دروس فلسفهی اصـول(۳)
درآمد
با توجه به مباحثی که تا این جا مطرح کردهایم، مناسب است ساختار اجمالی محورهای مهم طرح تأسیس فلسفهی اصول را ارائه کنیم تا در ادامهی دروس شما بتوانید با آگاهی و آمادگی پیشینی و احیاناً مطالعهی قبلی در جلسات حضور پیدا کنید.
البته طرحی که ما برای تدوین فلسفهی علم اصول تنظیم کردهایم بسیار مفصل و مطول است، این جا با اکتفا به حد ضرور، صورت خلاصه و ویراستهی آن را طرح میکنیم، و قبل از ارائهی ساختار، چند نکتهی ضروری را مورد تصریح و تأکید قرار میدهیم.
یک) فلسفههای مضاف، در فرهنگ علمی ما، هنوز چندان که باید جایگاه و پایگاه شایان و شناخته، ساخته و پرداختهای نیافتهاست، هم ازاین روست که ـ همچنان که در بحث ضرورتهای تأسیس فلسفههای مضاف، به برخی موارد اشاره شد ـ در «تعریف»، «هندسهی معرفتی»، «سیر و سامانهی مباحث»، «سنخهی مطالب مطرح» در آن، اضطراب و ابهامهای بسیاری به چشم میخورد، و مباحث این قسم مطالعات فلسفی، بیش ازآن که از سنت علمی مقبول نخبگان مربوط و جامعهی علمی مشخص خود تبعیت کند، دچار و درگیر سلایق و علایق بحاثان و پژوهشگران این حوزه است؛ ناگفته پیداست که اطروحه و انگارهی پیشنهادی ما در فلسفهی اصول نیز ـ که حصیلهی تاملات و اندیشیدههای یک فرد است ـ از این خصیصه و نقیصه بری نبوده، گرفتار عوارض این عویصه باشد.
دو) با این همه، آنچه به محضر ارباب معرفت، به عنوان ساختار محورهای طرح فلسفهی علم اصول عرضه میشود، عصارهی افزون بر پنج سال تأمل و توغل مقترِح بیبضاعت آن است، قهراً حاوی نکات و نقاط درخور ژرفرسی و درنگ فراخور است، و ظرائف و طرائف منطوی در آن حاجتمند شرح و بسط لازم است، و باید در مقام تدوین این دانش نوآمد تفصیل بایان و شایان پیدا کند. إنشاءالله.
سه) با اینکه در این طرحواره، علم اصول، «معرفتی دستگاهوار» انگاشته شده و از پایگاه فلسفه و معرفتشناسی و روششناسی بدان نگریسته شده، اما به اقتضای این حقیقت که به هر حال اصول [موجود]، دانشی تمامعیار از سنخ علوم حقیقی و مباحث آن یکسره متشکل از مسائل حقیقی قلمداد نمیشود، و نیز توقع نمیرود پیشنهادهی این کمین نیز سخنی چندان سخته و کاری چنان کارستان باشد، و این بنده هرگز چنین ادعایی را ندارد، بلکه وجود کژی و کاستی بسیار و بیشمار در آن را باید قهری و طبیعی انگاشت، هم از اینرو دست نیاز به ساحت ارباب فضل و فضیلت دراز کرده، انتظار تفضل، هرچند به تذکر نکتهای خرد در ترمیم و تتمیم آن را، دارم.
چهار) در ساختار و سرفصلهای پیشنهادی، سعی شده از طرح «مبانی بعیده»ی علم اصول، و مطالبی که از سنخهی «مسائل تاریخی» و نقلی است، بمثابه مسائل فلسفهی اصول، پرهیز گردد، برخی مباحث که ممکن است از نوع مبانی وسیطهی اصول قلمداد شوند نیز به بهانهی این که در مقام تفیصل به بحث از لایهی قابل الحاق به مبادی قریبه، بسنده خواهد شد، در فهرست گنجانده شدهاست؛ البته پارهای از مطالب، در بخش مباحث فراعلمی فلسفهی اصول، به عنوان «مباحث کبروی» (که مبادی مباحث فلسفهی اصول به شمار میآیند) مطرح خواهد شد که ما هم به همان عذری اعتذار میکنیم که سلف در طرح یا درآمیختن مبادی اصول با اصول و مسائل آن، معتذر شدهاند. (فقدان علمی مختص و مستقل برای بحث از مبادی)
پنج) از آن جهت که: از سویی فلسفههای مضاف، دانشهای ـ بویژه از حیث قلمرو هندسی و مسائل خود ـ تابع مضافٌالیه خویشند، از دیگرسو کمابیش فراخور زوایای نگاه فیلسوف به دانش مورد مطالعه، این فلسفهها قابل توسعه و تضییقاند، مطالب درخور بحث در آنها نیز دچار قبض و بسط میگردد، ساختار پیشنهادی نیز نباید نهایی و غیر قابل کاهش و افزایش انگاشته شود، کما این که فصول آن در طول سنوات و بتدریج تکمیل گشته است.
