بازخوانی بیانات آیت الله رشاد به بهانه سالگرد ارتحال آیتالله شهید مصطفی خمینی(ره) در کنگره پاسداشت منزلت علمی و خدمات انقلابی ایشان که توسط پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با همکاری نهادهای حوزوی، دانشگاهی و فرهنگی کشور طی دو نشست، سال 96 در تهران و شهر مقدس قم برگزار شد.
اختتامیه این کنگره روز چهارشنبه مورخ ۳ آبانماه 1396در مدرسه دارالشفا شهر مقدس قم با سخنرانی آیتالله علیاکبر رشاد موسس و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس شورای سیاستگذاری کنگره ملی پاسداشت منزلت علمی و خدمات انقلابی آیتالله شهید مصطفی خمینی(ره)برگزار شده بود.
در ادامه متن کامل سخنان ایشان از منظرتان خواهد گذشت.
تسليت عرض ميكنم شهادت دردانة سيدالشهداء، حضرت رقيه سلامالله عليها، را و نيز پيشاپيش تسليت عرض ميكنم شهادت حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام، سبط اكبر را. خيرمقدم عرض ميكنم به محضر ميهمانان ارجمند، اساتيد محترم، طلاب عزيز و شخصيتها و مسئولين نهادها كه در اين محفل نوراني به قصد تكميل مقام و منزلت علمي و خدمات الهي علامة شهيد آيتالله حاج آقا مصطفي خميني حضور يافتهايد. از همة كساني كه در تدارك اين مفحل و انجمن ارجمند صاحب نقش بودند نيز تشكر ميكنم.
مرحوم حاج آقا مصطفي خميني، همانطور كه در كلمات رهبر فرهيخته و فرهمند انقلاب شنيديم شخصيتي جامعالاطراف بود. لكن شخصيت ايشان در نزد ما و بهخصوص نسل جديد، ناشناخته مانده است. سهم عظيم او در انقلاب، نزد نسل اول و دوم انقلابيون شناختهشده است، اما نسل جديد، متأسفانه شخصيت او را نميشناسند.
دوستان در شناسايي آثاري كه از ايشان و يا دربارة ايشان منتشر شده، سعي وافري داشتهاند، اما دريغ از اينكه حتي يك رسالة علمي در تبيين افكار آن بزرگوار در دانشگاه يا حوزه نوشته شده باشد. تنها يك رسالة دكتري در مورد ايشان موجود است كه متعلق به سركار خانم دكتر زهرا مصطفوي، همشيرة ايشان و صبيه بزرگوار حضرت امام است و به نوآوريهاي فلسفي ايشان پرداخته است. بهجز اين يك رساله، رسالة ديگري پيدا كنيم و اين مساله مشخص ميكند كه توجه لازم و كافي به ايشان نشده است.
در روزگاري كه براي لاطائلات و ترهاتي كه بعضي از فيلسوفنماها ـ به تعبير آيتالله مكارم كه كتابي هم با همين نام دارند ـ اينهمه رساله نوشته ميشود، از پاياننامههاي ارشد تا رسالههاي دكتري در رشتههاي مختلف دانشگاهي. آمار سالانة رسالههاي ايران خيلي بالاست. اخيراً در جايي مطرح ميشد كه در سال افزون بر نهصدهزار عنوان رسالة دكتري و پاياننامة ارشد نوشته ميشود. از اين آمار ميليوني دريغ كه يك رساله را به تبيين آراي مرحوم حاج آقا مصطفي خميني اختصاص داده باشيم. در حاليكه ايشان هم مرد جامعي به لحاظ علمي بود، هم مرد برجستهاي به لحاظ عملي و هم به حيث انقلابيگري و نقش فوقالعادهاي كه در انقلاب داشت، بازوي امام در همة صحنههاي خطر محسوب ميشد و همواره در كنار ايشان ايستاد. در زمانهايي كه امام در صحنه نبودند و در بازداشت بهسر ميبردند، حاج آقا مصطفي خلأ ايشان را پر ميكرد، چنانكه رهبر معظم انقلاب نيز در پيامشان اشاره فرمودند. زمانيكه امام در زندان بودند ايشان بود كه مبارزات را راهبري و جمعيت را هدايت ميكرد.
