رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی

موضوع این همایش بسیار خطیر است. هرچند با تأخیر وارد این بحث شده‌ایم، اگر می‌توانستیم پا به پای حضرت امام به این مقوله بپردازیم، امروز وضع ما دیگر بود. ازجمله کلمات معروف آن بزرگوار که همه شنیده‌ایم و شاید در جمع ما کسانی باشند که مستقیم از زبان ایشان و پیش از انقلاب شنیده باشند، تعریف تلویزیون، سینما، هنر و کاربرد این ابزار در جهت اغراض و غایات متعالی دین و انسان‌سازی و جامعه‌پردازی است. اینکه اگر این دستگاه ساعتی در اختیار ما قرار بگیرد چه پیامدهایی خواهد داشت. ایشان با این عبارت به اهمیت این مقوله و تأثیرگذاری شگفت و شگرف این ابزار اشاره کرده‌اند، اما سی‌وسه سال از پیروزی این انقلاب باشکوه و این فتح‌الفتوح روزگار سپری شد ولی دمی هم به این مقوله نیاندیشیدیم. مدام هم فرافکنی می‌کنیم و می‌گوییم چرا اینچنین نمی‌کنند و چرا اینچنین نکردند. شاید کسی همین الان خطاب به من نیز بگوید شما چرا نکردید؟ شما از جمله کسانی بوده‌اید که توقع می‌رفت در این زمینه هم کاری می‌کردید. همگی ما مخاطب هستیم. الان هم اگر کاری آغاز شده است، باید با تدبیر دقیق‌تری ادامه یابد. ما برای هر امر جزئی سازمان و دستگاهی داریم، اما برای امر رسانش و مقوله‌ی نظری این امر هیچ کاری نکرده‌ایم.

همین مجموعه‌ی حوزه‌ی هنری و همین تالاری که الان در آن حضور داریم، یکی از نقاطی از این شهر است که دست‌کم برای من پر از خاطره است. به‌خصوص در دهه‌ی اول انقلاب در همین تالار گاه سخنرانی کرده‌ام و یا بعضی از سخنرانی‌ها را در همین تالار شنیده‌ام. در این تالار از رهبری فرهمند انقلاب (پیش از دوره‌ی رهبری ایشان) سه نوبت در سه سال مقوله‌ی تهاجم فرهنگی را شنیده‌ایم. و بعدها و در دوره‌ی رهبری این مسئله مطرح شد و اشتهار پیدا کرد ولی باز هم کاری روی آن نشد. یک وقت به مناسبتی خدمت ایشان تشرف داشتم، و ایشان به تفصیل راجع به مقوله‌ی تهاجم فرهنگی صحبت فرمودند. ایشان گفتند، حتی خیلی از مسئولان نیز حرف‌هایی را که من مطرح کردم، نفهمیدند. فرمودند از عهد هابیل و قابیل جبهه‌ی حق و باطل با هم مواجه بوده‌اند و بحث‌های تاریخی زیادی را مطرح کردند، سمینار گذاشتند، مصاحبه کردند ولی کسی قدم برنداشت. در همین تالار حرف‌های زیادی شنیده‌ایم و گفته شده است، اما کو گوش شنوا و کو دلی که به این فریادها نرم شود و به جایی برسد؟ با این‌همه کاری که آغاز شده است بجاست و خوب هم شروع شده است، و انشاءالله دوستان سعی می‌کنند که سنجیده، حکیمانه و به دور از آوازه‌خواهی و دخالت نفسانیات و بدون تحزب و جریان‌گرایی و به صورت کاملاً ناب و زلال با این مقوله مواجه شوند، بی‌آنکه کمترین تعرضی به کسی بشود. زیرا برای ما راحت است که همواره وجه منفی امر را بگوییم اما کار ایجابی کمتر می‌کنیم. گویی طبع انسان اینگونه است که همواره برای او فرافکنی و نقد و مطرح کردن کاستی‌ها و کژی‌ها راحت‌تر است و به تعبیر رایج نیمه‌ی خالی لیوان را بیشتر به رخ بکشد و جهات مثبت و نگاه مثبت و پیشنهاد روشن و عملیاتی و ایجابی کمتر مشاهده می‌شود. در اینجا هم سعی کنیم به رغم اینکه همچنان جا دارد که وضع موجود را نقد کنیم و به رغم آنکه وضع موجود مطلوب نیست، اما به هر حال از وضع مطلوب سخن بگوییم و راهی گشوده شود برای درمان درد‌های جامعه، کشور و نظام ما در این عرصه‌ی بسیار پراهمیت.

