شد دیگر گناه نمیکند، او در واقع لباس تقوا به تن کرده است؛ امیرالمومنین(ع) که چنین سخن گوهرباری فرمود همه هستی و جوهره وجودی‌اش یکسره تقوا است.

وی تصریح کرد: کسی که به جهاد پرداخت متقی می‌شود؛ جهاد در جبهه های دفاع مقدس هشت ساله و در این جنگ دوازده روزه متبلور بود؛ در جنگ تحمیلی وقتی سحر میشد زمزمه دعا بود و هر طرف نگاه میکردیم یک نفر یا نماز می‌خواند یا دعا می‌کرد، آنان در مقیاس چند صد هزار نفر متقی شدند و چه قدر محیط کشور تغییر کرد و امروز بعد از گذشت نزدیک چهل سال چه قدر حتی خاطرات ام هست سال کاربرد دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود:‌ کسی که در جبهه امیرالمومنین (ع) است خداوند هدایت اش می‌کند؛ اگر کسی جهاد کرد در پناه است و سپری وثیق در دست دارد، اگر ملتی از جهاد کردن سر باز زد هرگز امنیت نخواهد داشت و شمشیر دشمن بالای سرش است، البته جهاد فقط به معنای نظامی نیست بلکه مراد جهاد بامعنالاوسع است از جمله جهاد فرهنگی؛ اهمیت موضوع حضور در این عرصه است، مقام معظم رهبری سالها در مورد جنگ ترکیبی، تهاجم فرهنگی سخن گفتند و هشدار دادند، اگر روزی به ما حمله شد علت این است که دشمن احساس کرد ما در جنگ فرهنگی آسیب دیده‌ایم که آنان چنین طمع کردند.
آیت‌الله رشاد گفت: جهاد انسان را عوض می‌کند چنانکه دیدیم افرادی که ضدانقلاب بودند در این حمله اخیر، پای انقلابی آمدند در حالی که سال ها علیه آن بودند.
بر پایه این گزارش: در ادامه پیکر یکی از شهدای تازه تفحص شده روی دستان اساتید و طلاب وارد محوطه حوزه علمیه امام رضا(ع)‌ شد که با استقبال حضار و طلب دعا از سوی همگان از روح این شهید همراه بود.

تسلیت آیت الله رشاد به مناسبت ارتحال همسر مکرمه آیت الله العظمی سیستانی

تسلیت آیت الله رشاد به مناسبت ارتحال همسر مکرمه آیت الله العظمی سیستانی

استاد محترم حضرت مستطاب حجت الاسلام والمسلمین شهرستاني ـ دامت برکاته.

ارتحال صبیه‌ی بزرگوار فقیه و اصولی سترگ، آیت الله العظمی خوئی (قدّس سرّه الشریف)، همسر مؤمنه و متعبّده­ی مرجع مجاهد آیت الله العظمی سیستانی (دام ظلّه) و ام الزوجه‌ی محترمه‌ی حضرت مستطاب عالی را تسلیت عرض می‌کنم.

این بانوی عظیم الشأن عمر ارزشمند خویش را سخاوتمندانه صرف معیّت وجود ذی‌جود مرجع مجاهد شیعه نمود، که بلاریب این همراهی همدلانه سهم و نقش شایانی در صدور خدمات برکت‌آثار معظم له داشته است.

از بارگاه بلند باری برای جناب عالی و دیگر بازماندگان سوگوار، صبر و سلامت و برای آن فقیده­ی سعیده، غفران الاهی و حشر با جده اش حضرت صدّیقه­ی کبری فاطمه­­ی زهرا (سلام الله علیها) مسئلت می­دارم.

علی­ اکبر رشاد

                                                                                     ۱۱، ۸، ۱۴۰۴

 

چالش‌های معنویت نوظهور

چالش‌های معنویت نوظهور

به گزارش راوبط عمومی مجموعه حوزوی امام رضا علیه السلام سلسله جلسات اخلاقی حوزه علمیه امام رضا(ع) با سخنرانی آیت الله رشاد برگزار شد.

