گردهمایی مدیران استانهای قزوین، تهران و سمنان
۲۷/۱۱/۸۹
مشهد: هتل صافات
برگزارکننده: مرکز مدیریت حوزههای علمیه استان تهران
بسماللّه الّرحمن الّرحیم
الحمدللـه و الصلوه علی رسولالله و علی آله آل الله، و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله، الی یوم لقاء الله.
میلاد حضرت ختمیمرتبت(ص) و میلاد پرمیمنت حضرت صادق(ع) به محضر مبارک حضار عزیز، مسئولان حوزههای علمیه، میهمانان ارجمند این همایش پرفائده تبریک عرض میکنم. همچنین هفته وحدت را به حضور شما تبریک عرض میکنیم. هفته وحدت از مواریث آن رحیل رستگار است و دشمن سعی میکند با شکست وحدت امت رخنه در صفوف ما بکند. تلاش امام بزرگوار و تلاش و تدابیر رهبری فرهمند و فرهیخته انقلاب حفظهالله همواره توطئهها را خنثی میکند، دشمنان نگرانند از قدرت یافتن تشیع، تسلط و سیطره مکتب اهل بیت. خوب میفهمند که در همه تاریخ شیعه هیبت و سطوتی اینچنین نداشته است. امروز خودبهخود، نخبگان و اهل دانش و معرفت و بینش در جهان رو در مکتب اهلبیت(ع) دارند و اینهمه مرهون تلاش و تدابیر امام بزرگوار، رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام است. این هفته را گرامی میداریم.
تشکر میکنم به عنوان خادم کوچک مجموعه حوزه علمیه امامرضا از مدیریت مکرم حوزه، حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای خسروشاهی که از خلال بیاناتشان به خوبی دریافتیم که چه دردمندانه و صبورانه کار میکنند، بیآنکه کمترین رنجشی از مشکلاتی که با آن مواجه هستند داشته باشند. نفرمودند که در همه این مدتی که تصدی مدیریت مرکز حوزههای تهران را عهدهدار بودند چه میزان از ایشان حمایت شده است. همچنین معاونین محترم و ارجمند ایشان. از ایشان و از اعضای محترم شورای حوزههای علمیه استان که هماکنون در محضر حضرت آیتالله هاشمی هستیم، همانطور که اشاره فرمودند ایشان حدود نیمقرن است که الگوی طلبههای تهران هستند و خدمات بسیار باارزشی به حوزه تهران ارائه فرمودهاند.
عزیزان دیگر، حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای حبیبی که جانشین مرحوم آیتالله مجتهدی هستند و آن مدرسه پربرکت را اداره میکنند. جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای صدیقی، روحانی با فضیلت و متخلق و پرمعنویت که مدرسه موفقی دارند و خدمات خوبی ارائه فرمودهاند.
حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای خاموشی که هم یک سازمان و تشکیلات عریض و عظیم فرهنگی و تبلیغی دینی را اداره میکنند و هم دو مدرسه علمی تحت اشراف ایشان اداره میشود، خدمات فرهنگی ارزشمندی را در کشور ارائه میفرمایند.
جناب آیتالله حمیدی که از فیض ایشان بیبهره هستیم، ایشان زحماتی کشیدند و حدود یک سال به عنوان نمایندگی مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور در تهران متحمل شدند و درحقیقت ایشان مؤسس مرکز مدیریت حوزههای علمیه تهران هستند و برای همیشه این خدمت ارجمند ایشان از نظرها دور نخواهد ماند و از خاطرهها پاک نخواهد شد و همچنان حاجتمند مراوده با این بزرگوار هستیم و مشتاقیم که در جمع گرم شورای حوزههای علمیه استان حضور داشته باشند.
از معاونین محترم مرکز مدیریت که یکانیکان آنها خدوم و مخلص هستند و در این بین که بانی این جلسه جناب آقای کبیریان هستند، درخشش ویژهای دارند. خدمات ارزشمندی در حوزه آموزش حوزههای علمیه استان تهران برعهده دارند و این قبیل جلسات را در تهران برگزار میکنند. امروز هم علاوه بر استان تهران، استانهای مجاور را هم دعوت کردهاند و میزبانی میکنند.
