مراسم معارفهی آقایان ذوعلم، قائمینیا، موسویان، میرمعزی
تاریخ: ۱۸/۳/۱۳۹۰ ساعت۱۴
مکان: تالار علامه جعفری (پژوهشگاه)
برگزارکننده: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
بسمالله الرحمن الرحیم
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیا
نظرها الیک حتّى تخرق ابصار القلوب حجب النّور
در ایام بسیار مبارکی به سر میبریم و همهی ما در معرض نفحات و نفخات نسیم معنوی، که از ملکوت به مُلک میوزد، قرار داریم. در نگاه معرفتی ما به هستی، زمانها و مکانها از نظر ماهوی با هم متفاوتاند. در این میان بعضی مکانها، زمانها و اشیا ماهیتی قدسی دارند و این قدسیت اعتباری نیست، بلکه آنها اثر تکوینی و وضعی دارند. به سخن دیگر در زمانها و مکانهایی خاص، انسان در معرض تحول، تکامل و ارتقاء قرار میگیرد و در زمانها و مکانهایی دیگر دچار آسیب و آفات میگردد. در شعبان که ماه رسول خدا(ص) است، آدمی بیشتر در معرض نفحات الهی و وزش نسیم معنویِ عرشی و ملکوتی قرار میگیرد.
غفلت از مناجاتها و ادعیهی مأثوره
مناجات شعبانیه از اسناد افتخارآمیز و نیز به شدت مظلومواقعشدهی ما مسلمانان است، اما این مسئله فقط به این مناجات محدود نمیشود، بلکه اسناد معنوی و نیز علمی بسیاری وجود دارند که متأسفانه به شدت مغفول ماندهاند و ما در حق آنها ستم کردهایم. یک بخش از این اسناد، ادعیه، سلامنامهها و مناجاتها هستند که متأسفانه، براساس فهم غلط و فرهنگ نادرست، هم از دسترس بهرهبرداری معنوی، آنچنانکه درخور و شایسته است، و هم از دسترس بهرهبرداری علمی خارج شدهاند. ما به این مسئله توجه نمیکنیم که زیارتنامهها، سلامنامهها، مناجاتها و ادعیه، از نظر ارزشی، هیچ تفاوتی با دیگر منقولات و آثار بازمانده از معصومین(ع) ندارند ممکن است آنها از جهاتی با هم تفاوت داشته باشند، که این تفاوتها گاه مزیت هم قلمداد شود؛ برای مثال در ادعیه، سلامنامهها و مناجاتنامههای ما مطالبی یافت میشوند که در روایات نیامدهاند؛ بهویژه دربارهی مسائل روز، همچون فلسفهی دین، مسائل عرفانی و معرفتی. با وجود این، ما آنگونه که باید، برای این اسناد ارزشی قائل نیستیم. این در حالی است که ما باید برای مناجاتنامهها و زیارتنامهها، ارزشی هماندازهی اخبار و روایات (که درحقیقت بخشی از سنت هستند)، در نظر گیریم و همانگونه که به آنها پایبند هستیم، به زیارتنامهها، مناجاتنامهها و ادعیه هم پایبند گردیم. چه تفاوتی میان مناجات شعبانیه و مجموعهای از اخبار است؟ چه تفاوتی بین جامعهی کبیره و دیگر اسناد مأثور که از معصومین(ع) به دست ما رسیده است وجود دارد؟ دعای عرفه با یک قطعه روایت یا خطبه چه تفاوتی دارد؟ ما با این اندیشه که نهجالبلاغه خطبهها، مکاتبات و کلمات قصار امام علی(ع) و در واقع مجموعهای از عبارات تبلیغی و ترویجی این حضرت است، از ارزش علمی و معرفتی آن غفلت کردیم و اینگونه به آن ستم روا داشتیم؛ ستمی که مناجات شعبانیه هم از آن بینصیب نماند.
در مناجات شعبانیه مضامین فوقالعادهای نهفته که هریک سندی برای تدوین عرفان اهلبیتی و اسلامی است. آنقدر ظرائف، طرائف، دقائق و نکات در این متن مبارک و مقدس وجود دارد که انسان متحیر میشود که چطور از آنها غافل است. چرا ما همانگونه که به طلبهها فصوص درس میدهیم، مناجات شعبانیه را برای آنها تفسیر نمیکنیم؟ چرا دعای عرفه را متن درسی نمیکنیم؟ چرا ما یافتهها، و الهامات و گاه توهمات یک انسان عادی و غیرمعصوم را سند میکنیم، آن را آموزش میدهیم، و برایش شرح مینویسم (برای مثال فصوصالحکم ابنعربی را، که ادعا میکند در یک رویا و حالتی شهودی از رسول اعظم(ص) این را دریافت کردهام و مأمور به ابلاغ هستم، بها میدهیم)، اما به ادعیه و مناجاتهایی که سند بعضی از آنها موثّق و صحیح است و در اختیار ما هم قرار دارد، اینقدر بیاعتنایی میکنیم؟ چرا این میزان قدرناشناسی میکنیم و کممحلی علمی نسبت به این اسناد روا میداریم؟
در قسمتی از این مناجات آمده است: پروردگار من، به من کمال انقطاع به خودت را کرم کن، تو آنچنان کن که من از همه چیز تماماً منقطع شوم و به تو متصل گردم. چشمهای قلوب ما را به پرتو نگاه به خودت، آنچنان نورانی کن که پردهها و حجابهای نورانی را بدرد.