دیروز به من پیشنهاد شد که از شاخصه‌های رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی سخن بگویم. با توجه به محدودیت زمان من چهارچوب آنچه که می‌شود در این زمینه گفت را طرح می‌کنم.

همانطور که اشاره کرده‌ام، جا دارد که دست‌کم یک پژوهشگاه مجهز را با امکانات لازم بگماریم که در این زمینه کار نظری انجام بدهد. مبانی این حوزه را مطالعه کند و به تعبیری فلسفه‌ی آن را بررسی کند، یعنی از مبادی و مبانی مسئله، تا غایت آن و تا کارافزارها و مجموعه‌ی عناصر و عوامل و ابعاد و ساحاتی که این مقوله را می‌سازند، ببیند و کار نظری بکند، ولی براساس مبادی و بنیادهای دینی و معرفتی خودی.

مقوله‌ی رسانه و رسانش و پیام‌ورزی از پنج رکن تشکیل می‌شود. اگر بناست کارِ نظریِ معرفتی، معطوف و برگرفته از مبانی دینی و حکمت خودی انجام بدهیم باید روی این پنج محور کار کنیم. من راجع به هریک از این محورها توضیحی عرض می‌کنم و یکی دو مثال برای هریک مطرح می‌کنم، تا در مجموع از «رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی» تصویری ارائه شده باشد.

دلیل طرح این ارکان پنجگانه به این دلیل است که ما این مقوله را تک‌ساحتی می‌بینیم، درحالی‌که این مقوله سطوح و لایه‌های متنوع و متکثری دارد. اگر بگوییم رسانه‌ی مشتری‌محور و مشتری را عبارت بدانیم از مشتری موجود و محقق به خطا رفته‌ایم، چرا که سایر ارکان و ساحات معطوف به رسانه را ندیده‌ایم، و علاوه بر آن مخاطب را هم مشتری انگاشته‌ایم و مشتری محقق را هم پذیرفته‌ایم، و هرآنچه او می‌خواهد را مد نظر داشتیم و نه هرآنچه که او نیاز دارد. تک‌ساحتی‌دیدن آفت درست اندیشیدن و درست تصمیم گرفتن راجع به این مقوله‌ی خطیر و حساس است.

درخصوص هریک از این ساحات می‌توان صفات ذاتی متعالی و همچنین مختصات عَرَضیی را برشمرد که حسب اقتضائات ظروف مختلف باید لحاظ شوند. گاه گفته می‌شود ما باید کاری کنیم که در این روزگار رسانه‌ی ما مخاطب پیدا کند، باید توجه داشته باشیم که رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی و عالم گسترده‌ی فضای مجازی فعال است و ما رقبای عظیمی داریم. این مطلب درست اما آن زمان که این مطلب به مثابه ملاک اصلی و دخیل در تعیین ذاتیات رسانه لحاظ می‌شود بسیار زیان‌ور و خطرناک است، اما اگر به مثابه یک شرط عارضی و از باب مختصات رسانه‌ی کاربردی که اقتضائات زمانه و ظروف تاریخی و اجتماعی را هم لحاظ می‌کند، ببینیم، کار حکیمانه‌ای است. ما نمی‌توانیم چشم و گوش خود را ببندیم و تلویزیونی راه بیاندازیم که هیچ جاذبه‌ای نداشته باشد. اوایل انقلاب در یک دوره‌ی کوتاه هیچ‌گونه موزیکی از تلویزیون و رادیو پخش نمی‌شد، متولیان آن روز رسانه‌ی ملی به محضر امام مشرف شدند و موضوع را مطرح کردند و حضرت امام اجازه دادند از موسیقی استفاده شود.

موسیقی مطلقاً حرام نیست. به تعبیر بسیار دقیق، حکیمانه و درخور پژوهش و تحقیق علامه‌ی بزرگوار شیخ‌الحکماء المعاصرین، آیت‌الله جوادی آملی: «هر آن چیزی که در طبیعت و فطرت آدمی تعبیه شده و کششی در آن هست و فطرت آدمی به سوی او میلی دارد، اگر وجه حرامی دارد، حتماً وجه حلالی نیز دارد.»

ما باید صفات ذاتی و مختصات ذاتی متعالی معطوف بر یکی از این ساحاتی را که عرض می‌کنم لحاظ کنیم لحاظ کنیم و در عین حال مختصات عَرَضی تابع اقتضائات ظروف موجود را هم نادیده نگریم و هیچ‌یک از اینها را جایگزین دیگری نکنیم.