از همه همکارانی که این جلسه را تدارک دیدهاند تشکر میکنم. از محضر شریف یکانیکان شما سروران عزیز و مدیران مکرم مدارس حوزه علمیه استان تهران، استان قزوین، البرز و سمنان که در محضر حضور دارید سپاسگزارم. من به عنوان یک طلبه خود را موظف میدانم به قدرشناسی و وظیفهگذاری و هم به عنوان خادم کوچک جمع دوستانمان در حوزه تهران، سپاسگزارم که دعوت را اجابت فرمودهاید و در این مجمع ارجمند حضور یافتهاید. از دوستان عزیزمان در شوراهای عالی حوزههای علمیه کشور و مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور، حضرت آیتالله مقتدایی، حضرت آیتالله یزدی و معاونین محترم مرکز هم که به ما کمک میکنند تشکر میکنیم.
جناب آقای خسروشاهی نکات ارزشمندی را مطرح فرمودند و روی همان نکتهای دست گذاشتند که بنده هم قصد داشتم در بخشی از عرایضم مطرح کنم.
امروز بنده میخواهم به یکی از رسالتهای روز حوزه اشاره کنم. میدانیم که در کشور ما و در جهان و جهان اسلام، امروزه در قلمرو فکر، معرفت، تربیت و حتی در قلمرو اندیشههای اجتماعی و سیاسی سه جریان حضور دارد، جریانی که حیات و هویت خود را ذیل تفکر غربی تعریف میکند و دامنه غرب است، سپاه و پیادهنظام کفر در میان دیگر ملل و از جمله ملل مسلمان و ایران قلمداد میشود.
جریان دیگری که بر آنچه یافتهایم چونان عناصری مقدس و تغییرناپذیر اصرار میورزد. جرات اینکه پا پیش فرا نهد و یافته و داده نویی داشته باشد و اقدام تازهای بکند ندارد. جریانی که علیالاطلاق سنتی میاندیشد و تصورش این است که آنچه اتفاق افتاده آخر جهان است. مثل هزارهگراها که توهمشان این است که ما به آخر خط رسیدهایم و دموکراسی نهایت کمال بشیریت است. این جریان علاقمند نیست که کمترین تحولی در کشورهای اسلامی و در جهان و احیاناً در ایران پدید بیاید.
جریان سومی که میگوید ما باید چشم بازی به جهان داشته باشیم، ما جزئی از جهان هستیم و قافله بشری کاروانی است که به سمت و سویی حرکت میکند، خواهناخواه ما در این کاروان جایگاهی داریم. اگر تحرکی کنیم و همت بورزیم میشویم قافلهسالار، و اگر چنین نکنیم لابد پیرو و دنبالهرو این قافله جهانی خواهیم بود.
اینکه جهانیشدن یا جهانیسازی کدام درست است، بحثهایی است که حدود دوازده سال در جهان مطرح شده و در سالهای اخیر در ایران هم مطرح است، اینکه آیا جهانیشدن فرایند است، یا ترفند، پروسه است یا پروژه؟ آیا از جایی مدیریت میشود، یا سرنوشت دنیا همین است که واقع میشود؟ این بحثها به جای خود اما آنچه مسلم است این است که حتی اگر فرایند جهانیشدن پروسه هم باشد که خودبهخود واقع میشود ما میبایست به عنوان مسلمان و شیعه نقش فعال داشته باشیم. و اگر پروژه هم هست که به طریق اولی ما باید نقش مستقلی ایفا کنیم و در مقابل این پروژه بایستیم. اگر این پروژه تهدید است به فرصت تبدیل کنیم که البته نظر من این است که پروژه است. من معتقدم که موضوع جهانیسازی یک مدیریت جهانی است که از ناحیه غرب و خصوصاً امریکا اعمال میشود و باطن قضیه جهانیسازی نیست بلکه غربیسازی و در غربیسازی هم بین غربیها و امریکا نزاع است و امریکایی کردن جهان حاق مسئله است.
به هر حال جهان به پیش میرود، نمیتوانیم به تعبیر قدیمی آن سر زیر برف ببریم که ما جهان را نمیبینیم. با ندیدن و نادیده انگاشتن ما، واقعیتها منتفی نخواهد شد و جهان از حرکت باز نخواهد ایستاد. ما اگر نقش ایفا نکنیم، نقشمان نقش بر آب است و هیچچیزی به شمار نخواهیم و در ذیل تعریف خواهیم شد.
