آیتالله رشاد: اداره جامعه با احکام بینظام ممکن نیست
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیتالله علیاکبر رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس شورای سیاستگذاری حوزه علمیه استان تهران پیش از آغاز درس خارج فقه که امروز صبح دوشنبه در حوزه علمیه امام رضا(ع) تهران برگزار شد، نسبت به اظهارات آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی مبنی بر عدم نظاممندی فقه و تقلیل فقه اسلامی به مجموعهای از قواعد و احکام فاقد نظام، واکنش نشان داد و گفت: آقای فاضل که از مدرسین سطوح عالی حوزه علمیه قم است، در ضمن سخنرانی در دومین همایش نکوداشت مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی (ره) گفته بود: فقه فاقد نظام است، و نظام سازی فقهی ممکن نیست، و اگر چنین بود، آنکسی که باید به آن میرسید در درجه اول حضرت امام(ره) بود.
آیتالله رشاد در ادامه با تمسک به حکمت باری و شارع در تکوین و تشریع، و تأکید بر حکیمانگی خلقت و شریعت که نظاممندی نشان اصلی آن است، همچنین با استشهاد به برخی آیاتی که تکوین و تشریع را نظاممند میداند، و نیز با ذکر روایاتی که ثقلین (قرآن و عترت) را موجب نظام و انسجام شریعت و امت دانسته است، به نظرات آیتالله فاضل پاسخ داد و ابراز کرد: چندی است که هر کس از راه میرسد، و هر که فرصتی مییابد، نقدی و نقضی بر فقه وارد میکند و هجمهای و حملهای به فقها میبرد، و گاه حتی افرادی که از آنها توقع نمیرود نیز چنین رفتار میکنند، گویی این رویه مد شده و «هر دم از این باغ بری میرسد»!.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان داشت: اخیراً در رسانهها آمده که یکی از فضلای محترم که از مدرسین موفق سطوح عالی حوزه علمیه قم است در خلال سخنرانی در یک همایش مطالبی فرموده است که اگر انتساب آنها به ایشان درست باشد بسیار مایه تعجب و تأسف است. من برای شخص و شخصیت ایشان، به اعتبار فضائل خود او و به اعتبار مقام والد بزرگوارشان، احترام خاصی قائلم. ایشان فرد محققی است، من باور نمیکنم ایشان به چنین مطالبی تفوه کرده باشند.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) ادامه داد: در رسانهها آمده است که گویی ایشان فرمودهاند فقه ما فقط مجموعهای از قواعد و احکام است، و نظامی در ورای آن نیست. یعنی گویی فرایند استنباطات فقه ما چنان بوده است که مقلد بهطور جزئی و موردی استفتاء کرده و مجتهد هم موردی افتاء کرده، و سپس انباشته آن پاسخهای پراکنده و ازهمگسیخته نیز بین الدفتین تدوین و بهعنوان فقه شیعه ارائهشده است لهذا از این فقه توقع نظاممندی و نظامپردازی و نظامداری نباید داشت.
آیتالله رشاد در ادامه ابراز کرد: همچنین (علی ما نُقِل) ایشان گفتهاند در مسائل روبنایی در اقتصاد، در هر فرعی از آن و در مالکیت خصوصی، اقوال، انظار، مختلط است، با اختلاف انظار چطور میشود بهنظام رسید؟ اگر یک فقهی داشتیم، احکام واحدی داشت هیچ اختلافی هم در آن نبود اینجا ثبوتاً ممکن بود بگوییم بهنظام میرسیم ولی باوجود اختلاف چطور میتوانیم بهنظام برسیم؟.
وی افزود: بنا به نقلها، ایشان اضافه فرموده است که وقتی در اقتصاد میگوییم ما نظام اقتصادی داریم، در سیاست می گوییم نظام سیاسی داریم، در قضاوت باید بگوئید نظام قضایی داریم؟ باز یک سؤال دیگر پیش میآید که خود این نظامها چه نظامی دارد، بالاخره اینها زیرمجموعههای دین هستند اگر زیرمجموعههای دین هست چطور میتوانیم بگوییم؟ اگر شما می گویید در خود اقتصاد نظام است باید در مرحله کلان هم یک نظامی باشد که اینها قابل التزام نیست.
رییس شورای سیاستگذاری حوزه علمیه استان تهران در ادامه بیان داشت: همچنین از قول ایشان آوردهاند که اگر ماورای این فقه فردی یک فقهی به نام فقه نظامات داشتیم آنکسی که باید به آن میرسید در درجه اول حضرت امام (ره) بود. امام با همین فقه فردی انقلاب کرد. همچنین ایشان به نظریه شهید صدر مبنی بر اینکه « ورای فقه فردی و احکام اسلامی در اسلام ما نظاماتی داریم میتوان نظامات فقهی را از طریق مراجعه به آرای فقها و تجمیع و برآیند گیری از آنها کشف کرد»، انتقاد فرمودهاند.
آیتالله رشاد با انتقاد از این سخنان ابراز کرد: چون طلاب از ما سؤال میکنند، فارغ از «من قال» و فقط ناظر به «ماقال»، راجع به این مطالب مختصراً چند نکته عرض میکنم.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) ادامه داد: لازم است که پرسیده شود آیا مراد شما از فقه شریعت است؟ یعنی «مشیت تشریعیه نفس الامریه الاهیه » و «ما انزل الله علی العباد من الحقوق و التکالیف» است؟ (ما در دروس قبلی شریعت را با این عبارت تعریف کردیم که: « ما أنزله الله تعالی علی العباد من الحقوق و التکالیف، تنظیما لشؤون حیاتهم المختلفه من هاتین الجهتین»)، یا مراد شما از فقه همان «محصل بذل وسع فقها برای کشف شریعت» است؟ ظاهر عبارات ایشان موهم آن است که به مقام ثبوت و نفس الامر نظر دارند چون فرمودهاند ما این مقدار که در فقه کارکردهایم چیزی به نام نظام نداریم. نه، اسلام در هر زمینهای احکام جزئی دارد، قواعد دارد. و اگر مراد ایشان از فقه شریعت نفس الامری است باید عرض کنیم.
وی در ادامه بیان داشت: اولاً شریعت همچون خلقت از ساحت بارئ و شارع حکیم صادرشده است، چون هر دو مجلای حکمت الهیاند، خلقت اثر تجلای تکوینی و شریعت اثر تجلای تشریعی است، و نظاممندی شاخص مهم حکیمانگی است، و حکمت بدون نظام بیمعناست، پس هم خلقت و هم شریعت نمیتوانند حکیمانه نباشند.
رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران افزود: ثانیاً انکار نظم مساوق با انکار خلقت است، چون تحقق خلقت در رهن وجود نظم است. برای اینکه اگر نظمی برجهان حاکم باشد نظام علی و معلولی هم وجود خواهد داشت، درنتیجه خلقت رخ خواهد داد. اما اگر قائل به نظم نباشیم نظام علی و معلولی وجود نخواهد داشت (و علی فرض وجود نیز) یا معلولها از علتها صادر نخواهند شد، یا از هر علتی هر معلولی صادر خواهد شد؛ بنابراین انکار نظم به معنی انکار خلقت است و چون خلقت تحققیافته نظم نیز وجود دارد.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) در ادامه تأکید کرد: همین قاعده بر شریعت نیز صدق میکند. شریعت همچون خلقت از ساحت شارع حکیم صادرشده است، و لاجرم باید حکیمانه باشد، بینظامی نقص و عیب است پس خلاف حکمت است. فعل تشریع خود گواه بر وجود نظم است، لهذا تشریع نیز مانند تکوین نظاممند است.
آیتالله رشاد ادامه داد: و ثالثاً شریعت برای تمشیت و تنظیم امور و شؤون انسانها آمده است؛ چیزی که برای نظامبخشی به امور گوناگون و تنظیم شؤون مختلف آمده خود نمیتواند بینظام باشد. «ذات نایافته از هستیبخش / کی تواند که شود هستیبخش؟» .
وی افزود: و رابعاً: به لحاظ زبانشناختی نیز شریعت یعنی منهج و منهاج، و اگر شریعت منهج و منهاج، صراط و سامانه زیستی است، و اگر انسان در آن گام بردارد اهل نجاح و نجات خواهدشد که قطعا چنین است، نمیتواند بینظام باشد و اگر نظمی نباشد نجاتی محقق خواهد شد. مگر میشود آشوب و آشفتگی راه به نجات ببرد. بینظمی و بینظامی را نمیتوان راه نامید، آشوب و آشفتگی بیراهه است.
رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران با استناد به آیه یکم تا چهارم سوره ملک، بیان داشت: خداوند در خصوص خلقت عالم تکوین در سوره ملک میفرماید خداوند هفتآسمان را بهصورت طبقه و طبقه آفرید هدف خلقت خداوند تفاوت و تخالفی نمیبینید هرچند با دقت و به چندباره آن را وارسی و بازرسی کنی، آیا اختلاف و تفاوتی و یا نقص و عیبی در آن میبینی؟ حقتعالی در مورد تشریع نیز که در قالب قرآن کریم صورت بسته است، میفرماید آیا در قرآن تدبر نمیکنید این قرآن اعجاز و وحی الهی است و اگر از غیر خداوند صادر میشد دچار اختلاف و پراکندگی میشدید اما چنین نیست.
