ما در حوزهی فلسفهی سایبرنتیک و حوزهی محیط مجازی و ابزارهایی که در خدمت فضای مجازی هستند، کمتر اندیشیدهایم. تا راجع به فلسفهی چیزی نیاندیشم آنرا عمیق نخواهیم شناخت. لهذا من تحت عنوان چند پرسش فلسفی در مورد سایبرنتیک و حوزهی مجازی نکاتی را عرض میکنم.
اصولاً ملل دیگر درک درستی از سنتها و ابزارهای جهان جدید ندارند. حداقل زیان این فقدان و درک درست و گاه درک غلط یا منقطع ماندن ابزارهایی است که در اختیار است و عدم بهرهگیری از منافع آن و گاه اندکی بهرهبرداری اما عدم بهرهمندی درخور از آن و گهگاه بهرهبرداری نادرست از ابزارهای آن و به کار بستن سنتهای جهان مدرن. بسیارند دستگاههایی که از ابزارهای کنونی بهره نمیبرند و هنوز هستند کسانی که طعنه میزنند به کسی که مثلاً لپتاپ همراه داشته باشد. بنده که جزء طلبههای سالخورده قلمداد میشوم گاهی میخواهم در جلسات علمی لپتاپ ببرم و همانجا فیالمجلس به منابع مراجعه کنم ولی احتمال میدهم یکباره کسی حتی توهین کند.
عدم بهرهبرداری یک مسئله است و بهرهبرداری نادرست و نابجا و غیردرخور از ابزارها یک مسئله دیگر است. گاه یک منبر را ضبط میکنیم و همینطور راکد و ساکت و از تلویزیون پخش میکنیم و بعد تصور میکنیم داریم از تلویزیون استفاده میکنیم؛ یعنی تلویزیون را تا سطح یک دوربین از راه دور پایین میآوریم. این تلویزیون دیگر ابزار مدرنی که کاراییهای وسیع و شگرف و شگفتی دارد، دیگر به مثابه یک دستگاه آنچنانی به کار نمیرود. گویی جلوی کسی دوربینی نصب کردهاند که از فاصلهی دور به آن نگاه میکنیم. رسانه در رسانه، منبر در تلویزیون و کاستن نقش تلویزیون تا حد یک دوربین و یا از رایانه در حد یک ماشین تایپ استفاده کردن. نسبت کمّی رایانههای موجود در ایران، با توجه به حجم جمعیت قابل مقایسه است با رایانههای موجود در امریکا، اما میزان بهرهبرداری از ظرفیت رایانههای موجود در ایران سه درصد است و البته بهرهبرداریهای غلط و نادرست و آمارهایی که نشان میدهد چه مقدار از این امکان بد بهرهبرداری میکنیم که بسیار نگرانکننده است. اینها زیانهای حداقلی است، اما گاه عدم درک و عدم کاربست درست ابزارها و سنتهای نوپدید مایهی بسیاری بحرانها شده است. بسیاری از بحرانهای تکنولوژیک و مدرنی که جهان سومیها به آن مبتلا هستند ناشی از آن است که با حقیقت آنچه که در جهان جدید پدید آمده آشنا نیستیم. نمیخواهم بگویم خود غربیها که خالق این امکانات و بانی این سنتها و ابزار هستند به خوبی درک کردهاند و به خوبی از این امکانات بهرهبرداری میکنند. ولی آنچه مسلم است چون ما به لحاظ هویت در یک دنیای مجازی زندگی میکنیم، از دنیای مدرن آسیب بیشتری خوردهایم. ما غیرغربیها خود را غربی میانگاریم، مبتلای به هویت تودرتوی مجازی هستیم و مبتلا به خویشدیگرانگاری هستیم و ما هم فکر میکنیم که دورهی مدرنی را طی میکنیم و به پسامدرن وارد شدهایم، درحالیکه این دورهها هیچ ربطی به حیات و تاریخ ما ندارد. مدرنیته و فرامدرنیته اصلاً مال عالم و تاریخ ما نیست. ادوار تاریخ و عوالم ما، عوالم دیگری است، جز آنچه در غرب جریان داشته و جریان پیدا کرده و پیش خواهد آمد.
