بررسی ظرفیت‌ها و قابلیت‌های طلاب جوان در پیشبرد تحولات حوزه

خشت اول: موضوعی را که در خدمت شما می خواهیم بحث کنیم، نقش طلاب جوان در تحول حوزه است؛ به نظر شما می توان برای این قشر از طلاب که غالبا دهۀ اول عمر طلبگی خود را می‌گذرانند و هنوز به مرحله ثمردهی نرسیده‌اند، نقشی در تحول حوزه قائل شد؟

موضوع ارزشمندی را برای بحث و بررسی و تبادل نظر برگزیده‌اید.حداقل به دو دلیل، خوب و پسندیده است که طلاب جوان وارد مسائل حوزه شوند و به یک دلیل لاجرم و به ناچار وارد خواهند شد. آن دو دلیلی که ورود طلاب جوان را به مسائل ساختاری ‌ و بحث تحول و تکامل حوزه توجیه می‌کند، یکی به اعتبار طلبۀ جوان بودنشان است که به تعبیر شما دهه نخست حضور خودشان را در حوزه سپری می‌کنند و هنوز تا حدی نگاه بیرونی دارند و ذهن و زبان‌شان هنوز متصلب نشده است. یعنی یک نگاه تا حدی غیرحوزوی به حوزه دارند که این یک فرصت است. نگاه به هر چیزی از بیرون آن می‌تواند بسیار سازنده باشد. مطلب دیگر اینکه طلاب جوان اگر به تحول در حوزه در دوره جوانی نیاندیشند، هیچ ضمانتی ندارد که در دوره میانسالی و پختگی، دغدغه این بحث را داشته باشند. همانطور که علم‌آموزی در سنین پایین‌تر به تعبیر بعضی روایات و ضرب المثل‌ها مثل نقش روی سنگ است.

پی‌ریزی تفکر، دغدغه‌ها، رویکردها و شخصیت در این مقطع سامان پیدا می‌کند و اگر طلاب جوان را به بی‌تفاوتی، عدم آگاهی، پرهیز از آگاه شدن و پرهیز از موضع‌گیری و پرهیز از اندیشیدن به این مسئله در این مقطع ترغیب کنیم، بسا که فرصت را از آنها در دوره‌های بعدی هم سلب کرده‌ایم. به این دو دلیل، فکر می‌کنم ورود طلبه‌های جوان در این گونه مباحث مطلوب است. دلیل دیگر می‌گوید که اصولا نمی‌توان طلاب جوان را از ورود به این مطلب باز داشت، چرا که جوان هستند. بازرترین مشخصه دوره جوانی نوخواهی و نوگرایی است. کما اینکه از صفات و خصائل بارز دوره سالمندی، احتیاط است. نمی‌خواهم بگویم که نوخواهی بر احتیاط و محافظه‌کاری ترجیح دارد. اما لاجرم طلبه جوان، جوان است. تحول خواه است، نو می‌خواهد. اگر منع هم کنیم، او وارد این مباحث خواهد شد. اگر منع کنیم او مطالب را بازگو نمی‌کند که یا احساس اختناق سازمانی و صنفی می‌کند و یا بر اثر تأملات فردی و غیرآشکار و غیر علنی در جمع‌های خودی و بین همسالان خودشان، دیدگاه‌هایشان به انحراف کشیده می‌شود و آرام آرام ممکن است به مسیر نادرستی راه پیدا کند.

زیان بلندمدت آن نیز این خواهد بود که عملا اعتماد به نفس را از دست می‌دهند. زیان دیگرش این است که اینها احساس انس به حوزه نمی‌کنند و بسا که یک نوع احساس بیگانگی کنند و تصور کنند که در حوزه، خودی و ذی نفع به حساب نمی‌آیند و دیدگاه‌های آنها مورد اعتنا نیست. زیان‌های روان‌شناختی اینچنینی هم خواهد داشت.

خشت اول: این رویکرد شما که طلاب جوان به علت نگاه بیرونی که به حوزه دارند یک فرصت برای حوزه هستند، متاسفانه در حوزه وجود ندارد و تمام نقش را برای کسانی قائل هستند که سالها در حوزه بوده‌اند.حال به نظر جنابعالی طلاب برای رسیدن به این نقش و ایفای آن و جدی گرفته شدن در فضای حوزه باید چه کنند؟

هر کاری روشی دارد. اینکه طلاب در چارچوب مجموعه‌های طلاب استانی حضور پیدا کنند، سازوکاری است که از بعد انقلاب اندیشیده شده است. شورای نمایندگان استان‌ها و نمایندگان هر شهرستان وقتی تجمع می‌کنند، یک موقعیت حقوقی پیدا می‌کنند و تبلور و تراکم رأی و دیدگاه همۀ طلاب آن شهر و یا استان به حساب می‌آید. این سازوکار باید به خوبی هم از ناحیه مدیریت حوزه و هم از ناحیه طلاب (چه جوان و چه میان‌سال) مورد بهره‌برداری قرار بگیرد. این یک سازوکار تعریف‌شده، معقول، متعارف و کمابیش معمولی است که در مراکز علمی و آموزشی نظیر اینگونه برنامه‌ها را اعمال می‌کنند.

