به بهانه‌ی آغاز سال تحصیلی حوزه‌های علمیه

به بهانه‌ی آغاز سال تحصیلی حوزه‌های علمیه

مصاحبه زنده با شبکه چهار صدا و سیما، برنامه عصر گفتگو
تاریخ: ۴/۷/۱۳۹۰، ساعت ۳۰/۹ شب

مکان: تهران، شبکه چهار سیما
مصاحبه کننده: امامی

* ابتدای مهر و ابتدای سال تحصیلی، همیشه در حافظه‌ی تاریخی و فرهنگی ما مقارن است با آغاز سال تحصیلی دو گروه خیلی مهم، یعنی دانش‌آموزان و دانشجویان؛ اما کمتر توجه عمیقی داشتیم به اینکه معمولاً در هر سال کمی قبل از مهر سال تحصیلی حوزه‌ها هم آغاز می‌شود. حوزه‌های علمیه‌ای که نقش آنها در فرهنگ و علم و ادب جامعه‌ی ما اصلاً قابل بازگویی با زبان آمار و عدد و رقم نیست و اگر کسی اندک تأملی در تاریخ معاصر ایران و تاریخ تشیع داشته باشد، ملاحظه می‌کند که سرنوشت جامعه‌ی دینی ما به نحوی با حوزه به عنوان یک سازمان و روحانیت به عنوان یک نهاد گروه خورده است.
درواقع می‌توان گفت عدم پوشش و عدم توجه رسانه‌ای در عالَم مشهورات به این اتفاق ما را بر آن داشت که گفتگوی امشب عصر گفتگو را به آغاز سال تحصیلی حوزه‌های علمیه اختصاص دهیم و در همین راستا مناسب دیدیم که در خدمت یکی از فرهیختگان و عناصر فرهنگی کشور و همچنین کسی باشیم که چند سالی است به عنوان رئیس شورای حوزه‌های علمیه تهران درخصوص حوزه‌های علمیه تأمل و فعالیت‌هایی دارند.


استاد رشاد: بسم‌الله‌الرحمن الرحیم. اولاً خدمت شما، همکارانتان و بینندگان فرهیخته سلام عرض می‌کنم و مهر را که درحقیقت عید معرفت و حکمت و تعلیم و تربیت است، به محضر مبارک حضرت حجت(عج) که اردوگاه علم، اردوگاه آن بزرگوار است تبریک عرض می‌کنم. همچنین به محضر مراجع عظام که استادان بزرگ علم و معرفت هستند، به حضور مدرسان حوزه‌ها، استادان دانشگاه‌ها، معلمان آموزش و پرورش و به محضر رکن اصلی تعلیم و تربیت یعنی طلاب، دانشجویان و دانش‌آموزان تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم امسال، سال علم، معرفت و توأم با فیروزی و فتح و موفقیت و کامیابی برای اصحاب علم و معرفت و تعلیم و تربیت باشد.

* جناب آقای رشاد قبل از اینکه وارد محورها و ابعادی شوم که درخصوص حوزه‌ها به ذهن می‌رسد، می‌خواستم خیلی مختصر برای فرهیختگان ما راجع به نظام آموزشی حوزه صحبت کنید. در جامعه و به خصوص نسل‌های جدید نمی‌دانند نظام آموزشی و علمی حوزه چگونه است. یعنی وقتی طلاب وارد حوزه‌های علمیه می‌شوند، چه می‌کنند. آیا چگونگی تبلیغ کردن دین را یاد می‌گیرند؟ آیا روایات را حفظ می‌کنند؟ آیا قرآن حفظ می‌کنند؟ البته شاید فرهیختگانی که با حوزه در ارتباط باشند بدانند «سطح» و «خارج» چیست ولی اگر از زبان شما بشنویم فکر می‌کنم مناسب باشد.