اما بشر امروز غالباً در همهی عرصهها و مردم مشرق و مردم جهان سوم و مسلمانان، متأسفانه مبتلا به مسئلهای هستند که من از آن به سیطرهی مجاز تعبیر میکنم. بحث مفصلی است که بشر به چه نحوی در سیطرهی مجاز زندگی میکند. همه چیز مجازی است، آنچنان که ما در یک دنیای مجازی زندگی میکنیم و مجاز بر حقیقت غلبه کرده است.
عدم شناخت پدیدهها و خصوصاً پدیدههای مدرن و نوپدید آفات و آسیبهای بسیاری دارد. از واجبات کار معرفتی در ایران که یک کشور رو به رشد و تحول است و طی دو دههی اخیر در بعضی از حوزهها، یا سرآمد است یا جزء سرآمدان قلمداد میشود، در حوزههای مثل حوزهی معرفت دینی، بیتردید سرآمد، یعنی هیچ کشوری در جهان، حتی کشورهای غربی، هیچ کشوری به اندازه ایران دو دههی اخیر در حوزهی معرفت دینی و دینپژوهی اینهمه مولد و پویا نبوده است. در همهی تاریخ اسلام هم چنین مقطعی را سراغ نداریم و اتفاق عظیمی در حال وقوع است. ما چون در متن اتفاق هستیم نمیتوانیم این اتفاق را برآورد کنیم، اما تاریخ خواهد گفت که این دوره چه دورهی عظیم و شگرفی بوده که ما در متن آن بودیم و سازنده آن هستیم.
یکی از مباحثی که باید به عنوان اولین مسئله به آن پرداخته شود مباحثی است که میشود نام آن را فلسفهی سایبرنتیک یا عالم مجازی گذاشت. البته این مطالب خیلی خام است و من تنظیراً بعضی پرسشها را در فلسفههای مضاف دیگر مطرح میکنم و اشاره به پاسخهایی که به ذهنم خطور میکند، خواهم داشت.
فلسفههای مضاف به دو دستهی فلسفههای مضاف به علوم و فلسفههای مضاف به امور تقسیم میشوند. فلسفههای مضاف به علوم همگی از نوع معرفت درجه دو هستند، یعنی معرفت به معرفت هستند. فلسفههای مضاف به امور غالباً از نوع معرفت درجه یک هستند، مگر فلسفههای مضاف به امرهای کلان و دستگاهواری که متعلَق و مضافالیه آنها از جنس معرفت باشند، مثل فلسفهی وحی. خود وحی از جنس معرفت است، با اینکه وحی یک علم نیست، یک پدیده است و یک مقوله است، اما علم به آن، علم به علم است و از جنس معرفت درجه دو به حساب میآید.
فلسفهی سایبرنتیک محل تأمل است که آیا از نوع فلسفههای مضاف به امرهای غیرمعرفتی است، آنچه مسلم است سایبرنتیک علم نیست، بلکه یک پدیده و واقعیت است، ولی بسته به اینکه ماهیت این پدیده را چه تعریف کنیم، پاسخ خواهیم یافت که آیا از نوع معرفتهای درجه دو هست یا از نوع معرفتهای درجه یک است. خود این یک بحث مهمی است، اصولاً روششناسی فهم سایبرنتیک خود یک مقوله است و کار علمی میبرد که اصلاً چگونه میشود سایبرنتیک را فهمید و محیط مجازی را درک کرد و سرّ نزاعها و سرگشتگی صاحبنظران در این قلمرو نیز همین است. آیا هوش مصنوعی هوش است یا نه؟ احکام آن چه میشود؟
اول نکتهای که باید حل شود روششناسی مطالعهی سایبرنتیک است، نحوهی تحلیل آن، اثبات آن، نحوهی طبقهبندی و شناخت مؤلفههای آن و باید این روش را یافت. من بی آنکه روش را مسجل کرده باشم در اینجا پرسشها را عرض میکنم، حدود ده پرسش را میتوان راجع به سایبر مطرح کرد
