از باب ادبگزاری، به عنوان خادم حوزهی تهران موظف هستم از مجموعهی نهادهایی که در برپایی این نشست علمی همراهی و اهتمام داشتند، خاصه مجمع عالی حکمت اسلامی قم که یکی از نهادها و مؤسسات بسیار بابرکت حوزهی علمیه قلمداد میشود، تشکر کنم. به عنایت الهی و توجه حضرت حجت(عج) اساتیدی برجسته در این مجمع مبارک و این انجمن معرفتی تجمع کردهاند و جریان بابرکتی پدید آوردهاند.
مجمع عالی حکمت در حوزهی علمیهی قم بسیار مایهی امید است و خوب است که این شعبههایی از این مجمع در سایر حوزههای علمیهی کشور گسترش پیدا کند. در حوزهی تهران نیز آمادگی کامل داریم که شاخهای از مجمع را دایر کنیم. همچنین از همراهی و همکاری دوستانمان در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی سپاسگزاری میکنم. مجموعهی مقدس، مبارک و موفقی که با نفس قدسی رهبر معظم انقلاب تأسیس شده و به همت و همکاری و مساعی خالصانهی جمعی از ارباب فضل و اصحاب فضیلت پیش رفته و به یک دستگاه معرفتی استوار و سخته و سزاواری بدل شده است. همچنین دوستان عزیزمان در حوزهی علمیهی امام رضا(ع) و مرکز مدیریت حوزههای علمیهی استان تلاش کامیابی را به کار بستند تا این نشست حکمی برپا شود که من در اینجا از یکانیکان این عزیزان تشکر میکنم.
از حضرت آیتالله سیدمحمد خامنهای، رئیس محترم بنیاد حکمت اسلامی صدرا که یکی از مراکز حکمی آبرومند و موفق کشور قلمداد میشود نیز تشکر ویژه دارم. عنایت ایشان به این امور مغتنم هست. این بنیاد به اشارهی رهبر فرهیخته و فرهمند و بزرگوار انقلاب تأسیس شد و به همت و تدبیر و تلاش و مدیریت آقای سیدمحمد خامنهای پیش رفت. بنیاد حکمت اسلامی صدرا امروز دستگاه ارزشمندی در حوزهی حکمت و بهخصوص حکمت صدرایی قلمداد میشود.
همچنین از اساتید محترم و بهخصوص حضرت آیتالله مصطفوی که تقبل زحمت کردند و در این همایش سخنرانی داشتند تشکر میکنم. آیتالله مصطفوی استوانهی حکمت تهران قلمداد میشوند و ما این افتخار را داریم که ایشان طلبهی همین مدرسه هستند و همهی سطوح تحصیلی خود را در محضر اساتید این حوزه و خاصه پدرشان گذراندهاند. مدرسهی رضائیه که نام قدیم آن مسجد و مدرسه آقا ملا رضا بوده است و مرحوم آیتالله آقا ملا رضا طهرانی که مؤسس این مدرسه هستند. مدرسهی رضائیه اگر قدیمیترین مدرسهی تهران قلمداد نشود یکی از دو مدرسهی قدیم تهران به حساب میآید، زیرا این مدرسه حدود صد سال قبل از قجرها تأسیس شده است.
ساختمان قدیم این مدرسه در سال ۱۱۱۷ به پایان رسیده است، درحالی که ساختمان مدرسهی مروی که مبدأ حکمت در تهران است مربوط به سال ۱۲۳۲ و دورهی فتحعلیشاه است که تهران پایتخت شده بود و تقریباً صد سال پیش از پایتختشدن تهران مدرسهی رضائیه و مدرسهی حکیم هاشم ساخته شده است، یعنی زمانی که تهران تنها یک قصبهی کوچک بوده است. متأسفانه مدرسهی حکیم هاشم، با اینکه مساحتی بسیار بزرگتر از مدرسهی رضائیهی فعلی دارد، الان متروک و مخروب است. مدرسهی رضائیه را در زمان رضاخان تخریب میکنند و بخشی از آن به خیابان سیروس فعلی الحاق میشود و کوچک میشود، ولی مرحوم آیتالله سیدرضا فیروزآبادی(ره) مقاومت میکند. ایشان هم اهل فضل بوده و هم اهل سیاست و چند دوره در پارلمان نمایندهی مردم تهران بوده است، که در آن دوره از نابودی کامل این مدرسه جلوگیری میکند. درواقع ساختمان فعلی مدرسه حاصل تلاش و زحمات مرحوم آیتالله سیدرضا فیروزآبادی است و ساختمان قدیمی این مدرسه متأسفانه از بین رفته است.
