نیست در صنع خدا شاکلهای خوشتر از این،
خط و خالی سمن و سنبلهای خوشتر از این.
دل ما تاول زخمی است که در سینهی ماست،
نیست بر پای طلب آبلهای خوش تر از این.
یار از من به من دلشده نزدیکتر است،
نبود بین دو کس فاصلهای خوشتر از این.
«بندهی عشقم و از هر دو جهان آزادم»*
کس نبسته است به پا سلسلهای خوشتر از این.
دل پر خون و دو چشم تر و من همسفریم،
ره ندیده است به خود قافلهای خوشتر از این.
کار ما گشته شب و روز تماشای جمال،
نیست در کون و مکان مشغلهای خوشتر از این.
حین قتل از تپش چاررگ ما رنجید!
که شنیدهاست ز قاتل گلهای خوشتر از این.
بوسهام داد، چو یار این غزل نغز شنید،
کس نداده است به شاعر صلهای خوشتر از این.
مسیر مشهد ـ تهران،
زمستان یکهزار و سیصدوهفتادوسه
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1313