حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

انقلاب ایران؛ بازدمیدن روح انقلابی‌گری و حماسه در کالبد بشر معاصر

به گزارش اداره روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، آیت‌‏الله علی‌اکبر رشاد موسس و رییس پژوهشگاه و رییس شورای حوزه‌های علمیه استان تهران، در ابتدای درس خارج اصول روز شنبه مورخ ۲۱ بهمن‌ماه جاری در حوزه‏ی علمیه‏‌ی امام رضا(ع) بیاناتی در خصوص راهپیمایی ۲۲ بهمن مطرح کرد که در ادامه مشروح سخنان ایشان از منظرتان خواهد گذشت:

حضور در راهپیمایی تکلیف شرعی و ملی است

این ایام، دهه فجر نامبردار شده و این نام‌گذاری ملهم از تعبیری است که حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه، راجع به ماهیت انقلاب داشته‌اند که: «انقلاب ما انفجار نور» بود. هرچند که این تعبیر استعاری و شاعرانه است، از دقت بسیاری برخوردار است. الحق که در عمق ظلمت مدرنیته و در تیه ظلم حکومتِ جور، این اتفاق یک انفجار بود و انفجار نور.

به این نکته، حتی رقبای ما و بلکه معارضین انقلاب نیز اذعان می‌کنند. من از بعضی سران ادیان که چهره‌های جهانی رهبری بعضی ادیان مهم‌اند، شنیده‌ام که اعتراف می‌کردند که امام آمد و در تاریخ چرخشی ایجاد کرد. در حالی‌که جهان یکسره و چهارنعله به سمت مادیت می‌تاخت و طی قرون اخیر و بعد از دوره رنسانس و نوزایی، باشتاب به سمت الحاد و سکولاریزم پیش می‌رفت، ایشان یکباره به تاریخ تغییر جهت داد و منشأ تحول در حیات کل بشر شد.

آنچه امام رضوان‌الله و سلامه علیه، در این قیام عظیم انجام دادند، در قیاس با اقدام بعضی از انبیاء موفق‌تر بود. ما در تاریخ انبیای بزرگی داشتیم که به رغم تلاش مستمر، ممتد، متمادی و ایثار و نثار وصف‌ناشدنی، توفیق چندانی به کف نیاوردند. خداوند متعال به این بزرگوار توفیق داد تا اتفاقاتی را رغم بزند که به جهت مساعدبودن شرایط این دوره، و مساعدنبودن ظروف و شرایط در مقاطع دیگر تاریخی، بعضی از انبیاء و اولیاء هم نتوانستند این‌مایه و این میزان توفیق را کسب کنند.

انقلابی که اولاً در اوج نشاط و قوت مدرنیته، در نقد و نقض آن واقع شد، و ثانیاً، به ظاهر، در اوج حاکمیت ادبیات مبارزاتی مارکسیسم و چپ اتفاق افتاد و ادبیات مبارزه را تغییر داد. این انقلاب، زبان مبارزه، منطق مبارزه، ابزار مبارزه، فرهنگ مبارزه را تغییر داد و با تغییر ساختاری آرمان‌های انقلابی، آرمان‌های جدیدی را جایگزین آرمان‌های رایج در میان مبارزان سراسر جهان کرد.

در یک سوی جهان گفته می‌شد که دین جزء عهد سنت است، روزگار آن سپری شده و دیگر متعلق به این زمانه نیست و قابل احیا نیست؛ اما ایشان آمد و دین را محور حیات قرار داد. در دیگرسوی جهان گفته می‌شد که دین افیون توده‌هاست و به کار مبارزه نمی‌آید؛ اما ایشان آمد و دین را ابزار، بلکه مبنای مبارزه و جهاد قرار داد و دقیقاً ناقضِ هر دو جامعه مسلط جهانی، یعنی لیبرالیسم و مارکسیسم، شد و این دو نگرش و نگاه را نسخ کرد.

