آیین معارفهی رئیس و اعضای شورای حوزههای علمیهی استان تهران
دوشنبه سیزده تیرماه ۱۳۹۰ ساعت ۳۰/۱۶
مکان: آستانهی مقدسهی حضرت عبدالعظیم الحسنی(س)، تالار شیخ صدوق(ره)
سینهی پردردی داریم و سینایی میخواهیم که گوشههایی از آنچه سالها در درون داشتهایم بیان کنیم، اما الان فرصت نیست. به ما کمک کنید تا بتوانیم در مسیر آنچه در احکام آمده است گام برداریم. چند روز پیش بود که در همین تالار به مناسبت نکوداشت خدمات علمی و تربیتی حضرت آیتالله خوشوقت عرایضی را بیان کردم. این نکته که ما باید راه سلف صالح را دنبال کنیم بسیار اهمیت دارد؛ زیرا نگرانیهایی وجود دارد که مبادا حوزههای علمیه تغییر کنند. با توجه به همین نگرانی است که فکر میکنم باید به کارهایی دست زد تا نسل کنونی و آینده بیش از پیش با جایگاه حوزهها در تاریخ آشنا شوند و اساسیترین کاری که میتوان در این زمینه انجام داد تأسیس مرکز علمی نیرومندی است که مطالعهی تاریخ حوزه در سرلوحهی کار آن قرار داشته باشد و در پی بازشناسی سنتهای اصیلِ آزمودهی آموزشی، پژوهشی و اخلاقی، پرورشی، معیشتی و مدیریتی حوزهها باشد که طی هزار سال آزموده شده و کارایی خود را نشان داده است.
درواقع ما سرمایهی غنی، قویم و بسیار پربرکتی را فراچنگ داریم که از سلف بازمانده است. ما فرزندان شیخ طوسی و شیخ مفید، سید مرتضی، صاحب جواهر و شیخ عبدالکریم حائری هستیم که در شرایط تاریخی بسیار حساسی در مقابل بزرگترین و عنودترین مستبد تاریخ ایران، یعنی رضاخان، ایستاد و اجازه نداد سیستم غربی وارد حوزه شود. عبدالکریم حائری، شیخ بزرگوار ما، در آن شرایط تاریخی در مقابل رضاخان گفت: «نظم ما در بینظمی است»، اما در حقیقت او با این بیان نورانی، که در موقعیت تاریخی خود بسیار ارزشمند بود، خواست به رضاخان بفهماند که حوزویها زیر بار نظم او نمیروند؛ زیرا نظم خود را دارند؛ نظم پیچیدهای که رضاخان با ذهن علیلش از درک آن عاجز است. اینگونه بود که حوزه در دورهی سلطهی رضاخانی، که همه چیز را زیر چکمهی خود برده بود، و نیز در دورهی سلطهی غربزده، غربگرا و غربپرست محمدرضاخانی، مستقل ماند.
امروز هم دولت و نظام جمهوری اسلامی، زاده و مدیون حوزههای علمیهاند؛ زیرا سالهاست که طلبهها برای دفاع از این نظام و استمرار و جهانیشدن آن تا پای جان ایستادهاند. در همین دفاع مقدس، بنا به آمار رسمی، تعداد شهدای روحانی ما دوازده برابر دیگر اصناف بوده است و تعداد فرزندان خانوادههای روحانی که به شهادت رسیدهاند چهار برابر دیگر اصناف اجتماعی اعلام شده است. این در حالی است که آنچه اعلام شده بر اساس آمار رسمی بنیاد شهید است و شامل همهی طلاب شهید نمیشود؛ زیرا بسیاری از طلبهها از طریق بسیج و به عنوان بسیجی به جبههها رفتند و از همینرو در آمار جزء گروه روحانیان شمرده نمیشوند. با توجه به همین موضوع میتوان گفت که احتمالاً در مجموع، شهدای قشر روحانی در قیاس با دیگر گروههای اجتماعی حدود بیست برابر باشد.
همهی تاریخ ایران مدیون روحانیت و حوزههای علمیه است. با نگاهی به اعصار گذشته متوجه میشویم که هر زمان ایران با هجوم اقوام و کشورهای بیگانه روبهرو شد روحانیان بودند که سینه سپر کردند، فتوا دادند، سلاح به کف گرفتند، شهادت را به جان خریدند و این کشور را حفظ کردند. افزون بر این، طی تاریخ ایران، در دفاع مقدس بود که برای نخستین بار کشور با هجوم دولتی بیگانه مواجه شد، اما حتی یک وجب از خاک آن از دست نرفت و دشمن با خواری و ذلت از سرزمین ما عقبنشینی کرد و بیرون رفت.