در عین حال در چارچوب حلقاتی که احیانا در قالب این شوراهای تعریف‌شده هم ممکن است نگنجد، طلاب می‌توانند بحث‌هایشان را مطرح کنند. مستقیما به مدیریت و یا واحدهای مربوط مراجعه کنند و یا به یک فرد مورد اعتماد مدیریت و سامانه عرفی مدیریتی و هدایتی حوزه رجوع کرده و مطلب خود را منتقل کنند. به هر حال جمعی هستند و استادی دارند. آن استاد از زبان اینها مطلب را منعکس کنند. به طرق و روش‌هایی از این قبیل باید اندیشید. وقتی می‌گوییم طلاب جوان، تصور می‌کنیم که انگار از نظر سنی طلاب طبقه‌بندی شده‌اند و بین مقاطع سنی مختلف جداره‌ها و دیوارهایی نصب شده است که اینها کاملا از هم جدا هستند. این تفکیک را نباید انجام دهیم. در شورای طلاب استان، طلبه‌های مبتدی سنوات دوره ابتدایی و صفوف اولیه حضور دارند تا طلاب برجسته‌ای که خودشان مدرس هستند و چندین سال در حوزه حضور داشته‌اند. این مجموعه هستند که نظر می‌دهند و طبعا در چنین تجمع‌هایی بزرگ‌ترها به کوچک‌تر (اگر مجمع و جلسه‌ای بود) نخواهند گفت که شما اظهارنظر نکن چون سن و یا سابقه تحصیلی شما کم است. در اینگونه مسائل صنفی طبعا سن و سابقه تحصیلی تنها محور نمی‌باشد. ما به این نکته هم توجه داشته باشیم که حوزه شبیه نظام آموزش و پرورش و یا آموزش عالی، طبقه‌بندی نشده که مبتدی‌ها مثلا یک صنف قلمداد شوند. دانش‌آموز با دانشجو دو صنف قلمداد شوند. صنف دانشجویی، صنف دانش‌آموزی و یا صنف معلمان و استادان فرض شود. چنین نیست؛ در نتیجه کم پیش می‌آید و یا رخ نمی‌دهد که یک مرتبه صد یا پانصد نفر طلبه هم سطح و کم سابقه اظهار نظر کنند. حالا بگوییم که سازوکار اظهار نظر اینها چیست؟ از این حیث بسیاری از طلاب جوان هم مثل طلاب پخته و میانسال از ابزارها و امکان‌های موجود استفاده می‌کنند و در کنار آنها و با آنها به اظهار نظر و احیانا آنچه که صلاح است می‌پردازند. در نتیجه می‌توان این سوال را تعمیم داد که فضلای برجسته، فضلای میان‌سال، فضلای نسل دو و یا سه حوزه چگونه باید نظرات و دیدگاه‌هایشان را به مصادر امور، مراجع تقلید و متصدیان و تصمیم‌گیران منتقل کنند؟ از هر راهی که آنها بنا است که اقدام کنند، طلاب جوان هم از همان طرق می‌توانند بهره‌برداری کنند. لذا شیوه‌ها چندان خصوصیت ندارد. شأن و شایستگی طبعا تفاوت می‌کند، اما روش‌ها و شیوه‌ها متفاوت نیست. از همان روش‌های متعارف و معمولی که دیگر اقشار حوزوی استفاده می‌کنند، اینها هم می‌توانند استفاده کنند.

خشت اول: احساس ما اینست که در حوزه حساسیت بیش از حدی نسبت به طلاب جوان وجود دارد؛ بنحوی که تا حرف از نسبت طلاب جوان و تحول می زنیم، سریعا موضع گیری می شود که این مسئله آسیب های زیادی می تواند برای حوزه داشته باشد و بقدری این آسیب ها را جدی می دانند که عملا طلاب جوان را از صحنۀ حوزه به حاشیه می کشاند.نظر جنابعالی در این مورد چیست؟

اگر ورود طلاب جوان در یک چارچوب معقول و مورد اعتمادی سامان پیدا کند و بروز وظهور بیابد این نگرانی ها دیگرمعنایی ندارد. اولا طلاب توجه کنند که تصمیم‌گیرحوزه آنها نیستند، ولی حق دارند که نظرات و دیدگاه‌هایشان را ابراز کنند.باید بین شور و رایزنی و بحث و بررسی با تصمیم‌گیری تفاوت قائل شد. مراجع عظام و مصادر امور حوزه، مرجع تصمیم‌گیری هستند و تصمیم‌گیری حق آنهاست. اما این با اینکه در مقام تصمیم‌سازی، طبقات مختلف حوزوی و حتی اقشار غیر حوزوی منوط به حسن نیت و فهم درست از موضوع به مشورت‌دهی و نظردهی بپردازند، منافات ندارد. بنابراین اگر بین تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تفاوت قائل شویم و مرزهای این دو را رعایت کنیم، روشن است که دیگر این شبهه بروز نمی‌کند که آیا طلاب جوان حق دارند که در مسائل حوزه اظهارنظر کنند یا خیر؟ چون اظهار نظر و مشورت‌دهی غیر از تصمیم‌گیری است. ثانیا اذعان داشته باشند که حوزه نظامی دارد که در چارچوب آن نظام اداره می‌شود که در آن سامانه و نظام، مرجعیت رکن است.علاوه بر این سامانۀ عرفی،حوزه یک سازمان مدیریت هم دارد که آن سازمان مدیریتی هم کمتر از طلاب جوان، دلسوز حوزه نیست. بلکه حتما از آنها دلسوزتر است.

نکته سوم، اینکه فراتر از جهات سازمانی و ضرورت رفتار مضبوط و قاعده‌مند، به عنوان یک واقعیت بپذیرند که بزرگان چند پیراهن از آنها بیشتر پاره کرده‌اند. قبول کنند که آنچه به ذهنشان می‌رسد حق‌ مطلق نیست. راه‌هایی که می‌اندیشند لزوما صائب و احیانا کامیاب نخواهد بود. ضمن اینکه هرچه بگویند برای ما ارزشمند است و ما بعنوان نسل گذشتۀ حوزه باید استقبال کنیم و اعتنا کنیم و مغتنم بدانیم و میدان را باز کنیم تا اینها رشد کنند. بنابراین از یک طرف آن‌ها جوان هستند و می‌بایست دغدغه سرنوشت خودشان و حوزه را از هم اکنون داشته باشند و از طرف دیگر بپذیرند در جایگاه تصمیم‌گیری نیستند، کارشناس پختۀ امور حوزه نیستند و اعتماد کنند که آنها حداکثر طرف‌های مشورت مراجع و مصادر تصمیم‌گیر هستند و آن‌ها هم به حکم «وشاورهم فی الامر» با آنها رایزنی می‌کنند و مطالب آنها را می‌شنوند، ولی تصمیم‌گیری با آن مصادر و مراجع خواهد بود.