شش) در این طرحواره، نخست دو فصل مقدماتی تحت عنوان «مبادیپژوهی» و «دربارهی فلسفهی اصول» آمده است، سپس فصول اصلی دانش فلسفهی اصول، در بیست و سه فصل پیشنهاد شده است، و آنگاه سه پیوست بمثابه متمم این تحقیق و خاتمهی کتابی که دست تصنیف است منظور شده است.
هفت) فصول بیستوسهگانهی بخش اصلی، شامل گونههای مختلف از مباحث و مسائل فلسفهی اصول است، مثلاً فصول یکم تا یازدهم آن مربوط به مباحث فراعلمی فلسفهی اصولاند، باقی فصول عمده مباحث فرامسئلهای این دانش را تشکیل میدهند، کما اینکه مباحثی مانند غایتشناسی و روششناسی و هویت معرفتی دانش اصول، از زمرهی مسائل ماهوی بشماراند و مباحث قلمروشناسی و ساختارشناسی اصول، از سنخ مسائل ساختاری قلمداد میشوند.
اینک ساختار طرحواره:
فصل یکم) مبادیپژوهی
فرع یکم) سنت مدخلنگاری و سیر تطور مبادیپژوهی در آثار اصحاب اصول، و نسبت مبادی با رؤوس ثمانیه و فلسفهی اصول فقه.
فرع دوم) مفهومشناسی و تعریف مبادی (و کاربردهای گوناگون آن)، و نظر مختار.
فرع سوم) تقسیمات و ساختار مبادی در آثار و آراء سلف.
فرع چهارم) غایت و کارکردهای مبادیپژوهی.
فرع پنجم) جایگاه مسئلهی مبادیپژوهی در ساختار علوم (مسئلهی اجزاء علوم).
فرع ششم) هویت معرفتی مبادی اصول، و مناشی و مصادر آن.
فرع هفتـم) نسبت و مناسبات مبادی علم با مسائل آن.
فرع نهـم) طبقهبندی و نقد رأی و رویهی اصولیان در مبادیپژوهی.
فرع دهـم) روششناسی تعریف، تفکیک و طبقهبندی مبانی، مبادی و مسائل.
فرع یازدهم) نظر مختار در تقسیمات و اقسام مبادی (براساس نظریهی ابتناء).
فرع دوازدهم) اطلس تفکیک و طبقهبندی مبانی، مبادی و مسائل ـ نمودارها.
فصل دوم) دربارهی فلسفهی علم اصول:
فرع یکم) تعریف فلسفهی اصول:
۱٫ دشواریهای تعریف فلسفهی اصول.
۲٫ نقد بر تعاریف ارائه شده در باب فلسفههای مضاف و از جمله فلسفهی اصول.
۳٫ تعریف پیشنهادی: «دانش مطالعهی عقلانی فرادانشی ـ فرامسألهای علم اصول فقه، به منظور دستیابی به احکام کلی این دانش و مسائلش».
۴٫ شرح مؤلفههای تعریف.
فرع دوم) امکان و امتناع فلسفهی اصول:
۱٫ عدم امکان فلسفهی اصول، به دلیل:
ـ وجود ابهامات ماهوی ـ هویتی فراوان دربارهی این علم (مقام ثبوت)
ـ تنوع نظرات اصحاب اصول در زمینههای مبانی و مبادی، تعریف، هویت معرفتی، موضوع، مسائل، منطق و هندسهی این علم (مقام اثبات)
۲٫ امکان فلسفهی اصول، و بررسی روند و فرایند تدوین آن.
فرع سوم) موضوع فلسفهی اصول:
دانش اصول فقه، مشتمل برکلیات واجزاء آن.
فرع چهارم) غایت و فائدت فلسفهی اصول:
۱٫ تفاوت غایت و فائده،
۲٫ مظان بحث از غایت فلسفهی اصول (مانند مباحث مبادی، تعریف و غایت فلسفه)
۳٫ مراتب، و انواع غایات و فوائد،
۴٫ تفاوت غایت فلسفهی کلی و فلسفههای مضاف،
۵٫ غایت فلسفهی اصول،
۶٫ دستهبندی فوائد و عوائد فلسفهی اصول، براساس: علم، عالم (معلم/ مؤلف) و متعلم اصول.
