آیتالله رشاد در جلسه معرفتی و اخلاقی: اهانت به حضرت زهرا(س) جرم است و نباید بیپاسخ بماند
حضرت آیتالله علیاکبر رشاد، رئیس و تولیت مجموعه حوزوی امام رضا(ع)، در جلسه معرفتی و اخلاقی این مجموعه، با اشاره به جایگاه بیبدیل حضرت زهرا(س) در بقای دین، نسبت به دو آفت خطرناک «غلو» و «انکار مسلمات دینی» هشدار داد و تأکید کرد که تعرض به ساحت اهلبیت(ع) – بهویژه حضرت زهرا(س) – جرم بوده و دستگاههای مسئول باید واکنشی مناسب و قانونی نشان دهند.
به گزارش روابط عمومی مجموعه حوزوی امام رضا علیه السلام، حضرت آیتالله علیاکبر رشاد، رئیس و تولیت مجموعه حوزوی امام رضا علیهالسلام، در جلسه معرفتی و اخلاقی که با حضور طلاب و اساتید برگزار شد، حدیث «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك» را مورد تبیین قرار داد و نقش وجودی اهلبیت(ع) بهویژه حضرت فاطمه زهرا(س) را در بقای رسالت و حقیقت دین تشریح کرد.
ایشان با بیان اینکه برخی روایات، ظاهرشان نشاندهنده وابستگی بقای رسالت و ولایت به وجود حضرت زهرا(س) است، تأکید کرد: «این روایات نباید دستاویز غلو قرار گیرد؛ مقصود، بیان محوریت حضرت در صیانت از دین و استمرار نور ولایت است.»
این حدیث معروف «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك» به ظاهر نوعی سلسلهمراتب و ارزشگذاری هستیشناختی ترسیم میکند؛ بدین معنا که عالم افلاک، که فراتر و برتر از عالم مُلک است، پایهای بسیار ارزشمند و مهم به شمار میرود. با این حال، در عین عظمت و اهمیت عالم افلاک و عوالم فرازمینی، خلقت آنها در گرو خلقت رسول خداست؛ به گونهای که اگر وجود مقدس ایشان نبود، افلاک نیز خلق نمیشد.
در عین حال، بهرغم شأن عظیم حضرت ختمیمرتبت، ظاهر برخی روایات چنان است که خلقت آن حضرت نیز در گرو خلقت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دانسته شده است. صورت مشهور روایت چنین مینماید. همچنین روایت دیگری به ظاهر میرساند که خلقت رسول خدا و امیرالمؤمنین علیهماالسلام در گرو خلقت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیهاست؛ گویی اگر وجود مقدس حضرت زهرا نبود، نه رسول خدا خلق میشد و نه امیرالمؤمنین.
ظاهر این مجموعه روایات ممکن است نوعی ارزشگذاری میان مراتب خلقت تلقی شود؛ اما به نظر میرسد چنین برداشتی دقیق نیست. اگر کسی از ظاهر این روایات چنین نتیجه بگیرد که شأن قدسی و ارزشی حضرت زهرا سلاماللهعلیها از شأن قدسی و ارزشی پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله بالاتر است، این برداشت بوی غلو میدهد. بیان عظمت یک حقیقت مقدس نباید به گونهای باشد که عظمت حقیقتی والاتر یا اعظم را مخدوش سازد.
متأسفانه این آفت در روزگار ما – هرچند در همه دورههای تاریخ کمابیش وجود داشته – برجستهتر شده است. برخی افراد کمسواد، هرچند ممکن است نیت خیر و اخلاص داشته باشند، مطالبی غیر دقیق را بر زبان میآورند. در سوی دیگر نیز، کسانی دیده میشوند که تحت تأثیر انگیزههای نفسانی و میل به دیدهشدن، سخنانی میگویند تا مطرح گردند؛ سخنانی که گاه مسلّمات را زیر سؤال میبرد. این همان آفت افراط و تفریط است. هم افراط – یعنی غلو – نادرست و بلکه جرم است، و هم تفریط – یعنی تنزّل دادن مقامات و انکار حقایق – خطا و بلکه جرم به شمار میرود.
