نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل

نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل

نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل

طرحی برای تحول بنیادین حوزه براساس نظریه‌ی آموزش «پرورش‌مآل» (ویژه‌ی مدیران حوزه‌های علمیه)

 

مشخصات نشر: تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۶

 

مقدمه

دیرگاهی است که دو دغدغه‌ی عافیت‌سوز و آرامش‌ربا، عافیت و آرام از این کمترین ستانده است: ۱٫ تولید معرفت صائب، ۲٫ تربیت نیروی صالح. در پی صرف وقت مشبع، در ظرف سنوات متمادی، راه‌چاره‌ی هرکدام از این دو دغدغه‌ی دیرین‌ را در قالب یک نظریه پرداخته‌ام: ۱٫ نظریه‌ی ابتناء، برای علاج مسئله‌ی نخست، ۲٫ «نظریه‌ی آموزش پرورش‌مآل»، برای پاسخ به مسئله‌ی دوم. پس از پی‌گذاری و پرداخت هریک از این دو نظریه، آن را در هیأت یک نظام قابل کاربست، صورت‌بندی کرده تفصیل داده‌ام.
در پی تشکیل «اجلاسیه‌ی دفاع و داوری»، تحت نظر هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره (وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی) در بهمن ۱۳۸۷ و اردیبهشت و تیر ۱۳۸۸، با حضور شورای داوری، متشکل از شماری از استادان حوزه‌ی علمیه، و کمیته‌ی ناقدان، در طی جلساتی بالغ بر حدود ده ساعت، نظریه‌ی ابتناء ارائه شد و از سوی ناقدان و داوران مورد نقادی و ارزیابی قرار گرفت، و سرانجام در تاریخ ۱۰/۴/۸۸، به اجماع اعضای شورای داوری، به‌عنوان نظریه‌ای جدید در حوزه‌ی «فلسفه‌ی منطق فهم دین» و «فلسفه‌ی معرفت دینی» پذیرفته شد.
این نظریه به ضمیمه‌ی گزارش نقدهای ناقدان و دفاعیه‌های راقم، در سال ۱۳۸۹ در قالب کتابی با همین عنوان، از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی و هیأت حمایت منتشر شد، و نظام روشگانی مبتنی بر آن نیز با عنوان «منطق فهم دین»، عرضه گردید؛ تکمیل و تحکیم منطق فهم دین همچنان از دل‌مشغولی‌های راقم است.
نظریه‌ی آموزش پرورش‌مآل نیز طی سنوات گذشته حسب مناسبت، اینجا و آنجا ارائه شد، اما تراکم و تکثر اشتغالات، مرا از تفصیل و ارائه‌ی آن در هیأت دستگاه علمی و آموزشی قابل اجرا بازمی‌داشت؛ به فضل الهی اینک این توفیق دست داد و دفتری که اکنون پیش روی خود گشوده دارید، با همین غرض سامان گرفته است؛ علی‌هذا این وجیزه‌ درصدد ارائه‌ی دستگاه تعلیمی ـ تربیتی‌ای است با عنوان «نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل»، که راقم سطور، آن را به انگیزه‌ی تفصیل «نظریه‌ی آموزش پرورش‌مآل» و چونان طرحی برای تحول بنیادین حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و واحدهای آموزش و پرورش پیشنهاد می‌کند.
نظریه‌ی آموزش پرورش‌مآل رقیب نظریه‌ای است که از آن می‌توان به «نظریه‌ی آموزشی فراگرفت‌مآل» تعبیر کرد. نظام آموزشی فراگرفت‌مآل، که اکنون بر همه‌ی نهادهای علمی ـ آموزشی رسمی کشور (مع‌الاسف حتی کمابیش حوزه‌های علمیه‌ی فعلی) حاکم است، دستگاه تعلیماتی است «حافظه‌محور» و «تک‌ساحتی»، که بر فراگیری (= حفظ‌کردن، نه فهم‌کردنِ) داده‌های علمی و مهارتی (و فقط علمی و مهارتی) القاءشده از سوی مدرسان و مربیان استوار است، و برایند آن چیزی نیست جز «انباشت فراداده‌ها در انبان حافظه‌ی فراگیران، به‌صورت علم حصولی».
اما نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل، دستگاه تعلیماتی ـ تربیتی‌ای‌ است «فطرت‌بنیاد»، «استعدادمحور»، «جامع‌نگر» و «جامعه‌گرا»، که بر پروردن استعدادهای فطری گونه‌گون متربیان، با نقش‌آفرینی فعال خود آنان تمرکز دارد، و برایند آن به فعلیت‌درآمدن قوا و قابلیت‌های ذاتی افراد تحت تربیت، شکل‌گیری ملکات پایدار علمی و عملی در وجود آنان و فراهم‌آمدن توانایی‌های معنوی، معرفتی و مهارتی لازم معطوف به نیازهای جامعه‌ی اسلامی است.
این نظریه که حاصل تأملات توام با دغدغه‌ی چندین‌ساله‌ی این کمترین، درباره‌ی تحول نظام تعلیم و تربیت کشور، خاصه حوزه‌های علمیه است، بر مبانی مشخصی از نظر «فلسفه‌ی علم»، «معرفت‌شناسی»، «انسان‌شناسی»، «فلسفه‌ی تعلیم و تربیت»، و «مدیریت»، مبتنی است. هریک از این مبانی، نیازمند شرح و تبیین کافی است، اما این وجیزه مجال چنین تفصیلی نیست؛ ازاین‌رو اکنون به ارائه‌ی اجمال این نظریه‌ که در فصل سوم خواهد آمد قناعت می‌ورزیم.
نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل، علاوه بر تفاوت‌های اساسی در مبانی، تمایزات بسیاری به لحاظ راهبردها، روش‌ها، نهادها و سازکارهای اجرایی، با دستگاه آموزشی رقیب که «نظام فراگرفت‌مآل» است، دارد؛ بسیاری از این تفاوت‌ها به‌طور ضمنی در خلال فصول این وجیزه مورد بحث قرار گرفته‌اند.
راهبرد و رویکرد اصلی نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل، بر منصّه‌ی ظهورنشاندن استعدادهای خدادادی انسان‌ها، در زمینه‌های گوناگون معرفتی ـ مهارتی (نظری و عملی) است، و چنین امری از رهگذر کاربست روش‌های مناسب برای کشف و استکمال استعدادها، با توجه به «مشترکات ذاتی» متربیان با هم و رعایت «تفاوت‌های عرَضی» آحاد تحت تعلیم، ممکن می‌گردد.
به‌نظر راقم، از نظر آیات قرآنی و احادیث رسیده از حضرات معصومین (علیهم‌السلام)، دستگاه علمی ـ آموزشی «برین» و «اسلامی» نیز، چنین نظامی است.
همچنین به‌نظر این کمترین، اگر سنت‌های دیرین و دقیق، اصیل و آزموده‌ی علمی، عملی حوزه‌های علمیه‌ی شیعه (صانها الله عن الحدثان)، بازخوانی و بازآرایی شود، برایندی جز نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل نخواهد داشت؛ لهذا تأکید می‌کنیم که: برای نجات و نوسازی حوزه، و تحول و تکامل آن، اینک جز اینکه سنن کهن و کهول، عمیق و عریق، الهی و بومی بازمانده از سلف صالح را بازبشناسیم و به زبان زمانه و با لحاظ اقتضائات عصری، بازآراسته، ارائه و اعمال کنیم، راه دیگری پیش روی نسل حاضر نیست، و هر تدبیر و تحرکی برای تحول حوزه جز در چهارچوب این نظام، به زوال هویت و اصالت حوزه منتهی خواهد گشت.
همچنین تصریح می‌ورزیم که: علاوه بر حوزه‌ها، تحول اساسی علمی ـ تربیتی در دانشگاه‌ها و واحدهای آموزش و پرورش کشور نیز در گرو اجرای نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل است.
از آنجا که تحول در بسیاری از شئون امت و کشور، و تحقق آرمان‌های بلند اسلامی ازجمله: «تولید علم دینی» و «تحول علوم انسانی»، طراحی و اجرای «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت»، استقرار «سبک زندگی اسلامی»، حتی تسدید و توسعه‌ی «بیداری اسلامی»، اصلاح رژیم‌های حاکم بر کشورهای مسلمان و تمدن‌سازی اسلامی، همه‌وهمه در گرو تحول حوزه و تحقق حوزه‌ی پیشرو است، اجرای این نظام علمی در نهاد حوزه‌ بایسته‌تر است؛ از همین‌رو ویراست ارائه‌شده از نظام، در این دفتر، معطوف به اجرای آن در حوزه‌های علمیه است و تحقق تحول در این نهاد مقدس را نشانه رفته است.

