س ۱: مبنا یا مبانی جرمانگاری توهین به انبیاء و معصومین و احیاناً آحاد انسانی چیست؟
در اسلام، انسان از کرامت ذاتی برخوردار است؛ از اینرو در هیچ مکتب و مذهبی حرمت و حریم انسان هرگز به پایه مکتب ما نمیرسد. قرآن فرموده است: . . . مَن قتل نفساً بغیر نفس او فسادٍ فی الارض فکانمّا قتل الناس جمیعاً و مَن احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً (مائده / ۳۲:۵) یعنی «هر کس کسی را بکشد گویی همه مردم را کشته است و هر آنکو کسی را زنده کند گویی همه مردم را زنده کرده است» از این آیه اصلی به دست میآید که علامه جعفری از آن اصل با عبارت = ۱ تعبیر کردهاند. این آیه میگوید: «هرکس یک انسان را ناحق بکشد گویی همه بشریت را کشته است، کما اینکه اگر کسی یک فرد را احیا کند و نجات دهد گویی همه مردم را نجات داده، یعنی ارزش نفس انسانی بینهایت است و یک نفر برابر است با همه بشریت. پس ارزش ذاتی بشر بینهایت است.
حیثیت و آبروی یک انسان هم به اقتضای همان حرمت و ارزش ذاتی او بسیار بالا است و همانگونه که نقض حریم نفس و ذات انسان ممنوع است و جرم بزرگی قلمداد میشود نقض حریم حیثیتی انسانها هم همینگونه است. در آیه ۱۱ سوره حجرات چند اصل و قانون را خداوند متعال در باب حریم حیثیت آدمی بیان کرده است:
۱ـ لایسخر قوم بین قوم «گروهی گروه دیگر را استهزاء نکند»؛ ۲ـ وَلا تَلمزوا انفسکم «از همدیگر عیبجویی نکنید»؛ ۳ـ ولا تنابزوا بالالقاب «لقبهای زشت به هم ندهید.»
و بعد از ذکر این اصول و قوانین آیه با این عبارت تمام میشود اگر کسی توبه نکند او ستمگر است یعنی این قوانین نباید نقض شود چون حفاظت از حریم و حرمت آحاد انسانی لازم و نقض آن جرم است و مرتکب جرم باید توبه کند والا باید کیفر شود. این دست جرمها در زمره ظلم قرار میگیرند و در حقوق اسلامی، ظلم بزرگترین جنایتها و جرمها محسوب میشود.
اینکه این همه نسبت به توهین و تحقیر و تهمت و افترا و سب و ناسزا در حقوق اسلامی (که از کلام خدا نشأت گرفته است)، حدّت و شدّت نشان داده میشود و این رفتارها و جرم سنگین انگاشته میشود و برای هر نوع و هر مرتبهای از مراتب این جرمها، مجازات و کیفری جعل میشود عمدتاً ناشی از اهمیت ارزشی انسان و کرامت انسانی است اما فراتر از این آنگاه که سب و ناسزا و توهین و تحقیر متوجه انسانهای والا و آسمانی و معصومین میشود جرم مضاعف میگردد؛ از آن جهت که حریم دین و حریم آورندگان و نگاهبانان وحی الهی مورد خدشه قرار میگیرد جرم سنگینتر میشود.
س ۲: در فقه اسلامی چه حکم یا احکامی برای جرم توهین و سب انسانها و اولیاء الهی مطرح شده است؟ اگر ممکن است بیان بفرمایید.
در فقه ما همه اشکال و انواع سب یعنی دشنام به دیگری، ممنوع است. سب مومن و ناسزا گفتن به انسان مومن تحریم شده و کیفرش تعزیر است (تعزیر پایینتر از حد است.) حتی از سب کفار و ناسزا گفتن به کافران در قرآن نهی شده تأکید شده کسانی را که جز خدا را میخوانند و موحد نیستند اینها را دشنام ندهید. به این دلیل که چه بسا ناسزاگویی شما باعث شود آنها از سر جهل به خدا دشنام دهند. در فقه ما ناسزاگویی کافر به کافر دیگر دارای حکم است خصوصاً اگر این ناسزاگویی موجب فتنه و عوارض اجتماعی شود، حاکم موظف است به نحوی مناسب با مسأله مقابله کند. سب معصومین، انبیاء، رسول خاتم، ائمه و حضرت فاطمه زهرا(س) دارای مجازات و کیفرهای شدیدی است، البته در صورتی که تمام شرایط جرم تحقق یافته باشد و اگر کسی از سر علم و عمد و عناد، سب النبی و سب معصوم کرد مرتکب جرم بزرگی شده دارای کیفر سنگینی است و البته اگر از سر جهل یا بدون قصد و از روی غفلت مرتکب سب شده باشد جرم قلمداد نمیگردد. به اجماع همه فقهای فریقین: شیعه و سنی، سبالنبی با تحقق صفات و شرایط لازم، جرم و حکمش اعدام است.
