۲۵/۱/۸۹
مدرسه امام رضا(ع)
مراسم معارفه آقای قدیمی
بسمالله الرحمن الرحیم. الحمدلله و الصلاهًْ و السلام علی رسولالله و علی آله الله و لعن الدائم علی اعدائم اعداء الله الی یوم لقاء الله.
خدا را سپاسگزاریم که ما در معرض خدماتی که انشاءالله اگر مخلصانه باشد میتواند تأثیرگذار باشد قرار داد. و شاکر بارگاه بلند باری هستیم که مؤسسهای به نام مبارک حضرت رضا(ع) امروز فعال شده، به رغم اینکه مؤسسه نوپا و جدیدالتأسیسی است، آینده شایسته و افق درخشانی را پیش روی مجموعه آموزشی لحاظ کردهاند. از اینکه تصدیع میدهیم از جمع اساتید و حضار محترم پوزشخواه هستیم.
من نکته کوتاهی را عرض میکنم. امروز دوره و عهد، عهد تخصص است. هرچند که تخصص و تجزیه علوم از حیثی به صورت افراطی پیامدهای زیانباری داشته است و دید کلان و فلسفی و فرانگر را از بشر ستانده است، اما به دلیل گستردگی معارف و علوم به ناچار علوم و حوزههای مختلف معرفتی به رشتههای فراوان و کمابیش بیشمار تفکیک و توسعه پیدا کرده است.
زمانی یک فرد در حوزه معارف دین و علوم دینی میتوانست ذوفنون بار بیاید و در همه حوزهها مدعی صاحبنظر بودن باشد و نوعاً علمای دین چنین بودند، هرچند احیاناً در یکی دو علم سرآمد بودند اما اشرافی بر علوم و حوزههای معرفتی مرتبط با دین داشتهاند.
ما در تاریخ شخصیتهایی را سراغ داریم که در عین اینکه فیلسوف و حکیم بودند، طبیب بودند. در عین اینکه متخصص متافیزیک و فلسفه بودند با فیزیک و طبیعیات هم آشنا بودند. گاه شیمیدان هم بودند و ریاضیدان هم بودند و در کنار همه اینها صاحبنظر فقه و اصول هم بودند و اهل تفسیر هم بودند. علوم مختلف را در بر داشتهاند و در هر حوزهای در حد یک متخصص و صاحبنظر بودهاند.
گرچه بعضی از این شخصیتها به دلیل استعداد و استطاعت شخصی و ظرفیت علمی خودشان از چنین جامعیت برخوردار بودند اما معمول و متعارف بوده که غالب علما از یک شخصیت علمی جامع برخوردار بودهاند.
از دیگرسو در حوزههای علمیه تنوع علمی بسیار گسترده بوده، چراکه در گذشته نظام آموزشی مدرن که امروز تدریجاً در جهان اسلام هم رایج و بلکه مسلط شده است، به عنوان یک رقیب نظام تحصیلات دینی و حوزوی وجود نداشته، در میان ما که کموبیش بین کشورهای اسلامی یک کشور پیشتاز و پیشآهنگ قلمداد میشود و نوعاً امواج نوگرایی و احیاناً مدرنیسم زودتر از بسیاری نقاط جهان اسلام به آنجا رسیده است و جز بعضی کشورهای مغرب عربی که به دلیل در معرض تهاجم استعمار غرب بودن، احیاناً زودتر با مدرنیسم و علوم مدرن آشنا شدند، ایران از جمله کشورهایی بوده است که جلوتر از خیلی از کشورها با این علوم آشنا شده ولی با اینهمه کهنسالترین مرکز علمی مدرن که ما داریم یعنی دانشگاه تهران که به حدود هشتاد سال سابقه میرسد و این نظام، نظام جدید آموزشی است که آمده است.
در روزگاران گذشته، هنوز هم که هنوز از عرف ادبیات دینداران ما وقتی میگویند اهل علم یعنی علمای دین. و رشتهها و حوزههای مختلف علمی در حوزههای علمیه رایج بوده. بعضی کتابها درخصوص دانشهای موجود در حوزه دین و طبقهبندی دانشها نوشته شده که حاکی از این است که دهها بلکه افزون بر صد رشته مستقل در حوزهها رایج بوده.
کتاب ستین فخر رازی شصت علم را به مثابه علوم رایج در حوزههای علمیه و کمابیش با تعبیر علوم دینیه معرفی میکند که روزگاری این علوم را طلاب و علمای دین میآموختند و فرامیگرفتند و میآموزاندند.
