آیت الله علی اکبر رشاد، رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران در مورد اخلاق انتخاباتی، اظهار کرد: اخلاق انتخاباتی از جمله شاخه های اخلاق کاربردی است، این اخلاق ناظر بر موضوعات خاص است. شاید بتوان گفت، این اخلاق از حساس ترین و خطرخیزترین حوزه های اخلاق است چرا که در فرآیند و جریان انتخابات کسانی که ورود می کنند چه به عنوان کاندیدا و چه به عنوان انتخاب کننده، هر دو باید اخلاق انتخاباتی را رعایت کنند. به ویژه که این فرآیند و اخلاق اجتماعی و سیاسی در معرض دروغ گفتن، تهمت زدن، افترا بستن، زیاده گویی، وعده ناصحیح، تحریف و انحراف قرار دارد.
رییس حوزه علمیه امام رضا(ع) افزود: اخلاق انتخاباتی ابعاد بسیار گسترده ای دارد اما بعد مهم آن این است که امر انتخاب از لحاظ فقهی و شرعی به هم پیوند خورده است یعنی کسی که خودش را در معرض انتخاب قرار می دهد اول باید بین خود و خدای خود به این یقین رسیده باشد که برای تصدی منصب صلاحیت لازم را دارد.
وی تاکید کرد: کسی که به این یقین نرسیده ورودش در انتخابات خلاف شرع و حرام بین است کما اینکه طرفداران و نامزدهای کاندیداها هم همین گونه هستند؛ آنها باید به اطمینان عقلایی رسیده باشند که کسی را که مورد حمایت قرار داده اند به طور قطع صلاحیت لازم برای تصدی منصب را دارد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: هم کاندیداها، هم حامیان آنها و هم رای دهندگان به آنها باید بدانند هر کلمه ای که بر زبان می رانند و هر رایی که می دهند، عواقب دارد. این عواقب ممکن است به چهار سال و هشت سال نیز ختم نشود بلکه می تواند همیشگی باشد در صورتی که اگر انتخاب درست باشد و فرد اصلح برگزیده شود، انبوهی از اجر الهی و آثار معنوی در او مترتب می شود. انتخاب نادرست باعث می شود تا انبوهی از مضرات، خسارات و ویرانی ها مترتب بر آن شود و همه افراد دخیل در قبال این انتخاب مسئول هستند یعنی هم کسی که خود را بدون احراز صلاحیت در معرض انتخاب قرار می دهد و هم افرادی که بدون اطمینان عقلایی از او حمایت کرده باشند به خاطر آثار زیانبار آن تا قیام قیامت در پیشگاه خداوند جوابگو خواهند بود.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ابراز کرد: برخی گمان می کنند وقتی صحبت از اخلاق انتخاباتی می شود، منظور تعارف و فضیلت است؛ به هیچ وجه اینگونه نیست بلکه فقه انتخاباتی هم وجود دارد به این معنا که انتخاب شدن و انتخاب کردن جهات شرعی بسیار سنگینی دارد. نامزدهای انتخاباتی باید بدانند خداوند ناظر رفتار آنها است و آنچه را که یقین دارند و جزو ضروریات و الزامات است، بازگو کنند. شما به خاطر انتخابات دین خود را به خاطر دنیای مردم یا دنیا خودتان به باد ندهید.
وی در پایان خاطرنشان کرد: به کاندیداها توصیه می کنم اگر توان کار، روحیه کار دارید و حال کار کردن دارید در صحنه بمانید، در غیر این صورت بهتر است به نفع افراد صالح کنار بکشید.
اخلاق
کاستیها و بایستگیها در قلمرو اخلاق
همایش همکاریهای آموزش و پرورش و حوزه
۲۳/۲/۸۹
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله و الصلوهًْ علی رسولالله و علی آله آل الله و لعن الدائم الی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاءالله.
در آستانه سوگواری حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س)، بنت نبوت و مادر امامت قرار داریم. بنده هم به نوبه خود این ایام و مناسبت را به حضور شما سروران ارجمند و اهل فضل و ارباب فرهنگ و فکر و معرفت، سوگوارانه تسلیت عرض میکنم.
عنوانی که بنا بوده ذیل آن تصدیع بدهم کاستگیها و بایستگیها در قلمرو اخلاق بود. این عنوان بسیار وسیع است و فراخور یک صحبت کوتاه و فشرده نیست. من شَما و نمایی از این عنوان را توضیح میدهم و آرزومندم که مجالی دست بدهد در حد فراخور و درخور این عنوان مهم، روزی وظیفهگذاری کنم.
دین دستگاهی است با دستکم چهار ضلع معرفتی، با سرشت و مختصات یک دستگاه معرفتی، یعنی منسجم و عناصر و اجزاء آن کاملاً در ارتباط با یکدیگر. بخشی از دین معطوف به بینش است، یعنی بینش و عقاید. بخش دیگر دانش و علمهاست، هر دوی این بخش گزارش از واقعمندهای محقق در هستی هستند ولی عقاید متعلَق ایماناند و گزارههای علمی بالاصاله متعلق ایمان نیست. بخش سوم به منش، ارزشها و اخلاق معطوف میشود، بخش چهارم به کنش، رفتار و حقوق و تکالیف مربوط است.
حکمت عملی و حکمت نظری دین در چارچوب این چهار بخش سامان مییابد و دین یعنی مجموعه این چهار بخش. از آن جهت که مجموعه این چهار حوزه معرفتی، هندسه دین را سامان میدهند، چون منسجم و مرتبط هستند و نظاموارهاند، تفکیک اینها از یکدیگر قطعاً تأثیر منفی و تأثیر سوء بر کارایی و کارکرد دین خواهد گذاشت و بسا در حد زیانبار شدن اِعمال دین، چونان داروی شفابخشی که چون معجون است و مرکب، اگر از ده جزء ترکیب یافته باشد، شفابخش است و مصرف آن درمانگر. گاه ممکن است یک جزء را کم کنیم و یا جزئی را با عنصر دیگری جایگزین کنیم، مجموع آن معجون زیانور و خسارتبار و دردزا بشود.
اگر به دستگاهوارگی هندسه معرفتی دین قائل باشیم، باید در تبعیضِ در حوزههای معرفتی دین چنین پیامدی را توقع ببریم. مجموعه قضایای تشکیلدهنده شاخه حکمت عملی دین که در قالب فقه و در صورت اخلاق سامان یافته است، به طور موازی معطوف به مواجهه جوارحی و جوانحی آدمی با قلمروها و عرصههای حیات و هستی و شئون بشر دستورهایی را دارند که اگر در پیوند با یکدیگر دیده شوند، خردهنظامهایی پدید میآید. به تعبیر دیگر ما دو کلاننظام داریم، کلاننظام حقوق ـ تکلیف و کلاننظام اخلاق.
حقوق و تکلیف که ما آن را با نام فقه میشناسیم، مجموعهای از آموزهها و دستورها و بایدها را تولید میکند و شامل مجموعهای از آموزههای الزامی و بایستی است، معطوف به رفتارهای آدمی در شئون و عرصههای مختلف، چه به صورت جوارحی و چه به شکل جوانحی است. در حوزه علم، در حوزه مدیریت، در حوزه اقتصاد، در حوزه سیاست، در مواجهه با محیط زیست و طبیعت و به تعبیر اسلامی آن، خلقت الهی، چون تعبیر طبیعت اگر نگوییم یک تعبیر الحادی است، دستکم یک تعبیر سکولار و بیطرف است نسبت به وجود خدا. در ادبیات دینی ما، ماسواالله مخلوق هستند و خلقت است و نه طبیعت. و در حوزه رفع مخاصمات و در حوزههای گوناگونی که به قلمروهای فراوانی تقسیم میشوند. مواجهه آدمیان با این قلمروها، چه به صورت جوارحی و چه به نحو جوانحی دارای احکام بایدی است که مجموعه آنها حقوق، تکلیف و فقه را تشکیل میدهند.
همه این صحنهها و حتی مواجهه با حقتعالی و مرابطه و ترابط دوسویه عبد و رب، چنانکه احکام حقوقی و تکلیفی دارد، احکام اخلاقی نیز دارد. شاید به صورت عام و خاص منوجه، ما نسبت به همه عرصهها یا حکم الزامی و فقهی داریم، یا حکم ارزشی و تهذیبی و تنزیهی داریم و یا هر دو را داریم و غالباً هر دو را داریم.
منزلت اخلاق در تعالیم دینی اسلامی، منزلت برین و بلندی است. شخصیت پیامبر ما یک شخصیت اخلاقی است، مجسمه اخلاق است و اخلاق عینی است. قرآن او را به این صفت ستوده است که «و انک لعلی خلق عظیم» بزرگترین صفتی که قرآن برای او قائل است، خلق خوب اوست و نرمخویی اوست که به نرمخویی در دلهای سخت نفوذ کرد. برخی فضلا و بزرگان اخلاق نبوی را در حد اعجاز تعبیر کردهاند، یعنی اعجاز اخلاقی نبوی. به لحاظ تعلیمی هم «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». به لحاظ کیفی چنین است.