استاد رشاد: شما پرسشی می‌کنید که باید یک تاریخ راجع به آن سخن گفت، برای اینکه یک تاریخ تجربه است. به هر حال از جمله ویژگی‌های نظام آموزشی حوزه‌های علمیه، کهن و کهول، دیرپا و پرپیشینه بودن آن است. می‌دانید که نظام آموزشی که امروز در حوزه‌های علمیه سراسر جهان و به ویژه جهان تشیع جاری است افزون بر هزار سال پیشینه‌ی مدون و تجربه‌شده و آزموده دارد. بلکه اگر بخواهیم دقیق‌تر سخن بگوییم باید بگوییم که نظام آموزشی جاری در حوزه‌ها از ساحت رسول‌الله(ص) و از محضر ائمه(ع) آغاز شد. درحقیقت حوزه‌ی امام صادق(ع) در این ایام که مقارن است با شهادت آن امام همام، با حضور افزون بر چهارهزار دانش‌پژوه و طلبه، آغاز می‌شود. این نظام آموزشی مبتنی بر مبانی و ارزش‌های معرفتی و دینی و برخاسته از متن تجربه‌ی بومی است. این نظام متکی بر انگیزه‌‌های درون‌خیز است. استاد در حوزه‌ها با یک انگیزه‌ی درون‌خیز و شورانگیز سر کلاس می‌آید و شاگرد هم مانند استاد خود و یک نظام آموزشی بسیار فعال و دوسویه است.
در جلسات درس حوزه‌های علمیه عرف است که افرادی به عنوان مستشکل شناخته می‌شوند، یعنی در هر جلسه‌ی درس کارشان فقط اشکال گرفتن و نقد کردن استاد است. یک فضای باز و بانشاط برقرار است.
نظام آموزشی حوزه یک نظام کم‌هزینه است. این را نسل جدید ما بسا مطلع نیستند که ما در حوزه‌های علمیه کلاس‌هایی داریم با جمعیتی بالغ بر دو هزار نفر. دروس خارج که در حد دکتری و فوق دکتری است و نیمی از حضار قریب به اجتهاد و نیمی مجتهد هستند، گاهی به دو هزار نفر می‌رسند و این کلاس دو هزار نفره گاهی به اندازه‌ی یک کلاس سه، چهار نفره هزینه ندارد، چون همه‌ی حضار با انگیزه درونی برای درس آمده‌اند به مسائل اداری و انتظامی نیازی نیست. استاد هم هیچ حق‌التدریسی نمی‌گیرد و دانشجویان هم هزینه‌ای ندارند. مکان درس هم معمولاً یک مسجد بزرگ است، مثل مسجد اعظم مرحوم آیت‌الله بروجردی در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(س). این مسجد سه شبستان عظیم دارد که هرکدام در حد هزار نفر ظرفیت دارند. گاهی همزمان یا در ساعات متوالی این سه شبستان پر از جمعیت است و یک استاد در هر شبستان تدریس می‌کند و این کلاس عظیم هزینه‌ای در حد صفر دارد.


* تفکیک سطح و خارج تقریباً از چه زمانی متداول شده است؟

استاد رشاد: در حوزه‌ها اینگونه متعارف است که علومی را که باید طلبه‌ها فرا بگیرند در دوره‌ها و مقاطعی از روی متون مشخصی که به عنوان متن درسی برگزیده می‌شود، خوانده می‌شود. این دوره‌ها را سطوح می‌گویند، که رتبه‌ها و پایه‌های پایین‌تر است، یعنی مقدمات، سطح یک، سطح دو و سطح سه. از سطح چهار، طلاب وارد درس خارج می‌شوند. درس خارج یعنی درس خواندن خارج از متن. طلبه دیگر مقید به متن نیست و درس اجتهادی است، یعنی استاد باید آراء مختلف را در یک مسئله دیده باشد، بعد به صورت دست‌بندی‌شده مطرح کند و نقد کند، ارزش‌سنجی کند و نقاط قوت و ضعف آراء را بگوید و در نهایت یک رأی را نسبت به آراء دیگر انتخاب کند و یا اینکه رأی جدیدی ارائه دهد. در این میان هم شاگردان به عنوان مستشکل و یا مقرّر در بحث شرکت می‌کنند. غالب شاگردان دوره‌های خارج دروس را تقریر می‌کنند، یعنی می‌نویسند. تفکیک سطوح و خارج پیشینه دارد ولی روش‌ها و سبک‌ها در طول تاریخ تغییر کرده است و اگر فرصت باشد تطورات شیوه‌های تدریس حوزه‌های علمیه را نیز مطرح خواهم کرد، که اگر این الگوها امروز احیاء شود و وارد دانشگاه‌های ما شود و مورد اقتباس قرار گیرد، برای تقویت علم و توسعه‌ی مرزهای معرفت می‌تواند بسیار مؤثر باشد.


