همایش بینالمللی تنوع فرهنگی همگرایی جهانی
برگزارکننده: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
با همکاری: کتابخانه ملی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، مرکز مطالعات و همکاریهای علمی بینالمللی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور
مکان: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران
زمان: ۳ مرداد ۱۳۸۹
بسمالله الرحمن الرحیم.
اولاً به میهمانان عزیز و غیرایرانیان که به وطن دومشان آمدهاند خوشامد عرض میکنم و ثانیاً این ایام را که ایام پربرکتی برای ما مسلمانان است به طور مضاعف به حضور همه آزادگان جهان، اندیشمندان و همه مردم مسلمان کشورهای اسلامی و سراسر جهان تبریک میگویم.
موضوع بحث من فلسفه فرهنگ است. در این بحث کوتاه و بسیار فشرده سعی میکنم مرور مختصری داشته باشم بر مجموعه محورها و سرفصلهایی که از آنها به عنوان فلسفه فرهنگ تعبیر میکنم.
در ابتدا تعریف خاص و مورد قبول خودم را از فرهنگ عرض میکنم و با توجه به آن تعریف نسبت به مجموعه مباحث و قواعدی که درباب فرهنگ قابل طرح است نظرات خود را عرض میکنم.
من فرهنگ را عبارت میدانم از مجموعه تافته و تنیده سازوارشدهای از بینشها، منشها و کنشهای پایدار در بستر زمینی و بازه زمانی مشخصی که چون هویت و طبیعتِ ثانویِ جمعی طیفی از آدمیان صورت بسته باشد.
در این تعریف عناصر بسیاری لحاظ شده که هریک نیازمند به توضیح است که زمان این تعاریف نیست. به تعبیر دیگر، فرهنگ، زیستجهان مشهود و نامشهود جمعی آدمیان در زمان و زمین معین است. از اینرو انسان بلافرهنگ و فرهنگ بلاانسان بیمعناست.
نتیجه اینکه مطالعه فرهنگ درحقیقت انسانشناسی انضمامی است. انسان به انضمام محیط، زمان، مکان وقتی مورد مطالعه قرار میگیرد درحقیقت فرهنگ مطالعه میشود.
محورهایی که به عنوان محورهای اصلی فلسفه فرهنگ قابل طرح هستند هفده محور هستند که من به ناچار تنها این فهرست را در این وقت محدود بیان خواهم کرد:
۱ـ هستایی فرهنگ، یعنی نحوه وجود فرهنگ. آیا فرهنگ واقعمند است، فرهنگ پس صحنه حقیقی دارد یا ناواقعمند است، از مقولات حقیقی است یا از مقولات اعتباری است. نوع هستی و وجود فرهنگ یکی از مباحث بسیار اساسی فلسفه فرهنگ است.
۲ـ باشایی و هستبود فرهنگ. آیا فرهنگ وجود دارد؛ امکان تصدیقی فرهنگ در مقام اثبات. میتوانیم اثبات کنیم که فرهنگ هست.
۳ـ آگاهایی فرهنگ، مباحث معرفتشناسی مربوط به فرهنگ. آیا فرهنگ فهمپذیر است، میتوان فرهنگ را شناخت. امکان تصوری فرهنگ در مقام ثبوت. روشمندی شناخت فرهنگ. آیا مطالعه و شناخت فرهنگ دارای روش مشخصی است. آیا فرهنگ از غیرفرهنگ بازشناختنی است و امکان تفکیک فرهنگ از غیر آن. آیا فرهنگ دارای کارکرد معرفتی است؟ میتواند چونان نشانه در معرفتشناسی به کار برود. کارکرد و نمود معرفتی فرهنگ و نمادهای فرهنگی. آیا مؤلفههای فرهنگ، چون ابزار معرفت دارای کاربرد هستند. این دسته مسائل را تحت عنوان معرفتشناسی فرهنگ نام میبریم.