از حیث کمّی هم به اندازهای که احادیث و آیات احکامی داریم، آیات و احادیث اخلاقی داریم. شاید آیات اخلاقی به لحاظ کمّی بیش از آیاتالاحکام باشد. بیشک روایات اخلاقی و اخبار اخلاقی ما کم از اخبار فقهی ما نیست. ما به حق و به جا و به مثابه بستر اصلی تعلیم و تعلم در حوزه به امر فقه میپردازیم. این مایه که به فقه پرداختهایم باز هم کم است. من نمیخواهم عرض کنم چرا به فقه میپردازیم و یا حتی بسنده کنیم به حدی که اکنون به آن اشتغال داریم، چرا که فقه و اجتهاد جوهر دروس حوزوی و تحصیلات دینی است. در جامعه و در محیط دانشگاه به رشتههای گوناگون حقوق و رشتههای تکلیفی پرداختهایم و میپردازیم، به رشتههای گوناگون الزامی که پشت آن حقوق و قانون است، میپردازیم. رشتههای اقتصاد، سیاست، مدیریت و امثال این حوزهها. از لحاظ معرفتی، دانشگاههای ما دهها، بلکه صدها رشته و گرایش علمی در قلمرو حکمت عملی، در بخش الزام و غیرمرتبط با حوزه اخلاق پرداختهاند و میپردازند. رشتههای بسیار، دانشگاههای تخصصی فراوان، تحقیقات زیاد، طبعاً رسالههای فراوانی تولید میشود، همایشها و هماندیشیهای بسیار. در جامعه نیز در مقام اجراء ما دستگاههای عریض و طویل پشتوانه حقوق و قانون داریم. وزارتخانهها عمدتاً به امر اِعمال قانون مشغول هستند. پارلمان قانونگذاری و حقوقی داریم، برای حقوق و تکالیف و تعیین نظاموارههای حقوقی و تکلیفی در کشور ما یک پارلمان داریم در حد یکی از سه قوه تشکیلدهنده حکومت. سیصد تن وکلای مردم هستند، دستگاه وسیعی است و دامنه این مجموعه در سطح کشور بسیار گسترده است. هزینه سنگینی هم برای وضع و اعمال قانون صرف میشود از قبیل اطلاعرسانی، توجیه، ابلاغ، حضور مأمورین و ضابطین، جریمه کردن و زندان انجام میشود.
در حوزههای علمیه هم به حمد الله با حضور و وجود فقهای عظام در حوزه فقه کار میشود، هرچند نه به کفایت و در آن بخش هم خلأ و رخنه فراوان داریم. اما به هر حال دهها و صدها کرسی و حوزه درس سطوح عالی و خارج در حوزههای علمیه دائر است، دائرهًْالمعارفهای بسیاری چون جواهر ـ افزون بر چهل جلد ـ در دسترس است. دائرهًْالمعارف به معنی الکلمه که هر یک صفحه آن شرح چندین و چند صفحهای نیاز دارد. هر یک صفحه مشتمل بر دهها ارجاع است. و آثار مجموعهای و گستردهنگاشتهها و موسوعههای فقهی فراوان به رغم اینکه همچنان و هنوز خلاء هست. اکنون رشتههای تحصیلی تخصصی هم در حوزه رایج میشود و از جمله در حوزه فقه، فلسفه، کلام، شاخههای مختلف کلامی و گاه شاخههای فلسفه.
اما عرض من این است که سئوال کنم از متولیان امور، ما به اخلاق چه قدر پرداختهایم و میپردازیم؟ مگر نه این است که در یک معنا اخلاق همان حکمت عملی است؟ و همه حکمت عملی؟ مگر نه این است که اخلاق هموزن حقوق و تکلیف است؟ مگر نه این است که اخلاق نیز یک ضلع از هندسه معرفتی دین است؟ مگر نه این است که ما بیش از آن که از قانونشکنیها رنج ببریم از بیاخلاقیها آزردهایم؟ مگر صحنههای ناشایست و ناروا و نادرست و رنجآور، دردانگیز و روحگزا و اندوهآور در خیابانهای ما، در شهرهای ما و محیط مدنی ما آشکارا به چشم نمیخورد که یکسره ضد اخلاق است؟ مشکل کجاست؟ طی این سی سال شمار قوانینی را که پارلمان قانون ما و پارلمان حقوق ما وضع کرده است چقدر است؟ دستگاههای قانونگذار ما چه مایه عریض و طویل هستند که البته زائد نیستند، اما آیا جایی برای اخلاق که نظام اخلاقی اسلام را هم مضبوط و اجرایی کند و اعمال کند پیشبینی کردهایم؟ اگر سیصد نفر وکیل به عنوان وکلای پارلمان قانونگذار داریم، آیا نمیارزد که سی نفر و یک پارلمان اخلاق نیز داشته باشیم؟ آیا اخلاق جزئی از دین نیست؟ آیا فکر نمیکنیم که سرّ فساد و سر افسارگسیختگیها، سرّ پریشانیها و شرایط نامأنوس و غیرقابل دفاع و نامساعد و رنجآور کنونی جامعه ما به جهت تبعیض در دین است که ما یک رکن عظیمی از دین را که شخصیت پیامبر ما بدان شناخته است و او آمده است که علاوه بر اکمال دین، اتمام نعمت ـ که البته بخشی از دین اخلاق نیز هست ـ متمم مکارم اخلاق نیز باشد و این را فراموش کردهایم. در کنار کرسیهای درس بسیار ارزشمند حوزه که هریک نعمت الهی هستند و هر فقیه و هر جلسه فقهی از نعمات الهی است، یک کرسی درس اخلاق علمی، نظری، دقیق، عالمانه و مجتهدانه در حوزههای ما نباید باشد؟ اگر بود در حاشیه دروس به عنوان درس جنبی و هفتهای یک جلسه؟ و آیا همان هفتهای یک جلسه هم هست؟ در دانشگاهها چطور؟ ما در پیشگاه الهی باید عذر تقصیر عرضه کنیم. قاصر نیستیم، مقصریم. نظام مقصر است. دولت مقصر است، قوه قضائیه و قوه مقننه بسا مقصر باشد. اینکه عرض میکنم بسا از این جهت است که معتقدم ما در موازات حقوق میبایست به اخلاق میپرداختیم. اینها دستگاههایی هستند که برای آن رسالت و آن دسته از مأموریتها در مجموعه نظام پیشبینی شدهاند. نهادهای مرتبط با حوزه حقوق هستند. اما وجه اخلاق مغفول و متروک است، چنانکه در کنار عقاید به علم نپرداختهایم و گزارههای علمی مغفول است و ناچاریم اسیر علم سکولار باشیم. ناچاریم تهیدست باشیم و دست به سوی بیگانگان دراز کنیم. چون همانطور که به کلام پرداختیم ـ که البته همین نیز کم است ـ به عقاید که گزارههای قدسی متعلق ایمان هستند پرداختهایم، به گزارههای غیرقدسی که رأساً و بلاواسطه متعلق ایمان نیستند اما گزارههای واقعنما هستند، از واقعمندها، از هستمندها گزارش میکنند، نپرداختیم، لهذا علم اسلامی و علوم انسانی ـ اسلامی نداریم.
هرآنچه رهبر فرهمند و خردمند و فرهیخته و فرهنگور، دقیق، حساس، دیدبان روشنبین، دوربین، روشنضمیر فریاد میکنند به فرماندهای میمانند که در میانه میدان فرمان میدهد، به پیش، اما کسی نیست که ندا و فراخوان او را اجابت کند. اگر هم به تعبیر ایشان تجاوبی میشود یک تجاوب عمدتاً تبلیغاتی است.
بزرگی، در سطوح مسئولیتی بالا در زمانی که رهنمود اسلامی شدن دانشگاهها از ناحیه رهبری عزیز صادر شد به من مراجعه کرد، گفت کمک کنید این موضوع را دنبال کنیم. من به ایشان عرض کردم به سه شرط آری؛ یک: کسی راجع به اسلامی شدن دانشگاهها مصاحبه نکند. ما با مصاحبه سر این رهنمود را نبریم. دو: کسی همایش هم برگزار نکند. سه: به همان اندازه و به همان درازنای تاریخی که زمان طی شده تا علوم سکولار در این کشور جا باز کردهاند، به همان میزان حوصله کنید و سرمایهگذاری کنید، آنگاه دانشگاهها اسلامی میشود. اسلامی شدن دانشگاهها به مسجد و کاشی و تبلیغات نیست. مسلمان شدن غیر از اسلامی شدن است. آقا که نفرمودند دانشگاهیها را مسلمان کنید. دانشگاهیان مسلمان هستند، در همه تاریخ ایران و در همه نقاط جهان دانشگاهی و دانشجویی متدینتر از دانشگاهی و دانشجوی ایران امروز نیست. مسئله ما مسلمان کردن نیست، اسلامی شدن به این است که علم اسلامی شود. جلسهای تشکیل شد و برنامهای ترتیب داده شد. چند روز بعد دیدم آن بزرگوار با یک مجله دانشجویی دسته چهارم مصاحبه کرده که من خودم را کنار کشیدم.
