از سیاست های رژیم شاهنشاهی این بود که طبقات مختلف جوانان را به سلسله اموری مشغول کند؛ از توسعه مراکز فساد گرفته تا توسعه شراب فروشی ها و می کده ها. از دسترسی به مواد مخدر گرفته که یکی از محورهای اصلی توسعه و توزیع مواد مخدر ایران خواهرشاه(اشرف) بود تا ظاهراً تبلیغ ورزش. مراکزی که سلسله فعالیتهای هنری سالم و ناسالم انجام میشد و بعضی فعالیتهای فرهنگی به عنوان کاخ جوانان شکل گرفت. به لحاظ روانی هم یک جور به جوانان القا می کردند که درست است شاه در کاخ زندگی می کند ولی شما هم کاخ دارید! در منطقه غرب تهران نرسیده به میدان راه آهن، یک کاخ جوانان بود؛ در سمت خیابان اتابکی آن زمان، پشت امامزاده حسن(ع) اواخر خیابان قزوین یک کاخ جوانان دیگری بود. در خیابان فلاح (ابوذر فعلی) کاخ جوانان دیگری وجود داشت. در هر نقطه از تهران جایی را درست کرده بودند که البته نسبت به آن زمان اماکن تمیز و پر امکاناتی هم بودند. از رقص و آواز، فعالیت های فرهنگی و هنری، در آمیختگی دختر و پسر از این مسائل استفاده میکردند و جوانان را به این مراکز جذب میکردند. اما آرامآرام در آستانه پیروزی انقلاب که فضا قدری بازتر شده بود به نحوی جوانان را ترغیب کردیم که وارد این مراکز بشوند و فعالیتهای جدیدی را شروع کنند. از جمله در بعضی از این مراکز تئاترهایی را اجرا کردیم. بعضی از جوانان بودند که مختصر سررشته ای در این زمینه داشتند از جمله مرحوم فرج الله سلحشور که از بچه های خیابان ۱۳ متری حاجیان و ۳۰ متری جی و از بچه های مسجد جوادالائمه – مسجد بسیار کوچکی بود و حاج شیخ غلامرضا مطلبی از دوستان قدیم ما امام جماعت آنجا بود- اما در عین حال آقای سلحشور ارتباطی هم با بچه های جنوب غرب تهران داشت. مرحوم سلحشور آن زمان ذوق هنری خوبی داشت و تئاتری با نام “حُر” ساخت و مکرراً در همان کاخ جوانانی که نزدیک میدان راهآهن بود آن را اجرا کرد و این سبب شد که هم خودش به عنوان حُر لقب گرفت و تا مدتی به ایشان به جای سلحشور می گفتند حر! و هم آن کاخ جوانان به اسم کانون حُر نامیده شد. یعنی کاخ را به نام کانون فرهنگی حُر نامگذاری کردند. البته ظاهراً بعدها کانون حر تخریب شد چون اتوبانهای بزرگی در آن مسیر احداث شد و به نظر میرسد که کلاً از بین رفت! یکی دیگر از این ها کاخی بود که در خیابان فلاح سابق (ابوذر فعلی) قرار داشت آنجا را نیز ما به عنوان کانون فرهنگی ابوذر نامگذاری کردیم. خوب اینها مراکز فعالیت های فرهنگی بودند و جوانان اوایل انقلاب آنجا جمع می شدند و حساسیتی هم به وجود آورده بود. گروههای چپ و مارکسیست اهتمام داشتند تا بتوانند این مراکز را در اختیار بگیرند. پشت امامزاده حسن(ع) کاخ دیگری بود که آنجا را تحت عنوان کانون فرهنگی میثم نامگذاری کردیم. بالاتر به سمت هاشمی کاخ دیگری بود که تحت عنوان کانون فرهنگی سلمان نامگذاری کردیم. ما این چهار کاخ که تقریبا غرب تهران را پوشش می داد، تحت نظر گرفتیم و فعالیت های هنری، کلاسهای طلبگی، درس اخلاق، مباحث نهج البلاغه، تفسیر، سخنرانی و امثال اینها را درکانون ها برگزار میکردیم. فعال ترین این ها البته کانون ابوذر بود که هم نزدیک محل ما بود و هم جوانان بیشتری در آن منطقه بودند. مجموعاً همین مراکز بسیار بسیار منشا تاثیر فرهنگی در آن منطقه بودند به طوری که حتی جریانهای چپ یکی دو مرتبه برنامه ریزی و نیروهای خود را سازماندهی کردند تا این کانون ها را محاصر و تصرف کنند. یک نوبت جمع قابل توجهی از مارکسیست های آن روز نیروها را سازماندهی کردند و آمدند تا به زور و اجبار کانون میثم را از دست ما خارج کنند؛ البته جوانان بیشتر متدین و انقلابی بودند و ما هم حضور داشتیم و اجازه ندادیم ولی آنها امید داشتند که این کانون ها را اشغال کنند. تا جایی که گاهی در صدد بر میآمدند تا مراکز نظامی را نیز تصرف کنند. از جمله یک نوبت با جمع زیادی آمدند قصد داشتند به پادگان قلعه مرغی حمله کنند و ما در منطقه سریعاً اعلام کردیم، جوانان و مردم آمدند، جمعیت بسیار عظیمی با دیواره انسانی چند لایه از پادگان حفاظت کردیم و نگذاشتیم به دست آنها بیافتد البته در داخل پادگان برخی نظامیان دون پایه بودند که گرایش مارکسیستی داشتند و یا به گروه هایی مثل چریکهای فدایی وصل بودند و از داخل هماهنگ کرده بودند که پادگان را در اختیار مارکسیست ها قرار دهند و با آنها همراهی کنند که بحمدلله جریان را شناسایی کردیم و با آنها برخورد شد.
درباره استاد
خاطرات آیت الله رشاد از شکل گیری تشکل ها و محافل مبارزان انقلابی در نقاط مختلف شهر تهران
پیش از انقلاب اسلامی در دهه های ۴۰ و ۵۰ مناطق شرق تهران بیش از غرب تهران از وجود روحانیون انقلابی بهرهمند بود؛ به رغم اینکه غرب تهران مخصوصاً جنوب غرب، به لحاظ کمّی شمار روحانیون بیشتر از نقاط دیگر تهران بود؛ معدودی از آقایان در متن مبارزه بودند و از بین آقایانی که در غرب تهران بودند از جمله حاج شیخ رضا مطلبی که الان هم در قید حیات هستند، مسجد و مدرسه ای دارند و بسیار موفق هم هستند ایشان از جمله دوستانی بود که بازداشت شد و زندان تحمل کرد، از جمله روحانیونی بود که در جنوب غرب تهران پای کار انقلاب بود؛ در شمال غرب تهران هم یکی دو نفر از آقایان فعال بودند، بنده هم در کنار این آقایان فعالیت می کردم، البته تمرکز فعالیتهای بنده بیشتر در غرب تهران بود به اعتبار اینکه محله ما به حساب میآمد، اما رفته رفته ارتباطات ما به شمال، شمال شرق و جنوب شرق تهران هم کشیده شد.
در نقاط مختلف تهران با گروههای متعددی از جوانان مرتبط بودیم؛ غرب تهران ازخیابان ۱۳ آبان فعلی(۹آبان سابق) تا نازی آباد، تا جوادیه، راه آهن، خزانه، اتابکی، خیابان قلعه مرغی، بریانک، تا محله طرشت و بالای میدان آزادی. در سمت شرق تهران هم خیابان شهید مدنی فعلی که آن موقع نظام آباد گفته می شد و سمت پیروزی، پایین تر سمت تیردوقلو و پایین تر از آن میدان شوش، اینجاها هم گروه گروه جوان هایی بوند که فعالیت می کردند و با ما مرتبط بودند و من به مناسبت های مختلف با آن ها جلسه داشتم و با برخی حتی جلسات منظم هفتگی داشتم؛ غالباً پنج شنبه، جمعه یا شب جمعه از قم به تهران می آمدم و در قالب هیات و جلسات تفسیر با ایشان در ارتباط بودیم؛
مباحث تفسیری، نهج البلاغه و … می گفتیم، منبر میرفتیم، سخنرانی میکردیم و فعالیتهای دیگری بود؛ آرام آرام که شرایط مناسب تر می شد و اطلاعیه و بیانیه های حضرت امام(ره) میرسید بین آنها توزیع میکردیم با بعضی مراکز آن زمان امکاناتی فراهم شده بود اطلاعیه ها را بصورت استنسیل و فتوکپی تکثیر می کردیم چون امکانات امروزی پرینت و چاپ نبود! گروهی بود تحت عنوان فجر اسلامی که اطلاعیه ها را تکثیر میکردند، گاهی اطلاعیه ها را از افرادی می گرفتیم و به افراد دیگری می دادیم و بدین نحو توزیع می شد؛ با طیف گسترده ای از جوانان در نقاط مختلف تهران مرتبط بودیم خیلی هم آن زمان ساده و بی امکانات و بدون تجهیزات فعالیت می کردیم و خیلی هم از این بابت خوشحال و راضی بودیم مثلاً اینکه در یک مسجد گمنام در انتهای یک کوچه بن بست، ده بیست نفر نوجوان و جوان را دو هم جمع می کردیم، انگار دنیا را به ما دادند، گرچه همینطور هم بود یعنی همین گروه های جوان تبدیل شدند به یک جبهه و همین قطرات بدل شد به یک سیل خروشان!
گاهی در بعضی مساجد رفتهرفته منبرها و سخنرانی های شورانگیزی شروع شد. در مسجد اصغریه بیست متری جوادیه آن زمان، در مسجد سیدالشهدا خیابان فلاح که بعدها نام آن را به ابوذر تغییر دادیم، مسجد آقای مطلبی که بنام مسجد فلاح بود که از ملاکین و افراد با نفوذ و وکلای مجلس آن زمان بود و آن منطقه ملک او بود و یک مسجد کوچک هم آنجا ساخته بود، در مسجد بریانک که بعدها به مسجد المهدی نامگذاری شد، در مسجدی در محله طرشت مسجد موسی بن جعفر(ع). بعضی از مساجد را پایگاه فعالیت ها قرار داده بودیم، منبر می رفتیم و گاهی پیش می آمد که مورد تعقیب نیز قرار می گرفتیم و در این تعقیب و گریزها خاطرات جالبی پیش میآمد؛
مثلاً فرض کنید در مسجدی منبر می رفتیم شب اول صحبت می کردیم شب دوم مأمورین مطلع می شدند به آنجا می آمدند. حضور پیدا میکردند، کنترل می کردند و منتظر بودند که ما بیاییم؛ یک مرتبه می دیدند بالای منبر هستیم ولی متوجه نبودند که ما مثلاً پشت وانت که با یک برزنت هم پوشیده شده بود آمدیم و از درب زنانه وارد شده و یاالله یالله گویان بالای منبر رفتیم. گاهی منتظر بودند تا از منبر پایین آمدیم ما را دستگیر کنند یک مرتبه آخر منبر روضه بود و چراغها خاموش می شد با لباس شخصی بیرون می زدیم و اینها متحیر بودند که کجا رفت! یا گاهی وقتی از مسجد خارج می شدیم ما را تعقیب میکردند، خوب آن مناطق محله ما بود و کوچه خیابان ها را می شناختیم مثلاً از یک خیابان باریک که می خواستیم عبور کنیم و یکی دو ماشین بودیم ماشین پشت سری به عمد خراب می شد، می ایستاد و ترافیک می شد مامورین گیر می افتادند و دوستان ما را فراری می دادند!
ایام خوب و روزگار خوشی بود، بعدها همین جوانان در نهادهای انقلاب وارد شدند بسیاری از آنها شهید شدند و بسیاری هم در سپاه، در کمیته انقلاب اسلامی، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و بیشتر و مخصوصاً در جهاد سازندگی آن زمان وارد شدند و خیلی موثر بودند. بعضی از آنها هم به موقعیتهایی رسیدند و مسئولیت های عمده ای در کشور برعهده گرفتند؛ غالباً یا شهید شدند یا جانبازند و همچنان پای کار انقلاب باقی مانده اند؛ البته کسانی هم بین این ها انگشت شمار راه گم کرده اند که امیدواریم خداوند آنها را هدایت کند!
جامه روحانیت؛ جامه جهاد و اجتهاد
عمامه گذاری به مثابه تعریف هویت
عِمامه گذاری در عُرف حوزه، برای طلاب، در عِداد وقایع عمده و اصلی زندگیِ صنفی و شخصی قلمداد میشود؛ ما در حوزه عنوانی داریم به تعبیر رایج به عنوان وقایع اربعه یعنی اینکه باید این وقایع مهم ثبت شوند؛ از جمله ولادت، ازدواج، طلاق و فوت به اینها میگویند وقایع اربعه؛ اما برای طلاب وقایع خمسه داریم؛ عمامه گذاری هم در حد تولد، ازدواج طلاق و فوت، عمده و مهم است؛ چرا که جامه ی روحانی بر تن طلبه و عمامه بر سر طلبه، به مثابه تعریف هویت است و طلبه با لباس روحانی، هویت پیدا میکند. هویت طلبه این است که معمم باشد و در حقیقت، عمامه گذاری به معنای آن است که طلبه یک هویت جدیدی را پذیرفته یا جایگاه او در ذیِّ طلبگی تثبیب شده است. لهذا این واقعه گاه از سایر وقایع مثل ازدواج و طلاق نیز ممکن است مهمتر قلمداد شود؛ همانطور که در آن وقایع شخصیت و هویت فرد تعریف میشود، با بر تن کردن جامه علم و عالم دینی و عمامه بر سر نهادن نیز هویت طلبه تعریف می شود.