تدریجاً هم به دلیل حضور نظام رقیب تعلیم و تربیت و هم به جهت گسترش کمی ـ کیفی هریک از رشتهها و هم به حیث احیاناً غیرمبتلا بودن بعضی از رشتهها و علوم، آرامآرام بسیاری از علوم در حوزههای علمیه تعطیل شد و دانشهایی که در حوزهها تدریس میشد محدود به ده دوازده علم شد. احیاناً ادبیات عرب، منطق، کلام، فلسفه، فقه و اصول و تا این اواخر هیأت و نجوم و امثال این دانشها، ریاضیات قدیم. در کنار فلسفه که درواقع حکمت است طبعاً طبیعیات هم خوانده میشده. گاه بعضی شیمی و تا این اواخر طب را بسیاری میخواندند و مجموعاً به دوازده تا پانزده رشته بیشتر بالغ نمیشد که بعضی از اینها که نام برده شد هم تدریجاً تعطیل شد و افراد نادری احیاناً هستند که با بعضی از این علوم آشنا هستند. شما در حوزه قم سراغ افرادی را بگیرید، معلوم نیست عدد کسانی که نجوم و هیأت رازی را بلد باشند به ده نفر برسد که قطعاً به ده نفر نمیرسند. و به هرحال آرامآرام دایره معلومات ارباب علم دین محدود شد.
این در حالی است که در حوزه معارف خاص دین که میتوان با تعبیر دینپژوهی، مطالعات دینی و دینشناسی از آنها یاد کرد نیز در جهان یک نهضتی را شاهد هستیم. بعد از افول دین در غرب و بعد از سیطره سکولاریسم و پس از موج سیلآسا و طوفانواره سکولاریسم و جریان مقابله با دین و الحاد، در موج بازگشت، هرچند در آغاز به صورت الحادی و با رویکرد ملحدانه به دین نگریستند، رشتهها و مطالعات جدیدی پدید آمد که این رشتهها پا گرفت و الان شاید بتوان گفت که صدها رشته و گرایش و حوزه مطالعاتی مستقل پیرامون دین شکل گرفته است.
در حوزه مطالعات دین از فلسفه دین که خودش به شاخهها و شعب بسیار گستردهای تجزیه میشود که پارهای از آنها به فلسفه یا مکتب یا علم مستقلی تبدیل شده، فرض کنید زمانی مباحث هرمنوتیکی و نظریههای تفسیر یک مسئله از مسائل فلسفه دین بوده، اما خود هرمنوتیک، دورههای مختلف و رویکردهای مختلف پیدا کرد و مکاتب گوناگونی در آن پدید آمده است و بعد به کار بسته شده در حوزههای گوناگونی و خودبهخود از مبدأ اصلی خود فاصله گرفته و هر حوزه مطالعاتی به اعتبار متعلَق آن خودش را به یک ادبیات علمی گسترده. یعنی همین هرمنوتیک، فلسفی شده، و از حالت در آغاز کار که به هرمنوتیک مقدس تعبیر میشده، شیوه تفسیر متون مقدس بوده، بعد شده فلسفی، بعد رفته در حوزههای اجتماعی، زبانشناسی، به حسب متعلق حوزههای جدید پیدا کرده. اینکه نگاه هرمنوتیکی به هنر بکنیم، نگاه هرمنوتیکی به جامعه بکنیم، نگاه هرمنوتیکی به متن بکنیم. متعلقهای مختلفی که هرمنوسینها در حال مطالعه هستند و ادبیات علمی تولید میشود. خود این یک مسئله که روش فهم دین یکی از مسائل فلسفه دین قلمداد میشد، به رغم اینکه خود فلسفه دین عمرش به دویست سال نمیرسد، اواخر قرن هجدهم فلسفه دین متولد شده توسط نوعاً ملحدین اما یک مسئله آن یک عالم معرفت شده. یعنی اگر یک کسی ادعا کند که من در هرمنوتیک با رویکردهای گوناگون و ادوار مختلف آن معطوف به متعلقهای مطالعاتی گوناگون متخصص هستم اعجابآور است، و میگوییم عجب آدم باسوادی است و علیالقاعده شاید نتوان کسی را به این ترتیب پیدا کرد که در همه حوزهها البته به صورت موازی و همسان مسلط باشد. وگرنه بسیارند کسانی که شصت ـ هفتاد سال است که هرمنوتیک کار کردهاند و خودشان صاحب مکتب هستند، معلوماتی دارند ولی در یک شاخه، گرایش و در یک حوزه با یک رویکرد معینی. و نفس روششناسی فهم دین باز حوزههای بسیاری پیدا کرده است.