***

این دفتر از یک مقدمه، چهار بخش و یک خاتمه (حاوی پیوست‌ها) تشکیل شده است. هرکدام از بخش‌ها نیز بر حسب مورد، به چند فصل، و فصول نیز نوعاً به فرع‌های مختلف تقسیم می‌شود.
در مقدمه ـ چنان‌که گذشت ـ به چند نکته‌ی تمهیدی اشاره شده است. در بخش اول، فهرستی از فرصت‌ها و تهدیدهای پیش روی حوزه و دین‌پژوهی و تبیین دین در عصر حاضر ارائه شده است. بخش دوم کتاب تبیین سه رویکرد موجود (متجمد سنتی‌اندیش، متجدد نوگرا، و مجدِّد نواندیش) را در زمینه‌ی مقابله‌ با تهدیدها و مواجهه‌ با فرصت‌ها، خاصه مسئله‌ی مهم تحول حوزه برعهده گرفته است. بخش سوم اثر به تبیین اجمالی نظریه‌ی «آموزش پرورش‌مآل» که مبنای نظام علمی پیشنهادی راقم است، می‌پردازد.
بخش چهارم ـ که بخش اصلی و محوری اثر را تشکیل می‌دهد ـ ضمن تبیین بایستگی و بایسته‌های تأمین نصاب مطلوب در زمینه‌ی ارکان سه‌گانه‌ی نهاد حوزه، ابعاد چهارگانه‌ی «معرفتی»، «معنوی»، «مهارتی» و «هویتی» و عرصه‌های دهگانه‌ی ذیل آنها را مشخص کرده و نصاب‌های لازم‌التحصیل را برای تربیت «طلبه‌ی طراز» بیان داشته است.
در فصل ششم از بخش چهارم کتاب، طی یک مطالعه‌ی تحلیلی راجع به تاریخ معماری مدارس علمیه، گونه‌شناسی بنای مدارس، مطابق الگوهای اجراشده و تطورات آن در طول تاریخ، ضمن شرح عناصر معماری سنتی حوزه، مختصات و رمز و رازهای نهفته در ارکان معماری حوزه بیان شده، و براساس ظرائف و طرائف تعبیه‌شده در فضا و کالبد مدارس، نشان داده شده که رکن سخت‌افزاری حوزه‌ی قدیم نقش بی‌بدیلی را در تأمین اهداف و رسالت حوزه‌ها ایفا می‌کرده است.
در این فصل ضمن تبیین تعامل فوق‌العاده تعیین‌کننده‌ی فضا و فرهنگ در تربیت طلاب، به‌مثابه برایند مختصات معماری سنتی مدارس، فهرستی از آثار و کارکردهای معنوی ـ معرفتی، تربیتی ـ معیشتی، اقلیمی ـ زیست‌بومی این نظام معماری، ارائه گردیده است.
گفتنی است: بررسی این بُعد نهاد و نظام حوزه نیز علاوه بر تأیید مدعای راقم، مبنی بر پرورش‌مآل‌بودن سنت‌های اصیل و عریق حوزه، ضرورت احیای معماری سنتی حوزه، و بازگشت همه‌جانبه به اصالت و هویت پیشین حوزه را مورد تأکید مضاعف قرار داده است.
این نکته در اینجا درخور تأکید است که: به‌دلیل مخدوش‌بودن بسیاری از اطلاعات مندرج در پاره‌ای مقالات که درباره‌ی معماری مدارس نگاشته‌شده، به گزارش‌های آنها اعتماد نکردیم؛ ازاین‌رو علاوه بر اتکا به مشاهدات شخصی، در مواردی نیز با تعیین و اعزام فرد مطمئن به محل یا پرسش مستقیم از متولیان و مدیران یکان‌یکان مدارس و مسئولان دستگاه‌های مربوط مانند ائمه‌ی جمعه، مدیریت‌ حوزه‌ها یا ادارات اوقاف در استان‌ها و شهرستان‌های مختلف، یا افراد مطلع دیگر، اطلاعات اطمینان‌بخشی فراهم گشت و پس از تدقیق و تطبیق، در متن این فصل درج گردید؛ ازاین‌رو این بخش از تحقیق، از اعتبار و شأنیت درخوری به‌عنوان منبع علمی برخوردار است و محققینی که این قماش مطالعات را پس از این پی خواهند گرفت، می‌توانند بدان رجوع کنند و ارجاع دهند.
در خاتمه‌ی‌ اثر، پیوست‌هایی آورده شده که هرکدام به‌نوبه‌ی خود می‌تواند مکمل محتوای بخش‌های کتاب قلمداد شود.
اجرای مضبوط و موفق نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل در حوزه‌ها نیازمند پاره‌ای اقدامات تمهیدی و تکمیلی دیگر است که موارد زیر از اهم آنهاست:
۱٫ تهیه‌ی جداول تفصیلی علوم و معارف محوری، مکمل و مهارت‌ها.
۲٫ استقرا و استقصای راهکارها و روش‌های [اعم از سنتی و ابداعی] تحقّق نصاب لازم در زمینه‌ی هرکدام از ساحات تعلیمی و تربیتی مذکور در متن نظام.
۳٫ تنظیم آیین‌نامه‌ها و دستور‌نامه‌های مورد نیاز، ازجمله:
۱ـ۳٫ آیین‌نامه و دستور‌نامه‌ی اجرایی گزینش، به‌کارگماری و ارتقای مدیران، مدرسان و کارکنان واحدهای حوزوی ملتزم به نظام علمی ـ آموزشی پرورش‌مآل.
۲ـ۳٫ آیین‌نامه و دستور‌نامه‌ی اجرایی جذب، گزینش و پذیرش داوطلبان در واحدهای حوزوی ملتزم.
۳ـ۳٫ آیین‌نامه‌ی انضباطی مربوط به هر دسته از عوامل انسانی ذی‌نقش در تحقق نظام.
۴ـ۳٫ آیین‌نامه و دستورنامه‌ی اجرایی سنجش پیشرفت تحصیلی در چهارچوب نظام.
۴٫ تهیه‌ی تقویم تلفیقی برنامه‌ی میانگین ده‌ساله برای اجرای فازی و تدریجی نظام، با لحاظ لوازم انتقال از وضع موجود حوزه‌ها به وضع مطلوب و منظور.
۵٫ تأمین سازکارهای مادی مورد نیاز برای اجرای برنامه‌ها.
۶٫ برگزاری کارگاه‌های توجیهی برای عوامل انسانی مؤثر در اجرای نظام در حوزه (بهتر آنکه نظام پیشنهادی، نخست در واحدهای مستعد و به‌مثابه تولید الگو اجرا و سپس به‌تدریج در سایر مدارس کشور به موقع اجرا نهاده شود).
۷٫ تنظیم شاخص‌ها و شیوه‌نامه‌ی «پایش پیشرفت» و سنجش «کارآمدی ثبوتی ـ نظری» و «کامیابی اثباتی ـ عملی» نظام، و ترمیم کاستی‌ها و کژی‌های برنامه‌های عملیاتی، در فرایند اجرا و براساس تجارب اجرایی به‌دست آمده.
۸٫ تهیه و اجرای برنامه‌ی رسانشی و اعتباربخشی نخبگانی نظام.

***

در پایان، از مساعدت و مساهمت اعضای محترم شورای راهبردی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران، و نیز شورای مدیران حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا (ع)، که در حین نگارش این اثر بخش‌هایی از مباحث آن در جلسات شوراهای مزبور مطرح و اعضای محترم هر دو شورا با ارائه‌ی نظرات کارشناسانه‌ی خویش بر غنا و دقت اثر افزودند، فروتنانه تشکر می‌کنم.
از گروه فرهنگ‌پژوهی به‌جهت مساعدت برای عرضه‌ی اثر در فرایند پژوهشگاه، و نیز دوستانی که با مطالعه¬ی پیش از انتشار اثر پیشنهادهای ارزنده‌ای را ارائه فرمودند، ازجمله جناب حجت‌الاسلام والمسلمین علی ذوعلم و فاضل ارجمند جناب آقای مسعود فیاضی (زید عزهم)؛ نیز از جناب آقای حجت توکلی که با صرف وقت و جدیت، اطلاعات مربوط به نمونه‌های مورد مطالعه در قسمت معماری مدارس علمیه را با پرس‌‌وجو و پیگیری دلسوزانه، اطمینان‌بخش ساخت؛ همچنین از جناب آقای امیرحسین حیدری که با دقت و دغدغه‌ی خاصی امور فنی کتاب را به فرجام آورد، و سرانجام از سازمان انتشارات پژوهشگاه به‌جهت قبول زحمت انتشار کتاب، از صمیم جان سپاسگزاری می‌کنم.
درخور ذکر است که: به‌ انگیزه‌ی رعایت مذاق مخاطب عام اثر، سعی کردم از سبک و سیاق قلمی خویش روی گردانده، نثر روان و متعارفی را در نگارش وجیزه به‌کار بندم؛ اما خامه‌ی سرکش همه‌جا از قصد من فرمان نبرد، همین امر نیز شاید سبب اندکی ناهمسانی در متن کتاب گردید؛ همین‌جا بابت این نقیصه‌ از محضر خوانندگان خاص اثر پوزش می‌خواهم.

علی‌اکبر رشاد
جوار بارگاه قدسی حضرت ثامن الأولیاء
علیه آلاف التحیهًْ والثناء
۶، ۱۲، ۹۴