آیت الله علی اکبر رشاد با تبریک میلاد پرنور امام حسن عسکری(ع) به پیشگاه حضرت حجت(عج) و تمامی ارادتمندان خاندان وحی و مسئلت از پروردگار برای توفیق درک عظمت و مقام والای حضرات معصومین(ع)، گفت: از مجرای شناخت این بزرگواران که مجاری فیض و مظاهر اسماء و صفات تو هستند، به سرچشمه‌ی معرفت نائل میشویم، نکاتی را پیرامون آشنایی با معنویت های نوظهور و معنویت های حقیقی بیان فرمودند.

ایشان در سلسه جلسات اخلاق که در حوزه علمیه امام رضا (ع) برگزار شد، فرمودند: در این روزگار، شاهد ظهور جریان‌هایی در پهنه‌ی جهانی هستیم که با عنوان‌های فریبنده‌ای چون «معنویت‌های نوظهور» و «معنویت‌های نوین» پدیدار گشته‌اند. اینان را به حق باید «معنویت‌واره» نامید؛ چرا که از حقیقت معنویت بی‌بهره‌اند و جز شبه‌معنویت نیستند. این فرقه‌ها که شمارشان به ده‌ها هزار می‌رسد، با تکثری آشفته روبرویند و همین کثرت، خود گواهی بر بطلان راه آنان است. نقد این جریانات با دشواری‌های فراوانی همراه است؛ زیرا اولاً دستگاه منسجمی ندارند، ثانیاً سخنانشان مبهم و فاقد منطق روشن است، و ثالثاً استدلالی ارائه نمی‌دهند تا نقد بر آن استوار گردد. اینان غالباً بر مبنای ذوقیات و دریافت‌های خودساخته تکیه می‌کنند و سخن از «انرژی مثبت و منفی» می‌رانند، بی‌آنکه قابلیت نقد منطقی داشته باشند. در مقابل، مکاتبی چون حکمت متعالیه‌ی ملاصدرا، اشراق سهروردی و مشّائیان ابن‌سینا، هرچند استوار و عمیق‌اند، اما به جهت برخورداری از نظام فکری منسجم، قابل نقد و بررسی‌اند.
ایشان ابراز داشتند: برخی از این فرقه‌ها همچون بودیسم، هرچند که تمامی تعالیمشان باطل نیست، اما محور اصلی آموزه‌هایشان «بودا شدن» است که در چارچوب مفاهیمی چون تناسخ و باززایی می‌گنجد. آنان ادعای شریعت ندارند و در مسائل بنیادین هستی‌شناختی – همچون مسئله خدا – سکوت اختیار کرده‌اند. این ابهام و مسئولیت‌گریزی، بستری مناسب برای گسترش آنان فراخته است.
اما معنویت‌واره‌های نوپدید، حتی از چنین ساختار کهنی نیز بی‌بهره‌اند. آثار مکتوب چندانی ندارند و ادبیاتشان شفاهی و ادعایی است. در فضای مجازیِ بی‌قاعده‌ی امروز، این جریانات به سرعت در حال گسترش‌اند و جامعه‌ی بشریِ تشنه‌ی معنا را هدف قرار داده‌اند. اینجاست که حوزه‌ی علمیه با گنجینه‌ی عظیم معارف ناب و ژرف، مسئولیتی خطیر بر عهده دارد و می‌بایست با قوّت تمام به این عرصه وارد گردد.
برای نقد این جریانات، پرسش‌های بنیادینی باید مطرح شود: مبدأ این ادعاها کجاست؟ آنکه می‌گوید «پانزده ساعت در خلوت بنشین و درون بیندیش»، خود این راه را پیموده است؟ آیا نمونه‌ی عینی‌ای از رهروان کامل این مسیر می‌توان یافت؟ در اسلام، هرگاه از معنویت سخن می‌رود، نمونه‌ی مجسّم آن – همچون امیرالمؤمنین علیه‌السلام – پیش چشم است که خود، گواه راستین دعوت خویش‌اند.
از منظر معرفت‌شناختی، این جریانات فاقد بنیادهای نظری مستحکم‌اند. هستی‌شناسی، جهان‌بینی و انسان‌شناسی آنان بر چه اصولی استوار است؟ برخی از آنان به «خداانگاری انسان» گرایش دارند و برخی دیگر، «انسان‌مداری» محض را تبلیغ می‌کنند که در نهایت، انسان را از مقام شامخ خلیفه‌اللهی به مرتبه‌ی حیوانی تنزّل می‌دهد و جامعه را به جنگلی بی‌قانون بدل می‌سازد.