۱٫ منبع پیام، (پیام‌ده)، پیام چه کسی باید دریافت شود و مبدأ پیام کیست؟ روشن است که مبدأ‌ پیام وحی است، و رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی وحی‌منبع است و وحی هم مساوی با نقل نیست، در اینجا مراد وحی تشریعی نیست، وحی به معنای آن سنخ رابطه‌ای که بین عبد و رب برقرار می‌شود و گاه دوسویه است و کانال‌ها، طرق و ابزارهای مختلفی آن را محقق می‌کند. خداوند از طریق فطرت، عقل و وحی تشریعی که در قالب نقل قرآنی صورت می‌بندد به انسان پیام می‌دهد. همچنین خطابات نبی و ولی در جایگاه و منصب ولایت، کلام خداست که از طریق نبی و ولی به عبد منتقل می‌شود. همه‌ی اینها وحی هستند، و وحی بالمعنی‌الاعم منبع رسانه‌ی انقلابی و اسلامی است.

۲٫ موضوع و مضمون پیام. رکن دیگر رسانش موضوع و مضمون است، چه چیزی را می‌خواهیم به مخاطب منتقل کنیم؟ افراط و تفریط در این خصوص فراوان رخ می‌دهد. در همه چیز تک‌ساحتی‌نگری و تک‌ساحت‌انگاری خطا، خطرناک و مضر است. انسان جامع‌ترین موجودی است که آفریده شده است، انسان می‌تواند کامل‌ترین موجود پس از واجب باشد. خداوند متعال اگر میسر بود موجودی فراتر از انسان بیافریند، می‌آفرید و بابت آفرینش او به خود تبریک و دست‌مریزاد می‌گفت، اما فقط راجع به انسان گفت «فتبارک‌الله احسن الخالقین» چون احسن المخلوقین را خلق کرد. انسان دارای ابعاد وجودی گسترده‌ای است، ما همه‌ی ابعاد را باید ببنیم. عقل این انسان باید اشباع شود، عواطف او نیز باید اشباع شود. این انسان هم غم دارد، هم شادی، این انسان هم لایه‌ی وجودی معناگرا دارد و باید معنویت و وجه معناورزی او اشباع شود، هم لایه‌ی‌ وجودی مالکی و ملکی دارد. هم حیث ملکوتی باید از طریق رسانه تغذیه شود و هم حیث مُلکی او باید تغذیه شود. هم برنامه‌ی شاد نیاز داریم و هم برنامه‌های سوگواری. هم باید به علم پرداخته شود و هم به عمل. هم حوزه‌ی حکمت نظری و هم حوزه‌ی حکمت عملی. نیازهای حوزه‌ی حکمت نظری و حکمت عملی انسان باید توسط رسانه تأمین شود.

حضرت امام فرمودند که صداوسیما دانشگاهی گسترده و یا دانشگاهی وسیع است، و مقام معظم رهبری نیز این بیان حضرت امام را نقل به مضمون کرده‌اند. امام نفرمودند «دانشگاه است»، دانشگاه تخصصی نیست. اینکه همه‌ی تلویزیون تبدیل به شبکه‌ی چهار شود، درست نیست. همه‌ی نیاز مخاطب در گستره‌ی ابعاد وجودی انسان باید تغذیه شده باشد. هم به لحاظ ساحات نیاز انسان، و هم به لحاظ سطوح مخاطبان انسانی.

این تقسیماتی که ذهن ما با آن آشنا است و گاه متصلبانه و بدون اینکه به معنای آن بیاندیشیم در محیط دانشگاه تکرار می‌کنیم، مثلاً تقسیمات پارسونزی در حوزه‌ی مناسبات انسان[۱]، اولاً تقسیماتی سکولار است و عبودیت و لاهویت در آن دیده نشده است و ثانیاً بسیار ناقص است. عرصه‌های مواجهه و متعلق‌های مواجهه‌ی جوارحی و جوانحی انسان بسیار گسترده‌تر از چهار ضلعی است که پارسونز مطرح می‌کند. باید انسان را با این گستردگی ببینیم، عرصه‌های مواجهه‌ی جوانحی و جوارحی انسان را به تمام ببینیم. این عرصه‌های مواجهه استقرایی است و روزبه‌روز افزایش پیدا می‌کند. روزگاری چیزی به نام حقوق و یا فقه محیط زیست و اخلاق محیط زیست مطرح نبود، اما امروز محیط زیست یکی از صحنه‌های مواجهه‌ی انسان شده است. هرچند که در تعالیم دینی بابت این حوزه هم به حد کفایت آموزه و گزاره و بحث‌های فلسفی و هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی داشته‌ایم.

