جلوه ناز و عشوه ناز و سر و قد غوغای ناز،
چیستی می دانی آیا؟ ناز بر بالای ناز.
خال لب چون سبزهناز و و همچو مژگان، غمزهناز،
ناز فرما! کاین همه دارد خدا را جای ناز.
ناز و دلکش میخرامی، نغز و سرکش میروی،
آهویی؟ کبکی؟ کدامی؟ فتنهی صحرای ناز!
سر و قامت غرق ناز و چشم میگون مست ناز،
وای از آن رعنای ناز و داد از این شهلای ناز!
میکُشی ما را، ز ما هم می ستانی خونبها!
حبذا انصاف ناز و آفرین فتوای ناز!
در نهاد جان ما شور نیاز انگیخته
آنکه موزون کرده بر بالای تو شولای ناز.
در ازل چون دُرد نوشیدیم از جام الست
تا ابد هم دَرد مینوشیم از صهبای ناز.
تهران،
پاییز یکهزار و سیصدو هفتاد و سه
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1312