در دههی پرداختن به هنر قدسی، دینی و متعهد، به واسطهی انقلاب، عامل و انگیزهی مشترکی پدیدار گشت که گروهی از اهل هنر و ذوق را از همان اوان پیروزی انقلاب گرد هم آورد. حلقه هایی شکل گرفت که درون مایهی آنها را ادب و هنر انقلاب شکل می داد. در این حلقه ها، ادیبان و هنرمندان بنام و یا جوان و سرشار از شور و استعدادی، آمد و شد داشتند. از تئاتر، سینما، نقاشی، خطاطی، موسیقی و پیکر تراشی گرفته تا حلقه های شعر و داستان.
پس از گذشت مدت کوتاهی، این گروه ها و حلقه ها به هم گره خوردند و در کنج کوچه ی در خیابان فلسطین، حوزه اندیشه و هنر اسلامی را بنا نهادند که بعدها به نام حوزه هنری تغییر نام داد و شهرت یافت.
در آن روزگارِ حوزه هنری، حلقه های ادبی، به ویژه در حوزه شعر، رونق خوبی داشتند و آثار ماندگاری را بر جای گذاشتند. ادیبان و شاعران بسیاری در آن حلقه ها حضور داشتند؛ از شخص آیتا… خامنهای، که اهل ذوق، ادب و هنر بودند و هستند، تا پیشکسوتان کنونی شعر انقلاب مانند مهرداد اوستا، حمید سبزواری، علی معلم، محمود شاهرخی، مشفق کاشانی، گلشن کردستانی، سپیده کاشانی و سیمیندخت وحیدی که این ادیبان، در گذشته و امروز، به لحاظ سنی، و کم و بیش به لحاظ فنی، پیشکسوت شعر انقلاب بهحساب میآیند.
در میان ایشان، استاد مهرداد اوستا در منظر همه، پیشکسوت به شمار می مد. او پیش از انقلاب نیز از جمله شعرای ماندگار، صاحب سبک و بهاصطلاح استوار قلمداد میشد. وی پس از ملکالشعرای بهار، احیاگر قصیده در روزگار ما بود. شعرهای بسیار استوار، فخیم و ارزشمند وی پیش و پس از انقلاب، به درستی از آثار ماندگار و فاخر قلم و شعر ایران قلمداد خواهد شد.
علی معلم دامغانی نیز در میان این شاعران، چهره ی شاخص داشت؛ زیرا که از یکسو رسالهها و مثنویها را تفسیر می کرد، و به تجربه فضاهای عمیقتر و دقیقتری نشسته بود و از سوی دیگر، سرودههایش به استمرار زبان و محتوای خاص قوت گرفته بود.
بهندرت، یک مقوله، خط، سبک و سیاق هنری، چنین فرصت و بختی را پیدا می کند که در زمان حیات صاحب سبک، پیروانی بیابد. علی معلم این امتیاز و ویژگی را داشت. هرچند که جوانترها نتوانستند به قد و قامت صاحب سبک دست پیدا کنند؛ اما کسانی از پیشکسوتان تحت تأثیر شعر وی قرار گرفتند. از جمله ایشان استاد حمید سبزواری است که بعضی از سرودههایش را آشکارا تحت تأثیر مثنویهای معلم سروده است.
در حلقه های شعر آن زمانه، در میان دیگر شاعران، گروهی از نیروهای انقلابی جوانتر نیز به چشم می مدند که توجه دیگران را به خود گرفته بودند. این جوان ها، نسلی از انقلاب بودند که پیش از انقلاب، سن و سالی نداشتند تا پیشینهی ادبی و حتی مبارزاتی در آن روزگار داشته باشند. جوانهایی که در ایام و کوران مبارزات و تقریباً در اوج پیروزی به صحنه آمدند و اولین شعرهایشان را با انگیزههای برانگیخته و برآمده از احساسات انقلابی سرودند.
در این جمع، سید حسن حسینی و قیصر امینپور که زمان و فرصت بیشتری داشتند، در سرودن درخشیدند. علیرضا قزوه نیز که یکی از غزلسرایان شاخص و نامدار دوران ما محسوب میشود، از این سلک بود. او از افراد موفقی است که بهیقین آثار ماندگاری از او در تاریخ ادبیات کشورمان به یادگار خواهد ماند.
اما سلمان هراتی عمر کوتاهی داشت. شمع سحرگاهی بود و زود خاموش شد؛ ولی در همین فرصت سبز حیات و مدت کوتاه سرایش و شمار اندک سرودههایش، نشان داد که شعرش جوهر خاصی دارد و اگر مجالی میداشت، میتوانست یکی از چهرههای ماندگار شعر انقلاب در آن روزگار شود. حقیقت آن است که سلمان ندرخشید؛ فقط کشف شد. هنوز آن مرحوم لعلش را نپرورده بود که ما از قابلیت و فعلیت یافتن استعداد او محروم شدیم.