سیوششمین هماندیشی مدیران پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
زمان: ۱۰/۴/۸۹، مکان: قم، دفتر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
اعیادی را که پشت سرگذاشتهایم و پیش رو داریم را به حضور همکاران عزیز تبریک عرض میکنم و آرزو میکنم که خداوند منان توفیق درک فیوضات این ایام و لیالی را به جمع همکاران عنایت کند.
از اینکه مجدداً زیر یک سقف جمع شدهایم، بسیار خوشحال هستم. جلسه هماندیشی در عین حال جلسهی انس و تجدید دیدار دوستان و همکاران است. گرچه فضای پژوهشگاه و روابط همکاران آنچنان است که غالباً یکدیگر را میبینند و روابط، بسیار نزدیک و صمیمی است، ولی هر سه ماه یک بار مدیران و عناصر اصلی سازمان گرد هم میآیند که به حیث سازمانی بسیار تأثیرگذار و به لحاظ عاطفی دلپذیر است.
من تنها میخواهم به یک نکته اشاره کنم و از دوستان درخواست میکنم درخصوص آن تأمل کنند.
مقام معظم رهبری، در بدو تاسیس پژوهشگاه، فلسفه و نقش و شانی را که برای پژوهشگاه انتظار داشتند، میدانستند و چنین ترسیم کردند که خلاء امثال شهید مطهری در جامعه محسوس است و این خلاء میبایست به نحوی پر شود.
اخیراً در یک جلسهای ایشان یادآوری کردند و فرمودند: یادتان هست که در آغاز کار من چه گفتم؟ (فرمودند مطهری و این جور بحثها)، گفتم بله به خاطر دارم. گفتند: ما دو مطهری داشتیم، مطهری تهران و مطهری قم و انتظار داریم پژوهشگاه، مطهری تهران و قم هر دو باشد و فقط مطهری قم قلمداد نشود. فرمایش ایشان به این خاطر بود که احساس کردند که ما خیلی به سمت بحثهای عمقی و معرفتی و نظریهپردازانه رفتهایم و گویی میدان و صحنه و صف، مغفول واقع شده یا کمرنگ شده است.
ایشان ضرورت مخاطبگستری و پرداختن به نیاز مخاطبان و جوانان و بایستگی توسعه فعالیتهای صفی و افزایش شمارگان آثار و تیراژ فعالیتها را مورد تاکید قرار دادند. البته چند روز پیش، خدمت ایشان رسیدم و بعضی از کارهایی که در این خصوص انجام شده را به محضر ایشان عرضه کردم. گفتند اینها را سر فرصت میبینم. همچنین موضوع باشگاه اندیشه را مطرح کردم که ماهانه تا سه میلیون مراجعه، افزایش پیدا کرده و در مورد مشق آزاد عرض کردم که سال قبل این مجموعه تا شمارگان یک میلیون دویست هزار نسخه فروش رفته و گفتم در همان جهتی که شما فرموده بودید، به افزایش شمارگان و تیراژ مخاطبان اهتمام کردهایم و در بخشهایی هم موفق بودهایم.
مجموعه چلچراغ حکمت را نیز برایشان برده بودم. البته این مجموعه به اشاره ایشان تألیف شد. در دیداری که با جمعی به عنوان هیات علمی همایش بینالمللی حکمت مطهر در خدمتشان بودیم، فرمودند: آرا و آثار شهید مطهری تلخیص، فشرده و به نحو مناسبی بازآرایی شود و در اختیار نسل جوان قرار گیرد. من گفتم این مجموعه را با همین نیت سامان دادیم.
در هر صورت خواستم گزارش داده باشم تا دوستان مطلع باشند که این آثار، خدمت ایشان عرضه شد و ایشان مثل همیشه اظهار لطف کردند و با اشتیاق فیالجمله چند نمونه را دیدند و گفتند بماند سر فرصت ببینم.