به خاطر دارم که در سفری علمی برای شرکت در همایشی با مرحوم علامه سید مرتضی عسگری(ره) همسفر بودیم؛ طی مدتی که در همایش شرکت داشتیم با یکدیگر هم اتاق بودیم؛ ایشان شب در اتاقی که شب ها استراحت میکردیم و روزها در همایش حضور داشتیم روی تخت خود با عمامه می خوابید و حتی پیش من قبا و عمامه خود را در نمی آورد. این یعنی هویت! یعنی انگار عمامه و این قبا و احیاناً لباده جزء وجود یک فرد روحانی است! تاسف بار است که امروزه با طلابی روبهرو هستیم که دوزیست هستند. یک بار آنها را به کت شلوار میبینیم بار دیگر با عبا و قبا؛ این لباس به مثابه یک یونیفرم نیست؛ بلکه به مثابه هویت است، شناسنامه طلبه است!
بعضی از بزرگان و اساتید، توجه و تلقّی خاصی از لباس داشتند. مرحوم شیخنالاستاد حاج شیخ مجتبی تهرانی(ره) می فرمودند: تا زمانی که این پارچه را خریدیم و تا وقتی آن را شسته یا روی بند می اندازیم صرفاً یک پارچه است. اما وقتی عمامه را می بندیم دیگر حتی پا به سمت آن دراز نمی کنیم و آن را مقدس می دانیم!
بی توجهی طلاب امروزی به تقدس جامه روحانیت
ای کاش طلاب امروزی به این دو جهت لباس روحانیت توجه می داشتند که جامه روحانیت و عمامه از سویی هویت طلبه است و از دیگر سو از قداست برخوردار است و طلاب می بایست به لوازم هویت بخشی و قداست مندی عمامه و لباس روحانی توجه و التزام داشته باشند.
طلبه های عزیز باید بدانند با لباس، یک سلسله محدودیت ها و ممنوعیت ها و بلکه حرمت های شرعی خاص متوجه آنها خواهد شد. ما به عنوان یک مسلمان از محدودیت های شرعی مشخصی برخورداریم و باید آنها را مراعات کنیم. طلبه مضاف بر این ها یک سلسله محدودیتهای شانی دارد که بسا در بعضی مواقع به حکم ثانوی محدودیت و ممنوعیت و حرمت شرعی هم تلقی میشود. پس بنابراین طلبه با دو نوع محدودیت و ممنوعیت مواجه است و باید دو نوع حرام را رعایت کند: حرام شرعی و حرام شانی. آنچه که با شان روحانیت سازگار نیست در جهات مختلف آنها را باید مراعات کند این بدان معناست که حد و مرز خاصی وجود دارد که مربوط می شود به شان روحانیِ فرد. بسیاری از چیزها بر مردم عادی مباح است در حالی که بر طلبه مکروه و بلکه گاه حرام است! بسیاری از چیزها بر مردم عادی احیاناً مستحب است در حالی که بر طلبه چه بسا واجب باشد! طلبه باید آنها را به لحاظ شانی رعایت کند. اینکه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه فرمودند: زمان و مکان در اجتهاد تأثیر دارد که یک مبنای بسیار مترقّی و کارساز است و مطلب دقیق و صحیحی است؛ به اضافه آن باید گفت که هویت و فرهنگ هم در اجتهاد تاثیر دارند و باید در مقام اجتهاد به عنوان دو عنصر مهم مورد نظر قرار بگیرند و بعضی فتاوایی که از بعضی فقهای ما در اختیار است ناظر به همین حیث است. اینکه مثلاً کیفیت حجاب گرفتن بانوان در یک منطقه و در یک جامعه و در یک فرهنگ به نحوی باید باشد و هست و در جامعه دیگری احیاناً ولو اینکه متفاوت و حتی به نحوی که به طور متعارف حجاب می گیرند حجاب گرفته نشود بعضی فقها می گویند اشکالی ندارد مثلاً فرض کنید برخی لباس های محلی که در میان بعضی اقوام ایرانی معمول است که اصولاً آن لباس به نحوی است که شاید همه بدن و بخشی از چانه و زیر چانه را نمی پوشاند بعضی از فقها می گویند در آن جامعه و در آن فرهنگ ممکن است ایراد نداشته باشد و منافی عفت و منافی حجاب و ناقض حجاب نیست و شاید از این فِقره آیه هم استفاده کنند که ما ظَهَرَ است، یعنی فرهنگ میتواند در فتوا تأثیر گذاشته و هویت می تواند در فتوا لحاظ شود.
بیان خاطره از عمامه گذاری بدستان آیت الله گلپایگانی در سال ۱۳۵۲
من وقتی حوالی سال های ۱۳۴۹ و ۵۰ بعد از حدود دو سه سال که در آن شرایط و آن فضای تهران درس خواندم در سنین حدوداً ۱۵ سالگی به شهر مقدس قم مهاجرت کردم. بعد از عزیمت به قم از حُسن تصادف و بلکه از توفیق الهی _ نمیدانم به چه دلیل یا به پیشنهاد و راهنمایی چه کسی _ مستقیم سراغ مدرسه ای رفتم که ذیل نظارت و هدایت مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی بود در خیابان صفائیه؛ به آنجا رفتم و درسهایی که در تهران خوانده یا نخوانده بودیم امتحان دادم؛ مثلاً ما مغنی باب ثانی را خوانده بودیم باب رابع را نخوانده بودیم و بالعکس؛ هر دو را امتحان دادیم و حاشیه ملا عبدالله را برای ورود به پایه ۴ امتحان دادیم؛ به تهران بازگشتم و پس از مدت چند روزه دوباره به قم رفتم تا نتایج امتحانات را ببینم. خاطرم هست که مثلاً باب چهارم را که اصلا هنوز نخوانده بودم گفتند قبولی! فهمیدم که باب ثانی که خوانده بودم را نیز حتما قبول شدم خیلی خوشحال شدم. بنابراین ابتدای سال تحصیلی به قم مهاجرت کردم و در مدرسه علوی حجره گرفتم؛ مدرسه آیت الله گلپایگانی آموزشی بود و مدرسه دیگری وجود داشت که خوابگاهی بود یعنی مدرسه علوی در خیابان تهران آن روز قم به ما حجره دادند و از اول که وارد قم شدم از نظر آموزشی در مدرسه آیت الله گلپایگانی خیابان صفائیه مشغول به تحصیل شدم و از نظر بیتوته و حیث خوابگاهی در مدرسه علوی خیابان تهران قم بودم که هنوز هم دایر است. این دو مدرسه تحت اشراف ایشان بود و ما تحت اشراف، هدایت و تربیت آیت الله گلپایگانی در آمدیم.
لمعه را شروع کردیم، اصولین و شرح لمعه و دو جلد اصول فقه مرحوم مظفر را آنجا خواندیم. البته مختصر را نیز نزد آیتالله حاج حسن آقا تهرانی خواندیم و بخش عمده اصولین را در جلسه درس آیتالله امینیان گیلانی تتلمذ کردیم و شرح لمعه و ابواب و کتب مختلف را نیز پیش اساتید گوناگون از جمله از مرحوم آیت الله اشتهاردی و آیت الله صلواتی و مرحوم آیت الله طالقانی تتلمذ می کردیم. یک دوره معالم را هم نزد آیت الله باکویی تتلمذ کردیم. تفسیر را در حضور آیتالله شبزندهدار شیرازی والد مکرم استاد بزرگوار آیت الله شیخ محمد مهدی شبزندهدار تتلمذ کردیم. کلام، ادیان، فِرَق و مباحث معنوی را نیز در محضر آیت الله شوشتری خواندیم.
طلاب با اتمام لمعه قریب الاجتهاد می شوند
عرف حوزه است که وقتی طلبه به لمعه میرسد یا آن را به اتمام می رساند معمم میشود گرچه سابقاً چنین بود که علما، خاصه سادات، فرزندشان را از همان دوران طفولیت و قبل از حتی نوجوانی معمم می کردند؛ من از رهبر معظم انقلاب شنیدم که می فرمودند من کوچک که بودم قبا و عمامه داشتم و در کوچه با این لباس با بچهها و دوستانم بازی میکردیم! به هرحال معمول بود که علما فرزندانشان را حتی از کودکی معمم میکردند. این به این معنا بود که از همان اول، یک روحانی، روحانی بار بیاید. من در کتاب نظام آموزشی پرورش مآل گفتهام که طلبه باید به معنی الکلمه آخوند بار بیاید، یعنی آخوندی جزء حس هویتی او باشد و طبیعت ثانویه طلبه قلمداد شود؛ ولی خوب سنت دیگری که در این دوره های اخیر معمول شده و گرچه و مع الاسف مثل تاخیر سن ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج سن عمامه گذاری هم بالا رفته است این بود که طلاب لمعه را که مشغول می شدند و پایان میگرفت معمم می شدند و این یک منطق داشت و آن منطق این بود که لمعه یک دور فقه شیعه است و طلبه هیچگاه دیگر توفیق پیدا نمی کند یک دور فقه شیعه را بخواند.
همه طلبهها در عمرشان با لمعه یک دور کامل فقه شیعه را مرور میکنند این فی نفسه خوب است. خوب تر از آن این است که طلبه لمعه را خوب بخواند یعنی همچنان که حق لمعه است تدرس و تعلم کند لمعه یک کتاب نیمه اجتهادی و نیمه استدلالی است و اگر کسی به مقتضای همین نیمه استدلالی و نیمه اجتهادی بودنش آن را بخواند نیمه مجتهد میشود؛ که اصطلاحاً میگوییم قریب الاجتهاد. عرض من به عنوان یک طلبه که بیش از نیم قرن از دوران طلبگی و تتلمذ او سپری شده و بیش از نیم قرن است که به تدرس و تدریس و تعلم و تعلیم مشغول است این است که: اگر طلبه ای لمعه را آنچنان که باید و شاید خوانده باشد وقتی آن را به پایان میبرد باید قریب الاجتهاد شود؛ با این منطق طلبه ها را معمم می کنند و این منطق درست است ولو اینکه گاه ممکن است این معنا و منطق محقق نشود. طلبهها تا قبل از معمم شدن و بدون عمامه به تبلیغ نمی رفتند و نباید بروند و این آفتی است که بعضی طلبه ها بدون عمامه به کار تبلیغی می پردازند و این میتواند اگر جوانب قضیه ملاحظه نشود تبدیل به یک آفت شود که غیر معممین و غیر متخصصین وارد حوزه تبلیغ دین شوند که نوعاً نیز منتهی به تحریف و انحراف می شود!
خاطره سفر تبلیغی در محضر ملا آخوند همدانی
ولی گاهی طلبه ها قبل از آنکه معمم شده باشند به اقتضاء شرایط با احساس مسئولیت سفر تبلیغی می رفتند؛ ما هم یک نوبت از قم به همدان رفتیم و به محضر مرحوم آیت الله ملا علی آخوند همدانی مشرف شدیم در مسجد ایشان طلبه های زیادی شاید۵۰ تا ۱۰۰ نفر از نقاط مختلف کشور و عمدتا از قم آمده بودند و دورتادور مسجد نشسته بودیم؛ ایشان هم نشسته بودند یکی یکی احوالپرسی می کردند و سوال می کردند از کجا آمده اید و چه می خوانید کجایی هستید و بعد مشخص می فرمودند که کجا منتقل شوند و فقط هم همدان حوزه استحفاظی معنوی و حوزه اجتماعی آن بزرگوار نبود بلکه کل غرب کشور تحت نفوذ ایشان بود این در حالی است که شخصیت های بزرگ و برجستهای مثل حضرت آیت الله شهید اشرفی اصفهانی هم در کرمانشاه مستقر بودند.
علی ایحال تا به ما رسید ما هنوز معمم نشده بودیم ولی لباس پوشیده و رفته بودیم من هم محاسنم هنوز کامل در نیامده بود ولی خوب مختصری محاسن داشتم و سرم را هم با تیغ تراشیده بودم و خیلی تیپ مقدسی پیدا کرده بودم!(خنده) ایشان خیلی از ما خوشش آمد و به دیگران گفت ببینید طلاب تهران چقدر مقدسند و چقدر ظاهر خوبی دارند، و بعد ما را به سُنقُر کُلیایی فرستاد که در جای خود قصه مفصلی دارد.
در هر صورت قبل از اینکه طلبعه لمعه را خوانده باشد معمم نمیشد و لمعه را نیز آن سان که باید و شاید میخواندند پس بنابراین عمامه گذاری از یک حیث هویت است و پوشیدن جامه مقدسی است از حیث دیگر نوعی خلعت افسری است. در حقیقت میخواهند بگویند که طلبه به یک رتبه و درجه ای رسیده است. اینها چیزهایی است که در سنت پیشین ما بوده حالا اگر احیاناً این سنن حفظ نشده یا رنگ باخته امر دیگری است ولی اینها در تاریخ حوزه محفوظ مانده است.
