سنت‌­های معرفتی فراموش‌شده

سنت‌­های معرفتی فراموش‌شده

 

سنت‌­های معرفتی، اخلاقی، حقوقی و اجتماعی ادب تحقیق در رفتار سلف که فراموش شده‌اند

تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری، شرح‌نویسی، سنت­های فراموش‌شده

آیت الله رشاد در آیین بازگشایی نمایشگاه و فروشگاه کتاب اندیشه، تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری و شرح ­نویسی به جای تألیف مستقل و جدید را سنت هایی فراموش شده در فرهنگ علمی مسلمانان خواند.

به گزارش خبرنگار مهر، امروز سه شنبه هفتم آذر ماه، نمایشگاه و فروشگاه «کتاب اندیشه» با حضور آیت الله رشاد و جمعی از شخصیت­های علمی و فرهنگی و اصحاب نشر، روبه­ روی درب اصلی دانشگاه تهران بازگشایی شد. کتاب اندیشه پاتوق اصحاب اندیشه و صاحبان قلم و طالبان آثار فکری و گفتمانی قلمداد می گردد.

آیت الله رشاد در این جمع فکری و فرهنگی، طی سخنان کوتاهی راجع به سنت­های علمی و اخلاقی که در گذشته در زمینه­ ادب تحقیق مورد اهتمام بسیار بود اما متأسفانه امروز از میان رفته است، سخن گفت. از نظر رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، برخی از این سنت‌ها معرفت‌شناسانه است مانند تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری و شرح ­نویسی و برخی دیگر اجتماعی ـ فرهنگی است، مانند استفاده از عنوان اثر برای نام خانوادگی، بعضی دیگر اخلاقی است مانند رعایت فضل تقدم مؤلفان پیشگام و پیشکسوت و برخی نیز حقوقی است مانند رعایت مالکیت فکری و اگر بر روی این سنتها مطالعه‌ معرفت­ شناختی­ و جامعه ­شناختی، اخلاقی و حقوقی دقیقی صورت گیرد، اهمیت و ارزش آنها مشخص و آشکار می گردد، اما متأسفانه این امر به شدت مورد غفلت قرارگرفته است.

مشروح سخنان آیت الله رشاد را در زیر ملاحظه می­ کنید؛

وقتی اثر شخصیت مولف را می سازد

از یک تحقیق ممکن است نتایج و برایندهای مختلفی اعم از سخنرانی، مقاله، کتاب و نیز ارائه‌ پیشنهادهای گره گشا و نظریه­ جدید به دست آید، اما این برون دادها و برایندها ثمرات اصلی یا تنها ثمرات یک تحقیق نیستند، بلکه مهم‌ترین برایند یک تحقیق، تکون شخصیت شخص مؤلف است. امروز این نکته در بین جامعه‌شناسان و معرفت‌شناسان محل بحث و مورد نزاع جدی است که آیا «اثر»، «شخصیت» را خلق می ­کند و یا شخصیت اثر را؟ فردوسی شاهنامه را خلق کرده است یا شاهنامه فردوسی را ساخته است؟ شاید این افراط و تفریط و یک‌سویه‌نگری است که گفته شود: همیشه اثر، شخصیت را می سازد و یا این شخصیت است که اثر را پدید می آورد. زیرا گاهی شخصیت از آن حد از سختگی و کمال برخوردار است که اثر تظاهر وجودی شخصیت به شمار می­ رود و چیزی بر شخصیت او اضافه نمی کند؛ ولی باید اذعان کرد که: نوعاً غلبه با روند ساخت شخصیت به ­واسطه­ اثر است و اگر اثر، محصول یک تحقیق جدی باشد، این تحقیق خواهد بود که شخصیت مؤلف را می سازد.

اگر کسی در فرایند یک تحقیق جدی و مطالعه‌ اساسی، اثری را تولید کرده باشد، شخصیت او دیگر بار تولد یافته است. این سخن، علاوه بر مبانی جامعه ­شناختی، پدیده­ شناسی اثر به لحاظ مبانی معرفت­ شناختی با مقتضی قاعده­ اتحاد عقل و عاقل و معقول نیز سازگار است. به هر حال، اقلی از معقول به صورت وجود کتبی در قالب کتاب عرضه می شود. همه‌ آنچه که در کتاب تدوین و مطرح می شود، در نفس مؤلف حتماً متبلور است و شاید چندین‌ برابر بیش از آنچه که در قالب کتاب عرضه می شود، در ذهن و زبان و نفس مؤلف ذخیره می شود. پس غالباً این‌گونه است که اثر شخصیت مؤثر را می سازد.

