بی‌قیل و قال

ای دل فدای قامت آهوخصال تو

جانم نثار چشم تو، چال تو، خال تو

دل بردی و خبر نشدم: کی، کجا، چسان!

قربان دلربایی بی‌قیل‌وقال تو

گفتم: چه کس ربود دلم را؟ به عشوه گفت:

معشوق تو، نگار تو، زیباغزال تو

گفتم: چرا خبر ننمودی؟ به قهر گفت:

اصلاً بیا، بیا دل گندیده مال تو

تهران ـ ۲۶/۹/۸۷

دیدگاهتان را بنویسید