این مفسر قرآن کریم ادامه داد: پس چنانکه به لحاظ عقلی نیز تبیین کردیم تکوین منظم است چون باری حکیم است، تشریع منظم است چون شارع حکیم است، از حکیم جز حکمت صادر نمیشود و بینظمی عملی غیر حکیمانه است که از حکیم صادر نمیشود.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) بابیان حدیثی از امیر حکمت و بلاغت امام علی(ع) گفت: «ألا إنّ فیه… نظم ما بینکم» (نهجالبلاغه صبحى صالح: خطبه ۱۵۸) حضرت در شأن قرآن کریم میفرمایند آنچه باید در میان شما جریان پیدا کند در قرآن نظم و نظام آن وجود دارد؛ ایشان علاوه بر امامین همامین حسنین(س) فرزندان و اهل بیتش، به همهکسانی که در طول تاریخ تا قیام قیامت کلام امیر حکمت و بلاغت را میشنوند، میفرمایند: «اوصیکما و جمیع اهلى و ولدى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم امرکم». ازنظر حضرت تقوا که جوهر دین و گوهر دین است بانظم امر همنشین شده؛ در این کلام، نظم امر دوشادوش، همزاد و همراه تقوا قلمداد شده پس چگونه ممکن است امام معصوم جامعه را همافق باتقوا به نظم دعوت کند بعد بگوید مطالب ما پریشان و پراکنده و بینظام است آیا این ممکن است؟ آیا ممکن است اصرار شود از دستور و تعالیم اهلبیت(ع) اطاعت شود اما بعد بگوییم: کلام و تعالیم آن حضرات نظام ندارد.
وی همچنین با استناد به خطبه فدکیه، عنوان کرد: حضرت زهرا(س) فرمودهاند: « جعل الله … و طاعتنا نظاماً للملّه، و إمامتنا أمانا من الفرقه» (بحارالانوار: ج ۶، ص۱۱۱) پیروی از ما اهلبیت(ع) را خداوند نظام امت قرارداد؛ آیا میشود نظام را از بینظمی توقع برد میتوان گفت شریعت بینظم و بینظام است اما تبعیت از او موجب نظام میشود؟ طاعت اهلبیت(ع) یعنی التزام به کلمات و تعالیم آن بزرگواران، تعالیم و کلمات آن بزرگواران اگر نظمی نداشته باشد آیا پیروی از آن موجب نظم امت میشود؟
آیتالله رشاد ادامه داد: آموختهایم که به اهلبیت(ع) عرض کنیم: «السلام علیکم یا من هم زمام الدّین و نظام المسلمین» (بحارالانوار: ج ۹۸، ص۲۶۰) «شما سررشته دین، مایه نظام دین و امت هستید». و آموختهایم که بر حضرت حجّت (عج) عرض کنیم: «أنت نظام الدین و عز الموحدین» (بحارالانوار: ج ۹۹، ص۹۹)
وی افزود: توقع نمیرود یک انسان فاضل فقه را فاقد نظام بداند، این سبب دل نگرایی مؤمنین میشود، در نهجالبلاغه آمده است که امیر حکمت و بلاغت میفرمایند: «الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَلَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ ». (نهج البلاغه: قصار۹۰) من به الکفایه و بلکه مافوق کفایت هستند کسانی که در این ایام به فقه و فقاهت و فقها میتازند، دیگر خودیها و اصحاب حوزه به این موج و مد نپیوندند و دامن نزنند.
رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران تاکید کرد: اگر مراد استاد محترم از فقه، همین «محصل بذل وسع فقها برای دستیابی به شریعت» است، یعنی آنچه طی اعصار بر اساس استنباط فقها فراجنگ آمده است باید عرض میکنیم: چون فقه حاصل تلاش فقهای عظام و سلف صالح برای کشف شریعت نفس الامری است که نظام دارد، آنهم بینظام نیست، زیرا هرچند فقه معرفت فقها به شریعت است، اما فقها اهلفن هستند و بر اساس مبانی محکم و به استناد ادله معتبر و طبق منطق و منهج موجه، برای دستیابی به حاق شریعت، دست به استنباط میزنند، فقه نظامی نزدیک بهنظام شریعت را واجد است.
این مدرس خارج فقه و اصول بابیان اینکه فقها ساختارهای مختلفی را طی تاریخ آن پیشنهاد کرده و اعمال کردهاند، گفت: آنچه در سدههای اخیر بعد از محقق حلی(ره) و تألیف تاریخسازش شرایع الاسلام، رایج بوده است همان الگوی چهاربخشی محقق، یعنی تقسیم کلان فقه به عبادات، عقود، ایقاعات و احکام است، و این الگو ایرادهایی دارد که ما قبلاً در همین دروس آنها را مطرح کردهایم اما این ایرادها مستلزم فقدان نظام نیست، کما اینکه نقد ساختارهای موجود به معنی انکار نظاممندی نیست بلکه به معنای دفاع از نظاممندی فقه و تلاش برای کشف و یا صورتبندی کارآمدتر و روزآمدتر آن است. و البته وقتی فقه نظاممند انگاشته شده و غایت آن اداره نظام سیاسی قلمداد میشود، موضوع، مسائل، دستهبندی و طبقهبندی قضایا و نیز هندسهی صوری و حتی منهج آن از این تلقی و تفطن متأثر میشود، و فقها باید کوشش کنند این عناصر را کشف و تبیین کنند، و نظامات فقهیه مانند اصل مسائل فقهیه اجتهادیاند و میتواند حسب اجتهادات و ظروف و شرائط مختلف متفاوت باشد، فقهای هر عصری باید تلاض نمایند که نظم فقه را بهتر و بهتر سازند تا آنکه نظم واقعی تشریعی، کشف و ارائه کنند.
وی افزود: نظام در لغت آمده:نظَم نظماً و نِظاماً اللؤلؤَ و نحوَه : ألّفه و جمعه فی سلک، و منه نظَم شعراً لتألیفه کلاماً موزونا و مقفیً. نظَم الشیئ إلی الشیئ: ضمّه و ألّفه. ما در جلسات آغاز دروس فقه القضاء نظام را با این عبارت تعریف کردیم: «ما یتألّف من مؤلِّفات مختلفه متناسقه و متفاعله، یمتلک تمییزاً بالنسبه إلی الأنظمه الأخری و یستهدف تحقیق غایه مقصوده منه» . نظام عبارت است از: مجموعهی دارای اجزای منسجم و متعاملی که از دیگر نظامات متمایز بوده و غایت مقصودی را تامین میکند. آیا شریعت و بلکه فقه (که معرفت فقها به شریعت است) فاقد عناصر چهارگانه نظام است؟ فاقد اجزاء، انسجام و تعامل درونی، تمایز با دیگر علوم و نظامها، و غایتمندی است؟ به نظر ما فقه موجود واجد این مؤلفههای چهارگانه است اما در حد کمال مطلوب نیست.
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) بابیان اینکه اصرار بر نظام دهی جدید فقه به معنی فقدان نظم در فقه کنونی نیست، گفت: این خلاف بدیهی است که کسی بگوید فقه کنونی فاقد نظم است. بلکه کسانی که میگویند باید نظام سازی فقهی کرد از سویی میگویند نظام و الگوهای ساختاری که درگذشته به فقه دادهشده است متناسب با نیاز زمانه خود بوده و روزگار ما روزگار پیچیده و پیشرفتهای شده است باید نظمی متناسب و مطابق با اقتضائات این روزگار به فقه و احکام الهی داده شود و میگویند اگر نظم و نظام موجود فقه درگذشتههای دور با مقاصد دیگری تنظیمشده است اکنون باید نظم متناسب با نیاز زمانه جدید داده شود، و این هرگز بعید نیست که نسلهای آتی در قیاس با نسلهای ماضی نوآوری کنند و مطالب جدید و عمیقتری از دین دریافت کنند. ازجمله نظام کاملتری را کشف و ایجاد کنند. بسا فقهایی ظهور کنند که قویتر از فقهای پیشین باشند، حوزه عقیم نیست، اسلام زنده، زایا و پویاست. سرشت شریعت چنین است و نقش اجتهاد همین است.