سنت های فراموش شده فرهنگ علمی مسلمانان

سنت‌های فراوانی در فرهنگ علمی مسلمانان و به‌خصوص حوزه ­های علمیه­ شیعی وجود دارد که بسیار معنی دارند و اگر بر روی آنها مطالعه‌ جامعه­ شناختی، معرفت­ شناختی­، اخلاقی و حقوقی دقیقی صورت گیرد، اهمیت شگرف آنها مشخص و آشکار می شود. برخی از این سنت‌های معرفت‌شناسانه برای در امان ماندن از آفت گسست معرفتی و یا از دست­ رس خارج شدن یافته های بزرگان است، مانند سنت تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری و شرح ­نویسی بر آثار بزرگان و آثار فاخر، به جای تألیف مستقل و تولید آثار جدید و برخی دیگر اجتماعی ـ فرهنگی مانند استفاده از عنوان اثر برای نام خانوادگی به قصد نمایاندن ارزش اجتماعی و علمی اثر، بعضی دیگر اخلاقی مانند رعایت فضل تقدم مؤلفان پیشگام و پیشکسوت و برخی حقوقی مثلاً احترام به مالکیت فکری و اجتناب از سرقت ادبی است.

کتابی که نام تبار مولف می شد

در گذشته سنتی در دنیای علمی حوزوی ما بوده که امروزه این سنت فرهنگی و اجتماعی عمیق و ارزشمند مغفول واقع شده است و آن اینکه گاهی یک تیره و طایفه‌ای از تبار یک مؤلف، تا چندین نسل به نام یک کتاب او نامیده می شدند. این سنت فرهنگی نشان از ارزش عمیق و حرمت آثار علمی دارد؛ یک اثر علمی هویت مؤلف و نسل او را می­ ساخت؛ برای مثال مؤلف «الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه»، تألیف محمد حسین بن محمد رحیم (عبد الرحیم) ایوان کیفی ورامینی اصفهانی (متوفای بین ۱۲۵۴ تا ۱۲۶۱ قمری) . خود به صاحب الفصول نامبردار شده، نسل پسری و دختری او هم به «آل صاحب فصول» شناخته می ­شوند.  نام خانوادگی آنها «صاحب فصول» است! برادر بزرگترش مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی ـ که البته اهل تهران و درواقع ورامینیِ تهرانی است ـ مؤلف «هدایه المسترشدین فی شرح معالم الدین» که شرح مبسوطی بر کتاب معالم شیخ حسن بن شهید است، به مناسبت نام اثرش به شارح محقق یا صاحب هدایه نامبردار است و فرزندان او تا چندین نسل اکثرا به «مسترشدی» معروف اند.

همین‌طور مرحوم آخوند خراسانی را «صاحب کفایه» می گویند و فرزندان ایشان را نیز کفایی می ­نامند. مرحوم فقیه فحل علامه شیخ محمدحسن نجفی صاحب کتاب عظیم جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام به صاحب جواهر و نسل او جواهری نامیده شده اند. در واقع یک اثر تنها هویت فرد مؤلف را نمی سازد بلکه برای چندین نسل بعد او نیز هویت ­ساز می شود. این سنت یک فرهنگ رایج و شایع بوده و نشان‌دهنده‌ اهمیت آثار علمی و تألیفات است.

تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری و شرح ­نویسی

یکی دیگر از مسائلی که از آن غافل هستیم و حتی گاه به آن حمله می کنیم و نقطه‌ضعف محققان و مؤلفان قلمداد می کنیم، سنت تعلیقه‌زنی، حاشیه‌نگاری و شرح ­نویسی به جای تألیف مستقل و تولید آثار جدید است. ممکن است بعضی از ما حتی به این رویّه نگاهی منفی داشته باشیم که چرا متن تولید نمی کنیم و چرا این‌قدر شرح ­نویسی و حاشیه‌نگاری؟، چرا این‌قدر تعلیقه‌زنی؟ و چرا از متون قدیم عبور نمی کنیم. باید گفت که این روشها و رفتارها یک‌سلسله مبانی معرفتی، فرهنگی و ادبی، حقوقی و اخلاقی دارد و به نحوی ارزش‌گذاری به آثار گذشتگان و رعایت حقوق سلف قلمداد می شود یا رعایت اخلاق و اعتراف به حق اخلاقی «فضل تقدم» آنها است.

امروز می بینیم که فرد کتاب دیگری را می گیرد و یک مقدار مطلب به آن اضافه می کند و به نام خودش چاپ می کند و در هیچ‌جا نیز اشاره نمی کند از چه منبعی استفاده کرده است، ولی در گذشته سنت به این‌صورت بوده که می گفتند صاحب اثر زحمت کشیده و مثلاً «شرایع الاسلام» را نوشته است. اولاً متن شرایع بسیار مهذب و منقح و سخته وپخته است، وقتی که محقق این کتاب را می نوشته این‌گونه نبوده که قلم را به دست بگیرد و همین‌طور جلو برود، بلکه روی واژه‌واژه‌ آن فکر کرده و حتی گاهی تغییری بسیار ساده در حد جابه‌جاکردن یک حرف، مفهوم کلی متن فقهی را تغییر می دهد. نتیجتاً افراد دیگر بر کتاب شرایع شرح می نویسند، پاورقی و تعلیقه می زنند و به این شکل اهمیت و ارزش آن متن را حفظ می کند.