فهرست

پیش‌گفتار پژوهشگاه
مقدمه‌ی مؤلف
بخش اول: فرصت‌ها و تهدیدهای فراروی نهاد حوزه و روحانیت
درآمد
فصل اول: فرصت‌ها و ظرفیت‌ها
فصل دوم: تهدیدها و چالش‌ها
فرع اول: آسیب‌ها و چالش‌های فرا‌روی آرمان تحوّل و اصلاح
فرع دوم: آسیب‌های فراروی‌ ارکان نهاد حوزه
فرع سوم: آسیب‌های معطوف به رکن کنشگر
۱٫ آسیب‌های معطوف به عامل سرپرستی و تولیت حوزه‌ها
۲٫ آسیب‌های معطوف به عامل مدیریت
۳٫ آسیب‌های معطوف به عامل مُدرّس
فرع چهارم: آسیب‌های معطوف به عامل طلبه
۱٫ در زمینه‌ی معرفت و ایمان دینی
۲٫ در زمینه‌ی حکمت و عقلانیت
۳٫ در زمینه‌ی تعبّد و سلوک عبادی
۴٫ در زمینه‌ی تهذیب نفس و تخلّق
۵٫ در زمینه‌ی خودآگاهی صنفی، رسالت‌شناسی و زی طلبگی
۶٫ در زمینه‌ی خودآگاهی تاریخی و بصیرت سیاسی
۷٫ در زمینه‌ی سلامت روحی و جسمی
۸٫ در زمینه‌ی پرسشگری، آزاداندیشی و نقدورزی
۹٫ در زمینه‌ی جامعیت علمی و عمق معرفتی
۱۰٫ در زمینه‌ی «مهارت‌ها و فنون» مورد نیاز
اول: در باب مهارت‌های تفکر، تحقیق و تألیف
دوم: در باب مهارت‌های تعلُّم و تعلیم
سوم: در باب مهارت مدیریت و ارتباطات
چهارم: در باب مهارت‌های زندگی
پنجم: در باب مهارت‌های مکمل
فرع پنجم: آسیب‌های معطوف به رکن نرم‌افزاری
فرع ششم: کاستی‌های معطوف به رکن سخت‌افزاری
بخش دوم: حوزه و سه نگاه به آرمان تحول
درآمد: آرمان تحول حوزه و سه جریان متفاوت
فصل اول: گفتمان متجمد سنتی‌اندیش
نحوه‌ی تدبیر شئون حوزه‌ها از منظر سنتی‌اندیشان
فصل دوم: جریان متجدد نوگرا
نحوه‌ی تدبیر شئون حوزه‌ها از منظر جریان متجدد
فصل سوم: گفتمان مجدِد نواندیش
نحوه‌ی تدبیر شئون حوزه‌ها از منظر گفتمان مجدِّد
بخش سوم: نظریه‌ی مبنای نظام پیشنهادی
درآمد
فصل اول: نظریه‌ی آموزش «پرورش‌مآل»
فصل دوم: ویژگی‌های راهبردی و کاربردی نظام علمی ـ تربیتی مبتنی بر نظریه‌ی آموزش «پرورش‌مآل»
بخش چهارم: نصاب‌های مطلوبیت در ارکان نهاد حوزه
درآمد
فصل اول: اصول وظایف حوزه و علمای دین
فصل دوم: نصاب مطلوبیت عوامل انسانی (رکن کنشگر نهاد حوزه)
فرع اول: عامل مسئول/ متولی
فرع دوم: عامل مدیر
فرع سوم: عامل مدرس
فرع چهارم: عامل کارگزار
فصل سوم: شرح نصاب‌های طلبه‌ی طراز
فرع اول: فرایند «جذب»، «گزینش»، «پذیرش» و «تثبیت» داوطلبان
شروط و شاخص‌های داوطلبان تحصیل در بدو ورود
اول: برخی نکات مهم برای ارتقای جذب داوطلبان ورود به حوزه
دوم: برخی نکات مهم برای ارتقای گزینش داوطلبان
سوم: برخی نکات مهم برای ارتقای پذیرش داوطلبان
چهارم: برخی نکات مهم برای ارتقا و تعمیق انگیزه و التزامات طلاب، پس از اشتغال به تحصیل
فرع دوم: تبیین نصاب‌ها
۱٫ به لحاظ معرفت و ایمان دینی
۲٫ به لحاظ حکمت و عقلانیت رفتاری
۳٫ به لحاظ روح تعبد و تادب به آداب عبادی
۴٫ به لحاظ «تخلّق»
۵٫ به لحاظ خودآگاهی و رسالت‌شناسی صنفی و زی طلبگی
۶٫ به لحاظ خودآگاهی تاریخی و بصیرت سیاسی
۷٫ به لحاظ پرسشگری و پویایی فکر
۸٫ به لحاظ سلامت روحی و جسمی
فرع سوم: نصاب صلاحیت‌های علمی و مهارتی لازم‌التحصیل
تذکارهای پیشینی
۱٫ نصاب لازم‌التحصیل در باب علوم و معارف محوری
۲٫ اول: علوم ادبی و معارف مرتبط
۳٫ دوم: کلام و معارف مرتبط
۴٫ سوم: فلسفه‌ی دین و معارف مرتبط
۵٫ چهارم: اصول فقه و معارف مرتبط
۶٫ پنجم: فقه و معارف مرتبط
ششم: علم اخلاق و معارف مرتبط
هفتم: علوم و معارف قرآنی و فنون مرتبط
هشتم: علوم‌الحدیث و معارف مرتبط
نهم: حکمت و فلسفه و معارف مرتبط
دهم: فلسفه‌ی علوم انسانی و منطق تولید علم انسانی اسلامی و معارف مرتبط
۲٫ نصاب لازم‌التحصیل در زمینه‌ی علوم و معارف مکمِّل
۳٫ مهارت‌ها و فنون مورد نیاز
اول: مهارت‌های تحقیق و تألیف
دوم: مهارت‌های تعلُّم و تعلیم
سوم: مهارت‌های مدیریتی و ارتباطاتی
چهارم: مهارت‌های زندگی
پنجم: مهارت‌های مکمل
تذکارهای پسینی و اجرایی
فرع چهارم: نظامواره‌ی سنجش تحصیلی
یک) اهداف و کارکردهای سنجش پیشرفت تحصیلی
دو) روش‌های صحیح سنجش پیشرفت تحصیلی
سه) روند و فرایند سنجش تحصیلی مطلوب
فصل چهارم: برنامه‌ی دوره‌های عالی/ خارج
مقدمه
فرع اول: آسیب‌شناسی آموزش فقه و رشته‌های تخصصی حوزه و بایسته‌های تولید علوم انسانی
۱٫ آسیب‌شناسی وضع کنونی تعلیم و تعلم فقه
الف) به لحاظ نوع نگاه به ماهیت فقه، مقصد تفقه و منطق اجتهاد
ب) از نظر مبادی‌پژوهی
ج) از حیث فقدان «برنامه‌ی جامع» در زمینه‌ی آموزش فقه و علوم مرتبط
د) از نظر روند و فرایند تعلیم فقه و علوم مرتبط بدان
ه‍ ) به لحاظ روش‌ تعلیم و تعلم علوم فقهی
و) از نقطه‌نظر «موضوعات» و ابواب مورد بحث
ز) از حیث موضوع‌شناسی
ح) به جهت متون درسی مورد استفاده
۲٫ آسیب‌شناسی وضع موجود رشته‌های تخصصی حوزه
الف) به لحاظ مدیریت و سازمان
ب) از جهت رسمیت و تشریفات صدور مجوز تأسیس
ج) از نظر گستره‌ی موضوعی
د) از حیث روش تدریس و تحصیل
ه‍ ) از نقطه‌نظر برنامه
و) از لحاظ غایت و کارکرد
ز) از حیث هندسه‌ی معرفتی
ح) به جهت مقطع‌بندی و مراحل تحصیل
ط) به لحاظ مقبولیت نخبگانی
ک) تشدید روی‌آوری طلاب مستعد به دانشگاه
۳٫ بایستگی و بایسته‌های تولید علوم انسانی اسلامی
فرع دوم: کلیات طرح
۱٫ اهداف، جایگاه طرح فقه تخصصی در نظام تحصیلی حوزه و فرایند اجرایی آن
الف) فلسفه‌ی مقطع تحصیلی خارج
ب) اهداف شش‌گانه‌ی طرح
ج) مراحل و مدت اجرای طرح و وظایف اساسی دانش‌پژوهان در هر مرحله
د) مدارک و شرایط داوطلبان تحصیل برای پذیرش
۲٫ علوم، معارف و مهارت‌های مورد آموزش و روند ارائه‌ی دروس
علوم، معارف و مهارت‌های مورد آموزش
یک) اصول فقه، معارف و مهارت‌های مرتبط
دو) فقه، معارف و مهارت‌های مرتبط
سه) علوم قرآن، معارف و مهارت‌های مرتبط
چهار) علوم‌‌الحدیث، معارف و مهارت‌های مرتبط
پنج) حکمت و فلسفه، معارف و مهارت‌های مرتبط
شش) فلسفه‌ی دین، معارف و مهارت‌های مرتبط
هفت) فلسفه‌ی علوم انسانی، معارف و مهارت‌های مرتبط
هشت) علوم انسانی و دانش‌های تخصصی
نه) موضوع‌شناسی
ده) رشته/ گرایش‌های حاِئز اولویت
۳٫ روش‌های تعلیم و تعلم
۴٫ شیوه‌های سنجش تحصیلی
تذکارهای پسینی و پایانی
فصل پنجم: نصاب مطلوب رکن نرم‌افزاری نهاد حوزه
فصل ششم: نصاب مطلوب رکن سخت‌افزاری نهاد حوزه
فرع اول: عناصر تشکیل‌دهنده‌ی رکن سخت‌افزاری حوزه
فرع دوم: نگاهی تحلیلی به معماری حوزه
درآمد
رمز و رازهای معماری حوزه
فرع سوم: الگوهای معماری مسجد/ مدرسه
۱٫ الگوی «مسجدِ مدرسه»
۲٫ الگوی مدارس بدون مسجد
۳٫ نمونه‌های الگوی «مدرسه ـ مسجد»
اول: مدرسه ـ مصلا، گونه‌ی دارای گنبدخانه
دوم: مدرسه ـ مصلا، گونه‌ی دارای «شبستان»
سوم: مدرسه ـ مصلا، گونه‌ی دارای «شبستان» و «گنبدخانه»
۴٫ الگوی «مسجد ـ مدرسه»
۵٫ الگوی معماری «مهتابی ـ مدرسه»
۶٫ الگوی «مسجد» و «مدرسه»
فرع چهارم: عناصر کالبدی معماری حوزه‌ها و اشاره به رمز و رازهای هرکدام
چیستی معماری
تعریف مدرسه
ارکان و عناصر معماری مدارس علمیه
۱٫ جلوخان
۲٫ دروازه
۳٫ هشتی
۴٫ دالان
۵٫ میانسرا
۶٫ حوض
۷٫ گودال باغچه/ باغچالی
۸٫ حجره‌ها‌
۹٫ ایوانچه
۱۰٫ مَدرَس
۱۱٫ حیاط جانبی
۱۲٫ مهتابی
۱۳٫ گنبدخانه
۱۴٫ شبستان زمستانی
۱۵٫ شبستان تابستانی (دارالصیف)
۱۶٫ محراب
۱۷٫ ایوان‌های بزرگ
۱۸٫ مقصوره
۱۹٫ مناره و مأذنه
۲۰٫ کتابخانه
۲۱٫ سردابه
۲۲٫ دارالشفاء (مریض‌خانه)
۲۳٫ مطبخ
۲۴٫ وضوخانه
۲۵٫ آبریزگاه
۲۶٫ گرمابه
۲۷٫ رختشویخانه
۲۸٫ آب‌انبار
۲۹٫ انباری
۳۰٫ مقبره‌ی بانی یا مُدرّس اصلی
برایندنگاری مبحث معماری حوزه‌ها
پیوست‌ها
پیوست اول: اصول سیاست‌های برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی اوّل حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا(ع)
و مدارس تابعه
پیوست دوم: طرح تأسیس مرکز طرازسنجی و ارتقای علمی ـ مهارتی طلاب
پیوست سوم: سند رویکرد «آموزشی ـ تربیتی»، و « معرفتی ـ کارکردی» مصوّب حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا (ع)
پیوست چهارم: سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ حوزه‌ی علمیه‌ی امام رضا (ع)
پیوست پنجم: نگاهی به معماری مدارس شاخص ایران
۱٫ نگاهی به کالبد معماری مدرسه‌ی فیضیه و تطورات آن
۲٫ نگاهی زیبایی‌شناسانه به معماری مدرسه‌ی چهارباغ اصفهان
۳٫ نگاهی ساخت‌پژوهانه به معماری مدرسه‌ی سپهسالار جدید تهران
پیوست ششم: تلویحات
منابع
نمایه

