خلوت
کاش در خلوتم امشب تو فقط بودی و من،
آگه از این دل پر تب، تو فقط بودی و من.
کاش حتی دو ملک را، ز برم میبردی،
در حرمخانهام امشب تو فقط بودی و من.
من هم از سینه، دلِ هرزه برون میکردم،
این دلِ صد دله، یا رب! تو فقط بودی و من.
کاش هنگام دعا، لب ز میان بر میخاست،
بیمیانجیگریِ لب، تو فقط بودی و من.
واژه در مطلب دل واسطهی خوبی نیست،
کاش بیواژه و مطلب، تو فقط بودی و من.
واژه نامحرم و دل هرزه و لب بیگانه است،
کاش بی واسطه هر شب تو فقط بودی و من.
روزها کاش نبودند و همه دم شب بود،
شب بیاختر و کوکب، تو فقط بودی و من.
تهران،
زمستان یکهزار وسیصدوشصت و هفت
(رمضان یک هزار و چهار صدو نه)
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1330