و همینطور است در زمینههای دیگر، مثلاً من دارم یک شاخه معرفتی را توضیح میدهم ببینید چقدر گسترده شده است، فرض کنید در حوزه تعریف و ماهیت دین واقعاً به نحوی است که اگر کسی متخصص تعاریف دین باشد، که از ناحیه مکاتب، اشخاص و دانشمندان مختلف ارائه شده، مسلط باشد و بتواند تحلیل، طبقهبندی و نقد کند، آدم باسوادی است. و همینطور مباحث دیگری که در فلسفه دین مطرح است. آنوقت در کنار فلسفه دین دانشهای بسیار دیگری، مثل کلام جدید که ما میگوییم، آیا جدای از فلسفه دین است، جزء کلام است، جزء یکی از این دو است یا دانش ثالثی است. گرایشهای مختلف در کلام جدید، جامعهشناسی دین بسیار گسترده، روانشناسی دین بسیار گسترده، مردمشناسی دین بسیار گسترده است، پدیدارشناسی دین بسیار گسترده است. هرکدام از اینها حوزه مطالعاتی بسیار وسیعی را تشکیل میدهند، دانشمندان بسیار، صاحبنظران فراوان، آثار فراوانی تولید شده.
در حوزه مطالعات دینی، تاریخ ادیان، ادیان تطبیقی و امثال این رشتهها، اگر شما به اندازه یک جلد کتاب فقط فهرست دانشها و معارف و گرایشها و رشتههایی را که معطوف به دینفهمی پدید آمده و امروزه در جهان زنده است و عرضه و ارائه میشود و محل بحث و نقد است فقط فهرست اینها یک کتاب میشود و دینپژوهی یکی از معرفتهای انسانی و بشر معاصر است. آنوقت بروید در حوزه فلسفه و ببینید چقدر رشتههای فلسفی، مکاتب فلسفی، مشربهای فلسفی، ادوار فلسفی مختلف، مطالعات فلسفی، فلسفههای مضاف. ما الان حدود پنج سالی است در زمینه فلسفههای مضاف در پژوهشگاه مطالعه میکنیم همین الان چهل و دو سه فلسفه مضاف در دستور کار گروه فلسفه ماست. از فلسفههای مصطلح و رایج مضاف موجود مثل فلسفه حقوق، فلسفه هنر، فلسفه سیاست و امثال اینها، فلسفه تکنولوژی، فلسفه طب، فلسفه طبیعیات و اینجور فلسفههای رایج موجود است تا بعضی گرایشها که خود ما طراحی و تأسیس کردیم و ادبیات آن در جان نیست. فلسفه معرفت دینی، فلسفه منطق فهم دین، فلسفههایی که عناوین آنها در جهان سابقه ندارد. چهل و دو ـ سه فلسفه مضاف که بخشی از مطالعات فلسفی گروه فلسفه ماست الان در جریان است و مطالعه میشود و در خصوص بعضی از اینها در حد یک یا چند جلد کتاب و مقاله تولید شده و دوستان ما کار میکنند.
در همین حوزه فلسفههای مضاف ببینید چقدر میدان وسیع است. فلسفه دین یکی از فلسفههای مضاف است. فلسفه هنر، مکاتب مختلف و مباحث بسیار، فلسفه سیاست به همین ترتیب، فلسفه اقتصاد همینطور، فلسفه حقوق به همین شکل، فلسفههای جدیدی که امروزه در جهان اسلام و ایران مطرح میشود مثل فلسفه اصول فقه، فلسفه کلام که البته بعضی غربیها نوشته بودند ولی در جهان اسلام سابقه نداشت، فلسفه معرفت دینی و امثال این فلسفهها که عنوانهای جدیدی هستند تا برویم سراغ مکاتب فلسفی، مکتبهایی که گاهی طی صد تا دویست سال صدها فیلسوف و فلسفهدان که من بین فلسفهدان و فیلسوف تمایز قائل هستم، کار کردهاند. فلسفه کانت را شاید هزاران نفر در جهان کار کردهاند. مجلات فراوانی تخصصی فقط راجع به فلسفه کانت در جهان منتشر میشود در نقد و تحلیل و تشریح و دفاع و احیاناً نوسازی آن. انواع موجهای نئوکانتی در جهان پدید میآید و هر دانش و رشتهای به همین گونه است. در حوزه اقتصاد همین است، در حوزه حقوق همین است. مکاتب حقوقی، در حوزه فقه که به تعبیری حقوق ماست ولی تنها حقوق نیست و حقوق و تکالیف است. در حوزه اخلاق که یک دانش و رشته دینی هم میتواند قلمداد شود، در حوزه اخلاق چه مکتبها و چه دانشهایی که پدید آمده و چه تخصصهایی که وجود دارد و متخصصان بسیاری که به حوزه اخلاق در جهان مشغول هستند.