مهم‌تر اینکه این انقلاب در روزگاری اتفاق افتاد که رسم انقلابی‌گری در حال زوال منسوخ‌شدن بود و لیبرالیسم موفق شده بود انقلابی‌گری را قبیح نشان دهد و تحت عنوان اصلاح‌گرایی، راه دیگری را پیش روی انقلابیون قرار دهد تا آنها را با شعار اصلاح‌گرایی، از انقلابی‌گری بازدارد. همه سعی قدرت‌ها این شده بود که انقلاب‌ها را منکوب کنند و کسانی را که داعی و مدعی انقلاب هستند به رفرمیسم دعوت کنند و همه انقلاب‌ها نیز منکوب و سرکوب شد؛ یعنی اکنون در کره زمین هیچ انقلابی سرپا نیست. درست در همان اوانی که امام انقلاب کرد، همگی انقلاب‌ها در حال افول بودند و همگی هم نابود شدند. اگر پیش از پیروزی انقلاب و یا احیاناً مقارن با انقلاب اسلامی، در گوشه‌وکنار جهان، چیزی هم از تحرکات انقلابی به چشم می‌خورد همگی از میان رفت و دیگر جایی نیست که مدعی انقلابی‌گری باشد.

این در حالی است که امام از نو روح انقلابی‌گری و حماسه را در کالبد بشر دمید و برخلاف تدابیر بسیار طولانی و پیچیده‌ای که قدرت‌های جهان و کانون‌های قدرت و ثروت به‌کار بسته بودند تا از شر انقلابی‌گری راحت شوند و تصور می‌شد که دیگر روزگار انقلابی‌گری و سخن‌گفتن از انقلاب سپری و منسوخ شده و عملاً هم همه‌ انقلاب‌ها منکوب شدند، امام انقلابی را بنا گذاشت که دوام آورد. انقلاب‌ها عمر کوتاهی داشتند و معمولاً در حد یک قیام جواب می‌دادند. انقلاب‌هایی که حتی ما متأثر از آنها بودیم و علاقه‌مند بودیم و پیوسته با شوق خاصی از آنها سخن می‌گفتیم، مثل انقلاب الجزایر، عمرشان به پنج سال یا ده سال نمی‌رسید.

پیوسته وعده داده می‌شد که این انقلاب تا شش ماه دیگر، یا یکی دو سال دیگر تمام می‌شود، اما اکنون یک اربعین از این مسکر نورانی سپری شده و بالنده پیش می‌رود و مرزها را در نوردیده و یک منطقه را با آرمان‌های انقلابی درگیر کرده است. به‌جای افول و گراییدن به ضعف و سردی، روزافزون و بلکه لحظه‌افزون، فروغ‌افزا و رو به گسترش و ژرفایش است، و این مسئله به معضل ابرقدرت‌ها در جهان تبدیل شده است.

ابرقدرت‌هایی که توانسته بودند انقلابی را که نیمی از جهان را اشغال کرده بود و به لحاظ کمّی، جمعیت دو سوم جمعیت جهان را تحت سیطره داشت، تحت کنترل درآورند. کشورهای بزرگی چون چین، کشورهای شرقی و اقماری چین، کمونیست‌ها و شرقِ غرب و ابرقدرت مقابل ابرقدرت‌های غربی، یعنی شوروی با آن عظمت، به لحاظ کمّی جمعیت عظیمی از جهان را در اختیار داشتند. جمعیتی که در این بخش از جهان تحت سلطه چپ و در مجموع جریان مارکسیسم بود بسیار بیشتر از جمعیتی بود که در بخش دیگری از جهان تحت اشراف لیبرالیسم قرار داشت. آنها چنین جمعیتی را در قبضه داشتند و در کنار آن، شخصیت‌های عظیم، قدرت فراوان، سلاح بسیار و ثروت بسیار عظیمی را در اختیار داشتند؛ اما نتوانستند دوام بیاورند و رو به زوال گذشتند.

در همان اوان که قدرتِ مقابل، این دامنه وسیع و مجموعه گسترده را به فرسودگی و زوال سوق می‌داد، یکباره انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. آنها تصور می‌کردند که مارکسیسم را به زانو درآورده‌اند و کار او به پایان می‌رود و درست هم بود؛ اما امام در همین زمان در پیام ماورای خود فرمودند که مارکسیسم به زباله‌دان تاریخ سپرده می‌شود؛ مبادا پس از سقوط، به امریکا پناه ببرید و ایشان این قطب جهانی را به دیانت و معرفت و عرفان و اسلام دعوت کرد.