ـ هستیشناسی سایبر،
ـ نحوهی وجود سایبر، آیا واقعمند است، آیا ناواقعمند است، آیا واقعیت دارد، آیا وجودی حقیقی است، آیا وجودی اعتباری است. مشهور است و ظاهراً مقبول عمدهی فلاسفهی یونانی و ایرانی و اسلامی که وجود را از حیثی به چهار نوع تقسیم میکردند، وجود عینی، وجود ذهنی، وجود کتبی، وجود لفظی. گرچه انسان تصور میکند که در خصوص وجود کتبی و لفظی مسامحه شده است، ولی حتی اگر این تعبیر مسامحی باشد و علیالخصوص اگر مسامحی نباشد، ما میتوانیم وجود سایبری هم تعبیر کنیم، و وجود پنجمی را تصویر کنیم، هستیوارهای به نام سایبرنتیک که یک وجود است و یک واقعیت است، از جنس هستی است، اگر در ذهن به عنوان وجود ذهنی خلق میشود، وجود است، که هست و فلاسفه ما ادلهی فراوانی اقامه کردهاند و هرآنکه منکر آن است دلیلش را علیل و خودش را هم فاقد دانش قلمداد کردهاند که بدیهی را انکار میکند، قطعاً این عالم هم عالمی است و عالم و بعدی از وجود است و بگوییم بعد پنجم وجود و هستیواره پنجم.
ـ چیستیشناسی سایبر. ماهیت سایبر چیست؟ آیا از مؤلفههایی تشکیل شده؟ به زبان سنتی فلسفی بگوییم مجرد است؟ مادی است؟ بسیط است؟ مرکب است؟ سئوال اساسی این است که آیا فضای مجازی رسانه است یا عالم است؟ کمابیش موضوع بحث این همایش این است که به صورت پیشفرض گویی پذیرفته شده است که فضای مجازی یک فضای رسانشی است، محیط مجازی یک عالم است و نه رسانه. عالم دیگری خلق شده است، نفس بشر که نماد و نما و نمود رب است، که از آن میتوان به رب پی برد، عالم دیگری خلق کرده است به نام عالم مجازی، ولی عالم مجازیی که حقیقی شده است. زمانی عرفای ما میگفتند که واژههایی را که در معانی مجازی و در قیاس با معانی عرفانی آن به کار میبریم، قلب معنا شده است. شیخ شبستری میگوید اگر امروز می به معنای آن مایهی ارغوانی است ولی مجازاً و استعارتاً به یک مفهوم عرفانی به کار میبریم و تصور میکنیم معنای حقیقی آن است و معنای مجازی این، برعکس بوده است، ابتدائاً می به همان معنای عرفانی جعل و وضع شده بوده، رفتهرفته در معانی و مصادیق مجازی به کار رفته و گویی قلبی اتفاق افتاده است و معنای حقیقی به مجازی و مجازی به حقیقی بدل شده است.
روزگاری ما جهان حقیقی و جهان مجازی داشتیم، امروز آن جهان مجازی جهان حقیقی شده، یعنی محیط مجازی، مجازی نیست بلکه یک واقعیت است و حقیقت شده است و تنها رسانه نیست، یک عالم است و اقتضائات خاص خود را دارد. ما تصور میکنیم محیط مجازی و شبکهی اینترنت جهان یک چیزی مثل تلویزیون است و یک چیزی مثل موبایل است، نه؛ آن عالم است و آدم خودش را میخواهد. عالمی است، آدمی درخور و فراخور خودش را میطلبد و عالم و آدم را این عالم طبق خواسته و دلخواه خویش دارد دیگرگون میکند. ولذا یکی از پرسشهایی که قابل طرح است بایایی سایبرنتیک است. درخصوص هر پدیدهای باید از ضرورتش بتوان پرسید، امروز نمیتوان از ضرورت پرسید، معنی ندارد بپرسیم آیا ضرورت دارد، یک حقیقتی است که خویش را بر همهی حقایق تحمیل کرده است.