فرع پنجم) روش فلسفهی علم اصول:
ـ فرانگر عقلانی و استدلالی.
فرع ششم) هویت معرفتی فلسفهی اصول.
فرع هفتم) نسبت و مناسبات فلسفهی علم اصول با معرفتها و دانشهای همگن:
ـ فلسفهی دین (اسلامی)،
ـ فلسفهی معرفت دینی،
ـ فلسفهی اجتهاد،
ـ فلسفهی فقه (با تأکید بر اشتراکات امتیازات آن دو)،
ـ فلسفهی اخلاق دینی،
ـ فلسفهی علم دینی،
ـ فلسفهی منطق فهم دین،
۱٫ براساس نمونهی فلسفههای مضاف محقق، و ناظر به اصول فقه رائج (پسینی ـ تاریخی)
۲٫ براساس الگوی مبتنی بر «نظریهی ابتنا»، (پیشینی ـ منطقی)،
فرع هشتم) نسبت و مناسبات فلسفهی علم اصول با معرفتهاو دانشهای هموند:
ـ علوم قرآنی، تفسیر، علوم حدیت، رجال، فقه، اخلاق، کلام،….
فرع نهم) مصادر و مناشی فلسفهی علم اصول:
(پیشینهی مباحث فلسفهی اصول در علوم دینی و آراء سلف)
فرع دهم) ساختار مسائل و مباحث فلسفهی اصول:
انواع تقسیمات مباحث فلسفهی اصول:
۱. ماهوی و ساختاری،
۲٫ فرادانشی و فرامسألهیی،
۳٫ تصوری و تصدیقی،
۴٫ مبادی وسیطه/ پیشانگارهها، و مبادی قریبه/ انگارهها،
۵٫ مبادی ممتزجه و غیرممتزجه،
۶٫ تقسیم مباحث فرادانشی براساس علل اربعهی علم اصول، و مباحث فرامسئلهای براساس مبادی خمسهی نظریهی ابتناء.
۷٫ به اعتبار ماهیت مسائل و قضایای فلسفهی اصول.
ساختار فصول و فروع فلسفهی اصول
فصل یکم) تعریف علم اصول:
درآمد:
فص أ) انواع تعاریف ممکن علم:
۱٫ به اعتبار جهت تعریف (به پسینی و پیشینی)،
۲٫ به اعتبار گرانیگاه تعریف،
۳٫ تعریف به حد و رسم،
۴٫ تعریف به لفظ (شرح الاسم)
۵٫ تعریف تحلیلی.
فص ب) روششناسی تعریف علم:
یک) شروط تعریف علم:
۱٫ جهتمندی: منظورداشت پیشینی ـ منطقی (ترسیم علم مطلوب) یا پسینی ـ استقرائی (ترسیم مطلوب علم) بودن تعریف و التزام به لوازم هریک.
۲٫ جامعیت: انطباق بر همهی مصادیق.
۳٫ مانعیت: خلو از زیادت حد بر محدود.
دو) ویژگیهای تعریف برتر:
۱٫ جامع الوجوهًْ والجهات بودن: اشتمال برهمهی گرانیگاهها و جهات.
۲٫ ارائهی حداکثر اطلاعات با حداقل کلمات.
۳٫ برخورداری از حداکثر وضوح مفهومی: تهی بودن از واژگان زائد، مبهم، مغلق، غریب، مشترک، مجاز، و…
سه) روش صحیح تعریف، در گرو کشف و رعایت شروط سهگانهی پیشگفته است.
فرع یکم) امکان و امتناع تعریف علم اصول:
فص أ) تبیین عدم امکان:
ـ در مقام ثبوت (فقدان وحدت موضوعی و انسجام ساختاری)
ـ در مقام اثبات (فقدان وحدت نظر در میان اصحاب اصول در امهات امور این علم)
تفاوتهای تعریف علوم اعتباری و علوم حقیقی.
فص ب) تبیین امکان تعریف اصول.
فرع دوم) ادوار و انواع تعاریف اصول:
ـ پیشینهکاوی تعریف علم اصول در نزد عامه.
ـ تبارشناسی تعاریف شیعی، و واکاوی تطورات، و گونهشناسی و طبقهبندی تعاریف اصول در نزد شیعه (نقطههای عطف: ۱٫ سید مرتضی و من تبعه، ۲٫ علامه و من تبعه، ۳٫ آخوند خراسانی و من تبعه، ۴٫ میرزای نایینی و من تبعه، ۵٫ محقق حائری، ۷٫ شهید صدر، ۷٫ امام خمینی، و تعابیر متفاوت دیگران در فواصل تاریخی بین تعاریف هشتگانه)
فرع سوم) نقد و آسیبشناسی تعاریف اصول:
ـ نقد مشروح تعاریف.
