گفت وگو با مجلهی پنجره
۲۴/۷/۸۹
ـ از آنجا که بحث کرسیهای آزاداندیشی با نام شخصیتهایی امثال حضرت عالی گره خورده است، و شما به عنوان یکی از صاحبنظران این حوزه و هم به عنوان یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی که مخاطب رهبری معظم انقلاب در این زمینه بوده، از آغاز در متن مسائل این مقوله قرار داشتید، آزاداندیشی را چگونه تعریف میکنید؟ آیا میان آزاداندیشی و آزادفکری تفاوتی قائل هستید یا خیر؟
بسمالله الرحمن الرحیم. سه مقام را باید از هم بازبشناسیم و تفکیک کنیم:
ـ مقام اندیشیدن،
ـ مقام ابراز اندیشه،
ـ مقام اعمال اندیشه.
این پرسش در مورد تعریف مقام اول یعنی مقام تفکر و اندیشیدن است، که در اسلام کمترین ممنوعیت نسبت به این مقام منظور شده است، عمدتاً این ممنوعیت ناشی از محدودیت خود انسان به عنوان فاعل شناسا، و نیزخصلت معرفتناپذیر متعلق شناسا مانند تفکر در ذات است، و در اسلام عمدتاً آن حوزههایی در مقام اندیشه محدود انگاشته شدهاند که محدودیت ذاتی دارند. مثلاً گفته میشود راجع به ذات الهی نیاندیشید. این به معنای این نیست که میتوانید بیاندیشید ولی نیاندیشید، بلکه دقیقاً به این معنا است که در ذات حق نمیتوان اندیشید. فکر آدمی به جایی راه نمیبرد. درحقیقت ممنوعیت نیست، بلکه محدودیت است و محدودیت در آن اعتباری و جعلی نیست، بلکه یک نوع محدودیت ذاتی و نفسالامری است که در این قلمرو خواهناخواه وجود دارد.
این مقام طبعاً با مقام ابراز به بیان و بنان و یا مقام اقدام و اعمال در صحنه و عرصهی اجتماع تفاوت میکند. علاوه بر این، آزاداندیشی غیر از آزادایگرایی یعنی لیبرالیسم است، لیبرالیسم عمدتاً در دو مقام ابراز و اعمال صورت میبندد. نکتهی دقیقی که در تعبیر «آزاداندیشی» نهفته است و باید مورد توجه قرار گیرد این است که در آن، سخن از فعل جوانحی و یک رویّه و رفتار است، اما آزادفکری یک صفت است، آزادفکری میتواند مرحله پایهی لیبرالیسم انگاشته شود؛ و در تعبیر «لیبرالیسم» آزادی چون مکتب و گرایش انگاشته شده است. یعنی در آزاداندیشی ذات آزادی، فی حد نفسه به عنوان ارزشِ غیرمقید قلمداد نشده است، اما در آزادیگرایی، گویی نفس آزادی و گرایش داشتن به آن، استقلال ارزشی و اصالت دارد. اندیشیدن موهبت خاص الهی به انسان است، و طبعاً «اندیشیدن» به چیزی اطلاق میشود که انسانی و متعالی باشد؛ بنابراین در آزاداندیشی یک ارتباط و پیوندی با شأن متعالی انسانی نیز ملحوظ است؛ اصولاً اندیشیدن تکوینی و شبهغیرارادی است، اندیشیدن یک نوع خلق کردن است، به این معنا گویی که اندیشیدن ذاتاً آزاد است، اندیشه مهار نمیپذیرد. شما حتی خود نمیتوانید جلوی ذهن خود را بگیرد که به چیزی نیاندیشد. یعنی اندیشه تکویناً در درون آدمی آزاد است و اندیشیدن در حصر و حصن نیست و قابل مهار کردن و محدود کردن نیست. با توجه به مطالبی که عرض شد آزاداندیشی عبارت است از «بهرهبرداری از موهبت خدادادی تفکر، درخور شأن انسانی و خارج از تاثیر عامل و ارادهی بیرونی».
گفتیم: اندیشیدن یک نوع خلق کردن است. ذهن خلق میکند، میسازد و تولید میکند. یکی از معانی حدیث معروف «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» (بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۲) همین است، نفس آدمی خلاق است. همانطور که حقتعالی هرچه اراده بفرماید به وقوع میپیوند که البته ارادهی حقتعالی به مبادی اراده نیاز ندارد که سلسلهمراتب مبادی طی شود تا اراده محقق شود؛ کن فیکون، اراده حق عین علم اوست. آدمی هم در مقام اندیشیدن، خلق فکر میکند.