بعد از این دو مدرسه، مدرسهی سپهسالار قدیم ساخته میشود که امروز به نام مدرسهی شهید بهشتی موسوم است و به دلیل اینکه مسئولیت این مجموعه را سالهای طولانی بنده به عهده داشتم، نام آنرا ما انتخاب کردیم، سپس تحویل حضرت آیتالله مهدوی کنی حفظهالله شد. البته مدرسهی سپهسالاری که گفته میشود مکتب تهران در آنجا آغاز میشود و کانون حکمت بوده، سپهسالار قدیم است که پشت مدرسهی مروی در کوچه اعودلاجان قرار و البته یک در کوچکی بین مدرسهی سپهسالار قدیم و مروی وجود دارد که بعد از اینکه مدرسهی سپهسالار قدیم تحول آیتالله مهدوی کنی شد آن در را باز کردند و ملحق به مدرسهی مروی شد. سپهسالار جدید نیز که بعد از انقلاب به مدرسهی عالی شهید مطهری موسوم شد، مدرسهای است که در میدان بهارستان قرار دارد.
به هر حال حضرت آیتالله مصطفوی و بعضی از فقهای برجسته طلبههای این مدرسه بودهاند و ما فخر میکنیم که مثل آیتالله مصطفوی را در جمع خود داریم که پروردهی این مدرسهی مبارکهی علمیه هستند. از ایشان عمیقاً سپاسگزار هستیم. ایشان مدرس، شارح و مروج حکمت مشاء در روزگار کنونی هستند و وجودشان برای حوزهی تهران مغتنم است.
از استاد محترم و فاضل بزرگوار جناب آقای واعظی هم تشکر میکنیم که با حوزهی تهران همکاری و همراهی دارند. ایشان به عنوان نمایندهی حوزهی تهران به مجمع عالی حکمت معرفی شدند و رکن برپایی همایش ملی بزرگداشت مقام و منزلت علمی و خدمات مرحوم آقا علی مدرس طهرانی هستند.
همچنین از جناب آقای معلمی که مدیر مجمع عالی حکمت هستند و آیتالله فیاضی که از تلامیذ برجستهی علامهی بزرگوار آیتالله مصباح یزدی هستند و همچنین از محضر علامهی بزرگوار شیخ الحکماء والمعاصرین آیتالله جوادی آملی مستفیذ هستند، تشکر میکنم. آقای فیاضی از بانیان مجمع عالی حکمتاند و وجودشان بسیار مغتنم و مبارک است. فیلسوف جوانی که با جرأت بالا و درخور ستایش به مواجهه با آراء مشهور حکمای برجستهی تاریخ شیعه رفتهاند و خاصه در نقد حکمت صدرایی ید طولایی دارند و آراء نویی دارند که در مباحث بسیار اساسی جوهری فلسفهی صدرایی ایشان حرف و بحث دارند که بعضی از این مباحث با پشتوانهی استدلالی بسیار وسیع است. مثلاً گاه در حد بیست و هفت تقریر یا وجه برای طرح مدعای مخالف نظر ملاصدرا به صحنه آمدهاند. جناب آقای معلمی مدیر و ادارهکنندهی این مجمع هستند که انصافاً در قم مشعلی است که برافروخته شده و حکمت اسلامی را رونق میبخشد.