در آن شرایطی که بزرگ‌ترین قدرت چپ و بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین بلوک انقلابی و چپ رو به افول می‌رفت، یک‌مرتبه این انقلاب ظهور کرد و به رغم وعده‌های شش‌ماهه و یک‌ساله و امروز و فرداشدن که این انقلاب و این نظام برآمده از آن چیزی دوام نخواهد آورد، چهل سال دوام آورده، به‌کنار، بلکه پا را فراتر گذاشته و مرزها را درنوردیده.

آنها امروز دیگر با این مشکل روبه‌رو نیستند که انقلابی صورت گرفته که پایگاه و رژیم وابسته به آنها را نابود کرده؛ بلکه اکنون با این مشکل مواجه‌اند که کشورهای مختلفی تحت تیول و سیطره این انقلاب‌اند و این انقلاب در هر نقطه‌ای که اراده می‌کند در مقابل آنها می‌ایستد و با موفقیت هم می‌ایستد. آنها با این مشکل مواجه‌اند که چهل سال است که همواره در تمامی جبهه‌ها می‌بازند و چهل سال است که هرجا که این انقلاب اراده می‌کند با موفقیت سر بر می‌آورد.

همه این بازی‌هایی که در دوره‌های مختلف درآوردند، از کودتاهای پیاپی که تصور می‌کردند انقلاب با کودتا روی کار آمده و با کودتا هم می‌توان آن را برچید. بارها کودتا کردند و موفق نشدند و یا با شورش‌های حتی مسلحانه خیابانی و اخیراً نیز این اغتشاشات که اتفاق افتاد و تصور می‌کردند که خیلی مهم است. مهم‌تر از این اغتشاشات، شورش‌های قبلی بود. سال ۶۱ یک جریان با ۲۵۰۰۰ نیروی مسلح به خیابان آمد؛ یعنی یک لشکر جوان و جریّ به خیابان آمدند و در هم شکسته شدند. آن جریان خیلی قوی‌تر از اغتشاشات سال جاری بود. همین‌طور سال ۷۱، سال ۸۸، و پس از این هم از این وقایع اتفاق خواهد افتاد. اما این انقلاب عمیق‌تر و عظیم‌تر از آن است که به بادهای متعفنی که از غرب می‌وزد و ریشه در غرب دارد، از جا تکان بخورد و فردا ان‌شاءالله خواهیم دید که مردم درست مثل چهل سال پیش به صحنه خواهند آمد و تکلیف مردم هم همین است. هم تکلیف مردم است که به خیابان‌ها بیایند و هم حق آنهاست که اعلام موضع کنند و از حقوقشان دفاع کنند و بگویند ما این انقلاب را به وجود آورده‌ایم و پشت این انقلاب هستیم و حیات و زیست ما با این انقلاب پیوند خورده و از حقوق و حیات و هستی خودشان دفاع کنند.

این مسئله یک تکلیف شرعی است، به این اعتبار که از دین و میهن و آرمان‌های بلند الهی و خون سیصدهزار شهیدشان دفاع می‌کنیم. در عین حال تکلیف ملی هم هست، چون هویت ما به این انقلاب پیوند خورده و در دفاع از هویت ملی خود از چیزی فرو نمی‌گذاریم و ملت ایران، در همه تاریخ، نشان داده‌اند که در سراسر تاریخ، آنگاه که بحث هویت، ملیت، استقلال و حریت ایرانی بوده به صحنه آمده‌اند و در قبال خطرها و دشمن ایستاده‌اند.

در عین حال تکلیف ملی ما نیز هست که ان‌شاءالله به صحنه بیاییم و خداوند متعال هم وعده خود را عملی می‌کند؛ «ان تنصرالله ینصرکم»، و این، یاری خداوند متعال و یاری امام زمان علیه‌السلام است؛ یاری حضرت سیدالشهداء است و حضور در عرصه‌ها و خیابان‌ها در واقع پاسخی است به: «هل من ناصر ینصرنی» سیدالشهداء و شهدای مسیر آن بزرگوار.

مردم ما قطعاً درکی عمیق از شرایط دارند و من پیش‌بینی می‌کنم که همین اغتشاشات بی‌پایه و بی‌مایه و پریشانی که جریان‌های مختلف، با پشتیبانی غرب شکل دادند، مردم را امسال تحریک و تحریض کرده و از سنوات گذشته بانشاط‌تر، شورانگیزتر، کمّی‌تر و کیفی‌تر به صحنه خواهند آمد.

والسلام.

دیدگاهتان را بنویسید