آیتالله رشاد در ادامه بیان داشت: در خطبه الخیف که در کافی شریف واردشده است و حضرت ختمی مرتبت (ص) آن را در منی ایراد فرمودند، آمده است: « فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ، وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ». ممکن است فقیه نسلهای بعد از فقیه نسلهای قبل افقه و اعلم باشد، نباید استبعاد کرد. ما که سلفی نیستیم بر کلمات گذشتگان تصلب داشته باشیم، در مکتب اهلبیت (س) راه اجتهاد همواره گشوده است، این را سلف صالح به ما آموختهاند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بابیان اینکه نظم فقه موجود نیاز کنونی امت و جامعه ما را که در آن حکومت اسلامی برقرارشده و فقه مترقی و منعطف وزنده و زاینده ما در معرض پرسشهای جدید و جهانی قرارگرفته، کفایت نمیکند، اظهار داشت: امام راحل (س) فرمودند فقه فلسفهای دارد و فلسفه آن حکومت است و حکومت تمام فلسفه فقه است، پس امروز باید فقه به طرزی صورتبندی شود که حکومت را اداره کند و اداره دولت با مجموعه احکام بینظام ممکن نیست؛ دوست فاضل و عزیز ما فرمودهاند اگر بنا بود فقه ساختاری داشته باشد امام بهترین فرد بود که باید این کار را انجام میدادند، اولاً از کجا که ایشان چنین کاری نکردند؛ درست است که ایشان کتابی با عنوان نظام حکومتی فقه ننوشتند اما مطالبی که ایشان قبل و بعد از انقلاب اسلامی درباره حکومت اسلامی بیان فرمودند بسیاری از مباحث نظامی را ارائه کردند و ثانیاً بر ماست که از خلال کلمات نورانی ایشان آن را استخراجکنیم، و اگر حضرت امام اصل فکر و نظریه را ارائه فرمودند ولی مجال بسط و بازنمایی آن را نداشتند بر دیگران است که بر اساس مبانی ایشان نظام سازی کنند.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: وانگهی اگر امام مجال ارائه مفصل و مکتوب مبانی نظام فقهی جدید را نداشتند، یا احیاناً افرادی مانند شهید صدر (ره) یا هر کس دیگری یک نظریه را برای نظام سازی ارائه کرده باشند و مخدوش باشد دلیل نمیشود که فقه از اساس فاقد نظام باشد. اختلاف اقوال، انظار، نیز نه دلیل عدم نظاممندی شریعت در مقام ثبوت است و نه مانع نظام سازی فقهی در مقام اثبات است. بنا نیست نظام سازی مبتنی بر آراء متشتت و متعارض بنا شود، و قرار نیست با نظام سازی اجتهاد تعطیل یا دیگران ملزم به پذیرش ارائهکنندگان یک نظام و ساختار خاص باشند. چنین تلقیها و تصوراتی، نه صحیح است و نه ممکن است و نه مطلوب است.
نویسنده : علیاکبر رشاد
آیتالله سبحانی صدرالمتکلمین معاصر است
آیتالله رشاد: آیتالله سبحانی صدرالمتکلمین معاصر است
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همایش ملی فلسفه کلام به مناسبت روز جهانی فلسفه، صبح پنجشنبه مورخ ۱ آذرماه جاری، با حضور و سخنرانی حضرت آیتالله علیاکبر رشاد موسس و رییس پژوهشگاه در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفتر قم برگزار شد.
آیت الله علی اکبر رشاد رییس و موسس پژوهشگاه در این همایش با بیان این که همایش روز جهانی فلسفه هر ساله با تأکید بر فلسفه و کلام با تأکید بر آراء یکی از بزرگان برگزار میشود، اظهار داشت: قرار بود همایش امسال به نام حضرت آیتالله سبحانی برگزار شود که به رغم تلاشهایی که کردیم تواضع ایشان اجازه نداد که این مسیر را با این نگاه دنبال کنیم.
وی افزود: همه معترفیم حضرت آیتالله سبحانی از تحفههای روزگار و از برکات حوزه و مفاخر شیعه است، فردی محاسبه کرده بود که ایشان قریب ۴۰۰ عنوان کتاب نوشتهاند که به سال و ماه و روز میانگین باید هر روز پنج صفحه مطلب مکتوب نوشته باشند تا این همه آثار فراهم شده باشد؛ این مطلب با محاسبه عادی جور در نمیآید ولی وقتی خدا به وقت کسی برکت بدهد جای تعجب ندارد.
آیتالله رشاد با بیان این که حضرت آیتالله سبحانی صدرالمتکلمین معاصر است، یادآورشد: در حقیقت آمار و آثار استاد سبحانی تفسیر برکت عمر و برکت داشتن علم مفید و برکت مند بودن خدمات علمی است؛ برخی از سلسله آثار ایشان فقط در تاریخ، یا فقط در کلام و فقه هریک کافی بود که تمام عمر یک انسان عالم عمیق پرکاررا به خود اختصاص بدهد و به او علامه به او بگوییم.
وی با اشاره به این که حوزه بدون داشتن چنین شخصیتهایی فقیر و تهیدست بود، خاطرنشان کرد: باید خدا را بابت داشتن چنین نعمتهایی در حوزه شاکر باشیم و قدر آن ها را بدانیم و از فیض وجودی و آثار علمی و معرفتی آنها استفاده کنیم.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه خاطرنشان کرد: عنوان بحث من فلسفه کلام و علوم انسانی اسلامی است؛ کلام عبارت است از دانش استنباط عقاید دینی و تنسیق و دفاع از دین که پیامدهای روش شناختی و ارزشی و غیر آن دارد و فلسفه دانش مولّد عقاید بنیادین عقلی است و این تلقی از فلسفه مرز آن را با کلام مشخص می کند.
وی بیان داشت: کلام علم مطالعه فرانگر عقلانی برای دستیابی به احکام کلی دستگاه معرفتی فلسفه دین و فلسفه دین نگرش فلسفی به دین است که از این جهت کاری به دانش کلام ندارد، فلسفه کلام جزئی از فلسفه معرفت دینی است و معرفت دینی عبارت است محصّل تلاش اهل فن برای دستیابی به معارف دینی و استنباط از مصادر آن، از این رو کلام هم بخشی از دین بر اساس تلاش برای استنباط عقاید دینی با روش معتبر است.
آیتالله رشاد با تأکید بر این که فلسفه کلام با فلسفه دین رابطه طولی دارند، ابراز داشت: فلسفه کلام بخشی از فلسفه معرفت دینی است و این از پیش فرض های فلسفه دین است، ولی نسبت فلسفه دین و کلام رابطه عرضی است؛ علوم انسانی هم برخلاف تصور رایج که گمان می کنند کاری به هست ها و نیست ها ندارد و قضایای توصیفی و اخلاقی را دل خود جای نمی دهد، همینگونه است.
وی اضافه کرد: علوم انسانی به سه دسته قضایای تببینی اخباری، قضایای تکلیفی الزامی و قضایای تحسینی ارزشی تقسیم می شود، یعنی علوم انسانی هم پاره ای از واقعیت ها را وصف می کند و بر اساس نگرشی که نسبت به قضایا دارد یک سری احکام تکلیفی یا ارزشی صادر می کند، بنابراین علوم انسانی مرکب از سه دسته از قضایا است که از این جهت قضایای معرفت شناختی و فلسفی هم دارد.
رییس شورای سیاستگذاری حوزه علمیه استان تهران خاطرنشان ساخت: علوم انسانی در حقیقت طیفی از دانش های متشکل از قضایای سه گانه یاد شده معطوف به رفتارهای فردی و جمعی آدمیان و مناسبات میان آنها در ساحت های مختلف حیات است.
وی با اشاره به رابطه بین علوم اسلام و کلام عنوان کرد: کلام مولد مبادی نظری قضایای تبیینی اخباری علوم انسانی اسلامی است، از این رو کلام رأسا با قضای تکلیفی و ارزشی در حوزه علوم انسانی کاری ندارد، اما فلسفه عهده دار تأمین مبانی هستی شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی علوم انسانی مطلق است، در فلسفه دغدغه قدسیت نیست به همین جهت مستلزم اسلامی بودن هم نخواهد بود.
وی افزود: آنگاه علم انسانی مبتنی بر فلسفه، اسلامی می شود که فلسفه هم اسلامی بشود از این رو فلسفه به شرط تطابق با دین می تواند دینی اطلاق شود، بنابراین ما کلام ضد دینی و غیر دینی نداریم ولو این که اصل دینی که این کلام منطبق بر آن است باطل باشد؛ اما فلسفه عهده دار تأمین مبانی است البته بسته به این که کدام فلسفه را مبنا قرار بدهیم.
رئیس و موسس پژوهشگاه یادآورشد: مسأله مهم دیگر معیار علم دینی است که هم بحث بسیار مهم و چالشی است؛ شاید هنوز جامعه نخبگانی به استقراء در حل این مسأله دست پیدا نکرده است، فردی می گوید همین علوم انسانی اسلامی غیر اسلامی نمی شود در حالی که چنین تفکری، مبانی را ندارد؛ تهذیبی برخورد کردن هم درست نیست چون علوم انسانی یک دستگاه مبتنی بر پیش فرض ها و روش خاصی است که قابل تهذیب نیست از این رو باید در مورد معیار علم دینی کارهای علمی جدی صورت بگیرد.
نظامسازی باید برمبنای فقه صورت گیرد
آیتالله رشاد: نظامسازی باید برمبنای فقه صورت گیرد
به گزارش اداره روابط عمومی و طلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیتالله علیاکبر رشاد موسس و رییس این پژوهشگاه چهارشنبه شب مورخ ۲۳ آبانماه جاری با حضور در همایش ملی «المیزان و علوم انسانی اسلامی» که در محل دارالقرآن علامه طباطبایی(ره) شهر مقدس قم برگزار شد، به ایراد سخنرانی پرداخت.
ایشان علامه طباطبایی را آبروی نظام و حوزه خواند و گفت: باید خداوند را به خاطر تربیت چنین انسانهایی توسط حوزه شکر نمود.