آن جریان اولی که عرض کردم درحقیقت این واقعیت را به صورت سلبی و انفعالی پذیرفته است. میگوید آنچه دستاورد و کمال بشر است همین دموکراسی، جامعه مدنی و همین علوم انسانی موجود است. از ما کاری برنمیآید. دلباخته و سرسپرده تفکر غربی هستند.
جریان سوم میگوید که ما جهان را ببینیم، خود را ببینیم و آینده را نیز ببینیم، یعنی از آنچه از دستاورد معرفتی و صنعتی بشر میتواند با معرفت و معیشت ما سازگار باشد، اخذ و گزینش کنیم و بهره بگیریم. تجربهای که در همه تاریخ داشتهایم. به هر حال ما روزگاری حکمت را از یونانیان از اسکندرانیان و از ایرانیان اخذ کردیم، اما حکمت را کردیم فلسفه اسلامی و کردیم پشتوانه معرفت دینی خودمان. اما آنچه در آن تحول پدید آوردیم که عملاً به نظر ما یک تحول ماهوی شد. مرحوم علامه طباطبایی میفرمودند مسائلی که از یونان ترجمه شد دویست مسئله بود، اکنون افزون بر هفتصد مسئله است.
زمانی در دانشکده فلسفه دانشگاه یونان بنده دعوت بودم، سال پیش از آن مرحوم علامه جعفری(ره) آنجا رفته بودند، ایشان گفتند من در آنجا گفتم چرا هیچ خیابانی در اینجا به اسم ارسطو و یا افلاطون نیست. در همه شهر یونان یک مجسمه از افلاطون و ارسطو ندیدم، در دانشکده فلسفه دانشگاه یونان انتقاد کردم و گفتم ما وامدار شما هستیم و فلسفه را از شما اخذ کردیم. دیدم ایشان در وامداری ما از یونان مبالغه فرمودهاند. من سال بعد عکس آن را صحبت کردم که بعدها هم تحت عنوان «گفتمان فلسفی نوصدرایی» چاپ شد (قبسات: سال سوم و چهارم، ش ۱۱ و ۱۰، زمستان ۷۷ و بهار ۷۸)، گزارشی دادم از فلسفه پس از سال بیست در ایران و درواقع مکتب قم، مکتب مرحوم آیتالله طباطبایی و شاگردان ایشان که من از آن به فلسفه نوصدرایی تعبیر میکنم که درحقیقت بازسازی فلسفه مرحوم آخوند قلمداد میشود. آنجا عرض کردم که گرچه ما روزی فلسفه را از شما اخذ کردیم اما آن مایه در این فلسفه تغییر و تحول و تعمیم پدید آوردهایم که اینک اگر ارسطو سر از خاک بردارد باید زانو بزند و فلسفه فعلی ایران را بیاموزد. توان فکری ما مسلمانان و شیعیان و ایرانیان بسیار قدرتمند است، ما نباید ذیل تفکر غربی تعریف شویم. ما ثروت و سرمایه ثمین و ارزشمندی از سلف به ارث بردهایم، ما وارثان شیخ طوسی هستیم، ما وارثان شیخ مفید و سید مرتضی هستیم، ما وارثان علامه حلی هستیم ما وارثان محقق حلی هستیم، پیش از آن ما وارثان صاحب سرائر هستیم که شهامت داشت بعد از یک قرن و نیم قامت برافرازد، یک فقیه جوان در برابر یک فقیه بزرگ، فقهی که تاریخ نظیر او را تا به حال ندیده است و معلوم نیست که پس از آن وجود شیخ طوسی تکرار شود، یکباره تفقه و اجتهاد و فهم دین و معرفت دینی و فقه را دیگر کند. شما تهذیب محروم شیخ را جلوی خود بگذارید، نهایه و مبسوط را هم جلوی خود بگذارید، مبسوط عالم دیگری است، فقه دیگری است و روش دیگری بر آن حاکم است. یک نفر عزم کند، به رغم فقیهن قدیمین که سعی کردند عقل را وارد تفقه بکنند و موفق نبودند، به رغم وجود مثل شیخ مفید، آن متکلم، فقیه بزرگ و بینظیر و بیبدیل تاریخ اسلام، به رغم ظهور مثل سید که میگوید من در شگفتم که چگونه ما همواره چند فاز تا تاریخ خود را متأخر اعلام میکنیم، میگوییم فقه ما را محقق در قرن هفتم از اهل تسنن مستقل کرد، چه کسی این را گفته است؟ ما مؤسس اصول هستیم، اصول ارث صادقین(ع) است، اصحاب ائمه علیهمالسلام کتابهای اصولی داشتهاند. فقه ما به مثابه دانش متأخر است و از عهده غیبت آغاز شده، چون ما با حضور معصومین نیاز به تفقه نداشتیم، ما به وی دسترسی داشتیم، ما مستقیم احکام حقیقی و واقعی را دریافت میکردیم و لازم نبود به احکام ظاهری دست پیدا کنیم، اما سید آمد تأسیس اساس کرد، الذریعه را نوشت و در اختیار مسلمانان و شیعیان قرار داد و نشان داد یک نفر چقدر میتواند در علم چرخش ایجاد کند. ما اصول جامعه نداشتیم، التذکره باصول الفقه مرحوم شیخ مفید در اختیار ما نیست و خلاصه آن به ما رسیده است، دیگر اصول فقه جامعی در اختیار ما نیست تا مرحوم سید، شاگرد شیخ، الذریعه را مینویسد، شاگرد شیخ طوسی العده را مینویسد و ملاحظه میفرمایید که روند از همینجا مستقل میشود و شیخ هم فقه سنی را تدریس میکند و هم فقه شیعه را تدریس میکند. از بغداد با آن ستمهایی که بر او روا داشته میشود، حکام متعصب سنی او را تحت فشار قرار میدهند، به بیت او تعرض میکنند، کتابخانه او را آتش میزنند، سال ۴۴۸ به نجف هجرت میکنند، نجف یک قصبه کوچک است، حوزه نجف را تأسیس میکند، هزار سال است این نهال به درختی تناور و سایهگستر و پرمیوه و پربرکت تبدیل شده، هزار سال است، میلیونها نخبه و نابغه ریزهخوار سفره شیخ بودهاند. مردی اینچنین عقل را وارد عرصه فهم فقهی میکند. برای اجماع مبنا میسازد، قاعده لطف را به مثابه مبنای اجماع طراحی میکند. به تعبیر مرحوم سید اجماع سنیتبار است، از اهل سنت اخذ شده اما مبنای کلامی شیعی، دلیل دیگری است و اجماعی که ما میگوییم با اجماع سنت دو دلیل است. ما یک تبار و ریشه تاریخی داریم که نباید فراموش شود. این ریشه تاریخی مایه فخر ماست. القاء گسست یک دسیسه است. گاهی میگویند نسل سوم انقلاب با نسل پیشین دچار گسست شده است. این یک دسیسه صهیونیستی است. ما در شورای انقلاب فرهنگی تحقیقی را به جهاد دانشگاهی سپردیم و حاصل آن درست همین بود.
زمانی حدود پانصد نفر از اساتید دانشگاهی را جمع کرده بودیم و برای اینها برنامه داشتیم. من همان موقع به محضر مقام معظم رهبری عرض کردم که چنین کاری را ما آغاز کردیم و میخواهیم بحثی را مطرح کنیم. ذهنیت من تا آن لحظه این بود که مبتلا به گسست شدهایم. عرض کردم یکی از بحثهایی که ما فکر میکنیم باید مطرح شود گسست نسل سوم است. فرمودند گسست نسل سوم یک توطئه است، ایشان کدهایی دادند که چگونه این یک توطئه صهیونیستی که القاء میشود.
میگویند بشر مدرن، بشر سنتی، جوهر، گوهر و ذات بشر فطرت است. بشر مدرن و غیرمدرن نداریم. همین بشر مدرن امروز رو به معنویت و دین آورده است. همین بشر مدرن است که در کتابفروشیهای امریکا بیشترین تقاضا را برای خرید قرآن دارد. این را به ما القاء میکنند، ولی آنها هنوز ارسطوپرست هستند و دچار گسست نشدهاند و پیشینه خود را حفظ کردهاند. هرچه میگویید میگویند ریشه در کلمات ارسطو، افلاطون و سقراط دارد.