چرا نقل مستقیم در آثار قدما زیاد است؟

همچنین می بینیم که در آثار قدما نقل مستقیم بسیار زیاد است، ولی امروز نقل مستقیم را عیب می دانیم. در گذشته نقل مستقیم به این جهت صورت می پذیرفته که مؤلف می گفته اگر بخواهم یک نظر را تقریر کنیم، بهتر از این تقریری که موجود است نمی شود، مثلاً ابن‌سینا یک نظر را تقریر کرده و صدرالمتألهین در کتاب اسفار، یک‌دفعه چهار صفحه از متن شفا را عیناً وارد می کند، زیرا می بیند که برای ارائه یک نظر و مطلب رساتر و دقیق تر از آن نمی توان نوشت.

و صاحب هدایه المسترشدین یعنی مرحوم محمدتقی ورامینی تهرانی اصفهانی، شرح بر معالم زده‌، انصافاً بسیار قویتر از خود معالم است و تسلط علمی ایشان بسیار بالاتر از اوست، آیا ایشان نمی توانست یک متن مستقل بنویسد؟ او قادر بوده و حتی احساس من این است که حتی خیلی قوی تر از صاحب معالم بوده است، ولی برای رعایت فضل تقدم نسبت به صاحب معالم چنین کرده است..

همین‌طور شرح لمعه ده جلد است، درحالی که خود لمعه یک کتاب کوچک و کم‌حجم است، آیا شهید ثانی نمی توانست به جای اینکه اثر خود را شرح لمعه بنامد ادعا کند که یک اثر جدید نگاشته است؟ یک نفر هنگامی که در زندان است و متوجه می شود قرار است به‌زودی اعدام شود، یک دوره فقه شیعه را از حفظ می نویسد. چرا شهید ثانی متن لمعه را حفظ می کند؟ شرح آن که بیست برابر متن است و بسیار استدلالی تر و مستندتر است؛ ولی شهید ثانی می خواهد فضل تقدم و ارزش و قداست مرحوم شهید اول را حفظ کند.

نتیجه‌ این عمل شهید ثانی نیز این می شود که در تاریخ شیعه کمتر کتابی به اندازه‌ لمعه و شرح لمعه برکت داشته است، زیرا چند صد سال و چندین و چند نسل آشنایی با فقه اهل‌بیت علیهم‌السلام را با این دو کتاب که اثر این دو شهید است شروع می کنند. به هر حال اثر، هویت است و گذشتگان ما سعی می کردند که این هویت گم نشود.

همین‌طور بازنویسی هایی که انجام می شد نیز به همین‌گونه بود. برای مثال المحجه البیضاء که یک محدث شیعی، اهل معرفت و حکمت، فقیه، شاعر و ادیب همانند فیض اثر یک سنی را بازنویسی می‌کند و در آن کتاب اعلام و تأکید می‌کند که این کتاب بازسازی همان اثر غزالی است. ایشان می‌توانست از نو بنویسد و برای او نیز کاری نداشت. تعداد احادیثی که مرحوم فیض در المحجه آورده‌اند بسیار بیشتر از احادیثی است که غزالی در کتاب احیاءالعلوم آورده و کتاب احیاءالعلوم بیشتر به قصص صوفیه و عرفا پرداخته است.

گرته بردارانی که با سرقت و فروش کلمات زندگی می گذرانند

طی دو سه دهه­ اخیر چهره ­هایی در دانشگاهها و احیاناً حوزه­ ها پیدا شده ­اند که کارشان شده گرته ­برداری آثار برون­ مرزی و بومی ­سازی سخنان بیگانگان و تحویل آن به عنوان نظر نو و نظریه ­پردازی به طبقات جوان و بلکه تحصیل کردگان دانشگاهی کم­ سواد و کم اطلاع. این عناصر پرادعای بی­ مایه که آستانه­ توان علمی و هنر پژوهشی ­شان همین حد است که مدعیات دیگران را نشخوار کنند، متأسفانه در آشفته ­بازار کنونی دانش و دانشگاه­های ما برای خود دفتر و دکانی به هم زده اند و این همه را جز از راه نقض حقوق مؤلفان و متفکران دیار غرب و سوء استفاده از جهل و بی ­اطلاعی مخاطبان خود فراچنگ نمی ­آورند! این جماعت در حقیقت مترجمانی ­اند که نه به شیوه­ ترجمه­ معلوم المتن، بلکه به­ شیوه­ برگردان آثار و آراء مکتوم المتن به سرقت و فروش کالای کلمات زندگی می­ گذرانند.

آثار و آراء این حضرات چنان تقلیدی و گرته ­بردارانه است که گاه می­ توان آنها را به دفترخانهثبت اسناد برد و با تطبیق با اصل خارجی ­شان مهر «کپی برابر با صل» بر روی جلد آنها زد!

متأسفانه اخلاق علم و فرهنگ تحقیق و خلوص و تواضع و قدرشناسی و رعایت حقوق در میان اوساط اهل تحقیق و اصحاب فرهنگ از بین رفته است. کتاب یا مقاله می‌نویسند بعد ادعا می‌کنند که قبل از ما هیچ‌کس چنین حرفی را نزده است. نوعاً همه‌ مقالات نیز همین‌گونه است، ولی مشخص نیست که با این همه ادعا پس چرا علم در جامعه­ ما پیش نمی‌رود! و چرا این همه قحطی سخن نو؟