عضو شورای انقلاب فرهنگی در خصوص این عالم دینی و مفسر بزرگ قرآن کریم افزود: ایشان از جمله افرادی است که حضور و وجود وی سبب آثار و برکات زیادی در زمینه تفسیر قرآن کریم و حکمت و نظریههای اجتماعی شده است.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مطرح کرد: علوم انسانی، فقه دوره مدرنیته است و فقه نیز علوم انسانی قدسی است و علوم انسانی و فقه از جهاتی مختلف با هم تفاوت دارند.
آیتالله رشاد افزود: رقابت سنگین و جدیای میان فقه و علوم انسانی در جریان است. ما با اساس علوم انسانی مخالف نیستیم ولی نمیتوان انکار کرد که علوم انسانی موجود رقیب فقه است.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: انقلاب اسلامی که مبتنی بر فقه و توسط یک فقیه و مرجع تقلید در ایران شکل گرفت در حقیقت انقلابی علیه مدرنیته بود که تسلط مدرنیته بر حیات بشریت را به هم ریخت.
وی با بیان اینکه بین علوم انسانی و فقه یک نوع موازات، توأم با رقابت جدی است، مطرح کرد: گفتمان مبتنی بر علوم انسانی مدرن و فقه در تضاد با هم هستند و این رقابت با تحقق پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به اوج خود رسید.
رئیس شورای حوزههای علمیه استان تهران تصریح کرد: ما در کشوری هستیم که به نام امام زمان(عج) و اهل بیت شناخته می شود و مردم، نظام، روابط و معرفت و فقه شیعی است و نظام مبتنی بر مبانی کلامی شیعی طراحی شده است.
وی با بیان اینکه باید اعتراف کنیم بسیاری از شئون را به علوم انسانی سکولار سپردیم، گفت: کار تولید علم کار مجتهد است و این جز از اصحاب حوزه برنمیآید.
آیتالله رشاد همچنین افزود: باید در حوزههای مختلف، فقه شیعی به صورت نظام مند و کاربردی تبیین شود. حوزه علمیه وظیفه سنگین در تبیین فقه شیعی در حوزههای مختلف به منظور دست یابی به تمدن اسلامی مبتنی بر فقه شیعی در تمام ابعاد به عهده دارد. بر مبنای فقه باید نظام سازی کنیم و توضیح المسائل موضوعی و نهادی تولید نماییم.
عیبجویی از دیگران مانع اصلاح نفس میشود
آیتالله رشاد: عیبجویی از دیگران مانع اصلاح نفس میشود
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیتالله علیاکبر رشاد رئیس و مؤسس پژوهشگاه، سهشنبه ۲۲ آبان ماه جاری پیش از آغاز درس خارج فقه که در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد با اشاره به حکمت ۱۵۷ نهج البلاغه گفت: حضرت در این فراز میفرمایند از کسانی نباش که عبرت را بسیار وصف میکنند اما خود عبرت نمیگیرند.
وی افزود: این افراد خود مینشینند و از اینکه دنیا بی وفا، زودگذر و بی ارزش است و از سرگذشت گذشتگان سخن میگویند و به دیگران توصیه میکنند که باید از سرگذشت و سرنوشت پیشینیان عبرت بگیرند. اینان بسیار از عبرت گیری و عبرت آموزی سرگذشت و سرنوشت افراد مثال میزنند و سخن میگویند اما عجیب که خود هرگز عبرت نمیگیرند.
آیتالله رشاد ادامه داد: همچنان حضرت فرمودند: مانند کسانی نباش که معصیتهای دیگران را بزرگ میداند و بزرگ جلوه میدهد اما معصیتهای خود را که گاهی از گناهان دیگران نیز بزرگتر و بیشتر است را کوچک میبیند؛ این افراد عیب خود را نمیبینند اما عیب دیگران را بسیار بزرگ میبینند.
رئیس و موسس پژوهشگاه در ادامه بیان داشت: کم نیستند کسانی که در مقابل برخی انحرافات و احیانا مفاسد موضع میگیرند اما خود بدتر از آن را مرتکب میشوند و یا در مقابل ارتکاب دیگران موضع میگیرند و حتی ناراحت میشوند اما عجیب آن است که همان فعل و یا بدتر از آن را خود مرتکب میشوند اما هرگز از فعل خود متاثر و ناراحت نمیشوند و به خود نمیگویند که چرا من این چنین کاری را انجام دادم.
رییس شورای سیاستگذاری حوزه علمیه استان تهران اظهار داشت: عیوب خود دیدن و چشم پوشی از عیوب دیگران از اصول اخلاق برای رسیدن به فضائل است و از موانع اصلاح نفس، عیوب خود ندیدن و به عیب دیگران پرداختن است؛ انسان اگر خطای دیگری را دید نباید آن را بزرگ بشمارد بلکه با اغماض باید از کنار آن خطا عبور کند.
بایستگی و بایستههای علوم انسانی اسلامی در سخنان آیتالله رشاد
بایستگی و بایستههای علوم انسانی اسلامی در سخنان آیتالله رشاد
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، همایش یادمان علامه سید محمدحسین طباطبایی (ره) با عنوان تشیع و مختصات فرهنگ شیعی با جستاری در علوم انسانی اسلامی، عرفان علامه طباطبایی صبح روز دوشنبه مورخ ۲۱ آبانماه جاری در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
آیتالله رشاد موسس و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران با حضور در این یادمان که با حضور اساتید حوزه و دانشگاه و شماری از منصوبین به علامه طباطبایی (رضوان الله تعالی علیه) برگزار میشد، با تشکر از کسانی که در برپایی این همایش اهتمام ورزیدند، گفت: عنوان بحث بنده علوم انسانی اسلامی بایستگی و بایستههای آن است. این بحث هم بسیار وسیع بوده و هم احیاناً به اعتبار پارهای از نکاتی که اشاره خواهم کرد، باید جزء بدیهیات تلقی شود. این بحث در زمره پرسشهای فلسفی نیست که راجع به علم قبل از مبادی و مبانی مطرح میشود. چند پرسش داریم که به تعبیر ما، ماقبل از مبادیاند. به فارسی صریح پیشاپیش انگارند؛ یعنی همانطور که مبادی و مبانی یک علم پیش از خود علم مورد بحث قرار میگیرد، در اینجا باید چند پرسش را پاسخ داده باشیم تا نوبت به مبادی و مبانی این مبحث برسد.
آیتالله رشاد با طرح این سوال که آیا چنین علمی ممکن است؟ افزود: این پرسش از مبادی و مبانی نیست، یعنی مبدا عزیمت به تولید علم قلمداد نمیشود، پیش از آنکه اصولا به مبادی علم بپردازیم، باید این پرسش، پاسخ مثبت دریافت کرده باشد. پس پرسش از امکان در زمره مبادی و مبانی نیست. اگر نگاه شرعی و دینی داشته باشیم، پرسش از جواز هم همینطور است. آیا جایز است؟ اولا میپرسیم آیا ممکن است؟ و دوم آیا جایز است؟
سومین پرسش که از این سنخ میباشد این است که آیا چنین امری ضروری و بایسته است؟ و چهارمین پرسش اینکه آیا قاعدهمند و سودمند است؟ این چهار پرسش، پرسشهای قبل از مبادیاند. چون این یک خطای شایع در بین کسانی است که در حوزه فلسفه مضاف فعالیت میکنند و تصور میکنند اینها جزء مبادی علم هستند؛ این مباحث ماقبل از مبادی هستند. یعنی اگر پرسش اول جواب مثبت نگیرد، دیگر نباید از مبادی و منابع فلسفه و غایت آن سخن گفت.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: آنچه که عنوان اصلی عرض بنده در این جلسه است پاسخ به سوال چهارم، یعنی بایستگی علوم انسانی اسلامی است. آیا علم انسانی اسلامی ضروری است یا نه؟ از زوایای مختلفی به این مساله میتوان پاسخ داد. یکی از آنها این است که ما از مولفههای علم و مقومهای علم یعنی آن عناصری که با وجود آنها علم، “علم” میشود سخن بگوییم مولفههای رکنیای که انباشتی از معارف هرگاه برخوردار از آن شد، یک دستگاه معرفتی به وجود میآید که ما نام آن را “علم” میگذاریم.
