بسمالله الرحمن الرحیم
هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفى بِاللَّهِ شَهیداً * مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیماً (فتح: ۲۸ـ۲۹)
یکی از مطالبی که برای بسیاری و حتی بعضی از ما طلبهها حل نشده است، این مسئله است که آیا مفاهیم و معارفی که امروز سراغ داریم از قرآن و حدیث قابل استنباط است؟ گاهی شبهه میکنند که این مفاهیم، مدرن است و تعلیمات دینی منصرف از این مفاهیم مدرن است. این مفاهیمِ مدرن متعلق به یک دورهی تاریخی خاص است و دین نیز متعلق به دورهی تاریخی دیگری است. به این ترتیب اصولاً ترابط و تناسبی بین مدرنیته و نوگرایی با سنت و نیز دین که جزئی از سنت است وجود ندارد.
این عده هنگامی که اتفاقی مانند انقلاب و تأسیس جمهوری اسلامی را مشاهده میکنند و میبینند بعضی از مقولات مدرن مانند پارلمان و مطبوعات در این نظام بهوقوع پیوست و دموکراسی تحقق پیدا کرد متحیر میمانند که این مسئله را چگونه ارزیابی کنند.
حال سؤال این است که آیا در منابع میتوان به سراغ این مفاهیم رفت و اگر امکان دارد، چگونه باید سراغ این مفاهیم برویم؟ این دست تشکیک و تردیدها اگر فراتر از طرح پرسش باشد، حاکی از بعضی پیشفرضها و پیشانگارههای ناصواب، و یا نشاندهندهی جهلی است که این پرسشها بر آن مترتب و این تردیدها بر آن بنا شده است. عظمت، عمق، سعه، جامعیت، کمال، دوام و پایداری قرآن کریم محل توجه این گروه نیست و پیشفرض غلط آنها این است که اسلام متعلق به مقطع تاریخی و منطقهی جغرافیایی خاصی است؛ درنتیجه میگویند مگر امکان دارد امروز قرآن و حدیث پاسخگوی نیازهای زمانه باشد؟ گویی بشر خداوند را دور زده و دورهای تاریخی را پدید آورده که خداوند آنرا پیشبینی نکرده بوده و درنتیجه دین و تعلیمات آن برای این دوره کارآیی ندارد.
انسان گاه با بعضی از مفاهیم و معارف در متون و منابع اصیل مواجه میشود که باعث تعجب و شگفتی است. مفاهیمی شگرف، ژرف، عمیق، دقیق، وسیع و جامعالاطراف در یک عبارت بسیار فشرده و کوتاه بازگو شده و یک دنیا نکته و مطلب در آن تعبیه شده است که حتی به ذهن بندهی طلبه نیز میرسد، حال اگر بزرگانی وارد این عرصه شوند چه چیزهایی دریافت خواهند کرد؟ اگر فحول وارد شوند چه اعجازی رخ خواهد داد؟ بیان حضرت استاد شیخالحکماء المعاصرین آیتالله العظمی جوادی آملی را همه شنیدهایم که میفرمایند: از روایت «لَا تَنْقُضِ الْیَقِینَ أَبَداً بِالشَّکِّ وَ إِنَّمَا تَنْقُضُهُ بِیَقِینٍ آخَر» (وسائلالشیعه، ج۴، ص۳۱۲) سه جلد استصحاب استنباط و استخراج کردهایم. این یک حقیقت است که اگر فحول وارد شوند چنین تواناییهایی دارند. ما طلبهها گاه به آیه یا حدیثی برمیخوریم و متوجه میشویم که چقدر پرنکته است.
آیات ۲۸ و ۲۹ سورهی مبارکهی فتح که در ابتدا تلاوت شد، همانند همهی آیات قرآن کریم مشحون از نکات است و من تصور میکنم این دو آیه دقیقاً همهی مبانی، بناها، لوازم و همهی نتایج مقولهی پیشرفت را به دقت بیان میکند که البته مجال طرح و تفصیل آن در چنین جلسهای نیست. تحلیل و تفسیر این دو آیه میتواند چهارچوبهی طراحی الگوی پیشرفت باشد. در این آیات بر این نکته تأکید شده است که در نهایت این پیام اسلام است که جهانی خواهد شد.