* حالا که وارد بحث‌های ساختاری شدیم، قبل از اینکه وارد مباحث محتوایی حوزه بشویم، من فکر می‌کنم یکی از نکاتی که مردم می‌خواهند بدانند و فرهیختگان ما می‌توانند در مورد آن الگوگیری‌ کنند، ساختار مدیریت اقتصادی حوزه است. یک نهاد با این عظمت و یک سازمان که چنین اثراتی در جامعه‌ی شیعی از خود به جا می‌گذارد، به هر حال یک سازمان مالی هم دارد. شاید بیشترین اطلاعاتی که ما در مورد این ساختار داریم برمی‌گردد به آن گفتار مرحوم آقای مطهری که در کتاب بیست گفتار منتشر شد و این نکته‌ای که ایشان روی بحث استقلال حوزه‌های علمیه دارند و اینکه یکی از رموز موفقیت حوزه‌های علمیه شیعه را در تأثیرگذاری بر حرکت‌های اجتماعی، این می‌دانند که حوزه‌های علمیه و روحانیت شیعه، اولاً به لحاظ اقتصادی و ثانیاً به لحاظ فکری و معرفتی مستقل است. اما حوزه‌های علمیه اهل سنت در طول تاریخ این‌چنین نبوده است.


استاد رشاد: یکی از مختصات حوزه در بخش اقتصاد و گردش مالی مدرسان و طلاب، استقلال از قدرت است. اگر قدرتی خودی هم در طول تاریخ به وجود آمده است، حوزه ناظر بر قدرت بوده. الان هم ما چنین تجربه‌ای را داریم، یعنی به رغم اینکه دولت کنونی، دولتی اسلامی و جمهوری اسلامی زاده‌ی حوزه است ولی حوزه تحت اشراف و سیطره‌ی دولت و نظام اسلامی نیست، بلکه مشرف بر نظام است.
در مجموع اولاً حوزه‌ها بسیار کم‌هزینه‌ هستند و همین کم‌هزینگی و غیرپیچیده‌بودن سامانه‌ها و نظام‌های جاری در مسائل معیشتی، مالی، اداری، مدیریتی و علمی، حوزه را سبک‌بار و سبک‌بال بار آورده است. ما الان ۳۲ سال از پیروزی انقلاب را پشت سر گذاشتیم و به موازات، دو نظام علمی را در کشور اداره می‌کنیم، یعنی نظام حوزه‌ها و نظام دانشگاه‌ها. من اگر بخواهم بین این دو نظام مقایسه کنم، به خصوص جوان‌ترهای ما شگفت‌زده می‌شوند که بین این دو نظام چقدر فاصله است. برای مثال مجموعه‌ی مساحت کل مدارس علمیه‌ی حوزه‌های تهران، معادل با مساحت یکی از دانشگاه‌های جدیدالاحداث بخش خصوصی است. همچنین مجموع مدارس علمی سطح کشور حدود هزار واحد است، به طور میانگین من تخمین زده‌ام که همه‌ی مساحت این مدارس دویست هکتار بیشتر نیست. ولی ما الان در کشور به حمدالله دانشگاهی داریم که متراژ آن هزاروهشتصد هکتار است. یعنی مساحت یک دانشگاه ۹ برابر کل مساحت مدارس علمی کشور است، که کانون مدارس و حوزه‌های علمیه جهان شیعه محسوب می‌شوند.
میانگین شهریه‌ی ماهانه‌ای که طلبه‌ها امروز دریافت می‌کنند صدوبیست‌هزار تومان است که از محل وجوهات شرعیه، کمک‌های مردمی و نذورات تأمین می‌شود. این را شاید همه‌ی مردم ندانند که برای بعضی از مراجع بسیار نذر می‌شود و بعضی از این وجوهات است که در کارهای خیر صرف می‌شود؛ مثلاً می‌گویند یکی از مراجع و یا مقام معظم رهبری به مؤسسه‌ای کمک مالی کرده‌اند. مردم تصور می‌کنند که از بودجه‌ی بیت‌المال و از محل بودجه‌ی عمومی کشور این کمک‌ها صورت می‌گیرد، که باید گفت خیلی از اینها نذوراتی است که مردم برای مراجع تقلید و از جمله رهبر معظم انقلاب دارند و مردم به این بزرگان هدیه می‌کنند.
مجموعاً رقم شهریه‌هایی که پرداخت می‌شود خیلی پایین است. مثلاً بعضی از حضرات آقایان ماهانه ده یا پانزده هزار تومان می‌پردازند. بالاترین شهریه را مقام معظم رهبری به طلبه‌ها می‌دهند که سی تا پنجاه هزار تومان است. مجموع شهریه‌هایی که طلبه‌ها دریافت می‌کنند صد تا صدوبیست هزار تومان می‌شود. یعنی طلبه با همسر و احیاناً یک فرزند و اجاره‌نشینی، باید با صدوبیست‌هزار تومان در ماه زندگی کند. گرچه این سادگی و سبک‌بالی ارزش و ویژگی حوزه است و حوزه به این می‌بالد و بهتر که در حوزه وسعت مادی نداشته باشیم و در حد ضرورت تأمین کنیم، اما به هر حال منابع فراوانی داریم که در حقیقت متعلق به حوزه و اموری است که حوزه عهده‌دار آن است. مثلاً بهترین مصرف انفال در حوزه‌های علمیه است، همین‌طور موقوفات. مردم عزیز ما بدانند که باید خمس درآمدها و دارایی‌هایی خود را پرداخت کنند و بدانند این پرداخت در بهترین جا مصرف می‌شود و ذخیره‌ی آخرت آنها می‌شود. امام راحل فرمودند اگر مردم خمس بدهند و این مبالغ دریافت شود و خوب مدیریت شود، درآمد خمس بازار نجف برای اداره‌ی جهان اسلام کافی است. الان یک مقدار مردم امساک دارند و نمی‌دانند که وجوهات و خمس شرعی خود را باید بپردازند. همین‌طور انفال درآمدهای بسیار بالایی دارد. الان انفال کشور رها است و اینها را می‌تواند احیاء و مدیریت کرد. اوقاف ما خوب اداره نمی‌شود. اوقاف سرمایه‌ی عظیمی است، اوقاف قابل مقایسه با نفت است، ولی با امتیازاتی. در جهان اسلام موقوفات سرمایه‌ی بسیار عظیمی است. رئیس اوقاف می‌فرمودند که رقبات موقوفات و رقبات کشور یک‌میلیون و دویست‌هزار رقبه است، که البته این عدد، رقبات ثبت‌شده است و رقم واقعی بسا سه برابر این باشد.
ما اگر اوقاف را اقتصادی اداره کنیم و بدانیم اوقاف بخشی از اقتصاد اسلامی است، فلسفه، مبنا، احکام و غایات و کارکردهایی دارد و کاملاً اقتصادی اداره کنیم، یعنی اگر یک اقتصاددان با مغز اقتصادی و مسلط بر احکام فقه و وقف و اوقاف مدیریت کند، حوزه‌ها که هیچ، همه‌ی شئون دینی را می‌توان با اوقاف اداره کرد و من معتقدم تمام نظام را می‌توان با اوقاف اداره کرد. نفت محاصره‌ی اقتصادی می‌شناسد ولی اوقاف محاصره‌ی اقتصادی نمی‌شناسد، نفت پایان دارد، اما موقوفات پایان ندارد. منابع فراوان است ولی در اختیار حوزه نیست و حوزه سبک‌بال زندگی می‌کند، اما در عسرت و مشقت.


