بایستگی نوآوری در دین‌پژوهی

 

امروزه پرسش‌های نو یا پرسش‌هایی از نو، در باب امهات مسائل دین، درباره‌ی معرفت دین و نیز معرفت دینی، پیش روی ما قرار گرفته است: از قبیل اینکه دین چیست؟، قلمرو دین کجاست؟، غایت و کارکرد دین کدام است؟ منابع دین کدامند؟ آیا دین کشف‌پذیر است؟ مبانی نظری فهم‌پذیری کدام‌اند؟ اگر کشف/ فهم دین ممکن است، فرایند تکون معرفت دینی کدام است؟، آیا فرایند اکتشاف دین از قواعد و ضوابط شناخته و مدیریت‌پذیری پیروی می‌کند؟ اگر کشف/ فهم دین روشمند و فرایند آن شناخته و مضبوط است، راز تنوع و تطور معرفت دینی چیست؟ مبادی و عوامل مؤثر در ظهور تفاوت‌ها و وقوع تحوّل‌ها کدام‌اند؟ ساختار معرفت دینی چگونه است؟ و نیز آیا برداشت‌های مختلف از دین، از ارزش معرفتی یکسانی برخوردارند یا قابل رتبه‌بندی‌اند؟ اگر ارزش دریافت‌های مختلف، یکسان نیست، معیار یا معیارهای معرفت دینی کدام است، و تفکیک سره از ناسره در معرفت دینی چگونه ممکن است؟ در صورت وقوع خطا، روش‌های شناخت رخنه‌گاه‌های معرفت دینی کدامند؟ و به تعبیر دیگر چه عوامل و آفاتی موجب خطا در کشف صائب دین می‌شوند؟ و چگونه می‌توانیم از دخالت عواملی که درک و فهم ما را از دین به خطا می‌برند، پیش‌گیری کنیم؟

همچنین پرسیده می‌شود، دین به‌عنوان مجموعه‌ای از گزاره‌ها و آموزه‌هایی که در مقطع تاریخی خاصی، از ناحیه‌ی مبدائی قدسی فرود آمده است، چگونه می‌تواند با تطورات زمان و تحوّلات حیات انسان ـ که صورت تکاملی هم دارد ـ همساز شده همواره پاسخ‌گوی نیازها، پرسش‌ها و مسائل جدید بشری باشد؟ آیا تطوّر و انطباق‌پذیری و نیز وجود تفاوت و تهافت میان برداشت‌های بشری از دین، مستلزم سیالیت و نسبیت دین یا معرفت دینی نخواهد بود؟

برای پاسخ‌گویی به پرسش‌های پیش‌گفته و نیازهای نوپدید دیگر، نیازمند نوفهمی و نوآوری در همه‌ی زمینه‌های تفهم و تحقق دین هستیم: از این رو ما به هرگونه ابداع علمی (بنیادی، راهبردی یا کاربردیِ) روشمند در عرصه‌های «روش تفهّم» (منطق)، «تولید مفاهیم» (معرفت)، شیوه‌ی «تفهیم» (مخاطبه)، و «تحقق» (مدل: نظام و نهاد اجرایی) دین، نوآوری دینی اطلاق می‌کنیم: نوآوری، شامل تأسیس و ابداع، تنسیق تقریر تازه و نقد جدید است، و طبعاً اعم از صرف نوفهمی و نوپردازی است، و غیر از نوگرایی (= اصاله‌التجدد) و بدعت‌گزاری و اصلاح دینی (به مفهوم فرنگی آن) بوده، با احیاگری دینی نیز نسبت عام مِنْ وجه دارد.

رویکردها،ساحات و سطوح نوآوری در دین‌پژوهی:

در ذیل، فهرستی از «سطوح» نوآوری دینی در «ساحات» چهارگانه‌ی یاد شده را می‌آوریم:

یک) در ساحت روش تفهمو اکتشافدین (تأسیس یا توسعه‌ی منطق):

۱-۱٫ ارائه‌ی تقریری تازه از دلیلی کهن برای ادراک و اثبات گزاره‌ها و آموزه‌های دینی (این از جمله مصادیق حداقل نوآوری است)

۲-۱٫ ابتکار دلیلی جدید برای ادراک و اثبات آموزه‌های دینی،

۳-‌۱٫ پردازش قاعده یا ضابطه‌ای نو، در اکتشاف دین.

۴-۱٫ ابداع اصلی جدید، در قلمرو منطق اکتشاف دین،

۵-۱٫ ابتکار ضابطه‌ای جدید برای کاربرد اصول و قواعد فهم دین.

۶-۱٫ ارائه‌ی مبنایی بی‌پیشینه برای روش‌شناسی فهم دین،

۷-۱٫ طراحی سامانه‌ای نو برای کاربرد مدارک و مدرِکات معتبر.