ما تقریباً عمده لمعه را خوانده بودیم؛ در حدی که یادم هست عید غدیر سال ۵۲ بود بنا شد مراسمی که مثل هرسال در ایام عید غدیر یا میلادحضرت حجت(س)در حوزه برگزار میشد برگزار شود که گاهی در مناسبتهای دیگر مثل مبعث یا احیاناً موالید حضرات معصومین(ع) نیز مراسم عمامهگذاری اجرا میشد و مرحوم آیت الله گلپایگانی(ره) خودشان شخصاً این کار را میکردند.
در گذشته عمامه گذاری فقط به دست مراجع تقلید صورت میپذیرفت؛ اینجور نبود که هر طلبه متوسطی مثل بنده هم مرتکب چنین کاری بشود و عمامه بر سر دیگری بگذرد(خنده) چون می گفتند این اتفاق بزرگی است جزء وقایع خمسه حیات طلبه است. لهذا مراسم بسیار سنگینی برگزار می شد و می شود و بزرگان حضور دارند و طلبه ها به دست یک مرجع تقلید معمم میشوند خود ما هم این توفیق را داشتیم که تحت هدایت و تربیت آن بزرگوار بودیم و به دست مبارکشان نیز باید معمم می شدیم؛ در آن مراسم بزرگانی بودند مثل مرحوم آیت الله بنی فضل، مرحوم آیت الله حاج حسن طهرانی، آیت الله امینیان گیلانی و آیت الله صلواتی و سایر اساتیدی که در مدرسه آیت الله گلپایگانی تدریس می کردند یا به نحوی از حواریون ایشان قلمداد می شدند و دفتر ایشان را اداره میکردند که عموماً هم از اعاظم بودند و در این مراسم حضور داشتند؛ در آن روز نورانی و مبارک این اتفاق میمون افتاد و ما به دست پر برکت مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدرضاگلپایگانی معمم شدیم و انشاالله که صلاحیت و شایستگی بوده و انشاالله ک آن صلاحیت حفظ شده باشد. امیدوارم اگر در منِ طلبه ی کفِ حوزه، اندک صلاحیتی هست به عنایت الهی این صلاحیت ارتقا و افزایش پیدا کند و اگر فاقد صلاحیت هستم به مشیت الهی اصلاح شوم و صلاحیت حاصل کنم و بتوانم بار سنگینی را که با قرار گرفتن عمامه بر سر من و بر دوش من سنگینی میکند به سر منزل مقصود برسانم. چه آنکه عمامه بر سر، کفن به همراه داشتن است و ما طلبهها وقتی عمامه بر سر می گذاریم میخواهیم اعلام کنیم هویت و رسالت ما این است، مرز ما این است و میخواهیم اعلام کنیم کفن ما همراه ماست و همواره لباس رزم بر تن داریم و عمامه در حقیقت پرچم مبارزهای است که به جای برکف گرفتن بر سر نهاده ایم و این عمامه را زمانی از دست میدهیم که سر از دست داده باشیم! امید که خداوند متعال حیات ما را با شهادت فرجام بخشد و عمر ما ختم به شهادت بشود به عنایت الهی و با دعای حضرت حجت سلام الله علیها
ان شاءالله
خاطره تظاهرات به مناسبت شهادت آیت الله حسین غفاری در سال ۵۳
مرحوم آیت الله حسین غفاری از ائمه جماعات فاضل و مبارز تهران قلمداد می شد؛ در دهه ۵۰ جزو علمایی بود که در مسائل سیاسی به نحوه تاثیرگذاری فعال بود و مسجد ایشان در شرق تهران، خیابان دماوند، مسجد الهادی جزو مساجد فعال به حساب میآمد و او چنان ستاره ای میدرخشید؛ جوانان به ایشان علاقه مند بودند جلسات ارزشمندی داشت جلسات آگاهیبخشی داشت، نهایتاً به جهت همین فعالیت های فکری و سیاسی بازداشت شد؛ شکنجه های سختی را تحمل کرد و سرانجام همان موقع گفته شد که سرشان را با مته سوراخ کردند و به این ترتیب ایشان به شهادت رسید؛ وقتی خبر شهادت آیت الله غفاری در کل کشور مطرح شد و به قم رسید، ولوله ای به پا شد، طلاب جوان، پرشور و انقلابی به جوش و خروش آمدند و به اعتراض و تعرض به مامورین دست زدند. جسته و گریخته در گوشه و کنار شهر تجمعات کوچکی انجام شد و آرام آرام این تجمعات به هم پیوستند و در اطراف حرم حضرت معصومه سلام الله علیها تجمعهای چشمگیری صورت گرفت؛ در کوچه پشت مسجد اعظم، کوچه ای که حسینیه آیت الله مرعشی نجفی آنجا قرارداشت تجمعی شد و در داخل حسینیه و خیابان های اطراف جنگ و گریز های بین طلاب و مامورین ساواک اتفاقی افتاد. این واقعه روح انقلاب و حماسه را دیگر بار در زنده کرد و شور انقلابی را دامن زد یادم هست شعارهای بسیار شورانگیزی داده می شد از جمله اینکه جمع بسیار زیادی از طلاب جمع بودیم و آهنگین پا بر زمین می کوبید و این شعار را می خواندیم که
در کنج زندان کشته شد دان کشته شد دان کشته شد و با همین آهنگ شورانگیز و رجزگونه و غرور آفرین شعارهایی داده شد؛ در این میان بعضی از افراد گرفتار میشدند بازداشت شدند و نهایتاً مامورین شاهنشاهی حضور پررنگ تری پیدا کردند و افراد متعددی را بازداشت کردند. بازداشت شده ها را به شهربانی که آن موقع در خیابان باجک قم قرار داشت بردند. جمع نسبتاً قابل توجهی بودیم کسانی که به آنجا برده بودند. دور نشسته بودیم و افسری که نشسته بود و مذاکره و نصیحت میکرد و میگفت آشوب نکنید و نظم شهر را به هم نزنید و امثال این بحث ها. می گفت که شما علاقه به آیت الله خمینی دارید اشکالی هم ندارد. جالب بود تا او نام مبارک حضرت امام(ره) را برد یک مرتبه همه یک صدا و هماهنگ با فریاد بلند صلوات فرستادیم جوری که ساختمان به نوعی لرزید. این مساله برای آن افسر خیلی تکان دهنده بود و به شدت ترسید ورنگش پرید، این مساله برای او خیلی دور از ذهن بود در داخل کلانتری و در حالی که این جمع بازداشت و تحت نظر بودند به او به خیال خام خود می خواست طلبه ها را رام و آرام کند با ذکر نام مبارک حضرت امام فریاد کنان به احترام ایشان طلاب صلوات فرستادیم. این قضیه نقطه عطفی شد در سلسله تظاهرات و اعتراضاتی که بعد از واقعه ۱۵ خرداد هر از چندی در قم رخ می داد ولیکن در سنوات دیگر اگر اتفاقی می افتاد معمولاً در سالگرد قیام ۱۵ خرداد اتفاق میافتاد، آخر سال تحصیلی بود و نوعاً با تظاهرات، درس ها تعطیل میشد؛ مثل واقعه سال ۱۳۵۴ که سه روز فیضیه محاصره شد و زد و خورد شد و نهایتاً بعد از سه روز مقاومت طلاب در حالی که نه اجازه می دادند غذا و آب به طلبهها برسد آب مدرسه را بسته بودند و در این حال با ماشین های آتش نشانی به داخل مدرسه از پنجره های بیرونی آب بستند؛ به هر حال به این شکل تظاهراتی می شد و سال تحصیلی فرجام پیدا میکرد و در واقع ختامه مسک می شد؛ این واقعه شهید آیت الله غفاری البته از این قسم نبود ولی تاثیر بسزایی در برانگیختن احساسات طلاب داشت و اگر موضوع از این موضوع مورد مطالعه قرار بگیرد که چه تاثیری روی جوانترها و طلاب جوان دورههای اولیه که تازه به قم آمده بودند و طلبه شده بودند گذاشت احساس میکنم که برای بعضی از طلبهها واقعه شهادت شهید غفاری اولین تجربه مبارزاتی بود و این حادثه سبب شد آنها به سلک طلاب مبارز در بیایند گرچه قالب طلبه ها و فضای عمومی حوزه ضد رژیم ستمشاهی پهلوی بود؛ اما اینکه طلابی فعال بشوند و در این قضایا حضور پیدا کنند به هر حال باید اتفاقاتی می افتاد صحنههایی را میدیدند و به نحوی انگار آموزش و مبارزه بود؛ یکی از کارهای با ارزشی که مراکزی که تاریخ انقلاب را ثبت می کنند می توانند انجام دهند این است که نسبت به بعضی از حوادث متمرکز بشوند و با محوریت آن حادثه تاریخ را بکاوند و تحلیل کنند و ثبت و ضبط کنند و حواشی آن حادثه را درج کنند تا حفظ شود. پیامدها و پی آوردهای بعضی از این حادثه ها و اتفاقات انقلابی را بتوانند توضیح بدهند و آنگاه با یک زنجیره ای از اتفاقات تاثیرگذار طی دهه ۵۰ مواجه خواهیم شد که همه تمهید مقدماتی بود برای تظاهرات سال ۵۶ و پیروزی انقلاب در سال ۵۷ بود. اینجا یاد میکنیم و گرامی می داریم یاد و خاطره شهدای مظلومی را که در مظلومیت در آن زمان اختناق، سیاهی و ستم و ظلم به شهادت رسیدند و امکان برگزاری مراسم و مجالس ترحیم خیلی کم بود بعدها که ما سر مزار این شهید بزرگوار میرفتیم گاهی مامور آشکار و پنهانی آنجا ها پرسه می زد و به ناچار باید با احتیاط وارد قبرستان میشدیم و احیاناً اگر فضا را مساعد میدیم کنار مزار ایشان می رفتیم و فاتحه قرائت میکردیم به هر حال در مظلومیت و غربت به شهادت رسید ولی انقلاب و جامعه ما کشور ما و نظام وام دار این تک ستاره هایی است که در آن ظلمت درخشیدند و پیش پای ما را روشن ساختند تا ما بتوانیم مقصد را ببینیم و انشالله به مقصد دست پیدا کنیم
خاطره آیت الله علی اکبر رشاد از تحقیق گروهی “آیات اعتقادی قرآن”
یکی از شیوههای فعالیت علمی خالص و با برکت، کار تخصصی و موضوعی روی قرآن کریم است؛ تفسیر بهترین نوع از فعالیت علمی قلمداد میشود؛ تنها فعالیت علمی است که بدون کمترین تردید انسان اطمینان دارد مورد رضای الهی است و در روز قیامت دست او را می گیرد. بحمدلله خداوند متعال توفیق داده که در فرصت هایی به سبک ها و روش های مختلف به کار مطالعاتی و تحقیقاتی قرآن پرداخته ام. یکی از این موارد در اوایل دهه ۶۰ بود(سال ۶۴) که دانشگاه جامع امام حسین علیه السلام تازه تاسیس شده بود و به متون درسی نیاز داشتند؛ با جمعی از دوستان برای تالیف یک متن درسی کلامی اما بر اساس قرآن کریم، کاری را انجام دادیم. از باب یاد ایام و ذکر خاطره خوشی که از آن روزگاران و از این کار دارم اجمالاً در حدی که یادم هست عرض می کنم؛ از افرادی که در این تحقیق حضور داشتند مرحوم آقای دکتر سید جمال موسوی اصفهانی که از دوستان ۳۰ ساله بنده نیز بود و بعدها هم در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی چندین سال به عنوان رئیس پژوهشکده نظامهای اسلامی همکار ما بودند؛ آیت الله عبد خدایی که الان سالمند شدهاند و عضو مجلس خبرگان رهبری هستند؛ جناب آیتالله دینپرور نیز بودند که بعدها بنیاد نهجالبلاغه را تاسیس کردند و خدمات ارزشمندی را در پژوهش، ترویج و اشاعه نهج البلاغه انجام دادند؛ یک جمع بسیار وزین، متین و صمیمی بودند که باهم قرآن را به شش بخش تقسیم کردیم و بنا شد هر کس ۵ جزء را با دقت نمایه زنی کرده و آیه به آیه، فِقره به فِقره، مورد تحلیل و بررسی قرار داده و آیات را به صورت مضمونی و موضوعی طبقهبندی کند. در مجموع کار بسیار ارزشمندی انجام شد؛ البته اطلاع دقیقی از سرگذشت این کار ندارم که آیا تبدیل به کتاب شد و الان موجود هست یا خیر. از این قبیل تحقیقات به فضل الهی در چند نوبت دیگر نیز توفیق انجام داشتم.