نظام آموزشی پرورش‌مآل؛ برایند تجربه‌ی هزارساله‌ی حوزه‌های علمیه

آیین معارفه‌ی رئیس و اعضای شورای حوزه‌های علمیه‌ی استان تهران
دوشنبه سیزده تیرماه ۱۳۹۰ ساعت ۳۰/۱۶
مکان: آستانه‌ی مقدسه‌ی حضرت عبدالعظیم الحسنی(س)، تالار شیخ صدوق(ره)

سینه‌ی پردردی داریم و سینایی می‌خواهیم که گوشه‌هایی از آنچه سال‌ها در درون داشته‌ایم بیان کنیم، اما الان فرصت نیست. به ما کمک کنید تا بتوانیم در مسیر آنچه در احکام آمده است گام برداریم. چند روز پیش بود که در همین تالار به مناسبت نکوداشت خدمات علمی و تربیتی حضرت آیت‌الله خوشوقت عرایضی را بیان کردم. این نکته که ما باید راه سلف صالح را دنبال کنیم بسیار اهمیت دارد؛ زیرا نگرانی‌هایی وجود دارد که مبادا حوزه‌های علمیه تغییر کنند. با توجه به همین نگرانی است که فکر می‌کنم باید به کارهایی دست زد تا نسل کنونی و آینده بیش از پیش با جایگاه حوزه‌ها در تاریخ آشنا شوند و اساسی‌ترین کاری که می‌توان در این زمینه انجام داد تأسیس مرکز علمی نیرومندی است که مطالعه‌ی تاریخ حوزه در سرلوحه‌ی کار آن قرار داشته باشد و در پی بازشناسی سنت‌های اصیلِ آزموده‌ی آموزشی، پژوهشی و اخلاقی، پرورشی، معیشتی و مدیریتی حوزه‌ها باشد که طی هزار سال آزموده شده و کارایی خود را نشان داده است.
درواقع ما سرمایه‌ی غنی، قویم و بسیار پربرکتی را فراچنگ داریم که از سلف بازمانده است. ما فرزندان شیخ طوسی و شیخ مفید، سید مرتضی، صاحب جواهر و شیخ عبدالکریم حائری هستیم که در شرایط تاریخی بسیار حساسی در مقابل بزرگ‌ترین و عنودترین مستبد تاریخ ایران، یعنی رضاخان، ایستاد و اجازه نداد سیستم غربی وارد حوزه شود. عبدالکریم حائری، شیخ بزرگوار ما، در آن شرایط تاریخی در مقابل رضاخان گفت: «نظم ما در بی‌نظمی است»، اما در حقیقت او با این بیان نورانی، که در موقعیت تاریخی خود بسیار ارزشمند بود، خواست به رضاخان بفهماند که حوزوی‌ها زیر بار نظم او نمی‌روند؛ زیرا نظم خود را دارند؛ نظم پیچیده‌ای که رضاخان با ذهن علیلش از درک آن عاجز است. این‌گونه بود که حوزه در دوره‌ی سلطه‌ی رضاخانی، که همه چیز را زیر چکمه‌ی خود برده بود، و نیز در دوره‌ی سلطه‌ی غرب‌زده، غرب‌گرا و غرب‌پرست محمدرضاخانی، مستقل ماند.
امروز هم دولت و نظام جمهوری اسلامی، زاده و مدیون حوزه‌های علمیه‌اند؛ زیرا سال‌هاست که طلبه‌ها برای دفاع از این نظام و استمرار و جهانی‌شدن آن تا پای جان ایستاده‌اند. در همین دفاع مقدس، بنا به آمار رسمی، تعداد شهدای روحانی ما دوازده برابر دیگر اصناف بوده است و تعداد فرزندان خانواده‌های روحانی که به شهادت رسیده‌اند چهار برابر دیگر اصناف اجتماعی اعلام شده است. این در حالی است که آنچه اعلام شده بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید است و شامل همه‌ی طلاب شهید نمی‌شود؛ زیرا بسیاری از طلبه‌ها از طریق بسیج و به عنوان بسیجی به جبهه‌ها رفتند و از همین‌رو در آمار جزء گروه روحانیان شمرده نمی‌شوند. با توجه به همین موضوع می‌توان گفت که احتمالاً در مجموع، شهدای قشر روحانی در قیاس با دیگر گروه‌های اجتماعی حدود بیست برابر باشد.
همه‌ی تاریخ ایران مدیون روحانیت و حوزه‌های علمیه است. با نگاهی به اعصار گذشته متوجه می‌شویم که هر زمان ایران با هجوم اقوام و کشورهای بیگانه روبه‌رو شد روحانیان بودند که سینه سپر کردند، فتوا داد‌ند، سلاح به کف گرفتند، شهادت را به جان خریدند و این کشور را حفظ کردند. افزون بر این، طی تاریخ ایران، در دفاع مقدس بود که برای نخستین بار کشور با هجوم دولتی بیگانه مواجه شد، اما حتی یک وجب از خاک آن از دست نرفت و دشمن با خواری و ذلت از سرزمین ما عقب‌نشینی کرد و بیرون رفت.
اما برای حفظ حوزه‌ها نخستین اصل، که سلف صالح هم همیشه بر آن تأکید کرده، تلاش برای استمرار استقلال حوزه و روحانیت است. این استقلال باید در همه‌ی امور رعایت شود؛ در بُعد سیاسی، شأن حوزه بسیار فراتر از آن است که پیرو حزب و جریان سیاسی خاصی باشد؛ زیرا خود در این زمینه پیشرو است. از نظر نظام آموزشی نیز که اهمیت آن کم‌تر از بُعد سیاسی نیست، حوزه باید مستقل باشد و نباید از دانشگاه پیروی کند. اگرچه بنده به خاطر این اظهار نظر گاه با اعتراض، طعنه و تعریض روبه‌رو شده‌ام، باز تأکید می‌کنم که حوزه نباید پیرو دانشگاه باشد؛ زیرا دانشگاه ما یک نظام عاریتی ناقص‌الخلقه‌ای را به‌ناچار از غرب اخذ کرده و طی هشتاد سال آن را اجرا نموده؛ البته چاره‌ای هم نداشته. نظام آموزشی دانشگاهی حافظه‌محور و فراگرفت‌مآل است؛ یعنی غایت مسئله آن است که دانشجو یک مشت مطلب را حفظ کند و امتحان بدهد تا مدرک بگیرد، سپس مدیر، رئیس یا کارمند شود. این‌گونه است که علمی هم باقی نخواهد ماند و لازم نیست کسی دنبال علم برود.
این در حالی است که حوزه‌های علمیه خود از نظامی آموزشی برخوردارند که از زمان شیخ طوسی تا دوره‌ی امام خمینی(ره)، و شهید مطهری پرورده شده است. این نظام آموزشی، فراگرفت‌مآل نیست، بلکه پرورش‌مآل است؛ یعنی غایت همه چیز در آن پروریدن و شکفتن استعدادها و استطاعت‌های فطری الهی در همه‌ی ابعاد است. بنا نیست در حوزه‌ها فقط دانش‌آموز داشته باشیم؛ زیرا حوزه اصلاً دانش‌محور نیست، بلکه پرورش‌محور است. این نظام آموزش محصول تجربه‌ی تاریخی هزارساله‌ی حوزه است که باید تبیین گردد و مبانی، نهادها و ویژگی‌های آن دقیقاً نوشته شوند و سپس مقایسه‌ی آن با نظام آموزش دانشگاهی موجود در کشور مد نظر قرار گیرد تا آفت‌های نظامی که دارد وارد حوزه می‌شود برای همه آشکار گردد.
حوزه، که پیشاهنگ انقلاب، علم، معرفت، رهایی، نجات و استقلال ایران است باید بر دانشگاه تأثیر بگذارد و ما باید نظام آموزشی پیشینه‌دارِ پرسابقه‌ی اصیلِ آزموده‌ی جواب‌داده‌ی خودمان را از متن هزار سال تاریخ بیرون بکشیم، سنت‌ها را دقیق شناسایی و تبیین کنیم، به صورت منشورواره دربیارویم و همان را اجرا کنیم. بسیاری از سنت‌های آزموده‌ی حوزوی اکنون در حال فراموشی است، نسل امروز از نسل قبل بی‌خبر است و نمی‌داند چه بر نسل قبل گذشته است و وای بر نسل بعد که ما بخواهیم حوزه را با این وضعیت به آن منتقل کنیم.
من در مقام طلبه‌ای که هم با حوزه و هم با دانشگاه آشنا است و دهه‌ی پنجم طلبگی خود را طی می‌کند و در تمام این مدت هرگز از درس خواندن و درس دادن دست برنداشته است، گواهی می‌دهم که به لطف الهی و تدابیر آیت‌الله مقتدایی و شاگردان ایشان و تدابیر خستگی‌ناپذیر و نستوهانه‌ی جناب آقای فراهانی، اتفاقات بسیار بزرگی در این دو سه سال رخ داده است. شبکه‌ای کردن حوزه و در عین حال حفظ استقلال مدیریت‌های مناطق، هنر است. درواقع ایشان، هم حوزه‌ها را سراسری کرده و کوشیده است در استان‌ها محوریت‌هایی به وجود بیاید و هم در عین حال استقلال مناطق را حفظ نموده است.
امیدواریم فرصتی پیش بیاید که در محضر این استادان محترم و مدیران عزیز باشیم و از دیدگاه‌های ایشان بهره ببریم. سیاست ما مشارکت حداکثری، همراهی و همکاری با تک‌تک استادان باتجربه و مدیران باسابقه‌ی استان است. والسلام.