چه باید بکنیم؟ باید جدی بگیریم. ما پارلمان اخلاق میخواهیم. ما مشکل اخلاق را با تصمیم و تدبیر باید رفع کنیم. اینهمه بخشنامه میکنیم، مأمور بالای سر کاسب میگذاریم که جزء به جزء فاکتور او را کنترل کنیم، دو نکته اخلاقی هم بگوییم، اخلاق کارگرتر است. اینهمه در نزاعها به داوری و قضاوت میپردازیم، در بعضی از عرصهها اخلاق بر قانون و بر حقوق مقدم است، یعنی اخلاق گرهگشاتر است و یا تواماً میتوان با احکام و اخلاق حل کرد. در نزاعهای خانوادگی یک شرکت نیست که سرنیزه و تازیانه بتوان نزاع بین زن و مرد را حل کرد، اما اخلاق اینجا گرهگشا است. در حوزه خانواده اخلاق مقدم بر حقوق است. به اخلاق تکیه کنیم تا حقوق.
در حوزه پژوهش خلاءها بسیار است. ما فاقد منطق استنباط اخلاق هستیم. منطق استنباط فقه را داریم و بسیار قوی، ژرف و بینظیر است. من به نقایص اصول آگاه هستم و کار وسیعی در این زمینه انجام دادهام و حاصل زحمات این طلبه کوچک بعد از یازده سال یک کتاب چهارصد صفحهای با عنوان منطق فهم دین شده است. عیوب و آفات را میدانم ولی به عظمت و عمق و شگرفی اصول هم آگاه هستم. اما ما اصول اخلاق نداریم، چنان که اصول عقاید هم نداریم، یعنی منطق استنباط عقاید هم نداریم و منطق استنباط علم هم نداریم.
در فلسفه اخلاق کار نکردهایم. هرآن چیزی که بخواهد ارتقاء پیدا کند و تصحیح شود نیازمند مطالعه فلسفی است، فلسفه مضاف به اخلاق، هم فلسفه مضاف به معرفت اخلاق یعنی فلسفه علم اخلاق و هم فلسفه مقوله اخلاق و این دو با هم فرق میکنند. ما دستگاه معرفتی ـ نظری اخلاقی خود را باید نوسازی کنیم و البته معارف فراوانی از سلف باقی مانده است. کما اینکه دستگاه عملی اخلاقی باید طراحی شود. کما اینکه در حوزه تاریخ اخلاق کار نکردهایم. ادوار تاریخ و مکاتب و منازل گسترده کاملاً متمایز از هم در طول تاریخ در قلمرو اخلاق و مسلمانان و شیعه تولید کردهایم، اینها باید بازشناسی شود.
مطالعات تطبیقی در حوزه اخلاق، اخلاق با اخلاق اسلامی و بلکه بگوییم شیعی، اهلبیتی، با دیگر نظامها و مکاتب اخلاقی به نحو تطبیقی و مقارنهای باید مورد مطالعه قرار گیرند.
مطالعات بینارشتهای، اخلاق و فقه، اخلاق و عرفان، اخلاق و تربیت، اخلاق و روانشناسی، اخلاق و کلام، اخلاق و هر حوزه معرفتی دیگر، اینها همه دستاورد خواهد داشت.
رشتههای اخلاق فراوانند، اخلاق هنجاری، اخلاقهای حرفهای گسترده. به دامنه و گستردگی همه مشاغل ما اخلاق حرفهای داریم.
دائرهًْالمعارفهای تخصصی اخلاق بنویسم. الان متهم هستیم به بیاخلاقی در جهان، درحالیکه دین ما دین اخلاق است و پیامبر ما مجسمه اخلاق است. ما مقصر هستیم که پیامبر ما اینقدر مظلوم است. پیامبر ما که مظهر اخلاق است امروز ما متهم باشیم و اینهمه علیه او و مکتب او توهین شود.
همه اینها نیازمند پژوهش و آموزش به موازات هم است. در حوزه ما باید دهها و گرایش اخلاقی آموزشی بشود و رشتههای تخصصی اخلاق ایجاد شود.
من از شما سئوال میکنم آیا سراغ دارید یک فیلسوف اخلاق که در فلسفه اخلاق از نگاه اسلام صاحب نظر باشد؟ مجتهدان اخلاقی فراوان داریم و همه مجتهدان ما اخلاقیاند، اما چند مجتهد اخلاق داریم؟ مجتهدان اخلاقی بسیار داریم و همه مجتهدان و فقیهان ما اخلاقیاند، شرط فقاهت و شرط حجیت فتوای آنها اخلاق است. مجتهد اخلاق، یعنی به همان وسعت و عمقی که در فقه کار شده یک نفر کار کند و بگویند ایشان مجتهد اخلاق است، کم سراغ داریم. در بعضی از رشتههای فرعی هیچ نداریم. درجه اجتهاد در فقه میدهیم، چه اشکالی دارد طلبهها را ترغیب کنیم درجه اجتهاد در اخلاق و عقاید، کلام و علم دینی نیز رایج شود.
ما تا از این نقاط شروع نکنیم مسئله اخلاق را در آموزش و پرورش نمیتوانیم حل کنیم. دوستان ما در فلسفه تربیت کار کردهاند، هرچند در جزئیات آن نیستم ولی اصل این اقدام، اقدام ارزشمندی است. باید از فلسفه اخلاق آغاز کرد، معنویت را باید بیشتر به اخلاق نسبت داد. عرفان میتواند گوهر دین حتی قلمداد شود، احیاناً به معنای صحیح آن اما عرض میکنم عرفان معرفت خواص است ما اصرار نکنیم توده مردم را به عرفان بکشانیم که لغزشگاه است. همه میدانند من مختصر ذوق عرفانی دارم، من مخالف عرفان نیستم، هم تدریس کردهام و هم نوشتهام و هم گفتهام، اما عرفان متعلق به خواص است، خواص میفهمند و میچشند و میکشند، به اخلاق بپردازیم و اینهمه بر عرفان برای توده مردم اصرار نورزیم. به همان اندازه که باید نخبگان و خبرگان و خواص به عرفان بپردازند عوام کمتر، اما به اخلاق بیشتر بپردازیم.
پارلمان اخلاق
مصاحبه تلویزیونی با
برنامه این شبها
گروه فرهنگ و معارف اسلامی شبکه یک
۱۸/۴/۸۹
مجری: یا من ارجوه لکل خیر. سلام. بامداد نیک، بامداد ۲۷ رجب المرجب و فرارسیدن سالروز مبعث پرنور بزرگترین پیامبران خدا، ختم رسل و خاتم پیامبران به همه انسانهای حقیقتدوست، سعادتخواه و خواستار و جویای نور و نورانیت مبارک باشد.
در همین دقایق و لحظات، هدیه میکنیم ذکر پرنور صلوات را به روح مقدس و نورانی آن رسول بزرگ خدا محمدبنعبدالله(ص).
افتخار دارم در برنامه امشب در محضر جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای علیاکبر رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هستم. و آمادهایم راجع به یک موضوع خیلی مهم و محوری و مورد نیاز هریک از ما و جامعه امروزمان صحبت کنیم.
جناب آقای رشاد خیلی خوش آمدید و این شب پرنور به جنابعالی نیز مبارک باشد.
آقای رشاد: بسماللهالرحمن الرحیم. من هم متقابلاً به جنابعالی و همکارانتان و به همه مسلمانان و شمار میلیاردی شیفتگان و شیدایان ساحت قدسی نبوی و به همه آزادگان و اخلاقیان عالم تبریک عرض میکنم.
شاید در حیات انسان و بسا پس از صدورِ صادر اول و شاید بگوییم که در وجود این دورهای که ما در آن زندگی میکنیم، در خلقت الهی مناسبتی عظیمتر از مناسبت مبعث وجود نداشته باشد. ما در لحظههای بامدادی و در آستانه سحرگاه مبعث هستیم که بسیار، بسیار روز مهمی است. لحظههای نیایش و نجوا و عبادت است و ارتباط خالصانه و دور از چشم دیگران خلوت کردن با حقتعالی.
من به همه بینندگان عزیز این برنامه خوش و نیکوی شما هم این مناسبت را تبریک عرض میکنم و این لحظات را که به شبزندهداری مشغول هستند و یا حتی شنیدن این مذاکرات علمی باشد، چون این صحبتها در وصف پیامبر اعظم(ص) و در بیان آموزههای دینی است و کسی اگر به قصد عبادت همین مطالب را هم گوش کند، گویی در حال خواندن نماز شب است، یعنی همگی بینندگان عزیز ما اکنون در حال عبادت و مشغول نجوا و شبزندهداری هستند. من دعا میکنم خداوند متعال این عبادتی را که الان مشغول آن هستیم به نیکی بپذیرد.
مجری: طبیعی است که در محفل و لحظاتی که ذکر بندگان بزرگی مثل رسول بزرگوار اسلام(ص) هست، به شرط اینکه انشاءالله آن ذکر در رفتار ما هم تجلی کند و خود ما را هم راست و درست کند مشمول اجر الهی خواهد بود.
جناب آقای رشاد اولین عبارتی که در چنین مناسبتی به یاد هریک از ما میآید عبارت شریف: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» است. و بعد البته «انی بعثت معلما» به یاد ما میآید. در مناسبت مبعث این کلمه محوری در ذهن ما میچرخد که شاید محور همه تلاشهای بزرگترین و محبوبترین پیامبران خداوند اخلاق بود. هدف ایشان اخلاق بود و خلقوخوی نیکو.