ـ جمعبندی نقدها:
۱٫ اشکالات اختصاصی تعاریف،
۲٫ اشکالات مشترک تعاریف،
فرع چهارم) روش تعریف «مطلوب» علم اصول، و «علم اصول مطلوب»
تحقق هر دو مقصود مورد اشاره در عنوان فوق، با منظورداشت عناصر سهگانهی جهت، جامعیت، و مانعیت تعریف، و این امر با تحلیل چهار مطلب زیر دستیافتنی است:
۱٫ علم اصول کنونی «چه نیست»
۲٫ علم اصول رائج «چه هست»
۳٫ علم اصول «چه نباید باشد»
۴٫ علم اصول «چه باید باشد»
فرع پنجم) تعریف پیشنهادی:
الف) تعریف تاریخی/ استقرایی اصول، و شرح مؤلفهها و مزایای آن:
هو «العلم الباحث عن المناهج العامّه لتحصیل الحجه فی نطاق الشّریعه»
وإن شئت قل: هو «نسق منهجی لتحصیل الحجّه لتحصل الإنقیاد، فی الشّریعه».
ب) تعریف منطقی/ آرمانی اصول، و شرح شروط و مؤلفههای آن:
ـ موکول به بعد میکنیم (که براساس نتائج مباحث فصل پنجم ارائه خواهدشد.)
فصل دوم) موضوع علم اصول:
فرع یکم) بحث کبروی در باب هستی و چیستی موضوع علوم:
* نسبت و مناسبات ملاک«وحدت» و«تمایز»علوم، باموضوع علوم و ضرورت تفکیک مسئلهی موضوع شناسی و معیار مسئلهی اصولیه.
۱٫ ماهیت موضوع علوم، ناظر به انواع علوم،
۲٫ غایت و کارکردهای موضوعشناسی علوم،
۳٫ روش یا روشهای موضوعشناسی علوم،
۴٫ بررسی تفاوتهای علوم حقیقی و اعتباری، علوم نظری و عملی، علوم آلی و عالی، در موضوعشناسی،
۵٫ طبقهبندی و نقد نظرات در باب «موضوعمندی» علوم و عدم آن،
۶٫ نظر مختار،
۷٫ نسبت موضوع علوم به همدیگر.
فرع دوم) بحث صغروی: هستی و چیستی موضوع اصول:
۱٫ بررسی امکان تعیین موضوع علم اصول،
۲٫ بررسی ضرورت و خطورت موضوعشناسی علم اصول،
۳٫ مفهومشناسی کلمات کلیدی: «موضوع»، «علم»، و…
۴٫ روششناسی تعیین موضوع علوم با تأکید بر مناهج خاص اصول:
الف) روش تاریخی و پسینی:
ـ استقراء و تفحص در مباحث مطرح شده از سوی اصحاب اصول در زمینهی متغیرها و عناصر رکنی دخیل در «تشخص» موضوع علوم، از قبیل تعریف، مسائل، قلمرو، غایت، هندسه، و هویت معرفتی (حقیقی یا اعتباری، نظری یا عملی بودن) علم.
ـ استقصاء نظرات اصولیون در زمینهی موضوعشناسی علوم بویژه علم اصول.
ب) روش منطقی و پیشینی:
ـ از رهگذر تحلیل نقش و سهم متغیرها و جهات دخیل در تشخص موضوع علوم،
ـ لحاظ سازواری تام همهی عناصر هویتساز علم با همدیگر.
۵٫ دستهبندی نظرات اصحاب اصول در باب هستی و چیستی موضوع این دانش،
۶٫ نقد و ارزیابی تعابیر و آراء در موضوع اصول،
۷٫ نظر مختار،
۸٫ نسبت موضوع علم ـ از جمله دانش اصول ـ به موضوعات مسائل آن (آیا این نسبت در تمام علوم همسان است؟).
فصل سوم) مسائل علم اصول:
۱٫ تعریف مسألهی علم،
۲٫ ضرورت و فوائد بحث ازمسائل علوم،
۳٫ شیوههای مسالهشناسی علوم و ملاک (یا ملاکهای) مسألهی علم،
۴٫ طبقهبندی و نقد دیدگاهها در ملاک مسألهی اصولیه،
۵٫ نظر مختار،
۶٫ نسبت و مناسبات مبادی علم اصول با مسائل آن،
۷٫ نسبت و مناسبات مسألهی اصولیه و مسائل علوم همگن از جمله قواعد فقهیه، براساس نظر مختار.