امروز مسئلهی جهانیشدن مطرح است و براساس این آیه مشخص است که کفر و شرک جهانی نخواهد شد؛ زیرا خلاف ارادهی الهی است؛ انسانخداانگاری و اومانیسم جهانی نخواهد شد چون خدا وجود دارد؛ ظلم، جهانگیر نخواهد شد؛ زیرا خداوند عادل است. اگر ظلم جهانی شود و دوام بیابد خداوند عادل نخواهد بود. انسان دارای فطرت است و بشریت نخواهد پذیرفت که چنین مفاهیمی مسیطر و مسلط بر سرنوشت همهی بشریت بشود. پس قطعاً جهانیشدگیِ جاری ناکام خواهد بود و فرجام تاریخ بهگونهای دیگر رقم خواهد خورد و قطعاً با فرج پیوند خواهد خورد و صورت خواهد بست.
اولین محوری که در این دو آیه بر آن تأکید میشود همین نکته است که اسلام جهانی خواهد شد. در آیهی ۲۸ بسیار تأکید شده است که اسلام غلبه خواهد کرد و این غلبه هم منطقی و معرفتی است و هم قهری. قدرت نهایتاً از آن اسلام خواهد بود و محکمترین دلیل بر این استدلال نیز شهادت خداوند است و چه دلیلی محکمتر از این دلیل. چنین چیزی خواست خداوند است؛ مگر میشود که خواست خدا تحقق پیدا نکند.
این دو آیه بعد از صلح حدیبیه نازل شده و ناظر به رؤیایی است که حضرت رسول (ص) دیده بودند و حاکی از این بود که سرانجام مسلمین غالب خواهند شد؛ البته نه در همان مقطع تاریخی و دورهی کوتاه صلح حدیبیه؛ زیرا سخن قرآن جاودانه و جهانی است. در همیشهی تاریخ و نهایتاً در مقیاس همهی تاریخ این بحث مطرح میشود که اتفاق خواهد افتاد. فتحی که از حدیبیه شروع شد در بسیط همهی تاریخ و با همان مقیاس تاریخی دوام خواهد یافت.
در آیهی ۲۹ آمده است «پیامبر و امت و همراهان او»؛ آیا منظور از همراهان، معاصرین آن بزرگوار هستند؟ اگر کسی چنین حرفی بزند به این معناست که قرآن برای مقطع کوتاهِ ده یا بیستساله سخن میگوید که البته چنین چیزی نیست. ما همگی جزء صحابهی پیامبر هستیم. کسانی که در محضر پیامبر بودند و راه آن بزرگوار را نپیمودند صحابه نیستند. آیا منظور از «معه» در آیه همراهی زمانی، جسمی و تاریخی است یا همراهی معنوی، کیفی، مکتبی و منطقی؟ در این صورت حکم منافقین چه میشود که در کنار پیامبر بودند ولی نفاق ورزیدند؟ پس اینجا منظور از «معه» همراهی منطقی، معنوی و کیفی است. مردم ایران صحابهی پیامبر هستند. نسلهای بعد و اصحاب حضرت حجت سلامالله علیه همگی صحابهی پیامبر هستند.
در این آیه پنج صفت برای امت، همراهان و مصاحبان نبی اعظم بیان شده است:
۱٫ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ؛ در بعضی روایات آمده است که چونان برادههای آهن هستند؛ یعنی سخت و استوارند.
۲٫ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ در عین حال در میان خودشان بسیار رحیم و مهربان هستند.
۳٫ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً؛ مشهود است که اهل رکوع و سجده و خضوع و خشوع هستند؛ نه فقط سجده و رکوع جسمانی که سجده و رکوع روحانی. آنها سجده و رکوع باطنی دارند.
۴٫ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً؛ جز فضل الهی برای هیچ داعی و انگیزهی دیگری عمل نمیکنند. تنها فضل الهی که فراتر از عدل الهی است و رضوان الهی را میطلبند. تنها بهدنبال بهشت نیستند؛ بلکه دنبال بهشت لقاء و رضوان هستند و رضوال الهی را میطلبند و فضل خداوند را میخواهند.