نقش ايشان حتي در انقلاب نيز شناختهشده نيست. تحقيق كافي و وافي كه در خور شأن ايشان باشد و فراخور سهم بزرگي كه ايشان در انقلاب دارد، صورت نبسته. حاج آقا مصطفي به لحاظ معنوي نيز جايگاه خاصي دارند. ايشان اهل ذكر بودند، حالاتي داشتند، ساعاتي داشتند، در معرض نفحاتي بودند، شبيه به خود حضرت امام. تعبير زيبايي بود كه حضرت آقا فرمودند: ايشان نسخة دوم امام بود. فلزش از جنس فلز امام بود.
امام شعاري و عاطفي سخن نميگفتند. اگر امام اسير عاطفه بود با مرگ فرزند ارشد و برومندش، آنسان كه برخورد كرد، برخورد نميكرد. وقتي به ايشان اطلاع ميدهند كه حاج آقا مصطفي فوت كردهاند، درس را ترك نميكنند، درس را ميدهند، بعد سر جنازه ميآيند. يكي از دوستان ميگفتند وقتي ايشان وارد اتاقي شدند كه جنازه در آن قرار داشت، صبية مرحوم حاج آقا مصطفي و نوة امام كه پدر از دست داده بود امام را صدا كرد و خواست اظهار كند كه پدرم را از دست دادم، يك لحظه چهرة امام متغير شد و نزديك بود حالت عاطفي پيدا كند، ولي سريع عادي شد. امام عاطفي حرف نزد اگر فرمود مصطفي اميد آيندة اسلام بود.
در حدي كه ما به ياد داريم، امام در سه صحنه، يك جملة ماورايي را به زبان آوردند كه در آغاز اداي اين عبارت در هر سه صحنه شگفتآور مينمود و احياناً بعضي از اين صحنهها با ديگري نيز قابل مقايسه نبودند. زمانيكه حاج آقا مصطفي رحلت كردند، حضرت امام فرمودند: اين از الطاف خفية الهيه است. وقتي در آن زمان اين جمله را شنيديم تعجب كرديم. چطور ميشود در اين شرايط غربت، پسر انسان از دست برود و ياور فكري و عاطفي خود را از دست بدهد، بعد بفرمايد از الطاف خفية الهيه است. در آن زمان هم كه هنوز نشانههايي از خيزش مردمي و تلاطمي در جامعه به چشم نميخورد. اين نبود كه بگوييم ما هم كمي حدس زديم و فهميديم چرا امام ميفرمايند از الطاف خفيه الهيه است. ما از اين فرمايش امام خيلي تعجب كرديم
حضرت امام اين جمله را بار ديگر در زمانيكه موضوع قطع رابطه با امريكا پيش آمد، فرمود. آن زمان هم شايد اين فرمايش امام را بهخوبي درك نكرديم، اما به هر حال، انقلاب پيروز شده بود، نظام اسلامي شده بود، در مصاف بوديم و يك مقدار قابل درك بود.
بار سوم نيز زمانيكه رژيم بعثي به ايران حمله كرد، حضرت امام اين عبارت را به كار بردند. من دقيقاً به خاطر دارم، بعد از پيروزي انقلاب دوباره آمديم قم و مشغول درس و بحث شديم. دقيقاً آن لحظه و صحنه را به ياد دارم كه در صفائيه بوديم، راديو را روشن كرديم و بعد از گزارش حملة وسيع هوايي صدام به ايران، امام فرمودند يك دزدي آمده است و سنگي انداخته است و رفته است و جوانها مشغول جوابگويي هستند و مضمون عبارت ايشان هم اين بود كه اين اتفاق از الطاف خفية الهيه است. البته بعدها مشخص شد كه اين عبارت امام چقدر ماورايي بود و آن بزرگوار تا كجا را ميديد.
اين مرد چگونه پيشبيني كرد كه موضوع رحلت حاج آقا مصطفي به پيروزي انقلاب منجر خواهد شد؟ در آن شرايط كسي تصور هم نميكرد. من به ياد دارم كه بعد از شهادت ايشان بنده سخنران اولين مجلسي بودم كه در تهران برگزار شد. در كوچه مسجد سنگي تهران، اولباري بود كه مجلسي برگزار ميشد و آشكارا از امام سخن به ميان ميآمد. گاهي گفته شده كه در جاي ديگري و فرد ديگري تعبيري از حضرت امام كرده، ولي اينگونه نيست و جلسة ما جلوتر بود.
