محورهای مباحث شرح خطبهی منی:
۱٫ زمینه و ظروف اجتماعی و سیاسی صدور خطبه از ساحت قدسی حضرت سیدالشهداء (سلام الله علیه) و نیز جایگاه تاریخی این سند ارجمند.
۲٫ شأن و شخصیت خطیب و خالق خطبه، یعنی حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و انگیزههای آن بزرگوار، از سویی، و کمیت و ترکیب و شئون و مختصات مخاطبان مجلس القا که فیالجمله در مقدمهی نقل این سند از سوی روات به آنها اشاره است، از سوی دیگر.
۳٫ وثاقتسنجی سندی این نص نورانی.
۴٫ هندسهی معرفتی خطبه و طبقهبندی محتوا و مضامین آن. به عبارت دیگر: تعیین موضوع کانونی و نقطهی ثقل معرفتی و «پیام اصلی» خطبه ـ که توضیح دادیم امر «ولایت» است ـ و «پیامهای پیرامونی» مطرحشده، و نکات ظریفی که در این خطبه مورد توجه و تذکر حضرت سیدالشهداء قرار گرفته است.
۵٫ غایت قصوای القای خطبه و دستاوردهای تاریخی آن و نیز دستاوردهای این خطبه و پیامهای آن برای نسل ما و نسلهای آینده.
۶٫ شیوهشناسی خطابی و ویژگیهای منطقی خطبه. شیوهها و شگردهایی که در القای این خطبه به کار رفته است. آن بزرگوار توجه به ظرائف و طرائفی داشتهاند که القای خطبه را هرچه کارسازتر کند.
۷٫ ظرائف و طرائف ادبی و بلاغی خطبه.
۸٫ شرح تفصیلی بخشهای خطبه، که تمرکز بحث ما بر همین قسمت خواهد بود؛ ان شاءالله.
در جلسات سال گذشته محور یکم تا پنجم را بحث کردیم. از محور ششم و هفتم که بحث از ویژگیهای منطقی خطبه و نیز ویژگیهای ادبی و بلاغی آن است، از آن جهت که به فضای جلسات ما چندان مرتبط نیست، صرف نظر میکنیم. هرچند بحثهای دقیق و نکات ارزندهای از این دو حیث راجع به خطبه میتوان طرح کرد؛ بدین جهت شاید حین تدوین این سلسله مباحث جهت انتشار، مختصری به آنها بپردازیم.
تمرکز مباحث در جلسات آتی ما، بر روی محور هشتم خواهد بود، یعنی تحلیل محتوای تفصیلی اجزا و بخشهای خطبه.
آسیبهایی در مراسم و شعائر حسینی(ع) ظهور کرده است
به مناسبت اینکه اولین روز ماه سوگواری حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) است، از باب ادای تکلیف طلبگی، نکاتی را دربارهی شیوه و شرایط اجرای شعائر حسینی(ع) و تعزیت و تعظیم شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) مورد اشاره قرار داده، بعضی تذکرات را عرض میکنیم؛ سپس به ادامهی بحث اصلی که شرح خطبهی شریفه است میپردازیم:
۱٫ شهادت حضرت سیدالشهداء(ع) و اصحاب باوفای آن بزرگوار، داغ عظیمی است که همهی قلوب مستعد در همهی تاریخ را غرق اندوه کرده، و قرنهاست که موحدین و مؤمنین، بلکه بشریت آزاده، بر این داغ جانسوز و جهانسوز میگریند، و تا تاریخ جریان دارد چشمههای سرشک جوشیده از عمق جان سوگواران داغدار این واقعهی عظما نیز جوشان و جاری است. این شور و سوز باید توام با شعور و آگاهی، بهطور روزافزون توسعه و تعمیق یابد.