۸٫ تقسیم و گونهشناسی مسائل علم اصول.
۹٫ تطورات مسائل اصول در ادوار گوناگون و علل آن.
فصل چهارم) قلمروشناسی علم اصول
فرع یکم) مبادی قلمروپژوهی علم اصول:
قلمروپژوهی اصول بر انگارههای علمشناختی مشخصی مبتنیاست، از جمله:
۱٫ دستگاهوارگی و هندسهمندی معرفت اصولی، به مثابه یک علم تمام،
۲٫ تمایز و استقلال بیـِّن دانش اصول از دانشهای هموند و همگن خود،
۳٫ برخورداری اصول از کارکردهای فیالجمله درخور در ساحت دینفهمی،
۴٫ امکان افراز و احراز قلمرو معرفتی و کارکردی علم اصول، با کاربست روشهای مناسب.
فرع دوم) تعریف و اطلاقات قلمرو علم:
فص أ) تعریف قلمرو علم:
قلمرو علوم را به «حوزهی معرفتی (ساختاری و هندسی) و حدود کارکردیی که عناصر رکنی هویتساز هر علمی، نظیر مبادی، موضوع، مسائل، روش، غایت و کارکردهای ذاتی و متوقع آن، ثبوتاً (مقام نفسالامر دانش) یا اثباتاً (مقام نظر و فهم ما از دانش و عناصر آن) اقتضا میکنند» اطلاق میکنیم.
فص ب) اطلاقات «قلمرو علم»:
با توجه به تعریفی که ارائه کردیم، و با عطف توجه به علم موضوع بحث ما که اصولاست، در ذیل تعریف و اطلاقات قلمرو علم، دستکم سه بحث را میتوان مطرح کرد:
۱٫ قلمرو ساختاری علوم
۲٫ قلمرو هندسی علوم
۳٫ قلمرو کارکردی علوم
فرع سوم) هویت مسئلهی قلمروشناسی،
فرع چهارم) جایگاه و نسبت و مناسبات قلمرو علم، با مسائل فرادانشی رکنی دیگر،
فرع پنجم) غایت و کارکردهای قلمروشناسی:
کارکردهای «قلمروشناسی» علوم را، در سه مقام و به شرح زیر میتوان تبیین و طبقهبندی کرد:
۱٫ در مقام ثبوت،
۲٫ در مقام اثبات،
۳٫ در مقام استعمال،
فرع ششم) روش یا روشهای قلمروشناسی علوم.
فص أ) روشهای چهارگانهی برآمده از رویکرد و نگرش پسینی و استقرایی
فص ب) روش برآمده از رویکرد و نگرش پیشینی و منطقی: تحلیل اقتضائات عناصر رکنی هر علم، آنسان که میباید و میشاید باشند، در باب گسترهی هندسی، کارکردی، و احیاناً کارآمدی آن.
فرع هفتم) طبقهبندی و نقد دیدگاههای مختلف در زمینهی قلمرو علم اصول.
فرع هشتم) انواع و علل قبض و بسط احتمالی صورتبسته در قلمرو اصول، در ادوار مختلف.
فصل پنجم) وحدت و تمایز علوم:
فرع یکم) مراد از وحدت و تمایز علوم،
فرع دوم) کارکردهای مبحث وحدت و تمایز،
فرع سوم) بررسی تفاوتهای علوم حقیقی و اعتباری، علوم نظری و عملی، علوم آلی و عالی، در مسئلهی وحدت و تمایز،
فرع چهارم) نظرات مختلف در ملاک (یا ملاکهای) وحدت و تمایز علوم و نقد آنها،
فرع پنجم) نظریهی تناسق. و تبیین نظریهی معیارمندی «مانعهًْ الخلوی» علوم حسب الموارد.
فرع ششم) نسبت مسئلهی وحدت و تمایز با عناصر رکنی علوم بویژه قلمروشناسی و موضوعشناسی،
فرع هفتم) تأثیرات تلقیهای متفاوت در مورد متغیرهای رکنی علم، و نیز تحولات احتمالی در هریک از آنها، بر تنوع و تطور موضوع علم.
فصل ششم) غایت و فائدت علم اصول:
درآمد:
ضرورت و فائدهی غایتشناسی، و کارکردسنجی علم.
