به گزارش خبرگزاری شبستان، آیتالله«علی اکبر رشاد» با بیان اینکه کلمه تمدن واژه عربی از ماده (میم. دال. نون) از مصدر باب تفعل است؛ در بافتار معنایی و ساختار لفظی باب تفعل دلالت بر «پذیرش» نهفته واین نکته در معنای آن اشراب شده است؛ برای مثال کلمه تعلم را به عنوان راه فراگیری و پذیرش دانش اطلاق میکنیم که برابرنهادِ فارسی آن دانش پذیرفتن میشود؛ بدین سان اگر معنای مصدری واژه تمدن را اراده کرده باشیم برابرنهادِ فارسی آن شهرپذیری و مدنیتپذیری میشود؛ شهرنشینی در مقابل بادیهنشینی و کوچنشینی نَه در مقابل روستانشینی که نوعا انسانهای اولیه بدان شیوه زندگی می گذراندند.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: تمدنپژوهان، مردمشناسان و تاریخنگاران در تبیین مفهوم اصطلاحی تمدن نیز قریب به همین تعبیر را ارایه کردند، در ادبیات رایج عربی معاصر به جای واژه تمدن کلمه «اَلحَضاره» یا «اَلحِضاره» به کار میرود، قوامیس در مفهوم اَلحَضاره دقتهای خوبی را به کار بستند؛ اَلحاضَره را از حَضَره بر وزن قَعَدَ اخذ کردند و «حاضره» را به مفهوم شهر گرفتند و گفتند سِرّ اینکه حضاره را از این ماده اخذ کردند این است که مردمانی که در آغاز باده نشین بودند و در صحرا میزیستند فاقد عمران و عمارت بودند و خانه نمی ساختند و از سیاه چادرها و امثالهم برای سکونت استفاده می کردند و بعد از آنکه در منطقهای حضور و استقرار یافتند شهرسازی کردند، اما نکته زبانشناختی کاربرد این ماده در مدنیت و مدنینشینی این است.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه تصریح کرد: لازمه زندگیِ تمدنی حضور و استقرار در مدینه است، لازمه زندگی بادیهنشینی کوچنشینی است، با این مقدمه تمدن را اینگونه تعریف میکنم، منظومهای از بینشها، دانشها، منشها، کنشها، نظامات اجتماعی، فنون و فناوریهای نرم و سخت از قبیل هنر، مهارت، معماری، صنعت و امثال آن است که در هیات یک سبک زندگی خاصی ظاهر میشوند، جوهر تمدن سبک زندگی است؛ جوهر تمدن صنعت نیست، نظام نیست، دانش نیست، این موارد درست است که مولفههای تمدن محسوب میشوند اما همه این مجموعه نهایتا اقتضای یک سبک زندگی را خاص میکنند که آن سبک زندگی تمدن است و به همین جهت امروز دنیای غرب و خاصه آمریکا در مقام صدور تمدناش بوده و اصرار میکند که تمدن و سبک زندگی خود را صادر کند اما هرگز مایل نیست که صنعت و علماش را به دیگران بدهد.
وی با بیان اینکه فرهنگ و سبک زندگی دو مفهوم قریبالافق با تمدن هستند، افزود: به این ترتیب فرهنگ با سبک زندگی تفاوت میکند، فرهنگ وسیعتر از سبک زندگی است و به همین جهت فرهنگ را هم اجمالا تعریف می کنم که شامل طیف گستردهای از بینشها، منش ها و کنشهای سازوار شدهی انسانپی، جامعهزاد، هنجاروَش، دیرزی و معناپرداز و جهتبخش ذهن و زندگی آدمیان است که چونان طبیعت ثانوی و هویت جمعیِ طیفی از انسانها در بازه زمانی در بستر زمینه معینی صورت بسته باشند که این را فرهنگ می دانیم و سبک زندگی نیز عبارت است از سامانه فراگیر از زیستشیوههایی که به صورت خودگشت در ساحات فردی و اجتماعی حیات انسان جریان می یابد.