۴ـ چیستایی فرهنگ، فرهنگ چیست؟ تعریف فرهنگ و ماهیت آن. در بالا دو تعریف را برای فرهنگ عرضه کردیم که تعریف ساده ما تعریف دوم است که فرهنگ زیستجهان مشهود و نامشهود و نافیزیکی جمعی آدمیان در زمین و زمان معین است. فرهنگ یک زیستجهان است و یک جهان زیستی غیرفیزیکی برای جمعی از انسانها در یک بازه زمانی و بستر زمینی مشخص.
۵٫ چههایی فرهنگ. فرهنگ از چه چیزهایی تشکیل میشود؟ مؤلفههای فرهنگ چیست؟ آیا هنر جزء فرهنگ است، آیا عادات جزء فرهنگ است، آیا آداب جزء فرهنگ است، آیا دین جزء فرهنگ است، تکنولوژی و فناوری آیا جزء فرهنگ است. و بسیاری چیزهای دیگر. نسبت فرهنگ با این مقولات چیست که در جای دیگری باید مورد بررسی قرار بگیرد. نسبت فرهنگ با تمدن چیست، نسبت دین با فرهنگ چیست، فرهنگ چه مایه در دین تأثیر میگذارد ـ دستکم در دین محقق ـ و دین چه مایه بر فرهنگ تأثیرگذار است. اجزای فرهنگ و نسبت و مناسبات اجزای مختلف فرهنگ با یکدیگر چگونه است.
۶٫ یاساوری و یاساگری فرهنگ. آیا فرهنگ قانونپذیر است؟ آیا بر فرهنگ قوانین و قواعد خاصی حاکم است و یا خود فرهنگ چونان قاعده میتواند عمل کند؟ آیا فرهنگ یاسآور است و قانونمند است و آیا خود فرهنگ یاساگر است و خود، قانون است. چونان قاعده، قانون و چارچوب میتواند بر دیگر عوامل زیستی و مفاهیم تأثیر بگذارد. قاعدهپذیری و قانونمندی فرهنگ و قواعد حاکم بر فرهنگ و جاری در آن. احوال و احکام کلی فرهنگ. اینکه فرهنگ منظومهواره است. مجموعهای از عناصر سازوار شده است. اینکه فرهنگ مجموعهای از عناصر تنیده و تافته در هم است. اینکه فرهنگ پیچیده و تودرتو است. اینکه فرهنگ لایهلایه است، اینکه فرهنگ کثیرالاضلاع است. اینگونه عناصر و مباحث که میتواند چونان اوصاف و احکام فرهنگ قلمداد شود و اصولاً کار فلسفه تحلیل احکام کلی متعلَق خویش است. فلسفه مطلق تحلیل احکام کلی وجود یا موجود بما هو موجود را بررسی میکند، فلسفههای مضاف که فلسفه فرهنگ در زمره آنهاست طبعاً احکام کلی موضوع و متعلَق خود یعنی فرهنگ را تحلیل میکند.
۷ـ چرایی و برایی فرهنگ. چرا فرهنگ پدید میآید؟ غایت فرهنگ چیست؟ که از محورها و مباحث بسیار پراهمیت فلسفه فرهنگ است.
۸ـ از آنی و ازایی فرهنگ. فرهنگ از کجا برمیخیزد و از کجا پدید میآید؟ آیا فرهنگ را حاکمان پدید میآورند؟ تکون فرهنگ کجاست؟ آیا فرهنگ را اجتماعات پدید میآورند؟ فرهنگ را نخبگان میسازند؟ آیا فرهنگ را تودهها پدید میآورند؟ آیا فرهنگ منشأ برونوجودی دارد و از بیرون وجود آدمی به آدمی القاء میشود یا مناشی درونی دارد و فطرت آدمی منشأ فرهنگ است و اگر گفته شود که همه عوامل مناشی فرهنگ هستند، کدام فرهنگ اصیلتر است؟ آیا فرهنگ بیش از هر عامل دیگری تحت تأثیر فطرت آدمی پدید میآید و تکون، تطور و تکامل پیدا میکند؟ یا تحت تأثیر دیگری از عواملی که به آنها اشاره شد.
