هیولای نفاق

چرا؟ تا کی؟

هیولای «نفاق» اینگونه

نیروهای ما را می‌کند تاراج؟

ـ بیرحمانه می‌بلعد ـ

و چنگال چپاولساز و خون‌آشام خود را

در گلوی (ما) فرو برده است

هنوزم واژه (او) و (من) و (تو)

در میان ماست،

چرا، تا کی؟

چو وارث‌ها ـ سر ارث نیاکان ـ

همچنان بر مغز یکدیگر

فرو کوبیم خود مشت گره کرده؟

ز هر حلقوم یک فریاد، یک آهنگ می‌آید

هنوزم بر سر «الفاظ» می‌جنگیم…

بپاخیزید تا با هم همان اسلام «احمد» را

و قرآن «علی»‌ساز و ابی‌ذرساز و میثم‌آفرین را

ژرف بشناسیم خود،

و آنگاه با دیگر کسان هم

بازگوییم و درین ره جانفشانیم

چرا، تا کی؟

چرا کابوس «اوهام» و خرافات

همچنان

بر پیکر افکارمان سنگینی افکنده؟

ـ به تقلید از نیاکان، رفتگان،

تقلید از اموات!

هنوزم همچنان خاموش و ساکت

بی‌اراده

خشک، بی‌جنبش،

همانند عروسک‌های خوار خیمه‌شب‌بازی

و همچون

آدمک‌های مقوایی

چه خواب‌آلود بنشستیم؟

که، تا آخر عصای «وهم»

سرنوشت ما چسان سازد؟

کدامین چاه

کدامین دره جای ماست؟

بپاخیزید تا کابوس بگریزد!

دیدگاهتان را بنویسید