اما یک نکته مهم از این مطالعات قرآنی به دست من آمد که قطعاً برای دیگران نیز جالب خواهد بود؛ و آن اینکه شما با هر زاویه و از پایگاه هر مطلب و موضوعی که وارد اقیانوس بیکران قرآن شوید با دست پر از آن خارج خواهید شد؛ نه تنها با دست پر بلکه احساس می کنید قرآن سراسر راجع به آن موضوع است؛ یعنی اگر شما راجع به توحید در قرآن مطالعه کنید ملاحظه خواهید کرد که از سوره حمد تا سوره ناس یکسره مباحث پیرامون توحید است؛ اگر مثلاً راجع به نبوت ورود پیدا کنید تصور می کنید و البته چنین هم هست که از ابتدا تا انتهای قرآن یکسره در خصوص نبوت و رسالت از نبوت عامه، نبوت خاصه و مسائل مرتبط با آن بحث می کند. راجع به معاد نیز همین احساس به شما دست می دهد اینها را بنده تجربه کردهام. اگر راجع به انسان شناسی وارد شوید سراسر قرآن خودش را به صورت متن انسان شناسانه متجلی کرده و جلوه میکند و ناخودآگاه فکر می کنید که این کتاب اصلاً کتاب انسان شناسی است! اگر راجع به مطالعات اجتماعی وارد شوید و بخواهید در زمینه جامعه شناسی تحقیق کنید باز وقتی به قرآن رجوع کنید، انبوهی از شواهد، معارف و مفاهیم فراچنگ شما خواهد آمد؛ این ظرفیت قرآن کریم است و به نظر من یکی از انواع اعجاز قرآنی است؛ اعجاز سعه و عمق معنایی، ژرفای مفاهیمی و گستردگی معارفی! وقتی شما در قرآن راجع به موضوعی شروع به مطالعه می کنید می بینید که قرآن مشهون و مالامال از آن موضوع و مفهوم است؛ ما در تحقیق طبقه بندی آیات کلامی و الهیاتی قرآن، دقیقاً با این واقعیت عجیب مواجه شدیم.
خاطرات استاد رشاد از آیت الله محمد یزدی
سخنان آیت الله علی اکبر رشاد در شورای مرکز پیشرفت و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ۱۹ آذرماه ۹۹
آیت الله محمد یزدی مجتهدی شجاع و فقیهی دردمند، رنج کشیده و صریح اللهجه بود؛ مردی که همه عمر را به جهاد سپری کرد. او جزء علما و مدرسینی بود که بیشترین زندان، تبعید و حصر را تحمل کرد. بعد از انقلاب هم در سنگرهای حساسی مسئولیت پذیرفته و خدمت کرد؛ در مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، قوه قضاییه و در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم؛ ایشان از اساتید برجسته ای است که از دیرباز مورد توجه طلاب بود. بنده یادم هست اوایل دهه ۵۰ فکر میکنم سال های ۵۱ و ۵۲ بود که ایشان در منزلش درس اخلاقی پرشور و بانشاط داشت و در جلسات بحث ایشان شرکت میکردم در همان اوان و در آن شرایط اجتماعی که بحث هایی مثل موضوع تولید علوم انسانی اسلامی، اصلاً دغدغه و مورد تفطن کسی نبود و هنوز التفات به این مسائل در اذهان حوزویان وجود نداشت ایشان روی روانشناسی اسلامی کار می کرد و در آن زمان کتابچه ای منتشر کرد که چه بسا ممکن است امروز اگر آن کتاب را بخوانیم شاید بگوییم ضعیف است ولی باید توجه کنیم که اوایل دهه ۵۰ حدود نیم قرن پیش ایشان به این مسئله تفطن داشته و کتابی هم نوشته است و این نشان دهنده ذهن پیشرو این مرد است. ایشان جزء علما و مدرسین پیشرو و پیشکسوت در انقلاب و صاحب دغدغه و رنج دیده و رنج کشیده بود.
ایشان در دوران مبارزه در زمان اختناق شاهنشاهی و در دوره پیروزی و پس از آن جزء افراد بسیار شجاع و متهوری بود که همه استحضار دارند، مرد بزرگی بود. فارغ از اینکه در مسائل سلیقهای کسانی ممکن است به شیوه ایشان انتقاد داشته باشند این ها مطالب جزئی است و اساس این است که ایشان یک شخصیت شجاع، دردمند، صریح اللهجه و فداکار بودکه همه عمر خویش را وقف اسلام، دین، انقلاب و نظام کرد و بارها در زمان پیش از انقلاب و پیش از پیروزی، جانش در این راه به خطر افتاد. او مرد بزرگی بود که از میان ما رفت و نهادی را با همکاری برخی بزرگان حوزه که خیلی از آنها بعداً در عداد مراجع قرار گرفتند بنا نهاد به عنوان جامعه مدرسین، نهادی که در تاریخ انقلاب بسیار تاثیرگذار است و شاید در دوره نیم قرن اخیر، نهادی در عرصه سیاست که یک نوع رنگ و روی حزبی داشته باشد و در عین حال دینی هم باشد قابل مقایسه با جامعه مدرسین نداشتیم. مرحوم آیت الله یزدی شخصیت برجسته ای بود و رحلت ایشان خلأ بزرگی در حوزه و در فضای سیاسی کشور ایجاد خواهد کرد.
آیت الله علی اکبر رشاد از لسان حجت الاسلام غفوری
روایت مجاهدت های آیت الله رشاد در میدان تحول حوزه و شکل گیری حوزه انقلابی؛
مدافعِ سنت های اصیل حوزه و از عاملان راستین وحدت حوزه و دانشگاه
اینکه حوزه های علمیه شیعی در طول تاریخ نقش آفرین بوده اند و همیشه ایام عَلَم ظلم ستیزی برافراشته و اصلی ترین صفحات کتاب تاریخ به ویژه در دوران معاصر به دست آنها، ورق خورده است، بیش و پیش از هر چیز مرهون پایمردی ها، مجاهدت ها و انقلابی گریِ مردانی است که بی هیچ واهمه حضوری به موقع و اثرگذار در صحنه داشته و کوشیده اند بازی با الفاظی چون سنت و تجدد، تحجر و روشنفکری و امثالهم، کارکردها و رسالت های اصیل حوزه را از متن به حاشیه نراند.
آیت الله علی اکبر رشاد، رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران و رئیس حوزه علمیه امام رضا(ع) که سال ها است درس خارج می دهد و شاگردان بسیار در محضرش تلمذ کرده اند، از جمله چنین شخصیت هایی است که بعد از گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب، هنوز هم انقلابی مانده و روح انقلابی گری را در حوزه زنده نگاه داشته است و با همین روحیه حرف از تحول حوزه و وحدت آن با دانشگاه می زند.
لذا در بررسی ابعاد و چرایی توفیقات ایشان در حوزه علمیه با حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله غفوری، قائم مقام مدیر حوزه های علمیه کشور در امور استان ها به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:
افق فکر و نگاه آیت الله رشاد درباره تحول و احیای کارکردهای اصیل حوزه و روزآمدسازی آن چگونه است و با چه کیفیتی آن را در حوزه های علمیه تهران پیاده کرده است؟
آیت الله رشاد که خود سال ها در حوزه به ویژه درس خارج را تدریس کرده، در کشور و سطح حوزه های شیعه، شهره به تحول خواهی است و همین امر موجب شده برخی به غلط فکر کنند و شبهه داشته باشند که ایشان سبقه روشنفکری دارد و در پی تحول به معنای تغییر رویه ها و سنت های حوزه و حرکت به سمت نظام های دانشگاهی است.
در حالی که شخصاً بعد از انتخاب به عنوان مدیریت حوزه های علمیه استان تهران و آشنایی و همکاری نزدیک با آیت الله رشاد به دلیل حضور ایشان در ریاست شورای حوزه های علمیه استان، در جلسات فردی و جمعی و نیز همفکری در شورای راهبردی حوزه های علمیه تهران، به شهود دریافتم که ایشان به مراتب سنتی تر از آنهایی اند که خود را مدعی دفاع از حوزه های سنتی می دانند! چراکه ایشان بشدت از اصولی که بزرگان و گذشتگان ما در حوزه های علمیه شیعه در عرصه تعلیم و تربیت رعایت می کردند و ریشه در کتاب و سنت و سیره نبوی و اهل بیت(ع) داشت، دفاع می کند و لذا به شهود دریافتم ایشان مدافعِ احیای سنت های بسیار مهم و موثر حوزه های علمیه که در زمان ما تا حدی کنار گذاشته شده، است.
لذا در سال های اخیر حاصل جلسات متعدد درباره تحول حوزه با محوریت ایشان، تبدیل به کتابی با عنوان «نظام آموزشیِ پرورش مآل» شد.
به عبارت بهتر، ایشان مدافع این تفکر است که نظام آموزشی علمی حوزه های علمیه با نظام آموزشی دانشگاهی و نیز نظام آموزشی در سراسر دنیا متفاوت است، چراکه در نظام های آموزشی رایجِ دنیا همه دغدغه مراکز علمی، آموزش افراد در رشته ای خاص است اما در حوزه های علمیه که نگاه اصلی نظام آموزشی بر اخلاق، معنویت و اعمال و رفتار افرادی متمرکز است که در حوزه ها تحصیل می کنند لذا آیت الله رشاد با همین نگاه و افق دید، نظام آموزشی پرورش مآل را پی ریزی کرده که متکی بر تربیت، معنویت و پرورش جامع افراد است تا طلبه حوزه های علمیه به عنوان فرد فاضل، عالم، بابصیرت و توانمند در معارف اسلامی و رشته ای که به طور خاص می خواند، باشد.
لذا آیت الله رشاد بر این مهم تاکید دارد که ما نباید از نظام های آموزشی موجود در مراکزی مثل دانشگاه ها تقلید کنیم بلکه باید اصل با نظام آموزش حوزوی که اصیل تر و قدیمی تر از همه نظام های آموزشی موجود دنیا است، باشد هرچند به دلیل هجمه های دشمن مرکزیت حوزه ها گهگاهی تغییر کرده و زمانی در نجف بوده و زمانی در بغداد، دوره ای در قم و زمانی در ری و تهران چنان که در دوره ای تهران به «شهر هزار حکیم» معروف و مباحث حِکمی در این شهر در دوره قاجار رایج بود.
از این رو، آیت الله رشاد بر این باور است که بعد از گذشت نزدیک به بیش از ۱۰ قرن از تاسیس حوزه های شیعه و نقش عظیم آن در تعلیم و تربیت، نباید به هیچ وجه دچار خودباختگی و مقلد نظام های آموزشیِ به نحوی ورشکسته برخی مراکز دنیا شویم، بلکه باید سنت های اصیل حوزه به عنوان مترقی ترین نظام آموزشی دنیا که بسیاری از این ویژگی هایش در مراکز آموزشی امروز جهان مورد استفاده و مطالعه قرار می گیرد را به دیده سرمایه، سنت و داشته بنگیرم و مراقب باشیم فریب برخی شعارها و سخنان را نخوریم و این سرمایه بی بدیل را از دست ندهیم.
خروجی چنین نگاهی به مسئله تحول حوزه های علمیه و حفظ سرمایه عظیم چندقرنی، چه جایگاهی به ایشان از حیث اثرگذاری بخشیده است؟
چنین نگاهی آیت الله رشاد را به شخصیتِ فاضل، عالم و برجسته و تحول خواه در نظام آموزش و پرورش حوزه های علمیه تبدیل کرده است.
چنان که ایشان در کتاب «نظام علمی آموزشیِ پرورش مآل» درباره حوزه های علمیه شیعه آسیب شناسی جامعی انجام داده و در کنار آن، آنچه به عنوان مواد درسی و آموزشی است را مورد توجه قرار داده و فضاهای آموزشی و ظرایفی که در ایجاد فضاهای آموزشیِ حوزوی در گذشته لحاظ می شده و در بناهای قدیمی موجود کاملا مشهود است را بررسی کرده است و در کنار آن نظام ارزشیابی حوزه های علمیه که جامع و بسیار مترقی است و آنچه امروز رخ می دهد از قبیل فرار از علمیت و گرایش به مدرک و نمره که ظاهرگرایی را در نظام های آموزشی دنیا رایج کرده و به باطن بی توجه است و علمیت را به فراموشی سپرده، را نیز مدنظر قرار داده است.
ایشان نسبت به مفهوم «حوزه انقلابی» چه نگاهی دارد و حوزه انقلابی را دارای چه خصایص، مهندسی فکری و سازوکاری می داند؟ چقدر به عنوان شخصیتی حوزوی در عمل انقلابی عمل می کند؟
شخصیت های فرهیخته ای مثل ایشان که در مکتب امام خمینی(ره) رشد کرده اند، درباره حوزه انقلابی دیدگاهی خاص دارند با این مبنا که دین نه تنها از سیاست جدا نیست بلکه سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است و مجموعه دین و مکتب الهی اسلامی مرکب است از مجموعه طرح ها و برنامه ها برای زندگی بشر؛ یعنی همانطور که مباحث علمی، اجتماعی، فرهنگی، ارتباطات اجتماعی و … مطرح است و تکالیف فردی جمعی و حقوق و مباحث اقتصادی در لابلای آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بیان می شود، سیاست هم مورد تاکید است؛ لذا اینکه پیامبر(ص) با ورود به مدینه حکومت تشکیل دادند و مدینه النبی(ص) مرکز اولین حکومت بعد از نزول وحی و بعثت رسول خدا(ص) قرار گرفت، معنایی جز همراهی دیانت و سیاست نمی دهد.
علاوه بر این، اجرای حدود، جنگ و صلح، ارتباط با دولت های خارجی، نامه نگاری های پیامبر(ص) با قدرت های دوران و … همگی حکایت از این دارد که اسلام به هیچ وجه سیاست را جدای از دین نمی داند لذا نفی طاغوت ها و اینکه مومن باید نسبت به طواغیت کفر بورزد و نیز مسئله «نفی سبیل» و مسدود کردن راه استیلای دشمن بر مسلمین، خود جزء سیاسی ترین احکام عالم اند.