غلو، صرفاً خطای معرفتی یا روش فهم نادرست نیست؛ غلو جرم است. همانگونه که تنزّل دادن مقامات و انکار جاهلانه شئون، آن هم در پوشش ژست روشنفکری و عالمانه، خطا و انحراف است. گاه مسائلی انکار میشود که نهتنها مشهورات سطحی نیستند، بلکه ریشه و مبنا دارند. هر دو آفت – افراط و تفریط – در این عصر برجسته شدهاند؛ و همانطور که نفی ارزشها خطاست و حتی جرم محسوب میشود، غلو نیز جرم است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند دو گروه درباره من مجرماند: آنان که مرا تا حد الوهیت بالا بردند، و با اینکه حضرت با آنان سخن گفت و آنان را قانع نکرد، دستور داد تا به کیفر عملشان برسند؛ جرمی که برایش شدیدترین مجازات را مقرر فرمود. این تنها یک اشتباه معرفتی نبود؛ جرمی بود که مجازات داشت.
همچنین انکار حقایق اصولی و اساسی نیز جرم است. اگر کسی توحید را انکار کند یا ذات اقدس الهی را منکر شود، مرتکب جرم شده است، نه اینکه صرفاً تخلف علمی انجام داده باشد. البته تفاوت است میان بحث علمی و فنی که در آن آرا و احتمالات علمی نقل میشود، با آنگونه اظهار نظر که با هدف ضربهزدن به جامعه ایمانی، تضعیف بنیادهای فکری، معرفتی و اعتقادی امت، و تخریب باورهای دینی مطرح میشود. این رفتار جرم است، نه یک گفتوگوی علمی.
البته اگر در قلب کسی شرک یا انکار باشد، تا زمانی که اظهار نکند یا دست به اقدامی نزد، چنین حالتی جرم محسوب نمیشود؛ سخن در ظهور و بروز آن است که میتواند به ایمان جامعه آسیب رساند.
اگر کسی اگر در خانه خود مرتکب رفتار حرام گردد، تا زمانی که پنهان است، کسی حق ورود ندارد. اما هنگامی که فرد وارد عرصه عمومی میشود و تجاهر میکند – حتی اگر انگیزهای برای انحراف جامعه نداشته باشد – همین اظهار علنی خودبهخود جرم محسوب میشود و آثار اجتماعی زیانباری به جا میگذارد.
متأسفانه در روزگار ما این مباحث به شکل نگرانکنندهای پدیدار شده است. اخیراً دیده و شنیدهاید که برخی افراد مدعی، کمسواد و شهرتطلب، با انگیزههای گوناگون، به انکار بعضی حقایق و حتی اهانت به حضرات معصومین علیهمالسلام و ساحت قدسی حضرت زهرا سلاماللهعلیها میپردازند. روشن است که مظلومیت حضرت زهرا همچنان ادامه دارد. ما روضه میخوانیم که آن بانوی بزرگوار «بین در و دیوار» قرار گرفت؛ امروز نیز باید این مصیبت را خواند که در قم، در محیط دانشگاه اسلامی، شخصی با لباس روحانیت به خود جرأت میدهد که به حضرت زهرا و به مسلمات دین اهانت کند. آیا چنین امری سزاوار واکنش نیست؟ آیا این رفتار جرم محسوب نمیشود؟ و آیا نباید بر اساس قانون با چنین مرتکبان برخورد شود؟ آیا این استمرار همان ظلمی نیست که در ماجرای بین در و دیوار رخ داد؟
آیا ترور شخصیت، از ترور شخص سنگینتر نیست؟ آن روز بدن مطهر حضرت زهرا بین در و دیوار قرار گرفت، امروز شخصیت آن حضرت زیر حمله برخی افراد قرار میگیرد. جای شگفتی است که چرا – آنگونه که انتظار میرود – مراجع قانونی، مراکز معرفتی و عقیدتی و بزرگان ما نسبت به چنین جرایمی واکنش نشان نمیدهند. چگونه پذیرفتنی است که فردی لباس روحانیت، که نماد دین، تشیع و مکتب اهل بیت علیهمالسلام است، بر تن کند، سپس عمداً ویدئو ضبط کرده و منتشر نماید و با همین لباس، در رسانههای وابسته به جریانهای تکفیری، علیه اصول اعتقادی شیعه سخن بگوید؟ آیا این جرم نیست؟ آیا دستگاههای مسئول نباید در برابر چنین رفتارهایی واکنش قانونی و قاطع داشته باشند؟
پیداست که در چنین مواردی قصد سوء و عنصر معنوی جرم کاملاً آشکار است. این افراد با نیت فاسد و انگیزهای مبتنی بر توطئه – خواه از جهت سیاسی، خواه شرعی و دینی – مرتکب چنین رفتارهایی میشوند. بنابراین، هم نهادهایی که پاسبان و مرزبان عقاید مردماند، و هم دستگاههایی که نگهبان قانون، امنیت اجتماعی، امنیت عقیدتی، امنیت فکری و امنیت روانی جامعه به شمار میروند، باید واکنش مناسب و بهموقع داشته باشند.