آیتالله رشاد در ادامه تصریح کرد: بحثی در فلسفه سنتی ما مطرح است که به آن هم فلاسفه پرداختهاند و هم اصولیون و شاید اصولیون بیش از فلاسفه به این بحث پرداختهاند و آن این است که ملاک و مناط وحدت و تمایز علم به چیست؟ اصولا علم کی “علم” میشود؟ صرف انباشتهای از مسایل در کنار یکدیگر علم نخواهد شد. کی مجموعه از مسایل تبدیل به علم میشود و چه زمانی علوم شروع به جدا شدن از یکدیگر میکنند؟ مرز بین علمها به چه چیزی تعیین میشود؟ به این مساله معیار وحدت و تمایز علم گفته میشود. در اینجا نظریات مختلفی است که مستحضرید بعضی گفتهاند که ملاکی که وحدت علم را سبب میشود و امتیازی که سبب جدا شدن علم از سایر علوم میشود، “غایت” است. مجموعه مسایلی که غایت واحدی را تامین میکنند یک علم را به وجود میآورند. بعضی میگویند که به “موضوع” است که در هر علمی با علم دیگر متفاوت است و همینطور بعضی اشاره به “روش” و “منطق” و عناصر دیگر اشاره میکنند. عموم اینها مخدوش است چون موارد نقض دارند به همین جهت از جمله بحثهای پر چالش همین بحث ملاک وحدت و تمایز علوم است که حل نمیشود؛ چون هرکس که یکی از این مسائل را به مثابه معیار وحدت و تمایز علوم قلمداد میکند؛ رقیبش موارد نقضی را مطرح میکند. کسانی معتقدند که علم لزومی ندارد که موضوع داشته باشد لذا اگر بخواهیم وحدت و تمایز علم را به موضوع تبیین کنیم، به مشکل برمیخوریم. اگر علمی موضوع نداشت یا کسانی بودند مثل حضرت امام(ره) که آخرین نظریه ایشان در اصول این بوده که علم اساساً فاقد موضوع است، حتی علوم حقیقت و فلسفه فاقد موضوع است، حسب مبنا بودن موضوع پرسش علم شدگی علم به چیست بی جواب میماند. و همینطور نسبت به هرکدام از ملاکها نقضهایی را طرح میکنند.
رییس شورای حوزههای علمیه استان تهران گفت: ما اینجا بحثی را طرح کردیم با عنوان تناسب مولفههای رکنی که مراد از آن پنج عنصر هستند که در فلسفه علم مورد بررسی قرار میگیرد که با فراهم شدن آن عناصر است که علمی پدید میآید. علم دارای مبادی است. علم دارای موضوع است. علم دارای مسائل است. علم دارای غایت و منطق است. نوعاً علوم این پنج عنصر را دارا هستند آنگاه که این پنج عنصر در تولید انبوهی از قضایا و مسایل با هم متناسب و سازگار شدند، یعنی هر یک فراخور چهارتای دیگر بود، یعنی روش فراخور تامین غایت یا حل مسایل یا منطق و موضوع بود، آنگاه که اینها متناسخ شدندو سازوار شدند، علم متولد شده است، صرف انباشت مسایل و قضایای متشتته علم به وجود نخواهد آمد، بلکه انبوهی از مسائل آنگاه که علم از این پنج مولفه برخوردار است و این مولفه ها با هم سازگار باشند، علم تولید شده است. این را “نظریه تناسخ” میگوییم. در واقع این بحث بخشی از مبادی علم یا مابعدالمبادی است. مبادی را اگر به اشکال مختلف طبقهبندی کنیم از جمله مبادی حول العلمی (مبادی که ناظر بر خود علم است، پرسشهای فلسفیای راجع به خود علم؛ کلیتش و با هویت علم بودگیاش پاسخ میدهد) و مبادی ناظر بر مسائل علم؛ و این دو دسته، دو دسته کلان هستند. آن بخش اول مبادی معطوف به خود علم مثل تعریف علم و از جمله همین پرسشها مانند منطق این علم چیست؟ روش این علم کدام است؟ مسائل این علم چیست؟ غایت این علم چیست؟ پنج عنصر این مسائل و پرسشهای فلسفی حول العلمی پنج عنصرش میشود همان مولفههای رکنی علم.
عضو شورای انقلاب فرهنگی در ادامه گفت: سوال این است آیا مبانی متخذ و مختار در حوزهی شناخت انسان و تحلیل رفتارهای انسانی و پاسخگویی به چگونگی رفتار او و حل مسایل او در رفتار، مبتنی بر منابع و مبادی خاصی است یا نه؟ ما با چه روشی با مسائل مواجه میشویم؟ با کدام غایت و روشی به مسائل میپردازیم؟ موضوع علوم انسانی چیست؟ موضوع کلان آن قطعاً انسان است. موضوع هریک از شاخهها یک حوزهای از مناسبات انسانی است. آیا در هر یک از امور که در مجموع مولفههایی هستند که علم را تشکیل میدهند در پاسخ به این مولفهها و در تحلیل آنها، آیا مبانی و مبادی ما به عنوان مسلمان، به عنوان کسی که به وحی قائل است و وحی را شناختاری میداند و منبع شناخت میداند و سنت را قبول دارد و مولد معرفت میداند، عقل را قبول دارد و منبع معرفت میشناسد، علاوه بر اینکه آن را ابزار میداند و احیانا اشراق و شهود را هم مولد معرفت میداند. این نگاه در حوزه معرفتشناسی که جزء مبانی هر علمی، چه ابراز بشود چه نشود و چه پنهان و آشکار باشد، آیا بین یک انسان مسلمان با نگاه اسلامی و یک فرد غیر مسلمان با نگاه غیر اسلامی تفاوتی ندارد؟
آیا انسان در نگاه اسلامی با نگاه غیر اسلامی تفاوتی ندارد؟ انسان در نگاههای مختلف، اینکه فیالمثل انسان را موجودی ذاتمند انگاریم یا بی ذات؟ یعنی بگوییم ذات خود را خود خلق میکند، تقدم وجود بر ذات، یا آن که انسان را فرهنگی محض پنداریم با آن مکتبی که میگوید انسان ذاتمند است تفاوت نمیکند و یا آن که میگوید ذاتمند است اما بدسرشت است، انسان گرگ انسان است یا آنکه میگوید انسان ذاتمند اما خوبسرشت است، دارای فطرت است و فطرت او الهی است این نگاهها با هم در تعارض نیستند؟
آیتالله رشاد ادامه داد: آنکه انسان را فطری میانگارد و آنکه فرهنگی میانگارد، آنکه دنبال کیستی انسان است نه چیستی آن، به جای چیستی نفسالامری کیستی آن را مورد مطالعه قرار میدهد، تفاوت ندارند. این موضوع علم انسانی است تفاوتها روشن و فاحش در حد تعارض در منابع و روش و منطق هم همینطور. آنکه صرفا تجربی میاندیشد. میخواهد همه معضلات و مسائل را با ابزار تجربه حل کند با آنکه به تعدد منابع از جمله وحی و عقل و سنت ملتزم و معتقد است و احیانا تجربه را هم به عنوان ابزار پذیرفته است، این دو با هم تفاوت نمیکنند؟ یعنی منطق و روش که منابع هم در درونش دیده شده است متفاوت است. همچنین دغدغه و مسائل انسان اسلام با انسان غیر اسلام چه مقدار با هم تفاوت دارند؟
وی گفت: غایت چیست؟ غایت حیات و زندگی؟ آنچه در نگاه اسلامی باید تامین شود این است که علوم انسانی بنا است راهکارهایی را برای تدبیر زندگی انسان تامین کند. علم انسانی چه غایتی را میخواهد تامین کند غایت متعالی و برین و بلندی که در نگاه الهی و اسلامی است یا غایت محدود و احیانا مادی؟
به هرحال با این مقدمهای که گفته شد این توضیح مختصر را بگویم و نتیجهگیری کنم که ما اگر بپذیریم که تفاوت علمها از همدیگر به موضوع است فقط، موضوع اگر در علوم انسانی، انسان و رفتارها و مناسبات اوست پس در دو مکتب در کلان تفاوت و تعارض تام دارد: اگر بگویند به غایت است، غایت انسان مسلمان با غیر مسلمان تفاوت میکند؛ اگر منابع روششناسی و منطق است باز همینگونه است.
رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: با این توضیح مختصر میخواهم عرض کنم که ضرورت علم انسانی اسلامی از بدیهیات است. از بایستگی عرض کردیم اکنون به بایستهها اشاره میکنم. دانشگاه علامه طباطبایی از این عنوان از دو فقره و دو مولفه تشکیل شده است در واقع دانشگاه علوم انسانی علامه طباطبایی است و توقع میرود که این دانشگاه پیشقدم تولید علوم انسانی اسلامی شود. دانشگاه دیگری را در کشور نمیشناسیم که صرفا علوم انسانی باشد و هم چنین با نام علامه بزرگوار طباطبایی شناخته و نامبردار باشد.
وی در پایان گفت: زمانی در آن ابتدا یک جلسه و تشکیلاتی در اینجا تاسیس شده بود برخی از اساتید هم مانند استاد داوری و جناب آقای محقق داماد و استاد دینانی و جناب آقای اعوانی و ما در خدمتشان بودیم. در این جلسات بحث میشد که یک مرکزی در دانشگاه علامه تاسیس شود که طبق نظریات و تفکرات علامه به تولید علوم انسانی اسلامی بپردازد که بعد از مدتی منتفی شد. الان دانشگاه به سبب دارا بودن قدرت و ظرفیت و مدیریت خوب و منابع لازم، توقع انجام این کار را تقویت میکند.بایسته است که دانشگاه علامه یک اقدام خاصی انجام دهد و پرچمدار و پیشآهنگ علوم انسانی اسلامی شود.