بیشک عزاداری برای حضرت سیدالشهداء و ذکر اهل بیت (سلام الله علیهم) از اتمّ مصادیق تعظیم شعائر الله است و در این هیچ تردیدی نیست. قطعاً احیای امر اهل بیت(ع) که مشتمل بر طرح و شرح تعالیم قولی و فعلی آن حضرات است از مستحبات و احیاناً برخی موارد و مصادیق آن به نحو وجوب کفایی از واجبات است؛ زیرا اگر ادا نشود شریعت اسلام مندرس و سنت نبوی متروک خواهد شد. نهضت حضرت امام حسین (سلام الله علیه) نیز به جهت مواجهه با تحریفات و انحرافاتی که بین جماعتی از نخبگان و تودهی عوام مسلمین، نسبت به شریعت محمدیه پیش آمده بود شکل گرفت.
۲٫ اهمیت این سرمایهی عظیم برای فهم و حفظ و بسط ارزشهای متعالی الهی و بشری همچون حماسه و حریت، ظلمستیزی و عدالتگستری، نثار و ایثار، دیانت و معنویت، به حدی است که کمترین خدشه بر آن لطمهی آشکار به ارزشهای برین انسانی است و باید با حساسیت با آفات و آسیبهای معطوف به آن برخورد شود.
۳٫ همواره باید مناسبت بین حکم و موضوع رعایت گردد، و «مسیر»، و «مقصد»، باید متلائم و متناسب باشند. هرگز از طریق غلط به مقصد صواب نمیتوان دست یافت. لهذا تعظیم این نهضت عظیم باید متناسب با ماهیت و مقصد آن انجام شود؛ اما متأسفانه در روزگار ما (هرچند که در گذشتهها نیز این آفات و آسیبها کمابیش و گاه وجود داشته است) تحریفات معرفتی و عقیدتی و انحرافات عملی و رفتاری در زمینهی تعظیم شعائر حسینی(س) به چشم میخورد که مایهی نگرانی است.
هرچند و صد البته این تحریفات و انحرافات از برخی روضهخوانهای درسناخوانده و یا مداحان بیمبالات و قشر عوام سر میزند، فراوان و فراگیر نیست، اما چون از طرف برخی عناصر مدعی فضل، توجیه فقهی نیز میشود، بیم آن میرود که از سوی عوام ناآشنا با مبانی دینی و فقه اهل بیت (سلام الله علیهم) پذیرفته شده، توسعه یابد و در میان اقشار جامعه تثبیت شده به فرهنگ بدل گردد و بعد قابل علاج نباشد. لهذا تذکر آن را لازم و بلکه تکلیف میدانیم.
بعضی حرکات مانند قمهزنی، از آن جهت که مصداق قطعی اضرار به نفس و القا به تهلکه است، و به قید قصد تشریع، بدعت است، به حکم اولی حرام است، و از آن جهت که مایهی وهن مذهب و تحقق منویات استکبار در اشاعهی خرافات بین مسلمین، و برخلاف ماهیت شعائر حسینی و موجب آسیبدیدگی این سرمایهی عظیم دینی است، به حکم ثانوی حرام است.
برخی افراد با ظاهر نامناسب و با لباسهای ناشایست، شمایل زننده و خلاف شئونِ شعائری و بلکه خلاف شرع و احکام مسلم دینی، در محفلی که به نام حضرت سیدالشهدا برپا شده حضور پیدا میکنند. ما نمیخواهم نیت این افراد را تخطئه کنیم؛ ممکن است بعضی از سر جهل و بیدقتی و نه از سر جحد و عناد به این صورت در مجالس حضور پیدا میکنند، بر ما طلبهها فرض است که این موارد را به آنها تذکر بدهیم؛ بر رسانهها نیز ضرور است که این مسائل و مطالب را به نحو مناسبی تحلیل و تبیین کنند و به اقشار مختلف مردم منتقل کنند.
به نام روضهی حضرت سیدالشهدا(ع) و ذکر مصیبت اصحاب و اولاد آن بزرگوار اکاذیب و افترائاتی مطرح میشود؛ مطالبی که هیچگونه استناد و مبنایی ندارد و بیان آنها افترا به اهل بیت(س) و موجب وهن ایشان است.