غرض از یادآوری این نکته، این مطلب است که بناست ـ اگر شایسته باشیم و مجموعه و تشکیلات ما توفیق داشته باشد ـ جایگزین امثال استاد مطهری باشیم، و طبعاً از همه جهت باید اینگونه باشد. مقام معظم رهبری فرمودند: مطهری دو تا داشتیم، مطهری قم و تهران. معنی فرمایش ایشان این است که پژوهشگاه دقیقاً از جهات مختلف باید همانند مطهری بشود. من حتی میخواهم پیشنهاد بدهم که شخص یا واحدی از مجموعه پژوهشگاه روی این موضوع کار کند که مطهری چه بوده است و چه ابعاد و زوایای شخصیتی داشته، که مقام معظم رهبری، مطهری را الگوی ما اعلام کردند. البته جهاتی به ذهن میرسد که میتوان در یک نگاه بدوی به آنها اشاره کرد.
آقای مطهری از زمره کسانی نبود که بگوید من در حاشیه نشستهام و حرفهای عمیقِ عنیقِ دقیقِ فنیِ تخصصیِ نخبویِ و با اشراف علمی میزنم و وطیفهی من هم همین است. مثل بسیاری که هیچ کاری به کار زمانه و مشکلات و نیازها و ضرورتها ندارند و در هر شرایطی کار خوشان را میکنند و به این هم میبالند که ما اصلاً از اوضاع و احوال روز خبر نداریم و تظاهر به جهل و بیاطلاعی را حسن میدانند. این افراد کارهای غیرکاربردی را نشانهی عمق، دقت، تبحر و تخصص میدانند و احیاناً برای دلشان کار علمی میکنند. برای کار علمی یک ارزش ذاتی و استقلالی قائل هستند که حتی اگر هیچ کاربرد و ثمر و خاصیتی هم نداشت، کار خوب و ارزشمندی است.
همچنین آقای مطهری از آن دست افرادی نبود که یک مشت مطالب سطحی و سردستی و کممایه و بیمحتوا تولید کند. بلکه بین محسنات این دو گروه جمع کرده بود؛ یعنی کار معطوف به نیاز روز را فراوان تولید کرد. به تعبیر مقام معظم رهبری این جنس از کارهای ایشان، آثاری است که امروز خلاها را پر میکند، معضلات و مسائل را حل میکند و احیاناً شمارگان بالایی نیز دارد. این آثار در صحن دانشگاه و محیط اجتماع القا شده است و بیشتر ادبیات علمی ـ شفاهی دارد، و کمتر مکتوب است و اگر کار مکتوب هم کردهاند مثل «داستان راستان»، یک اثر ممتاز است. یعنی به رغم این که حدود چهل سال از عمر نگارش آن گذشته، میبینید که باز همچنان خواندنی است و همچنان جوانان و اوساط فرهنگی به آن مراجعه میکنند و هنوز هم بوی کهنگی نگرفته است.
از طرف دیگر کارهای علمی دقیقی دارند، مثل پاورقیهای «اصول فلسفه و روش رئالیسم» که به هر حال اصول فلسفهی مرحوم علامه طباطبایی را احیا و معنیدار کردند و عمق بخشیدند و یا دستکم عمق مفاهیم و مطالبی که مرحوم علامه مطرح کرده بودند را آشکار کردند. یا کتابی مثل «عدل الهی» را تولید کردند که بعد از چهل سال هنوز کسی نتوانسته اثری مشابه آن ارائه کند. به رغم این که امروز مباحث شرور و مباحث مربوط به عدل از مباحث مهمی است که در دنیا مطرح است و فیلسوفان ملحد به حدی این مسئله را برجسته کردهاند که با طرح آن اصل وجود مبدأ را هم انکار میکنند، هنوز کسی نتوانسته کتابی به عمق «عدل الهی» تألیف کند، و اگر بناست کسی بنویسد، باید کاری بهتر انجام دهد که فعلاً ممکن نیست.
استاد مطهری کار عمیق و دقیق اینچنینی هم انجام دادهاند که بعد از چهل سال هنوز جایگزین ندارد و اثری نیامده که بتواند جایگزین آن شود و یا حتی آن را کمرنگ کند و از رونق بازار آن بکاهد.