بنابراین، عالمانی که در مکتب امام خمینی(ره) تربیت شده اند هرگز بین دین و سیاست جدایی قائل نیستند و هر چه متدین تر، سیاسی تر اند البته سیاسی نه به معنای جناحی و حزبی بلکه به معنای ایستادن پای دین، قرآن، مکتب اهل بیت(ع) و جهاد برای دین تا پای جان نظیر همان کاری که حضرت سیدالشهداء(ع) انجام دادند؛ از این رو، حوزه علمیه به عنوان مرکز نشر دین، انقلابی ترین و سیاسی ترین نقطه در جامعه اسلامی البته با معنایی که بیان شد، است.
لذا آیت الله رشاد و شخصیت های همفکر و همطراز ایشان اصلاً و ابداً انقلاب را چیزی جدای از حوزه نمی دانند که بگویند انقلابی بودن باید به حوزه پیوست شود؛ بلکه حوزه را مرکز نشر معارف دین و فقه آل محمد(ص) به عنوان سیاسی ترین و انقلابی ترین جا در جامعه اسلامی که انقلاب اسلامی در آن با قیام امام راحل و همفکرانش متولد شده است، قلمداد می کنند.
نتیجه آنکه آیت الله رشاد به عنوان یکی از شخصیت های طراز در مسئله حوزه انقلابی (با معنایی که بیان شد) دیانت را عین سیاست و سیاست را عین دیانت و انقلابی گری را به معنای ایستادگی مقابل دشمن و دفاع جانانه از دین و مکتب اهل بیت(ع) می داند و در بحث حوزه انقلابی که پیروی مکتب نبوی و اهل بیت(ع) است، ایشان از چهره های شاخص محسوب می شود.
با توجه به آنکه مسئله «وحدت حوزه و دانشگاه» از بدو پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان دغدغه ای جدی مطرح بوده و کلید گشایش بسیاری از مشکلات محسوب می شود، آیت الله رشاد به عنوان شخصیتی طراز در حوزه به این مقوله چه رویکرد و برای تحقق آن چه راهبردهایی دارد؟ آیا در این باره در حوزه های علمیه تهران توفیقاتی داشته است؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام توطئه دشمن و رژیم طاغوت در بحث اختلاف افکنی میان حوزه و دانشگاه را برملا کردند و هر چند شخصیت هایی مثل شهیدان مطهری، بهشتی و مفتح و نیز مقام معظم رهبری در کنار قشر متدین دانشگاهی تلاش کردند این وحدت محقق شود اما آثار این توطئه خطرناک همچنان بعد از پیروزی انقلاب هم مشاهده می شد.
اگرچه در سالروز شهادت شهید مفتح که روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفته روی این مسئله تاکید شده و اقداماتی انجام می شود اما کار بسیار مهم را کسانی کرده اند که در عمل و فراتر از سخنرانی و همایش و شعار، این وحدت را نشان دادند و ثابت کردند که حوزه و دانشگاه می توانند یکی باشند و دست به دست هم داده و در تولید علم نقش آفرین باشند، چنان که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان مرکزی علمی، تحقیقاتی و پژوهشی با رویکر حوزوی و روش امروزی این مهم را انجام داده و توانسته به عنوان یکی از مراکز یا شاید مهمترین مرکز علوم انسانی اسلامی، تولید فکر و نظریه و پاسخگویی به شبهات مختلف در عرصه علوم انسانی مطرح باشد.
که این تجلی و تبلور وحدت حوزه و دانشگاه در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به همت آیت الله رشاد انجام شده و شخص ایشان به عنوان شخصیت و مُرّ حوزه با روش امروزی و دانشگاهی در میدان تولید علم و خلق آثار تاثیرگذار در میدان علوم انسانی، تولید فکر و اندیشه، ایفای نقش کرده است و نیاز به طرح شعار وحدت حوزه و دانشگاه ندارد چراکه وجود، مشرب و منش و آثار ایشان و مجموعه تحت مدیریتش نماد عملیِ وحدت حوزه و دانشگاه است که در دنیای بیرون تجلی یافته و پاسخی است متقن به آنها که می گویند چنین وحدتی ممکن نیست.
استاد رشاد در عمل نشان داده این دو می توانند متحد باشند و با افزودن کمالات این دو به یکدیگر می توان دست به کارهای بزرگ و خلق آثار تاثیرگذار که میداندار پاسخگویی به شبهات علمی در سطح دنیا باشند، زد.
با این نظرگاه در مورد بایدهای حوزه و ضرورت ها در موضوعاتی همچون حوزه انقلابی، تحول حوزه و وحدت حوزه و دانشگاه، آیت الله رشاد در حوزه های علمیه تهران چگونه عمل کرده و رهاورد نگاه و مدیریت ایشان برای این حوزه ها چیست؟
باید توجه داشت مدارس علمیه کشور قبل از تاسیس مرکز مدیریت حوزه های علمیه، خود، محور و میداندار کار خویش بودند و هر کس متولی مدرسه بود سلایق و نظراتش را در آن به عنوان روش اعمال می کرد، البته با توجه به محدودیت تعداد مدارس و طلاب در گذشته این روش موثر و پاسخگو بود اما امروز که هم با افزایش ظرفیت و هم پیشرفت علم و فناوری و نیز تاسیس مراکز علمی در دنیا و در داخل کشور مواجه هستیم و نیز مراکز تحقیقاتی بزرگ از سوی وهابیت و صهیونیسم در دنیا در موضوعاتی همچون شیعه شناسی راه اندازی شده اند قطعاً روش گذشته پاسخگوی نیاز حوزه های علمیه شیعی نخواهد بود و نمی توان با آن روش به تربیت طلبه پرداخت بلکه باید با ایجاد مراکز بزرگ و جذب و تربیت افراد علاقمند و قرار دادن آنها در مدار دین و پاسخگویی به شبهات و تولید علم در حوزه های معارف دین و علوم انسانی اسلامی به هماوردی مراکز علمیِ بزرگ دنیا و دشمنان غدّار که ثروت انبوه در این مسیر هزینه می کنند، رفت.
راهکار این مهم راه اندازی تشکیلات منسجم شیعی است که مرکز مدیریت و شورای حوزه های علمیه کشور و نیز شورای حوزه علمیه استان در تهران در این باره تشکیل و آیت الله رشاد از همان ابتدا به عنوان رئیس شورای حوزه علمیه استان تهران مشغول به خدمت شد که خوشبختانه از ابتدا تا امروز مسیر مطلوبی را طی کرده است.
از این رو، با نظارت مطلوب و با تفکرِ تحولی که استاد رشاد دارد، دست مدارس علمیه در اجرای روش های نو باز گذاشته شده و بر جذب استادان کیفی در مدارس علمیه استان تهران به ویژه برای روی کار آوردن طرح های تحولی مدارس علمیه تاکید می شود.
امروز حوزه تهران با وقت گذاری فراوان آیت الله رشاد که انصافاً در میان روسای شوراهای استانیِ حوزه بیشترین وقت را علیرغم کمی وقت و حجم بالای کار می گذارد، رشد کمی و کیفی مطلوبی داشته و تحسین برانگیز است.
درس و بحث ایشان منظم است و در مدیریت با حمایت از مدارس علمیه و سعه صدر و نظارت مطلوب، افق بسیار روشنی را پیش روی حوزه علمیه تهران قرار داده است.
ایشان همچنین بسیار در تلاش است تا ساختمان های قدیمی و مستهلک حوزه علمیه تهران با ساختمان های نو تعویض شود و امید است هم دولت هم دیگر نهادها و نیز مردم خیّر ایشان را در این باره یاری کنند تا با ایجاد مدارس جدید بتوان نیاز چندمیلیونی تهران را پاسخ داد.
آیت الله علی اکبر رشاد از لسان حجت الاسلام ابوالفضل ساجدی
بررسی کم و کیفِ مطالعات آیت الله رشاد در حوزه فلسفه و کلام جدید در گفت وگو با مدیر قطب فلسفه دین:
از آغازگری حرکت تحول آفرینِ علمی تا لبیک به ندای رهبری
رفع نیاز امروز علم به گشودن ابواب جدید و گام نهادن در عرصه هایی که در گذشته برای بشر حکم افسانه و داستان را داشت، نیازمند جهادگرانی است که با همت بالا و پُرتوان و خستگی ناپذیر ورود کرده و با میدانداری علمی، به حرکت کشور در اقیانوس علم کمک کنند و مانع از پهلو گرفتن این کشتی در ساحل انزوا و عدم ابتکار و نوآوری شوند.
و… این همان چیزی است که به تصریح همکاران، دوستان و همقطاران به وفور در آیت الله علی اکبر رشاد، استاد برجسته حوزه و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دیده می شود و باعث شده ایشان در عرصه هایی جدید همچون فلسفه های مضاف و فلسفه دین و … ورود کند و منشاء اثر شود.
از این رو و در بررسی این وجوه اثرگذاری با حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالفضل ساجدی، دانشیار گروه کلام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیر قطب علمی فلسفه دین به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
مطالعات آیت الله رشاد در حوزه فلسفه و کلام جدید و فلسفه دین چگونه است و با چه محورهایی این مطالعات را پیش می برد؟
یکی از عرصه های تحقیقی آیت الله رشاد که برای آن گام های بلندی برداشته، فلسفه دین با نگرش اسلامی است. ایشان این دانش یا رشته مطالعاتی در حوزه دین پژوهی را چنین تعریف می کند: «فلسفه دین به مطالعه فرانگرِ عقلانی احکام کلی امّهات مسائل دین اطلاق می شود»؛ اینگونه مطالعه عقلانی دین به دو بخش تقسیم می شود: مطالعه عقلانی «درباره دین» و مطالعه عقلانی «در دین».
مطالعه عقلانی «درباره دین» یعنی محورهایی که دین را به طور کلی مور مطالعه قرار می دهد مثل گوهر دین و کارکردهای آن، قلمرو و هندسه معرفتی دین، پلورالیزم دینی، کمال، جامعیت و جاودانگی دینی، تجربه دینی، عبادات و مناسک دینی، زبان دین و زیرمجموعه های ان مانند معناداری گزاره های دینی، معرفت دین و زیر مجموعه های آن مانند فهم پذیری دین، روشمندی فهم دین، تحولات در فهم دین، قرائت پذیری و …
و محورهای مطالعه عقلانی «در دین» درباره امهات محورهای مورد بحث درون دین مثل خداوند، صفات خدا، شرور و بلاها، مجرد و مادی، وحی و نبوت، انسان شناسی، اعجاز، خلود نفس، معاد و … .
خروجی چنین نگاهی به فلسفه دین چیست و چه ابوابی را می تواند در میدان علم بگشاید؟
فلسفه دین که به مطالعه عقلانی دین می پردازد به چند دلیل از مباحث ضروری عصر حاضر است: یکی آنکه انسان عاقل است، فهم و شعور دارد و آغاز تکلیف انسان با عقلانیت او شروع می شود یعنی وقتی به سن بلوغ رسید و آمادگی شناختی یافت، مکلف می شود لذا با سوالات متعددی درباره جهان، انسان، هستی و سرنوشت مواجه می شود.
علاوه بر این، در دنیای امروز، به ویژه در دنیای غرب، از اصلی ترین ویژگی های دوران مدرنیزم که تا حدود نیمه اول قرن بیستم ادامه داشت، عقلگراییِ خودبنیاد بشر بود که از غرب به دیگر جاها نیز سرایت کرد، لذا تحلیل عقلانیِ درست آموزه های دینی می تواند توانش ها و محدودیت های دین، و ابعاد عقلانی آموزه های آن را آشکار سازد و مقابل جریان عقل گراییِ افراطی گسترده دوران حاضر، مدافع شایسته ای برای دین باشد. یکی از گام های اساسی برای پذیرش دین در دوران حاضر مواجهه شایسته با این ویژگی است. باید بتوانیم جوانان نسل حاضر را برای پذیرش دین متقاعد کنیم.
همچنین، استحکام، پایداری و استمرار موفق نظام جمهوری اسلامی و حرکت به سمت تحقق تمدن اسلامی همچون موفقیت هر نظام فکری عملی دیگری در گرو دو امر است: نخست استحکام نظری و توانایی دفاع عقلانی از دیدگاه های خود در مقابل نظریاتِ رقیب و تمدن غرب و دوم موفقیت عملی.
از این رو، توفیق انقلاب اسلامی مشروط به موفقیت در هر دوی این ساحت ها است. این دو نیز با هم در ارتباط اند و قطعاً گام نخست در ساحت نظری، توفیق دفاع از مبانی نظری اسلام است، و امروز یکی از دانش هایی که می تواند به استحکام این مبانی کمک کند «فلسفه دین اسلامی» است که آیت الله رشاد در این مسیر گام های قابل توجهی برداشته و برمی دارد.
کیفیت نگاه خاصی که آیت الله رشاد به فلسفه دین به عنوان پشتوانه نظری نظام دارد، چقدر می تواند مانع جولان رشد اندیشه های الحادی غربی و عواقب سوء ناشی از آن شود؟
اگر به فلسفه دین اسلامی توجه نشود و فقط فلسفه دین وارداتی غربی در کشور رایج شود، خطرات بسیاری باورهای دینی جوانان را تهدید خواهد کرد؛ شاهد آنکه نویسندگان منتقد جریان اصیل تفکر اسلامی مانند دکتر سروش، مجتهد شبستری و مصطفی ملکیان که شبهات فراوانی را در این جریان ایجاد کرده و طیف وسیعی از نسل دانشگاهی را با خود همراه کرده اند محور اصلی اندیشه های خود را فلسفه دین و کلام جدید می دانند. و دکتر سروش اعلام کرد که من می خواهم در مسیر فلسفه دین در ایران اثرگذار باشم؛ شبستری خود را حامی کلام جدید و اعتزال نو می شمارد. به عبارت بهتر، سه چهره اصلی روشنفکریِ دگر اندیش که در گسترش تردید در عقاید اسلامی اثرگذار بوده اند، محور اصلی کارشان فلسفه دین بوده است. این امر، اهمیت این رشته را در روزگار کنونی نشان می دهد. بدین ترتیب اگر فلسفه دین اسلامی را به خوبی تبیین و از اندیشه اسلام اصیل دفاع کنیم، پاسخگوی این شبهات و پشتوانه نظریِ برای نظام اسلامی خواهیم بود.