ما یک پیشینه عظیمی در حکمت داریم، در فقه داریم، در اصول که روششناسی فهم دین است داریم، تهمتهایی که به ما میزنند باید عملاً پاسخ بدهیم. میگویند طلبهها روش بلد نیستند، دانشگاهیها روش علمی بلد هستند، طلبهها بلد نیستند.
ذکر خیری کنیم از حضرت آیتالله استادی که از مفاخر حوزه و بسیار روشنفکر هستند. وقتی دانشنامه امام علی(ع) تمام شد در جلسه رونمایی دانشنامه ایشان یک نکتهای را فرمودند که میگویند طلبهها و حوزویها بلد نیستند کار جدید کنند، بلد نیستند دانشنامه بنویسند، این دانشنامه.
میگویند در حوزه روششناسی محل اعتنا نیست. من بیاطلاع نیستم، کشورهای اروپایی را دیدهام و همه دانشگاههای بزرگ جهان را دیدهام، سیستمهای کاتولیک و پروتستان را دیدهام، مراکز علمیه روسیه را دیدهام. واتیکان که یک فرقه از فرق مسیحیت است که مسیحیت یکی از ادیان جهان است، هزارودویست دانشگاه در جهان دارد، حدود پنجاهمیلیون دانشجو زیر پوشش دانشگاههای کاتولیک در دنیا درس میخوانند، عرض میکنم اتفاقاً در همه نظامهای آموزشی جهان هیچ نظام آموزشی همانند نظام آموزشی حوزه نیست.
عرض من این است که ما باید به پیشینه خود باید متکی باشیم، سنتهای اصلی که در آموزش و پرورش و معیشت داریم در مدیریت داریم، در اقتصاد و زندگی داریم و در حوزه معرفت داریم، یک پیشینه هزارساله است که در عالم نظیر ندارد. هیچ نظام آموزشی در عالم وجود ندارد که هزار سال سابقه داشته باشد. از این طرف وضع فعلی جهان را داریم و در این میان باید پا پیش بگذاریم و به جلو برویم و متوقف نشویم.
همه ما مرید مرحوم آقای مطهری بوده و هستیم و وامدار ایشان هستیم، من بین اساتیدی که خدمتشان رسیدم خدا گواه است لذتی که از مباحث آقای مطهری بردم سابقه نداشت. من از ارادت خود به محضر ایشان قصهها دارم و هنوز هم گاهی حس میکنم به نحوی ارتباطی دارم و سعی میکنم از ایشان در مقام علم و کار فکری و معرفتی تقلید کنم. با همه عظمتی که ایشان دارند، من سه بار از زبان مقام معظم رهبری شنیدم که فرمودند از آقای مطهری باید عبور کنیم، آقای مطهری متعلق به زمان خودشان بودند. و ما همه میدانیم که آقا گوهرشناس است و میدانند که آقای مطهری چه گوهری است.
به هر حال ما باید در این میان بین آن جریان غربزده متجدد و جریانی که به شدت نگران هر نوع تحول است یک راه سومی باز کنیم. به شدت باید متکی بر ثروت ثمین و میراث عظیمی که از سلف صالح بازمانده باید باشیم و از جهان مطلع باشیم و راهی پیش پا بگشاییم همافق با جهان ولی آن راه نباید به باختن هویت منتهی شود. الان بزرگترین تهدیدی که حوزه ما را تهدید میکند دانشگاهشدگی و دانشگاهیشدن حوزه است. بنده نگرانم همان بلایی که سر الازهر آمد سر حوزه هم بیاید. ما نباید از دانشگاه تقلید کنیم، دانشگاه به جای خود، برای کشور ما مدیر و کارشناس تربیت میکند، بچههای ما در دانشگاه درس میخوانند، دانشگاهیان متدین فراوان هستند، هیچگاه در تاریخ جهان به اندازه امروز ایران دانشگاهی متدین نداشتهایم. اما دانشگاهی ما متدین است نه اینکه دانشگاه ما اسلامی است، دانشگاه ما اسلامی نیست، و با این شرایط ما طلبهها و حوزویان نباید از دانشگاه تقلید کنیم. من به شدت نگران هستم و در همه نقاط و حتی در قم هم این مشکل احساس میشود. والسلام.