وجه دیگر شخصیت استاد مطهری جامعیت ایشان است. آقای مطهری در قلمروهای مختلف معرفتی وارد شدهاند که این امر واقعاً کمنظیر است. ایشان از مباحث فلسفی محض، مانند شرح شفاء، بخشی از اسفار، دروس نجات و منظومه، در سطوح مختلف، چند دوره تدریس کردهاند و اشراف داشتهاند، تا مباحث فلسفی جدید، نقد فلسفههای مدرن و مارکسیسم، و از سوی دیگر، مباحث تاریخی را علیرغم این که اصلاً رشتهی ایشان نیست، بسیار فنی وارد شدهاند و در قبال مردان تاریخنگار و به تعبیری غولهای تاریخنگاری معاصر ایستادهاند.
مثلاً کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» ایشان به نوعی قد علم کردن در مقابل بزرگترین مورخ معاصر ایران و پاسخگویی به نگاههای غلط این مورخ برجسته و بسیار مورد توجه، قلمداد میشود. تا کتاب «داستان راستان» که باز یک بحث تاریخی است، اما برای جوانان تسطیح و روان شده، همچنین حوزههای دیگر ازجمله حقوق. ایشان حقوقدان نبودند، فقیه بودند، اما کتاب «نظام حقوق زن» ایشان یک کتاب کاملاً فنی و حقوقی است. همینطور حوزههای دیگر از جمله علوم قرآنی و حدیث و عرفان. ایشان ظاهراً در زمرهی عرفا و عرفانپژوهان قلمداد نمیشوند، هرچند فیلسوفان ما و به خصوص فیلسوفان صدرایی، لاجرم عرفانپژوه هم هستند. اما استاد مطهری به حدی در زمینهی عرفان متعارف و عرفانپژوهی روز وارد شدهاند که تفسیر حافظ نوشتهاند و دیوان حافظ را تصحیح کردهاند و تعلیق و حاشیه زدهاند. این هنر است. یعنی کسی که اهل شعر نیست و تنها نیمغزلی در زندان برای امام گفته است، بر روی دیوان حافظ کاری انجام داده که هیچ حافظپژوهی تفطن نداشته و یا اگر داشته کسی به آن نکاتی که استاد مطهری اشاره کردهاند تفوه نداشته است.
به جهت عظمت حافظ، غالباً همهی پانصد و چند غزل او را ـکه همهی سرمایه شعری حافظ است ـ قوی میدانند. زیرکی و رندی او در شعرگویی هم تاثیر گذاشته. حافظ شکارگر و گلچین خوبی بوده است، بهترین مضامین، تعابیر، ترکیبها و واژگان سلف خود را برداشته و از آنِ خودش کرده. اگر کسی حافظ را با ماقبل خودش و شعرای سبک عراقی و عرفانگو مقایسه کند، متوجه میشود، چقدر وامدار معاصرین ماقبل خویش بوده است. علیرغم این، حافظ تنها از سه چهار شاعر اسم برده است و اصلاً نخواسته بگوید که من خبر از شعر دیگران داشتهام.
عظمت حافظ اجازه نداده است نقاط ضعف شعری او دیده شود. همه خیال میکنند تمامی غزلیات حافظ سرآمد غزل پارسی است. ولی اینطور نیست، حافظ حدود صد غزل خوب دارد و چهارصد غزل دیگرش زیر پرتو این صد غزلِ برجسته، بارز و برجسته تصور میشود. این نکته را آقای مطهری متوجه شده و لذا غزلیات حافظ را طبقهبندی کرده است. در جایی گفته است این غزل خیلی سطحی و ضعیف است و راست هم گفته. غزل القیاس القیاس را اگر من گفته بودم هیچوقت چاپ نمیکردم، ولی از حافظ چاپ شده است. تا برسد به طبقهبندی محتوایی، که حافظ در بعضی از اشعارش چقدر دنیایی بوده و منظور او عشق مجازی و شهوت بوده. استاد مطهری خیلی به صراحت و با جرات گفته است که اینها همه شهوانی و نفسانی است و منظور حافظ عشق مجازی بوده است، و یا فلان غزل عرفانی است و عشق الهی منظور بوده.
این در حالی است که خیلیها چنین تفسیری را قبول ندارند، مثلاً مرحوم علامه در اول هر درسش یک بیت غزل حافظ را تفسیر میکرده و مرحوم پهلوانی تفسیر علامه را تبدیل به مجموعه دوازدهجلدی «جمال آفتاب»کرده است. علامه همه اشعار حافظ را عرفانی تفسیر کردهاند. یا بعضی از معاصرین همه اشعار را عرفانی میدانند. آقای مطهری گفته است که اصلاً اینطور نیست. بسیاری از اشعار حافظ اصلاً عرفانی نیست و درست هم میگوید.