آن حادثه پيش آمد و چند روز بعد كه عيد قربان هم بود مجلس معظمي در سه راه كاروانسرا سنگي و در باغ مرحوم حاج آقا يمانيان برگزار شد. آن مجلس به بهانة عيد قربان بود، ولي به مرحوم حاج آقا مصطفي اختصاص داده شد. در آن ايام مبارزات كمابيش شروع شده بود و اين بحثها مطرح بود. مأموران باغ را محاصره كردند و زودوخورد شد. حدود هشتصد نفر از نيروهاي گارد ريخته بودند و درگيري شد و ما هم كتك خيلي مفصلي خورديم. بعد از آن به اصفهان رفتيم. چند شبي آنجا بوديم. شب اول ديروقت رسيدم و جايي را پيدا نكردم. به خيابان مسجد سيد رفتم و در ساختمان نيمهتمامي تا اذان صبح پناه گرفتم. بعد هم براي نماز به مسجد سيد رفتم. به مرحوم سيد شفتي گفتم خسته هستم. ايشان گفت راديو بيبيسي اتفاقات كاروانسرا سنگي را گزارش كرده. بعد از آن به منزل مرحوم آقاي خادمي رفتم. بعد از چند روز هم به قم برگشتم و در منزل يكي از دوستان در صفاشهر مستقر شدم. اما پس از چند روز باخبر شدم كه آقايان خلخالي، رباني و ناطق نوري در مسجد اعظم مراسم عظيمي برگزار كردهاند و جو كلاً شكسته شده است. غرض اينكه در چنين فضايي قرار داشتيم. در آن زمان نميشد پيشبيني كرد كه بعد از رحلت ايشان چه اتفاقي رخ خواهد داد و منتهي به پيروزي انقلاب خواهد شد.
در مورد موضوع قطع رابطه و حصر اقتصادي نيز در آن زمان فكر نميكرديم چنين حركتي منشأ استقلال ما خواهد شد. فكر نميكرديم كه جنگ ابهتي از ما پديد خواهد آورد كه ترامپ اعتدال رواني خود را از ترس موشكهاي ما از دست داده بدهد و اين حرفها را بزند. به هر حال امام مردي ماورايي بود و مرحوم حاج آقا مصطفي هم شِمايي از اين ماورائيت را داشتند.
از شخصيت علمي ايشان نيز همگي اطلاع داريد. تقريرات اصول حاج آقا مصطفي به نظر بندة حقير، جزء آثار اصولي ماندگار روزگار است. مجموعهاي در هفت جلد و يك دورة نسبتاً كامل از اصول. البته مهم اين است كه آيا مقرر آراي ديگران باشيم يا خود مؤسس باشيم. مرحوم حاج آقا مصطفي مؤسس بودند، در رتبهاي نازلتر از حضرت امام. حضرت آقا فرمودند: امام (ره) مبنابرانداز و مبناساز بودند، مرحوم حاج آقا مصطفي نيز كموبيش همينگونه بودند. ايشان در اصول تقريباً در تمامي مسائل نقد و نِقاشي وارد كرده بودند، مخصوصاً خيلي هم اهتمام داشتهاند كه نظرات حضرت امام را نقد كنند و هر جا از والد محققشان تكريمي ميكنند. قطعاً از اولين كسانيكه به تفصيل و محققانه نظرية خطابات قانونيه حضرت امام و به تعبير دقيقتر نظرية عدم انحلال خطابات را نقد كردند ايشان هستند. حدود نود صفحه در جلد سوم تقريرات به اين نظريه پرداختهاند و يكيك هفت مقدمهاي را كه حضرت امام بر اين نظرية فوقالعاده عظيم طرح كردهاند، يا ثبوتاً و يا اثباتاً زير سؤال بردهاند. يا استدلال كردهاند كه اين مطلب پذيرفتني نيست و اشكالات آن را هم طرح كردهاند، و يا، در مقام اثبات، فرمودهاند اگر اين مبنا و مقدمه درست است، در تأمين نظريه ايشان كاربردي ندارد.
