فلسفهی فرهنگ: Philosophy of Cutler
تبیین موضوع تحقیق
موضوع اصلی این تحقیق «فرهنگ» با تمام اجزای آن است. فلسفهی فرهنگ مانند تمامی فلسفههای مضاف، احکام کلی موضوع خود را مطالعه میکند. فرهنگ، که موضوع این دانش به شمار میآید، دین، هنر، عرف، عادات، ارزشها، بینشها و … را دربر میگیرد، اما زمانی این مقولهها در فلسفهی فرهنگ مطالعه میشوند که نگرش انضمامی به آنها داشته باشیم؛ یعنی آنها را با این دید که بخشی از فرهنگ به شمار میآیند مطالعه کنیم.
اهداف تحقیق
بسترسازی جهت تدوین دانشی (معرفت دستگاهواره) با عنوان فلسفهی فرهنگ.
همچنین مبناسازی برای علم فرهنگ را میتوان یکی از فایدههای این تحقیق به شمار آورد. از آنجا که توصیف ما از فرهنگ و قضایای تجویزیِ ارائهشده برای آن، نمیتواند با مبانی هستیشناسانه و معرفتشناسانه ناسازگار باشد، بر علم ما به فرهنگ نیز تأثیر خواهد گذاشت
و …
مسئله اصلی تحقیق
احکام کلی هستیشناختی، معرفتشناختی، ماهیتشناختی، و… فرهنگ، از آن جهت که فرهنگ است.
سئوالهای فرعی تحقیق
مجموعهی مسائل این دانش را میتوان یک دستگاه قلمداد کرد یا خیر؟
آیا در یک سلسلهی طولی مترتب بر هم، به قضیهًْالقضایا منتهی میشوند؟
آیا باید به آنها به صورت کلانگارانه نگاه کرد یا رابطهای شبکهای با هم دارند که از هسته و حاشیه تشکیل شدهاند؟
ضرورتهای تحقیق: (چالشهای تحقیق)
یافتن پاسخ پرسشهایی از قبیل موارد زیر از ضرورتهای تحقیق به حساب میآید:
ـ فرهنگ دارای چه اجزا و کارکردهایی است؟
ـ آیا قاعدهپذیر است؟
ـ تحت تأثیر چه چیزهایی پدید میآید و بر چه چیزهای تأثیر میگذارد؟
ـ آیا تأثیر و تأثر آن بر دیگر مقولات قاعدهمند و قابل فهم است؟
پیشینهی تحقیق
پرداختن به این موضوع در قالب اثر مستقل فاقد پیشینه است اما مقالات و آثار و تحقیقات زیر در حوزه های نزدیک و پیرامونی منتشر شده است؛ از قبیل:
۱٫ مفهوم و اهمیت فلسفه فرهنگ، علیاصغر مصلح، فصلنامه فلسفه، ش ۲، تابستان ۱۳۸۶
۲٫ فلسفهای برای آیندگان، کاسیرر و نظریهپردازی برای فلسفهی فرهنگ، خردنامه همشهری، ش ۲۸
۳٫ مفهوم فرهنگ و انتقادات آن، حشمتالله طبیبی، بررسیهای تاریخی، ش ۵۲
۴٫ چیستی فرهنگ و تمدن، محمد قراگزلو، اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش ۱۹۷ـ ۱۹۸
۵٫ رویکردهای متفاوت در مطالعه فرهنگ با تأکید بر بعد روش شناختی، نامه علوم اجتماعی، پاییز و زمستان ۱۳۸۱، ش ۲۰
۶٫ بازشناسی فرهنگ، مفهوم فرهنگ از دیدگاه متفکران، محمدحسین پژوهنده، اندیشه حوزه، ش ۲
۷٫ مفهومشناسی فرهنگ به مثابه یک نظام، محمدرحیم عیوضی، دانشگاه اسلامی، سال دوازدهم، ش یک، بهار ۱۳۸۷
۸٫ مقدمهای بر بررسی علمی فرهنگ، جلالیمقدم، کیهان فرهنگی، ش ۱۳۷
۹٫ دربارهی فرهنگ، مهدی سجادهچی، مشکوه، ش ۲۱
شرح فرضیه
مطالعات فرهنگی به مثابه دانش یا رشته گستردهی علمی، بر زیرساختهای حکمی ـ معرفتی خاصی بنا شده است که با بازشناسی، بسط، و بازآرایی آن، معرفت دستگاهواری با عنوان «فلسفهی فرهنگ» تدوین تواند شد
نسبت و تفاوت فرضیه پیشنهادی تحقیق با فرضیههای رقیب
فرضیهی مبنای این تحقیق (به دلیل تاثیرپذیریاش از نظریهی ابتنا، که مبتنی بر پیشانگارههای ممکنانگار و نیز روشگان علمی آمیختساختگان است) از سویی با نظریههای ناباورمند با «امکان» یا «روایی» یا «شایایی» یا «بایایی» علوم انسانی و استقلال مبنایی و فلسفی آن، در تعارض است، و از سوی دیگر با فرضیههای تکمنبعگرا (نقلبسند، خردبسند، تجربهبسند، و …) در تباین است.
اصطلاحات و مفاهیم کلیدی
۱ـ فرهنگ: واژهی فرهنگ مرکب از پیشاوند «فر» و کلمهی «هنگ» است. این کلمه به معانی گوناگونی به کار رفته است: دانش، ادب، خرد، تعلیم و تربیت، بزرگی و سنجیدگی، لغتنامهی فارسی، شاخ درختی را گویند که در زمین خوابانیده سپس آن را در جای دیگر نهال کنند، کاریز آب را نیز گویند.