اما برای حفظ حوزهها نخستین اصل، که سلف صالح هم همیشه بر آن تأکید کرده، تلاش برای استمرار استقلال حوزه و روحانیت است. این استقلال باید در همهی امور رعایت شود؛ در بُعد سیاسی، شأن حوزه بسیار فراتر از آن است که پیرو حزب و جریان سیاسی خاصی باشد؛ زیرا خود در این زمینه پیشرو است. از نظر نظام آموزشی نیز که اهمیت آن کمتر از بُعد سیاسی نیست، حوزه باید مستقل باشد و نباید از دانشگاه پیروی کند. اگرچه بنده به خاطر این اظهار نظر گاه با اعتراض، طعنه و تعریض روبهرو شدهام، باز تأکید میکنم که حوزه نباید پیرو دانشگاه باشد؛ زیرا دانشگاه ما یک نظام عاریتی ناقصالخلقهای را بهناچار از غرب اخذ کرده و طی هشتاد سال آن را اجرا نموده؛ البته چارهای هم نداشته. نظام آموزشی دانشگاهی حافظهمحور و فراگرفتمآل است؛ یعنی غایت مسئله آن است که دانشجو یک مشت مطلب را حفظ کند و امتحان بدهد تا مدرک بگیرد، سپس مدیر، رئیس یا کارمند شود. اینگونه است که علمی هم باقی نخواهد ماند و لازم نیست کسی دنبال علم برود.
این در حالی است که حوزههای علمیه خود از نظامی آموزشی برخوردارند که از زمان شیخ طوسی تا دورهی امام خمینی(ره)، و شهید مطهری پرورده شده است. این نظام آموزشی، فراگرفتمآل نیست، بلکه پرورشمآل است؛ یعنی غایت همه چیز در آن پروریدن و شکفتن استعدادها و استطاعتهای فطری الهی در همهی ابعاد است. بنا نیست در حوزهها فقط دانشآموز داشته باشیم؛ زیرا حوزه اصلاً دانشمحور نیست، بلکه پرورشمحور است. این نظام آموزش محصول تجربهی تاریخی هزارسالهی حوزه است که باید تبیین گردد و مبانی، نهادها و ویژگیهای آن دقیقاً نوشته شوند و سپس مقایسهی آن با نظام آموزش دانشگاهی موجود در کشور مد نظر قرار گیرد تا آفتهای نظامی که دارد وارد حوزه میشود برای همه آشکار گردد.
حوزه، که پیشاهنگ انقلاب، علم، معرفت، رهایی، نجات و استقلال ایران است باید بر دانشگاه تأثیر بگذارد و ما باید نظام آموزشی پیشینهدارِ پرسابقهی اصیلِ آزمودهی جوابدادهی خودمان را از متن هزار سال تاریخ بیرون بکشیم، سنتها را دقیق شناسایی و تبیین کنیم، به صورت منشورواره دربیارویم و همان را اجرا کنیم. بسیاری از سنتهای آزمودهی حوزوی اکنون در حال فراموشی است، نسل امروز از نسل قبل بیخبر است و نمیداند چه بر نسل قبل گذشته است و وای بر نسل بعد که ما بخواهیم حوزه را با این وضعیت به آن منتقل کنیم.
من در مقام طلبهای که هم با حوزه و هم با دانشگاه آشنا است و دههی پنجم طلبگی خود را طی میکند و در تمام این مدت هرگز از درس خواندن و درس دادن دست برنداشته است، گواهی میدهم که به لطف الهی و تدابیر آیتالله مقتدایی و شاگردان ایشان و تدابیر خستگیناپذیر و نستوهانهی جناب آقای فراهانی، اتفاقات بسیار بزرگی در این دو سه سال رخ داده است. شبکهای کردن حوزه و در عین حال حفظ استقلال مدیریتهای مناطق، هنر است. درواقع ایشان، هم حوزهها را سراسری کرده و کوشیده است در استانها محوریتهایی به وجود بیاید و هم در عین حال استقلال مناطق را حفظ نموده است.
امیدواریم فرصتی پیش بیاید که در محضر این استادان محترم و مدیران عزیز باشیم و از دیدگاههای ایشان بهره ببریم. سیاست ما مشارکت حداکثری، همراهی و همکاری با تکتک استادان باتجربه و مدیران باسابقهی استان است. والسلام.
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1388