ـ معرفتشناسی سایبرنتیک. ما دو جور میتوانیم به عالم مجازی و محیط مجازی نگاه کنیم، به مثابه شناخته، به مثابه شناختگر، به مثابه متعلق شناسا، به مثابه فاعل شناسا و ذیل این میتوان پرسشهایی را مطرح کرد، به مثابه شناخته و یک پدیده که متعلق شناسایی است و باید او را شناخت، میتوان پرسید آیا این پدیده فهمپذیر است؟ امکان فهم دارد؟ امکان تصوری دارد؟ آیا شناخت فضای مجازی روشمند است و پرسشهایی از این دست. گاه میشود در حوزهی معرفتشناسی و با نگاه معرفتشناختی به این مقوله آن را به مثابه شناختگر و فاعل شناسا در نظر گرفت و پرسید کارکرد معرفتی سایبر چیست. آیا میتوان از دادههای سایبر پرسید و از صدق و کذب آن سخن گفت؟ سایبر چون منبع معرفتساز قابل پذیرش است؟ آنهایی که از هوش مصنوعی سخن میگویند کمابیش میخواهند چنین ادعایی را مطرح کنند، میخواهند بگویند هوش مصنوعی مولد معرفت و معرفتزا است، چونان منبع معرفت است، مثل عقل. عقل چهسان دو نوع کاربرد دارد، کاربرد استقلالی، کاربرد آلی، کاربرد به مثابه منبع که مولد معرفت است و خودش دادهی معرفتی دارد و کاربرد آلی، چونان ابزار که به خدمت گرفته میشود برای اینکه دیگر منابع یا ابزارها را به استخدام دربیاوریم. در ادبیات دینی قدمای اصولیون مثل شیخ مفید میگفتند که عقل نباید در قلمروی شرع وارد شود، و اگر وارد بشود به مثابه مفسر باید وارد شود. کارکرد عقل آن است که کتاب و سنت را بفهمیم، چونان ابزار آن را به کار ببریم و نه چونان منبع. راجع به فضای مجازی و سایبرنتیک هم میتوان پرسید که آیا این عالم، عالم مولد معرفت است؟ هوش مصنوعی خود دادهی معرفتی دارد یا فرآورده و پروردهی معرفتی دارد؟ تولید معرفت نمیکند، و تنها پردازنده و ابزار است. کارکرد معرفتی استقلالی دارد یا آلی، منبعی یا ابزاری به مثابه معیار و یا منطق؟ و اینجاست که عالم عظیمی در قلمروی معرفت بشر معاصر طی دو سه دههی اخیر پدید آمده، به عنوان علوم شناختی. وسیعترین عالم معرفتی که بسیاری از دانشها و روشها را هم درگیر کرده است. از مسائل عصبشناسی تا روانشناسی، از فلسفه و متافیزیک تا الهیات. علوم شناختی همه چیز را درگیر خود کرده است و هنوز هم کسی نمیتواند مدعی شود که من متخصص علوم شناختی هستم. تنها حوزه و قلمروی مطالعاتی ـ معرفتی است که به جمع از آن یاد میشود، نمیگویند علم شناختی، چون ذاتاً بینارشتهای برای همین میگویند علوم شناختی. در کشور ما هم در گوشهوکنار بعضی کار میکنند که البته در حد اطلاع من و یک مؤسسهای که استقلالاً بر این مسئله پرداخته و متمرکز است، تصور من این است که بیراهه میروند و این مسئله را درست نمیبینند.