ما بین انبیاء هیچ تفاوتی قائل نیستیم یعنی اگر اهانت به حضرت عیسی هم بشود جرم را همان مقدار سنگین میدانیم که به ساحت حضرت محمد(ص) و اگر ناسزا و اهانت و تحقیر بر ساحت حضرت موسی روا داشته شود به همان اندازه مهم است که به ساحت نبی خاتم(ص) و نیز اگر به ساحت مریم(س) اهانتی و جسارتی روا شود مثل اهانت به ساحت حضرت زهرا(س) است و حکم اینها هم بنا به نظر مشهور مساوی است.
س ۳: آیا جلوگیری از این رفتارها و جرمانگاری اهانت، نقض آزادی بیان بشمار نمیرود؟
برخی از آنچه که در روزگار ما رخ داده در بعضی کشورهای غربی و به عنوان توهین به نبی اکرم(ص) و تعالی الهی و مقدسات ۰۰۰/۰۰۰/۵۰۰/۱ مسلمان در جهان با وقاحت دفاع میکند. ضمن اینکه باید از وقوع این فاجعه به حال بشریت تأسف خورد که در قرن ۲۱ چنین رفتارهای ضداخلاقی و ضدانسانی و وحشیانه از افرادی یا موسساتی یا از ناحیه کشورهایی بروز میکند!! بشر مغرور مدعی تمدن و پیشرفت، مرتکب رفتارهایی میشود که بشر وحشی و دور از فرهنگ و تمدن باستانی و بدوی از آن پرهیز داشته است!! و بیش از تأسف بر وقوع این فاجعه باید به خاطر دفاع بیشرمانه برخی از این مدعیان تأسف خورد! به نظر من فاجعه بالاتر این است که یک رفتار ضدانسانی را با پوشش حقوق بشر و متمدنانه از آن دفاع کنیم. میگویند که این اقتضای آزادی بیان است.
من این نکته را مقداری باز میکنم که آیا توهین و تحقیر و ناسزاگویی آزادی بیان است؟ تعبیر آزادی بیان از دو واژه تشکیل شده: آزادی و بیان، آزادی یعنی اینکه انسان آنچه را که میفهمد و میخواهد بتواند بروز دهد و بیان هم یعنی اظهار کردن. آزادی بیان یعنی اینکه کسی مانع نشود از اظهار. چیز دیگری که علاوه بر توضیح مفهوم این دو واژه که ترکیب را پدید آوردهاند باید مورد توجه قرار گیرد، متعلق آزادی بیان است. آزادی بیانِ چه چیزی. باید برگردیم ببینیم منشأ آزادی بیان چیست؟ منشأ این حق، کرامت انسان است. چون انسان دارای عقل است، پس میفهمد و چون میفهمد پس کرامت دارد و آدمی با حیوان از این دو حیث تفاوت دارد. چون میفهمد و کرامت دارد و پس حق دارد فهمیده خویش را بازگو کند. پس متعلق آزادی بیان فکر است. بیان فهم و فکر آزاد است و فکر یک دستاورد متعالی انسانی است. فکر یک پدیده ارزشمند است و بالاترین برونداد یا دستاورد و محصولی که از این انسان با کرامت و دارای جایگاه رفیع صادر میشود، فکر است. پس در حقیقت آزادی بیان از آن جهت مجاز و محترم است که متعلق آن محترم است. چون فکر ارزشمند است بیان آن نیز مجاز بلکه لازم است اما اگر کسی به جای بیان اندیشه و فکر که بالاترین فرآورده کرامت و کمال آدمی است، فحش و ناسزا و طعن و لعن اظهار و اشاعه دهد! آیا این هم محترم و مجاز است؟ آیا فحاشی و ناسزاگویی توهین و لعن، ارزشی است که کسی آن را بیان کند و اگر چنین است که اظهار هر چیزی از آن جهت که اظهار کردنی است محترم است پس اظهار و صدور هر قول و فعلی باید آزاد باشد! من از مدافعان حقوق بشر شعار این فاجعه و رفتار مادون بدوی میپرسم: آیا به همه لوازم چنین آزادی تن در میدهند اگر کسی بیاید و در مقابل آنها بایستد و عبارات و واژههای رکیک به زبان آورد و دشنامهای قبیحی را نثار آنها کند آیا برای آنها قابل قبول است و به روی فرد اهانتکننده و فحاش لبخند خواهند زد؟ و آیا در قوانین کشورهای غربی ضابطهای وجود ندارد که اگر کسی به دیگری دشنام داد بتواند شکایت کند؟ آیا اینها جرم قلمداد نمیشود قطعاً جرم محسوب میشود. اما نسبت به مردی که در تاریخ بشر خدمات بزرگی از او برای بشریت سر زده که هیچ انسانی نمیتواند آنها را انکار کند. (جدای از ساحت نبوت) این اعمال جرم نیست؟! چرا غرب مغرور ارتکاب هر جنایتی را آزادی مینامد و از هر جرمی به نام دموکراسی دفاع میکند؟! در هر جای عالم جنگ و خونریزی و قتل و غارت راه میاندازند و آنها را دفاع از دموکراسی و حفاظت از منافع مینامند! چرا از مقدسترین ارزشها برای دفاع و توجیه نامقدسترین رفتارها استفاده میکنیم. آیا اگر کسی در خیابان به یکی از آنها رسید و سیلی جانانه به گوش آنها نواخت میپذیرند که این اقتضای آزادی است در نتیجه به جای اعتراض از آن فرد به خاطر اینکه از آزادی استفاده کرده به او لبخند میزنند. و من میپرسم لطمه زدن به وجود مادی آدمی جرم بزرگی است یا خدشه وارد کردن در شخصیت باطنی فرد، که نفس اوست جرم بزرگتری است؟ انسان تعجب میکند که چطور مدعیان تمدن و دفاع از حقوق بشر و کرامت انسان و آزادی، دموکراسی و صلح، چنین حرفهای بیپایه و مایه بلکه سخیف و کثیفی را میزنند!
س ۴: جنابعالی آیا پیشنهاد حقوقی مشخصی برای پیشگیری از اینگونه رفتارها ارائه میفرمایید؟
آدمی، ذاتمند است یعنی دارای سرشت و صفات ثابت است از جمله عناصر ذاتی و سرشتی انسان، صفت دینگرایی و دینداری است. از همینروست که دین همزاد بشر است و تاریخ بلند حیات گواه آن است که هرگز آدمی بلا دین نبوده است؛ هر چند ممکن است در تشخیص مصداق خطا کرده باشد، و غیر دین را به جای دین و غیر خدا را به جای خدا برگزیده باشد اما بیدین و بیخدا نبوده است؛ حتی در جوامع ظاهراً ملحد نیز ناخودآگاه، چیزی دیگر به جای دین و خدا نشسته است، و این حالت نیز موقت و مقطعی است.
به دلیل فطرتمندی بشر دین نیز فطرت نمون است و حکمت، عدالت و رحمت الهی نیز اقتضا میکند که دین الهی با فطرت آدمی تلائم کامل داشته باشد، و ابلاغ دین و آموزههای ناسازگار با فطرت بشر با صفات الهی سازگار نیست.
گرچه عناصر بسیار دیگری مانند زیباییشناسی و زیباییگرایی، علمخواهی و عشق به کمال، عدالتطلبی علاقه به صلح؛ حقگرایی، خیراندیشی و آزادیخواهی است؛ اما به نظر من علاوه بر آن که این موارد و سایر امور فطری حتماً جزیی از تعالیم دینی است، مجموع دین، از لحاظ فطری بودن بسی عمیقتر و وسیعتر از دیگر عناصر است.
اکنون و با توجه به مقدمهای که معروض افتاد، عرض میکنم: به همان دلیل که در حقوق اساسی بشر، حق آزادی، حق آگاهی، حق برخورداری از صلح و عدل را به رسمیت میشناسیم و جامعهی جهانی و سازمانهای بینالمللی سعی میکنند از این حقوق دفاع و زمینهی برخورداری همه آحاد از آن را فراهم کنند؛ و همه انسانها، ناقضان این حقوق را مجرم میشناسند؛ چرا نباید عنصر اساسی و عمیقی مانند فطرت دینگرایی به عنوان حق دینداری، به رسمیت شناخته شود و پاس داشته شود؟! چرا باید ملحدان به دین و دینداری، تعرض کنند و چرا برخی به نام یک دین به دین دیگر اهانت روا میدارند؟
من پیشنهاد میکنم: حقی به عنوان حق دینداری تبیین و از طریق مجامع جهانی، پیگیری و تصویب گردد تا از رهگذر تمسک بدان از تعرض به دین و دینداری و دینداران جلوگیری شود. البته این یکی از ابزارهای مقابله با این فجایع است.