استاد مطهری در اقتصاد، بزرگترین کتاب را بین معاصرین نوشت که البته به دلیل بیدقتی در تدوین یا دلایل دیگری به حاشیه رفت. من همان موقع که این کتاب منتشر و جمع شد یک نسخه گرفتم و فیالجمله خواندم، کتاب باارزشی است. در این کتاب از زاویه نگاه نو به مباحث اقتصادی که یک مقدار آمیخته به بحثهای فقهی و فقه اقتصاد است نگاه شده است.
ویژگی دیگر ایشان همان نکتهای است که مقام معظم رهبری در بدو تأسیس پژوهشگاه فرمودند و مضمون آن چنین است که آقای مطهری قبل از انقلاب بیآنکه امکان، بودجه یا مکانی و احیاناً پشتوانهای داشته باشد، به تنهایی، گویی در رصدگاهی نشسته بود و با مباحث روز مواجه میشد و واردات فکری و شبهات را میفهمید و به خوبی دریافت میکرد و پاسخ میداد. نظریه جدید را درک میکرد و در مقابل آن، نظریه تولید میکرد و یکتنه جبهه بسته بود. این نکته خیلی نکته مهمی است.
دستور سوم امروز ما افت تولید آثار است که چرا ما چند صد نفر جمع شدهایم و جای مطهری پر نمیشود. میگوییم تا به حال هشتصد جلد کتاب، رساله و مجله تولید کردهایم، درست هم هست. دستگاه ما بین دستگاههای علمی کشور دستگاه موفقی ارزیابی میشود، اما یک چیزی کم داریم و آن، برد آثار آقای مطهری است. در آثار آقای مطهری جوهری وجود دارد و چیزی هست که ضامن برد آثار ایشان است. این چیست؟ آیا ما فاقد آن هستیم؟ یک چیزهایی در افعال، آثار، اشیا و اعمال وجود دارد که یدرک و لا یوصف است. مثل یک اثر هنری، و یا یک عکس. شما این عکس مشهور شهید امیر حاج امینی را دیدهاید. در این عکس یک چیزی هست. این همه عکس از شهدا گرفتهاند، چطور این عکس در ایران سمبل شده است؟ وقتی جان هیک به دفتر من آمد و این عکس را دید، گفت امام علی(ع) است؟ مثل اینکه او هم قدسیتی را در این عکس حس کرده بود.
من خودم غزلی راجع به نماز دارم. در ایران در جایی خوانده بودم. غالباً افرادی که میخواهند از شعر من بگویند از غزل خلوت نام میبرند. زمانی در یک جشنواره بینالمللی شعر در اسپانیا شرکت کرده بودم. به ذهنم رسید در این جلسه که از اقصی نقاط عالم آمدهاند و اکثراً هم کافراند و شعرای برجسته ملحد حضور دارند، چه شعری بخوانم که همزمان ترجمه شود و مفهوم هم منتقل شود. من غزل خلوت و ساقههای سبز قنوت را خواندم. مجلس منقلب شد. بعد از مجلس، دختر و پسرهایی که آنجا بودند به من مراجعه کردند و گفتند در این شعر یک چیزی بود. من واقعاً تعجب کردم که اصلاً اینها فهمیدند من چه گفتم؟ اصلاً فکر نمیکردم این حس در آن فضا و با حضور مخاطب کافر بتواند منتقل شود.