پرسش دیگری که میتوان پرسید این است که آیا این عالم یاسآور و قانونمند است. امروز دیگر در عالم علم پذیرفته شده که در این عالم پدیدههای وجود دارند که قانونمند نیستند و پارهای از عالمان و دانشمندان علوم تجربی و حتی گاه فیلسوفان بر این باورند که بسا قاعدهی فراگیر و جهانشمولی در عالم نباشد و در هر جا استثنایی هست و هستند عناصر یا موجودات و یا افرادی از یک منظومهای که قاعدهناپذیر هستند. این پرسش راجع به سایبرنتیک هم قابل طرح است و میتوان از قاعدهپذیری، از قانونمندی و از قاعدهگذاری و قاعدهسازی آن سخن گفت. امروز سایبرنتیک چه مقدار برای بشر هوشمند مخلوق الهی تولید قاعده میکند؟ زمین بازی و قاعدهی بازی برای او جعل میکند. ما چقدر اسیر سایبرنتیک هستیم؟ چه مایه او هست که ارادهی خود (مسامحتاً تعبیر به اراده میکنیم) را بر ما اعمال میکند؟ چه قواعدی بر و چه قواعدی در سایبرنتیک جریان دارد؟ اینها همه قابل مطالعه است.
ـ چرایی و برایی سایبر. که از علت غایی اگر برایی تعبیر کنیم دقیقتر از چرایی است، چون داریم علت را میگوییم، چرایی که سئوال است و چرایی حکایت از علت نمیکند بلکه برایی است که حکایت از علت میکند.
ـ غایت و کارکردهای ذاتی فضای مجازی چیست؟ این همان مشکلی است که ما با آن دستوپنجه نرم میکنیم و با آن فاصلهی زیادی داریم و گاه از این امکان آنگونه که بعضی از موبایل استفاده نمیکنند، استفاده نمیکنیم. در دنیا روزی هست که مسابقهی پرتاب موبایل میگذارند، تصور میکنند آنها شاید برای قوتآزمایی و آزمایش میزان استحکام تولیدات صنعتی این کار را میکنند، ولی مسابقه میگذارند که موبایل را پرتاب کنند و تصور میکنند که موبایل قطعه سنگ است، موبایل کاربرد دیگری دارد. اگر این را درک نکنیم که کارکرد ذاتی سایبرنتیک چیست، به تعبیر عامیانه میخوریم و من حیث لا یحتسب هم میخوریم، مثل آن چیزی که پارسال اتفاق افتاد و خوردیم. آنهایی که میفهمند کارکرد ذاتی عالم مجازی چیست، آن را خوب به استخدام درمیآورند و در جنگ برنده میشوند چون از این ابزار خوب استفاده بردهاند.
ـ چندگانی و چندگونی سایبر. آیا سایبر ذاتاً ارزشمدار هست یا نه؟ بعضی بر این باورند که آوردههای تمدن مدرن ذاتاً سکولار هستند و نمیتوان مسلمانشان کرد. و متاسفانه باید گفت این بدفهمی و کجفهمی است. هم این بدفهمی است و هم افراط از آن سو که سعی کنیم همه چیز دنیای مدرن را اسلامیزه کنیم و توجیه اسلامی برای آن درست کنیم. دو آیه و روایت دست و پا کنیم و کنار آن بگذاریم و بگوییم این هم اسلامی است. ما از قدیم و از چهارده قرن پیش این حرفها را داشتهایم. اگر داشتیم پس چرا تا به حال نگفتیم؟ یکی گفته بود شهر ما دویست سال پیش خطوط تلفن داشته و در حفاریها از زیر زمین سیم تلفن به دست آمده است، دیگری هم گفت شهر ما از ده هزار سال پیش بیسیم داشته، هرچه کندیم و گشتیم سیمی زیر خاک گیر نیاوردیم. اینکه ما هزاروچهارصد سال پیش این حرفها را زدهایم و این تعبیرات گاهی غلطانداز است، مثل همین چیزی که گاهی به زبان میآوریم تحت عنوان اسلامیسازی علوم انسانی، یا بومیسازی علوم انسانی و از اینجور تعبیرهای ناروا و نادرست. چیزی اگر ذاتاً اسلامی نیست، نمیتوان آن را اسلامی کرد. اگر ذاتاً اسلامی نیست پس اقتضاء ندارد و اسلامی و غیراسلامی ندارد، معنی ندارد بگوییم اسلامی بکنیم، مگر غیراسلامی است، اگر ذاتاً غیراسلامی است، نمیتوان آنرا اسلامی کرد، اگر اسلامی و غیراسلامی ندارد نیز باز دیگر اسلامی کردن