نکتۀ دیگری که باید محل توجه طلاب جوان باشد، این است که اولین وظیفه طلاب ورود در مسائل مدیریتی و صنفی و اجتماعی نیست. در این زمینه حق و وظیفه دارند، اما این وظیفه ثانوی، دوم و سوم آنها به حساب می‌آید. اولین وظیفه آنها درس‌خواندن است و مبادا به بهانه این مسئله مهم که باید به حوزه پرداخت، باید راجع به حوزه اندیشید، باید اظهار نظر کرد، باید چاره و تدبیری کرد تا امور به سامان‌تر شود، اینها از تکلیف اصلی و وظیفه اصلی این دوره از حیاتشان که قبل و پیش از هر چیز درس‌خواندن است، غافل ‌شوند. اگر این چارچوب‌ها را رعایت کنند، طبعاً نقش مؤثری را می‌توانند داشته باشند و از جهات تخریبی ورود آنها در این مسائل هم پیش‌گیری می‌شود. علاوه بر اینکه هر قشر و طبقه‌ای از طبقات حوزه اگر بنا است در مسائل حوزه وارد شوند و اظهار نظر کنند و حتی احیانا در شرایطی اقدام هم کنند، باید تعریف شده باشد.مثلا طلاب در جایی که احساس می‌کنند حوزه نیاز به تحول و تکامل دارد نباید مثل رفتارهای دانشجویی سبک که دور از شأن طلاب است، تحصن و تجمعی کنند و به این شکل و صورت مطلب خود را پیش ببرند. طبعا از مجاری مقبول و معتبر مطالب خود را باید به مصادر تصمیم منتقل کنند. اینجا و آنجا گفتن، از درس بازماندن، احیانا تشویش اذهان ایجاد کردن، اتلاف وقت کردن، به روش‌های نامناسب با شؤون حوزه اقدام به طرح دیدگاه‌ها کردن، اینها به جای اینکه مفید باشند، حتما مضر خواهند بود.لذا این جهت هم باید رعایت شود. با این چارچوب‌ها، نه تنها طلاب، خوب و شایسته است که وارد این مباحث شوند، بلکه می‌توان گفت به نحوی ضرورت است و از طرفی چون جوان هستند، لاجرم وارد خواهند شد و نمی‌توان اینها را بازداشت.

اگر وارد شدند، طبعا اینها کفر که نمی‌خواهند بگویند. به نظرم باید اجازه دهیم اینها وارد شوند، منتهی آنها هم باید توجه به مسائل و حریم‌های موجود در حوزه داشته باشند. اگر اظهار نظر کنند مشکلی پیش نمی‌آید، منتهی آنها هم تصور کنند که هر مطلب خام و ناساخته و ناپخته‌ای را از باب اینکه اظهار نظر می‌کنند طرح کنند، هم وقت خودشان را تلف می‌کنند و هم اشتغال ذهنی ایجاد می‌کنند و یا سبب پاره‌ای مشکلات در محیط می‌شوند. لذا باید اینها را رعایت کنند. معمولا طلابی که دغدغه این مباحث را دارند، طلاب معقول و فرهیخته‌ای هستند. هر طلبه ای دغدغۀ ورود به این مسائل را ندارد. لزوما طلاب مستعد‌تر و نخبه‌تر چنین دغدغه‌هایی دارند که مطمئن هستم این چارچوب‌ها، قواعد، اصول و ارزش‌هایی را که اشاره کردم، می‌دانند وملتزم و پایبند هستند. نکته‌ای به نکات قبلی اضافه کنم و اینکه نقد داشتن و یا حتی ارائه پیشنهاد به معنای جواز نقض وضع موجود نیست. یعنی طلبه‌ها اگر به وضع موجود نقدی داشته باشند و یا بخواهند پیشنهاد وضع مطلوب‌تری را ارائه کنند، این در حد پیشنهاد، نظردهی، رایزنی و مشاوره باید تلقی شود و این نوع اظهار نظرها نباید آنها را نسبت به وضع موجود به حدی بدبین کند که بگویند وضع موجود مناسب نیست و وضع مطلوب هم که در دست ما نیست که به وجود بیاوریم. بنابراین درس نخوانیم. یعنی یک نوع یأس و زدگی از تحصیل به آنها دست می‌دهد. اگر تصور کند که مثلا این برنامه درسی در فلان مدرسه خوب نیست و چند تا نقد داشته باشد، این نه مجوز این هست و نه به صلاح است. ما انتقاد داریم، پس وضع موجود را هم قبول نداریم، پس از وضع موجود تبعیت نمی‌کنیم. بیش از همه طلبه محصل زیان خواهد دید. همانطور که اشاره کردم طلاب جوان باید به بزرگ‌ترهای حوزه اعتماد کرده باشند بسا که وضع موجود پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای دارد که ما نمی‌دانیم. مثل شبهاتی که به ذهن انسان خطور می‌کند و ابتدا فکر می‌کند که عجب شبهه‌ای است و این اصلا جواب ندارد اما وقتی با یک اهل فن مواجه می‌شود، می‌بیند که اصلا مطلب جور دیگری بوده است. در مسائل اجرایی هم همینطور می‌تواند باشد. طلاب جوان توجه کنند که مبادا این دغدغه‌ها، نقدها، ارزیابی‌ها، پیشنهادها و ارائه بدیل‌ها از نظر روانی آنها را به نقطه‌ای برساند که از وضع موجود ناراضی باشند تا دیگر نتوانند درس بخوانند. این هم نکته‌ مهمی است.

کارکردهای بی‌بدیل حوزه‌های علمیه

اولاً خدمت خواهران و برادران گرامی خیرمقدم عرض می‌کنم، ثانیاً میلاد نورینِ نیّرین،حضرت معصومه (س) و حضرت رضا (علیه السلام) و دهه‌ی کرامت را به حضورتان تبریک می‌گویم و ثالثاًً از خبرنگاران محترم تقاضا دارم نکاتی را که در اینجا مطرح می‌شود، با حوصله و دقیق ثبت، و با انگیزه و رسا منعکس فرمایند. شاید بتوان گفت که حوزه‌ی علمیه خاصه حوزه‌ی علمیه‌ی شیعه، کهن‌ترین و دیرسال‌ترین دستگاه‌های علمی آموزشی جهان به شمار می‌روند؛ زیرا در هیچ جای جهان دستگاه و سازمانی علمی را سراغ نداریم که پیشینه‌ای افزون بر هزار ساله داشته باشد.