۸-۱٫ کشف کاربردهای جدید برای دوال دینی و مدرِکات معتبر.

۹-۱٫ کشف و کاربرد دال و مدرکی نو برای اکتشاف دین،

۱۰-۱٫ تبیین رهیافتی تازه برای اکتشاف دین،

۱۱-۱٫ تأسیس روشی جدید برای اکتشاف گزاره‌ها و آموزه‌های دینی،

۱۲-۱٫ پدیدآوری دستگاه روشگانی بدیع برای اکتشاف یکی از حوزه‌های هندسه‌ی دین،

۱۳-۱٫ طراحی دانشی تازه برای ادراک تمام دین.

۱۴-۱٫ پرداخت روشگان‌های سنجشی کارآمد، برای درستی‌آزمایی یافته‌های دینی در سطوح و ساحات گوناگون. (بدیهی است این‌گونه از ابداع مانند مراتب و انواع نقد، می‌تواند به تبع متعلق سنجش، سطوح مختلفی داشته باشد)

۱۵-۱٫ پردازش روشگان‌های سنجشی کارآمد برای درستی‌آزمایی یافته‌های دینی.

۱۶-۱٫ نقد روشگان‌ها، نظریه‌ها و نظرات روشگانی موجود، در سطح هریک از مراتب مذکور در بندهای بالا.

دو) در ساحت مفهوم‌سازیدینی (تولید و تصحیح معرفت):

۱-۲٫ کشف گزاره یا آموزه‌ای جدید از مدارک/ دوال معتبر دینی، (مصداق حداقل نوآوری)

۲-۲٫ استنباط نظریه‌ا‌ی بی‌پیشینه، در یکی از حوزه‌های معرفتی دین، براساس منطق معتبر،

۳-۲٫ تأسیس علم دینی تازه، براساس معیارهای ماهوی معتبر.

۴-۲٫ تبیین و تنسیق حوزه‌ی معرفتی‌ای نو در دین.

۵-۲٫ تأسیس و طراحی گفتمانی بدیع در معرفت دینی.

۶-۲٫ ارائه‌ی نقد بی‌پیشینه معرفت مفاهیم دینی رایج، یکی از سطوح مذکور در این ساحت.

سه) در ساحت تفهیم دین و انتقال مفاهیم دینی به غیر (طرز و طرق مخاطبه):

۱-۳٫ استخدام حداقل نثری نو در بازگفت و بازنوشت معارف دینی،

۲-۳٫ ارائه‌ی تعبیری تازه (تعریفی جدید) از یک مقوله‌ی دینی،

۳-۳٫ ابداع و استخدام زبانی تازه برای سخن گفتن از معارف و تعالیم دین،

۴-۳٫ پیشنهاد تقسیمی نو در یک مقوله‌ی دینی،

۵-۳٫ طراحی چیدمانی بدیع برای تفهیم قضایای یک حوزه‌ی معرفتی دین، یا یکی از علوم دینی،

۶-۳٫ ایجاد تحول در ساختار کامل معارف دینی و ارائه‌ی چینشی جدید و جامع برای تبیین تمام معارف و تعالیم دینی.

۷-۳٫ تأسیس روشگانی جامع جدید برای تفهیم تمام دین،

۸-۳٫ ارائه‌ی نقدی کارآمد و بدیع بر ابزارها و روش‌ها و ساختارهای تفهیمی موجود در سطوح پیش‌گفته.

چهار) در ساحت تحققدین (طراحی نظام و نهاد اجرایی):

۱-۴٫ اکتشاف و ابداع شیوه‌ای نو برای ایجاد و ارتقای ایمان دینی در سطوح مختلف.

۲ـ۴٫ استنباط و تنسیق نهاد اجرایی جدید در یک «بخش» خاص از یک «حوزه‌ی معرفتی» در «حکمت عملی» دین، (مانند نهاد قرض‌الحسنه در بخش اقتصاد از حوزه‌ی احکام تکلیفی و حقوقی دین).

۳-۴٫ استنباط و طراحی سامانه‌ی اجرایی تازه برای تحقق کل یک بخش از یک حوزه‌ی معرفتی (مانند مدل سیاسی حکومت دینی یا مدل اقتصادی دین) یا برای اجرای مجموع یک حوزه‌ی معرفتی از حکمت عملی دین (مانند حوزه‌ی احکام یا اخلاق دینی/ کلان نظام حقوقی یا کلان نظام اخلاقی).

۴ـ۴٫ استنباط و پردازش نظامی جامع برای کل حوزه‌های حکمت عملی دین (احکام، اخلاق و تربیت دینی)،

۵ ـ۴٫ ابتکار سنجه‌ها یا سامانه‌ی جامع سنجش‌گری (سنجمان) کارآمدی از ناکارآمدی شیوه‌ها، نهادها، الگوها، سامانه‌ها، نظام‌های اجرایی دینی.