نظام آموزشی پرورش‌مآل

من نخست قبل از ورود به بحث این پرسش را طرح می‌کنم و احتمال می‌دهم که پاسخ آن از ناحیه‌ی مدیران این هم‌اندیشی پیشاپیش آماده است و در مد نظر دوستان بوده است. آن پرسش این است که «نسبت بین این مباحث و آرایی که در این جلسه طرح می‌شود با آن چیزی که دوستان کارشناسی کرده‌اند و تدوین کرده‌اند، چیست؟» به تعبیر دیگر اگر کسی اینجا نظام‌واره‌ای را پیشنهاد کرد که تاثیر چشمگیری در موضوع این همایش و مقاصدی که از این همایش منظور هست داشت، چه برخوردی با او خواهد شد؟ آیا این سخنرانی‌ها جدی تلقی می‌شود و یا در حد بحث‌های نظری که هرکسی نظر خودش را به‌عنوان کارشناس و صاحب‌نظر دارد؟ اما اینکه چه نقشی را این سخنرانی‌ها در جهت‌گیری این برنامه خواهد داشت ممکن است بگوییم که دست‌اندرکاران کار کارشناسی خود را می‌کنند و تصمیم‌گیران هم تصمیم خواهند گرفت، مجریان هم تصمیمات را علمی خواهند کرد. اگرچه در برنامه اعلام شده است که افراد صاحب‌نظر دیدگاه‌های خود را مطرح کنند تا این برنامه‌ی درسی ملی تکمیل شود.


نظام آموزشی فراگرفت‌مآل و نظام آموزشی پرورش‌مآل

می‌توان گفت دو نظام آموزشی در افواه و السنه مطرح است. گفته می‌شود که وضع موجود ما در کل آموزش و ازجمله آموزش و پرورش نظام آموزشی فراگرفت‌مآل است؛ یعنی اینکه بنا است ما به دانش‌آموزان بیاموزانیم، به آنها بیاموزیم چیزهایی را و آنها هم فرابگیرند. فراگرفتن‌مآل است. گاه زمزمه می‌شود که ما باید برویم به سمت آموزش پژوهش‌محور و تصور می‌شود که پژوهش‌محوری با فراگرفت‌مآلی منافات دارد و دو نظام هستند. یا پژوهش‌محوری یک نظام فراگیر می‌تواند باشد که ما در بستر پژوهش به دانش‌آموزان بیاموزیم و آن هم گاه تفسیر می‌شود به اینکه به معلمان بگوییم مقاله بنویسد و فراخوان مقاله دهیم و همایش‌های علمی برگزار کنیم و به دانش‌آموزان بگوییم چیزی بنویسید.

نظام سومی هم مفروض است که من از آن به نظام آموزشی پرورش‌مآل (نه پرورش‌محور) تعبیر می‌کنم. در وضع موجود محور حافظه است. مطالب القاء کنیم، فرزندان ما آن را فرابگیرند و به حافظه بسپارند. در وضع پیشنهادی گاهی گفته می‌شود آموزش پژوهش‌محور مراد این است که ما، معلم و متعلم و مربی و متربی را به تحقیق و پژوهش وابداریم. در این فرض سوم بحث در این است که ما سرانجام کار و پایان فرایند تعلیم را تربیت بیانگاریم. پرورش به معنای اسم مصدری و حاصل مصدر پروردگی و شکفتگی، بارورشدگی، ورزیدگی، حصول این آنچه از فرایند آموزش فراچنگ خواهد آمد پرورش باشد. یعنی در پایان دوره‌ها ما یک مجموعه‌ی پرورده‌هایی را تحویل جامعه بدهیم.

نوجوانان و جوانان پرورده‌ای وارد جامعه بشوند و تربیت را به معنای نحوه‌ی مواجه با نفس انسانی به قصد استکمال تعبیر و معنی کنیم. و نظام آموزشی ما کوشش کند که نفس آدمی را مستکمل کند و آدمی پرورده، شکفته، ورزیده و بارورشده را از سامانه و مجموعه‌ی مدیریتی و تعلیمی خود بیرون دهد.

درنتیجه ما نظام آموزش پرورش‌مآب را اینگونه می‌توانیم تعریف کنیم؛ سامانه‌ی منظومه‌وار آموزشی معطوف به استکمال نفس با غایت تقریب به فعلیت فطری. همه‌ی تلاش ما معطوف به آن می‌شود که فطرت خداداد را به فعلیت نزدیک کنیم. ولی در همه‌ی قلمروه‌ها، در قلمروی بینش و عقیده، در قلمرو کنش، یعنی رفتار الزامی، احکام. در قلمرو منش خوی و اخلاق. در قلمروی دانش و آگاهی و در قلمروی روش و مهارت. در همه‌ی این پنج قلمرو دانش‌آموختگان خود را جهت دهیم و برانیم به سمت پروردگی و شکفتگی. در این صورت آموزش محدود به فرادهی (اگر این تعبیر در مقابل فراگیری درست باشد) مجموعه‌ای از معلومات علمی به معنای خاص نخواهد بود. عقیده را هم شامل می‌شود؛ کنش و احکام را هم شامل می‌شود. منش و خوی‌پروری و اخلاق را هم شامل می‌شود. روش و مهارت را هم شامل می‌شود؛ در عین حال آگاهی و دانش هم می‌دهیم. درواقع آموزش ما دانش‌محور نخواهد بود که لااقل الان غلبه با دانش‌محوری است. دست‌کم در نظام فعلی ما سیطره با آموزش حافظه‌محور است، اگر نگوییم مطلقاً چنین است. لهذا نام متربی را هم گذاشته‌ایم دانش‌آموز و اصلاً از پروردگی بحثی نیست. ولذا وزارت‌خانه ما وزارت آموزش و پرورش است. آموزش از پرورش جداست، آموزش مقدم است، آن وقت چه مایه پرورش در متن برنامه‌های ما جایگاه دارد؟ این را شما بهتر می‌توانید داوری کنیم که وضع پرورش اگر حتی موازی و جدای از آموزش باشد، با فرض اینکه سهمی هم برای پرورش قائل باشیم، تازه چند درصد سهم پرورش است و چند درصد سهم آموزش؟ درحالی‌که در نظام پیشنهادی که من عرض می‌کنم پرورش هم‌عرض آموزش نیست، مآل و غایت و سرانجام و ثمره‌ی آموزش است. درنتیجه اینجا وزن‌کشی نمی‌کنیم، ارزش‌گذاری می‌کنیم و پرورش جهت و غایت است.

اگر بخواهیم چنین نظامی را پیاده کنیم اول طبعاً بحث‌های نظری و فنی و کارشناسانه‌ای باید انجام پذیرد، خصوصاً درس‌های تطبیقی خوب که در نظام آموزشی کنونی چه وضعی داریم، در آن نظام مفروض و پیشنهادی چه چیزی؟ در حوزه‌ی مقامی و پیش‌انگاره‌ها، در تفاوت بین این دو نظام و ویژگی‌های این دو نظام، اختصاصات نظام آموزش پرورش‌مآل و منطق این نظام جدید و یا در مجموع منطق و فرآیند و روش‌های این دو نظام با هم مقایسه شود. اینجا آن پژوهش جایگاه پیدا می‌کند. پژوهش به نظام آموزشی پرورش‌مآل نزدیک‌تر است. پژوهش به‌‌تنهایی نمی‌تواند محور باشد. بسیاری چیزها در چارچوب پژوهش بدست نمی‌آید و افراد کم سن و سال نمی‌توانند پژوهش کنند. معلمان کم‌توان به لحاظ علمی نمی‌توانند پژوهش کنند و همه مواد متون و دروس را نمی‌توان در قالب پژوهش القاء کرد. اما پژوهش یکی از شیوه‌ها و ابزارهای آموزش پرورش‌مآل است؛ زیرا در بستر پژوهش می‌توان پرورید. استعداد را اکتشاف کرد؛ سنجید به بروز و ظهور رساند استعدادی را که در درون هر فرد از افراد آموزش‌دهنده و تعلیم‌گیرنده و تربیت‌شونده هست.

در قلمرو کارکردها که نظام آموزش پرورش‌مآل چه کارکردهایی خواهد داشت که با کارکردهایی در نظام فعلی داریم متفاوت می‌شود؟ بنا است پروردگی مقصود باشد و پرورده فرآورده و حاصل و مآل این است. درنتیجه فلاح؛ من به واژگاه قرآنی برای این بحث مراجعه کردم. واژگان بسیاری است که کلیدواژه‌هایی است که این نظام پیشنهادی را می‌توان از قرآن استخراج کرد که به بخشی از آنها اشاره خواهم کرد.

فلاح درواقع مقصود است. معلم دیگر معلم نخواهد بود، مربی خواهد بود؛ فلّاح خواهد بود. همه‌ی اصطلاحات و واژگان مصلح و دارای کاربرد در ادبیات آموزش و پرورش ما آموزش‌محور است. ملاحظه بفرمایید، معلم، معلم است و تازه وقتی به پرورش می‌پردازیم یک مربی جداگانه می‌گذاریم، با این همه مشکلاتی که اینها در طی این سی سال از وضعیت اداری گرفته تا حقوقی و موقعیت و جایگاه خود داشته‌اند که شما بیش از بنده در جریان هستید.

در حوزه‌ی لوازم و ملزومات، برنامه؛ سازمان؛ سازوکار؛ عوامل، در این پنج شش زمینه باید اینها را با هم مقایسه کنیم. من صرفاً به حوزه‌ی مبانی به صورت مختصر و پیش‌انگاره‌ها و سپس مقایسه این دو نظام مطرح و مقترب اشاره می‌کنم.

ما در پیشنهاد نظام آموزشی پرورش‌مآل یک فراانگاره داریم و چند پیش‌انگاره. چند مبنا داریم، یک چیزی پیش از مبنا و فراتر از مبنا. فراانگاره این است که ما یک ماده و متعلقی داریم که بنا است او را بپروریم و بورزانیم. فرض کرده‌ایم که ما یک سرمایه یا یک ماده‌ی اولیه را در چنگ داریم که بناست راجع به او کار کنیم و او متعلق تربیت ماست. این فراانگاره ماست.

ما معدنی داریم که باید این را بپرورانیم. این یک فرض پیش از فرض‌های دیگر است و فراانگاره است و پیش‌تر از انگاشته‌های دیگر است که مبنا هستند. این اصل انسان‌شناسی ماست. در انسان‌شناسی دست‌کم سه نظریه کلان وجود دارد. انسان‌شناسی اگزیستانسیالیستی که وجود را اصل می‌داند. انسان را هست‌مند می‌داند، ماهیت‌مند نمی‌داند. وجودی است که باید خود را بسازد و ماهیت انتخاب کند و ماهیت خویش را بسازد. که البته درست‌تر آن است که بگوییم هویت، چون ماهیت تغییرپذیر و ساختنی نیست. بنا به تعبیر فلسفی خودمان این تعبیر دقیق نیست و باید بگوییم آنچه اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند، می‌خواهند بگویند وجود هست و هرکسی هویت خویش را می‌سازد و نه ماهیت خویش‌را. پس بنابراین آدمی فاقد ماهیت است، ذات‌مند نیست. پس بحث از فطرتی ازلی، فطرتی ثابت، فطرتی فراگیر، فراتاریخی، فرااقلیمی، دیگر چندان قابل طرح نخواهد بود.