البته اگر بعضی از احادیث، به بعضی اضلاع به صورت محدود اشاره می‌کند، می‌توان گفت که به مثابه لایه‌های وسیع‌تر و شاید کلی‌تر عرصه‌های مواجهه است. منسوب به حضرت امام صادق(ع) است که تعامل آدمی چهار گونه است و چهار وجه دارد: «التعامل مع النفس، التعامل مع الله، التعامل مع الناس، التعامل مع الدنیا» که علامه‌ی جعفری با الهام از این روایت چهار الگو را طراحی کرده‌اند، البته اگر این بیان که منسوب به امام صادق(ع) است و در مصباح‌الشریعه آمده است، اگر حدیث باشد، می‌تواند از عرصه‌های کلانی حکایت کند که در ذیل آن عرصه‌های خُردتری وجود دارد، ولی این الگو سکولاریستی نیست و در آن التعامل مع الله وجود دارد، ضمن اینکه در سایر عرصه‌ها هم نگاه معنوی هست. التعامل مع الدنیا در بستر جهان‌بینی توحیدی به صورت دیگری شکل می‌بندد. دنیا معنای دیگری دارد و تعامل با دنیا صورت دیگری پیدا می‌کند، همچنین رابطه‌ی دنیا با آخرت معنای دیگری دارد.

رکن سوم، رکن مخاطب است، یعنی انسان با همه‌ی ابعاد وجودیش، امان انسان باید در نسبت با فطرتش لحاظ شود. بنابراین مخاطب نیز رکنی در فرایند پیام‌ورزی است، و این کلام با آنچه که گاهی می‌گویند رسانه باید مشتری‌محور باشد تفاوت پیدا می‌کند. با مشتری‌محوری ادبیات سود و منفعت در رسانه راه پیدا می‌کند که اصلاً مد نظر ما نیست. انسان بما هو انسان (که انسانی فطری است) و نه انسان در ظروف. البته ظروف اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و اقلیمی به مثابه عناصر عرضی و مختصاتی که اقتضائات این ظروف بر ما تحمیل می‌کند باید مد نظر باشد، اما اینها به مثابه شروط و صفات و چارچوبه‌های اصلی نباید منظور شود. چارچوبه‌های اصلی باید معطوف به انسان مفطور تنظیم شود. مخاطب باید اینگونه دیده شود، یعنی همان کاری که پیامبران می‌کردند. پیامبران مذکِر بودند، و خطابشان به فطرت انسان بود. البته پیامبر اعظم(ص) توجه داشتند که در حال عبور دادن جامعه از عهد جاهلیت هستند و یک واقعیت اجتماعی را پشت سر می‌گذارند. نظام‌ها، رسومات، سنن، مناسک، رفتارها، عادات و عرفیات را نقض می‌کنند. رسوبات اینها در جامعه وجود دارد، و پس از آن هم بخشی از آنها باقی ماند. ولایت قربانی بازسازی رسوبات دوره‌ی جاهلیت شد. پیامبر اکرم(ص) این را مد نظر داشتند، اما انسان کافر و غافل و ناسی از فطرت را خطاب قرار ندادند. کار پیامبران تذکر بود و قرآن ذکر است و گوش مؤمنین به ذکرها بدهکار است. انسان در نسبت با فطرت خود رکن دیگر پیام‌ورزی است و به مثابه مخاطب باید در ساختار فرایند رسانش باید لحاظ شود و در رسانه دیده شود.

درنتیجه نیازهای حقیقی انسان باید تأمین شود و نه خواهش و سفارش او که اگر خواهش و سفارش محور شد، به مشتری‌محوری تعبیر می‌شود.

رکن چهارم پیام‌افزارها است. پیام‌افزارها در دو لایه و دو قسم تقسیم می‌شوند، سخت‌افزارها و نرم‌افزارها. وسائط انسانی پیام‌رسانی و وسایل سخت و فیزیکی پیام‌رسانی. البته اگر این دو لایه را از هم تفکیک کنیم می‌توان گفت که فرایند پیام‌رسانی پنج رکن دارد. خداوند متعال به انسان پیام می‌دهد، وسائط آن کدام هستند؟ عقل، نبی، ولی، مفسران، مبلغان و عالمان وسائط پیام‌رسانی هستند و پیام خدا را به انسان منتقل می‌کنند.