شأن متعالی این موهبت فینفسه مقتضی حدودی و قیودی است که اگر آن حدود توسط اندیشنده و به نحو درونخیز رعایت نشود، با معنا و ماهیت خود در تعارض خواهد افتاد. البته همهی انواع آزادی همینطور است. آزادی طبعاً با یلگی تفاوت میکند، آزادی محدود به حدودی است و این ارزش متعالی انسانی باید محدودیتهایی را تکوینیاً، حقوقیاً و شرعیاً تحمل کند. مگر هر کاری را بشر اراده کند در عالم و نشئهی مادی تکویناً میتواند انجام بدهد؟ و اگر از او برنمیآید آیا به این معنا خواهد بود که بشر از آزاد بودن به نحو اعتباری ممنوع شده یا محدود شده است؟ محدودیت غیر از ممنوعیت است. در جاهایی محدودیتهایی هست که خواهناخواه به عنوان واقع وجود دارد، لهذا آزادی به آزادی محدود است. اگر ما از آزادی به نحو احسن و منطقی و اخلاقی و حقوقی استفاده نکنیم، اول قربانی چنین رفتاری خود آزادی است. اگر فرض کنید که هر کسی بگوید من آزاد هستم هر کاری را انجام بدهم و انجام هم بدهد، شما تصور کنید چه اتفاقی در جوامع بشری خواهد افتاد. وضع جامعهی بشری بسی وخیمتر و تحملناپذیرتر از وضع جامعهی جنگلی میشود، چون هرکسی میگوید من آزاد هستم هر کاری را که بخواهم انجام میدهم و با آن کار، به حقوق و حدود و آزادی دیگران تعرض کند، متقابلاً طرفهای او نیز چنین کنند، و اگر این رفتارها را در هم ضرب کنید چیزی به نام آزادی برجای نمیماند. و لذا آزادی به حدودی محدود است تا آزادی، آزادی باشد والا آزادی به ضد خود تبدیل خواهد گشت. این آزادی در مقام بیان و اقدام است؛ درست به همین دلایل است که آزادی در مراتب ابراز و اقدام محدودتر است.
پس ما از مرحلهی اندیشیدن وقتی به لایهی ابراز کردن میآییم، محدودیتها بیشتر میشود، از لایهی ابراز کردن به لایهی اقدام و اعمال که میآییم، محدودیتها بیشتر و بیشتر میشود و غالب این محدودیتها برای این است که خود آن ذات، حفظ شود و مخدوش نشود.
ـ پس از انقلاب اسلامی دو دیدگاه کلی در مقولهی آزادی اندیشه و بیان وجود داشت، یکی دیدگاه شهید مطهری بود که به تبع امام(ره) که فرمودند مارکسیستها هم در ابراز عقیده آزاد هستند، گفتند باید کرسی تدریس مارکسیسم در دانشگاه تأسیس شود. یک دیدگاه هم که به صورت عملی پیاده شد این بود که اساتیدی که نگرشهای خاصی داشتند از دانشگاهها تصفیه شدند و حداکثر به آنها اجازهی فعالیتهای تحقیقاتی داده شد. آیا این دو دیدگاه با هم تزاحمی دارند و اگر اشکالی در سیستم دانشگاهی ما وجود دارد ناشی از سلطهی دیدگاه دوم بوده؟
مطلب با این اطلاقی که میفرمایید صحیح نیست، چنین نبود که آقای مطهری میگفتند کرسی تدریس مارکسیسم را در محیط دانشگاه ایجاد کنیم و متقابلاً یک جریان دیگری که به محدودسازی مطلق میاندیشید بود، و محور آن ستاد انقلاب فرهنگی که بعدها به شورای عالی انقلاب فرهنگی بدل شد، چنین مطلبی از نظر تاریخی صحیح نیست. بله؛ تفاوت سلیقه و تلقی بین متفکران و پیشکسوتان انقلاب و مدیران نظام بوده و هست. در یک مقطعی بعضی جریان موسوم به چپ یک مقدار تندرو بودند و طبعاً با بعضی صحنهها، بعضی تجمعات و بعضی اظهارات مقابله میکردند و قائل به ایجاد محدویت در قلمرو اقتصاد بودند و طرفدار اقتصادی مایل به سوسیالیسم بودند. در حوزهی سیاست هم طبعاً ضدلیبرالیسم بودند و میلی به سمت ایجاد محدودیت در جریان اندیشه و عمل داشتند، هرچند که بعدها متحول شدند و درست و دقیقاً در مقابل تفکر یا سلیقه پیشین خود قرار گرفتند.