قبل از آنکه نظام آموزشی مدرن در قالب دانشگاه‌ها وارد کشورهای اسلامی و ازجمله ایران شود، حوزه‌های علمیه تنها سازمان علمی جهان اسلام، تشیع و ایران قلمداد می‌شدند. امروز نیز حوزه‌ها رکن اساسی آموزش، تربیت نیرو، پژوهش و تولید معرفت در حوزه‌ی دین قلمداد می‌شوند.

خدمات تاریخی حوزه‌های علمیه خدماتی بی‌بدیل است. حوزه‌های علمیه در طی قرون متمادی در زمینه‌های مختلف، خدمات بی‌مانندی ارائه کرده‌اند که از هیچ دستگاه و نهاد علمی دیگری این خدمات برنمی‌آمد؛ بلکه می‌توان گفت که حوزه‌ها در گذشته هیچ دستگاه موازی و رقیبی نداشتند تا در این زمینه‌ها وارد عمل بشوند تا کارکرد آنها با حوزه‌ها سنجیده شود.
این حوزه‌ها بودند که انواع علوم را در جهان اسلام تولید می‌کردند و آموزش می‌دادند، و حتی طرق کاربست آنها را ارائه می‌کردند. از منطق و فلسفه تا ادب عربی و ادبیات فارسی، تا طب و طبیعیات، ریاضی و فیزیک و شیمی، حتی هنر و معماری، همگی در حوزه‌های علمیه متمرکز بودند، و حوزه‌ها نیاز جوامع اسلامی را در زمینه‌ی این علوم و فنون برآورده می‌کردند.
تنها دستگاهی که تأمین‌کننده‌ی همه نیازهای دینی مردم از تحقیق در دین و تولید معرفت دینی تا آموزش دین و اداره شؤون دین را بر عهده داشته و همچنان نیز برعهده دارد حوزه‌ها هستند. بقا و دوام میراث انبیا و توسعه‌ی معنویت و تعمیق معرفت دینی مرهون حوزه‌های علمیه است.
در زمینه‌ی امنیت و استقلال ارضی کشورهای اسلامی، خاصه ایران، حوزه نقش بی‌بدیلی داشته است. در همه‌ی تاریخ، حوزه‌های علمیه نگاهبان استقلال و امنیت کشورهای اسلامی و بخصوص ایران بودند. هرگاه کشور ما بنحوی به مخاطره افتاده و مورد هجوم بیگانگان و تعرض قرار گرفته است، این علمای شیعه و اصحاب حوزه بوده‌اند که هم شخصاً در میدان نبرد حضور پیدا می‌کرده‌اند و به تعبیر حضرت امام لباس جندی می‌پوشیدند و هم با فتواهای خود دیگر اقشار را به جهاد فرا می‌خوانده‌اند و برمی‌انگیختند.
در برخی از جنگ‌ها گاه اتفاق می‌افتاد که بعضی از علمای ما دو سه سال پیوسته در جبهه مستقر بودند و حتی درس و بحث خود را نیز در محیط جبهه و جنگ ارائه می‌کردند. ما کتب فقهی، حکمی و تفسیری متعددی داریم که توسط علمای ما در جبهه‌ها نوشته شده است؛ برای نمونه، التفسیر العقلی مرحوم آقانورالدین اراکی که یک دوره‌ی تفسیر کامل است، در دورانی که ایشان در جبهه حضور داشته‌اند تألیف شده و این درحالی بوده که هیچ‌گونه منبع و مرجعی نیز در اختیار ایشان نبوده است. در طول تاریخ کتاب‌های فقهی متعددی به همین شکل تولید شده است و علمای ما در صف اول جبهه‌ها آنها را تألیف کرده‌اند. این‌همه در حالی بود که علما جوانان را تشویق می‌کردند و به لحاظ دینی روحیه‌ی مبارزان و مدافعان را تقویت می‌کردند.
لهذا، هرگاه که این کشور مورد تعرض بیگانگان واقع شده، علما سینه سپر کرده‌اند و دیگر اقشار را نیز به حضور در جبهه و مقابله با دشمن ترغیب کرده‌اند. آخرین نمونه‌ی آن نیز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بود که نسل حاضر به خاطر دارند که روحانیت و حوزویان در انقلاب و جبهه‌های نبرد چه مایه کارگر بودند.
براساس یک آمار رسمی، در میان اصناف مختلف، شهدای صنف روحانیت بیست برابر دیگر اصنفاف است، و البته بسا آمار غیررسمی از این نیز بیشتر باشد. همچنین در میان اقشار مختلف، شمار فرزندان علما و روحانیون به درجه شهادت نائل آمده‌اند چهار برابر اولاد اصناف دیگر اجتماعی‌اند. به همین مقیاس نیز جانبازان آنانند. ما مدرسه‌ای داریم مانند مدرسه‌ی رضائیه که ظرفیت آن هفتاد نفر است، ولی در جنگ چهل شهید داده است، یعنی بیش از پنجاه درصد طلاب این مدرسه به شهادت رسیده‌اند.
در عرصه‌های اجتماعی نیز حوزه‌های علمیه رکن رکین تحولات بودند. مشروطه که انقلابی عظیم در تاریخ ایران است، وامدار فقها و مجتهدان نجف، تهران و قم بوده است. رهبران مشروطه همگی مراجع و فقها بوده‌اند و زمانی که مسیر مشروطه در حال تغییر بود، فقها ایستادند و بعضی از ایشان که در حد مرجعیت نیز بودند، برای مقابله با انحراف انقلاب مشروطه تا مرز شهادت ایستادگی کردند. شیخ فضل‌الله نوری یک مجتهد و فقیه بزرگی است و برای مقابله با انحرافی که در مشروطه در حال شکل‌گیری بود، ایستاد و بر سر دار رفت، ولی حاضر نشد از آرمان خود عبور کند.
امروز نیز حوزه‌های علمیه در کشور ما منشأ خدمات بسیاری هستند. رسته‌های شغلی و کاری که تربیت‌یافتگان و دانش‌آموختگان حوزه مسئولیت آنها را به عهده دارند بسیار قابل توجه است. از رسته‌های شغلی دینی مانند امامت جماعت که شئون دینی مردم را در محلات و شهرستان‌ها اداره می‌کنند و هزاران مسجد در سراسر کشور توسط تربیت‌یافتگان حوزه‌ها اداره می‌شود؛ همچنین در سطح کشور افزون بر پانصد نماز جمعه برگزار می‌شود که کانون تجمع دینداران است و مسئولیت آن نیز برعهده علما و روحانیون است. همچنین بخش عمده‌ای از شئون قضایی کشور از ریاست قوه‌ی قضائیه تا بسیاری از نهادها و عناصر رکنی این قوه و همچنین در سطح قضات، عمدتاً تحصیل‌کردگان و دانش‌آموختگان حوزه هستند. در حوزه‌ی مدیریتی و کارشناسی سایر قوا نیز همین‌طور. در حوزه‌های فرهنگی، بسیاری از امور و شئون و فعالیت‌های فرهنگی، مستقیم و غیرمستقیم از سوی دانش‌آموختگان حوزه‌ها اداره می‌شود. عمده‌ی امور فرهنگی سایر نهادها و محیط‌ها توسط تربیت‌یافتگان حوزه صورت می‌گیرد، تربیت‌شدگان حوزه‌ها در اداره امور علمی کشور سهم برجسته و بزرگی دارند، برای مثال تعداد اساتید دانشگاه که در حوزه‌ها تحصیل کرده‌اند به نسبت محصلین این دو نظام علمی، بیشترند. البته ممکن است تعداد کسانی که امروز اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها را تشکیل می‌دهند و در دانشگاه‌ها درس خوانده‌اند، بیش از کسانی باشند که در حوزه‌ها درس خوانده‌اند، اما اگر نسبت‌سنجی کنیم که برای مثال از سه میلیون دانشجوی سراسر کشور چه تعداد استاد و هیئت علمی تربیت می‌شود و از کمتر از صدهزار طلبه‌ی مجموعه‌ی حوزه‌های علمیه چه تعداد استاد تحویل دانشگاه‌ها می‌شود، متوجه سهم حوزویان در این خصوص خواهیم شد. این در حالی است که هیئت علمی و اساتید حوزه‌ها نیز منحصرا توسط خود حوزه‌ها تأمین می‌شوند، یعنی حوزه‌های علمیه علاوه بر اینکه برای تربیت مدرس خودکفا هستند، دانشگاه را نیز حمایت می‌کنند و با تربیت نیرو نیاز دانشگاه را نیز تأمین می‌کنند.