در سوی دیگر ماجرا، در حوزه غلو نیز وضع همینگونه است. مرحوم علامه عسکری رضوانالله تعالی علیه، قهرمان پاسداری از حریم اهلبیت علیهمالسلام و مبارزه با مخالفان مکتب اهل بیت، آثارو اندیشهها و فعالیتهای چندینساله ایشان در ایران و عراق، سبب گرایش شمار فراوانی از روشنفکران، دانشمندان و شخصیتهای برجسته جهان به تشیع – و گاه به اسلام – شد. عامه مردم شاید با کتابهای ایشان شیعه نشدند، اما بسیاری از طبقات اهل فکر و نخبگان با آثار او هدایت یافتند و راه حق را شناختند. افراد فراوانی در جهان را دیدهام که از طبقات نخبه، روشنفکر و فرهیخته و از ملتهای گوناگون بودهاند و بهواسطه مطالعه آثار مرحوم علامه عسکری رحمهالله علیه به مکتب اهلبیت علیهمالسلام گرایش یافته و شیعه شدهاند. در مقطعی، زمانی که ایشان سخنی بر زبان آورد، حملههای بسیاری متوجه او شد. در دورهای از ایشان خواستیم که مقالهای درباره غلو بنویسند. در پاسخ، جملهای فرمودند که مضمون آن چنین بود: «من بیم آن دارم که این کار امنیت اجتماعی آینده را با خطر روبهرو کند؛ من مطلب را تحقیق کردهام، اما از نوشتن آن هراس دارم.»
اما درباره نکتهای که میخواهم عرض کنم – و اساتید نیز در مجلس حاضرند و چنانچه کلام من نقصی یا خطایی داشت تذکر خواهند داد – به نظر میرسد در این روایت یک نکته کلیدی وجود دارد. خطاست اگر بگوییم مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها بالاتر از مقام رسول اعظم صلیالله علیه وآله است. اگر برخی از این سخن خوششان نیاید، به ما ناسزا نگویند. ما مداح جاهل را نقد میکنیم، نه مداح فاضل را. بسیاری از مداحان محترم و مخلص، استاد دانشگاهاند، اهل علماند و ما بارها در مجالس عمومی حوزه از آنان دعوت کردهایم و شخصاً میدانم که بدون دریافت هیچگونه حقالزحمهای مرثیه اهلبیت علیهمالسلام را میخوانند. سخن ما چیز دیگری است.
به نظر میرسد این روایت یک حقیقت کلیدی را بیان میکند. گاهی در جلسات، پرسشی را طرح کردهام: اگر حضرت زهرا نبودند، آیا شخص پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله – که ما در نماز به ایشان سلام میدهیم – خود به شخصیت خویش ایمان نمیآورد؟ مگر پیامبران الهی نخست به نبوت و رسالت خود ایمان نمیآوردند؟ اینگونه نیست که پیامبری به دین خود اعتقاد نداشته باشد. نخستین ایمانآورنده به نبوت، خودِ پیامبر است.
حال، اگر حضرت زهرا – چه در ولادت دنیوی و چه در خلقت نوری که همتراز با رسول خدا و جزء پنج نور مقدّساند که پیش از خلقت آدم آفریده شدند – در این عالم مُلک حضور نمییافتند، چه رخ میداد؟ جسم پیامبر – که پیش از حضرت زهرا متولد شد – موجود بود؛ اما شخصیت پیامبر چه میشد؟ آیا اثری از شخصیت، فکر، مکتب و رسالت ایشان باقی میماند؟ آیا اگر حضرت زهرا نبود، اثری از شخصیت و مکتب امیرالمؤمنین علی علیهالسلام باقی میماند؟ آن دفاع جانانه حضرت زهرا، آن خطبه فدکیه، آن افشاگریها و حتی فراتر از اینها، اصلاً آیا ائمه دیگر پدید میآمدند اگر حضرت زهرا نبود؟
اگر حضرت زهرا نبود، آیا حسین بن علی سلامالله علیه میبود؟ اگر سیدالشهدا نبود، آیا دین پیامبر باقی میماند؟ چه چیزی از آن باقی میماند؟
اگر امام صادق علیهالسلام نبود، چه مقدار از دین پیامبر بر جای میماند؟ البته مقصود این نیست که همه آنچه در دیگر مذاهب اسلامی است باطل است؛ خیر، بسیاری از معارف با حق آمیخته است. ما حقیقت را انکار نمیکنیم. وحدت جای خود محفوظ است. سخن در این است که اگر آنان نبودند، مسیر اسلام چه میشد؟ نباید چنین تصور کرد که اگر حضرت زهرا، امیرالمؤمنین، سیدالشهدا یا دیگر ائمه – بهویژه آنان که فرصت ظهور اجتماعی بیشتری داشتند مانند امام صادق علیهالسلام – حضور نمییافتند، باز هم چیزی از حقیقت دین باقی میماند. حتی امام جواد علیهالسلام – با اینکه در جوانی فرصت بسیار اندکی داشتند – وجود ملکوتیشان اثر خود را دارد؛ حتی اگر امامی یکساله باشد، اثر وجودیاش محفوظ است.
