خاطرات سال 1356 شهر قدس
به روایت: سردار علی حمیدی نیا از همراهان آیت الله علی اکبر رشاد
در کوچه مسجد سنگی خیابان ری تهران، آیت الله علی اکبر رشاد در منزل حاجی مانیان که حیاط بزرگی داشت سخنرانی داشتند، پس از شهادت آیت الله حاجآقا مصطفی خمینی (ره) این مراسم اولین مجلسی بود که در بزرگداشت شهادت حاجآقا مصطفی در منزل آقای حاجی مانیان برگزار می شد و جمعیت زیادی نیز شرکت می کردند که آیت الله رشاد نیز سخنرانی داشتند. سخنرانی ایشان سیاسی و شامل تعرض به شاه و تجلیل از حضرت امام (ره) بود. شاید این حادثه از نادرحادثه هایی بود که پس از قیام پانزده خرداد در آن از امام رسما و علنا تجلیل میشد. بعد از سخنرانی ایشان داریوش فروهر صحبت کرد و موضوع سخنرانی ایشان هم بحث غارت انرژی ایران توسط امریکا بود. جلسه که در این منزل پایان یافت مقرر شد روز عید قربان هم مجلس دیگری برگزار شود ولی ساواک با برگزاری جلسه در تهران مخالفت کرد. مسولین برگزار کننده تصمیم گرفتند که این مراسم در روز عید قربان در شهرک کاروانسرای سنگی کرج (شهر قدس فعلی) در محلی به نام باغ گلزار برگزار شود. روز عید غدیر به اتفاق آقای رشاد، مرحوم آقای محمد متدین (برادر خانم حاج آقا بهرام حمیدی نیا) و آقای علیمحمد وحیدی کمال که هر دو از فعالان سیاسی و انقلابیون بودند با خودروی پیکان اینجانب (علی حمیدینیا) حدودا ساعت سه بعدازظهر به طرف کرج و به سمت کاروانسراسنگی حرکت کردیم.
من عادت داشتم تند رانندگی میکردم محمد متدین که از انقلابیون دو آتشه بود مدام میگفت علی آقا کمی آرام تر رانندگی کنید احتمال خطر وجود دارد. به کاروانسرا سنگی رسیدیم؛ باغ گلزار در انتهای کوچه بود حدودا 500 متر طول کوچه با عرض ۶ متر بود. مجلس با نظم خاصی برگزار میشد. قبل از ورودی کوچه زمین بازی بود برای پارک خودرو و یا به این موضوع اختصاص داده شده بود خودروی ما را به پارکینگ هدایت کردند. ماشین را پارک کردیم و از ماشین پیاده شدیم. طول مسیر کوچه را طی کردیم تا در انتهای کوچه به باغ گلزار برسیم؛ وقتی وارد باغ شدیم یک خانم بی حجاب همراه یک نفر مرد کرواتی با کت و شلوار در محوطه باغ قدم میزدند من به حاج آقا رشاد گفتم اینها احتمالا ساواکی هستند ایشان گفتند این ها معمولاً در این گونه جلسات حضور پیدا میکنند.
در حال صحبت داشتیم محیط باغ را برانداز می کردیم ما را به یک اطاق راهنمایی کردند که حدود سه متر مربع بود، و در انتهای آن عکس یک و نیم در دو متره قدی دکتر مصدق قاب گرفته شده بود و به دیوار تکیه داده بودند افرادی از جمله مهدی بازرگان، داریوش فروهر، شاپور بختیار، حاج آقای مانیان که از معتمدین بازار تهران بود و چهرههای شناخته ای از طیفهای مختلف سیاسی و انقلابی در سالن حضور داشتند. پس از خیر مقدم گویی مهندس بازرگان و پذیرایی از آیت الله رشاد، حاج ماونیان خطاب به حاج آقای رشاد گفتند: پس از اتمام سخنرانی شما، از ساواک با منزل ما تماس گرفته و گفتند نوار سخنرانی آقای رشاد را بفرستید. من با اجازه شما نوارهای سخنرانی را برای ساواک فرستادم. با این دید که کسی که بر روی منبر سخنرانی می کند دیگر برای ارائه آن سخنرانی مشکلی نخواهد داشت لذا همه نوارهای