این گستردگی معارف که امروزه پیش روی بشر است، از سویی تجزیه لطمه زده به کارایی علم و بصیرت عالم، این علمها به انسان نگرش کلان و جامع نمیدهند. دل ذره را میشکافند ولی خورشید را نمیتوانند ببینند. تلقی و تعریف و تفسیری جامع و مشرفانه نسبت به جهان در دست بشر امروز نیست. در گذشته دانشها کلنگر بودند. اما در عین حال توسعه علوم شده و لذا الان بشر دارد برمیگردد به سمت مطالعات بینارشتهای و احیاناً ادغام دانشها و امثال اینگونه مطالعات.
با این گستردگی حوزه چهکار میخواهد بکند؟ وظیفه ما چیست؟ آیا کسی باز هم میتواند ادعا کند که همهفنحریف است؟ اصلاً این همهفنحریفی امروز گرهگشا و کارگشا هست؟ یک نفر بگوید من همهکاره هستم و در همه علوم به من مراجعه کنید. اصلاً ممکن نیست.
من جای ظهور یک نابغه احتمالاً ذوفنون را باز میگذارم، چون نمیخواهم بگویم جزء محالات عقلی است. محال موکولی است. ولی بعضی توهم این را دارند و خیال میکنند جامع هستند درحالیکه چنین نیست. ما در حد طلبگی به راحتی با افرادی برخورد کردیم مدعی هستند و گفت با هر ذوفنونی برخورد کردم مسلط بودم و با هر ذیفنی کم آوردهام. به هرحال اینطور نیست که فکر کنیم بعضی از آقایان در سطوح بسیار بالا، بعضی اظهاراتی که میکنند آدم میبیند که چقدر بعضی اظهارات خام است به دلیل اینکه تصور میکنند هنوز هم در دویست سال پیش زندگی میکنیم و میشود این حرفها را زد. مثلاً کسی وارد حوزه فلسفه دین شود و مرجع تقلید است و قله دینی است ولی گاهی انسان نگاه میکند و میبیند بعضی بزرگان صاحب رساله در بعضی از مباحث لغزش دارند و مطلب را درنیافتهاند. بعضی بزرگان ذیربط، نه اینکه مثلاً یکی کلام کار نکرده باشد، فلسفه کار نکرده باشد و وقتی میپرسید فلسفه دین چیست نتواند تعریف کند یا تعریفی که ارائه میدهد فنی نیست. تا اینکه یک صاحب رسالهای برمیگردد میگوید که اسلام قرائتپذیر است. هیچ نمیداند که اسلام قرائتپذیر است چه مبانی معرفتی و نظری دارد و اگر این را بپذیریم چه لوازم و تبعات معرفتی و عقیدتی دارد و اگر بدانیم مفهوم قرائتپذیری دین چیست و اگر چنین چیزی را تفوه کنیم آن وقت چه چیزهایی را باید بپذیریم؟ اولین قدم باید رسالهها را جمع کنیم. چون اگر اسلام قرائتپذیر است هیچکسی نباید از کس دیگری تقلید کند. هر کسی قرائت خودش را دارد و برای خودش حجت است. یک کسی که صاحب رساله است میگوید و در روزنامهها هم تیتر میشود که اسلام قرائتپذیر است، برای اینکه نمیداند قرائتپذیری چیست و مفهوم پلورالیسم چیست و به مباحث فلسفه دین آشنا نیست و بی گدار به آب میزنند. از شریعه وارد نمیشوند و از پل عبور نمیکنند و درنتیجه در معرفت در فقد بصیرت غرب میشوند.
متأسفیم از اینکه کسانی هستند که با تأسیس رشتههای تخصصی در حوزه مخالفت میکنند. هیچ تعبیر ناروایی حق ندارم راجع به چنین کسانی که حتماً با قصد قربت و با خلوص تمام از سر دلسوزی و مشفقانه مخالفت میکنند، اما میدانم که اینها به عمق مسائل و به اهمیت این اتفاقات توجه نمیکنند.