حرمت اضرار به نفس از قطعیات فقه است
گاه مشاهده میشود برخی جهّال از زنجیرهایی در حین عزاداری استفاده میکنند که بر سر آنها چاقو یا تیغهایی بسته است و با آن به سر و صورت یا سینه و پشت میزنند و خون شدید از بدن جاری میشود. این عمل اضرار به نفس است و حرمت اضرار به نفس به حکم اولی از قطعیات فقه ماست. خراش کوچک بر جوارح انداختن دیه دارد و جایز نیست، چگونه ممکن است بگوییم این عمل جایز است. قمهزدن قطعاً از مصادیق اضرار به نفس است و هیچ شکی در آن نیست. افراد زیادی بر اثر قمهزدن آسیب دیدهاند و دچار عارضه شدهاند، موارد متعددی بوده که فردی بر اثر قمهزدن فوت شده است. آیا این اضرار به نفس، و قتل نفس و خودکشی نیست؟ آیا مصداق القا به تهلکهای که صریح قرآن از آن نهی کرده، نیست؟ «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه». چرا به جای اینکه به خودمان لطمه بزنیم به دشمنان حضرت سیدالشهداء لطمه نمیزنیم؟ چرا بهجای اینکه به ظالم و جائر و به یزیدیان زمانه حملهور بشویم، این چنین خودزنی میکنیم؟ این رفتارها عاقلانه است؟ و با مبانی و احکام شرع سازگار است؟
استناد به نقلهای تاریخی غیرمستند برای افتا مجاز نیست
استناد به نقلهای تاریخی ضعیف و غیرمستند برای افتا در فروع مجاز نیست؛ گاهی به این مطلب استناد میشود که حضرت زینب(س) سرشان را به ستون محمل زدند و خون از سر مبارکشان جاری شد! نوعاً اینگونه مطالب سند ندارد و به لحاظ دلالی هم تمسک به آنها موجه نیست. حضرت زینب(س) عقیلهی بنیهاشم است، قلّهی خردمندی و خردورزی است، او ولیدهی حجر ولوی و حصیلهی تربیت نبوی است؛ آیا نسبت چنین رفتارهای سخیفی به آن خاتون حکمت و معرفت جایز و منصفانه است؟ چرا شخصیت آن بزرگوار را با نسبتهای ناروا مخدوش و موهون جلوه میدهیم؟ شخصیت عظیمی که نهضت حسین به تدبیر و تلاش آن حضرت(س) پایدار مانده؛ در مسیر اسارت، در مجالسی که غاصبین حق اهل بیت علیهمالسلام تشکیل دادند، آن خطبههای غرّا را القا فرمودند و پس از ماجرای کربلا با تشکیل محافل معرفتی و شاگردپروری، نهضت امام حسین(ع) را احیا و از تحریف مصون داشتند و اگر مساعی معرفتی و حکیمانهی آن بانوی بزرگوار و آن مجسمهی صبر و شکیبایی نبود، بسا نهضت امام حسین(ع) مندرس میشد، اخبار واقعه به تاریخ منتقل نمیشد، و اگر دشمن توسط آن عقیلهی حکیمه به حدی که باید و به نحوی که شاید افشاء نمیشد، راز انقلاب حسینی مکتوم میماند و فلسفهی قیام تحقق نمییافت.
این بانوی بزرگوار را با این مراتب حکمی و معرفتی، و این مقامات معنوی و فضائل اخلاقی که سراغ داریم، متهم میکنیم که همانند یک زن عامی جاهل و بیمبالات، جزع و فزع میکند و سر بر کجاوه میزند! آنچنان شدید که خون از محمل سرازیر میشود! شرما و شگفتا! چنین نسبتی به ساحت قدسی این بانوی حکیم و صبور نسبت ناصوابی است، تازه از این نسبت ناروا، نتیجه میگیریم که قمهزدن هم از همین قبیل است، و بدینترتیب این عمل خلاف عقل و شرع خود را توجیه کنیم!