همچنین ابزارهای سخت و سخت‌افزارهای پیام‌رسانی و یا فناوری پیام‌رسانی، رکن دیگر فرایند پیام‌ورزی و و پیام‌رسانی است. وسائط انسانی پیام‌رسانی در رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی کیست و چگونه باید باشد؟

من تصور می‌کنم به ملاک ضرورت انتشار صدق و موثق‌بودن خبرها، انتقال صائب و صحیح آموزه‌ها و تعالیم، وسائط خبر باید عادل باشند. به اقتضای آیه‌ی «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا» (حجرات، ۶)، که ما در انتقال اخبار حوزه‌ی حکمت عملی و شریعت مطرح می‌کنیم و می‌گوییم روات باید عادل و یا دستکم موثق باشند، کسی که متولی امر رسانش است به دو جهت باید عادل باشد، اول به آن جهت که بتوان به او اطمینان کرد و حتماً مطلب به درستی منتقل شود، دیگر آنکه چون رسانه به ویژه آنگاه که تصویری می‌شود در متن زندگی ما جاری می‌شود، و با عوامل اداره‌کننده و در سطوح و ساحات مختلف در رسانه زندگی می‌کنیم، اینها الگو می‌شوند و به جا و بی‌جا، به مثابه یک گروه مرجع تلقی می‌شوند، و الگوواره هستند، حتی مجری و آن کسی که خبر می‌گوید الگو تلقی می‌شود. خواه‌ناخواه و خواسته و ناخواسته، خودآگاه و ناخودآگاه، توده‌ها از شخصیت و رفتار و گفتار و حرکات و سکنات این عناصر متأثر می‌شوند و بنابراین باید شایستگی و صلاحیت الگو قرارگرفتن را داشته باشند.

بنابراین از اولین شرایط مدیرعامل سازمان صداوسیما، یعنی آن کسی که باید این رسانه را اداره کند، عدالت است. همچنین از آن جهت که این کار یک کار فنی است، باید ماهر نیز باشد. پس رسانه‌ی انقلابی و اسلامی نیروی انسانی ماهر و عادل نیاز دارد.

از دیگرسو فناوری و سخت‌افزارهای رسانش در امر رسانه‌ی انقلابی اسلامی جایگاه مهمی دارد. آیا فناوری دارای ماهیت است؟ آیا صنعت و تکنولوژی کفر و ایمان می‌شناسد؟ ملحد، سکولار و مؤمن دارد؟ شرقی، غربی دارد؟ من در اینجا بی‌آنکه در ورطه‌ی پاره‌ای افراط‌ها افتاده باشم، پاسخ به این پرسش‌ها مثبت است. برخی به افراط می‌گویند حتی یک تلفن هم اسلامی و غیراسلامی دارد، که من اینگونه اعتقاد ندارم، اما تردیدی نیست که در پس فناوری‌ها و تکنولوژی‌ها یک ایدئولوژی نهفته است. شما صنعت بلوک شرق سابق را با صنعت غرب مقایسه کنید و مختصات آنها را بسنجید، آیا این دو با هم تفاوت ندارند؟ ایدئولوژی خشن بلوک شرق در صنعت آن نیز بروز کرده و تأثیر گذاشته است، صنعت بلوک شرق ظرافت ندارد، ولی به عکس در تکنولوژی غربی ظرافت‌هایی دیده می‌شود.

من اینجا در مقام تحسین و تقبیح نیستم، ولی می‌خواهم بگویم که چون فرهنگ در تکنولوژی تأثیر می‌گذارد و تکنولوژی و فناوری جزء فرهنگ نیست ولی نمود و نماد فرهنگ است، فرهنگ بر تکنولوژی تأثیر می‌گذارد، همان‌طور که بر معرفت تأثیر می‌گذارد و بر سطح زندگی ما تأثیر می‌گذارد. بخش عظیمی از فرهنگ در سبک زندگی بروز می‌کند. فناوری دارای ماهیت است، و در آن ایدئولوژی نهفته است. خواه‌ناخواه ایدئولوژی‌مند است و رسانه‌ی انقلابی ـ اسلامی، نیازمند به فناوری متناسب خود است و ابزارهای مناسب خود را می‌طلبد.