۹ـ کارایی فرهنگ، سودمان فرهنگ و کارکردهای فرهنگ. فرهنگ چه کارکردهایی دارد؟ فرهنگ مایه چه آثار و مآثری در حیات آدمی است؟ کارکردهای فرهنگ چیست؟ فرهنگ مایه انسجام اجتماع بشر است؟ فرهنگ میتواند مایه صلح باشد، میتواند منشأ جنگ باشد. فرهنگ میتواند منشأ صفا و آرامش باشد، میتواند مایه تنش باشد. منشأ پارهای رفتارهای خشونتآمیز، عناصر فرهنگی است که برای یک جامعه و یا اجتماع پذیرفته شده است. این مبحث از مباحث بسیار اساسی است که در فلسفه فرهنگ مورد بحث قرار میگیرد.
۱۰٫ چندگانی و چندگونی فرهنگ. فرهنگ چندگانه و چندگونه است. فرهنگ متکثر و متنوع است. هم متکثر است، یعنی چند گانه است و هم متنوع است یعنی چند گونه است. تکثرپذیری فرهنگ و به اصطلاح پلورالیسم فرهنگی. فرهنگها میتواند به انواع گوناگونی تقسیم شود. فرهنگ دینی، فرهنگ سکولار، فرهنگ غربی، شرقی، سوسیالیستی، لیبرالیستی، مدرن و فرامدرن. نسبت فرهنگها به یکدیگر، آیا فرهنگها ترتب طولی بر یکدیگر دارند؟ فرهنگها از یکدیگر زاده میشوند؟ ترابط عرضی دارند و با هم تعامل میکنند؟
۱۱ـ بایایی فرهنگ. آیا انسان، بیفرهنگ ممکن است. اینکه در مقام ناسزاگویی به کسی به او بیفرهنگ میگوییم، آیا ممکن است کسی بیفرهنگ باشد یا کسی مبتلا به فرهنگ باشد؟ آیا بیفرهنگی انسان میسر است؟ بیفرهنگی فرد یا جمع که قطعاً جمع ممکن نیست. فرد در یک مقطع و حالتی ممکن است. انسان بلافرهنگ و فرهنگ بلاانسان بیمعناست و اصولاً فرهنگ جهانزیست انسان است و اگر فرهنگ نباشد زندگی و زیست انسانی نیست و انسان زنده نیست.
۱۲ـ شایایی و روایی فرهنگ. فرهنگ شایا و ناشایا کدام است؟ آیا فرهنگ به دو قسم ناشایا و شایا، روا و ناروا تقسیم میشود؟ آیا فرهنگ حسن و قبح دارد؟ ملاک حسن و قبح فرهنگ چیست؟ کدام فرهنگ را میگوییم حَسَن است و کدام فرهنگ را میگوییم قبیح است؟ فرهنگ با چه معیار و ملاکی سنجیده میشود که حسن و قبح آن مشخص شود. ابرارزشهایی که فرهنگ باید با آنها سنجیده شود چیستند که یک فرهنگ، فرهنگ خوب میشود و فرهنگ دیگری فرهنگ بد میشود؟
۱۳ـ برینگی و زیرینگی فرهنگ. کمال و برتری، نقص و فروتری فرهنگ. کدام فرهنگ برینه است؟ کدام فرهنگ زیرینه است؟ کدام فرهنگ برتر است؟ کدام فرهنگ فروتر است. انحطاط و ارتقاء فرهنگ به چیست که بحث بسیار مهمی است.