خداوند متعال هم در چند جای قرآن کریم فرمودهاند که ویژگی محوری پیامبر اکرم(ص) اخلاق است. «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/ ۴)، «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم» (آلعمران/ ۱۹) «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ» (آلعمران/ ۱۵۹) و یا توصیههای اخلاقی که به پیامبر اکرم فرمودند و امثال اینها به نظر میرسد که پایه و مایه و لااقل یکی از بنیانهای دین اسلام اخلاق باشد.
در اینباره اگر مقدمهای هست بفرمایید.
آقای رشاد: عرض کنم حدیثی که فرمودید، منسوب به حضرت رسول اکرم(ص) است و در بعضی منابع روایی آمده. نکته دقیقی در تعبیر این حدیث است که خیلی محل تأمل هست و آن اینکه، عبارت به این شکل نقل شده: «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»، «انما» دلالت بر حصر میکند، یعنی این است و جز این نیست و من فقط برای همین برانگیخته شدهام. البته این تأکید است و بدین معنا نیست که پیامبر بزرگوار ما رسالت دیگری نداشت. بلکه این بدان معنا است که اخلاق در مکتب من جایگاه ویژهای را دارد. من همانا برانگیخته شدهام تا مکارم اخلاق را به پایان ببرم و یا تکمیل کنم. گویی کاستیهایی در نظامواره تعالیم اخلاقی که تا آن زمان به بشر ابلاغ شده بوده، وجود داشته که آن بزرگوار آمدهاند تا آن را تمام کنند. همانطور که شرایع بسیاری آمده بودند و ایشان کاملترین شریعت را آوردند، گویی مکتب اخلاقی کاملتری را هم ایشان آوردهاند و تکیه ایشان روی مکارم اخلاقی و درواقع برترینهای فضائل اخلاقی است.
مجری: پس چند نکته مشخص شد. یکی اینکه مکارم اخلاق یعنی خُلقهای برتر.
آقای رشاد: بله. چون اخلاق میتواند مراتب نازله داشته باشد. چون گویی قلهها و چکادهای اخلاقی رسالت ایشان بوده است که اهتمام کنند و تعلیم بدهند. طبعاً اگر معلم برانگیخته شدند برای تعلیم اخلاق، برای تعلیم حقوق و برای تعلیم حقایق عالم در مقام حوزه بینش و حتی برای تعلیم علم برتر و علم برین که علم قدسی، الهی و واقعبین و واقعنماست. در همه حوزه این جهت هست.
مجری: نکته دیگر هم بحث اتمام است. بنابراین مکرمتهای اخلاقی بوده است و اصول اخلاقی تأسیس شده بوده و ایشان هدفگذاری کردهاند که آنها را به پایان برسانند.
آقای رشاد: درحقیقت میتوان از این عبارت به نحوی اصطیاد کرد و یا به صورت ذوقی میتوان دریافت کرد این است که همانطور که شرایع پیشین ناقص بودهاند و تعالیم حقوقی و تکلیفی پیشین که پیامبران گذشته آوردهاند ناقص بودهاند، چون بشر هم در نسلهای قبل ناقص بوده و آن مقدار شرایعی که انبیاء پیشتر آورده بودند برای آن نسلهای از بشر کفایت میکرده، به موازات ترقی و تکامل بشر و ارتقای عقل بشر، شریعت کاملتری باید میآمد، یا باید بگوییم که شریعت به دو بخش فقهی، حقوقی، تکلیفی و اخلاقی، ارزشی، تهذیبی تقسیم میشود و همانطور که احکام کاملتری در قلمروی الزامی آمده است، همچنین اخلاق کاملتر و احکام اخلاقی و ارزشی کاملتر را آن بزرگوار آوردهاند. یا اینکه اگر بگوییم دو مجموعه و دو نظام آموزهای آن بزرگوار آوردهاند که پیامبران قبلی هم طبعاً همین دو نظام را داشتهاند ولی باز به تناسب روزگار خودشان و دوره رسالت خودشان و ایشان همانطور که شریعت را کامل کردند و به تعبیر قرآن اتمام دین شد، اتمام دین هم در حوزه شریعت و هم در حوزه اخلاق اتفاق افتاده است، منتها شاید بتوان گفت با تأکید بیشتر.
مجری: اما اگر بخواهیم وارد جامعه بشویم و این بحث را در جامعه پیگیری کنیم، مثلاً همین اتفاقی که دیشب در برنامه افتاد و گزارشی داشتیم از حال پدر پیری که ساکن یکی از خانههای سالمندان کشور و ایشان ضمن اینکه جوانترها را توصیه میکنند به احترام به پدران و مادرانشان، بعد ضمناً میگوید که من دلم میخواهد ده روز محضر حضرت رضا(ع) مشرف بشوم. بعد از طرف مردم هم پیامهای زیادی میرسد. الان ما باید بگوییم که یک رفتار اخلاقی کردیم و خوشحال باشیم که جامعه ما بااخلاق است؟ اصلاً تعریف اخلاق و رفتار اخلاقی و جامعه اخلاقی و مردم اخلاقی این است یا فراتر و رفیعتر از این است؟
آقای رشاد: عرض شود که مثل ایمان که نمود حوزه بینش و عقاید است و دارای مراتب هست، حوزه التزام به شریعت و اخلاق هم همینطور است. یعنی شما میتوانید بگویید که آنچه که در برنامه شما رخ داد، نماد و نمودی بوده است از التزام اخلاقی جامعه ما و از این نتیجه بگیرید که جامعه ما بسیار اخلاقی است و خرسند هم باشید. به یک معنا شما درست تشخیص دادهاید و جامعه ما در یک مرتبهای از مراتب اخلاقی قرار دارد. وقتی ما جامعه خودمان را با بسیاری از جوامع غربی و شرقی قیاس کنیم یک جامعه به شدت اخلاقی هستیم. شما مشاهده کردید که در جوامع دیگر بسیار اتفاق میافتد که افرادی مبتلا هستند و گرفتاری دارند و آحاد جامعه با بیتفاوتی تمام از کنار او عبور میکنند. من تصور میکنم که در جامعه ما اینگونه نیست، جامعه ما وقتی شاهد یک فرد گرفتار هست، میبینید که با یک ولع و شور و حالی مردم به یاری او میشتابند، بیآنکه ذرهای الزام حقوقی در پس این حرکت باشد، یعنی وظیفه حقوقی بر عهده مردم نیست. به هرحال گفته میشود که از جمله تفاوتهای بین اخلاق و حقوق این است که پشت حقوق الزام و اجبار هست ولی در پس اخلاق الزام نیست و شاید تا حدی این مطلب هم صحیح باشد که در حوزه دینی هم به خاطر سر باز زدند از بسیاری وظایف اخلاقی چه بسا عقاب نباشد، هرچند با التزام ثواب باشد. این در حالی است که در حوزه فقه و احکام اگر کسی تن بزند از التزام به قواعد حقوقی و تکلیفی و شریعت و فقه به هرحال عقاب در انتظار آن فرد هست.
مجری: یعنی اگر نماز واجب ما ترک شود حتماً عقاب میشویم اما اگر یک مورچهای را دیدیم که در آب در حال هلاک شدن است و نجاتش ندادیم عقاب نمیشویم.
آقای رشاد: به هرحال عقاب ندارد ولی اگر ما این ترحم را حتی بر همان مور کردیم حتماً خدا ثواب خواهد داد و گاهی در بعضی روایات هست که در آن عالم نسبت به این کار ظاهراً کوچکی که جنبه اخلاقی هم دارد و نه حقوقی، خداوند متعال پاداش میدهد.
به هرحال همانطور که ایمان مراتب دارد و التزام حقوقی و قانونی مراتب دارد، التزام به موازین اخلاقی هم مراتب دارد. ما در مقام مقایسه اگر بربیاییم و با دیگر جوامع خودمان مقایسه کنیم من تصور میکنم که جامعه ما یک جامعه اخلاقی است. اما اگر این جامعه را که مدعی است امت پیامبر رحمت و اخلاق و ایثار است و امت پیامبری است که خداوند بزرگ او را به یک صفت بزرگ ستوده است: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» (قلم/ ۴)، و خوی عظیم را وجه تمایز او بر دیگر آحاد انسانی و شاید مصلحان و بزرگان تاریخ مطرح کرده و برجسته ساخته، اگر با تعالیم پیامبرمان و مکتب غنیی که به لحاظ اخلاقی امروزه در اختیار ماست و میراثی است که از پیامبر اعظم و اولیای الهی و ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده، با این تعالیم مقایسه کنیم باید بگوییم که بسیار کسری داریم و فاصله ما با آموزههایی که در اختیار داریم و وظیفهای در این بخش داریم زیاد است. درنتیجه بگوییم جامعه ما هنوز اخلاقی نشده است و آنگاه بعضی نقاطی را نشان بدهیم و مثلاً بگوییم کاسب فلان محل بعضی اصول اخلاقی را رعایت نمیکند و یا ممکن است بگوییم که نسبت به گذشته حتی پسرفت هم داشتیم. کسبه ما در گذشته تقیدهایی داشتند و برای خودشان وظایفی تعریف کرده بودند علاوه بر وظایف الزامیی که داشتند. مثلاً بر ارباح مکاسب و درآمدهای کسبه ما خمس تعلق میگیرد، این را احیاناً در گذشته دقیق میپرداختند و علاوه بر او گاهی مؤسسه خیریهای راه میانداختند و باقیات و صالحاتی داشتند و در کارهای خیر فعال مشارکت میکردند و فراتر از ادای مالیات الزامی تکلیفی در پرداختهایی که هیچ الزامی در پس آن نبود و بلکه حسنش در آن است که پنهانی باشد و نهتنها الزام نیست بلکه آگاهی دیگران هم نسبت به آن قضایا نیست، بسیار پیشقدم بودهاند. و بسا ممکن است بعضی کسبه را ببینیم، همسایه بقلی میخواهد از مغازه چیزی بخرد، هیچ ملاحظهای نمیکند که چقدر باید روی این جنس سود کند و اگر میتوانست بیش از اینها سود بگیرد، تردیدی به دل راه نمیداد. این صحنههای کوچک را وقتی میبینیم میتوانیم بگوییم نهتنها با مطلوب فاصله داریم، خدای ناکرده احتمال دارد با گذشته خود نیز فاصله پیدا کرده باشیم.