* حوزه‌ی‌ علمیه و نهاد روحانیت، قبل از اینکه دانشگاه به صحنه بیاید، همواره به عنوان مغز و کانون تولید معرفت در جامعه‌ی‌ دینی مطرح بوده است که ثمرات مفیدی هم در این خصوص داشته است. به نظر می‌رسد که اخیراً، متناسب با روابطی که با غرب داشتیم و تغییرات سریع و شتابان اجتماعی، این تولید فرهنگ و معرفت بعضاً نتوانسته پاسخگوی نیاز مفرط جامعه باشد. آن چیزی که تحت عنوان رویکرد جدی حوزه‌های علمیه به علوم انسانی و علوم اجتماعی مطرح می‌شود درواقع همانی است که پاسخ به چرایی عدم تولید گزاره‌های اخلاق عمومی، گزاره‌های سبک زندگی، گزاره‌هایی که نظام‌سازی اسلامی مبتنی بر آنهاست می‌باشد و این پاسخ در حوزه نهفته است. حتی به نظر می‌رسد که تحول اساسی در علوم انسانی هم مبتنی بر تحول اساسی در حوزه است. نظر شما در این خصوص چیست و چه راهکاری وجود دارد تا بتوانیم از این فرصتی که برای نظام اسلامی و حوزه‌های علمیه فراهم شده استفاده کنیم؟