بنا به بعضی تحقیقات تاریخی، رفتارهای غیرمعقول و بلکه غیرمشروعی مثل قمهزدن منشأ سیاسی و استعماری دارد. این رفتار را انگلیسیها در بین بعضی از اقوام در مناطق شیعهنشین شبهقاره و آسیای میانه رایج کردند و سپس آرامآرام به ایران که کانون تشیع است تسری یافت.
علاوه بر موارد پیشگفته، فعل قمهزنی مایهی وهن مذهب است، لهذا این عمل اگر مباح بود، یا حتی رجحان داشت و بلکه حکم الزامی داشت، به همین جهت و به حکم ثانوی حرام بود و الآن نیز حرام است. دین ما دین حکمت و عقلانیت، کلام و کتاب، تفکر و اندیشه و جهاد و اجتهاد است؛ رفتارهای غیرعقلانی و اعمال سفیهانه با تعالیم متعالی و عقلانی اهل بیت (علیهمالسلام) سازگاری ندارد.
به دست تکفیرهای برانگیختهی استعمار بهانه ندهیم
بر آنچه عرض شد میتوان نکتهی دیگری نیز افزود و آن اینکه: بعضی اعمال و اقوالی که از بعضی از افراد جاهل و عوام صادر میشود و موجب تشدید اختلاف شده، باعث شقّ عصای مسلمین و تضعیف جبههی اسلام در مقابل کفر جهانی میگردد، منشأ بعضی خونریزیها و قتلها میشود، حرام است. چطور ممکن است افعال و اقوالی که سبب تحریک افرادی جاهل در آن سوی قضیهی اختلافات مذهبی شده و باعث کشتهشدن شیعیان مخلص علی (ع) میشود، جائز باشد؟ تکفیرهای جاهلِ وهابی و برانگیختهی استعمار پیر و بازیچهی امریکا و اسرائیل بهانه میخواهند و بعضی از جهال از این طرف به دست آنها بهانه میدهند! امروز اگر بر اثر تحریکات و قول و فعل نسنجیدهی کسی، شیعهای زیر تیغ جلادهای اموی و عباسی معاصر سر بریده شود، مانند قاتلین آن، شریک جرم است و در روز قیامت باید جوابگوی خونهای بناحق ریخته باشد.
آیا حضرت صادق(ع) که مؤسس سنت عزاداریاند، زنجیر تیغدار بر پشت و قمه بر سر میزدند؟
ما باید از مشی و منش حضرات معصومین علیهمالسلام در معیشت و معاشرت پیروی کنیم. سنت عزاداری از مواریث حضرت صادق(ع) است. امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیش از سایر معصومین بر مسئلهی تشکیل مجالس احیای امر و ذکر مصایب اهل بیت(ع) تأکید فرمودهاند و خود این بزرگواران هم به برپایی آن ملتزم بودند؛ اگر حضرت صادق(ع) امروز بود این اعمال را مرتکب میشد؟ من از بعضی حضرات که ظاهراً نظر فقهی ارائه میکنند سؤال میکنم که آیا در رفتار و سنت حضرات معصوم (علیهمالسلام) که بانی این سنناند، چنین رفتارهای غیرمعقولی را سراغ دارید؟ آیا حتا یک مورد داریم که حضرت صادق(ع) که مؤسس سنت عزاداریاند، زنجیر تیغدار بر سینه و پشت زده یا قمه بر سر زده باشند؟ اگر چنین چیزی جایز بود امام صادق (سلام الله علیه) انجام میدادند.
اصولاً اگر کسی به قصد تشریع، قائل به رجحان یا وجوب شود، مرتکب بدعت شده است؛ ما در هر امری اگر از حضرات معصوم (سلام الله علیهم) مدرک مستندِ برخوردار از دلالت تام در اختیارداشته باشیم روی چشم میگذاریم و به آن عمل میکنیم؛ اما هرگز قول و فعل منسوبِ مستند به آن بزرگواران در این زمینهها در دست نیست.