یکی از کسانی که اقدامات گسترده و مفیدی در این باره انجام داده، آیت الله رشاد است. در حوزه علمیه دو مرکز علمی که نخستین گام های علمی را در مسیر تبیین و نقد فلسفه دین غربی برداشته اند یکی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) و دیگری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بوده است که اولی صبغه آموزشی و پژوهشی و دومی صبغه پژوهشی دارد. سایر مراکز علمی از این دو مرکز الگو گرفته و از آثار آنها برای توسعه این جریان درکشور بهره برده اند.
استاد رشاد به توجه به زمان شناسی و بصیرت خود، به خوبی ضرورت های عصر حاضر را درک کرده و در این میدان گام های بلندی برداشته است. ورود به این عرصه از نکات موردنظر مقام معظم رهبری نیز بوده و است. ایشان در جلسه ای حدود ۲۰ سال پیش با حضور چند تن از بزرگان و علما از آنها درخواست کردند که برای حفظ و تقویت معارف و فرهنگ اسلام گام های بلندی بردارند. یکی از پاسخگویان شایسته این ندا آیت الله رشاد و پژوهشگاه تحت مدیریت ایشان بوده است.
استاد رشاد افزون بر فعالیت های اجرایی و مدیریتی، در مسیر شکوفایی اندیشه های اسلامی در رشته های گوناگون از جمله فلسفه دین، آثار علمی مهمی هم تولید کرده است. از جمله آثار متعدد ایشان کتاب «منطق فهم دین» است که نظریه روش شناسی اکتشافِ گزاره ها و آموزه های دینی را طرح و تبیین می کند. علاوه بر این، دیدگاه ایشان در کرسی های نظریه پردازی مورد بررسی و تایید قرار گرفته و در دانشگاه های متعددی نیز مورد توجه بوده است. لذا ایشان هم در بُعد نظری، تالیف و تحقیق و هم در پژوهشگاه تحتِ اشراف خویش گام های بلند علمی را در مسیر فلسفه دین اسلامی برداشته است.
نگاه آیت الله رشاد به قطب فلسفه دین، اهداف، کارکردها و دامنه اثرگذاری آن چگونه است و با چه کیفیتی فعالیت های آن را دنبال و حمایت می کند؟
یکی از اقدامات ایشان تاسیس «قطب فلسفه دین» بوده است. این قطب توسط پژوهشگاه در سال ۱۳۹۰ بنا نهاده شد. ایشان آغازگر تاسیس قطب علمی فلسفه دین در کشور است. وی این افتخار را نصیب حوزه علمیه کرد که در تاسیس چنین قطبی بر دانشگاه پیشی بگیرد. اکنون بیش از ۵ سال از فعالیت آن می گذرد. استاد رشاد پس از تاسیس قطب علمی فلسفه دین نیز عنایت ویژه ای به فعالیت های آن داشته است. همین اهتمام، حمایت، و پیگیری باعث شد که علیرغم وجود قطب های متعدد علمی در کشور، قطب فلسفه دین در سال ۱۳۹۳ در میان بیش از ۵۰ قطب علوم انسانی و تجربی، از سوی وزارت علوم، به عنوان تنها قطب برتر کشور شناخته شود.
از جمله اهداف راهبردی قطب علمی فلسفه دین عبارتند از: تاسیس و توسعه فلسفه دین اسلامی، نقد مکاتب و آراء معارض در قلمروی فلسفه دین، بسط مرزهای معرفت در این حوزه و ورود به نقاط کشف ناشده آن، احراز مرجعیت علمی در حوزه فلسفه دین در مقیاس ملی و فرامرزی، ایجاد جبهه فکری و نخبگانی فیلسوفان دین که با ما همسو و همفکر اند.
ارتباطات شایسته آیت الله رشاد با مراکز مختلف علمی، فرهنگی، دانشگاهی و حوزوی و از جمله عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی سبب شده است که قطب فلسفه دین بتواند اندیشمندان این رشته از مراکز مختلف را گرد هم آورد و بر بالندگی این دانش بیافزاید. از جمله دستاوردهای جلسات شورای مرکزی قطب در مسیر احراز مرجعیت علمی، همکاری با شورای انقلاب فرهنگی در بازبینی و تدوین سرفصل های دروس ارشد و دکتری فلسفه دین در دانشگاه ها بوده است. که این بررسی نسبت به سرفصل های دوره ارشد به پایان رسیده و مورد تصویب وزارت علوم قرار گرفته و نسبت به سرفصل های دکتری هم قریب به اتمام است.
از جمله اهداف کاربردیِ قطب فلسفه دین، حمایت نظری از مبانی نظام اسلامی و کاربردی کردن مسائل فلسفه دین اسلامی در این مسیر است، همچنین، از دیگر اهداف کاربردیِ قطب توسعه تحقیقات در عرصه کارکردهای دین است. امروزه یک بخش مهمِ نیاز فرهنگی کشور توسعه تحقیقات در عرصه کارکردها و کاربردهای دین در فرهنگ، اجتماع، محیط زیست، اخلاق، تعلیم و تربیت، سیاست، هنر، رسانه، ارتباطات، فناوری و … است. پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این عرصه ها گام های مهم و موثری برداشته و قطب هم همکاری شایسته ای در این باره داشته است برای مثال توجه به اسلامی سازی علوم انسانی، تبیین نقش دین در پارادایم های علوم طبیعی و علوم انسانی، از جمله محورهای تحقیق در قطب فلسفه دین است. ضرورت توجه به این مباحث بارها توسط مقام معظم رهبری بیان شده است. استاد رشاد در قطب فلسفه دین بر پیگیری این مهم تاکید داشته و هدایتگر شایسته این مباحث در سایر بخش های پژوهشگاه بوده، لذا در این راستا گام های قابل توجهی برداشته است.
از دیگر اهداف کاربردی قطب، تغذیه و جهت دهی فعالیت های علمی حوزه های علمیه و دانشگاه ها در دو ساحت آموزش و پژوهشِ فلسفه دین اسلامی است که در این جهت قطب علمی فلسفه دین با مراکز مختلف علمی ارتباط دارد و اعضای این قطب از مراکز و دانشگاه های مختلف در جلسات حضور می یابند. جلسات به صورت ویدئوکنفرانس بین قم و تهران در مرکز پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه برگزار می شود. این هم افزایی اندیشمندان می تواند به ارتقای فلسفه دین اسلامی کمک کند و هم برای فعالیت های علمی دیگر مراکز اثرگذار باشد.
علاوه بر این، از دیگر فعالیت های قطب فلسفه دین که با حمایت بی دریغِ آیت الله رشاد انجام می شود، تهیه سرفصل هایی برای اولویت های پژوهشی است. چراکه اگر بخواهیم فلسفه دین اسلامی را توسعه دهیم و به اهداف نظری و کاربردی نزدیک تر شویم، باید اولویت های پژوهشی را تعیین کنیم تا در پایان نامه ها، کتب، مقالات و تدوین متون درسی به کار رود و در نتیجه سطح فلسفه دین در کشور ارتقاء یابد. این کار نیز به اتمام رسیده و در مسیر چاپ و نشر قرار دارد.
از دیگر ثمرات فعالیت های پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و قطب فلسفه دین با حمایت و راهبری استاد رشاد، پاسخ به شبهات مطرح در زمینه مبانی فلسفه دین و نیز مسائل فلسفه دین و جلوگیری از گسترش خرافه گرایی در جامعه است.
نقش مدیریت آیت الله رشاد را در راهبری جبهه فکری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نقش آفرینی های آن در عرصه های فکری فرهنگی را چطور ارزیابی می کنید؟
حوزه علمیه برای کارآمدی باید در کنار فقه و اصول در میادین معرفتی جدیدی ورود پیدا کند. آیت الله رشاد به عنوان یک چهره برجسته علمی و مدیریت فرهنگی در کشور درصدد است گام هایی پیش نهد که مکمل کاستی های حوزه علمیه باشد. تبیین و گسترش معارف اسلامی، اسلامی سازی علوم انسانی و ورود به فلسفه های مضاف توسط ایشان در همین راستاست. استاد رشاد از جمله آغازگرانِ حرکت علمی و تحول آفرینِ علمی فرهنگی در کشور بوده است. این حرکت علمی ابتدا توسط موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آغاز شد. سایر مراکز فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی بعدا به این حرکت پیوستند. از این رو، می توان گفت از گام های بلند استاد رشاد حرکت گسترده علمی- فرهنگی در راستای تکمیل کاستی حوزه علمیه از یک سو و پیوند حوزه و دانشگاه از دیگر سو بوده است. این گام ها برای پشتیبانی تئوریک اسلام و نظام در عصر حاضر امری ضروری است. با توجه به تشنگی امروز دنیا برای فهم حقیقت و دریافت معنویت و تلاش برای یافتن جایگزین صحیح تمدن و فرهنگ غرب و ضرورت نظریه پردازی، استاد رشاد و پژوهشگاه وی در مسیر پاسخ به این نیازها اقدامات قابل توجهی انجام داده اند.
از جمله نشانه های زمان شناسی و نیازسنجی ایشان توجه ویژه به فلسفه های مضاف است. این قلمرو معرفتی، از ضرورت های علمی و کاربردی عصر حاضر و نیازمند نوآوری است، ایشان در این میدان پرفراز و فرود گام نهاده و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و قطب فلسفه دین را نیز در این مسیر هدایت کرده است.
جمع میان فعالیت های علمی و مدیریتی، توام با خلاقیت و نوآوری و پشتکاری مثال زدنی ایشان را به الگویی شایسته برای اهل دانش و عمل در حوزه و دانشگاه بدل کرده است. حجم بالای فعالیت های وی تا جایی رسید که پزشکان، ایشان را از استمرار این رویه برحذر داشته اند.
کوتاه سخن آنکه جمع صفاتی همچون نیاز سنجی و جامعیت، اندیشه ورزی و خلاقیت، زمان شناسی و بصیرت، مهربانی و عطوفت، پشتکار و استقامت و فراتر از همه تواضع و معنویت، از آیت الله رشاد شخصیتی کم نظیر ساخته که خدایش ایشان را کامیابی و سلامت عطا فرماید انشاءالله.
آیت الله علی اکبر رشاد از لسان حجت الاسلام علیرضا قائمی نیا
وجوه امتیاز نظریه پردازی آیت الله رشاد در گفت وگو با حجت الاسلام دکتر قائمی نیا؛
زمان همیشه از او عقب می ماند!
تولید علم مثل هر حوزه تولیدی دیگر در کنار ابتکار و نوآوری و رشادت، تیزبینی، دقت و بصیرتی خاص می خواهد تا بدانی کجا باید قدم بگذاری و سلاح فن و قلم را در کدام جبهه و از چه زاویه ای به کار بگیری تا در میدانی که همه تلاش رقبا برای کنار زدن ما از بزرگراه دستیابی به علم و دانش است، شکست نخوریم و بتوانیم به سرمنزل مقصود برسیم.
بی تردید چنین ابتکار و بصیرتی در کسانی هست که همیشه ایام بی هیچ ترس و واهمه و فارغ از هر نوع محافظه کاری، پای ثابت جهاد علمی فکری بوده اند و در این عرصه بارها از صفر شروع کرده و به اوج رسیده اند و مواجهه با موانع مثل خیلی ها، توجیه عقب نشینی و دست کشیدن شان از تلاش نشده است.
آیت الله علی اکبر رشاد، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نظریه پرداز ممتاز و مجاهدِ میدان علم و اندیشه از جمله افرادی است که با چنین شناخت، انگیزه و بصیرتی در طول چند دهه وارد جبهه های مختلف جهاد فکر و فرهنگ شده و در همه آنها سربلند و پیروز بوده است.
لذا در بررسی کیفیت نگاه وی به عرصه نظریه پردازی و تولید علم با حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمی نیا، استاد حوزه و دانشگاه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه «ذهن» به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:
فلسفه نگاه ویژه آیت الله رشاد به نظریه پردازی و اینکه در اجرای طرح تمحض در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی نیز به این مهم نظر دارد، چیست و چقدر شخصاً در این میدان موفق عمل کرده است؟
پاسخ به این پرسش نیازمند بیان مقدمه ای است؛ نظریه پردازی یکی از ضرورت های عصر ماست و در واقع پیشرفت علوم انسانی تنها از طریق نظریه پردازی های متناسب با حوزه های مختلف این عرصه امکانپذیر است.
نظریه پردازی باید چند ویژگی داشته باشد: نخست آنکه باید معطوف به حل مسائل علوم انسانی باشد، به بیان دیگر یک نظریه باید متناسب با مسائلی باشد که در مورد موضوع مورد بحث، مطرح است تا از این رهگذر بتوان با بهره گیری از آن نظریه، مسائل را حل کرد.