فرع یکم) چیستی غایت علم و فائدت آن، و نسبت آن دو با یکدیگر،
فرع دوم) روشهای غایتشناسی علوم،
فرع سوم) نسبت و مناسبات غایت علوم با قلمرو، مسائل، روش، و… آن،
فرع چهارم) دیدگاههای مختلف در باب غایت علم اصول و نقد آن،
فرع پنجم) نظر مختار:
ـ نگرش پسینی و تاریخی (محقَق: «اصول کنونی، چه هست وچه نیست»)
ـ نگرش پیشینی و منطقی (مطلوب: «اصول، چه باید باشد و چه نباید باشد»)
فرع ششم) تطورات احتمالی در غایت و فائدت علم اصول، و علل وآثار آن،
فرع هفتم) سنخشناسی کارکردهای علم اصول.
فصل هفتم) روششناسی علم اصول:
درآمد:
ضرورت و فائدت روششناسی علم (کارکردهای روششناسی علم)
فرع یکم) چیستی روش علم اصول:
روشهای اصول، به سه معنی قابل اطلاق است:
۱٫ فرایند و سازِکارعمومی تکون معرفت اصولی (دستگاه روشگانی مولد علم اصول/ روش تولید مسائل اصول)
۲٫ کلان دستگاه روششناختی علم اصول، بمثابه منطق اکتشاف و استظهار شریعت و تحصیل انقیاد (فرایند عمومی حل مسأله در علم اصول).
۳٫ خردهروشهایی که برحسب تنوع مسألهها، و مدارک و مدرکات، در این علم به استخدام گرفته میشود (در بخشهای مختلف مبادیپژوهی، مباحث الفاظ، مباحث عقلی، امارات و اصول عملیه)
فرع دوم) انواع روشهای دارای کاربرد در علم اصول:
۱٫ روش پیشینی (آنسان که باید/ مطلوب)
۲٫ روش پسینی (آنسان که هست/ محقق)
فرع سوم) نسبت و مناسبات روش علم (بویژه اصول) با عناصر رکنی آن:
فرع چهارم) بررسی آراء و وجوه مختلف در روششناسی علم اصول:
فرع پنجم) روششناسی اکتشاف «روشهای اصول»:
ـ استقراء در آثار اصولی (بررسی روش یا روشهای به کار رفته در این علم)
ـ استقصاء آراء و اظهارات اصولیان در باب روش علم اصول،
ـ تبیین و تحلیل کارکرد متغیرهای دخیل در روشپردازی علوم (بویژه اصول)
فرع ششم) ثبات و تطور روشهای اصول.
فصل هشتم) مصادر علم اصول:
فرع یکم) مراد از مصادر علم.
فرع دوم) ضرورت بحث از مصادر علوم.
فرع سوم) روش مصدرشناسی علوم.
فرع چهارم) دیدگاهها در باب مصادر علم اصول.
فرع پنجم) نظر مختار:
ـ مصادر بسیط (درجهی اول): کتاب، سنت، عقل، و فطرت.
ـ مصادر وسیط (درجهی دو): فقه و قواعد فقهیه، تفسیر و علوم قرآنی، علوم روائی، علوم عقلی، اخلاق، علوم زبانی و ادبی، عرف و سیرهی عقلا، و…
فرع ششم) قبض و بسط در مصادر علم اصول و علل آن.
فصل نهم) هندسهی علم اصول:
فرع یکم) مراد از هندسهی علم.
فرع دوم) ضرورت و فوائد بحث.
فرع سوم) شیوههای اکتشاف ساختار علوم.
فرع چهارم) نسبت و مناسبات هندسهی علوم با عناصر رکنی آنها.
فرع پنجم) گونهشناسی چیدمانهای علم اصول.
فرع ششم) تطورات ساختار علم اصول، و علل آن.
فرع هفتم) آسیبشناسی ساختار کنونی علم اصول.
فرع هشتم) نظریههای مختلف در مورد گرانیگاه علم اصول.
فرع نهم) ساختار پیشنهادی.
فصل دهم) هویت معرفتی علم اصول:
فرع یکم) اصالت اصول (از حیث اسلامی ـ بومی بودن)
فرع دوم) از نظر حقیقی یا اعتباری یا ترکیبی بودن،
فرع سوم) از لحاظ نظری یا عملی بودن،
فرع چهارم) از جهت بروندینی یا دروندینی بودن،
فرع پنجم) از حیث عقلی یا نقلی یا ترکیبی بودن،
فرع ششم) از لحاظ آلی یا اصالی بودن.
فصل یازدهم) جایگاه اصول در جغرافیای علوم اسلامی:
فرع یکم) مراد از جایگاهشناسی علم.