بعضی توجیهاتی که برخی به عنوان مبانی رأی فقهی خود ارائه میکنند هرگز صلاحیت معارضت با مبانی بیّن و ادلهی نقلی مسلم و دلایل عقلی قطعی را ندارد. این توجیهات عوامانه است و مبنای علمی ندارد. ما اصول فقه خواندهایم، رجال خواندهایم، قواعد فقهیه خواندهایم، باید در چهارچوب این مبانی و قواعد نظر بدهیم. برای دلخوشی عوام فتوا ندهیم! بلکه ما وظیفه داریم حق را بگوییم؛ اگر افعال غلط و خلاف شرعی از آنها سر میزند به آنها تذکر بدهیم و افکار و رفتار آنها را اصلاح کنیم. حضرت سیدالشهداء علیهالسلام برای احیای سنت رسول خدا(ص) و شرع جد بزرگوارشان قیام فرمودند؛ آیا میتوان فعل مقدسی مثل عزاداری را که قطعاً از مصادیق اتمّ احیا و تعظیم شعائر الهی است به گناه آلوده کرد؟ مسیر و ابزار باید با مقصد و غایتِ عمل سازگار باشد، فعل شرعی را که با روش غیرشرعی نمیتوان انجام داد. چرا مذهبِ عقلانی، تعالیم حکیمانه، عمیق و قدسی اهل بیت علیهمالسلام را به اعمال و حرفهای موهون آلوده میکنیم؟ این درد را باید به کجا برد که وقتی شما وارد فضای سایبر میشوید و کلمهی شیعه، عاشورا یا محرم را جستجو میکنید، صحنههای فجیع قمهزنی نشان داده میشود! تصویر یک شامپانزه که در حال محبت و مهرورزی به بچهی خویش است را در یک طرف و تصویر یک مرد شیعه که به اجبار و با قساوت تمام بر سر طفل نونهالش قمه میزند را در طرف دیگر قرار داده و زیرنویس کردهاند که کدامیک از این دو حیوانند؟!!! گناه این آبروریزی از مکتب اهل بیت(ع) و شیعیان بر گردن کیست؟ عجیب است که برخی نیز این اعمال را با ارائهی مطالب لاطائل و بیاساس توجیه شرعی و فقهی میکنند!
به جای اینکه امروز در دنیا، تشیع با نام مبارک امام صادق(ع) و تعالیم بلند او و با حکمت عظیم، فقه قویم، اصول اصیل، کلام عمیق و اخلاق متعالیاش شناخته شود، با قمهزنی بیرحمانه و وحشیانه شناخته میشود! ما به جای اینکه تشیع را به دنیا با عقل و عدل علوی معرفی کنیم و جانهای تشنه و دلهای مشتاق جهانی را به سمت مکتب امام صادق(ع) فرا بخوانیم و جمعیت شیعه را افزایش دهیم و مکتب اهل بیت را تقویت کنیم، مطالب سست و رفتارهای سخیف را ترویج و به نام شیعه ثبت میکنیم و دیگران را از مکتب آل الله منزجر و گریزان میکنیم!!! این است «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»؟ این است مصداق «کونوا زینا لنا و لا تکونوا شینا لنا»؟ این است راه تحقق «لو علم الناس محاسن کلامنا لا تبعونا»؟
بعضی مذاهب بشرساختهی بیبته و بیبنیه در مناطقی مانند هند، مناسکی را برای مشغولکردن مریدان فریبخوردهشان جعل کردهاند، برخی هم همان رفتارهای سخیف و قبیح را میآورند و به نام عزاداری وارد فرهنگ و شعائر دینی ما میکنند! این چه کاری است که یک معمم میایستد و یک مشت جوان پاکدل را تشویق میکند که به نام عزاداری حضرت سیدالشهدا(ع) روی آتش و زغال گداخته یاحسین یاحسین گویان بدوند؟! آیا امام صادق چنین کارهای سفیهانهای را در عزای جد بزرگوارش انجام میداد؟ حضرات معصوم(ع) به این کار راضیاند؟ مگر تعالیم اهل بیت و دستورهای دین اسلام چیزی کم دارد که حاجت به اقتباس از مذاهب ساختگی بیافتد؟ این آتش را به جان دشمنان امام حسین(ع) بیاندازید، این قمه را بر فرق دشمنان امام حسین بزنید. این اعمال و رفتار را به نام امام حسین، به نام تشیع و به نام ایران حکیم تمام نکنید. این بافتههای سست را به فقه قویم اهل بیت (سلام الله علیهم) نسبت ندهید. فقهی که در مقابل همهی مکاتب حقوقی دنیا با قامت آراسته و استوار، مراتب مترقیبودن، نجاتبخشبودن، کارآمد و روزآمدبودن خود را به برکت اجتهاد عقلانی بر بام جهان فریاد میکند، سخیف و ضعیف نشان ندهید. این اعمال نه تنها رجحان ندارد، بلکه یا به حکم اولی یا به حکم ثانوی قطعاً خلاف شرع است و مرتکبین آنها را خداوند آنها را عقاب میکند.
عزاداری صحیح، همان است که ائمه (علیهم السلام) انجام میدادند
راه صحیح عزاداری آن است که حضرات ائمهی طاهرین فرمودهاند و انجام دادهاند. ما باید مطابق و متناسب همانها عمل کنیم. طبق رفتار و بیان حضرت کاظم (ع) عمل کنیم که حضرت رضا(ع) نقل میفرمایند: «کان أبی إذا دَخل شهرُ المحرّمِ لایُری ضاحکاً، وکانتِ الکَـآبهُ تَغلِبُ علیه، حتّی تمضی عشرهُ أیّامٍ، فإذا کان یومُ العاشرِ کان ذالک الیومُ یومَ مصیبتهِ وَحزنهِ وبُکائِه، وَیقُول: هو الیومُ الّذی قُتِل فیه الحُسین [ع]» (وسائل الشّیعه: ج۱۰، ص۳۹۴)؛ «روز اول محرم پدرم اندوهگین میشد و ده روز را سوگوار بود و غصه بر او مستولی میشد، و روز عاشورا که فرا میرسید گریهی او قطع نمیشد. صبح تا شب گریه میکرد، میگفت امروز آن روزی است که جد ما حضرت سیدالشهداء را مظلومانه کشتند».
خود حضرت رضا(ع) روز اول محرم روضهای خواندند: «یا بن شیب إذا کنت باکیا علی شیئ فابک علی الحسین علیه السلام»؛ یعنی که برای هرکه و هرچه میخواهید گریه کنید جا ندارد، فقط برای حضرت سیدالشهدا جا دارد گریه کنید. اینقدر داغ آن بزرگوار سنگین است که وقتی داغ او هست برای دیگری نباید گریه کرد. میفرمودند مثل قوچی او را کشتند. خیلیها تصور میکنند منظور حضرت این بوده که همانطور که یک قوچ را سر میبرند حضرت را سر بریدند، اما معنی این عبارت بیش از این و بلکه غیر از این است. یک سنت جاهلی در عهد جاهلیت بوده که اعراب جاهلی از یک قوچ یک سال نگهداری و رسیدگی میکردند تا یک روز معین که یوم الکبش (روز قوچکشی) نامیده میشد، این قوچ پرورده را وسط میدان میآوردند و یک عده بیرحم با انواع سلاح به جان او میافتادند، هر کسی با هر چیزی که در دست داشت به آن حملهور میشد و به آن میزد، با شمشیر، با نیزه، با تیر، با سنگ، آنقدر میزدند تا این حیوان بیگناه تشنه و غرقه به خون به زمین بیافتد. امام رضا(ع) فرمود که جد من را اینگونه کشتند. الا لعنه الله علی القوم الظالمین.