برکت مال در انفاق و صدقه دادن است
آیتالله رشاد: برکت مال در انفاق و صدقه دادن است
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیتالله علیاکبر رشاد رئیس و مؤسس پژوهشگاه، یکشنبه ۲۰ آبان ماه جاری پیش از آغاز درس خارج فقه که در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد با اشاره به حکمت ۱۵۷ نهج البلاغه گفت: حضرت در این فراز میفرمایند از کسانی نباش که عبرت را بسیار وصف میکنند اما خود عبرت نمیگیرند.
وی افزود: این افراد خود مینشینند و از اینکه دنیا بی وفا، زودگذر و بی ارزش است و از سرگذشت گذشتگان سخن میگویند و به دیگران توصیه میکنند که باید از سرگذشت و سرنوشت پیشینیان عبرت بگیرند. اینان بسیار از عبرت گیری و عبرت آموزی سرگذشت و سرنوشت افراد مثال میزنند و سخن میگویند اما عجیب که خود هرگز عبرت نمیگیرند.
آیتالله رشاد در ادامه بیان داشت: حضرت همچنین فرمودند: چنین شخصی هزینه کردن عمر را برای پوشش دادن به فقر دیگران، پرداخت نفقه و انفاق را غرامت و خسارت تلقی کرده اما به اصطلاح بخل ورزیدن و ممسک بودن را غنیمت قلمداد میکند و تصورش این است که اگر از هزینه و انفاق کردن پرهیز کند صرفه جویی کرده و به سود او تمام میشود در حالی که چنین نیست.
رییس پژوهشگاه اظهار داشت: کسی که صدقه میدهد خداوند متعال به مال او برکت میدهد و آن صدقه موجب وسعت روزی او میشود اما انسان بخیل اصولا در مالش برکت نیست و اگر انباشتی از ثروت داشته باشد در اصل او انباردار آن ثروت به شمار میرود.
آیتالله رشاد ادامه داد: در اصل او از مال و ثروتش نگهداری میکند تا دیگران و ورثه بی وفا از آن بهره ببرند. بنابراین صدقه نوعی جایگزینی سود به جای زیان و بخل ورزی نوعی زیان به جای سود محسوب میشود.
مشکلات و سختیها نباید سبب غفلت انسان از خدا شود
آیتالله رشاد: مشکلات و سختیها نباید سبب غفلت انسان از خدا شود
به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاعرسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیتالله علیاکبر رشاد رئیس و مؤسس پژوهشگاه، دوشنبه ۳۰ مهرماه جاری پیش از آغاز درس خارج فقه که در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد گفت: حضرت علی(ع) در حکمت ۱۵۷ از کتاب شریف نهج البلاغه میفرمایند: مانند کسی نباش که اگر شرایطی برای اشباع و اقناع شهوت و خواهشهای نفسانی پیش آید حتی اگر آن خواهش مباح نباشد هوای نفس را پیش میاندازد و معصیت را مرتکب میشود در حالی که توبه را عقب میاندازد.
وی افزود: گاهی برخی افراد بیموالات به سفر خارجی که در آن شرایط گناه فراهم است، میروند و گویی چند روزی که در سفر هستند رفع القلم شده هر کاری که نفس طلب میکند انجام میدهند و به هر گناهی آلوده میشوند.
آیتالله رشاد ادامه داد: برخی هم در زندگی امکاناتی پیدا میکنند به قول معروف بادی به پرچمشان میخورد و دسترسیهایشان زیاد میشود و میتوانند به راحتی شهوات نفسانی خود را حتی از راه حرام اجابت کنند و معصیت را پیش میاندازند، در حالی که نسبت به معصیت پیش دستی میکنند که نسبت به توبه هیچ عجلهای ندارند و آن را عقب میاندازند، گمان میکنند خداوند مهلت مشخصی به آنها داده و حتما تا آن زمان زنده هستند و فرصت توبه پیدا خواهند کرد.
وی در ادامه اظهار داشت: این فقرات، انسان را به یاد رفتار برخی از طلاب و روحانیان میاندازد که وقتی بالای منبر میروند سخنرانی داغ و حماسی انجام میدهند اما وقتی زمان عمل کردن میرسد رفتارشان با گفتارشان همخوانی ندارد.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: مرگ یک مرتبه بر انسان عارض میشود، امروز حتی دیدن صحنههای فرارسیدن مرگ افراد در حالتهای مختلف با کمک فضای مجازی کار سختی نیست، از این دست فیلمها و کلیپهای زیادی در اینترنت یافت میشود از جمله فردی که در حال صحبت کردن و لبخند زدن است و یک مرتبه مرگش فرا میرسد و تمام میکند، تصور و توهم اینکه مرگ حالا حالاها سراغ انسان نمیآید در زمانی که شرایط گناه و معصیت فراهم است بزرگترین خسارتها را به انسان وارد میکند.
آیتالله رشاد ادامه داد: حضرت در ادامه فرمودند: از جمله کسانی مباش که اگر غم و رنجی بر آنان برسد از شرایط شریعت فاصله میگیرد.
وی بیان داشت: گاهی برخی افراد از الزامات شرعی فاصله گرفته و ضروریات دین را ترک میکنند و علت این رفتار را بیماری یا مرگ نزدیکان و یا اتفاق بدی که برایشان افتاده عنوان میکنند، در حالی که دین برای خوشگذرانی، خوشآمدی، تأمین منافع مادی و شهوات نیست، در نظر این افراد تا زمانی که امر زندگی به مراد و خوشایند است خدا، خدای خوبی است و آنگاه که سختی و مشکلی پدید میآید خدا را مقصر میدانند و با خدا لج میکنند.
وی در ادامه عنوان کرد: در حقیقت یک تصور و توهم غلط منشأ یک عمل غلط و بدتر از آن میشود، باید این تصور اشتباه را برای افراد توضیح داد و باید این مطلب را روشن کرد که همان کسی که نعمت میدهد میتواند آن را هم بازپس بگیرد، انسان که از خداوند طلبی ندارد.
آیتالله رشاد ادامه داد: ضمن اینکه خداوند بیدلیل نعمتی را نمیگیرد، گاهی هم نعمتی در کار نیست و انسان گمان میکند که آنچه دارد به نفع اوست، گاهی خداوند نعمتی را میگیرد و بیشمار نعمتها به انسان میدهد بنابراین انسان نباید در زمان سختی و مشکلات از خداوند غافل و دور شود به بیان دیگر انسان باید همواره در همه حال در سختی و راحتی به خواست خداوند اعتماد داشته و به او توکل کند.
آمار بازدید
منطق فهم دین: دیباچهوارهای بر منطق اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی
مشخصات نشر: تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۹
«منطق اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی»، نخستین طرح از زمرهی تحقیقات کلیدی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. این پژوهش از ۱۳۷۹ توسط آیتالله علیاکبر رشاد، آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است. این تحقیق درصدد است، دستگاه یا دانشوارهی روشگانی کامل و کارآمد، جامع و روزآمدی را برای فهم دین ارائه نماید. اجمال فعالیتهای علمی در زمینهی تحقیق و نتایج حاصل از تلاشها محقق طی ده سال گذشته، در مقدمهی ایشان بر اثر حاضر منعکس شده است.
منطق اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی که اکنون بهصورت دانشی نو با عنوان «منطق فهم دین» سامان یافته است، حاصل افزون بر پنج هزار ساعت تأمل، تحقیق و تدریس محقق است. نتایج این طرح علمی، علاوه بر آنکه در برخی نشستهای داخلی مورد بحث و نقد قرار گرفته، گاه در کنفرانسهای علمی برونمرزی نیز ارائه شده، و بخشهایی از آن نیز در مراکز دانشگاهی و حوزوی، مورد تدریس قرار گرفته یا در قالب رسالههای ارشد و دکترا و سطح چهار، تحت هدایت ایشان تفصیل یافته است.