فرع دوم) جایگاه مسألهی جایگاهشناسی در فلسفههای مضاف به علمها.
فرع سوم) ضرورت و فائدت جایگاهشناسی علوم.
فرع چهارم) روش جایگاهشناسی علمها.
فرع پنجم) نظرات مختلف در مورد جایگاه علم اصول در شبکهی علوم اسلامی.
فرع ششم) نظرات مختلف در نسبت و مناسبات علم اصول با علوم هموند و همگن.
فرع هفتم) نقد نظرات عمده در جایگاهشناسی علم اصول.
فرع هشتم) نظر مختار.
فصل دوازدهم) مبانی مبدأشناختی اصول:
مقدمه) کاربرد پسینی نظریهی ابتناء.
ـ بررسی اوصاف «مصدر دین» و نقش آن در روششناسی و قواعد و ضوابط فهم دین بویژه اصول.
فصل سیزدهم) مبانی دینشناختی («فلسفهی دین»ی ـ کلامی) اصول:
ـ بررسی مختصات ماهوی دین و برآیند آن در تکون منطق فهم دین (از جمله در اصول)
فرع یکم) غایت دین و مقاصد الشریعه،
فرع دوم) قلمرو دین (گسترهی شریعت)
فرع سوم) زبان دین و زبان دینی،
فرع چهارم) فهمپذیری دین (امکان اجتهاد) زبان دین،
ـ اجتهاد: معنی و ماهیت، حجیت، ارزش سنجی معرفتشناختی، قلمرو، غایت، سازکار و فرایند، شروط و شرائط،…
ـ نقد اخباریگری و اخبارگرایی،
ـ نقد قرآنیون، (قرآنبسندگی)
ـ نقد نصبسندگی،
ـ نقد مقاصدگرایی افراطی،
ـ نقد قرائتپذیرانگاری دین،
ـ مسألهی انسداد ـ انفتاح.
فرع پنجم) جهانی و جاودانه بودن دین،
فرع ششم) کارآمدی روزآمدی دین،
فرع هفتم) وحیانیت و قدسیت دین،
فرع هشتم) حکیمانگی دین،
فرع نهم) فطرتنمونی دین،
بررسی جامع بروز و برآیند مبانی دینشناختی در ساختار و بافتار اصول.
فصل چهاردهم) مبانی انسان (مخاطب/ مکلف)شناختی اصول:
فرع یکم) مراد از مبانی انسانشناختی:
بررسی سرشت، ساحات و صفات (ذاتیات و استعداد و استطاعت معرفتی معیشتی) آدمی که بر روششناسی فهم دین موثر است، و بر روششناسی علم اصول نیز تاثیرگذار بوده.
فرع دوم) حدود استطاعت و استعداد معرفتی انسان، و برآیند آن در اصول فقه،
فرع سوم) حدود طاقت عملی انسان، و برآیند آن در اصول،
فرع چهارم) مسألهی حق و تکلیف (تفاوت نقش این بحث در فلسفهی فقه و فلسفهی اصول).
فرع پنجم) مسألهی نقش زمان و مکان و تطور حیات (تفاوت نقش این بحث در فلسفهی فقه و فلسفهی اصول).
فرع ششم) نقش جنسیت در قواعد اصولی (به لحاظ تفاوتهای معرفتی و معیشتی دو جنس).
فصل پانزدهم) مبانی معرفتشناختی اصول:
ـ بررسی مبانی و مسائل معرفتشناختی موثر بر منطق فهم دین (از جمله اصول)
ـ انواع قطع وظن وجایگاه هریک در معرفت دینی.
فرع یکم) فطرت و معرفت اصولی،
فرع دوم) کارآمدی و گسترهی کارکرد عقل،
فرع سوم) ارزش معرفتی وحی،
فرع چهارم) ارزش معرفتی سنت قولی،
فرع پنجم) ارزش معرفتی سنت فعلی،
فرع ششم) ارزیابی معرفتشناختی امارات، استصحاب، اصول عملیه،
فرع هفتم) حجیت (معرفتشناختی، شریعتشناختی)
فرع هشتم) مسألهی تخطئه و تصویب،
فصل شانزدهم) مبانی زبانشناختی اصول.
فرع یکم) کلام و خطاب؛ ماهیت و اقسام آن،
فرع دوم) زبان متون مقدس،
فرع سوم) مقدمات حکمت،
فرع چهارم) مسائل خطابات شرعیه،
فصل هفدهم) مبانی متن ـ معناشناختی اصول:
فرع یکم) مبانی متن ـ معناشناختی متون عمومی،
فرع دوم) مبانی متن ـ معناشناختی اختصاصی متون قدسی،
فصل هجدهم) مبانی «موضوع/ متعلق»شناختی اصول:
بررسی اقتضائات مختصات شریعت و نیز هر یک از حوزههای آن در کاربرد اصول.