نظریه‌ی دیگر انسان‌شناختی می‌گوید آدمی خصلت تاریخی دارد، خصلت تاریخی او جبری ساخته می‌شود. به تعبیر دیگر اینجا می‌توانیم بگوییم که انسان هویت تاریخی و طبقاتی دارد. هر انسانی و هر قوم و گروهی و جامعه‌ای خصلت و هویت تاریخی و طبقاتی دارد. آنچه که مارکسیست‌ها می‌گفتند. بورژوا، بورژوا است و یک‌سری خصلت‌های بورژوایی داریم که هویت یک طبقه را می‌سازد. گویی آنها می‌خواسته‌اند بگویند که انسان فاقد ماهیت است اما دارای هویت است، ولی هویت او جبری است و در بستر تاریخ و در نزد طبقه‌اش شکل می‌گیرد ولی انسان دارای هویت هست. و این هویت جبری سامان پیدا می‌کند.

نظریه‌ی سوم می‌گوید که انسان ماهیت‌مند است. انسان دارای ذات آفریده و مخلوق الهی است. انسان فطرت‌مند است، ماهیت‌مند است، ذات‌مند است؛ نظریه‌ی اسلامی انسان‌شناختی از این قسم است. ما به ذات‌مندی انسان قائل هستیم. برای انسان ذاتی که خدا او را خلق فرموده و دارای ویژگی‌هایی است که حدود بیست ویژگی را از قرآن استفاده کرده‌ام که در یک مقاله‌ای آمده است. انسان دارای ویژگی‌هایی است که فطرت آدمی را می‌سازند، آیا استغراقی است، آیا تام و کامل هست، استقصاء شده است یا نیست، بنده تضمین نمی‌کنم ولی همین‌قدر می‌دانم که ویژگی‌های انسان متکثر و متنوع است. انسان خیرخواه است، عدالت‌جو است، انسان‌ دانش‌خواه است، انسان کمال‌گرا است. انسان دارای ذات است.

مبنای این نظریه این است که ما برای انسان ذاتی قائل هستیم که باید این ذات پرورده شود و به فعلیت برسد. ناب آن ذات را می‌گوییم فطرت الهی.

پس بین سه نظریه هستومندی انسان، تعدم هست در ماهیت و ساخت ماهیت به‌وسیله‌ی خود انسان و نظریه‌ی دوم هویت‌‌مندی انسان که خصلت‌های طبقاتی و تاریخی آن را شکل می‌دهد و جبری است و نظریه‌ی سوم، ماهیت‌مندی و ذات‌مندی انسان که ذات او فطرت الهی است ما نظریه‌ی سوم را مبنای این نظام آموزشی می‌دانیم که نظریه‌ی قرآنی است. آیاتی از قبیل «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفا» که روی دین در فطرت، دین‌گرایانه‌بودن فطرت آدمی و فطری بودن دین، فطرت‌مندی انسان و فطرت‌نمونی دین تأکید دارد. «انا لله و انا الیه راجعون» که سیروتی بودن وجود آدمی است. وجود آدمی سیرورت است. مستمراً تغییر می‌کند. در یک بستر سیر منظم و تدریجی آدمی سیرورت و تکون پیدا می‌کند. انسان همواره در حال شدن است. بودنی ثابت وجود ندارد. و اینکه «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» اینکه حیات و هستی بشر غایت‌مند است. و غایت بازگشت به خداست. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا». بشر مختار است و آزاد آفریده شده و حیات او جهت‌دار است. « خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» بشر در بوته‌ی آزمون رشد می‌کند. یا «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه‏» بستر وجود انسان در قالب سختی‌ها و دشواری‌ها و مشکلات قرار دارد و رشد می‌کند. این دسته از آیات یک سلسله از مبانی را به ما می‌دهد که آن مبانی می‌شود پیش‌انگاره‌های ما در طراحی این نظام. البته این بخش را به‌عنوان مثال عرض می‌کنم و شاید به این مبانی محدود نباشد.

۱٫ سیر و سیرورت‌پذیری وجود انسان. انسان مستمراً در حال شدن است.

۲٫ غایت‌مندی حیات و هستی و خلقت آدمی.

۳٫ اختیارمندی انسان. اختیار از ماده‌ی خیر است. اختیار یعنی نیک‌گزینی. آدمی نیک‌گزین است، می‌تواند نیکی‌ها را بگزیند.

۴٫ تعلل به مفهوم لغوی آن؛ علت‌پذیری؛ یعنی آدمی تأثیرپذیر است و می‌تواند تأثیر بپذیرد. کما اینکه می‌تواند تأثیر بگذارد. آدمی خود علت و معلول، هم معلول برای بسیاری از چیزهاست و علت برای بسیار چیزهاست.

۵٫ شگفتگی‌پذیر است. آدمی شکوفا می‌شود.

۶٫ فراگشت‌یابنده است. کمال‌پذیر است و رو به کمال پیش می‌آورد.

ما مجموعه‌ای از این دست اصول را مبنای چنین نظامی تصور می‌کنیم. اگر اینها را بپذیریم خواهیم پذیرفت که آدمی پرورش‌پذیر است و پرورش می‌یابد. یک ماده‌ای و متعلقی وجود دارد که در چارچوب پاره‌ای اصول و پیش‌انگاره‌ها این ماده پرورده می‌شود. این می‌شود مبنای چنین نظامی که مطرح می‌شود.

من به اجمال پاره‌ای از تفاوت‌ها را بین دو نظام آموزشی حافظه‌محور و فراگرفت‌مآل؛ سرانجام آن است که بگوییم چه فرا گرفته‌ای؟ و معلومات تو چیست؟ یا به تعبیر دقیق‌تر محفوظات تو چیست؟ صبح امتحان روی ورقه بنویس که چه چیزی در یاد تو مانده است. این یک نظام است؛ نظام آموزشی پرورش‌مآل می‌گوید تو چه فرآورده‌ای شده‌ای؟ اکنون چه شده‌‌ای؟ فعلیت تو چیست؟ ولو چیزی را از حفظ نداشته باشی.

در نظام جاری ما سطحی‌فهمی یک ویژگی‌ است.

در پس آینه طوطی صفتم‌ داشته‌اند آنچه استاد ازل گفت همان می‌گویم

طوطی‌وشی خصلت و ویژگی این نظامی است که ما الان داریم. چشمش به دهان معلم است که چه چیزی او گفت حفظ کند. اما در نظام آموزش پرورش‌مآل ژرف‌فهمی خصوصیت است. یا به تعبیر درست‌تر بگوییم فهمیدن. کتاب‌محوری در الگوی؛ متونی را که می‌خواند یاد می‌گیرد. اما در نظام بعدی مطلب‌محوری مهم است. حتی در ویژگی سوم تصلب بر عبارات است اینجا ادراک آن. مفهوم‌فهمی اتفاق می‌افتد. ستردگی و ناپایداری آموخته‌ها. در نظام حافظه‌محور آنچه حافظه فرامی‌گیرد تا مبتلابه است ممکن است به یاد بماند اما ناپایدار است. لهذا الان تصور می‌کنیم کلاس اولی که در آن زمان خوانده‌ایم برای ما چیز آسانی است اما سؤال کنند چیزی یاد ما نمانده است و فقط عکس‌ها یادمان است. فراموش می‌شود. پرورده‌ نشده‌ایم. حفظ کرده‌ایم و حافظه هم همیشه ثابت نمی‌ماند. ناپایداری آموخته‌ها ولی پایداری آموخته‌ها در این نظام جدید ورزیدگی ایجاد می‌کند. بنا نیست به خاطر بسپاریم، بلکه بنا است که هضم کنیم. درس خواندن برای شب امتحان است. در حافظه‌محوری همان شب امتحان بهتر یاد فرد می‌ماند؛ اما در نظام پرورش‌مآل اینگونه نیست. طبعاً در طول سال باید این معلومات فراآمده باشد و تثبیت شده باشد که بتواند پاسخ بدهد.

معلم می‌تواند فقط یک تفاوت با شاگرد داشته باشد و آن اینکه یک قدم از شاگردش جلوتر باشد. یعنی اگر شب قبل مطلب را یاد گرفته باشد فردا می‌تواند درس دهد. اما در پرورش‌مآلی امکان ندارد. معلم باید مسلط باشد.

رشته‌مداری. در آموزش و پرورش الان حدود پنج رشته داریم و همه این چندین میلیون نفر باید در این چهارپنج رشته درس بخوانند. بعد در این رشته‌ای که درس می‌خوانید ده بیست ماده درسی است که همه را هم باید بیست بیاورید. بعد می‌بینیم که یک دانش‌آموز در آن شاخه‌ای و رشته‌ای که استعداد دارد و می‌توان استعدادش را پروراند بیست می‌آورد. همان دانش‌آموز بااستعداد که بیست دارد یازده هم دارد. این مال چیست؟ معلوم می‌شود اگر به اندازه‌ی استعداد این فرد به او چیز یاد بدهیم و رشته‌ها را محدود نکنیم و رشته‌مدار نباشیم؛ و بگذاریم استعداد، او را به سمت فراگیری بکشاند، آنگاه گرایش‌مدار خواهیم شد. آنوقت استعدادها متکثر می‌شود و ما باید رشته‌ها را در آموزش و پرورش متکثر کنیم. محدود به این معدود رشته‌ها نکنیم. و همه را الزام نکنیم به فراگیری چیزهایی که نه استعدادش را دارند و نه علاقه‌ی آن‌را. البته حداقل‌ها را باید فراگرفت.

هدر رفتن وقت و استعداد بر سر دروس و موادی که استعداد و علاقه‌ی آن را نداریم. ولی در نظام پیشنهادی تمرکز بر گرایش خاص و یا رشته‌ی خاص باعث می‌شود که به رشته‌های دیگر نپردازیم و استعداد و وقت تلف نشود.