چگونه ممکن است که ما در برابر جهان پر از تخصص بخواهیم عرض اندام کنیم، پیام داشته باشیم و مدعی باشیم و بخواهیم جهان را متحول کنیم و جهان را مدیریت و اداره کنیم، پیام جدید داریم، نظام جدید ارائه کردیم، معرفت جدید و بعد ندانیم آنها چه میگویند. با کلی گویی هرچه مطرح میشود میگویند جوابش در همین کتابهای ما داده شده. کدام کتابها؟ کدام جواب؟
من منکر غنا و عمق و سعه معارف و میراث معرفتی بازمانده از سلف نیستم و بیاطلاع هم نیستم که چه ثروت عظیم و ثمین و گرانبهایی از سلف به ارث بردهایم. یک نفر ما نه جلد حکمت متعالیه نوشته، یک دائرهًْالمعارف را یک نفر نوشته. ما که اینها را میفهمیم. یک فرد ما شفا را نوشته، طلبه هستیم، دیدیم، خواندیم و گفتیم. ولی به هرحال اینجور نیست که شما الان شفای شیخ را جلوی کسی بگذارید و بگویید جواب پلورالیسم دینی را میدهد. اینطور نیست و باید بحث کرد و کار میبرد.
لذا ضرورت و بسا وجوب (به لحاظ ادبیات فقهی از واژه وجوب استفاده میکنم) و بسا واجب باشد تأسیس رشتههای تخصصی و بعضی از رشتههای تخصصی علی القاعده واجب است، براساس آن مبانی طلبگی که ما در فقه حرف میزنیم و بسا بر بعضی واجب کفایی باشد که برخی رشتهها را یاد بگیرند. برای اینکه اسلام در معرض حمله است. اسلام احتیاج به دفاع دارد و برای دفاع باید مسلح و مجهز و کارآزموده شد. همینطور که نمیشود انسان برود به جبهه و بگوید من دفاع میکنم. چگونه دفاع میکنید؟ با چه سلاح و توان و تجربه و کارآزمودگیی؟
به هرحال موضوع رشتههای تخصصی یکی از موضوعات بسیار پراهمیتی است که در حوزهها باید توسعه پیدا کند. دوستان ما هم در حوزه علمیه امام رضا(ع) کوشش کردهاند و در این چند سال وارد شدهاند. اول کار است و من خیلی بیاطلاع از آسیبها، آفات، مشکلات، نواقص و عیوب، کاستیها و نارساییهای برنامههای حوزههای علمیه نیستم و مطلعم و میدانم ولی اینقدر هست که تجربه تأسیسی فراوانی هم دارم. من طی سی سال چندین و چند نهاد یا مؤسسه را یا تأسیس کردم و یا مشارکت در تأسیس آن داشتم. نهادهای درخور و قابل توجهی که در کشور امروز پایگاه خاصی دارند.
میدانم آغاز کار چه مشکلاتی دارد. در دوره تأسیس و دوره تثبیت تا به برسد به دوره توسعه چه مسائلی را باید طی کرد؟ و لذا از این مشکلاتی که پیش میآید نگران نمیشوم و دلم میخواهد ذرهای اشکال در کار نباشد و نقص و احیاناً نقض و عیبی و کستی و کاستی و ناراستی و نادرستیی نباشد. اما بعضی موارد گاهی اجتنابناپذیر است ولی این راهی است که باید رفت، دوستان ما همت میکنند، با همه تهدیدستی به لحاظ مادی. هیچ امکان و کمکی از هیچ جایی ندارند. نه هیچ مرجع تقلیدی، نه هیچ دستگاهی و نه دولت هیچ کمکی نمیکنند. همت دوستان سرمایه اصلی آنهاست، این کار را تعقیب میکنند و این حرکت دارد پا میگیرد. پارسال به عنوان اولین مؤسسه آموزش عالی حوزوی، حوزه به اینجا مجوز داد به عنوان مجوز اولیه و موافقت اصولی، کار آغاز شده و انشاءالله قوام و دوام خواهد یافت و توسعه خواهد گرفت و ما هم در خدمت هستیم. در تراکم کار و بعضی اشتغالات طلبگی کمتر توفیق دارم که خدمت دوستان برسم ولی من شخصاً اگر موفق بودم و میتوانستم در برنامههایم جایی باز کنم علاقمند بودم هفتهای یک جلسه در خدمت دوستان باشم.
کار بسیار پراهمیت است و شما هم در دوره تأسیس در این مؤسسه حضور پیدا کردید. من از یکانیکان مدیران این مجموعه تشکر میکنم، از جناب آقای قاسمی که جزء پیگذاران حوزه علمیه امام رضا(ع) قلمداد میشوند از جناب آقای نمازیان مدیر مدرسه محمدیه. از جناب آقای عامریان که انصافاً طی این یکی دو سال در پیگیری و پاگیری این حرکت نقش به سزایی داشتند و تلاشها و دلسوزیهای ایشان ثمربخش بوده و با انگیزه از درونبرخاسته این کارها را انجام میدهند؛ همچنین از جناب آقای ابراهیمزاده معاون پژوهشی و آموزشی.