این کتاب در هفت بخش به شرح زیر سامان یافته است:
بخش یکم: چهار دانش جدید: ضرورت، تعریف و ترابط آنها
درآمد: بایستگی نوآوری در دینپژوهی
فصل یکم) فلسفهی دین
فصل دوم) منطق فهم دین
فصل سوم) فلسفهی منطق فهم دین
فصل چهارم) فلسفهی معرفت دینی
فصل پنجم) تمایزهای منطق فهم دین و فلسفهی معرفت دینی
بخش دوم: نظریهی ابتناء (برساختگی تکون و تطور معرفت دینی بر تأثیر ـ تعاملِ متناوب ـ متداومِ مبادی خمسه)
درآمد
فصل یکم) اصل نخست
فصل دوم) اصل دوم نظریه
فصل سوم) اصل سوم نظریه
فصل چهارم) اصل چهارم نظریه
بخش سوم: اجتهادگرایی و قرائتپذیرانگاری
درآمد
فصل یکم) مفهومشناسی
فصل دوم) مقارنهی بین دو نظریه
فصل سوم) نقد اجمالی نظریهی قرائتپذیری دین
بخش چهارم: فطرت، بهمثابهی دالّ دینی
درآمد
فصل یکم) تعریف فطرت
فصل دوم) تفاوت و تمایز عقل و فطرت
فصل سوم) دلایل فطرتمندی آدمی و فطرتنمونی دین
فصل چهارم) گسترهی کارکرد فطرت
فصل پنجم) ساختار تفصیلی تحقیق «فطرت، بهمثابهی دال دینی»
بخش پنجم: گسترهی کارکرد و کاربرد عقل در تفهّم و تحقق دین
درآمد: مراد از کارکرد عقل
فصل اول) کارکردهای عام عقل، در کشف و کاربرد دین
فصل دوم) کارکردهای خاص عقل در تحقیق و تحقق هریک از حوزههای دین
فصل سوم) ساختار فصول تحقیق تفصیلی کارکرد و کاربردهای عقل در باب دین
بخش ششم: نهادهای راهنمای فهم قرآن
درآمد
فصل یکم) تعریف نهادهای راهنمای فهم
فصل دوم) نهاد یکم، وحیانیت قرآن
فصل سوم) نهاد دوم ـ هدایتمآلی قرآن
فصل چهارم) نهاد سوم، هویت عقلایی ساخت عمومی زبان قرآن
فصل پنجم) نهاد چهارم ـ فطرتنمونی آموزههای قرآنی
فصل ششم) نهاد پنجم ـ حکیمانگی و معقولیت قرآن
بخش هفتم: سنّتپژوهی
درآمد: کلیات
فصل یکم) تعریف سنّت
فصل دوم) سنّت فعلی
فصل سوم) روششناسی احراز سنّت
فصل چهارم) روششناسی ابراز معنای سنّت
فصل پنجم) ساختار تفصیلی سنّتشناسی
حاج آقا مصطفی(ره) بازوی امام در صحنههای خطر بود
به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت خلف صالح بنیانگذارکبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)، آیتالله شهید مصطفی خمینی(ره) کنگره پاسداشت منزلت علمی و خدمات انقلابی ایشان توسط پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با همکاری نهادهای حوزوی، دانشگاهی و فرهنگی کشور طی دو نشست، در تهران و شهر مقدس قم برگزار شد.
اختتامیه این کنگره روز چهارشنبه مورخ ۳ آبانماه جاری در مدرسه دارالشفا شهر مقدس قم با سخنرانی آیتالله علیاکبر رشادموسس و رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و رییس شورای سیاستگذاری کنگره ملی پاسداشت منزلت علمی و خدمات انقلابی آیتالله شهید مصطفی خمینی(ره)برگزار شد.
در ادامه متن کامل سخنان ایشان از منظرتان خواهد گذشت.
شأن علمی شهید آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)
تسلیت عرض میکنم شهادت دردانه سیدالشهداء، حضرت رقیه سلامالله علیها، را و نیز پیشاپیش تسلیت عرض میکنم شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، سبط اکبر را. خیرمقدم عرض میکنم به محضر میهمانان ارجمند، اساتید محترم، طلاب عزیز و شخصیتها و مسئولین نهادها که در این محفل نورانی به قصد تکمیل مقام و منزلت علمی و خدمات الهی علامه شهید آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی حضور یافتهاید. از همه کسانی که در تدارک این مفحل و انجمن ارجمند صاحب نقش بودند نیز تشکر میکنم.
مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی، همانطور که در کلمات رهبر فرهیخته و فرهمند انقلاب شنیدیم شخصیتی جامعالاطراف بود. لکن شخصیت ایشان در نزد ما و بهخصوص نسل جدید، ناشناخته مانده است. سهم عظیم او در انقلاب، نزد نسل اول و دوم انقلابیون شناختهشده است، اما نسل جدید، متأسفانه شخصیت او را نمیشناسند.
دوستان در شناسایی آثاری که از ایشان و یا درباره ایشان منتشر شده، سعی وافری داشتهاند، اما دریغ از اینکه حتی یک رساله علمی در تبیین افکار آن بزرگوار در دانشگاه یا حوزه نوشته شده باشد. تنها یک رساله دکتری در مورد ایشان موجود است که متعلق به سرکار خانم دکتر زهرا مصطفوی، همشیره ایشان و صبیه بزرگوار حضرت امام است و به نوآوریهای فلسفی ایشان پرداخته است. بهجز این یک رساله، رساله دیگری پیدا کنیم و این مساله مشخص میکند که توجه لازم و کافی به ایشان نشده است.
در روزگاری که برای لاطائلات و ترهاتی که بعضی از فیلسوفنماها ـ به تعبیر آیتالله مکارم که کتابی هم با همین نام دارند ـ اینهمه رساله نوشته میشود، از پایاننامههای ارشد تا رسالههای دکتری در رشتههای مختلف دانشگاهی. آمار سالانه رسالههای ایران خیلی بالاست. اخیراً در جایی مطرح میشد که در سال افزون بر نهصدهزار عنوان رساله دکتری و پایاننامه ارشد نوشته میشود. از این آمار میلیونی دریغ که یک رساله را به تبیین آرای مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی اختصاص داده باشیم. در حالیکه ایشان هم مرد جامعی به لحاظ علمی بود، هم مرد برجستهای به لحاظ عملی و هم به حیث انقلابیگری و نقش فوقالعادهای که در انقلاب داشت، بازوی امام در همه صحنههای خطر محسوب میشد و همواره در کنار ایشان ایستاد. در زمانهایی که امام در صحنه نبودند و در بازداشت بهسر میبردند، حاج آقا مصطفی خلأ ایشان را پر میکرد، چنانکه رهبر معظم انقلاب نیز در پیامشان اشاره فرمودند. زمانیکه امام در زندان بودند ایشان بود که مبارزات را راهبری و جمعیت را هدایت میکرد.
نقش ایشان حتی در انقلاب نیز شناختهشده نیست. تحقیق کافی و وافی که در خور شأن ایشان باشد و فراخور سهم بزرگی که ایشان در انقلاب دارد، صورت نبسته. حاج آقا مصطفی به لحاظ معنوی نیز جایگاه خاصی دارند. ایشان اهل ذکر بودند، حالاتی داشتند، ساعاتی داشتند، در معرض نفحاتی بودند، شبیه به خود حضرت امام. تعبیر زیبایی بود که حضرت آقا فرمودند: ایشان نسخه دوم امام بود. فلزش از جنس فلز امام بود.
امام شعاری و عاطفی سخن نمیگفتند. اگر امام اسیر عاطفه بود با مرگ فرزند ارشد و برومندش، آنسان که برخورد کرد، برخورد نمیکرد. وقتی به ایشان اطلاع میدهند که حاج آقا مصطفی فوت کردهاند، درس را ترک نمیکنند، درس را میدهند، بعد سر جنازه میآیند. یکی از دوستان میگفتند وقتی ایشان وارد اتاقی شدند که جنازه در آن قرار داشت، صبیه مرحوم حاج آقا مصطفی و نوه امام که پدر از دست داده بود امام را صدا کرد و خواست اظهار کند که پدرم را از دست دادم، یک لحظه چهره امام متغیر شد و نزدیک بود حالت عاطفی پیدا کند، ولی سریع عادی شد. امام عاطفی حرف نزد اگر فرمود مصطفی امید آینده اسلام بود.
در حدی که ما به یاد داریم، امام در سه صحنه، یک جمله ماورایی را به زبان آوردند که در آغاز ادای این عبارت در هر سه صحنه شگفتآور مینمود و احیاناً بعضی از این صحنهها با دیگری نیز قابل مقایسه نبودند. زمانیکه حاج آقا مصطفی رحلت کردند، حضرت امام فرمودند: این از الطاف خفیه الهیه است. وقتی در آن زمان این جمله را شنیدیم تعجب کردیم. چطور میشود در این شرایط غربت، پسر انسان از دست برود و یاور فکری و عاطفی خود را از دست بدهد، بعد بفرماید از الطاف خفیه الهیه است. در آن زمان هم که هنوز نشانههایی از خیزش مردمی و تلاطمی در جامعه به چشم نمیخورد. این نبود که بگوییم ما هم کمی حدس زدیم و فهمیدیم چرا امام میفرمایند از الطاف خفیه الهیه است. ما از این فرمایش امام خیلی تعجب کردیم
حضرت امام این جمله را بار دیگر در زمانیکه موضوع قطع رابطه با امریکا پیش آمد، فرمود. آن زمان هم شاید این فرمایش امام را بهخوبی درک نکردیم، اما به هر حال، انقلاب پیروز شده بود، نظام اسلامی شده بود، در مصاف بودیم و یک مقدار قابل درک بود.
بار سوم نیز زمانیکه رژیم بعثی به ایران حمله کرد، حضرت امام این عبارت را به کار بردند. من دقیقاً به خاطر دارم، بعد از پیروزی انقلاب دوباره آمدیم قم و مشغول درس و بحث شدیم. دقیقاً آن لحظه و صحنه را به یاد دارم که در صفائیه بودیم، رادیو را روشن کردیم و بعد از گزارش حمله وسیع هوایی صدام به ایران، امام فرمودند یک دزدی آمده است و سنگی انداخته است و رفته است و جوانها مشغول جوابگویی هستند و مضمون عبارت ایشان هم این بود که این اتفاق از الطاف خفیه الهیه است. البته بعدها مشخص شد که این عبارت امام چقدر ماورایی بود و آن بزرگوار تا کجا را میدید.