من اگر بخواهم رسته‌های علمی، فرهنگی، قضایی، سیاسی، اجتماعی و عمومی که فارغ‌التحصیلان و دانش‌آموختگان حوزه‌های علمیه آنها را اداره می‌کنند بشمارم، فهرست مفصلی خواهد شد و این‌همه در حالی است که حوزه‌های علمیه، دستگاه‌های کم‌هزینه‌ای هستند. بعضی از بخش‌ها در حوزه‌ها با کمترین و گاه بدون هزینه‌ی مستقیم اداره می‌شود که اگر بنا بود همان نوع کار در دانشگاه انجام می‌گرفت، سالانه هزینه‌ی میلیاردی به خود اختصاص می‌داد. برای مثال دروسی که به عنوان درس خارج و سطوح عالی اجتهادی در حوزه‌ها تدریس می‌شود، بعضاً توسط یک استاد در یک مسجد ارائه می‌شود. استاد وارد شبستان مسجد می‌شود و دو هزار نفر پای درس او می‌نشینند که تعداد دانشجویان این کلاس به اندازه‌ی یک دانشگاه متوسط یا دانشکده عمده است. کلاسی با این کیفیت نه مدیر دارد، نه ثبت نامی صورت می‌گیرد، نه پذیرش و گزینش دارد، نه حضور و غیابی انجام می‌شود، در عین حال همگی طلاب نیز با جدیت حضور دارند و درس می‌خوانند. دروس خارج همه نظریه‌پردازی است، یعنی یک نظریه‌پرداز فقه و اصول درس خارج می‌دهد، به این معنا که نظریه‌های دیگران را مطرح، ارزیابی و نقد می‌کند، سپس یک نظریه را اختیار و یا اختراع می‌کند. درواقع جلسه‌های درس خارج هم جلسات نظریه‌پردازانه است و یک مجموعه‌ی دو هزار نفره، بدون هزینه و در سطح بالا برگزار می‌شود. این درحالی است که اگر قرار باشد همین کار در دیگر محیط‌های آموزشی دیگری انجام شود، باید سالانه میلیاردها تومان هزینه شود و ده‌ها کارمند و دفتردار داشته باشد تا بتواند چنین مجموعه‌ای را اداره کند!
به این ترتیب می‌توان گفت که حوزه‌های علمیه یک دستگاه علمی و آموزشی بسیار کم‌هزینه و بعضاً در برخی فعالیت‌ها بی‌هزینه هستند. خیلی خوب است که شما خبرنگاران از جلسات دروس خارج در قم گزارشی تهیه کنید تا مردم بدانند که در حوزه چه می‌گذرد.
هزینه‌ی مجموع حوزه‌های ما که افزون بر هزار حوزه و مدرسه در سطح کشورند، بیش از هزینه‌ی یک دانشگاه در ایران نیست. همچنین اگر مساحت مجموعه‌ی مدارس علمیه‌ی سراسر کشور را جمع بزنیم، کمتر از مساحت بعضی دانشگاه‌های درجه دو ایران است. چون بحودالله ما دانشگاه‌هایی با مساحت‌های ۸۰۰، ۱۰۰ و ۱۲۰۰ هکتار داریم.
به این‌ترتیب بدون آنکه حوزه برای نظام، بار مالی داشته باشند و از امکانات کافی برخوردار باشند، در خدمت نظام‌اند. غالب مدارس و حوزه‌های علمیه از فقدان کتابخانه، کلاس و مَدرَس مناسب رنج می‌برند و حتی از حداقل امکانات رفاهی نیز بی‌بهره هستند؛ من از شما درخواست می‌کنم در این خصوص از مدارس علمیه گزارش تهیه کنید.
در عین حال، همین حوزه مطلع این انقلاب است و منشأ نظام و و دولت اسلامی مولود حوزه است، اما بیش از آنچه که دولت احساس وظیفه کند و مبلغی را به عنوان ردیف کمک به حوزه اختصاص دهد، مطالبه‌ی دیگری ندارد. به رغم اینکه دولت ما دولت اسلامی است و حوزه نیز پشتیبان آن است، اما حوزه بنا ندارد دست خود را به سمت دستگاه‌ها و احیاناً دولت دراز کند و بنا بر آن است که مثل همیشه‌ی تاریخ، حوزه‌های علمیه مستقل اداره شوند.
اما نکته‌ی دیگر که ذکر آن لازم است این است که حوزه منابعی دارد. سلف و گذشتگان، خیرین و علما، در گذشته در فکر معیشت حوزویان و امکانات و تسهیلات مورد نیاز حوزه‌ها بوده‌اند و این امکانات در قالب‌های مختلف و ازجمله اوقاف فراهم شده است. مجموعه‌ی موقوفاتی که متعلق به حوزه‌های علمیه است بسیاربسیار وسیع و غنی است،‌ اما باید تأسف خورد که این موقوفات در اختیار حوزه‌های علمیه نیست و ما حوزویان امروز از درآمد موقوفات آنچنان که باید برخوردار نیستیم. اگر موقوفات حوزه‌های علمیه در اختیار حوزه‌ها قرار گیرد و توسط خود حوزه‌ها مدیریت شود، حوزه کاملاً مستغنی خواهد شد و بسا اگر این منابع بدرستی اداره شود، بتوان به دیگر شئون دینی هم کمک کرد.
برآورد من این است که اگر مدیریت مجموعه‌ی موقوفات و رقباتی را که برای هزینه‌های حوزه‌های علمیه بصورت ویژه وقف خاص شده در اختیار حوزه‌های علمیه قرار گیرد درآمد آن هزینه‌ی تمام شئون دینی مردم را تأمین خواهد کرد، ولی متأسفانه چنین نیست و امروز اوقاف، صحیح مدیریت نمی‌شود و ما نیز منتقد این وضعیت هستیم.
نکته‌ی آخر نیز در شأن حوزه‌ی علمیه تهران عرض کنم: حوزه‌های علمیه تهران به تعبیر رهبر معظم انقلاب حفظه‌الله از حوزه‌های عریق و ریشه‌دار جهان اسلام است. حوزه‌ی تهران از حوزه‌های بنیه‌دار، استخوان‌دار و دارای پیشینه‌ی تاریخی پرافتخار است. قبل از آنکه تهران در زمان فتحعلی‌شاه به پایتخت تبدیل شود، تهران حوزه داشته است. بعضی از مدارس قبل از اینکه تهران به شهر و یا پایتخت تبدیل شود، ساخته شده است. مانند مدرسه‌ی حکیم هاشم در جنب میدان ارگ، و همچنین مدرسه‌ی ملاآقا رضا که الان به مدرسه‌ی رضائیه شناخته می‌شود، در دوره‌های قبل از قجرها ساخته شدند، زمانی که قجرها تهران را به‌عنوان پایتخت انتخاب کردند در شأن حوزه اهتمام خوبی داشتند و الحق باید به این نکته اعتراف کرد که در دوره‌ی قجرها حوزه‌های علمیه و خاصه حوزه‌ی تهران از رونق بی‌مانندی برخوردار بودند.
مدارس علمی بزرگی ساخته شد، علما تشویق شدند، امکاناتی در اختیار حوزه‌ها قرار گرفت و حوزه‌ی تهران به یک حوزه‌ی معظم تبدیل شد و عمدتاً نیز به این جهت بود که در مقابل فرهنگ و علوم غربی که آن روزها در آستانه‌ی رونق و رواج قرار داشت، باید ایمان و فکر مردم تقویت شود، معرفت دینی ارتقاء پیدا کند و در قبال ورود فلسفه‌های وارداتی در ایران نیز تولید معرفت شود که در این جهت نیز موفق بودند.
حکما و فقهای بزرگی در تهران بودند، تعداد افرادی که در تهران صاحب کرسی حکمت بودند گاه به اندازه‌ای بوده که تهران به شهر هزار حکیم معروف شده است. همزمان چندین و چند فقیهِ مرجعِ صاحب رساله در تهران مستقر بودند که مردم از آنها تقلید می‌کردند.
اگر پیشینه‌ی ری را هم به تهران گره بزنیم ـ که کاملاً موجه نیز هست ـ باید پیشینه‌ی تأسیس حوزه‌ی تهران را به قبل از تأسیس حوزه‌ی نجف ببریم، زیرا زمانی که فقه حدیثی ما در جهان تشیع محور بوده است، فقها و محدثین برجسته‌ای در ری مستقر بودند و از آنجا حدیث و معرفت و فقاهت به سراسر جهان شیعه می‌رفته است. در طول تاریخ نیز ری معمولاً حوزه‌ی زنده‌ای داشته است، تا زمانی که تهران پدید می‌آید و حوزه‌ی‌ تهران تأسیس می‌شود.
اکنون نیز همت دوستان ما معطوف بر این است که حوزه‌ی تهران احیاء شود و با توسعه و ارتقای آن شأن درخور پایتخت جمهوری اسلامی را پیدا کند. شأن شهری که ام‌القرای جهان اسلام و بیداری اسلامی به‌شمار می‌آید، و ان‌شاءالله حوزه‌ی تهران یک حوزه‌ی متناسب با شأن این نظام باشد. دوستان ما تدابیر و برنامه‌هایی را دارند که در مقام اجرا هستند و یکی پس از دیگری تحقق پیدا می‌کند و ان‌شاءالله همان‌طور که حوزه‌ی تهران گذشته درخشان و پرافتخاری دارد، آینده‌ی روشن و مطلوبی را پیش رو داشته باشد. والسلام