سخنرانی شما را به ساواک فرستادم؛ همزمان خادمان مجلس داشتند محل سخنرانی و وسایل پذیرایی را آماده میکردند محل اجتماعات تعداد دو باب سالن بود که سراسر آن صندلیهای ارج چیده شده بود؛ در یک سالن آقایان و سالن دیگر خانم ها مستقر می شدند ؛ جمعیت کثیری نیز در محیط باغ هم تجمع کرده بودند. حدوداً تعداد جمعیت به ۲۰۰۰ نفر می رسید شاید هم بیشتر؛ اکثراً بازاری بودند، شخصیت های سیاسی برجسته و احیانا افراد بازاری متمول با ماشین های مدل بالا مثل بنز و… بودند؛ در جلوی ورودی سالن ها میز بزرگی گذاشته بودند؛ درب ورودی سالن ها همانند ورودی درب منزل بود مهمانان با خوشحالی عید قربان را به یکدیگر تبریک می گفتند و احوال پرسی می کردند به دلیل عید قربان و پیروزی های امام خمینی و وحدت مردم در اطاعت از اوامر رهبر کبیر انقلاب خلاصه همه این روز را یک روز به یاد ماندنی تلقی می کردند. مهمان ها بر روی صندلی داخل سالن ها استقرار پیدا کردند؛ سخنران با استقبال خوب مهمانان مواجه شده و مجری برنامه در پشت تریبون قرار گرفت؛ ضمن عرض تبریک عید قربان و تشکر بابت حضور گسترده و استقبال خوب مردم تقاضا نمود که سخنران جهت ارائه مطالب خود در پشت تریبون قرار گیرد آیت الله رشاد در پشت تریبون قرار گرفت؛ مقدمه چینی دینی موضوع اصلی سخنرانی ایشان بود؛ داستان حضرت ابراهیم و شکستن بت و گذاردن تبر بر روی بت بزرگ را تعریف کردند. همینطور سخنرانی ادامه پیدا میکرد مرتب به مهمانان جدیدی وارد مجلس می شدند آقای فروهر و حاج آقا ماونیان و بنده حمزه حمیدی نیا در جلو سالن ها ضمن راهنمایی مهمانان در ایجاد نظم مجلس تلاش میکردیم حدوداً وسطهای سخنرانی بود که صدای جاوید شاه سمت کوچه به گوش می رسید من به فروهر گفتم که آقا طرفداران شاه و سلطنتطلبها دارند میان فروهر گفت جناب حمیدی نیا اینها دانشجویان هستند دارند میان جلسه میگفتم آقای فروهر شعار دانشجو مرگ بر شاه است نه جاوید شاه هر چه زمان می گذشت صدای جمعیت جاوید شاه نزدیک تر و پر ابهت تر می شد خلاصه به نتیجه رسیدیم که طرفداران شاه دارند به باغ و به مجلس حمله میکنند درب ورودی باغ درب گاراژی بود مقداری کیسه سیمان و تیر چوبی بر پشت در گذاشتم تا نتوانند در برابر بشکنند خلاصه با صدای جاوید شاه گویان زدن درب باغ را شکستند و وارد باغ شدند فرماندهان این ها با بیسیم و افراد در بازوی چپ خود یک پارچه قرمز رنگ که روی آن نوشته شده بود رستاخیز بهعنوان بازوبند بر بازوی خود بسته و یک عدد چوب خراطی شده به شکل دسته کلنگ با بند محکم بر مچ دست بسته بودند تا درب باغ شکسته شد فروهر رفت جلو گفت خوش آمدید بفرمایید اولین دسته کلنگ بر روی سر فروهر فرود آمد و خون جاری شد فرمانده شاه دوستان با صدای بلند گفت بزنیدشان حاج ماونیان پرید رفت بالای در رفت با سنگ زدند مانند گنجشک از درخت افتاد پایین هنوز این درگیری در محوطه باغ است یعنی هنوز وارد سالن ها نشده اند همچنان سخنران دارد سخنرانی میکند افراد جلوی درب سالن مانع از ورود ضد انقلاب ها به داخل سالن ها به خصوص سالنمدیران می شدن مردم با دست خالی ولی ضد انقلاب مجهز و نظامی ملبس به لباس شخصی و دارای فرماندهی از قبل تمرین نموده و توجیه شده اند.