استاد رشاد: همانطور که اشاره کردید حوزه کارکردهای تاریخی بی‌بدیلی در تولید علم، حفظ فرهنگ ملی، حفظ استقلال و تمامیت ارضی و امنیت و معنویت کشور دارد. زمانی که هنوز نظام دانشگاهی وارد کشور ما نشده بود، حتی علوم پایه و ریاضیات، فیزیک، شیمی و نجوم عموماً در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شد. امروز توقع از حوزه افزایش پیدا کرده و به حق هم افزایش پیدا کرده است، زیرا حوزه طی این چهار دهه‌ی اخیر کاری کارستان کرد. پایه‌گذاری این انقلاب عظیم که مبدأ نهضت‌های بزرگ جهان امروز است، و چرخشی تاریخی در حیات بشر را سبب شده است، توقعات جهان اسلام و ملی را به حق افزایش داده است و حوزه می‌بایست امروز در تولید مباحث نظری و خصوصاً در زمینه‌ی زیرساخت‌ها و ارزش‌های حاکم بر معرفت، تولید علوم انسانیِ اسلامی و نظریه‌های اسلامی به موازات آشنایی با علوم انسانی از غرب بازآمده و احیاناً سکولار و حتی الحادی، فعال باشد. حوزه باید اهتمام خاص به امر اخلاق داشته باشد. ما بر عقاید متکی هستیم و عقاید مایه‌های اصلی و اساسی پدید آوردن و تحکیم ایمان و ریشه‌ها و پایه‌های التزام عملی به احکام اسلامی است. به فقه اهتمام خاص داریم و به حق و بجا به آن به عنوان یک دانش محوری اهتمام می‌کنیم، چون فقه بستر اجتهاد است. اما به نظر می‌رسد که حوزه‌ی‌ ما آنچنان که باید به مبحث اخلاق نمی‌پردازد. نمی‌خواهم بگویم که دانشگاه می‌پردازد، از دانشگاه ممکن است توقع چنین کاری نرود، در دانشگاه‌ها هم الان رشته‌های اخلاق کاربردی و حرفه‌ای نداریم که باید در دانشگاه‌ها هم این کار صورت بگیرد. ولی در حوزه‌ها هم من تصور می‌کنم از این جهت دچار یک نوع غفلت و کم‌کاری هستیم. البته در حوزه‌ها اخلاق عملی معطوف به نیاز طلاب رایج است و اساتید جلسات درس اخلاق دارند و از مصادیق کلاس‌های پرجمعیت همین جلسات اخلاق است، ولی واقع این است که در حوزه‌ها به اخلاق که یک‌سوم دین است و ضلع سوم هندسه‌ی معرفتی دین در کنار عقاید و احکام را تشکیل می‌دهد اهتمام نمی‌کنیم. اخلاقی که بنا به روایت مشهور غایت رسالت انگاشته شده است، «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». اخلاقی که اعجاز نبوی است و آن بزرگوار با اخلاق خویش دل‌های سخت و سنگین مردم جاهلیت را نرم کرد، به سمت خود مایل کرد و از آنها قهرمانانی ساخت که تاریخ را دگرگون کردند. اخلاقی که به تعبیر قرآنی رمز موفقیت پیامبر(ص) است، «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏» (آل عمران/ ۱۵۹) و اصلاً این لینت اخلاقی و نرم‌خویی پیامبر سبب موفقیت ایشان شد و موجب شد این‌همه فتوحات را در مدت زمانی کوتاهی فراچنگ بیاورد. این اخلاق که به لحاظ عملی و کارکردی چنین جایگاهی در مکتب ما دارد و پیامبر ما به پیامبر اخلاق شناخته شده است، هم در حوزه‌ها آنچنان که باید به لحاظ نظری به آن پرداخته نمی‌نشود و هم در دانشگاه‌ها که طبعاً برای فراگرفتن اخلاق دینی باید دست نیاز به سمت حوزه دراز کنند، و هم در مقیاس جهانی باید بتوانیم چهره‌ی‌ اخلاقی اسلام را برجسته کنیم، گرچه دسیسه‌ها و توطئه‌ها همگی به این سو است که دین ما را متهم به خشونت و سختگیری کنند. ما باید پیام اخلاقی، معنوی و تسامح و تساهل مبتنی بر مبنا و منطقی که در متن دین ما هست را به جهانیان ارائه کنیم.
من در اینجا می‌خواهم از هم‌لباسان و همچنین اساتید خودم به عنوان یک طلبه‌ی کوچک و به عنوان فردی که متصدی بخشی از حوزه‌ی کشور است تقاضا کنم که آنچنان که درخور مسئله‌ی اخلاق در دین ماست، باید به آن بپردازیم.