از استاد محترم صدوقیسها باید سپاسگزار باشیم. سلسله نسب حکمی ایشان طلایی است. حکمای متأخرین از ملاصدرا کتاب ارزشمندی از ایشان در تاریخ فلسفه است. این کتاب در عین گزیدگی و فشردگی، بسیار دقیق، منقح، صحیح و پرمایه است. خوب است طلاب این کتاب را بخوانند، و حتی جا دارد به عنوان متن درسی در حوزهها تدریس شود. این کتاب فشردهای از حکمت اسلامی در دورهی اخیر و بعد از صدرالمتألهین است. ملاصدرا قلهای است که هنوز کسی جرأت نگاه کردن به آن را ندارد، که اگر کسی این قله را نگاه کند کلاهش خواهد افتاد و البته همین آفت شده است که البته زیانبار هم هست و نمونههای دیگری هم دارد؛ برای مثال یکقرنونیم دورهی فطور و رکودِ ناشی از رکون بر آراء فقهی و اصولی شیخالطائفه را پشت سر گذاشتیم تا فقیهی جوان، یعنی مرحوم صاحب سرائر که گفته میشود از نوادههای شیخ هم بوده قد علم کرد و فقه استوار شیخ را نقد کرد و سطوت شیخ را شکست. هرچند که سطوت مثل شیخ شکستنی نیست زیرا او شیخالطائفه است و آنقدر حرف و سخن استوار دارد که تا همیشه ارزش شنیدن و گفتن و بحثکردن داشته باشد، زیرا او مؤسس فقه عقلانی شیعه است. شیخالطائفه هنگامی که در سال ۱۴۴۸ بعد از سوزاندن کتابخانهی ایشان و اهانتهایی که وی کردند به نجف منتقل شد و مکتب فقه عقلی شیعه را با نوشتن کتاب مبسوط بنا نهاد که جواب عامه را بدهد که فقه ما هم مبسوط است و هم عقلانی و اجتهادی و به این ترتیب فقهی دیگر تأسیس کرد. میتوان گفت ما دو شیخ داریم، شیخی که صاحب آثار فقهی و حدیثی و فقه حدیثی است، و شیخی که مبسوط را نوشته و فقه استنباطی و عقلانی را بنا نهاده است که در ادوار مختلف، هم اصول و هم فقه ایشان گسترش پیدا کرد و در زمان مقدس اربیلی به اوج رسید. مقدسی که است به افراط اجتهاد عقلانی در حوزهی فقه و گفتهمیشود که عوامل ظهور اخباریگری افراط عقلگرایی امثال مقدس اردبیلی در فقه است و گاهی گفته میشود که گرایش به اخباریگری توجیه مثبت هم دارد، به این اعتبار که نگران شدند فقه بیش از حد عقلانی شود و آن جریان دویستساله پدید آمد تا بزرگانی مثل استادالکل علامهی بهبهانی ظهور کردند و این خطر را از دامن تفکر و معرفت شیعی زدودند که از برکات این کار پیدایش مکتب تهران است و لااقل مسلم است که یک دورهی حکمی در تهران پدید آمده و متأسفانه در دورهی ما افول کرده که انشاءالله باید از نو احیاء شود.
مطمئناً یکی از عوامل تشدید و تکون و تکامل حکمت در حوزهی تهران کار بزرگان اصولیی است که در حوزهی فقه و اصول کار کردند اما عقلگرایی و اجتهاد تقویت شد و مکتب یا دورهی عظیمی مثل دورهی حکمی ـ عرفانی تهران آغاز شد. به این ترتیب ظهور بزرگانی که در طول تاریخ تبدیل به قلههای عظیمی شدهاند، از حیثی زیانبار است که در تاریخ ما و در همهی ادوار بشریت اتفاق افتاده است.
درخصوص حکمت نیز همانطور که گفتم در عصر ما این اتفاق افتاده است که کسی نمیتواند از ملاصدرا عبور کند که این نکته هم مثبت است و هم منفی. هم نشانهی عظمت صدرالمتألهین(ره) است و هم آفتی شده است که اگر بخواهیم منفی تعبیر کنیم (که البته تعبیر مثبت آن قویتر است) تعلیقهنگاریها و سنت تحشیهنگاری و شرحنگاری که به وجود آمده و ما متن مستقل نمینویسیم نکتهی منفی آن است. البته در حوزهی حکمی تهران اتفاقات خوبی بهخصوص به زبان فارسی پیش آمد و مثل منظومهنوشتن که باز هم و به درستی میگوییم که گزیده و چکیده و عصارهی اسفار است؛ مرحوم علامهی طباطبایی میفرمود که من علاقهمندم که روزی بتوانم اسفار را تلخیص کنم و بعد گفتهشد که بدایه و نهایه را با همین قصد نگاشتهاند. منظومهی حاجی خلاصهی اسفار است. تحفه الحکیم محقق اصفهانی خلاصهی اسفار است که ویژگیهایی دارد و گاهی انسان اگر جرأت کند میگوید که رجحانهایی در این کتاب به وجود آمده است. البته این کتاب ناشناخته است و خداوند متعال توفیق دارد که حدود بیست روز پیش به عنایت الهی و روح بلند بزرگان و حکما که دوام و قوام اسلام و تشیع به این آثار است، شرحی را بر تحفه منتشر کردیم.
