کانون مفاهیم و مباحث عرفانهای راستین توحید است و دارنده را برای تصرف هستی توانا میکند. در جهت مقاصد الهی در عین اینکه فردی برخوردار از عرفان و معرفت حقیقی است، خود را به کتمان وا میدارد. در حقیقت اهل معرفت اهل کتمان و افرادی متواضع و بیادعا هستند که هرگز ادعای عرفان و معرفت نمیکنند اما عرفانهای دروغین غالبا معطوف به توحید نیستند و اگر دم از توحید بزنند، توحیدشان ناب نیست و شبه توحید است. این درحالی است که غالبا در مباحث دینی و معنوی ادیان و معنویت شباهتهایی دارند و در مقاصد معنوی خود به کار میبندند. گاهی خارقالعاداتی که از آنها مشاهده میشود و تواناییهایی که ظاهرا برخی افرادشان به دست میآورند، معطوف به منافع دنیوی است و نشان میدهد که از عرفان حقیقی به دست نیامدهاند و این از تفاوتهای مهم عرفان راستین و دروغین است.
عرفان به چه معناست؟
برای تعریف عرفان، بستگی دارد از عرفان چه تلقیای داشته باشیم. به مفهوم عام به هرنوع معنویت و حتی جهانشناسی و متافیزیک معنوی عرفان اطلاق میشود. در طول تاریخ، بشر در میان ملل مختلف با تلقیها و گرایشهای رایج گوناگونی بوده است که در جهان اسلام همان دیدگاه را پیدا کرده است. قرابتهایی بین عرفا و مشاهده عرفای ما با دیگر عرفا وجود دارد که به لحاظ مبادی تاریخی به هم نزدیک هستند. هر چند حقیقت در چنگ مدعیان معرفت از غیراسلام و توحید باشد که آنها باید شبهات ظاهری به معارف، مشاهد و مواجید اهل معرفت به حق باشد از این جهت شباهتهایی به همدیگر دارند.
مصداق واقعی عرفان و مورد پذیرش شرع و مکتب اسلام چه است؟
عارف واقعی و مصداق کامل آن ائمه معصومین علیهمالسلام هستند گرچه برخی ادعا میکنند آنها در دسترس نیستند، اما امام معصوم(ع) زنده است و موجود و موعود. همچنین اصحاب ائمه (ع) و علمای عاملی که عملا دانش آموخته معرفت مکتب اهل بیت هستند را میتوان از مصادیق واقعی عارفان نامید. در روزگارما امام خمینی(ره) را از جمله مصادیق اهل معرفت به حق میتوان قلمداد کرد، مرحوم علامه طباطبایی (ره) و سلسله افرادی مثل مرحوم قاضی و میرزا جوادآقای ملکی تبریزی از جمله عارفان عصر ما هستند و هنوز بزرگانی از اهل معرفت در روزگار ما وجود دارند و زیر سایه آنها زندگی میکنیم. معمولا اگر افراد اهل معرفت نباشند، ثبات از زمین سلب میشود و به برکت وجود اصحاب معرفت و معناست که ما زندهایم و ذره خور سفره چنین افراد نورانیای هستیم.