مقاومت درب ورودی به سالن شکسته شد و وارد سالن شدند از همان اول سالن مردم را وحشیانه کتک میزدند مردم همه سعی بر فرار داشتندتا اینکه سخنران حاج آقای رشاد اعلام کردند مردم از خود دفاع کنید سلاح ضد انقلاب شما و سلاح مردم صندلیهای فلزی ارج بود زد و خورد ادامه پیدا کرد تا اینکه رسید به سخنران و گفتند محور جلسه این شخص سخنران است حاجی را مفصل کتک زدند من با تعدادی از دوستان رفته بودیم بالای پشت بام با سنگ اینها را می زدیم تا اینکه همه پا به فرار کردند و دستگیر شدند دکتر فروهر در حالی که سر شکسته بود و دستمال کاغذی روی زخمش گذاشته بود در کوچه حرکت میکرد و به حدی کتک خورد بود تعادل خود را از دست داده بود صدا میزد پاسگاه کجاست باز هم کتک میخورد و یکی از مهمانان آمد زیر بغل فروهر را گرفت ضد انقلاب تا تا خورد او را زیر کتک گرفت به حدی که غش کردند حاج آقای رشاد هم انقدر کتک خورده بود تمام بدنش خورد در کوچه حرکت می کرد ضد انقلاب و شاهد به ایشان گفتند فرار کنی منظور آنان این بود که ایشان فرار کند و حمله کنند کتکش بزنند ایشان فرار نکرد طول کوچه حدوداً ۵۰۰ متر بود همه خودرو با پیروزی از کوچه پارک شده بودند در این مسیر افراد از دست رستاخیزی آن کتک میخوردند حاج آقای رشاد آمده بودند تهران منزل و از منزل خارج شده رفته بودند فروهر رفته بود پاسگاه ژاندارمری کاروانسرا سنگی شکایتکند آنجا هم ایشان را مفصل کتک زده بودند ایشان رفت بیمارستان بستری شد از بیمارستان اعلام کرد من پس از ترخیص از بیمارستان بر علیه رستاخیز ها شکایت خواهم کرد مردم شرکت کننده در مجلس سخنرانی رفتن در سمت جنوب شرقی فاصله ۵۰۰ متری باغ تجمع کردند و رستاخیزی ها هم در یک طرف آنها حالت تهاجم با علامت رستاخیز و چوب خراطی شده در دست مردم عادی هم حالت دفاعی به خود گرفتهاند صحنه کربلا را تداعی میکند و هر دو طرف از هم میترسیدند رستاخیز ای ها جرات پیدا کردند با هجوم به صفوف مردم زد و خورد شروع شد در این درگیری دستها و پاها شکستشاید چشم ها در می آمد وقتی مردم متفرق شدند ارتش نیرو آورد و جایگزین رستاخیزی ها شد فرماندهی نظامیها اعلام کرد هر کس میخواهد ماشین خود را ببرد ببرد مردم هجوم آوردن به پارکینگ خودرو ها با تعجب دیدیم تمام ماشین ها راداغون کرده اند کاپوت ها صندوق عقب سقف ماشین و آیینه شیشه ها خورد شده تمام محتوای ماشین ها را خالی کرده بود ضبط رادیو نوار برده بودند از هر ماشین یک تا دو تا لاستیک پنچر کرده بودند تمامی خودروها با حالت ۵ روی رینگ حرکت کردند و از منطقه خارج شدند ماشین من دو تا لاستیکش را پنچر کرده بودند اتفاقاً من دو حلقه لاستیک در صندوق عقب داشتم آمدم جاده کرج لاستیک ها را عوض کردم و حرکت کردم یک افسر راهنمایی و رانندگی با موتور میرفت گفت پا خوب خوردید با ماشین گذاشتم دنبالش و فرار کرد و من چون حاج آقای رشاد را پس از درگیری ندیده بودم احتمال می دادم که کشته شده باشد (بعضی بین درگیر گفتند آقای رشاد کشته شد) یعنی درگیری در این حد شدید بود وقتی رسیدن به کوچه خودمان شروع کردم با صدای بلند شاه را فحش دادن صدای من حاج آقای رشاد بزرگ از منزل شنید بودند از منزل آمد بیرون فحش این ده ساکت باش گفتم از حاج علی اکبر خبری نیست ایشان گفتند علی اکبر آمد و رفتن خیالم راحت شد علی محمد و حیدی کمال تعدادی از دوستان ما در جلسه کاروانسرا سنگی حضور داشتند به محض پایان درگیری با عجله آمده بودند به تهران منزل حاج آقا رشاد تمام کتب ممنوعه از نظر ساواک و غیره را داخل گونی ریخته از منزل خارج کرده بودند ساعت ۴ صبح ساواکیها ریخته بودند منزل آقای رشاد خودشان را ات معرفی کرده بودند و می خواستند با کفش وارد اتاق شوند خواهرزادهام مانع از ورود با کفش شده آنها اظهار کرده بودند ما هم نماز میخوانیم و سید هستیم پس از بررسی کتابخانه ای چگونه کتابی مبنی بر ضد رژیم به دست نیاوردند فروهر
پس از ترخیص فروهر از بیمارستان به اتفاق حاج آقای رشاد بزرگ پدر آیت الله رشاد و خود ایشان و بنده رفتیم به عیادت فروهر مقداری هم تودماغی صحبت میکرد گفت جناب رشاد وقتی مرا در باغ و کوچه باغ کتکم میزدند منو به نام صدا میکردند و فحش زن و بچه میدادند.
فردای روز حمله رستاخیزی ها و کتک زدن مردم در کاروانسرا سنگی روزنامه رستاخیز نوشته عدهای در کاروانسرا سنگی جمع شده بودند و تکا کولا میخوردند کارگران مومن و زحمتکش رفته آنها را زدن و متفرق کردند.
بعداً مشخص شد کارگران مومن و زحمتکش پرسنل ژاندارمری ستاد تشکیلات تهران بودند با انجام هماهنگی و آموزش و به قول ما رزمایشی به فرماندهی ساواک این مأموریت را اجرا نمودند.