س ۵: شما تصور میفرمایید انگیزه عاملان و آمران و مدافعان این اعمال و افعال، از دامن زدن به این رفتارها چیست؟
از آنجا که اینک این رفتارها به معضل جهانی تبدیل شده است؟ و ادامه این رفتارها، جهان را در معرض یک جنگ جهانی قرار میدهد؟ به نظر من این اعمال و مواضع، زمینهسازی برای پیشگوییهای هوسآلود پیامبران دموکراسی لیبرال در باب نزاع تمدنها، و برای تحقق آرزوهای خام سیاستمداران سفیه آمریکایی است؟
آیا مرتکبین این رفتار تصور میکنند برای همیشه مسلمانان این اعمال را تحمل خواهند کرد و اگر بر اثر این رفتارهای ضدبشری یک فاجعه انسانی در جهان رخ دهد، مسئولش کیست؟ اینها دروغ میگویند که طرفدار صلحند. با این جنگ افروزیها آبروی خود را میبرند و با این رفتارها و مواضع، کذب ادعاهایی را که کردند برملا میکنند و امروز برای اثبات یک افسانه تاریخی مانند هولوکاست همه سینه چاک میکنند و اگر کسی به روش علمی دروغ بودن آن ثابت کرد از نظر تاریخی آن انکار کرد آن را جرم میدانند!! تردید در این که آیا آلمانیها یهودیان را کشته اند یا نه و در برخی کشورها جرم انگاشته میشود و مرتکبین آن مجازات میشوند و آیا این نشان نمیدهد که صهیونیستها پشت صحنه دو مسأله را اداره میکنند؟! (هم اهانت به پیامبر اکرم(ص) و هم افسانه هولوکاست) و غربیهای مدعی تمدن و دموکراسی راجع به این دو مسأله دوگانه برخورد میکنند ما مسلمانان نسبت به این واقعه اگر عکسالعمل نشان دهیم نه از آن جهت است که اسلام مورد نقد قرار گرفته بلکه از آن جهت که حریم نبیاکرم(ص) مورد نقض قرار گرفته؛ ما از نقد نمیهراسیم، در سراسر جهان، پیوسته هزاران جلد کتاب علیه اسلام و در افکار مطلق نبوت و توحید و اصول عقدتی اسلام منتشر میشود نه در دنیا حتی در ایران هم کتب و مقالات بسیاری علیه دین و مسلمات اسلامی منتشر میشود احدی یا ناقد یک عقیده دینی برخورد نمیکند. پس آزادی بیان نقد غیر از توهین و نقض حریم است. صدها موسسه در جهان علیه اسلام تحقیق میکنند و کتاب منتشر میکنند و یک نفر هم به آنها تعرض نمیکند.
توهین و توطئه از پایان منطق آغاز میشود؛ هرگاه منطق پایان میگیرد فحاشی و توهین شروع میشود. دنیای غرب در برابر مسلمانان و منطق نیرومند آنان دچار مشکل شده و دچار فقر فکری شدهاند. وقتی غربیها مشاهده میکنند مسلمانان عراق با رأی چشمگیری زمام امور را در دست میگیرند این در حالی است که غربیها دم از دموکراسی زدند و به ای عنوان عراق را اشغال کردهاند! وقتی در فلسطین انقلابیون و حماسیها با رأی چشمگیری قدرت را قبضه میکنند و در لبنان پیروان اهل بیت با رأی مردم جایگاه رفیعی را احراز میکنند و در گوشه گوشه جهان میبینید که اندیشه اسلامی به ویژه هرگاه متأثر از اهل بیت است پیشروانه براساس شعارهایی که آنها دادهاند به کرسی فتح تکیه میزند و مسلمانان در حوزه منطق جهان را سنگر به سنگر فتح میکنند، به جای تکیه بر فکر و نظر، متوسل به توهین و توطئه شدهاند و بعد از آنکه این توطئه در سطح جهانی افشاء شد و دیدند از این جهت زیان کردند یعنی خواستند جنگ مسلمان و مسیحی در دنیا به پا کنند اما مورد استقبال حتی مسیحیان منصف واقع نشد! و این رفتارها و اعمال را ارباب ادیان محکوم میکنند، آمدند فاجعه تلخ تاریخی تروریستی انفجار حرم حضرات امامان عسگریین و حضرت نرگس مادر حضرت حجت(عج) را پدید آوردند تا از سویی توپ را به زمین مسلمانان بیاندازند. از طرفی دیگر دیدند فشار بر مرتکبین جرم روبه فزونی است و باید توجهها از فاجعهای به فاجعهای دیگر متوجه کنند تا فشار بر مرتکبین آن را کاهش دهند! و جنگ را به میان مسلمانان بکشانند و بین مسلمانان اختلاف ایجاد کنند اما دیدند که مسلمانان آگاهتر از آنان هستند و جنگ را حکیمانه و صبورانه این دو فاجعه را تحمل کردند. خون را خوردند، و تلخی این دو فاجعه را بر خویش هموار کردند تا مبادا فاجعه جهانی یا اسلامی رخ دهد.