آیت الله رشاد گفت: در خصوص تراث تمدنی حضرت رضا (ع) باید گفت که میتوانیم مجموعه میراث تمدنی آن امام همام را در دو بخش تقسیم کنیم، بخشی که حیث آفاقی دارد یعنی جهت آفاقی میراث تمدنی و بخش انفسی؛ بخش آفاقی مشتمل بر سیره آن بزرگوار و رفتار ایشان است، آنچه که در وقایع حیات ایشان بوده است و حتی مسیری که ایشان برای هجرت به توس طی کردند و حوادثی که طی این سفر رخ داده و حتی آنچه که در سراسر جهان از تاثیرات فرهنگی که ایشان بر جای گذاشتند باقی مانده است؛ همچنین مجموعه نفیس و بینظیر آستانه و حرم ایشان که ما ایرانیان کمتر به اهمیت و ارزش این مجموعه نفیس توجه داریم در حالی که این در واقع یک میراث تمدنی از آن امام بزرگوار به نحو آفاقی و در برون است؛ از سوی دیگر قسم دوم که میراث انفسی معطوف به تمدن رضوی است که عمدتا تعالیم آن حضرت و و روایاتی است که از ایشان باقی مانده است.
وی افزود: تصور میکنم رهبری فرهمند و فرزانه انقلاب گله معناداری را به تعبیری که ولو در ظاهر گله نبود داشتند از اینکه ما ائمه را نشناساندهایم و امیرالمومنین و سیدالشهدا هم اگر شناختند به ما ربطی ندارد، ما حتی امام صادق(ع) را نتوانستیم بشناسانیم، امام رضا (ع) را نتوانستیم بشناسانیم و اینکه بعد از سی و چند سال دوباره پنجمین کنگره امام رضا (ع) برگزار می شود محل تامل است که چرا ازاین امر غفلت کردیم.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: یکی از اسنادی که اکنون در اختیار داریم از یکی از شاگردان امام رضا (ع) به نام «فضل بن شاذان نیشابوری» متوفای سال ۲۶۰ و رساله ای به نام «العلل» است که گاهی تعبیر به «علل الشرائع و حکمها» می شود؛ این رساله مختصری است و در اینکه آیا متن رساله تماما از امام رضا(ع) باشد برخی بر این عقیده هستند که عین متن از آن حضرت است و برخی گفته اند که خیر این نوشتهای است که فضل از کلمات حضرت و تعالیم ایشان در دوره ای که از ایشان اخذ کرده نوشته است؛ به هرحال آنچه که مسلم است مجموعه مفاهیم و معارفی که در این رساله آمده است همه از کلمات آن بزرگوار است، یکی از عناصری که کمتر مورد توجه است مساله مقاصد الشریعه است.
وی ادامه داد: این رساله کما بیش فضای مقاصدالشریعهای دارد اما مقاصدالشریعه با توجه به تعریفی که از تمدن پیشتر ارایه شد و اینکه سبک زندگی را جوهر تمدن انگاشتیم؛ اگر این باشد این رساله دستورواره تمدنیِ زیستی است، با نگاه حکیمانه یک اساس را به عنوان مبنا ارایه میکند و بعد راجع به الهیات و جهان بینی در بخش دوم و در بخش سوم یک نظام رفتاری حمکرانانه را توضیح میدهد و در نهایت یک مجموعهای از حِکَم را در جهت معنوی این سامانه ارایه می کند، این رساله در چهار بُرِش سامانه گرفته که در کل از سویی سبک زندگی را با خصوصیت معنویت ترسیم می کند، از سوی دیگر با توجه به تعریفی که اشاره شد یک تمدن را تصویر میکند، تمدنی که قهرا هم حکیمانه و حکمتنمون است و هم معنوی است، این دو حیث در واقع اساس محتوای این رساله است و مجال می خواهد که انسان به این رساله بپردازد و در هر صورت مجموعه نشان میدهد که مطالب از مبدا وحیانی و معصومانه صادر شده است که باید از امام رضا (ع) اخذ شده باشد که یا تماما روایت شده یا نویسنده آموخته و نقل کرده است؛ در هر صورت از خداوند خواستار آن هستیم که به ما شیعیان توفیق دهد که از منابع غنی که از حضرات معصومین باقی مانده است بهره بگیریم.