معنی ندارد. ولی پرسش این است و بسیاری میگویند که همهی سنتها و ابزارهای مدرن ذاتاً سکولار هستند، اصلاً ما با انتخابات نمیتوانیم کنار بیاییم، دموکراسی مال ما نیست، ما نمیتوانیم با دموکراسی کنار بیاییم، مطبوعات ابزار مدرن است و مال عالم ما نیست و نباید از مطبوعات استفاده میکردیم، مطبوعات عوارض خاص خود را دارد و بعضی از این تصورات. عدهای ضدمدرن هستند و سنتیاندیشاند که البته بین سنتگرایی و سنتیاندیشی نسبت یکسان نیست، عام و خاص منوجه است. احیاناً سنتیاندیش و سنتگرا هستند و گاهی هم کتاب و مقاله مینویسند و آیات و روایات هم راجع به مسائل عالم مدرن میآورند و مطالبی را ادعا میکنند. بعضی هم از آن طرف میخواهند اسلام را مدرن بکنند، اینها هم خطا میکنند. اما این پرسش جای طرح دارد، اگر ما آن را صنعت بدانیم یکجور ممکن است قضاوت کنیم، فن و فناوری و تکنولوژی بیانگاریم، آن را ابزار بدانیم یک جور، آن را عالم بدانیم جور دیگر باید راجع به آن صحبت کنیم. به هرحال چندگانی و چندگونی سایبر پرسش مهمی است که باید پاسخ پیدا کند.
ـ شایای و روایی اخلاق سایبرنتیک،
ـ ناشایایی و ناروایی سایبر،
ـ حسن و قبح. ملاک حسن و قبح در عالم سایبر چیست؟ امروز این عالم مثل عالم مقابل آن که از آن به عالم حقیقی یا فیزیکی و هر چیز دیگری تعبیر میکنیم، به همان اندازه و شاید بیش از آن اندازه، هم در عالم احکام بایدی و باید ـ نبایدها و احکام تکلیفی، حقوقی و الزامی و هم در عالم شایدی، شاید و نشایدها، ارزشها و احکام تهذیبی، پرسش تولید کرده است که حوزهها باید پاسخ بدهند، ولی حوزههای ما به کلی از این مسئله غافل هستند. هرچند که خوشبختانه نسل جدید حوزه پیشتازتر از دیگر قشرها در حضور در این فضا است، اما در بحثهای نظری متأسفانه موضوع مغفول مانده است. امروز آن مایه که حوزویان نسل امروز از این ابزارهای جدید و از این فضا استفاده میکنند قطعاً دانشگاهیان به این اندازه استفاده نمیکنند. حدود بیستوپنج سال پیش با یک جمعی از دوستانی از شورای عالی انقلاب فرهنگی که البته من آن روز عضو شورا نبودم، ولی با یکی از حوزههای اصلی آن مرتبط بودم و همکاری داشتم، هم مشهد آمدیم و هم قم رفتیم، مأمور شده بودیم که گزارش حوزهها را تهیه کنیم. گزارش ملی تحقیقات را تهیه کرده بودند و گفته شده بود که چرا گزارش ملی تحقیقات شامل گزارش تحقیقات حوزوی نیست، آن روزها هنوز بسا رایانه به دانشگاه راه نیافته بود و خیلی چیز نادری محسوب میشد، اما وقتی آمدیم مشهد و خصوصاً در قم یکی دو مرکز تأسیس شده بود که همین مرکز تحقیقات علوم اسلامی کامپیوتری که مقام معظم رهبری تأسیس کردند و از جمله ابتکارات و پیشتازیهای ایشان مثل بسیاری از صحنههای دیگر همین اقدام بود که فرهنگ استفاده از رایانه را وارد حوزه کرد، بعضی از آقایان به شدت متعجب شده بودند، امثال پروفسور رفیعپور که جامعهشناس برجستهای است و صاحب کرسی است در سوربن فرانسه و از مفاخر علمی معاصر به حساب میآیند، واقعاً در شگفت بودند که طلبهها چقدر زود شروع کردند و چقدر خوب شروع کردند و این ابزار را به استخدام کار علمی خود درآوردهاند. خوشبختانه نسل امروز خوب وارد این حوزه شده و از محیط خوب استفاده میکند ولی مباحث نظری همچنان بر زمین مانده است. ما هنوز فقه را که شروع میکنیم از باب طهارت شروع میکنیم، به باب زکات و خمس و امثال اینها که میرسد عمر علمی ما تمام میشود، راه کوبیده و هموار را پیش میرویم ولی مسائل جدید را وارد نمیشویم.