همانطور که مستحضر هستید در قم همایشی با عنوان «فلسفهی اصول» برگزار شد که البته درخصوص این همایش بعضی به ما توصیه میکردند که تعبیر فلسفهی اصول را به کار نبرید و در اعلان نیاورید که این همایش یک همایش فلسفی است، که البته با حضور علامهی ذوفنون شیخنا الاستاد صدرالمتکلمین آیتالله سبحانی این عنوان موجه شد و ایشان مقالهای با عنوان «فلسفه الاصول» نگاشتند و ارائه فرمودند که من در آنجا به ایشان عرض کردم این کار شما جشن تولد یک دانش جدید بود که حدود پانزده سال است که ما طلبههای کوچک دنبال میکردیم. اگر کسی در حکمت حرفی داشته باشد نمیتواند در مقابل علامهی ذوفنون آیتالله سبحانی داشته باشد و اگر کسی در اصول، فقه، تاریخ فقه و تاریخ اصول، و اگر علم و تاریخ کلام و تفسیر چیزی گفته باشد علامهی بزرگوار ما آیتالله سبحانی چیزی از او کم نخواهد داشت و مثل این بزرگوار آمد و گفت «فلسفه الاصول» علم است و یک معرفت مستقل است که باید توسعه پیدا کند و باید در این علم تألیف کرد و چهارچوب و مسائل آنرا مطرح کرد و حتی به تاریخ آن اجمالاً اشاره کرد. البته این علم تاریخ چندانی ندارد و میتوان گفت که مرحوم علامهی شعرانی پل انتقال از مبادیپژوهی اصول به فلسفهی اصول است و پیش از ایشان محقق اصفهانی با الاصول علی النهج الحدیث چنین کاری کرد و قبل از ایشان مرحوم شیخ بهایی در زبده الاصول چنین کاری کرد و البته باید گفت که جرقهی این علم را در ابتدا سید و در آغاز کتاب الذریعه زد که مدون اصول شیعه است.
بنابراین عرض ما این است که صدرالمتألهین بسیار عظیم است ولی عظمت او یک مقدار زیان هم وارد میکند که بسیاری جرأت نمیکنند که نقد کنند و البته امثال آقای فیاضی این جرأت را از خودشان نشان دادند.
من بسیار غصه میخورم و ناراحت میشوم که گاهی میشنوم در تهران جلساتی تشکیل میشود برای لعن شهید مطهری به این جرم که او حکیم بوده است. انسان احساس میکند که صدای گامهای اخباریگری به گوش میرسد و گاه در کنج و گوشهی کشور حرفهایی زده میشود که بوی اخباریگری میدهد و این مسئله بسیار نگرانکننده است و یک نوع برگشت قهقرایی قلمداد خواهد شد و اگر چنین جریانهایی بتواند قوت پیدا کند بسیار جای نگرانی دارد. به همین دلیل است که میگوییم حکمت در حوزهی تهران باید احیاء شود. قم به جای خود، در قم حکمای بزرگی داریم که البته همانگونه که فرمودند عموماً شاگردان حکمت تهران هستند. شاگردان حکت تهران دور علامه را گرفتند تا حکمت قم پا گرفت و امروز هم در معرض مخاطره است.
من تقریباً هر سال در دماوند، محضر شیخالحکماء المعاصرین حضرت آیتالله جوادی مشرف میشوم. امسال تابستان نیز مشرف شدم، ایشان نسبت به اهمیت حوزهی تهران خیلی اظهار لطف میکردند و توصیههایی میفرمودند و در همین خصوص تعبیری کردند که در نظر بدوی انسان به مزاح حمل میکند، اما حقیقت تلخ ارزشمندی است. ایشان فرمودند باید کاری کنیم که حوزهی تهران دوباره به عهد قجر برگردد و شکوه و عظمت حوزهی تهران قجر احیاء شود. این تلخ نیست که بگوییم در عهد جمهوری اسلامی و در امالقرای شیعه ما آرزوی بازگشت به دورهی قجرها را داریم؟ در آن زمان حتی شاهزادهها هم حکیم شده بودند و حکمت میخواندند و گاه سبب پیدایش بعضی از آثار همانند بدایع شدند. یک شاهزاده سئوالات حکمی که به نحوی آمیخته به پرسشهای جدید غربی است را طرح میکند و حکیمی را به سخن درمیآورد و یک درخت تناور را میتکاند و اینهمه ثمر از آن نازل میشود. این کتاب به گونهای است که دانشگاهیان هم میتوانند به خوبی استفاده کنند و حتی اگر با ادبیات عربی و عربی تخصصی آشنا نباشد هم راحت میتواند از این کتاب بهره ببرد.