۶-۴٫ ارائه‌ی نقدی جدید و مؤثر سامانه‌ها و نظام‌های اجرایی و انقیادی دینی رایج، در سطوح مختلف مذکور در ساحت تحقق.

فهرستی که مذکور افتاد، استقرایی است، می‌توان موارد بسیاری را بر آن افزود: و چنان‌که روشن است اکثر موارد فهرست حاجتمند شرح و شاهدآوری است، برای اجتناب از طولانی شدن مطلب از توضیح بیشتر پرهیختیم.

پس نوآوری، مقسم اصلی است، با توجه به اینکه می‌تواند در ساحات مختلف و در سطوح گوناگون و نیز با رویکردهای متفاوت، از جمله به نحو ایجابی (تولیدی) یا انتقادی (تنقیدی) صورت بندد، مراتب و انواع نوآوری دینی بسیار گسترده و متکثر خواهد بود: می‌توان حد میانی نوآوری ایجابی و سلبی، تولید نظریه و نقد نظریه قلمداد کرد، نوآوری‌هایی چون تولید گفتمان (پارادایم علمی) مکتب، دانش، و … را تحت عنوان فرانظریه‌ها و نوآوری‌های دوم نظریه را زیر عنوان فرونظریه‌ها طبقه‌بندی کرد.

می‌شود مجموعه‌ی نوآوری‌ها در ساحات و سطوح و با رویکرد سلبی (تنقیدی) یا ایجابی (تولیدی) را به‌صورت زیر نمودار کرد:

نمودار انواع و مراتب نوآوری دینی:

به نظر ما، از جمله‌ی ضروری‌ترین نوآوری‌ها، تأسیس و تنسیق برخی دانش‌های دینی جدید است، سه دانش «فلسفه‌ی دین» (مشتمل بر مبانی همه‌ی حوزه‌های هندسه‌ی معرفتی دین)، «منطق اکتشاف گزاره‌ها و آموزه‌های دینی» و «فلسفه‌ی معرفت دینی» از مهم‌ترین آنها است که در این بخش به اختصار به بیان تعاریف، ساختار، غایت و رسالت هریک و نسبت و مناسبات آنها با همدیگر خواهیم پرداخت. البته فلسفه‌ی منطق فهم دین (یا فلسفه‌ی اصول فقه بالمعنی‌الاعم) نیز از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

تکوّن یک علم، گاه حاصل قرن‌ها تأمل و تحقیق مولد دانشمندان و دغدغه‌داران یک حوزه‌ی معرفتی است. سرآغاز پیدایش یک دانش، تولد پاره‌ای پرسش‌های جدید و تلاش برای پاسخ‌گویی بدان‌ها است که تدریجاً توسعه و تکامل می‌یابد و با انضمام به بخشی از میراث علمی موجود، سرانجام در هیأت یک علم مستقل سامان می‌پذیرد. امروز با علوم بی‌شماری مواجه هستیم که از رهگذر ظهور پرسش‌ها و پاسخ‌های نو و ترکیب شدن با معارف موجود، انتظام و انسجام گرفته و به‌صورت سامانه‌ی معرفتی جدیدی هویت یافته بر منصه‌ی ظهور نشسته‌اند، چنان‌که گاه می‌توانیم برای ده‌ها علم، ریشه‌ی واحدی سراغ کنیم. این ویژگی (فرایند ظهور و توسعه‌ی مسائل و معارف، و بسط و تجزیه‌ی دانش‌های موجود و تکون و تولد علم جدید) در همه‌ی رشته‌ها و علوم رخ می‌دهد و امری کاملاً طبیعی است.

اینک نگاهی گذرا به سه دانش ضروری‌التأسیس: فلسفه‌ی دین [اسلامی]، منطق فهم دین، فلسفه‌ی منطق فهم دین، و فلسفه‌ی معرفت دینی، می‌افکنیم.

 

 

. در صفحه‌ی ۱۶۸ نمودار کلان نظام‌ها و نمونه‌ی خرده‌نظام‌های رفتاری دینی آمده است.

. به‌عنوانمثال، در حوزه‌ی طب با دانش‌های فراوانی روبه‌رو هستیم که همگی آنها در گذشته تنها یک علم ـ علم طب ـ به‌شمار می‌رفتند و طبیب کسی بود که بر تمام این علم ـ فراخور عمق و غنای عصری‌اش ـ تسلط و تبحر داشت، اما امروزه علوم پزشکی، بهداشتی و پیراپزشکی و… چنان توسعه پیدا کرده‌اند که متخصص شدن حتی در گوشه‌ی کوچکی از آن، عادتاً از عهده‌ی یک فرد خارج است.

دیدگاهتان را بنویسید