اما اصل این قضیه که به افکار و آرای مختلف و مکاتب گوناگون میدان عرضه و ارائه بدهیم، همواره از ناحیهی مصادر امور که حرفشان گوش شنوا داشت و تصمیمگیر بودند مطرح بوده. اینکه در دانشگاهها در یک مقطعی بعضی از اساتید و دانشجویان را اخراج کرده باشند، این برنمیگشت به اینکه اینها چپ یا راست بودند، بلکه این جریانها در محیط دانشگاهها سنگربندی کردند و مسلحانه وارد دانشگاه شدند و بعضی دانشگاهها را تصرف کردند و دانشگاهها را به دژهای نظامی تبدیل کردند. به همین جهت گفته شد که باید دانشگاه تعطیل شود و بعد انقلاب فرهنگی مطرح شد. علت اینکه مسئله انقلاب فرهنگی مطرح شد این نبود که در مقابل مارکسیسم چیزی پدید بیاید. من تصور میکنم بیش از آنکه در محیط دانشگاهها ما با مارکسیسم به عنوان یک جبههی رقیب خود به لحاظ فکری و علمی مشکل پیدا کنیم، با تفکر غربی مغربزمین که لیبرالیسم علمی و دانشهای سکولار بود مواجه بودیم. مارکسیستها در قیاس با جریانهای سکولارِ لیبرال، چندان نظریه تولید نکرده بودند. چون هر دو غربی بودند، به هر حال هر دو مکتب هم سکولار و زادهی غرب بودند، ولی دست جریان لیبرال و راست غربی بسی پرتر بود و در اکثر کتب درسی در دوران شاه، نظرات لیبرالیستی وارد شده بود و عمدتاً تحصیلکردگان اروپای غربی در محیطهای دانشگاهی جولان و دوران داشتند و دستشان در عرصه معرفت باز بود. قبل از انقلاب اسلامی، رژیم شاه جریان چپ یا مارکسیستها را قلعوقمع کرده بود. پس انقلاب فرهنگی علیه مارکسیسم نبود، و به طور کل علیه علم سکولار و علم غیربومی، علم عاریتی و وارداتی بود و از اغراض انقلاب فرهنگی این بود که ما بتوانیم سرمایه معرفتی را در فرصتی مناسب تولید کنیم که اسلامی و دستکم بومی باشد و به دانشجویان و جوانان منتقل کنیم.
ـ تصور من این است که درصورتیکه تفکرات گوناگون در محیط جامعه و در محیط دانشگاه و حوزه با رعایت منطق و اخلاق علمی و ادب نقد و مسئولیتپذیرانه عرضه شود به نفع تفکر دینی که قطعاً قویتر از دیگر جریانات فکری است تمام خواهد شد. منتها این منوط بر این است که هرکسی، هرچه میگوید مسئولیت معرفتی و مسئولیت حقوقی آن را بپذیرد و دستکم مسئولیت اخلاقی آن را قبول کند و در چارچوب یک منطق علمی تعریفشدهای مطالب خود را ارائه کند. اما اینکه به نام تئوریپردازی، نوآوری، نواندیشی و آزاداندیشی، ارائهی حرفهای نو، محیط دانشگاه را تبدیل به یک محیط تبلیغاتی کند، طبعاً خلاف اخلاق علم، منطق علمی و اصول حقوقی بهرهبرداری از موهبت آزادی است. اگر اصول و قواعد مربوط رعایت شود بیتردید برد با تفکر دینی است، زیرا علاوه بر قوت تفکر دینی و غنای آن، این تفکر ریشه در فرهنگ و باورهای مردم کشور دارد و از یک پشتوانهی ایمانی و علایق مردمی هم برخوردار است. گویی تفکر دینی در نقطهی بلندی از صحنه کارزار ایستاده است و طبیعی است که در این صحنهی نبرد برد با تفکری است که در جایگاه بلندتر و مسلطتری ایستاده است.
