مصاحبه با شبکه جهانی العالم
۲۹/۶/۸۹
بسمالله الرحمن الرحیم. مدتی است که موج هجوم به قرآن کریم که از کتب آسمانی است و مقدسترین و آخرین و مهمترین کتاب آسمانی در اختیار بشر است، آغاز شده و این هجمه شاید مناشی و علل مختلفی داشته باشد که از جمله آنها، نگرانی از گسترش آموزهها و تعالیم این کتاب آسمانی است. اما این رفتار، رفتاری است که از زوایای مختلف قابل نقد و تأمل است.
هتک حرمت و حمله به یک کتاب آسمانی که آکنده است از دعوت به عدالت، صلح، علم، معرفت، تقوا، معنویت، اخوت و وحدت بین بشریت و انسانها و همچنین مبنا و منشأ پدیداری یکی از تمدنهای بزرگ در تاریخ بشر بوده است، حمله به ارزشهای متعالی انسانی است.
از دیگرسو، عملاً هجوم و توهین به چنین پدیده ارزشمند و مهمی که مورد علاقه عمیق یکچهارم انسانهای ساکن کره خاکی است و برای جمعی وسیع، فراتر از این رقم، محترم است، موجب جریحهدار شدن عواطف میلیاردی انسانها خواهد شد.
این عمل، یک عمل جنگافروزانه است و اگر بر اثر این تندرویهای وحشیانه و غیرقابل دفاع جنگی در مقیاس جهانی رخ دهد، این عناصر و این رفتارها باید به عنوان عوامل معنوی این واقعه تلخ جهانی قلمداد شوند.
علاوه بر این، اصولاً این حرکت یک حرکت جاهلانه نیز هست. افرادی در سرزمین امریکا که ظاهراً مدعی فرهنگ و تمدن و علم و فنآوری است، به قرآن اهانت کردند، به این بهانه که کسانی خود را منسوب به قرآن میدانستند و فاجعهای مثل حمله به برجهای تجارت جهانی را مرتکب شدند، اینها نمیدانند که اولاً قرآن هرگز انسان را دعوت به جنگ و خونریزی و به خطر افکندن جان شهروندان یک کشور که بیطرف و بیدفاع هستند، نکرده است.
همینچنین کسانی که خودشان را منسوب به قرآن میدانند و امریکاییها تصور میکنند مسبب این واقعه تلخ هستند، درواقع دستپروردگان و دستآموختگان خود امریکاییها هستند. بنلادن شریک تجاری خانواده بوش بود و امریکاییها با سیاست غلط خودشان این گروهک را پدید آوردند و این جریان را در جهان گسترش دادند و همین جریان بلای دامنگیر خود امریکاییها شد.
به علاوه، این احتمال وجود دارد که قدرتهای بزرگ اقتصادی که در معرض یک بحران عظیم مالی قرار داشتند، با سیاست جنگافروزانه میخواستند از این بحران مالی خارج شوند. لذا بهانهسازی کردند و بسا خود آنها مرتکب این حمله شدند که بهانهای برای پارهای جنگهای منطقهای به وجود آورده باشند و عملاً هم چنین شد، تا قدرتها بتوانند بر سر چاههای نفت حضور پیدا کنند و بر سرمایههای یک منطقه مسلط شوند. و امروز، هنوز و همچنان به نظر ما و به نظر بسیاری از کارشناسان آگاه به دروغ این حمله را به گروهی که خود را مسلمان میدانند نسبت میدهند. این در حالی است که مسلمانان نیز آنها را قبول ندارند و بر عقلای ملل مسلمان و عقلای دنیای غرب است که جلوی عناصر تندروی مانند طالبان و بنلادن، از این سو و عناصر تندروی مانند بوش و جریان صهیونیسم مسیحی، از دیگرسو بیاستند. اگر نه، این دو جریان تند نظریه توهمآمیز جنگ تمدنها را عملی خواهند ساخت.
علاوه بر این نکات من تصور میکنم که رفتارهای مبتذل و وحشیانه و غیرانسانی و جاهلانه در برابر یک منطق، نشانه ضعف رفتارکنندگان است. اگر در برابر سخنان و مطالبی که در قرآن کریم مطرح شده است، پاسخ علمی و منطقی داریم، مطرح کنیم. با سوزاندن و اهانت کردن که مشکلی حل نمیشود. کسی که در وادی و صحنه منطق کم میآورد و دچار مشکل است با حمله و هجمه و ناسزا و اهانت و افترا میخواهد خلاء این ضعف را پر کند.
علاوه بر این نکات، این عمل نوعی نقض آزادی بیان قلمداد میشود. قرآن یک کتاب است و مجموعه مطالب و تعالیمی انسانی، الهی و قدسی را در بر دارد. قرآن به علم، عدالت، حقطلبی، عاطفه، اخوت، وحدت، معرفت، تقوا و معنویت دعوت میکند، وقتی به این کتاب اهانت میکنیم، به این معنا است که نمیخواهیم اجازه بدهیم این حقایق بیان شود و این خلاف آزادی بیان است، چراکه منشأ آزادی بیان کرامت انسان است. انسان چون دارای کرامت است، باید آزاد باشد و سخن بگوید و باید بیان کند، اما این رفتار به این معنا است که تعالیم خود را بیان نکنید و به گوش جهانیان نرسانید.
علاوه بر اینها حمله به قرآن و اهانت به مقدسات نقض یکی از حقوق اساسی بشر است، چون انسان دارای ذات ثابتی است و دارای فطرت است و در درون و سرشت و ذات آدمی پارهای ارزشها نهادینه است و ذاتی اوست، مثل حقطلبی و عدالتجویی و کنجکاوی و علمخواهی و مثل صلحدوستی و نیز معنویتخواهی و دینگرایی. وقتی به دین اهانت میکنیم به یکی از ارزشهای ذاتی و فطرت بشر حمله میکنیم و یکی از حقوق قطعی و مسلم بشر را نقض میکنیم. به همین جهت، این حرکت نقض حقوق بشر نیز قلمداد میشود.
من به عنوان یک روحانی مسلمان پیشنهاد میکنم که مجامع جهانی و عقلای قوم بشر تجمع کنند و در کنار سایر حقوق اساسی و بنیادین و ذاتی که بشر آنها را داراست به حقوق دینی هم اعتراف کنند و چیزی به نام حقوق ادیان تنظیم و تدوین شود و تمامی دول و ملل ملتزم باشند، از این اعلامیه و میثاق که میتوان به عنوان «حقوق ادیان و دینداری» نامگذاری کرد، دفاع کنند و کسی به هیچ دینی هجمه و اهانت نکند. هرچند که نقد هر تفکری آزاد باشد و باید هم آزاد باشد. ایرادی ندارد، مبانی یک دین و آراء صاحبان آن دین مورد نقد قرار گیرد، اما اهانت و افترا ممنوع باشد. پس پیشنهاد بنده این است که اهانت و افترا و توهین به مقدسات، نوعی نقض حقوق بشر، تحت عنوان «نقض حقوق ادیان» قلمداد شود.
والسلام علیکم و رحمهًْالله و برکاته