 

 

اول شرط طلبگی، پذیرش محدودیت‌های شرعی و شأنی مضاعف است

از آیه‌ی ۱۲۲ سوره‌ی مبارکه‌ی توبه می‌توان استفاده کرد که اجتهاد واجب کفایی است، و عده‌ای باید حتی از حضور در جبهه‌های نبرد نظامی در زمان جنگ (نه در زمان صلح) خودداری کنند و به جهاد علمی و تحصیل علم دینی قیام کنند تا به حد اجتهاد برسند، سپس حاصل اجتهاد علمی خود را در اختیار دیگران که در صحنه‌ی جهاد نظامی مشغول نبرد بوده‌اند قرار دهند.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ

(توبه: ۱۲۲)

 

 

به اردوی حجت‌بن الحسن (ارواح من سواه فداه) خوش آمدید. توفیق ثبت نام برای درآمدن به سلک سربازی آن حضرت را به یکان‌یکان شما تبریک عرض می‌کنم؛ و امیدوارم این ثبت نام تنها روی برگه‌ها نباشد بلکه اسامی شما بر صفحه‌ی سپید قلب‌ منور و مبارک آن بزرگوار ثبت شده باشد. قلب شما پاک است با حضرتش چنین نجوا کنید و بخوانید و بخواهید، دل نازنینش رقیق و مهربان است، و ان‌شا الله پذیرفته می‌شود و به سلک سربازان آن حضرت درمی‌آیید.