من قطعاً با آزاداندیشی موافق هستم و از آن جانبداری میکنم. طی حدود سه دهه کار فکری و فرهنگی و حضور در عرصهی مسائل چالشی، سابقهی من حاکی از چنین رویکردی است.
ـ در شرایط کنونی هم وقتی بحث اسلامی کردن دانشگاهها مطرح میشود دو رویکرد و نگاه است، یک نگاه ایجابی که مبنی بر این است که اولاً در حوزهی تألیف کتابهای با رویکرد دینی تجدید نظر کنیم و هم اینکه اساتید اسلامی پرورش بدهیم. یک نظر سلبی هم هست که اساتید سکولار باید از دانشگاهها اخراج شوند. آیا اخراج اساتید سکولار با دیدگاه آزاداندیشی همخوانی دارد یا نه؟
شما این مطلب را از کجا میگویید؟ چه کسی است که میگوید اساتید سکولار باید اخراج شوند؟ ما باید مستند صحبت کنیم. واقعاً جایی هست که بگویند کسانی که انقلابی نیستند یا دینی فکر نمیکنند باید از محیط دانشگاه اخراج شوند؟
ـ چند مصاحبه از وزیر علوم داشتیم که گفتند حذف تنها راه نیست ولی یکی از راههاست. یا دیدگاه بعضی چهرهها این بود که ما دیدگاه ایجابی داشته باشیم و اساتید مذهبی را بیاوریم که در دانشگاه تهران همین کار را کردند. این دیدگاه که دیدگاهی سلبی هست آیا با آزاداندیشی همخوانی دارد؟
گمان میکنم یا دوستان مراد خود را غیردقیق تعبیر میکنند و یا تعابیر آنها غیردقیق فهم میشود.
ـ من برمیگردم به تعبیری که شما در خصوص آزاداندیشی داشتید و سه ساحت را از هم جدا کردید. مصادیقی که در اسلام وجود دارد در رابطه با استقرار کرسیهای آزاداندیشی و توصیههای ائمه چیست؟
مجموعهی مناظرات ائمه(ع) در طول تاریخ، آن هم در شرایطی که همواره در موضع مظلومیت و محدودیت و محکومیت قرار داشتند و به لحاظ پشتیبانی سیاستهای مسلط، رقیبان ائمه دست بالا را داشتند، مجموعهی مناظرات ایشان به رغم شرایط تاریخی و سیاسی و انگیزههایی که خلفاء برای برگزاری مجالس مناظره داشتند و تصور میکردند یک آدم باسواد پیدا کنند و در مقابل امام معصوم قرار بدهند، شاید امام شکست بخورد، نتیجه عکس داده است. اگر مجموعهی این مناظرات را جمع کنیم یک مجموعهی بسیاربسیار وسیع از لحاظ کمی و بسی ارزشمند و آموزنده است به لحاظ کیفی. فقط مناظرات حضرت رضا(ع) یک جلد کتاب شده است و دیگر ائمه هم حسب مورد و با توجه به ظروف تاریخی و اجتماعی این تجربه را داشتهاند و از آنها مناظرات و احتجاجاتی بر جای مانده، هرچند که بسیاری از آثار و مآثر ائمه در طول تاریخ از بین رفته ولی با اینهمه آنچه باقی مانده است، از نظر شیوهشناسی مواجهه با رقیب فکری و معرفتی و از حیث رعایت آداب و منطق بحث و نقد و از نظر التزام به اخلاق علمی و فراتر از این مباحث که جنبههای پیرامونی و روششناختی و شیوهگانی دارد، از حیث نکات محتوایی بسیار دقیقی که در این مناظرات از ناحیهی ائمه(ع) طرح شده و حریف و رقیب در مقابل معصوم تسلیم شده، مجموعهی بسیار باارزشی است و یکی از کارهای خوبی که میتوان انجام داد تدوین همین مجموعههاست. الان بنده رسالهای را هدایت میکنم با عنوان «مبانی و قواعد گفتوگوهای انتقادی» که عمدتاً میخواهیم مباحث آن را به رویّه و سیرهی ائمهی معصومین(ع) مستند کنیم.
ـ حضرتعالی تصور میکنید تا چه حد توانستهایم نظر رهبری را در حوزه آزاداندیشی محقق کنیم؟
مخاطبان رهبری در اجابت رهنمودهای آن بزرگوار در زمینههای مختلف و از جمله مقولهی آزاداندیشی موفق نبودهاند، تصور میکنم هم در مقام تلقی و درک رهنمود در حوزهی آزاداندیشی و هم در مقام تحقق و اجرای این رهنمود، کسانی که مخاطبان رهبری بودند، آنچنان که شاید و باید و درخور و فراخور بود نتوانستند لبیک موفقی و اجابت کامیابی داشته باشند. اما در قلمرو نظریهپردازی، چون نهاد مسئولی تأسیس شد و کارها را سازماندهی کرد، فعالیتها موفقیتآمیز بوده و به شدت و شتاب در حال انسجامیافتن و ارتقاء است و آیندهای بسیار امیدبخش و روشن را پیش رو دارد. اما در مورد آزاداندیشی مخاطبان رهبری نمیتوانند دفاع خوبی از رفتار و عملکرد خود ارائه کنند.
ـ این مخاطبان از نظر شما چه کسانی هستند، آیا دانشگاهیان هستند یا سیاستگزاران و برنامهریزان؟
همه مخاطب رهبری هستند، در آن پیام معروف که در شانزدهم بهمن ۸۱ صادر شد و بعدها به کرات ایشان به آن پرداختند، گاه تفسیر و تبیین کردند، گاه انتقاد کردند، گاه گله کردند، هم شورای عالی انقلاب فرهنگی و هم شورای عالی حوزههای علمیه، هم حوزویان و هم دانشگاهیان، هم وزارت علوم، هم مرکز مدیریت حوزهها، و دیگر مدیران اجرایی ذیربط کشور، مخاطب ایشان بودند. من بیتعارف و بیپرده و بیپروا عرض میکنم، تاکنون اقدام درخور و مناسبی در قبال آن پیام نشده، هیچیک از ارکان نظام، ارگانها و طبقات علمی و فرهنگی کشور در این مقوله پروندهی قابل دفاعی ندارند.
ـ شورای عالی انقلاب فرهنگی، یکی از متولیان بحث سیاستسازی این مقوله بوده، اما چیزی که ما شاهد هستیم، در بحث کرسیهای آزاداندیشی، بیشتر در قالب کرسیهای نظریهپردازی و این حوزه جلوه کرده است. در حال حاضر چه تصمیماتی در این زمینه گرفته شده است؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی دو نهاد تأسیس کرده، یکی هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره، در حوزهی علوم انسانی و معارف دینی که ابتدائاً در فرهنگستان علوم مستقر شد، چندان کاری از پیش نرفت، و بنا به تصویب مجدد شورای عالی انقلاب فرهنگی، مدیریت آن سپرده شد به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی و طی سالهای اول این دستگاه با موانع و مشکلات بسیاری مواجه بود، برای اینکه هیچگونه حمایتی از طرف هیچکسی به لحاظ مادی و معنوی نمیشد. به همین جهت فرصت زیادی از دست رفت تا این نهاد بتواند سامان بیابد و به صورت مرجع داوری و حمایت از مدعاهای نو پذیرفته شود و بتواند جایگاه درخوری را احراز کند. هرچند که ذات این نوع کارها کُند است و ایجاد یک جریان فکری و گفتمان فراگیر و چشمگیر فرایند کندی دارد. لهذا درصدی از این تأخیر و کندی به ذات این فعالیت بازمیگردد، اما در عین حال اگر از آغاز، حمایت کافی مادی و معنوی از این نهاد میشد، کار با سرعت و قوت بیشتر پیش میرفت و دستاوردهایی بس بیشتر و بهتر میتوانست داشته باشد. اما خیلی به زحمت این دستگاه تأسیس شد، سامان یافت، پای گرفت و پای کار آمد و اکنون آماده به یراق در عرصهی دانشگاهها و حوزهها آمادهی برگزاری اجلاسیههای دفاع و داوری از مدعاهای نو در قالب نظریه، نوآوری و نقدهای جدید هست. و راه خودش را پیدا کرد و رفتهرفته مورد اعتراف قرار گرفته و به عنوان یک واقعیت در نظام علمی کشور، این نهاد به عنوان دستگاه منحصر و معتبر سنجش نوآوردههای علمی پذیرفته شده است و آثار حقوقی خوبی بر برنامهها و فعالیتهای آن مترتب است. از امتیازات خوبی که لحاظ شده در آییننامهی ارتقاء و ترفیع دانشگاهها، امتیازاتی است که به همین کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره تعلق میگیرد، به لحاظ میزان، امتیاز نسبتاً بالاست و مهمتر از همه اینکه برگزاری کرسیها جزء فعالیتهای علمی وتویی است.
این یک دستگاه بود که تأسیس شد و افزون بر هفت سال از زمان تأسیس آن میگذرد و به صورت یک دستگاه کمابیش سامانپذیرفته و جاافتاده به انجام رسالت و مأموریت خود مشغول است و البته با هزارویک مشکل نیز دستوپنجه نرم میکند و موانع و محدودیتهای بسیاری گریبانگیر این مؤسسهی علمی ملی دانشسنجی و داوری در نوآوریهاست.
دستگاه دیگری را که شورای عالی انقلاب فرهنگی، بعد از تأسیس هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، بنا به پیشنهاد همین هیأت، در سال ۸۵ تصویب کرد، خانهی ملی گفتگوی آزاد بود؛ این نهاد طی یک ماده واحده، سپس اساسنامه آن در شورا تصویب شد، خانهی ملی گفتگوی آزاد عهدهدار جریان کرسیهای آزاداندیشی است. نص ماده واحده عبارت بود از این متن «به منظور ایجاد محیط مساعد قانونی برای طرح هرگونه فکر و نظر از سوی صاحبان اندیشه و برگزاری مناظرات آزاد با حضور صاحبنظران رشتههای مربوط خانهی ملی گفتگوی آزاد تأسیس میگردد، این خانه تحت اشراف هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، نقد و مناظره اداره میشود. اساسنامه خانه به پیشنهاد هیأت حمایت به تصویب شورای عالی میرسد و مکان و هزینهی فعالیتها هم از سوی دولت در اختیار دبیرخانه هیأت مزبور قرار میگیرد.»
هرچند بنده مسئول هیات نبودم، من یکی از بیست دو عضو آن بودم و مانند بقیهی اعضا فقط باید در جلسات شرکت میجستم، و چند ماهی ریاست آن را عهدهدار شدهام، اما از زمان تصویب این اساسنامه آنچه به جایی نرسیده فریاد بوده است. این هیأت به لحاظ مدیریتی زیرمجموعهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی است و نقشی که پژوهشگاه میتواند بناچار ایفا کند این است که از بودجهی بسیاربسیار اندک خود بدون آنکه موظف باشد، سهم قابل توجهی را خرج نهاد هیات حمایت بکند. اما در خصوص خانه ملی گفتوگوی آزاد، اقدام خاصی میسر نبوده است، چون مکان و امکانی از سوی مبادی امر در اختیار این نهاد قرار نگرفته و برای پژوهشگاه هم، ضمن اینکه موظف نیست ممکن نیز نیست. به رغم اینکه پیش از دستور بارها در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی، صحبت کردهام و گاه با رئیسجمهور محترم و مقامات ذیربط مکاتبه کردهام، با مجلسیان مذاکره و مکاتبه نمودهام، تا مکان و بودجه فراهم شود و خانه تأسیس شود ولی هنوز کمترین اقدامی برای تأمین لوازم تأسیس این خانه صورت نگرفته، درنتیجه این نهاد در بوتهی انعطال باقی مانده است.
اگر این دستگاه فعال شود میتواند بسیار نقشآفرین باشد ولی چون دستگاههای مرجع با بیاعتنایی تمام نسبت به تأسیس این دستگاه رفتار کردهاند، امیدی نیست که این دستگاه به این زودی فعال و تأثیرگذار باشد.
ـ اکنون جنابعالی ریاست هیأت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی را برعهده دارید، اگر ممکن است اشارهای به دستاورد فعالیتهای هیأت حمایت بفرمایید.
کرسی علمی عبارت از مسندی علمی است، که با حضور شماری از صاحبنظران و متخصصان برجستهی یک حوزهی تخصصی، تشکیل و با وظایفی که در نظامنامه هیأت آمده فعالیت میکنند.
با عنایت به تعریف فوق، تاکنون ۱۹ کرسی مصوب در بخش علمی دبیرخانهی هیأت حمایت فعال شده و بیش از سیصد صاحبنظر در رشتههای مختلف علوم انسانی و معارف دینی، عضو پیوسته و ناپیوستهی این کرسیهای علمی هستند است؛ عناوین این کرسیها به شرح زیر است:
۱٫ کرسی علوم قرآنی، حدیث و ادبیات و عرب
۲٫ کرسی ادیان و عرفان
۳٫ کرسی فلسفهی دین و کلام
۴٫ کرسی اخلاق
۵٫ کرسی فقه و اصول
۶٫ کرسی فلسفه و معرفتشناسی
۷٫ کرسی معماری و شهرسازی
۸٫ کرسی علوم اجتماعی و ارتباطات
۹٫ کرسی هنر
۱۰٫ کرسی حقوق
۱۱٫ کرسی روانشناسی و علوم تربیتی
۱۲٫ کرسی ادبیات فارسی و زبانشناسی
۱۳٫ کرسی علوم سیاسی
۱۴٫ کرسی اقتصاد
۱۵٫ کرسی مدیریت
۱۶٫ کرسی فرهنگ و تمدن
۱۷٫ کرسی فلسفه علم و فناوری
۱۸٫ کرسی تاریخ
۱۹٫ کرسی علوم پزشکی.
یکی از اقدامات ارزشمند تشکیل کمیتههای دستگاهی در دانشگاهها و مؤسسات علمی است که به عنوان پایگاه هیأت و مسئول تمهید مقدمات و برگزاری اجلاسیه در دستگاه مستقر میشود.
ازجمله دانشگاهها و مؤسساتی که کمیتههای دستگاهی در آنها فعال شده میتوان به دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه اصفهان، دانشگاه قم، دانشگاه تبریز، دانشگاه شیراز، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه الزهرا(س)، فرهنگستان هنر، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، دانشگاه بینالمللی امام خمینی، دانشگاه زنجان، پژوهشگاه آموزش و پرورش، دانشگاه گلستان اشاره کرد.
همچنین کمیتههای دستگاهی در دانشگاه تهران، امام صادق(ع)، تربیت مدرس، کرمان، اهواز، مازندران، بوعلی سینای همدان، مفید قم، شاهد، تربیت معلم، هنر، پیام نور، باقرالعلوم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، علوم اسلامی رضوی، جهاد دانشگاهی در حال راهاندازی است.
ـ فرایند ارزیابی و برگزاری اجلاسیه رسمی دفاع و داوری تحت مقررات هیات را توضیح بفرمایید تاکنون چه تعداد طرح علمی از دانشگاهها، پژوهشگاهها و حوزههای علمیه رسیده، چه تعداد پذیرفته شده و چه مقدار از این طرحها موفق به دفاع درخور شدهاند و امتیاز کافی احراز کردهاند؟
پس از ارزیابی اولیه طرحنامه علمی ارائه شده توسط یک داور متخصص، چنانچه طرحنامه شرط لازم برای برگزاری کرسی را احراز نمود (جنبهی نوآورانه بودن آن تأیید شد)، با تعیین کمیتههای داوران و ناقدان، در قالب برگزاری کرسیهای چهارگانه نظریهپردازی، نوآوری، نقد و مناظره مورد ارزیابی و نقد قرار میگیرد. طرح مذکور در صورت کسب نمرهی بالاتر از پنجاه، جهت تکمیل مورد حمایت واقع میشود و از خود محقق نیز در قالب اعطای امتیاز در آییننامه ارتقا و … حمایت به عمل میآید.
تاکنون بیش از دویستوسی طرح علمی از دانشگاهها و مؤسسات علمی به دبیرخانه ارسال شده که از این تعداد هفتاد طرح پذیرفته شده و درخور اجرای اجلاسیه شناخته شدهاند و از میان این هفتاد کرسی، چهارده کرسی حائز امتیاز گردیدهاند که اسامی آنها به شرح زیر است:
ردیف |
ارائه دهنده |
عنوان کرسی |
دستگاه برگزار کننده (مجری) |
گرایش علمی |
تاریخ |
امتیاز |
۱ |
حجت الاسلام و المسلمین دکتر قائمی نیا |
اعجاز شناختی قرآن کریم |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فلسفه دین و کلام |
۳/۲/۸۸ ۲۱/۳/۸۸ ۱۴/۸/۸۸ ۸/۱۱/۸۸ مشورت ۲۶ /۱/۸۹ |
نوآوری ۷۰ |
۲ |
دکتر خسرو باقری نوع پرست |
علم (تجربی) دینی |
دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی |
فلسفه دین |
۱۸/۱۱/۱۳۸۵ ۶/ ۱۲/۱۳۸۵ ۲۳/۱۲/۱۳۸۵ |
نظریهپردازی ۵/۶۵ |
۳ |
دکتر محمد روشن |
مسئولیت دولت در ورشکستگی بدون تقصیر تجار |
دانشگاه شهید بهشتی |
حقوق |
۲۰/۳/۱۳۸۶ ۱۶/۸/۱۳۸۷ ۳۰/۶/۸۸ |
نوآوری ۲۵/۶۰ |
۴ |
دکتر سعید زاهد زاهدانی |
جنبش های اجتماعی؛ متأثر از رابطه سه بعدی فرد- جمع-رابطه |
دانشگاه شیراز |
جامعه شناسی |
۱۲/۱۰/۱۳۸۶ ۲۴/۷/۱۳۸۷ |
نوآوری ۵/۶۴ |
۵ |
دکتر محمد رضایی |
چیستی فلسفه دین و مسائل آن |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فلسفه دین و کلام |
۹/۷/ ۸۸پیش ۲۶/۹/۸۸اول ۱۹/۱۲/۸۸ داوری |
نوآوری ۶۰
|
۶ |
حجت الاسلام و المسلمین رشاد |
نظریه ابتنا (برساختگی تکون و تطور معرفت دینی بر تاثیر _ تعامل مبادی خمسه) |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فلسفه دین |
۲۳/۱۱/۸۷ ۳۰/۲/۸۸ ۱۰/۴/۸۸ |
نظریهپردازی ۶۰
|
۷ |
حجت الاسلام و المسلمین دکترابوالقاسم علیدوست |
مصلحت در فقه امامیه |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فقه و اصول |
۱۴/۱۲/۸۷ ۲۱/۱۲/۸۷ ۲۶/۱/۸۸ ۳۰/۲/۸۸ ۴/۶/۸۸ |
نوآوری ۹۵ |
۸ |
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید عباس موسویان |
ربا در قرض های تولیدی و تجاری |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (واحد قم) |
اقتصاد |
۱۳/۴/۱۳۸۷ |
نقد ۵/۸۹ |
۹ |
حجت الاسلام و المسلمین دکتر قائمی نیا |
شبکه معرفت دینی |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فلسفه دین و کلام |
۱۸/۷/۸۷ ۳/۱۱/۸۷ ۱۷/۲/۸۸ ۱۸ /۴/ ۸۸ مشور تی ۶/۳/۸۹داوری |
نظریه پردازی ۵۳ |
۱۰ |
دکتر موسی نجفی |
تکوین و تکون هویت ملی ایرانیان |
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی |
فلسفه سیاسی |
۳/۳/۱۳۸۵ |
نظریهپردازی ۷۰ |
۱۱ |
حجت الاسلام و المسلمین دکتر خسرو پناه |
فلسفه فلسفه اسلامی |
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی |
فلسفه و معرفت شناسی |
۲۱/۹/۸۶ ۵/۲/ ۸۷ ۱۹/۲/۸۷ ۱/۷/۸۸ ۱۶/۷/۸۸ ۳۰/۲/۸۹ (۶ جلسه) |
نوآوری ۷۵ |
۱۲ |
دکتر سالار منافی |
جدایی ناپذیر بودن ترجمه از زندگی روزمره انسان |
دانشگاه علامه طباطبایی |
زبان خارجی |
۳۰/۱۰/۸۷ ۲۹/۷/۸۸ |
نظریه پردازی ۳۳/۹۳ |
۱۳ |
آیت ا.. احمد بهشتی |
معجزه انگاری اخلاق نبوی |
دانشگاه تهران |
اخلاق |
۲۷/۷/۸۸ |
نوآوری ۵/۵۵ |
۱۴ |
دکتر خسرو باقری نوع پرست |
تعلیم و تربیت اسلامی؛ چارچوب تئوریک و کاربرد آن |
دانشگاه تهران، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی |
علوم تربیتی |
۱۲/۲/۸۶ ۶/۴/۸۶ ۱۴/۹/۸۶ ۲۸/۹/۸۶ ۱۰/۱۱/۸۶ ۸/۱۲/۸۶ ۲/۵/۸۷ |
نوآوری ۳/۵۱ |