فصل نوزدهم) مبانی حکمشناختی اصول:
بررسی ماهیت و مؤلفهها، تقسیمات، و… مجعول شرعی، برحسب مباحث مبادی احکامیه،
فصل بیستم) تحلیل معرفتشناختی قضایای اصولی:
۱٫ طبقهبندی قضایا و قیاسات اصولی و ملاک آن،
۲٫ سرشت و ارزش معرفتی انواع قضایای اصولی،
۳٫ توجیه انواع گزارههای اصولی،
فصل بیستویکم) تحلیل اصول عملیه:
فرع یکم) فرایند تاریخی و معرفتی تکون و تطور اصول عملیه در فقه و دانش اصول،
فرع دوم) مفهومشناسی اصول (کاربردهای گوناگون آن) و تعریف اصول عملیه،
فرع سوم) تقسیمات اصول عملیه، و نسبت و مناسبات هریک با دیگری،
فرع چهارم) غایت و کارکردهای اصول عملیه،
فرع پنجم) مناشی و مصادر اصول عملیه،
فرع ششم) هویت معرفتی اصول عملیه،
فرع هفتم) نسبت و مناسبات اصول عملیه به مسائل اصولیه و امارات و استصحاب و قواعد فقهیه در فرایند عمل اجتهاد،
فرع هشتم) جایگاه مبحث اصول عملیه در هندسهی علم اصول.
فصل بیستودوم) مبادی تطور، و سازِکار تحول و تکامل علم اصول:
فرع یکم) تحلیل و طبقهبندی انواع و عوامل تحول:
ـ تبیین عوامل معرفتی و غیرمعرفتی مؤثر بر تحول اصول (مقام ثبوت و تصور)،
ـ توصیف تاریخی تطورات اصول (مقام وقوع و تحقق)،
ـ تحلیل منطقی عوامل مؤثر بر اصول (مقام صلوح و توقع).
فصل بیستوسوم) گونهشناسی تطبیقی مکاتب اصولی با رویکرد فلسفی:
فرع یکم) شاخصهای (ماهوی، هویتی) مدرسهشناختی مکاتب اصولی:
ـ مدارس اصولی شیعی،
ـ مدارس اصولی عامه.
خاتمه) پیوستها:
پیوست یک: تعاملات علم اصول با علوم همگون و هموند نوپدید
فرع یکم) اشتـراکات،
فرع دوم) افتـراقات،
فرع سوم) زمینههای تعامل تکاملی علوم نوپدید و علم اصول.
پیوست دو: کاستگیها و بایستگیهای اصول فقه
فرع یکم) کاستگیها:
۱٫ ازحیث روششناختی،
۲٫ از نظر معرفتشناختی،
۳٫ از جهت محتوایی،
۴٫ از جنبهی هندسی و ساختاری،
۵٫ از زاویهی کارآمدی و کارآیی،
۶٫ از لحاظ روزآمدی و پویایی،
فص) آثارسوء کاستیها و کژیهای اصول فقه در پویایی استنباط و کارایی فقه.
فرع دوم) بایستگیها:
۱٫ اصلاح و اکمال علم اصول براساس «نظریهی ابتناء»
۲٫ توسعهی اصول و تدوین روشگانهای تخصصی، معطوف به نیاز حوزههای چهارگانهی هندسهی معرفتی دین (علم دینی، عقائد دینی، اخلاق دینی، احکام دینی، و احیاناً تربیت دینی.) در جریان اصلاح اصول، از جمله به موارد زیر باید توجه شود:
ـ تنقیح و بازپیراست مباحث و حذف مطالب قلیلالجدوی و فقیدالجدوی،
ـ الحاق مطالب غیراصولی (اما مرتبط به استنباط) به ذیربط علوم موجود یا تدوین دانش جدید لازم،
ـ بازچینش مباحث، بر محور گرانیگاه کانونی و اصلی دانش،
ـ استقراء و اصطیاد قواعد و ضوابط اصولی منتشر در متون فقهی و تفسیر و الحاق آنها به بخشهای مرتبط در اصول و فلسفهی اصول،
ـ بهرهبرداری از یافتههای علوم و آراء جدید روششناختی، معرفتشناختی، هرمنوتیک، زبانشناختی، و معناشناختی، و…، و توسعهی دانش اصول و فلسفهی آن،
پیوست سه: اصطلاحنامه
* * *