اخلاق سایبرنتیک و مباحث مربوط به حسن و قبح سایبرنتیک، شایایی و ناشاییها، رواییها و نارواییها، بحثهای بسیار زندهای است.
ـ چهآیی سایبر است. آیندهپژوهی دربارهی سایبر. به کجا میرویم؟ یک بحث این است که ما در کجای عالم و تاریخ ایستادهایم که آنچه عرض شد بیشتر اشاره به این حیث بود که ما مسلمانان و ما شرقیها و ما جهانسومیها و ما ایرانیها در کجای تاریخ ایستادهایم؟ باید به یک خودآگاهی تاریخی دست پیدا کنیم. ملتی که به خودآگاهی تاریخی نرسیده باشد همواره سیل تاریخ او را میبرد. ملتی که به خودآگاهی تاریخی برسد و بداند کجای تاریخ ایستاده است، تاریخ را اداره میکند. ما نه مثل مارکسیستها میگوییم تاریخ بر حیات آمی حاکم است و آدمی اسیر محرکات تاریخ است و نه اینکه میگوییم تاریخ قاعدهناپذیر است، خیر؛ تاریخ فلسفه دارد، قاعدهپذیر و مدیریتپذیر است، به شرط خودآگاهی تاریخی، اگر به خودآگاهی تاریخی برسیم میتوانیم تاریخ را اداره کنیم.
در کجای جهان ایستادهایم؟ به کدام سو مینگریم؟ آیندهپژوهی دربارهی عالم سایبرنتیک. قضیه دارد به کجا منتهی میشود؟ به کجا خواهد رفت؟ بشر با این قول خودساخته پس از این چه خواهد کرد؟ شتاب آنچنان سرسامآور است که هیچ قابل محاسبه نیست که دمبهدم چه اتفاقی میافتد؟ دم دیگر چه رخ خواهد داد؟ سال دیگر و قرن دیگر چه اتفاقی میافتد؟ این مسئلهی خیلی عظیمی است. پرسش از آینده یک پرسش فلسفی است، پرسش از مبدأ و پرسش از گذشته یک پرسش فلسفی است، پرسش از معاد و مآل و آینده یک پرسش فلسفی است و باید فیلسوفانه پاسخ داده شود. گمانهزنی دربارهی آینده سایبر و سرنوشت خُردهرسانهها، سرنوشت خود بشر اسیر، سرنوشت بشر در چنگال این قول به چه حال و وضعی خواهد انجامید؟ این مسئله بسیار مهم است.
من در محضر شما فضلا، محققان و پژوهشگران اهل درد و درک تنها خواستم چند پرسش فلسفی را مطرح کنم، هرچند در ذیل برخی پرسشها گاهی اشاراتی هم به پاسخهایی که ارتکازاً در ذهن داشتم، بیآنکه درنگ و تأمل کافی کرده باشم، داشتم. میخواستم اهمیت مطالعهی نظری و معرفتی و فلسفی و معرفتشناختی در این مسئله را اشاره کرده باشم و عرض کنم بیآنکه ما چنین مطالعاتی کرده باشیم ما مستخدَم فضای مجازی خواهیم بود. ما اینجا جمع شدیم که بگوییم چگونه فضای مجازی را به استخدام دربیاوریم، اگر ما این فضا را نشناسیم، این فضا ما را خواهد برد و او ما را اداره خواهد کرد. باید بپرسیم چگونه ما را اداره میکند، و پرسش آخر همین است که سایبرنتیک بشر را چگونه در آینده اداره خواهد کرد که پرسش بسیار مهمی است. والسلام.