ترابط و تفاوتهایی میان منطق فهم متون و اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی با فلسفهی معرفت دینی وجود دارد. معمولاً در مقام مقایسه بین دانشها، تفاوت و تشابه آنها را در ماهیت، روششناسی، موضوع، قلمرو و غایت، منابع و… بر میرسند: پرداختن به همهی ترابط و تمایزات دو دانش در حوصلهی این مختصر نمیگنجد و تفصیل را به وقتی دیگر محوّل میکنیم و عجالتاً به برخی تفاوتهای میان دو دانش اشاره میکنیم:
یک اینکه:فلسفهی معرفت دینی به نحو پسینی از مبادی و فرایند و سازکار تکون معرفت دینی سخن میگوید: به تعبیر دیگر، این دانش، فرایند و عوامل دخیل در شکلگیری معرفت دینی را ـ البته چنانکه خواهیم گفت: بهطور کلی، اعم از عوامل بحق دخیل و نابحق دخیل ـ «توصیف میکند» اما منطق فهم دین، با رویکرد پیشینی، عوامل حقاً و بحق دخیل در اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی را اصطیاد و برایند آن را تنسیق و کاربردش را توصیه میکند.
کار فلسفهی معرفت دینی توصیف «وضع محقَّق» است، چون این دانش دربارهی «معرفت دینی موجود» بحث میکند. پس فلسفهی معرفت دینی از «هستها» سخن میگوید، اما کار منطق فهم دین، تنسیق و توصیهی «وضع مطلوب» است: منطق فهم، آنسان که ممکن است حتی روششناسی منسَّق محقَّق و موجود را نقد کند. در منطق فهم، سخن از «بایدها» و «نباید»ها است. بدین جهت است که آن را فلسفه میدانیم، و این را منطق مینامیم. بنابراین، نگاه فلسفی به مبادی پنجگانه عمدهی مسائل، فلسفهی معرفت دینی را صورت میبخشد، اما رویکرد منطقی به این مبادی، منطق کشف/ فهم گزارهها و آموزهها را به سامان میدهد.
دو دیگر اینکه:فلسفهی معرفت دینی در مقام توصیف فرایند و عواملی است که حقاً (بحق یا نابحق) در شکلگیری و تکوّن آنچه که معرفت دینی بهمعنای عام نامیده میشود، دخالت دارد. پس موضوع آن، تکوین و تکوّن معرفت دینی ـ و مطلق معرفت دینی ـ است و دایرهی آن، عوامل دخیل ـ و مطلقِ عوامل، اعم از بحق یا نابحق ـ اما در منطق کشف دین و فهم متون دینی، تنها از عوامل بحق دخیل سخن میرود و اگر روششناسیها و منطقهای متفاوتی وجود داشته باشد ـ که دارد ـ هر صاحب منطق و طراح هر روشگانی، به تصور خود، میخواهد عوامل حقاً و تنها بحق دخیل را تعیین و تنسیق کند.
سوم:فلسفهی معرفت دینی، به تحلیل عوامل دخیل انگاشته و تبیین عدم دخالت آنها نیز میپردازد، اما منطق فهم، هیچ سروکاری با چنین عواملی ندارد.
چهارم تفاوت اینکه:محصَّل کاربرد منطق فهم دین (یعنی معرفت دینی)، موضوع فلسفهی معرفت دینی را تشکیل میدهد: یعنی ما باید به یک روشگان مشخصی برای درک دین دست یافته باشیم و آن را برای درک دین بهکار بسته باشیم و معرفتی تولید شده باشد تا در مورد آن معرفت در فلسفهی معرفت دینی بحث کنیم. پس فلسفهی معرفت دینی منطقاً متأخر از مطلق منطق فهم دین است اما تاریخیاً میتواند روششناسی فهم دین از دستاورد فلسفهی معرفت دینی بهره جوید، میان منطق پیشنهادی ما و مباحث فلسفهی معرفت دینی دادوستد حلقوی حلزونی برقرار است و ما از دستاوردهای مجموعهی مطالبی که فلسفهی معرفت دینیاش نامیدیم در تنسیق منطق فهم دین پیشنهادی بهره بسیار بردهایم.
پنجم آنکه:بین روش فلسفهی معرفت دینی با شیوهی منطق کشف/ فهم دین نیز تفاوت بسیار است. فلسفهی معرفت دینی با شیوهی فرانگر عقلانی دربارهی موضوعش بحث میکند و به همین دلیل (به دلیل عقلانی بودن شیوه) فلسفه نامیده شده است، اما منطق فهم دین نسبت به موضوعش لزوماً فرانگر نیست، و مهمتر اینکه منطق از شیوه و منبع واحدی بهره نمیبرد، لهذا از شیوه و مناشی آن به «آمیختساختگان» (امتزاجی) تعبیر میکنیم، زیرا این دانش در تحقق رسالت و غایت خویش به نحو امتزاجی از مجاری و دوالّ معرفتی استفاده میکند: با اینکه در فلسفهی معرفت دینی میتوانیم به نگرش عقلانی بسنده کنیم.