از آیه‌ای که تلاوت شد می‌توان استفاده کرد که اجتهاد واجب کفایی است، و عده‌ای باید حتی از حضور در جبهه‌های نبرد نظامی در زمان جنگ (نه در زمان صلح) خودداری کنند و به جهاد علمی و تحصیل علم دینی قیام کنند تا به حد اجتهاد برسند، سپس حاصل اجتهاد علمی خود را در اختیار دیگران که در صحنه‌ی جهاد نظامی مشغول نبرد بوده‌اند قرار دهند.
تفقه جز با حصول قوه‌ی اجتهاد میسر نمی‌شود. بنا به ظاهر آیه‌ جهاد اجتهادی برای عده‌ای مقدم بر جهاد دفاعی است. اگر اینان وظیفه‌ی مرزبانی عقیدتی و تربیتی خویش را درست انجام ندهند آنان نیز وظیفه‌ی مرزداری ارضی و سرزمینی خود را انجام نخواهند داد، یا نخواهند توانست که انجام دهند. سرّ افضلیت مداد علما از دماء شهدا در همین نکته نهفته است، که شمشیرها در گرو مدادهاست.
اجتهاد و تفقهی که در آیه مطرح است، اجتهاد و تفقه جامع است که حاصل آن فقه اکبر است، یعنی اجتهاد در همه‌ی ابعاد و عناصر دین: در عقاید و علم دینی، فقه و اخلاق، آداب، و سنن اسلامی، والا بسندگی به فقه اصغر در حکم اجتهاد متجزی است! و بسا حصر اجتهاد به فهم شریعت منقطع از عقاید و اخلاق و حتی مبانی علم دین ممکن نباشد. اصولاً انذار با آشنایی با فقه اصغر ـ یا فقط با آن ـ صورت نمی‌بندد، بلکه تناسب و پیوند وثیقی با عقاید دارد و با فهم و التزام به مبدا و معاد اتفاق می‌افتد.
شما در حقیقت امروز به این ندای الهی که «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» لبیک گفته‌اید. شما به الهی قصد «نفر» کرده‌اید با غایت «انذار». «نفر» یعنی کوچ؛ البته کوچ لزوماً فیزیکی و حرکت طبیعی و ظاهری نیست؛ عده‌ای باید در درون از خود بکوچند. خود را ترک کنند، نفس و نفسانیات خویش را ترک کنند از خود بکوچند به‌سوی خدا تا با استکمال نفس به ساحت الهی راه پیدا کنند و صلاحیت انفسی و درونی کسب کنند، آن‌گاه بتوانند به صلاحیت‌های آفاقی و برونی که فن تفقه و ملکه اجتهاد است دست پیدا کنند، تا بتوانند دین را حفظ کنند. این رسالت و کار شماست. امیدوارم همگی شما از عهده‌ی این امتحان، هم ظاهراً و هم باطناً برآیید؛ البته کسانی که در آزمون باطنی مهدوی از عهده‌ی امتحان برآمدند، در امتحان صوری و کاغذی هم قبول خواهند شد. ان‌شاء الله که از پس امتحان ظاهری و بالاتر از آن، از عهده‌ی پذیرش در امتحان باطنی که باید در دفتر حضرت ثبت شود (نه در دفتر اداری حوزه)، برمی‌آیید و پذیرفته می‌شوید. ان‌شاء الله نام شما به قلب مبارک حضرت حجت خطور کند و به این ترتیب ثبت نام شوید و کسانی در امتحان صوری قبول شوند که در امتحان حقیقی قبول شده باشند. ممکن است که کسی حتی وارد حوزه بشود، اما ورود او مورد رضایت حضرت نباشد. ممکن است کسانی دهه‌ها ظاهراً در حوزه‌ها حضور داشته باشند، ولی نام آنها در دفتر صاحب اصلی حوزه‌ها ثبت نشده باشد. این حقیقت از عملکرد و مخصوصاً عاقبت افراد معلوم می‌شود. سعی کنیم مقبول آن بزرگوار باشیم.

 

 


اما باید توجه کنید که بار سنگینی را بر دوش می‌گیرید. ما طلبه‌ها بار سنگینی از جنس رسالت انبیا و اولیا بر دوش داریم. حوزه و تحصیل حوزوی باید به انگیزه‌ی پذیرش رسالتی از نوع رسالت پیامبران صورت پذیرد. اگر کسی به انگیزه و نیت جاه و جیفه و مقام و مال و منال به حوزه می‌آید، نیاید، و هر آن کسی که خالصانه قصد سربازی امام زمان(عج) نکرده است و به انگیزه‌ی جلب نظر حضرت و کسب رضای حق متعال و قدم نهادن در مسیر رضای الهی و انبیا و اولیا وارد این اردوگاه نشده، با خود محاسبه کند و راه دیگری را به‌جز این راه در پیش بگیرد و از اردوی امام زمان ارواحنا فداه خارج شود.