این مرد چگونه پیشبینی کرد که موضوع رحلت حاج آقا مصطفی به پیروزی انقلاب منجر خواهد شد؟ در آن شرایط کسی تصور هم نمیکرد. من به یاد دارم که بعد از شهادت ایشان بنده سخنران اولین مجلسی بودم که در تهران برگزار شد. در کوچه مسجد سنگی تهران، اولباری بود که مجلسی برگزار میشد و آشکارا از امام سخن به میان میآمد. گاهی گفته شده که در جای دیگری و فرد دیگری تعبیری از حضرت امام کرده، ولی اینگونه نیست و جلسه ما جلوتر بود.
آن حادثه پیش آمد و چند روز بعد که عید قربان هم بود مجلس معظمی در سه راه کاروانسرا سنگی و در باغ مرحوم حاج آقا یمانیان برگزار شد. آن مجلس به بهانه عید قربان بود، ولی به مرحوم حاج آقا مصطفی اختصاص داده شد. در آن ایام مبارزات کمابیش شروع شده بود و این بحثها مطرح بود. مأموران باغ را محاصره کردند و زودوخورد شد. حدود هشتصد نفر از نیروهای گارد ریخته بودند و درگیری شد و ما هم کتک خیلی مفصلی خوردیم. بعد از آن به اصفهان رفتیم. چند شبی آنجا بودیم. شب اول دیروقت رسیدم و جایی را پیدا نکردم. به خیابان مسجد سید رفتم و در ساختمان نیمهتمامی تا اذان صبح پناه گرفتم. بعد هم برای نماز به مسجد سید رفتم. به مرحوم سید شفتی گفتم خسته هستم. ایشان گفت رادیو بیبیسی اتفاقات کاروانسرا سنگی را گزارش کرده. بعد از آن به منزل مرحوم آقای خادمی رفتم. بعد از چند روز هم به قم برگشتم و در منزل یکی از دوستان در صفاشهر مستقر شدم. اما پس از چند روز باخبر شدم که آقایان خلخالی، ربانی و ناطق نوری در مسجد اعظم مراسم عظیمی برگزار کردهاند و جو کلاً شکسته شده است. غرض اینکه در چنین فضایی قرار داشتیم. در آن زمان نمیشد پیشبینی کرد که بعد از رحلت ایشان چه اتفاقی رخ خواهد داد و منتهی به پیروزی انقلاب خواهد شد.
در مورد موضوع قطع رابطه و حصر اقتصادی نیز در آن زمان فکر نمیکردیم چنین حرکتی منشأ استقلال ما خواهد شد. فکر نمیکردیم که جنگ ابهتی از ما پدید خواهد آورد که ترامپ اعتدال روانی خود را از ترس موشکهای ما از دست داده بدهد و این حرفها را بزند. به هر حال امام مردی ماورایی بود و مرحوم حاج آقا مصطفی هم شِمایی از این ماورائیت را داشتند.
از شخصیت علمی ایشان نیز همگی اطلاع دارید. تقریرات اصول حاج آقا مصطفی به نظر بنده حقیر، جزء آثار اصولی ماندگار روزگار است. مجموعهای در هفت جلد و یک دوره نسبتاً کامل از اصول. البته مهم این است که آیا مقرر آرای دیگران باشیم یا خود مؤسس باشیم. مرحوم حاج آقا مصطفی مؤسس بودند، در رتبهای نازلتر از حضرت امام. حضرت آقا فرمودند: امام (ره) مبنابرانداز و مبناساز بودند، مرحوم حاج آقا مصطفی نیز کموبیش همینگونه بودند. ایشان در اصول تقریباً در تمامی مسائل نقد و نِقاشی وارد کرده بودند، مخصوصاً خیلی هم اهتمام داشتهاند که نظرات حضرت امام را نقد کنند و هر جا از والد محققشان تکریمی میکنند. قطعاً از اولین کسانیکه به تفصیل و محققانه نظریه خطابات قانونیه حضرت امام و به تعبیر دقیقتر نظریه عدم انحلال خطابات را نقد کردند ایشان هستند. حدود نود صفحه در جلد سوم تقریرات به این نظریه پرداختهاند و یکیک هفت مقدمهای را که حضرت امام بر این نظریه فوقالعاده عظیم طرح کردهاند، یا ثبوتاً و یا اثباتاً زیر سؤال بردهاند. یا استدلال کردهاند که این مطلب پذیرفتنی نیست و اشکالات آن را هم طرح کردهاند، و یا، در مقام اثبات، فرمودهاند اگر این مبنا و مقدمه درست است، در تأمین نظریه ایشان کاربردی ندارد.
امام در این نظریه میخواهند بگویند ترتب معنا ندارد، اهم و مهم تفاوت نمیکنند و چه مهم و چه اهم، بالفعل هستند، و اگر متعلق فرد هم باشد، میتوانیم دو امر داشته باشیم در عرض یکدیگر. از همین مقدمه اول حاج آقا مصطفی شروع میکنند و تا مقدمه هفتم همه را ثبوتاً و اثباتاً زیر سؤال میبرند. البته سپس، در ذیل مقدمه چهارم، نُه اشکال را بر نظریه انحلال مطرح میکنند. در آخر نیز دوباره برمیگردند و نظریه را تحکیم میکنند و تعبیر بلندی راجع به این نظریه دارند و میفرمایند: آنچه به ذهن حضرت امام خطور کرده الهام الهی است. این کلام بسیار عمیق و بلند است، چون منشأ آثاری در اصول و فقه میشود و در مجموع تصور حقیر این است که نظریه خطابات قانونیه حضرت امام در واقع گرانیگاهی است برای طراحی دیگرباره اصول، یعنی با این نگاه میتوان اصول را بازسازی کرد، هرچند بعضی مقدمات آن محل بحث باشد. حقیر طلبه نیز در دور دوم خارج اصول، ۴۲ جلسه راجع به این مبحث عرایضی را مطرح کردهام و مکتوب هم هست. ممکن است ما به عنوان طلبه حرف بزنیم، ولیکن معنا استوار است و مبنا بسیار مهم است. قطعاً کسی قبل از ایشان به وسعت و عمق به این نظریه توجه نکرده است. حاج آقا مصطفی در تمام مسائل اصول همین رویّه را داشتند. در تفسیر نیز همین شیوه را داشتند، در حکمت نیز همینطور. ایشان کتابی داشتهاند که با تأسف زیاد، از بین رفته و در جایجای تقریر به آن اثر ارجاع میدهند، با نام: «القواعد الحکمیه» که یک دوره فلسفه است. احتمالاً خود اثر در هجوم ساواک از دست رفته، ولی آنچه ایشان نقل کردهاند، این کتاب مجموعهای از نقدها بر اعاظم حکمت و خاصه صدرالمتألهین (ره) بوده است. همین مواردی که خود ایشان نقل کرده است، حدود پنجاه نقد اساسی بر نظرات اعاظم حکماست و علیالقاعده بسیاری نقدهای دیگر نیز در این کتاب بوده که بازگو نکردهاند. ایشان در حکمت ید طولایی داشتند و واقعاً یک حکیم بودند. نوشتنِ یک دوره حکمت، آن هم حکمت نقادانه و پنجه درانداختن با امثال صدرالمتألهین، کار هر کسی نیست. در حوزه اندیشه سیاسی نیز به همین ترتیب، در حوزه مسائل اجتماعی همینطور. رساله ولایت فقیه ایشان را دوستان به فارسی ترجمه کردهاند و در دسترس قرار خواهد گرفت، به رغم حجم کم، متن بسیار مستحکمی است و بسیار متقن و دقیق است. در حوزه مسائل تاریخی نیز رسالهای در تاریخ ائمه علیهمالسلام دارند که منتشر نشده. ایشان زاویه دید تاریخیِ بسیار دقیقی داشتهاند، یعنی علاوه بر جهات عملی و عرفانی و روحانی، یک فرد جامعالاطراف، به لحاظ معرفتی هم بودهاند.
در هر صورت اگر در مورد مرحوم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی هر تعبیری بهکار بریم رساتر از تعبیر امام نیست که فرمودند: «مصطفی امید آینده اسلام بود»، و سرّ آن نیز هم دو جهتی بود که رهبر معظم انقلاب اشاره فرمودند، یعنی جامعیت علمی ایشان که میتوانستند در آتیه مرجع باشند و نیز شهامت ایشان. این جهات را مرحوم حاج آقا مصطفی داشتند. مردی بزرگ بودند که در آن زمان از دست دادیم، ولی خداوند متعال برابر با اخلاص افراد در وجود و حیات آنها و در ممات آنها اثر و نقش قرار میدهد. ایشان بسا اگر در اوج مبارزات و پس پیروزی حضور داشتند، بازوی نیرومندی برای حضرت امام و پشتوانه بزرگی برای انقلاب میبودند، اما خداوند متعال با شهادت ایشان این انقلاب را به اوج رساند و این اقیانوس عظیم مردمی را به تلاطم درآورد و بنیان رژیمی با ادعای ۲۵۰۰ سال سابقه را برکند. به هر حال اگر کسانی از این مراتب برخوردار باشند در چنین زمانهایی خودشان را نشان میدهند، ولو از دست بروند، با از دستدادن، به دست میآیند و شأنشان شناخته میشود و نقششان برجسته میشود.