ناشکفتگی ظرفیت استعداد در نظام فعلی؛ بیداری و شکوفایی استعداد در نظام پرورش‌مآل. و طبعاً مکتوم ماندن استعداد. استعداد دانش‌آموزان در این نظام کشف نمی‌شود چون اصلاً کاری با استعداد ندارد؛ اما در نظام پرورش‌مآل اکتشاف و شناسایی استعدادها هم رخ می‌دهد. یک‌جوری مسامحتاً می‌گوییم غفلت از اعتماد به نفس و حصول اعتماد به ‌نفس؛ اما در واقع اعتماد به نفسی به دست نمی‌آید. در نظام جدید ارتقای اعتماد به نفس در اثر انکشاف استعداد است؛ یعنی همان‌ کسی که پنج تا بیست دارد و دو تا یازده اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد. اما اگر این را بگماریم بر همان پنج درسی که بیست می‌آورد اعتماد به نفس او احیاء می‌شود.

عدم احتمال تولید و فرآورده در نظام فعلی ولی در مظان تولید بودن حتی دانش‌آموز راهنمایی و دبیرستان؛ چون خلاقیت رشد می‌کند و به درجه‌ای از اعتماد به نفس می‌رسد که در همان سنین تولید کند؛ اختراع و اکتشاف کند. ولی در نظام فعلی ما ممکن نیست.

ادامه‌ی‌ غرابت نوآوری. در جایی گفته‌ام بعضی به یمن نبوغشان مطرح شدند و کار کارستان کردند؛ بعضی به یمن زحمتی که کشیدند. مثال زدم به شهید صدر و شهید مطهری. گفتم آقای مطهری نابغه نبود اما شهید صدر نابغه بود. البته دوستان گفتند این حرف توهین به آقای مطهری است؛ ولی نه‌خیر اینگونه نیست. ولی تصور اینکه فقط کار از نابغه‌ها برمی‌آید. این تصور غلط را باید بشکنیم. یا باید بگوییم همه نابغه‌اند و بعد ببینیم که در چه چیزی نابغه‌اند، یا بگوییم نابغه‌محوری نیست. غیرنابغه‌ها را هم می‌شود با روش‌های صحیح پرورد و در آنجایی که استعداد دارند آنها هم نقش پیدا می‌کنند.

و این افسانه حصر بسیاری کارهای بزرگ و کارآمدی‌ها در افرادی که اصطلاحاً نابغه هستند و از هوش جامع و فراگیر برخوردار هستند این هم چیزی است که در این روش ممکن است بشکند. البته در روش فعلی جا افتاده و پذیرفته شده است. به دانش‌آموز می‌گویند تو هم می‌توانی ولی نفر اول کلاس ما یک چیز دیگری است. باهوش است و چنین و چنان است.

اینها از جمله تفاوت‌های این دو نظام جاری و پیشنهادی است که عرض شد.

نظام علمی آموزشی پرورش‌مآل

به استناد آیات قرآنی و احادیث نبوی و ولوی، و بر مبنای اصول انسان‌شناسی اسلامی، نظام علمی ـ آموزشی «برتر» و «اسلامی»، عبارت است از: به‌فعلیت‌آوردن استعدادهای فطری خدادادی انسان‌ها، در زمینه‌های گوناگون معرفتی، معنوی و مهارتی، با کاربست روش‌های مناسب کشف و استکمال هریک از استعدادها، به‌حسب «مشترکات ذاتی» متربیان و متناسب با «تفاوت‌های عرضی» آحاد تحت تعلیم.

سند ۲۰۳۰ یادآور قراردادهای عهد قجری و پهلوی است

بلاشک چنین تعهدات تسلیم طلبانه موجب گرفتاری ایران آزاد و سربلند، مستقل و مقتدر، در نقشه‌های ظالمانه و استعماری کشورهای غربی خواهد شد. در برخی از مفاد این سند آشکارا مبنای تفاوت‌های جنسی انکار می‌شود. در حالی که از نظر ما زن و مرد تقاوت‌هایی دارند و حقوق حقیقی آن‌ها مبتنی بر این تفاوت‌ها است و الا ظلم بر مرد و زن است.


عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به مبانی سکولاریستی و الحادی سند ۲۰۳۰، پذیرش آن را یادآور قراردادهای عهد قجری و پهلوی دانست و گفت: بر اساس مسلمات فقه و قانون، این سند باطل و مردود است.
به گزارش خبرنگار مهر، سند آموزش ۲۰۳۰ یونسکو با رویکرد تأثیر بر همه‌ حوزه‌های آموزشی کشورها، در سال ۲۰۱۵ میلادی و برای اقدام عملی کشورها، در سازمان ملل متّحد ارائه شد. جمهوری اسلامی ایران نیز از کشورهای شرکت‌کننده در این اجلاس بود که متعهّد به اجرای این سند شد و در سال ۱۳۹۵، سند ملّی آموزش ۲۰۳۰ را امضا کرد. اگرچه این سند در ماه های اخیر مورد اعتراض نهادهای مختلف قرار گرفت و دلسوزان انقلاب در مورد آفت های آن هشدارهای لازم را به دولت داده بودند، اما متاسفانه شاهد امضای این سند به صورت محرمانه و اجرایی شدن آن در کشور بودیم.
چندی پیش رهبری معظم انقلاب در دیدار با معلمان و فرهنگیان از امضای این سند انتقاد کرده و بر توقف اجرایی شدن آن تاکید کردند: «این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانه‌اش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعه‌ی به‌اصطلاح بین‌المللی، که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است، این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید این‌جوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگر چنانچه با اصل کار شما نمیتوانید مخالفت بکنید، حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشی دارد، خطّ‌وربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما میدانیم باید در زمینه‌های آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چه‌کار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بی‌سروصدا اجرائی کردن، نخیر، این مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کرده‌ایم به دستگاه‌های مسئول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله‌مند هستم؛ آنها باید مراقبت میکردند، نباید اجازه میدادند این ‌کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم».
آیت الله رشاد، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتگو با خبرنگار «مهر» با بیان این که امضای سند ۲۰۳۰ نمونه‌ای از پیگیری پروژه نفوذ بیگانگان در کشور است، اظهار داشت: در چند سال اخیر مقام معظم رهبری (دام ظله) بارها نسبت به توطئه و ترفندهای نفوذ بیگانگان در ساختار اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جمهوری اسلامی هشدار داده بودند، اما باید اذعان کرد که متاسفانه تاکنون این هشدارها و انذارها، از سوی مصادر امور جدی گرفته نشده است.


زیر یوغ بیگانه رفتن و قبول سلطه کفار حرام شرعی است
این استاد خارج فقه حوزه تصریح کرد: بر اساس مسلمات فقهی و از جمله به استناد قاعده «نفی سبیل» زیر یوغ بیگانه رفتن و قبول سلطه کفار حرام شرعی است؛ هیچ مسئولی حق ندارد استقلال اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ملت را تضعیف و تضییع کند.

بر اساس مسلمات فقه و قانون، این سند باطل و مردود است
آیت الله رشاد با بیان اینکه سند موسوم به ۲۰۳۰ به دلیل تنافی با مبانی دینی، تعارض با منافع ملی، مخالفت با اسناد و قوانین جمهوری اسلامی، و مخالفت صریح ولی امر امت و رهبر انقلاب با آن، از نظر شرعی و قانونی باطل و مردود است، تاکید کرد: ملت شریف ایران برای حفظ استقلال اقتصادی، سیاسی، فرهنگی خود و تحصیل اقتدار ملی، صدها هزار شهید تقدیم اسلام و مکتب اهل بیت (س)، انقلاب و نظام اسلامی کرده‌اند. انقلاب کرده اند که آزاد و مستقل زیست کنند، تا از زیر قیومیت قدرتهای مستکبر و یوغ و دولت‌های مستبد آزاد شود و دیگربار به عهد قجر و پهلوی باز نخواهد گشت.

آمران و مباشران امضا و اجرای این سند باید عذرخواهی کنند
وی گفت: آمران و مباشران امضا و اجرای این سند باید به خاطر این اقدام خفت بار و تحقیرآمیز به پیشگاه رهبری، ملت و خاصه خانواده های شهدا و شاهدان انقلاب و دفاع مقدس عذرخواهی کنند و در محضر خداوندی اظهار ندامت و توبه نمایند. شگفت آور است که مسئولین آموزش و پرورش کشور، به رغم مخالفت صریح رهبری در چندین ماه گذشته و ابلاغ نظر شریف معظم له از سوی مقامات مافوق خود همچنان بر اجرای بی سر و صدای این سند مشکوک اصرار می ورزند!
عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی افزود: پیش‌تر در دوره‌ دولت هفتم و هشتم پروژه نفوذ کلید خورد و بیگانگان موفق به نفوذ در برخی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی کشور شده بودند. کانونهای قدرت و ثروت در پوشش سازمان‌ها و نهادهای به ظاهر بین‌المللی، در حالی که این سازمان‌ها در حقیقت ابزار اعمال اراده چند قدرت استکباری بیش نیستند، با شعارهای پر زرق و برق وارد کشور ما شدند و به عنوان مثلاً توسعه حوزه‌ مطالعات زنان و خانواده، رشته‌هایی را پیشنهاد دادند و به تبع آن در دانشگاه‌ها و برخی دستگاههای اجرایی و حتا بخشهایی از دستگاه قضا و برخی نهادهای امنیتی کشور حضور و نفوذ پیدا کردند، در آن زمان اما با هوشیاری برخی دستگاههای امنیتی و هشدار رهبری (دام ظله) جلوی پیشرفت توطئه در آن مرحله گرفته شد.

مأموریت یونسکو ترویج سبک زندگی غربی است
وی تاکید کرد: اخیراً احساس می‌شود پروژه نفوذ دیگربار از سوی بیگانگان در حال پیگیری است و متاسفانه بیگانگان از جمله توانسته‌اند در قالب برخی نهادهای به اصطلاح بین‌المللی مثل یونسکو که ماموریتش ترویج سبک زندگی غربی است، سند خفت باری را تحت عنوان سند ۲۰۳۰ به نظام آموزشی ما تحمیل کنند.