ویژگی دوم نظریه، استفاده از داده های به روز است، یعنی هر نظریه پرداز باید بر اساس آخرین دستاوردها پژوهش کرده و آنها را مد نظر قرار دهد تا بتواند مسائل را حل کند و در حل مسائل مقبولیت داشته باشد. ویژگی سوم نظریه پردازی، تکیه بر یک فرآیند منطقیِ مقبول است که باید از سوی اهل فن صورت گیرد در واقع نظریه ای که ارائه می شود، باید با سازوکارهای موجود در هر رشته مطابقت داشته باشد تا یک مقبولیت عمومی پیدا کند.
خصیصه دیگری که نظریه پردازی به ویژه در حوزه مطالعات دینی باید داشته باشد، این است که از یک جهت بر مطالعات سنتی تکیه زند و از سوی دیگر مطالعات جدید را نیز مد نظر قرار دهد. در واقع باید نوعی تلفیق مناسب میان مطالعات جدید و مطالعات سنتی را در بر داشته باشد.
ویژگی دیگری که در مورد نظریه پردازی مطرح می شود، این است که نظریه پرداز چون به دنبال حل یک مساله است و می خواهد مجموعه ای از مسائل را حل کند، باید این مسائل را به شکل واقعی حل کند نه اینکه در ذهن بیندیشد که آنها را حل کرده است!
چنین ویژگی هایی اقتضاء می کند که نظریه پردازی ضرورت عصر ما باشد، چون یکی از ویژگی های مهم عصر حاضر این است که دانشمندان در حوزه های مختلف تلاش می کنند تا مسایل پیش روی جامعه را به صورت نظام مند با طرح نظریه هایی حل کنند.
جالب آنکه نظریه ها اساساً هم رو به گذشته و هم نگاهی به آینده دارند، یعنی از یک جهت اتفاقاتی که در یک حوزه خاص در گذشته رخ داده را تحلیل کرده و از جهت دیگر پاسخ هایی که در آینده ممکن است منجر به طرح مساله شود را ارائه و تبیین می کنند.
از این رو، در مورد آیت الله رشاد و ویژگی نظریه ها و سبکِ نظریه پردازی شان باید بگویم که ایشان تلاش فراوان داشته و اقدامات اثرگذاری در این زمینه ارائه کرده است. البته طبیعی است که نظر شخصی خود من تا حدی با ایشان تفاوت داشته باشد اما ایشان همواره تلاش می کند که مسائل را در قالب نظریات خود حل کند و به نظر می رسد بعضی از ویژگی های فوق الذکر در نظریه پردازی ایشان وجود دارد.
با توجه به آنکه شما در مقام ناقد نظریه ابتناء ایشان بر آمده اید، چه نگاهی نسبت به کیفیت و جنس نظریه پردازی ایشان دارید و به عنوان همکارشان معتقد به اعمال چه اصلاحاتی در آنها هستید؟
من در مورد برخی نظریه ها خدمت ایشان بودم و در مقام ناقد به نکاتی اشاره کردم. البته این نکات به هیچ وجه از ارزش دیدگاه ایشان نمی کاهد. به هر صورت بحث علمی، اقتضائات خود را دارد. برای خود من ابهاماتی نسبت به مسائلی که ایشان مطرح می کند، وجود دارد که باید رفته رفته حل شود. برای مثال اینکه ایشان دقیقا چه فلسفه ای را می خواهد حل کند؟!
دومین مساله این است که ایشان ادعا می کند که معرفت دینی مبتنی بر یک سری مبانی است؛ این مساله گرچه درست است، اما این سوال پیش می آید که در مرتبه ای فراتر چگونه باید مسائل مطرح در معرفت دینی را حل کرد؟
مساله دیگر در مورد ادبیاتِ طرح نظریه ایشان است که من آن را دشوار می دانم. این ادبیات تا اندازه ای در محافل علمی قابل هضم نیست و باید به نحو دیگری تغییر یابد، البته بسیاری معتقدند که این ادبیات علمی است و هر کسی حق دارد ادبیات خاص خود را استفاده کند، اما من معتقدم برای اینکه یک نظریه مقبولیت پیدا کند طبیعتاً ادبیات طرح آن اهمیت دارد. به طور کلی برخی ویژگی ها در نظریه ایشان برای من حل نشده است که نیاز به تبیین دارد.
اکنون در حوزه معرفت دینی، علوم مختلفی سر بر آورده اند که در مطالعات این حوزه تاثیر می گذارد، از آن جمله می توان به دانش های زبانی، معناشناسی، نشانه شناسی، معرفت شناسی اشاره کرد که هر کدام از این حوزه ها انبوهی از مسائل را در برابر معرفت دینی مطرح می کنند و طبیعی است برای این که نظریه مقبولیتی داشته باشد باید بتواند مسایل را به راحتی حل کند و از عهده آنها بر بیاید، این مسایل مهمی است لذا ایشان در ادامه باید تا حدی ارتباط این نظریه خودشان را با حل مسایل بیشتر تبیین کنند.
جنس دغدغه های آیت الله رشاد نسبت به مساله تحول علوم انسانی را چطور ارزیابی می کنید و این نگرش چه قدر در کیفیت کار و خروجی فعالیتِ گروه های مختلف پژوهشگاه دیده می شود؟
رسالت اصلی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، «علوم انسانی» است. لذا جا دارد من در اینجا دو بحث را از هم جدا کنم. یکی در مورد رسالت پژوهشگاه و دیگری در مورد منابعِ پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
هدف اصلی و برنامه پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در حوزه علوم انسانی است و این ایده مدت زیادی است که پیگیری می شود. با این وجود در مقام تحقق و عملیاتی سازی، موانع فراوانی وجود دارد که برخی از این موانع به سیاستگذاری ها و بودجه پژوهشگاه باز می گردد و بخشی از آن به محدودیت هایی که محققان دارند.
واقعیت آن است که در حوزه علوم انسانی محققان برجسته اندکی داریم که واقعا بتوانند مطلب جدید بیاورند و کاری را بر کارهای گذشتگان بیافزایند. از این رو، بسیاری از مطالبی را که در ایران مطرح میشود شبه معرفت میدانم تا معرفت. این محدودیت دامنگیر پژوهشگاه هم است، البته افرادی که در پژوهشگاه حضور دارند در رشته های خودشان دارای تخصص هستند ولی داشتن تخصص و آن ایده آل در حوزه نظریه پردازی به راحتی قابل وصول نیست. روشن است که همه افراد توانایی ارائه نظریه به معنای مقبول را ندارند. حقیر ادعای سالبه کلیه ندارم؛ یعنی نمیگویم همه تولیدات پژوهشگاه این چنین است. بلکه معتقدم در موارد اندکی پژوهشگاه در رسالت خود موفق بوده است.
در این میان، آیت الله رشاد از نظر مدیریتی موفق عمل کرده است. عملاً کارش را از هیچ شروع کرد و امروز پژوهشگاه گستره علمی خاصی دارد و اکثر محققان کارهای خوبی را در پژوهشگاه انجام داده اند که همه این موارد به مدیریت موفق مجموعه باز می گردد. اما در مقام نظر، هنوز پژوهشگاه در اول مسیر خود قرار دارد.
می توانم بگویم آیت الله رشاد انسان تلاشگری است، چراکه اصلاً ساده نیست که از نقطه صفر شروع کرد و پیشرفت در این مورد به مدیریت ایشان باز می گردد. به عبارت بهتر، آیت الله رشاد از نظر مدیریت فوق العاده موفق و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و جایگاه کنونی اش مرهون تلاش های ایشان است.
به یاد دارم اوایل که ایشان سلامتی کامل داشت و کسالت سراغ اش نیامده بود، در همه جلسات پژوهشگاه حاضر می شد حتی در جلسات گروه های مختلف که به صورت هفتگی یا دو هفته یکبار برگزار می شد و در این جلسات نظرات خود را در مورد برنامه ها و سیاست گذاری ها بیان می کرد. با جدیت در جلسات قم و تهران شرکت می کرد بعد از کسالت هم باز نسبت به اهداف پژوهشگاه بسیار دقیق است.
نگاه فلسفی ایشان عمدتا حول چه حوزه هایی می چرخد؟ نگرش ایشان به بحث فلسفه های مضاف چیست؟
جناب رشاد به نگاه درجه دوم حساسیت خاصی دارد، یعنی تلاش می کند که نگاه درجه دوم که بر اساس فلسفه های مضاف است را تقویت کند. طرح فلسفه های مضاف ناظر بر آن است که رویکرد درجه دوم و فرانگر کلی نسبت به همه دانش ها اعمال شود.
در خود غرب هم تحولات خاصی که در علوم انسانی ایجاد شد، متاثر از تحولاتی است که در نگاه های فلسفی نسبت به این علوم پیدا شده است. آیت الله رشاد این مساله را به خوبی متوجه شده و دنبال آن بوده و است و اساساً برای فلسفه های علم اهمیت فراوانی قایل می شود و تلاش می کند برخی از این فلسفه ها که مستقل مطرح نشده در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به شکل مستقل دنبال شود.
برآیند نگاه فلسفی ایشان چگونه است و به طور کلی اهتمام ایشان نسبت به فلسفه های مضاف چه قدر می تواند منشا اثر در تحول علوم انسانی باشد؟
من عصر جدید را عصر نگاه های درجه دوم در علوم انسانی می دانم، قطعا اگر قرار است تحولی در علوم انسانی رخ دهد باید در فلسفه های مضاف رخ دهد و در علوم انسانی تاثیر بگذارد، به نظرم تنها راه موجود همین است. البته در ایران این مسأله چندان دنبال نمی شود ولی طرح این قبیل مسایل می تواند تحول در علوم انسانی را جهت دهد.
بنابراین، جناب رشاد را منشا اثر می دانم، البته توجه به مطالعات درجه دو تحول بزرگی است که می توان آن را از خصلت های عصر جدید به شمار آورد.
چه قدر ایشان را نوآور می دانید؟ از دیدگاه شما آیا آیت الله رشاد توانسته است در کنار توجه به مسائل سنتی به رویکردهای نو بپردازد و پژوهشگاه را به آن سمت و سو سوق دهد؟
ایشان بر خلاف بسیاری که نسبت به مسائل نو واکنش نشان می دهند، همواره استقبال داشته و معتقد است که باید در بحث های علمی باز رفتار کنیم و از طریق تفکر منطقی پیش رویم.
برای مثال توجه به معرفت شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رویکردی بود که بسیار منشا اثر واقع شد، و تنها جایی در ایران که گروه معرفت شناسی دارد پژوهشگاه است. از اوایل دهه هشتاد این گروه تاسیس شد. مجله «ذهن» هم که بنده سردبیر آن هستم در حوزه معرفت شناسی و دانش های مرتبط منتشر می شود و به جز پژوهشگاه جای دیگری مجله تخصصی در حوزه معرفت شناسی ندارد و تا کنون قریب به هفتاد شماره از این مجله منتشر شده است.
استاد رشاد همواره سفارش می کند که جلوتر از زمان باشید و بحث های مختلف حوزه های فکری را دنبال کنید. این نشان می دهد که ایشان دنبال نوآوری است و در برخی زمینه ها مطالب و اندیشه های نویی دارد.
در گستره هایی چون کلام، بحث های اجتماعی و مقوله فرهنگ در سال های اخیر توجه بیشتری داشته و بعد از اینکه وارد شورای عالی انقلاب فرهنگی شد، بسیار جدی در مورد مساله فرهنگ و فلسفه فرهنگ، مداقه و مطالعه دارد.
یکی از مسایلی که در مورد ایشان باید بیان کرد، این است که نگاه انتقادی مثبت دارد. از سوی دیگر بسیار خوش ذهن است. به خاطر می آورم در جلساتی که در گذشته تشکیل می شد با اینکه در حوزه مباحث علوم شناختی مطالعات گستردهای نداشت اما از ذهن بسیار تیزی برخوردار بود، برای مثال با اینکه آن زمان سابقه مطالعات زبان شناختی و علوم شناختی را نداشت با این حال از کسانی که دانشگاهی بوده و زبان تخصصی می دانستند فهم بسیار بهتری داشت و به ابعاد مختلف مساله توجه می کرد؛ این از ویژگی های خدادادی ایشان است. برای ایشان از خداوند متعال توفیق روزافزون را خواستارم.
آیت الله علی اکبر رشاد از لسان حجت الاسلام بهجت پور
حجت الاسلام عبدالکریم بهجت پور تاکید کرد:
آیت الله رشاد قهّار حوزه محتوا است
بی شک برای شناخت کُنه فکر و قامت اندیشه شخصیت هایی که تفکر، قلم و زبان شان کلید گشایش ابواب علم و دانش بوده، بیش و پیش از هر کس و هر چیز، همقطاران و همراهان می توانند کمک حال بوده و ورایی جز ظاهری که ما می بینیم را پیش چشم ترسیم کنند.