راهی که شما انتخاب می‌کنید راهی دشواری است. تقید و تهذب، کار علمی وسیع، جدی و تلاش شبانه‌روزی لازم دارد، عالم دینی‌شدن قبول هزاران محدودیت است. در این مسیر و برای سالکان این طریق محدودیت‌های شرعی بیشتر و شدیدتر از دیگر اقشار است؛ یعنی احکام الهی در حق ما طلبه‌ها کماً و کیفاً افزون‌تر است؛ علاوه بر آنکه ما بیش از بقیه‌ی اقشار باید حدود احکام الهی را رعایت کنیم، برای ما محدودیت‌های اجتماعی بسیاری وجود دارد، لهذا علاوه بر «محدودیت‌های شرعی»، ما «محدودیت‌های شأنی» بسیاری را باید تحمل کنیم.
ما طلبه‌ها باید حریم دین و روحانیت را حفظ کنیم. ما باید آبروی تاریخی شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید رضی، سید مرتضی، محقق حلی و علامه حلی، شیخ عبدالکریم حائری، آیت‌الله بروجردی، علامه طباطبایی و امام عزیز (قدس الله اسرارهم) که به مقیاس یک تاریخ رنج برده‌اند و فراهم کرده‌اند را حفظ کنیم. آبرویی که بزرگان ما در اردوی امام زمان، در طول این تاریخ بلند فراهم کرده و اندوخته‌اند امروز به دست ما سپرده می‌شود. آبروی آنها یعنی آبروی اسلام، آبروی رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) آبروی حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) هرچه مراقبت کنیم و مهذب باشیم و هرچه مؤدب به آداب الهی باشیم، آبروی آنها را بیشتر حفظ کرده‌ایم و اگر دقت نکنیم چه بسا به آبروی آنها لطمه می‌زنیم؛ زیرا ما طلبه هستیم و هر خطا و لغزشی از ما سر بزند مردم به حساب دین و روحانیت و بزرگان می‌گذارند.
علاوه بر رعایت حدود و احکام شرع و اعاظم که تالی‌تلو معصومانند، رعایت حدود شأن خودمان را هم بکنیم. شأن هم برای ما محدودیت ایجاد می‌کند. از همین الان حتی باید از بسیاری چیزهای حلال نیز صرف‌نظر کنیم و بسیاری از مکروهات را ترک کنیم. فقط حدود محرمات نیست که باید رعایت شود؛ ما طلبه‌ها باید مکروهات را هم مرتکب نشویم؛ تنها الزام به واجبات کفایت نمی‌کند، باید بسیاری از مستحبات را هم ملتزم باشید. به همین دلیل است که ورود به حوزه، ورود به محدوده‌ای پر از محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های صنفی و شأنی نیز هست.
مردم از ما توقع دارند، و البته مردم باید سعی کنند حقیقت را ببینند و به حوزه نگاهی واقع‌بینانه داشته باشند. مردم باید توقع داشته باشند که روحانیت و علمای دینی و طلبه‌ها عادل باشند، نه معصوم. مردم نباید توقع داشته باشند که علمای دین و طلبه‌ها معصوم باشند و از آنها‌ خطا سر نزند؛ اما حق دارند توقع داشته باشند که علما و طلاب عادل باشند و خلاف عدالت و مروّت رفتار نکنند.
در هر حال مردم هم باید توجه داشته باشید که بین همه‌ی اقشار خوب و بد هست؛ ولی بین روحانیت، بد بسیار کم داریم. آحاد روحانیت هم انسانند و ممکن است بین آنها انسان‌های خطاکار هم یافت شود، ولی خطاکاران این طبقه بسیار نادر هستند. تفاوت قشر ما با دیگر اقشار این است که ممکن است در بین دیگر اقشار خطاکار بسیار باشد، ولی در بین روحانیت بسیاربسیار کم است. بنابراین اگر وارد حوزه می‌شویم دیگران نباید تصور کنند که همه همانند آیت‌الله بروجردی هستیم، اما باید بدانند که اکثر روحانیون پاک هستند، اهل تهجد و شب‌زنده‌داری هستند؛ اهل تقوا، ورع، زهد، ساده‌زیستی، گریز از جاه و مقام هستند
نکته‌ی دیگر که تذکر آن به شما جوانان لازم است اینکه مدیران حوزه‌ها، مدرسان محترم و ما خدمه‌ی حوزه موظف هستیم نهایت سعی خود را بذل کنیم که در امر تعلیم و تربیتِ شما، حداکثری عمل کنیم و موفق شویم. اما بدانید بیش از آنکه ما مسئول باشیم، تک‌تک شما مسئول هستید. هر کسی که وارد حوزه شد باید خودش باشد و سعی کند که خودش را تربیت کند.
آخرین نکته اینکه ان‌‌شاءالله مجموعه‌ی دوستانی که پذیرفته می‌شوند به این مسئله فکر کنند که چرا از میان رشته‌ها و رسته‌ها، جوامع و محیط‌های فراوان موجود، محیط حوزه را برگزیده و تحصیل حوزوی را انتخاب کرده‌ایم؟ ان‌شاءالله بعد از اینکه پذیرفته شدید، تقاضای بنده و دیگر خدمتگزاران حوزه از شما این است که مقاله‌ای کوتاه بنویسد که چرا به حوزه آمده‌اید. دوستان ما مطالب و نوشته‌ها را در مرکز مدیریت ارزیابی می‌کنند تا هم شما را بیشتر بشناسیم و هم خودمان دید بهتری پیدا کنیم و هم احیاناً ممکن است روزی کسانی که بهترین نوشته را نگاشته باشند از بنده‌ی خادم حوزه‌ها بابت آن جایزه بگیرند.
در اینجا از همه‌ی دوستان و همکاران، خاصه مدیر مکرم حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا غفوری و نیز برادر بسیار عزیزمان حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا کبیریان، معاونت محترم آموزش استان، و نیز سایر معاونان و مدیران و تمامی عزیزانی که در برگزاری این آزمون عظیم مشارکت داشته‌اند تشکر می‌کنم.
بحمدالله امسال هم حوزه‌ی تهران برای سومین سال متوالی در سطح کشور رتبه‌ی اول را داشته است و از مجموعه‌ی ثبت‌نام‌کنندگان سطح کشور حدود ۱۲ درصد در تهران ثبت‌نام کرده‌اند و امسال نسبت به سال قبل حدود ۲۱ یا ۲۲ درصد افزایش استقبال و جذب داشته‌ایم. بحمدالله در ظاهر مراجعه به مدارس و حوزه‌ی تهران رو به تزاید است و امیدواریم که در باطن نیز مولا و سرور ما و صاحب اصلی حوزه‌های علمیه، حضرت حجت (سلام الله علیه) این مجموعه را بپذیرند و این خدمات را از ما و دوستان و همکاران ما قبول کنند ان‌شاءالله.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته