اکسیر اخلاص و مس مدیریت

 

اولین همایش ملی سیاست‌های کلی نظام اداری با رویکرد اسلامی
تاریخ: ۳/۳/۱۳۹۰ساعت ۹ صبح
مکان: تالار اندیشه حوزه‌ی هنری
برگزارکنندگان: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دانشگاه تهران، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاه شهید بهشتی و…

بسم‌الله الرحمن الرحیم

میلاد مبارک حضرت فاطمه‌ زهرا و فرزند برومند آن بزرگوار، امام خمینی(ره)، مظهر و عینیت تجربه مدیریت در عهد غیبت، و نیز روز زن را به خانم‌ها و آقایان حاضر در این جلسه تبریک عرض می‌نمایم و از همه دانشورانی که در تدبیر کار این همایش و برگزاری آن سهمی داشتند، به ویژه همکاران بااخلاص ما در گروه مدیریت اسلامی پژوهشکده نظام‌های اسلامیِ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تشکر می‌کنم و امیدوارم عمل آنها مخلصانه باشد.
موضوع سخنرانی من نقش اکسیر اخلاص در مس مدیریت است، اما برای تبیین سهم اخلاص در عمل اداری و مدیریت ناچارم نخست به این موضوع اشاره کنم که ما در حوزه اقدام، تدبیر، برنامه‌ریزی و آموزش و پژوهش از یکی از اضلاع بسیار مهم و تعیین‌کننده هندسه معرفتی دین به نام اخلاق غفلت کرده‌ایم. به سخن دیگر غایب بزرگ فعل و فرهنگ امروز ما اخلاق است.
دین معجون‌واره است؛ یعنی سامانه‌ای است درهم‌تنیده و مرکب از چهار حوزه معرفتی و رفتاری که عبارت‌اند از: ۱٫ عقاید؛ ۲٫ فقه (شریعت)؛ ۳٫ اخلاق؛ ۴٫ علم دینی.
با توجه به همین ویژگی دین، اگر جزئی بر ترکیب آن افزوده یا از آن کاسته شود، خطر تبدیل شدن آن به ضد خودش وجود دارد. زمانی دین اثربخش و ثمردهنده خواهد بود و منشأ تعالی و تکامل بشر خواهد شد که با همه ابعاد چهارگانه‌اش محقق شود. اما اگر چیزی بر آن بیفزاییم یا از آن چیزی بکاهیم، آن دین دیگر درحقیقت دین نیست. برای مثال اگر شما فقه، اخلاق و علم دینی را در چنگ داشته باشید، اما موحد نباشید، به تمام معنا مسلم نیستید یا اگر عقاید درستی داشته باشید، ولی به شریعت ملتزم نباشید، مسلم نامیده نمی‌شوید. به همان اندازه که حذف عقاید یا شریعت از منظومه دین زیان‌بار است و ممکن است ماهیت آن را دگرگون کند و هویت مسلمانی را زیر سؤال ببرد، حذف اخلاق نیز سبب تغییر ماهیت دین و ناکارایی آن در تعالی بخشیدن به بشر می‌شود.
خداوند در آیه ۴ سوره القلم فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظیمٍ»؛ درواقع بزرگ‌ترین صفتی که قرآن کریم برای پیامبر عظیم‌الشأن اسلام بیان کرده «خُلُقِ عظیمِ» اوست. در منابع غیرشیعی نیز این حدیث معروف وجود دارد که در آن رسول اکرم(ص) فرموده است: «انما بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»؛ یعنی غایت دین من اخلاق است. البته درباره این حدیث می‌توان تأمل کرد؛ زیرا شاید هدف از بیان آن توجه به سهم اخلاق در رسالت نبوی بوده باشد.
همان‌گونه که گفتم، امروز در اعمال و رفتار، فرهنگ و جهان‌زیست حاکم بر ما، غایب بزرگ اخلاق است. در این غیبت، هم حوزه مقصر است و هم دانشگاه. در این سی و دو سال ما در حق اخلاق، ضلع بسیار پراهمیت اسلام، و پیامبر اکرم‌(ص)، که به خلق عظیم مبعوث شد، ستم کرده و حیثیت اسلام را مخدوش نموده‌ایم.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که آنچه با عنوان اخلاق حرفه‌ای مطرح می‌شود گرچه ارزشمند به شمار می‌آید، محل نقد است؛ زیرا تحت تأثیر تلقی غربیِ آن تعریف می‌شود. بسیاری از دوستان بسیار عزیز و نزدیک ما، که افرادی متدین، دلسوز و مخلص هستند و من شخصاً از عمق جان نسبت به این دوستان ارادت دارم، بر این نوع اخلاق تأکید می‌کنند و از همین‌رو دیدگاه‌های آنها نیز محل نقد است. آن اخلاقی که من آن را غایب بزرگ نظام اداری می‌دانم، آن چیزی نیست که اکنون با عنوان اخلاق حرفه‌ای مطرح است و اخلاق حرفه‌ای هم همه آن چیزی نیست که از اخلاق اسلامی در قلمرو نظام اداری و مدیریت انتظار می‌رود. اخلاق حرفه‌ای دیدگاهی است که در آن آمیزه‌ای از حقوق، فقه، اخلاق و آداب با انگیزه بسیار نازل وجود دارد. با این حال اکنون اخلاق با غیراخلاق آمیخته شده و غایت اخلاق به آنچه اخلاق حرفه‌ای می‌نامیم تنزل یافته است. این موضوع در آثاری که در این زمینه منتشر شده است آشکارا مشاهده می‌شود.
مروری اجمالی، حتی در حد فهرست‌خوانی بعضی از این آثار کافی است تا نشان دهد چه اندازه در فهم اخلاق حرفه‌ای و ورود اخلاق در قلمرو اداره و مدیریت دچار غفلت و احیاناً مبتلا به تعابیر غیردقیق هستیم.
جناب آقای دکتر قراملکی، استاد ارجمند دانشگاه تهران و رفیق شفیق این حقیر، پرچمدار این حرکت بسیار پرارزش است، اما حتی در تعابیر ایشان هم این بی‌دقتی‌ها مشاهده می‌شود و کتاب «اخلاق حرفه‌ای در تمدن ایران و اسلام» (احد فرامرز قراملکی، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، دانشگاه تهران، ۱۳۸۶) ایشان از این بی‌دقتی و خلط مطلب حکایت می‌کند؛ برای مثال این استاد ارجمند در بخشی از کتاب خود چنین گفته است: «اصل زرین اخلاق این است، شما حق دارید و ما تکلیف». این جمله به معنای فروکاستن اخلاق به حقوق است. کنار نهادن و غفلت از اخلاق بد است، اما فروکاستن اخلاق به فقه و حقوق هم درست نیست.
در اینجا فقط به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که ما باید به طراحی و تدوین اخلاق حِرَف، آن‌سان که فهم ما از اخلاق در دین اسلام است، دست زنیم.
در صفحه ۳۴۳ این کتاب، در مقاله‌ای درباره اخلاق تجارت آمده است «بزرگ‌ترین رهاورد آن [اخلاق تجارت] کسب اعتماد، مشتری‌مداری و بقا و حیات بنگاه‌های اقتصادی در عرصه جهانی‌شدن است»؛ آیا غرض و غایت نهایی اخلاق باید حفظ بنگاه‌های تجاری در فرایند جهانی‌شدن، مشتری‌مداری و جلب رضایت مشتری باشد؟ در پاسخ باید گفت که اینها آداب تجارت است نه اخلاق اسلامی کار، حرفه و تجارت.
پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که اخلاص در اخلاق حرفه‌ای چه جایگاهی دارد؛ زیرا اکسیر اخلاص، روح اخلاق است و اخلاق روح دین. هرگاه اخلاص به ساحت الهی را از اخلاق و هر آنچه هست حذف کنیم، آن را به کالبدی بی‌روح تبدیل کرده‌ایم. بر این اساس باید گفت که غایب بزرگ، اخلاق و بزرگ‌ترین غایب قبیله اخلاق، اخلاص است.
در تفاوت بین حقوق و اخلاق گفته شده است که قضایای حقوقی الزام‌آورند و الزام‌ها و کیفرهای رسمیِ دولتی پشتوانه آن است، اما اخلاق چنین نیست. البته حقوق سکولار و غیرالهی چنین است؛ زیرا حقوق و فقه اسلامی هم از پشتوانه دولتی بهره می‌برد و هم از پشتوانه الزام درون‌جوشِ قصد قربت، که مؤثرتر از الزام قانونی، اجرایی و دولتی است. در اخلاق این الزام غلیظ‌تر، پررنگ‌تر و شدید‌تر حضور دارد؛ بنابراین این ضلع هندسه دین برای حل معضلات کارآمدتر و گره‌گشاتر است.
در بسیاری از عرصه‌ها و صحنه‌های زندگی پای حقوق و حتی فقه مستنبط می‌لنگد و در واقع فقه و حقوق به تنهایی کافی نیست؛ برای مثال وقتی نزاعی بین زن و شوهری درمی‌گیرد، مشکل را نمی‌توان فقط با تمسک به موازین حقوقی حل کرد و حتی گاه تمسک افراطی به موازین حقوقی سبب تشدید اختلاف و فروپاشی خانواده می‌شود. اینجاست که اخلاق کارساز و گره‌گشاست و مقدم بر حقوق تلقی می‌شود.
در نظام اداری و تجاری ما نیز چنین وضعی حاکم است؛ یعنی تا وقتی که بکوشیم با الزامات قهرآمیز نظام اداری را مدیریت کنیم، موفق نخواهیم شد و هرگز رشوه از نظام اداری ما رخت برنخواهد بست، اختلاس ریشه‌کن نخواهد شد، تجارت و بازرگانی ما اصلاح نخواهد گردید، و کم‌فروشی از میان نخواهد رفت. در واقع راهکار قضیه فقط اعمال قانون نیست، بلکه آموزش ارزش‌های اخلاقی به افراد می‌تواند بسیاری از این مفاسد را از بین ببرد. متأسفانه، طی دهه‌های گذشته بازار ما با شتابی شگرف از ارزش‌ها فاصله گرفته است. این در حالی است که در یک قرن پیش، به دلیل اینکه بازار به مسجد و مدرسه تنیده بود و حتی بسیاری از بازاریان و معتمدان بازار اهل فقه بودند چنین مفاسدی شایع نبود.
در حدیثی از رسول اکرم(ص‌) آمده است که بعد از رفتار الهی و همراه با اخلاص موسی(ع) با دختران شعیب، شعیب حضرت موسی را به خانه فراخواند و سفره‌ای گسترد و تعارف کرد، اما موسی(ع) فرمود: نمی‌خورم، گفت: مگر گرسنه‌ نیستی؟ فرمود: چرا گرسنه‌ام. شعیب گفت: پس چرا نمی‌خوری؟ موسی گفت: این شائبه هست که شما به خاطر آن عمل من می‌خواهید به من غذا بدهید؛ بنابراین گرچه گرسنه‌ام اما نمی‌خواهم به خاطر رفتارم غذایی از شما طلب کرده باشم؛ زیرا ما از اهل‌بیتی هستیم که حاضر نیستیم عملی را که به درد آخرت ما می‌خورد با دنیایی پر از طلا معاوضه کنیم. پیامبر بزرگوار اسلام پس از نقل این داستان فرمود: «إِنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقِیقَهً وَ مَا بَلَغَ عَبْدٌ حَقِیقَهَ الْإِخْلَاصِ حَتَّى لَا یُحِبَّ أَنْ یُحْمَدَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلٍ لِلَّهِ» (مستدرک الوسائل، ج ۱: ۱۰۰).
سیستم اداری ما، تا زمانی که کارمندان برای گزارش کار، کار می‌کنند، اصلاح نخواهد شد. درواقع باید نیت کارمندان و قصد مدیران را تغییر داد. البته در این حوزه عده‌ای چنین مغالطه می‌کنند که میان انگیخته و انگیزه رابطه‌ای وجود ندارد و باید فقط به انگیخته توجه کرد. بعد شاهد می‌آورند که «انظر الی ماقال و لا تنظر الی من قال»؛ یعنی اگر کافر هم سخن حقی گفت تن در بدهید. با توجه به همین معنا متوجه می‌شویم که این عبارت هیچ ارتباطی به مسئله انگیزه و انگیخته ندارد. برخلاف تصور این عده میان انگیزه و انگیخته پیوند وثیقی وجود دارد؛ زیرا همان‌گونه که گفته شده است «الاعمال بالنیات» و «نیت المؤمن خیرٌ من عمله». البته نباید انگیزه را با اخلاص خلط کرد. اخلاص گرچه روح اخلاق تلقی می‌شود، فراتر از آن و مبحثی از جنس عرفان است.
بر این اساس باید گفت که غایب بزرگ در نظام اداری و تجاری ما، اخلاق و در میان فضائل اخلاقی، اخلاص است. اگر ما اکسیر اخلاص را به مس مدیریت بزنیم معجزه‌ای که در جبهه‌ها رخ داد دوباره تکرار خواهد شد. در جبهه‌ها، رزمندگان ما با وجود نداشتن تخصص و تجربه، شگفتی آفریدند. با مطالعه مدیریت شگرف هشت سال دفاع مقدس، که از جنس مدیریت اسلامی بود، متوجه می‌شویم که عامل اصلی کامیابی و فتح و پیروزی فرماندهان و مدیران ما در جنگ، اخلاص بوده است. اصلاً آیا عاملی جز اخلاص می‌توانست گره از کار فروبسته جنگ جهانی یکسویه علیه ما بگشاید؟! فرمانده‌هانی که شب‌هنگام بلند می‌شدند و کفش سربازان را جفت می‌کردند، لباس آن‌ها را مرتب می‌نمودند و ظرف‌ها را می‌شستند در روز همچون شیر در برابر دشمن ایستادگی می‌کردند و همین اخلاص سبب شد جهانیان متحیر شوند که چرا ما در این جنگ شکست نخوردیم.
البته آنها هیچ‌گاه نتوانستند عامل فتح و پیروزی ما را درک کنند؛ همان‌گونه که نفهمیدند چرا رزمندگان ما از مرگی به نام شهادت، شائقانه و توأم با اشک و آه استقبال می‌کنند؟ به نظر آنها انسان برای زنده ماندن زندگی می‌کند و بزرگ‌ترین آرزوی آدمی زیستن و زنده ماندن است؛ بنابراین پیوسته این پرسش در ذهنشان مطرح می‌شود که چرا آرزوی آنها مردن است. آنها نتوانستند بفهمند که چرا رهبر انقلاب، امام خمینی(ره)، هنگام بازگشت به کشورش پس از پانزده سال تبعید، آن هم در اوج محبوبیت و عظمت، در پاسخ به این پرسش که چه احساسی دارد گفت: هیچ. آن مرد بزرگوار، که در آن حسینیه کوچک قاطعانه‌ترین و خشمگین‌ترین سخنان را علیه بزرگ‌ترین قدرت صوری تاریخ بشر، یعنی امریکا، بیان می‌کرد، وقتی از پله‌های فیضیه پایین می‌آمد و متوجه می‌شد که شاخه گل تازه‌ای شکفته است، می‌نشست و می‌گفت این گل کی شکفت؟ این‌ همان فردی بود که خروش او در آن طرف دیوار، قلب و تن ابرقدرت‌ها را می‌لرزاند.