۱۴ـ کجایی فرهنگ. فرهنگ در میان مجموعه مقولات نرمافزاری حیات آدمی چه جایگاه دارد. در جغرافیای مجموعه ارزشها، مفاهیم و عناصر نرمافزاری حیات آدمی فرهنگ چه جایگاه دارد. فرهنگ یک عنصر است، هرچندضلعی و کثیرالاضلاع و هرچند پیچیده و در هم تنیده و هرچند بسیاربسیار پیچیده و به همان پیچیدگی انسان که گفتیم فرهنگ انسانشناسی انضمامی است و به همان پیچیدگی بشر، پیچیده است. اما با اینهمه چه نسبتی با دیگر مقولات دارد. نسبت فرهنگ با عرف، تمدن، دین، اخلاق، فناوری و دیگر مقولات حیات آدمی چیست؟
۱۵ـ شیوه شناسایی فرهنگ کدام است؟ روش شناسایی فرهنگ چیست؟ روش مطالعه فرهنگ چگونه است؟ آیا فرهنگ را باید تجربی مطالعه کرد؟ آیا باید نظری و انتزاعی مطالعه میکرد؟ فلسفی باید مطالعه کرد؟ آنچنان که من الان عرض میکنم. آیا به دو شیوه باید فرهنگ را مطالعه کرد؟ ما هم علم فرهنگ داریم و هم فلسفه فرهنگ. یعنی ما هم علم مضاف به فرهنگ داریم و هم فلسفه مضاف به فرهنگ داریم. همانطور که ما فلسفهًْالاجتماع داریم و فلسفه اجتماع داریم، فلسفه جامعه داریم، فرهنگ هم همینطور است. روش مطالعه فرهنگ، نحوه اثبات وجود فرهنگ، نحوه طبقهبندی فرهنگ، نحوه شناخت مؤلفههای فرهنگ چگونه است؟
۱۶ـ چیدمان و هندسه فرهنگ. فرهنگ که از اجزاء مختلفی تشکیل شده است، این عناصر و اجزاء و مؤلفهها در مجموع چگونه با هم نسبتبندی میشوند و چیدمانی پدید میآورند که مجموعه آن را فرهنگ میگوییم. چون گفتیم فرهنگ مجموعهای سازواره است و یک منظومه است. مجموعهای از عناصری است که سازوار شده است. ابعاد فرهنگ به طور تاریخی، اضلاع و مؤلفههای فرهنگها و احیاناً تطور تاریخی اضلاع، آیا ممکن است یا خیر؟ آیا فرهنگ با اضلاع و اجزاء آن وقتی متغیر است جابهجا میشود و تبدل پیدا میکند. بحث هندسه فرهنگ بسیار مهم است که امروز در کشور ما مقوله مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی جزء بحثهای نخبوی است.
۱۷ـ چهآیی فرهنگ، آینده فرهنگ. جهانیشدن و گمانهزنی درباره آینده فرهنگ جهانی و سرنوشت خردهفرهنگها. این هم بحث بسیار مهمی است که ما براساس قواعد و قوانینی میتوانیم حدس بزنیم و گمانهزنی کنیم که فرهنگ جهانی به چه سمت و سویی میرود، خردهفرهنگها در انتظار چه سرنوشتی هستند. از مطالعه سرگذشت فرهنگهای دیگر و یا کلانفرهنگ جهانی میتوان به آینده فرهنگ هم نگاه انداخت و احیاناً راجع به آن داوری کرد و احکام و آینده آن را بیان کرد.
من ناچار بودم در این حدود بیست دقیقهای که به من وقت داده شده بود این فهرست را به صورت فشرده توضیح بدهم، اما بحثهایی در ذیل این فصلها به عنوان زیرفصلها قابل طرح هستند که باید هریک را در مجالی مناسب مطرح کرد. اگر بنا باشد حق یکی از این هفده محور ادا شود کافی است که تنها هرکدام از اینها را موضوع یک سخنرانی یا یک جلسه بحث و درس قرار بدهیم.