در توضیح این عبارت باید بگویم: اهل معرفت، که حجابها را به ظلمانی و نورانی تقسیم میکنند، از همین اسناد الهام گرفتهاند. آنها علم را حجاب اکبر میدانند و میگویند: «العلم هو الحجاب الاکبر» علم زمانی که حجاب، پوشش و پرده است، باید دریده شود؛ زیرا مانع دیدن حقیقت است؛ البته منظور از این علم، علم حصولی، بحثی، نظری، و فراگرفتنی است نه علم شهودی، حضوری، قدسی، و نفسی. با وجود این، این نکته را نادیده گرفت که علم به طور نسبی برای کسانی و در مراتبی مایهی بصیرت است، اما در مرتبه و مقطعی دیگر خود حجاب میگردد و به انسان اجازه پیشرفت و پرواز به سوی معدن عظمت و ساحت قدس الهی را نمیدهد؛ زیرا روح انسان را سنگین میکند ارزشهای دیگر نیز چنین هستند؛ برای مثال دربارهی شعر گفته شده است: «الشعر کمال للناقص و نقص للکامل»؛ یک عده میتوانند افتخار کنند که شاعر هستند و شعر میگویند و با همین شاعری هم در جامعه محل توجه قرار میگیرند، اما برای عدهای دیگر، اگر گفته شود که شعر میگویند، نوعی تنزل مرتبه قلمداد میشود. در سورهی یاسین، آیه ۶۹ خداوند میفرماید: «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغی لَه؛ به او شعر نیاموختیم و در خور وی نیست». در این آیه شاید شعر به معنای مطرح در دورهی جاهلیت، مد نظر بوده است، اما شاعری از پیامبر نفی میشود. پیامبر شاعر نبود و شایسته هم نبود که او شاعر باشد؛ یعنی شعر برای پیامبر اعظم(ص) منقصت است، اما در عین حال، در همان دوره شعرایی بودند که پیامبر اعظم(ص) و ائمهی معصوم(ع) از آنها تجلیل میکردند.
بنابر آنچه گفته شد، علم در مراتبی خوب، بصیرتآفرین و معرفتزاست، ولی در مقامات و مراتب دیگری خود این علم به حجاب تبدیل میشود. حضرت در این مناجات میفرماید: خداوندا اولاً کمال انقطاع را نصیب من کن که من از همه چیز بریده باشم؛ درست همانند بیتی که حافظ سروده است:
حضوری گر همی خواهی از او غافل مشو حافظ (جنبهی ایجابی)
متـی مـا طلـق مـن تهـوی دع الدنیـا و اهملـها (جنبهی سلبی)
اگر معشوق را طلب میکنید، باید از همهی دنیا بگذرید و دچار انقطاع کامل شوید، آنگاه است که حضور حاصل میشود. در بیتی دیگر حافظ گفته است:
ز ملک تا ملکوتش حجاب برگیرند
هرآنکه خدمت جام جهاننما بکند
هر آن کسی که قلب را صیقلی و تهی کند، در واقع آن را به منزل و مأوای الهی تبدیل مینماید؛ «القلب حرم الله، فلا تُسکن فی حرمه غیره؛ قلب خانهی خداست، غیر الله را در آن راه ندهید». اگر قلب خانهی خدا شود، انقطاع از غیر خدا حاصل، و اتصال با ساحت قدس الهی برقرار میشود، اما راه یافتن غیر الله به آن، به قطع این رابطه منجر میگردد.
آنچه گفته شد، نمونهای کوچک بود از مضامین ظریف و دقیق مناجات شعبانیه، که اهل فن و نظر میتوانند بر هر یک از آنها تمرکز و تمحض کنند و کتابی دربارهاش بنگارد. آیتالله علامه جوادی آملی این موضوع را بارها تکرار کرده: ما از یک عبارت و حدیث «و لا تنقض الیقین بالشک»، که یک روایت است، سه جلد استصحاب استنباط کردهایم، به این ترتیب از کلمات محدود حضرت زهرا(س) میتوان علم استنباط کرد.
به تصور من حجم دعانامهها، سلامنامهها و مناجاتنامههای مأثور بازمانده از سلف کمتر از مأثورات دیگر نیست، اما با وجود این، به دلیل بیتوجهی به مضامین این اسناد، ما به خانهی صوفیه و مدعیان عرفان رو میآوریم و از آنها حقایق عرفانی و معنوی را گدایی میکنیم. این واقعاً تأسفآور، و ظلمی است که ما در حق این اسناد روا میداریم. آیا شما تا به حال شنیدهاید که کسی گفته باشد اینها اسنادی حداقل مثل روایت هستند؟ چنین مطلبی تا به حال به گوش هیچیک از ما نخورده است؛ زیرا ما به غلط تصور میکنیم این ادعیه، توصیه و ارشادهایی هستند که از دقت کافی برخوردار نیستند.
در پایان از رسول گرامی اسلام و ساحات ائمه معصوم(ع) مسئلت و یاری میطلبیم تا این توفیق و جرئت را داشته باشیم که حجابهای نورانی را بشکافیم و به نورانیت حقیقی برسیم؛ آنچنان که معصومین(ع) مطالبه کردند.