اگر حضرت زهرا نبود، لازم نبود روایت بفرماید که «اگر فاطمه نبود تو را خلق نمیکردم»؛ بلکه مفهوم روایت چنین است که: اگر فاطمه نبود، تو – یعنی مکتب، رسالت، پیام، شخصیت و حقیقت تو – از میان میرفت. مکتب تو زوال مییافت. بقای حقیقی تو – نه بدن و شخص تو در عالم مُلک – بلکه حقیقت ملکوتی و معنوی رسالت تو – از بین میرفت. فاطمه، نقطه عطف معرفت، معنویت و ملکوت است. اگر این نقطه عطف در عالم مُلک ظهور نمییافت – یعنی در قالب تولد جسمانی به دنیا نمیآمد – آن وجود مبارک با عمر کوتاه ۱۸، ۲۷ یا ۲۸ ساله، آن «کوثر»، آن «لیلةالقدر»، اگر نبود، گویی همه زحمات رسول خدا، همه عظمت آن حضرت، همه تعالیم بلند و همه عناصر متعالی رسالت الهی از میان میرفت.
این روایت میخواهد به همین نکته مهم اشاره کند. نمیخواهد مقایسهای میان رسول خدا، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلاماللهعلیها ارائه دهد؛ تا کسی بگوید حضرت زهرا از امیرالمؤمنین یا از پیامبر اکرم برتر است. بلکه میخواهد بگوید: در مقام تحقق خارجی، در مقام اثرگذاری تاریخی، در مقام صیانت از حقیقت دین و بقای مکتب، حضرت زهرا محور، نقطه ثقل و ضامن بقاست. اگر زهرا نبود، نه ائمه بودند و نه مکتب اهلبیت. و روشن است که این به معنای بطلان کامل دیگر مذاهب نیست؛ گفتیم که معارف موجود در دیگر مذاهب با حقیقت آمیخته است. امّا همان مقدار حقیقت نیز، در نهایت، تحت تأثیر نورانیت و وجود مبارک اهلبیت علیهمالسلام حفظ شده است. فقهای ائمه اربعه اهلسنّت – مستقیم یا با واسطه – از شاگردان امام صادق علیهالسلام بهره بردهاند. اگر امام صادق نبود، روشن نیست که ابوحنفیّه چه مبانی و آرایی ارائه میداد و چه اندازه میان مذهب او و اسلام اصیل شکاف پدید میآمد.
میخواهم عرض کنم که اینگونه نیست که آثار حضرات ائمه علیهمالسلام تنها در شیعه پذیرفته شده باشد. ما شیعیان معتقدیم هرچه معصومان فرمودهاند حق مطلق است؛ این باور ما نه بر اساس احساسات، بلکه بر مبانی استدلالی، بر شناخت مقام عصمت، صلاحیت و شأنیت آن ذوات مقدس استوار است. اما سخن تنها در شیعه نیست. مذاهب دیگر – از جمله مذاهب اربعه اهلسنّت که برادران دینی ما در سراسر کره زمیناند – به ما نزدیکتر از پیروان سایر ادیان و مذاهباند. ما مذاهب اسلامی را با مسیحیان، یهودیان، بوداییان، مشرکان یا کفار مقایسه نمیکنیم؛ حلقه پیوند ما و دیگر مسلمانان، همین میراث مشترک اسلامی است.
آنچه پیروان اهلبیت را با دیگر مذاهب اسلامی پیوند میدهد، همین نقطه است: بسیاری از معارف حق، مستقیم یا غیر مستقیم، تحت تأثیر مبانی اهلبیت و تعالیم ائمه علیهمالسلام است. بسیاری از اشکالاتی که ائمه بر مبانی برخی مذاهب وارد کردهاند، موجب اصلاح و تصحیح دیدگاههای آنان شده است.