آیت الله علی اکبر رشاد، رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی که کارنامه کاری اش بیشمار خدمات علمی فرهنگی را در خود ثبت کرده نیز از این اصل مستثنی نیست لذا اگر بخواهیم با شمه ای از این همه علم دوستی و علم خواهی و تلاش وی برای گسترش مرزهای دانش باید سراغ کسانی برویم که بیش از دیگران او را می شناسند و از نزدیک شاهد رشادت ها و مجاهدت های علمی اش هستند.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بهجت پور، رییس پژوهشکده دانش نامه نگاریِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قرآن پژوه و صاحب آثار متعدد نوشتاری در حوزه قرآن، تفکر و اندیشه از جمله همراهان و همکاران ایشان است که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آیت الله رشاد با وی به گفت وگو پرداخته ایم و مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:
*جبهه فکری معرفتی که توسط آیت الله رشاد در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ایجاد شده است چه مختصات و ویژگی هایی دارد و ایشان با چه مهندسی فکری و راهبردی آن را هدایت می کند؟
جبهه فکری پژوهشگاه آنطور که آیت الله رشاد آن را سازماندهی کرده، می کوشد تا به عنوان تولیدگر دانش در حوزه علوم انسانی اسلامی نقش داشته باشد و به عنوان جریان تاثیرگذار در روند شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی، جایگاه بایسته خود را بیابد.
در واقع استاد رشاد آنطور که من در طول سال ها ارادت و رفاقت دریافته ام، همیشه نگاهی عمیق و متفکرانه به حوزه مباحث دینی داشته و در کنار ارادت به نظام و تلاش برای آنکه بتواند جبهه دفاع از نظام و ارزش های بنیادین آن را سامان دهد، به سمت ایجاد پژوهشگاه حرکت کرده و در این راستا توانسته هم به حوزه های حکمی و فلسفی و نیز به نظام پردازی و نیز تولیدات مادر و در طراز جمهوری اسلامی توجه کند و با رصد معضلات، مشکلات و شبهاتی که علیه دین و ارزش های دینی مطرح می شود، در جایگاه پاسخگوی به مسائل نظام قرار بگیرد.
*نگاه ایشان به مسئله نظریه پردازی چه کیفیتی دارد و در این باره چقدر مشوق و حامی همکاران در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه است؟
آیت الله رشاد بی تردید شخصیتی است که می کوشد هم خود و هم مجموعه اش، مرزهای دانش را گسترش دهند؛ در این راستا سعی دارد اولاً همه صاحبان اندیشه مستقیم را چه در قم و چه در تهران و نیز دیگر مناطق با پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آشنا کند و ثانیاً برای آنکه مجموعه پژوهشگاه در نظریه پردازی و گسترش مرزهای دانش، نقش آفرین باشد، عناصری را به ویژه از بیرون که به عنوان همکار مقطعی با پژوهشگاه در ارتباطند به همکاری دعوت کرده که همگی در دانش های مختلف مثل فلسفه، فقه، حقوق، تربیت، عرفان و … طراز اولند؛ همچنین، تلاش دارد به دور از هر گونه بُخل، آغوش پژوهشگاه برای استفاده از این ظریفت ها باز باشد.
این افق نگاه و فکر گسترده در پژوهشگاه و امکان حضور صاحبان اندیشه در آن برای نظریه پردازی از چه باب حائز اهمیت است؟
در حوزه نظریه پردازی وجود این افراد بسیار مهم است، چون هم داشته های نوی خود را وارد سیستم و هم جریان پویایی را بین اعضای هیئت علمی ایجاد می کنند؛ البته استاد رشاد نسبت به همکاران مجموعه پژوهشگاه بشدت مراقبت دارد تا اولاً متفکرِ نوآور باشند و دوماً تا جای ممکن داشته ها و ظرفیت های خود را هم نگاه دارند و هم به آنها فرصت داده شود.
برای مثال در بین حدود ۹۰ نفر اعضای هیئت علمی پژوهشگاه در رشته های مختلف، انواعی از اعضای هیئت علمی توانا که دارای اندیشه ها و تفکرات نو هستند، در این مجموعه جمع شده اند و لذا بخش قابل قبولی از ظرفیت های علمی پژوهشیِ پژوهشگاه، صاحبان نظریه نو در حوزه های مختلف فقهی، حقوقی، قرآنی، کلامی، معرفت شناسی، اقتصادی اند و در این میدان شهره و بنام اند.
علاوه بر این، کار ویژه ایشان که در حدود یک دهه آن را تعقیب می کند، این است که از اعضای هیئت علمی در رشته های مختلف درخواست کرده که در یک شاخه از رشته خود متمحض شوند و برای این مهم طرح «حوزه تمحض» را مطرح کرده تا اگر گسی بخواهد نوآور باشد و نظریه پردازی کند، در کُنه یک شاخه و رشته غور و فکر و انرژی اش را صرف کند.
برای مثال در عرصه تفسیر یک نفر در حوزه «قرآن و سیاست»، دیگری در زمینه «پیراتفسیری»، یکی درباره «عرفان و قرآن» و …ممحض شود تا بتواند در آن شاخه خاص، نوآور و در عرصه های داخلی و جهانی اثرگذار باشد.
از این رو، ایشان در عرصه نظریه پردازی خود دائماً متفکر است و به عرصه های نو نگاه و برای ایجاد دیسیپلین های جدید علمی سرمایه گذاری می کند؛ و نیز درصدد انتقال این خواست و مطلوب به سازمان فکری مجموعه پژوهشگاه است.
*با توجه به پرداخت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به دانشنامه نگاری، آیت الله رشاد در این باره چه نظرگاهی دارد و از چه باب دانشنامه نگاری را از کارویژه های پژوهشگاه می داند؟ آیا با نگاه تولید علم این عرصه را دنبال می کند؟
آیت الله رشاد در تعبیری جالب از دانشنامه نگاری به انجیل یاد می کند، یعنی دانشنامه را کتاب مقدسِ دانش می داند؛ چراکه یک فشرده و گسترده نگاره را سامان می دهد و از سراسر تاریخِ دانش مقوله و موضوعی را در دست می گیرد و روی آن کار و غنی اش می کند و به شکل مستند ارائه می دهد.
افزون بر این، در پژوهشگاه توجه بر آن است که این منظومه دانش در حین دانشنامه نگاری، از یک سو کنار هم بیاید و از دیگر سو جامع و مجتمع باشد، یعنی باید درباره یک مسئله و موضوع هر آنچه هست در کنار هم تحت عنوان چند موضوع ارائه شود.
نکته سوم که بسیار مهم است آنکه به رغم انتظاری که از دانشنامه ها وجود دارد که صرفاً دانشِ تا امروز را دسته بندی و ارائه کنند، استاد رشاد معتقد است که در همین جا هم باید نظرات نوآورانه و نقادی های خودمان را در دانشنامه نگاری مورد توجه قرار داده و به اندیشمندان فرصت دهیم تا مرزهای دانش را حتی در این میدان گسترش دهند و فرصت توسعه دانش در این موضوعات هم به دست اعضای نگارنده داده شود.
لذا برای مثال در «دانشنامه فاطمی» سه جلد ابتدایی با نگاه علمی حِکمی به حضرت زهرا(س) اختصاص داده شد و سه جلد بعد به همه مباحث مربوط به زنان اعم از فمنیسم یا نگاه های سنتی و … می پردازد و می کوشد به همه شبهات مربوط به زنان که در فضای علمی پژوهشی یا از طریق شبهه افکنی ها مطرح است، پاسخ داده شود.
یا در «دانشنامه قرآن» نگاه ایشان بسیار وسیع است و به نظر استاد باید ظرفیتی ایجاد شود که مبانی علوم از دل قرآن بیرون کشیده شده و قرآن به عنوان مرجع حل مسائل مختلف به ویژه علوم انسانی و منبع اصلی و محرک دیگر رشته های دانش، مورد توجه قرار بگیرد.
بنابراین، ایشان در همین زمینه بعد از آنکه مجموعه مباحث علوم قرآنی را در ۵- ۶ جلد مطرح می کنند، بحث عمده را به سمت تخصصی شدن موضوعات دانشنامه پیش می برند، مثل «قرآن و فلسفه»، «قرآن و حقوق»، «قرآن و مدیریت»، «قرآن و کلام» و … که پیش بینی می شود دانشنامه قرآن تا ۴۰ جلد پیش رود تا هیمنه، سیطره و مرجعیت قرآن را در همه حوزه های دانش اسلامی و مرتبط با حوزه انسانی اسلامی به منصه ظهور برساند.
*آیت الله رشاد به مسئله تحول علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی چه نگاهی دارد و چقدر از توان و ظرفیت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی را به این مهم اختصاص می دهد؟
آیت الله رشاد بسیار تمایل دارد که پژوهشگاه به قطب تولید علوم انسانی شود و ظرفیت های آن به تدریج و همسو با پختگی روزافزون که تبدیل به یک نهاد مستقرِ پخته و مجرب می شود، برای تولید علوم انسانی اسلامی به کار گرفته شود.
عامل حرکت دهنده کشور به سمت خواست ها و اهداف بلند نظام، آن است که بتوانیم دانشی را تولید کنیم که برگرفته از منابع اسلامی و متکی بر خودباوری هایِ دینی و تجربه های درونزا باشد؛ لذا اصلی ترین هدف ایشان همین است و حضور دائمی در گروه ها و پژوهشکده ها، طرح مباحث و ارزشی که به تولیدات می دهد آن را پیگیری می کند، چنان که تولیدات موثر در این میدان مورد حمایت ایشان است، البته توجه و تلاش استاد رشاد بر آن است که در این باره کار بازاری و عجولانه صورت نگیرد.
برای مثال در یکی از گروه هایِ پژوهشکده حکمت و دین پژوهی، گروه مطالعات تفسیر موضوعی فعال است و به نظر ایشان باید ابتدا مبانی و پایه های اصلی دانش را بر اساس قرآن طراحی کنیم و برای مثال دریابیم مبانیِ دانش سیاست بر اساس قرآن چیست؟، چون مبانی یعنی هست ها که از آن قواعد و روش های حل مسئله بروز و ظهور می کند.
از این رو، تمرکز ابتدایی آیت الله رشاد روی مبانی است و سپس روی اصول و قواعد سرمایه گذاری می کند تا به دنبال آن روش های حل مسئله و متدولوژی تولید دانش را به بحث بگذارد و سپس مسائل علوم انسانی حل شود؛ به عبارت بهتر، این سیر منضبطِ ذهنی است که استاد رشاد به آن وفادار است و به رغم آنکه بعضاً برخی بی حوصلگی می کنند یا آمادگی اولیه را ندارند اما ایشان تلاش به تزریق این روحیه در مجموعه همکار و ظرفیت سازی دارد، تا بر اساسی منطقی از نقطه پایه ای و زیرساختی شروع کنیم و در مرحله حل مسئله درست، بجا، موثر و مفید حضور داشته باشیم.
*چقدر توفیقات پژوهشگاه در عرصه هایی مثل نظریه پردازی، تولید علم و … را مرهون نگاه خاص مدیریتی آیت الله رشاد می دانید و فکر می کنید برای توسعه میدان علم و دانش چقدر وجود چنین مدیریتی ضرورت دارد؟
من معتقد هستم استاد رشاد اولاً به کارش بسیار عشق می ورزد و برای آن سرمایه گذاری می کند، همچنین، در این حوزه ها بیش و پیش از آنکه مدیر باشد، محقق است و بیشتر وقتش متمرکز بر تولید شخصی است و خود به عنوان شخصیت تولیدگر در زمینه های مورد علاقه اش حضور دارد و احساس می کند کشور به آنها نیاز دارد!
به قدری ایشان در مدیریت به ویژه مدیریت محتوا، وقتش را توزیع کرده که بخش های مربوط به محتوا و مدیریت محتوا را مستقیماً اداره و بخش های اداری و جانبی را با اینکه تصمیم می گیرد و حضور دارد، بیشتر تفویض می کند؛ یعی شخصیتی است که در مدیریت دانش تا ریزترین نقطه، حضور به هم می رساند و در حوزه های غیر دانش و حمایتی، بیشتر روحیه تفویض و واگذاری البته با حفظ چارچوب ها و ضوابط را دارد.
ایشان به دلیل همین شیفتگی بود که در مقطعی دچار بیماری شد اما با لطف خدا به ما بازگشت؛ یعنی به دلیل پُرکاری، تاملات فراوان و اخلاص دچار عارضه شد و بعد از آن با آنکه توصیه می شود کمتر درگیر شود اما باز هم حضور ایشان در حوزه های پژوهشی و مدیریت دانش، حداکثری است.
برای مثال در شورای دانشنامه قرآن ایشان تحقیقاً به جز دو سه جلسه که درپی درگذشت والدشان بود همه جلسات را حضور داشته و درباره همه مقالات بحث و اظهار نظر کرده است و نظر دیگران را می شنود و به جمع بندی می رسد؛ این یعنی ایشان قهّار حوزه محتوا و شیر این میدان است و در مدیریت حوزه دانش از همه توان خود استفاده می کند.
حُسن آیت الله رشاد در حوزه مدیریت این است که پژوهشگاهی را به راه انداخت که نقش محوری را خود بر عهده نگیرد و به ظرفیت اندیشمندان احترام گذاشت تا در حوزه های مختلف دانش ورود کنند، آنچه ایشان انجام داده این بود که تولید علم و فکر را منحصر به خود نکرد و اجازه داد بروز ابعاد مختلف دانش برای همه ممکن باشد تا جایی که حتی ما در برخی موارد اندیشه ایشان را رد می کنیم اما استاد با تواضع برخورد می کند و این روحیه علم خواهی ایشان کاملاً در مدیریت اش هم تجلی دارد.