* تا سه دهه یا چهار دهه‌ی گذشته و حتی قبل از تشکیل حکومت دینی، اگر فرد متدینی براساس همان بحث اعتقادی که فرمودید و حتی حوزه‌ی شناختی به معنای شناخت احکام می‌خواست زندگی خود را که زندگی بسیطی بود پیش ببرد، یک حلیهالمتقین او را کفایت می‌کرد. حلیه‌المتقین درواقع ترکیبی از اخلاق و احکام بود که می‌توانست الگوی زندگی را تعریف کند. من می‌خواهم بگویم مخاطبان و بینندگان ما حتی به این نکته توجه کنند که ما می‌توانیم از متن دین، این سبک‌ها را پیدا کنیم. الان مردم انتظار دارند دین به آنها برنامه تنظیم وقت و مدیریت زمان بدهد، همین‌طور مدیریت تغذیه، پوشاک، تربیت فرزند، تشکیل خانواده. اینها البته به صورت گزاره‌های مستقل از هم وجود دارد و بعضاً در کتاب‌ها هم هست، اما مدون کردن اینها به نظر می‌رسد ضروری باشد.


استاد رشاد: ما متون مدون و موضوعی فراوانی داریم. متونی که در چند جلد است و مباحث کاملاً طبقه‌بندی‌شده در آن آمده است. مثلاً چگونه سخن بگوییم، تحت عنوان آفات لسان کتاب‌هایی در چند جلد داریم که انواع آفات زبانی را بیان می‌کند، ریشه‌ها، عوامل و پیامدهای منفی آن را بازگو می‌کند و راه چاره و علاج آفات لسان را می‌نمایاند. و یا درباب تغذیه از جزئی‌ترین مسائل مربوط به تغذیه مثل مقدمات آن و حتی تعقیبات آن احکام، دستور و آموزه داریم. برای سنین مختلف دستور داریم، ماقبل نوزادی، و حتی ماقبل انعقاد نطفه. ما دستور داریم که پدر و مادر چه میوه و غذایی را بخورند و وقتی جنین در رحم مادر است دستورهای غذایی داریم، وقتی مادر شیر می‌دهد دستور غذایی داریم. یعنی آنچه که مردم جهان به ذهنشان خطور نمی‌کند و در مخیله آنها نمی‌گنجد که یک دین در مسائل خُرد زندگی مثل مسئله‌ی تغذیه از ماقبل انعقاد نطفه تا لحظه‌ی مرگ دستورالعمل دارد. همه‌ی آنچرا که بشر با آن مواجه است، با جزئی‌ترین مسائل و موارد در منابع ما آمده است و بسیاری از آنها هم مدون است. در عین حال نکته‌‌ای که اشاره فرمودید، نکته‌ی دقیق‌تری بود که ما باید الگوهای کاربردی متناسب با فرهنگ و فضای زمانه تولید کنیم و در اختیار جامعه قرار دهیم و یا در بدنه‌ی نظام و مناسبات و رفتارهای اجتماعی سریان و جریان بدهیم. اینها از وظایف اساسی امروزین حوزه است، تحت عنوان مهارت‌های زندگی، سبک و سنت‌های زندگی.
یک بخش از مسائل ما آداب و سنن است که غیر از اخلاق است. سنن‌النبی داریم که غیر از اخلاق‌‌النبی است، طب‌النبی داریم که غیر از سنن و اخلاق است.


* در زندگی سنتی ما به میزانی که تعاملات اجتماعی یک صنف و یا شهروندی افزایش پیدا می‌کرد، روابط او با حوزه‌های علمیه و روحانیت و علما بیشتر می‌شد. لذا ما بسیاری از کسبه را داشتیم که قبل از اینکه پا به عرصه‌ی عملی بازار بگذارند باب متاجر را می‌خواندند. نکته‌ی بسیار مهم این است که در زندگی جدید به دلایل مختلف، از جمله پیچیده‌تر شدن زندگی اجتماعی، بحث کلان‌شهرها و… این ارتباط کمتر شده است. اصلاً دلیل اینکه حوزه‌های علمیه وسط شهر و بازار بود همین وجود و حضور در متن زندگی است. بماند که به واسطه‌ی حضور روحانیت در مسجد این تعامل تنگاتنگ محقق می‌شد. الان یکی از مسائل اصلی ما سوای اینکه نظر یک شهروند درخصوص حوزه چه باشد این است که حوزه در دسترس او نیست و ارتباط تنگاتنگ با حوزه ندارد. البته در سال‌‌های اخیر تحولات خاص و مهمی انجام شده، سامانه‌های جدیدی برای پاسخگویی به شبهات و سئوالات دینی راه‌‌اندازی شده، بحث تبلیغ خیلی جدی پیگیری شده که انصافاً اگر اقداماتی که بعضی از نهادهای دینی در کشور ما انجام می‌دهند، نبود ما می‌توانستیم بگوییم در قرن بیستم حتی شهرهایی داریم که مبلغ دینی به خود ندیده‌اند. همان نکته‌ای که در مورد شمال آفریقا می‌گوییم که واقعاً از دین فاصله گرفته‌اند. شما در تونس یک حوزه‌ی علمیه به سختی می‌توانید پیدا کند. در الجزایز همین‌طور.
اتفاقات مفید و مهم را پیش‌فرض می‌گیریم و به این نکته اذعان می‌کنیم که هنوز رابطه‌ی‌ مردم با روحانیت در حد مطلوبی نیست.