در اینجا انذار و هشدار می‌دهم، به دلیل خلائی که در بخش فلسفه‌های مضاف معطوف به معرفت و معیشت داریم، متأسفانه همواره دست نیاز به سوی این و آن دراز می‌کنیم. یا به جریان‌های لیبرال مراجعه می‌کنیم، یا به کسانی که مدعی مواجهه با لیبرالیسم هستند، یعنی سنت‌گراها. درحالی‌که هر دو جریان دو تیم از یک فرهنگ و ملیت و در یک زمین هستند و در چارچوب یک قاعده بازی می‌کنند. سنت‌گرایی هم بخشی از فرهنگ غرب است و سنت‌گرایان نیز با قواعد غرب و در زمین غرب، علیه مدرنیته و مدرنیسم مبارزه می‌کنند. راهی که ما را به مقصد خواهد رساند، هیدگریسم و دیگر فلسفه‌های‌ سنت‌گرا نیست. سنت‌گرایان قواعد بازی دوران مدرن را پذیرفته‌اند و در چارچوب آن قواعد بازی می‌کنند. و لذا مدرنیته از آنها آسیب ندیده و از آنها پرهیز ندارد. سردمداران دنیای مدرن هم هیچ واهمه‌ای از آنها ندارد. در واشنگتن و نیویورک یک سنت‌گرا امریکا و مدرنیسم را نقد می‌کند، او را تکریم هم می‌کنند و مشاور رئیس‌جمهور هم می‌شود. چون می‌دانند او خطری ندارد.

ما باید راه دیگری را باز کنیم، نه تجدد و نه سنت‌گرایی. ما باید مجدد تفکر دینی باشیم. در فلسفه‌ی فناوری و تکنولوژی هم باید فلسفه‌ی دیگری براساس مبانی خود تأسیس کنیم.

به شیوه هم باید پرداخت. شیوه‌ی پیام‌رسانی حتی می‌تواند چیزی جدای از ارکان و عناصری که تا اینجا عرض شد قلمداد شود. بعضی شیوه‌های ناصواب و نادرستی که از آنها بهره می‌گیریم، حتی اگر نیت صحیحی هم داشته باشیم، کار ما را ناکام می‌گذارد. «کُونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم‏» (بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۰۹) چه مایه باید مستقیم با مردم سخن گفت؟ از ویژگی‌های سخن گفتن با فطرت به گونه‌ای که فطرت‌خطاب باشیم همین است که به رخ فرد نمی‌کشیم، بلکه با وجدان او سخن می‌گوییم. اینکه عرض کردم عوامل و نرم‌افزارها و نیروی انسانی خطاب و پیام‌رسانی باید عادل باشند به همین جهت است. گاهی انسان چیزهایی را می‌بیند که خیلی دردآور است. چندی پیش یک مجری راجع به هنرپیشه‌ی دیگری صحبت می‌کرد. می‌گفت اگر بنا باشد که یک نفر از هنرپیشه‌ها بهشتی بشود و بهشتی باشد ایشان است. این خیلی زشت است که ما به این شکل و شیوه الگو معرفی کنیم. ابلاغ مناسب لازم است که باید فطرت‌خطاب و تذکرمآب بوده باشد. تقسیم برنامه‌ها به غیرمذهبی و مذهبی و دینی و غیردینی از زیانبارترین شیوه‌های مواجهه با مخاطب است. هنگامی هم که بحث ارائه‌ی برنامه‌ی مذهبی می‌شود یک پویانمای بسیار سخیف و مبتذل می‌سازیم که بسیار غیرجذاب است. تا روز شهادتی می‌رسد، منتظر هستیم که یک درخت نخل نشان داده شود با عربی که با لباس عربی در زیر آن نشسته است.

بنابراین موضوع شیوه هم می‌تواند حتی در حد رکنی از ارکان فرایند پیام‌رسانی و رسانش به شمار بیاید و مورد نظر قرار گیرد.


[۱] پارسونز از چهار نظام کنش نام می‌برد: نظام اجتماعی (Society system) ، نظام فرهنگی، (Cultural system) نظام شخصیتی (Personality system) و ارگانیسم رفتاری.(Behavioral organisms) از نظر او، یک نظام اجتماعی از مجموعه‌ای از کنشگران فردی ساخته می‌شود که رابطه‌شان با موقعیت‌هایشان و همچنین با یکدیگر، برحسب و به واسطه‌ی یک نظام ساختاربندی‌شده‌ی فرهنگی و نمادهای مشترک، مشخص می‌شود.

Toward a general theory of action. Talcott Parsons and Edward Shils New York: Harper and Row, 1951.

دیدگاهتان را بنویسید