مجری: کسبه سن و سال گذشته وقتی برای ما همین رفتارها را نقل میکنند خیلی انسان دلرنجیده میشود. گفته میشود که در قدیم بعضی کسبه این رسم را داشتند که تا ظهر میفروختند و از ظهر به بعد میگفتند: «ندارم» درحالیکه جنس را در مغازه داشته. و این برمیگشته به این نکته که همچراغ او از صبح تا به حال فروش نکرده، عمداً میگفته ندارم که مشتری از او خرید کند. بدون اینکه کسی خبر داشته باشد و این کتمان همانطور که جنابعالی هم اشاره کردید بین او بوده و خدای او.
البته ما چند شب در این برنامه بحث بداخلاقی را داشتیم که چرا متأسفانه علیرغم اینکه بیشتر در معرض آموزههای دینی قرار داشتهایم ولی احساس ما این است که یک مقداری ترقی معکوس هم کردهایم و گرفتار این مشکلات شدهایم.
اساساً چه عواملی باعث میشود که جامعه بیشتر، بهتر و اساسیتر به اخلاق رو بیاورد و اخلاقیتر بشود؟ و بعد آیا با انجام یک کار اخلاقی، وظیفه و تکلیف ما تمام میشود، یا پشت این باید آثار دیگری باشد و اتفاقات دیگری هم رخ بدهد؟
آقای رشاد: در حوزه اخلاق مکاتب مختلفی وجود دارد و بسا در گذشته اگر مکاتب و انظار و نظریههای اخلاق طبقهبندی نشده بوده، ولی درواقع بوده. بعضی از مکاتب متکی بر این هستند که غایت اخلاق سود است. برخی میگویند غایت اخلاق فضیلت است و بعضی غایات دیگری را مطرح میکنند. غالباً دچار این آفت هستند، مثل بسیاری از نظریههای علمی که تکساحتی میاندیشند و میخواهند همه علل و عوامل را در یک علت خلاصه کنند. من فکر میکنم در قلمرو اخلاق ما نمیتوانیم بگوییم «چه عاملی» بلکه باید بگوییم «چه عواملی» و چه زمینههایی. به هرحال در هر زمینهای با طبقات و افراد مختلفی، با دواعی و انگیزههای مختلفی مواجه هستیم. طبعاً اگر جامعه بخواهد اخلاقی شود یک عده حتی در اخلاق هم به دنبال سود هستند. الان در جهان رشتهای مطرح شده و در کشور ما اخیراً بعضی دوستان پیگری میکنند با عنوان «اخلاق حرفهای» در بعضی کشورها از جمله در انگستان چندین هزار کارخانه یا شرکت اخلاقی ثبت شده و اینها رسماً به عنوان شرکت اخلاقی قلمداد میشوند و جهت آن هم این است که اینها یک سلسله تعالیم اخلاقی را به کارمندان و طبقات مختلف از نیروهای خود آموزش میدهند و میخواهند که این افراد ملتزم به این اصول اخلاقی باشند. البته به جای اینکه اخلاق باشد گاه آداب هم هست، مثلاً رعایت پارهای آداب معاشرت و طرز مواجهه جاذب با مراجعین و مشتریان است. ولی به هر حال در مجموع اسم آن را اخلاق حرفهای میگذارند. و در ارزیابی هم نشان داده که این شرکتها، شرکتهای بسیار پرسودی هم هستند. درنتیجه میخواهم عرض کنم در عین حال که نباید اخلاق را به سمت سوددهی ببریم، اما میشود در جامعه به مردم گفت که اگر شما اخلاقی رفتار کنید چقدر به نفع خودتان است و چقدر سودمند است. کاسب ما فکر کند که اگر در یک مورد خاص، اخلاق را رعایت کند، حتی اگر از نظر حقوقی هم منعی نداشته باشد، مثلاً به او بگوییم که اگر در اینجا از نظر حقوقی میتوانید حتی تا پنجاه درصد هم سود ببرید ولی به لحاظ اخلاق فکر کنید که توان خرید مردم چقدر است، و بعد فکر کنید که اگر شما این را گران کردید و ظاهراً تصور کنید که پول بیشتری به دست آوردید، اگر آن طرفی که از شما جنس را میخرد هم کاسب باشد، او هم جنسی را که در اختیار دارد گران کند و بعد شما بخواهید جنس او را بخرید چه اتفاقی میافتد؟ آیا شما اینجا سود میکنید یا زیان میکنید؟ با این گران کردن، گران میخرید و با این سود کردن، زیان میکنید. گاهی میتوان اخلاق را با چنین چارچوبهایی تدوین کرد و برای عدهای از اقشار و آحاد ممکن است از این زوایه وارد شویم و جامعه را به سمت اخلاق برانیم، ولو شده با تبیین آثار مادی اخلاق که به خود انسان برمیگردد.
بعضی به مراتب فراتر از این میاندیشند که به هرحال یک انسان اخلاقی در جامعه یک انسان متشخص است و این هم یک نوع سود است ولی سود معنوی است. در جامعه خاص حرمت خاص دارد، تکریم میشود و به او اعتماد میکنند و طرف مشورت قرار میگیرد و امثال این آثار که اینها هم یک نوع سود و یا سودانگاری پنهان است و نوعی سود نرمافزاری است که افراد به دست میآورند.
یک وقت ممکن است به ارزش ذاتی رفتار اخلاقی تکیه کنیم. به او بگوییم که به هرحال اینکه شما راست بگویید، راست گفتن شرف است و ذاتاً حسن است. شما به یک حقیقت ملتزم شدهاید که این یک مرتبه و عامل دیگری است که میتواند وارد صحنه شود و به صورت یک داعی و برانگیزنده، برخی از آحاد جامعه را به سمت اخلاقیتر رفتار کردن ببرد.
نفس التزام و اعتنا به حقیقت و پایبند بودن به آن و نفس کشف حقیقت برای برخی افراد ارزشمند است و احیاناً ارزش ذاتی دارد. لهذا اینکه میفرمایید چگونه میتوان یک جامعه را اخلاقی کرد، باید هم کار علمی دقیق در این زمینهها داشته باشیم و هم عملاً تجربههایی را داشته باشیم. مطالعات جامعهشناختی، روانجامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی، مطالعات مردمشناختی، داشته باشیم و خلقوخوی وراثتی ملی خود را مطالعه کنیم. به هرحال پارهای از عناصر احساسی، شبیه به جوهر و طبیعت ما از نسلهای گذشته و از اجداد ما به ما رسیده و هویت ملت ما به نحوی شکل گرفته، یک سلسله خصلتهای پایدار به صورت طبیعت ثانوی در وجود آحاد جامعه ما از گذشته باقی مانده، اینها را مطالعه کنیم و ببینیم چه عناصر و عواملی میتواند جامعه ما را اخلاقی کند.
امروز اگر من از اساتید دانشگاه و حوزه سئوال کنم، از مدیران کشور بپرسم، و از کسانی که در مصادر امور هستند، سئوال کنم که چه مایه مطالعه کردهایم که چه زمینههایی را باید پدید بیاوریم و یا مطالعه کنیم و چه ضمانتهایی را باید ایجاد کنیم تا جامعه ما اخلاقی شود. آیا اندیشیدهایم که جامعه اخلاقی باشد بهتر است یا اخلاقی نباشد؟ ظاهراً پاسخ روشن است و همه خواهند گفت باید اخلاقی باشد. اگر باید اخلاقی باشیم، آیا توجه کردهایم که الان سهم اخلاق در جامعه ما چه مقدار است؟ اگر به یک سهم ناچیزی رسیدیم و راضی نبودیم، آیا مطالعه کردهایم که چه زمینهها و ضمانتهایی را باید به وجود بیاوریم و اگر چنین مطالعهای شده باشد که من بعد بعید میدانم به حد کفایت مطالعه کرده باشیم، اصولاً در حوزه معرفت و مجموعه مطالعات علمی و معرفتی که در کشور ما، چه در نظام حوزوی ما، چه در نظام دانشگاهی ما و چه در نظام رسمی تحصیلاتی ما و چه مؤسسات علمی غیررسمی و غیردولتی و مردمی و مساجد، ما چه مقدار در این حوزهها مطالعه کردهایم که چه کنیم که جامعه ما اخلاقی بشود.