در تحلیل خاستگاه این جریانات، دو منشأ را می‌توان برشمرد:
اول، منشأ توطئه‌آمیز؛ به این معنا که جریاناتی موازی برای مقابله با دین – به ویژه در پی امواج شکوهمند انقلاب اسلامی – طراحی شده‌اند. قدرت‌های استکباری با احساس خطر عمیق، کوشیده‌اند تا معنویت‌های کاذبی را رواج دهند تا جوانان مشتاق را از سرچشمه‌ی زلال وحی منحرف سازند.
دوم، منشأ مثبتِ ناشی از عطش فطری بشر؛ انسان معاصر از زندگی تاریک مادّی خسته شده و در جست‌وجوی پنجره‌ای به سوی نور حقیقت است و متأسفانه به جهت کم‌کاری ما اهل معرفت، ناگزیر به سوی این سراب‌ها روی آورده است.
حضرت آیت الله رشاد: به جوانان غیور و حقیقت‌جو! برای آشنایی بیشتر با ماهیت فریبنده‌ی این جریانات، مطالعه‌ی رساله‌ی «معنای بی‌معنا» را توصیه می‌کنم؛ چرا که معنویتِ بدون خدا، معاد و ملکوت، حقیقتاً «معنویتِ بی‌معنویت» است.
سخن پایانی آنکه ما حوزویان باید بپذیریم که در این عرصه کم‌کار کرده‌ایم. هنگامی که در محفلی بین‌المللی، سخنی ساده از سَریان عشق و محبت در هستی – که همان وحی متجلّی در کلام الله و عترت است – بیان می‌شود و اینچنین دل‌ها را می‌رباید، درمی‌یابیم که جهان چه تشنه‌ی معارف ناب اسلامی است. این فرصت تاریخی را باید غنیمت شمرد و با همّتی بلند، بحرِ بیکران معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام را به جان‌های تشنه رساند.