برای معنای اصطلاحی فرهنگ تعاریف مختلفی ارائه شده؛ ما فرهنگ را عبارت میدانیم از «مجموعهی تافته و تنیدهی سازوارشدهای از بینشها، منشها و کنشهای پایدار در بستر زمینی و بازهی زمانی مشخص که چون هویت جمعی و طبیعت ثانویِ طیفی از آدمیان، صورت بسته باشد».
۲ـ فلسفه: دانش عهدهدار مطالعهی عقلانی احکام کلی وجود بماهو وجود یا موجود بماهو موجود.
۳ـ فلسفهی مضاف: «معرفت دستگاهوار برآمده از مطالعهی فرانگر ـ عقلانی احکام کلی یک علم و امهات مسائل آن، یا یک امر دستگاهوارانگاشته و مؤلفههای آن».
۴ـ فرهنگپژوهی: هرگونه مطالعه «در» یا «درباره»ی فرهنگ، اعم از تجریدی یا تجربی، کلنگر یا جزءنگر، در چاچوب فلسفههای مضاف یا علمهای مضاف به فرهنگ.
۵ـ علم فرهنگ: معرفت دستگاهوار برآمده از مطالعهی تجربی (یا چند روشگانی) پدیدهی فرهنگ و مصادیق و مسائل آن. علم فرهنگ میتواند معادل فرهنگپژوهی علمی نیز به کار برود.
۶ـ فلسفهی علم فرهنگ: «معرفت دستگاهوار برآمده از مطالعهی فرانگر ـ عقلانی احکام کلی یک علم فرهنگو امهات مسائل آن».
۷ـ فلسفهی فرهنگی: میتواند به نوعی از فلسفه که به نحوی از انحاء متأثر از فرهنگ است اطلاق شود. و میتواند معادل فلسفهی فرهنگ و مطالعهی فلسفی فرهنگ قلمداد گردد.
۸ـ علوم انسانی: با توجه به اینکه اثباتاً دستکم سه تلقی از قلمروی علوم انسانی قابل شناساییست، در مقام ارائهی تعاریف پسینی، ما تعابیر زیر را (ناظر به سه تلقی موجود) پیشنهاد میکنیم:
یک.برای علوم انسانی بالمعنی الأخص: «مجموعهی دانشهای متشکل از قضایا و قیاسات «تبیینی» اخباری، «تکلیفی» الزامی و «ترجیحی» ارزشیِ معطوف به رفتارهای انسانها و مناسبات میان آنها».
دو.برای علوم انسانی بالمعنی العام: «مجموعهی دانشهای متشکل از قضایا و قیاسات «تبیینی» اخباری، «تکلیفی» الزامی و «ترجیحی» ارزشیِ معطوف به بینشها، منشها، کششها و کنشهای فردی و اجتماعی آدمیان در وضعیتهای گوناگون و ظروف مختلف حیات انسانی».
سه.برای علوم انسانی بالمعنی الأعم: «طیفی از دانشهایی که بهجز علوم طبیعیاند».
۹ ـ مهندسی فرهنگ: فرایند آگاهانهی پیرایش، آرایش، ارتقاءبخشی، روزآمدسازی و کارآمدسازی فرهنگ ملی براساس آسیبشناسی و سنجشگری علمی، و معطوف به مبانی و مبادی پذیرفته و مقتضیات بومی و جهانی.
۱۰ ـ مهندسی فرهنگی:فرایند آگاهانهی بازطراحی شؤون و مناسبات آموزشی، علمی، قضایی، اقتصادی، تجاری، سیاسی، اداری، امنیتی، خانوادگی، و…، براساس آسیبشناسی علمی و کاربردی، با اشراب مؤلفههای فرهنگی خاص.
۱۱ ـ فلسفهی فرهنگ: «طیف گستردهای از بینشها، منشها، کششها و کنشهایِ سازوارِ انسانپیِ جامعهزادِ هنجارشده بطئالتطورِ معناپرداز و جهتبخشِ ذهن و زندگی، که چونان طبیعت ثانوی و هویت جمعی طیفی از آدمیان در بازه زمانی و بستر زمینی معینی صورت میبندد»
کاربرد تحقیق:
ـ دستیابی به احکام کلی فرهنگ
ـ مبناسازی برای علم فرهنگ
ـ تأثیر بر علم ما نسبت به فرهنگ
بخشها و فصول تحقیق
درآمد) منطق تقسیم و طبقهبندی مباحث فلسفهی فرهنگ
فصل یکم) چیستیشناسی فرهنگ.
فصل دوم) اوصاف و خصائل فرهنگ.
فصل سوم) چهایی فرهنگ.
فصل چهارم) هندسهی فرهنگ.
فصل پنجم) هستیشناسی فرهنگ.
فصل ششم) معرفتشناسی فرهنگ.
فصل هفتم) روششناسی مطالعهی فرهنگ.
فصل هشتم) گونهشناسی فرهنگ.
فصل نهـم) نسبت و مناسبات فرهنگها.
فصل دهـم) بایایی و برآیی فرهنگ.
فصل یازدهم) ازآنی و ازآیی فرهنگ.
فصل دوازدهم) کجایی فرهنگ.
فصل سیزدهم) نسبت فرهنگ و علوم انسانی.
فصل چهاردهم) شایایی و روایی، ناشایایی و ناروایی فرهنگ.
فصل پانزدهم) برینگی و زیرینگی فرهنگ.
فصل شانزدهـم) آیینوری و یاساگری فرهنگ.
فصل هفدهم) قواعد اساسی فرهنگ.
فصل هجدهم) کارکردشناسی فرهنگ.
فصل نوزدهم) آیندهپژوهی فرهنگ.