۵٫ سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ؛ علامت آنها چهرههایشان است. هنگامی که به آنها نگاه میکنید متوجه میشوید که همراهان پیامبراند. پینهبستن پیشانی که بهتنهایی ارزشی ندارد. پیشانی خوارج همگی پینه بسته بود؛ پس منظور تنها آن نشانهی ظاهری نیست و منظور این است که چهرههای آنها درخشان است و از چهرههای آنها پیداست که مصاحب پیامبر هستند. کسانی بودند که زانوبهزانوی پیامبر مینشستند و چهرهی آنها سیاه بود. سجده نشانه و نمادِ نهایت خضوع در بارگاه الهی است. سجده کمال خضوع است.
اینها توضیحاتی است که در تورات راجع به پیامبر و همراهان ایشان بیان شده که البته خود پیامبر سرآمد است و همهی این اوصاف به درجهی اعلی در ایشان وجود دارد. اما معرفی آنها در انجیل چگونه است؟ پیامبر و همراهان ایشان در انجیل بهگونهای دیگر وصف شدهاند و در آنجا حرکت اجتماعی و مرحلهی دیگر هویت این امت وصف شده است. مثال آنها در انجیل به این شرح است: ۱٫ َزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ؛ ۲٫ فَآزَرَهُ؛ ۳٫ فَاسْتَغْلَظَ؛ ۴٫ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ. نتیجه عبارت است از: ۵٫ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ؛ ۶٫ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ. مرحلهی پنجم نموّ است؛ همان چیزی که در عربی به آن «التنویه» و معادل «توسعه» است. بههرحال هم خودیها، با شگفتی، راضی و خوشحال و امیدوار میشوند و هم کفار عصبانی میشوند.
بارها از لسان مبارک رهبر معظم انقلاب (حفظه الله) شنیدهایم که سرّ مخالفتهای غرب با ما پیشرفت ماست و همهی همّ و غمّ آنها جلوگیری از پیشرفت ماست. آنها قریب به سه دهه تلاش کردند که آن زرع، سبز نشود و در نطفه خفه شود؛ اما امروز جهان، ما را بهعنوان یک واقعیت پذیرفته است و همهی تلاش و عناد آنها بر این است که جلوی پیشرفت را بگیرند و در این میان میدانند که مسئلهی هستهای نقطهی حساسی است و فردا نانو را هم به میان خواهند کشید و همینطور با سایر علوم دقیقهای که امروز در ایران کار میشود نیز مخالفت خواهند کرد. غربیها غضبناک هستند و این غضب چون غضب شیطانی است چارهای جز مقاومت و ادامهی راه در مقابله با آن نیست. همانطور که سالهاست دیگر کسی صحبت از سرنگونی جمهوری اسلامی نمیکند، در مقام پیشرفت نیز باید به نقطهای برسیم که نتوانند علوم و فنون ما را انکار کنند.
بنابراین پنج وصف اساسی راجع به امت رسولالله و پنج مرحله برای فرایند حرکت در این آیات ذکر شده است و من تصور میکنم که روی پنج مسئله و محور در این دو آیه میتوان بحث کرد و البته در ذیلِ هر محور نیز نکات فراوانی وجود دارد:
۱٫ محور جهانگیرشدگی؛
۲٫ خصال و خصائص پنجگانهی مصاحبان آن بزرگوار؛
۳٫ مراحل خمسهی فرایند حیات امت اسلامی؛
۴٫ کشف ترتیب منطقی این اوصاف و مراحل؛
۵٫ ترتب و ترابط درونی این پنج وصف و مرحله و ترتیب و تراتب این پنج مرحله بر آن پنج وصف.
به نظر من اگر با چنین تأملی اوصاف و ادوار را درهم کنیم و ترابط و ترتب آنها را کشف کنیم، چهارچوبهی الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی را از قرآن کریم استخراج کردهایم. والسلام.
لینک کوتاه: https://rashad.ir/?p=1179