جهان اسلام و معمای عدالت در نهادهای بین‌المللی؛ از قدرت بالقوه تا عملِ پراکنده

جهان اسلام و معمای عدالت در نهادهای بین‌المللی؛ از قدرت بالقوه تا عملِ پراکنده

آیت الله رشاد در ابتدای درس خارج صبح امروز که در حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران انجام شد در ارزیابی‌های خود از نقش جهان اسلام در عرصه بین‌الملل، بر شکاف عمیق میان «قدرت بالقوه» و «عملکرد بالفعل» این بلوک عظیم جمعیتی تأکید کرده‌اند. جمعیتی که یک‌چهارم ساکنان کره خاکی را تشکیل می‌دهد، اما نتوانسته است اراده جمعی خود را در ساختارهای بین‌المللی به طور مؤثرقدرت نمایی کند.
بنا بر این گزارش آیت الله علی اکبر رشاد گفت: مشروعیت نهادهای بین‌المللی طراحیشده برای حفظ صلح و عدالت، در سال‌های اخیر به ویژه در میان ملت‌های مسلمان، با چالش‌های جدی مواجه شده است. این نهادها اغلب در عمل به عرصه‌ای برای تداوم بخشیدن به ظلم و نقض حقوق بشر تبدیل شده‌اند.
نظریه «غیر همکاری سازنده»؛ راهبردی برای به چالش کشیدن نظم موجود
رییس مجموعه حوزوی امام رضا(ع) ابراز داشت: اگر امت اسلامی با تکیه بر سرمایه عظیم انسانی و اخلاقی خود، یکپارچه و با شجاعت، مشروعیت ساختارهایی را که به ابزار توجیه جنایت تبدیل شده‌اند، زیر سؤال برده و از همکاری با آنان سر باز زند، بی‌تردید بنیان‌های این نهادها به لرزه خواهد افتاد. این اقدام، که از آن به «غیر همکاری سازنده» یاد می‌شود، می‌تواند امواجی از «بیداری جهانی» را ایجاد کند تا دیگر ملت‌های تحت ستم نیز برای بازپس‌گیری حق حاکمیت خود، از این مقاومت پیروی کنند.
در این رابطه، جمله استعاری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره)، که فرمودند: «اگر مسلمین مجتمع بودند و هر کدام یک سطل آب می‌ریختند، او را سیل می‌برد»، اشاره به قدرت نهفته در «وحدت عمل» دارد. با این حال، شواهد عینی در مجامع بین‌المللی حاکی از آن است که این وحدت تاکنون محقق نشده است.
پرسش‌های اساسی از عملکرد پراکنده
• چرا واکنش جهان اسلام در برابر سخنرانی نمادهای ظلم، تنها به «ترک جلسه» محدود می‌شود، بدون آنکه پیوندی استراتژیک برای ایجاد تغییرات بنیادین شکل گیرد؟
• چرا در رأی‌گیری‌های حیاتی و تحریم رژیم‌های متجاوز، صدای مسلمانان یکپارچه و هماهنگ طنین‌انداز نمی‌شود؟
• و چرا در لحظات حساس، که تنها گذاشتن یک رژیم کودک‌کش می‌تواند ضربه‌ای کاری به پیکره ظلم وارد آورد، برخی دول اسلامی به یاری آن می‌شتابند؟
عدالت نمادین؛ محکومیت‌های بی‌ضمانت اجرا
در خصوص عملکرد محاکم بین‌المللی مانند دادگاه لاهه نیز این پرسش مطرح است که آیا محکوم کردن یک جنایتکار، بدون ضمانت اجرایی قاطع و تنها با اعمال محدودیت‌های سمبلیک، می‌تواند نشان‌دهنده «رویه حقیقت‌جوی» این دستگاه باشد؟ برای ملتی که شاهد کشته شدن فرزندانش است، این مقدار از عدالت، کفایت نمی‌کند.
تحریم‌ها: از نمادگرایی تا اثرگذاری راهبردی
ایشان همچنین، مشکل اصلی در مواجهه جهان اسلام با رژیم‌های متجاوز، نه در نفس «تحریم»، که در «سطح، عمق و انسجام» آن است. تحریم‌های کنونی، اغلب نمایشی، پراکنده و فاقد پشتوانه استراتژیک واحد هستند.
برای تبدیل این ابزار به اهرمی کارآمد، کارشناسان بر اجرای تحریم‌های هماهنگ و چندلایه در ابعاد زیر تأکید دارند:
• تحریم اقتصادی یکپارچه: توقف هرگونه مبادله مالی، بانکی، سرمایه‌گذاری و خرید منابع انرژی، که نیازمند ایجاد یک «اتحادیه پرداخت و تجارت اسلامی» است.
• تحریم دیپلماتیک فراگیر: قطع کامل روابط دیپلماتیک، تعلیق عضویت رژیم متجاوز در سازمان‌های اسلامی و تحریم ورزشی و فرهنگی.
• تحریم نظامی و امنیتی: توقف انتقال سلاح، فناوری‌های دو منظوره و دانش فنی نظامی، و جلوگیری از استفاده رژیم متجاوز از حریم هوایی و پایگاه‌ها.
• تحریم تکنولوژیک و علمی: ممنوعیت انتقال فناوری‌های پیشرفته و همکاری‌های علمی در رشته‌های استراتژیک.
چالش‌های درونی و راهبرد کلان
علل اصلی عدم تحقق این وحدت عمل را می‌توان در موانع درونی جهان اسلام از جمله «وابستگی اقتصادی»، «اختلافات مذهبی و قومی» و «فشار قدرت‌های بزرگ» جستجو کرد.
راه برون‌رفت، گذار از موضع «واکنشی» و «انفعالی» به موضع «کنشگر» و «پیش‌دستانه» است. جهان اسلام باید با «ایجاد نظام اقتصادی و امنیتی جایگزین»، «راه‌اندازی دیپلماسی عمومی قدرتمند» و «تأسیس نهادهای قضایی مستقل اسلامی»، ابتکار عمل را به دست گیرد.
نتیجه: طلوع تمدنی نوین
بر اساس این تحلیل، اگر امت اسلامی، با درک «قدرت جمعی» خود، از نمادگرایی فراتر رود و اراده خود را در قالب اقداماتی هماهنگ و اثرگذار به نمایش بگذارد، نه تنها مشروعیت نهادهای بین‌المللی ناعادلانه را به چالش کشیده، بلکه خود به بازیگری تعیین‌کننده در تدوین قواعد جدید بازی جهانی تبدیل خواهد شد. این مسیر، طلوع تمدنی نوین اسلامی را نوید می‌دهد که پناهگاه تمام مستضعفان جهان خواهد بود.