من فکر میکنم یکی از کارهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد این است که متولیان امور یک مقدار به خود بیایند و ببینیم چه مقدار سهم اخلاق را ادا کردهایم. گاهی ما از اینکه در گوشهای از جامعه ما یک اتفاقی که ناقض حقوق است، رخ میدهد، فریاد ضابطین قانون و مدیران درمیآید، گاهی اقدامات تندی میکنیم، البته نمیخواهم بگویم که نباید اقدام کرد، اما بسیار حریمهای اخلاق در جامعه ما شکسته میشود که بعضی از مدیران گرفته تا تصمیمسازان و اهل نظر اصولاً عکسالعملی نشان نمیدهند. این هم یک مسئله است که اگر بخواهیم جامعه ما اخلاقی شود باید روی خود اخلاق کار کنیم. اخلاق چه مقولهای است؟
و اینکه باید مراجع و سامانههای تصمیمساز و تصمیمگیری با به وجود بیاوریم برای امر اخلاق در جامعه، همانطور که ما مراجعی برای سایر زمینهها و حوزهها داریم. امروزه ما یک پارلمان قانونگذار در کشور داریم، اما هیچ فکر کردهایم که اخلاق کمارزشتر از حقوق نیست و موازین اخلاقی از جمله موازین شرعی هستند و ما به عنوان یک مسلمان باید به اندازهای که به فقه اهتمام داریم به اخلاق هم اهتمام بکنیم و بیاییم سازِکار و سامانه مناسبی را تدبیر کنیم برای پر کردن این خلاء و به این حوزه توجه خاص بکنیم.
به هرحال خیلی اقدامها باید انجام شود که جامعه ما آن بشود که امشب ما در لحظههای آغازین روز بزرگ آن هستیم. فکر نکنیم که پیامبر ما از میان رفته است. ما خود بارها وجود مبارک ایشان و همه معصومین را در زندگی احساس کردهایم و توجه و عنایات این بزرگواران را دیدهایم. پیامبر بزرگوار ما ایستادهاند و نظارهگر حیات ما هستند و ایشان انتظار دارند که جامعه ما یک جامعه اخلاقی آنچنان باشد که او میپسندد و او عمل میکرد. جامعه جاهلی ضد اخلاق را معجزهآسا تبدیل کرد. فکر کنیم که چقدر با آرمانها و آرزوهای آن بزرگوار فاصله داریم و بدانیم که ایشان از میان نرفتهاند و امروز نظارهگر اعمال، رفتار و مناسبات ما هستند. این است که من تصور میکنم بسیار راهها باید برویم تا انشاءالله به شاهراه اخلاق منتهی بشویم و آن بشویم که آن بزرگوار میخواستند و امروز هم از ما مطالبه میکنند.
مجری: البته ایده تأسیس مجلس یا پارلمان اخلاقی از طرف جنابعالی جای بحث مفصل و مستقلی دارد ولی به هرحال مؤسسین جمهوری اسلامی ممکن است بگویند در مجلس ما که مجلس قانونگذاری هست، شورای نگهبان نهادی است که نگهبانی میکند از اینکه همه قوانینی که تقنین میشود بر محور دینی است که البته حتماً یک رکن جدی آن دین اخلاق است. ولی این هم نکتهای که شاید در حوزههای ما باید این نهاد تأسیس شود.
ضمن فرمایشات شما فکر میکردم شاید نهاد ائمه جمعههای کشور و یا نهاد مساجد بتواند عهدهدار این مهم باشند و تأسیس این نهاد و پارلمانی که کار تأسیس اصول اخلاقی را در کشور داشته باشد که البته به شکلی که در مرحله پیادهسازی و اجرا و اعمال ضمانتآور باشد.
آقای رشاد: هندسه معرفتی دین دستکم چهار زاویه دارد. البته من به زاویه پنجمی هم معتقدم و فکر میکنیم باید کار علمی بیشتری بشود تا خیلی جدیتر این زاویه هم تبیین شود و آن مبانی تربیت است، ولی فارغ از این، دین حداقل شامل چهار ضلع برابر به لحاظ کمیت و کیفیت است. هرچند که به حیث مبناانگاری حوزه عقاید و بینش بنیادیتر است ولی به هرحال یک حوزه بینش و عقاید و داریم، یک حوزه کنشی و احکام و شریعت داریم، و یک حوزه دانش و علم داریم، یعنی دین برای خود علم دارد و ما میتوانیم علم دینی تعریف کنیم که میتواند جز علمی باشد که امروزه در میان بشر رایج است و یک حوزه منش و حوزه اخلاق. حوزه اخلاق یک ضلع از اضلاع هندسه معرفتی دین است. به هرحال مجلسی که امروزه داریم و سامانهای که در نظام تعریف کردهایم کمابیش نزدیک به همان چیزی است که عقلای بشر و عرف امروزه آن را عمل میکند. تفکیک قوایی را مطرح کردهایم و در ارتباط با قوه مقننه و قوه تصمیمگیر، بیشتر روی وجه حقوقی تصمیمات متمرکز شدهایم، لهذا مجلس نه اینکه غیراخلاقی عمل میکند یا بیاعتنا به اخلاق است اما شأنی که برای مجلس تعریف کردهایم بیشتر شأن حقوق و تقنین است.
لهذا ما در شرایط نمایندگی هم نیامدیم صفات و ویژگیهای غلاظ و شداد اخلاقی بگذاریم. گفتیم باید مسلمان ملتزم و معتقد باشند و نگفتیم کسانی که میخواهند کاندیدای پارلمان قانونگذاری بشوند باید نماد اخلاق و از شخصیتهای اخلاقی جامعه باشند. درحالیکه من فکر میکنم اگر ما روزی پارلمان اخلاق داشته باشیم باید یک سازِکاری را بیاندیشیم که مثلاً شبیه مجلس خبرگان که میگوییم باید مجتهد باشند و در مظان اجتهاد باشند و از مهمترین نشانههای صلاحیت این است، اینجا هم طبعاً این جهت باید برجسته شودو به نحو مناسبی از نظر تشخیص و اینکه کسی دارای چنین صلاحیتی هست و بتوان احراز کرد و سازِکاری که به چه نحوی این عناصر از بین مردم انتخاب و برگزیده شوند و چگونه انتخاب شوند که حقیقتاً اخلاقیان انتخاب شده باشند و عناصر اینچنینی اعضای این پارلمان بشوند.
طبعاً کار مجلس تقنین است و نه وضع مقررات اخلاقی، هرچند که ممکن است در زمان قانونگذاری نماینده مجلسی هم بگوید این قانون ممکن است تبعات سوء اخلاقی داشته باشد و به همین اعتبار تصویب هم نشود، اما این نیست که وقتی یک لایحهای را میآورند سراسر مواد اخلاقی باشد، موارد قانونی و حقوقی است.
در شورای نگهبان هم چند فقیه و حقوقدان حضور دارند و طبعاً هم حقوقدانها و هم فقها عناصر متخلقی هستند اما من تصور میکنم چنین شأنی برای اینها تعریف نشده است که بناست موازین و مقررات اخلاقی را نظارت کنند و یا براساس اخلاق فقط، بلکه بنا بر این است که با شریعت و قانون اساسی مخالف نباشد.
البته یک وقت هست که ما عنصر اخلاق را به مثابه یک عامل و یکی از عناصر و شاخصها لحاظ میکنیم که قانون غیراخلاقی نباشد، یعنی در حاشیه است و آن را همانند یک چارچوب میبینیم، یک وقت هست ما اخلاق را متن میکنیم. وقتی من عرض میکنم پارلمان اخلاق، به این معناست که همانطور که به قانون و شریعت به مثابه یک متن که باید در چارچوب آن، قواعد، مواد و تبصرههایی را طراحی کنیم و به تصویب برسانیم و در نهایت اعمال کنیم در قلمرو اخلاق هم نیازمند طراحی قواعد عملی و اجرایی هستیم که دقیقاً مثل لایههای حقوقی تنظیم و تصویب شود و زمینهها و ضمانتهای اجراییشدن آن را هم در کنار آن دیده باشیم و به آن ملتزم باشیم.
مجری: که ترک آن هم مستلزم تنبیه و مجازات باشد؟
آقای رشاد: حتی اگر همه آنچه که اخلاق قلمداد میشود الزام سختافزاری نداشته باشد، که پارهای از موازین اخلاقی چنین الزامی ندارد و بهتر است که چنین نکنیم و اخلاق را به حقوق تبدیل نکنیم اما اخلاق از اهرمهای بسیار دیگری برخوردار است که حقوق برخوردار نیست.