استاد رشاد: مطلب شما فی‌الجمله درست است. البته اگر ما بخواهیم روحانیت را با دیگر اقشار نخبه‌ی جامعه مقایسه کنیم که چه مایه این قشر نخبه با توده‌ی مردم و بدنه‌ی جامعه مرتبط است و چه مایه و چه میزان دیگر اقشار نخبه با متن جامعه، باز باید بگوییم روحانیت بیشترین ارتباط را با متن جامعه دارد. اما من فکر می‌کنم از سوی دیگر آن مقداری که توقع هست ارتباط متقابل روحانیت با توده‌ی مردم و جامعه فعال و گسترده نیست. این موضوع هم جهاتی دارد، یک جهت این است که سیستم‌های جدید و روش‌های مدرن و شیوه‌‌های تازه‌ای که برای القاء مطلب و تبلیغ و ترویج دین به وجود آمده در حال تبدیل شدن به یک واسطه بین روحانیت و مردم است و مواجهه و مشافهه را به حداقل می‌رساند. روزگاری بود که جز اینکه مردم رأساً و مستقیماً به مرجع تقلید و فقیه و واعظ مراجعه کنند هیچ راه دیگری برای دریافت فرهنگ و معرفت و دین و معنویت وجود نداشت. لزوماً باید به بیت مرجع و منزل عالم محل مراجعه می‌کردند تا سئوال دینی، علمی و اخلاقی خود را می‌پرسیدند. اما الان از همین شبکه‌های صدا و سیما شما می‌بینید که مثلاً بنده‌ی طلبه وقتی سخن می‌گوییم ممکن است میلیون‌ها نفر عرایض بنده را استماع کنند اما با من مستقیم مباشر نیستند تا از من بپرسند و بر من انتقاد کنند و احیاناً مطالب خُردتر را با من درمیان بگذارند. تا برسد به صدها مجله‌ای که امروز در کشور ما منتشر می‌شود و تعداد قابل توجهی از این مجلات را مراکز علمی دینی و حوزه‌های علمیه منتشر می‌کنند. درنتیجه حوزه با مخاطب خود از طریق مجله تماس می‌گیرد و مستقیم مشافهه و مخاطبه ندارد. همین‌طور از طریق سایت‌ها و اینترنت و شبکه‌ی مجازی روحانیت ما با جوانان، دانشگاهیان و نخبگان داخل و خارج کشور تماس می‌گیرند.
اینگونه مسائل ضمن اینکه ظرفیت را بالا برده ولی به نوعی از جمله موانع شده است و مواجهه و مشافهه سینه به سینه را کاهش داده. وقتی نفس قدسی یک روحانی به یک جوان می‌خورد تأثیرات وضعی آن مواجهه چیز دیگری بود.
البته الان هم ارتباط کمتر از گذشته نشده و بلکه ارتباط روحانیت گسترش پیدا کرده و انواع دیگری هم پیدا کرده، از روزنامه، مجله و اینترنت و غیره روحانیت استفاده می‌کند ولی با این همه نباید به این حدود قانع شد.
موانع دیگری هم وجود دارد؛ رسانه‌‌های ما آنچنان که باید به امر روحانیت نمی‌پردازند و در برقراری ارتباط بین علمای دینی و مخاطبان اهتمام کافی ندارند. این قبیل جلسات باید تکرار شود. مدیران، مدرسان حوزه و طلاب بااستعداد و نخبه باید دعوت شوند و مسائل حوزه برای مردم مطرح شود. از مردم بپرسند، ببینند ابهامات و سئوالات مردم چیست، راه‌‌هایی را برای تقویت و توسعه‌ی ارتباطات بین مردم و روحانیت ارائه بدهند.
مشکل دیگر این است که ما در حوزه‌ها به دلیل محدودیت امکانات، آمایش سرزمینی و برآورد و آمار دقیق نداریم، و متناسب با نیاز خود امکانات فراهم نمی‌کنیم. الان ما در دانشگاه‌ها سازمان سنجش داریم، اما در حوزه‌‌ها اینگونه نیست. در مقابل هفتاد میلیون جمعیت ایران، کل جمعیت روحانی ما از مراجع تقلید تا طلبه‌های جوان، صدوبیست‌هزار نفر است. این تناسب خیلی نامتوازن است و تازه توقع هم هست که این صدوبیست‌هزار نفر نیاز جهانی شیعه را هم برآورده کنند، در مقابل غرب هم بیاستند و در کنفرانس‌های بین‌المللی هم شرکت کنند و هواداران انقلاب را در دنیا تغذیه کنند.