امام در اين نظريه ميخواهند بگويند ترتب معنا ندارد، اهم و مهم تفاوت نميكنند و چه مهم و چه اهم، بالفعل هستند، و اگر متعلق فرد هم باشد، ميتوانيم دو امر داشته باشيم در عرض يكديگر. از همين مقدمة اول حاج آقا مصطفي شروع ميكنند و تا مقدمة هفتم همه را ثبوتاً و اثباتاً زير سؤال ميبرند. البته سپس، در ذيل مقدمة چهارم، نُه اشكال را بر نظرية انحلال مطرح ميكنند. در آخر نيز دوباره برميگردند و نظريه را تحكيم ميكنند و تعبير بلندي راجع به اين نظريه دارند و ميفرمايند: آنچه به ذهن حضرت امام خطور كرده الهام الهي است. اين كلام بسيار عميق و بلند است، چون منشأ آثاري در اصول و فقه ميشود و در مجموع تصور حقير اين است كه نظرية خطابات قانونيه حضرت امام در واقع گرانيگاهي است براي طراحي ديگربارة اصول، يعني با اين نگاه ميتوان اصول را بازسازي كرد، هرچند بعضي مقدمات آن محل بحث باشد. حقير طلبه نيز در دور دوم خارج اصول، ۴۲ جلسه راجع به اين مبحث عرايضي را مطرح كردهام و مكتوب هم هست. ممكن است ما به عنوان طلبه حرف بزنيم، وليكن معنا استوار است و مبنا بسيار مهم است. قطعاً كسي قبل از ايشان به وسعت و عمق به اين نظريه توجه نكرده است. حاج آقا مصطفي در تمام مسائل اصول همين رويّه را داشتند. در تفسير نيز همين شيوه را داشتند، در حكمت نيز همينطور. ايشان كتابي داشتهاند كه با تأسف زياد، از بين رفته و در جايجاي تقرير به آن اثر ارجاع ميدهند، با نام: «القواعد الحكميه» كه يك دوره فلسفه است. احتمالاً خود اثر در هجوم ساواك از دست رفته، ولي آنچه ايشان نقل كردهاند، اين كتاب مجموعهاي از نقدها بر اعاظم حكمت و خاصه صدرالمتألهين (ره) بوده است. همين مواردي كه خود ايشان نقل كرده است، حدود پنجاه نقد اساسي بر نظرات اعاظم حكماست و عليالقاعده بسياري نقدهاي ديگر نيز در اين كتاب بوده كه بازگو نكردهاند. ايشان در حكمت يد طولايي داشتند و واقعاً يك حكيم بودند. نوشتنِ يك دوره حكمت، آن هم حكمت نقادانه و پنجه درانداختن با امثال صدرالمتألهين، كار هر كسي نيست. در حوزة انديشة سياسي نيز به همين ترتيب، در حوزة مسائل اجتماعي همينطور. رسالة ولايت فقيه ايشان را دوستان به فارسي ترجمه كردهاند و در دسترس قرار خواهد گرفت، به رغم حجم كم، متن بسيار مستحكمي است و بسيار متقن و دقيق است. در حوزة مسائل تاريخي نيز رسالهاي در تاريخ ائمه عليهمالسلام دارند كه منتشر نشده. ايشان زاوية ديد تاريخيِ بسيار دقيقي داشتهاند، يعني علاوه بر جهات عملي و عرفاني و روحاني، يك فرد جامعالاطراف، به لحاظ معرفتي هم بودهاند.
در هر صورت اگر در مورد مرحوم آيتالله حاج آقا مصطفي خميني هر تعبيري بهكار بريم رساتر از تعبير امام نيست كه فرمودند: «مصطفي اميد آيندة اسلام بود»، و سرّ آن نيز هم دو جهتي بود كه رهبر معظم انقلاب اشاره فرمودند، يعني جامعيت علمي ايشان كه ميتوانستند در آتيه مرجع باشند و نيز شهامت ايشان. اين جهات را مرحوم حاج آقا مصطفي داشتند. مردي بزرگ بودند كه در آن زمان از دست داديم، ولي خداوند متعال برابر با اخلاص افراد در وجود و حيات آنها و در ممات آنها اثر و نقش قرار ميدهد. ايشان بسا اگر در اوج مبارزات و پس پيروزي حضور داشتند، بازوي نيرومندي براي حضرت امام و پشتوانة بزرگي براي انقلاب ميبودند، اما خداوند متعال با شهادت ايشان اين انقلاب را به اوج رساند و اين اقيانوس عظيم مردمي را به تلاطم درآورد و بنيان رژيمي با ادعاي ۲۵۰۰ سال سابقه را بركند. به هر حال اگر كساني از اين مراتب برخوردار باشند در چنين زمانهايي خودشان را نشان ميدهند، ولو از دست بروند، با از دستدادن، به دست ميآيند و شأنشان شناخته ميشود و نقششان برجسته ميشود.