البته ما معتقد نیستیم که عقلانینگری با تمسک به متن و مدارک درونی، منافات دارد، بلکه عقل علاوه بر نقشآفرینی معرفتزایانه، در پارهای از مباحث نیز وساطت میکند و نقل را به استخدام طرح مباحث فلسفهی معرفت دینی، در میآورد. مثلاً گزارههای خطا را با سنجش با گزارههای مصرَّح و مسجّل دینی و براساس پیشفرض لزوم انسجام درونی تعالیم دین، به دلیل عدم سازگاری طرد میکند. در اینجا عقل به شواهد دروندینی تمسک میکند و این تمسک در عین حال از پشتوانهی فرایند استدلال عقلی برخوردار است: به این صورت که عقل میگوید، شما این گزاره را به دین نسبت میدهید، در حالی که خود دین این گزاره را نمیپذیرد، و معقول نیست که گزارهای را به منبعی نسبت دهیم که خود آن منبع آن را طرد میکند: یعنی عقل در مقام گردآوری از شواهد نقلی استفاده میکند، کما اینکه با استقرا از شواهد عینی نیز میتواند بهره ببرد.
منطق از دوال مختلف بهره میگیرد، و کارکرد آن برایند فرایند دادوستدی بین دوال مختلف است، (از این جهت، یکی از اوصاف مدل پیشنهادی، «متعامل ـ متناوب» (دیالکتیکال) بودن آن است).
ششم:موضوع و مضافالیه فلسفهی معرفت دینی، «معرفت دینی» است، اما موضوع منطق فهم دین، «قواعد و ضوابط معرفت دین» است: موضوع فلسفهی معرفت دینی «معرفت دینی» است که مرکب از صفت و موصوف است: موضوع منطق فهم قواعد «معرفت دین» است که مرکب مضاف و مضافالیه است.
واژه «معرفت» در فلسفهی معرفت دینی، به معنی مفعولی بهکار رفته است، در منطق از معرفت به معنی مصدری: زیرا در منطق فهم دین از معرفت دین، یعنی از فهم دین به معنی مصدری بحث میشود، اما در فلسفهی معرفت دینی از فهم دینی به معنی معلوم دینی سخن در میان است.
هفتم اینکه:دانش فلسفهی معرفت دینی، معرفت درجه دو است، اما ممکن است، منطق فهم دین را معرفت درجه یک قلمداد کنیم. (اگر همهی دین را از سنخ معرفت نیانگاریم)
هشتمین تفاوت اینکه:معرفت دینی میتواند مصیب باشد، میتواند خطا باشد: در نتیجه در فلسفهی معرفت دینی میتوانیم از «معرفت»های دینی، حاصل از رهیافتها و روشهای گوناگون سخن بگوییم: میتوانیم از رهیافت و روش صائب، غیر صائب و تبعاً از معرفت و یافتهی صائب و غیر صائب بحث کنیم.
از اینکه: این روش چنین نتیجه میدهد و آن روش چنان: و گویی در فلسفهی معرفت دینی، یک نوع تکثر را پذیرفتهایم، زیرا در این دانش وضع واقع را توصیف میکنیم، و لذا اگر حتی اصل یک روشگان و رهیافت را قبول نداشته باشیم: ناچار باید از دستاورد آن بحث کنیم، چون تماشاگریم نه بازیگر: اما در منطق فهم دین، سخن از چگونگی اصابت فهم و کشف واقع است، و بالطبع میل به انحصارگرایی و مطلوبیت وحدت است.
خلاصه بخش اینکه:
با توجه به توضیحاتی که در فصول بخش مذکور افتاد، ضرورت تأسیس دانشهای اسلامی جدید برای پاسخگویی به پرسشها و چالشهای معاصر (از جمله، دانشهای زیر) محرز است:
أ. فلسفهی دین:دانش مطالعهی فرانگر ـ عقلانی دربارهی امهات مسائل دین.
(دستاورد: بررسی و تأمین عمدهی امهات مبادی منطق اکتشاف دین)
ب. فلسفهی منطق اکتشاف دین:با تو تلقی مطالعهی پیشینی ـ عقلانی مبانی اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی، (پیشانگارهها) و اکتشاف گزارهها و آموزههای دینی، و فلسفهی علم منطق فهم دین یعنی مطالعهی فرانگر ـ عقلانی احکام کلی دانش منطق فهم دین.
(دستاورد: تأمین بخش دیگر از مباحث پیشینی منطق اکتشاف و نیز تمهید ترمیم و تکمیل پیوستهی دانش منطق فهم دین)
ج. منطق فهم دین:دستگاه روشگانی اکتشاف قضایای دینی از رهگذر مضبوط ساختن برآیند روششناختی مبادی و عوامل حقاً و بحق مؤثر (ذیسهم و ذینقش) در تکون و تکامل معرفت به دین و نیز پیشگیری از تأثیر عوامل و متغیرهای دخیل در تخطی معرفت دین و تحوّل قهقرایی معرفت دینی.
(دستاورد: میسور و مصونسازی تکون معرفت دینی)
د. روشگانهای تخصصی:سامانـههای روششناختی تفسیر متـون مقدس، یا کاربست مدرکات دینی برای استنباط و تنسیق حوزههای معرفتی دین.
(دستاورد: تمهید و تیسیر تکون و تنسیق علوم دینی)
ه. فلسفهی معرفت دینی:دانش مطالعهی «فرانگر ـ عقلانی» احکام و مسائل اساسی معرفت دینی و دانشهای مستنبَط دینی.
(دستاورد: شرح سرشت و صفات معرفت دینی: مطالعهی پسینی سازکار و فرایند تکون و تحوّل آن.
ساختارپژوهی، آسیبشناسی و ارزشسنجی معـرفت دینـی و مددرسانی به تصحیح معرفت دینی و نیز بازسازی و ارتقای پیوستهی منطق فهم دین)