ما امروز در علم رجال بحث میکنیم که آیا فلان راوی از «عامّه» است یا «شیعه»؛ اما همین راوی که ما روایتش را معتبر میشماریم، در محضر امام صادق علیهالسلام درس خوانده و روایات او را نقل کرده است. آیا میتوان گفت این افراد – که عالم، فقیه و مجتهد بودهاند – از امام صادق تأثیر نگرفتهاند؟ محال است که دهها سال حضور در محضر امام و نقل صدها روایت، هیچ اثر معرفتی بر آنان نگذاشته باشد؛ و چون آنان عالم بودند، اثرشان در جامعه نیز گسترده بوده است. پس نه تنها رؤسای مذاهب، بلکه شمار زیادی از علمای غیرشیعه، شاگردان امام صادق بودهاند.
در مجموع میخواهم بگویم شاید معنای روایت اینگونه باشد: اگر حضرت زهرا نبود، گویی خلقت رسول خدا بیهوده میشد. زیرا ارزش خلقت پیامبر تنها به وجود جسمانی در عالم ملک نیست؛ بلکه به وجود ملکوتی اوست. شخصیت ملکوتی پیامبر در طول تاریخ، بدون حضرت زهرا، خنثی و زائل میشد. بحث در اینجا سنجش شخصیتها یا مقایسه مقامهای قدسی نیست. بلکه سخن بر سر این حقیقت است که حضرت زهرا نقطه عطف، محور اتصال، مرکز ثقل حقایق و ضامن بقا و دوام اسلام و تعالیم الهی است.
در این روایت – اگرچه در ادامه حدیث قدسی نیست – مفهوم چنین است که: اگر حضرت زهرا نبودند، امیرالمؤمنین نبود؛ رسول خدا در تاریخ باقی نمیماند؛ تعالیم اسلام از میان میرفت و چیزی از حقیقت دین باقی نمیماند. حتی ادیان پیشین – با همه تحریفهایی که داشتند – اگر اسلام ظهور نمیکرد، انحرافشان بسیار گستردهتر میشد.
بنابراین، حضرت زهرا برای همه هستی، برای همه عوالم، برای همه ملل و همه اقوام، منشأ خیر و برکت بودهاند.
اگر جرأت بیان داشته باشیم باید گفت کوثر یعنی همین: وجود مبارک حضرت زهرا کوثرِ زمین و کوثرِ همه عوالم است. اگر دانش را «نَسَبشناسی» کنیم، میبینیم که همه نسلهای علمی، همه شاگردان ائمه، که ساداتاند، فرزندان حضرت زهرا هستند. و حتی غیرسادات نیز علوم خود را از آنان آموختهاند، زیرا استادان آنها خود شاگرد اهلبیت بودهاند. اگر علم را بهصورت نسبی و سلسلهوار بنگریم، سلسله دانش در نهایت به درِ خانه حضرت زهرا میرسد. اگر ایشان نبودند، علم نیز به تاراج میرفت. این یک تفسیر از این روایت است.
آیتالله رشاد با ابراز تأسف از رواج انحرافات فکری در فضای عمومی کشور گفت: «امروز دو جریان خطرناک – غلو و انکار مسلمات – در جامعه فعال شدهاند. برخی افراد کماطلاع و شهرتطلب، با لباس دین و گاه در رسانههای معاند، به اصول مسلم تشیع و حتی به ساحت حضرت زهرا(س) اهانت میکنند. این رفتار، گفتوگوی علمی نیست؛ جرم است و باید با آن برخورد شود.»
وی افزود: «هیچکس حق ندارد با لباس روحانیت در رسانههای وابسته به جریانهای تکفیری علیه عقاید اصلی شیعه صحبت کند. این اقدام، علاوه بر آسیب اجتماعی، دارای سوءنیت و عنصر معنوی جرم است.»
ریاست مجموعه حوزوی امام رضا(ع) با یادآوری اینکه تجاهر به رفتار انحرافی—even بدون قصد آسیب—جرم محسوب میشود، خاطرنشان کرد:
«همانگونه که تجاهر به گناه جرم است، اظهار علنی مطالب موهن علیه مقدسات نیز تعرض به امنیت اعتقادی مردم است و نهادهای مسئول باید قاطعانه وارد شوند.»
آیتالله رشاد در بخش دیگری از سخنان خویش، با اشاره به شخصیت علمی مرحوم علامه عسکری(ره) و تلاشهای او در مرزبانی معرفت اهلبیت(ع) گفت:
«علامه عسکری یکی از بزرگترین مدافعان مکتب اهلبیت بود و آثارش موجب هدایت بسیاری از نخبگان جهان شد. او همواره نسبت به خطر غلو هشدار میداد.»
وی در پایان تأکید کرد: حفظ امنیت فکری و اعتقادی جامعه وظیفه مشترک نهادهای قانونی و مراکز علمی است و در برابر جریانهای غلو و انکار مسلمات نباید سهلانگاری شود.