سازمان ملل، در اختیار چند دولت جهانخوار است
آیت الله رشاد با انتقاد شدید از ساختار کنونی سازمان ملل، عنوان داشت: این چه سازمان مللی است که چند قدرت استکباری با دارا بودن حق وتو برای بیش از ۱۵۰ کشور جهان تعیین تکلیف می‌کنند و اگر نمایندگان همه‌ ملل هم در موضوعی رای بدهند، با رای مخالف یکی از این قدرت‌ها، آن رای اجماع بین الملل ملغی می‌شود، پس این دستگاه سازمان ملل نیست بلکه سازمان دول آن هم چند دولت جهانخوار است! بر همین اساس نهادها و سازمان‌هایی مثل یونسکو، تجارت جهانی و امثالهم ابزار زورگویی این قدرت‌ها محسوب می‌شوند.
وی افزود: ما به این دلیل نسبت به نهادها بدبین هستیم که آنها آتش بیار معرکه قداره کشی های قدرتهای مستکبر و جنایتکار هستند و این بدبینی ما هم مستند به دهها شاهد زنده دهه‌ها تجربه‌ رفتار استعماری و استکباری آنهاست.

دشمنان، نفوذ خود را بر آموزش و پرورش متمرکز کرده اند
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: دشمنان نفوذ خود را خاصه بر نظام آموزش و پرورش کشور متمرکز کرده‌اند. زیرا آموزش و پرورش خطیرترین شأن و امر یک کشور و ملت است. از این رو زودبازده ‌ترین پروژه نفوذ ورود به قلمرو آموزش و پرورش است و در مدت زمان بسیار کوتاهی از طریق آموزش و پرورش می‌توانند نسل یک کشور را بر اساس آموزه‌های غربی تربیت کنند. بنا بر این پر تأثیرترین نفوذ، تصرّف و نفود در حوزه‌ آموزش و پرورش است و تمرکز دشمنان بر روی این قسمت، بر اساس مطالعه و تحقیق بوده است.

بی اعتنایی مسئولان اجرایی به اسناد مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی
عضو شورای انقلاب فرهنگی، با تاکید بر اینکه ما دقیق ترین و کامل ترین سندهای علمی، آموزشی و تربیتی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده‌ایم، اما طی سنوات متمادی مورد بی اعتنایی مسئولین اجرایی قرار می گیرد و یکباره می بینیم عده ای شتابزده و بی سر وصدا به اجرایی کردن اسناد استعماری موازی اقدام می‌کنند. قبل از امضاء و اجرای سند خفت بار ۲۰۳۰، ما سند «تحول بنیادین آموزش و پرورش» را در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده‌ایم و بعد از تصویب هم به تایید و تنفیذ مقام معظم رهبری رسیده است.
وی افزود: هزاران فکر نخبه دانشگاهی و حوزوی در تولید سند «تحول بنیادین آموزش و پرورش» نقش داشته اند و از جمله اسنادی است که بیشترین وقت مفید چندین جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی را در سال تصویب به خود اختصاص داده بود و در حالی که چندین سال از تصویب این سند مهم گذشته است، ولی نه دولت قبلی و نه دولت فعلی هیچ اقدام محسوس و مقبولی را در اجرای این سند انجام نداده اند. ولی متاسفانه یک مرتبه می بینیم بی‌آنکه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی مطلع باشد و بی آنکه مجلس شورای اسلامی که مرجع تصویب معاهده هاست مطلع باشد و بی آنکه مردم اطلاع داشته باشند، سندی از سوی مسئولان امضا می‌شود که در راستای بی مبالات کردن جامعه و سکولار کردن آموزش و پرورش تدوین و برنامه‌ریزی شده است.

سند ۲۰۳۰ مبتنی بر مبادی سکولاریستی و الحادی است
عضو شورای عالی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تصریح کرد: به حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی (دام ظله) شورایی از جمع از نخبگان و صاحب نظران با عنوان شورای عالی الگوی پیشرفت تشکیل و مرکزی تحت عنوان «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» تاسیس شده است و این مرکز ماموریت دارد چارچوب و سند پیشرفت ایرانی اسلامی را که مبتنی بر مبانی معرفتی و حکمیِ دینی و متناسب با شأن ملت ایران و سازگار با شرایط اقلیمی و بومی کشور و جامعه ما باشد، تهیه و تنظیم کند و جمع کثیری از دانشگاهیان و حوزویان برجسته در حال تنظیم چنین سندی هستند ولی یک مرتبه مشاهده می شود برخی مسئولین اجرایی به موازات این مرکز، سند توسعه‌ پایدار تصویب شده و القاء شده نهادهای استعماری را وارد کشور می‌کنند و آن را نصب العین تصمیمات می کنند، در حالی که چنین اسنادی مبتنی بر مبادی سکولاریستی بلکه الحادی است و از نظر تضاد با منافع ملی ما جز خفت و ذلت ارمغانی برای ملت و کشور ما به بار نخواهد آورد.
این عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به انتقاد شدید مقام معظم رهبری از سند ۲۰۳۰ و گله‌مندی‌شان از شورای عالی انقلاب فرهنگی، گفت: بنده به عنوان عضو کوچکی از این شورای محتشم و معظم از این اتفاق اظهار شرمساری می‌کنم و عذر تقصیر به پیشگاه رهبری می‌برم. شاید کوتاهی امثال بنده موجب شد تا این وضعیت به وجود بیاید و اگر فریاد می‌زدیم و آشکارا و قاطعانه به این مسئله اعتراض می‌کردیم، دیگر کار به اینجا نمی‌رسید که شخص ایشان وارد میدان بشود.

پذیرش سند ۲۰۳۰ یادآور قراردادهای عهد قجری ـ پهلوی است
آیت الله رشاد با اشاره به برخی مفاد خفت بار سند ۲۰۳۰، گفت: این سندها در ذهن آدمی قراردادهای جهالت آمیز قرن قجری و معاهده های خفت بار عهد پهلوی ها را تداعی می کند؛ بلاشک چنین تعهدات تسلیم طلبانه موجب گرفتاری ایران آزاد و سربلند، مستقل و مقتدر، در نقشه‌های ظالمانه و استعماری کشورهای غربی خواهد شد. در برخی از مفاد این سند آشکارا مبنای تفاوت‌های جنسی انکار می‌شود. در حالی که از نظر ما زن و مرد تقاوت‌هایی دارند و حقوق حقیقی آن‌ها مبتنی بر این تفاوت‌ها است و الا ظلم بر مرد و زن است.
رییس شورای حوزه علمیه استان تهران ادامه داد: افتخار و عزت زن و مرد به التزام به لوازم همان فطرت و طبیعت‌شان است. ولی در این سند تاکید دارد که نقش‌های کلیشه‌ای مثل مادر بودن را به زن‌ها تحمیل نکنید! در حالی که افتخار زن ایرانی اسلامی به مادر بودنش است. مادر ایرانی و زن اسلامی به این فخر می‌کند که به دستی گهواره‌ یک نوزادی را به حرکت درمی‌آورد که فردا مردی ببار آید که مثل امام خمینی(ره) روزی جهان را تکان خواهد داد و به دست دیگر خانه را اداره می‌کند، یا دستی در امور اجتماعی دارد و مسئولیت پذیر در متن جامعه است.

نفی تفکیک جنسیتی در محیط آموزش و پرورش از مفاد سند ۲۰۳۰ است
این استاد حوزه افزود: نفی تفکیک جنسیتی در محیط آموزش و پرورش از دیگر مفاد این سند است، بیگانگان اصرار دارند کلاس‌های درس مدارس آموزش و پرورش به صورت مختلط برگزار شود! و چنین اموری با مبانی دینی و اسلامی ما سازگار نیست، به ویرانی اخلاق و تضعیف دیانت نسل نو خواهد انجامید و خلاف مصلحت جامعه و منافی منافع ملی است. قطعاً برخی امضاکنندگان سند و بعضی مجریان آن نیز حاضر نیستند در مورد فرزندان خود تن به چنین امور بدهند.

تغییر متون کتب مدارس از دیگر مفاد ذلت بار سند ۲۰۳۰ است
وی ابراز داشت: اصرار بر تغییر متون کتب مدارس از دیگر مفاد ذلت بار سند ۲۰۳۰ است. در کشورهای ضعیف عربی طبق همین سندهای به اصطلاح بین‌المللی آیه‌های جهاد را از کتب درسی حذف کردند تا ملت‌شان را تسلیم پذیر بار بیاورند تا دول استعماری بتوانند هر تحکمی که خواستند روا بدارند. در حالی که ملت ما نمی تواند زیر بار تحکم حکام مستکبر ومستبد بین المللی برود بلکه ما می خواهیم تا نسل های آینده کشور، همچون نسل های گذشته آگاه، آزاد، آزاده، سازش ناپذیر، مجاهد و حماسه پرداز باشند. ما به حماسه‌های ایران باستان ، حماسه‌های شاهنامه فردوسی افتخار می‌کنیم، ما به مقاومتهای تاریخی ملت در مقاطع مختلف، نهضت های استقلال طلبانه و آزادیخواهانه مباهات می کنیم، ما به مجاهدتها و مقاومتهای قهرمانانه و مردانه مبارزان در زندانهای مخوف قجری و پهلوی، نبردهای درس آموز و دفاع جانانه رزمندگان در طول دفاع مقدس افتخار می‌کنیم. ما ایرانی‌ها بودیم که در برابر وحشی‌گری‌های مغول سینه سپر کردیم و به آنان اجازه ترک تازی در کشور ندادیم. این ما بودیم که، به سرانگشت اندیشه نیرومند اندیشه ورانمان، هجوم یونانی و اسکندرانی را در خود هضم کردیم و تغییر ماهیت دادیم و بر بنیادهای میراث یونانی کاخ ستبر و ستوار و سترگ حکمت اسلامی را بنا نهادیم و اینک نیز در برابر هجوم فکری فرهنگی فرنگ مدرن قد برافراشته ایستاده ایم؛ و این همه نمود و نتیجه خصلت ستم شکاری و بیگانه ستیزی و روح حقیقت جویی و آزاداندیشی مردم ایران است و چنین اسنادی می خواهد این خصلتها را از فرهنگ ما بسترد و این روح را از کالبد ملی ما بستاند! هرگز و هرگز مردم آن را نخواهند پذیرفت.