درست است، قطعاً مواردی پیش میآید که در مبدأ تصویب، وکلا لحاظ میکنند که اگر این قانون تصویب شود، ممکن است آثار اخلاقی داشته باشد، ممکن است تصویب نشود و یا عناصر اخلاقی را وارد قانون کنند. ولی این به عنوان یک عنصر بیرونی وارد قانون میشود. شورای نگهبان هم ممکن است سعی کند که رعایت شود، ولی آن متنی که از مجلس به شورای نگهبان آمده است متن اخلاق نیست، بلکه متن قانون و حقوق است.
عرض من این است که ما به موازات پارلمان قانونگذار، پارلمان اخلاقی لازم داریم که موازین اخلاقی را که بُعدی از تعالیم دینی و کماً و کیفاً کم از شریعت و حقوق و احکام قانونی نیست، متولی پیدا کند و به موازات در جامعه جریان پیدا کند و ما این وضعی که الان داریم که یک نوع تبعیض در دین ـ هرچند بدون قصد ـ اتفاق افتاده است، این وضع تمام شود و آنوقت ما طعم شیرین حکومت دینی را خواهیم چشید.
یکی از جهات اسلام ما این است که دین جامع است. یعنی اگر ما بخواهیم بر این پیشنهاد یک سلسله مبانی نظری مطرح کنیم، یکی همین جامعیت دین است. عرض کردیم، دین ما هم عقاید دارد، هم علم دارد، هم اخلاق دارد و هم حقوق دارد. چطور ما فقط به حقوق و احکام آن توجه داریم و علم و اخلاق آن را مغفول گذاشتهایم.
مجری: به نظر میرسد که حجم بالاتری از توصیههای الهی و مرضیات خداوندی اخلاقی باشد تا واجب و حرام.
آقای رشاد: بله. در اخلاق ممکن است گاه ثواب مترتب باشد و عقاب مترتب نباشد، اما کمال و سعادت بر آن مترتب است.
مجری: وقتی احکام الهی را مطالعه میکنیم میبینیم که حجم مستحبات و مکروهات خیلی بالاتر از واجبات و محرمات است.
آقای رشاد: بله. اگر ما آداب و سنن را ضمیمه اخلاق کنیم حجم آن بسیار گستردهتر میشود. به هرحال جامعیت دین که یک هندسه است، ابعاد مختلف دارد. همینطور معجونوارگی دین، اینکه دین یک معجون است. مثل دارویی است که ترکیب از چند عنصر است که اگر همین عناصر دست به دست هم دادند شفابخش خواهد شد، اما اگر از یک معجون شفابخش یکی دو عنصر کم کنید، خنثی میشود و بسا امکان دارد زیانبار شود، یعنی نتیجه عکس میدهد. دین اینگونه است. اگر به همه ابعاد دین ملتزم بمانیم شفابخش است و بسا اگر همه ابعاد را التزام نکنیم، گاهی التزام به دین زیانبار هم بشود و فراتر از این، اخلاق کارکردهایی دارد که گاهی فقه ندارد، همانطور که فقه کارکردهایی دارد که اخلاق بهتنهایی ندارد.
بسیاری از معضلات را نمیتوان فقط با حقوق حل کرد. مثلاً در مناسبات بیاانسانی که عنصر عاطفه در آنجا نقش فعالتری دارد و برای مثال در مناسبات زن و مرد و بین خانواده، شما فکر کنید اگر بنا شود که در خانواده فقط حقوق حاکم باشد، زن بگوید من که موظف نیستم غذا درست کنم، من که موظف به جارو کردن خانه نیستم، حتی من موظف نیستم بچه را شیر بدهم و از نظر حقوقی تو باید به من دستمزد بدهی تا بچه را شیر بدهم. و اگر بنا باشد در یک اختلاف کوچک به جای اینکه به بزرگتری مراجعه کنند و با نصیحت و موعظه مسئله حل شود یا با هم به تفاهم برسند، به قانون و ضابطین قانون مراجعه کنند، اصلاً خانه و خانوادهای برپا میماند؟
مجری: پشت انجام یک فعل اخلاقی چیست؟ اینکه وقتی من احساس میکنم شما تشنه هستید لیوان آبی به دست شما میدهم، یک کار اخلاق کردهام، بعد از آن چه میشود؟
آقای رشاد: دو چیز. حداقل آن است که انسان وجدان خود را راضی میکند. وجدان آدمی اخلاقی است. اخلاق دو تکیهگاه دارد که این موازین را بسیار کارساز میکند، یکی آن وجدان اخلاقی است که آدمی دارد. اگر کسی بگوید که در پشت حقوق چنین چیزی وجود ندارد و لزوماً همه اصرار ندارند که پایبند به حقوق و قوانین باشند، لهذا در نهان نقض میکنند و در آشکار خود را قانونپذیر مینمایانند. اخلاق درونخیز است و پشتوانه وجدانی قویتری دارد.
دوم، مسئله پشتوانههای دینی، ارزشی و قدسی قضیه است که البته این عنصر در حقوق دینی و احکام دینی این حضور دارد. اینکه ما بدانیم اخلاق دستور الهی است. این عنصر خیلی مهم است و تفاوت بین اخلاق دینی و سکولار که درونخیز میکند و ضمانت ایجاد میکند همین است.
در یک جامعه سکولار، اخلاق سکولار که عملاً تبدیل به آداب میشود، چقدر ضمانت دارد؟ در جامعه سکولار فرد میگوید اگر شما اخلاق را رعایت نکنید، من هم نمیکنم و منافع هر دوی ما به خطر میافتد. این ضمانت میشود. اما در جامعه دینی میگوییم اخلاق حکم خدا است. مگر میشود حکم خدا را زیر پا گذاشت. میگوید اگر اخلاق را رعایت کردید خداوند متعال خشنود خواهد شد. این عناصر و ضمانتها در ورای اخلاق حضور دارد که بهخصوص در یک جامعه دینی ضمانت ایجاد میکند.
فراتر از اینها میگوییم که اخلاق حداکثری است. در حقوق مثالی زدیم که اگر کسی مالیات خود را پرداخت حداقل تکلیف مالی خود را انجام داده است، یک انسان متشرع خمس را هم علاوه بر مالیات پرداخت کرد، باز این هم حداقل میشود، اما یک انسان اخلاقی، ایثار هم میکند، انفاق میکند. ایثار و انفاق تکلیف مالی نیست بلکه اخلاق مالی است و جنبه اخلاقی دارد.
لهذا اگر به این جهات بیاندیشیم، بیش از آنچه که در مقام اعمال قانون موفق هستیم در اعمال موازین اخلاقی میتوانیم موفق شویم و با این دو بال جامعه میتواند پیش برود. به هر اندازه که با یکی از این دو بال پرواز کنیم که امروز احیاناً بیشتر داریم با بال راست که حقوق است پرواز میکنیم و آن را فربه میکنیم، تعادل خود را بیشتر از دست میدهیم. جامعه ما به دلیل اصرار به حقوق و احیاناً اندکی افراط در این وجه و نشان دادن جنبه سختگیرانه نظام ما این بخش را فربه کردهایم، جامعه ما از حالت تعادل خارج شده و به سرعت میبایست آن بال دیگر را که رشدنکرده باقی مانده رشد بدهیم و بال اخلاق هم در جامعه ما گسترده شود و انشاءالله از حالات ابتلای به آفت تبیض در دین بتوانیم نجات بکنیم. اسلام را باید به تمامه پذیرفت. اخلاق اسلام هم به اندازه احکام آن ارزشمند و شفابخش است.
مجری: جناب آقای رشاد خیلی خیلی ممنون از اینکه در این برنامه حضور پیدا کردید و افاضه فرمودید. به امید روزی که به اخلاق نیکو به همان اندازه اهمیت داده شود که به امور دیگر دین خداوندی در جامعهای که موسوم به جامعه دینی است اهمیت داده میشود.
جامعه ما در همه سطوح از بیاخلاقی رنج میبرد
جامعه ما در همه سطوح از بیاخلاقی رنج میبرد
مصاحبه با سایت جماران
۱۰/۳/۹۰
به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)
اشاره: ابعاد گوناگون شخصیتی حضرت امام خمینی(س) ایجاب می کند تا از وجوه و نگاه های مختلف به بررسی و کنکاش در ابعاد فکری، سیاسی و معرفتی ایشان پرداخته شود از این رو حجه الاسلام و المسلین علی اکبر رشاد در گفتگو با ستاد خبری بزرگداشت حضرت امام خمینی(س) برخی از این وجوه را مورد توجه قرار داده اند. حجه الاسلام و المسلین علی اکبر رشاد از محققین و مدرسین برجسته در زمینه فلسفه، منطق فهم دین، و فقه و اصول هستند. عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی و ریاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ریاست انجمن دوستی ایران و یونان از جمله مسوولیت های ایشان است.
به نظر شما مهمترین ابعاد شخصیت حضرت امام خمینی(س) چه مواردی است؟
حضرت امام خمینی(س) الگو و نمونهای از جنس امیرالمومنین (ع) بود. شخصیت او ابعاد مختلفی داشت و جامع ابعادی بود که در تاریخ کمتر در یک شخص همزمان و توأمان دیده میشود. در عین اینکه عارف بود مجاهد نیز بود، در عین فقاهت، فیلسوف نیز بود، در عین ریاضت و سلوک، اجتماعی بود، در عین مهربانی یک شخصیت قهار و مظهر اسما جلالاللهی بود. این مرد درحقیقت یکی از تجلیات و آیات الهی در روزگار ما بود و در وجود و شخصیت آن بزرگوار، اسما و صفات جمال الهی و اسما و صفات جلال الهی تجلی کرده بود.