به هر حال حوزهی تهران باید احیاء شود، اینجا پایتخت جمهوری اسلامی است. این چه وضعی است که ما الان داریم؟ در همین حوزهی امام رضا شما ملاحظه میکنید که ما حیاط مدرسه را تبدیل به شبستان کردهایم، هیچ امکاناتی نداریم و تازه این بهترین مدرسه از چهار مدرسهای است که بنده مسئولیت آنها را به عهده دارم. سایر مدارس تهران هم همینگونه هستند. ولی ملاحظه میکنید که چه مدارس عظیمی در دورهی دویستسالهی حاکمیت قجرها در تهران ساخته شد. ما باید چه از نظر فیزیکی و چه از نظر معنوی حوزهی تهران را احیاء کنیم. حکمت سنگرگاه دفاع از دین است و اگر به بعضی نظریهها و فرضیههای حکمی ایراد دارند کل فلسفه را نباید به باد حمله بگیرند. کدام نظریه در حکمت اجماعی است؟ مکاتب مختلف حکمی داریم، یک حکیم نظریهای دارد و حکیم دیگر نظریهای دیگر. چه دلیلی دارد که اشکالی را که بر یک نظریه وارد است تعمیم دهیم؟
ما عقلگرا هستیم و تفاوت ما با اشعریه همین است. مگر میتوان عقل را کنار گذاشت؟ حکمت محصول عقل است. البته بعضی نظریهها را خود حکما هم نقد و نقض میکنند و اشکالی ندارد، اما اینکه از یک یا دو نظریه اشکال بگیریم و آن را به کل حکمت سرایت دهیم صحیح نیست. این رفتار عالمانه نیست و حتی میتوان گفت که این رفتار تؤام با مصلحت هم نیست و به مصلحت تشیع و مکتب اهلبیت(ع) هم نیست. بسیاری از مبادی و مبانی حکمت در نهجالبلاغه است که فشرده و گزیدهای از کلمات آن بزرگوار است. سید رضی خدمت عظیمی کرد و بسیاری در طول تاریخ با خواندن نهجالبلاغه شیعه شدند و حتی غیرمسلمانان شیفته شدند، ولو مسلمان نشدند. آقای جرج جرداق میگفت که من زمانی که بچه بودم از مدرسه فرار میکردم. ایشان بهترین کتاب را در تفسیر کلمات حضرت امیر(ع) نوشته است. به دیدن ایشان رفته بودم تعریف میکردند که یک روز از مدرسه فرار کردم و به به باغی رفتم و زیر درخت به خواب رفته بودم. ساعتها من در آنجا بودم و برادر و پدر و مادر و معلمم نگران شده بودند که من کجا هستم. بعد از چند ساعت من را پیدا کردند. من به آنها گفتم مدرسه را دوست ندارم، برادرم از من پرسید چه چیزی دوست داری؟ گفتم من ادبیات دوست دارم، برادرم به معلمم گفت که نباید بچه را اجبار کرد، این بچه ذوق ادبی دارد اجازه بدهید کار ادبی بکند. برادرم در همانجا نهجالبلاغه را به دست من داد و گفت این کتاب را مطالعه کن و حدود هفتاد سال است که این نهجالبلاغه از من جدا نشده و شبها زیر سرم میگذارم. جرج جرداق مجموعه الامام علی صوت العداله الانسانیه را نوشت که بسیار ارزشمندی است. البته او شیفته است ولی شیعه نیست زیرا تلقی او از هویت شخصیتی و معنوی حضرت امیر خطا است و حضرت حکیم را یک نابغه میداند و نه یک معصوم و شخصیت لاهوتی. اما با این اوصاف همین نهجالبلاغه مانع شد که ما سایر کلمات این بزرگوار را هم ببینیم که البته کاربرد خودش را داشت و امروز حدود بیست جلد مسند امام علی(ع) تولید شده است.
به هرحال ما باید حکمت تهران را احیاء کنیم و احیاء آن هم به همین است که درس و بحثها باید شروع شود. هر مدرسهای که به حکمت اختصاص پیدا کند ما پشتیبانی میکنیم و حتی آمادگی داریم همین مدرسه را اختصاص بدهیم. البته فقه و اصول و ادبیات به جای خودش، اما باید حکمت را احیاء کرد و ما آمادگی داریم که این مدرسهها را عصرها به این امر اختصاص بدهیم. والسلام
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1221