میخواهم نظر دوستان را به این جلب کنم که فکر کنید آثار ما چه چیزی کم دارد. چرا آنچنان که توقع داریم و انتظار میرود نمیتوانیم تاثیرگذار و تحولآفرین باشیم؟
به یک نکته هم اذعان میکنیم که به جز تعداد اندکی از دوستان، همگی ما طلبهایم. یک چیزی را یادمان رفته و آن عنصر ارزش کارمان است. ما یادمان رفته که کارهایی که میکنیم بسیار ارزشمندتر از این است که حساب و کتاب ساعت و پول و حقوق و محاسبات ما به ازای آن شود. پژوهشگاه مخلصترین دستگاه فرهنگی ایران است. بنده فضای پژوهشگاه را از بسیج هم مخلصتر میدانم. ما فرد غیرمخلص در پژوهشگاه نداریم. البته مراتب اخلاص متفاوت است. ولی به رغم این فکر میکنم ما از یک چیز غافل شدهایم، یعنی توجه نداریم که داعی اصلی ما چیز دیگری غیر از تأمین معاش است. ما در سنگریم و مسئولیتی بر عهده ما گذاشته شده است. ماموریت و رسالتی از ناحیه ولی امر که عبد صالح خدا است و انسان مخلصی است، به نیابت از حضرت حجت(عج) ما ارجاع شده. پس کاری که به ما ارجاع شده عبادت است.
ما وظیفهی سنگینی داریم. در مقابل هجمهی عظیمی که در جهان علیه اسلام شده است، ما چند نفر ایستادهایم و میخواهیم مقاومت کنیم. فقط واتیکان که یکی از فرق مسیحیت است که مسیحیت یکی از ادیان است، بیش از دو هزار دانشگاه در جهان دارد. کتابخانهی واتیکان مشتمل بر بیش از یک میلیون عنوان کتاب است. که عمده کتابهای ما را دارند. در واتیکان یک مرکز تحقیقاتی وجود دارد، فقط برای مقابله با اسلام. ما هم از آنجا بازدید داشتیم و به ما گفتند در این مرکز، مطالعات تطبیقی انجام میشود، ولی نشان میداد که با هدف نقد ما مطالعه میکنند. البته ما عوام هستیم و تا صحبت از گفتوگوی دینی و تقریب مذاهب میشود میگوییم اسلام و مسیحیت با هم فرقی ندارند، بودیسم با اسلام فرقی نمیکند و یا میگوییم بودیسم و عرفان اسلامی یکی است. البته یک سری تشابهات، رگهها و تاثیر و تاثری است که مرحوم علامه اشاره کردهاند که آن بحث دیگری است، اما بحث یکسانانگاری ادیان بحث دیگری است. اینکه مثلاً امثال سروش میگویند تسنن و تشیع دو دامنهی اسلام و دو قرائت از اسلام هستند، یعنی اسلام سنی و اسلام شیعی، اینجور حرفهای بیربط و بیمایه نباید پذیرفت.
آنها اینگونه نیستند، در بین ۱۴ شورای پاپی که وزارتخانههایشان محسوب میشود، یک شورا یا وزارتخانه با عنوان گفتوگوی ادیان دارند. ولی اسم قبلی این شورا «هدایت مضلین امم» است. یعنی بحث نقد نیست، بحث این است که همه جهانیان گمراهند و همگی را باید مسیحی کرد. بعد دوستان ما فکر میکنند که میخواهند گفتوگو کنند و ما را برابر میدانند. در ابتدا ما فکر میکنیم که برتر هستیم، بعد که وارد گفتوگو میشویم و خیال میکنیم آنها هم قصد برابری دارند. نهخیر؛ آنها اصلاً غرضشان از این گفتوگوها هدایت ماست. هدفشان کشف راز موفقیت ما است.
ما را به کتابخانه مرکز تحقیقات اسلام و مسیحیت بردند. در این کتابخانه تمام منابع ما که بعضی از آنها در کتابخانههای خود ما نیز موجود نیست، وجود داشت.
البته همانطور که عرض شد فکر میکنیم پژوهشگاه از نظر اخلاص و جهادیاندیشی در راس است، ولی با این همه یک چیزی کم داریم.
به هر حال یک گمشدهای در کار داریم. من شخصاً از این قضیه رنج میبرم. چون به هرحال چیزی اگر کم داشته باشیم از خود من شروع میشود. خادم این دستگاه منم. اگر کسری دارد از من ناشی میشود.
در اینجا میخواهم تذکری به دوستان بدهم که یک مقداری فکر کنیم و چارهاندیشی کنیم. امروز بحث افت کمی آثار را داریم ولی من میخواهم به بحث افت کیفی تولیدات را هم اشاره کنم و تذکر بدهم. در این خصوص هم فکر کنیم و یک جلسه هم برای بحث افت کیفی آثار بگذاریم.