نقش ایشان در پیروزی انقلاب اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حضرت امام خمینی(س) بانی انقلاب بود. تعبیری گویاتر از این در مورد نقش حیاتی و سرنوشتساز ایشان در انقلاب اسلامی نمیتوان داشت. امام بنیانگذار این نهضت عظیم بود که مبدأش در ایران بود؛ خورشید انقلاب در ایران سرزد و به نقاط دیگر منطقه دامن گسترد و اکنون در یک گسترهی بسیار وسیعتر و مقیاس منطقهای، خود را نشان میدهد و همانطور که رهبری فرهمند انقلاب فرمودند در آیندهی نه چندان دور که شاید نسل ما شاهد آن باشد افکار و مرام حضرت امام و موج بیداری که او پدید آورد، حتی به اروپا هم برسد.
نقش حضرت امام در انقلاب که مهمترین پدیدهی قرن ما قلمداد میشود نقش جوهری و محوری بود و بدون وجود امام این ملت و همهی امکانات و ظرفیتی که پای کار آمد نمیتوانست به ثمر بنشیند. در حقیقت امام هرچند یک نفر بود اما آن رقم یکی بود که جلوی آن ده صفر قرار میگیرد؛ ده تا صفر بدون آن «یک» هیچ است، اما با همان «یک» که ظاهراً یکی است، یکمرتبه ضریب عظیمی از قدرت و توان را به منصه ظهور میرساند. امام یک بود، اما یکی که جلوی دهها صفر قرار گرفت و آن صفرها را معنیدار کرد. ملت ما با حضور و وجود حضرت امام بود که اقتدار، قدرت، ابتکار، شهامت، شجاعت، ایمان، روحیه شهادتطلبی و جهادگری خود را بروز داد.
ویژگیهای مدیریتی حضرت امام(س) و شیوهی حکومتداری ایشان دارای چه برجستگیهایی بود؟
در عرصه مدیریت آن عزیر، آن بزرگ و راحل رستگار، مدیریت نبوی را به نمایش گذاشت، بدینمعنا که توانست در یک جامعه کویرسان که فرسنگها با فرهنگ دینی فاصله گرفته بود و دورههای طولانی، بوی خوش مدیریت قدسی را استشمام نکرده بود در دوره و روزگاری که همه فکر میکردند یا باید زیر پرچم لیبرالیسم سینه بزنند و یا زیر پرچم و خیمهی سوسیالیزم، مارکسیسم اجتماع کنند تا بتوانند مبارزه کنند، امام آمد و مدیریت جدیدی را در این میان، جدا از سوسیالیسم و لیبرالیسم طراحی کرد و به اجرا گذاشت.
در اینجا فرصت بیان مختصات این الگوی مدیریت نیست، همکاران ما در گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، تحقیقی را تحت عنوان «الگوی مدیریت امام خمینی(س)» به سامان رساندهاند و با زوایای دید علمی، توانستهاند ابعاد، مختصات و ویژگیهای مدیریت آن بزرگوار را تبیین علمی کنند. مدیریتی که متکی به ایمان دینی مردم و توکل و عزم و شهامت و شجاعت فوقالعاده و اعجابانگیز خود ایشان بود، توانست در این دوره جهان را اداره کند. اینرا از سر مبالغه نمیگویم، جلوههایی از مدیریت امام در مقیاس جهانی را دیدهایم، مثلاً با یک فتوای کوتاه در موضوع سلمان رشدی، برای اولینبار پس از رحلت پیامبر اعظم(ص)، قلبِ افزون بر یک میلیارد مؤمن را به هم گره زد و در یک صف قرار داد، این یعنی مدیریت.
ایشان پیش از ارتحال نیز گویی به الهام الهی دریافته بود که بهزودی از میان امت خواهند رفت، چند مشکل اساسی را از پیش روی انقلاب برداشت. پروندهی جنگ را بسیار پیروزمندانه و فاتحانه بست. مسالهی قائممقامی غیرهماهنگ و مشکلزا را با برکناری آقای منتظری قاطعانه حل کرد. موضوع رهبری مقام معظم رهبری ـ حفظهالله ـ را بنا به نقلهای جناب آقای هاشمی رفسنجانی، مرحوم حاج احمد آقا و دیگر بستگان و نزدیکان آن بزرگوار مثل سرکار خانم مصطفوی به نحو بسیار هوشمندانه مطرح کردند. مسالهی اصلاح نقاط دارای مشکل قانون اساسی را که بعد از ده سال اجرا، آشکار شده بود، با مدیریت خود به انجام رساندند. اصلاح قانون اساسی کار بزرگی بود که احیاناً فرد دیگری جز او قادر به انجام آن نبود و او که موسس بود باید آن را به سامان میرساند.
با این کار گرههایی را از سامان نظام سیاسی ما گشود و همهی این کارهای بزرگ طی چند ماه آخر عمر پربرکت ایشان به انجام رسید که حاکی از مدیریت خاص ایشان دارد و البته ناشی از ارتباط قدسی و معنوی ایشان نیز هست و نشانهها و قرائن و امارات و دلایلی از ارتباط قدسی ایشان با عالم بالا وجود دارد که وقتی دید بناست امت را ترک کند پارهای از گرهها را که میتوانست برپای امت بنشیند و مانع تحرک امت شود رفع کرد.
یکی از ویژگیهای مدیر و رهبر خوب، قدرت برانگیزندگی است. قدرت ایشان در گسیل نیرو و برانگیختن تودههای مردم و نـخبگان در همـهی تـاریخ ایران بینظیر است.
از ویژگیهای مدیریتی حضرت امام بسیـار میتـوان گفـت و همگی منطبق بر معیارها و شاخصهای عالی یک الگوی موفق و کامیاب مدیریت میتواند قلمداد شود. امام را میتوان یک الگوی تمام برای مدیریت دینی در عصر مدرنیته و فرامدرن دانست، هرچند ایشان خارج از بازهی مدرنیته بود.
به نظر شما کدام بخش از اندیشههای حضرت امام(س) کمتر مورد توجه قرار گرفته و امروز ضرورت دارد بیش از پیش در جامعه مطرح شود؟
ما امروز به همه اندیشهها و وجوه شخصیتی حضرت امام محتاجیم، اما در این میان پارهای وجوه شخصیتی و ابعاد فکری و زوایای معرفتی و تعلیمی آن بزرگوار میتواند حائز اولویت قلمداد شود و محل اهتمام ویژه قرار گیرد. یکی از آنها وجه معنوی و معرفتی حضرت امام است. امام از ارباب معرفت و اهل سلوک و اهل الله و آل الله بود و این جهت از شخصیت آن بزرگوار عنصر و جوهری بود که به امام این اقتدار را داد که در مقابل همهی کفر با همهی اقتدارش بیایستد و اقتدار کفر را به زمین بکشد و خوار کند، آنسان که آنها به شکست و ذلت خویش در برابر ابهت و عظمت آن بزرگوار اعتراف کنند.
ما امروز بیش از هر روز و موقعیت دیگری حاجتمند معنویت هستیم. متاسفانه جامعه ما کم و بیش دچار بیاخلاقی و دوری از معنویت است. جامعه ما در همه سطوح از بیاخلاقی رنج میبرد و از این حیث شاید بیش از هر جهت دیگری به تعالیم حضرت امام حاجتمندیم.
در پایان چه توصیه و سفارشی برای جامعه و به ویژه نسل جوان دارید؟
من اگر بتوانم صدا و بیانم را به مخاطبان، خصوصاً تودهی مردم و بالاخص نسل بعد از حضرت امام برسانم میخواهم براین نکته تاکید کنم که امام گوهر عظیم و گرانبهایی بود که ما او را نشناختیم و قدر آنرا ندانستیم، اما هنوز دیر نشده است، امام همواره زنده است، به تعبیر مقام معظم رهبری “امام خمینی حقیقت همیشه زنده است” او در میان ماست. فکر و سیره و صوت و هیبت و شهامت او و میراث معرفتی که از آن بزرگوار برای ما باقی مانده او را در میان ما زنده نگه داشته است. اگر قصوری از ما در قدردانی از شخصیت حضرت امام سرزده باید جبران کنیم، چراکه او همچنان پیش ماست و ما در محضر او تنفس میکنیم و باید مواریث معرفتی و رفتاری و سیروی آن بزرگوار را قدر بدانیم و مطالعه کنیم و آشنا شویم و به سیره او ملتزم باشیم و مسیر او را ادامه بدهیم
اخلاق تولید علم
اصطلاح تولید علم دقیقاً چه حوزهای را شامل میشود؟ اهمیت این سؤال ناشی از این است که میخواهیم بدانیم تولید علم با پژوهش چه نسبتی دارد. آیا تولید علم همان پژوهش است، یا پژوهش یکی از مراحل تولید علم است، یا نسبت دیگری دارند؟