* مقایسه‌ای می‌کردند بین سرانه‌ی روحانی در جامعه‌ی‌ ما با سرانه‌ی روحانی در جامعه‌ای مثل پاکستان، ما چندین برابر پایین‌تر بودیم.


استاد رشاد: در ایران که کانون معرفت، مکتب اهل بیت، ام‌القرای جهان اسلام و مطلع انقلاب است از این جهت بسیار محدودیت داریم و این محدودیت‌ها عمدتاً برمی‌گردد به محدودیت امکانات که به بخشی از آنها اشاره شد. همین که روحانیت به لحاظ نفر در محدودیت است، خوب یک روحانی چقدر می‌تواند فعالیت داشته باشد؟ بنده به عنوان یک روحانی با دانشگاه‌ها از طریق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی مرتبط هستم، با هیأت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی ارتباط دارم، با حوزه مرتبط هستم و گاهی سخنرانی دارم، در صدا و سیما حضور دارم، مقاله می‌نویسم. خوب اگر ما تکثیر بشویم طبعاً ارتباطات هم می‌تواند توسعه پیدا کند.


* این جمله‌ی رهبری که در بیانات بسیار ارزشمندشان در سفر سال قبل به قم بیان کردند بسیار به دل من نشسته است، اینکه فرمودند «سرنوشت حوزه با سرنوشت نظام پیوند خورده است، بخواهیم یا نخواهیم». نظر شما در مورد این جمله ارزشمند چیست؟


استاد رشاد: حوزه در واقع نما و نماد دین است و درحقیقت دین با انقلاب گره خورده است. اگر حوزه‌ی ما تحرکی افزون‌تر از آنچه تاکنون از خود نشان داده از قبیل حضور در انقلاب و ارکان نظام، نشان ندهد، این عدم تحرک به انقلاب و نظام منتقل می‌شود و تحرک نظام و انقلاب هم کم می‌شود. در اینجا فقط بحث مبلغ نیست، پیش از آنکه مبلغانی به صحنه اعزام شوند و با مسائل و نیازها مواجه شوند، ما در پشت صحنه و در ستاد معرفتی حوزه نیاز به تولید علم، افزون‌تر از آنچه تاکنون داشته‌‌ایم، داریم. در این زمینه تحولی عظیم مورد نیاز است و این تحول هم به شدت و باشتاب در جریان است. تحول رویکردها هم به وضوح دیده می‌شود. قبل از انقلاب تنها یک فرد داشتیم به نام علامه شعرانی که فرانسه بلد بود و فلسفه‌ی غرب را می‌شناخت، امروز شما صدها روحانی دارید که به زبان‌های خارجی مسلط هستند، مکاتب غربی را می‌شناسند و به حوزه‌ی فلسفه، کلام، اقتصاد و سیاست اشراف دارند و در این موضوعات قلم می‌زنند و همین‌ها هستند که صدها مجله‌ی علمی را منتشر می‌کنند. حجم نظریه‌ها و نوآورده‌های معرفتی و علمی حوزه طی این سه دهه با حجم نوآورده‌های سه سده‌ی بعضی از مقاطع تاریخی ما برابری می‌کند.


* نکته‌ی مهم این است که امروز حوزه‌ی علمیه به لحاظ احکامی باید به سئوالاتی پاسخ بدهد که هیچ‌وقت سابقه نداشته است. یک نمونه‌ی آن اقتصاد است که در سی سال گذشته حوزه به صورت مفصل وارد شده است، ولی فرهنگ، عرصه‌ی سیاست، عرصه‌ی آموزش و… هم هست.


استاد رشاد: ما باید یک مقدار به واقعیت‌ها مراجعه کنیم. کتاب‌هایی که در این سی سال در موضوع اقتصاد اسلامی نوشته شده است، با کتاب‌هایی که در طول تاریخ در مورد اقتصاد نوشته شده است مقایسه کنید، همین‌طور در سیاست و موضوعات دیگر.

دیدگاهتان را بنویسید